مصاحبه با استاد | تفاوت «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با «تسلیم شدن دربرابر مسائل» - صفحه 22
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-55.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-12 14:11:482025-01-14 07:39:07مصاحبه با استاد | تفاوت «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با «تسلیم شدن دربرابر مسائل»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
چقدر فایل درس آموزی و قشنگی بود،در واقع ما راه حل چالشها رو یاد گرفتیم.
مثل بازی نگاه کنیم و حل کنیم و رشد کنیم دقیقا مثل بازی های کامپیوتری.
چالشها ما رو میخام رشد بدن ،در واقع عیار ما رو میسنجند و ما رو هول میدن به سمت رشد بیشتر.
تسلیم بودن هم امر خیلی درست و توحیدیه،بپر بغل بابا،وقتی ما ایمان داریم میریم تو بغل بابا.
الا بذکر الله تطمئن القلوب،اصلا قلب آدم مومن فرق میکنه، فقط یه نیروی بمب اتم رو حس میکنه و حرکت میکنه نه ترسی داره،نه غمی داره،نه چشمش بدنبال دست این و اونه،فقط و فقط تمرکز بر ریشه.
الهی شکرت از این فایل قشنگ
با چالش ها مواجه میشم ،احساس خوبم رو حفظ میکنم،توکل میکنم،درخواست راه حل میکنم،حرکت میکنم.رشد میکنم،قوی تر میشم،درصد خلوصم بالاتر میره
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم
سپاسگزارم استاد عزیزم
سپاسگزارم استاد شایسته عزیز
سلام استاد عزیزم و همه دوستان هم مسیر
خداروشکر میکنم امروز صبحمو خدا با این آگاهی ها شروع کرد چون توی این روزای پر چالش زندگیم واقعااااا بهترین حرف هایی بود که میتونستم بشنوم
من توی این یک سال و نیمی که داخل سایت بودم به این نتیجه رسیدم اصل اول توی همه مسائل فقط و فقط توحیده ! یعنی اگه توی هر بعدی از زندگی نقطه ی اول باورهارو بداریم توخید و ایمان بخدا دیگه بقیه مسائل خود به خود حل میشه
من همیشه ایمان داستن به خدارو اینجوری تصور میکنم که خدا مانند یک دریاو ابشار بی انتهاست که من بجای دست و پازدن و درت دادن به سنگ ها شاخه درخت فقط خودمو تو اغوش این آب روان رها کنم و اعتماد کنم بهش که خودش منو به بهترین جاها هدایت میکنه و کمکم میکنه و اینجوری به هیچ عامل بیرونی قدرت نمیدم
با این حال کار اسونی نیست که توی هر لحظه از زندگی تسلیم باشی چون خدا هممیگه که نبوده ما شمارو هدایت کنیم و شیطان هم نجواهاشو نگه !
ولی همین که میتونیم هر روز یهتر از دیروز باشیم و تلاش کنیم که بیشتر به خدا اعتماد کنیم همینم خیلی قشنگه
خدایا شکرت
به نام الله یکتا تنها قادر مطلق ک برگی بدون اذن او بروی زمین نمی افتد
پروردگار عزیزم پدرم خالقم تمام وجودم هرنفس هر لحظه شما را سپاسگزارم
شما را قدر دانم
شما را تسلیمم
شما را میپرستم و عبادت میکنم بندگی میکنم
تسلیمم هرنفس هر لحظه هر ثانیه
تسلیمم پروردگارم تسلیم تسلیم تسلیم
قربونتون برم استاد عزیزم نازنینم استاد پاک و صالح و بزرگم شما چطوری اینقدر توحید و تسلیم بودن رو عاشقانه عمل کردید و تدریس؟
زبانم قاصر است استاد عزیزم برای این جهاد و تقوی الهی و ذات پاک شما و این چنین عملکرد زیبای شما…
آنچنان در تضادها و این مسیر توحید عملی و پاس کردن این بعد شخصیتی هستم ک هر لحظه ذکر من تسلیمم تسلیمم هست و تحسین شما استاد عزیزم ک چقدر زیبا عمل کردید توحید رو و تقوی الهی رو و ادامه دادید تسلیم چالشها نشدید ادامه دادید ادامه دادید…
و من هر نفس و هرلحظه متعهدترم برای خلیل الله بودن
برای ابراهیم بودن
برای توحیدی عمل کردن و تقویت کردن باورهای توحیدی ام و تسلیم بودنم من متعهدم من باید متعهدترین حالت ممکن از وجودم رو اجرا کنم
من در برابر پروردگارم تسلیمم
من صبر میکنم به حکم پروردگارم
من باید وسیع شوم وسعت پیدا کنم و ظلمهایی که به خودم کردم رو جبران کنم و این وجود تشنه ام رو سیراب کنم و غنی
من وظیفه بندگی کردن و تسلیم بودن رو دارم و تلاش میکنم با تمام وجودم زیبا اجرا کنم
و پروردگارم خدایی کردن رو خیلی زیبا اجرا خواهد کرد چون من ایمان دارم به وعده رب العالمین عزیزم
من ایمان دارم به قوانین رب العالمین عزیزم
من ایمان دارم به شما
من ایمان دارم به توحید
من ایمان دارم به کلام پاک و صالح استاد عزیزم
من ایمان دارم به این مسیر
خودم خوب میدانم در چه مداری بودم و الان در چه مدار توحیدی و رشد و تسلیم شدنی هستم
من ایمان دارم به هدایتهای پروردگار
من ایمان دارم به حمایتهای پروردگار
من ایمان دارم
من مطمعنم
الا بذکرلله تطمعن القلوب
ایاک نعبد و ایاک نستعین
الهی صد هزاران بار سپاس برای این سایت توحیدی مقدس قشنگم ک عاشقانه و خالصانه و در متصل ترین حالت ممکن من مینوسم البته که با هدایت الله و اعتبار به الله عزیزم
الهی صد هزاران بار سپاس پروردگارم پدرم مونسم
الهی صد هزاران بار سپاس استاد عزیزم برای بودنتان برای همه چیز برای کلامتان
الهی صد هزاران بار سپاس برای وجود زیبا و الگوی خانوم شایسته جان عزیزم خواهر عزیزم
الهی صد هزاران بار سپاس من تسلیمم
الهی صد هزاران بار سپاس من متعهدم و متمرکزم برای صلات برای نوشتن برای تعهد برای ادامه دادن
الهی صد هزاران بار سپاس مقام و عزت دهنده شمایی پررودگارم
الهی صد هزاران بار سپاس من ادامه میدهم پر قدرت و عاشقانه به عشق ربم توحیدم و کلام قرآن عزیزم
الهی صد هزاران بار سپاس…
من به هر خیری فقیرم و هر نفسی هر لحظه فقیرترین هستم به درگاه شما پروردگارم
من عاجزم من درک کردم من حس کردم من آگاه شدن ک این انسان فانی چه چیز تورا در برابر پروردگارت مغرور کرده است!؟؟؟
الحمدلله رب العالمین
من با تمام وجودم خوشبخت ترین و خوشحال ترین هستم استاد عزیزم که در این مسیر توحیدی سراسر نور و برکت هستم و هیچ چیز در دنیا را باور نخواهم کرد جز این کلام توحید و خانه ی امن من این سایت توحیدی پاک و زیبا و پر برکت را…
الحمدلله رب العالمین…
عاطفههههه عزیزمممم
عزیز دلم چقدر ذوق کردم که اسمتووو دیدم :))))
من فاطمه ام،کبیری،دانشگاه صدرا با هم بودیم :))
من شماره های گوشیم پاک شد و دیگه رسید اینجا پیدات کردم :))
قلبم :) خدای من ….
اینجا شده پاتوق من عاطفه :)
امشبم مثل شبهای قبل اومدم و کلیک کردم رو ایتم مرا به سوی نشانه ام هدایت کن و هدایت شدم ب این فایل،دلم میخواس اول کامنت دوستامونو بخونم و همینطوری اومدم و اومدم و رسیدم به اسم قشنگت :)
چقدرررر من اعتماد دارم به این الله
چقدرررر خوبه وقتی به قلبت گوش میکنی و اینجوری سوپرایز میشی
امروز من بی نظیر پیش رفت و دیدن اسمت و چهره همیشه زیبات حالمو عالی تر کرد :)))
عاطفه قشنگم ،الان موزیک نور،سینا ساعی پلیه و حس و حال منم نورانیییی و شما هم ک همیشه نورانی :)
عزیز دلم نمیدونی چقدر ذوق کردم …
همیشه تو خونه تعریفتو پیش مامانم میکردم و میگفتم چقدر فوق العاده اس شخصیت این دختر :)
و جالبه برام تو دانشگاه من زیاد با بقیه ارتباط نمیگرفتم ولی با دیدنت خیلی ذوق میکردم :)
من امروز 35 امین روزیه ک تو سایتم و تداوم داشتم این مدت ،عاطفه تو همین مدت کوتاه چقدر تغییرات داشتم چقدرررر حالم بهتره چقدر به خدا نزدیک ترم ،امیدوارم هر لحظه ات با آگاهی و حال خوب پیش بره عزیزم
امیدوارم ثابت قدم در این مسیر الهی بمونیییی
همیشه تحسینت کردم و افتخار میکنم مدتی هرچند کوتاه با هم بودیم
عزیز دلم عاطفه ی زیبا و دوست داشتنی،چقدر کامنتت حالمو قشنگتر کردددد …
با قلبم برات بهترینها رو آرزو دارم دختر خوش قلب و دوست داشتنی
الله من،خوشبخت منم ک تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم …
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
فکر کنم چند روز باید به این فایل گوش بدم چون هر بار یه آگاهی جدید بهم میده و درکش میکنم
به مسائل به چشمی نگاه کنیم که بگیم دارن کمکمون میکنن تا ما بزرگ بشیم
دقیقا چالش من رفتن به مترو هست تا وقتی این چالش رو پشت سر نذارم و نرم نقاشیامو تو واگن مترو به خانما نشون ندم بزرگ نمیشم
دیروز که تو دیدگاه همین فایل نوشتم که تلاش کردم
امروز خدا به حدی برام شگفتی داد که فقط گفتم شکرت
گفتم ببین طیبه تو دیروز قدم برداشتی و رفتی تو مترو به 4 نفر نشون دادی کارتو
درسته بلند حرف نزدی ولی سعیتو کردی
و خدا این سعی و تلاشتو میبینه و بی پاداش نمیذاره
من دیشب میخواستم زود بخوابم تا صبح زود برم دم مدرسه دخترونه ، اومدم بخوابم یهویی باز فهمیدم بهم گفته شد که قرآن بخون
چرا قرآن نمیخونی قبل خواب گفتم میخونم خدا از گوشیم ، الان بازم بهم بگو از کدوم سوره بخونم معانی رو تا بفهمم و سعی کنم عمل کنم
یهویی یه صدایی گفت که خود قرآن رو از رو میز کارت بردار با قرآن بخون نه از گوشیت
گفتم چشم و پرسیدم کدوم سوره ؟؟
همین که قرآن رو دستم گرفتم شنیدم الرحمن
گفتم الرحمن؟ دقیق معانیشو نمیدونستم
فقط آیه ای که کدامین نعمت های پروردگارتان را انکار میکنید رو میدونستم
رفتم خوندم انقدر زیبا بود تا حالا اینجوری با دقت نخونده بودم معنی الرحمن رو
بعد قرآن رو بغل کردم و گفتم و حس کردم که باید با خدا حرف بزنم و یه حسی بهم میگفت شروع کن حرف بزن گوش میدم
و من حرف زدم و بی اختیار گریه کردم
بعد که ساکت شدم یهویی زندگی پس از زندگی رو دیدم دارم تو گوگل مینویسم و گفتم خدا کدوم قسمتش برای من درس هست و چی میخوای بهم بگی
که قیمت 7 رو نوشتم و فیلمشو باز کردم تا ببینم
تا اواسط گوش دادم یه حسی بهم میگفت دراز نکش بشین و گوش بده ولی خوابم میومد و دراز کشیدم یهویی خوابم برد
باید امروز گوش بدم حتما
صبح که بیدار شدم و شروع کردم تمرین رنگ روغنم رو کار کنم نگهدارنده گوشیمو میخواستم جوری تنظیم کنم که بتونم طرح اصلی رو از گوشی ببینم
هی درست میکردم واینمیستاد اونجوری که میخواستم یهویی یادم اومد من چرا از خدا نمیخوام گفتم و اولین حرکتش یهویی همون شکلی که میخواستم وایساد و تکون نخورد
همه اینا برای من آرامش قلبیه که با تکرارشون ایمانم رو بیشتر میکنه که هر بار آروم میشم میگم میدونم خدا هر لحظه تو هدایتگر منی
و بعد که ظهر رفتم جلو در مدرسه دخترونه تا وسیله هامو بفروشم ، بازم مثل همیشه خدا بی نهایت بهم روزی داد ثروت داد
195 هزار تمن فروختم
بعد گفتن خاله فردا بازم بیا میخوایم بخریم
بعد یه خانم دست فروش هم دستبند و چیزای دیگه میفروخت اومد به کارام نگاه کرد گفت که برای من کمتر میزنی من یکم روش بذارم هم قیمت تو بفروشم ؟؟
اولش نمیخواستم قبلول کنم بعد گفتم چه اشکالی داره من بهش کمتر بدم هم برای من فروش بشه و هم خودش که فروخت مشتریش باشه
بعد که وسیله هامو جمع کردم و رفتم پیشش گفت که نسیه میخواد و هر وقت فروخت پولمو بیاره بده ، گفتم نه نسیه نمیفروشم نقد اگر میخواین درخدمتم
گفتم نقاشیام رو خیلی سریع خودم میفروشم اگر شما هم نخرید و تو دلم میگفتم که خدا تو برای من میفروشیا من هیچی نیستم در مقابل عظمت تو
بعد از هر کدوم چند تا برداشت و 462 هزار تومان شد
خیلی خوشحال بودم و سپاسگزاری کردم از خدا
یهویی تلاش دیروزم که رفتم تو مترو بفروشم اومد جلوی چشمم گفتم ببین طیبه تو یه ذره از خودت قدم رو برداشتی ببین فرداش خدا برات 660 واریز کرد به حسابت
خدا برات مشتری شد
خدا برات ثروت شد
خدا برات خوشحالی شد
خدا برات اعتماد بنفس بیشتر شد
پس بیشتر ایمانت رو نشونش بدی از این بیشتر بهت عطا میکنه
اینا رو خدا نشونت میده که بیشتر تلاش کنی برای قدمای بزرگتر و سریع تر تا بی نهایت نعمتش رو بهت نشون بده
بعد با خوشحالی رفتم خونه ، خواهر زاده ام هم اومده بود پیشم بود باهم رفتیم بستنی خریدم و برگشتیم خونه به عنوان شیرینی بستنی گرفتم
بعد قرار بود برم خونه خاله ام تا سفارشایی که خاله و دایی و پسر داییم داده بودن رو بهشون بدم و ناهار برم و بعد از ظهر برم با خاله ام خونه پسر داییم تا سفارشاشو بدم
خاله ام قرار بود یکی سفارش بده وقتی چوبارو دید گفت دو تا هم میخوام دو تا سری زیر لیوانی که باید براش رنگ کنم
بعد که رفتیم خونه پسر داییم یه رعد و برق زیبا و بارون ریبایی بارید که بوش فوق العاده بود وقتی خواستیم برگردیم یهویی زن پسر داییم گفت تو نایلونیارو خریدی؟ گفتم نه خودم درست میکنم میبرم میفروشم تو پارک و مترو و دم مدارس
یهویی برگشت گفت آوین بیا برای دوستات برداریم
5 تا برداشت و گفت یه چوبم دارم اسم دخترم روشه اونم میدم ببر رنگ کن همه سفارشامونو یه جا واریز کنیم
اون لحظه فقط یه چیز میومد تو دلم
و اون این بود که خدا داره کارارو انجام میده
اینکه استاد میگفت چجوری میشه که خدا دلا رو نرم میکنه
از اول امسال از وقتی هدفم شده تغییر شخصیتم ، و استاد تو هدف گذاری سال گفت که تغییر کنه شخصیتت همه چی خودشون میان
از اون لحظه ای که تصمیمم برای هدف این شد انقدر هر روز پیشرفتم بیشتر شده که حس فوق العاده ای دارم
بی نهایت خوشحالم که خدا هر لحظه خیر و شرم رو بهم الهام میکنه و میگه ، قشنگ صداشو میشنوم حسش میکنم میفهممش و درکش میکنم که حتی میگه نکن این کارو از اینجا نرو
چند روزه دائم بهم تکرار میکنه که دستاتو شستی نزن به لباست من یه عادت ناخوبی که داشتم این بود دستمو میشستم بیشتر وقتا دروغ چرا ، با لباسم از تنبلی خشک میکردم
ولی چکد وقته وقتی دستامو میشورم یا صورتمو میشورم قشنگ میشنوم یه صدایی میگه دستتو نزن به لباست
یا با دستمال کاغذی خشک کن یا بذار خودش خشک بشه
این صدا هر لحظه داره به من خیر و شرمو میگه
هر روز که بیدار میشم میگم خدا هر چیز ریز و درشتی باشه تو همه جنبه ها خیر و شرشو بهم بگو همون لحظه بگو انجام بده یا نه
منم سعی میکنم بگم چشم
خیلی دوستش دارم خدای باحالمو انقدر بزرگ و مهربونه که همه کار و زندگیشو ول کرده فقط و فقط داره با من حرف میزنه
جدیدا به آدما که نگاه میکنم به زبونم جاری میشه تکه ای از خداست و حس خوبی بهم میده
امروز خاله ام گفت طیبه تو خیلی تغییر کردی اینجوری نبودی گفتم چجوری ؟
گفت نمیدونم آروم تر شدی
تو دلم گفتم کار خداست همه اش قربونش بشم که هر لحظه داره کمکم میکنه
امروز من تو بهشت خدا بعد بارون قدم زدم زیبایی هاش رو دیدم و سپاسگزاری کردم و بی نهایت بی نهایت ازش سپاسگزارم
برای تک تک اعضای خانواده استاد عباس منش عزیزم بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام و سعادت در دنیا و آخرت برای همه مون باشه
سلام
چه متن زیبایی نوشتی یه جاییش واقعا اشک از چشمام سرازیر شد .
چه قدر زیباست وقتی که آدمی با خالق خودش ارتباط برقرار میکنه
خدایا شکرت به خاطر هدایت های لحظه به لحظه ات
خدایا شکرت به خاطر سایت عباسمنش و هدایتم به اینجا
خدایا شکرت به خاطر طیبه خانم و نوشته امروز من
سلام طیبه جان، امیدوارم حال دلت عالی عالی باشه. از خوندن کامنتت خیلی لذت بردم و گفتم باید بنویسم و تحسینت کنم. چقدر قشنگ مسیر توحیدی رو داری جلو می ری آفرین. این که یه کوچولو قدم برداشتی ( که البته راحت هم نیست، من تصورش رو کردم دیدم سختمه واقعا) و خدا چندین قدم برات برداشت. چه خدای نازنینی داریم خدایی :)
قشنگیش اینه که این اتفاق ایمان تو رو قوی تر می کنه و دفعه بعد تو موضوعات دیگه به خودت می گی یادته این کارو کردم اینجوری شد، پس اینم میشه. به شرط اینکه یادت نره، عادی نشه برات. که همین ردپا گذاشتن خودش کمک می کنه دیگه. اینا رو دارم به خودم می گم البته. آفرین دختر توحیدی. امیدوارم ثابت قدم به این مسیر ادامه بدی و روزی برسه بزودی که تو گالری های بزرگ نمایشگاه داشته باشی :)
در پناه خدا شاد و سلامت وروتمند باشی.
به نام ربّ
سلام سمیه جان
به این قسمت از نوشته تون که رسیدم اشک تو چشمام جمع شد خندیدم
وقتایی که خدا میخواد ایمانمو قوی تر کنه خوب بلده چجوری در زمان و مکان مناسبش این کارو بکنه
اینجا که گفتین
قشنگیش اینه که این اتفاق ایمان تو رو قوی تر می کنه و دفعه بعد تو موضوعات دیگه به خودت می گی یادته این کارو کردم اینجوری شد، پس اینم میشه
من دقیقا از صبح میگفتم یادته این شد
یادته خدا این کارو برات انحام داد
و به خودم گفتم ببین حتی تو قرآن خدا گفته تو سوره های مختلف که به یاد بیارین و بعدش در مورد پیامبرا و اتفاقاتی وه داشتن گفته
من از صبح که بیدار شدم در مورد موضوعی از خدا کمک خواستم و خدا این هدایتو بهم داد که به خودت یادآور شو این چند ماه رو
بعد که حاضر شدم تا برم بیرون و امروز تو روز شمار تحول زندگیم مینویسم که کجا میرفتم و درخواست کردم از خدا
حتی یاد آیات خدا افتادم گفتم طیبه تو درخواست که میکنی خدا بی نهایت هزاران فرشته میفرسته پیشت و وقتی اینو گفتم به خودم
گفتم پس ببین چقدر خدا همراهته نترس و نگران نباش
وقتی میخواستم برم بیرون دیدم ایمیل اومد برام که پاسخی داده شده ، حس کردم نباید باز کنم و نیومدم تو سایت
بعد که رفتنم کمی به تاخیر افتاد ،و نشستم رو مبل یهویی حس کردم الان وقتشه
الان باید بری سایت و ببینی چه پاسخی برات اومده
دو تا پاسخ بود و گفته شد دومی رو بخون اولی الان وقتش نیست
و وقتی دیدگاه شمارو دیدم و نوشته بودین به یاد بیار اشک تو چشمام جمع شد
چقدر خدا خوب بلده که یه نشونه رو برای قوی کردن ایمانم بهش دوباره و حنی چند باره تکرار کنه
صبح بهم گفت شروع کن به یاد بیار
و من یکی یکی به خودم میگفتم به یاد بیار مثلا اون روزی رو که خدا گفت حرکت کن و تو اولین لحظه ای که نقاشیاتو رو زمین پهن کردی همون لحظه اول مشتری شد برات
من دقیقا گفتم به یاد بیار در مورد این موضوع که الان داری میری که خدا بهت کمک میکنه و به نفع تو میشه ،
و بعد باقی اتفاقات و نشونه هارو به خودم که یادآوری میکردم گفتم اینم میشه خدا کمکت میکنه چجوری این همه کمکت کرد اینم میشه تو فقط آروم باش
راهش آرامش تو و تمرکزت به یادآوری ها و خداست
به یاد بیار اون روزی که شروع کردی و درخواستتو گفتی آیه ولسوف یعتیک ربک فترضی رو بهت نشونه داد
به یاد بیار که خدا بارها هدایتت کرد به جاهای مختلف و وقتی قدم برداشتنت رو دید خیلی سریع قدم بعدی رو بهت گفت
و من امروز باید به یاد بیارم تمام این عظمت خدا رو و با پیام شما تکرار شد تا آگاهانه به یاد بیارم تا آگاهانه تمرکزم به خدا باشه و به نکات مثبت و سپاسگزاری
بی نهایت از شما سپاسگزارم که دعای زیبایی برای من نوشتین
من هم براتون عشق شادی و سلامتی و آرامش و ثروت بی نهایت از خدا میخوام
خدای سپاسگزارم ازت
سلام و درود خدا بر شما خانم جسور و با ایمان خانم طیبه مزرعه لی
احسنت به شما که دارید از هنرتون کسب درامد میکنید و از جمله کسانی نیستید که. ووال دیگران باشن
خانم طیبه شما بینظیرید و لایق این هستید که این موفقیتها رو به دست بیارید و خداوند باهاتون صحبت کنه
خیلی بهم چسبید کامنتتون واقعا عالی بود
به امید موفق تر شدن شما در تمام جنبهای زندگی
امیدوارم من هم بتونم در کنار شما دوستان الهی تغیر کنم و از نتایجم صحبت کنم
براتون ارزوی موفقیت ثروت سلامتی و شادی و انرژی پاک الهی خواستارم
به نام رب
سلام بر شما
من صبح که میخواستم برم و امروزم رو به خدا سپردم دیدم دو تا پاسخ به دیدگاه برام اومده اولش بهم گفته شد نخون
بعد گفته شد فقط دومی رو بخون
و نظر شما رو حس کردم نباید بخونم
الان که برگشتم خونه و شروع کردم تا رد پاهای دیروز و امروزمو بذارم که فقط عشق بود و عشق
گفته شد حالا میتونی پاسخ اول رو بخونی و پاسخ شمارو خوندم
اشک ریختم دقیقا خدا این قسمت رو برام نگه داشت آخر شب بخونم که با توجه به تلاشی که امروز کردم بهم بگه که
شما نوشتین
خانم طیبه شما بینظیرید و لایق این هستید که این موفقیتها رو به دست بیارید و خداوند باهاتون صحبت کنه
امروز یه چیز خیلی مهم رو بارها گفتم به خودم
که تو روشنایی روز فروشم کم بود ولی گفتم باشه خودش بلده چیکار کنه
رفته بودم نمایشگاه کتاب که بعد کلاسم برم نقاشی بفروشم
غروب که شد یه هدیه بی نظیر از خدا گرفتم یهویی یه نفر برام کتاب هدیه داد گفت هدیه آستان مقدس مشهد برای دهه کرامت هست ، همین که عنوان کتابو خوندم
عشق خدا بود
دو سه صفحه که خوندم فقط اشک ریختم و سپاسگزاری کردم
جریانشو تو روز شمار مینویسم خیلی حس فوق العاده ای بود
الان که اومدم برای پاسخ شما بنویسم دیدم هم شما و هم پاسخ خانم سمیه برای همین فایل و نظر من بود
یکی برای صبح من نشونه بود تا با به یاد آوری کنترل کنم ذهنم رو
و بعد پیام شما که آخر شب خدا بهم بفهمونه که طیبه ببین تلاشتو میبینم تو لایقی ارزشمندی
بی نهایت از شما سپاسگزارم که وقت گذاشتین و پیام و دیدگاه من رو خوندید سپاسگزارم
الهی برای شما هم عشق و شادی و سلامتی و ثروت بی نهایت و شادی و هر آنچه که خیر هست براتون باشه
سلام طیبه جان
چقدر زیبا نوشتی و دلنشین
چقدر خوبه که آروم شدی و خودت رو سپردی به دست رب
چقدر خوبه که سعی میکنی بیشتر بهش اعتماد کنی تا کارهارو برات انجام بده
چقدر خوشحال شدم از فروش کارهات و میدونم چه حسی شیرینی داره و این احساس خوب و سپاس گذاریت باعث میشه هدایت بشی و حتی تو مهمونیم ازت بخرن و مشتری داشته باشی
این نکته رو برداشتم که من یه قدم بردارم خدا هزاران قدم برام برمیداره ،و چقدر زیبا نوشتی
و نکته بعدی اینکه انقد قشنگ دل سپردی که حتی کوچکترین رفتارو عادت هاتو بهت میگه و بهت الهام میکنه و چقدر خوبه زندگی با همچین خدایی که هر لحظه داره هدایتم میکنه و هدایت منو برخودش واجب کرده
آرزو میکنم همواره غرق نعمت و ثروت و فراوانی باشه زندگیت و همواره هدایت بشی به مسیرهای آسان و لذت بخش برای ساختن ثروت .
در پناه الله یکتا .
به نام ربّ
سلام بر شما
صبح من دیدم برام پاسخ اومده ولی باز گفته شد نگاه نکن و رفتم نقاشی کشیدم تا ظهر برم جلو مدرسه دبستان
الان که کارامو انجام دادم تموم شد رفتم دستامو شستم و دوباره دستمو با لباسم خشک کردم
همون حس گفت گوش نمیدیا چند باره گوش نمیدی و دستاتو با لباست خشک میکنی
همون لحظه گفتم خب خدا یهویی میشه
و حس کردم که خب من یادت میندازم تو هوشیار باش
تلاش کن
بعد اومدم اتاق و حس کردم باید پاسخی که برام اومده رو بخونم
وقتی اومدم دیدم برای این فایل مصاحبه اومده
قسمت 21
گفتم خدا دلیل اینگه هر کس پاسخ میذاره برای من این چند روزو همه اش برای این فایله ؟؟؟؟
رفتم قبل اینکه نظر شما رو بخونم اول دیدگاه خودمو کلی یه نگاه کردم و اومدم تا نظر شما رو بخونم
وقتی که دیدم نوشتین
نکته بعدی اینکه انقد قشنگ دل سپردی که حتی کوچکترین رفتارو عادت هاتو بهت میگه و بهت الهام میکنه
مثل یه چراغ روشن شد
طیبه دلیل تکرار اینه که تو داری کمی در انجام اینکه نباید بعد شستن دستات ، با لباست خشک کنی
کمتر و گاهی اوقات عمل میکنی و مثل قبل به این حرفم گوش نمیدی
اشک تو چشمام جمع شد گفتم خدای من خوب بلدی چجوری بهم بگی که گوش بدم چشم سعیمو میکنم
ممنونم از دیدگاهی که برای من گذاشتین
و ممنونم از شما که وقت با ارزشتونو گذاشتین و دیدگاهم رو خوندید
برای شما بی نهایت زیبایی و شادی و سلامتی و عشق و ثروت بی نهایت از خدا میخوام
درود بر خانم طیبه عزیز
اومدم برم کامنت بعدی رو بخونم اون خدای درونم که عاشقشم بهم گفت بنویس در پاسخ کامنتی که گذاشته الانم هم از خودش میخوام که بگه تا من تایپ کنم طیبه عزیز وقتی داری با ایمان قدمهات رو برمیداری،من تو رو به جایی میرسونم چون داری با عشق کارت رو انجام میدی و سپاسگزار هستی و روی من حساب کردی وهر روز خودت رو رشد میدی فقط در این مسیر ثابت قدم بمون وظیفه تو بندگی کردنه وظیفه من اینه که تو رو به هر آنچه که از من میخوای بتو بدم پس فقط از مسیر لذت ببر و شاد باش
انشالله هر جا هستی خوش بدرخشی و آرزو دارم که به همه خواستهایت برسی و از خودت ی نمایشگاه پر از نقاشی های زیبا و گرانبها داشته باشی پراز مشتری
شاد باشی
به نام ربّ
سلام آقای علیرضا
عجیبه
چقدر عجیبه
نه صبر کن طیبه عجیب نیست
دقیقا خود خود هدایته
ریز به ریز
دو نفر برات پاسخ گذاشتن
دقیقا برای دو تا رد پای چند ماه پیشت
یکی 17 تیر
و یکی 3 اردیبهشت
چی داره رخ میده
من شنبه اولین بار رفتم و چالشی که داشتم ،طرح های طراحی طلا و جواهراتم رو به طلا فروشیا نشون دادم
و تجربیاتم رو با عشق ،همین چند دقیقه پیش مینوشتم که بعدش در سایت بذارم رد پای روز 22 دی رو
وقتی نوشتم تموم شد هدایت شدم به سایت و دیدم پاسخی برام اومده
خوشحال شدم
گفتم خدا الان پیام داره برای من
برم ببینم چی میخواد بهم بگه
اولش فکر کردم برای رد پاهای این چند روزمه
اما عجیب بود هردو پیام برای رد پای چند ماه پیشم بود
و دقیقا اولی در مورد این بود که آرزوهامو نوشته بودم
و نوشته بودم ماشین میخرم
و من دقیقا تو رد پای امروزم درمورد کلید ماشینم نوشتم
کلید ویلا
و دوستی که پیام نوشته بود برای من از آرزوهایی که داشت نوشته بود و الان همه رو داره نوشته بود
اینا همه نشونه هست که داره نزدیک میشه
و من باید بیشتر روی باورهام کار کنم و مهم تر از همه عمل کنم
و وقتی برای پاسخ دوست عزیزم نوشتم و اومدم پیام شما رو بخونم
دیدم دوباره برای رد پای چند ماه پیشم هست و حتی یادم نبود چی نوشتم
وقتی پیامتونو خوندم ، خندیدم عمیقا حس خوبی داشتم
چون خدا داشت به وضوح بهم میگفت که ببین امروز شادت کردم
من دقیقا تو رد پایی که چند دقیقه پیش مینوشتم
نوشتم که من باید ایمانم رو نشون بدم
و حتی همین امروز من نمیخواستم برم بیرون ،خدا جوری هدایتم کرد که پاشم برم 15 خرداد
طراحی طلا که کار کرده بودم رو بردم به پاساژ دلگشا تا به مغازه های طلا فروشی نشون بدم و بفروشم
چقدر دقیق داره خدا میچینه
من حتی امروز به یاد آوردم که من چقدر تلاش کردم و حتی فکر کنم به چالش صحبت کردن مترو هم یه کوچولو یادم اومد
اما دقیق نمیدونم فکر کردم یا نه
اما به یاد آوردم روزایی رو که داشتم تلاش میکردم
که خدا برای من مشتری شد
و به ذهنم گفتم ببین تلاش کردی و امروز هفتمین مغازه طراحی طلا و جواهراتت رو ازت درخواست کرد و گفت این طرح رو به کسی نشون نده من فردا بهت خبرشو میدم تا اگر بشه ساختش ، بهت هزینه طرحت رو بدم
وقتی پیام شمارو خوندم و رفتم دوباره پیام خودمو بخونم
چون یادم رفته بود چی نوشتم
وقتی دیدم اون روزا چالشم مترو بود
و من الان چالشم رفتم به مغازه های طلا فروشی بود
وای خدای من
چقدر تفاوت فرکانسی
وای خدایا
من الان و امروز داشتم به طلا های پاساژ دلگشا نگاه میکردم
حتی تو گوگل درایوم لحظه به لحظه اش رو نوشتم که چقدر انسان های مودب و با احترامی بودن
و در مدار افراد ثروتمند قرار گرفتم
وای خدای من
مدار
مدار
مدار
چقدر مدارم تغییر کرده
حتی امروز درمورد فایل عزت نفس جلسه 5 گوش دادم که درمورد مدار میگفتن
منی که تا چند ماه پیش دستفروشی میکردم
و الان از شنبه رفتم پاساژای طلا فروشی
خدایا شکرت
میدونم که این دو تا پاسخ رو به من نشون دادی تا بهم بگی به یادت بیار و قدرتمند ادامه بده
که در مسیرت ثابت قدم باش
ببین چقدر الان تفاوت فرکانسی و مداریت رو درک کردی
اگر به آموزه های دوره هایی که تازه خریدی سریع عمل کنی
9 ماه رو که یادته
نشونه دادم بهت
تو 9 ماه زندگیت به قدری تغییر میکنه که میای و این پیام رو میخونی و میگی وای خدای من
چقدر سریع رخ داد
مدارم چقدر سریع بالا رفت
یاد پروژه جدید سایت افتادم
که مریم جان پروژه مهاجرت به مدارهای بالاتر رو گذاشتن و من در گام 3 یا دو بود فکر کنم دوره عزت نفس رو خریدم
هم زمان با گوش دادن سه دوره ،12 قدم و عشق و مودت و عزت نفس دارم پیش میرم
و اصلا عجله ای برای سریع گوش دادن ندارم
چون حس میکنم باید خوب گوش بدم و عمل کنم
وای خدای من شکرت
چقدر این پیام برای من قوت قلب بود
اینکه حرکت کنم
اینکه دیگه راه افتادم
میتونم با عزت نفس بازم کار جدید داشته باشم و ببرم برای طلا فروشیا و طلا سازا و حتی ایده جدید که گفته برو باشگاه اسب سواری
وای خدای من شکرت
سپاسگزارم
و بی نهایت از شما آقای علیرضای عزیز سپاسگزارم که به حس درونیتون
به گفته خدا گوش دادین و برام نوشتین
بی نهایت سپاسگزارم
بی نهایت های خدا ،نور خدا به شکل شادی و سلامتی و نور و عشق و ثروت و نعمت و آرامش در زندگیتون جاری بشه
آمین
خدایا شکرت
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
امروز نرفتم روز شمار تحول زندگی اومدم اینجا چون خدا با این فایل کلی بهم کمک کرد
البته اونجور که باید نبود ولی ته دلم بین گفتگوهایی که داشتم با خدا فهمیدم که خدا هم از این قدمی که برداشتم راضی بود ازم
من صبح که بیدار شدم،دیروز که سر کلاس رنگ روغنم بودم پیام اومده بود از شکایتی که بابت تابلوم کرده بودم دوباره رفتم دفتر خدمات قضایی وقتی رسیدم کارمندی که کارای منو انجام داده بود و یه دختر آروم و زیبا و دوست داشتنی بود و انقدر گرم و صمیمی حرف میزنه که خیلی حس خوبی به آدم میده
همین که منو دید گفت دختر تو کجایی ؟ اون آقایی که روز تنظیم شکایتت اینجا بود، کار هر دوتونو باهم انجام میدادم ، کلی از نقاشیات خوشش اومد ، دنبال تو میگشت
گفت که اگر دیدمت بهت بگم، به شماره روی کارتش که بهت داده تماس بگیری خیلی از نقاشیات خوشش اومده بود و میخواست باهات حرف بزنه
گفت که حتما بهش زنگ بزنیا ،اگر بازم بیاد اینجا من بهش میگم که به تو گفتم
منم گفتم باشه و زنگ میزنم
بعد که برگشتم خونه صبحانه خوردم و حاضر شدم تا ببرم نقاشیام رو جلوی مدرسه دخترونه شهرکمون ،که قبلا هم اونجا پفیلا و جاکلیدی میفروختم ،بفروشم
ولی خیلی وقت بود نمیرفتم جلو در مدرسه و نقاشیامو برمیداشتم و میرفتم پارک و مترو و جاهای دیگه
هی ذهنم خواست مانعم بشه
گفتم نه باید برم، بعدِ اونم میرم مترو تا تو واگن بفروشم که دیروز نتونستم و دو روز پیش با گفتگویی که با خدا داشتم که بهم فهمونده بود که اگه مترو رو بتونی انجام بدی و ایمانت رو بهم نشون بدی خیلی درا به روت باز میشه خیلی سرعت پیدا میکنی
چون این فروختن تو واگن و گفتن به مسافرا خیلی برام سخت بود و دیروز فهمیدم یه سری باورای محدود داشتم که مانع از حرکتم میشد
که اینم درک کردم که خدا بهم فهموند تا من تو مترو نرم و تو واگنا بلند نگم نقاشیامو و نفروشمشون رشد نمیکنم
بعد 12:15 رفتم جلو مدرسه دخترونه و گفتم خدا حرکت کردم خودت میبینی کمکم کن
همین که باز کردم دانش آموزا جلو در بودن ، زود یکی اومد و داشتم میچیدم کش مو ازم خرید
دوباره خدا لحظات اول برام مشتری آورد
البته مشتری شد
بعد هی پشت سر هم بچه ها دور نقاشیام جمع شدن عین نمایشگاه نگاه میکردن و ذوق میکردن
ولی که چقدر حس خوبی داشتم الهی به زودی با تلاشام و سعی کردنام برای حرکت کردن ، یه روز برای کارای تابلوهام بیان و تو نمایشگاه ببینن
وقتی زنگ خورد تا سری اول برن خونه هاشون و سری دوم بعد از ظهر برن مدرسه، پشت سرهم ازم میپرسیدن که خاله فردا میای ؟؟
حتی مادراشون ،خودشون از آینه دستیا انقد خوششون اومده بود چند نفر شماره مو با پیج اینستاگرامم گرفتن تا سفارش بدن
حتی یه خانم گفت که بهم یاد میدی ؟ شماره مو گرفت و انقدر برای بچه ها ذوق میکردم با هر ذوقشون
خداروبی نهایت شکر میکردم و واقعا خداروشکر تو یه ساعت 215 فروش داشتم
و حتی گفتن فردا هم بیا خاله و بعد طرح جدید هم میخواستن بگن تا سفارش بدن
خیلی حس خوبی داشت
یه چیز خوبی که تو اکثر بچه ها دیدم این بود که مادراشون بهشون پول تو جیبی که داده بودن حتی کوچیکترین فک کنم 5 سالش بود اومد گفت خاله من چی میتونم با پولم بخرم ؟
گفتم مامانت کجاست گفت من پول دارم خودم میگیرم
پولشو در آورد 50 تمن داد بهم گفت من چی میتونم برای این بخرم
خیلی جالب بود مادرش اومد و گفت چی میخوای
گفت که آینه دستی میخوام
مادرش گفت آینه دستیاش 100 هست تو 50 داری
از کش موها بردار خیلی بچه فهمیده ای بود و یه درسی که ازش یاد گرفتم میتونست خودش قشنگ بیاد و حرف بزنه
وقتی برگشتم خونه انقدر خوشحال بودم و سپاسگزار خدای خوبم بابت تک تک لحظه های امروزم
بعد شروع کردم به نقاشی کشیدن ، پرسیدم خدا من چه کاری باید انجام بدم تا امروز بتونم برم مترو و بلند حرف بزنم و نقاشیامو نشون بدم به آدما
تو بهم بگو میدونم باید ایمانم رو نشون بدم تو این موضوع
گوشیمو برداشتم و رندم مثل همیشه انتخابو سپردم به خدا اول دستمو رو فایلی گذاشتم که صدای کارمند اداره زیبا سازی شهری رو ضبط کرده بودم که درمورد نقاشی دیواری توضیح میداد
گفتم خدا این فکر کنم ربطی به سوال من نداشتا !
یعنی میگی من نقاشی دیواری رو هم برم انجام بدم ؟
بعد دوباره درخواست کردم گفتم خدای من کاری کن که با فایلی که آگاهیاشو بشنوم، کمکی باشه برام تا حرکت کنم و ایمانم رو بهت نشون بدم و تو مترو بلند حرف بزنم و بفروشم
همین که دستمو رو فایلی گذاشتم دیدم نوشته مصاحبه با استاد 21 گفتم یعنی چی میتونه باشه
بازش کردم چون قبلا گوش داده بودم دقیق یادم نبود که استاد چه آگاهی داده
وقتی درمورد تسلیم بودن و چالش شنیدم گفتم وای خدا دقیقا حرفی که باید بهم میگفتی رو تو این فایل گفتی که
تسلیم باش
اینکه ایمان داشته باش نیرویی برتر از همه نیروها هست که اگر تسلیمش بشی هدایتت میکنه که استاد در موردش قشنگ گفت
و من گریم گرفت از وقتی اینجوری تصمیم انتخاب فایلارو به خدا سپردم دقیقا اون چیزی رو نشونم میده که باید انجام بدم و جوابمو میده
بعد ساعت 5 عصر حاضر شدیم با مادرم بریم وقتی سوار بی آر تی شدم نشستم گفتم خدا کمکم کن نشون بدم کارامو گفتم چجوری میگیرن؟
شنیدم تو نشون بده زود باش آره میگیرن
سمت راستم یه دختر زیبا نشسته بود بهش گفتم میتونم وقتتونو بگیرم بعد یکی یکی همه کارامو نشونش دادم 2 تا ازم خرید کرد و 20 هزار تمن کارت به کارت کرد
اون لحظه تنها چیزی که خوشحالم میکرد
این بود که تونستم ،خدایا شکرت من بالاخره تونستم به کسی که کنارمه نشون بدم کارمو
قبلا برای پول اومدن به حسابم خوشحال میشدم ولی الان خوشحالیم برای این بود که تونستم ایمانم رو به خدا درمورد این موضوع نشون بدم
اینکه تونستم از خدا کمک بخوام و خدا کمکم کرد و گفتم
درسته برای پول اومدن به حسابم خوشحال شدم
ولی جدیدا بیشتر برای این خوشحال میشم که به خدا ایمانم رو نشون میدم و چشم میگم و سعی و تلاش میکنم تا بتونم رشد کنم
این بزرگترین ذوقیه که من میکنم
بعد رفتیم مترو تو واگن رفتیم نشستم تو نایلون بذارم دوتا دختر نشسته بودن بهشون گفتم نخواستن
ولی گفتم خدایا شکرت تونستم بگم
درسته نه شنیدم ولی شد
بعد به مادرم گفتم تو برو من با قطار دیگه میام اینجوری بهتر میتونم برم و بگم
بعد رفتم نشستم باز به یه دختر گفتم میتونم وقتتونو چند دقیقه بگیرم گفت باشه و نشونش دادم گفتم میخواین درخدمتم گفت نه و تشکر کرد
باز گفتم خدایا شکرت همین که تونستم حرکت کنم خودش بزرگترین موفقیته
بعد دوباره به یه دختر هم نشون دادم یکی از دستفروشا گفت آینه هات خیلی خوشگله
بعد ولی نتونستم بلند بشم و وایسم تا بلند بگم آینه دستیا کار خودمه و به همه نشون بدم
گفتم خدای من تمام سعیمو میکنم کمکم کن
بعد تا تجریش که رفتم تو دلم گفتم خدا میبینی تلاشمو میکنم به قول استاد تو این فایل
و اینکه بگم اگر بتونم این چالش رو حل کنم خیلی اعتماد به نفسم میره بالا خیلی پیشرفت میکنم
هرچی بیشتر تلاش کنی بیشتر نتیجه شو میبینی چشم سعیمو میکنم
بعد رفتم تو میدان تجریش یکم وایسادم نقاشیامو رو زمین چیدم و بعدداداشم اومد دنبالمون و با مادرم که رفت تا یکم بگرده برگشتیم
استاد عباس منش میگفت اگر چالش ها رو حل کنید بزرگ میشید اگر حل نکنید کوچیک میمونید و من هر روز سعی میکنم بهتر از دیروزم باشم و پیشرقت کنم
امروز میخواستم دستگاه کارت خوان بگیرم ولی دیدم حدود 4 میلیون میخواد یاد حرف استاد افتادم که وقتی فعلا نمیتونید چیزی رو بخرید نباید قرض بگیرید یا به سختی بخرید گفتم نه من تا وقتی که در مدار دریافتش باشم کار میکنم روی باورا و حرکت هم میکنم تا زمانش که برسه کارت خوان رو هم میگیرم
الان خدا برام مشتری میاره که پول نقد بدن یا کارت به کارت کنن
فردا اگر خدا بخواد دوباره تلاشم رو برای حرکت و قدم برداشتن انجام میدم
بی نهایت سپاسگزارم از خدا که هر لحظه کمکم میکنه
امروز که جلو مدرسه بچه ها میپرسیدن گفتم اگر دوست دارین نقاشی یاد بگیرین مسجد ثبتنام کنید میام یاد میدم
شکرت خداجونم شکرت
امروز صبح که داشتم برمیگشتم خونه باز رندم از خدا خواستم انتخاب کنه برام آهنگ کلاسیک انتخاب کرد از بتهون گوش دادم تو هوای زیبا و آفتابی و بهشتی
بعد تو دلم میخواستم یه آهنگ بی کلام دیگه گوش بدم ، بعد گفتم نه طیبه تو نه ، خدا بگه بهترینه
همین که باز رندم انتخاب رو به خدا دادم یهویی باز آهنگ با ویولن اومد برام من دیگه داشتم کیف میکردم تو آسمونا بودم
گفتم ببین من گفتم نه انتخاب من نه ببینم خدا چی میگه که خدا بهم دقیقا دوباره آهنگ انتخاب کرد
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
تفاوت بین تسلیم شدن در برابر خداوند و تسلیم شدن در برابر مشکلات را بیشتر توضیح دهید؟
تسلیم بودن نسبت به خداوند به این معنا است که نیرویی برتر از کل نیروهای جهان که جهان را خلق و آن را هدایت می کند من را خلق و هدایت کرده و اگر به او توکل و خودم را به او بسپارم و از او درخواست کنم اگر باورش داشته و به او ایمان داشته باشم او مرا به شرایط افراد ایده ها و مو قعیت درست هدایت کرده و افراد مناسب را در مسیر ما قرار می دهد
تسلیم بودن یعنی اجازه دادن به خداوند که به درخواست های ما پاسخ دهد اگر چیزی از خداوند می خواهیم نباید شرک ورزیده نگران باشیم بترسیم و… همه ی این احساسات به این معنا است که ما تسلیم نیستیم. تسلیم یعنی سپردن خودمان به خداوند مانند کودکی که خود را به آغوش والدین خود بسپارد بچه ای که بالای درخت رفته و نمی تواند خودش پایین بیاید و پدر او به او کمک می کند و کودک کمک او را می پذیرد کسی تسلیم است که احساس خوبی دارد چون به خداوند اعتماد داشته و می داند زمانی که خود را رها کند به آغوش خداوند می رود ما هیچ کدام صفر و یک نمی توانیم به این مسئله نگاه کنیم.نمی توانیم ادعا کنیم که تسلیم محض باشیم تنها باید سعی کنیم به این نقطه نزدیک شویم. هر چقدر این کار را انجام دهیم برایمان راحت تر خواهد شد از خود انتظار نداشته باشیم که فضای شرک آلود ذهن ما یک دفعه تغییر کند نیاز به سعی و تلاش دارد هر چقدر تسلیم باشیم احساس بهتر و آرامش بیشتری خواهیم داشت الا بذکر الله تطمیین القلوب نشانه ی تسلیم بودن احساس خوب امید ایمان شادی توکل و هر احساس خوب است شنیدن داستان های قرآنی و اتفاقاتی که برای پیامبران رخ داد نیز می تواند باعث اگاهی از تسلیم انان در مقابل خداوند باشد.
اما تسلیم مشکلات نشدن به این معنا است که به هیچ کسی باج ندهیم تنها خداوند منبع و روزی رسان است و هر کسی از زندگی ما رفت بی نهایت افراد جایگزین آن خواهند شد مسائل باعث بزرگ شدن و رشد ما خواهد شد اگر بتوانیم چالش ها را حل کنیم اعتماد به نفس ما بیشتر و باعث می شود ایده های خلاقانه ی بهتری به ذهن ما برسد تمام اتفاقات و تضادهایی که به آن ها برخورد می کنیم باعث می شود رشد و پیشرفت داشته باشیم اگر مسئله ای به وجود می آید فکر کنیم و ببینیم چگونه آن را حل کنیم و چه موهبتی پشت آن وجود دارد و به چالش ها به چشم بازی و پازل نگاه کنیم و آن را حل کنیم. تا از این مسیر به سلامت عبور کنیم.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
ب نام خداوند هدایتگرم
سلام استاد عزیزو مریم بانو
استاد این فایل ادمو قدرتمندمیکنه دربرابر مسائلی ک براش پیش میاد در زندگی
خیلی خوب شد ک اینو تعریف کردین وکلی برام درس داشت
من تابحال کلی برام پیش اومده بود ک برای نگهداشتن کسی کلی سعی و تلاش ب خرج دادم اما بی فایده بود
و باجم خیلی دادم
اما نمیدونستم این اشتباهه فکر اینو میکردم ک بابا ب نفع منه ک طرفو نگهدارم حالا چ عاطفی باشه چ کاری باشه چ مسائل دیگه
اما چند وقت پیش برام ی مسئله ای رخ داد ک باج ندادم چون این فایل شمارو من چندین بار گوش داده بودم و تو ذهنم یجوری هک شده بود چون برام خیلی تو زندگیم تکرار میشد و مراقب بودم ک دیگه تکرار نشه و جلوشو بگیرم
میترسیدم ک بعدش اتفاق بدی بیوفته ولی اتفاق خاصی نیوفتاد ک هیچ اونقدر ارامش پیداکردم ک نمیشه توصیفش کرد
انگار خودمو تو بغل خدا رها کردم
خیلی حس خوبیه خیلی
این فایل کلی درس داره اگ بارها و بارها شنیده بشه
ازتون بینهایت سپاسگذارم استاد قشنگم
ازخداوندسپاسگذارم برای وجود شما
درپناه الله مهربان شادو خوشبخت و ثروتمندباشید
سلام به استاد مهربان
سلام به دوستان خوب خودم
مصاحبه با استاد واقعا برای من خیلی لذت بخش است
سوالات دوستان و پاسخ های استاد واقعا لذت بخش هستند
همیشه می دانم که جهان زیبای ما از ارتعاشات و فرکانس من جواب می دهد
این بدان معنی است برای من که همیشه باید حس و حال خودم را خوب نگه دارم
همیشه باید بتوانم از آنچه که در اختیار دارم بتوانم به بهترین حال خوب برای خودم کمک بگیرم
تسلیم بودن و سپردن خودم به خدای مهربان یکی از بزرگترین باورهای توحیدی است که من باید آنرا یاد بگیرم
در زندگی خودم از آن استفاده کنم
همیشه دنبال این باشم که بتوانم به آسانی و راحتی به خدای خودم اطمینان داشته باشم
نکته عالی استاد به من در این فایل یاد دادند
تسلیم نشدن در مورد مشکلات
شانه خالی نکردن
مشکلات را به عنوان یک بازی برای خودم ببینم که در آن می توانم به راحتی و آسانی برای رشد و پیشرفت خودم کمک بگیرم
می توانم از مشکلات برای بزرگ شدن خودم کمک بگیرم
می توانم از این تضاد ها برای خودم یک درس و تجربه بنویسم
آنوقت است که دایره ظرف و روابط من بزرگتر خواهد شد و من بی شک موفق و موفق تر خواهم شد
تا قبل از این چقدر افکار من فرق داشته است و همیشه دنبال کار راحت و آسان بودم
اکنون بی شک من باید همیشه خودم را به چالش بکشم و بی شک من موفق تر خواهم بود
نکته دیگری این بود که همیشه و همیشه دل به خدای خودم بسپارم و باج به هیچ کس ندهم که اگر فلان کس نباشد من موفق نخواهم شد
بلکه موفقیت و پیروزی خودم را به خدای خودم نسبت بدهم و از او کمک بخواهم
ممنونم استاد عزیز
سپاس از خدای مهربان خودم
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
بنام خدای مهربان
سلام ب استاد عزیزم ،مریم بانو و دوستان گلم
این فایل نشانه ی دیروز من بود
و دقیقا پاسخ سوالم بود
الهی شکرت بابت حضورم تواین سایت و هدایتم ب این مسیر زیبا
دیروز صبح ک 15فروردین بود من باید تماسی مبگرفتم برای, شروع کارم تو لاین خیاطی
قبل اینکه تماس بگیرم هدایت شدم ب پروفایل تلگرام شماره ای ک میخواستم باهاش تماس بگیرم
خییلی حس خوبی بهم داد
نوشته بود:
الا ان یشاالله
اگر خدا بخواهد میشودسوره کهف قسمتی از آیه 24
بعد باحس خوب زنگ زدم
گفتم هراتفاقی بیفته خیره
خیلی بامحبت جواب احوالپرسی مو داد
گفت اتفاقا چن دقیق قبل اومدی تو ذهنم
گفتم بعداظهر باهات تماس بگیرم
گفت ک برج 2میخوام نیروبگیرم
منم گفتم خیره ان شالله
ناراحت نشدم اینو ی نشانه دیدم ک حتما قراره ب کار بهتری هدایت بشم
و ی بار دیگه هم وقتی میخواستم شروع کنم ک رو دوره مجلسی کار کنم سایت آموزشیم فیلتر شد
قبل اینکه نشانه ی امروزم و بزنم
هدایت شدم ب کامنت رضا زارعی عزیز
ک چند کلمه جلو چشمم بلد شد
تسلیم بودن
و تجسم و تصویر سازی
فهمیدم ک باید تسلیم باشم و رها
و تجسم کنم چیزی و ک میخوام
و حسمو خوب نگه دارم بقیه شو بسپرم ب خدا
و این فایلم نشانه ی روزم شد
گفتم خدایا شکررت ک اینقددد واضح و روشن داری باهام حرف میزنی
ک هر اتفاقی میفته هر تضادی ک پیش میاد باعث رشد من میشه
چقد استادتو تحسین کردم بابت شخصیت قوی ک داره و عملگرا بودنش
خدایا شکرت بابت دریافت این آگاهی ها
من اگر آرام باشم و آرامش داشته باشم تسلیم هستم
ولی اگه ترس داشته باشم و نگران باشم یعنی هنوز ایمان ندارم ب قدرتی ک کل هستی و خلق کرده و داره ب زیباترین شکل ممکن هدایت میکنه
من امروز فهمیدم ک باید سمت خودمو درست انجام بدم وباورهامو درست کنم
و توکل کنم ب خدا و عمل کنم ب ایده هایی ک بهم گفته میشه
خدایا شکرت ک منو خالق زندگی خودم قرار دادی
خدایا من هیچی نمیدونم
تو میدونی
تو هدایتم کن
بهم بگو
ب جای من تصمیم بگیر
خدایا من ب هرخیری ازسمت شما محتاحم و فقیر
منو تسلیم فرمان خود قرار بده
ایمانم و قوی کن
ثابت قدمم کن تواین مسیر
خدایا من درخواستم وبهت دادم بقیه ش باخودت ک چ کاری و چ موقع باشه
به نام خدایی که مهربان تراز حدتصورماست…
سلام به استادعزیزم و دوستان گلم امیدوارم حالتون عالی باشه
چه قدرررر پرادایس زیباست چه قدر رویاییه
اونجایی که گفتین تسلیم کسیه که ….بعدش یه نفس عمیق کشیدین منم باهاتون نفس کشیدم
منم هوای خوب پرادایس رو حسش کردم
واقعا که پرادایس خودِ بهشته
خدایاشکرت بابت بودن این بهشت زیبا
.
.
.
این فایل نشانه من بود ولی نه نشانه امروزم
چندروز پیش از خدواند نشانه خواستم و از طریق مرا به سوی نشانه ام هدایت کن به این فایل هدایت شدم و نصف فایل رو دیدم و دیگه ندیدم و گفتم چندروز دیگه حتما میبینمش
و امروز در بهترین زمان و مکان ممکن باید این فایل رو میدیدم
نمیدونم تا حالا برای شما دوستان عزیزم همچین چیزی پیش اومده که به فایلی هدایت بشین و بعد چندروز اون فایل رو ببینید و متوجه بشید دقیقا باید امروز میدیدین دقیقا زمانی که واقعا آماده دیدنش بودین
واقعا هرلحظه ردپای قانون رو توی زندگیم میبینم
و خداروشکر میکنم بابت قوانین ثابت جهان هستی بابت این قوانین بدون تغییر
خدایاشکرت
و اما سوال این قسمت
تفاوت تسلیم شدن در برابر خداوند و تسلیم شدن در برابر مشکلات ؟؟؟
تسلیم بودن در برابر خدواند به این معناست که من ایمان دارم یک نیرویی برتر از کل نیروهای جهان داره من رو هدایت میکنه و اگر توکل کنم و خودمو بسپارم بهش و ازش کمک بخوام اگه باور و ایمان بهش داشته باشم اون منو هدایت میکنه
تسلیم بودن دربرابر خداوند یعنی اجازه دادن به خداوند که پاسخ دهد به درخواست ما
تسلیم یعنی کسی که حالش خوبه چون به خدا اعتماد داره
تسلیم بودن بدون شک احساس خوب و احساس آرامش و احساس اطمینان قلبی میاره
الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
همان کسانى که ایمان آورده اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مى گیرد آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مى یابد
دیدید بعضی وقتا زیادی روی یه شخصی حساب میکنیم؟؟؟چی میشه؟؟؟
من اینطوریم که خدا سریع پَس کله ای رو بهم میزنه یعنی سریعععععع
دیدید بعضی وقتا یه شخصی رو اون قدررررر دوست داریم یا بهش وابسته هستیم که فکر میکنیم اگه بره زندگیمون نابود میشه؟؟؟
وقتی رفت چیشد؟؟؟زندگیمون نابود شد؟؟؟
نه تنها زندگیمون نابود نشد بلکه با رفتن اون شخص درهایی جدیدی تو زندگیمون باز شد
مسیرهای جدید که فکرشم نمیکردیم
باعث میشه خودمونو خیلی بهتر از قبل بشناسیم
برای خودمون بیشتر ارزش قائل بشیم
هرکسی در زندگی ما دستی از دستان خداست
اگه رفت یه دست دیگه ای هست که بیاد
به بزرگی خداوند ایمان داشته باشیم
خداوند برای ما بهترینا رو میخواد
خداوند فقط خیر مطلقه
هرخیری به ما میرسه از طرف خداست و هر شری به ما میرسه از طرف خودمونه
خدایا من به هر خیری که از تو به من برسه فقیرم
تسلیم شدن در برابر مشکلات یعنی در برابر مشکلات و تضاد های زندگی تسلیم شدن
به مسائل جوری نگاه کنیم که این مسائل دارن مارو به چالش میکشن تا ما بزرگ بشیم پیشرفت کنیم به موفقیت برسیم
تضادهایی که بهشون برمیخوریم چیزای بدی نیستن اونا مسائلی هستن که اگه حلشون کنیم بزرگ میشیم
استادجان چه قدررر این روحیه شما حل کردن مسائل رو دوست دارم
میرید تو دل تضادها و ترس هاتون برای اینکه ببینید آیا میتونید این تضاد رو حلش کنید آیا از پَسش برمیاین
و من خیلی خیلی تحسینتون میکنم استادجان
چه قدرررررررررر توی داستانی تعریف کردید خوب عمل کردید چه قدررررر شما الگوی خوبی هستین برای ما
تنها راه مقابله باترس رفتن تو دل اون ترسه
درواقع همین کار باعث میشه اعتماد به نفس خوبی از رفتن تو دل اون ترس به دست بیاریم و همین اعتماد به نفس باعث میشه توی کارهای بعدی هم موفق تر عمل کنیم
ازتون بی نهایت سپاسگذارم استادجان
در پناه الله شاد و تندرست باشید
سلام به دوست عزیزم
دختر من عاشق کامنت ها و حس بسیار انرژی مثبت پشت نوشته هات هستم انگار واقعا از پشت صفحه گوشیم میتونم لبخند و حس خوبت رو درک کنم و چقدر خوشحالم که به کامنت زیبات هدایت شدم
چقدر به نکات خوبی اشاره کرده بودی و من صمیمانه تحسینت میکنم
به چشم دیدم زمان هایی که هدایت میخوایم وقتی تو مدارش باشیم خداوند به بهترین شکل ممکن هدایتمون میکنه و همیشه دربهترین زمان و مکان ممکن هست
دیدگاه قشنگت:
امروز در بهترین زمان و مکان ممکن باید این فایل رو میدیدم
و ایه فوق العاده
الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
همان کسانى که ایمان آورده اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مى گیرد آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مى یابد
واقعا ادم باید همیشه مسیر تکاملش رو طی کنه تا بتونه فقط یکم از وجودش رو درک کنه و بشناسه
منم خودم جاهایی بوده که روی بقیه حساب کردم و نتیجه اش فقط ناامید شدن خودم بوده و نه چیز دیگه
و چقدر باورهای زیبایی درمورد مسائل و مشکلات نوشته بودی که باعث شد من هم دوباره و دوباره از اول بخوام وجود خودمو بررسی کنم
سپاسگزارم از کامنت ارزشمندت