مصاحبه با استاد | کلیدهایی برای خودشناسی و رشد ظرف درونی

سوالات:

  1. چرا با اینکه روی عزت نفس ام کار کردم و آن را رشد داده ام، بعد از مدتی متوجه می شوم دوباره به حالت نامناسب قبلی ام برگشته ام؟
  2. قدرتمندکننده ترین باوری که به شما در زمینه موفقیت مالی کمک کرده، چه باوری بوده است؟
  3. چگونه پاشنه های آشیل خود را بشناسم و روی بهبود آنها کار کنم؟ ( منظور از پاشنه آشیل، نقطه ضعف شخصیتی است که بیشترین ضربه ها از آن نقطه به زندگی ما وارد می شود) 

مفاهیمی که استاد عباس منش در این قسمت توضیح داده اند شامل:

  • رشد شخصیت = سرمایه گذاری بر ” تقویت نقاط قوت ” + ” اصلاح نقاط ضعف شخصیتی “
  • نقاط ضعف شخصیتی، اجازه بهره برداری از نقاط قوت مهارتی را نمی دهند بنابراین قدم اول برای رشد، رشد شخصیت از طریق بهبود نقاط ضعف شخصیتی است؛
  • در فرایند بهبود توانایی ها (مهارت ها)، اولویت همواره تمرکز بر نقاط قوت و تقویت آنهاست، اما درباره نقاط ضعف شخصیتی، باید بدانیم تا وقتی یک سری نقاط ضعف شخصیتی را حل نکنیم، نمی توانیم از نقاط قوت خود بهره برداری کنیم؛
  • چند راه کار ساده اما موثر برای ایجاد و پرورش عزت نفس؛
  • چرا بهبود عزت نفس یک فرایند دائمی است؟
  • پیش نیازهای ساختن موفقیت مالی؛
  • چگونه از مهارت هایم پول بسازم؛
  • شناسایی پاشنه های آشیل و فرایند بهبود آنها؛
  • در هر جنبه ای از زندگی، بیشترین تحول در زندگی شما از ” کار کردن روی پاشنه های آشیل ” شروع می شود. پاشنه آشیل یعنی نقاطی که ذهن شما برای تغییر در آن نقاط، بیشترین مقاومت را دارد و ذهن شما بیشترین ضربه ها را از طریق آن نقاط به زندگی شما وارد می کند؛
  • چرا با اینکه مهارت های زیادی دارم، اما نمی توانم از آنها پول بسازم؟ اولین قدم برای پول ساختن از مهارت هایم را از کجا و چگونه بردارم؟
  • حذف ترمزهای ذهنی که مانع ثروت ساختن از مهارت هایت شده است؛
  • به یاد آوردن دستاوردها و موفقیت ها عزت نفس را تغذیه می کند؛ 

تمرین:

یک دفترچه کوچک که حمل آن آسان باشد و برای شما همواره در دسترس باشد، تهیه کن. این دفتر را اختصاص بده به ” لیست پیشرفت های من”. می توانی از اپلیکیشن های موبایل خود که به این منظور طراحی شده اند نیز به جای دفترچه استفاده کنی. سپس هر پیشرفتی -هر چقدر کوچک- را که در هر زمینه ای کسب می کنی، در این دفترچه یادداشت کن. سعی کن هر چند وقت یک بار این لیست را مرور کنی.

تهیه “دفترچه دستاوردهای من” و مرور هر چند وقت یکبار لیست دستاوردهایت در این دفترچه، خودباوری درونی شما را مرتبا تغذیه می کند، عزت نفس شما را رشد میدهد، باور به امکان پذیر بودن را مرتباً در ذهن شما تقویت می کند و به این ترتیب شما را آماده ی قدم برداشتن در مسیر تحقق خواسته ی بعدی می کند؛


منابع کامل درباره آگاهی های این فایل: دوره روانشناسی ثروت 1

دوره روانشناسی ثروت 1، استاد رسیدن به خودشناسی است. خودشناسی از طریق باورهای بنیادینی که دلیل اصلی رفتارها، عکس العمل ها، ترس ها و نگرانی های ما نه تنها درباره موضوعات مالی بلکه درباره تمامیت زندگی است. تنها راه تغییر شرایط مالی، تغییر این رفتارها و عکس العمل هاست و تنها راه تغییر رفتار، ایجاد تغییر در ریشه یعنی در باورهاست. هر کدام از ما به واسطه ی گذشته ی خود و محیطی که در آن بزرگ شده ایم، باورهای متفاوتی درباره ثروت داریم. به همین میزان هم پاشنه های آشیل ما درباره ثروت و موفقیت مالی، با هم متفاوت است.
به عنوان مثال، پاشینه آشیل یک فرد در مبحث موفقیت مالی، احساس لیاقت داشتن درباره ثروت است. اما برای یک فرد دیگر، مهم ترین مانع در برابر موفقیت مالی، باورهای مذهبی و شرک آلودی است که در ذهن او معنویت و ثروت را در مقابل هم قرار داده است. خداوند و ثروت را در مقابل هم قرار داده است و به این شکل ترمزهای در ذهن فرد درست شده که مانع رسیدن به موفقیت مالی است.
بر این مبنا، آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 1، برای هر دانشجو به صورت منحصر به فرد و شخصی عمل می کند. یعنی این دوره به دانشجو کمک می کند تا با به شناخت رسیدن از باورهایش درباره ثروت، در قدم اول، باور محدود کننده ای را در ذهن خود بشناسد که در حال ایجاد بیشترین تخریب در وضعیت مالی اوست و پاشنه آشیل او محسوب می شود. باوری که حتی کوچکترین بهبود در آن نقطه، بیشترین تأثیر مثبت را می تواند در وضعیت مالی فرد ایجاد کند. سپس در ادامه جلسات دوره، به کمک منطق های قوی، فرایند تغییرات آن باور در ذهن فرد شروع می شود و به همین منوال هم وضعیت مالی فرد شروع به بهبود می کند.

مطالعه محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 1


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

301 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «اندیشه افشین» در این صفحه: 4
  1. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2954 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین

    دو تا موضوع که در این گفتگو مطرح شد ، موضوع خدا و عزت نفس هست که ارتباط بسیار نزدیکی بهم دارند یعنی عزت نفس در یکی از تعاریف خودش ، باور به وجود خداوند بعنوان نیروی خلاق ، اندیشه برتر و نیروییه که به اندیشه ها و باورها و فرکانس های آدم ها شکل میده . حالا وقتی کسی عزت نفس پایینی داشته باشه نمیتونه حضور این نیرو را درون خودش باور کنه . نمیتونه بپذیره که خداوند ، نه مقدسه نه مهربونه نه بدجنسه و نه هیچ چیز دیگه و خداوند با اندیشه های ما مهربون میشه ، بدجنس میشه ، خوب یا بد یا هر جور دیگه ای میشه . فقط با اندیشه های ما و توجهات ما و فرکانس های غالبی که احساسات ما را تحت‌الشعاع خودشون قرار میدند . یعنی در واقع این ما هستیم که به اون خاصیت برتر که قدرتِ ایجاد شدن داره و بهش میگیم خدا ، شکل میدیم اما آدم ها نمیخواند اینو بپذیرند چون بخاطر عزت نفس های پایینی که در وجودشون هست دوست دارند خدا یک چیزی بزرگتر و یک والد مهربون و قدرتمند باشه که پشت اونها بایسته و مواظبشون باشه و نمیخواند خودشون ، خدای زندگی خودشون باشند که با فرکانس هاشون به اون خدای بدون شکل ، شکل بدند .

    من در مورد خودم بگم که وقتی این موضوع را درک کردم چون عزت نفس پایینی داشتم ترسیدم و گفتم خب درسته که من خالق زندگی خودم با فرکانس های خودم هستم اما اگه یه جایی به خدا نیاز داشتم چکار کنم . در واقع عزت نفس پایین ، هنوز اون خدای غلط قبلی را در ذهن من نگه داشته بود و من میخواستمش . من هنوز خدای اشتباهی را میخواستم که وقتی از آدم ها ناراحتم توی بغلش برم و وقتی از دست خودش ناراحت میشم بهش غر بزنم . و وقتی دیدم هیچ خدایی به اون مفهمومی که من باورش کرده بودم وجود نداره واقعا ترسیدم چون انقدر باورهام غلط و عزت نفسم پایین و فرکانس هام پر از نگرانی و ترس بودند که عملا اون خدای قبلی که نبود ، خدای جدیدم که با فرکانس های من به بدترین شکل عمل می‌کرد ، پس من زیر فشار باورهای خودم له شدم . تقصیر اون خاصیت برتر و نیروی خلاق ( خدا) نبود بلکه تقصیر من بود که اتفاقات را به بدترین شکل رقم میزدم . اما انقدر احساس نالایقی در وجودم شعله می کشید که نمیتونستم باور کنم که میتونم به این نیروی شگفت انگیز ( خدا) شکل بهتری بدم و مثل پرنده ای شده بودم‌ که برای فرار از قفس ذهن خودش به در و دیوار میزنه و هرچقدر تلاش میکنه نمیتونه از خودش فرار کنه . ما هیچوقت نمیتونیم از پیله فرار کنیم ما فقط میتونیم توی پیله بمونیم تا پروانه بشیم و برای همینه که استاد میگه بهترین نقطه برای شروع همین جائیه که توش هستی یعنی همین قفسی که داری خودتو به در و دیوارش میکوبی بهترین نقطه برای شروع توئه . یعنی تغییر شکل پروانه از داخل پیله شروع میشه و ما باید در هر شرایطی که هستیم هرچقدر هم که سخت باشه تغییر کنیم تا پروانه بشیم و از پیله خارج بشیم و دنیای واقعی را ببینیم . دنیایی که ذهن می‌سازه دنیای واقعی نیست . دنیای واقعی ، دنیای بعد از پروانه شدنه . این مثال پروانه مثال بسیار خوبی برای درک عزت نفس و شناخت خدای واقعیه و البته که خداوند نشانه های خودش را در دنیای واقعی متجلی میکنه تا ما با دیدن امثال پیله بودن ها و پروانه شدن ها به اصالت وجود اون قدرتی که به پیله و پروانه شکل داده پی ببریم . اینها جملات فانتزی نیست اینها حقایقی هستند که من یکی برای درکشون تاوان سختی دادم یعنی رهایی از زندان ذهن و ایستادن روی پای خودت بعنوان خدای خودت دردناکه اما قشنگی زندگی در اون لحظه ای نهفته س که میفهمی پروانه هرگز به پیله برنمی گرده یعنی وقتی بواسطه درک اون انرژی ، یاد میگیری چجوری ازش استفاده کنی و راه بکارگیریش را می آموزی خودت خدای خودت میشی چون میتونی به خدای بدون شکلی که سرشار از پتانسیل برای ساخته شدن و خلق شدن هست شکل بدی و تو دیگه هرگز به پیله ای که ترس ها و نگرانی ها حاکمش بودند برنمی گردی . و البته این پروسه منوط به ایجاد عزت نفسه . هرچقدر عزت نفس ما بیشتر بشه ، بیشتر میتونیم به خدا دست بزنیم . بیشتر میتونیم تو کارش دخالت کنیم . بیشتر میتونیم بهش دستور بدیم . بیشتر میتونیم ازش سوءاستفاده کنیم . به والله الان اون جمله استاد را توی قانون آفرینش که گفت شما به یه جایی می‌رسید که از خدا سوءاستفاده میکنید و حضار خندیدند را میفهمم .

    رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند

    بنگر که تا چه حد است کمال آدمیت

    هیچوقت معلم ها نفهمیدند این بیت چی میگه . چون کسی دنبال اینکه این خدا کیه نرفته . خود خدا از کلمه اذا استفاده میکنه و میگه …… اذا ساءلک عبادی عنی …… اگر بندگان من درباره من پرسیدند…..چون کسی نمی پرسه خدا کیه

    بله آدمی به جایی میرسه که از قدرت های زمینی فارغ میشه و البته از زندان ذهن فارغ میشه ، از پدیده ها و اتفاقات و اعتبار دادن ها فارغ میشه و خاصیت و انرژیی را باور میکنه که میتونه با فرکانس ها و باورهاش بهش شکل دلخواه را بده و این یعنی کمال آدمیت…….‌

    سپاسگزارم استادم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 63 رای:
  2. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2954 روز

    سلام دوست عزیز

    یک سری اتفاقات حاصل فرکانس های قبلی ما هستند که با باورهای بنیادین ما که ریشه در وجودمون دارند و یک جورایی شخصیت ما را شکل دادند ، ارسال میشند یعنی ما همیشه درصدی از ناخالصی فرکانسی را داریم که منجر به خلق ناخواسته ها میشند اما هرچقدر روی خودمون کار می‌کنیم به خلوص فرکانسی بیشتری میرسیم یعنی بیشتر باور میکنیم که خداوند با افکار ما جواب میده پس سعی میکنیم اندیشه های بهتری داشته باشیم و زمانِ موندن در حال خوبمون را بیشتر کنیم و به اتفاقات به چشم بد نگاه نکنیم تا احساسمون بد نشه و تکرار همین کار باعث بهتر شدن اتفاقات میشه و ما در روند رشد قرار می‌گیریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2954 روز

    سلام مجدد

    بله درسته همه اتفاقات حتی همون اتفاقات به ظاهر بد را هم ما با فرکانس هامون بوجود میاریم ولی نگاه مثبت شما به اون اتفاق ، باعث تغییر شرایط و خلق اتفاقات بهتر بعدی میشه یعنی اصل قضیه اینه که اجازه ندید مدت طولانی در احساس بد ناشی از یک اتفاق بد بمونید و با پیدا کردن نکات مثبت در اون اتفاق ، حال خودتون را بهتر کنید و فرکانس های بهتری برای خلق شرایط بهتر بفرستید .

    در واقع بحث این نیست که اتفاقات بد را ما بوجود نمیاریم . بحث اینه که وقتی یک اتفاق بد را بوجود آوردیم تمام تلاشمون را بکنیم که نگاه بدی بهش نکنیم و برچسب بد بهش نزنیم و این کار بخاطر غرق نشدن در احساسِ بدِ ناشی از اون اتفاقه که منجر به اتفاقات بدتر نشه . اگر نتونید شکل نگاهتون به اتفاق بد را تغییر بدید صددرصد اتفاقات بد دیگری را رقم خواهید زد چون در نهایت شما هستید که اتفاقات را خلق میکنید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2954 روز

    سلام نفیسه جان

    ممنون که وقت گذاشتی و نتایجت را نوشتی . درسته عزت نفس سقف نداره و همیشه راه برای گسترشش وجود داره . وقتی روی خودت کار میکنی و بالا می بریش و واکنش دنیا را می بینی که چقدر متفاوت شده ذوق میکنی . وقتی بین یه عالمه آدم قرار میگیری که عزت نفسشون از تو کمتره چقدر به خودت می بالی و از درون ذوق میکنی . امسال عید یکم پسرم زبون درازی کرد و گفت من با شما مسافرت نمیام میخوام با پدربزرگم اینا برم گفتم خب برو . خواهرم گفت چرا گذاشتی با اونا بره باید پیش خودت نگهش داری گفتم نه اتفاقا بذار بره و تجربه های جدید کسب کنه بذار بره و ارتباطات جدید و آدم های جدید ببینه و خیلی برای خانواده خودم عجیب بود که من حتی در طول مسافرت به پسرم زنگم نمی زدم و فقط دلم براش تنگ شد و بهش پیام دادم و اینکه دوست داشتم بدونه که دوستش دارم و از اینکه کاری که دلش خواسته را انجام داده ناراحت نشدم و نتیجه این بود که پسرم وقتی برگشت اصلا اون آدم زبون دراز قبل از سفر نبود که یک سری آدم ها را بزرگتر و باحال تر میدید و واقعا آدم ها براش عادی شدند و میگه مامان چقدر همه پشت سرت بهت احترام میذاشتند و دوستت داشتند . کل این جریان اعتماد به نفس منو بالاتر برد و حس کردم نسبت به خواهرهام که ۱۵ ۱۶ سال بزرگتر از من هستند چقدر قوی تر هستم .

    بازهم از شما بخاطر به اشتراک گذاشتن تجربیاتت ممنون . موفق باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای: