مصاحبه با استاد | تفاوت «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با «تسلیم شدن دربرابر مسائل» - صفحه 2

668 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مجتبی حیدری گفته:
    مدت عضویت: 2513 روز

    با سلام خدمت شما استاد بزرگوار و همچنین گروه صمیمی عباسمنش، بنده ماههاست با شما آشنا شده ام و از همه محصولات رایگان استفاده نموده ام و خیلی خیلی در زندگی من هم از نظر مالی و هم از نظر معنوی تاثیر گذاشته است/ فقط من درست مفهوم تمرین و تکرار و تکرار را متوجه نشده ام، منظورم اینه خود استاد موقع شروع کارشان چگونه تمرین میکردن و روزی چند ساعت؟ مثلا من که حس میکنم عبارات تاکیدی تاثیر خوبی روی من دارد می باید باورهای قدرتمند کننده رو به صورت عبارت دربیاورم و یا ضبط کنم ودر روز بارها بارها آنرا تکرار کنم؟؟ یا خود استاد در یکی از صحبتها فرمودند که جاهایی از صحبتهای من که باورهای قدرتمند کننده دارد را بارها بارها تکرار کنید، آیا درست متوجه شدم؟؟لطفا راهنمایی ام کنید و بفرمائید حدودا چند ساعت در روز و تا چند روز تمرین میتوان یکی از باورهای مخرب را با باور خوب جایگزین کرد/ آیا استاد الان در روز تمرین دارند؟ واگر دارند به چه صورت؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سامان امینی گفته:
      مدت عضویت: 2707 روز

      سلام دوست عزیزم احساس کردم این لیاقت رو دارم بتونم این بحث تکرار رو براتون توضیح بدم من کسی بودم که چندین سال قبل چندین صفحه از یکی از دفتر هامو با جمله .. خدا کمکم کن … پر کرده بودم من در آن زمان به یه سری داروها اعتیاد شدید و طولانی پیدا کرده بودم و فقط این نبود زندگی و اعتبار کار و همه ثروتی رو که جمع کرده بودم داشتم به تدریج از دست میدادم و اینطورم شد البته این شروع ماجرا بود به جایی رسیدم که مرگ هم داشت بهم چشمک میزد و چیزهای غیر عادی میدیدم و غرور هم اجازه نمیداد از دیگران کمک بگیرم تنها امیدم یک خواب و یا یک الهام بود و هر چی بیشتر میرفتم پایین اون تنها امیدم بیشتر دیده میشد و بیشتر میدیدمش ولی باور نداشتم از جانب خدا باشه ..البته یه اصول کلی تو زندگیم داشتم و اونم این بوده هیچ وقت به خودم اجازه ندادم به خدا ایراد بگیرم با وجود اینکه دور و برم همیشه بود تا قبل تغییر و شروع هدایتم .. جهلی که داشتم و اینهمه راهمو دور و دراز کرد احساس کاذب یاد گرفتن بود احساس بلد بودن بودن احساس اینکه من میدانم ببینید تکرار کردن شروع درک ها و احساسات بهتر نسبت به یه موضوع ویا موضوع های مختلفی میباشد همونجوری که صفحه های زیادی از دفترمو با ..خدا کمکم کن پر کردم و خدا تو هر زمینه ای که خودم اجازه بدهم بلافاصله کمکم میکند و باوری که از این تکرار به من داد این بود که خدا کمکم میکنه و درست میشه و به جایی رسیدم تو بدترین شرایط ممکن تاکیید میکنم تو بد ترین شرایط ممکن ایمانمو به این کلمه که درست میشه و خدا کمکم میکنه نشون دادم و جواب گرفتم حتی فراتر انتظار… ببینید مثلا اوایل تو درکم بود که خدا کمک میکنه ولی باورم سطحی بود و میگفتم خوب که چی همه میدونیم خدا کمک میکنه ولی یه جورایی دور میدیدم و هرچه بیشتر و بیشتر و بیشتر تکرارش کردم و نوشتم و دارم مینویسم نتایج نزدیکتر و نزدیکتر و نزدیکتر میشه و به جایی میرسی که خدا در کار در زندگی در نحوه ارتباط در چگونه احساس آرامشتو حفظ کنی در اینکه کدوم حرف قانون ثابته و میتونی بپذیریش کدوم راه کدوم حرف به رشد بیشتر به تکامل بیشتر نیاز داره و یا اصلا اشتباهه و یا گمراهه کمکت میکنه ….

      اینکه اینجا هستیم و در کنار افراد این خانواده خیلی خیلی خیلی اتفاق بزرگیه و بهمون یاد آوری میکنه ما میتونیم کارهای بزرگ و دور از ذهن انجام بدهیم چون در مسیر هدایت الهی قرار داریم و هدف اصلی زندگی هم همینه …. براتون بهترینارو آرزومندم و منتظر خبرهای خوبتون میمونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سمیه روزبه گفته:
      مدت عضویت: 1914 روز

      با سلام

      وقتی بخواهید در این راه هدایت و کامل شدن موفق باشید، تجربه و احساس من به من ثابت کرده است که روز و شب شما حتی حین کار باید به وویس ها گوش بدید بدون برنامه ریزی قبلی.

      یعنی از هر فرصتی استفاده کنید تا وجود شما همفرکانس با فکر و زندگی جدید شما باشد.من زمانی که چند ساعت مثلا 3 ساعت بگذردر و مطالعه نداشته باشم کلی سوال و اگر پیش میآید و باعث دودلی و اون آرامش رو از دست میدم ولی وقتی شبانه روز پای درسم هستم نه تنها خسته نمیشوم، هم به یادگیری و واقف بودنم اضافه شده و به اوج فرکانس و امید و باور میرسم که آن را با هیچ چیزی عوض نمیکنم.

      دائمی باشید زمان و مکان برایتان محدودیت ایجاد نکند.

      با آرزوی بهترین ها

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    ندا رنجبری گفته:
    مدت عضویت: 3349 روز

    سلام خدمت استاد گرامی و دوستان عزیز،استاد اونجایی که فرمودید تسلیم شدن یعنی بچه ای که بالای درخت گیر‌کرده پدرش میگه بپر باید بپره؛این جمله رو من دیروز به همسرم‌گفتم همسرم تو یه شرکت کار میکنه قرار بود شغلشو رها کنه و برای خودش کار کنه اما چندین ماه بود که دنبال فرصت مناسب میگشت دیروز من دقیقا این جملات رو بهش گفتم،گفتم اگر دنبال فرصت مناسب باشی هیچ وقت اون فرصته پیس نمیاد خودت باید اون فرصت رو ایجاد کنی بهش گفتم من احساس میکنم تو میترسی و تسلیم‌ نیستی تو الان مثل اون کوهنورده هستی که یه متری زمین گیر کرده،خدا میگه بپر من این پایینم گرفتمت اما گفت من جرات ندارم و اینقدر چسپید به کوه تا همونجا یخ زد،مبادا مثل اون کوهنورده باشی؟

    حرفای منو گوش کرد و امروز استعفاشو نوشت و داد به رییسشون و الان احساس خیلی خوبی داره با اینکه هنوز کار جدیدشو شروع نکرده و ایده ی خاصی ام نداره فقط قدم اول بهش گفته شده اما میگه احساس میکنم رو ابرا دارم پرواز میکنم‌کاش زودتر ابن‌کار‌و میکردم و اگر همسرم به حرف من گوش کرد به خاطر این بود که من رو اهل حرف ندید اهل عمل دید،من خودم سیزده سال توی شغل رسمی دولتی بودم شغلی که آرزوی اطرافیان من هست اما بهش علاقه نداشتم من پارسال انصراف دادم و در حالی این‌کارو کردم که یکی از نزدیکترین عزیزانم آرزوش داشتن این شغل بود و داشت میخوند برای آزمون استخدامیش من بعد از خارج شدن از اون شغل خیلی پیشرفت کردم و خیلی چیز یاد گرفتم یعنی در مدت این یک سالی که از شغلم خارج شدم بارها بیشتر از اون سیزده سالی که تو شغل قبلیم بودم چیز یاد گرفتم و تجربه کسب کردم و احساس میکنم بزرگتر شدم و اعتماد به نفسم بیشتر شده،اینا همش موهبت های تسلیم شدنم بود وقتی خداوند گفت بپر پریدم یادم هست زمانی که میخواستم از شغلم انصراف بدم یکی دو هفته ی قبلش میخواستم برم استعفامو تحویل اداره بدم خدا بهم‌گفت الان وقتش نیست و من صبر کردم دو هفته بعد یک روز صبح گفت الان وقتشه و من بی چون و چرا گفتم چشم اللن که به گذشته برمیگردم‌میبینم اون روز دقیقا روز درستش بود، یادم هست برای اینکه مطمئن بشم صدا صدای خداس رفتم قرآن رو باز کردم اما به نیت تفال این کارو نکردم چون به تفال اعتقادی ندارم و اصلا قصد نداشتم مسئولیت تصمیمی که گرفته بودم رو به خدا محول کنم فقط چون ترس داشتم میخواستم خدا آرومم کنه قبل از باز کردن قرآن گفتم خدایا چه حرف بزنی باهام چه نزنی چه بگی داری کار درستو داری انجام میدی یا کارت غلطه هر چی بگی من تصمیممو گرفتم و این‌کار‌و میخوام حتما الان انجام بدم و حتی حرفی که بهم میزنی یه ذره هم تو تصمیمم تفاوتی ایجاد نمیکنه اما میخوام با باز گردن قرآن و خوندن نظرت اون احساس حمایت رو بیشتر لمس اش کنم و جالبه اولین آیه نوشته بود اگر خداوند شری برات بخواد کسی نمیتونه دفعش کنه و اگر خیری ام بخواد کسی نمیتونه جلوش رو بگیره در ادامه نوشته بود تو به هر آنچه بهت وحی میشه عمل کن و صبر کن تا خداوند میان تو و مخالفانت حکم کنه و نمیدونید این جمله چقدر‌ به من امید و انرژی داد:و اتبع لما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله و هو خیر الحاکمین،نتایج عالیم رو به زودی باهاتون به اشتراک میزارم،خدایا شکرت…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 70 رای:
  3. -
    هادی زارع گفته:
    مدت عضویت: 3742 روز

    سلام استاد عزیزم

    خیلی خیلی ممنونم بابت این فایل های مصاحبه فوق العاده هستند. یک پکیج کامل موفقیت هست.

    بابت این جلسه واقعا ممنونم… کلمه “بازی” اصلا منو دیوونه کرد. چقدر قشنگ میشن مسائل زمانی که ما به شکل یک بازی به آنها نگاه کنیم. جمله رو نوشتم و یه جا گذاشتم که همیشه ببینمش…خدای درونتون میدونه واقعا کی چیو بگه. واقعا خدارو صدهزار مرتبه شکر میکنم که با شما هستم. اغلب موارد با فایل های رایگان یک یا چندین تغییر در زندگیم بوجود میارم با توجه به هدایتی که میشم.

    مثالتون از این مسئله هم واقعا کمک کننده بود تا بفهمم که چطور باید با مسائل حالا هر شکلی که باشن روبرو بشم. گاهی اوقات بدلیل اینکه قانون رو بد درک کردیم استفاده بد میکنیم.من خودم رو گذاشتم جای شما اگر همچین مشکلی برای من پیش میومد میرفتم سر کلاس با این دیدگاه که این مسئله چیز ناخواسته ای هست پس من باید ازش رو برگردونم به بچه ها میگفتم نیاین سر کلاس و خودم با هر بدبختی که شده پولشونو جور میکردم.

    اما الان در مدار خیلی بهتری رسیدم و فهمیدم چطور باید به مسائل نگاه کنم.

    خدارو صدهزار مرتبه شکر.

    عاشقانه منتظر فایل های بعدی هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    عباسعلی ملک گفته:
    مدت عضویت: 3912 روز

    به نام خداوند رحمان

    سلام عرض میکنم خدمت استاد عباس‌منش عزیز و تمامی دوستان خوبم

    استاد باز چه زیبا بحث توحید را برایمان تکرار کردید.

    الا بذکرالله تطمئن القلوب

    آری اطمینان در اثر یاد خدا و ذکر او ایجاد میشود و چنان نفس مطمئنه ای برای ما می سازد که بی هیچ تریدی در سخترین لحطات مانند راحت ترین لحظات تصمیم درست خواهیم گرفت. درست مانند آنجایی که لشکریان فرعون به بنی اسرائیل ( که به ساحل نیل رسیده اند) نزدیک می شوند و اضطراب بنی اسرائیل را فرا میگیرد و میگویند: “حتما به چنگ آنها خواهیم افتاد. ” ولی نفس مطمئنه ی موسی چیز دیگری می گوید “إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ” (بی تردید پروردگارم با من است، و به زودی مرا هدایت خواهد کرد). همین باور و ایمان خالص اوست که باعث میشود بدو وحی شود که عصایش را به دریا بیفکند و او و بنی اسرائیل نجات یابند.

    اگر ریشه ی “مع” را در قرآن بررسی کنیم به نکات جالبی بر میخوریم.

    وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ ﴿الحدید: ۴﴾

    هرجا که باشید او با شماست

    قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَأَرَىٰ ﴿طه: ۴۶﴾

    فرمود: «نترسید! من با شما هستم؛ (همه چیز را) می‌شنوم و می‌بینم!

    قَالَ کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ ﴿الشعراء: ۶٢﴾

    (موسی) گفت: «چنین نیست! یقیناً پروردگارم با من است، بزودی مرا هدایت خواهد کرد!» (۶۲)

    آری این چه باور زیبایی است که : هرجا که باشیم او با ماست و شنوا و بینای احوال ماست و ما را هدایت خواهد کرد”

    این باور، چنان نفس مطمئنه ای به ما میدهد که تا هم ما از پروردگارمان راضی باشیم و هم او از ما راضی باشد و فرمان بازگشت از زمین به بهشت پر از نعمت خود را به ما دهد (یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ﴿٢٧﴾ ارْجِعِی إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَهً مَّرْضِیَّهً ﴿٢٨﴾ فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿٢٩﴾ وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿٣٠﴾ سوره فجر)

    اگر ما درک کنیم و باور کنیم که منشا مشکلات و مسائل از طرف رب و مولای ماست برای اینکه میخواهد ما را پرورش دهد و درجات ما را رفیع تر کند، دیگر هیچگاه به جزع و فزع نخواهیم افتاد.

    وَإِذْ نَجَّیْنَاکُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ وَفِی ذَٰلِکُم بَلَاءٌ مِّن رَّبِّکُمْ عَظِیمٌ ﴿البقره: ۴٩﴾

    و (نیز به یاد آورید) آن زمان که شما را از چنگال فرعونیان رهایی بخشیدیم؛ که همواره شما را به بدترین صورت آزار می‌دادند: پسران شما را سر می‌بریدند؛ و زنان شما را (برای کنیزی) زنده نگه می‌داشتند. و در اینها، آزمایش بزرگی از طرف پروردگارتان برای شما بود.

    قُل لَّن یُصِیبَنَا إِلَّا مَا کَتَبَ اللَّـهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَى اللَّـهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿التوبه: ۵١﴾

    گو: «هیچ حادثه‌ای برای ما رخ نمی‌دهد، مگر آنچه خداوند برای ما نوشته و مقرّر داشته است؛ او مولا (و سرپرست) ماست؛ و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند!»

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 111 رای:
    • -
      عباسعلی ملک گفته:
      مدت عضویت: 3912 روز

      استاد برای بار دوم که فایل رو گوش دادم کلمه ای رو از زبان شما شنیدم که من را یاد نکته دیگری انداخت که گفتم بیام برای دوستان بنویسم که خواندنش خالی از لطف نیست.

      اون کلمه ای که گفتید “استقامت” بود.

      اینها همه اش کلید است و دوستان باید بیشتر توجه کنند.

      کسانی که یاد خدا میکنند باید استقامت داشته باشند که قبلهایشان از ترس و غم خالی شود و به اطمینان دست یابند.

      در آیه 28 سوره رعد می بینم که خداوند میفرماید یاد خدا باعث آرامش خدا قلبها میشود ولی در برخی از آیات هم هست که خداوند می فرمایید یاد خدا باعث ترس میشود ( الأنفال: ٢ و الحج: ٣۵).

      الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّـهِ ۗ أَلَا بِذِکْرِ اللَّـهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ﴿الرعد: ٢٨﴾

      آنها کسانی هستند که ایمان آورده‌اند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش می‌یابد! (۲۸)

      إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّـهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ ﴿الأنفال: ٢﴾

      مؤمنان، تنها کسانی هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان میگردد؛ و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده می‌شود، ایمانشان فزونتر می‌گردد؛ و تنها بر پروردگارشان توکل دارند.

      الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّـهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِینَ عَلَىٰ مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِیمِی الصَّلَاهِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ ﴿الحج: ٣۵﴾

      همانها که چون نام خدا برده می‌شود، دلهایشان پر از خوف (پروردگار) می‌گردد؛ و شکیبایان در برابر مصیبتهایی که به آنان می‌رسد؛ و آنها که نماز را برپا می‌دارند، و از آنچه به آنان روزی داده‌ایم انفاق می‌کنند. (۳۵)

      اما آیه ای برای توجیه این تضاد میتوان استفاده کرد آیه 13 سوره الأحقاف و آیه 30 سوره فصلت می باشد که خداوند میفرماید:

      إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّـهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿الأحقاف: 13﴾

      کسانی که گفتند: «پروردگار ما اللّه است»، سپس استقامت کردند، نه ترسی برای آنان است و نه اندوهگین می‌شوند.

      إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّـهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ ﴿فصلت: ٣٠﴾

      به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می‌شوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است!

      برای بارهای اول که یاد خدا میکنیم به علت فقر خودمان در مقابل خداوند احساس ترس داریم ولی وقتی که بعد از یک مدت طولانی (ثُمَّ) استقامت می ورزیم، خداوند ملائکه خود را به کمک ما می فرستد تا به ما کمک کنند که نترسم و اندوهگین نباشیم و این همان نکته ای است که شما استاد عزیز هم اشاره کردید یعنی استقامت در یاد خدا و تکیه بر او

      شاد باشید و سلامت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
      • -
        گروه تحقیقاتی عباس منش گفته:
        مدت عضویت: 3904 روز

        دوست عزیز مثل همیشه توضیحات خیلی خوبی در مورد صحبتهای استاد می نویسید.

        سپاسگزاریم.

        در مورد کلمه وَجِلَتْ بیشتر تحقیق کنید زیرا معنای دقیق آن ترس یا خوف نمی باشد.

        موفق باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
        • -
          سعید گفته:
          مدت عضویت: 3795 روز

          سلام

          من خیلی در مورد این کلمه تحقیق کردم

          وجلت از ریشه ( وجل ) هست که این ریشه 5 بار در قرآن تکرار شده

          از داستان حضرت ابراهیم در سوره الحجر آیات 51 و 52 و 53 شاید بشه به معنی این آیه رسید

          وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَیْفِ إِبْراهِیمَ 51

          إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ إِنّا مِنْکُمْ وَجِلُونَ 52

          قالُوا لاتَوْجَلْ إِنّا نُبَشِّرُکَ بِغُلام عَلِیم 53

          در کل به نظر من این کلمه معادل فارسی نداره مثل خیلی دگه از کلمات قرآن

          و متاسفانه زبان فارسی زورش به زبان عربی قرآنی نمیرسه چون کلمات قرآن خیلی فصیح اند

          من خدار رو شکر زبان مادریم عرب هست

          من در رابطه با این کلمه به غیر از قرآن، خیلی تو سایت های عرب زبان سرچ کردم اما خیلی تعجب کردم که بزرگترین مترجمان عرب زبان و کسانی که خیلی مشهوراند در زمینه قرآن، معنی این کلمه را نمی دونند و برای درک این کلمه به تفاسیر و احادیث رجوع میکنند

          به نظر من این کلمه جز آیات متشابه قرآن هست و ما نباید خودمون را درگیر این آیات بکنیم چون از مسیر اصلی که توحید و یکتا پرستی هست منحرف میشیم

          یا حق

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          عباسعلی ملک گفته:
          مدت عضویت: 3912 روز

          ممنونم از توجه و ابراز لطف شما، در حقیقت ما داریم درس پس میدهیم نزد استاد …

          بله شما درست میفرمایید، دقیقا همان لحظه ای که دیدگاهم رو ارسال کردم با خودم گفتم ای کاش معنی درست وجلت رو می نوشتم ولی کار از کار گذشته بود. ولی هدف من از آوردن آیات این بود که کلمه ی استقامت (در یاد خدا) را برای خودم و دوستان بیشتر تاکید کنم.

          با این حال سریعا به توصیه و پیشنهاد شما عمل کردم و رفتم معنی دقیق وجلت رو در آوردم.

          وجل در حقیقت هراسی است که از عظمت و بزرگی کسی داریم که قصد آسیب رساندن به ما را ندارد در حالی که نسبت به ما مهربان است.

          برای مثال هنگامی که موسی و هارون میخواستند نزد فرعون بروند، موسی می ترسید که قبل از گفتن سخنش به فرعون توسط او دستگیر و شکنجه شود بنابراین به خداوند گفت: قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَن یَفْرُطَ عَلَیْنَا أَوْ أَن یَطْغَى? (طه:45) (گفتند: پروردگارا! ما می ترسیم که [پیش از دعوت کردنش به حق] با سخت گیری و شکنجه بر [ضد] ما پیشی گیرد یا بر سرکشی خود بیفزاید. )

          در صورتی که اگر موسی اطمینان داشت که فرعون به او آسیبی نمی رساند و مشکلش فقط هراس از بزرگی و عظمت فرعون و احتمالا لکنت زبان نزد او بود به جای نخاف در آیه بالا نوجل می آمد و عبارت بعدش هم تبدیل به دعایی برای رفع هراس یا لکنت زبان میشد. مثلا شاید به این صورت میشد: قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نوجل وَیَسِّرْ لِنا أَمْرِنا وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانِا

          امیدوارم درست بیان کرده باشم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
        • -
          Asudeh گفته:
          مدت عضویت: 3344 روز

          دوست عزیزم کلمه “وجلت” را اینگونه در تفاسیر آمده است:

          چون آیات خدا را مى‏شنوند قلوبشان متأثر می‏شود و بر ایمانشان مى ‏افزاید و علمشان گسترش پیدا مى‏کند زادَتْهُمْ إِیماناً بیان «وجلت» و یا نتیجه آنست ولى مسئله اطمینان قلوب در تکیه به پروردگار در رابطه با دفع طوفانهاى نگرانى و رساندن بکمال مطلوب و سعادت واقعى، مطلب دیگرى است، مؤمن در عین حال که قلبش از اینکه مبادا در اثر گناه مورد غضب خدا گردد ترسان است در باطن به قدرت و توانایى خدا متکى و آرام مى‏ باشد

          همیشه سربلند و عزتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        سامان امینی گفته:
        مدت عضویت: 2707 روز

        سلام خدمت دوست عزیز آقای ملک و سایر دوستان

        آقای ملک بسیار عالی توضیح دادید و فقط میتونم بگم متشکرم و امیدوارم روزی برسه قرآن بشه قصمتی از ذهنم و وجودم

        سپاسگذارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      رها گفته:
      مدت عضویت: 921 روز

      درود بر آقای ملک

      سپاسگزارم از کامنت پرمحتواتون

      دیدگاه شما و به دنبالش ادامه دیدگاههااا و پاسخها به شما ساعتی است مرا بعد از شنیدن این اگاهی پر محتوا سرگرم خود کرده است. ـ

      چقدرخوب که چنین توانایی برای اتصال این اگاهی ها به زبان منبع دارید

      در این مسیر هرچه پیش میرروم بیشتر ضرورت باورهای توحیدی و بحث تسلیم رو لازم میبینم. ـ

      میگردم در این شهر اگاهی و هر چیزی که مرتبط با ایمان و توکل باشه دنبال میکنم.

      .

      خداوند مهربونم من رو هدایت کنه به مسیر زیبااای تسلیم در هر شرایطی

      .

      سپاسگزارم دوست عزیز

      سپاسگزارم استاد بزرگوارم

      ️️️️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        عباسعلی ملک گفته:
        مدت عضویت: 3912 روز

        سلام دوست عزیز

        ممنونم از حسن توجه شما

        وَما کَتَبتَ إِذ کَتَبتَ وَلٰکِنَّ اللَّهَ کَتَب (وقتی که داشتم می نوشتم این من نبودم که می نوشتم بلکه خدا داشته می نوشته)

        گاهی اوقات باورم نمیشه اینا رو من نوشته بودم!!! و وقتی دوستان بعد از چند سال لطف میکنند و زیر نظر من نظر میدن، اتفاقا تو شرایطی هستم که این آیه ها بدرد خودم میخوره و انگار خدا داره باهام حرف میزنه!

        خیلی گریه کردم….

        ممنونم از شما دوست عزیز، سلامتی و شادی و ثروت پایدار برایتان آرزو

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          رها گفته:
          مدت عضویت: 921 روز

          درود بیکران

          این هم معجزه حضور دراین خانواده هست که گاهی خودمان، راهنمای خودمان میشویم انهم درزمان و مکانی که واقعاا لازم داریم.

          .

          حالا شده با پیامی

          با دیدگاهی

          با پاسخی

          خداروشکر از این فضای اگاهی بخش

          .

          گریه ات از سرشوق دوست عزیز

          خداوند مهربونم همیشه پشتیبان و حامی ماست

          درپناه او که تنها قدرت جهانیان است خوش بدرخشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    محمدرضا ذوالفقاري گفته:
    مدت عضویت: 3575 روز

    سلام خدمت استاد بزرگوار و دوستان گرامی.

    واقعا هرموقع که تو این سایت یک فایلی تولید میشه که رنگ و بوی خدایی داره چقدر احساس آرامش و راحتی بهمون دست میده.

    در سوره حج ایه 34 خداوند میفرماید:

    ((خدای شما معبود واحدی است در برابر فرمان او تسلیم شوید و بشارت ده متواضعان و تسلیم شوندگان را. همانها که چون نام خدا برده میشود دلهایشان پر از خوف میگردد و شکیبایان در برابر مصیبتهایی که به انان میرسد و انان که نماز را برپا میدارند و از انچه به انان داده ایم انفاق میکنند))

    از این آیه خیلی قشنگ حرفای استاد رو میشه تایید کرد که وقتی مشکلی بهمون میرسه آیا شکیبایی به خرج میدیم و به خدا واگذارش میکنیم یا عصبانی میشیم و به زمین و زمان گیر میدیم و ناسزا میگیم.

    همیشه توی سختیهاس که آدم میتونه عیار ایمانش رو بسنجه وگرنه توی خوشیها که احساس خوب داشتن هنر نیست.از خدا تشکر کردنم یه امر روتینیه.

    چند وقت پیش سر یه جریانی که اصلا خودمم نفهمیدم وشیطون یدفعه بهم مسلط شد و یدفعه از این رو به اون رو شدم و از کوره در رفتم و تا چندین ساعتم احساس خوبی نداشتم.شب که اومدم خونه خیلی ناراحت بودم نه به دلیل اون مسئله ای که پیش اومد بلکه به دلیل اینکه فک میکردم نکنه تمام زحمتام تو این مسیر بیهوده بوده و امروز انقدر من ناراحت شدم.بعدش گفتم خدایا خودت با یه نشونه ای حرفی علامتی متوجه م کن.

    دیگه رفتم قران رو باز کردم که این آیه اومد.

    همون سوره حج ایه 11:

    ((بعضی از مردم خدارا تنها با زبان میپرستند و ایمان قلبی شان ضعیف است.همین که دنیا به انان رو کند و نفع و خیری به انان برسد حالت اطمینان پیدا میکنند.اما اگر مصیبتی برای امتهان به انان برسد دگرگون میشوند و به کفر رو میاورند. به این ترتیب هم دنیا را از دست داده اند هم اخرت را.واین همان خسران و زیان آشکار است.))

    خدا شاهده چنان ترسیده بودم که رنگ از رخسارم پرید.تازه فهمیدم که وقتی یه مشکل یا مسئله ای پیش میاد اینم جزء همین مسیریه که داریم طی میکنیم نباید ازش فرار کرد تا بقول استاد بزرگ بشیم نه که همون کوچولو بمونیم.

    همون شب توبه کردم و خدا رو شکر کردم که انقدر قشنگ ادمو هدایت میکنه.

    یادمان باشد

    خداوند همه چیز میشود همه کس را به شرط ایمان به شرط پاکی دل

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
  6. -
    سارا خیاط گفته:
    مدت عضویت: 2583 روز

    سلام روز همگی بخیر

    سلام استاد جونم

    چقد گوش دادن به چالشهای زندگی شما لذت بخشه

    چقدرخوبه که با ایمانتون چالشهاتون رو حل میکنین

    اگه تا اخر عمرم تضادهای زندگیه شمارو با روشهایی که حلش کردین و گوش بدم خسته نمیشم

    همش تو دلم میگم خوشبحال خدا که از این بنده ها داره

    عاشق این ایمان شما هستم

    عاشق نگاه شما به مسائل هستم

    ایمانی که در شما میبینم چیزیه که از همه چیز بیشتر منو شیفته خودش کرده و خواهان رسیدن بهشم

    الان متوجه میشم که داستان پیامبرا چرا اینقد جذابه

    داستان زندگیه همه ادمهای با خدا جذابه

    ی چیز دیگه هم بگم

    الان خودم تو مسیر عمل به قانون هستم

    اول فکر میکردم چه اسون تنها کار ما عمل به قانونه

    حالا هر چی تو خودم بیشتر غرق میشم میبینم چقد ذهنم بازیگوشه

    چقد دنبال دیدن منفیهای زندگیه

    من خودمو ادم مثبتی میدونستم

    چندروزه که خودمو ناظر بر ذهنم قرار دادم بدون قضاوت مثل ی ناظر بیرونی به افکارم نگاه میکردم

    خیلی ذهن منفی بافی دارم

    من نمیدونستم

    فکر میکردم ادم مثبتی هستم همه بهم میگن

    ولی این چندروز از خودم متعجب شدم

    متوجه شدم که عمل به قانون واقعا جهاد اکبر میخاد

    جهاد اکبری خیلی بزرگتر از جهاد اکبری که من چندین روزه دارم انجام میدم

    واقعا کار اسونی نیست که مسولیت کل زندگی رو قبول کنی

    ولی خب نتیجه رو باید دید

    با خودم میگفتم من که ادم مثبتی هستم چرا نتایجی که میخام رو نمیبینم

    چرا محیط زندگیم اون چیزی نیست که میخام مگر غیر از اینه که خودم خالق زندگیمم

    حالا که ناطر افکار خودم بودم

    تفاوت از زمین تا اسمونه

    خیلی راه هست

    اما الان باز خوشحالم که متوجه یکی از نشتیها شدم

    الان خیلی راحتر میتونم خودمو در مسیر درست قرار بدم

    فقط میخام بگم مسیری که توش قدم گذاشتم هر بار برام چیز جدیدی از درونم رو میکنه که من اصلا ازش خبر نداشتم

    و مطمعنم هر چی بیشتر غرقش شم خودم خودمو متعجب میکنم

    خداروشکر میکنم به خاطر اگاهیهایی که هر روز در اختیارم قرار میده

    واقعا که درونم جهانی کشف نشدست

    ولی کشفش برام جذابه

    من متعهد به تغییر شدم

    وتنها نشونه تغییرم هم رسیدن به خواسته هام گذاشتم

    به امید موفقیت همه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  7. -
    غزل بانو گفته:
    مدت عضویت: 3078 روز

    سلام استااااااااد جونم

    اخه چیکار میکنی با ما؟؟؟ واقعا انگار خدا اومده بود جلوم نشسته بود میگفت ببین غزل برو ببین میتونی این مشکل رو حل کنی؟ میتونی از پسش بربیای و تسلیمش نشی؟ بعد که تونستی اون وقت بزرگ میشی رشد میکنی. غزل من این تضادهارو فرستادم که با حل کردنش پیشرفت کنی نه اینکه بخوام متوقفت کنم. مطمئن باش اینا میشه پله های رشد تو… یعنی قشنگ حس میکردم این فال برای موقعیت الان من هست که اینارو بشنوم و برم اقدام کنم و تسلیم نشم. این نشانه ها هی دارن میگن رو ترست پا بزار به خدا توکل کن و جلو برو. نترس هیچی نمیشه هرچی بشه برای تو خیره

    واقعا این فایل معرکه بود تک تک جملاتش رو با همه وجودم درک کردم دمتون گرم فوق العاده اید . دم اون خدایی که این حرفارو بر زبان شما جاری میکنه و از این طریق به ما میرسونه خیلی گرررررررررم

    خدایا شکررررررررررررت که من تو این مسیر زیبا هستم و این حرفارو میشنوم و اگاه تر میشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    هادی گفته:
    مدت عضویت: 3544 روز

    سلام

    مطالب امروز برای من ابیات زیر را از مولانا و حافط یادآوری میکرد.

    هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر * آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم

    هر لحظه که می کوشم در کارکنم تدبیر * رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر (مولانا)

    رند عالم سوز را با مصلحت بینی چکار * کار ملک است آن که تدبیر و تامل بایدش (حافظ)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    طالب سلیمان گفته:
    مدت عضویت: 2895 روز

    سلام استاد عزیزم دوستتون دارم از صمیم قلبم

    براستی یکی از موهبت های اصلی و لاینفک برای ادامه حیات من شما هستید

    دوستتون دارم بخاطر این همه زحمات بیدریغ شما در راستای پیشرفت و موفقیت و شادی من و دوستان هم فرکانسم

    باور کنید اگر یک روز فایل شما رو گوش ندم موقع خواب عذاب و جدان دارم چرا چون حس میکنم امروزم با تغییر و یادگیری هم راستا نبوده

    این شما هستید که روزنه های امید و زندگی پر از زیلایی را بعد از خداوند هدیه میدهید

    واقعا و از صمیم قلب براتون بهترینها را از خداوند متعال خواستارم

    استاد دوستتون دارم و بدون اغراق میگم که تو قلبم جا دارید واقعا زندگی بدون شما و راهکاراتون و هموارسازی مسیری که برای من و دوستانم چراغ راهنما هست

    ومن رو همواره به اینده و حال روشن هدایت و اتصال میکند بسیار دشوار است

    دوستتون دارم و از راه دور صورت ماهتون رو میبوسم عاشقتونم ???????????????????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: