مصاحبه با استاد | تفاوت «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با «تسلیم شدن دربرابر مسائل» - صفحه 47
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-55.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-12 14:11:482025-01-14 07:39:07مصاحبه با استاد | تفاوت «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با «تسلیم شدن دربرابر مسائل»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
تمرین برای دانشجویان پروژه “مهاجرت به مدار بالاتر”
تجربیاتی را به یاد بیاورید و در بخش نظرات این قسمت بنویسید که:
به جای تسلیم شدن در برابر هر شکلی از مسائل و مشکلات، تصمیم گرفتید روی هدایت های خداوند حساب کنید و با اینکه ایده ی کاملی از حل آن مسئله نداشتید، اولین قدم را با این جنس از توکل بر داشتید
-در مورد بسیاری از مسائل مانند فروش محصولات هیچ ایده ای نداشتیم تنها تصمیم گرفتیم هنگام پیاده روی محصولات خود را به دیگران معرفی کنیم و به محض برداشتن اولین قدم افراد زیادی محصولات ما را که سالها نتوانسته بودیم آنها را بفروشیم خریداری کردند
در مورد خرید لوازم منزل هیچ ایده ای در مورد آن نداشتیم تنها به فروشگاه هایی که محصولات مورد نیاز ما را داشتند مراجعه کرده یا در اینترنت مشخصات آن ها را مطالعه می کردیم و به فردی هدایت می شدیم که با سپردن پروژه ای به ما همان مقدار پول مورد انتظارمان را به عنوان دستمزد به ما پرداخت کرده و به راحتی می توانستیم محصولات مورد نیاز خود را خریداری کنیم
در مورد تحقق بسیاری از خواسته هایمان به سمت افرادی هدایت شدیم که به عنوان هدیه خواسته های ما را برآورده کردند
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
تفاوت بین تسلیم شدن در برابر خداوند و تسلیم شدن در برابر مشکلات را بیشتر توضیح دهید؟
تسلیم بودن در برابر خداوند به معنای:
-ایمان داشتن به خداوند به عنوان نیروی برتر که جهان را خلق کرده و هر لحظه در حال هدایت آن است
-اگر به خداوند ایمان و باور داشته باشیم ما را هدایت می کند
-افراد شرایط ایده ها موقعیت ها با تسلیم بودن در برابر خداوند به سمت ما هدایت می شود
-به خداوند اجازه داده تا به درخواست های ما پاسخ دهد
-تسلیم خداوند باشیم نگران نباشیم غصه نخوریم و به او شرک نورزیم
-تسلیم بودن به معنای سپردن تمام کارها تنها به خداوند است
-تسلیم بودن مانند کودکی است که خود را در آغوش والدین رها می کند
-تسلیم کسی است که احساس خوبی دارد
-هیچ گاه نمی توانیم تسلیم محض خداوند باشیم
-سعی کنیم همواره تسلیم خداوند باشیم
-از خود انتظار نداشته باشیم از باورهای شرک آمیز گذشته به باورهای توحیدی یک شبه و یک دفعه دست یابیم
-به میزانی که در مقابل خداوند تسلیم هستیم به همان میزان از زندگی لذت بیشتری می بریم
-تسلیم بودن بدون شک باعث احساس خوب شادی امید توکل و آرامش می شود
-الا بالذکر الله تطمئن القلوب
-تنها با یاد خدا دلها آرام می گیرد
-داستان های قرآنی به ما کمک می کند تسلیم خداوند باشیم
تسلیم نبودن در برابر مشکلات خود را :
-هنگام رخ دادن اتفاقات نامناسب و ناجالب و تسلیم آنها نشدن
-توکل به خداوند باج ندادن به افراد ناامید نشدن هنگام رخ دادن شرایط و اتفاقات نامناسب نشان می دهد
-چالش ها و تضادها را به چشم مسئله ای که باید آنها را حل کنیم دیدن است
-چالش ها و تضادها را به چشم بازی یا معمایی که باید حل شود نگاه کردن است
-کنجکاوی برای حل مسائل به ظاهر غیر قابل حل است
-به چالش کشیدن توانمندی های خود برای حل مسائل است
-امتحان کردن روش های متعدد برای حل مسائل است
-با نگاه مثبت به مسائل و مشکلات پیش رو نگاه کردن است
-مسائل را به شکل چالشی در نظر گرفتن که به رشد و پیشرفت بیشتر ما کمک می کند دیدن است
-بالا رفتن اعتماد به نفس و خود باوری با حل هر مسئله است
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام خدای بخشنده و مهربان
به نام خدایی که از رگ گردن بهم نزدیکتره
به نام خدایی که قدرت فقط دست اونه
به نام خدایی که نعمت ثروت و پول دست اونه
سلام و تحیت پروردگار بر پیامبر خدا استاد سید حسین عباس منش
سلام و تحیت پروردگار بر خانم مریم شایسته محترم و عزیزم
سلام و تحیت پروردگار بر اعضای سایت بینظیر عباس منش
من خودم مقصر اصلی گنده کاریهای زندگیم بودم و هستم و من خودم مقصر همه چیز زندگیم هستم ولی مشکل اینجاست که من هنوز باور ندارم صد در صد که منم که دارم اتفاقات رو خلق میکنم
آقا من امروز که هیچ الان به مدت چهلو خورده ای روز هست که دارم میرم سر کار اونم کاری که دوسش دارم من بازیم میاد من باور ندارم هنوز من میخوام کارم خراب بشه من خودم رو اذیت میکنم که به سختی کار پیش بره من خوشی بهم نیومده من اخلاق خوب صاحب کار بهم نیومده من با ذهنم بازی میکنم من همش میگم این ذهن این ذهن در صورتی که این ذهن آقا دیگه مثل گذشته نیس تغیر کرده بهتر شده ولی من فکر میکنم که مثل گذشته هس من دارم هرروز اذیتش میکنم من خودم خودم رو رنج میدم الکی من خودم رو به سختی میندازم الکی یادم رفته روزهایی که بی کار بودم نه عذت داشتم نه پول داشتم هیچی نداشتم الان دارم میرم سر کار آقا شدم تغیر کردم ولی مثل اینکه روی خوش به من نیومده و میخوام دوباره برگردم به روزهای تنهایی و بی کسیو اون حال خرابیهای تنهایی و اون نجواهای لامصب شیطان من بازیم میاد خدا مقصر منم نه صاحب کارم مقصر منم نه زن بابام مقصر منم نه مشتریا من نمیتونم موفقیت خودم رو ببینم من برای خودم حسودم هر جا میبینم کار و زندگیخداره راحت جلو میره چشم دیدنشو ندارم و خرابش میکنم چه روز فوق العاده ای بود همین امروز مثالش همین امروز چه روزی بود اول صبح برام اومدن خونه برا ناهار ظهر رفتم خونه بابام اون حرفای لعنتی شیطان رو پس زدم هم حال خودم خراب شد هم حال اون زن بابام که آنقدر منو دوست داره که حاضره برا من بمیره من چقدر احساس میکنم براش بی معرفت هستم آخه چرا مصطفی چرا خودت کار خودتو خراب میکنید خوب میخوای دیگه با خوانوادت نشست و برخواست نکنی نکن کار خوبی هم میکنی چرا دیگه طبق گفتهای شیطان و اون خزعبلات ذهنیت جلو میری خوب اخلاقت باهاشون بزار خوب باشه عیبی نداره که اونا رو درک کن مصطفی اونا مثل تو نیستن که صبح تا شب به فایلهای استاد عباس منش گوش بدن و ساعت های بیکاری تو سایت فعالیت کننپ اونا ورودیهای ذهنشون مسیر شیطانه اینو بفهم خدایا کمکم کن من تکاملم طی بشه حقوقم بیشتر بشه طلب کارام رو بدم دیگه برا ناهار ظهر هم نمیرم خونه بابام برا خودم یه یخچال میخرم میوه میخرم ناهار هم یا درست میکنم یا میرم آشپزخونه
استاد خیلی ذهنم آروم شده ولی من چشم دیدن این آرامش رو ندارم
استاد خیلی ذهنم با تربیت شده ولی من چشم دیدن این خوبیها رو ندارم
من دشمن خودم هستم
یک سال و خورده ای هست دوره عذت نفس رو خریدم هیچ وقت نیومدم بشینم درست کار کنم رو این دوره فقط گوش دادم بخدا همین رفتن به سر کار هم برمیگرده به گوش دادن به این جلسها و دورها و فایلها
شونزدهم این برج که برج سه هست عروسی پسر خواهرم هست تالار و قراره خواننده بیارن من خیلی خوشحالم ولی یه جورایی چشم دیدن این رو ندارم که اون شب تو تالار منی که میتونم شاد باشم درست منی که میتونم ارتباط برقرار کنم درست چشم دیدنش چون ندارم میام خودم رو میزنم به دیوونه بازی و شخصیت زیبام رو خودم خودم خراب میکنم
صبح میرم سر کار صاحب کار آدم به این خوبی اخلاق با من عالی اصلا این مرد بی نظیره ولی من چشم دیدن این صاحب کار به این خوبی هم ندارم
امروز بهم میگفت مصطفی ببین دستگاه اینجور کار میکنه اگر این دستگاه رو یاد بگیری و شاطر بشی حقوقت اول میکنم بیست ملیون بعدش اگر دیدم نونت خوب بیرون دادی همینجور پنج ملیون پنج ملیون میبرم بالا
بابا من تو تنهاییهای خودم غرق بودم و فکر میکردم که دیگه دنیا تموم شده و دیگه خلاص شد زندگی این خدا اینجور دست منو گرفته کشیده بالا آخه چرا من بازیم میاد استاد حرف کمی نیس منی که همه چیم درب و داغون بوده الان چشم باز کردم تو ناز و نعمتم منظورم اینه که چیزایی که الان دارم سه چهار ماه پیش نداشتم و اگرم نعمت داشتم اونقدر حالم خراب بوده که نمیتونستم ببینم آخه چرا چرا مصطفی تو بازیت میاد
استاد عباس منش به این خوبی
مسیر به این طلایی
چرا بازیت میاد آخه
تو مصطفی برا گوش دادن و عمل کردن به حرفای استاد هم بازیت میاد تو اصلا نمیتونی ببینی این حرفا رو عمل کنی که به جایی برسی خودت خودتو نمیتونی ببینی اونوقت توقع داری دیگران بتونن موفقیت هات رو ببینم
مصطفی تو اینی این که تو این کامنت نوشتم برو برو حالا دیگه بخدا برو حالا دیگه درست عمل کن به حرفای استادبرو کار کن رو خودت برو بشین ببین چرا خودت دشمن خودت هستی و داریدست خدا رو پس میزنی و میگیخمن که خوشبختی نمیخوام من همچنان میخوام بدبخت بمونم
ببین من هنوز خیلی چیزا ذهن مقاومت داشته که برات تو این کامنت ننوشتم ولی برو به درون خودت ببین چه باورهایی باعث شده که اینجور باشی
مصطفی جان تو خدا هدایتت کرده به این مسیر تو رو انتخاب کرده ببین چقدر دوست داشته و داره آخه چرا چرا بازیت میاد
استاد من خیلی تو زندگیم تسلیم مشکلات شدم و رفتم سراغ کارهای ناشایست
امیدوارم بتونم تسلیم خدا بشم
استاد این آرامش این حال خوب بخدا من دارم ولی چشم دیدنش رو ندارم و بهم میزنم این نعمتهای خدا دادی رو
منی که میتونم با مشتری درست برخورد کنم آخه چرا میام تقلید از اون شاطر نانوایی که میرم نون ازش برا خونه میخرم میکنم و اخلاق بد به مشتری تحویل میدم و حال ادما رو با حرکات و رفتارا و حرفام خراب میکنن
مصطفی جان حالا خوبه بری مغازه خواسته باشی خرید کنی طرف بیاد پول ازت بگیره که هیچ حالتم خراب کنه پس چرا این کارا رو میکنی عزیزم
تغیر کردم که اخلاق مردم باهام خوب شده جوری که قبلا این جور نبوده
تغیر کردم که آنقدر صاحب کارم باهام خوب برخورد میکنه و مثل صاحب کارای قبلیم نیس که اگر اشتباهی کنم سریع اخراجم کنه
ولی استاد من بازیم میاد
به قول خودتون که توی یکی از فایلهاتون فرمودید پسر من میکائیل باید بره سرش به سنگ بخوره
منم باید هنوز اگر میخوام اینجور برم جلو حالا حالاها باید سرم به سنگها بخوره تا آدم بشم اگر میخوام این روش هر روز جلو برم
استاد ولی این رو خوب میدونم من باید پشت سر شما تا میتونم رد پاهاتون رو بیام جلو بالاخره یه روزی منم به کل تغیر میکنم اگر با شما باشم اگر نباشم که دیگه واویلاااااااست
خوشحالم خوشحالم که این سایت هست این کعبه خدا هست که ما دانش آموزان شما استاد میتونیم بیایم حرفایی رو اینجا بنویسیم که هیچ جای دنیا نمیشه نوشت و حتی گفت چون به هر کی اینا رو بزنی و اگر تو مدار نباشه یه سیلی بهت میرسه و میگه گمشو برو.
آره استاد ذهنیتم داره در مورد پول عوض میشه و امروز استادم حرف این رو بهم زد که زود یاد بگیر دستگاه نون و مغازه رو بدم دستت و من برم و حقوق بالایی هم بهت میدم
و خوشحالم که اونقدر آدم با اعتمادی هستم که بعد از سه روز کار کردن در مغازش کلید تمام دربهای مغازه نانوایی رو بهم داد چون من آدم با اعتمادی هستم و مطمئنم اگر علاقه داشته باشم و ادامه بدم شاطر هم میشم و حقوق بالاتر از این ده ملیونی که دارم میگیرم دریافت میکنم
و یه چیز دیگه بگم که استاد تو یکی از کامنتهای دوستان میخوندم که شما تو دوره روانشناسی ثروت 1فرمودید که بچها با پول رفیق باشید و یه پنجاه هزار تومانی بزارید کنار و به هیچ عنوان هم خرج نکنید
وقتی که من اون کامنت رو خوندم میدونی استادچقدر خوشحال شدم
آخه من هنوز یک و نیم پولی که از فروش مغازه کبابیم تو حسابم مونده و بعدش پولهای دیگه واریز شده من اون پول رو دست بهش نزدم هنوز و اون پول به مدت چهار سال هست که تو حساب کنه و هیچ وقت حسابم یادم نمیاد صفر شده باشه یعنی من استاد همیشه پول داشتم برا خرج خودم و هیچ وقت به بابام نگفتم که پول قرضم بده پول قرضش دادم قدیماخولی قرض نگرفتم
استاد من برا پول خیلی تا بتونم ارزش قائلم حواسم به حساب بانکیم هست و خیلی از افراد بهم گفتن تو خسیسی و پول خرج نمیکنی ولی من برام مهم نیس من باید تا میتونم درست پول خرج کنم
لزومی ندارد پولمو خرج چیزایی بکنم که دیگران خوششون میاد
و این عمل کردن به قانون و درست پول خرج کردن و با پول رفیق شدن که همیشه پولها مو دارم من حتی پولهای برج چهار پارسال که میرفتم روضه میخوندم هم دارم تو حسابم
و این رفاقت من با پول که اگر دوست نبودم بخدا این پولام همش از دست میرفت مثل قدیما که پول میمد دستم سریع خرجش میکردم اونم خرید چیزای چرت
خوب این باعث شده که من تو مدار دوره روانشناسی ثروت 3قرار بگیرم و من استاد باورتون میشه من پول اون دوره رو دارم ولی نمیخرمش تا خداوند هدایتم کنه و بیشتر بهم ثابت کنه که خرید این دوره برا من ضروریه
فعلا هدفم اینه که بدهیام که شاید ده تومان هم نشه پرداخت کنم و بعدش تصمیم بگیرم
استاد عاشقاونم دوست دارم عزیزم
براتون آرزوی موفقیت ثروت سلامتی خوشبختی حال خوب اتفاقات خوب و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم
بنام خدای زیبایی ها
چقدر حس خوبی میدهد تسلیم بودن در مقابل خداوند حتی فکرکردن به آن نیز آرامش بخش است اینکه همه مسایل و مشکلات را بدهی دست کسی که جهان را با این عظمت آفریده و دارد هدایت میکند …
در آغوش پروردگار بودن چه حالی میدهد اما گاهی نجواهای ذهن و منطق سر بلند میکند و میخواهد سکان امور را بدست گیرد و برایت به منطقی ترین حالت ممکن مسایل را حل کند !
خدایا کمکم کن جوری باورهایم را بارور کنم که تسلیم تو باشم و بتوانم هدایت هایت را دریافت کنم و زندگی را سروسامان دهم و دست آوردهای مالی بگیرم و هرلحظه الخیر فی ما وقع را زندگی کنم و عمیقا بپذیرم که هرچه از جانب تو آید خوش آید و نتایج مالی ام پاداش باورها و افکارم باشد …
In god we trust
به نام خداوند مهربانم
سخنهای استاد بسیار جذاب و گوش نوازه و باید روی خودمون تمرین کنیم تا در عمل این آموزه ها رو اجرا کنیم. تسلیم شدن در برابر خداوند یعنی باز گذاشتن دست خدا در کارمون. خوب من قبلا در مورد مسئله ایی به خداوند تکیه می کردم اما به خاطر شرکی که داشتم مدام ترس و نگرانی و غصه داشتم که این تسلیم شدن در برابر خداوند نیست وقتی من تسلیم خداوند شدم آرامش همه ی ابعاد وجود من را در بر میگیره نه غصه دارم نه ترسی، چون خداوند دانا و توانای مطلقه و هر لحظه در حال هدایت من به قشنگترین صورت ممکن هست پس باید دستان خداوند رو باز بزارم و خودم رو در دستان خداوند رها کنم بدون ترس و نگرانی از نتیجه کار.
من در گذشته شرک وجود من رو فراگرفته بود و خودم نمیدونستم در برابر مسائل و مشکلات بسیار ضعیف بودم و تحمل مشکلات رو نداشتم و با ترس از نتیجه از خدا کمک میخواستم و مدام در غصه بودم.
خدا رو شکر میکنم الان با ساختن باورهای جدید بهتر شدم از مشکلات نمیترسم و به اندازه ای که دارم روی خودم کار میکنم نتیجه میگیرم.
24 اردیبهشت 1404
چهارشنبه روزی
گام دوازدهم : تفاوت تسلیم بودن دربرابر خداوند با تسلیم بودن در برابر مسائل
بسم الله النور
خداوند عز و جل که مارو خلق کرد و هدایت ما به عهده ی خودش است اگر اجازه دهیم اگر کنار رویم. آنچه پیش می آید خیر مطلق است حتی اگر ظاهرش بد باشد. نشانه ی این خیر بودن پیشامدها احساس ماست که اگر در آن زمان احساس ما خوب بوده صد درصد اون اتفاق خیری برای ما دارد که شاید در بدو مواجهه با آن از آن آگاه نباشیم
خدایا شکرت
به میزانی که ظرف وجودمون بزرگتر بشه نعمت ها رو دریافت میکنیم.
به میزان طی کردن تکاملمون
این باورهاست که داره اتفاقات رو رقم میزنه نه هیچ عامل دیگه ای
بعد دیدن این فایل اولین سوالم این بود که چطور تشخیص بدیم که کدوم مسائل رو باید حل کنیم و کدوم مسائل رو باید اعراض کنیم. گاهی بعضی مسائل به این دلیل پیش اومدن که ما به خاطر چشم بقیه رو کور کردن یا به خاطر حرف دیگران خودمونو وارد مسائلی میکنیم که اصلا مناسب ما نیست و بعد از وارد اون اقدامه که میشیم میبینیم که عه ما اصلا اینو نمیخوایم ها. چرا حاضرم خودمو توی این شرایط قرار بدم ؟ که بعدا کاشف به عمل میاد که بهله به خاطر حرف بقیه اومدم این تصمیمو گرفتم و اونجاست که چون اون کار از منبع خواسته های ما و علایقمون نمیاد بابت همین همه چی سخت پیش میره. الهی شکرت
البته که من توی چندین فایل استاد یادمه استاد وقتی دوبه شک هستن راجع به گرفتن یه تصمیمی و وقتی الهامی بهشون میشه که کدوم یکی رو انتخاب کنن و عملیاتی کنند ، هر اتفاقی بیفته استاد نمیگه که عه نه این هدایت نبودا شاید باید اون یکیو انتخاب میکردم. استاد میگه نه همونی که انتخاب شده دیگه همون هدایته بوده اگر و اما نداره. دیگه نمیاد به این فک کنه نکنه هدایت نبوده بابت همین من هر جا هستم توی هر نقطه ای هر تصمیمی که میخوام بگیرم نگاه به احساسم میکنم که اگر احساسم بد بود میام ببینم چه ترمزی داره اون حس بد رو میده اگه ریشه ی اون ترمز از شرک باشه و از نگاه غیر توحیدی بدون شک ازش فاصله میگیرم. من خودم همیشه انتخابم به جای حل مسائل فرار ازشون بوده و اونارو زیر مبل کردن بوده تا حل ریشه ای. متاسفانه همیشه روندم همین بوده. بابت همین باید تمام تلاشمو کنم که انقدر این موضوع برام راحت بشه که با توجه به این جمله که با هر سختی آسانی است و یا راه حل مشکل در خود مشکله از این به بعد تصمیمات درست بگیرم و بیام مسائل رو ریشه ای حل کنم. امیدوارم خدا کمکم کنه . منم دست از سرزنش خودم برمیدارم هر اتفاقی افتاده مهم نیست من میوه ش رو بچینم و از این به بعدم رو بهتر کنم
خدایا شکرت
به نام خداوند قادر و توانایم به نام خداوند رزاقم
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم
استاد عزیزم از موقعی که معنی تسلیم بودن رو فهمیدم و تسلیم خداوند شدم در انجام همه کارهام از او کمک و یاری میخوام چقدر راحت شدم احساسم عالیه و هر روز این تسلیم شدن به من قدرت میده و و مسائلم رو به راحتی بهش میسپارم
وقتی تسلیم میشی یعنی اجازه میدیم به خداوند که بیا دیگه من نمیتونم
من توانایی ندارم تو قدرت داری بیا با قدرتت برام انجام بده راه حلش بگو به من
استاد عزیزم من خدا و قدرت و عظمتش رو با شما شناختم خدا خیرتون بده ممنونتم
وقتی در برابر مسائل تسلیم میشیم یعنی خودمون رو کوچیک میکنیم و گره تو گره میافته
ولی وقتی تسلیم میشی هدایتها میاد
دستانشو میفرسته به کمکت و بعد میبینی اگر همه رو بسیج میکردی نمیتونستن مسله تو حل کنن اما وقتی به خداوند سپردی به آنی برات حل کرد
من هر نتیجه خوبه کوچیک هم که میگیرم میام سریع تو دفترم مینویسم
هر دستاوردی هر هدایتی رو مینویسم
برای ذهنم که منطقی بشه هر سه الی چهار روز میرم میخونم و خیلی احساسه خوبی پیدا میکنم و با هر بار خوندنش ایمانم به خدا محکم تر میشه
و بسیار تمربنه خوبی که از شما استاد عزیزم یاد گرفتم
در پناه خداوند مهربان باشین
به نام خدا
سلام به استاد نازنین
خداقوت
سلام به همه دوستان و خانوم شایسته عزیزم
یه فایل توحیدی دیگه که واقعا میزنه به روح ادم و روح رو جلا میده
انگار اونقدر با اصل و روح خودمون غریبه شدیم که این حرفارو مث زمین تشنه کویر میبلعه
وقتی ما تسلیم ادما میشیم که درونمون ضعف باشه قدرت از خدا کرفتیم و دادیم به بنده هاش
اون موقع هست که ما تسلیم میشیم باج میدیم
من اویل کارم قبلا هم گفتم از رفتن مشتری میترسیدم میگفتم این بره دیگه تمومه
ولی هرچی با شما بیشتر کار کردم این قدرت کم شد و قدرتی که به دستای خدای خودم دادم بیشتر
البته که تکامل طی شد اروم اروم به این دیدگاه رسیدم و هنوز خیلی جا برای بهتر شدن دارم ولی به مرور که نتایج رو میبینی و به خدا میسپاری برای بار بعدی راحتتر و با خیال اسوده تر میسپاری بهش
من به جایی رسیدم به لطف خدا و استاد که دیگه رفتن کسی منو نمیترسونع میگم اون خدایی که اینو اورد و منو به اینجا رسوند از این بهترشم میاره هم باور فراوونی رو قوی میکنه توحید هم ایتکه باج نمیدی به کسی
هست خدا بهترشو میده تموم که نشده .هرجی بشه خدا که همون خداس
جلو مشتری کوتاه نیومدم خیلی جاها حتی شرایطی که به قول شما از نظر مالی سختم بود ولی باز نذاشتم حرف حرفه مشتری بشه
یه چیزی ته دلم میگفت اوتی که اینو برات ردیف کرده از این قویترم ردیف میکنه
شاید خیلی درها بسته شد ولی میدونم که درهای بهتری باز میشه و فقط صبر میکنم و نشونه هام هم داره یکی یکی میاد .ایمان همه چیزه شرک نداشتن و باور کردن خدا همه چیز بهت میده
ممنونم استاد عزیزم برای این حرفا و اموزش هایی که رایگان ولی با ارزش بسیار بالا در اختیار من قرار میدین🫡
خدای بزرگم شکرت
بناممم نیرو برتر کل کیهان هستی !
درود خدمت استاد گرامی خانم شایسته و همفرکانسی های نازم.
خدااااراشکررررر صدها هزار مرتبه
تفاوت تسلیم شدن به خداوند و تسلیم شدن به مشکلات
اینکه میگویم من تسلیم خداوند هستم یعنی ؟!
درک قلبی کنیم که یکی است که توانایی هرکار را دارد .
تسلیم بودن به خداوند یعنی من از دور شانه هایم همه چی را میگیرم و میگذارم روی شانه های خداوند .
به تن و روح آرام خوابیدن !
یک نیرووو برتر از همه کیهان است که همه چی را هدایت میکند و توکل کنم برایش مرا هم هدایت میکند
شرایط، موقعیت ، حالت ها و مکان ها وووووو را به بهترین نوع برای ما رقم میزند .
تسلیم بودن به خداوند یعنی اینکه من هیچ غصه ندارمم .من هیچ تشویش و نگرانی ندارمم. من هیچ ترس ندارم .البته بعضی وقتا این داشتن ترس توهم است و گاهی به شدت 10درصد خوب است !
و این ها یک نکته از شرک است که شرک میورزیم .
این که تسلیمممم باشیممم پرواز میکنیممم در عین زمان ترس نداریمم از سقوط کردن از به زمین خوردن .
چون اعتماد به خداوند دارد که خودش را تسلیم خداوند بکند میپره بغل خداوند !
تسلیم شدن به مشکل یعنی اینکه هرچقدر ناامید شویم باید بازم ادامه بدهیممم مسیر را و خواسته که در قلب ما جا دارد باید برش برسیم .
من که جز ازین دسته هستم برای چیزیکه دوست دارم باید برسم . با تمرکز و فکر میرسانم خودم را به خواستههایم .
درپناه الله یکتا باشید
به نام خداوند که همه زندگی وهرچه دارم ازاوست سلام خدمت استاد عزیز ومریم جان ودوستان گلم؛استاد من وقتی کارم راشروع کردم وقتی همه چی خوب پیش میرفت حس خوبی داشتم اما وقتی یه کم فلافلام یه کم شل بود وبد میشد نجوایی به من میگفت ولش کن ؛دیگه ادامه نده اما من به خودم گفتم نه من میتوانم واستاد میگه به نجوای که بهت الهام میشد وحس بدی بهت میده گوش نده ،ومن اینا را با خودم مدام تکرار کردم؛والان خداراشکر هرکسی که از محصولاتم میخره راضی است؛وخداراصد هزار مرتبه شکر عاشق کارم هستم ؛وبا امید وتوکل برخدا هرروز روی خودم وباورهایم کار میکنم که هرروزبهتر از دیروز باشم؛استاد جان من بافایلهای هدیه به اینجا رسیدم واین ایده به نظرم رسید وآنرا عملی کردم؛وامیدوتوکل برخدا کارمو ادامه میدم ومیام دوره هارا میخرم وازموفقیتهای بیشترم براتون میگم؛خدایا شکر برداشتن چنین استاد نازنینی که هرروز وهروز بیشتر دوستش دارم وبه حرفاش ایمان دارم ومیخوام استاد تونسته من هم میتوانم ؛خدایاشکرت برای دوستانی که دراین سایت دارم واز بودنشون وخواندن کامنتاشون لذت میبرم؛خدایاشکرت؛