مصاحبه با استاد | مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر - صفحه 6
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/06/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-30 01:22:062024-12-31 05:24:57مصاحبه با استاد | مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاترشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
تشکر برای پاسخ به سوالات ما
در پناه الله
با توجه به سن کم شما که متولد 1359 هستید و تغییرات بسیار زیادی رو در زندگی خودتون انجام دادید بطوری که زندگی شما رویا خیلی هاست، برای کارهای جدیدی که در این مصاحبه عنوان کردید که هیچ گونه مقاومتی ندارین چگونه ترس ها و تردید ها رو که مانع حرکت میشن کنار میارین ؟؟ برای مثال وقتی شما به آمریکا مهاجرت کردید شده دچار تردید نشدید شاید ترامپ قانونی وضع کنه و کل سرمایه های ایرانی ها رو در آمریکا بلاک کنه و این تردید موجب نشد شما به کشور های مطمئن تری مثل کانادا و یا آلمان فکر کنین. چطور این تردید ها و ترس ها رو حل میکنین و آیا از تردید هیچ شکستی نخوردید؟؟؟
در این مصاحبه صحبت از نشانه کردین ممنون میشیم بیشتر توضیح بدید چطور میفهمید که نشانه ها یی که از هدف دلخواه شما به سمت شما میاد سبب موفقیت شما میشه ؟؟؟ آیا تا به حال شده شما نشانه ای ببنید و دنبال کنید و به نتیجه نرسید؟؟؟ یا همواره نشانه ها سبب موفقیت شما شده ؟؟
سپاسگزارم از توضیحات کاملی که به این سئوالات می دهید
سلام دوست عزیز
قسمت اول سوال شما مربوط میشه به همون باورهای توحیدی که ازش حرف میزنن. که فقط خودمون خالق زندگی خودمون هستیم. که هیچ کسی نمیتونه تو زندگی ما تاثیر داشته باشه. که ما خودمون خداییم…
استاد اینهمه ساله داره اینارو تدریس میکنه و کل زندگیشو تواین راه گذاشته.. داره میگه همه چی باوره همه چی باوره همه چی باوره…. ترامپ این وسط چکارس دیگه!!!!
استاد ب باورهاش متعهد بوده
نشانه ها: مثل نتایج از روی فرکاسهای ما میان. شما هر فرکانسی بفرستی نشانه هایی هم جنس با اون فرکانس دریافت میکنی.
اگر داری رو باورهات کار میکنی و احساست عالیه و میدونی داری فرکانس خوب میفرستی حتماا باید نشانه های خوب ببینی. اگر غیر از اینه 2حالت داره..
1هنوز فرکانس مناسبی ارسال نمیشه که باید بگردید بببینید کچای کار ایراد داره.. کجای باورتون کجای احساستون مشکل داره
2٫الخیر فی ما وقع اینجا اتفاق میفته. یعنی فرکانس شما عالیه و باورهات خوب شدن که اینو از روی احساستون میتونید بفهمید(وقتی احساستون نسبت ب اون موضوع یا خواسته در تمامی جنبه ها خوب باشه.) اگر تواین وضعیت نشانه های خوبی نمبینید یا بدمیارید اونجا باید متوقف بشید. این همون الهام و هدایت خداونده.
سلام
خیلی خیلی ممنون از پاسخ خوبی که گذاشتین من این قسمت متن شما رو خوب متوجه نشدم ممنون میشم بیشتر توضیح بدید((اگر تواین وضعیت نشانه های خوبی نمبینید یا بدمیارید اونجا باید متوقف بشید. این همون الهام و هدایت خداونده)) اگر تجربه ای در این زمینه دارید به اشتراک بزارید ممنونم.
یه پارادوکس هم در ذهنم ایجاد شده اونم اینکه : ما از یه طرف میگیم همه چی باور هست و کسی نمیتونه تو زندگی ما تاثیر بزاره چطور میشه گاهی دنبال کردن نشانه ما رو به اون چیزی که میخوایم نمیرسونه و بقول شما این الهام خداست. و چطئر بدبیاری ممکن میشه ؟؟؟؟؟؟
Aida, [22.06.18 22:40]
سلام دوست مهربانم
دوست خوبم ی مثال براتون میزنم.
مثلا من دنبال ی کار خیلی خوبم با ی سری ویژگیهایی که دوست دارم. من میام باورهای خوب میسازم. مثلا از کاری که من میخوام فراوان تا در جهان وجود داره. من لایق این کار هستم. همه چی ساده و اسونه و خودبخود اینکار جور میشه و ..خلاصه هر باوری که بهمون احساس خوبی میده بهمون احساس قدرت میده رو میسازیم.
حالا فرض کنید ی فرصتی پیش میاد که دقیقا همین شغلی که میخواستم سر راهم قرار میگیره. (برا من این اتفاق افتاد بدون اینکه من روزمه بدم نیمدونم از کجا رزومه منو بدستشون رسیده بود. من اصلا نیمدونستم همچین شرکتی هست.)
اما ازین نقطه به بعد داستان فرق داره.
میریم جلو اقدام میکنیم. اگر اوکی که شد سپاسگزاری میکنیم.
اما اگر اوکی نشد چی؟
اول از هرچیزی باید بررسی کنیم ببینیم باور اشتباهی نداشتیم؟ ایا جایی احساس بد نداشتیم؟اگر اشکال کار رو متوجه شدیم اصلاحش میکنیم. اما اگر هیچ اشکالی در باور و احساس ما نبوده اینجا باید بگیم الخیر فی ماوقع. قرار نیست ما حتمااا تو این شرکت مشغول بکار شیم. چون این میشه چسبیدن به خواسته. ازونجایی که ما فراوانیو باور کردیم باید ب باورمون متعهد باشیم و بگیم بهترازینم هست. اگر باورهامون درست بوده اگر احساسمون کامل خوب بوده و اینکار اوکی نشد اینجا باید بگیم که هر اتفاقی میفته به صلاح ماهست و بهترازینم هست. اینجا باید بگیم خیریتی توش بوده.
اگر با احساس ترس و نگرانی بریم سمتش و هی بگیم یعنی میشه نمیشه نکنه نشه، این احساس بد یعنی فرکانس بد و قطعا جور نخواهد شد.
هراقدامی که از جایگاه ترس و نگرانی باشه محکوم به شکسته. حالا هزارتا باور خوبم داشته باشیم. چون همه چی فرکانسه. فرکانس ما احساسمونه.(باورها مهمن چون همین باورها هستن که منجر به نگرش و تفکر ما نسبت ب مسائل مختلف میشن و در ما احساسات ایجاد میکنن. ما در هر موضوعی نسبت ب تمامی جنبه های اون موضوع ی احساس خاصی داریم.)
دوست عزیز اینکه ما میگیم همه چی باوره به این معنا نیست که ما دقیقا ی ادم خاص، ی کار خاص، ی ماشین خاص ی خونه خاص، ی چیز خاص رو بخوایم وبگیم همه چی باوره پس باید بهش برسیم.
ما باید هدف ازون خواسته رو مدنظر قرار بدیم نه خود خواسته. هدف من ازون کار چیه؟ کا رکردن تو ی محیط خوب و پردرامد دیگه درسته؟ پس چرا فکر کنم فقط همین ی دونه هست؟ هدفم از زادواج با ی فرد خاص احساس خوب و ارامش و شادی و لذت هست دیگه درسته؟ ولی ایا فقط با همین ی ادم میشه این احساسات رو تجربه کرد؟ بی نهایت تا ادم بهترازون شخصم هستن که اصلا تصورشو نمیتونیم بکنیم. جهان داراست. هرچی که فکرشو بکنیم و نکنیم توش وجود داره.
در مرود نشانه ها
ببین دوست خوبم نشانه ها ی چیز خارج از فرکانس ما نیستن. هرچیزی که ازین جهان دریافت میکنیم پاسخی به فرکانس ما بوده. وقتی شما میای رو باورهات کار میکنی احساست خوب میشه اوایل نشانه های کوچولو کوچولو میبینی. از همونایی ک استاد مثال میزنه. مثلا ب یکی فکر میکنی بهت زنگ میزنه. ب ی غذایی فکر میکنی برات فراهم میشه و.. اینا نشون میدن ک ما داریم فرکانسهای مناسب ارسال میکنیم. یعنی این نشانه ها که ی جوری نتیجه کوچولو هستن تو مدار و فرکانس ما بودن که دیدیمشون. پس هر وقت نشانه هارو میبینیم یعنی فرکانسمون داره تغییر میکنه و خوب میشه.
اونجایی ک من میگم اگر نشانه خوب نمیبینیم منظورم همون مثالی بود که توضیح دادم. مثلا با باورها و احساس خوب میرم سمت اونکار. ولی یهو همه چی بهم میخوره. مثلا دیر میرسم سر مصاحبه رد میشم یا میرم اونجا ی حرفی از دهنم میپره که ردم میکنن و بعدش هزارتا ردی وری ب خودم میگم که چرا فلان حرفو زدم. اینا اتفاقی نیست دوست خوبم. هیچ اتفاقی ،اتفاقی نیس.
ایناا یعنی اون کاره تو مدار و فرکانس من نبوده. یعنی ب نفع من نبوده و باید رهاش کنم.
ی مثال دیگه
ی بار میخاستم برم ی شرکتی هرچی ادرسشون رو میگشتم پیدا نیمکردم. شمارشون رو پیدا نیمکردم. همشون تو گوشیم بود ولی انگار غیب شده بود. اما انقدر اصرااار کردم کردم که از ی راهی پیدا کردمو رسیدم ب اونجا بعداز چندساعت پی گیری. وقتی رسیدم ی حسی نزاشت زنگ رو بزنم. حس کردم شرکت نیست!! رفتم از ساختمون کناری پرسیدم و گفتن اونجا شرکت نیست و ساختمون مسکونیه. حالا فرض کن اگر این رفته بودم تو چه اتفاقی ممکن بود برام بیفته.
اینکه شماره و ادرسشون رو نمیتونستم پیدا کنم(با اینکه جلوی چشمم بودن!!) نشانه هایی بود از سمت خدا. این نشانه ی الهامی بوده از سمت خدا ک مراقب باش . راجع بهش تحقیق کن. بیخیالش باش و..
نشانه ها همون فرکانس منن دیگه. وقتی من فرکانس خوبه و همچین شرکتی پیش میاد(که البته اینم فرکانسم بوده?) چون فرکانسم خوبه ی نشونه ای میبینم که منو میکشه عقب و اجازه نمیده من ضربه ببینم.این نشونه ها ب ظاهر بدبیارین ولی در اصل دارن مارو بجای درستی هدایت میکنن. مثل همون حرفی ک تو مصاحبه از دهنم پرید مث همون پیدا نکردن ادرس و شماره تلفن اون شرکت. اینا بدبیاری نبوده. اینا الخیر فی ما وقع بوده ?
البته این پاراگرافم بخون لطفا
در مورد خواسته هایی که دوس داریم داشته باشیم یا وقتی میخواهیم اقدام و عملی برای کاری کنیم، اصلا نباید فکر کنیم که خدا میخواد نمیخواد به صلاح هست نیست. چون این باعث میشه اصلا حرکتی نکنیم. اما وقتی که با باورهای درست و ب ایمان و یقین کاریو انجام دادیم ولی به نتیجه مطلوب نرسیدیم اون وقت باید:
+اول باید فکر کنیم ایا باور اشتباهی در من هست یا نه. اگر بود که بگیم خدراوشکر پیداش کردم درستش میکنم دفعه بعد نتیجه میگیرم.
+اما اگر باور اشتباهی نداشتم یا نتونستیم پیداش کنیم، ازووووووونجایی که تنها وظیفه ما اینه که احساسمون رو خووووب نگهداریم و از زاویه ای به اون موضوع نگاه کنیم که بهمون حس خوبی بده. اون موقع میتوینم بگیم که : حتماا خیری بوده. قراره بهترش اتفاق بیفته. یعنی این خیر و حکمت داشتن فقططط موقعی که میخواهیم با نگاه و نگرشی متفاوت به موضوع نگاه کنیم که بهمون احساس خوبی بده کارایی داره. و به هیچ وجه قبل از شروع کاری یا در مورد خواسته ای که برامون ایجاد نشده نباید بکارش ببریم.چون ما خودمون خالق زندگیمون هستیم.
امیدوارم الان متوجه شده باشین. بازم اگر تو جاییش ابهام دراین بپرسین . من توضیح میدم براتون ????
سلام استاد بسیار عالی بود این قسمت ، دوسش داشتم ، ولی بهتر نیست کامنت ها رو دسته بندی کنید ببنید در کدام قسمت از دوره ی زندگیتون جای میگیره ، و زندگیتون رو همونطور که در قسمت دوم گفتید به صورت یک داستان ادامه ش هم تعریف کنید چون موضوع ، مصاحبه با شماست نه مشاوره برای ما ، و اینطور ما میگردیم و جواب سوالمون رو توی صحبت هاتون پیدا میکنیم و شماهم فقط به یک کامنت خاص پاسخ نمیدید
سلام برادر عزیزم:
من یک مطلبی را به شما یادآوری میکنم که شاید هم اشتباه بگویم ولی توی گلوم گیر کرده ومیگویم ومنتظر هدایت شماهستم.
آقای دکتر قمشه ای که درقیدحیات هم هستند وتمام سخنش هم عشق وخداوند است دریک سخنرانی نقل میکنند که برای صحت وسقم یک کلامی از ابن سینا باپدرم جروبحث میکردم ومیگفتم ابن سینا اشتباه گفته سراین موضوع جروبحث زیادی باپدرم داشتم. وقتی جروبحثم تمام شد ؛ برادری ازخودم بزرگتر داشتم که ازمن پخته تر بود ومرا صدا زد وبه گوشه ای خلوت کشید ونکته ای زیبا به من آموخت وبه من گفت ؛ درسته که شما درست میگویید اما نمیدانی که آدم نباید بابزرگتر ازخودش وآن هم پدرش اینطوری جروبحث کند ؟پدرومادر خالق توهستند وبنابه سفارش خداوند “احسان به والدین ” سفارش شده است ومیگفت این درسی بود که برادرم به من داد
حال سخن این برادر کوچکت که هرچه دارم ازشماست این است که درسخنانت هیچ وقت اسم پدرومادر رانیاور. چه لزومی دارد که شما همیشه مثال پدرت رابزنی ؟آیا فکرمیکنی که اگر مطلع بشوند ؟ناراحت نمیشوند؟ناراحت نمیشوند ؟ ممکنه به شما یابه روی شما نیارند اما به هرحال ازکسی سخن میکی که ممکنه خودش راضی نباشند شما بگویید !!!!؟؟؟؟.
به نظرم شما این نکته رافراموش کرده ای که هرکس درهرجایگاهی هست جای درستش همانجاست. میدانم که قلبا دست بوس پدرومادرت هستی سخن من این است که وقتی میگویی پدرمن این باورراداشت به من اینجوری میگفت. یه حس وحال خوبی به آدم دست نمیده.یه حس وحال خوبی به من دست نمیده.
عزیز وبرادری که جهانی زیبا درکالبد تن مرده من تزریق کردی سخن من اینه که شما متوجه بشوید که بعد ازخدا ؛ آنها خالق شمایند وبه نظر این حقیر ؛ شمااین حق راندارید که ازباورهای آنها ؛ برای اینکه مطلبی را به من بفهمانی. سخن بگویید. من نوعی راضی نیستم. مواظب سخنت باش ازچه کسی داری حرف میزنی؟. وسخنانش رابرای من میگویی. به هیچ وجه حق نداری یه اپسیلون. …درباره آنها بگویی.
قربونت برم چون دوستت دارم اینو گفتم
وامیدوارم اگر بی ادبی کرده ام ببخشید
حتی درمثالهایت کوچکترین چیزی جزخوبی ازخانواده ات نگو. من به پدرومادرشما افتخار میکنم که چنین فرزندی دارند
قربانت رحیم
سلام دوست عزیز
شاید شما خوشتون نیاد ولی خیلیا ب شنیدن این حرفا نیاز دارن. خیلیا ب شنیدن این حرفا نیاز دارن که بدونن حتی اگر تو همچین شرایط سختی باشی میتونی تغییر کنی. شما نیاز نداری به شنیدنش. ولی من نیاز دارم. من نوعی نیاز دارم. چون پدر منم دست کمی از پدر استاد نداشته (وشایدم بدتر. چون پدر من منو تو بدترین شرایطی که با مردن درگیر بودم رها کرده بود و یادم نمیاد اصلا اخرین بار کی بابا صداش کردم. یادم نمیاد اخرین بار کی باهاش حرف زدم!!!)من هیچ وقت احساس نکردم پدری دارم. هنوزم نمیدونم مزه پدر داشتن چطوریه.
خیلی به شنیدن این حرفا نیاز دارن که بگن حتی همچین پدرومادریم میشه بخشید و ازشون گذشت کرد. میشه دلتو باهاشون صاف کنی .
خیلیا به شنیدن این حرفا نیاز دارن که توحید رو درک کن. درک کنن که فقط خودمون خالق زندگی خودمون هستیم. درک کنن که هیچ کسی حتی نزدیکترین ادم زندگیمون نمیتونه رو زندگی ما تاثیر بزاره.
خیلیا ب شنیدن این حرفا نیاز دارن که بدونن تنها کسی که مسئول ماست خودمون هستیم. حتی پدر مادرمون در قبال ما مسئولیتی ندارن.
اما در مورد ناراحت شدنشون، احتمال زیاد تو این فرکانسا نباشن که بشنون. از نزدیکان استاد هم اگر کسی اینجا باشه مطمئن باشید وقتی کسی تو این مدارو فرکانسه، نمیره خاله زنگ بازی کنه و بگن پسرت اینجوری میگه راجع بت. چون اون کسی ک تو این فرکانسه قدرت کلام رو میدونه. میدونه ک باید از ناخواسته اعراض کنه.
اینکه میگید بعد از خدا پدرمادر خالق ما هستند این شرکه. هیچ کی جز خدا خالق ما نیست.
گروه تحقیقاتی عباس منش
آیا امکان دیس لایک و حذف امتیازی که به پیامی داده ایم در سایت
وجود دارد؟
اگر بله چطور؟
متاسفانه به پیامی اشتباهی امتیاز داده ام.
ممنون از پاسخگویی اتان
متاسفانه این امکان وجود ندارد دوست عزیز
موفق باشید
سلام دوست عزیز
نگران نباشید. من امتیازتون رو تو ذهنم delet کردم ??
جناب سپهوند
چه دقیق و موشکافانه. تبریک
و سپاس از گروه محترم عباس منش
برای تایید و درج این پیام در سایت.
سلام استاد عزیز
ببخشید اینقد صریح میپرسم.
سوال اول: الان شما تو امریکا هستید و ازاد تر و راحت تر. چند بار هم گفتین رفتین لب ساحل و مهم لباس مردم نبوده و شخصیت افراد خیلی بالاست و راحتن. ایا خانوم شما وقتی میره اینجور جاها با حجاب میره؟ اصلا پوشیده نبودن مو بعضی جاها اشکالی داره؟ واقعا این رو تو قران هم گشتم اصلا جوابم رو نگرفتم.یعنی با یه لباس خوب با خانومم برم تو خیابون های ترکیه ولی فقط موهاش بیرون باهش باشه مشکلی داره؟؟؟ از مسیر خداوند دور میشیم؟ واقعا میخوام بدونم کار درست چیه خواهشا توضیح بدین.
سوال دوم: شما پسرتون رو از دست دادین . منم مادرم رو از دست دادم. خواستم بدونم سر قبرش هم میرین؟ ایا پنج شنبه ها براش فاتحه میدین؟ اصلا فایده ای داره این جورکارها؟ خیلی خیلی برام سواله؟ بهتربن کار چیه واسش؟
سوال سوم : کی میای دلم برات یه ذره شده؟
سوال چهارم : خانومم خیلی فعاله تو گروها های خانوادگی و برترین استاد دانشگاه شده و کلی از سایت ها عسکاش هست و … کلی عکس با دوستاش میگیره میذاره تو پروفایلش و .. ، من ،شما رو خیلی قبول دارم ایا رفتار همسر شما که هیچ وقت تصاویرش رو انتشار نمیده زیباتر نیست؟
سوال پنجم : شما نمازتون رو چطوری میخونین: مثلا ظهر رو چند رکعت میخونین؟؟؟؟ چون تو قران تعداد رکعت ها رو نگفته؟ میشه دو رکعت هم خوند؟
سوال ششم: دیدم شما بیشتر تو ماه رمضون میرید مسافرت. ایا نمیشد مسافرتهاتون که بیشتر جنبه تفریحی هم دارن برا احترام به رب بذارین بعد از این ماه و از برکت این ماه استفاده کنین؟ چون قران رو خوندم خدا خیلی واضح این دستور رو داده بود. اگه نکته ای هست به ما هم بگین لطفا.
سوال هفت: فکر کنم اگه یه سوال دیگه بپرسم دهنم رو سرویس میکنی……….. اگه جوابهام رو بدی خیلی از مشکلاتم حل میشه. مشکلاتی که فکر کنم تو ذهن خیلی های دیگه هم هست. دوستت دارم .
سلام
سوالاتتون خیلی خیلی حاشیه ایه.
نمیدونم. امیدوارم تا به حال پاسختون رو گرفته باشید.
اما به هر حال من یه توضیح کوتاه میدم
ببینین خود استاد هر موقع راجب قرآن صحبت مبکنن میگن که موضوعات قرآن دو دسته اند یکی اصلیات و دیگری فرعیات و کسانی که اصل رو رها کرده و دنبال فرع میرن مریض دلن.
اولا شما باید این رو بدونید که هر کسی خودش برای خودش تصمیم میگیره باتوجه به نظر و عقیدش و هیییچ گونه درست یا غلطی در این دنیا وجود نداره. پس دنبال این نباشین که چون خانم شایسته یه زمانی چون میخواستن بچه های سایت تکاملشونو طی کنن جلوی دوربین نمیومدن دلیل بر این نیست که کارشون درست مطلقه یا اینکه همه باید مثل ایشون رفتار کنن. کما اینکه اگر هنوز در سایت فعال باشید میبینید که رویشون خیلی وقته عوض شده (توی یکی از قسمت های آخر سفر به دور امریکا قبل از سفر هاوایی هم استاد کامل راجب این موضوع توضیح دادن)
راجب نماز هم، شما باید جان مطلب رو بگیرید نه حواشی اش رو.
وقتی میگن نماز سه بار در روز، چرا میگن؟ چون همیشه به یاد خدا باشی و هر موقع از روز فقط به خودش توکل کنی. دوما اصلا تو نماز چی میگن؟ الحمدلله رب العالمین … یعنی سپاسگزاری. چرا؟ برای رسیدن به احساس خوب. حالا شما این احساس خوب سپاسگزاری و توحید رو با یه ” خدایا شکرت ” ساده هم میتونی انجام بدی. در واقع کلمات اون حمد و سوره هیچ کاری نمیکنه و از خودش قدرتی نداره. بلکه احساسی که ما موقع خوندنش داریم و فرکانسی که میفرستیمه که مهمه و تاثیرگذار.
اگه هم شما تا حالا درگیر این فرعیات بودی بدون که اون نمازی که فقط برای رفع تکلیف خونده بشه و درگیر این باشی که چند تا رکعت بخونی که قبول باشه یا رد، نرسیده رده.
چون دقیقا مصداق ظلم به خوده. کسی با این روند هیچ وقت لذت واقعی زندگی رو نمیچشه و فقط با قرار گرفتن در قید و بند های بی خودی خودش رو از نعمات بی نهایتی که به راحتی میتونه در دسترسش قرار بگیره محروم میکنه.
امیدوارم به راه راست هدایت بشید
بهتر زودتر بیاین چون همیشه ماندگاری نخواهد ماند
بسیار عالی و دقیق ممنونم استاد عباسمنش جواب سوالات هم روپیدا کردم
امروز نظر دوستان را دیدم مربوط به گذشته بود در صفحه 5 روانشناسی ثروت 2 .
من فکر می کنم 6 ماه تلاش کردن و نتیجه ندادن زمان کوتاهی برای نتیجه گیری کردن باشد . که اگر به نتایج نرسیم و به تضادها بخوریم رها کنیم.
6 ماه بسیار کم است حتی یک سال هم کم است . حداقل 2 سال زمان بگذاریم خصوصا وقتی محصولات را می خریم .
همه به تضادها روبرو می شوند و قرار است روی حس خوب بمانیم .
من خودم برای خرید محصول عجله نمی کنم همیشه می بینم فرصت هم هست مثلا تخفیف زده به خودم می گویم باز هم فرصت و شرایط مناسب تر می شود منتظر نتایج هستم اگر خوب عمل کرده بودم به خودم جایزه هم می دهم و گرنه از قبلی ها استفاده می کنم .
که الان بگویم فقط هدفم حس خوب آرامش و هماهنگی نیست در کنارش به خودم می گم اگر از جنس خداوند قدرت داری باید بتوانی خلق کنی به خواسته هایت برسی اگر نرسی خوب باید وقت و تلاش ذهنی به خرج دهی .
بازی های جام جهانی در جریان است و خیلی درس برای ما دارد.
به نظرم تمام تیم ها پتانسیل قهرمانی دارند به شراط این که باور کنند می توانند و فوتبال و قهرمانی فقط خاص یکسری تیم ها خاص نیست یا شرایط خاص. این که به جمع 32 تیم رسیده اند یعنی امکان پذیر است.نتایج ضعیف تیم ها ی سرگروه و بازی ها نه چندان خوبشان نشان می دهد هر تیمی باور درست داشته باشد موفق می شود.
در مورد بازی ایران هم ما 20 سال است می گوییم آبرومندانه و خوب بازی می کنیم محترمانه حذف می شویم . وقتش نشده محترمانه بازی خوب کنیم و ببریم . مگر تیم والیبالمان نتوانست یکی از 8 تیم برتر جهان شود . خب چه باورهای درستی داشتند ؟
تعجب می کنم وقتی مردم از باخت 1-0 مقابل اسپانیا خوشحال می شوند و به خیابان می آیند(دیشب می خواستم بخوابم همچین در خیابان بوق ماشین ها بلند بود دیر خوابم برد) باخت چرا خوشحالی دارد چرا باور ندارند داشتند می دیدن می شد این تیم را هم برد ؟ وقت
بردن کی است ؟
تیم های قهرمان وقتی می برند بازیکنان مطرح وقتی گل می زنند این قدر هیجانی نمی شوند چون برایشان عادی است گل مردود را که ایران زد همسایه های ما نعره هایی می زدند چرا چون باور نداشتند می شود به اسپانیا هم گل زد؟چرا مردم چنین هیجانی می شوند؟ باوررندارند می شود برد یا صعود کرد
تا زمانی که تیم ملی باور قهرمانی نداشته باشد و برایش بردن عجیب باشد ما در همین مرحله جزو 32 ها می مانیم .
ممنون استاد. فقط زمان ویدیوهاتون رو بیشتر کنید مثلا یکساعت یکساعتو نیم