سوالات:
- آیا خداوند فقط برای ما خیر می خواهد و فقط خوبی ها را وارد زندگی ما می کند؟
- شما باورهای توحیدی را چطور ساختید؟
- در آیه اذا سآلک عبادی انی شرط خداوند این است که به شرط اینکه شما هم من را اجابت کنید. ما چطور می توانیم خداوند را اجابت کنیم؟
مفاهمیمی که استاد عباس منش در این قسمت توضیح داده اند شامل:
- چگونه در مدار خداوند قرار بگیریم؛
- مفهوم «رابطه دوطرفه میان ما و خداوند» از طریق توضیح “سیستمی بودن رفتار خداوند”؛
- تجربیاتی که “توحید را به عنوان تنها اصل”، به من شناساند؛
- نحوه ساختن باورهای توحیدی؛
- اولین قدم در مسیر توحید برای من، حساب نکردن روی آدمها بود و آرام آرام یاد گرفتم که چطور روی خداوند حساب کنم؛
- مفهوم ایاک نعبد و ایاک نستعین؛
- از آدمها تشکر کن اما روی یک فرد خاص حساب نکن؛
- از آدمها تشکر کن اما اعتبار حضور آن فرد را به خداوند بده؛
- ارتباط مستقیم بین شرک ورزیدن و دور شدن از نعمت ها؛
- “درخواست های ما از خداوند”، از دیدگاه قانون فرکانس؛
- نگاه سیستمی درباره «تغییر»؛
- فارغ از اینکه چقدر تا کنون مسیر اشتباه را رفته ای، سیستم به محض تغییر مسیر، رفتار خود با تو را تغییر می دهد؛
- توضیح سیستمی بودن رفتار خداوند از طریق توضیح آیه اذا سألک عبادی انی…؛
- بارزترین ویژگی خداوند از نگاه آیه و اذا سآلک عبادی انی…؛
منابع کامل برای درک و اجرای بهتر آگاهی های این قسمت:
جلسات 9 و 10 دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها
بخش چگونه فکر خدا را بخوانیم | دوره 12 قدم
“تفاوت یشا و یرید” در دوره قانون آفرینش | بخس دهم، کلید درک مفهوم سیستمی بودن رفتار خداوند است؛
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | منظور از"سیستمی بودن رفتار خداوند"، چیست؟609MB42 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | منظور از"سیستمی بودن رفتار خداوند"، چیست؟40MB42 دقیقه
به نام خداوندبخشنده و مهربان
سلام خدمت استاد عزیزم همچنین خانم شایسته وتک تک دوستانم
خدارو صدهزار مرتبه شکر که امروز هم فرصتی بهم داد تا بیام این فایل رو نت برداری کردم ودرک خودم ونکات مهمش درحال حاضررو برای خودم بنویسم تا ازش توی زندگیم و قوی شدن ایمان وباورم استفاده کنم ..
خدایا به امید خودت …..
نکات مهم فایل ….
استاد میگه من اصلا موافق این قضیه نیستم که خداوند به شکل اتفاقات خوب وارد زندگی ما میشه .اصلا این نگاه رو من ندارم …
اولاکه اتفاقات رو مابهش برچسب میزنیم .ممکنه یه اتفاق بظاهر خوب برای یکی بیوفته ولی نتیجش اصلا براش خوب نباشه وبرعکس …
(وَ عَسَی أنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُم وَ عَسی أنْ تُحِبُّوا شیئاً و هُوَ شَرٌّ لَکُم )
لیکن چه بسیار شودکه چیزی را شما ناگوارشمارید ولی بحقیقت خیروصلاح شما درانبودهوخداوند بمصالح امور داناست وشما ندانید….
اتفاقات راماخودمون برچسب میزنیم ولی توی تصویر بزرگتر یه موقعی هست شما یه آدمی رو یا خودتون یا دیگران رو میبینید که همیشه داره یه سری اتفاقات براش می افته که نتیجشم خوب نیست .
مادرمورد یه اتفاق خاص صحبت نمیکنیم درمورد یک روند صحبت میکنیم وحالا یا خودتون یا دیگران رو دیدین که همیشه یه سری اتفاقات براشون میافته که نتیجش خیلی خوبه ..
واینها کارخدانیست ..
خدا عملکردش سیستمیه این نیست که بگیم خدامیاد دخالت میکنه توی زندگی ما فارغ از اینکه ما چه افکاروچه فرکانسهاوچه باورهایی رو داشته باشیم ..
اینکه میاد کمکمون میکنه یابلا سرمون میاره …
نه اینطور نیست بارها توقرانم آمده که هرآنچه براتون اتفاق افتاده یامیافته بماکانوا یعملون بماکسبت ایدهم به ماقدمت ایدهم به خاطر آنچه که فرستادین اونچه که انجام داده آید هر اتفاقی براتون می افته
و بارها خداوندمیفرماید که الله به کسی ظلم نمیکنه
اگه که از تصویر بزرگتر استفاده کنیم .آنچه که روند زندگی ماروبرامون به شکل اتفاقات میاره اون چیزی هست که خودمون داریم خلقش میکنیم
باافکارمون باباورهامون حالا ممکنه ناآگاهانه چیز نامناسب خلق کنیم ..
کسی که همیشه افکارنگران باورهای نادرست داره همیشه عصبیه ناراحته غمگینه همیشه هم اتفاقاتی رو جذب میکنه که ناراحتی غم و عصبانیت بیشتری رو توزندگیش بوجود بیاره واین کارخدا نیست …
وکسی که اتفاقات خوب براش می افته همیشه شاد حالش خوبه امیدوار متوکل وهمیشه سعی میکنه جوری به مسائل نگاه کنه که به احساس خوب برسه
جهان و خداوند هم به شکل اتفاقاتی رخ میده که این احساس خوب رو بیشتر تجربه کنه …
پس درنتیجه ،خداوند هیچ کاری درزندگی ما انجام نمیدهد
مگر اینکه خودمون فرکانسشو بفرستیم..باچی اینکارو انجام میدم ؟
باباورهامون باکانون توجهمون …
موضوع مهم بعدی اعراض کردن هست که خداوند در قرآن به شکلهای مختلف به پیامبران میگه چیزهایی که نازیبا هست رو بهش توجه نکن
فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَانْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ
بنابراین از آنان روی برگردان و منتظر باش که آنان هم منتظرند ..
ازاونها اعراض کنید بی توجه باشید ..
هرآنچه که اتفاق میافته رو خودمون رقم میزنیم ولی ممکنه من دارم رو خودم کارمیکنم سعی میکنم کاتونتوجهم رو کنترل کنم وسعی کنم حالم خوب باشه ولی یه اتفاق به ظاهر بدمیافته باید بتونم سعی کنم همون اتفاق بظاهر بدرو خیریتی ببینم که یه سری درسها رو میخواد بهم بده وباعث پیشرفتمبشه باعث رسیدن به اهدافم بشه واگه اینکارو بکنیم دقیقا همین اتفاق برامون می افته اون اتفاق بظاهر بد نتیجش مثبت میشه برامون ….
نکته ی بعدی ساختن باورهای توحیدی هست …
به نظر من همه ی ما توی قلبمون به خداوند ایمان داریم وخدارو باور داریم همه ی ما فرق نمیکنه چه دین چه مذهبی داشته باشیم حتی اونیکه میگه به خدااصلا اعتقاد نداره توروزهای سخت شرایط سخت یکاحساسی رو توقلبش حس میکنه یه نیرویی که بالاتر از اونه که میتونه به اون کمک کنه
ایاک نعبد وایاک نستعین .تنها ترو میپرستم وتنها ازتویاری میجوییم …
رابطه ی ما باخداوند یک رابطه ی دو طرفه هست .
خداوند یک انسان نیست که بگم احساساتی میشه دلش میسوزه برام وفکرکنم یه موجوده که نشسته اون بالا و تصمیم گیرنده ست..وبگم باهرکی حال میکنه بهش نعمت میده باهرکیمحال نمیکنه بهش بدبختی میده ..
نه اینطور نیست
سیستمی بودن رفتار خداوند به این شکل که شما باتوجه به افکارت باتوجه به باورهاتورفتارت داری ازخداوند نتیجه میگیری ..
نکتهی بعدی درمورد این آیه هست …
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌۖ أُجِیبُ دَعۡوَهَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡیَسۡتَجِیبُواْ لِی وَلۡیُؤۡمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمۡ یَرۡشُدُونَ
و اگر بندگانم در مورد من از تو بپرسند،بگو:من بشما نزدیک هستم،و به نداى کسى که مرا بخواند پاسخ مىدهم،پس به ندایم پاسخ دهند و بمن ایمان آورند،تا هدایت شوند
یعنی شما درخواست میکنید خداوند اجابت میکند اما این رابطه رابطه ی دوطرفه ست .خدابعنوان یکادم نیست که بهش بگی اونم بگ چشم یا بگه نه
نه تویه فرکانسی میفرستی یک سری باورهایی داری اون هم پاسخ میده به باورهای شما اون همیشه آیینه ی شماست …
استاد میگه نگاه من به خداهمون نگاهیه که قرآن به خداوند داره میگه (الله نورالسماوات والارض ).
میگه به هرکجا روکنی خدارو میبینی به مشرق به مغرب رو کنی خدارو میبینی ..
میگه در واقع هولااول وهولااخر هولاالظاهر وهولاالباطن
اون همه چیز دربعد زمان اون همه چیز دربعد مکان اون همه چیز دربعد اشیا.
خدا بصورت سیستماتیک عمل میکنه بصورت یک رفتار سیستمی که اگرماقانونش و درک کنیم مثل هرسیستم دیگه آیی که بهش یه ورودی میدیم ویکخروجی یکسان تحویل میگیرم ..
مثل دستگاه آبمیوه گیری میمونه این سیستم ..
اگر ما بهش سیب بدیم آب سیب بهمون میده نه آب هویج نه چیز دیگه امکان ندارد هرگز
ما بایه همچین سیستمی طرف هستیم …
تواین آیه خداوند هممیگه تودرخواست میکنی من اجابت میکنم اما به شرطی که تو هم اجابت کنی منو توهم ایمان بیاری به من
در واقع این نیست که درخواستهای ما درخواست کلامی باشه من بگم خدایا پول بده خداهم بگه چشم بیابگیر.
درخواست فرکانسیه باید باورهامون درمورد پول وثروت عوض بشه تاحهان هم به عنوان سیستم با تغییر ما رفتارشو تغییر بده
یعنی من تغییر کنم افکارم باورهام تغییر کنه رفتار خداوند هم درمورد من تغییرمیکنه
وخوبی جهان اینکه فارغ از اینکه ما چه گذشته آیی داشتیم وفارغ از اینکه درگذشته پانصدهزاربار بهش سیب دادیم بهمون آب سیب داده
ویا زهردادیم وبهمون آب زهربرگردونده .
فارغ ازاین داستان اگراینیاربهش هویج بدم اون کاری به گذشته نداره اینبار بهم آب هویج برمیگردونه نگاه سیستمی اینجوریه ..
واگه ما بدونیم سیستم چه جوری داره عمل میکنه فارغ از اینکه قبلاً چه جوری این سیستم وچه پاسخی به باورها و رفتارهای گذشته ی مامیداد اینبار اگه من تغییر بدم باورها ورفتارهامو وکانونتوجهمرو سریع پاسخهاش تغییر میکنه راه تغییر میکنه ..سیستم اینجوریه …
نکتهی بعدی اینکه خدادراین آیه هفت بارازضمیر من استفاده کرده ومیگه اگه بندگان من بندگان من نه مردم نه همه ی مردم نه مردم عادی ازت پرسیدن به اونها بگو من قریب هستم قریب به معنای نزدیک هستم .چرا اینجوری میگه چون هممون فکرمیکنیم خداازما دور
که به قول خودش میگه من ازرگ گردن به شمانزدیکترم …
چون خیلی راحت مافراموش میکنیم چه تودوره ی بدبختی که خدارو فراموش میکنیم میریم سراغ غیرخدا
وچه تودوره ی غرور خدارو فراموش میکنیم فکرمیکنیم خدادور وعصیان میکنیم .
ولی وقتی بدونیم خدا نزدیکه نه عصیان گرمیشیم ونه در دوره ی غرورخدارو فراموش میکنیم که فکرمیکنیم خداازمادور
چون میدونیم نزدیکه گوشمونو همون لحظه میپیچونه اگه ازمسیرخارج بشیم ..
سیستم اینجوریه ورودی بد بدی خروجی بد بهت میده بدون تعارف هیچ رحم ومروتی هم درکارنیست وبه نظر من اونقدر مهم بوده که خداوند در قرآن درموردش صحبت کرده ..
ما هیچ کدوم نمیتونیم هیچ وقت ادعا کنیم که مابنده ی صالح خداوندیم ولی میتونیم هرروز روخودمون کارکنیم که نزدیکتر بشیم بهش میتونیم اینکارو انجام بدیم .
خداوند چیزی برای کسی نمیخواد
این ما هستیم که درمدارخداوند قرار میگیرم وخداوند هم پاسخ میده به افکارمابه باورهای ما به رفتارما به ایمان ما ….
استاد چقدر این فایل عالی بود چندبارگوش دادم بهش اما وقتی نوشتم خدامیدونه چقدر درکم وتمرکزم بیشتر شد خیلی این اگاهی خوبه خدارو شکر
استاد این شما بودین وهستین که به من یاددادین خدارو بشناسم اونقدر قشنگ وروان ساده قابل فهم اون اصل قرآن رو میایین میگین که کاملا درقلب آدم میشینه
استاد هرچی تابه العان توزندگیم یادگرفتم ازشناخت خداوند ودرک قوانینش اینهارو مدیون شما تعهد شما وعشق شما به این مسیر میدونم …
شما دستان پرازعشق نور و هدایت خداوند توزندگی تک تک ماهایی هستین که به این سایت هدایت ودعوت شدیم ..
استاد ازت بینهایت سپاسگذارم ..
خدا رو شکر میکنم استاد خداوند جواب منو داد کاملا عادلانه وقتی باورکردم هرچی خودم بهش انعکاس بدم اون آیینه وار همون چیزها رو بهم منعکس میکنه بدون ذره آیی کم و کاستی …
مثل اون ابمیوه گیری چقدر مثال خوب وقابل درکی بود
خدا هرگز برای من بدی سختی وحتی زهر نخواسته
هرکاری کردم خودم کردم .حالا که دارم تغییر میکنم
فارغ از گذشته ام وباورها وافکارگذشته هام داره العان به این شخصیت جدیدم باور جدیدم جواب میده .
درست همون حرف خودش درقران که ما هرکاری کنیم جواب همونو دریافت میکنیم وخداهرگز به کسی ستم نمیکنه …
خدا مهربانه خدا سیستم گذاشته خدا قانون گذاشته هرچقدربهتر این قوانین رو درک کنم بهتر نتیجه میگیرم ..
خدارو شکر امشب هم به لطف خودش این فایل وگوش کردم و نوشتم .خدایا شکرت.
خدایا مارا به راه راست هدایت کن راه کسانیکه ب آنها نعمت داده ای نه راه گمراهان وغضب شده گان خدایا تنها ترو میپرستم وتنها ازتویاری میجویم ای مهربانترین مهربانان …
خانم شایسته ی عزیزم ازشماهم خیلی خیلی سپاسگذارم
در پناه خداوند یکتا باشیم
به نام خداوند مهربان …
سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته جان وتک تک دوستانم …
خدایا به امید خودت
درمورد شناخت پاشنه آشیل خودم باید بگم البته این درک من ازروند کارکردن رو خودم هست که به این نتیجه رسیدم .البته باید بگم واقعا من نرسیدم خدا بهم گفت اینه وخودش کمکم کرد …
وقتی من روخودم شروع کردم به کارکردن …
منم دوست داشتم ودارم ازلحاظ مالی پیشرفت کنم
خدارو شکر به نسبت قبل خیلی بهتر شده زندگیم ..
اما تواین روند حسم وندای قلبم بیشتربهم میگفت من به توحید واون اعتماد قلبی به خدا بیشتر نیاز دارم
اینکه واقعا خدا رو بشناسم جایگاه خدارو بدونم توزندگیم کجاست …
باور کردن خدا وفهمیدنش به نظرمن یه شاه کلید برای همه چیه
اصلا وقتی خدارو درک میکنی که اصلا خداچیه کیه
چطور میتونم روش حساب کنم ،چطور بهش اعتماد کنم .چطور بدونم واقعا حرفش چیه .
چون یه پیشینه ی خیلی ناجالب ازخدا تو ذهنم بود باکلی سوال ازش
که میگفتم خدا چرا بین ما و پیامبرها فرق گذاشته
چرا اونها رو انتخاب کرده
کاش منم انتخاب میشدم مثل پیامبرابودم
چرا اینقدر معجزه های غیر قابل باور توقران آمده که اینقدر افسانه ای هست چطور باور کنم حقیقت داره
ازکجا معلوم قرآن ودست کاری نکرده باشن
چرااسم بقیه پیامبراواماما نیومده توقران که به ما گفتن
واین که چرا خدا ما آدمهای عادی رو دوست نداره اینقدر به ما سخت میگیره ..
چون شرایط زندگی خوبی نداشتم درگذشته وازلحاظ روحی خیلی احساس تنهایی میکردم به شدت خودمو بی پشت و پناه میدیدم .چون پدرو مادرم دقیقا بعد از نامزدی من و خواهرم ازهم جداشدن منم به شدت به مادرم وابسته بودم البته ازهمه لحاظ نه بیشتر ازلحاظ عاطفی و اینکه به شدت خجالتی و اعتماد به نفس پایینی داشتم با انواع ترسها و……
همه ی اینها نشونه های واضحی برای من بودن که بیشتر باید روی ایمانم کارکنم اینو که به این شکل العان متوجه نمیشدم
.خیلی نمازمیخوندم دعا میکردم گریه میکردم وتوخلوتم شبها باهاش حرف میزدم …….
وازیه جایی به بعد متوجه شدم که دارم الکی وقت تلف میکنم وزدم زیر همه چی وگفتم خدایا ببین اون بیرون یه عالمه آدم بد هستن(البته این ازنظر فکر خودم بود که اینجوری فکرمیکردم که آدمهای ثروتمند کسیکه پولش ثروتش ازراه نادرست آمده توزندگیش )
چون این تجربه رو داشتم ارحرفهای بقیه گفتم خوب اگه اینجوریه منم بد میشم مطینن اینجوری زندگیم خیلی بهتر میشه .
دیگه نماز نمیخوندم خیلی پایبند حجابم نبودم پایبند حرف بقیه نبودم هرکاری که فکرمیکردم به من کمک میکنه ودرست نیست و انجام میدادم که زندگیم تغییر کنه ..
این پروسه شاید دوسال طول کشید یا کمتر ولی هرشب من داشتم گریه میکردم وبا خدا بحث داشتم که باشه دلت خنک شد من آدم بدی شدم همینو میخواستی کمکم نمیکنی
واقعا خندم میگیره ازخودم ……
ازیه جایی به بعد رسیدم به اینکه دیگه نتونستم ادامه بدم چون این روند اصلا باروحیات من یکی نبود ومن داشتم واقعا اذیت میشدم وحالم خیلی ازخودم بد بود …..
وتااینکه یه روزی منم مثل موسی گفتم نمیدونم چیکارکنم واقعا نمیدونم خسته شدم نمیتونم ادامه بدم این مسیر ماله من نیست بقیه چطوری دارن بااینهمه اشتباه وگناه زندگی میکنن( البته اینم باز نگاه اشتباه من به زندگی بود ،) من نمیتونم من ادمش نیستم
توبهم بگوچیکارکنم کمکم کن میخوای بیشترازاین ازت دور بشم …
وواقعا ازهمونروز خدادستمو گرفت وکمکم کرد .واسه همین واضح بهم گفت باید روی ایمانم کارکنم اگه میخوام به همه چی برسم
باید خدارو بفهمم وبشناسم …..
من خیلی ازلحاظ باور به خداوند بهترشدم .هرچقدر هم دارم جلوتر میرم دارم بهتر میشم .من همیشه دوست داشتم روابطم باخدا مثل رابطه ی محمد باشه بااون مثل رابطه مریم باشه بااون مثل رابطه نوح باشه عیسی موسی ابراهیم من اینو واقعا دوست داشتم ازخدا میخواستم این رابطه این مرز بین خدا و انسان ودرک کنم چیه ..
وخودش میدونه توتمام این سالها تا سن چهل سالگیم من همیشه سعی کردم مسیردرست و برم
اشتباه داشتم ولی به ضعم خودم اشتباهات کوچیک ولی بابت همونها هم همیشه درگیر بودم باخودم ..
وکلا تحول زندگی من ازچهل سالگیم شروع شدبا یه آدم کاملا متفاوت ازقبل که دیگه به همه چی شکداشتم …
خدارو شکر که خدارو شناختم فهمیدم که چقدر مهربونه رحمانه رحیم.بخشنده ست …
من هرچی بخوام ازخودشم میخوام اون برامهم مادر هم پدر هم خواهر هم برادر هم همسر هم فرزند وهم دوست وهم خدا همه چی هست برام ..
من العان هرچی بخوام توزندگیم حتی لباس حتی شهریه باشگاه به خودش میگم ..
ازخودش میخوام خرید خونه رو اول به خدا میگم براش مینویسم اونم بهم میده
من به خدا نیازمندم من محتاجش هستم خدامنو از ذلت وبدبختی وسیاهی که خودمباعثش بودم ناخواسته ندونسته نجاتم داد
نزاشت فرو برم تو زشتی وکثیفی نزاشت زود دستمو گرفت ..
اون روشنی به زندگیم بخشید من بیشترازهرچیزی تواین دنیا به خدا محتاجم بهش بدهکارم اون بهم سلامتی بخشید روابط چندین ساله ی غیرقابل تحمل داشتم
بهم یاد داد ازطریق دستانش استاد
بیام روی نکات مثبت همسرم تمرکز کنم مادرم بقیه ..
یادگرفتم بلد نبودم وقتی داشتم مینوشتم واقعا سختم بود هنوز هم بعضی اوقات اون احساس بد میاد ولی خیلی کمتر خداروشکر وداره کمترهم میشه چون اینها پاشنه ی آشیل منه …
اما به خدا قسم دیدم که چطور همسرم تغییر کرد دیدم چطور جهان دورمو خلوت کرد دیدم چطور روابطم با مادرم با خواهر همسرم تغییر کرد با خودم باخدا دیدم اینا مثل همون معجزه ی عصای موسی بود معجزه ی مریم بود ..
غیرقابل باور اما شد درامد مارفت بالا من چقدر ازلحاظ درونی آرام شدم خدا اینکارو کرداون منو شفاداد با نورهدایتش …
دیروز یا روز قبلش بود من داشتم قرآن میخوندم .
که رسیدم به آیه ی 6به بعد آیه بینه که واقعا درکم از وعده ی خدا که ازبهشت توصیف کرده برام خیلی واضح شد ..
اینکه خدامیگه کسانی که ایمان آوردن توبهشت جایگاه دارن همه چی براشون محیاست اسانه راحته ..
وقتی اینا رو میخوندم واقعا گریم گرفت گفتم خدایا تو واقعا وعده ت حقه من دقیقا وقتی بهت ایمان آوردم همه ی این نشونه ها روازبهشت که وعده دادی دارم توزندگیممیبینم من کارها برام آسان پیش میره من نمیدونم چه جوری ولی اصلا دست من نیست واقعا
من دارم میبینم همه چیز چقدر زیبا شده بهترشده پول رزق وروزی میاد ازجایی که من درک نمیکنم نمیدونم توقع ندارم به خدابچها وعده ی خدا حقه همون بهشتی که وعده داده توقران به خداحقه درسته
همینکه اینهمه اتفاق خوب توزندگی تک تکمون رخ داده همون نشونه ی بهشت خداست من جهنمم دیدم به خدا خیلی سخت بود به خدا قسم
اصلا نمیخوام بهش برگردم
به خود خدا قسم العان باهدایت خودش آمد دارم اینارو مینویسم
همش داره به ذهنم میاره این جملات قرآن وتاتکرارش کنم تاباورم قوی بشه خداخیلی مهربونه اون به من وعدشو نشون داد ..
العان کلی اتفاق داره براممیوفته منتظرم قطعی بشه میام مینویسم .
میدونم که میشه اگرم نشه ناراحت نمیشم من میدونم خدا منو دوست داره هرچی خوب وخیر سرراهم میزاره …
به خدا قسم فهمیدم اصلا نیاز نیست اینقدر دنبال پول ساختن اینقدر دنبال چیز خاصی باشیم
وقتی به خداازته قلبمون ایمان بیاریم خدا خودش اونقدر کمکون میکنه تا باورهامون درمورد فراوانی هم بهتر بشه .
من خودم اگه شرایط مالیم خوب نبود .اونقدرترس ورم میداشت اما العان اینو به خودم میگم خداهست خدانیروی بالای همه هست مگه اینهمه نعمت ماله مردمه ماله خداست اون بهم میرسونه هرچیزی رو که بخوام ازکجا من نمیدونم .چه جوری نمیدونم
فقط باید روی بهتر شدن ایمانمون وقت بزاریم کم کم همه چی بهتر میشه کمکم
من خیلی خوشحالم برام مهمه خدارو بیشتر بفهمم این بهم آرامش خاطر میده قلبم ارامه قشنگ حس میکنم یه قدرت بزرگی پشتمه فقط باید اونقدر تکرار کنم بهش عمل کنم توی زندگیم
مثلا توهروجه اززندگیمنشون بدم این ایمانم رو چقدر بهش اعتماد دارم نه به زبون ازقلبم بهش اعتماد دارم اونقدرتکرار کنم واسه خودم قوی بشه
خدا که براش کاری نداره بخواد میتونه یهکاری بکنه همه مثل هم بشیم خوب وعالی ..
اون میخواد من بهای رسیدن بهش رو پرداخت کنم نشون بدم چقدر بهش ایمان دارم وچقدرباورش دارم این رسیدن به خدا منو بزرگ میکنه منو به خودم به اصل خودم به خدا میرسونه من به این رسیدن ونشون دادن اعتماد وباورم به خدا دادمحتاجم برای رشدم توهرچیزی توزندگی مادیم
خدامیدونه من تواین ایمان صعف دارم میدونه آدمم اشتباهم میکنم همه جورهم داره کمکم میکنه حمایتم میکنه هدایتم میکنه مراقبمه ..
بیشتر ازخودم
اما من نیازدارم اینو درک کنم این رب رو درک کنم این خدایی که میگه هرکس ازت پرسید خدا کجاست بگو نزدیکم
من اینو باید بفهمم باید عمل کنم ببینمش من دارم میبینم وعده ی خودخدا توقران گفته هرکسی ایمان بیاره بهشت ازاونه به شرط اینکه اینمسیروتکرار کنه هرچقدر بیشتر بهتر ..
خدا حرفش حقه بهم چندبار گفته خدا وعدهش حقه اون بهشت همون آسان شدن هست همون آدمای خوبین که میان توزندگیمون همون فرشته ها هستن همه چی خودخداست
ما فقط وفقط برای رسیدن به هرچی نیازداریم خدارو بهتر درک کنیم
من نیازدارم بهش تادرکش کنم من بهش محتاجم واقعا زندگی بدون خدا ازجهنم بدتر
خدایا خودت کمک کن تا درمسیردرست وایمان بهت ثابت قدم باشم
خدایا هرچی دارم متعلق به توست
خونه زندگی بچهام عزیزانم هرچی هست ماله خودته امانت توهستن پیش من منم متعلق به خودتم
من چیزی نیستم جز نور پاک ومقدس تو هدایتم کن قدرخودمو بدونم هدایتم کن ارزش خودمو بدونم حفظ کنم .. هدایتم کن سپاسگذار هدایتت باشم سپاسگذاراستاد وخانم شایسته باشم خدایا کمکم کن آدم بهتری باشم امروز خوب زندگی کنم وکمک کنم دنیا جای بهتری بشه ..
خدایا نه برای بقیه برای خودم که بهش محتاجم نیازدارم که خودمو بپذیرم خودمو باور داشته باشم
خدایا امروز بهم فرصتی دادی همین اول صبح بیام سایت چشمبازنکرده این حرفها رو بزنم
به خداگریم میگیره نمیدونم چی بگم ..
بچها به خدا که فقط خدارو توزندگیمون بشناسیم بهش ایمان بیاریم
این ایمان خیلی خوبه بچها خیلی کمکمون میکنه ماهمه محتاجیم بهش این ایمان بهمون کمک میکنه ترس ونگرانیهامون درمورد روابط نامناسب درمورد کمبود درمورد خودمون احساس میده کمتر بشه روح وجسممون شفاپیدامیکنه
توحید ودرک خدا همه چیز
خدا وعده هاش حقه توقرانم گفته من دارم توزندگیم وعدهشو میبینم درسته خیلی بزرگترنشده چون منم هنوز اونقدربزرگترنشده ظرف وجودم درک ولی شده هست تو کامنت همتونم هست نوشتین چقدر زندگیمون روان شده
این همون وعده ی خداست که توقران گفته بهشته همونه به خدا
واقعا من به خدا وکتابش ایمان آوردم خدایا کمکم کن تا اینجا آمدم بقیشم ادامه بدم خدا من قدرتی ندارم خیلی ضعفیم دربرابر ناملایمات وسوسه ها
تو هدایتم کن بهم یاداوری کن وگرنه گمراه میشم ..
خدایا از همین لحظه تا لحظه ایی که میخوام بازبخوابم مثل همین اول صبح بهم بگو من دوست دارم بشنوم توبامن حرف بزنی بهم یادآوری کنی
من دوست دارم ومیخوام کمکم کنی…
تواین مسیر ثابت قدم باشم ایمانم قوی تر بشه درکم ازهدایت توبهتر بشه
سپاسگذارتر باشم ازت من نیاز دارم ببادبیارم توبرام چیکارکردی چی دارم چی داشتم چی بودم العان کجام ..
توبگو من مینویسم من تکرار میکنم
هرچی دارم ازان توست خدای بخشنده ومهربانم
چقدر خوبه خدا باتوحرف زدن به خدافکرمیکنم فقط من وتوهستیم اینجا هیچ کس نیست تومیگی بنویس من میخونم خدایا شکرت شکرت خدایا شکرت
ماروهدایت کن به راه راست راه کسانیکه به آنها نعمت داده ای نه راه گمراهان وغضب شده گان خدایا تنها ترو میپرستم تنها ازتویاری میجویم ..
خدایا من آماده ام من تسلیم توهستم منو ببر باخودت به مسیر درستی پاکی خوشبختی ثروت نعمت سلامتی
من به این تسلیم بودن به تو نیازدارم نیازدارم محتاجم که تسلیم باشم تا گزینش نکنم برات اینو میخوام بهتر اونو نمیخوام بدتر
عاشق میگه هرچی تو بگی وبزاری سرراهم خوبه جز قشنگی نمیبینه
من به این قشنگ دیدنه تو نازیبایها توندونستن ونشناختن مسیرحلو روم وتوکل کردن بهت محتاجم من تسلیم خواست توهستم هرچی که هست
توهستی بامنی حتما همون بهترینه برام همون خیر
خداتوهمه ی اون چیزی هستی که من توی این دنیا بهش محتاجم باتو همه چی زیباست
من قبل از اینکه ترو بشناسم
اسمان و اینقدر قشنگ ندیده بودم اصلا برگها هم قشنگترشدن اصلا خاک رنگش قشنگتر شده چقدر تفاوت رنگ توی خاک
چقدر آدمها زیباتر شدن چقدر قلبم رئوف ترشده
چقدرلیاسهام قشنگترشدن اصلا دیگه راحت خرید میکنم همه چی راحت شده من انگار روی یه تخت نشستم منو مبیرن اینور اونور …
من چندین سال پیش باور کنید نمیدونید کی دقیقا ولی خیلی سال پیش اون زمانهایی که خیلی شرایط زندگی نامناسبی داشتم یک شب خواب دید.
رفتم به یک جایی که تابحال طبیعت وگلهای زیبای اونجا رو ندیدم بودم وخداشاهده دیدم روی تختی نشستم و چندنفر بالباسهای سفید زیر اون تخت چوبی هم بود گرفتن ومنو به سمت جایی میبرن که نمیدونم کجاست ولی اونقدر بوی عطر خوبی میداد که خدامیدونه هنوز چنین بوی عطری رو به مشامم نشنیدم خیلی خوشبو بود اون بوی عطر نمیدونم چی بود ولی هرچقدر داشتم به اونجا نزدیک میشدم این بو قوی تر بود وگلهای خیلی بزرگ و زیبایی دراطرافمبودن که تابحال مثل اونارو ندیدم شایدم تواین دنیا باشه نمیدونم من ندیدم البته العان که فکرمیکنم یکیشو دیدم یه درخت بود روش پرازگلهای سفید بزرگ بود ..
العان که داشتم مینوشتم روی تختی نشستم به خدا اون صحنه اومد جلو چشمم خدا داشت یه روز تواون سختیها که اون موقع داشتم وناامید بودم
این روزو بهم نشون میداد
خداواقعا مهربانه وعده ی خدا حقه اگه باورش داشته باشم ایمانم بهش قوی بشه وعمل کنم به این ایمان قطعا ویقینا درمسیری قرار میگیرم که وعده ی خداست همین بهشتی که به تک تک ماوعده داده
اون خواب وامروز درک میکنم چون فراموشش نکردم باید یادم میموند چون این روز برام اتفاق میافتاد و اینها نشون میده که چقدرخداوند عادله وهرلحظه درحال هدایت ماهست
خدایا شکرت توواقعابه من لطف داری همیشه از همون بچگی من همیشه حست کردم به خداهروقت به گذشتم نگاه میکنم همه جاحسش کردم کمکم کرد بامن حرف زد من اعتماد نکردم من باورش نداشتم
خدایا شکرت چه روز قشنگی برام ساختی شروع امروز من بااین حرفها شد ازساعت شیش بیدارشدم داریم باهم حرف می زنیم امروز چه روزی بشه برام
اصلا باتو همه خوبه خدا همه چی ،
چی بگم ازت
به خداکلمات نمیتونن ترو بیان کنن تویه حس قشنگی که قابل اندازه وگفتن نیستی
خدایا به امید خودت امروزمو شروع میکنم
شکرت شکرت شکرت