مصاحبه با استاد | تفاوت «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با «تسلیم شدن دربرابر مسائل» - صفحه 10
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-55.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-12 14:11:482025-01-14 07:39:07مصاحبه با استاد | تفاوت «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با «تسلیم شدن دربرابر مسائل»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
درود استاد گرامی استاد من از همون شانزده هفده سالگی ی سری مسکلات داشتم اما ی حسی بهم میگفت ی روز یکی پیدا میشه راهنماییت میکنه که تا حالا ندیدش و نمیشناسیش آدم خیلی آگاهی هست و البته خدا بزرگه استاد این الهام خیلی واضح بود تو راه مدرسه یهویی میومد و تصوراتم چون من به مدرسه به عنوان راهی برای ساخت آینده نگاه میکردم حتی چند بار خواستم از بزرگ تر ها کمک بگیرم چون بر این باور بودم که اونا سنشون بیشتره با تجربه تر هستند اما اونا خیلی نا واضح خیلی ناشیانه بهم جواب میدان خیلی نا بلد بودن وقتی به زندگیشون نگاه میکردم از نظر من اون چیزی که میخواستم نبود ی عالمه سوال داشتم در رابطه با جهان هستی چگونه میتونم موفق شم تا این که خدا شکا رو سر راهم قرار داد استادمنی که خیلی کم به خدا ایمان داشتم و بعضی وقت ها اصلا بهش ایمان نداشتم حالا باور هام تقویت شده به واسطه شما منی که ی روزی این رویا رو داشتم بتونم به ی کشور پیشرفته برم و زندگی کنم حالا اون رویا رو به هدفی دست یافتی تبدیل کردم و در میرس دارم حرکت میکنم منی که این همه استرس داشتم به وتسطه شما و به لطف خدا حالا پر از آرامش هستم منی که قبلا با خانواده ام کلی دعوا داشتم حالا کلی داریم با هم میخنیدیم و صحبت میکنم هر چند اونا ی ایراداتی دارن کمنی که کلی توسط وستانم تحقیر میشدم حالا دوستای با ارزش و محترمی دارم که بهم کمک میکنن منی که سال ها رزمی کار میکردم و در آرزوی یک مقام قهرمانی بودم و حتی این تیکه رو خانواده و اقوام میپروندن تو این همه ساله داری رزمی کار میکنی نتونستی ی مقام کسب کنی طوری که ی مدت گذاشتمش کنار و حالا بعد از چهار پنج سال سمتش رفتم البته تضاد بود چون اون سرشته رو دوس نداشتم مربیش هم خوب نبود اما حالا بی نظرین ترین رشته کارته یعنی کیوکشین رو دارم کار میکنم و در کنار بهترین مربی که تا به حال دیدم و کمتر از دو سال دو تا مقام استانی ی مقام کشوری دارم و همونایی که مسخرم میکردم تحسین میکنن استاد چند سال لود برای شروع کار مورد علاقه ام همش امروز فردا میکردم همش میرفتم سراغ کار های بی ارزش که کوچک ترین علاقهای نداشتم بهش و همش کارفرما دعوام میکرد فوشم میدا به خاطر درست انجام ندادن کارام اما حالا دارم آموزشگاه میرم برای شغلمورد علاقه م سال ها بود خواستم لپ تا بخرم اما به واسطه باور های نادرستم اصلا جور نمیشد اما حالا خدا یاری نمود و تونستم ی لپ تاپ بخرم دارم توی ی رستوران به صورت نمیه وقت کار میکنم تا هرخرج آموزشگاه و خودم رو در بیارم و اونجا کارفرما ازم راضی هست و زمان زیادی طول نمیکشه که از راه مورد علاقه ام کسب درآمد میکنم و دیگه رستوران نمیرم خدایا چقدر بزگی تو اینم از دستاورد های که بعد از آشنایی با فلسفه شما بست آوردم شاد و پیروز باشی استاد عزیزم و حرف آخر این که دارم به شکل واضح میبنم که آمریکا زندگ میکنم خخخ مثل روز روشنه برام و ایشالا به زودی میام ایالات متحده غنی تترین و بی نظیر ترین کشور جهان
i love you ostaaad
سلام استاد Ngs A:
سلام استاد عباس منش عزیزم
خیلی خوشحال میشم ک بدونم پیاممو حتما خودتون میخونید
چند ماهی بود ک روزهای بسیار تلخی رو سپری میکردم
بابت اتفاقات ناباورانه ایی ک در زندگیم افتاده بود
چیزهایی ک به خوبی میدونستم خودم جذبش کردم
از چند سال پیش این آگاهی بهم رسیده بود ک دنیا یکسری قوانین داره ک خدا خلقشون کرده… هرکس طبق اون قوانین پیش بره خوشبخته و هرکسی ک خلاف عمل کنه نتیجه خوب نمیگیره … بنابراین بدبختی و خوشبختی ما دست خودمون هست نه خداوند…
اما مشکل بزرگی ک وجود داشت این بود ک نمیدونستم این قوانینی ک بهشون ایمان پیدا کردم چیا هستن؟؟ و چه روندی دارند؟؟ و چطور باید ازشون استفاده کرد؟؟…
ک خوشبختانه در تاریکترین لحظات زندگی ام ک فقط مرگ رو راه چاره مشکلاتم میدیدم… استاد عباس منش رو در جستجوهای بی هدفم در اینترنت ک مدام بدنبال ی گمشده بودم ک خودمم نمیدونستم چی هست، ….بطور اتفاقی پیدا کردم
ترجمه قرآن رو میخوندم ک حالم عوض بشه، تصمیم گرفته بودم کلاس های تفسیره قرآن برم و بهم ثابت بشه دنیا کم ارزش تر از این هست ک بخواد با غصه و غم تموم شه… ک خدا در اوج نا امیدی ام بهم نظر کرد و استادو سرراهم قرار داد تا ب چیزی ک بدنبالش بودم راحتتر دست پیدا کنم..
تو دورانی ک حالم مساعد نبود و دنبال چیزی میگشتم ک حالمو خوب کنه…
چند بار قران رو با ترجمه خونده بودم اما خیلی متوجه نشدم
ب مشاوره های مختلف مراجعه کردم از مذهبی و غیرمذهبی… اما اقناع نشدم
چندین دعای مختلف رو خوندم و مرور کردم اما آرام نشدم
تو سایت های مختلف میگشتم و دلم میخواست ی نامه به خوده خوده خدا بنویسم و ازش مستقیم علت اتفاقات زندگی ام رو بپرسم بدون هیچ گله و شکایتی… فقط میخواستم بدونم و آگاه شم
نامه نوشتن ب فرشتگان رو امتحان کردم ک متوجه شدم شرکه…دست برداشتم
با دوستام و آدم های مختلف حرف میزدم تا شاید تخلیه شم و حالم خوب شه
اما هرکدوم از این کارها رو ک انجام دادم، حالم بهتر نشد…
تا اینکه ی شب مثل تمام شب هام تو این چندماه، ک حالم بشدت بد بود
تصمیم گرفتم برم حرم امام رضا(ع)
تا صبح اونجا موندم و گریه کردم و از خدا خواستم از این سرگشتکی نجاتم بده…
از این دعوای عقل و احساس نجاتم بده و دلمو آروم کنه
تا اینکه استاد عباس منش رو خدا بهم هدیه داد…
چیزی ک مدت ها بدنبالش بودم رو پیدا کردم
احساس آرامش، شناخت دقیق قوانینی ک بهشون از قبل ایمان داشتم، امید به زندگی، دوست داشتن خودم و دیگران…
با استاد به جواب سوالهایی رسیدم ک اگر خودم میخواستم دنبالشون برم شاید سالها طول میکشید
اما ایشان تمام زحمات چند سال شان را به راحتی در اختیارم قرار دادند…
خدایا سپاسگذارم…. ازت ممنونم!!!
با سلام
من هم یه مدت به فرشته ها نامه مینوشتم، که البته جواب هم داد، ولی بعد از یه مدت خسته شدم، در مورد شرک بودن این مسئله خدمتتون بگم که منم همین حس رو داشتم واسه همین مینوشتم: فرشته ممنونم که از خدا خواستی تا فلان چیزو به من بده، و در آخر هم خدارو شکر میکردم،همین تضاد حدود ۱۳ سال پیش در رابطه با امام ها و درخواست از اونا برام پیش اومده بود که استاد درس دین و زندگی تو دانشگاه بهم گفت ما اماما رو واسطه قرار میدیدم تا اونا از خدا بخوان و اینکه مردم از خود امام چیزی رو میخوان اشتباهه.
سلام
ممنون دوست عزیز که نظرتو با من به اشتراک گذاشتی
سلام به استاد گرانقدر
سلام به دوستانی که با کاربست قوانین کیهانی در زندگی روزمره شان ، تجاربی گرانبها به دست می آورند.
با چند بارخواندن نظر دوست ارزشمند سرکار خانم مرضیه جعفری در ثروت یک مصمم تر از پیش به سوی خواسته هایم گام بر می دارم. مطلب در مورد پیشرفت های باور نکردنی کشور امارات است. مطابقت دادن قوانین غیر قابل تغییر هستی با حکومتداری این شده است که می بینیم. همیشه در مورد پیشرفت های این کشور می شنیدم اما این گونه و از این زاویه ( آموزه استاد: همیشه از زاویه دیگری به تضاد و چالش زندگی تان نگاه کنید) به پیشرفت ها نگاه نکرده بودم. اگر قرار بود با هر تضاد و ناخواسته ای در این کشور به جای یافتن راه حل اساسی به حاشیه ها پرداخته می شد ، ناخواسته چه برای شهروندان و چه برای کشورشان باقی می ماند. نگاه کلان به خواسته ها و ناخواسته ها چه در محدوده ی زندگی یک فرد و چه یک کشور بن بست ها را حل کرده و راه پیشرفت را باز می کند.
استاد گرامی به در آمدن از پیله خود و نگاه عمیق تر به چگونه عملکردن قانونی که شما با جان و دل به ما می آموزید کمترین نتیجه اش دیدن دست خداوند از فرش به عرش الهی لست . آرامشی که این قوانین بدون تغییر در جان ما ایجاد می کند هر لحظه ما را به یقین قلبی نزدیک می کند که یک راه فقط و فقط به سوی تعالی و پیشرفت و موفقیت وجود دارد آن هم همفرکانس شدن با قوانین جاری در کاینات است. چه در ثروت یک، چه در ثروت دو یا سه و بقیه محصولات ( که هنوز ندارمشان) و مهمتر و زیباتر از همه در رویاهایی که رویا نیستند، اشتیاقی در ما ایجاد می کند که بدون سر در گمی میان این کلاس یا آن کتاب یا سمینار به طور مستقیم و با شتاب در ( صراط مستقیم ) جاری شویم.
خواهشمندم از این گونه نظرات و تجربه های کلان که جاری بودن قوانین الهی را متذکر می شوند بیشتر و بیشتر داشته باشیم .
خداوند همه چیز می شود همه کس را به شرط ایمان و خلوص درون
سپاسگزارم
سلام به استاد و دوستان گرامی
یه مسئله ای به ذهنم رسید میخوام بگم ولی قبلش میگم که احتمال داره این دیدگاه از نظر بعضیا دارای مشکل باشه ولی میگم که هر انسانی میتونه سطح فکر متفاوتی داشته باشه و انسان عاقل و باسواد کسیه که با خوندن دیدگاه های دیگران هرچند موافق یا مخالف کنترل احساسش رو از دست نمیده یعنی اینکه خشمگین نمیشه پس اگر دیدگاه متفاوتی از باورهاتون رو خوندین دو راه دارین یا بهش بخندین و بگذرین یا در موردش فکر کنین
دوستان خداوند توی قران از بهشتی حرف زده که دارای باغ جوی عسل و…هست و ویژگی هایی رو بیان کرده که حتی میشه اکثر اونارو روی همین زمین هم دید ولی بنظرم این برای مایی که الان داریم زندگی میکنیم چیز هیجان انگیزی نیست این شاید برای اون عربستانی زمان پیامبر جذابیت و هیجان داشت که در بیابان های خشک زندگی میکرد
حالا از این بگذریم سعی میکنم زیاد طولانی ننویسم ولی ما با کمی تامل میدونیم که روح به زمان و مکان محدود نیست و روح بعدی از انسانه که نیازی به چیزی نداره مجرده مستقل
از اونجایی که روح مجرده و نیازی نداره وعده های میوه های بهشتی یا جوی عسل چی!
خب ما فرض میگیریم که بهشت اخروی یعنی بعد قیامت معاد جسمانی انجام شد و نیاز ها معنی پیدا کردن ولی تاحالا فکر کردین که خدا از بهشت و جهنم برزخی هم حرف زده!
مسلما چیزی حدود دو قرن پیش مردم به اندازه امروز علم نداشتن که خداوند بخواد جزئیات رو شرح بده امروزه ما میبینیم فیزیک دانان به کشفیات بزرگی رسیدن مثل جهان های کوانتومی موازی و علم از هر نظر در حال رشد!
از نظر من شاید ما الان توی برزخ باشیم چون این دیدگاه خیلی حقیرانست که اسمان هایی به این عظمت و بیلیون بیلیون کهکشان فقط زندگی بر روی زمینی به این کوچکی و ناچیزی امکان پذیر باشه پس بنظرم برزخ شاید محدود به باغ نشه که ما توی تصوراتمون داریم شاید برزخ همین جهان های موازی هستند که توی اونا داریم زندگی میکنیم تا زمانی که اسرافیل در شیپور بدمه و قیامت آغاز بشه
و یه سوال این افرادی که بدنیا میان و از نظر جسمی و عقلی مشکل دارن آیا این دنیا جهنم نیست واسشون!!!
سلام
در این مورد بیشتر مطالعه کردم و فکر میکنم این دیدگاه باطل باشه و من اشتباه فکر میکردم
هرچند این فقط یک سوال بود توی ذهنم ولی الان فکر میکنم به پاسخ منطقی ای رسیدم
اینگونه نیست…
من نمی دونم حقیقت چیه ولی میدونم هرچی که هست به احتمال زیاد متقاعد کننده نیست
سلام
ممنون
سلام به همه دوستان
استاد عزیزم سلام ، یه درخواست از شما دارم و اون اینه که لطف کنید فایل های مصاحبه با شما را صبح های روزهای تعیین شده یعنی سه شنبه ها و جمعه ها روی سایت قرار بدید ، بیشتر وقتها تا شب صبر میکنم و قسمت جدید را روی سایت قرار نمیدید مثل همین الان ، ممنون میشم ابتدای روز قسمت جدید را بگذارید ، با سپاس
سلااااام خدمت استاد نازنینم و همه دوستان همراه و هم دل
استاد نازنینم میشه یه فایل هم اختصاص بدین به دوس داشتن خود ،چطور عاشقانه خودمون رو دوست داشته باشیم چون ریشه همه مشکلات چه تو زمینه ی مالی چه روابط عدم دوست داشتن خود هست نپذیرفتن خود هست ،خود رو لایق ثروت و روابط خوب ندونستن هست گاهی آدم ریشه ی مشکلات رو می دونه و کامل بهش آگاه هست اما باز با دونستن ریشه ی مشکلات نمی تونه قدمی از پیش ببره ازتون خواهش می کنم یه فایل از مصاحبه هاتون رو به دوست داشتن خود و عاشق خود بودن اختصاص بدین خیلی دوست دارم از زبون شما و از نگاه و نگرش شما به این موضوع پرداخته شه چیزی که از همه چی حیاتی تر و واجب تره دوس داشتن خوده اما باز گاهی ناتوانم در دوس داشتن خود ممنون میشم یه فایل رو به دوست داشتن خود اختصاص بدین ممنون دوستتون دارم
رب اشرح لی صدری و یسر لی امری وحلل عغده من لسانی.
یک سوال که مدتیه ذهنم رو مشغول کرده که شاید سوال باشه امیدوارم خوب بپرسمش وشما بهش جواب بدید:
گاهی پیش میاد ما یک جنس کاملا یکسان و با یک کیفیت رو از دو فروشنده متفاوت میخریم اولی بهمون میده 100هزار تومن و دومی همون جنس مشابه رو میده 150هزار تومن …..تو این حالت آیا این مصداق آیه قران درباره کم فروشیه ؟؟ بعضی معتقدند هرکی حق داره جنسش رو به هر قیمتی که میخواد بفروشه.
اول وقتی من پشت کنکوری بودم هزینه های کلاسهای قلم چی خیلی بالا بود یعنی چند برابر عرف بازار وخیلی از بچه های محله ما از پس پرداختش برنمی امدن بعد من با هزار مکافات بورسیه قلم چی شدم نه اینکه نداشتیم به سختی میتونستم از پدرم بگیرم و بابت ان ماجرا خیلی تحقیر و اذیت شدم و این فقط به خاطر تبلیغات بنیاد کثیف قلم چی بود که بگه ما بچه ها رو بورسیه میکنیم….آیا بهتر نبود قیمت خدماتشون رو کاهش میدادن ولی تعداد بچه های بیشتری میتونستن از خدماتشون استفاده کنن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من هم مجبور نمیشدم بورسیه بشم بلکه هزینه ش رو اگر منطقی تر و ارزان تر بود مادرم ب ی شکلی جور میکرد؟؟
آِیا این به خیر نزدیکتر نبو؟؟؟ سوالم اینه ایا من نوعی که مخاطبم قشر بی درامد جامعه هستن(مثل محصلین ) با کسی که مخاطبش قشر پردرامد جامعه است مسئولیتمون به گردن جامعه فرق نداره ؟؟
دوم اینکه اگر من خدمات یا جنسی داشته باشم که اوون رو به قیمتی بیشتر از عرف بازار برای فروش بذارم و با تبلیغات کاری کنم که اصطلاحا مخ خریدار رو بزنم و مثلا اون مشتری من بره ماشینش رو بفروشه یا قرض کنه و جنس یا خدمات آموزشی من رو بخره آیا این درسته؟
سوم فرض کنیم من ی کار آموزشی قراره بکنم و به 20نفر آموزش بدم تعدادی از اینها ممکنه راضی نباشن ب این معنا ک قبلا خدمات بهتری رو با قیمت کمتر و بازدهی بیشتری دریافت کردن در این صورت آیا حقی از اونها ب گردن من نیست؟
چهارم من همیشه تو دوران بچگیم پزشکانی رو تو محل داشتیم که مثلا 5شنبه ها به صورت رایگان و خیریه ویزیت میکردن یا مثلا اساتید و معلمینی که به رایگان آموزشهایی به بچه های محروم دادن که سرنوشت اونها رو دگرگون کرد من همیشه فانتزی ذهنیم اینه که کار خیریه و رایگان رو بخشی از کارهام بگذارم در واقع چینن ادمهایی که امروزه خیلی کم شدن برام خیلی ارزشمندن….نظر شما درباره این کار و چنین کسانی چیه؟ اصلا ذهنیتم اینه که آدمی باید زکات علم یا مالش رو بپردازه اون هم ب طور خیریه و عام النفعه.
سلام
وقت بخیرو شادی
پاسخ تمام سوالهای شما تو بسته روانشناسیه ثروت یک موجوده
اگه خوب رو باورهات کار کنی قیمت اجناس یا خدمات قلم چی برات خنده دار میشه و هر کالا و خدماتی که بخوای به راحتی به دست میاری و نه تنها از والدین درخواست پول نمیکنی که هیچ بلکه نیازهای مالی اونارو هم با لذت برآورده میکنی
مورد دوم: اگه خدمات یا جنسی برای فروش داری باور کن با ارزش و بی نهایت متقاضی داره و اهمیتی نداره دیگران از چه طریقی بهای خدمات شمارو پرداخت میکنن
مورد سوم: فکر دیگران اصلا مهم نیست
مورد چهارم: پیشنهاد میکنم ده درصد از ورودیهاتو به سه نیت ببخشی ۱- برای دل خودم این کارو میکنم ۲- به خاطر اینکه درهای رحمت بیشتری به روی من باز میشه ۳- به قول قرآن هر یه دونه ای که بدم خدا ۷۰۰ برابرشو برمیگردونه
انسانهایی که بخشش میکنن بی نهایت زیاد هستن: استاد عزیز خودمون و بی نهایت کاربران همین سایت با عشق کار بخشش انجام میدن
موفق باشید