مصاحبه با استاد | تفاوت «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با «تسلیم شدن دربرابر مسائل» - صفحه 20
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-55.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-12 14:11:482025-01-14 07:39:07مصاحبه با استاد | تفاوت «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با «تسلیم شدن دربرابر مسائل»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَلَقَدْ أَوْحَیْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقًا فِی الْبَحْرِ یَبَسًا لَّا تَخَافُ دَرَکًا وَلَا تَخْشَىٰ» (ﻭ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺑﻪ ﻣﻮﺳﻲ ﻭﺣﻲ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺣﺮﻛﺖ ﺑﺪﻩ، ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍﻫﻲ ﺧﺸﻚ ﺩﺭ ﺩﺭﻳﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻩ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺑﺘﺮﺳﻲ که برسند ﻭ ﻧﻪ ﺑﻬﺮﺍﺳﻲ(٧٧)
«فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِیَهُم مِّنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ» (ﭘﺲ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺑﺎ ﻟﺸﻜﺮﻳﺎﻧﺶ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻛﺮﺩ ، ﻭ ﺍﺯ ﺩﺭﻳﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﻭﮔﺮﻓﺖ ، ﭼﻪ ﻓﺮﻭﮔﺮﻓﺘﻨﻲ(٧٨)
«وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَىٰ» (ﻭ ﻓﺮﻋﻮﻥ ، ﻗﻮﻣﺶ ﺭﺍ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﻲ ﻧﻨﻤﻮﺩ(٧٩)
«یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ قَدْ أَنجَیْنَاکُم مِّنْ عَدُوِّکُمْ وَوَاعَدْنَاکُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَیْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَىٰ» (ﺍﻱ ﺑﻨﻲ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ! ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﻲ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺷﻤﻨﺘﺎﻥ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩﻳﻢ، ﻭ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺟﺎﻧﺐ ﺭﺍﺳﺖ ﻃﻮﺭ ﻭﻋﺪﻩ ﮔﺬﺍﺷﺘﻴﻢ ﻭ ﺗﺮﻧﺠﺒﻴﻦ ﻭ ﻣﺮﻍ ﺑﺮﻳﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻳﻢ(٨٠)
«کُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَمَن یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَىٰ» (ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻧﻲ ﻫﺎﻱ ﭘﺎﻛﻴﺰﻩ ﻛﻪ ﺭﻭﺯﻱ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ ، ﺑﺨﻮﺭﻳﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺣﺪﻭﺩ ﺍﻟﻬﻲ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻧﻜﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﺧﺸﻢ ﻣﻦ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻳﺪ، ﻭ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺧﺸﻢ ﻣﻦ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻳﺪ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻫﻠﺎﻙ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ(٨١) (سوره طه)
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
Isaiah 6:8
And I heard the voice of the Lord saying, “Whom shall I send, and who will go for us?” Then I said, “Here am I! Send me.”
و صدای خداوند را شنیدم که می گفت: “چه کسی را بفرستم و چه کسی بخاطر ما خواهد رفت؟” سپس گفتم: “اینجا هستم! مرا بفرست.”
«انجیل اشعیا فصل 6 آیه 8»
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
سلام و درود به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته و سلام و درود بینهایت به دوستان نازنینم در این سایت توحیدی، الهی صد هزار مرتبه شکر.
این فایل نشانه امروزم بود و البته خب بارها دیده بودم ولی همیشه توی نشانه های روزانه با اتفاقات روزمره من یه ارتباطاتی وجود داره. بریم سراغ درسهایی که گرفتم (ایموجی لبخند یادتون نره)
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
چند روز پیش برای چندین و چندمین باااااااار فیلم لذتبخش Gravity رو دیدم با بازی درخشان ساندرا بولاک (در نقش دکتر رایان استون) و جورج کلونی (در نقش ستوان متیو کوالسکی)
من وقتی یه فیلمی تماشا میکنم از منظر قوانین توحیدی که استاد عباس منش بهمون درس میده بهش نگاه میکنم اگه درس داشته باشه برام چند ده بار دیگه نگاهش میکنم. حتی توی این مورد یه سری سکانس ها رو برای خودت اسکرین رکورد کردم.
امروز داشتم اون سکانسهای اسکرین رکورد رو میدیدم و توأم شد با این فایل نشانه روزانه.
ماجرای فیلم از اون قراره که ستوان مت کوالسکی که هنوز زنده است توی جریان مأموریت همش به مرکز کنترل (با اسم اختصاری هیوستون) میگه: هیوستون من احساس بدی به این مأموریت دارم…
I’ve got a bad feeling about this mission
و برای هر احساس منفیش یه خاطره تعریف میکنه، چند دقیقه بعد یه حادثه سفینه شون رو درب و داغون میکنه و همه فضانوردان کشته میشن بجز ستوان کوالسکی و دکتر استون که دیگه توی فضا معلق هستن و حتی سفینه برای بازگشت به زمین ندارن. و به کلی ارتباط شون با مرکز کنترل قطع میشه ولی ستوان کوالسکی دائماً کارها رو گزارش میکنه که هیوستون اینکار و این کار رو میکنم، دکتر استون میگه کسی صدای ما رو نمیشنوه ، میگه ما نمیدونیم ، شاید اونها صدای ما رو میشنون ولی ما صدای اونها رو نمیشنویم پس به صحبت کردن ادامه میدیم. با جت پک فضایی خودشون رو میرسونن به ISS یا همون ایستگاه فضایی بینالمللی، اینجا یه اتفاق میافته و ستوان کوالسکی خودش رو فدا میکنه تا دکتر استون نجات پیدا کنه. و ستوان کوالسکی توی پهنه سرد و تاریک و بیکران فضا غرق میشه و بیسیمش رو هم خاموش میکنه …
دکتر استون تصمیم میگیره با پاد فرود سایوز ایستگاه فضایی بینالمللی برگرده به زمین. سایوز از ایستگاه جدا میشه ولی متوجه میشه سوخت نداره. و توی فضا معلق میشه. دکتر استون تصمیم میگیره اکسیژن رو قطع کنه تا خوابش ببره و توی سکوت و آرامش مرگ خودش رو بپذیره. عملاً تسلیم میشه چون هیچ راهی برای بازگشت وجود نداره.
این سکانس از فیلم بر اساس این آیه از انجیل اشعیا طراحی شده. اونجایی که انسان صدای خداوند رو میشنوه.
حیفم اومد کامنتم رو با آیه انجیل شروع کنم ولی از قرآن نورانی ننویسم، بعد از نماز ظهر بود که رب العالمین (جان جانانم) منو هدایت کرد به صفحه 317 ، سوره طه آیات 77 تا 81 که چقدر شباهت بود بین این آیات و اون آیه انجیل. داستان حضرت موسی علیه السلام که رب العالمین بهش امر میکنه شبانه قوم بنیاسرائیل رو حرکت بده تا از فرعونیان نجات پیدا کنن. خداوند امر میکنه از دل دریا براشون راهی رو باز کن.
اگر این آیات قرآن و آیه انجیل رو بخونید و فیلم Gravity رو ببینید خودتون شباهت موضوع رو متوجه میشید.
اینجای ماجرا ما هیوستون رو داریم بعنوان نماد جهان هستی ، مرکز کنترل و دریافت افکار و گفتار و فرکانسهای ما.
روح ستوان کوالسکی (بعد از مرگ) نماد پیامبری که اومده انسانی رو هدایت کنه برای رسیدن به بهشت (زمین) و این انسان در طول مسیر فضانوردی (زندگی) ممکنه ناامید بشه. دکتر استون نماد اون انسانی هست که باید هدایت بشه.
دکتر استون وقتی متوجه میشه سفینه سایوز سوخت نداره و اکسیژن رو قطع میکنه بین خواب بیداری یه صدای نامفهوم رو میشنوه از زمین، که یه شخص چینی داره آواز میخونه، بنام آنینگانک. چند لحظه بعد صدای گریه یه نوزاد میاد، (مسیحیان میگن عیسی فرزند خداست و مسلمانان معتقدند عیسی مسیح توی گهواره صحبت کرده) اینجا صدای نوزاد انگار داره با دکتر استون تسلیم شده و در حال گریه حرف میزنه. چند دقیقه بعد ستوان کوالسکی رو میبینه که میاد میزنه پشت شیشه و وارد سفینه سایوز میشه. (با باور مسیحیان فرزند خدا برای هدایت انسان اومده) و میگه: چرا برنمیگردی به زمین میگه سوخت نداریم. ((نکته این سکانس اینکه وقتی ستوان کوالسکی وارد سفینه میشه در رو که باز میکنه دکتر استون کلاه فضانوردی سرش نیست قطعاً باید در اثر خلأ کشته بشه ولی هیچ اتفاقی براش نمی افته و خیلی عادی با ستوان حرف میزنه این صحنه به من مخاطب این مفهوم رو میده که این اتفاق توی خیال دکتر استون افتاده، چون اگر حقیقت داشت در اثر خلأ فضا کشته میشد))
ستوان کوالسکی بهش میگه: اگه بخوای تسلیم بشی و نخوای ادامه بدی پس معنا و اهمیت زندگی چی میشه؟
و میگه از سافت لندیگ جت استفاده کن تا بتونی برسی به ایستگاه فضایی تیانگانگ چینی ها و با پاد فرود شنزو (سفینه شنزو در واقع همون سایوز چینیه) برگردی به زمین
دکتر استون میگه سافت لندیگ جتها برای فرود هستن …
اینجا روح ستوان کوالسکی (نماد مسیح) بازم یه جمله مهم میگه «فرود همون پرتابه»
Landing is Lunching
برداشت من اینه ، خضوع و آرامش ناشی از ایمان و تواضع به درگاه رب العالمین اوج گرفتنه …
بقول استاد عباس منش هر چقدر در برابر خداوند سرمون پایین باشه در برابر غیر خدا سرمون بالاست.
اینجا دکتر استون بیدار میشه شیر اکسیژن رو باز میکنه و همزمان که داره با هیوستون (جهان هستی) و ستوان کوالسکی (مسیح) صحبت میکنه حرکت میکنه به طرف تیانگانگ. تیانگانگ داره ارتفاع کم میکنه که وارد اتمسفر بشه. دکتر استون خودش رو به تیانگانگ میرسونه و وارد شنزو میشه و با شنزو برمیگرده به زمین. از شنزو با هیوستون تماس میگیره که هنوز نمیدونه هیوستون یا جهان هستی اصلا جواب میده یا نه …
دکتر استون میگه هیوستون من احساس بدی نسبت به این مأموریت دارم، منو یاد این داستان میندازه که ….. ، که یهو سفینه شروع میکنه بشدت لرزیدن (نماد فرکانس و ارتعاش افکار ما به جهان هستی) انگار جهان هستی از شنیدن این جمله بشدت ناراحت شده ، دکتر میگه بیخیااااال داستان… من برمیگردم و یه قصه واقعاً شنیدنی رو براتون تعریف میکنم. هر اتفاقی پیش بیاد لذتبخشه… و جهان اینبار با یک صدای دیگه به نشانه تایید بهش جواب میده.
(همین الان که دارم کامنت مینویسم آهنگ Shenzou از آلبوم gravity اثر استوین پرایس رو دارم گوش میدم و سکانسهای فیلم داره برام تداعی میشه) دکتر استون برمیگرده زمین و وقتی چتر نجات شنزو باز میشه صدای هیوستون رو میشنوه که میگه دکتر استون ما همین الان فرود شما به سطح زمین رو دریافت کردیم و تیم نجات توی راهه برای نجات شما… (جهان هستی همه فرکانسها و افکار و گفته های ما رو دریافت میکرده ولی ما چون صدای جهان هستی رو نمیشنویم، چون مراحل محقق شدن خواسته رو نمیبینیم، فکر میکنیم بی فایده است، جهان پاسخ نمیده)
چند لحظه بعد دکتر استون توی یه دریاچه فرود میاد و لباس فضانوردی رو درمیاره تا بتونه شنا کنه و بیاد به ساحل … و پا میشه سر پا می ایسته.
نماد به بهشت رسیدن یا یک بار دیگه متولد شدن، فرقی نمیکنه از این جهان به بهشت برسی یا همینجا روی زمین متولد بشی … اگه در مسیر توحید باشی بهشت رو همینجا تجربه خواهی کرد.
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
توی این فایل صحبتهای استاد که نشانه امروزم بود استاد باز هم داره از توحید میگه. بازم اینکه به خداوند اعتماد کن، به جریان هدایت اعتماد کن، و وارد مسیر شو و بیخیال باش که قراره چی بشه. چون توی آغوش خداوند هستی، خدایی که همیشه جواب میده.
«وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ»
«أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید؛ در مدار توحید.
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
پیشنهاد میکنم فیلم Gravity رو با عینک آموزش های توحیدی استاد و قوانین الهی ببنید.
با درود و سلام و وقت بخیر خدمت شما آقای Maverick عزیز چقدر خوشحالم که اولین خواندن کامنت صبحگاهی من کامنت زیبای شما بود و بقول معروف تکلیف و هدف امروزم مشخص شد اینکه امروز در مورد این موضوع درخواست بنویسم که بیشتر به شهود و الهام و نشانه های الهی ام توجه کنم و درخواستم رو در دفترم برای ستاره قطبی ام بنویسم …
آقای حمید امیری عزیز چقدر از این فیلم فضایی فیلم لذتبخش Gravity با بازی درخشان ساندرا بولاک (در نقش دکتر رایان استون) و جورج کلونی (در نقش ستوان متیو کوالسکی) رو معرفی کردید رو باید ببینم البته فکر کنم یکبار این فیلم و خیلی وقت ها پیش تر دیدم . اتفاقا یک فیلم مشابه ی معروف دیگری هست که خیلی زیباست و فکر کنم شما هم اونو دیده باشید بیشتر در مورد بُعد زمان در فضا صحبت میشه که اگر زمان وجود نداشته باشه چه اتفاقی میوفته واقعا فیلم فوق العاده ای هستش بنام in Terstellar. یا همون جنگ ستارگان یا میان ستاره ای که موزیک اون هم خیلی خیلی معروفه هانس زیمر .؟ منم این فیلم های فضایی رو خیلی دوست دارم و وقتی این فیلم ها رو میبینم دقیقا داستان جهان هستی رو توضیح میده . دقیقا در مورد باورها و یا چطور میشه که وارد این جهان میشیم برای تجربه کردن و چطوری افکارمون رو خلق می کنیم ..
من اینقدر که فیلم های فضایی رو دوست دارم ببینم که حد ندارها چون افکارم رو درگیر خودش می کنه و تا چند وقت روی مسایل اون فیلم و قوانین جهان هستی تمرکز دارم و با خودم و ذهنم کلی راجبش صحبت می. کنم .. یجورایی داستان این جهان هستی رو در فضای آسمان و در خارج از اتمسفر زمین رو بیشتر درک می کنم و یا همون فیلم in Terstellar بخصوص با اون موزیک معروف و بینظیرش که عجیب تاثیر گذاره و قوانین رو خیلی قشنگ توضیح میده.. یک فیلم دیگه فضایی هست که الان یادم اومد و عکسشو توی گالریم داشتم و الان آمدم پیداش کردم که براتون بنویسم بنام MARTIAN یعنی این فیلم فضایی هم دسته کمی از اون فیلمی که شما دیدید ندارها .. عالیع . یعنی اینقدر خوبع که تا چند وقت با خودت راجب قوانین این جهان هستی صحبت می کنی . واقعا عالیع ..
آقای حمیدی عزیز آتش نشان فوق العاده ی سایت مون ممنون و سپاسگذارم که اومدین برامون در این قسمت با این فیلم مبحث تسلیم و توحید رو توضیح دادید واقعا خدا رو شکر می کنم که اول صبح زیبامو با خواندن چنین کامنتی شروع کردم و سبب خیر شدید که بیام پاسخ بنویسم و بعدش در یک فرصت مناسب فیلم پیشنهادی شما رو دانلود کنم و ببینم . ممنون و سپاسگذارم
موفق و پایدار باشید
وسرشار از انرژی الهی در این صبحگاه بینظیر باشید و یک شروع فوق العاده عالی رو برای شما و دیگر دوستان عزیزی که با این چشمان زیبابین شون این کامنت منو و شما رو می خوانند آرزو می کنم پیشنهاد می کنم حتما این فیلم های قشنگ فضایی رو با دقت ببینننند و با دیدن این فیلم های فضایی ذهن رو پرورش می دهیم واقعا تاثیر گذاره اینکه سبب میشه در مورد قوانین جهان هستی صحبت کنیم بخصوص اگر با شخصی که در مدار این فضاها هست این فیلم ها رو ببینیم خیلی عالیع .. بهترینهع بهترین ها رو برای شما آقای حمیدی عزیز و برای همه مون آرزومندم
سلام و درود به شما خواهر بزرگوارم. بینهایت از شما ممنون و سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمندتون . آره باهاتون موافقم. دو تا فیلمی که نام برده بودین خیلی فیلم های ارزشمندیه. مخصوصاً میان ستاره ای با آهنگسازی هانس زیمر.
و همچنین فیلم Martian هر کدوم از یک زاویه به جهان ما نگاه میکنه که ما به عنوان یک انسان چطوری قراره از در این جهانی که داریم با چالش ها مواجه بشیم.
از شما بینهایت سپاسگزارم ، در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت باشید.
سلام دوست عزیزم. من رفتم این فیلم و دیدم و واقعا بی نظیره..
چیزی که من بیشتر از فیلم دریافت کردم
تفاوت بین باور های قدرتمند کننده با باور های محدود کننده
تفاوت بین حرفای مثبت و حرفای منفی
تفاوت بین امید و ناامیدی
تفاوت بین خوشبینی و بدبینی
بود.
و نشون میداد که نوع فکر چطور روی نتیجه تاثیر میذاره.
وقتی دکتر رایان امیدی نداشت ،حالش بد بود و پر بود از ترس و نگرانی و اتفاقای خوبی هم نیفتاد بطوریکه آخرش تسلیم شد و میخواست بمیره.
اما وقتی به این فکر کرد که حتما راهی هست و این بار با امید و مثبت گرایی ادامه داد، اول از همه حالش خوب بود و خبری از ترس نبود و در نهایت روی زمین فرود اومد…
اونجا که با مرکز ارتباط گرفت و گفت
“دو تا احتمال وجود داره یا من به زمین میرسم یا تا 10 دقیقه دیگه جزغاله میشم که در هر صورت فرقی نداره چون من یه داستان معرکه برای گفتن دارم”
چقدر امیدوار کننده بود.
چقدر با این نوع تفکر ترس زدایی کرد.
خلاصه خیلی لذت بردم .سپاس از شما برای صحبتکردن راجه به این فیلم عالی
به نام خداوند جان آفرین
سلام حمید آقا
من وقتی جوان تر بودم عاشق فیلم و تعریف کردن آن
یعنی میگفتن فلان فیلم تا ته داستان تعریف میکردم
ولی هیچ وقت قانون رو نمیدونستم ک الان تعریف شما و تطبیق با قانون برام خیلی خیلی جذاب بود
استاد فیلم گربه چکمه پوش رو با قانون توضیح داد رفتم دیدم و لذت بردم
یه دوستی هم فیلم …اسمش الان یادم نیست ولی دیدم با نگاه قانون خیلی قشنگ بود
و الان این فیلم فضایی
حتما نگاه میکنم
از شما بابت تفسیر زیبای فیلم با دید قانون بینهایت سپاسگزارم
لذت بردم در شب بارانی
شاد موفق و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال
سلام استاد عزیز
سلام دوستان خودم
صحبت های استاد همیشه برای من انیگزه بخش است و بسیار نکته های عالی از آن یاد می گیرم
خدا را شکر که در حال شنیدن این فایل فوق العاده هستم
هر چه بیشتر بتوانم روی خودم و باورهای توحیدی خودم کار کنم آرامش من بهتر و بیشتر خواهد بود
هر زمان که روی خدای خودم حساب باز کنم و از او کمک بگیرم
بدانم که او قدرت برتر این جهان بزرگ است
هر زمان که من بدانم او بهترین و بزرگترین کسی است که من ایمان داشته باشم که او می تواند به من کمک کند
اطمینان کامل به او داشته باشم آنوقت من موفق و پیروز و نیرومند خواهم بود
هر چه بهتر بتوانم تسلیم خدای خودم باشم بی شک من آرام تر خواهم بود و لذتی بیشتر خواهم برد
تسلیم خدای خودم که باشم خدای مهربان هم آنچنان به من کمک می کند که به راحتی و آسانی من به خواسته ها و اهداف خودم می رسم
در این راه هدایت ها و الهاماتی به من می شود که هر چه بهتر بتوانم روی آنها تمرکز کنم من آرام تر و خوشحالتر خواهم بود
همیشه در ذهن خودم به این موضوع فکر می کردم که باید فلانی باشد تا من بتوانم موفق بشوم
تمام توان و قدرت خودم را روی دیگری گذاشته بودم
این برای من جز درد و رنج و تحمل سختی ها هیچ چیز دیگری نداشت
اما وقتی در ذهن خودم بدانم که قدرت در دست خدای بزرگ است خوب بی شک آرامش برای من خیلی راحتر تر و دستیافتنی تر خواهد بود
سپاس از استاد عزیز
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای خوبی ها
سپاس از خدای فراوانی ها
سلام خدمت استاد عزیزم
چندروزه درگیر تضادی هستم که سعی بر کنترل ذهن ونجواهای ذهنی دارم واحساس میکنم که خیلی بهتر شدم
میخوام از تسلیم بگم تسلیم دربرابر خداوند
وقتی تسلیم میشم انگار یه بار سنگینی که رو دوشم رو قلبم هست برداشته میشه
ذهنم از نجواهای منفی آزاد میشه جاشو امید وحال خوب پر میکنه من اینو تجربه کردم بعد از چند روز کار کردن رو خودم یعنی همون موقع که میگم خدایا تسلیم توام من از شر نجواهای شیطان وافکار بد نجات بده قلبم آرام میشه
فکر کردن به این باورها منو آروم میکنه و حالم خوب میشه
باور به اینکه خداوند وکیل منه
تنها خداوند که پایداره همه چیز فانیست وازبین میرود
خداوند سرپرست وولی منه
خداوند میشنود ومیبیند خداست که همه کارها رو درست میکنه
خداوند قدرت مطلقه
خداوندی که زمین آسمان خلق کرده این همه نعمت برای من فقط برای من خیر خوشی خوبی آسانی راحتی میخواد
خداوند از روح خودش درمن دمیده من جزئی از خداوندم
من نگران رفتن آدمها نیستم چون خداوند هست بهتر ازاونها رو به زندگی من میاره
خداهمیشه بوده هست خواهد بود خداوند همجا هست
من به احترام خداوند صبر نیکومیکنم و به اون توکل میکنم
هرچیزی هر اتفاقی هرشرایطی هر تضادی برای اینه که من به خواستم برسم من الان نمیدونم ولی خدا کارها رو داره برام انجام میده
خداوند هرگز خلاف وعده عمل نمیکنه
صبر میکنم که البته وعده خداوند حق است
ویاری خداوند نزدیکه
این باورها احساسمو خوب میکنه واز اون حجم از افکار منفی رهایی میده
تسلیم یعنی مطمئنی که خداوند انرژی برتر و هوشمند کارها زو درست میکنه
تسلیم یعنی یه خیال راحتی که خیالت راحته نگران نیستی ازاینکه چی میشه
تسلیم یعنی به خداوند اجازه بدیم از سرراه خدا کنار بریم تسلیم یعنی ما به خداوند اطمینان داریم که کار انجام شده تمام
تسلیم یعنی رهایی از نگرانی ترس استرس دلشوره یعنی وا دادن از هرچی که حال مارو بدمیکنه
هروقت به این حس میرسیم کارها راحت آسان برامون انجام میشه
خدایا من تسلیم توام و میدانم که هرآنچه که بخواهم هم اکنون برآورده شده سپاسگزارم خدایی مهربانم
بنام خدای محقق کننده خواسته هایم بزیبایی و آسانی و عزت
خدایا شکرت و قدردانم برای قوانین ثابت و جادویی ات
ــــــــ
من دقیقا دارم این اگاهیها رو تجربه میکنم
به اندازه ظرفم
و ایمان دارم میتواند بهتراز این هم شود
دوست دارن از تجربه سفرکوتاهم بگم
انقدر تمرکز بر زیبایی ها
بر صلح درون
بر ارامش
برپاکی و تمییزی
بر ثروت و نعمت
داشتم و دارم که خداوند من رو هدایت کرد به جایی که سراسرش زیبایی و پاکی ارامش بود
حایی که مردمانش چنان در صلح بودن که میشد ارتعاش اونها رو احساس کرد و جالب اینجاست که برای من همه چیز متفاوت بود ازتجربه دیگران
بهترین راننده های تاکسی
بهترین انسانها
بهترین منظره هتل
بهترین روز برای سفر
اصلا هربار میگم برای من ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکار هستن تا همه چیز عالی باشه
ومن لحضه به لحظه شامر
حتی ادمهای غریبه ارامش من رو بزبون میاوردن و. میگفتن
شما چقدر خونسرد و پراز ارامشی
ومن در درونم فقط شکر بود
و بشون میگفتم اینها همه از سپردنه
سپردن به خدای مهربونم
ــــــــــ
حالا مورد ریزی هم بود که خلاف میلم بود البته نه در امورات اصلیم بلکه در حواشی که سعی کردم کنترل ذهن داشته باشم و وقتی بش دقت کردم یادم اومد در اون خصوص الهامی که به من شده بود رو نادیده گرفته بودم و نتیحه هم دلخواه نبود
ـــــــــ
نتیجتا اینکه دل سپردن به قوانین الهی و تسلیم قوانینش یودن به جای تسلیم مشکلات و ماندن در احساس خوب کیفبتی اززندگی رو محقق میکنه که دیگه حاضر نیستی مثل قبل بشی
سپاسگزار هستم که من را در این دنیای قوانین الهی هرروز اگاهی میبخشید
سلام به استاد و همه عزیزان
تو یکی از نظراتم که گفتم،19 مرداد ماه عضو سایتتون شدم ولی از 7 مهر ماه1402، دیگه هر روز دارم هی فایلاتونو گوش میدم و به زیبایی ها توجه میکنم و با خدا حرف میزنیم باهم کلی کیف میکنیم ،خدا فوق العادست هر چقدر داره میگذره بیشتر عاشقش میشم، بیشتر ازش میخوام بهم کمک کنه، عمل کنم به قوانینش
من قبلا باتوجه به باورهای محدودی که داشتم درمورد مشتری یا اینکه نقاشی چی بکشم برای فروش و کلی سوالات دیگه که مانع از حرکتم میشدن و من نقاشی نمیکشیدم،و عملا حرکتی برای کارم نداشتم و هیچ اتفاق بزرگی برام نمیفتاد
از مهر ماه تا الان من سه تا تابلو رنگ کردم و یکیشو طرحش فعلا مونده
الان که بهم الهام شد نمیدونم چی شد فقط حس کردم بیام اینجا براتون بنویسم جریان نقاشیام رو
امروز نشانه ام را به من نشان بده رو نزده بودم پیش خودم گفتم رو کدوم قسمت نظرات فایل بنویسم یهو یادم اومد که میدونم اونم خدا بهم گفت که نشانه ات رو ببین و اونجا بنویس
اول تو دلم گفتم که خدایا نشونه منو درمورد این تابلو هام و اینکه من حرکت کردم برای کشیدن نقاشی و کل زندگیم،راه و نشونم بده که چیکار کنم؟کجا بفروشمشون؟و درمورد کل زندگیم چطوری میشه ؟بعد بسم الله الرحمن الرحیم گفتم و نشانه ام را نشان بده رو انتخاب کردم
همین که متن این قسمت رو خوندم فقط اشک ریختم …
تا آخر که خوندم به اینجا که رسیدم سکان کشتی زندگی شان در دست الهامات قلب شان است و اینکه دقیقا درمورد این میخواستم بیام باهاتون حرف بزنم
چقدر خدا دقیق و حساب شده هست قوانینش چقدر خوشحالم که هرچقدر که تلاش میکنم دارم میبینم به چشمم ،حس میکنم از اعماق قلبم نتیجه اش رو و میخوام بیشتر عمل کنم تا نتایج خاص تری رو ببینم
من قبلا برای نقاشی کشیدن اصلا ایده ای به ذهنم نمیومد همینجوری اگر از نقاشی خوشم میومد به دلم میفتاد حس و حالش خوب بود میکشیدم و میفروختم یا به دلخواه مشتری ، ولی تو این یکماه من سه تا تابلو جدید که شروع کردم از لحظه ای که از خدا خواستم و باهاش حرف زدم هر روز و ازش هدایت خواستم
تو این یک ماه سبک نقاشیامم تغییر کرده
درمورد اولین نقاشیم :
من 12 تیر ماه همین سال 1402 خواب دیدم یه پرنده زیبا با رنگای قرمز و نارنجی و زرد و خیلی خوشرنگ که باهام حرف هم میزد و…مابقی خوابم ،تو خواب میگفتم چه پرنده زیبایی ققنوس خوشرنگ
وقتی بیدار شدم زود گوشیمو دستم گرفتم و نوشتم ققنوس ،من تاحالا پرنده ققنوس ندیده بودم دقیق که چه شکلیه برام عجیب بود وقتی تو اینترنت یه عکس آورد دقیقا همونی بود که تو خواب دیدم پیش خودم پرسیدم یعنی چی بود ؟!بعد گفتم خیلی قشنگه نقاشیشو یه روز بکشم
این خوابم رو نوشتم ولی دیگه توجه نکرده بودم تا اینکه مهر ماه ،وقتی من از سایتتون دیگه شروع کردم بیشتر تمرین و عمل کنم هی تو دفتر چه سوالاتم مینوشتم یا حرفای بین من وخدا که چه سبکی باشه نقاشیام من میخوام تو بهم بگی
نمیخوام از روی نقاشیای دیگران بکشم کپی برداری کنم مثلا عین همون نقاشیو بکشم
بعد من یهویی تو خونه مون توجهم رفت به نقاشی استاد فرشچیان که عکس روی تقویم دیواریمون بود،انگار یه صدایی تو دلم گفت نگاه کن پیش خودم پرسیدم آخه من که نمیتونم شبیه اینم بکشم (که اینم باورای محدود کننده من بود )بعد ولی باز نگاه کردم یاد یه حرفتون افتادم که میگفتین اگه بقیه تونستن شما هم میتونید و گفتم منم میتونم و شروع کردم به نقاشیاش نگاه کردم
رفتم اینترنت گشتم درموردش خوندم درمورد نقاش باب راس هم خوندم برام سوال بود براشون چطوری طرح نقاشی الهام میشده ،گفتم خدایا برای منم الهام کن من که مثل اینا بلد نیستم ققنوس بکشم همین که گفتم یاد خوابم افتادم گفتم خدا حتما یه نشونست من میخوام ققنوش بکشم کمکم کن
23 مهر ماه تو یه نوپان دایره شکل عکس یه ققنوس طراحی کردم ولی نمیدونستم باقی فضای کارم و چجوری رنگ کنم
نماز مغرب و که خوندم پا شدم قلم و کاغذ برداشتم چشمامو بستم گفتم خدا من نمیدونم تو بگو طرحش چجوری باشه بسم الله گفتم و یهویی دستم تکون خورد نمیدونستم واقعا چی میکشم چند باری گفتم آخه چجوری میشه
همین که چشمامو باز کردم از خطوطی که رسم شده بود چیزی متوجه نشدم وقتی بیشتر دقت کردم قشنگ متوجه شدم که پرنده و درخت و جزئیات دیگه اش هست خلاصه شروع کردم جاهایی که نیاز به طرح پرنده بود کشیدم و تابلومو شروع کردم وقتی داشتم رنگش میکردم
از قلبم صدایی شنیدم که این بیت شعر :
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالیم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
یهویی مات و مبهوت پاشدم رفتم به مامانم و خواهرم گفتم که چی شد نمیدونستم گریه کنم یا بخندم
بعد که رفتم شعرشو کامل بخونم گریم گرفت یاد نوشته رو قبر شهید افتادم
الان میگم چرا
دقیقا چند روز پیشش رفته بودیم بهشت زهرا من و خاله ام نشسته بودیم سرمزار شهیدا داشتیم حرف میزدیم یهو یه صدای شکستن اومد رفتم دیدم عکس شهید افتاداز خونه فلزیش که درش باز بود شکست اصلا به هیچی توجه نکردم ولی وظیفه دونستم به خودم که ببرم به مسئولا بدم تا درستش کنن،گفتن که به فلان نفری بده که اسمشو گفتیم منم پیداش نکردم و گفتن بذار رو منبر و اسمشو بنویس با ردیف قبر و میبریم درست میکینم،من گذاشتم و رفتیم بعد داشتیم برمیگشتیم خونه یهو یه صدایی بهم گفت خودت عکس و درست کن ،همین که شنیدم گفتم برم زود برش دارم و بردم قاب شیشه ایشو عوض کردم با قفل در خونه فلزیش،خلاصه گذشت من که از قبرش عکس گرفته بودم یادمه اولای شعر قبرشو خوندم
همین که دیدم همون شعر مرغ باغ ملکوت که کاملش رو قبر نوشته بود دیگه گفتم من باید این تابلو رو به اتمام برسونم درسته بلد نیستم ولی خدا تا اینجا کمک کرده بازم کمک میکنه و من تابلو رو تموم کردم
دقیقا شب روزی که تموم شد گفتم خدا حالا چه طرحی بکشم تو بگو حتی تو نوشته ام و حرفام با خدا نوشتم که من میخوام هر کس نقاشیامو دید یاد تو بیفتن بهم بگو چه طرحایی بکشم
فردای اون روز میخواستم نماز ظهر بخونم مامانم گفت برو پشت بوم وسیله بیار اولش میخواستم بعد نمازم برم، یه صدایی شنیدم که به حرفش گوش کن،زود رفتم و همین که پشت بوم رفتم خواهر زاده ام گفت خاله آسمونو ابراش چه خوشگلن
یهو دیدم ابر دقیقا شکل یه آدمه شروع کردم به عکس و طراحی بعد که مادرم نشون دادم گفت انگار فرشته هست و بالاش قشنگ مشخصه
طراحیاشو که رو کاغذ خواستم انجام بدم خورشید و کشیدم یهویی باز این بیت شعر به زبونم جاری شد ابرو باد و مه و خورشید و فلک درکارند
دقت کردم به نقاشیم و رفتم باز معنی شعرو باز کامل بخونم واقعا حیرت انگیز بود برام
این تابلومو هنوز نکشیدم بومشو تازه گرفتم که امروز 24 آبان آوردم که طرحاشو بکشم شروع کنم که یهو یه تابلو دیگه مو برداشتم که یکم زیر سازی کنم به نظر خودم خرابکاری کرده بودم بعد گفتم چیکار کنم آخه چه طرحی بکشم خدایا کمکم کن تو با دست خودت بکش تو قدرت بده به دستام ،باز یهویی اصلا من تاحالا به اون سبک نکشیده بودم شروع کردم رنگارو با هم ترکیب کردن و با انگشتام خط و خطوطی میکشیدم که یه لحظه گفتم خدا من نمیدونم چی هستن الان خودت بگو ،وقتی تموم شد اولش به نظرم نقاشیم پر بود از خط و خطوط بی مفهوم اولش گفتم بیخیال بذار از روش رنگ سفید بزنم
بعد دقت کردم دیدم شبیه ماهی و یه سری حیوانات هست شروع کردم از خطوط که شبیه چی هست از اینترنت دنبال طرح کشتم که هی پشت سرهم عکسایی به چشمم میخورد که دقیقا شکل همون خطوطی بود که رو بوم رسم شده بود،زود شروع کردم طراحی کردن از عکسای حیوانات واقعی
مثلا یه قسمت خطوط نقاشیم شبیه اسب ،پرنده ،طوطی ،ماهی،عروس دریای ،نیم رخ چهره انسان،ققنوس،هشت پا و … بود زود همه رو طراحی کردم و شروع کردم ماهیاشو رنگ زدن
یهویی یادم اومد گفتم خدا راستی به این نقاشیم چرا شعر نگفتی باز براش یه بیت شعر بگو
همینجور خیره شده بودم به نقاشیم
یهو به زبونم اومد هر دم از این باغ بری میرسد
نغز تر از نغز تری میرسد
رفتم معنی شو بخونم، اولش گفتم آخه خدا به نقاشیم چه ربطی باهم دارن
وقتی این بیت معنیشو خوندم واقعا دیگه خندم گرفت گفتم خدا دیگه یقین دارم از این به بعد خودت بهم طرحا رو میگی
نوشته بود : نظامی در اینجا میگوید که اگر به عالم معنا راه یافتی هیچچیز تکراری نیست بلکه هر چیز تازه و نغز است
قشنگ مدل نقاشیم توجهمو جلب کرد که تازه هست و حتی اگه کلی فکر میکردم همچین طرحی اصلا به ذهنم نمیرسید
از خدا ممنونم که بهم میگه و کمک میکنه تو طرح نقاشیام و امید دارم بهش که تابلوهام هم به بهترین و بالاترین قیمت از خودش مزدشو بهم میده از وقتی فهمیدم و درک کردم این حرفو : همه چی خودشه ،انرژی هست که همه جا رو در بر گرفته تو فایل رابطه ما با انرژی که خدا نامیده ایم الان دیگه حس فوق العاده ای دارم به همه چی
ازش میخوام که هر لحظه شکر گزارش باشم
نمیدونم چرا اومدم اینارو نوشتم ولی میدونم که حتما دلیلی داشته که خدا هدایتم کرد تا بیام و بنویسم جریان نقاشیام و طرحاشو
الان یه چیزی که هی برام تکرار میشه اینه که حرکت کن تابلوهاتو ببر بفروش
دیروز رفتم کتاب طراحی بگیرم ،رفتم میدان انقلاب بین اون همه مغازه تو دلم گفتم من این کتابو از کجا پیدا کنم خدا نشونم بده کجا برم،همین که از اتوبوس پیاده شدم خیابون و رد کردم یهویی ناخودآگاه مسیرمو عوض کردم وایسادم جلو مغازه گفتم خدا این که کتابای طراحی نمیفروشه!؟ میخواستم برگردم یهو به مغازه کناریش نگاه کردم دیدم دقیقا یه مغازه پر کتابای طراحی هست همون لحظه فقط داشتم میخندیدم
از دیشب هی دارم مرور میکنم این اتفاقات و ایده ها و الهامایی که خدا بهم کرده
چند روزیه یه سری باورای محدود کننده درمورد فروش تابلوهام میان و رد میشن ولی من باز هی تکرار میکنم به خودم که ببین همین خدایی که بهت طرح تابلوهاتو الهام کرد ،دقیقا اولین مغازه کتاب فروشی رو بهت نشون داد ،شعرای مربوط به نقاشیاتو بهت گفت با اینکه من اصلا شعر خون هم نیستم مگر اینکه جایی شعری شنیده باشم یا خونده باشم گذرا
بعد کلی آدما برای نقاشیام جدیدا از فامیلامون پیگیر کارام شدن که معرفی کنن به دوستاشون که همه و همه کار خداست
پس باور دارم تو فروششم مثل همینا کمکم میکنه خودش مسیرو نشونم میده هدایتم میکنه پس بعد به اتمام رسوندنشون حرکت میکنم
به خدا گفتم من تابلومو میگیرم دستم از خونه میام بیرون خودت مثل کتاب و ایده هایی که نشونم دادی بهم راه و نشون بده که کجا برم کجا باید بفروشمش منو خودت ببر همونجا
و مطمئنم که بالاترین قیمت به فروش میرسه
خدایا شکرت که لایق هم صحبتی باهاتم و کلی حالم خوبه باتو بودن افتخاریست که نصیبم شد و خیلی سپاسگزارم
الهی که باز بتونم عملگرا تر از هرلحظه ام باشم و تغییرات بزرگتر رو بیام باهاتون به اشتراک بذارم
و باز هم از سایت خوبتون و زحماتی که میکشید برای آماده کردن مطالب سپاسگزارم
و خداروشکر میکنم که هدایتم کرد به این سایت پر از حس خوب و آگاهی و عشق
به نام خدای مهربان
اگاهی های من از این فایل زیبا
در مقابل چالش ها باید سعی کنیم توکل کنیم تا به نتایج سازنده برسیم
نتیجه که از حل یک چالش به دست می اوریم فقط اون لحظه نیست بلکه یک عمر این نتیجه همراه ما هست و کلی برکت دیگه به همراه داره
با انسان ها اگر با باورهای صحیح تعامل داشته باشیم هر چقدر هم که مقاومت داشته باشند بازم میتونم تاثیر درست بذاریم
به چالش ها به چشم یک بازی نگاه کنیم و خودمونو محک بزنی
من دقیقا یکو نیم سال پیش که به طور یک دفعه ایی از بخش بایگانی به سند نویسی منتقل شدم و همکارم که دوستمم بود از دفترخانه رفت همین اتفاق برام افتاد دوستم خیلی هواموداشت اصلا بقیه فکر میکردن اگر اون نباشه من نمیتونم تو دفترخانه و تو بخش بایگانی بمونم چه برسه به سند نویسی ولی به خودم گفتم هاجر تو باید اینو انجام بدی یادمه به احدی از خانواده ام نگفتم که دوستم رفته و تنهام و باید سندنویسی هم انجام بدم و کل تمرکزم گذاشتم رو خودم رشد کردم 1.5سال هم سندنویسی کردم و در نتیجه اون عمل کلی در به روم باز شد و الان دارم ارشد میخونم و محیط دفترخانه دیگه برام کوچیک بود و حس کردم بازم باید رشد کنم
به تان خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
در این فایل استاد در مورد تسلیم بودن در برابر خدا و تسلیم نشدن در برابر مشکلات توضیح دادند . تسلیم بودن در مقابل خداوند یعنی باور داشته باشیم که خداوند نیروی برتری است که همواره در حال هدایت ما است و اگر با ایمان از او درخواست کنیم ما را به بهترین شرایط هدایت خواهد کرد و تمام موقعیتها را برای ما فراهم خواهد ساخت. یعنی رها بودن و بدون ترس و نگرانی و اعتماد کردن به خداوند که تمام کارها را مدیریت می کند و اگر تسلیم محض او باشیم مانند کودکی که در اغوش پدر و مادر احساس اطمینان قلبی کرده و با احساس خوب که نشانه ان ارامش است مصداق این جمله:
تنها به یاد خدا دلها ارام می گیرد خود را در اغوش خداوند رها کند. البته هیچگاه نمی توانیم تسلیم محض خداوند باشیم اما سعی کنیم که خود را تسلیم خداوند سازیم.
اما تسلیم نشدن در برابر مشکلات به این معناست که استاد با مثالی دوره های تند خوانی خود را بیان کردند که به خدا اعتماد کرده و تمام افراد را دستان خدا می دانند و به کسی باج نمی دهند. همان گونه که خداوند چنین فردی را برای حل مسائل ایشان هدایت کرده و سایر افراد را نیز با ایمان و توکل هدایت خواهد کرد.
اگر به مسائل پیش رو مانند شطرنج و بازی نگاه کنیم که با هر بار حل کردن ان ظرف وجودی ما بزرگتر شده و به نعمت و ثروت بیشتری دست می یابیم از حل انها استقبال کرده و با ایمان به خداوند تمام مسائل پیش رو را حل خواهیم کرد. تضادها به رشد و پیش رفت ما کمک خواهند کرد.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام خدایی که به تنهایی کافیست
سلام به استاد عزیزم مریم جان شایسته وخانواده توحیدیم
کلید:اجرای توکل در عمل
فایل:مصاحبه با استاد قسمت 21
تسلیم خدابودن:اول باید خداوند رو به عنوان قدرتی که جهان رو اداره می کنه و فرمانروا ورب است قبول کنیم .
وبعد تسلیم بودن :یعنی سپردن خودت دست خدا ادمی که تسلیمه نگران نیست نمی ترسه عصبی نیست ارومه مثل بچه ای که توی بغل مادرش هست اگر مادرش روقبول داره نمی ترسه کاملا ارومه .تسلیم مطلق بودن خیلی سخته نمی تونیم ادعا کنیم کاملا تسلیمیم اما باید سعی کنیم همواره در تلاش باشیم تسلیم خداوند باشیم.
نشونه تسلیم بودن لذت بردنه اروم بودنه حس خوبه.
تضادها ومسایلی که در زندگی به وجود می اید برای حلشان
1-توکل کنیم به خداوند واز اویاری بخواهیم .
2- حل مساله وتضاد باعث پیشرفت ما می شود .
وقتی به تضادی برمی خوریم به جای تسلیم شدن در برابر ان مساله باید تسلیم خدابود وبا حل ان مساله درس گرفت وتا اخر عمر از درسهای ان استفاده کرد.
برای رسبدن به این حد از تسلیم بودن باید به الهامات قلبی گوش کنیم ونجواهای ذهن راخاموش کنیم وبدانیم که طبق ایه قران با یاد خداست که دلها آرام می گیرد وهرگاه توکل کردیم توکل واقعی توکلی که بعد از حرکت همه چیز را به حدابسپاریم ارام ومطمین باشیم لاخوف علیهم ولا یحزنون باشیم آن مساله به بهترین شکل حل شده ودرسهایش تا آخر عمر چراغ راهمان می شود .
پس به جای تسلیم شدن در مقابل مشکلات(هرچقدر هم بزرگ باشند)باید تسلیم خدا باشیم .
پس اگر بخواهم به این کلید یعنی( اجرای توکل در عمل )عمل کنم باید در هر مساله وتضادی که برمی خورم تسلیم خداباشم خدایی که قدرت از ان اوست وتوانایی حل هر مساله را دارد وراههایی برایم باز می کند که من فکرشم راهم نمی کنم.
استاد برای رساندن این آگاهیها سپاسگذارم .
در پناه خدا
به نام خدای کامیابی بخش
سلام
نشانه امروز من تسلیم بودن
خداراشکر که به واسطه ی رعایت قوانین و تسلیم شدن تا حدی، تونستم به لطف خدا تجربه های زیبایی بدست بیارم
الان که این فایل رو گوش اتفاقات گذشته اومد جلوی چشام
جاهایی که به لطف خدا تو دل تضاد ،درخواست دادم آروم بودم وتفکرات منفی و واگویه های ذهنی ام را رها کردم و تنها وتنها به خودش توکل کردم سعی کردم شاد باشم
داستان از این قرار بود که تایم من تموم شده بود و باید خونه را خالی میکردم یه هفته وقت داشتم و علیرغم تلاش هام اون خونه مد نظرم پیدا نشد تو اون شرایط استیصال آروم بودن و لذت بردن از زندگی خیلی سخته ولی خدا کمکم کرد دوستی را سر راهم قرار داد ،دستی از دستان خودش که تو اون لحظات به من احساس خوب و باورهای توحیدی را یاد آوری میکرد .
تا اینکه یه دفعه به طور اتفاقی وارد یه کانال املاک شدم وقتی وارد شدم اولین گزینه نظرم رو جلب کرد درست همون چیزی بود که درخواست داده بودم. پیلوت، یه خواب ،با حیاط ،باغچه،و پارکینگ نوساز ،راه مجزا .همون منطقه ای که دوست داشتم جای خلوت و دنج
بلافاصله تماس گرفتم و قرار بازدید گذاشتم
خیلی خوب بود
با صاحبخونه قرار گذاشتیم بنگاه برای عصر
که اتفاقی افتاد (مریضی مادرم) و رفتم بیمارستان
بعد از چند روز که برگشتم تماس گرفتم و گفتند که مورد اجاره داده شده یه کم ناراحت شدم ولی گفتم حتما خواست خداست و گله و شکایتی نکردم و بعنوان نشانه گرفتم
عصر همون روز دوباره از بنگاه تماس گرفتند و گفتند که مستاجر ،مورد اجاره رو فسخ کرده
و چون شما میخواستین برای عقد قرار داد بیایین
واین برای من معجزه بود
معجزه ای که با تسلیم و احساس خوب ایجاد شد
خدایا شکرت
من تو این ماجرا خود محوری نداشتم و تنها از خدا خواستم که اگر خیر وصلاح منه برام رقم بزنه و این اتفاق به شکلی عالی رقم خورد خدایا شکرت
بهم کمک کن تا هر لحظه تسلیم خواست و ارده ی تو باشم
و
سلام حمیده عزیز
آفرین به این تسلیم و این ایمان
اما موردی که در گفته های شما منو واداشت تا این کامنت را بنویسم این باور بود که شما چندبار تکرارش کردید که هرچی صلاحِ همون میشه
اتفاقات باتوجه به فرکانسی که میفرستیم برامون خلق میشن نه خواست خدا ،،البته که قدرت به دست خداست اما مادر جهانی زندگی میکنیم که،، بماقدمت ایدیهم و بماکانوا یعملون،، پس درجهانی که به باورهای ما واکنش نشون میده دیگه خواست خدا معنی نداره به این معنی که ما هیچکاره هستیم
این نکته را برای خودم یادآوری کردم زیرا باوری است که ریشه در اعتقادات ما دارد و باید بازنگری کنیم در افکارو باورهامون
شادو ثروتمند وپیروز
سلام به استاد مهربان
سلام به دوستان خوب خودم
خداوند را شاکرم که در حال شنیدن این فایل عالی هستم
داشتن حال خوب
داشتن احساس شادی و ارامش
توجه کردن به نعمت های اطراف خود
یکی از مهمترین موضوعاتی است که باید همیشه و همیشه من به آن توجه داشته باشم و آنرا مد نظر خودم قرار بدهم و از آن استفاده کنم
تسلیم بودن در برابر خداوند بدان معنی است که من باید همیشه احساس آرامش داشته باشم و همیشه به این موضوع فکر کنم که در کنار او من آرامش دارم و حالم همیشه خوب است
همیشه به این موضوع باید توجه داشته باشم که وقتی تسلیم خدای خودم هستم به این معنی است که مانند یک کودک که براحتی در آغوش پدر و مادر خودش را رها می کند من هم باید نسبت به خدای خودم اینگونه باشم
تسلیم بودن به درگاه خداوند برای من آرامش قلب دارد
یک درس که از این فایل یاد گرفتم این بود که باید به الهامات و ایده های خدای خودم عمل کنم و هیچ گونه ترسی نداشته باشم و براحتی و بدون هیچ گونه ترسی دل به راه بدهم و عمل کنم
هر چالشی که در زندگی من برای من رخ می دهد برای بهتر شدن من است
برای این است که من بتوانم به رشد و پیشرفت برسم
پس از چالش ها و تضاد های زندگی خودم درس بگیرم و از آنها کمک بگیرم برای بهتر شدن روند رشد و پیشرفت خودم
موضوع بسیار عالی استاد در این فایل به من آموزش دادند
همیشه به این نکته توجه داشته باشم که دل به خدای خودم بسپارم و فقط و فقط از او هدایت بخواهم و از اوو کمک بگیرم
ممنونم استاد عزیز
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای فراوانی ها