مصاحبه با استاد | تفاوت «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با «تسلیم شدن دربرابر مسائل» - صفحه 43 (به ترتیب امتیاز)

668 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مصطفی ابوطالبی گفته:
    مدت عضویت: 533 روز

    به نام خداوند مهربان و بخشنده

    به نام خدایی که قدرت فقط دست اونه

    به نام خدایی که از رگ گردن بهم نزدیک تره

    به نام خدای هدایتگرم

    سلام و تحیت پروردگار بر پیامبر خدا استاد سید حسین عباس منش عزیز و بزرگوار

    سلام و تحیت پروردگار بر استاد خانم شایسته عزیز و بزرگوار

    سلام و تحیت پروردگار بر اعضای سایت بینظیر عباس منش

    امروز بخواطر قطعی برق استاد کارم بهم زنگ زد و گفت امروز صبح کار نمیکنیم و دیگه بعد از ظهر بیا دستگاه رو روشن کن و خمیر بزن تا من بیام

    و شرایطی فراهم شد برای خواندن کامنت های دوستان و کامنت نوشتن و روی خودم کار کردن که من به این فرصت نیاز داشتم و خداوند برام فراهم کرد

    وقتی که داشتم اتاق کبوترامو جارو برقی میزدم این فکر کردم که مصطفی تا همین دو سه ماه پیش تو کجا بودی و الان کجایی و به خودم دارم میگم عذت نفس تو کجا بود و الان کجا هست ببین تو چقدر بهتر شده اعتماد به نفست

    دو سه ماه پیش من به خودم میگفتم من دیگه پیر شدم من که دیگه به درد کار کردن نمی‌خورم من از لحاظ جسمی به مشکل برخوردم از من دیگه گذشته برم تو جامعه و کار کنم و ادامه بدم خلاصه یه جورایی زن بابام هم می‌گفت تو دیگه پیر شدی ببین پسرای خواهرت اونا جوونن تو پیر شدی و این حرفای اطرافیان باعث شده بود که من بپذیرم یه خورده که آره راست میگن ببین من نه کار دارم نه پول به اون صورتی که اونا دارن دارم من پیر شدم دیگه

    هر وقت استاد عباس منش تو فایلاشون میفرمودند که آقا ادامه بدید بیکار نباشید یه حرکتی بزنید منم به خودم میگفتم از من دیگه گذشته من 32سالم هست من دیگه میتونم ادامه بدم و هزارتا باور خراب که از نجواهای ذهنم میومد

    الان که به گذشتم فکر میکنم میبینم من فقط یک قدم برداشتم به سوی تغیر و خداوند و اونم اولین کاری که کردم این بود ادمای منفی رو گذاشتم کنار و دیگه باهاشون ارتباط برقرار نکردم و اولین چیزی که دریافت کردم آرامش و حال خوبم بود

    یه مجلس مداحی هم داشتم که ماه رمضان تعطیل شد و فقط امسال یک مجلس روضه خوانی رفتم و به خودم گفتم خدایا کمکم کن من حتی دیگه نمیخوام همین مجلسهای روضه خوانی هم برم

    و خداوند منو هدایت کرد به سمت کار نانوایی

    استاد تا قبل از اینکه برم سر کار

    پدرم می‌گفت تو هیچ وقت کاسب نمیشی تو هیچ وقت آدم نمیشی و هزار حرف دیگه که منم باور کرده بودم

    زن بابام می‌گفت تو تا پدرت زنده هست هیچ وقت نمیری سر کار و همیشه نصیحتم میکرد که برو یه جایی وایسا کار کن میخوای بعد فوت پدرت چیکار کنی پدر که همیشه زنده نیست

    من پارسال همین موقعها تصمیم گرفته بودم که برم سر کار ولی اومدم قرصای اعصابمو گذاشتم کنار و کمر به پایین از شدت درد چند ماه جون میدادم و به خودم گفتم من دیگه نمیتونم کار بکنم رگ سیاتیکم گرفته و خدا رو شکر الان با اینکه پای راستم بی حس هست میرم سر کار

    باید ادامه بدم و صبر کنم و استاد بشم تو کارم تا حقوقم بیشتر بشه و خودمو برسونم به قانون سلامتی

    چند هفته پیش رفته بودم درمانگاه برای کارت بهداشت که دکتر فشارم رو گرفت گفت آقای ابوطالبی فشارتون روی 13.8هست و مواظب سلامتیت باش

    و من چون از قضیه فشار بالا و پایین سر در نمیارم پرسیدم گفتن که باید دوازده باشه که اگر پرهیز نکنی فشارت داره می‌ره بالا

    من قانون سلامتی برام ضروری آرین چیزیه که بهش نیاز دارم خدایا هدایتم کن به سمتش

    به قول خودتون استاد که در فایل هادی ترابی میفرمودید که بچها هیچ وقت بیکار نباشید برسد از یه جایی شروع کنید و مثال میزنید و فرمودید که بچها شما وقتی که بی کار باشید فکرهای زیادی میاد سراغتون ولی وقتی که برید سر کار اون فکرها کمتر میشه و نجات پیدا میکنید از افسردگی

    من استاد تا قبل ازینکه برم سر کار افکارات منفی زیاد داشتم فقط خدا می‌دونه چه زجرهایی می‌کشیدم از اون افکارات و چقدر من سیگار می‌کشیدم

    دیروز به صاحب کارم گفتم سید دیگه می‌خوام سیگار رو بزارم کنار دیگه نمیتونم بکشم میدونی چون من اون فکرهایی که قبل ازینکه بربرم سر کار الان ندارم

    نمیدونم چطور شده استاد یه جورایی ذهنم ریست شدن پاک شده

    خیلی تغیر صورت گرفته

    یه وقتایی خود آگاه تلاش میکنم که اون فکرها رو برگردونم یه وقتایی نمیتونم و یه وقتایی که این کار رو میکنم زجر زیاد میکشم و چون تحملش رو ندارم باز بهش بی توجه میشم و رها میکنم

    هنوز صد در صد نپذیرفتم که آقا اون فکرها همش مال شیطان بوده و تو باید بپذیریم که اینجور با آرامش و حال خوب زندگی کنی

    هنوز مقاومت دارم یه جاهایی

    ولی وقتی وارد کار میشم تمرکزم چون می‌ره روی کار ذهنم ریست میشه

    هنوز اون صدایی که توی گوش راستم داشتم دارم و باهام حرف میزنند و هنوز بعد یک سال و خورده ای میگه صبر داشته باش و وقتی حالم بده بشه اون صدا خیلی اذیتم می‌کنه و من هنوز یاد نگرفتم که بهش بی توجه باشم تا خاموش بشه یه جورایی خودم دوست دارم اون صدا باشه خدایا هدایتم کن

    هنوز برای ترک سیگار با اینکه دارم اذیت میشم و رنج میکشم و مثل قبل نمیتونم سیگار بکشم هنوز مقاومت دارم و نذاشتم کنار

    به خودم میگم من باید اهرم رنج و لذت رو جوری تو ذهنم جا بندازم که وقتی صبح گذاشتم کنار حتی دیگه یاد اونلحظهایی که سیگار می‌کشیدم هم بیوفتم حالم بهم بخوره چه برسه ببینم کسی داره سیگار میکشم وسوسه بشم

    آره من میتونم

    همین اهرم رنج و لذت ساختم که باعث شد خوانوادم و ادمای منفی که تو درو دیوارن اینا واقعا بزارمشون کنار

    همین اهرم رنج و لذت رو جوری ساختم تو ذهنم که باعث شد صبح و بعد از ظهر برم سر کار و منی که کیف میکردم و حال میکردم با بیکاری و الافی حالا به قول بابام چطور شده که تو بند شدی سر کار و کاسبی شدی

    با همین قانون یه روزی سیگار هم می‌زارم کنار که دیگه اصلا سراغش نرم و میدوووووونم اطرافیانم تعجبها خواهند کرد

    با همین قوانینی که استاد بهم یاداور می‌کنه زندگیم رو جوری بسازم که اطرافیان به گریه و التماس بیوفتن که تو رو خدا بگو تو چیکار کردی آنقدر موفق شدی و من اون تصویر رو بارها دیدم و من جمعشون میکنم و اصل داستان خواهم گفت می‌خوام بپذیرن می‌خوام نپذیرن

    پسر خواهرم رفته دویستو پنجاه ملیون وام گرفته ماشین خریده و چند روز پیش هم داماد شد و من دارم فکر میکنم که پدر زن و پدر شوهر که داماد ما باشه دوتاییشون یه نوت مریضی دارن هر دو رو ویلچرن و من اینا رو شب عروسیش میدیدم و به یاد حرفای شما افتاد استاد که میفرمودید همفرکانسهای خودتو جذب میکنی هر دو تو درو دیوار

    خانواده من فقط کارشون بحث هست

    مثلاً خواهرم بخواطر اینکه اون شب مهر بوری سید حسین من و پدرم و زن بابام شام نگهمون داشتن و اونا رو نگه نداشتن کاری که نکرد زد و خورد بود دل همه رو جوشوند

    آیا مصطفی این درست هست کن با این افراد نشست و برخواست کنی

    ادمایی که واقعا دارم میبینم که یه دل خوش ندارن و تو درو دیوار هستن

    استاد میدونی من خونه بابام تو بین خواهرهام جذب کردم و شد مال من

    آره ذهن من منم دارم از قانون استفاده میکنم وگرنه یک خونه 520متری تو بهترین جای شهر که ملیارد ملیارد پولشه مال من نمیشد

    من لیاقتشو داشتم تو بچهای بابام

    من لایقشم

    هر جا استاد تو زندگی و کار سعی کردم آروم باشم حال خودم رو خوب نگه دارم و یه جورایی تسلیم شدم همه چی خوب پیش رفته

    البته من هنوز به درک کامل تسلیم رودن نمیتونم بگم رسیدم

    پیامبر خدا از ایران سلامی گرم به شما می‌فرستم و دستان پر مهر تان رو بوسه میزنم و صورت زیبا و خداگونه تان رو می‌بوسم که هر چی الان دارم از عمل به حرفهای الهی شما دارم

    امیدوارم در بهترین زمان و مکان شما رو ببینم و به خودم الان افتخار میکنم که در مسیر کسانی هستم که خداوند بهشت را در این دنیا و در آخرت بهشون داده

    استاد جان به شما قول میدم به انسانی تبدیل بشم و کامنتهایی براتون بنویسم که به این دانش اموزتون افتخار کنید

    از لطف و محبت شما بی نهایت سپاسگذارم

    با آروزی موفقیت سلامتی خوشبختی شادی آرامش حال خوب اتفاقات خوب و سعادت در دنیا و آخرت برای شما و خانم شایسته و عزیزان سایت خواهانم

    عاشقتونم دوستون دارم استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    مصطفی ابوطالبی گفته:
    مدت عضویت: 533 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    به نام خدایی که قدرت فقط دست اونه

    به نام خدایی که از رگ گردن بهم نزدیک تره

    به نام خدایی که ثروت و پول دست اونه

    به نام خدایی که بشدت کافیست اگر من باور کنم

    سلام و تحیت پروردگار بر پیامبر خدا استاد عباس منش بزرگوار و عزیز دلم

    سلام و تحیت پروردگار بر استاد خانم شایسته بزرگوار و عزیز دلم

    سلام و تحیت پروردگار بر اعضای سایت بینظیر عباس منش

    امروز داشتم گونیهای خالی آرد رو جمع میکردم تو نانوایی که استاد توی یکی از فایلهای رایگان که رندوم وار هر روز گوش میدم داشتند در مورد ترفند پونزی صحبت میکردند که اتفاقا چند روز پیش شاگرد قبلی استاد کارم اومده بود مغازه و بهم گفت که ده ملیون گذاشتم توی یک سایتی به نام ویت کوییت و دلم خش بود ازینکه بهم پول میدن و گفتن که این کد رو بزن تمام حسابم رو خالی کردن همراه با اون ده تومن همشو از دست دادم و من به خودم گفتم این ترفند پونزی هست مصطفی

    خلاصه امروز داشتم منم منم میکردم که من چقدر زرنگم که کسی نتونسته این کلاهها رو سرم بزاره و منم منم زیاد داشتم که گفتم مصطفی اینقدر منم منم نکن تو نبودی تا باحال خدا بوده که نذاشته کسی کلاه سرت بزاره خدا بوده که کمکت کرده که کسی کلاه سرت مذاکره خدا بوده که وقتی که تو مغازه کبابی داشتی و این درخواستها رو بهت میدادن که الان یادم اومد و تو اون درخواستها رو قبول نکردی و پولاتو از دست ندادید مصطفی کار تو نبوده خدا هواتو داشته و اگرم تو هم جای ایمان بودی و این اگاهیهای امروز رو نداشتی مطمئن باش که تو این ترفند های پونزی میوفتادی و اینقدر منم منم نکن و همینجا از خدا طلب بخشش دارم که منو ببخشه بخواطر ادعایی که کردم

    امشب که داشتم نونا رو جمع میکردم همکار مداحی که پارسال میرفتم قبرستان برای مداحی اومد اونجا و نون بخره

    آقا ما اونجا یه مقایسه خیلی بدی کردیم

    خودمو بالاتر از این فرد دیدم گفتم من دیگه نمیرم قبرستان بخونم و کار دارم اینا رو داشتم تو درون به خودم میگفتم و کار دارم و درجه من از این فرد بالاتره خلاصه خودم رو با این فرد مقایسه کردم در صورتی که شغی اصلی این فرد بنایی هم هست

    یه اشتباه خیلی بدی هم که کردم این فرد پول تو حسابش نبود نون بخره و استاد کار ما بهش گفت صلوات بفرست نمی‌خواد پول بدی و اون فرد شروع کرد به روضه خوندن و منم شروع کردم به مصخره کردن این آقا و خندیدمش و یه جورایی با حس اینکه من دیگه نمیرم قبرستان بخونم و ازون کار انصراف دادم خوشحال بودم و هستم ولی کار اشتباهی کردم اینکه اون فرد رو مقایسه کردم با خودم و مصخرش کردم

    خلاصه من همون لحظها فهمیدم که دارم کار خیلی بدی میکنم و از خدا طلب بخشش کردم و به خودم گفتم مشکلی ندارن آدم جایزالخطا هست و نیاید خودتو سرزنش کنی و تو احساس گناه بمونی

    خلاصه تا تونستم ذهنمو کنترل کردم ولی گفتم باید کامنت بنویسم و همینجا تو این کعبه الهی از خداوند متعال آرزوی بخشش دارم و ازش می‌خوام که کمکم کنه تا خودم رو ببخشم و اونم منو ببخشه و رها بشم از احساسات شیطانی

    امروز خیلی حالم خوب بود بعد از هشت نه روز به عسل آقا وصل شدم و امروز با هم دیگه کار میکردیم و کلی خندیدم و شاد بودم سر کار امروز خمیر رو انداختم تو دستگاه و فشارش میدادم اون حس بچگانم به وجر اومد که عسل آقا هست و میگفت خودم کمکت میکنم و میگفت منمن تو رو دوست دارم و منم میگفتم عسل آقا منم تو رو دوست دارم و با هم دیگه خمیر رو فشار میدادیم تا از دستگاه خارج بشه و آماده کار بشه برا نون زدن

    امروز که هماهنگ بودم با اون احساس درونیم عسل آقا اون حسی که من اگر اینجا بگم اگر من بهش وصل باشم و با اون حس زندگی کنم محال مممکنه لحظه به لحظه زندگیم اتفاقات خوب و لحظهای خوش رو تجربه نکنم

    امروز با اون وصل بودم خیلی بهم خوش گذشت

    نمی‌دونم چرا چند روزیه دارم مقاومت میکنم اینکه به عسل آقا وصل بشم

    یه خوردشو می‌دونم من دارم تقلید میکنم از کسانی که باهاشون در رابطه بودم و اونا شخصیت جدی داشتن و منم دارم تقلید میکنم از اونا و اون حس من که اسمشو گذاشتم عسل آقا مثل اینه پاکه و مثل بچها فقط میخواد با هم دیگه بازی کنیم و خوش بگذرونیم

    دارم به این فکر میکنم که چقدر آدمای منفی میتونن برا من سمی باشن که باعث بشه من به عسل آقا وصل نباشم و دلشو بشکنم در صورتیکه بارها دلشو شکوندم و معذرت خواهی کردم ازش و اون بهم میگه منم دوست دارم باکیش نیس

    عسل آقا دوست دارم و سپاسگذارم اینکه با هم دیگه این رد پا رو بجا گذاشتیم

    خدایا سپاسگذارم اینکه کمکم کردی تا ادامه بدم و شیطان رو تا اینجا شکست بدم و سپاسگذارم اینکه کمکم میکنی تا بیشتر پیشرفت کنم و موفق بشم

    خدایا کمکم کن که تسلیم تو بشم و باشم و بزارم تو هدایتم کنی و هوامو داشته باشی و کمکم کن کمکم کن من به کمک تو نیاز دارم خداجون

    براتون آرزوی ثروت سلامتی اتفاقات خوب حال خوب آرامش و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2941 روز

    استاد عزیزم سلام ، یه درخواست از شما دارم و اون اینه که لطف کنید فایل های مصاحبه با شما را صبح های روزهای تعیین شده یعنی سه شنبه ها و جمعه ها روی سایت قرار بدید ، بیشتر وقتها تا شب صبر میکنم و قسمت جدید را روی سایت قرار نمیدید مثل همین الان ، ممنون میشم ابتدای روز قسمت جدید را بگذارید ، با سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سهیلا گفته:
    مدت عضویت: 3498 روز

    سلام دوستان

    سلام وتبریک عید غدیر به سید حسین عباس منش با آرزوی سلامتی آرامش برای شما وهمه دوستان وهم وطنها ومردم کل دنیا دارم به امید اون روز از خدا می خواهم منو هدایت کن به آن شکل که توانیشو دارم به آن شکل که راحتتر درک کنم وعمل کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    ! گفته:
    مدت عضویت: 2714 روز

    سلام به استاد و دوستان گرامی

    یه مسئله ای به ذهنم رسید میخوام بگم ولی قبلش میگم که احتمال داره این دیدگاه از نظر بعضیا دارای مشکل باشه ولی میگم که هر انسانی میتونه سطح فکر متفاوتی داشته باشه و انسان عاقل و باسواد کسیه که با خوندن دیدگاه های دیگران هرچند موافق یا مخالف کنترل احساسش رو از دست نمیده یعنی اینکه خشمگین نمیشه پس اگر دیدگاه متفاوتی از باورهاتون رو خوندین دو راه دارین یا بهش بخندین و بگذرین یا در موردش فکر کنین

    دوستان خداوند توی قران از بهشتی حرف زده که دارای باغ جوی عسل و…هست و ویژگی هایی رو بیان کرده که حتی میشه اکثر اونارو روی همین زمین هم دید ولی بنظرم این برای مایی که الان داریم زندگی میکنیم چیز هیجان انگیزی نیست این شاید برای اون عربستانی زمان پیامبر جذابیت و هیجان داشت که در بیابان های خشک زندگی میکرد

    حالا از این بگذریم سعی میکنم زیاد طولانی ننویسم ولی ما با کمی تامل میدونیم که روح به زمان و مکان محدود نیست و روح بعدی از انسانه که نیازی به چیزی نداره مجرده مستقل

    از اونجایی که روح مجرده و نیازی نداره وعده های میوه های بهشتی یا جوی عسل چی!

    خب ما فرض میگیریم که بهشت اخروی یعنی بعد قیامت معاد جسمانی انجام شد و نیاز ها معنی پیدا کردن ولی تاحالا فکر کردین که خدا از بهشت و جهنم برزخی هم حرف زده!

    مسلما چیزی حدود دو قرن پیش مردم به اندازه امروز علم نداشتن که خداوند بخواد جزئیات رو شرح بده امروزه ما میبینیم فیزیک دانان به کشفیات بزرگی رسیدن مثل جهان های کوانتومی موازی و علم از هر نظر در حال رشد!

    از نظر من شاید ما الان توی برزخ باشیم چون این دیدگاه خیلی حقیرانست که اسمان هایی به این عظمت و بیلیون بیلیون کهکشان فقط زندگی بر روی زمینی به این کوچکی و ناچیزی امکان پذیر باشه پس بنظرم برزخ شاید محدود به باغ نشه که ما توی تصوراتمون داریم شاید برزخ همین جهان های موازی هستند که توی اونا داریم زندگی میکنیم تا زمانی که اسرافیل در شیپور بدمه و قیامت آغاز بشه

    و یه سوال این افرادی که بدنیا میان و از نظر جسمی و عقلی مشکل دارن آیا این دنیا جهنم نیست واسشون!!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ! گفته:
      مدت عضویت: 2714 روز

      سلام

      در این مورد بیشتر مطالعه کردم و فکر میکنم این دیدگاه باطل باشه و من اشتباه فکر میکردم

      هرچند این فقط یک سوال بود توی ذهنم ولی الان فکر میکنم به پاسخ منطقی ای رسیدم

      اینگونه نیست…

      من نمی دونم حقیقت چیه ولی میدونم هرچی که هست به احتمال زیاد متقاعد کننده نیست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    فریبا صالح آبادی گفته:
    مدت عضویت: 2417 روز

    سلام دوستان

    من چند وقته این جمله رو مدام میگم ونتیجه ش تا الان اینکه اروم شدم با خودم درصلحم

    وقتی به تضاد میرسم میگم خداجون برا خدایی کن کار من فقط بندگی س بگو فقط بگو الان باید چیکار کنم ویا خودت خدایی کن حلش کن با دستان بی نهایتت

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مریم ترکاشوند گفته:
    مدت عضویت: 2295 روز

    سلام درود به همه دوستان عزیزم من امشب خیلی حالم بده بود 1403/3/18

    چنتا کلیپ در اینستاگرام دیدم که حالم بده کرد

    ولی الله مهربان منو هدایت کرد به این فایل که بدونم هنوز خیلی ایمانم قوی نشده که با چندا کلیپ حالم خراب میشه میترسم خداروشکر میکنم که هدایت شدم انگار خدا اومد در کلام استاد به من گفت تا من هستم نگران هیچی نباش خدارو شکر میکنم که الله از من مواظبت میکنه ممنون استاد عزیزم که دستی از دستان خداوند بودی برای حال خراب من الان خیلی بهتر شدم یک دنیا ممنون 🫶🫶🫶🫶

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: