مصاحبه با استاد | فرصت «لذت بردن از مسیر رشد» را از خودت نگیر - صفحه 45 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-56.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-27 19:54:592025-01-28 04:06:56مصاحبه با استاد | فرصت «لذت بردن از مسیر رشد» را از خودت نگیرشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خدای عشق
سلام به دوستای عزیزم
روز ۸۵ روزشمار
خداروسپاسگذارم که امروز هم یه روزفوق العاده بود
استاد عزیزم چقدر چیزازت یادگرفتم، چقدر هر روز از کلام زیبات آگاهی دریافت میکنم، چقدر زیبا گفتی که برای موفقیت، عشق و باورهای درست و توالی در مسیره که ما رو به موفقیت توی اون اون هدفمون میرسونه،بااینکه بارها اینو ازتون شنیده بودم بازم نیاز دارم که بشنوم بازم نیازه که کاربشه بازم نیازه که فکر کنم بهش بازم باید قانون تکامل رو درنظر داشته باشم باید عجله نکنم باید لذت ببرم از مسیر باید فقط فکر مقصد نباشم، چقدر خوبه آدم بالذت به اهدافش برسه چقدر خوبه آدم اونقدر غرق عشقش باشه که رسیدن به موفقیت براش بدیهی باشه، این سایت نقطه عطفی بود توی زندگی من چقدر تغییرات کردم چقدر وقتی حالم میزون نیست میام اینجا عالی بیرون میرم ازش، خدایا میدونم تویی که داری هدایت میکنی عاشقتم یگانه معبودم.بینهایت سپاسگذارتم
به نام خداوند بخشاینده و مهربان
روز 85ام از روزشمار تحولم
وقتی به این فکر میکنم که از ته دل به چه چیزی علاقه دارم زبان انگلیسی میاد تو ذهنم. از طرفی اساتید زبان رو میبینم که از نظر مالی چندان موفق نیستند.احتمالا این ترمزم باشه. ولی از شما یاد گرفتم که اگه باورهامون راجع به ثروت درست باشه و به کاری که انجام میدیم علاقه داشته باشیم پول و ثروت هم میاد.ممنونم استاد و خانم شایسته ی عزیزم🍀🍀🍀🍀💖💖💖💖💖💖🍀🍀🍀🍀🍀🍀
سلام خدمت استاد عزیزم و اعضای خانواده صمیمی عباسمنش
استاد بخش اول صحبت های شما منو به یاد صحبتی از امام علی انداخت که میفرمایند ارامش در گمنامی است چقدر این حرف زیباست دقت کردم دیدم وقتی سفر میریم چقد نگران قضاوت مردم اون شهر یا جلب توجهشون نیستیم و فقط فکر لذت بردن خودمونیم کاش یاد خودمون بندازیم که زندگی هم یه سفره باید لذت برد ازش و فکر بقیه نباشیم که باختیم بازی رو
بنام خدای هدایتگر
سلام با اساتید عزیزم و همه ی دوستان
روز 85 ام
خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم که به سفرنامه هدایت شدم و هر روز دارم آگاهی های جدید رو یاد میگیرم و خیلی تلاش میکنم که به این آگاهی ها عمل کنم
چقدر این فایل ها برای من آگاهی بخش هستند از این فایل یاد گرفتم که اگر میخوام همیشه با انجام دادن به کاری توجه دیگران رو جلب کنم این از کمبود عزت نفس من است ضمن اینکه باید بپذیرم این ویژگی جزئی از انسان بودن من است باید یاد بگیرم و تمرین کنم که چگونه آن را کنترل کنم و اینکه در مسیری که انتخاب کردم کمالگرا نباشم و به خودم سخت نگیرم که دیگران از من راضی باشند بلکه از مسیر و از لحظه به لحظه زندگیم لذت ببرم زیرا که به احساس خوب رسیدن بزرگترین نتیجه ی من از این بازی است و هم زمان با کار مورد علاقه ای که دارم انجام میدهم باورهای عالی برای خودم بسازم اون وقت به مسیرهایی هدایت میشوم که سعادت رو برای من به ارمغان خواهد آورد
اوووو
سلام سید
نیومدی
باز هم نیومدی
باز هم
باز هم
و…
باز هم نیومدی
باز هم
باز هم
و…
اما
بلاخره
اومدی
غوقا کردی
اومدی و غوقاکردی
عجب ویویی ایولا داری پسر
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیزم سلام به مریم همراهمون سلام به دوستای عزیز
روز85سفرنامه
خدایا شکرت
اصل از فرع:اصل اینه که ما لذت ببریم و به خودمون سخت نگیریم.یعنی نه سخت بگیرم به خودم که من ادم خیلی قوی باشم که اصلا توجه ادمها برام مهم نیست و نه برای جلب توجه آدمها خودمو به هزار زور و فشار بندازم و فکرم درگیر باشه
یعنی حفظ تعادل
یک وقتهایی میبینی هیچ کس نیست.میگی خدایا فقط تویی فقط تویی همیشه کنارمی.اصلا تویی فقط تویی همه چیز تویی
اگر توجهی از ثروتی اگر هر چیزی هست تویی
خدایا شکرت
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
85.روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا
یادمه تو اکثر فایلای استاد که شنیدم میگفتن ما فراموش میکنیم خدا چه کارایی برامون انجام داده
و در موردش فکر میکردم
گفتم خدایا تو کمکم کن ببخش اگر در من کوتاهی بود و تمام روزایی که بهم کمک کرد و حتی این روزا که میگفت چی برای حالم خوبه و من اجرا میکردم و حالم خوب میشد
این حرفارو دیشب وقتی کل سرمو با پتو پیچیده بودم میگفتم و حتی یاد فایل دعای کمیل افتادم و از خدا درخواست کردم تا حالمو خوب کنه
آخه سه هفته شد من سرماخوردم و هر بار یه چیزی ازش یاد گرفتم و درسم بود تا درس بگیرم
نمیخواستم بیام اینجا بنویسم ولی گفتم شاید برای یک نفر کمک کننده باشه
الانم داشتم میخوابیدم یه صدایی بهم گفت برو بنویس ، در صورتی که من اومدم شب به فایل گوش بدم خواستم بنویسم گفتم آخه من چیزی ندارم برای نوشتن یهویی یاد حرفای استاد افتادم که میگفت از نتایجتون مشخصه که درست کار کردید یا نه
بعد گفتم نه من نمینویسم من الان سرماخوردم و نتیجه خودش مشخصه که درست عمل نکردم ، بعدا که بهتر شد حالم ،عمل کردنام به قدمایی که برمیدارم مینویسم
الان چیزی ندارم بنویسم
که یهویی خدا بهم یاد آور کرد که همین که درستو از سرماخوردگیت گرفتی بنویس
من درک هایی که داشتم رو مینویسم اینجا
من دیروز حالم خوب نبود چون سینوزیت هام چرک کرده بودن که قبلا نوشتم پنجره اتاقو باز گذاشته بودم تا بوی رنگ بره صبح بیدار شدم دیدم سرماخوردگیم بد تر شده
و حتی تو روز شمار نوشتم ولی بعد یادم اومد که استاد میگفتن وقتی نتیجه رو میبینی میتونی پی ببری درست کار کردی یا نه
بعد از خودم سوال کردم طیبه تو تو فایل روز شمار نوشتی که گفتی تو هوای سرد هیچی نمیشه و اینو هی تکرار میکردی ولی یه مدت بود که تکرارش نمیکردی و وقتی پنجره رو باز گذاشتی یه لحظه ذهنم گفت سرما میخوره سرت حتی مادر و زن عموم هم که مهمونمون بود گفت من یه لحظه حرفشونو باور کردم ولی بعد گفتم نه چیزی نمیشه
در صورتی که من از وقتی این باورو که نوشتم و هی تکرار کردم ،حتی درد گوشمم خوب شده بود به طرز معجزه آسایی ، پنجره اتاقو باز میذاشتم و هیچی نمیشد
البته درد گوشم دیروز گوش مخالفش بود که سرما بهش خورد
فکر کردم گفتم چه فرقی با روزای قبل داشت دیدم بله من باور هایی که نوشته بودم برای هوای سرد یه مدت بود تکرار نمیکردم و نمیگفتم و این بود که به گفته استاد تو فایل گفتگو با استاد قسمت 18 که به رنگکشتی بزرگ تشبیه کردن و گفتن که باید این باورای قدرتمند هی تکرار بشن و هرچند وقت یکبار تکرار بشن همیشه
و باید از ادامه این ماجرا یه درس دیگه میگرفتم
و خدا انگار بهم پس گردنی زد تا بگه حواست باشه
من دیروز رفتم تا چوب بگیرم و بیام رنگ کنم تا ببرم مغازه لوازم تحریری ،هوا بهاری بود و باد خوبیم میومد
من رفتم و برگشتم خونه بعد رفتم پشت بوم یه صدایی بهم گفت سرتو بپوشون گوش ندادم و رفتم باد میوزید گفتم هوا که خوبه کلاه چرا سرم بذارم ولی ته دلم نگران بودم که نکنه سرما بخوره به سرم
رفتم و بعد اون یهویی شدید شد درد سینوزیتم
چند روزی بود با هدایتایی که از خدا میپرسیدم چی برام خوبه و قشنگبهم میگفت من اجرا میکردم
مثلا میگفت از کشو دمنوشا چی بردارم که هر بار میدیدم دقیقا برای حال اون لحظه منه و اجرا میکردم
و دقیقا دیروز بهم گفته شد که سیر بخور ولی من اجرا نکردم چون سیر دوست نداشتم
و وقتی حالم بد شد یاد سیر افتادم
و دوتا سیر گذاشتم تو گوشام و سه حبه سیر خوردم و تمام اون دردا رو که حس میکردم داشتم با خدا حرف میزدم و میگفتم خدایا اگر کوتاهی کردم ببخش منو
حتی بین اون دردا متوجه شدم خدا به طرز خاصی سرفه رو ازم گرفته تا با درد دیگه روهم نره اونجا بود که گریه کردم و گفتم خدایا شکرت میدونی چیکار کنی واقعا سپاسگزارم ازت
و وقتی حرف میزدم باهاش آرامش میداد بهم تا سرفه میخواست بیاد میگفتم مدیریتش کن و خدا قشنگ محوش میکرد
حتی شب خواب دیدم داشتم یه چیزیو فقط رنگ میکردم و مدام درحال رنگ زدن بودم و بیدار شدم گفتم چرا من هی داشتم رنگ میزدم اولش متوجه نشدم چی بود الان که نوشتم متوجه شدم که باید همیشه مثل مثال استاد برای درک بهتر تکرار باورا رنگ زدن کشتی بزرگ که زنگنزنه
منم باید هی مستمر تکرار کنم همیشه مثل خوابی که دیدم و داشتم همه اش رنگ میزنم
و صبح که بیدار شدم دیدم کامل حالم خوب شده
من یه درسی هم که گرفتم این بود که همیشه سعی کنم باورای قدرتمند رو تکرار کنم و استمرار داشته باشم برای همه شون
و اینکه وقتی الهام و هدایتی بهم میشه حتی اگه دوست نداشته باشم انجامش بدم ،همون لحظه انجامش بدم
و اینکه سعی کنم یادم باشه هر کس سرماخوردگی داشت یا هرچیز دیگه قضاوتش نکنم و به باوراش ربط ندم و فقط و فقط روی خودم کار کنم
خدایا بی نهایت شکرت
من اینو یادم رفت بنویسم تو نظر قبلم
من واقعا با پیشنهادتون و ایده هاتون راجب دورههای جدید و قانون آفرینش کاملا موافقم خدارو شکر
استاد بیشترین چیزی هم که دارم بهش پی میبرم حرکت کردنه و در حرکت بودنه
سلام استاد عزیز
من چندتا سوال خیلی خیلی مهم دارم که جوابش رو نتونستم از فایل هاتون به دست بیارم
خواهش میکنم جواب سوال هامو به هر طریقی ک صلاح میدونید بدین
1) شما آقایون رو از ارتباط حتی سطحی با خانوم های متاهل منع شدید کردید میخواستم بدونم آیا این مسئله رو برای اقایون متاهل هم منع میکنید؟؟ نظرتون در مورد ارتباط سطحی اقایان متاهل با خانوم های مجرد چی هست؟؟ آیا این مسئله چیزی هست ک باعث بشه ما خانوم ها در موردش حساسیت نشون بدیم؟؟ نظره شخص شما رو در این مورد حتما و حتما میخوام بدونم
2) وقتی از محصول عشق و مودت استفاده میکردم حسم بهم گفت ک شما هنوز به همسره اولتون علاقمندید و وقتی جلسه اخر رو گوش کردم شکم به یقین تبدیل شد چون با صراحتا اعلام کردین هنوز همسره اولتون رو دوست دارید
احساسم بهم میگه هرچند بعد از طلاقتون وارد روابط بسیار عالی تر از ازدواجتون شدید و همه چیز مورد پسندتون بوده اما قلبتون هنوز گرمای عشق اولتون رو داره ک این منو نگران میکنه در مورد خودم البته… اینکه حتی اگر نفر بعدی خیلی خیلی هم خوب باشه اما جای عشق اول با تمام بدی هایی ک داشت، رو نگیره! و من این موضوع رو علت عدم ازدواج مجددتون میدونم
لطفا این مسئله رو برام روشن کنید
3) در مورد روابط گذشته اگر به خوبی ها و خاطرات خوش فکر کنیم دچار تشعشع حسرت میشویم اگر به خصوصیات بد و آزار دهنده طرف مقابل فکر کنیم، اونها رو در روابط آینده جذب میکنیم
توصیه اتون برای این مسئله چی هست، اینکه بگیم در کل فراموشش کن و بهش فکر نکن … غیرممکن هست!
پس باید چکار کرد؟؟
4) شما در زندگیتون از ابتدای کودکی با تضادهای شدیدی در ارتباط بودید و در محیط ناسالم رشد کردید اما از این مشکلات ب عنوان سکوی پرتاب استفاده کردید ک البته احسنت داره اما در مورد میکائیل قضیه متفاوته… پسره شما این سعادت رو داشته ک همون ابتدا در محیط سالم و با ثروت بسیار زیاد رشد کنه… پس بنابراین بدون هیچ تضادی به خوشبختی و سعادت رسیده و با توجه ب اینکه پدرش شما هستید خیلی کمتر دچار تفکرات منفی میشه ک بعدها بخواد خوشبختی شو از دست بده…
این موضوع رو برای من با توجه به عدالت خداوند روشن کنید
چون خیلی ها مثل شما نیستن ک همون ابتدا وسط مشکلات بدنیا بیان و پیشرفت کنن … اما خیلی ها هم هستن ک مثل میکائیل در ی شرایط عالی و ایده آل متولد میشن و بدون اینکه تلاشی داشته باشن تا اخره عمر خوشبختن!!
لطفا و خواهشا ب سوالاتم جواب بدین خیلی برام مهم ان
سلام استاد عزیزم
ممنون بابت این فایل
من به تازگی قراره شغلم رو عوض کنم و قدم در راه جدید بزارم .این فایل برای من خیلی آموزنده بود .خیلی ازش استفاده کردم.
الان دیگه اصلا عجله ندارم .
من قدمهام رو یکی یکی برمیدارم میدونم که خدا خودش مسیر رو به من نشون میده و به قول شما سعی میکنم از مسیر لذت ببرم تا وقتی به هدف برسم
و قول میدم این کار رو عاشقانه انجام بدم .
و جالب اینجاست که من هر فایلی از شما دیدم درست در اون موقعیت و شرایط بودم .
از طریق این نشونه ها به این نتیجه میرسم که من در مسیر فرکانس خواسته هام قرار گرفتم .
ممنونم از خدا که دستای هدایت گر خودش رو از طریق بنده هاش به سوی من دراز میکنه.و ممنونم از شما که دست توانمند خدا هستی .