مصاحبه با استاد | منظور از"سیستمی بودن رفتار خداوند"، چیست؟ - صفحه 21
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/04/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-30 06:23:402025-02-02 02:20:14مصاحبه با استاد | منظور از”سیستمی بودن رفتار خداوند”، چیست؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
خدای عزیزم سپاسگزارم بابت این راه و مسیر درست و بهشتی که هدایتم کردی
سلام به استاد عزیزم سلام به بانوی گلم و سلام به دوستان هم فرکانسی
گام بیستم دای عزیزم بر زبانم و کلامم جاری کن مفهوم و درک و آگاهی این فایل رو و رد پای بینظیر برایم بنویس
سوال اینکه خداوند به شکل اتفاقات
خوب وارد زندگیمان میشه آیا وقتی که اتفاق بدی هم برامون اتفاق میافته
خداوند هست که به شکل اون اتفاق
وارد زندگیمون شده
خداوند به عنوان اتفاقات خوب وارد زندگی ما نشده
اتفاقات رو ما داریم برچسب میزنیم
و خوب یا بد رو خودمون داریم بهش برچسب میزنیم و ممکنه یک اتفاق
به ظاهر خوب برای مون بیفته و نتیجهاش اصلان برامون خوب نباشه و برعکس
و اینکه اتفاقاتو خودمون برچسب میزنیم ولی تو یک تصویر بزرگتر یه موقع هست ما یه آدم رو یا خودمونو یا دیگران را میبینیم که همیشه داره یه سری اتفاقات براشون رخ میده که نتیجهشم خوب نیست و در مورد یک روند داریم صحبت میکنیم
یا در مورد خودمون و دیگران همیشه اتفاقاتی میافته که خیلی خوب است
و آنچه که برای ما اتفاق میافته به ما کانو یعملون به ما کسبت ایدیه به ماقدمت ایدیه به خاطر آنچه که فرستادهاید و انجام داده اید
و الله به کسی ظلم نمیکنه
و آنچه را که خودمان داریم با افکارمون خلق میکنیم حالا ممکنه ما با باورهای بد چیزهای بدی رو داریم تو زندگیمون خلق میکنیم و با باورهای بدی که
داریم و به خاطر این باورهای بدش هست که همیشه عصبانی نگران ناراحت غمگین همیشه اتفاقاتی رو جذب میکنه که ناراحتی و غمگینی و نگرانی و عصبانیت بیشتری رو تو زندگیش میاره
و این کار خدا نیست و کسی که همیشه اتفاقات خوب براش میافته همیشه شاده همیشه خوشحاله همیشه آرامش داره امیدواره متوکل و همیشه تو احساس خوب سعی هرجور که دنیا میگرده تو اون احساس خوب باشه و جهان و خداوند هم به شکل اتفاقاتی رخ میده براش که این فرکانس رو که احساس خوب هست بیشتر و بیشتر تجربه میکند
و مهمترین کار ما از عراض کردن از ناخواستهها که حتی خداوند هم به پیامبرش گفته به چیزهایی که نازیبا هست توجه نکن فع رض عنهم
از آنها اعراض کنید و بیتوجه باشید
و یه موقعهایی هست ما داریم رو خودمون کار میکنیم و سعی میکنیم کانون توجهمونو خوب کنیم سعی میکنیم خوب باشیم و یه اتفاق به ظاهر بدی رخ میده بتونیم و سعی کنیم همون اتفاق به ظاهر بد را هم خیریتی بدونم که یک سری درسها داره بهم میده و باعث پیشرفتم میشه باعث میشه که به اهدافم برسم و اگر این کار رو بکنم دقیقاً هم همون اتفاق رخ میده تهش این میشه که اتفاقات خیلی عالی برامون رخ میده
شما باورهای توحیدی رو چگونه ساختید
همه ما تو قلبمون خداوند رو باورداریم و بهش ایمان داریم
و تو قلبمون این حسو داریم که یک نیرویی بالاتر از همه قدرتها وجود دارد که میتونه به من کمک کنه
روی آدمها حساب باز نکنیم
چونکه هیچ قدرتی بالاتر از قدرت خدا نیست
تنها تو و میپرستیم و تنها از تو اطاعت میجویم
اگر واقعا این کلمه رو قبول داشته باشیم
اجرای توحیدی بودن رو تو خودمون میبینیم که همیشه داریم هدایت میشیم
در مورد آیه اذا سلک عبادی انی
خداوند میفرماید به شرط اینکه شما هم من رو اجابت کنید ما چگونه میتوانیم خداوند را اجابت کنیم منظور این آیه از اجابت کردن خداوند چیست
ما رابطمون دو طرفه است
و ما درخواست میکنیم خداوند اجابت میکنه اما این رابطه رابطه دو طرفه است خداوند به عنوان یک آدم نیست فرکانسی میفرستیم و یه سری باورهایی هم داریم و اون پاسخ میده به باورهای ما و خداوند همیشه آینه ما هست اگر خداوند را به عنوان جهان در نظر بگیریم و نگاهمون به خداوند یک انرژی هست نه یک آدم نگاهمون به خداوند همون نگاهی که قرآن داره میگه الله نورالسماوات والارض به هر کجا که رو کنی خدا را میبینی به مشرق و مغرب نگاه کنی خدا رو هو الاول هو الاخر ظاهر هو الباطل اون همه چی هست هم در بعد زبان هم در بعد مکان و او همه چیز در بعد اشیا این نگاه ما باید باشه نگاه کامل در مورد خداوند
خداوند به صورت یک سیستمی عمل میکنه که اگر قانونشو درک کنیم مثل سیستم دیگهای که هر ورودی بهش میدی یه خروجی هم بهت میده دستگاه آبمیوهگیری وقتی داخل دستگاه سیب میاندازی آب سیبت میده آب هویج که بهتون نمیده اگر هویج آب بگیری هویج بهت آب میده و هر رکانسی که بدی به سیستم همون رو بهت برمیگردونه
وقتی باورهامون در مورد پول و ثروت عوض بشه و جهان هم و سیستم به تغییر ما رفتارشو در مورد ما تغییر میده وقتی که من خودم افکارم و باورهایم تغییر کرد وتغییرخداوند در مورد من تغییر کرد
یک رابطه دو طرفه داریم من تغییر میدهم خودم رو من باورها و افکار ما فرکانس ما و شخصیتم رو تغییر میدم و جهان هم به تغییرات من پاسخ میده به تغییرات من
اگر بندگان من اونایی که دارن بندگی منو میکنن بهشون بگو من نزدیکم به بندگانم
بندگی یعنی بندگی ارباب بندگی رب
این معنا باشه و خداوند هم اجابت میکنه خواست کسی که بندگی خداوند رو میکنه
و باید هر روز رو خودمون کار کنیم تا به خدای عزیزمون نزدیک و نزدیکتر شویم
خداوند یک سیستمی هست که شرایط تو اون چیزی رو که میخوای بهت برمیگردونه و اینجوری نیست که فقط گیرنده باشه فارغ از اون چیزی که تو بهش عمل کنی و این کلمه که خدا برای ما میخواد رو صلاً چنین چیزی نیست نه ما خودمون برای خودمون میخوایم و ما هستیم که تو مدار خداوند قرار خداوند هم پاسخ میده به افکار ما باورهای ما به رفتارهای ما به ایمان ما
استاد عزیز سپاسگزارم که دست خدا شدید و زبان و کلام خدا شدید گاهیهای بینظیری رو به ما آموزش میدید بانوی عزیزم مریم خانم سپاسگزارم بابت این پروژه فوق العاده بینظیر خدایا صد هزار مرتبه شکر که از طریق دستان عزیز ما آگاهی میدی علم میدی راه درست میدی راه شادی میدی راه بهشت خدایا شکرت دوستان عزیزم فرکانسیم خیلی خیلی خوشحالم با شما تو این جمع صمیمی هستم
به نام خداوند جان آفرین/حکیم سخن در زبان آفرین
خدایا از اینکه امروز توفیق داشتم این فایل را بشنوم ازت سپاسگزارم.چی بهتره بنویسم اینجا؟ تو بگو. تو قلم بشو تا واژه ها بیایند.درک سیستمی بودن تکامل میخواد. من پارسال بهش هدایت شدم بعد از این همه سال که توی سایت بودم چون تازه پارسال رها کردم و بنده شدم و گذاشتم او برایم تصمیم بگیرد و چه تصمیم قشنگی گرفت. چه زیبا هدایتم کرد.چه راهی نشانم داد.دنیایم تغییر کرد.در گذشته هم در همان مسیر بودم اما پارسال تمرکزی رفتم توش. رنگ و بو و حس و حالش خیلی فرق داشت.اشلش متفاوت بود.وضوح خواسته در من شکل گرفت.کلی نعمت دریافت کردم.زندگی به شیوه ای که شما آموزش میدهید هر روزش یک کتابه. کتاب را امسال ورق زدم و چه چیزهایی دیدم.خدایا شکرت.ای خدای خلق شرایط دلخواه ازت بی نهایت ممنونم. حالا دارم خودمو آماده میکنم برای سال جدید و باورهای جدید. زندگی کردم در آنچه که دوست دارم زندگی کنم.حالا سطح بالاتری را نیاز دارم ولی باید شجاعتم را نشان بدهم باید دوباره بندگی کنم یعنی از محل امنم خارج شوم.اگر آمادگی اش بوجود آمده باشد اتفاق خواهد افتاد. مثل سعیده شهریاری عزیز هدایت خواهم شد. یک ناخواسته داره بهم پیام های خوب میده . قبلا هم داده بود ولی ترسهام اجازه نمیداد پامو فراتر بذارم.این خارج شدن از نقطه ی امن یه شهامت عجیب میخواد.استاد رفتار شما هنگام هجرت هاتون آن هم در شرایط عالی بهترین الگو هست برای ما. چقدر این دل کندن خوبه آنهم با باورهای درست و ایمان.وقتی تمرکزم رو گذاشتم روی تغییر خودم نه هیچ کس دیگر. به مشیت و اراده ی خداوند اشاره کردید. اونقدر قرآن را عمیق خوانده اید که این آیات بر زبانتان جاری میشود و پختگی درک شما از آن و عمل در زندگی تان مثال زدنی است. میدونم راه زیادی در مسیر عاشقی دارم.ازش میخوام که کمکم کنه.من مستقیم و بی واسطه ازش میخوام.همانطور که در نامه ی 31 برایمان شرح دادید و در دعای کمیل.این مثال دستگاه آب میوه گیری عالیه. یعنی دیوانه کننده س از بس در عین سادگی عمیقه. قربون اون خدایی که اینا رو به ذهنتون میاره.گفتین 7 بار خدا قسم خورده به همه چی که بگه خوب و بدتان را بهتون الهام میکنم.اگر مریم اینو بفهمه دیگه به رفتار اطرافیان نزدیکش کار نداره و میگه همه خدا دارن بزار هدایت بشن.تو تمرکز کن روی رفتار خودت. او همواره در حال اجابت کردن درخواستهای ماست. دوستتون دارم.
سلام به استاد عزیزم و مریم جان عزیزم و همه خانواده من در این سایت.
استاد نمیدونم شاید سال 96 بود که با شما اشنا شدم و اولین فایل هایی که گوش کردم از شما فایل های اول قانون افرینش بود . انجا یه سری سوال تو ذهنم امد در مورد سیستمی بودن خدا و ازون ور رابطه احساسی که خیلیا با خداوند دارند، مکالماتشون با خدا و … از یه طرف پذیرش خداوند بصورت انرژی مفهوم جدیدی بود که قابل درک بود از طرفی، نمیشد فکر کرد چطور با یه انرژی یا سیستم ،بعضیا عاشقی میکنند از جمله خود استاد.
امروز که دوباره فایل روگوش دادم یادم امد، یادم امد به عاشقی های ابراهیم و پاکیزه، دوستان خوبم در این سایت، و باز سوال کردم که اخه چطور میشه که یه انرژی با ادم حرف بزنه، ارتباط برقرار کنه، بعد به درخواست هات جواب بده. یا بگه باید بندگی من رو بکنی تا من هم خدای تو بشم و هرچی بخواهی برات جور کنم. چطور یه انرژی به ادم میگه ار رگ گردن بهت نزدیک ترم؟! مگه سیستم یا انرژی یا قانون با ادم حرف میزنه؟!!! بعد که یکم فکر کردم گفتم ، خوب شاید داستان اینه که هرچی بیشتر ما ان انرژی رو صدا بزنیم ، یعنی بیشتر فرکانس ان رو داریم تولید میکنیم یا تو فرکانس ان میریم، هرچی بیشتر شکرگزاری میکنیم ، یا باش حرف میزنیم یا درخواست میکنیم ازش ، یعنی بیشتر فرکانس ان رو تولید میکنیم و در مدار بالاتری پس قرار میگیریم هی فرکانسها قویتر میشه و انوقت تو هم انرژی ان رومیگیری و قوی میشی. درخواستهات سریع و راحت جواب داده میشه. من اینطور درک کردم، میخوام از استاد یا دوستانم بپرسم درست متوجه شدم؟
اما یه چیزی برام عجیب الان که فکر کردم، خوب استاد شما هم که زمانهای چله نشینی زیادی دارید، یا خیلی های دیگه ممکن داشته باشند که ما نمیشناسیم، چطور یه نفر ادم بی سواد چوپان، 1400 سال پیش ارتباطی بااین انرژی برقرار کرد ومطالبی رو گفت ، که الان استاد ما و خیلی از دوستان و …. به ایشون ارجاع میکنند وکتاب ایشون رو مرجع قرار میدند ،هنوز ازش استفاده مبکنند . اصلا استاد ما نحوه حرف زدن و ارتباط بااین انرژی رو وقتی میخواد به ما یاد بده، داره به ان کتاب رجوع میکنه. استاد مگه شما نمیگید خداوند به همه الهام میکنه، چیشده جنس الهام محمد از همه بالاتر بوده؟ ایا اصلا من درست میگم؟!
ممنون میشم خانواده بررگ من بهم کمک کنند.
دیروز یه جا گیر افتادم پشت یه در، و بچه کوچکم تو بغلم خواب بود و سنگین، دستم بشدت درد گرفته بود، گوسیمم خنه جا گزاشته بودم. یه لحظه بخدا گفتم خدایا خودت کمکم کن، منو نجات بده، یه راه مسخره هم بذهنم رسبده بود که یکی امد ازش اینجور تقاضای کمک کنم، اما خداوند خیلیی سریع جوابم رو داد با بهترین راه حل و سریع ترین. بعد که رفتم خونه دوستم امدم براش تعریف کنم که چطور از خدا درخواست کردم وسریع به بهترین صورت جوابم رو داد، بعد یهو یاد خییلی سال پیش موقع مهاجرتم افتادم که فکر کنم قصه ان رو داخل پروفایلم نوشتم. یادم افتاد که چه کارهای عجیب و بزرگی انوقت برای من انجام داد، چطور کارهارو برام جور کرد زمانی که همه گفتند نمیشه ،احتمالش کمه.
من امروز امدم سراع گام بعدی و دیدم فایلش اینه وگوش کردم و یه حس خوب انجا گرفتم که استاد گفت،خداوند فقط جواب بنده هاشو میده نه همه رو، و من با عشق با ذوق، با اشکی توی چشمم گفتم پس حتما الان من رو بعنوان بنده قبول کرده که زوود جوابم رو داد دیروز، جواب سوالم رو داد پریروز. و همیشه که بهش میگم خدایا بچه هامو بتو میسپارم مواظب شون باش. و همیشه مواظب شون بود و خییلی دیگه ازین مثالها که باید فکر کنم یادم بیاد و شکر گزاری کنم و بخودم ببالم.
استاد ازتون متشکرم که به ما یاد دادید چطور با افریدگارمون، رب مون ارتباط پیدا کنیم،چطور ازش کمک بگیریم هدایت بگیریم. و زندگی مون رو راحت کنیم.
منتظر پاسخ های دوستانم هستم
بهنام خدای خوبم
سلام استادعزیزم سلام خانم شایسته عزیزم
وسلام دوستان نازنینم
خدایاشکرت تویی که همه چیز ودردستهای قدرتمندخودت داری تویی که داری کیهان وکهکشان رومدیریت میکنی
ولی من بنده مغرورمیشم فکرمیکنم خودم کارهای هستم زورمیزنم خودم درست کنم خودم انجام بدم اما غافل ازاینکه فقط دارم زورمیزنم
آخه چی دست منه باکدوم قدرت کدوم نیرو میتونم ضربان قلبم روبرای دوثانیه مدیریت کنم
. حتی من نمیدونم تو دلم چه خبره تو معدهم چه جوریه تو کلیههام روندیدم وتوی مغزم رو وهیچکدوم از اعضای دیدنیم رو چه برسه به سلولها ونورونهام رو
خدای من
تو حتی درب نذاشتی که هرروز برم بازکنم چک کنم ببینم قلبم کلیه هام روده هام معده م …. درست کار میکنن یانه یا دستوری صادر کنم براشون نهههههه چون نیازی نبوده خداخودش حواسش هست نیازنیس تقلا کنم تعداد ضربان ونفسهامو بشمارم چون حواسش هست
مثل زمانی که بچهتو میسپری به مادرت ومیری کارهاتو انجام میدی ویک لحظه هم نگران نیستی نکنه مامان حواسش پرت شه برای بچهم اتفاقی بیفته
چون مطمئنی ازخودت بیشتر مواظبشه اونو ازخودت بیشتردوست داره خداااای من معبودمن پس چرا اصلیترین وحیاتیترین داشته های منو خودت داری مدیریت میکنی ومن میدونم وشبانه روز شاهدش هستم وصددرصد میدونم که من این وسط هیچکارهم ولی بازم برای چیزهای خیلی خیلی کوچکترو کم اهمیتتر منم منم میکنم و مغرور میشم
یا مشرک میشم وناامید که تو چه جوری میخوای انجامش بدی شب بهت میسپرم صبح ازت پس میگیرم که نکنه تو انجامش ندی نکنه صلاح نباشه بده خودم یه فکری براش بکنم
بارها به خداگفتم حضرت ابراهیم پیامبرت بود اماوقتی گفت میخوام ایمانم برای زنده شدن مردگان بیشتربشه بهش نشون دادی چرا به من نشون نمیدی خب دیگه اونو بیشتر دوست داری
الان این آگاهی رو دریافت کردم درحالی که دارم اشک میریزم که بابا اون موقع که این همه امکانات نبوده که ابراهیم توی بدنش رو بادستگاه ببینه الان تو چی داری چقدر دستگاهها دارن مولکولی ذره ذره کارکرد بدن رو بهت نشون میدن کدومش رو تو میتونی باقدرت خودت انجام بدی
تو حالا میتونی لحظه به لحظه تشکیل یک انسان رو ببینی بازهم راضی نمیشی بازهم مشرک میشی خب همینها هم اجابت منه برات واضح کردم دیگه خب منی که این همه سیستم بی نهایت همه موجودات رو دارم مدیریت میکنم بدون که بقیه ش هم میتونم بسپاربه خودم تو فقط سمت خودتو انجام بده داری اشک میریزی که امروز همسرت از دستپختت ایراد گرفته وااااای چه مصیبتی
خداااای من کمکم کن سپاسگزار همه داشته هات باشم
ممنونم که نشونم دادی باید همیشه بنده تو باشم چون همه نعمتها اینوره من اگه باتو قهر کنم بخوام برم جای دیگه اونجا هیچچچچچی نیست نه اینکه برم سراغ جاهای دیگه ونعمتهای دیگه من اگه ازتو روبرگردونم بازم به تو محتاجم
چون فقط تنها قدرت هستی تویی پس من بخوامم نمیتونم ازت روبرگردونم مثل اینکه بابابام قهرکنم بگم من پول تورو نمیخوام محبت تو رونمیخوام
ولی نه جایی دارم برم نه پولی دارم که برای خودم خرج کنم نشستم توی اتاقم ومثلا بابام رو دوست ندارم ازدستش عصبانیم خب عزیزمن توی خونهش که داری زندگی میکنی سرسفرهش که غذا میخوری ازامکاناتش داری استفاده میکنی حتی اگه از خونهش بزنی بیرون هم باز بدهکارشی چون باعث تولدت بوده بزرگت کرده گوشت وپوستت ازاونه
خداااااای من ناشکریهای این بندهتو ببخش
درسته بعضی وقتها احساس میکنم مجبورم بیام سمتت اما دارم تلاش میکنم به خودم بفهمونم خب وقتی خدا این همه آپشن داره هم قدرت داره هم مهربونه هم اجابت کننده هست هم حواسش هست هم ازته ته دل من وفکرمن وخواسته های من خبرداره خب چرا که نه میام همین ور
یادمه بچه که بودیم داداشم میگفت خدامیگه اختیاربا خودتونه کارخوب کنین میبرمتون بهشت
خب این چه اختیاریه وقتی کار بد کنیم هم که میبرتمون جهنم اگه کاری باهامون نداشت درست بود
حالا میفهمم خیلی کم که آره خدا وقتی کاربد میکنی کاری باهات نداره جهنم نمیبرتت ولی وقتی ولت کنه زمین وزمان برات میشه آتیش میشه بدتر ازجهنم
جهنم پاش لنگ میندازه
خدایاا خودت کمکم کن نازک نارنجی نباشم وزودی دلخورنشم امانه نازک نارنجی کلمه مناسبی نیست چون به من حس قربانی شدن میده
کلمه ضعیف خیلی بهتره چون به غیرتم برمیخوره آره این کلمه بهتره خدایا کمکم کن قوی باشم
بازهم باید برم فایل اصل بقای اصلح استاد رو ببینم
دوره عزت نفس رو تازه خریدم واحساس میکنم چقدرررربهش نیازدارم
شروع میکنم الهی به امیدخودت
.
به نام او که هر چه دارم و هر چه هستم از اوست.
خدای یگانه و بی همتا، او که رب العالمین است.
او که تمام آسمان ها و زمین و هر آنچه ما بین آنهاست را به تسخیر من، بهاره، در آورده است.
استاد جانم سلام
خانم شایسته ی عزیزم سلام
سلام به تو دوست من که دستت را در دست خدا گذاشتی و به امید یک نشانه به این جا کشیده شدی.
«سیستمی بودن خدا» چیزی که من اولین بار اینجا شنیدم و در این سایت هم سعی کردم یاد بگیرم.
اعتراف میکنم بعد از نشستن پای دسته بندی توحیدی و کار کردن روی آن دسته، بهتر یاد گرفتم.
خدا را شکر من خانواده ی مذهبی ای نداشتم و خیلی حرف خدا و پیغمبر و امام در خانه مان نبود. مذهب را همان در مدرسه و جامعه و محرم و رمضان میدیدم ولی همانها هم کار خودشان را میکنند.
در نهایت با تمام باورهای مذهبی ام به اینجا دعوت شدم و رفته رفته درک بهتری از خداوند، این انرژی بی انتها دریافت کردم و هنوز در حال بهبودم.
ولی چیزی که مرا آورد به این فایل، ترکیب جادویی موضوع و سخنان این فایل، جمله ی خانم شایسته ی عزیز در آخرین قسمت زندگی در بهشت که به نعمت همیشگی آب گفتند:« آب، نعمتی که نامرئی شده بود» و سفر دیروزم به شهر قونیه، شهر مولانا بود.
مگر میشود در ترکیه زندگی کرد و بیشتر شهرهایش را گشته باشی و به قونیه، شهر مولانا نروی.
آرزویش را داشتم و به لطف آزادی مالی ام، آزادی زمانی، برای خودم به یاری خداوند آزادی مکانی رقم زدم و به سمت قونیه حرکت کردم.
ترجیح دادم با ماشین خودم نروم و از قطار سریعالسیر استفاده کنم.
این ماشین هم رزق خداوندم بود بر من، ماشینِ او بود که در این چند صباح زندگی ام در نقطه ی جغرافیایی ترکیه به نام من زد. من هم با احساس لیاقت و سپاسگزاری پذیرفتم و سعی کردم با گشتن و استفاده کردنش در راه شناخت دنیا و خودم ازش به خوبی استفاده کنم.
ولی نکته ی جالب ماجرا زمانی شروع شد که من به قونیه رسیدم. شهری متضاد استانبول.
استانبول
شلوغ
پر هیجان
پر از امکانات
پر از نشانه های ثروت
آزاد در پوشش
آزاد در افکار
تنوع فراوان در نژادهای انسانی
فراوان جای دیدنی
پر از رستوران
و
و
و
و قونیه خیلی متفاوت.
آنجا بود که به خودم آمدم که بهار نعمت زندگی در استانبول برایت نامرئی شده.
به خودم آمدم که خداوند از این همه شهر در دنیا، دست مرا گرفت و آورد در استانبول
تنها شهر دنیا که هم در قاره ی آسیاست و هم در قاره اروپا
شهری که مقام اول مقصد توریستی دنیا را از آن خود میکند.
شهری که از هر طرف به دریا و فراوانی آب ختم میشود.
اصلا مرز جدایی بین آسیا و اروپا در این شهر دریای مرمره است.
آب و هوای تمیز
فراوانی خوراکی
فراوانی تفریح
فراوانی موقعیت
فراوانی ثروت
فراوانی نژاد
فراوانی کسب و کار
و هزاران فراوانی دیگه
اصلا به قول خود ترک ها، خاکش پر برکت است.
یک آن دلم برای محله مان پر کشید.
کوچه ی پر از ثروت مان
همسایگان محترم و درستکار مان
دوستانم
همکارانم
درختان همیشه سبز محله مان
و منظره ی بی نظیر دریا از خانه مان، که همیشه بدون استثنا چند کشتی باری نیز در این منظره سکنی گزیده اند.
و حیاط خانه مان
جایی که درخت نارنج و آلو و انار و سیب و زیتون سیاه و شاه توت دارد.
رسماً در بهشتم.
چقدر به این کنتراست قونیه و استانبول نیاز داشتم تا نعمت نامرئی محل زندگی ام بر من آشکار شود.
زمانی که در قونیه بودم، در زمان سفر کردم و به حدود ده سال پیش رفتم. زمانی که در هشتگرد زندگی میکردم و هر روز با مترو به تهران می آمدم و دغدغه ام در مترو این بود که جایی پیدا کنم که بنشینم که این مسافت طولانی را راحت باشم و گاهی که جایی برای نشستن پیدا میکردم حتی شده باشد روی زمین، خشنود بودم و الان من سوار بر ماشین تویوتای خودم به هر کجا بخواهم میروم. عزتمندانه و ثروتمندانه.
چقدر ثروت معنوی و خواستنی و تمیز و ارزشمند است.
اگز به بازه ی ده ساله ی زندگی ام فکر کنم انگار از یک فقیر به یک پادشاه تبدیل شده ام و چقدر این نعمت هم نامرئی شده بود.
الان در استانبول کسب و کار خودم را دارم و دائم تو فکر بهبود دادن آن هستم.
در حال تجربه کردن خودم هستم.
آری قونیه زیبا بود و مزار مولانا برایم این همه رزق داشت. اصلا این مرد کلامش و خودش پر از برکت است.
دور تا دور محل مزارش، پر بود از مغازه و دکان که در حال فروش سوغاتی بودند. چیزی شبیه بازار دم حرم امام رضا. سوغاتی قونیه آب نبات قیچی بود و در داخل مزار مولانا پر بود از نوشته های فارسی. آدم ها در کنار مزار مولانا به راز و نیاز و دعا مشغول بودند و من آنجا انگار به تکه ای از ایران در خاک ترکیه سفر کرده بودم.
آری خیلی از افراد هستند که برکت وجودشان منحصر به زمان زندگی آنها در دنیا نمیشود، آنها بعد از مرگشان هم زنده هستند. مولانا و تفکراتش و راهش و مسلکش هنوز زنده و پا بر جاست و هستند فراوان انسانهایی که راه تو و مسلک تو مورد پسند آنهاست و فارغ از زمان و مکان دنبال روی تو خواهند شد.
خداوندا از تو سپاسگزارم که همت کم مرا زیاد دیدی و از فقر و نادانی به سوی نعمت و نور هدایت کردی.
خدایا دستم را بگیر و پایم را در مسیر درست قرار بده، همانا تو هادی و وهابی.
سلام به دوست عزیزم
من عاشق اسم بهار هستم . خیلی اسمتون زیباست .
چقدر مقایسه زندگی تون در یک بازه ده ساله برای من دلچسب و ملموس بود .
به جان و روحم نشست بانو . سپاسگزارم .
دقیقا چنین مقایسه ای رو میتونم الان در زندگی خودم داشته باشم . زمان هایی که با اتوبوس تو شلوغی شهر و آدمها و رفت و آمد میکردم با مادر و خواهرم که همیشه باری روی دوشم بودن و الان که با ماشین شخصی بسیار خوش استایل و راحتم هر جا دلم بخواد رفت و آمد میکنم . مامان البته همچنان همونطوره با همون طرز فکر ولی خودم اونقدرررررررر زیاد اونقدرررررررر زیاد شخصیتم تغییر کرده که دیگه خواهر و برادرم رو باری روی دوشم نمی دونم و دارم با لذت تلاش میکنم برای یک زندگی بهتر از این که الان دارم در آینده ای خیلی نزدیک .
ساکن ایرانم و شهر کرج که اینجا رو به شدت دوست دارم . موقعیت اجتماعی و اقتصادی خیلی تاپی دارم و زندگی ام از هر جهت داره بهتر و بهتر میشه به لطف خدا و آموزشهای استاد و تلاش خودم .
خیلی جالبه اصلا چند روزی مرتب داره شرایط مقایسه وضع حال حاضرم با گذشته خودم پیش میاد . کامنت شما خیلی برام نشانه ملموسی بود بهار جان .
امیدوارم در زیباییهای استانبول بیشتر غرق بشید و لذت ببرید .
به خدای مهربان قدرتمندم می سپارمتون .
لیلی جان زیبای من سلام
دختر چقدر تو بی نظیر و درستکاری
چقدر صادق و بزرگواری
احسنت به تو و تمام زیبایی هایی که در درونت جمع شده.
لیلی جان چقدر تحسین میکنم پیشرفت های شما را
ماشین ارزشمند و مرکب الهی ات را
نوش جانت دختر
الهی که زندگی ات پر باشه از این مرکب های الهی
چقدر لذت بردم که در جواب کامنت من از موفقیت هایت گفتی.
برایم لذت بخش ترین کار دنیا، خواندن و دانستن موفقیت دوستانم و نزدیکانم هستم.
حریم و تشنه ام به موفقیت
چقدر لذت بردم که گفتی:« موقعیت اجتماعی و اقتصادی خیلی تاپی دارم.»
دلم ضعف رفت برای این توصیف.
الهی که خداوند از خزانه ی غیبِ بی انتهایش برای تو عشق، ثروت، شادی، سلامتی، خوشبختی بباراند و بباراند.
بهار زیبا دوست عزیزم
بسیار بسیار ممنونم از تعریف های دلنشین قشنگتون بانو
این کامنتتون هم خیلیییی به جان و روحم نشست و لذت بردم .
چه نکته طلایی بهم یاد دادید :
لذت بخش ترین کار دنیا خوندن موفقیت دوستانمون هست .
بله درسته این یه روش عالی برای جذب اون موفقیتها به زندگی مون هست به جای مقایسه کردن و …
من خوشحالم خیلی خوشحالم که اینجا با خانمهایی آشنا میشم که اینقدرررررررر زیاد توحیدی و سالم و نیک رفتار میکنن و من ازشون یاد میگیرم .
ازتون یاد میگیرم بهار جان .
خوشحالم خیلی خوشحالم بعد از اونهمه سختی و تلخی و تضاد که خودم ایجاد کرده بودم در روابطم و چک و لگدش رو هم خوردم الان فقط آدمهای سالم و توحیدی دوستام هستن .
باور کنید حتی با اینکه به اون افراد قبلی فاصله فیزیکی خاصی ندارم ولی اصلا هیچ ارتباطی دیگه بینمون نیست. به خودشون جرات نمیدن حتی بهم یه پیام ساده بدن چون من اونقدرررررر عوض شدم و تغییر کردم که فقط رفتارهای سالم رو جذب میکنم . فقط .
نوش جانتون فراوانی های بینظیر استانبول . مجدد کامنت شما رو خوندم و از بهشتی که توصیف کردید لذت بردم .
به امید دیدار روی ماهتون در زمان و مکان الهی . تشکر از دعای خیلییییی زیباتون در پایان کامنت .کاملا فرکانسش رو دریافت کردم .
به خدای مهربان قدرتمندم می سپارمتون
بنام الله مهربان و بخشنده
سلام دارم خدمت استاد گلم و تمامی دوستان عزیز
خداروشکر میکنم بخاطر امروز که بهم فرصت تجربه دوباره زندگی را داد.
خداروشکر میکنم بخاطر وجود استاد عباس منش در زندگیم.خداروشکر میکنم بخاطر قوانین ناب و بدون تغییر خداوند.
خدارو شکر میکنم بخاطر سیستمی بودن خداوند.
ده دقیقه پیش تمرین ستاره قطبی را انجام دادم و یکسری چیزها یادم افتاد که گفتم بیام با شما به اشتراک بذارم خالی از لطف نیست.
بنده که ادعا دارم که خیلی خوب قوانین جهان را درک کردم و خیلی خوب دارم روی خودم کار میکنم همیشه این باور را دارم که خدا برام فقط خیر و خوبی میخواد و هیچ اتفاق ناگواری برام رخ نمیده.
یه مدت پیش حدود چهار ماه پیش برنامه فوق العاده مزخرف اینستاگرام را نصب کردم و حدود دو هفته ای بدجور درگیر این برنامه شدم و جالب تر از اون اتفاقی با پیج دکتری آشنا شدم که طب فیزیکی انجام میداد و کلی استوری گذاشته بودن که آدم های معروف برای درمان کمر درد و گرفتگی عضلات و…. مراجعه کردن و ایشون با چندین حرکت فیزیکی همه را درمان میکردن…
نمیدونم چرا اینستاگرام مرتب استوری های این دکتر را برای من نشون میداد و بنده هم کانون توجهم رفت سمت این موضوعات.
چشمتون روز بد نبینه یجوری کمر درد شدید گرفتم که قشنگ زمین گیر شدم و حتی خواب راحت هم نداشتم!!!!!!
منی که همیشه میگفتم بدنم خیلی قویه و هیچی به من نمیشه چون کانون توجهم سمت اون موضوع رفت بدجور درگیر کمردرد شدم
خلاصه بعد از مراجعه به چندین پزشک آخرش بنده را معرفی کردن به متخصص طب فیزیکی و تا ایشون چندتا حرکت فریزیکی روی من انجام دادن درجا خوب شدم!!!!!
مدام به خودم میگفتم چقدر مسخرس دقیقا به چیزی که فکرمیکردم و کانون توجهم را گذاشته بودم همون سرم اومد!!!!
اینجا بود که فهمیدم خدای بزرگ اصلا رحم و دلسوزی و احساسی به هیچ کس نداره و مثل سیستم عمل میکنه.
خیلی جالبه وقتی این قضیه را درک کردم به خودم قول دادم روی دوره 12 قدم جدی تر کار کنم و نتایج خوب و بزرگی بگیرم وقتی همه چیز سیستمی و بدون هیچ خطایی اتفاق میفته.
خداروشکر فضای مجازی را به کلی گذاشتم کنار و خدامیدونه چقدر از فضای مجازی متنفر شدم.
الان دو ماهی هست دارم روی دوره 12 قدم کار میکنم و چقدر اتفاقات خوبی داره برام رخ میده.
خداروشکر اینقدر پول و نعمت و ثروت در زندگیم جاری شده که فقط باید شکرگزار باشم.
در این مدت دوماه به دومادمون 30 میلیون بدهی داشتم که علاوه بر اینکه پرداختشون کردم یه مبلغ اضافه تری هم کمکش کردم تا ماشین بخره.
به یکی از دوستانم 35 میلیون بدهی داشتم که همشو پرداخت کردم و حسابی ندارم باهاش.
به سازنده یخچالها اینقدر پول رسوندم که علاوه بر پرداخت حساب خودش الان خودم مبلغی ازش طلب دارم.
اینقدر موجودی یخچالهام بالا رفته که سابقه نداشته تا الان.
تازه برای اولین بار هست تمامی یخچالا مال خودم هستن و بدهی به هیچکس ندارم خداروشکر.
یه مدت پیش حدود یک ماه پیش از طرف بخشداری منطقه ما بهم پیشنهاد وام اشتغال زایی دادن با کارمزد خیلی پایین که راحت گفتم نمیخوام و قبول نکردم.
اینقدر پول و مشتری زیاد شده که فقط باید لذت ببرم.
مبلغ خیلی خوبی دادم برای عزیزدلم طلا خریدم.
برای دختر زیبام طلا خریدم.
هرچقدر دلم میخواد گوشت و میوه و …. میخرم.
یخچال پر هست از انواع گوشت قرمز و ماهی و مرغ و بلدرچین و….
هر هفته حداقل دو سه بار گوشت کباب میکنیم و میخوریم و لذت میبریم.
واقعا سپاسگزار خداوند هستم که با قراردادن قوانین زیبا در جهان به ما این اجازه را داده تا هرجوری که بخواهیم زندگیمونو خلق کنیم.
من که دارم از این قوانین به نفع خودم استفاده میکنم و کلی دارم لذت میبرم.
خدارو شکر میکنم و از استاد عزیزم هم سپاسگزارم بخاطر این فایل ها
از مریم خانم گل هم بخاطر پروژه جدید سپاسگزارم وخداقوت میگم.
عاشقتونم
بنام الله یکتا
سلام ب همگی عزیزان
گام 20
سیستمی بودن رفتار خداوند
خداوند یک سیستمه شبیه یک آینه اس ک فقط بازتاب افکارم و احساسم و فرکانسم و بهم برمیگردونه
آیا خداوند فقط برای ما خیر می خواهد و فقط خوبی ها را وارد زندگی ما می کند؟
خیر خداوند هیچی برای ما نمیخواد
هر اتفاقی میفته تو زندگی مون خوب یا بد
نداره ما میاییم بهش برچسب میزنیم.
و بارها دیدیم گ ظاهر یک اتفاق خوب بوده
ولی شر بود برامون ونتیجه خوب نشده
تکرهوا شی
چند روز پیش سرچ کردم تو قرآن چقد حس خوب بهم داد
کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡقِتَالُ وَهُوَ کُرۡهࣱ لَّکُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تَکۡرَهُواْ شَیۡـࣰٔا وَهُوَ خَیۡرࣱ لَّکُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تُحِبُّواْ شَیۡـࣰٔا وَهُوَ شَرࣱّ لَّکُمۡۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٢١۶
جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزى را خوش ندارید و آن براى شما خیر است، وبسا چیزى را دوست دارید و آن براى شما بد است؛ وخدا [مصلحت شما را در همه امور] مىداند و شما نمىدانید
هراتفاقی بیفته خیره برای من
من هیچی نمیدونم
خداوند اگاهه ب اسرار و ماهیت اتفاقات
والبته هرکس بازتاب افکار و فرکانسهای خودش و میگیره
خداوند هیچ کاری برای ما انجام نمیدهد مگراینکه ما فرکانس و بفرستیم
باچی؟ با باورهامون
اعراض کردن، خداوند در قرآن ب پیامبران گفته ب چیزهایی ک نازیبا هست اعراض کنید
توجه نکنید
آنچه اتفاق میفته رو ما خودمون داریم رقم میزنیم
ممکنه من دارم روی خودم کار میکنم سعی میکنم ب نکات مثبت توجه کنم اعراض کنم
سعی میکنم ک حالم خوب باشه
ولی یک اتفاق بظاهربد میفته
باید سعی کنم همون اتقاق ب ظاهر بد رو یه خیریتی توش ببینم ک یک سری درسها رو میخواد بده و باعث پیشرفتم بشه
وباعث رسیدن من ب اهدافم بشه
درست مث زمانی ک ب استاد حقوق ندادن چند ماه ک باعث شد نره سرکار
و اون نرفتن خیر بود براش
و فردای همون رو اون اتفاقه افتاد
و کلا شرایط استاد تغییر کرد
چون ایمانشو نشون داد
یا تضادی ک تو رابطه برای من اتفاق افتاد
فکر میکردم دنیا ب تخریب رسید و زندگی من تموم شد
درصورتی ک همین اتفاق باعث شد ک هدایا بشم ب این مسیر خودشناسی و پراز زیبایی
ک پراز خیر و برکت هست و هرروز داره زندگی من زیباتر و لذت بخش تر میشه
الهی صدهزار مرتبه شکرت عاشقتمممم
کنترل ذهن و تقوا پیشه کردن باعث میشه اون اتفاق ب ظاهر بد باعث خیر و برکت بشه
واقعا هراتفاقی تو زندگی من بیفته خیره برام
همه ی ما تو قلبمون ب خداوند باور داریم
تو روزهای سخت و شرایط سخت ازش کمک میخوایم ک یک نیرویی بالاتراز من هست ک میتونه کمکم کنه
سپاسگزارم استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیزم
عاشقتونم
سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی و خانم شایسته بزرگوار
بسیار خدارو شاکرم که موفقیت این نصیبم شد تا کامنت بنویسم و انرژی بسیار بالاشو دریافت کنم
در مورد بحث توحید من خیلی چک و لگد شرک رو خوردم و قبل از اینکه با شما آشنا بشم میگفتم طبیعیه ولی بعد از آشنایی با شما تازه دوزاریم جا افتاد که حسین داداش مسیرو اشتباه داری میری
جوری که الان خیلی وقتها به خودم همون لحظه میگم که حواست هست داری شرک میورزی و درجا بیخیال میشم و هنوز نیاز به تکامل دارم
توحید یه حس خیلی قشنگیه انگار تو بغل خدایی و بقول استاد رو دوش خدایی
در مورد بحث توحید اینو بگم که مثل بقیه قوانین دنیا نیاز به تکامل داره ووو باید ایمانتو نشون بدی تا به نتیجه برسی
من خیلی از آموزه های توحیدی استاد نتایج عجیب غریب گرفتم که چندتاشو براتون میگم
1. بیست و یکم دیماه 1401 بود و من دانشجوی ارشد روانشناسی یزد بودم و قرار بود روز سه شنبه از آمل برم یزد که چهارشنبه امتحان داشتم با یکی از دوستام هماهنگ کردم که باهم بریم یزد چون اون کامیون داشت و میخواست بره کرمان ،همه چی اوکی بود یه دفعه ای ساعت 4 غروب زنگ زد که من نمیتونم بیام خودت برو ، منم گفتم چقدر دیر گفتی ، خلاصه کلی زنگ زدم به همه ترمینال ها تا بتونم ماشین یزد یا تهران بگیرم که بخاطر شرایط بد هوا ماشین نبود ، خودمو رسوندم به پلیس راه شهرمون یک ساعت تو برف و سرما منتظر ماشین تهران بودم که ماشین اصلا نبود یه دفعه دیدم یه نفر اومد گفت بیا بالا بریم تهران دیدم همسایمونه گفتم خدارو شکر و سوار شدم بعد تا تهران فقط در مورد قوانین حرف زدیم ووو برای خودم هم تعجب بود چون همسایمون هم تو این وادی ها نبود ، نرسیده به تهران ماشینش خراب شد و کلی معطل شدیم تا ماشینش خوب بشه بالاخره به تهران رسیدیم (شاید یکم داستانم طولانی باشه ولی جذابه )
ساعت 1 شب من تو سه راه تهران پارس منتظر ماشین بودم تا برم ترمینال جنوب و ببینم ایا ماشین برای یزد هست یا اگر نبود برم قم و با دوستم برم یزد و ساعت 1:30 فردا امتحان ترم داشتم تو یزد
هر چی به اسنپ زنگ میزنم مشغوله و جواب نمیده و چندتا ماشین هم براشون دست تکون دادم تا وایستن که خبری نشد
یه دفعه دیدم یه پراید دنده عقب گرفت و گفت کجا میری گفتم ترمینال جنوب شیشه عقبش دودی بود و از جلو دیدم عقب نشسته هستن و من جلو سوار شدم و خوشحال از اینکه تو برف و سرما یه نفر منو سوار کرده و گفتم خدارو شکر
دو دقیقه که رفت ، من سرم کلاه بود یه دفعه ای دیدم از پشت کلاه سرم رو گرفتن و یه چاقو گذاشتن زیر گردنم و کل وسایلمو و همه دارو ندارمو گرفتن و دستمو زخمی کردن ( نمی خوام بیشتر توضیح بدم که انرژی منفی بشه ) و منو پیاده کردن
وای خدای من برف میومد و خیلی سرد بود من هیچی نداشتم فقط یه موبایل ساده تو جیب جلوی شلوارم بود که از اون خبر نداشتن وگرنه اونو هم میگرفتن
من فقط گریه میکردم و هق هق نفسم بند اومده بود و میگفتم خدایا من به هر خیری از طرف تو محتاجم من تسلیمم من در مانده ام کمکم کن
با گوشی ساده چند بار زنگ زدم اسنپ بعد از چند بار بالاخره اسنپ اومد و من سوار ماشین شدم
از اینجا حضور خداوند رو احساس کردم ::
راننده یک اقای با سن 50 سال بود و شرایط منو دید ازم پرسید چی شد من با گریه بهش گفتم
جوابی که به من داد خیلی جالب بود و گفت ببین این یه اتفاقه که برات افتاده مثل یه اتفاق از دست دادن یک عزیزه تو برای از دست دادن عزیز ناراحت میشی و سوگواری میکنی الانم سوگواریتو بکن و تمام قرار نیست تا مرز سکته خودتو ببری و نابود کنی آروم باش هر کمکی که میخوای من بهت میکنم اگه میخوای میبرمت بیمارستان یا هر جای که باید بری من بهش گفتم ممنون منو برسون ترمینال جنوب و من رفتم ترمینال اونجا با یه ماشین رفتم قم خونه دوستم
ساعت 5:30 صبح قم خونه دوستم رسیدم و دوستم منو دید ناراحت شد و گفت بزار برات غذا بیارم تا یکم جون بگیری تو همین حین
گوشیم زنگ خورد آقای فرهادی : گفتم خدای من این کیه ساعت 5 صبح بهم زنگ میزنه ، گفت من سروان کاویانپورم از کلانتری خیابان دماوند شما وسیله ای گم کردی ؟
گفتم اره داستان من سه ساعت پیش به اینصورت بود گفت ما دزدهای شما رو گرفتیم و از تلفن و مدارک داخل کیفتون بهتون زنگ زدیم بیا وسایلت رو فردا بگیر
من کاری نکردم برای بر طرف کردن این مشکل فقط توکل بود و هیچ ، وقتی توکل میکنم غیر ممکن ها ممکن میشه ووو همیشه به خدا میگم تو خدای غیر ممکن هایی و من برای ممکن ها گریه میکنم
((مهمترین چیزی که من از این داستان درس گرفتم این بود که استاد همیشه میگفت شما وقتی میگید خدایا من تسلیمم یا من به هر خیری از طرف تو محتاجم ورق رو برمیگردونید و وقتی میگی من تسلیمم باید رها کنی ووو بسپری به خدا ))
2.خرداد سال 1401 بود و من شیفت شب بودم و دوستم اومد بهم گفت حسین ایران خودرو ثبت نام میکنه اسم نمینویسی گفتم نه این ماشین هایی که هست رو دوست ندارم بعد دوستم گفت ماشین های شاسی هم داره خلاصه دوستم اصرار کرد و من هایما اسم نوشتم
قرعه کشی کردن هفته بعد و اسمم افتاد و بصورت پیش فروش بود 40 درصد پول رو دادم و مابقی پول موقع تحویل که بهمن ماه بود باید میدادیم و تو قرارداد قید شده بود قیمت ماشین به روز است
دو ماه گذشت و مرداد ماه هایما از 680 میلیون تومن که قرارداد ما بود شد 810 تومن و همه میومدن به من میگفتن حسین قیمت کارخونه هایما بالا رفت خبر داری من با یه لبخند چیزی نمی گفتم و درونم ترس زیادی داشتم که خدایا چیکار کنم
در همین حین خیلی متعهدانه فایل های استاد رو گوش میدادم و به خودم میگفتم حسین الان باید ایمان ابراهیمی تو نشون بدی چیه وا دادی این بود توکلت این بود توحیدت این بود شرک نورزیدنت این بود تسلیم بودنت ؟؟؟؟
گذشت تا آذر 1401 ینی چند ماه بعد قیمت ماشین شد 945 میلیون همه میگفتن ای حسین تو چقدر بد شانسی رفتی یه ماشین اسم نوشتی اخرش این شد که ینی طبق قرارداد من باید 800 میلیون دیگه پول میدادم و این مقدار نداشتم ووو کل پولم 409 میلیون تومن بود
بازم فقط راه میرفتم میگفت خدایا من تسلیمم من درمانده ام من فقیر توام دستمو بگیر شاید روزی سه ساعت راه میرفتم و کنترل ذهن میکردم که خدایا منو کمک کن
بعضی وقتها یه صداهایی میومد که وای من چه صدای دلنشینی بود تو گوشم میگفت حسین تو چیکار داری من درستش میکنم (موهای تنم الان سیخ شده ) من اشک میریختم
یه دفعه ای هدایتی زنگ زدم ایران خودرو گفتم تکلیف ما چی میشه ، گفتن شما همون مبلغ 680 رو باید بدید گفتم چرا
گفتن اقای خطیبی مدیر عامل ایران خودرو گفته افرادی که اردیبهشت1401 اسمشون هایما افتاد همون قیمت قدیمه ووو افزایش قیمت نمیخورن
واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی خدای من پشت تلفن داد زدم خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا تو دیگه کی هستی آخه مگه میشه مگه داریم ، ایران خودرو به اون عظمت مدیر عاملش به هر دلیلی بگه ما برای یکسریا افزایش قیمت نداریم ؟؟؟؟؟؟؟؟
وای خدای من اون روزی که رفتم ماشینو تحویل گرفتم پشت ماشین نشستم برچسب پشت فرمونشو انباکس کردم دوباره اون صدا اومد تو گوشم بهم گفت یادته بهت گفتم تو کاری نداشته باش حالا ایمان آوردی و منی که باز اشک میریختم
3.تیر ماه 1402 بود تو اتوبوس بودم و امتحان دانشگاه رو داده بودم و داشتم از یزد میومدم که داشتم با خدا صحبت میکردم که خدای خوبم من تسلیمتم من به هر خیری از طرف تو محتاجم منو دریاب منو هدایت کن
دو ساعت گذشت و من تو اتوبوس بودم و خوابم برد و (( تو خواب دیدم که تو خونه خاله ام هستم و دارم تو حیاط آشغالها رو جمع میکنم که یه دفعه ای دیدم دارم از زمین بلند میشم ترسیدم گفت ااااااا نکن کیه داره منو بلند میکنه کیه نکن میوفتم
همون جا تو خواب گفتم خدایا من به هر خیری از طرف تو محتاجم من تسلیمم من تسلیمم حالا پلاستیک آشغالها تو دستم بود یه دفعه ای اون صدا اومد تو گوشم بهم گفت آشغالها رو بنداز من آشغالها از دستم ول شد باز ترسم بیشتر شد و باز گفتم خدایا من تسلیمم چرا همچین شد باز اون صدا اومد بهم گفت اروم باشو و لذت ببر ))
واییی خدای من چقدر آرامش داشت این صدا ((الهی من قربون این صدا برم )) من وقتی این صدا بهم گفت اروم باش و لذت ببر فهمیدم خدای خوب منه و منو برد بالا و تو کل شهر گردوند و کل شهر زیر پای من بود و در آخر منو آروم آورد پایین ، چقدر لذت بخش بود خدارو صد هزار مرتبه شکر
خیلی طولانی شد امیدوارم همیشه در حال ریختن اشک شوق وصال یار باشید و زندگیتون پر از نور خدا باشه
استاد عزیزم عاشقتم که منو با خدای خوبم وصل کردی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام آقای فرهادی عزیز
کامنت بسیار زیباتون را خوندم و اشک ریختم
تحسینتون میکنم به خاطر ایمانتون به خاطر اینکه امیدتون فقط به خداست و شرک ندارید
من هم چند شب پیش یه همچنین خوابی را دیدم
خیلی احساس خوبی داره
آقای فرهادی از خداوند موفقیت بیشتر و بیشترتون را درخواست میکنم
امیدوارم روز به روز توحیدی تر عمل کنید و نتیجه های عالی بگیرید
در پناه الله یکتا شادی و سلامتی و ثروت و آزادی داشته باشید
سلام فاطمه خانم دوست هم فرکانسی عزیز این نظر لطف شما به بنده است که با کامنت من اشک ریختید و لذت بردید این نشون دهنده در صلح بودن شما با خودتونه
در کنار شما دوستان خوب و عالی بودن و با فرکانس بالاس این سایت آدم به وجد میاد و لذت میبره و دست خودش نیست ناخودآگاه با خوندن کامنت ها اشک میریزه
منم شما رو تحسین میکنم که تو این سایت هستید و دارید روی افکار و باورهاتون کار میکنید
خدارو شاکرم که احساس خوب در آغوش خدا بودن رو تجربه کردید تو خواب خیلی حس خوبیه
آرزوی موفقیت های خیلی زیاد رو براتون دارم
همیشه شاد و توحیدی باشید
هر کجا کو بوی خدا می آید /
خلق بین که بی سر و پا می آید .
سلام حسین جان
خوبی داداش
خیلی از کامنت شما لذت بردم و کلی ازش انرژی گرفتم
هر چند این نوع مدد های الهی اصلا برام عجیب و غریب نیستند و به لطف و بخشش خدا همیشه امیدوار و باورمندم و هر کدوم از ما اگر به زندگیمون نگاه کنیم ممکنه نشونه هاش رو ببینیم و اگر توکل و خدا باوری حقیقی جزوی از زندگیمون باشه مطمئنا شدت ، کیفیت و کمیت این اتفاقات خدایی در زندگیمون خیلی بیشتر هم میشه.
حسین جان ؛ براتون بودن و موندن در بهترین احساس ها که همون احساس خوبه رو آرزو میکنم.
نفس می ندارم زد از شکر دوست / که شکری نیابم که در خورد اوست/
عطایست از او هر موی بر تنم /
چگونه به هر موی شکری کنم .
خدایا شکرت
سلام اسماعیل عزیزم
نظر لطف شماست به من و خیلی خیلی سپاسگزارم که برای من کامنت نوشتی و منو خیلی خوشحال کردی
من معتقدم که همه بچه های سایت این احساس ناب توحیدی و در آغوش خداوند بودن رو تجربه کردند یه جورایی و باهاش آشنا هستند و هر وقت که دلشون برای خدا جون تنگ میشه باهاش دردودل میکنن مثل شما که فرمودید با این احساس آشنا هستید ، اصلا اون لحظه ای که تسلیم میشی ووو از خدا کمک میگیری به نظر من میلیارد میلیارد میارزه و قابل قیمت گذاری نیست
ممنونم از شعر زیبایی که برای من نوشتید و منت گذاشتید بر من
آرزو میکنم که همیشه در آغوش خدا باشی و به همه آرزوهات برسی
سید حسین سلام
چقدر ازت خندیدم
مخصوصا وقتی برا ماشین به و اون رو میزدی
منم دقیقا چند سال پیش ک ماشینمو از دست دادم خار خفیف بودم برا ماشین به کس و ناکس رو میزدم
الانم ماشین ندارم برا رفتن سر کار اما یکی از همکارام شنبه عصر میاد دنبالم
چهارشنبه هم باهم برمیگردیم
در خونه سوارم میکنه و در خونه پیاده
چقدر خدا رو شاکرم بابت این همکار و وسیله رفت و آمد بدون یک ریال هزینه
کارت درست مشتی این داستان و گفتی
توخود منی و من او
سلام محسن جان ارادتمندم
اره روزهای سختی بود ولی الان وقتی بهش نگاه میکنم برام دیگه سختی نداره و ازشون گذشتم
یکی از چیزهایی که خیلی کمکم کرده تو تلگرام یک کانال برای خودم زدم و توی این کانال هر لحظه برای هر چیزی شکرگذاری میکنم از خدا ، بابت دوستام ، بابت شماها عزیزان و …
یکی از شکرگذاری هام اینه که تو سایت هستم ووو کلی چیز یاد میگیرم و زندگیم خیلی آسون شده
و این آسانی رو برای تو آرزومندم
بهترین ها رو برات آرزومندم
سلام به شما دوست عزیز آقا حسین عزیز
اومدم کامنت بخونم کامنت شما اولین کامنتی بود که خوندم و انقدر احساساتی شدم که اشک توو چشام جمع شد
چقدر اتفاقای توحیدیتون زیبا بود، چقدر لذت بردم ، چقدر آروم شدم ، چقدر خدارو در کامنتتون احساس کردم اونجایی که گفتین از کلانتری بهتون زنگ زدن ، واقعا آدم اگر تسلیم باشه آسان میشود برای آسانی ها
قشنگ روی شونه های خداوند نشستید
فوق العاده بود آفرین به شما با این حس توکلی که دارید
براتون آرزوی بهترینهارو میکنم
سلام به یاسمن عزیز خواهر توحیدی من
من عقیده ام اینه که هر کسی تو این سایت هست توحیدیه
واقعا تحسینتون میکنم که اینقدر تو صلح هستید با خودتون که با کامنت من اشک ریختید این نشون دهنده قلب پاک و صاف و صیقلی شما رو نشون میده
بله الله اکبر از توحید و تسلیم بودن وقتی تسلیم هستی دیگه از خیلی انرژی های منفی مثل غر زدن و …. به دور میشی وووو میگی خدا جونم هر چی تو گفتی
بعضی وقتها خودم به این اتفاقات فکر میکنم باورم نمیشه ووو این اتفاق رو صد ها بار برای خودم تکرار کردم تا ایمانم قوی تر بشه
این نظر لطف شماست به من که منو توحیدی میدونید
خیلی از شما ممنونم و از خدا بهترینها رو براتون خواستارم
سلام ب دوست عزیز آقاحسین فرهادی.بسیار لذت بردم از تجربه های شیرینی ک برامون تعریف کردید.خیلی ممنونم ازینکه زحمت کشیدید و تایپ کردید این مطالب رو.چقدر عالی بود.چقدر لذت بردم. چ حس غریبی رو باخوندن کامنت شماتجربه کردم.امروز من هم حضور خداوند رو احساس کردم.چون دیشب براش نوشتم خداوندا من ب فلان چیز و فلان چیز نیاز دارم ولی هیچ پولی هم ندارم.تازه نمیدونم از این چیزایی ک میخام چ مقدار میخام.هم مقدارشو و هم پولشو خودت جفت و جور کن و وقتی خاستم برم پیش آقای فلانی ک سفارش کار بدم تو خودت پشت سرم بیا و خودت باهاش حرف بزن و خودت پول و همه چیو و هرچی ک خودت میدونیو اوکی کن و دقیقا امروز همین اتفاق +اتفاقهای قشنگ دیگه هم افتاد.شب ک از سرکار برگشتم و داشتم اتفاقها و کدهای امروزو ک نوشته بودم رو مرور میکردم تازه یکی یکی یادم میفتاد ک خدا کجاها برام شاهکار کرده و من اصلا حواسم نبوده و وقتی داشتم کدهارو مرور میکردم و سپاسگذاری میکردم و مینوشتم تازه یکی یکی اتفاقهای شیرین امروز یادم میفتاد ک متوجه میشدم جز با حضور خداوند امکان پذیر نبود.خدایا بینهایت شکرت. امروز چقدر بهم نزدیک بودی.چقدر هوامو داشتی.همیشه بهم نزدیکی و همیشه هوامو داشتی ولی من نابینا بودم.کمکم کن ازین ب بعد بیشتر ببینم و بیشتر بشنوم.کمکم کن بندگی اربابم رو ب بهترین شکل ممکن بکنم.جوری ک خودت کیف کنی.همین یاداوری های امشب هم همه از سر لطف و مرهمت تو بود وگرنه منکه فراموشکارم.سپاسگذارم خداجون بخاطر تمام نعمتهایی ک بهم دادی.سپاسگذارم برای این سایت و استادعباسمنش عزیز و سخاوتمند و خانم شایسته مهربان و سپاسگذارم بابت تک تک دوستان باعشقی ک بی منت تجاربشون رو در اختیار من میذارند تا ب رشد من کمک کنند.بازم ازتون ممنونم آقای فرهادی عزیز.خیر و برکت نصیب شما و تک تک لحظاتتون.
سلام خانم تیموری جان خیلی ارادت داریم
به به ماشاالله شما خودتون که یه پا ابراهیم موحد هستید و هر جا و هر کجا که لازم باشه از خدا دعوت کردید ووو به اصطلاح روی شونه خدا حرکت کردید تحسینتون میکنم که از این همه هوش و ذکاوتتون و تسلیم بودنتون و یک نکته بسیار مثبتی که داشتید این بوده که شب باز مرور کردید شاهکار های خدا رو و ایمانتون رو خیلی بالاتر بردید عالی بود و بقول استاد قلب من باز شد از این قسمت کامنتتون ، آدم وقتی حخیلی از این اتفاقات زندگیشو مرور میکنه واقعا به این قسمت از حرف خداوند مهربان پی میبره که من از رگ گردن به شما نزدیکترم
ینی آدم چشماش قلبی میشه از این همه لطف پروردگار ووو هیچ دغدغه ای نداره
خیلی خیلی ممنونم از شما که منت گذاشتید و برای من کامنت نوشتید آرزوی بهترینها در آغوش خدا
سلام به شما دوست عزیز
داشتم همینطوری از کامنتها رد میشدم چشمم به کامنت شما افتاد و دیدم 98 نفر رأی دادند ، گفتم بزار اینو الان بخونم و وقتی کامنت زیباتونو خوندم انگار داشتید به من گوشزد میکردید. منیکه فقط حدود یک هفتست که یکی از ترمزهای ذهنمو شناسایی کردم که شرک بود و تنها یک هفته لیزری روی باورهای توحیدیم مدام کار کردم و حضور خود خدا رو تو زندگیم حس کردم . هفته پیش میخواستم خدا رو امتحان کنم و تو یه موضوع بهش توکل کردم و گفتم دیگه من نه به این موضوع کاری دارم و نه فکر میکنم خودت به بهترین شکل اعتمادمو جلب کن و برام حلش کن و اووووون برام حل کرد. گفتم دیگه بهت ایمان آوردم و میدونم که حواست بهم هست دیگه هرجا دو دل بودم ،بین دو راهی بودم ، نگران شدم ، استرس داشتم ، خواسته داشتم به خودت میگم. به همون عظمت و بزرگی خودش تو این یک هفته جوابمو داد و خواسته ای که داشتم درمورد پیدا شدن کارمناسب برای همسرم ،خدا از طریق دستان بینهایتش برامون جور کرد .منتها چون کار خارج از کشوره دیشب دلهره افتاد به جونم که من با پسرم که نوجوانه چجوری تو این مدت سر کنم. دیشب به خودش توکل کردم اما تا صبح نجواهای شیطان میومد سراغم و دوباره میگفتم من که به خودت واگذار کردم این موضوعو پس خیالم راحته. الان که این کامنت شما رو خوندم انگار دستی بودید از دستان خدا که عهدم با خدا رو مرتب به یادم بیارم.
خدایا من به هر خیری از جانب تومحتاجم و همیشه محتاجم و تسلیمم.
در پناه خدا باشید.
سلام و ارادت خدمت پونه خانم عزیز و یکتا پرست
خیلی خیلی خوشحالم که صحبت های من برای شما تلنگر بود تا با عهدی که با الله مهربان بستید یاد آور بشید و یک نشونه عالی و خوب
چیزی که من تو این مدتی که تو سایت بودم متوجه شدم این بود که حضور در سایت و دیدن فایل ها و کامنت خوندن و کامنت نوشتن خیلی کمک میکنه در روند تغییر باور ها ینی باید حتی وقت نداریم این کار ها رو انجام بدیم ووو ذهنمون رو بمباران کنیم اینجوری هم اون آرامش رو داری هم داری چراغ خاموش باورهاتو تغییر میدی
شما توجه کن که خیلی از دوستان موفق تو سایت هر روز در حال انجام این کار ها هستند
در مورد داستان توحید عرض کنم که نیاز به تکامل داره ووو وقتی ما تسلیم میشیم در مورد مسایل زندگی باید صبور باشیم ووو بگذاریم خداوند خودش کارهاشو انجام بده
در اخر ارزوی حال خوب براتون دارم ووو امیدوارم روی دوش خدا باشید
به نام خدای قادر مطلق
سلام دوست عزیز
سید حسین جان
ازت متشکرم برای کامنتی که نوشتید که در چند ماه قبل نوشتید و امروز نشونه آیی شد برای واضح شدن هدایت من.
رفتم وضو گرفتم برای نوشتن.
الان که کامنتتون رو خوندم کلی اشک ریختم از شوق .
قبلاً این فایل رو گوش کرده بودم اونم چندین بار
اما امروز به حالی بودم
راستش دارم به کسب و کار جدیدی رو شروع میکنم که خدا خودش ایده و فکرش رو توی سرم انداخت و تقریباً به سالی هست که مقدماتی رو به صورت تکاملی فراهم داره میشه ،
که اون هم با دست خالی و با حمایت ها و هدایت های خودش که من هر لحظه اینو دارم می بینم.
خلاصه دیشب به دلم افتاد که در نوشتن صدومین کامنتم حتما اتفاق خوبی قراره برام بیفته و امروز به طور هدایتی رسیدم به دیدگاه شما دوست عزیز ، و این بهترین نشانه برای واضح شدن هدایت های خداوند و درست بودن مسیرم رو به من نشون داد
خدایا شکرت
من کارم رو به خدای غیر ممکن ها سپردم و دیگه هیچ ترس وغمی ندارم و میدونم هر جا از صمیم قلب بهش سپردم به بهترین شکل کارم درست شده .
مثه شما خیلی نمونه دارم برای گفتن.
به هر حال
خدایا شکرت.
بهتون تبریک میگم و تحسینتون میکنم که به زیبایی صدای خدا رو میشنوید و به الهامات عمل میکنید.
چقدر با خواندن کامنتون اشک شوق ریختم.
ما هم در شهر یزد زندگی می کنیم
خوشحال میشیم پذیرای دوست عزیز توحیدی مون باشیم
اگه دوست داشتین میتونید هماهنگ باشید و در خدمتتون باشیم.
در پناه نور و عشق خدا باشید.
به نام پروردگار رب العالمینم
سلام دارم خدمت استاد گرانقدرم و سرکار خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی ام
گام 20
خدایا شکرت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم خدا رو بابت وجود ارزشمند تون سپاسگزارم که می بینم دارم رشد میکنم و همزمانی های مکرری برام پیش میاد الان که دارم این متن رو می نویسم ساعت از 12 گذشته و وارد روز شنبه شدیم و من شب قبلش از ساعت 7 شب تا 2 نیمه شب با همسرم تو جاده بودیم که من در راه برگشت به خونه فایل کلید اجابت دعا رو پلی کردم و با هم گوش میدادیم و هر جایی که می خواستیم از تجاربمون صحبت کنیم فایل رو استپ میزدم و صحبتهای قشنگ و تجارب زیبامون رو و درکی که کسب میکردیم رو شرح میدادیم و در این فایل استاد به آیه اذا سألک عبادی اشاره میکنن و همسرم گفت من چقدر از این آیه و توضیحات استاد خوشم میاد بزار خوب بهش گوش بدیم و صبح روز جمعه که اومدم تو سایت دیدم استاد خانم شایسته عزیزم فایلی رو برای قدم 20 انتخاب کردن که در مورد این آیه استاد عزیزم توضیحات بسیار زیبایی رو میدن
خدا رو بی نهایت شکر میگم
و بعد از اینکه توضیحات استاد رو گوش دادیم من به همسرم گفتم دوست دارم جاهایی که ما خداوند رو اجابت کردیم و باعث کسب نعمت و برکت در زندگیمون شد رو بازگو کنم تا یادم بمونن و فول انرژی بشم و حالا می خوام اینجا هم تعدادی از اون دستاوردها رو بیان کنم
تازه ازدواج کرده بودیم و از خدا خواستم یه قطعه زمین بهمون بده که خودمون بسازیمش و یه روز که پیش زنداداشم بودم داداشم از بیرون اومد و به زنداداشم گفت فلان قطعه زمینم رو می خوام بفروشم و یه حسی بهم گفت تو اونو بخر و من فورا به داداشم گفتم داداش ما می خریمش و اونم قبول کرد و تمام خخخخ
خیلی دوست داشتم تو مدارس خاص مثل تیزهوشان تدریس کنم ولی این دبیرستان از شروع تأسیس تا سالها آقایون رو جذب میکرد وقتی این خواسته در من شکل گرفت به طور غیر منتظره ورود آقایون به این دبیرستان ممنوع شد و باز به طور غیر منتظره بدون اینکه من درخواست بدم ازم دعوت به همکاری کردند و من قبول کردم و برکات زیادی برای من داشت
پسرم دوره ی راهنمایی تو مدرسه نمونه بود و من همیشه به خوب بودن این مدرسه شک داشتم و تصمیم گرفتم از اون مدرسه بیرون بیارمش و تحقیق کردم و یه مدرسه خیلی عالی غیر انتفاعی بهم معرفی شد رفتم با مسئولاش صحبت کردم اونا گفتن جا نداریم اگر دانش آموزی این مدرسه رو ترک کنه میونیم فرزند شما رو به جاش بپذیریم منم قبول کردم و مدتی گذشت یه روز صبح مشغول کارهای خونه شدم و با خداوند گفتگو میکردم و یاد جابجایی مدرسه پسرم افتادم گفتم خدایا اگر این جابجایی خیریتی برای پسرم داره کاری کن که مدیر یا معاون مدرسه خودشون به من زنگ بزنن و بگن برای ثبت نام اقدام کنیم خدا شاهده به محض این درخواست زنگ تلفن خونه به صدا در آمد و معاون مدرسه بود و گفت یه نفر از مدرسه ما رفته و شما میتونید پرونده فرزندتون رو بیارید و چقدر این جابجایی از همه نظر به نفع فرزندم بود
یه بار به خواهرم گفتم دوست دارم برم مغازه طلافروشی و هرچی دلم می خواد نقد نقد طلا بخرم و اینجور شد که همسرم بازنشسته شد و پول بازنشستگیش رو به من داد خودم هم مبلغی پول داشتم گفتم بریم طلا بخریم و من خیلی راحت سه سرویس طلا 6 عدد النگو یه دستبند دو انگشتر و 7 سکه تمام بهار آزادی خریدم وقتی تو آیینه طلا فروشی خودم رو نگاه کردم خجالت کشیدم از بس لپام گل انداخته بودن خخخخخ
ماشین جدیدمون رو که خریدیم اینجوری بود که مبلغ پولی به دستم رسید و من منتظر هدایت خداوند بودم که چکارش کنم راستش خرید ماشین جزو اولویتهام نبود ولی همسرم از بیرون اومد و گفت مینو بیا ماشین بخریم و همون لحظه خداوند با یک جمله از شما من رو هدایت کرد و اون جمله این بود که شما تو دوره ی دوازده قدم گفتید فکر نکن اگر پولت رو دادی و یه ماشین با کیفیت تری خریدی دیگه پولت تموم شد نه اینطور نیست تو با اینکار لیاقت خودت رو به جهان نشون میدی و جهان پول بیشتری وارد زندگیت میکنه و من چققققدر از این هدایت لذت بردم و با همسرم موافقت کردم و ماشین رو خریدیم و الان واقعا از داشتنش داریم لذت میبریم و این احساس خوب منجر به اتفاقات خوب در زندگیمون میشه به یاری خداوند
خیلی دوست داشتم دوره های ثروت رو بخرم همسرم می گفت خیلی گرونن منم بهش گفتم از حقوقم این دوره ها رو نمی خرم ولی اگر خداوند پول زیادی به دستم رسوند حتما این دوره ها رو می خرم و خدا شاهده برای ثروت یک بیش از صد میلیون پول بدستم رسید و برای ثروت 3 هم حدود 170 میلیون به دستم رسید و من بعد از رسیدن این پول ها دوره های ثروت رو خریدم
اگر بخوام ادامه بدم واقعا تمومی نداره لطف پروردگارم خیلی زیاده تو زندگیم خدارو بی نهایت سپاسگزارم
استاد گرانقدرم و خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی ام سپاسگزارتون هستم و از خداوند بهترین ها رو براتون درخواست میکنم
مینوی عزیز سلام
چقدر لذت بردم از کامنت شما
چقدر کامنت شما پر بود از ثروت
و چقدر وهابیت خداوند را راحت و زیبا نشان داد.
تحسین میکنم شما را و همسرتان را و رابطه ی زیبا و آرام و پر از ثروت که دارید.
چقدر لذت بردم از خاطره ی طلا فروشی، چند بار خواندم که مطمین بشم و دقیقا همان بود که گفتید هی طلا خریدید و هی طلا خریدید.
چقدر تحسین کردم زمینی که ابتدای زندگی مشترک خریدید و آسانی در کارتان را
چقدر تحسین کردم پول هایی که وارد حسابتان شد که به راحتی و آب خوردن محصولات استاد را خریدید و مبلغی چندین برابر محصولات به زندگی شما وارد شد.
تحسین میکنم این آسان شدن شما را برای آسانی ها
تحسین میکنم این جریان فراوان و دایمی ثروت را در زندگی تان
تحسین میکنم که معلم چی ثروتمند هستید
تحسین میکنم رابطه ی عاشقانه و پر از اطمینان و زیبا با همسرتان را
نوش جانتان الهی که خداوند از ایمان و زمین از خزانه ی غیبش زندگی شما را در از نعمت و آرامش و ثروت و زیبایی نماید.
الهی آمین
سلام بهار عزیز
امیدوارم حال دلت عالی عالی باشه
سپاسگزار وجود و حضور ارزشمندت هستم از اینکه کامنت من رو خوندی و پاسخ دادی اونهم چه پاسخی الله اکبر از اون جملات زیبایی که نوشتی و اون حس عمیق و معنوی که به من دادی سپاسگزارم ازت بهار زیبا
خداوند عظیم رو سپاسگزارم که تمام نعمتهایش را به آسانی وارد زندگیم میکند آسان آسان واقعا وقتی استاد عزیزم میگه من برای دستاوردها و خواسته ها هیچ زجری نکشیدم یاد خودم میفتم واقعا در همین حدی که هستم هیچ زجری برای هیچ خواسته ای نکشیدم از خداوند رب العالمینم می خوام بهار زیبا و نازنین رو هم آسان کند برای آسانی ها و زندگیش رو سرشار کند از آرامش و سلامتی و ثروت
از دور می بوسمت
مینو جان سلام
ممنونم بابت ابن کامنتت
من معمولا کامنت بچه ها رو نمیخونم ولی جدیدا فقط کامنت میذارم
به همون خدایی که تو قسم خوردی شاید تو پنجمین و یا زیر دهمین کامنتی هستی که در سایت استاد میخونم
بخش خرید ماشین از قدم 10 فک کنم جلسه 5 باشه که مربوط به احساس لیاقت بود توضیجاتش
دقیقا ساعت 12و نیم دوستم بهم پیام داد وگفت که 200 میلیونی که 6 ماه پیش برا خرید زمین باید بهم میدادی رو الان وقتشه باید بهم بدی الوعده وفا
منم زنگش زدم و بهش گفتم فعلا راهی نیست و باید صبر کنی و من خلف وعده نمیکنم
بهم پیشنهاد داد م محسن زمین رو بفروش هم بدهی منو بده (بدهی مربوط ب زمانی هست ک من با خودم و خدام عهد نبسته بودم که دیگ قرض نمیکیرم حتی اکر جونم گرفته بشه ) و هم ی ماشین بخر بذار زیر پات تا کی میخوای ماشین نخری و بی وسیلگی بکشی
بخاطر عهدم به خدا و قولی که داده بودم خدا از طریق دوستم بمن گفت زمین رو بفروش
بهش گفتم رفیق از امشب(جمعه شب) اقدامات فرپش زمین رو انجام میدم و افتادم تو فکر بشدت ک آقا تمامه این مساله
خدا منو خدایت کرده به فروش
این تماس تلفنی دقیقا 5 دقیقه مانده به اون قسمت که استاد میگه اگر شما میری پرایدت رو میکنی ی ماشین مدل بالاتر وگرون تر فک نکن که پولت رفته و تموم شد…
این ماشینه تورو در احسای قرار میده که 10 برابر این پول بهت برمیگرده و با شنیدن این جمله مو از تنم سیخ شدتلنگر دومو هدایت دوم خداوند توسط استاد
و الان کانت مینو رو دیدم که کامنت دوم سایت بود بد از کامنت حسین که در مورد رفت و آمد و …بود
خوندم کانتت رو مینو جان و رسیدم به این بخش از خرید ماشین و بخش مریوط به دوره دوازده قدم و توضیحات استاد مربوط به ماشین این لحظه ای بود که من میخ کوب شدم و شاکر الله و شما دستان خداوند شدم که من رو به عمل صالح و توکل در راهم هدایت کردید….
شکرالله
شکر بابت استاد
شکر بابت حضور حسین جان و کامنتش
شکر بابت حضور مینو جان و کامنتش
چه شبی شد امشب چ شبی
درها داره باز میشه
خدا داره کارها روانجام میده
ایمانمبه خدا و یکتا پرستیم داره قوت میگیره با این نشونه ها و باور به انجام کار های بزرگتر وعمل های جهادی تر
قطعا مشتری زمین با قیمتی بالا خواهد اومد
من دست خدا رو باز گذاشتم تا خودش کارهارو انجام بده
من از هر خیزی ک از جانب الله بمن برسه محتاجم
سلام آقا محسن عزیز
امیدوارم حال دلتون عالی عالی باشه
بسیار بسیار از وجود و حضور ارزشمندتون سپاسگزارم که کامنت من رو مورد توجه قرار دادی و وقت ارزشمندتون رو صرف پاسخ نمودی نیمه های شب بود که متوجه نقطه آبی شدم و من چقدر ذوق میکنم از دیدن این نقطه هیچ وقت فکر نمیکردم دیدن یک نقطه آبی اینقدر در زندگیم شادی آور باشه خخخ
دوست عزیز خیلی لذت بردم از نشانه هایی که خداوند برات فرستاده امیدوارم زمینت با بالاترین قیمت به فروش بره و لذتش رو ببری و اون ماشین دلخواهت رو هم سهل و آسان دریافت کنی چون تو لیاقت بهترین ها رو داری
و اینکه تا به حال کامنت نخوندی و از طریق کامنت من نشانه دریافت کردی این خودش یه نشونه اس که خدا داره باهات حرف میزنه میگه محسن عزیز از این به بعد کامنت بخون خخخخ
(متن زیر رو بعد از دیدن فایل جدید اضافه کردم )
الله اکبر الله اکبر الله اکبر از فایل جدید استاد
آقا محسن عزیز فایل جدید استاد در گام 21 رو گوش دادی خدااااااااایا شکرت
صبح که سایت رو باز کردم و به همسرم گفتم فایل جدید استاد برام یه نشونه داره گفت چیه گفتم همیشه میگم دوست دارم زمین 300 متری داشته باشم و خونه ی دلخواهم رو توش بسازم الان استاد داره به زمین دقیقا 300 متری اشاره میکنه تازه منم مثل اون موقع استاد پول چندانی ندارم خخخخ
آقا محسن عزیز این فایل برای شما هم یه نشونه اس مطمئن باش که خداوند با بالاترین و بهترین قیمت برات می فروشه خدایا شکککککرت
امیدوارم همواره در مدار آرامش سلامتی و ثروت روز افزون باشی
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا تنها تو را میپرستیم و تنها از یاری میجوییم ما را به راه راست هدایت فرما راه کسانی که به ایشان نعمت دادهای در راه کسانی که بر ایشان غضب کردهای و نه گمراهان
الهی به امید تو
سلام مینو جان عزیز خواهر دوست داشتنی من
انگار مدتهاست ما همدیگر را میشناسیم و تو انگار دست هدایتگر من در زندگی شدی از دیشب
من دیشب تجربه خواب تو را داشتمتجربه تکرار صحبت کردن با خدا و روی خدا حساب کردن در خوابکه این نیز باعثش کامنت تو و دست خداگونه تو بود*
و مجدد در گام 20 از این تجربه صحبت میکنم و مینویسم
و اما گام 21 دقیقاً ظهر کانتش رو گذاشتم و مجدد تاکید کردم به کامنت و هدایت من به خواندن کامنت شما و حسین …
زمین بنده هم 339 متر است یک عدد و یک نشانه …
باور کن که 300 متری که به آن اشاره کردی را من متوجه نشده بودم تا به امروز و تا به این ساعت…
الان ساعت 9:8 دقیقه شب است.
فریادزنان و خنده کنان و قهقه زنان این کامنت را مینویسم.
مینو جان برات از ته قلبم هر آنچه که برای خودم میخواهم برای تو هزاران برابر را از خداوند آرزو دارم عزیزمی خواهر
سلام ب دوست عزیزم مینوخانم گل.
دختر چ کامنت عالی و پرانرژی گذاشتی.چقدر لذت بردم.چقدر موقع طلا خریدن انگار خودم داشتم اونارو میخریدم.3سرویس طلارو خودمو تصور کردم تو آینه و چقدر کیف کردم.مبارکت باشه.خیر همشونو ببینی.خیلی عالی بود تجاربت خیلی.
چندبارخوندم تا باورای قشنگی برام شکل بگیره.بازم ازین تجربه هات برامون بگو.ممنونم ازت.امیدوارم ب همه خاسته های خیلی خیلی عالی برسی.چندروزه دارم مینویسم ک خدایا دوست دارم مشتریها خودشون باهام تماس بگیرند و سفارشهای تپل بدند نه اینکه من یکی یکی باهاشون تماس بگیرم. دوست دارم مشتریها خودشون منو پیداکنند و الان ک دیدم شما نوشتید از طرف دبیرستان دعوت ب همکاری شدید بی اینکه شما درخواست بدید چقدرلذت بردم و دوباره تودلم گفتم خدایا منم دوست دارم مشتریها خودشون بهم زنگ بزنند.خودشون منو پیداکنند.هدایتشون کن سمت من.بعد یهو یادم افتاد دیروز یکی از مشتریها ک من اصلا یادم نبود خودش با همسرم تماس گرفته بود و سفارش داده بود.این اصلا یادم نبود ک دیشب تودفترم بنویسم. الان باخوندن کامتت شما یادم افتاد.اینم از لطف خودشه.واقعا روزمو ساختی بااین کامنتت..خیلی دوست دارم بازم ازین تجاربتون بشنوم.یامثلا اونجا ک گفتید گفتم از حقوقم دوره های ثروت رو نمیخرم و هروقت پول زیاد اومد دستم میخرم بمن این ایده رو داد ک منم واسه خریدن دوره قانون سلامتی همینو بگم.چون مدتهاست من دوست دارم این دوره رو بخرم.خدایاشکرت.ممنونم ازشما دوست عزیز ک ندیده دوستت دارم
و سپاسگذارخداوندم بابت این سایت و دوستانی ک اینجا دارم و شکرخدا برای استادعباسمنش و تیمشون.
سلام به عرفانه عزیز
امیدوارم حال دلت عالی عالی باشه
و از اینکه وقت ارزشمندت رو صرف خوندن کامنت من کردی و پاسخ دادی سپاسگزارم دوست عزیزم
امیدوارم هرچی از خدای وهابمون می خوای بهت بده و جاری بشه ثروت و نعمت و برکت تو زندگیت
جریانی دائمی و بی پایان
خیلی از خوندن پاسخ تون لذت بردم از اینکه احساسم رو قشنگ کردی سپاسگزارم و اتفاقا منم از خوندن پاسخ شما باورهای خوبی دریافت کردم اونجایی که در مورد جذب مشتری با کیفیت نوشتی خیلی حس خوبی ازش گرفتم انگار با شادی و سرور داری از خدای وهابمون تقاضا میکنی و مطمئن باش این نوع تقاضا همیشه اجابت میشه چون منم با لذت و شادی و احساس خوب ازش درخواست میکنم و همیشه اجابتم میکنه منتها باید روی احساس لیاقتم کار کنم تا بتونم چیزهای بیشتری رو درخواست کنم و قانون درخواست با احساس لیاقت داشتن همیشه جواب میده
از دور می بوسمت عرفانه عزیز
به نام خدای مهربانم .
سلام خدمت استاد عزیز توحیدی و خانم شایسته قوانینی و همه دوستانم .
الهی شکرت یک روز دیگه در این جهان زیبای تو هستم و میتونم از قوانین جهان تو حرف بزنم الهی شکر .
سیستمی بودن واکنش خداوند جهان هر چقدر من بتونم قوانین جهان را درک کنم به همان اندازه تونستم
درک کنم سیستمی بودن خدا یعنی چی میخام اینو بگم در ابتدای مسیر درک جهان خیلی جمله سنگینی هست
به کسی که در مدارش نیست بگیم خدا سیستم هست واکنش نشون میده با تغییرات تو
اصلا طرف فکر میکنه توهم زدی واقعا نمیفهمه مثل خود من که وقتی اینو شنیدم با اینکه آشنایی داشتم و ترمزهای
مذهبی نداشتم قابل هضم نبود به نظر شخصی من این فایلها برای هر کسی نیست نباید کسی که در مدارش
نیست اینها را بشنود مثل این میمونه که من خودم کلاس پنجم ابتدایی هستم بیان کتابهای دانشگاه را بهم آموزش
بدن خوب معلوم که درک نمیتونم بکنم اینم دقیقا مثل همینه کاش خانم شایسته عزیز یک مقطعی برای درک
قوانین به صورت پله ای میذاشتن مخصوصا کسانی که تازه وارد سایت میشن نیان تو پروژه با کسانی که
وسط ترم هستند همکلاس نشن اصلا جواب نمیده این بنده خداها مثل اوایل من هنگ میکنن نمیتونن درک
کنن میزنن به در و دیوار واقعا یه فکری برای درک مدار دانشجوها میکردید استاد خیلی بهتر جواب میداد من به
عنوان دانشجویی که از ابتدا این مسیر را با آزمون خطا طی کردم دیدگاه من این بود که گفتم شایدم هدایتی بود
که اینجا گفته بشه انشااله که خیریتی دارد .
درک امروزم از سیستمی بودن خداوند اینه که همه چی طبق قانونمندی جهان پیش میره یعنی من اگر از زیر
چراغ دوربین راهنمایی رانندگی با سرعت بالای تابلو مجاز حرکت داشته باشم قطعا جریمه میشم و اصلا فرقی
نداره برای دوربین قانون که آیا من خودم کسی هستم که این قانون را گذاشتم و یا یک شهروند معمولی هر کسی
با هر دلیلی از زیر این دوربین با سرعت غیر مجاز حرکت کنه صد در صد جریمه میشه سیستم به این شکل
طراحی شده عزیزم فرقی نمیکنه کس هستی چیکاره ای قانون سیستم برای همه یکی هست و استثنایی هم ندارد
برای پیامبرش همین بوده که اگر طبق قانون جهان عمل نمیکرد مورد عذاب قرار میگرفت چون سیستم گذاشته
خداوند و در مورد این سیستم یک کتابی به نام قران اورده که تمام قوانین راهنمایی رانندگی را توش با دقت بالا
با منطق برات اورده مثالهایی فراوان برای درک و فهم من انسان اورده تا بدونم اگر از زیر دوربین رد بشم سرعتم
زیاد بود جریمه میشم مشکل از سیستم نبوده که من اگر جریمه شدم مشکل از من بوده که فراموش کردم یا اصلا
قوانین را مطالعه نکردم و همینجوری دارم تو جاده بگاز بگاز راه میرم بله جهان هم خداوند برای ما در تمام
موضوعات قوانین را توضیح داده اصلی ترین قوانینی که اصل قانون هست و بدون تغییر هست را باید
یاد بگیریم تا نسوزیم و سربلند تمام مراحل را با قبولی موفقیت پشت سر بگذاریم تا هم در این جهان و هم
سرای آخرت سعادتمند باشیم در مقابل پروردگارمون که همیشه از رگ گردن به من نزدیکتر بوده و هست
ما با خداوند یکی هستیم و همیشه در ما جاری است این ما هستیم که ارزش و لیاقت خودمان را در حد ارتباط
با خداوند نمیدونیم باورهای ( مذهبی ) خدا عاشق منه منو دوست داره همیشه دستش تو دست منه هیچ وقت
رهام نکرده و نمیکنه هرگز منو ترک نکرده و عاشقانه منو هدایت میکنه به راه راست راه انهایی که به انها نعمت داده
این باورهایی بود که من در ابتدای اومدنم از استاد عزیزمون حفظ کرده بودم و مدام شب و روز تکرارش میکردم
و خیلی بهم اعتماد و نیرو میداد و میدهد الهی شکرت برای قوانین درست وبدون ذره ای تغییر الهی شکرت
استادان عزیزم دوستون دارم تا کامنت بعدی همه شما را به خدای بزرگ و مهربانم میسپارمتان .
خدا نگهدارتون
سلام داداش محمد عزیزم
امیدوارم همیشه در بهترین حال باشی و نور خداوند تو ثانیه ثانیه زندگیت جاری باشه
متن فوق العاده ارزشمند شما رو خوندم طی خوندن به این قسمت که رسیدم یه الهامی بهم شد گفتم اینجا به اشتراک بزارم
《 ما با خداوند یکی هستیم و همیشه در ما جاری است این ما هستیم که ارزش و لیاقت خودمان را در حد ارتباط با خداوند نمیدونیم 》
●○ گفت : تو وجودت اون انرژی قدرتمند که اسمش و خدا میزارن یا هر چیزی وجود داره ، همون انرژی که جهان و خلق کرده و داره مدیریت میکنه
این انرژی این سیستم سراسر ارزش و قدرت چطور تو برای خودت ارزش قائل نیستی
وقتی همچین انرژی قدرتمندی رو تو وجودت داری چطور خودت و کوچیک و ضعیف میدونی در صورتی که این انرژی تو وجودت تنها قدرت جهان توانایی خلق هر چیزی رو داره
الان که داشتم این و مینوشتم یه چیزی یادم افتاد اضافه میکنم اینجا
چند وقت پیش داشتم به این فکر میکردم که اینهمه تکنولوژی این همه دستاورد انسان با قدرت خدا ساخته ولی هنوز بعد از این همه سال نتونسته یکی از نعمت هایی که خدا بهمون بدون هیچ درخواستی داده رو خلق کنه
من فکر کردم تو علم پزشکی وقتی یک انسان چشم هاش آسیبی ببینه دکتر ها میتونن فقط یک چشم مصنوعی بزارن جای اون چشم انسان که فقط یک چیزی باشه ولی اون چشم مصنوعی توانایی دیدن نداره فقط شبیهه چشم انسان
یعنی تنها همین یک قدرت انرژی (خدا) رو بخوایم بهش توجه کنیم میتونیم به قدرتش پی ببریم
ما حتی برای وجود این نعمت فوق فوق ارزشمند که هر چقدر از ارزشش بگیم بازم کمه سپاسگزاری کنیم فقط از یک نعمتش سپاسگزاری کردیم از نعمتی که ما درخواست نکردیم به ما داده این نشان از لطف و بزرگی و عشقش به ماعه پس قطعا درخواست های ما در مقابل این نعمت ارزشمند به چشم نمیان رو حتما میده ما فقط باید باورش کنیم
بازم میرسم به حرف اول این انرژی قدرتمند توی وجودمون و ارزشمند بدونیم بهش ایمان بیاریم به الهاماتی که میکنه عمل کنیم
داداش محمد عزیز سپاسگزارم ازت بینهایت که با متن ارزشمندت باعث شدی اینا رو بیاد بیارم و یک رد پایی برای خودم بزارم تا همیشه بخونمش
استاد عباسمنش عزیزم عاشقتم خیلییییی زیاااااااد بینهایت سپاسگزارم بابت آموزش های فوق العاده ارزشمندتون
استاد شایسته عزیز از شما هم بینهایت سپاسگزارم بابت همه ی زحماتی که میکشین
خدایا عاشقتم که عاشقمی و هر لحظه بهم بیشتر عشقت و نشون میدی