مصاحبه با استاد | فرصت «لذت بردن از مسیر رشد» را از خودت نگیر

به نام خداوند مهربان و رزاق

با سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربان

یکی از عوامل مخرب و داغونی که میتونه با راحتی آب خوردن مارو و منو از مسیر خارج کنه مقایسه کردن خودم با دیگران هست

من خودم تا ی مدت پیش خودم رو مقایسه میکردم میگفتم فلانی رو ببین همسن من هست و اون به فلان رسیده و من هنوز تازه از ی که شروع کردم به کار سنم هم داره میره بالا و اون وقت میومدم قول میدادم. که شروع کنم فایل ها رو رنده کنم و گوش بدم و فلان و ی روز میشد این کار و من خسته میشدم و میدیدم همونجا هستم ولی با چه تجربه ای با تجربه ای که احساسم بدتر و بدتر میشد و اونجاست که شیطان داره بر من غلبه میکنه و دلیل های منطقی برای من میاره که بابا اون فلانی باباش اگه براش خونه نمیخرید و ماشین نمیخرید الان اینجا نبود. تو که بابات نداره پس هیچی دیگه اون وقت ناراحت و به قانون و عباس منش و همه شک میکنم. ولی این فایل رو من شاید بالای 6 بار همین امروز گوش دادم و اینو متوجه شدم برای حال دل خودم و احساس خودم و لذت بردن خودم و بالا بردن سطح آگاهی های خودم گوش بدم. اصلا کجا میخوام برم خوب من رسیدم به اون خونه. رسیدم به اون ماشین. من رسیدم به همه چیز. خوب به چه قیمتی. به قیمت اینکه بدو شب بشه روز روز بشه شب. پس لذت کجاست

ی فکری که اکثر ماها داریم اینه که کار کن تا جونی. برسی به 40 سالگی زوارت در رفته دیگه انرژی 20 سالگیت نداری اون موقع دیگه برو ی گوشه ای تازه لذت ببر. کدوم لذت الان دارم همون هایی رو میبینم که با اون افکار رسیدن به 50 سالگی. به جای لذت دارن اسنپ میزنن

استاد تو کلا تمام قوانین رو بهم زدی که سن و فلان فقط ی عدده. فقط باورهاست که نشان میده نتایج رو. شما تو این سن ماشالله چه اندام زیبایی درست کردید. من یاد گرفتم به سنم نگاه نکنم. من شاید فردا نباشم پس حداقل سرم پیش خدا بالا باشه بگم ی روز رو عالی ترین شکل زندگی کردم

من نمیدونم افراد که به نتایج رسیدن با چه باوری رسیدن. حالا ی چیز بگم من که بچه بودم چند تا بچه همسایه داشتیم که اونارو هر روز مادرم میزد تو سر من و ما که اونا درس میخونن اونا فلان میکنن. حالا من خودم خیلی کار ها رو کردم برای دیده شدن باورتون نمیشه که این کمبود آنقدر زیاد هست که وقتی تو یو جمع بودم. بلند بلند حرف میزدم که جلب توجه کنم و یا از ی سری حرف های زشت استفاده می‌کردم. این کمبود آنقدر فراوان بود. و الانم هست ولی خیلی خیلی کنترل کردم و دارم میکنم که من برای خودم زندگی کنم

باورهای مناسب در مورد ثروت و علاقه به کار برابر با درآمد و نتایج

من خودم با عشق و علاقه کارم رو یکسال هست را انداختم و از فروش روزی 150 هزار رسیدم با تا 3 ملیون تومن و خیلی خیلی راضی هستم و من روز ها شده که ناهار هم نخوردم صبحانه هم نخوردم ولی با عشق ادامه دادم. ولی الان ی مدت هست تو ی رقم موندم و میدونم که باورهای من ی جا ایراد داره باید پیدا کنم و اونو برطرف کنم. و رزق رو ثروت به راحتی وارد زندگیم میشه

درسته استمرار کمه و لیزری کار نمیکنم ولی الان فهمیدم که اگر من برای خودم ارزش و لیاقت داشته باشم بدون شک این مسیر رو ادامه میدم و تمرکزی کار میکنم

من بسیار با ارزش هستم

من برای خودم و لذت خودم و راحتی خودم فایل گوش میدم

واقعا چرا من ساعت 6 صبح بیدار میشدم میرفتم سرکار تا 8 شب و هر روز اجبار پس چرا همین کار رو براس خودم انجام نمیدم که صبح زود بیدار بشم شروع کنم به کار کردن روی باور های وای خدا این همین الان آمد و گفتم. واقعا چرا

من لایقم. من لایق دریافت نعمت ها هستم باید بها بدم. اونم بهای تغییر باور

جونم به خودم که آنقدر عالی و سرحال و با استعداد هستم. وای سپاسگزارم عاشقتم خداجون