مصاحبه با استاد | فرصت «لذت بردن از مسیر رشد» را از خودت نگیر - صفحه 16

777 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فریبا صالح آبادی گفته:
    مدت عضویت: 2417 روز

    سلام هم فرکانسی ها

    ممنون جواب یکی از سوال های ذهنم رو گرفتم

    خیلی ممنون

    دوام بیاورم

    نتایج خواهد امد,,

    ویه تشکر مخصوص بابت بخش عقل کل برای من عالی بوده تا الان

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    نسرین پوربافرانی گفته:
    مدت عضویت: 2403 روز

    سلام سالهاست کتاب هایی در این زمینه خواندم و خوب بوده اما فایل شما رو بخشی اش رو شنیدم و بی نظیر بود به نظرم من خوشبختم که با شما اشنا شدم پ شنا خوشبخت تر که شنونده ای چون من دارید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    امیر سام بابائی گفته:
    مدت عضویت: 3147 روز

    درود استاد

    خدا قوت میگم خدمتتون

    دوست داشتم بدونم حوزه درسی یا رشته تحصیلی مرتبط با کار شما چیه؟

    برای کسانی که دوست دارند توی این حوزه کاری وارد بشن باید چه رشته تحصیلی رو انتخاب کنند؟

    البته اگه رشته تحصیلی وجود داشته باشه!

    ممنون میشم اگه راهنمایی کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    امید بالیدە گفته:
    مدت عضویت: 2730 روز

    سلام بە همە من دوتا سوال در مورد این فایل و خودم برام پیش اومد و اولیش این بود کەاگە بهترین نوازندە باشی و کسی نشنوە موسیقی هات رو نواختن اون چە فایدە ای دارە یا تو هر مورد دیگە ای و این کە اۆن مثال در چهل سالگی و شصت سالگی به موفقیت رسیدن چه لذتی داره اینا برام مبهمه اگه جوابم رو بدید ممنون میشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3045 روز

    بدون این که خیلی فکر کنم گزینه 1 را انتخاب می کنم یعنی بهترین در جهان حتی اگر شناخته شده نباشم ترجیح می دهم در حالتی باشم که بهترین حالت و احساس را برای خودم داشته باشم . قضاوت دیگران در مورد خودم اهمیت کمتری دارد .

    هر چند ذهنم می گوید هر دورا می شود با هم داشت و قبول نمی کند یا فقط این را می شود داشت یا آن را .خود آقای عباس منش به ما یا دادند هم می شود خدا را داشت هم خرما را . پس من هم گزینه 1 را می خواهم هم شهرت را .البته در حالتی که خودم حس خوبی داشته باشم و یکی از بهترین ها باشم.

    هر چه بیشتر روی باورهایم کار کردم مدارم بالاتر رفت بیشتر رها شدم اوایل خیلی دوست داشتم سریع موفق شوم و بیایم از موفقیت هایم در سایت بنویسم . الان دوست دارم موفق شوم اما نه به خاطر بقیه یا نشان دادن به بقیه به خاطر خودم بهتر زندگی کردن و غیره .هنوز می بینم کسانی در سایت هستند که دوست دارند به خاطر بقیه موفق شوند ما با کسی حتی خودمان مسابقه نداریم .این چیزی است که الان بهش رسیدم .نمی دانم اما همه چیز برای خوب شدن حس ماست . ما که واقعا نمی فهمیم مثلا نظر واقعی بقیه در مورد ما چیست خیلی نسبت به ما حس تحسین دارند یا حسادت . پس خیلی اهمیت ندارد چه در مورد ما فکر می کنند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    یحیی آقایاری گفته:
    مدت عضویت: 3833 روز

    عرض سلام احترام خدمت همه بزرگواران و منتخبین راه موفقیت و بهروزی ، از جناب آقای عباسمنش هم بی نهایت سپاسگزارم که خالصانه حتی با مطرح کردن موارد مفید زندگی خصوصی خودشون سعی در دادن آگاهی های مضاعف به همه مون دادن ، مواردی رو خواستم خدمت دوستان عرض کنم این مسئله بخصوص با گوش کردن به قسمنت پنجم مصاحبه با من برای بنده روشن گردید ، ببینید دوستان آقای عباس منش حتی با مطرح کردن خصوصی ترین موارد زندگیشون سعی دارن به ما کمک کنند تا به درک درستی از دنیا برسیم که همه چیز در یکتا پرستی خلاصه میشه و اصلا سبک و سیاق زندگی و نظر دیگران مهم نیست مطمئنا کسیکه نگاه توحیدی به مسائل داشته باشه نه عصبانی میشه نه خیانت میکنه و نه در حق کسی بدی میکنه و هر سند فیزیکی با دوسه خط نوشته الزام آور هیچ تعهدی نمیتونه باشه که اگر اینطور بود که مردم از ترس فردا اینهمه مهریه های سنگین رو مطالبه نمیکردن و آنهمه خیانت های آشکارو پنهان و سو ظن ها زیاد نبود ، نگاه توحیدی سنگین ترین بار مسئولیت رو بدون هیچ چشم داشتی متوجه آدم میکنه عشق به خدای یکتا باعث عشق به جهان و همه موجودات میکنه چنین انسانی فارغ از توجه دیگران بخودش ناخودآگاه نیکی و خوبی رو به مردم خواهد کرد و این آدم هر کسی میتونه باشه آقای عباس منش یا حتی شما کافیه که افق دیدتون رو وسیع تر از بده بستان های سنتی تحمیلی بکنین من این حس مسئولیت نا نوشته را موقع جنگ بین همسنگران دیدم که تو هیچ جایی سند نشده بود اما حمایت و عشق به همدیگه رو تا پای جان در وجودمون بدون توقعی احساس میکردیم کافیه نگاه توحیدی به مسایل داشته باشی و کار تمام است خومونو از قید و بندهای سنتی و بدون ضمانت اجرا خلاص کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    سیاوش جعفری گفته:
    مدت عضویت: 3502 روز

    سلام، خدا قوت برای تهیه ی این مجموعه فایلهای مصاحبه، خیلی خوب بودن. فقط یه سوال برای من باقی موند اینکه وقتی شما برای بار رفتید تهران، قبل از اینکه کارتون رو شروع کنید آیا برای همین کار که الان انجام میدید رفتید تهران یا فقط رفتید ببینید چی میشه و هدف خاصی در اون لحظه نداشتید؟ منظورم درمورد سخنرانی هاست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مهرنوش کوثری گفته:
    مدت عضویت: 2647 روز

    سلام استاد

    خواستم یه موضوعیو بگم

    ما مستاجریم تواین گیر داد ک دنبال خونه ایمو اینقدر گرون شده ک یه خونه متعادل گیرمون نمیمومد کلافه بودیم

    گوشی بابام افتاد شکست

    بعد مامانم یه تصادف کرد ماشین کلا نصفش خراب شد

    حالا خداروشکر میکنم ک اتفاقی برای مادرم نیوفتاد وخدارو شکر سالمه

    ولی تو این گرونی و اوضاع اقتصادی واقعا افتضاح نه میشه گوشیه بابامو درست کنیم

    مامانم طلاهاشو فروخت تا یه خونه خوب گرفتیم

    شغل دوم پدرم آژنسه اینترنتیه

    الان نمیتونه بره ماشینمونم ک اینجوری شده

    به نظر شما چرا این هفته گرفتاری و مشکلات یهو همه چی ریختن سرمون

    درعرض دوهفته

    چرا باید اتفاق بیافته.؟

    دلیلی داره

    مامانم همش ناراحته غصه میخوره

    وسایل ماشین خیلی گرون شده

    به نظرشما من الان باید جیبگم

    بگم خدایا شکرت

    ک بیشتر مشکلات نفرستادی

    یا بگم قسمت بوده یا حکمتی توشه

    خاهش میکنم جوابمو بدین خیلی ممنون

    درظمن من عاشق این هستم کمنولات شمارو تهییه کنم ولی خب پدرم میگه ۲۰۰ومن میخوای بدی یه سی دی بگیری؟

    چیکا‌کنم خودمم ک ۱۶ سالمه محصلم کار خاصی ندارم

    با این محصولات رایگان ب نتیجه نمیرسم

    همش استرس دارم

    دوس دارم درامد داشته باشم ولی اخه جیکار کنم

    واقعا نمیدونم

    ببخشید خیلی حرف زدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      امیر سام بابائی گفته:
      مدت عضویت: 3147 روز

      درود بر شما

      همه این اتفاقات باضافه چنتای دیگه پشت سرهم برای من افتاد و آخرینش همین ماهه گذشته بود که دستم شکست و الان پلاتین گذاشتن توش.

      خیلی فکر کردم که چرا باید این اتفاقها می‌افتاد و هیچ گاه خودمو لایق این همه اذیت شدن ندیدم. چون کار خلاف یا بدی نکردم که تاوان باید میدادم.

      تنها کاری که میتونستم بکنم در جهت حفظ آرامش و پیدا کردن جواب منطقی این بود که اول همش میگفتم حتما حکمتی توشه و میتونست بدتر از اینها هم بشه.

      بعد با گفتن اینکه خدا هر وقت یکی رو تا این اندازه تو فشار میذاره حتما بعدش میخواد یه حال حسابی بده.

      ولی در نهایت به این نتیجه رسیدم که با توجه به قانون آفرینش حتما یه کاری کردم خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته، که اینا عواقب اوناست. و امیدوارم که این تصادف آخرین درسی باشه که خدا بهم داده و همه اینا باعث رشد و تکامل من شدن تا آماده دریافت بهترینها باشم. چون تاوان دادم و پخته تر شدم و از اتفاقات درس گرفتم و باعث شدن از این به بعد با چشم بازتر و درست‌تر تصمیم های کاری و زندگیم رو بگیرم انشاالله.

      انشاالله که شما هم در مسیر رشد و تعالی قرار داده شدین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: