مصاحبه با استاد | منظور از"سیستمی بودن رفتار خداوند"، چیست؟ - صفحه 26
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/04/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-30 06:23:402025-02-02 02:20:14مصاحبه با استاد | منظور از”سیستمی بودن رفتار خداوند”، چیست؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیز خداوند رو سپاس گذارم از این که حسی درون وجودمون قرار داده شده که میتونیم مستقیم با خدا ارتباط داشته باشیم
من طبق گفته های شما که گفتید نمیشه کسی رو تغییر داد اگر کسی بخواد عوض بشه خدا کمکش میکنه و به زور نمیشه کسی رو موفق کرد دیگه هیچ موقع به اعضای خانوادم نگفتم که فایل های شما رو گوش بدن که حدودا شش ماهی هست که دیگه به خانوادم نمیگم بیایید گوش کنید امروز یه حس قوی درونم میگفت حتما با مادرت گوش کن این فایل رو منم که نمیدونستم چه چیز مهمی هست ولی باید به حسم اعتماد کنم و این کارو کردم و دقیقا شما تو این فایل کلا داشتید راجع به مشکلات مادر من میگفتید که حساب کردن رو بقیه بود من واقعا از خدا و شما ممنونم
به نام خداوندبخشنده و مهربان
سلام خدمت استاد عزیزم همچنین خانم شایسته وتک تک دوستانم
خدارو صدهزار مرتبه شکر که امروز هم فرصتی بهم داد تا بیام این فایل رو نت برداری کردم ودرک خودم ونکات مهمش درحال حاضررو برای خودم بنویسم تا ازش توی زندگیم و قوی شدن ایمان وباورم استفاده کنم ..
خدایا به امید خودت …..
نکات مهم فایل ….
استاد میگه من اصلا موافق این قضیه نیستم که خداوند به شکل اتفاقات خوب وارد زندگی ما میشه .اصلا این نگاه رو من ندارم …
اولاکه اتفاقات رو مابهش برچسب میزنیم .ممکنه یه اتفاق بظاهر خوب برای یکی بیوفته ولی نتیجش اصلا براش خوب نباشه وبرعکس …
(وَ عَسَی أنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُم وَ عَسی أنْ تُحِبُّوا شیئاً و هُوَ شَرٌّ لَکُم )
لیکن چه بسیار شودکه چیزی را شما ناگوارشمارید ولی بحقیقت خیروصلاح شما درانبودهوخداوند بمصالح امور داناست وشما ندانید….
اتفاقات راماخودمون برچسب میزنیم ولی توی تصویر بزرگتر یه موقعی هست شما یه آدمی رو یا خودتون یا دیگران رو میبینید که همیشه داره یه سری اتفاقات براش می افته که نتیجشم خوب نیست .
مادرمورد یه اتفاق خاص صحبت نمیکنیم درمورد یک روند صحبت میکنیم وحالا یا خودتون یا دیگران رو دیدین که همیشه یه سری اتفاقات براشون میافته که نتیجش خیلی خوبه ..
واینها کارخدانیست ..
خدا عملکردش سیستمیه این نیست که بگیم خدامیاد دخالت میکنه توی زندگی ما فارغ از اینکه ما چه افکاروچه فرکانسهاوچه باورهایی رو داشته باشیم ..
اینکه میاد کمکمون میکنه یابلا سرمون میاره …
نه اینطور نیست بارها توقرانم آمده که هرآنچه براتون اتفاق افتاده یامیافته بماکانوا یعملون بماکسبت ایدهم به ماقدمت ایدهم به خاطر آنچه که فرستادین اونچه که انجام داده آید هر اتفاقی براتون می افته
و بارها خداوندمیفرماید که الله به کسی ظلم نمیکنه
اگه که از تصویر بزرگتر استفاده کنیم .آنچه که روند زندگی ماروبرامون به شکل اتفاقات میاره اون چیزی هست که خودمون داریم خلقش میکنیم
باافکارمون باباورهامون حالا ممکنه ناآگاهانه چیز نامناسب خلق کنیم ..
کسی که همیشه افکارنگران باورهای نادرست داره همیشه عصبیه ناراحته غمگینه همیشه هم اتفاقاتی رو جذب میکنه که ناراحتی غم و عصبانیت بیشتری رو توزندگیش بوجود بیاره واین کارخدا نیست …
وکسی که اتفاقات خوب براش می افته همیشه شاد حالش خوبه امیدوار متوکل وهمیشه سعی میکنه جوری به مسائل نگاه کنه که به احساس خوب برسه
جهان و خداوند هم به شکل اتفاقاتی رخ میده که این احساس خوب رو بیشتر تجربه کنه …
پس درنتیجه ،خداوند هیچ کاری درزندگی ما انجام نمیدهد
مگر اینکه خودمون فرکانسشو بفرستیم..باچی اینکارو انجام میدم ؟
باباورهامون باکانون توجهمون …
موضوع مهم بعدی اعراض کردن هست که خداوند در قرآن به شکلهای مختلف به پیامبران میگه چیزهایی که نازیبا هست رو بهش توجه نکن
فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَانْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ
بنابراین از آنان روی برگردان و منتظر باش که آنان هم منتظرند ..
ازاونها اعراض کنید بی توجه باشید ..
هرآنچه که اتفاق میافته رو خودمون رقم میزنیم ولی ممکنه من دارم رو خودم کارمیکنم سعی میکنم کاتونتوجهم رو کنترل کنم وسعی کنم حالم خوب باشه ولی یه اتفاق به ظاهر بدمیافته باید بتونم سعی کنم همون اتفاق بظاهر بدرو خیریتی ببینم که یه سری درسها رو میخواد بهم بده وباعث پیشرفتمبشه باعث رسیدن به اهدافم بشه واگه اینکارو بکنیم دقیقا همین اتفاق برامون می افته اون اتفاق بظاهر بد نتیجش مثبت میشه برامون ….
نکته ی بعدی ساختن باورهای توحیدی هست …
به نظر من همه ی ما توی قلبمون به خداوند ایمان داریم وخدارو باور داریم همه ی ما فرق نمیکنه چه دین چه مذهبی داشته باشیم حتی اونیکه میگه به خدااصلا اعتقاد نداره توروزهای سخت شرایط سخت یکاحساسی رو توقلبش حس میکنه یه نیرویی که بالاتر از اونه که میتونه به اون کمک کنه
ایاک نعبد وایاک نستعین .تنها ترو میپرستم وتنها ازتویاری میجوییم …
رابطه ی ما باخداوند یک رابطه ی دو طرفه هست .
خداوند یک انسان نیست که بگم احساساتی میشه دلش میسوزه برام وفکرکنم یه موجوده که نشسته اون بالا و تصمیم گیرنده ست..وبگم باهرکی حال میکنه بهش نعمت میده باهرکیمحال نمیکنه بهش بدبختی میده ..
نه اینطور نیست
سیستمی بودن رفتار خداوند به این شکل که شما باتوجه به افکارت باتوجه به باورهاتورفتارت داری ازخداوند نتیجه میگیری ..
نکتهی بعدی درمورد این آیه هست …
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌۖ أُجِیبُ دَعۡوَهَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡیَسۡتَجِیبُواْ لِی وَلۡیُؤۡمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمۡ یَرۡشُدُونَ
و اگر بندگانم در مورد من از تو بپرسند،بگو:من بشما نزدیک هستم،و به نداى کسى که مرا بخواند پاسخ مىدهم،پس به ندایم پاسخ دهند و بمن ایمان آورند،تا هدایت شوند
یعنی شما درخواست میکنید خداوند اجابت میکند اما این رابطه رابطه ی دوطرفه ست .خدابعنوان یکادم نیست که بهش بگی اونم بگ چشم یا بگه نه
نه تویه فرکانسی میفرستی یک سری باورهایی داری اون هم پاسخ میده به باورهای شما اون همیشه آیینه ی شماست …
استاد میگه نگاه من به خداهمون نگاهیه که قرآن به خداوند داره میگه (الله نورالسماوات والارض ).
میگه به هرکجا روکنی خدارو میبینی به مشرق به مغرب رو کنی خدارو میبینی ..
میگه در واقع هولااول وهولااخر هولاالظاهر وهولاالباطن
اون همه چیز دربعد زمان اون همه چیز دربعد مکان اون همه چیز دربعد اشیا.
خدا بصورت سیستماتیک عمل میکنه بصورت یک رفتار سیستمی که اگرماقانونش و درک کنیم مثل هرسیستم دیگه آیی که بهش یه ورودی میدیم ویکخروجی یکسان تحویل میگیرم ..
مثل دستگاه آبمیوه گیری میمونه این سیستم ..
اگر ما بهش سیب بدیم آب سیب بهمون میده نه آب هویج نه چیز دیگه امکان ندارد هرگز
ما بایه همچین سیستمی طرف هستیم …
تواین آیه خداوند هممیگه تودرخواست میکنی من اجابت میکنم اما به شرطی که تو هم اجابت کنی منو توهم ایمان بیاری به من
در واقع این نیست که درخواستهای ما درخواست کلامی باشه من بگم خدایا پول بده خداهم بگه چشم بیابگیر.
درخواست فرکانسیه باید باورهامون درمورد پول وثروت عوض بشه تاحهان هم به عنوان سیستم با تغییر ما رفتارشو تغییر بده
یعنی من تغییر کنم افکارم باورهام تغییر کنه رفتار خداوند هم درمورد من تغییرمیکنه
وخوبی جهان اینکه فارغ از اینکه ما چه گذشته آیی داشتیم وفارغ از اینکه درگذشته پانصدهزاربار بهش سیب دادیم بهمون آب سیب داده
ویا زهردادیم وبهمون آب زهربرگردونده .
فارغ ازاین داستان اگراینیاربهش هویج بدم اون کاری به گذشته نداره اینبار بهم آب هویج برمیگردونه نگاه سیستمی اینجوریه ..
واگه ما بدونیم سیستم چه جوری داره عمل میکنه فارغ از اینکه قبلاً چه جوری این سیستم وچه پاسخی به باورها و رفتارهای گذشته ی مامیداد اینبار اگه من تغییر بدم باورها ورفتارهامو وکانونتوجهمرو سریع پاسخهاش تغییر میکنه راه تغییر میکنه ..سیستم اینجوریه …
نکتهی بعدی اینکه خدادراین آیه هفت بارازضمیر من استفاده کرده ومیگه اگه بندگان من بندگان من نه مردم نه همه ی مردم نه مردم عادی ازت پرسیدن به اونها بگو من قریب هستم قریب به معنای نزدیک هستم .چرا اینجوری میگه چون هممون فکرمیکنیم خداازما دور
که به قول خودش میگه من ازرگ گردن به شمانزدیکترم …
چون خیلی راحت مافراموش میکنیم چه تودوره ی بدبختی که خدارو فراموش میکنیم میریم سراغ غیرخدا
وچه تودوره ی غرور خدارو فراموش میکنیم فکرمیکنیم خدادور وعصیان میکنیم .
ولی وقتی بدونیم خدا نزدیکه نه عصیان گرمیشیم ونه در دوره ی غرورخدارو فراموش میکنیم که فکرمیکنیم خداازمادور
چون میدونیم نزدیکه گوشمونو همون لحظه میپیچونه اگه ازمسیرخارج بشیم ..
سیستم اینجوریه ورودی بد بدی خروجی بد بهت میده بدون تعارف هیچ رحم ومروتی هم درکارنیست وبه نظر من اونقدر مهم بوده که خداوند در قرآن درموردش صحبت کرده ..
ما هیچ کدوم نمیتونیم هیچ وقت ادعا کنیم که مابنده ی صالح خداوندیم ولی میتونیم هرروز روخودمون کارکنیم که نزدیکتر بشیم بهش میتونیم اینکارو انجام بدیم .
خداوند چیزی برای کسی نمیخواد
این ما هستیم که درمدارخداوند قرار میگیرم وخداوند هم پاسخ میده به افکارمابه باورهای ما به رفتارما به ایمان ما ….
استاد چقدر این فایل عالی بود چندبارگوش دادم بهش اما وقتی نوشتم خدامیدونه چقدر درکم وتمرکزم بیشتر شد خیلی این اگاهی خوبه خدارو شکر
استاد این شما بودین وهستین که به من یاددادین خدارو بشناسم اونقدر قشنگ وروان ساده قابل فهم اون اصل قرآن رو میایین میگین که کاملا درقلب آدم میشینه
استاد هرچی تابه العان توزندگیم یادگرفتم ازشناخت خداوند ودرک قوانینش اینهارو مدیون شما تعهد شما وعشق شما به این مسیر میدونم …
شما دستان پرازعشق نور و هدایت خداوند توزندگی تک تک ماهایی هستین که به این سایت هدایت ودعوت شدیم ..
استاد ازت بینهایت سپاسگذارم ..
خدا رو شکر میکنم استاد خداوند جواب منو داد کاملا عادلانه وقتی باورکردم هرچی خودم بهش انعکاس بدم اون آیینه وار همون چیزها رو بهم منعکس میکنه بدون ذره آیی کم و کاستی …
مثل اون ابمیوه گیری چقدر مثال خوب وقابل درکی بود
خدا هرگز برای من بدی سختی وحتی زهر نخواسته
هرکاری کردم خودم کردم .حالا که دارم تغییر میکنم
فارغ از گذشته ام وباورها وافکارگذشته هام داره العان به این شخصیت جدیدم باور جدیدم جواب میده .
درست همون حرف خودش درقران که ما هرکاری کنیم جواب همونو دریافت میکنیم وخداهرگز به کسی ستم نمیکنه …
خدا مهربانه خدا سیستم گذاشته خدا قانون گذاشته هرچقدربهتر این قوانین رو درک کنم بهتر نتیجه میگیرم ..
خدارو شکر امشب هم به لطف خودش این فایل وگوش کردم و نوشتم .خدایا شکرت.
خدایا مارا به راه راست هدایت کن راه کسانیکه ب آنها نعمت داده ای نه راه گمراهان وغضب شده گان خدایا تنها ترو میپرستم وتنها ازتویاری میجویم ای مهربانترین مهربانان …
خانم شایسته ی عزیزم ازشماهم خیلی خیلی سپاسگذارم
در پناه خداوند یکتا باشیم
بنام خدایی مهربان
سلام به همه دوستان خوبم و استاد عزیزم
گام 20
هرآنچه که برای ما اتفاق میفتد ، بوسیله خودما در حقیقت بوقوع پیوسته در اصل .
ما باید بخواهیم تا خداوند اجابت کند .
هر وقتیکه روی کسی دیگه ای حساب کردیم از همان جا ضربه خوردیم ، چرا چون این شرک است که روی دیگران حساب باز کنیم. من خودم هم هر وقتیکه گفتیم فلان نفر خیلی خوب فلان کار را انجام میدهد، بریم پیشش و به الهامات خود عمل نکردیم و بعد که ضربه اش را هم خوردیم دگه .
خدا را شکر که در مسیر توحید قرار گرفتیم ، گرچه بعضی اوقات باز هم نجواهای شیطانی میآیید، اما خداوند را صدهزار مرتبه شکر با سپاسگذاری کردن، با توجه کردن به داشته هایم ، و گوش کردن به صدای که در قلبم میگه من هستم و میشود، همه چیز میشود ان شاالله، و بعد احساسم خودبخود خوب میشود.
این باورهای شرک آلود هنوز هم در بین اکثریت مردم ما هم است ، از ملاها خدا جور کردند و اینهمه شرک است و کسیکه مشرک میشه روز خوش نمیبینه.
خداوند یک انسان نیست بلکه همه چیز است ظاهر و باطن است ، بالا و پایین است حالا برمیگرده به اینکه من چی باوری در مقابل خداوند دارم . و او مطابق باورها و فرکانسهای من جواب میدهد. با تغییر من و رفتار من، رفتار خداوند و جهان هم با من تغییر میکند.
خداوند نزدیک است ، خیلی نزدیک . مخصوصا هنگامیکه یکم شرایط نامناسب میباشد اوست که آرامت میکند، خداوند همه چیز میشود، همه کس را . خداوند است که همه چیز را برایت میگویید
قبلا این افکار را من هم داشتم که اگر فلان نفر ثروتمند است خداوند دوستش دارد و دیگران را وست ندارد البته که این یکطرف مساله بود از سوی دیگر این باور را هم داشتم که خداوند ثروتمندان را انسانهای بد خلق کرده و به این شکل باورهای اکثریت جامعه دارد و خیلی ریشه دار هم است.
اما واقعیتش اینست که خداوند به همه خوبی و خیر میخواهد اگر ما اجابتش کنیم ، اگر ما در فرکانس اش باشیم ، اگر ما اجازه بدهیم .
خداره صد هزار مرتبه شکر برای این همه آگاهی
بنام خدای هدایتگر و مهربانم
سلام استاد جونم سلام مریم عزیزم
سلام دوستای هم فرکانسی و بی نظیر سایت عباس منش دات کام
خداروشکر بخاطر بیستمین گام این پروژه مهاجرت به مدار بالاتر
خدای مهربونم امروزم بهم کمک کن بتونم به عهدم عمل کنم و کامنتی بنویسم که خودم اول ازش درس بگیرم و استفاده کنم بهترین کار واسه کنترل ذهنم همین کامنت گذاشتنه که کل تمرکزمو میاره رو موضوعی که استاد داره صحبت میکنه
استاد جونم این فایلم مثل همیشه دُر گرانبهاییه که حیفه بگیم رایگانه ممنونم بخاطر فایلای هدیه ای که هرکدومش به تنهایی میتونه یه دوره باشه من خودم خیلی با اساتید دیگه ای کار نکردم خداروشکر اولین کسی که بهش هدایت شدم شما بودین اما بصورت اتفاقی یکی از اساتید موفقیت رو تو اینستاگرام دیدم که اومدم تو تلگرامش که منبع درآمدشون بود و اونجا فایلهاشون رو میزاشتن و دوره هاشون رو میفروختن هر فایل حدود هفت هشت دقیقه بیشتر توضیح نمیداد و بر این باور بود که تایم آموزش نباید طولانی باشه و تو هر فایل صدبار تاکید میکرد که حتما این فایلارو واسه عزیزانتون واسه آشنایانتون بفرستین این موضوع یهو یادم اومد که بگم برام جالب بود و من اصلا نتونستم هضمش کنم گفتم فایل آموزش باید هفت دقیقه باشه؟؟ استاد فقط یدونه از فایلای رایگانش یکساعت و خورده ای طول میکشه انقد صحبتا ارزشمنده که من یکی خودم وقتی یه فایل تازه گذاشته میشه چندین بار از اول پلی میکنم و ساعتها گوش میکنم
استاد شما هر فایلی که میزارین یه جوری مثال میزنین یه جوری از خاطره های گذشته و تجربیاتتون اونجا توضیح میدین که اون مبحثو قشنگ تو ذهن ما جاسازی میکنین
مثال آبمیوه گیر و تشبیهش به سیستمی بودن خداوند شک ندارم که این کلام خداست که به زبانتون جاری شد چقدددر این مثال عاالی بود استاد واقعا ما اگه به زندگیمون دقت کنیم و به گذشتمون برگردیم جهان دقیقا مثل یه آبمیوه گیر هر چی بهش دادیمو به ما داده
خدا روشکر که جای زهری که سالها پیش تو آبمیوه گیرم ریختم الان دیگه دارم بهش سیب میدم هویج میدم و حالم خوبه خوشحالم هر چی خواستمو بهم داده
خدای مهربونم هزااااار هزااار بار سپاسگزارم بخاطر هر آنچه که خواستم و بهم دادی و هرچی خیر و خوبی بود رو وارد زندگیم کردی
شکرت که منو تو مسیری آوردی که میدونم باید خوشحال باشم که کنار تو باشم قبلنا فک میکردم هرچی ناراحت تر باشم تو بیشتر دلت برام میسوزه شااااااید یه کاری برام انجام بدی
همه چی رو به خودم سخت میگرفتم شکرت که الان وقتی یه اتفاق به ظاهر بد میفته شاید اون لحظه ناراحت بشم اما بعدش انگار یادم میاد که پشتم به تکیه گاهی گرمه که هر اتفاق بدی رو تبدیل به یه فرصت و یه موفقیت و اتفاق خوب میکنه و میتونم احساسمو بهتر کنم همیشه نه ولی اکثر اوقات تونستم از حال خراب خودمو با فک کردن فقط به تو به حال خوب برسونم
شکرت خداجونم شکرت شکرت شکرت که به ما نزدیکی چقد خوبه که به ما نزدیکی استادم قربونت برم چقدددر قلبمونو با این حرفات صیقل میدی چقددددر احساس اممممیییید رو تو دلمون زنده میکنی با این حرفای قشنگ با یادآوری آیات قرآن
اوایل از اینکه فک میکردم خدا سیستمی عمل میکنه میترسیدم ،از خودم میترسیدم که باید بیشتر مراقب خودم باشم این خدا اون خدایی نیست که فک میکردی اگه گریه زاری کنی برات مشکلتو حل میکنه دیگه تو باید همه ی مسئولیتو بپذیری و این برام سخت بود اما استاد جونم چندتا فایل اخیری که رو سایت گذاشتین منو اصلا دگرگون کرده دیدمو به خدا عوض کرده فایل(روان شدن چرخ زندگی)( تولید عملی11) ( تسلیم شدن در برابر خدا)( کلید اجابت دعا) (توحید عملی10) وااااای که این فایلا اصلا چند پله دید منو به خداوند عوض کرده دیگه نمیترسم کار خطایی انجام بدم خدا منو ضربه فنی میکنه میگم خدایا تو سمت منم انجام بده تو منو آسانم کن برای آسانی ها من باید این فایلارو میلیونها بار تکرار کنم و توی هر لحظه از زندگیم بگم خدایا من هیچی نیستم من اصلا هیچی نمیدونم تو بهم بگو بخدا که خودت کارا رو انجام میدی من وقتی بچه بودم یه طفل شیر خوار مگه کاری میکردم که خواسته هام برآورده بشه ؟ نه من اونموقع وصل بودم به تو و تو تمام نیازهای منو برآورده میکردی در لحظه زندگی میکردم و از زندگی لذت میبردم هیچ نگرانی نداشتم خدایا تو انجام بده من به تو میسپرم مثل طفلی که تازه متولد شده و هیچ کاری ازش ساخته نیست تو بگو من چیکار کنم به من الهام کن گوشامو باز کن که هدایتت رو بشنوم هدایتم کن به خیر و خوبی تو برای آفریدن من هدف داشتی منو به سمت همون هدفی که بخاطرش به این دنیا اومدم هدایت کن آمین یا رب العالمین
بنام خدا.عرض سلام و وقت بخیرخدمت استادعزیز و خانم شایسته مهربان و تک تک دوستان سایت.
اتفاق جالبی ک درحین نوشتن نکات این فایل برام افتاد رو میگم.من چندروز گذشته این فایل رو گوش میکردم ولی فرصت نمیشد ک کامنت بذارم یا در دفترم نکاتش رو بنویسم.دوسه روز پیش ی اتفاق بظاهرناجالب افتاد ک من ب لطف خدا ب لطف خدا اصلا احساسم خراب نبود.مرتب میگفتم الخیرفی ماالوقع.میدونم همش برام خیر وبرکته.میدونم بهترینها دراین اتفاقه و خداروشکر احساسم عالی بود.درهمین حین مرتب بخدا توکل میکردم توجه ب زیبایی هامیکردم.جاهایی ک میترسیدم سریع تودلم بخدا میگفتم خدایا من میترسم و خودت حرکت کن خودت حرف بزن. خودت کمکم کن تا این ماجرا بخوبی تموم بشه و بعد مثلا همون موقع خدا ی گربه ای رو نشونم میداد ک آروم و ریلکس رو سقف ی وانت تو آفتاب خوابیده بود و انگار خدا میحاست بهم بگه همینطور مثل این گربه آروم و ریلکس باش و نگران چیزی نباش و بسپاربمن.و خداشاهده ک توی این دوسه روز آروم و حتی سرمست و خوش بودم.و خیلی واضح و شفاف حمایتهای خداوند رو میدیدم.تااینکه امروز ک دیگه داشت اون ماجرا ب آخرش میرسید ی اتفاق ناراحت کننده افتاد.و من همش امروز بعدازظهر برام سوال پیش اومده بود ک باتوجه باینکه من این دوسه روز و حتی چندروز قبل ترش ک اگه بگم چقدر اتفاقهای خوب افتاد ک چقدر جالب خدا ازم حمایت میکرد و مراقبم بود بایداتفاقهای خوب میفتاد.چون طبق قانون احساس خوب=اتفاقهای خوب.پس چرا این ماجرا امروز اینطوری ختم شد؟و اینقدرذهنم درگیر این سوال بود ک حتی زنگ زدم ب همسرم و بهش گفتم چرا این اتفاق افتاد.چون من منتظر بودم ک اتفاقا ی داستان خوشایند و خارق العاده رخ بده. ک خب ایشون گفتند توی این اتفاق درس بود.درس رو بگیریم و ازین ب بعد دیگه حواسمون رو جمع کنیم و دیگه در موردش حرف نزنیم.و حتما ی خیری تواینکار بوده.بعد ک اومدم فایل رو گوش کردم و نکاتش رو در دفتر مینوشتم دیدم بااینکه من چندروز بود این فایل رو گوش میکردم ولی دقیقه4تا5 رو انگار اولین بار بود ک شنیدم ک دقیقا استاد هم همینو میگند ک اگه داری رو خودت کارمیکنی و رو باورها و فرکانست و همون موقع ی اتفاق بظاهر ناجالب افتاد بگو ک حتما ی خیریتی توکار بوده و درس هارو بگیر و سعی کن هرطور شده اون اتفاق رو یجورایی تعبیر خوب کنی.اصلا وقتی این تیکه رو شنیدم انگار خیالم راحت شد.خیلی جالب بود ک خدا جواب سوالم رو اول بطور خلاصه توسط همسرم و دقیقا و اونطوری ک قانع بشم توسط استاد در دقیقه 4تا5 این فایل بهم گفت.خدایا ازت ممنونم.سپاسگذارم ک همیشه هوامو داری.هرشب مینویسم ک خدایا فردا بیشتر از امروز حواست بهم باشه و تو چقدر عالی حواست بهم هست و هوامو داری.
خداونداکمکم کن یاد بگیرم بندگی کردن تو ارباب قدرتمند رو.اصلا حال میکنم ک اینو یاد بگیرم و سعی کنم با تمرین کردن با روخودم کارکردن بتو نزدیکتر بشم.ممنونم ک کدهایی ک مینویسم رو اجابت میکنی.کمکم کن منم بتو باور داشته باشم و بهت ایمان قلبی بیارم.
سپاسگذار استاد عزیز و مریم خانم مهربان هم هستم.
دوستتون دارم.عرفانه.
بنام آنکه هرآنچه دارم از آن اوست !
سلام خدمت استاد گرامی خانم شایسته و همفرکانسی های خوبام آن شالله هرکجای استید در پناه حق باشید .
گام 20 پروژه مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر .
“منظور ازسیستمی بودن رفتار خداوندچیست؟”
خدارا صدها هزار مرتبه شکرررر گذار استممم بایت این همه آگاهی هااای ناب .
میخواهم در اینجا از نتایج خود بنویسم اگر چی بیشتر است و بیشتر تر خواهد شد اما از کم خود میخواهم بنویسم !
هروز که روی خودم کار میکنم همان لحظه نتایج برایم جواب میدهد . الحمدلله !
و اگر گاهی عمل کردنم کمی کمیتر شود میدانم و مدهوش میگیرم که اینجا این کمبود را وضع کردم .
قدم اولام از تغییر فردیام بدست آوردن آرامش بیشترررر است .که همیش کنجکاو بودم از قدم برداشت کلام بلندممیترسیدم میگفتم من دختر هستم خداوند که گفته باید دختر ها با حیا باشد و صدا در نیارن .حالا با بدست اوردن ارامششدرونی خود تانستم برای خود برطرف کنم این باور هارا و بجایش بگویم !
من دختر هستم !من همان کوه بزرگ هستم که کنار خود میتوانم ازهزاران سنگ (آگاهی ها)به کوه شدنام تبدیل شوم .
من دختر هستم ! من همان شیر هستم که در کنار همه روباه ها مقاومتمثابت است .
من دختر هستم ! نیاز به تعریف و تمجید ندارم همان که هستم، هستم همان اسممم کافیست برای اثبات همه ماجرایام .
من دختر هستم ! تواناییام را در گریه کردن پنهانی نمیبینم .من توانایی خود را در مبارزه برضد ام میبینم .
من دختر هستم ! موفق شدنم در هروز هرزمان هرحالت هر کجا ممکن است .
پس باید گفت من دختر هستم ! دختری از دل کهکشاااان های کهکشان جهان .خدارا کهکشان بار سپاسگزارم برای اینکه من دختر هستم .
و با هدایت شدنم و گوش کردنم در دوره توحید عملی این آرامش و آگاهی هارا دریافت گرچه بیشتر از حد تصور است اما این اسم دختر خیلی مقدس است . و برداشت مهم دیگرمکه میتوان گفت روی کسی حساب نکردنم است . بعد از آگاهی آن دوره توحید عملی 5 توانستم رک و راست باشم و روی کسی حساب نکنم جز خداوند و خودم .گاهی روی خودم هم حساب نمیکنم چون میدانمم این دستان قشنگ خداوند است که مینویسد .
الحمدلله برای همه چی !
قدم بعدیام خرید دوره عشق و مودت است ! که توانستم آنرا بدست بیارم و بخرم .
یک روزی این خواسته ام را مکتوب کردم که من تا این مدت دوره عشق و مودت را میخرم . بعد از یک ماه الی یک یک نیم ماه توانستم بخرمش . شکرررر هزاران باز !
با خرید این دوره توانستم روابط خوبی با عزیزانم داشته باشم گرچه خیلی مدت نمیشود از خرید دوره .
اما من تغییر کردم جهان اطرافم هم تغییر کرد .
جلسه اول دوم را آهسته آهسته روی خوود کار کردمم البته با داشتن (ارامش) .
خیلی چی حس ارامش دارد زمانی که عرق در نعمت هاو عشق خداوند میشوم ناخودآگاه چشمایم پر از اشک میشود که همین حالا هم میریزد از چشمانم اشک عشق خداوند .
خدایا مرا هدایت کن بدست بیارم هر آنچه را میخواهم .
در هرکجا هستید در پناه حق باشید !
سلام به استاد عباس منش عزیز و مریم عزیزم
کسی ک هر زمان برای سوال هام از خدا درخواست پاسخی داشتم نشانه اش شنیدن فایل های شما بود
الانی که دارم تایپ میکنم فایل رو تا نصفه گوش کردم
اینقدر در ثانیه همه چیز برام عوض شد ک استپ کردم و گفتم مینویسم و بعد از مدت ها ردپایی میزارم
اما این بار قویتر
با ایمانی بیشتر
چون خیلی چیزها در ثانیه برام یاداوری شد
فایل رو تا جایی گوش کردم که شما از کابوس های شبانه گفتین و منو بردین ب ابان 1400 به روزهایی که ازش ب عنوان تاریک ترین روزهام یاد میکنم اما یادم رفته الان در چه جایگاهی هستم
و یادم رفته اون روزها درخواست چیزی رو میکردم که الان دارم و براش شکرگزار نیستم
و چقدر برام عادی شده
چقدر خواب های راحت برام ارزو شده بود و الان چندین وقته که من راحت میخابم
ب یاد ندارم اخرین بار کی من کابوس دیدم و با اشفتگی از خواب بلندشدم
یک لحظه ب خودم اومدم و دیدم چجوری اینقدر همه چیز رو زود فراموش کردم
مگه میشه اخه؟؟
روزهایی بود ک نمیتونستم ب درستی راه برم و برام راه رفتن دوباره حسرت بود و من الان راه میرم
دوست داشتم با انرژی از خواب بلندشم و الان دارمش
میخواستم برم بیرون و هوارو با حال خوب استشمام کنم
به هیچی فک نکنم
زندگی رو زندگی کنم
اینده رو قشنگ ببینم
بخندم
دست بردارم از چیزهایی ک برای من نیست
تلاش کنم برای چیزایی ک میخام
رها باشم
الان من همشون رو دارم اما یادم رفته از کجا اومدم
چجوری بودم
چی خواستم و چی بهم گذشته
چی بهم داده شده
خداوندا شکرت
ای خدای عزیزم
ای همراه و همدم همیشگی من
سپاس برای تمام چیزهایی ک بخشیدی
سپاس برای تمام لحظاتی ک هستی
ازت ممنونم ک در قلبم را ب روی خودت بازمیکنی
ازت ممنونم برای تمام شب هایی ک در اغوش تو ب خواب میروم
ازت سپاس گزارم ک هیچگاه مرا رها نمیکنی
برای تمام لحظاتی ک در تاریک ترین نقطه خودم بودم دست مرا گرفتی و نور امید خودت را درمن قرار دادی
ازت زبان و درکی میخواهم ک ان طور ک شایسته و لایق توست سخن بگویم و درک کنم
ازت استمرار در مسیر راستی و درستی میخواهم
خدای عزیزم! مرا اسان کن برای اسانی ها
هرلحظه خودت را برایم یاداوری کن
کمکم کن بتوانم ظرفیت وجودم را افزایش دهم و دیدگاه و زندگی ام را توحیدی ترکنم
ازت برای تمام زندگی ام سپاس گزارم
به نام خداوند مهربان …
سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته جان وتک تک دوستانم …
خدایا به امید خودت
درمورد شناخت پاشنه آشیل خودم باید بگم البته این درک من ازروند کارکردن رو خودم هست که به این نتیجه رسیدم .البته باید بگم واقعا من نرسیدم خدا بهم گفت اینه وخودش کمکم کرد …
وقتی من روخودم شروع کردم به کارکردن …
منم دوست داشتم ودارم ازلحاظ مالی پیشرفت کنم
خدارو شکر به نسبت قبل خیلی بهتر شده زندگیم ..
اما تواین روند حسم وندای قلبم بیشتربهم میگفت من به توحید واون اعتماد قلبی به خدا بیشتر نیاز دارم
اینکه واقعا خدا رو بشناسم جایگاه خدارو بدونم توزندگیم کجاست …
باور کردن خدا وفهمیدنش به نظرمن یه شاه کلید برای همه چیه
اصلا وقتی خدارو درک میکنی که اصلا خداچیه کیه
چطور میتونم روش حساب کنم ،چطور بهش اعتماد کنم .چطور بدونم واقعا حرفش چیه .
چون یه پیشینه ی خیلی ناجالب ازخدا تو ذهنم بود باکلی سوال ازش
که میگفتم خدا چرا بین ما و پیامبرها فرق گذاشته
چرا اونها رو انتخاب کرده
کاش منم انتخاب میشدم مثل پیامبرابودم
چرا اینقدر معجزه های غیر قابل باور توقران آمده که اینقدر افسانه ای هست چطور باور کنم حقیقت داره
ازکجا معلوم قرآن ودست کاری نکرده باشن
چرااسم بقیه پیامبراواماما نیومده توقران که به ما گفتن
واین که چرا خدا ما آدمهای عادی رو دوست نداره اینقدر به ما سخت میگیره ..
چون شرایط زندگی خوبی نداشتم درگذشته وازلحاظ روحی خیلی احساس تنهایی میکردم به شدت خودمو بی پشت و پناه میدیدم .چون پدرو مادرم دقیقا بعد از نامزدی من و خواهرم ازهم جداشدن منم به شدت به مادرم وابسته بودم البته ازهمه لحاظ نه بیشتر ازلحاظ عاطفی و اینکه به شدت خجالتی و اعتماد به نفس پایینی داشتم با انواع ترسها و……
همه ی اینها نشونه های واضحی برای من بودن که بیشتر باید روی ایمانم کارکنم اینو که به این شکل العان متوجه نمیشدم
.خیلی نمازمیخوندم دعا میکردم گریه میکردم وتوخلوتم شبها باهاش حرف میزدم …….
وازیه جایی به بعد متوجه شدم که دارم الکی وقت تلف میکنم وزدم زیر همه چی وگفتم خدایا ببین اون بیرون یه عالمه آدم بد هستن(البته این ازنظر فکر خودم بود که اینجوری فکرمیکردم که آدمهای ثروتمند کسیکه پولش ثروتش ازراه نادرست آمده توزندگیش )
چون این تجربه رو داشتم ارحرفهای بقیه گفتم خوب اگه اینجوریه منم بد میشم مطینن اینجوری زندگیم خیلی بهتر میشه .
دیگه نماز نمیخوندم خیلی پایبند حجابم نبودم پایبند حرف بقیه نبودم هرکاری که فکرمیکردم به من کمک میکنه ودرست نیست و انجام میدادم که زندگیم تغییر کنه ..
این پروسه شاید دوسال طول کشید یا کمتر ولی هرشب من داشتم گریه میکردم وبا خدا بحث داشتم که باشه دلت خنک شد من آدم بدی شدم همینو میخواستی کمکم نمیکنی
واقعا خندم میگیره ازخودم ……
ازیه جایی به بعد رسیدم به اینکه دیگه نتونستم ادامه بدم چون این روند اصلا باروحیات من یکی نبود ومن داشتم واقعا اذیت میشدم وحالم خیلی ازخودم بد بود …..
وتااینکه یه روزی منم مثل موسی گفتم نمیدونم چیکارکنم واقعا نمیدونم خسته شدم نمیتونم ادامه بدم این مسیر ماله من نیست بقیه چطوری دارن بااینهمه اشتباه وگناه زندگی میکنن( البته اینم باز نگاه اشتباه من به زندگی بود ،) من نمیتونم من ادمش نیستم
توبهم بگوچیکارکنم کمکم کن میخوای بیشترازاین ازت دور بشم …
وواقعا ازهمونروز خدادستمو گرفت وکمکم کرد .واسه همین واضح بهم گفت باید روی ایمانم کارکنم اگه میخوام به همه چی برسم
باید خدارو بفهمم وبشناسم …..
من خیلی ازلحاظ باور به خداوند بهترشدم .هرچقدر هم دارم جلوتر میرم دارم بهتر میشم .من همیشه دوست داشتم روابطم باخدا مثل رابطه ی محمد باشه بااون مثل رابطه مریم باشه بااون مثل رابطه نوح باشه عیسی موسی ابراهیم من اینو واقعا دوست داشتم ازخدا میخواستم این رابطه این مرز بین خدا و انسان ودرک کنم چیه ..
وخودش میدونه توتمام این سالها تا سن چهل سالگیم من همیشه سعی کردم مسیردرست و برم
اشتباه داشتم ولی به ضعم خودم اشتباهات کوچیک ولی بابت همونها هم همیشه درگیر بودم باخودم ..
وکلا تحول زندگی من ازچهل سالگیم شروع شدبا یه آدم کاملا متفاوت ازقبل که دیگه به همه چی شکداشتم …
خدارو شکر که خدارو شناختم فهمیدم که چقدر مهربونه رحمانه رحیم.بخشنده ست …
من هرچی بخوام ازخودشم میخوام اون برامهم مادر هم پدر هم خواهر هم برادر هم همسر هم فرزند وهم دوست وهم خدا همه چی هست برام ..
من العان هرچی بخوام توزندگیم حتی لباس حتی شهریه باشگاه به خودش میگم ..
ازخودش میخوام خرید خونه رو اول به خدا میگم براش مینویسم اونم بهم میده
من به خدا نیازمندم من محتاجش هستم خدامنو از ذلت وبدبختی وسیاهی که خودمباعثش بودم ناخواسته ندونسته نجاتم داد
نزاشت فرو برم تو زشتی وکثیفی نزاشت زود دستمو گرفت ..
اون روشنی به زندگیم بخشید من بیشترازهرچیزی تواین دنیا به خدا محتاجم بهش بدهکارم اون بهم سلامتی بخشید روابط چندین ساله ی غیرقابل تحمل داشتم
بهم یاد داد ازطریق دستانش استاد
بیام روی نکات مثبت همسرم تمرکز کنم مادرم بقیه ..
یادگرفتم بلد نبودم وقتی داشتم مینوشتم واقعا سختم بود هنوز هم بعضی اوقات اون احساس بد میاد ولی خیلی کمتر خداروشکر وداره کمترهم میشه چون اینها پاشنه ی آشیل منه …
اما به خدا قسم دیدم که چطور همسرم تغییر کرد دیدم چطور جهان دورمو خلوت کرد دیدم چطور روابطم با مادرم با خواهر همسرم تغییر کرد با خودم باخدا دیدم اینا مثل همون معجزه ی عصای موسی بود معجزه ی مریم بود ..
غیرقابل باور اما شد درامد مارفت بالا من چقدر ازلحاظ درونی آرام شدم خدا اینکارو کرداون منو شفاداد با نورهدایتش …
دیروز یا روز قبلش بود من داشتم قرآن میخوندم .
که رسیدم به آیه ی 6به بعد آیه بینه که واقعا درکم از وعده ی خدا که ازبهشت توصیف کرده برام خیلی واضح شد ..
اینکه خدامیگه کسانی که ایمان آوردن توبهشت جایگاه دارن همه چی براشون محیاست اسانه راحته ..
وقتی اینا رو میخوندم واقعا گریم گرفت گفتم خدایا تو واقعا وعده ت حقه من دقیقا وقتی بهت ایمان آوردم همه ی این نشونه ها روازبهشت که وعده دادی دارم توزندگیممیبینم من کارها برام آسان پیش میره من نمیدونم چه جوری ولی اصلا دست من نیست واقعا
من دارم میبینم همه چیز چقدر زیبا شده بهترشده پول رزق وروزی میاد ازجایی که من درک نمیکنم نمیدونم توقع ندارم به خدابچها وعده ی خدا حقه همون بهشتی که وعده داده توقران به خداحقه درسته
همینکه اینهمه اتفاق خوب توزندگی تک تکمون رخ داده همون نشونه ی بهشت خداست من جهنمم دیدم به خدا خیلی سخت بود به خدا قسم
اصلا نمیخوام بهش برگردم
به خود خدا قسم العان باهدایت خودش آمد دارم اینارو مینویسم
همش داره به ذهنم میاره این جملات قرآن وتاتکرارش کنم تاباورم قوی بشه خداخیلی مهربونه اون به من وعدشو نشون داد ..
العان کلی اتفاق داره براممیوفته منتظرم قطعی بشه میام مینویسم .
میدونم که میشه اگرم نشه ناراحت نمیشم من میدونم خدا منو دوست داره هرچی خوب وخیر سرراهم میزاره …
به خدا قسم فهمیدم اصلا نیاز نیست اینقدر دنبال پول ساختن اینقدر دنبال چیز خاصی باشیم
وقتی به خداازته قلبمون ایمان بیاریم خدا خودش اونقدر کمکون میکنه تا باورهامون درمورد فراوانی هم بهتر بشه .
من خودم اگه شرایط مالیم خوب نبود .اونقدرترس ورم میداشت اما العان اینو به خودم میگم خداهست خدانیروی بالای همه هست مگه اینهمه نعمت ماله مردمه ماله خداست اون بهم میرسونه هرچیزی رو که بخوام ازکجا من نمیدونم .چه جوری نمیدونم
فقط باید روی بهتر شدن ایمانمون وقت بزاریم کم کم همه چی بهتر میشه کمکم
من خیلی خوشحالم برام مهمه خدارو بیشتر بفهمم این بهم آرامش خاطر میده قلبم ارامه قشنگ حس میکنم یه قدرت بزرگی پشتمه فقط باید اونقدر تکرار کنم بهش عمل کنم توی زندگیم
مثلا توهروجه اززندگیمنشون بدم این ایمانم رو چقدر بهش اعتماد دارم نه به زبون ازقلبم بهش اعتماد دارم اونقدرتکرار کنم واسه خودم قوی بشه
خدا که براش کاری نداره بخواد میتونه یهکاری بکنه همه مثل هم بشیم خوب وعالی ..
اون میخواد من بهای رسیدن بهش رو پرداخت کنم نشون بدم چقدر بهش ایمان دارم وچقدرباورش دارم این رسیدن به خدا منو بزرگ میکنه منو به خودم به اصل خودم به خدا میرسونه من به این رسیدن ونشون دادن اعتماد وباورم به خدا دادمحتاجم برای رشدم توهرچیزی توزندگی مادیم
خدامیدونه من تواین ایمان صعف دارم میدونه آدمم اشتباهم میکنم همه جورهم داره کمکم میکنه حمایتم میکنه هدایتم میکنه مراقبمه ..
بیشتر ازخودم
اما من نیازدارم اینو درک کنم این رب رو درک کنم این خدایی که میگه هرکس ازت پرسید خدا کجاست بگو نزدیکم
من اینو باید بفهمم باید عمل کنم ببینمش من دارم میبینم وعده ی خودخدا توقران گفته هرکسی ایمان بیاره بهشت ازاونه به شرط اینکه اینمسیروتکرار کنه هرچقدر بیشتر بهتر ..
خدا حرفش حقه بهم چندبار گفته خدا وعدهش حقه اون بهشت همون آسان شدن هست همون آدمای خوبین که میان توزندگیمون همون فرشته ها هستن همه چی خودخداست
ما فقط وفقط برای رسیدن به هرچی نیازداریم خدارو بهتر درک کنیم
من نیازدارم بهش تادرکش کنم من بهش محتاجم واقعا زندگی بدون خدا ازجهنم بدتر
خدایا خودت کمک کن تا درمسیردرست وایمان بهت ثابت قدم باشم
خدایا هرچی دارم متعلق به توست
خونه زندگی بچهام عزیزانم هرچی هست ماله خودته امانت توهستن پیش من منم متعلق به خودتم
من چیزی نیستم جز نور پاک ومقدس تو هدایتم کن قدرخودمو بدونم هدایتم کن ارزش خودمو بدونم حفظ کنم .. هدایتم کن سپاسگذار هدایتت باشم سپاسگذاراستاد وخانم شایسته باشم خدایا کمکم کن آدم بهتری باشم امروز خوب زندگی کنم وکمک کنم دنیا جای بهتری بشه ..
خدایا نه برای بقیه برای خودم که بهش محتاجم نیازدارم که خودمو بپذیرم خودمو باور داشته باشم
خدایا امروز بهم فرصتی دادی همین اول صبح بیام سایت چشمبازنکرده این حرفها رو بزنم
به خداگریم میگیره نمیدونم چی بگم ..
بچها به خدا که فقط خدارو توزندگیمون بشناسیم بهش ایمان بیاریم
این ایمان خیلی خوبه بچها خیلی کمکمون میکنه ماهمه محتاجیم بهش این ایمان بهمون کمک میکنه ترس ونگرانیهامون درمورد روابط نامناسب درمورد کمبود درمورد خودمون احساس میده کمتر بشه روح وجسممون شفاپیدامیکنه
توحید ودرک خدا همه چیز
خدا وعده هاش حقه توقرانم گفته من دارم توزندگیم وعدهشو میبینم درسته خیلی بزرگترنشده چون منم هنوز اونقدربزرگترنشده ظرف وجودم درک ولی شده هست تو کامنت همتونم هست نوشتین چقدر زندگیمون روان شده
این همون وعده ی خداست که توقران گفته بهشته همونه به خدا
واقعا من به خدا وکتابش ایمان آوردم خدایا کمکم کن تا اینجا آمدم بقیشم ادامه بدم خدا من قدرتی ندارم خیلی ضعفیم دربرابر ناملایمات وسوسه ها
تو هدایتم کن بهم یاداوری کن وگرنه گمراه میشم ..
خدایا از همین لحظه تا لحظه ایی که میخوام بازبخوابم مثل همین اول صبح بهم بگو من دوست دارم بشنوم توبامن حرف بزنی بهم یادآوری کنی
من دوست دارم ومیخوام کمکم کنی…
تواین مسیر ثابت قدم باشم ایمانم قوی تر بشه درکم ازهدایت توبهتر بشه
سپاسگذارتر باشم ازت من نیاز دارم ببادبیارم توبرام چیکارکردی چی دارم چی داشتم چی بودم العان کجام ..
توبگو من مینویسم من تکرار میکنم
هرچی دارم ازان توست خدای بخشنده ومهربانم
چقدر خوبه خدا باتوحرف زدن به خدافکرمیکنم فقط من وتوهستیم اینجا هیچ کس نیست تومیگی بنویس من میخونم خدایا شکرت شکرت خدایا شکرت
ماروهدایت کن به راه راست راه کسانیکه به آنها نعمت داده ای نه راه گمراهان وغضب شده گان خدایا تنها ترو میپرستم تنها ازتویاری میجویم ..
خدایا من آماده ام من تسلیم توهستم منو ببر باخودت به مسیر درستی پاکی خوشبختی ثروت نعمت سلامتی
من به این تسلیم بودن به تو نیازدارم نیازدارم محتاجم که تسلیم باشم تا گزینش نکنم برات اینو میخوام بهتر اونو نمیخوام بدتر
عاشق میگه هرچی تو بگی وبزاری سرراهم خوبه جز قشنگی نمیبینه
من به این قشنگ دیدنه تو نازیبایها توندونستن ونشناختن مسیرحلو روم وتوکل کردن بهت محتاجم من تسلیم خواست توهستم هرچی که هست
توهستی بامنی حتما همون بهترینه برام همون خیر
خداتوهمه ی اون چیزی هستی که من توی این دنیا بهش محتاجم باتو همه چی زیباست
من قبل از اینکه ترو بشناسم
اسمان و اینقدر قشنگ ندیده بودم اصلا برگها هم قشنگترشدن اصلا خاک رنگش قشنگتر شده چقدر تفاوت رنگ توی خاک
چقدر آدمها زیباتر شدن چقدر قلبم رئوف ترشده
چقدرلیاسهام قشنگترشدن اصلا دیگه راحت خرید میکنم همه چی راحت شده من انگار روی یه تخت نشستم منو مبیرن اینور اونور …
من چندین سال پیش باور کنید نمیدونید کی دقیقا ولی خیلی سال پیش اون زمانهایی که خیلی شرایط زندگی نامناسبی داشتم یک شب خواب دید.
رفتم به یک جایی که تابحال طبیعت وگلهای زیبای اونجا رو ندیدم بودم وخداشاهده دیدم روی تختی نشستم و چندنفر بالباسهای سفید زیر اون تخت چوبی هم بود گرفتن ومنو به سمت جایی میبرن که نمیدونم کجاست ولی اونقدر بوی عطر خوبی میداد که خدامیدونه هنوز چنین بوی عطری رو به مشامم نشنیدم خیلی خوشبو بود اون بوی عطر نمیدونم چی بود ولی هرچقدر داشتم به اونجا نزدیک میشدم این بو قوی تر بود وگلهای خیلی بزرگ و زیبایی دراطرافمبودن که تابحال مثل اونارو ندیدم شایدم تواین دنیا باشه نمیدونم من ندیدم البته العان که فکرمیکنم یکیشو دیدم یه درخت بود روش پرازگلهای سفید بزرگ بود ..
العان که داشتم مینوشتم روی تختی نشستم به خدا اون صحنه اومد جلو چشمم خدا داشت یه روز تواون سختیها که اون موقع داشتم وناامید بودم
این روزو بهم نشون میداد
خداواقعا مهربانه وعده ی خدا حقه اگه باورش داشته باشم ایمانم بهش قوی بشه وعمل کنم به این ایمان قطعا ویقینا درمسیری قرار میگیرم که وعده ی خداست همین بهشتی که به تک تک ماوعده داده
اون خواب وامروز درک میکنم چون فراموشش نکردم باید یادم میموند چون این روز برام اتفاق میافتاد و اینها نشون میده که چقدرخداوند عادله وهرلحظه درحال هدایت ماهست
خدایا شکرت توواقعابه من لطف داری همیشه از همون بچگی من همیشه حست کردم به خداهروقت به گذشتم نگاه میکنم همه جاحسش کردم کمکم کرد بامن حرف زد من اعتماد نکردم من باورش نداشتم
خدایا شکرت چه روز قشنگی برام ساختی شروع امروز من بااین حرفها شد ازساعت شیش بیدارشدم داریم باهم حرف می زنیم امروز چه روزی بشه برام
اصلا باتو همه خوبه خدا همه چی ،
چی بگم ازت
به خداکلمات نمیتونن ترو بیان کنن تویه حس قشنگی که قابل اندازه وگفتن نیستی
خدایا به امید خودت امروزمو شروع میکنم
شکرت شکرت شکرت
چو از دل برآید لاجرم بر دل نشیند .
سلامی از جنس نام زیبای خدا ،
خواهر گلم و همکلاسی ارزشمندم
اونجا که گفتید و نوشتید که شروع تحول شما از 40 سالگی یعنی همین سن خود من بوده من رو محذوب تر کرد برای خوندن مابقی کامنتتون،
هر چند باقی اونچه هم که نوشته اید و فراز و نشیب های احساسیتون انگار یک توصیف از مقطعی از زندگی خود من بود ، خدای بزرگ رو شکرگذارم که میبینم امروز شما با دیروزتون خیلی فرق داره و خدایی تر زندگی میکنید ؛
و چقدر مولانای جان چقدر زیبا جایگاه خدا و نگاه خیلی مهربانانه تر از مادر خدا به بنده ها رو توضیح میده و مخصوصا اونجاش که خدارو مثل یک مادر دلسوز که فرزند عزیزش بهش میگه مادر من مریض شدم و اون مادر انگار فقط منتظر این اومدن بچش پیشش بوده چقدر با دلسوزی دست به کار میشه و از انواع دمنوش ها و مراقبت ها آماده میکنه تا فرزندی که بهش پناه آورده رو شفا بده و یاریش کنه.
نیَم ز کار تو فارغ، همیشه در کارم
که لحظه لحظه تو را من عزیزتر دارم
به ذات پاک من و آفتاب سلطنتم
که من تو را نگذارم، به لطف بردارم
هزار ابر عنایت بر آسمان رضاست
اگر ببارم از آن ابر بر سرت بارم
هزار شربت شافی به مهر میجوشد
از آن شبی که بگفتی به من که «بیمارم»
به خلوتش همه تأویل آن بیان فرمود
که من گزاف کسی را به غم نیازارم
خموش کردم تا وقت خلوت تو رسد
ولی مبر تو گمان بد، ای گرفتارم!
در پناه خدای روشنایی ها
به نام خدای مهربان
درود بر استاد عزیز,بانو شایسته ی گرامی و دوستان هم فرکانسم
نکات بینظیر این فایل که برای من آموزنده بود:
*برچسب زدن به اتفاقات بر اساس ظاهرشان:اتفاقی به ظاهر بد میتواند نتیجه ای عالی داشته باشد و بالعکس ,رویدادی با ظاهری تلخ,نتیجه ای شیرین به همراه داشته باشد.اما موضوع مهم در این مورد ,فرکانسی است که ما در آن قرار داریم. اگر همواره در حال ارسال فرکانس مناسب به جهان هستی باشیم نگاه ما به این اتفاق,مثبت خواهد بود و به قول قرآن,در این زمینه باید اعراض کردو آن اتفاق ناخوشایند را به شکلی دید که احساس بهتری برای ما به همراه داشته باشد.ولی اگر همواره در معرض اتفاقات نادلخواه هستیم نتیجه ی ارسال فرکانس های نامناسب ماست.
که باید به طور کلی روی کانون توجه و باورسازی خود کار کنیم.
*نگاه سیستمی به خداوند:خداوند به عنوان یک سیستم هوشمند و فارغ از ویژگی های انسانی,براساس ورودی هایی که از سمت ما ارسال میشه خروجی مطابق با آن را به ما اعطا میکنه.
اگرناراحتی و غم و افسردگی و خشم و افکار منفی به عنوان داده وارد کنیم,قطعا اتفاقاتی رو با همین احساسات به عنوان خروجی یا ستاده,دریافت خواهیم کرد.این به شدت ,عدالت الهی رو به من یادآوری میکنه و حس امیدواری و انگیزه بواسطه درک این سیستم سراپای وجودم رو فرا میگیره ازین جهت که هر لحظه این ورودی رو تغییر بدیم خروجی مناسب و دلخواه رو دریافت میکنیم.
*در مورد توحید و بندگی کردن خداوند,بسیار زیبا استاد عزیز موضوع را مطرح فرمودند:باید فقط روی خدا حساب باز کرد.نه روی یک فرد خاص .چون خداوند از بینهایت دستانش به ما کمک میکنه.شرک یعنی قدرت رو به غیر خدا دادن و به میزان وجود شرک در وجودمان از مسیر خوشبختی دور میشیم.
*ما درخواست میکنیم و خداوند اجابت میکنه اما ما هم باید اجابت کنیم:
اجابت ما ایمان آوردن به خداوند است وتغییر باورها و فرکانس. به این دلیل که ما با تغییر فرکانس,درخواست را اعلام میکنیم چون زبان جهان و کائنات ,فرکانس و احساس ماست. و در صورت تغییر باورها و فرکانس ما,جهان رفتارش با ما تغییر خواهد کرد.رابطه ی ما با خداوند رابطه ای دو طرفه است.
*آیه ی زیبای اذا سالک عبادی ….:نزدیک بودن خداوند.در صعود و سقوط های زیستن,یادآوری نزدیک بودن خداوند, ما را از غرور و ناامیدی نجات میدهد. در واقع:
زندگی دو روز است .روزی با تو و روزی بر تو/روزی که با توست مغرور نشو و روزی که بر توست مایوس نشو.
تنها یادآوری نزدیکی خداوند به ماست که ما را ازین احوالات شدید انسانی دور کرده و به تعادل بر میگرداند.
خداوند همواره در حال اجابت کردن درخواست های ماست به این شرط که ما هم در مدار خداوند باشیم. دریافت من این است که چون ما در هر لحظه در حال ارسال فرکانس به جهان هستی میباشیم خداوند هم همواره در حال دریافت این فرکانس و پاسخ به آن میباشد و این موضوع شگفت انگیز است ازین رو که هر لحظه میتوانیم,شکل زندگی خود را تغییر دهیم و این قدرت اختیاری است که خداوند به ما عطا کرده.
سپاسگزارم از خدای مهربان. استادان عزیزو دوستان بینظیرم.
زنده باد آگاهی
سلام خدمت استادعزیزم ومریم بانوجان
ردپای گام 20
استادم این فایل حس وحالش خیلی دلبرانه بود.
چون همش راجع به خداجون بودو قلب آدم رو میلرزوند.همش سراسرعشق ونور بود
واقعاقلبم روشن شد به معنای واقعی
ی زمانی با یکی ازدوستام خیلی صحبت میکردیم سراینکه چرا ی عده انقدر فقیر وبینواهستن وتوفشارن ی عده برعکس؟
اون موقع ها باقانون آشنا نبودم وحتی باشما
وجوابی هم برای این سوال هیچوقت پیدا نمیکردم ولی فقط ی چیزی ته دلم میگفت اینا خواست خدا نیست چون اگر اینجوری باشه عدالت خدا میره زیرسوال.
مگه میشه خدا اراده کنه به یکی بده واراده کنه به یکی نده؟آخه رو چه حسابی؟مگه میشه بین بنده هاش فرق بزاره؟بنده هایی که از وجود خودشن واصلا خود خودشن
خداروشکر که درهای آگاهی به روم باز شد و جواب سوالات ی عمرم رو به صورت کاملا عقلانی ومنطقی گرفتم.امیدوارم اون دوست سابقم هم هرکجا هست هدایت شه به جواب صریح و عقلانی.
استاد راجع به اینکه خدا چیه گفتید.منم همیشه خدا رو مثل ی انرژی میدونم که قابل دیدن باچشم سر نیست ولی همه جا ودر هرصورتی میشه حسش کرد ودرکش کرد.مثل کسی که از فرط گشنگی ضعف کرده ولی غذا که میخوره انرژی میگیره وسرحال میشه.خب با چشم انرژی رو نمیبینه ولی مگه میشه منکر بودنش شد؟
یادمه چندسال قبل مینشستم پای برنامه زندگی پس اززندگی که ماه رمضون ها از تلویزیون پخش میشد وکسانی که تجربه مرگ داشتن میومدن صحبت میکردن
ی آقایی که تجربه گر بود گفت من وقتی مردم ورفتم به عالم برزخ خدارو درک کردم.
مجری بهش گفت چجوری درک کردی؟
آقاهه گفت خدا همه چی بود.جرم هوای اطرافم هم خدا بود.منظورم همون درک کردنه.اونجا همه چیزخدابود.نمیدونم چطور توضیحش بدم ولی واقعا توی همه چی بود.اصلا خود اون همه چیه بود.
استادجان توی این فایل هم که خدا رو شما تشبیه کردید یاد حرف اون آقا افتادم و چقدر بغض شیرینی مثل همین الان گلومو گرفت واشک توچشام جمع شد.
چقدر خوبه که حتی هوایی که تنفس میکنی خداست.اصلا تووجودته تو بخشی از اونی واون هم کل وجود توئه.ی چیز جدانشدنی عجیب غریب ولی در عین حال ساده، به شدت دوست داشتنی وجدایی ناپذیر.
من باتمام پوست وگوشت وخونم اینوتجربه کردم که وقتی باورهات عوض شه رفتارخداهم باهات عوض میشه.سیستم جهان باهات عوض میشه
خدایی که حتی به پیامبرش میگه اعراض کن.رفتارت باید عوض شه.
دیدت به مسائل بایدعوض شه حتی ناجالب هارو خیربدون.
تجربه بدون
درس بدون.
خدایی که دستاش به شکل ایده میادتوزندگیت.یعنی بازم ی چیز نادیدنی ولی موجود.مثل همون هوا یاانرژی.
استادم چقدرمعنی اجابت رو قشنگ توضیح دادید.
بازهم عدل الهی
(خداتصمیم گیرنده نیست).
درواقع میشه گفت خدا ی نوع عمل کنندس فقط تو باید بدونی چی میخوای وچطور باید رفتارکنی تا اونم مثل خودت باهات رفتار کنه.
قانون عمل وعکس العمل
بندگی که خدا از من توقع داره واقعا من چطور بندگی میکنم؟
آیا من ازاون دسته بندگانی هستم که شیطان نتونه تسلطی بر من داشته باشه؟
امیدوارم باشم واقعا.دارم تمام تلاشم رو میکنم.خودش کمکم کنه الهی.
این جلسه جای فکر وتامل زیاد داره خیلی زیاد.اصلا نمیخواستم ی بخشی از اینارو بنویسم
یهو خودش اومد خودش نوشته شد من حتی بهش فکرم نکرده بودم.
استاد جانم ممنونم ازتون هزاران بار بابت این فایل.
درپناه خداباشید.آمین