مصاحبه با استاد | تفاوت «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با «تسلیم شدن دربرابر مسائل» - صفحه 32 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-55.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-12 14:11:482025-01-14 07:39:07مصاحبه با استاد | تفاوت «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با «تسلیم شدن دربرابر مسائل»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند هدایت گر
گام 12
سلام استاد و خانم شایسته و دوستان عزیزم
من این فایلو خلاصه اش کردم و یه فایل 6 دقیقه ای درست کردم و اونو خیلی گوش کردم و عاشق اونجایی هستم که استاد یه نفس عمیق میکشن و میگن: آه خدایا شکرت راحت شدم خودمو سپردم به تو ، این چند روز تا ذهنم میخواد نجوا کنه منم نفس عمیق میکشم و همون جمله استاد رو میگم .
تسلیم بودن در مقابل خداوند به این معناست که یک نیرویی برتر از کل نیروهای جهان هست که جهان رو خلق کرده و داره هدایتش میکنه ، اگر بهش توکل کنم ، اگر خودمو بهش بسپارم ، اگر ازش درخواست کمک کنم ، اگر باورش داشته باشم اگر بهش ایمان داشته باشم اون منو به مسیر های درست هدایت میکنه ، شرایط درست ، آدم های درست و موقعیت های درست رو وارد زندگی من میکنه.
تسلیم بودن یعنی اجازه دادن به خداوند که به درخواست های ما پاسخ دهد . وقتی که شرک میورزیم ، نگرانیم ، میترسیم ، غصه میخوریم ، نا امیدیم همه این احساسات به معنای تسلیم نبودن ما در مقابل خداست .
تسلیم کسیه که حالش خوبه چون به خداوند اعتماد داره و میدونه وقتی که خودشو رها کنه میپره بغل خدا .
چقدر خوب استاد توضیح دادند که در مورد تسلیم بودن ما صفر و یک نیستیم و حتی خود استاد هم نمیتونن ادعا کنند که تسلیم محض خداوند هستن و این به ما آرامش رو میده که کمالگرا نباشیم و ما باید سعی کنیم که به نقطه تسلیم بودن نزدیک بشیم و اونوقت ما کار بزرگی انجام دادیم و هر چقدر این کارو بیشتر انجام بدیم برامون راحتتر میشه و تسلیم خدا بودن برامون عادی تر میشه و هر چقدر که بیشتر سعی کنیم که تسلیم خداوند باشیم بیشتر از زندگیمون لذت میبریم.
نشونه تسلیم بودن در مقابل خدا ، احساس آرامش ، احساس خوب ، احساس شادی ، احساس لذت ، احساس امید و احساس توکل هست .
و اما تسلیم بودن در برابر مشکلات یعنی هرگز در مورد مشکلات و مسائل و اتفاقاتی که ناخوشاینده تسلیم نشیم .
یه موردی که این چند روز من درگیرش بودم این بود که من در قرعه کشی خودروها طرح مادران برنده شدم و سه روز وقت داشتیم یعنی تا ساعت 24 امشب که 640 میلیون تومن رو واریز کنیم که ما پول وطلاهایی که داشتم 400 تومن میشد و برای بقیه اش گفتیم ما به هیچ عنوان قرض نمیگیریم و ماشینمون رو میزاریم برای فروش که اگر فروش رفت ثبت نام میکنیم و اگر فروش نرفت ما تسلیم خداوندیم و حتماً برامون خیریتی داره .
در این سه روز برای ماشینمون چندین مشتری اومدن و حتی یک نفر که واقعاً میخواست بخره نمیدونم چی شد که منصرف شدن و ما هم سعی کردیم احساسمونو خوب نگه داریم و گفتیم حتماً برای ما خیره و خداوند برنامه ی بهتری رو برامون در نظر داره و حتماً از راه های ساده تر میخواد به ما نعمت و ثروت بده .
خدایا من تسلیم توام و من به هر خیری از جانب تو سخت نیازمندم .
به خدا هر جا بری کوچه به کوچه …. میام و میام …. بازم سراغت ….
به خدا هر چی بگی منو نمیخوای …. خونه نمیای ….. میام و میام و میام …. بازم سراغت :))))
آخه من دوستت دارم دوستت دارم …. :)))
تو خودت میدونییییی دل من اسیره …. :))
بزرگی میگفت:
با تمام وجود گناه کردیم….
نه نعمتهایش را از ما گرفت
و نه گناهانمان را فاش….!!
اگر بندگی اش را میکردیم چه میکرد؟!
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان
این فایل نشانه امروز من بود ، در حالی این نشانه آمد که نجواهای ذهنی از صبح بهم میگفتند: تو این مدت که عضو سایتی چقدر پول بدست آوردی ول کن این سایت را ، برو تو اینستاگرام بچرخ و خودت را با آن سرگرم کن و خودت را عذاب نده تو اینستاگرام وقت زودتر میگذره چیزهای متنوع و جالبی داره
با نا امیدی آمدم تو سایت که یک حسی بهم گفت بزن روی نشانه امروز من ، خدایا شکرت که با من به وسیله استاد حرف میزنی واقعا آدم دیوانه میشود خدایی که میلیاردها کهکشان ساخته که کره زمین ما در برابر آنها مثل یک دانه ریگ در بیابانی بی انتهاست به انسانهایی که روی این دانه ریگ هستند جواب می دهد
خدایا یاری ام کن تا ایمانم را در عمل نشان دهم و هرگز تسلیم نشوم ، خدایا من از عمری که بیهوده آن را هدر دادم پشیمانم و نمیخواهم به روش آن روزها زندگی کنم ، خدایا اگر در قیامت بگویی من راه را به وسیله یکی از بندگانم بنام سید حسین عباسمنش به تو نشان دادم چرا در آن راه پایداری نکردی چه جوابی دارم که به تو بدهم و چه بهانه ای میتوانم بیاورم ، خدایا یاری کن که این راه را ادامه دهم حتی لنگ لنگان حتی سینه خیز
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استادعزیز
روزشمار تحول زندگی من روز 157
تسلیم بودن در برابر خداوند رو دراین فایل دیدم و توضیحات اون رو شنیدم و فرق اون رو در برابر تسلیم شدن در برابر مشکلات دونستم یعنی وقتی در زندگی و کار و جاهای دیگه مشکلی پیش می آید با توکل و ایمان و به چالش کشیدن اون مسئله بتونم اون رو حل کنم و تسلیم اون مسئله نشم بلکه تسلیم خداوند بشم و از اون بخام که من رو به سمت حل این مشکل و مسئله هدایت کنه و به قول استاد با رفتن کسی و با از دست دادن چیزی نسبت به اون مسئله باج ندیم و مشکل رو تحمل نکنیم بلکه با توکل و ایمان و تسلیم خدا بودن اون رو حل کنیم تا قویتر بشیم و نعمتهای بیشتری از حل اون مسئله دریافت کنیم.
خداروشکر میکنم که در این مسیر هستم.
درپناه ایزد یکتا باشید.
سلام به استادعزیز
من از وقتی فهمیدم که خود را به منبع وصل کنم همه چی تغییر کرد و الان که دارم مینویسم آرامشی در من هست که با هیچی عوض نمیکنم و به رب خودم گفتم من میشینم رو شانه هایت هر جا که خواستی مرا هدایت کن و من از اون بالا منظره زیبایی و ایمان .توکل .توحید .آرامش همه اینها و در یک پکیج فوقع العاده وی آی پی دارم و از مسیر لذت میبرم .
خدایا من در همه مراحل زندگیم حس میکنت و آنقدر باور دارم که به هیچ کس در هر حالتی باج ندهم و فقط در مسیر الهامات و هدایت رب باشم
خدایا از این همه آرامش و آسایش سپاسگذارم .
و الان خیلی قشنگ میتوانم بگم آخخخخخیییشششش خدا قربونت برم که در خودم از خودم به خودم نگاه میکنم .
ایشالله همه در این مسیر الهی لذت ببریم و هیچ چیز جلو داره شما عزیزان نیست با توکل به رب
تشکر میکنم از این سایت خداوند بزرگ و استاد عزیز
باج ندادن
امروز داداشم یه جمله گفت تو گوشم زنگ خورد
گفت که “من نمیخوام پول بدست بیارم من میخوام به خواسته هام برسم..پول خودش میفته دنبال من
این دوتا جمله داخل کامنتهای همین فایل برام زنگ ، جاهایی که من جسارت به خرج دادم ، باج ندادم و گفتم میخوام به خواسته هام برسم که پول بیافته دنبال من
اولین جایی که من این مدل جسارت رو به خرج دادم به این امید که خدا هست و کمک میکنه
دقیقا 5 سال پیش بود که تصمیم گرفتم رشته ی دانشگاهیم رو ادامه ندم و تمرکزمو بزارم روی علاقم
بعد از 5 سال من واقعا بینهایت راضیم از این تصمیمم و بله من به خیلی از خواسته هام رسیدم و نسبت به 5 سال پیشم واقعا پول افتاده دنبال من
به پدر مادر فامیل و هیچ کسی باج ندادم ، میترسیدم از اینکه کلی پشت سرم حرف بزنن بد و بیراه بگن بخوان نصحیت کنن که کردن ، ولی باز کاری که فکر میکردم درسته رو انجام دادم
الان نتیجش کاملا مشخصه من با عشق دارم زندگی میکنم و ثروتمند تر شدم ، اما همون آدمی که 5 سال پیش اومد منو نصیحت کرد ، زندگی بسیار بسیار سختتر و زجرآورتری داره الان نسبت به 5 سال پیش
یک تجربه ی دیگه از باج ندادن و اینکه من میخوام پول دنبالم بیافته
دو سال پیش وقتی با اینکه کارمو عالی انجام میدادم به خاطر دلایل نامعلوم و بدون اینکه بهم حتی بگن و صحبتی داشته باشم اخراج شدم از کارم ، اون لحظه که این موضوعو فهمیدم به دو تا صاحب کارم زنگ زدم و پیام دادم ولی خب تا فهمیدم جواب نمیدن ، فهمیدم که اکی پس مثل یک نیرویی که از قبل داشتن اخراج شدم
همون لحظه گفتم آهان ساراااا تو میخواستی کارت راحتتر باشه درآمدتم بیشتر باشه ، محل کارت نزدیک تر باشه و مدت زمان کارتم کمتر باشه ، این جواب خواستته ، نسشتم نوشتم چیا میخوام و حال خودمو عالی کردم خودمو بستم به فایلها و انجام کار مورد علاقم
من هی به رییسم زنگ نزدم ، باج ندادم که فلانی فقط تو به من کار میدی و فقط تو به من حقوق میدی و الان که اخراجم کردی من بدبخت شدم
من حتی یکدونه زنگ و یکدونه پیام دیگه ندادم
بعد از دوسال اتفاقی داخل یکی از گالریهایی که رفته بودیم رییسمو دیدم ، چون تلفن نیرویی که اخراج میشه رو کلن جواب نمیدن
کلن بلد نبودن به طرف زبانی بگن که تو رو دیگه نمیخوایم ، بعد از جواب ندادن تماس و حذف کردن از گروهشون تو باید به زبون بی زبونی این موضوع رو بفهمی ، و اینکه من حضوری ایشونو بعد از دوسال دیدم برام عجیب بود
یکی از همکارهامم اونجا بود دقیقا و وقتی احوال پرسی کردم در مورد خودش و بقیه ی همکارام اونا همچنان درگیر مسائل اون شغل بودن
من چی؟ من تو کار مورد علاقم بودم ، داشتم عشق میکردم و داشتم پول میساختم
ولی اونا با کلی کار فیزیکی در زمان زیاد ، توی کاری که فقط به خاطر پول انجامش میدادن همچنان مونده بودن و همچنان شاکی بودن از اینکه حقوقش کمه و فایده نداره
حتی منم دعوت به کار کردن که من گفتم من. به کارای بیزینس خودم برسم خیلی هنر کردم و اصلا تایم ندارم
(من حتی این لحظه رو تجسم کرده بودم که این اتفاق میافته:)
جای دیگه ای که باج ندادم و گفتم خواستم اینه و در مسیر خواستم سعی کردم قدم بردارم ، باز همون دو سال پیش بود
چند ماه بعد از این جریانی که بالا گفتم ، من قرار دادم توی کار بعدی تموم شد و هدایت ها اومد که الان وقتشه تو تمرکزی بری از علاقت همین مبالغ رو بسازی
من به ترسام باج ندادم که میگفتن اگه دوباره شروع کردی و پول نساختی چی؟
اگه بدبخت شدی چی؟
هی میگفتم نه فلان نشانه و فلان نشانه اومده یعنی من بسمه و باید برم کار مورد علاقمو تمرکزی تر شروع کنم
نه فلان افراد اومدن و درسته کاری که از من خریدن پول پستشو دادن و ریالی به خودم نرسید ولی همینام قبلن نبود من میتونم مشتری جذب کنم
استارت زدم و تقریبا 6 7 ماه بعد از صفر به 6 ملیون رسیدم
رفتم تو مسیر خواستم و پول افتاد دنبالم و باج ندادم به ترسام گفتم خدا هست میگه چیکار کنم
6 7 ماه بعدی به قول استاد منم خسته شده بودم از این شاخه ی کارم ، با اینکه کاری بود که به شدت به خلاقیت نیاز داشت ولی اون میزان از خلاقیت واقعا برام کم بود و من یک کار چالشی تر میخواستم
خود خدام کمک کرد تو این مسیر ، هدایتم کرد ، قدم ها رو گفت بهم
سفارش کمتر به سمتم فرستاد که باعث شد من بتونم تمرکز کنم و کارای خلاقانه و چالشی تری انجام بدم
اون زمان من باج ندادم به این ترسم که بیا دیدی گفتم اون پول ساختنا موقتیه و قطع میشه
باج ندادم به اینکه سارا تو فقط از این مدل سفارش گرفتن پول میسازی چون این مدل طرفدار زیاد داره
مدلی که تا 6 7 ماه پیشش اتفاقا اصلا طرفدار خاصی نداشت ، من تغییر کردم که طرفدارهاش منو پیدا کردن
من باج ندادم به این ترسم که تو ایران ملت هنر سرشون نمیشه ، پول برای هنر نمیدن ، حالا اگر سفارشی باشه یه چیزی ولی کسی کار آماده نمیخره
من با اینکه این ترسا رو داشتم حرکت کردم و نتایج دوباره یواش یواش اومدن در حدی که الان من 4 ماهه هر اثر جدیدی خلق کردم فروش رفته ، حتی یکدونه از جدیدترین کارهامم الان پیشم نیستن
چی شد که این اتفاق افتاد؟
من گوش کردم به قدمهایی که ته دلم میدونستم باید بردارم
قدم هایی که هدایتی بودن همشون
الان چه طوری شده وضعیتم نسبت به سال گذشته که سفارش میگرفتم؟
من تو مسیر خواستم حرکت کردم ، به ترسای خودم باج ندادم ، به هدایت ها عمل کردم و باز مسیر خیلی خیلی خیلی دلخواه تری رو دارم توی کار مورد علاقم انجام میدم و پول میسازم
توی این شاخه ی کاری نسبت به سال پیش که هیچ اتفاقی برام نمیافتاد دقیقا پول افتاده دنبالم
آیات هدایت:
نساء:26
خدا میخواهد تا برای شما بیان کند و شما را به سنّتهای پیشینیان تان هدایت نماید و بر شما برگردد و خداوند بس دانای حکیم است.
داخل ایات قبلی خداوند داشت یه سری اصول ازدواج رو برای افراد توضیح میداده که برطبق اون ها پیش برن
نساء:88
پس چرا درباره منافقان دو گروه شدهاید؟ حال آنکه خدا آنها را به خاطر دستاوردشان واژگونه کرده است . آیا میخواهید کسی را که خدا به گمراهی سپرده هدایت کنید؟ و آن را که خدا در گمراهی رها کرده، هرگز راهی برای او نخواهی یافت.
یک موضوع مهمی که خدام داره میگه و استادم بارها گفته اینه که لازم نیست ما کسی رو هدایت کنیم ، خود خدام داره میگه من اگر در گمراهی رهاش کرده باشم حتی یک راهم برای هدایت این فرد به سمت راه درست پیدا نمیشه
نساء:115
و هرکس پس از آنکه هدایت برای او آشکار شد، با رسول به مخالفت برخیزد و جز راه مؤمنین را در پیش گیرد، او را به ولایت کسی که به او پناه برده واگذاریم و به دوزخش درآوریم که چه بد سرانجامی است.
به کس دیگه ای توکل کنی ، از هدایت خدا بهره مند نمیشی
مثل مثالهایی که اون بالا زدم ، من تو هر کدوم از اون موقعیت ها فقط با این ایمان که خدا هست و بهم میگه چیکار کنم پیش رفتم و نتایج بهتر اومدن
به نام خدای مهربان
با سلام خدمت دوستان عزیز
گام 12 از پروژه مهاجرت به مدار بالاتر
تسلیم بودن یعنی اجازه دادن به خداوند که پاسخ دهد به درخواستهای ما، تو زندگی هرموقع که مسائل و مشکلاتی پیش اومده که واقعا درمانده بودم و خودم رو سپردم به خدا(شاید علتش این بوده که میدونستم خودم صدرصد نمیتونم )و با اینحال خداوند بخاطر رحمان بودنش به راحتی اون مسئله رو برام حل کرده و هر موقع خودم خواستم با عقل و منطق حلش کنم یا حل نشده یا به سختی حل شده،واقعا اگه به اون مرحله برسیم که تمام امور رو به خدا بسپاریم،چقدر میتونه زندگی لذت بخش بشه.
در مورد تضاد،من واقعا خیلی کم میتونم مسائل رو بخوبی حل کنم و یا از اون تضادها درس بگیرم،به قول استاد آگه تضادی که پیش میاد اگه حل کنیم بزرگ میشیم وگرنه کوچیک میمونیم.
دارم با خودم فکر میکنم از این به بعد باید بتونم با استفاده از تضادها به باورهای مخرب خودم پی ببرم و به اتفاقات واکنش نشون ندم و ممنونم از استاد بابت دادن این آگاهی ها و شاکر خداوند که میتونم خودم زندگیم رو بسازم.
خدایا شکرت بابت قرار گرفتن در این مسیر و فرستادن فرکانس های خوب،خدایا شکرت
سلام
مساله ای که تونستم با توکل به خدا حل کنم سال 92 تا94 بود وقتی که هیچ درآمدی نداشتم و بیمار بودم اما تنها نیرویی که دوباره باعث شد حرکت کنم ایمان و اعتماد به خدا بود که شروع کردم و آرام آرام ذهنم را آروم کردم احساسم را بهتر کردم و تونستم اون چالش را پشت سر بزارم و چقدر بعد از اون قویتر شدم و ایمانم به خدا بیشتر شد و تونستم به موفقیت های بعدی هم برسم و الان هیچ شباهتی با اون موقع ندارم
اگه تسلیم شرایط میشدم و قدرت خدا را باور نداشتم الان در وضعیتی بودم که دوستانم هستن که وقتی جایی میبینمشون میگم واقعا ارزش داشت که ذهنم را کنترل کنم و کم نیارم و نترسم چون پاداشش خیلی بزرگتر از حل اون مسایل بود
و این مسایل همیشه هست و برای رشد انسان و رشد جهان لازمه
الان هم مساله ای در روابطم دارم که تصمیم گرفتم حل کنم با توکل به خدا دارم میرم تو دل مساله و کوتاه نمیام تا درستش کنم با ایجاد باورهای بهتر و تغییر رفتارم این مساله هم حل خواهد شد
سپاسگزارم استاد عزیز
به نام خدا
واقعانکه چقدر ذهن ما راحت می تونه حواسش پرت موضوعات مخطلف بیرونی بشه
پرت کارو کارگرو مهمونیااو رفت آمدا او حساب کتابو هزارانو هزااران چیز دیگه که یادمون میره باید بپریم بپریم تو بغل خداوند
آزادانه او بدون ترسو یه ذره نگران بودن باید خودمونو پرت بکنیم تو بغلشو بگیم آاااااااخیییییش پریدم راحت شدم
راحت شدم از دست این نگران بودنا برای آینده راحت شدم از این همه فشاارو فکرای بی هوده
ویه نفس راحت بکشیم
آااخییش خدایاا شکرت
شکرت که تورو دارم شکرت که با تو هستم
دلم می خواد بیشترو بیشتر به خودم یاد آور بشم که باباااا نگران چی هستی هرچی که هست غمت نباشه خدا هستااا خدا هواتو داره خدا درستش میکنه تو نمی خواد نگرانش باشی
تو خودتو پرت بکن تو بغلشو بسپر به اونکه دستش بالای تمام دست هاست بسپر به اون کسی که نفوض نا پذیره بسپر به اون کسی که قدرتش ورای همه قدرت هاس
تو کاریو که دلت میگه انجام بده بقیش با اونه
تو از خدا کمک بخواه وباور داشته باش که کمکت میکنه دیگه همچیو تموم شده بدون
وبرو خوش باش برو لذت زندگیتو ببر
برو به شکرانه اجابت خواستت شاد باش اگر قبولش داری
خدایا شکرت