مصاحبه با استاد | تفاوت «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با «تسلیم شدن دربرابر مسائل» - صفحه 23
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-55.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-12 14:11:482025-01-14 07:39:07مصاحبه با استاد | تفاوت «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با «تسلیم شدن دربرابر مسائل»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام رب بسیار بخشنده و بی حساب رزاق من
یه حسی بهم گفت یه درکی از خدا بدست اوردم اینجا بنویسم
تنها یک نیرو و قدرت در جهان هست که ما خداوند می نامیم یک انرژی که کل کیهان را در برگرفته سرچشمه همه چی هستش و خالق همه چی هست و همه چی با هدایت این نیرو رو به گسترشه و بدون اجازه این نیرو برگی از درخت نمی افتد
ما به عنوان برترین خالق این نیرو ، خودمون میتوانیم زندگی خودمون رو خلق کنیم
از چه طریقی؟
از طریق فرکانس
ما بر اساس ورودی هایی که داریم فکرهایی در ذهنمون رد و بدل میشه ، فکرهایی که خیلی تکرار میشه میرن تو ناخود آگاه ما و میشن باور ، بر اساس این باورها ما فرکانس میفرستیم و بر اساس این فرکانس ها خداوند جواب ما را میدهد یعنی بر اساس این فرکانسها خداوند اتفاقات و ایده ها و انسانها را بصورت فیزیکی وارد زندگی ما میکند
حالا بخواهیم زندگی خوب و دلخواه خودمون رو خلق کنیم باید فرکانسهای دلخواه ارسال کنیم و برای ارسال فرکانسهای دلخواه باید باورهای خوب و دلخواهی داشته باشیم
پس مفهوم این که تسلیم بودن در برابر خدا یعنی هماهنگ شدن با قوانین خدا مشخص میشود
وقتی تسلیم واقعی هستیم برابر خدا که هماهنگ بشیم با قوانینش
قانون اصلی خداوند
اتفاقات زندگی ما بر اساس فرکانسهای ارسالی ما تعیین میشو
یا قانون احساس خوب برابر با اتفاقات خوب
جاهایی هم که برابر مشکلات و چالش ها تسلیم نمیشویم و پاداش میگیریم به خاطر این که باز هم هماهنگ میشیم با قوانین خدا
یعنی اگر استاد اونجا باج میداد به اون بنده خدا و شرک میورزید نمیتونست با قوانین خدا هماهنگ بشه
در کل باورهای خوب داشتن در هر موردی یعنی این که جلو خدا تسلیم هستیم چون هماهنگ میشویم با قوانین خدا
سپاسگزارم خداوند قدرتمندم
سپاسگزارم استاد توحیدی
بنام خداوند رزاق و هدایتگر
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستان عزیزم
خیلی خوشحالم که به این فایل فوقالعاده هدایت شدم
و کلی درس و هدایت و آگاهی یاد گرفتم
تسلیم خداوند بودن یعنی، همان نیروی برتری که جهان را خلق نموده و در حال هدایت جهان است، همان نیرویی که برگی به اذن او به زمین نمی افتد و خالق من است، خدای من، هادی من و حامی من است.
اما سهم من از دریافت این هدایت و حمایت، به اندازه ایمانم به این نیرو و هماهنگ شدن با قوانین این نیرو است. به همان اندازه ای که می توانم قوانین این نیرو را در زندگی ام اجرا کنم، حمایت، هدایت و رحمتش را دریافت می کنم.
تسلیم خداوند بودن، یعنی اگر فرمان زندگی ات را به دست او سپرده ای، نشانه اش این است که بی چون و چرای قوانینش را می پذیری و اجرا می کنی. زیرا ایمان داری که تنها راه رسیدن به مقصد خوشبختی در تمام جنبه های زندگی، فقط همین است و جز این نیست.
آنوقت حتی در شرایط به ظاهر نادلخواه، می توانی هدایت این نیرو را در قالب فرصت ها، ایده ها و راهکارهایی ببینی که آمده اند تا تو را رشد دهند
واقعاً مفهوم تسلیم بودن در برابر خداوند رو بهتر درک کردم بعد از شنیدن این فایل
سلام به استاد عزیزونازنینم ومریم جون عزیزم وتمامی دوستان گرامی.
بحث شیرین «تسلیم » .
تسلیم در برابر خدا وتسلیم در برابر مشکلات واتفاقات ناجالب!
که تقریبا هردو یه معنا و مفهومی دارن چون زمانی که اتفاقات ناجالب ومشکلات وتضادهای زندگیتو بپذیری ینی عجز خودتو در مقابل قدرت خداوند نشون دادی .
وقتی میپذیری ینی توانایی انجام کاری رو نداری .دقیقا مثل آدمهای سردرگمی هستی که نمیدونی چ مسیری رو بری بهتره ؟!
میدونی دست وپا زدنت ،تقلا کردنت وهر تلاش فیزیکی وحتی تلاش فکریت،ثمره ی خاصی نداره وتو رو ب نتیجه ی دلخواهت نمیرسونه .بنابراین در مقابل انرژی ای که قبولش کردیو و بهش اعتماد پیدا کردی دستاتو میبری بالا ومیگی من نمیدونم چکار کنم خودت میدونی وخودت !.
اینجاس که تسلیم شدی .
منتهی تسلیمی نتیجه میده که تو تونسته باشی خودتو از احساس بد بیرون بکشی .
باید انقدی قدرت داشته باشی تا بتونی ذهنتو کنترل کنی ومقاومتهاتو بشکنی تا از احساس بدت به احساس بهتری برسی و با گذشت زمان احساستو خوب کنی .
که این میشه صبر !
در واقع چون نمیدونی کی وچطور قراره مشکلت حل بشه ،تو باید درمقابلش صبوری کنی .
اینجاست که تونستی ایمان خودتو به خدا نشون بدی .
بعد از گذشت زمان ،هر اتفاقی که بیفته وتو با هر نتیجه ای که مواجه بشی حتی اگه خوشایندت نباشه ،جنگ بین ذهن و روحت تموم میشه وبا هماهنگی ای که بین این دو بوجود اووردی ،تو به آرامش میرسی .
هر باری که با اتفاقات این چنینی مواجه میشی تو با عملکردی درست وارد مسیر درستی شدی که ب لحاظ ذهنی وفکری قویتر شدی .
وقتی ذهنت وافکارت در جهت مثبت باشن ،مشکلات وتضادها به چشمت خیلی کوچیک وضعیف میان .
دیگه تضادها انقدبرات حاد نیستن که بهم بریزنت .
واین میشه که تو میتونی خیلی راحت غلبه بر ترسها ونگرانی هات داشته باشی .
زمانی که افکارت کنترل شده پیش میرن،با تضادهای کمتری روبرو میشی وکمتر اتفاقات ناجالب رو جذب میکنی .
همیشه برای تسلیم بودن ودر آرامش زندگی کردن بایدمعیارها وارزشهایی داشته باشی تا تو رو سمت این هدف سوق بده .
که من اگه بخام از خودم بگم ،چن مورد خیلی بهم کمک کرده .
یکی اینکه این دنیا رو زیاد جدی نگیرم .بدونم که همه چیز تو این دنیا فانی ورود گذره .
واگه از شرایط وموقعیتم خوب استفاده نکنم در واقع زمان رو از دست دادم .زمانی که دیگه برگشتی به عقب نداره .
پس باید در لحظه زندگی کنم وبدونم که این تضادها مثل خیلی از اتفاقات دیگه تموم میشن و ابدی نیستن .
قرار نیست اوضاع به همین منوال بمونه .وقرار نیست این اتفاق منو از بین ببره .
هیچ فکری هم برای رفعش به ذهنم نرسه ،باز بهترین کار هیچ کاری نکردنه !
تسلیم شدن در برابر اتفاقات وتسلیم بودن در برابر خداوند بهترین عملکرد هستش که بهترین نتیجه رو میده .
واقعن عقل من نمیرسه چطور وچ جور واز کجا ؟! فقط میدونم که باید رها کنم ومقاومتی نداشته باشم .
اجازه بدم زمان خودش همه چیو حل کنه .
فک نکنم من عقل کل هستم ومیتونم درست ومنطقی فک کنم .که گفتم گاهی بهتره ،اصلا در موردش فک نکنم ورهاش کنم و بسپارمش دست خداوند.
ارع غرور ومنیت گذشته رو نداشته باشم بهتره دست به هیچ عملی نزنم وکنار بایستم .
میدونید نکته ی بعدی که تو این زمینه کمکم کرده ،مراقب درست کردن از خودمه .
چیزی که بلدش نبودم .وتو دوره ی احساس لیاقت یاد گرفتم .
چرا باید کاری که از عهده ی من خارجه ب خاطرش حرص و جوش بزنم ؟!
چرا باید کاری که از توان من خارجه ب خاطرش تقلا بزنم ؟!
چرا باید رفتارهای تکراری داشته باشم ودنبال نتایج متفاوت بگردم ؟!!!
من که بیشتر از این نمیتونم فک کنم .دایره ی فکری من محدود هستش .پس با درگیر کردن خودم ،خودمواذیت میکنم.
و صدها چرای دیگه !!!!
دیدن نتایج گذشتم ، دیدن الگوهای مناسب میتونه خیلی کمکم کنه .
اینکه چقدر برای خودم ارزش قائل هستم ؟
آیا انقدی ارزش قائل هستم که نخام باعث آزار خودم بشم ؟!
چرا باید خودمو درگیر موضوعاتی بکنم که توان انجامشونو ندارم ؟
چرا باید برای حل مسائل دست وپا بزنم ؟
مگه چقدر قدرت وتوانایی حل مسائل رو دارم ؟
البته که جایی که توانش رو دارم حتمن اقدام میکنم .
اما در موارد و موضوعاتی که خودم واقفم توانایی حل مسائل رو ندارم ،باید به خداوند قهار بسپارم ومن این روزا دارم اینو یاد میگیرم وتمرینش میکنم .
وقتی خداوند با دست گرفتن این توانایی وقدرت در خودش به من گفته آرام باشم وکنار بایستم وفقط نظاره گر باشم چرا اطاعت امر نکنم ومدعی باشم که من میتونم !
زمانی که خودم دست ب کار میشم وبعدبا نتایجی ناجالب مواجه میشم عزت نفسم پایین میاد .
وهمین پایین اومدن عزت نفسم منجر به خرابکاری های بیشتر میشه که کم کم منو از مسیر خارج میکنه .
که خداروشکر من دیگه دلم نمیخاد اینا رو تجربه کنم .
پس با یاری وکمک خودش وآموزه های استاد عزیز سعی میکنم در مسیر درست باشم .
استاد جونم مرسی ازت که هستی .
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت استاد عباس منش سلام به دوستانم در سایت عباس منش
مدتهای زیادی است که با الهامات خداوند آشنا شدم و خودم را تسلیم پروردگارم کرده ام
بعصی اوقات که نا خواسته های زندگی به من فشار می آورد دوباره بیشتر با پروردگارم سخن میگم و بیشتر خودم را تسلیم خداوند میکنم
خدایا من هر آنچه که دارم از آن توست
درست دیشب بود که با خواهرم رفته بودیم بیرون و در مورد همین مباحث صحبت میکردیم
چون من و خواهرم هر دو در سایت عباس منش هستیم و هر دو داریم روی خودمون کار میکنیم
خواهرم گفت فرزانه ما فقط باید تسلیم پروردگارمان باشیم و از او هدایت بخواهیم
من هم قبول دارم من شبانه روز با پروردگارم صحبت میکنم و از او هدایت میخواهم واقعا جاهایی خداوند نظر لطف به من داشته و من را هدایتم کرده که فقط تونستم اشک ذوق بریزم و به پروردگارم گفتم
خدایا من چگونه شکر نعمتهایت را به جا آورم
خدایا من ناتوانم از شکر گذاری در مقابل تو
خدایا من دوست دارم رسالت را در این دنیا انجام دهم و بنده خوب تو باشم
پروردگارا من به شما ایمان دارم
پروردگارا من تسلیم خود خودت هستم و فقط از خودت هدایت میخواهم خدایا هدایتم کن.
خدایا تو به من گفتی تمام ناخواسته هایی که در زندگی ات داری به خاطر عدم احساس لیاقتت هست
خدایا من هم گفتم چشم
خدایا تو خودت میدانی که دوره دوم هست که دارم لیزری روی خودم و احساس لیاقت کار میکنم. واقعا دارم شگفت زده میشم
خدایا واقعا داره ذره ذره درها باز میشه و من بیشتر و بیشتر خودم را میشناسم و بیشتر خدای خودم را میشناسم
خدایا من از شما متشکرم
خدایا من نمیدانم چگونه باید شکر گذارت باشم
خدایا بینهایت شکر
خدایا تنهام نگذار خدایا من فقط به خودت اعتماد دارم و فقط از خودت هدایت میخواهم
خدایا هدایتم کن
خدایا ما را به راه راست و راه درست هدایتمان کن خدایا ما را به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایتمان کن نه راه کسانی که به آنها غضب کرده ای و نه راه گمراهان
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از خودت یاری میطلبم
بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ
آری هرکس که تسلیم خداوند باشد و نیکوکار باشد پاداشش نزد پروردگارش است و ترس و غمی بر آنان نیست
سلام به دو استاد نازنینم و به دوستان عزیز و دوست داشتنی. اومدم کامنتم رو شروع کنم به ذهنم اومد ریشه ی سلم رو سرچ کنم تو قران و از آیاتی که توش سلم داشت این آیه ی 112 سوره بقره رو انتخاب کردم. خدا به این وضوح تو قران گفته آقاجان تسلیم من باش، سمت خودت رو خوب انجام بده دیگه غمت نباشه :)) دیگه نه ترسی داشته باش نه نگران باش همش با من. ولی همین تسلیم بودن هم تکامل می خواد. اول آدم ممکنه فکر کنه تسلیمه ولی از اون طرف به کویرش هم چسبیده. خیلی وقتا تو کامنتا می خونم که بچه ها نوشتن استاد این فایل اصلا برای من ضبط شده بود و اینجور حرفا، امروز قشنگ درکش کردم که این فایل واقعا واسه من بود، مرسی خدای مهربونم. چند روزی هست که درگیر یه تضاد شدم در مورد بیمه ی لیلین. تو امریکا مقوله ی بیمه هم خیلی پیچیده س و هم برای اکثر آدما خیلی مهم چون بدون بیمه، درمان واقعا خیلی خیلی گرونه. هزینه ی ویزیت ساده حداقل 200 دلاره درحالیکه با بیمه یا چیزی نمی دی یا 25 دلار copay باید بدی.البته که در مدار ثروت باشیم دیگه این نگرانی ها معنی نداره، انشالا بزودی بهش می رسم. بعد از بدنیا اومدن لیلین من تو همون بیمارستان که بودم رفتم تو پرتال شرکت و به خیال خودم اضافه ش کردم به بیمه م. اون اوایل هم آدم خیلی درگیر بچه و کم خوابی و ایناس یادم نیفتاد چک کنم چرا کارت جدید نیومده و اینا. تا اینکه تو اپریل یعنی بعد از دوماه و نیم از بیمارستان اطلاعات بیمه ی لیلی رو خواستن و گفتن این شماره ای که دادی همون قبلیه، باید شما ه ی جدید رو بدی که لیلین اضافه شده! منم زنگ زدم به بیمه گفتن در حال حاضر لیلین تو پلنت نیست! خلاصه زنگ زدم به شرکتمون و کاشف به عمل اومد که اون موقع که من بعنوان فرد جدید خانواده اضافه ش کرده بودم باید تو یه مرحله ی دیگه به بیمه هم اضافه ش می کردم. شُک شده بودم گفتم چیکار کنم حالا، یه درخواست بررسی پر کردم و فرستادم کلی هم تصور کرده بودم و مطمئن بودم قضیه حل میشه. موقع نوشتن هم خیلی خلاصه و همچین یواش به مسائل لیلین تو بیمارستان اشاره کردم چون فکر می کردم دارم رو ناخواسته تمرکز می کنم اونجوری. همون فرداش ایمیل اومد که با درخواست سما موافقت نشد چون هیچ کوتاهی از طرف شرکت نبوده! من اولش بهم ریختم حتی گریه م گرفت که چرا خواسته م شکل نگرفت ولی بعد گفتم حتما ترمزی چیزی دارم فرکانسی فرستادم که اینجوری شده، یکم ذهنم رو کنترل کردم، اولش گفتم به مدیرم هم چیزی نمی گم خدا خودش کمکم می کنه. بعد فکر کردم خب شاید مدیر من قرار باشه اون دست خدا باشه که قضیه باهاش حل میشه خلاصه یه ایمیل زدم به مدیرم و گفت به اچ آر ایمیل بزن ما رو هم سی سی کن. منم زدم و در آخر توصیه کردن که یه درخواست مجدد با توضیحات کامل بنویس و دوباره بفرست. منم نشستم نوشتم و با توکل به خدا دوباره فرستادم. دیروز دوباره ایمیل زدن که همونطور که قبلا گفتیم با درخواست شما موافقت نشده و همون حرفا رو تکرار کردن. من باز گریه م گرفت که خدایا چرا اینجوری شد، من که قدرت رو از تو می دونم به تو سپرده بودم چرا مسیر هموار نیست برام و ذهنم خیلی مخفی داشت می گفت تو لیاقت نداری خدا انقدر سریع جواب درخواستت رو بده. بعد چند دقیقه با خودم گفتم سمیه ذهنت رو کنترل کن تو حس بد نباید بری. بعد گفتگوه شروع شد، که اصلا چه می دونی شاید خدا یه پلن بهتر برات داره الخیر فی ما وقع رو اینجا باید باور داشته باشی.
*
از اینجاس کامنت رو دارم بعد دو سه ساعت ادامه می دم.
و یهو آروم شدم. گفتم خدایا من تسلیمم هرچی تو بگی همون کارو می کنم. من می خوام مشکل بیمه ی لیلین حل شه و زور هم نمی خوام بزنم. حتی اینا از ذهنم می گذشت که مگه تو رو روانشناسی ثروت 1 کار نمی کنی؟ شاید اصلا خدا می خواد با این تضادها بهت بگه از این شرکت بیا بیرون، شاید واقعا کلی اتفاق فوق العاده قراره برام بیفته، و گفتم خداجون من تسلیمم نگران هم نیستم به تو سپردم و قطعا حل میشه این قضیه. خلاصه دیگه آرامش و حتی کمی هیجان جای ناراحتی رو گرفت. شب هم یکم تو اینترنت سرچ کردم برای بیمه و تو سایت بهداشت دولت یه اپلیکیشن پر کردم دیدم یه گزینه داره که می خوای لوکال ایجنت باهات تماس بگیره؟ منم اون رو انتخاب کردم و خلاصه دیگه تموم شد رفتم سراغ کارام. صبح که برای شیر لیلی بیدار شدم بعد از شیرش سایت رو چک کردم و دیدم این فایل اومده، گوش دادم و دیدم اصلا این فایل برای من اومده خدایا عاشقتم که انقدر قشنگ هدایت می کنی و تایید می کنی مسیرم رو (کلی چشمای قلبی) شروع کردم به نوشتن کامنت ولی وسطاش لیلین بیدار شد و باید بهش شیر می دادم بعدشم با مامان و خواهرام با اسکایپ صحبت کردیم. همین نیم ساعت پیش هم از وزارت بهداشت بهم زنگ زدن و یه خانم خوش برخورد اطلاعات اپلیکیشنم رو گرفت گفت نگران نباش من خودم اینو مدیفای می کنم و بعد بهت می گم چه بیمه هایی هست و تو انتخاب کن. بعد تلفن گفتم خدایا شکرت و اومدم تا بقیه ش رو بنویسم.
خدایا کمکم کن تو تمام موارد همینجوری فقط از تو کمک بخوام و ایمانم رو یقینم رو بیشتر کن به اینکه قطعا میشود. کمکم کن کویرم رو رها کنم و دوتا دستام همیشه پیشت بالا باشه به نشانه ی تسلیم، سوار دوشت کن منو و ببر هرجا که خوبه برام.
استاد عزیزم ممنونم از این همه فایلهای ناب، استاد شایسته ی عزیز سپاس فراوان برای این همه زحمت تو سایت، و دوستان نازنینم مرسی از اینهمه کامنت خوب و توحیدی که ایمان من رو بیشتر می کنه. در پناه خدا شاد و سلامت و ثروتمند باشین.
بنام الله
سلام ودرود خداوند به دوست عزیزم
سمیه جان کامنتت برام پراز آگاهی بود آنجا که گفتید ما توکل میکنیم ولی کویر را رها نمی کنیم گفتم دقیقا
گاهی مواقع بدون اینکه حواسمون باشد توکل کردیم ولی به کویر هم چسبیدیم
چقدر تحسینت کردم که موفق شدی با تمام وجود تسلیم باشی ومطمئنا پلن های خداوند زیباتر هست وچقدر عالی این موضوع را درک کردی احسنت به شما
چقدر خوشحال شدم وخداروشکر کردم که مشکل بیمه لیلین عزیز حل شد به ساده ترین روش
وقتی به کلمه جادویی الخیر فی ماوقع اشاره کردی حسم گفت همین جا تجربه این چند روز اخیر رو بنویس گفتم چشم مینویسم تا حداقل خودم بعدها برام یاد آوری بشه معجزه این تسلیم بودن واین جمله جادویی
هفته گذشته وقتی از اتاق خواب خواستم برم به حال وروی مبل هنگام راه رفتن یه لحظه تعادلم را از دست دادم وخوردم زمین گفتم خدایا شکرت خیلی وقت بود این اتفاق نیافتاده بود الخیر فی ماوقع به همسرم گفتم مطمئنم اتفاق خیلی خوبی بدنبال دارد
بخاطر مشکل جسمانی ام که یکسال ونیم هست درگیرش هستم ودارو مصرف میکنم دوره عادت ماهیانه ام کلا بهمریخته بود من تو یکسال ونیم فقط سه بار پریود شدم یعنی 7 ماه بعداز زایمانم ودوسری با مصرف دارو (وآن که تونستم با کنترل ذهن وداشتن احساس خوب بطور کل مشکلم برطرف کنم داستان جداگانه ای دارد) ولی دو روز بعد از زمین خوردنم درست سر تاریخ خودش من پریود شدم و خیلی طبیعی بود وهمان لحظه گفتمخدایا شکرت مورد دوم دیروز بود من اصلا نفهمیدم چی شد تو راه رفتنم تعادلم را از دست دادم از سمت چپ بدنم که مشکل دارد خوردم زمین در یه لحظه نجواها آمد که اینطرف خوردی زمین و….گفتم الخیر وفی ماوقع یه سوپرایز دیگه بعد رو پامبلند شدم که بشینم رو مبل دیدم قدرت پام خیلی بیشتر شده وانگشت اشاره وشصت دست چپمهنوز بطور کامل حسش برنگشته به همین خاطر سرانگشتمبه داخل خم بود وقتی نشستم رو مبل ونگاه دستم کردم گفتم خدای من این انگشتام هم به حالت اولیه برگشته
سمیه جان شاید به نظر بیاد ذکر این نکات توجه به اتفاقات بد ومنفی هست ولی با بیان کردن این موضوعات برای ذهن حرافم منطقی میشه که اتفاقات به ظاهر بد هم میتواند نتایج خیلی خوبی داشته باشد
به شرط ایمان وکنترل ذهن وتوجه یه قانون
احساس خوب =اتفاقات خوب
ازت سپاسگزارم دوست مهربانم ازاینکه صبحم را با کامنتت شروع کردمخداوند را شاکر وسپاسگزارم ومهم تر از همه اینکه به من این فرصت را داد تا آنچه اتفاق افتاده بود اینجا مکتوب کنم
سمیه عزیزم زندگی سرشار از عشق ،ثروت ،شادی وسلامتی مزین به عشق ورحمت الهی را برایت خواستارم
یاحق
سلام فهمیده ی عزیز و توحیدی. امیدوارم حال دلت عالی عالی باشه.آفرین به تو که انقدر خوب از پس نجوای ذهن برمیای و در کنترل داری ذهنت رو و با این اتفاق های به ظاهر ناخوشایند واقعا به الخیر فی ما وقع ایمان داری. خیلی تحسینت می کنم و مطمئنم با همین فرمون بزودی زود سلامتی کاملت رو بدست میاری عزیزم. ما بخشی از خداوندیم که منبع سلامتی و خوشبختی و ثروت و نعمت هست پس تا وقتی به منبع وصل هستیم خیالمون راحته که خودش کمکمون می کنه تا مدارمون رو بالاتر ببریم و به ثروت و نعمت و سلامتی بیشتری دسترسی داشته باشیم. از خدای مهربون و هدایتگر می خوام که هممون رو یاری کنه در این راه. ممنونم فهیمه جان که با کامنتت خوشحالم کردی و با بیان تجربه ت یاداوری خوبی بهم کردی که در این زمینه منم بیشتر حواسم باشه. به خدای مهربان می سپارمت دوست خوبم.
به نام خداوند بخشنده هدایتگرم
عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم
روز شمار زندگی من روز 157
تسلیم بودن در مقابل خداوند یعنی من ایمان دارم یک نیروی برتری که جهان را خلق کرده و هدایتش میکنه اون مرا خلق کرده و هدایتم میکنه و اگر توکل کنم بهش و اگر خودمو بسپارم بهش اون منو هدایت میکنه
تسلیم بودن یعنی اینکه اجازه دادن به خداوند که پاسخ میده به خواسته های من
تسلیم یعنی کسی که خودشو سپرده به خداوند
تسلیم یعنی بچه ای که وقتی خودشو میسپره به پدر و مادرش خیالش راحته
تسلیم یعنی بچه ای که خودش و از بالای درخت پرتاب میکنه بغل پدرش
تسلیم کسی که حالش خوبه چرا حالش خوبه چون اعتماد داره به خداوند چون میدونه وقتی که خودش و رها میکنه میپره بغل خدا
تسلیم بودن بدون شک احساس خوبه احساس آرامش الا بذکر الله تطمئن القلوب که احساس آرامش قبلی میاره
هر چی احساس خوب میشناسید یعنی تسلیم به خداونده
اما تسلیم بودن در مقابل مشکلات
تضادهایی که ما بهش برمیخوریم، چالشهایی که بهش برمیخوریم اینها چیزهای بدی نیست اینها مسائلی است که اگه ما حلش کنیم، بزرگ میشیم، ثروتمند میشیم و اگه حل نکنیم کوچولو میمونیم نه به ثروت میرسیم نه به اعتماد به نفس میرسیم نه به قدرت میرسیم نه به ایمان میرسیم.
اگه مسئله ای بوجود میاد باید بدونیم که چطور حلش کنیم و چه موهبتهایی بعدش بوجود میاد
مسئله که حل میشود موفقیتها ایجاد میشود
مسائل زندگی را به عنوان بازی نگاه کنیم به عنوان معما به عنوان یه پازل نگاه کنیم بهش و اینجوری که از این مسیر به سلامت عبور میکنیم
تمام گفتههای استاد عزیزم و مثل یه گوشواره باید آویزون گوشم کنم اگه من به اندازه ی اون برگ روی درخت به خدا ایمان داشته باشم لا خوف علیهم و لا هم یحزنونم
رد پای امروز من خدایا سپاسگزارم بابت هدایتم
به نام الله هدایتگر
سلام دوستان
ردپای من درفایل157سفرنامه
اومدن من وهدایت شدن من به این سایت اللهی به خاطرتضادهای زیادی بودکه درزندگیم داشتم ازمسایل مالی وروابط واحساس بدی که داشتم وهمین تضادهاباعث شدکه دنبال رشدوپیشرفت باشم وکم کم هدایت شدم به سایت استادعزیزم
وهروزارامشم بیشترشدونشانه تسلیم بودن ارامشه واحساس خوبه توکله شادیه
تسلیم بودن یعنی این که اجازه بدم که خداوندماروهدایت کنه ومن به ابن نیروایمان دارم که منوبه خواسته هام میرسونه ومن روبه شرایط بهترهدایت میکنه وقتی حالت خوبه یعنی به خداونداعتمادداری ونگران نیستی ومیدونی که اون کارهای توروانجام میده
تسلیم بودن یعنی این که 1064رورتوسایت باشی وادامه بدی مسبررو وروی خودت کارکنی وبدونی که نتایج میادوزندگیت متحول میشه وبه همه خواسته هات میرسی
تسلیم بودن یعنی وابسطه نبودن به دیگران وفقط توکل کردن به خداوندوباج ندادن
وچالش هاوتضادهاباعث میشن که تورشدکنی وخوشحال باش که اگرتضادوچالشی درزندگیت هست این اومده که تواون مسائل روحل کنی وبزرگ تربشی واعتمادبه نفست بالاتربره وثروتمندبشی وجهان روگسترش بدی وتوانایی حل مسائلت بالاتربره
وابنوبدون که خداوندکمکت میکنه وباحل مسائل زندگیت درهای نعمت وثروت به روی توبازخواهدشد
خدایاازت میخوام که فقط به تووابسطه باشم وبه هیچ کس باج ندم چون هروقت باج دادم ضربه خوردم
خدایاازت میخوام که ایمان وتوکل من ببشتربشه
خدایاازت میخوام که الهامات قلبی روبهتردرک کنم ومتوجه شوم
شادوموفق باشید
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استادعزیز
روزشمار تحول زندگی من روز 157
تسلیم بودن در برابر خداوند رو دراین فایل دیدم و توضیحات اون رو شنیدم و فرق اون رو در برابر تسلیم شدن در برابر مشکلات دونستم یعنی وقتی در زندگی و کار و جاهای دیگه مشکلی پیش می آید با توکل و ایمان و به چالش کشیدن اون مسئله بتونم اون رو حل کنم و تسلیم اون مسئله نشم بلکه تسلیم خداوند بشم و از اون بخام که من رو به سمت حل این مشکل و مسئله هدایت کنه و به قول استاد با رفتن کسی و با از دست دادن چیزی نسبت به اون مسئله باج ندیم و مشکل رو تحمل نکنیم بلکه با توکل و ایمان و تسلیم خدا بودن اون رو حل کنیم تا قویتر بشیم و نعمتهای بیشتری از حل اون مسئله دریافت کنیم.
خداروشکر میکنم که در این مسیر هستم.
درپناه ایزد یکتا باشید.
سلام سلام
خدایا شکرت برای این فایلِ به موقع
الا بذکر الله تطمئن القلوب
خدایا من خودمو سپردم به تو
من تسلیم تو ام
همه چالشها، گره ها، هرچی هست به دست تو باز میشه
به عقل من نمیرسه چجوری… اگه به من باشه شب و روز و تعطیل و غیر تعطیل فکر و ذهنم مشغول این چالشهای محل کاره و “اگه فلان قضیه حل نشه، اگه اینجوری بشه اونجوری بشه”
ولی وقتی با تو باشه حل میشه، چجوری؟ من نمیدونم تو میدونی
من حیث لا احتسب
خدایاشکرت
چقدر حالم خوب شد
به قول استاد خدایا شکرت راحت شدم خودمو سپردم به تو :)
با اینکه روزها و هفته هاست هِی سعی میکنم اینجوری به قضایا نگاه کنم ولی نجواها هم دست برنمیدارن و همین دیشب حسابی حالم گرفته بود و هی به مسائل سرکار فکر میکردم
الان تو راه سرکار دیدم این فایل اومده و گوش دادم و … خدایا شکرت:) برای من بود این فایل
میدونم که خیلیا اینو میگن، و جواب مسئله ی خیلیا بوده این فایل
خدایا میخوام بپرم بغلت
میخوام خودمو بسپرم به تو
کاملِ کامل، تسلیمِ تسلیم
کمکم کن و قدرتشو بهم بده
دوستون دارم استاد جان و مریم جان و همه دوستای عزیزم
من رسیدم سرکار:)
خدافظ
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
صحبت های استاد و فایل های استاد واقعا برای من انگیزه بخش هستند
می دانم که خدای مهربان همیشه در کنار من است و او من را هدایت می کند
دیگر چه لزوم دارد که بخواهم شور بزنم و خودم را به آب و آتیش بزنم
چه لزوم دارد که من بخواهم خودم را درگیر کنم و از زندگی خودم لذت نبرم
می دانم که همه چیز در ذهن من رقم می خورد
در کنار این دانستن و آگاهی مهمترین چیز دیگری که من را در این راه هدایت می کند و کمک بخش من است توکل کردن به خدای مهربان است
ایمان داشتن به او است
از او کمک خواستن
در اینجا من باید تسلیم او باشم و از او کمک بخواهم و او بهترین برای من است
چرا که او همیشه بهترین را برای من می خواهد و او برای من بهترین خواهد بود پس چرا نباید به او اعتماد کنم و تسلیم او باشم و بی شک خدای مهربان هم همیشه به فکر من است و من را به بهترین راه هدایت خواهد کرد
این ایمان و توکل کردن به خدای مهربان را من در خرید خانه بسیار لمس کردم و خیلی برای من شفاف و عالی بود
او برای من جوری شرایط و موقعیت ها و اتفاقات را رقم زد که به راحتی و آسانی توانستم من به آنچه که دوست داشتن دست پیدا کنم
می دانم که خدای مهربان همیشه در کنار من است و او به من به بهترین راه ها و مکان ها و زمان ها هدایت خواهد به شرط آنکه دل به او ببندم و از او هدایت بخواهم و اعتماد خودم را به او حفظ کنم
این را رعایت کنم من بی شط موفقترین خواهم بود
ممنون استاد عزیز هستم که من را به این واقعیت هدایت کرد
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای مهربانی ها
سپاس از خدای فراوانی ها