مصاحبه با استاد | منظور از"سیستمی بودن رفتار خداوند"، چیست؟ - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/04/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-30 06:23:402025-02-02 02:20:14مصاحبه با استاد | منظور از”سیستمی بودن رفتار خداوند”، چیست؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
سلام خدمت استاد عزیز و بانو شایسته ی مهربان و تمام دوستان حاضر در این سایت الهی…
خداجانم!
تو را سپاس که فرصت یک روز بندگی دیگر را به ما عطا کردی و امیدواریم که لایق و بنده ی خوبی برای درک و فهم قوانین بی نقصت باشیم و در هر لحظه استفاده کنیم از این آگاهی های ناب!
قانون اصلی
احساس خوب،اتفاقات خوب
کلید اصلی قوانین الهی،درک همین قانون هست که در هر لحظه ناظر بر افکارمون باشیم و اعراض کنیم از هر آنچه که به ما احساس بد میده…
چون جهان نتیجه ی فرکانس ها،افکار و باورهای ماست و کانون توجه ما،اتفاقات بعدی رو رقم میزنه و طبق گفته ی خداوند مهربان
بما کانوا یعملون
بما کسبت ایدیهم
بما قدمت ایدیهم
هست،هر آنچه که از قبل فرستاده ایم!!!!
یعنی خداوند هیچ کاری در زندگی ما انجام نمی دهد مگر اینکه ما فرکانسش رو بفرستیم،با باورها،افکار و کانون توجه مان!
هر آنچه که در زندگی ما اتفاق می افتد خودمان باافکارمان خلق می کنیم!
پس در جهانی که ثروت و فقر هست!
بیماری و سلامتی هست!
غم و شادی هست!
روابط عالی و روابط نامطلوب هست!
و …
من کانون توجهم رو آگاهانه به سمت سلامتی بیشتر،ثروت و فراوانی،روابط عالی و احساس شادی بیشتر می برم تا از جنس همون ها جذب کنم!
اوایل کاره بسیار سختیه و ذهن خیلی مقاومت میکنه و چون در مدار پایین هستیم از در و دیوار ،از هر کجا میخواد ذهن که جلوی کنترل کردنش رو بگیره و وقتی مداومت در اینکار رو بیشتر می کنیم و آگاهانه ذهنمون رو به سمت چیزهای خوب می کشونیم،کم کم مقاومتش کمتر میشه و با طی تکامل و ممارست در اینکار،راحتر می تونیم ار پس نجواها بربیاییم و کنترلش رو در دست بگیریم!
من خودم به نسبت روزها و ماههای ورودم حتی سال های قبل،الان با مداومت کمی بهتر شده ام در اینکار و بهتر میتونم جلوی بد شدن احساسم رو بگیرم و خدا رو شکر که روز به روز هم بهتر خواهد شد!
حتی بگفته ی استاد و اینکه خداوند در قرآن می فرماید:
وَ عَسَی أنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُم وَ عَسی أنْ تُحِبُّوا شیئاً و هُوَ شَرٌّ لَکُم
و شاید چیزی را خوش ندارید و [درحالی که] آن برای شما خوب است و شاید چیزی را دوست بدارید و [حال آنکه] برای شما بد است!
حتی وقتی در مسیر رشد و کار کردن روی باورات هستی،یه اتفاق به ظاهر بد،همون الخیر فی ما وقع هست،همون خیری که ما آگاهی بهش نداریم و خداوند آگاهه…
حتی در این مواقع هم اگه بتونیم احساسمون رو و ذهنمون رو کنترل کنیم و صبر داشته باشیم،که تکامل میخواد این درجه از عمل کردن و ایمان،خدا درها رو به رویمان باز میکنه!
یه نکته ی کلیدی زیبای دیگه:
به نسبتی که در دل مردم شرک هست،خودشان رو از خوشبختی و سعادت دور کرده اند
قانون خداوند:
هر کسی بخواد به دیگری ضربه بزنه،قصد تخریب اون رو داشته باشه،ازش غیبت کنه،تهمت بزنه و بهتان بگه بهش!
هیچ ضرری نمیتونه به اون فرد بزنه،بلکه هر آنچه که انجام داده به ضرر خودش هست!
خدا جانم!
چقدر آرامش بخشه قوانینت و چقدر روز به روز با درک بیشتر،به عمق جانمان می نشیند و در عمل می بینیم که قوانینت بی نقص و ایرادند!
بهترین و زیباترین آیه که حس آرامش رو در تمام وجوده انسان طنین انداز میکنه:
إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَ لْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ
و هنگامى که بندگان من، از تو درباره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم; دعاى دعاکننده را، به هنگامى که مرا مى خواند، پاسخ مى گویم
خداوند سیستم هست(چقدر اوایل مقاومت داشتم بااین کلمه)
خداوند همه چیزه،هم در بعد زمان،هم بعده مکان،هم بعده اشیاء
رابطه ی ما با خداوند دو طرفه ست،ما اگر باورهایمان را تغییر دهیم،نتایج متفاوتی رو دریافت می کنیم!
به محض عوض شدن رفتار و باورهایمان،رفتار خداوند و جهان با ما عوض میشود!
ما درخواست می کنیم و خداوند
اجابت میکنه!
سلام استاد عباسمنش عزیزم
سلام استاد شایسته عزیز
سلام دوستان توانمندم
گام 20
پروژه مهاجرت به مدار بالاتر:
وقتی به این مبحث فکر میکنم یاد دوران بچگی و دوران نوجوانی می افتم
همیشه هر آدم بزرگی که یکم از نگاه اون اونموقع آدم فهمیده و با درک بالایی میدیدم این سوال ها رو میپرسیدم
خدا کیه؟
خدا کجاست؟
خدایی که شما با این ویژگی ها میگین چرا نمیبینم؟
از هر شخصی هم این سوال و میپرسیدم همیشه هم یه جواب داشتن در مورد خدا کنجکاوی نکن به جواب نمیرسی گیج میشی گنگ میشی
از بس خدا رو با دین و این چیزا گره زده بودن من گفتم پس معلم دینی باید جواب منو بدونه ، از ایشون هم پرسیدم جالبه جواب همین بود که در مورد خدا کنجکاوی نکن به جواب نمیرسی گیج میشی گنگ میشی ، از اونجایی که آدم سرسخت و سمجی بودم با این چیزا بیخیال نمیشدم یادمه گفتم آقای معلم از این و اون پرسیدم همه همین جواب و دادن شما هم که معلم دینی هستین هم این جواب و دادین خب این جواب و باید از کجا بفهمم
گذشت و گذشت من در پی این جواب ولی دیدم نه هیچ جوابی نیست هیچکس نمیدونه از یه جایی به بعد خدا ناباور شده بودم گفتم این خدایی که شما ازش تعریف میکنین و حرف میزنین شبیهه یه موجود خب وقتی من نمیبینمش پس وجود نداره ما رو سرکار گذاشتین
یکی هم نبود بگه به عقل کوچیک این افرادی که خودشون جوابی براش ندارن چرا تکیه کردم به حرفشون گوش کردم چرا باورشون کردم بابت جواب سوال هام
گذشت و گذشت من برای تغییر زندگیم برای رشد مالی برای رسیدن به خواسته هام هدایت شدم به سایت استاد عباسمنش عزیزم به سایتی که سراسر توحید و خدا وجود داره
وقتی برای اولین بار تعریف استاد عباسمنش و از خدا شنیدم کلی فکر کردم بعد به این حرفایی که همه میگفتن ولی درکش نکرده بودن که خدا میگه از رگ گردن به شما نزدیکم به این فکر کردم به حرف های استاد فکر کردم گفتم تنها چیزی که میشه بهش گفت خدا انرژی چون تنها انرژی که هم اینجا هست هم اون توی آمریکا هم توی جای جای این جهان
بعد که به قدیم فکر کردم که با تعریف هایی که از خدا داشتن اگر موجود بود چطور هم اینجا در اختیار من هست هم هر جای این دنیا در اختیار بقیه ، فقط انرژی که چنین توانایی رو داره و توانایی های دیگه
جالبه من اومده بودم توی سایت استاد عباسمنش عزیزم برای پیشرف و موفقیت و رسیدن به خواسته ولی خدای خودم و انرژی قدرتمندم و پیدا کردم چیزی که با وجودش همه چیز موجودیت پیدا میکنه
اگر خواسته هام رو میخوام یعنی خدا رو هم میخوام
خونه ی قشنگ
رابطه ی قشنگ
خانواده ی قشنگ
آرامش وصف ناپذیر قشنگ
ثروت بی پایان قشنگ
تجربه های قشنگ
شادی ها و لذت های قشنگ
همه ی اینها رو اگه میخوام یعنی خدا رو هم میخوام
اینا از هم جدا نیستن
چقدر سال ها چیزهایی که بهم میگفتن باعث شد من همه ی اینها رو جدای از خدا بدونم
ولی یه چیزی رو خوب یادگرفتم از بعد من این چرخه ی معیوب از بین میره
از بعد من این باورهای پوسیده که جز رنج و عذاب و تلاش های بیهوده از بین میره
تلاش هایی شبیه این که انگار توی یک گردونه افتادم فقط دارم میدوئم ولی نمیرسم
جالبه وقتی هم به چیزی که میخواستم نمیرسیدم از بی عرضگی خودم میدیدم از ناتوانی خودم میدیدم از این که بقیه فرق دارن خاص هستن متفاوت هستن اصلا اونا یجور عجیبی هستن من دیگه اینجوری درب داغونم چقدر چرت و پرت داده بودن بهمون بجای این چرت و پرت ها خدا رو بهمون ندادن
دلیل نرسیدن به خواسته ها مشکل این بود من داشتم خلاف جهت خداوند حرکت میکردم
بازم مثل همیشه نمیدونم چیشد حرفام به اینجا رسید حتما باید نوشته میشد ، از اونجایی که دکتر چموش خان که با تلاش های فراوان خلع مدرک کردمش قبلا پروفسور بوده خیلی چموش تر بود خداروشکر رام تر شده
طی نوشتن این کامنت همش بهم میگفت اینا چیه مینویسی چه ربطی داره من جوابش و ندادم بهش گوش ندم یکمقدار بهش بها بدم دوباره سلطنت میکنه
استاد عباسمنش عزیزم عاشقتم خیلییییی زیاااااااد سپاسگزارم که خدای واقعی این انرژی قدرتمند و بهم شناسوندین
استاد شایسته عزیز و مهربان از شما هم بینهایت سپاسگزارم بابت تلاش های ارزشمندتون برای ما
برای همه ی دوستان عزیز این سایت فوق العاده ارزشمند و توحیدی آرزوی بهترین ها رو دارم چون واقعا هممون لیاقت بهترین ها تو هر جنبه از زندگی هستیم ، اگه اینجا هستیم یعنی لیاقت داشتیم که هدایت شدیم
خدای عزیزم
خدای دورنم
انرژی قدرتمندم
چقدر خوشحالم لحظه به لحظه رو با تو هستم بعد از سالها کنجکاوی
عاشقتم که عاشقمی ️
بنام خالق هستی که همه چیزم هستی
با سلام خدمت استاد عزیزم و همه همراهان گرامی
همچنین سلامی ویژه به بانو شایسته نازنین و مهربان
گام 20 : منظور از سیستمی بودن خداوند چیست؟
1- ما به اتفاقات برچسب خوب یا بد میزنیم این دیدگاه ما هست به موضوعات که بهش چجوری نگاه کنیم
یکجورایی به نظر من این اصل اون کاری هست که ما باید انجام بدیم برای حرکت کردن به مدار های بالاتر و به سمت خواسته ها
اینکه ما هر اتفاقی که میفته رو به شکل این نگاه کنیم که ما رو داره نزدیک تر میکنه به خواسته هامون هرچند متضاد باشه با ما
البته این دیدگاهی که من دلم میخواد بهش برسم
ولی قطعا باید خیلی روش کار کنم و شاید در اتفاقاتی مثل مرگ عزیزان و یا چیزهایی از این قبیل نتونم درش اون خیریت پیدا کنم شاید بتونم خودم فقط اروم کنم ولی به دید مثبت شاید نتونم بهش نگاه کنم
ولی در مورد دیگر اتفاقات این مدت تلاش کردم که به این شکل نگاه کنم که هرچند اتفاق به ظاهر دقیقا مخالف خواسته من بوده ولی از زمانی که من شروع کردم به گفتن این عبارت ها به خودم که شرایط تغییر میکنه میتونه این اتفاق به نفع من پیش بره و تمام بشه و با تکرار بارها و بارها این جملات به شکلی که به من احساس ارامش و توکل به خداوند رو داده و انقدر تونستم توکل کنم که خودم هیچکاری نکنم و یک خوش بینی نسبت به اتفاق افتادن برطبق خواسته من و تصویر سازی از اینکه به اون خواسته رسیدم واقعا شرایط دیدم که چطور تغییر داد و واقعا الان ایمان دارم که در ظاهر به ضرر بود و در حالیکه دستان خداوند در پشت پرده در حال فعالیت بود و این اون چیزی بود که من بارها و بارها به خودم میگفتم و این تجربه رو بیش از 2 ساله که دارم و بارها به خودم یاداوری میکنم که اون بار شده این بار هم میتونه بشه و با همین روش تونستم یکسری از اون شرایط تغییر بدم به نفع خودم
این تجربه من بوده که خیلی به من کمک کرده و فکر میکنم این خیلی کمک کننده باشه که ما دیدگاهمون رو به اتفاقات به سمتی جهت بدیم که بتونیم احساس بهتری داشته باشیم و نتیجه ش هم ارامش و اطمینان قلبی به خداوند باشه
2- خداوند عملکردش سیستمی و اصلا دخالتی در زندگی ما نداره
و من چقققققققققققققققققققققققققققققدر با شنیدن این تونستم کارهام پیش ببرم
چون قبلا همش میگفتن که نه خدا هر چی بخواد همون میشه اینکه اراده خدا مهمه اصلا مهم نیست تو چه میکنی
انگار ما هیچکاره هستیم و اینکه خداوند به یکسری رزق میده و به هرکس بخواد میده
این یکی از اون باورهایی که خیلی مخرب بوده در من در مسایل مالی
شاید همیشه میگفتم همه چیز به دست خودمون هست و در خیلی چیزها این باور داشتم که زندگی م دست خودم هست و خودم میسازم
ولی در مورد مسایل مالی رزق میگفتم اگه خدا نده نمیتونم بدست بیارم
3- نگاه توحیدی به خداوند
خب من هم وقتی تعاریف استاد از توحید میشنوم میبینم ناخواسته بدون اینکه بدونم این توحید هست یکسری مسایل از بچگی در من شرایط خودش به شکلی بوده که توحیدی عمل میکردم اینکه روی حتی خانواده حسا ب نمیکردم و البته شاید به اون قدرت درونی میچسبیدم ولی این باز همون خدای درون هست که شاید اون زمان نمیدونستم اون خود قدرت خداوند هست در درون من داره کارها رو انجام میده
ولی یکجوریی یک حسی داشتم که یک چیزی مواظب من هست و هوای من داره این حسی بوده که از نونهالی داشتم در زمانی که در دعواهای شدید خانواده بودم و میدونستم در این محیط کسی نیست که بخواد مراقب باش
4- از زمانی که با استاد اشنا شدم یادگرفتم نباید روی هیچکسی حساب کنم و قطعا ضربه میخورم از اینکه بخوام به کسی وابسته بشم حالا هر نوع وابستگی فرقی نداره اینکه در هر مسیله ای فقط و فقط باید نگاهمون باید به خداوند باشه و الان دارم خیلی روی این دقت میکنم در خودم هر زمان هر حرفی ذهن میزنه از خودم میپرسم که ایا این دید توحیدی هست یا دارم شرک میورزم
و خییییییییییییییییییییییییییلی خییییییییییییییلی بهم کمک کرده که نترسم
چون با شرک ترس در وجودمون رشد میکنه چون قدرت داریم به افرادی که میتونه زندگی مون تحت تاثیر بزارن ( البته با نگاه شرک الود )
5- اجابت کردن خداوند این اون جمله ای بود که واقعا من بارها و بارها شنیده بودم ولی درست درک نکرده بودم که اجابت کردن خداوند یعنی چه
اجابت کردن خداوند یعنی ایمان داشتن به خداوند
اینکه بهش بسپریم اعتماد کنیم و در ارامش باشیم تا اجازه بدیم خداوند کارها رو انجام بده
یکی از نگاه ها که به ما کمک میکنه که اعتماد کنیم و ارامش پیدا کنیم این هست که باور کنیم که خداوند اون چیزی میخواد که ما میخوایم
ما در این حالت میتونیم رها کنیم و اعتماد کنیم
ولی تا زمانی که فکر میکنیم خداوند چیز دیگه ای میخواد همون کلمه صلاح ما نمیتونیم اروم بشیم و اعتماد کنیم و مقاومت رها کنیم
این خیلی کمک کننده هست به ما
وقتی درخواست میکنیم باور کنیم که به دست میاریم و تنها شرایط این هست که در مدارش قرار بگیرم و برای قرار گرفتن در مدارش باید روی باورهامون کار کنیم
و این باور هم داشته باشیم که زمانی که بخوایم روی باورهامون کار کنیم خداوند و کائنات دست به دست هم میده تا ما بتونیم باورهای ناخواسته رو پیدا کنیم و چطور اصلاح ش کنیم بهمون نشون میده و د رهر لحظه داره هدایتمون میکنه
6- درخواست کلامی نیست بلکه فرکانسی هست که با تغییر باورهامون شکل میگیره
7- فارغ از گذشته که چقدر شما افکار مخالف خواسته داشتید اصلا مهم نیست ولی اگر تغییر بدی افکارت سیستم سریع نتیجه متفاوت نشون میده و این هم بارها و بارها به من کمک کرد که میگفتم معصومه اگه همین الان افکار تغییر بدی سریع اتفاقات تغییر میکنه و اولین تغییر هم در حال خودت هست که حالت خوب میشه و با این روش من خیلی از اوقات خیلی از شرایط خیلی سریع تغییر دادم و این به من خییییییییییییییلی کمک کرده
8- چه احساس خوبی میده در ایه 186 سوره بقره که میگه من نزدیکم این خیلی احساس خوبی میده که خداوند میگه من نزدیک هستم واین نزدیکی حس صمیمیت میده حس خودمونی بودن
وای خدای من این خیلی زمان هایی که حالم بد میشه کمک میکنه که یادم میاد که خداوند نزدیکه ، در درون من هست و چیزی جدا از من نیست این بهم کمک میکنه که اون اتفاقات بیرونی تاثیرش از دست بده و همه چیز زودگذر بدونم و خودم به حال خوب بیارم
خدایا شکرت که میتونم بگم این روزها شاید حدود 90 درصد زمان ها من درحال خوبی هستم و این عالیه
این یعنی من نزدیکی خداوند بیشتر حس میکنم
9- خداوند همواره در حال اجابت کردن درخواست های شما هستم یعنی اینطوری نیست که من درخواست بدم و بعد منتظر باید باشم تا درخواستم در لیست قرار بگیره تا تازه انجام بشه
در حالی که من مثلا یک ارتباط بااین خصوصیات میخوام اینطوری نیست که تازه بیاد همچین فردی به این دنیا بیاره
نه بلکه از قبل خواسته های ما در این جهان وجود داره ولی زمانی که درخواست میکنیم و باورهامون درست میکنیم و در مدار درخواست فرکانسی قرار میگیرم و اماده دریافت هستیم و تازه اون خواسته رو میتونیم ببینیم
اون خواسته قبلا هم بوده ولی ما زمانی میبینیم و درک میکنیم که در مدار دریافت باشیم
خدا رو شکر که چند روز قبل کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم خریداری کردم تا بتونم عمیق تر کارکنم
خیلی این فایل مفید هست و پر ازنکته هست که من هر بار گوش میکنم یکسری نکات متوجه میشم و با هر بار گوش کردن در یک مدار بالاتری میرم
استاد بی نهایت از شما سپاسگذارم برای این اگاهی های عالی و از خانم شایسته نازنین که انقدر عالی و همپا هستن و این پروژه ها رو برای ما اماده کردن تا هر روز در مدار بالاتر بریم
خدایا تنها تو را میپرستم و از تو یاری میجویم و از تویاری میجویم مرا به راه راست هدایت کن راه کسانی که به انها نعمت دادی
خدایا من اسان کن برای اسانی ها
در پناه خدای همیشه هدایتگر که وعده هاش حق باشیم .
با سلام خدمت استاد جااان و خانم شایسته
سلام به خانم مقدس
فوق العاده بود کامنتتون اونجایی که می گفتین خواسته های ما از قبل وجود داره ولی زمانی که درخواست می کنیم و باورهامون رو درست می کنیم و در مدار درخواست فرکانسی قرار می گیریم و آماده دریافت هستیم تازه اون خواسته رو می تونیم ببینیم
حالا صحبت اینجاست که اگه باورهایمان درست نباشه
ما نمی تونیم اون خواسته مون رو ببینیم چون یه طرف معادله مشکل داره مثلا اتفاقی چند وقت اخیر برا خودم افتاد گفتم
1-ثروتمند شدن معنوی ترین کار جهان هست خیلی لذت می برم از این باور و مشکلی هم ندارم
2-باور فراوانی با اینم جدیدا خیلی خوب شدم با نشون دادن ماشین های گرون در خیابان و برج های که داره ساخته میشه هر روز این باور رو هم خوب روش کار کردم
3-احساس لیاقت :پاشنه آشیل بوده همش داشتم می دویدم ولی نتیجه نمی گرفتم چون همیشه میگفتم فلانی باید با من باشه یا پیش فلانی کار کنم عدد خوبی میگیرم تا همین چند روز پیش خیلی وقته دارم با خودم خلوت می کنم ببینم چرا من در تمام جهات عالیم ولی از لحاظ مالی رشد نمی کنم همه چیز هست ولی پوله نمیاد شکر خدا من کارم بیزنس هست یه شکل ارتباطی می تونم بگیرم خدارو شکر و آموزهای استاد کارمو خوب بلدم ولی پوله نمیاد که چند روز پیش فهمیدم بابا تو خودت دس خدا روبستی میگی پول می خوام اونم زیاد ولی از طریق فلانی پس شرک چیه که استاد میگن هر چیزی رو می بخشه ولی شرک رو نه اینقدر بهم نداد که فهمیدم مشکل کجاست یعنی امیدوارم فهمیده باشم و توضیح کامل شما عالی بود خواستم تشکر بکنم
ممنونم
به نام خدا
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان
سلام خدمت همه ی دوستان
هر چی بیشتر به داستان زندگی گذشته استاد گوش میکنم میبینم که خیلی خیلی به هم شبیه هستیم
یعنی دقیقا من هم مثل شما استاد دوران نوجوانی پر شرو شوری داشتم و برای خودم یل بودم
وجالبه که تو همون سن من علاقه ای به کمک گرفتن از دوستانم نداشتم و فقط وفقط روی توانایی خودم حساب میکردم واز هیچ کسی هم نمیترسیدم و همیشه یه نفری با چند نفر درگیر میشدم و پیروز هم میشدم ، حتی بعضی وقت ها با اونایی رو که کتک میزدم میرفتن داداش بزرگ شون رو می اوردن که با اونم درگیر میشدم
یادمه سیزده سالم بود و تو یه منطقه ای خارج از شهر کار میکردم ، یه روز که ساحب کارم نبود با دو نفر از بچه های همون محل دعوام شد و کلی کتکشون زدم و رفتن با چهار نفر دیگه که از خودم خیلی بزرگتر بودن برگشتن اما من تو اون فرصتی که اینا رفته بودن یار بیارن نه فرار کردم نه به کسی زنگ زدم ونه از کسی کمک خواستم فقط بند کفشامو محم کردم و یه چوب اماده کردم و واستادم تا بیان ،
اینا رو دارم میگم که بگم منم مثل شما از همون دوران کودکی روی ادما حساب باز نکردم و هر کاری که تا الان کردم فقط روی خودم حساب کردم و کمک خدا
بزرگتر که شدم رفتم سربازی تو خانواده ی ما فرار از خدمت یک رسم بود یعنی داداش بزرگم هفت سال طول کشید که کارت پایان خدمت شو بگیره بعد داداش بعدی ام کلا اینقدر فرار کرد و نرفت تا اینکه بعد بیست سال طرح معافی بهش خورد و کارتش رو گرفت و داداش دیگه ام که یکم از این دوتا بهتر بود چهار سال خدمت کرد
حالا نوبت من بود ،مادرم اینقدر سر این سه تا داداش دیگه ام جوش زده بود و غصه خورده بود که دیگه تمام موهاش سفید شده بود
من از همون اول تنها رفتم به یه شهر دیگه برای اموزش حال خوبی نداشتم اما یادمه ساعت چهار صبح از اتوبوس پیاده شدم و رفتم جلو در پادگان کیفم تو دستم بود یه دعای جیبی ام که موقع خداحافظی مادرم بهم داد تو جیب پیراهنم بود (یه طرفش دعای معراج بود و طرف دیگش ایه الکرسی) نگاه کردم به در ورودی پادگان و گفتم خدایا من تا به امروز از هیچ کسی تو زندگی ام کمک نخواستم اما امروز از خودت میخام که این دو سال خدمت رو بر من اسان کنی
رفتم و از در دژبانی رفتم داخل ، دوران اموزش خیلی سخت گذشت و من هر روز با خوندن همون تکه کاغذی که مادرم بهم داده بود خودم رو اروم میکردم اینقدر این دوتا دعا رو خوندم تو اون سه ماه اموزش که حفظ شدم
بعد بطور معجزه اسایی یه سروان سن بالا مهربونی اومد نزدیکای بازنشستگیش بود ، اومد سر گردان ما و یه دفتر و خودکار دستش بود از همه یسرباز ها پرسید کیا گواهینامه رانندگی دارن من بلند شدم و چند نفر دیگه بعد گفت از شما چند نفر کیا بلدن با مینی بوس راننگی کنند بقیه نشستن و فقط من موندم گفتم من بابام راننده جاده ست منم پنج سال شاگردش بودم با هر وسیله نقلیه ای مسلط هستم و تجربه کافی رو دارم میتونم الان براتون امتحان بدم
اونم اسممنو نوشت و رفت
اخر سه ماه اموزش تو اسایشگها جمع شده بودیم که گروهبان اومد و شروع به خواندن اسامی سرباز ها کرد که کجا افتادن
تقریبا نود درصد از بچه های اسایشگاه ما سر مرز ها افتادن ، به اسم من که رسید گفت تهران ، لویزان ، یعنی من تنها نفری بودم از اون جمع که توی تهران افتادم ، اشک شوق توی چشمام جمع شد و خدارو شکر کردم ، بعد که رفتم پادگان تهران تازه فهمیدم همون سروان که اومد اون روز اسم منو برای رانندگی نوشت مال همون قسمتی بود که من باید توش خدمت میکردم
سرتون رو درد نیارم، لویزان اینقدر منطقه باحالیه و اینقدر منطقه جذابی بود برای من که انگار توی یک کشور دیگه زندگی میکرم اصلا انقدر من مجذوب فرهنگ مردمش شدم که دلم نمیخواست این خدمت تموم بشه ، شدم راننده مینی بوس تشریفات که فقط برای مجالس استفاده میشد و اگه دلتنگی مادرم نبود حتی مرخصی نمیرفتم و این جوری شد که من برای اولین بار تو خانواده خدمتم رو بدون یک روز اضافه خدمت تموم کردم
داستانم طولانی شد بقیه داستان های هدایتم رو تو کامنت های بعدی مینویسم
دوستون دارم ، خدا نگهدار
دیشب از خدا خواستم هدایتم کنه به اونچه که هم حالم رو بهتر کنه و هم ایمانم رو قوی تر اول فایل توکل در عمل رو گوش دادم اما گفتم چیزی فراتر می خوام بعد چشمم رو بستم و قسمت دانلودها دستم اومد روی دسته قوانین بدون تغییر خداوند ، این تا حالا کجا بود که من ندیده بودم منی که اینقدر این قسمت میام و فایل می بینم؟ و این بار دستم اومد روی مصاحبه 26 و من بارها مصاحبه ها رو چندین بار تا قسمت22 دیده بودم اما این فایل رو اصلا و بعد از گوش دادن این فایل چنان تحولی در من شکل گرفت که من با هر کسی برخورد کردم و حرف زدم انگار درون این مکالمات عشق متبلور میشه ، هوا منفی 1 بود همه می گفتن هوا چقدر سرده من می گفتم خدایا شکرت سرمای زمستون هم قشنگه همین که جهان تو همه چیز اینقدر تنوع داره زیباست. برخورد آدم ها رو می دیدم سرشار از عشق می شدم .استاد تو این فایل چی گفتین که اینقدر حال من رو دگرگون کرد . با اینکه بارها ازتون راجع به این آیه شنیده بودم و بارها گفته بودین این آیه چقدر مهمه و چقدر درکمون رو بالا می بره اما من الان هنوز یه کم در ک کردم و متوجه ارتباط این آیه با موضوع سیستمی بودن خداوند شدم . به من نزدیکههههههههههه . به من میگه بنده منننننننننن .چه جنسی از عشق تو این آیه هست و من الان هنوز درک کردم و اینقدر خوشحالم. دوره عزت نفس رو خریدم یعنی اول من بدون توجه به تکاملم قسمت اول دوازده قدم رو خریدم اونجا متوجه شدم من ضعف بسیار بزرگی در عزت نفس دارم و باید روش کار کنم و تابستون شرایط طوری فراهم شد من فقط این دوره رو بخرم با اینکه پول به اندازه دوره ثروت 1 داشتم اما نشد که اون دوره رو بخرم و هر وقت فایل های عزت نفس رو گوش می کنم متوجه میشم چقدر عزت نفس تو رابطه من با خودم ، تو رابطه من با خدا تاثیر داره .کلی برخورد همکارام و شرایط محیط کارم به نفع من تغییر کرده.
من تو همون اداره قبلی هستم اما همه چیز به نفع من داره تغییر می کنه و این اتفاقات یهویی نبوده به اندازه تغییر من اونها تغییر کردن و الان رئیس اداره تو خصوصی بهم پیام داده و روز زن رو تبریک گفته یه چیزی که واقعا برام عجیب بوده و دیروز هم بهم گفت یه حکم جدید براتون می زنم که مسئولیت این کار با شما باشه و اضافه کار هم بگیرید .
خدایا تو بهم عزت میدی نه هیچ کس دیگه تو دلها رو برام نرم می کنی نه کسی دیگه.
این آیه هم دقیقا همین رو میگه که تو قدمی بردار موانع رو بردار من به اندازه همون تغییر تو ، به اندازه ای که تو موانع رو برداری بهت نعمت میدم به همون اندازه اتفاقات تغییر می کنه.
دقیقا همون که خانم شایسته عزیز میگن همه اتفاقات بدون استثنا حاصل باورهای توست این جمله تو اکثر نوشته های ایشون هست چون باور اصلی همینه این رو که باور کنی اراده تغییر بقیه باورها در تو شکل می گیره و انگیزه پیدا می کنی.
استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی هیچ واژه ای رو برای تشکر از شما پیدا نمی کنم برای این همه شرایط خوبی که فراهم کردین که ما راحت تر امکان تغییر پیدا کنیم و همیشه ورودی های عالی برای ذهنمون داشته باشیم .
خدایا سپاسگزارم که چنین انسان هایی در مسیر ما قرار دادی و این چنین شرایطی رو
سپاسگزارم رب العالمین
سلام بر استاد عزیزم و خانوم شایسته گل و همه دوستان
باران ؛
استاد من از وقتی که باورهای توحیدیمو قوی کردم رو خدا حساب کردم زندگیم جوری دیگه ای تغییر کرد ،من از خونه میرم بیرون از خدا کمک و هدایت میخوام ،هررکاری میخوام انجام بدم از خدا کمک میخوام ،قبلا از بقیه خیلی انتظار داشتم میخواستم بقیه نقش خدا برام بازی کنن ،من قشنگ ترین قسمت اینکه رو خدا حساب کنم موقعی احساس کردم با پوست و گوشت و استخونم که میخواستم ماشین بخرم قشنگ خودش همه چیو چید برام خریدش ،موقعی رو خدا حساب کردن رو درک کردم یه ماه پیش بهم الهام شد با همسرم برم ماموریت گفتم نمیام بعد کارش انجام نشد مجبور شد برگرده بعد هرکاری کرد نمیشد بره دوباره الهام شد برو باهاش رفتم ،چه اتفاقایی نیوفتاد که من قوی تر شم یسری چیزا دیدم ،به جای قشنگ هدایت شدم یه اتفاق فوق العاده برامون افتاد که قشنگ زندگیمونو زیبا تر کرد ،الان مینویسم دارم اشک میریزم ،خدایا شکرت که منو به این مسیر زیبا هدایت کردی حتی اومدن من به این سایت هم کار خدای مهربان بود یه شب از شدت گریه رو سجاده م خوابم برده بود وشب گفتم خدایا یا منو از گرداب نجات بده یا منو بکش ،حتی میخواستم خودکشی کنم والله یکتا دستمو گرفت رو سجاده خوابم برد صبح رفتم تلگرام کلیپ برام اومده بود باز کردم کلیپ انگیزشی صدای استادبود کم کم داشتم ارام میشدم حالم عالی شد تا اینکه اومدم تو سایت فایل های رایگانو گوش دادم شدم یه ادم دیگه ،و هزاران نتایج ،اون شبی که اومدم درگاه خدا از همه آدما بریده بودم نا امید و پر بودم از وسوسه های شیاطین .خدا قشنگ منو نجات داد و صبحش منو با استاد اشنا کرد (ایوب جان از قبل با استاد آشنا شده بودن ولی من در مدارش نبودم )
خییلی جاها تو زندگیم رو ادما حساب کردم قشنگ افتادم تو چاه از وقتیکه رو خدا حساب کردم و با این قوانین آشنا شدم شدم یکی دیگه ،آرامش زیادی دارم حالم عالیه ،روابط منو همسرم عاشقانه س ،با بچه م با بقیه خداروشکر.
خدایا شکرت برا این قوانین
استاد ممنونم ازت خیییلی عالی بود تو بهترینی عزیزم.ممنون از شما خانوم شایسته برا این پروژه عالی .
در پناه خدای مهربان باشید .
خدا نگهدار تا گام بعدی .
سلام و درود به استاد و دوستان
استاد چقدر خدا رو شبیه سیستم و انرژی وصف کردی و ما یه عمری دنبال این نیروی برتر بودیم و کسی به این وضوح و سادگی برامون توضیح نداده
به قول خودتون ما همه کس رو خدا و با کردیم جز خدا و این مثال زدنتون از آبمیوه گیری و کیبرد چقدر واضح و شفاف بود انگار یه چرخ دنده ایی که سر جاش میشنه واقع دمت گرم
استاد بی نهایت بابت وجودت و دوستان عزیز این دانشگاه توحیدی سپاسگزارم …
سلام
رابطه ما و خدا دو طرفه است خدا ما را راهنمایی می کند ما باید عمل کنیم و گرنه راهنمایی یک طرفه نداریم
خدا سیستمی عمل میکند در این سیستم باشیم در راستای خدا هستیم و نباشیم که هیچ
نگاه به خدا یک نوع است یک مدل است و اینکه ما چه کار کنیم و چه باوری داریم و چه فرکانسی داریم آن است که فرق بین ماها را ایجاد میکند خدا هست و همیشه و همه جا هست اینکه ما چه نتیجه ای میگیریم بسته به این است که ما چه باور و فرکانسی داریم
جهان به گذشته ما کاری ندارد فقط به فرکانسهای الان ما کار دارد و این طوری چقدر تکلیفمان با خودمان روشن است
ریشه و اصل مهم است نه حاشیه ها و موارد فرعی
مثال آبمیوه گیری عالی بود هیچوقت یادم نخواهد رفت تشکر
خداوند را خیلی نزدیک حس می کنم یعنی اصلا در خودم حسش می کنم
چند روز پیش در دوره سلامتی روی مواردی خیلی فکر میکنم صبح می گفتم آره ظهر می گفتم نه دوباره شب می گفتم آره وووو بعد که می خواستم بخوابم گفتم خدایا من بنده تو هستم اینکه یک کلام به من بگویی که آره یا نه یعنی اینقدر برای تو سخته من که دارم یکسره به تو نزدیکتر میشوم یعنی نمی خواهی یک کلمه با من حرف بزنی واقعا که وووو
صبح که از خواب بلند شدم از انجمنی که معتبر است اس ام اسی برایم آمده بود که جوابم را داده بود
نمی گم خوشحال شدم ذوق کردم و گریه کردم و این قدر خدا به ما نزدیک است
از همه بیشتر برای من این مهم است که اصلا شریک برای خدا قائل نباشم
نعمات خدا برای همه بندگانش یکسان است و یکسان پراکنده است و اینکه ما با چه فرکانسی و باوری آن را برداشت کنیم به خودمان بر میگردد. مثل جریان برق است همه جا هست هر جا ما سیم کشی کنیم آنجا هست و این بسته به دید خودماست
just do it now
سلام به استاد عباسمنش
سلام به خانم شایسته
سلام به دوستان عزیزم
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ (186)
و هرگاه بندگانم از تو درباره من پرسند (بگو:) همانا من نزدیکم؛ دعاى نیایشگر را آنگاه که مرا مى خواند پاسخ مى گویم. پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان آورند، باشد که به رشد رسند.
واقعا آیه تأثیر گذاری هست چون خداوند 7 بار از ضمیر من استفاده کرده چراکه این آیه بسیار مهم هست و حتی خدا پاسخ سوالی را داده که سوالی مطرح نشده و این نشانگر مهم بودن سوال هست و نکته مهم دیگر اینکه خداوند خودش را قریب معرفی کرده و نگفته من مهربانم ، خالم ، من شفادهنده ام ، بلکه گفته من نزدیکم و دعای دعا کننده اجابت می کنم بشرطی اینکه اونم مرا اجابت کند به من ایمان داشته باشد و حرف منو گوش کنه و تسلیم من باشه.
یاد داستان قوم بنی اسرائیل افتادم که از خداوند خیلی چیزها خواستن ، و خدا نگفت نه نمیدهیم قبلا به شما نعمت دادم بسه ، شکرگزاری کنید ، بلکه خداوند گفت چشم می دهیم ولی باید بروید و از فلان شهر تهیه کنید ولی قوم بنی اسرائیل بهانه آوردن و نرفتن که در نهایت 40 سال در بیابان حیران و گمگشته شدن
ارتباط ما با خداوند بصورت فرنکاس است و در خداوند احساسات راه نداره بلکه جهان را بصورت سیستمی هدایت میکنه و تصرف و تبدیلی دز قوانین خداوند نیست
در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و سلامت باشید.
به نام الله نور و سماوات و فی الاعرض
سلام به بهترین بندگان هدایت شده خداوند
خدایا از اینکه تو همیشه میدونی من دانایم
از اینکه من همیشه میدونم نادانم
پس ای دانای توانا
هدایت کن این نادان ناتوان را
شاعر سجاد طبسی نژاد🤗🤗
هرچقدر بیشتر که به خودشناسی میرسیم و این مسیر و ادامه میدم بیشتر به این موضوع پی میبرم که
«بندگی یا بردگی»
واقعا وقتی بیشتر آگاه میشیم و میببنیم که از خودمون گرفته تا بخصوص انسانهایی که اصلا روخودشون کار نمیکنند بجای بنده خداوند باشند اما متاسفانه برده مردم هستند
اما بازم جای شکرش باقی ست که هرکدوم از ما با ضربه خوردن در مسیر برده بودن باعث شد که درخواست های هدایت به بندگی داشته باشیم
واقعا به هرطرف که رو کنی خدا رو میبینی
بقول الهی قمشه ای میگه ازم پرسیدن که چگونه میشه خدارو دید من میگم چجوری میشه خدا رو ندید
یعنی جایی نیست که بگی اونجا دیگه خدا حاضر نیست و وجود نداره پس موجودیت خداوند مثل همین اکسیژنه هرکجا بری وجود داره فقط بستگی به هرکسی داره که آیا خودش میخواد از قدرت خالقش استفاده کنه یا نه،،
استاد خیلی خیلی ممنونم ازت که بازم این موضوع رو الهامات خداوند رو بازگو کردی
چونکه یکی از واضح ترین الهاماتی که به من تقریبا ۳ سال قبل از خداوند بهم شد رو دقیق یادمه چه وقتی،چه مکانی با چه احساسی و در چه موردی بهم گفته شد و همیشه بهش ایمان و باور دارم که اون الهام شدن برام حقه ،راسته خداونده، پس من هیچ نگرانی و باور محدود کننده ای درموردش ندارم و من نمیدونم دقیقا کجا،چگونه،چه کسی ،از چه راهی اون وارد زندگیم میشه بلکه فقط به این ایمان دارم که خودش به سادگی و بهترین اون به سمت من هدایت میشه،
و استاد وقتی این نوع صحبتهایی رو میکنی که حالم بهتر میشه 🤗🤗🤩🤩
واقعا چقدر حاضریم که بنده ی خدا باشیم و بجای اینکه تسلیم حرف و نظر مردم یا هرعوامل بیرونی بشیم بجاش تسلیم هدایت خداوند بشیم مثلا وقتی به یه کاری که عشق قلبی داریم و بخاطر شرایط الانمون تسلیم حرف و نجواهای ناامید کننده نشیم که چمیدونم تو این کار آینده نیست ،ثروت نیست،و….. بلکه به خودمون بگیم اگر این کار با احساس قلبی من هماهنگه پس به این معناست که خداوند هم خودش بی نهایت هدایت و ایده و ثروتسازی برامون داره ولی اگه ما بریم سراغ کاری که فقط مردم میگن خوبه و ما هیچ علاقه و حسی بهش نداریم پس به خدا اعتماد کنیم و نریم سمت اون کار چونکه اگه بریم زندگیمون میشه جهنم واقعی چرا میگم چونکه خودم این تجربه ها و این آزمون و خطاهارو داشتم و چقدر ضربه های سنگین هم خوردم بااینکه واقعا میخواستم که فقط تو کار مورد علاقه ام باید باشم و حرکت کنم و دنبال راهها و هدایت هاش هم بودم اما بخاطر یه عالمه باورهای وحشتناکی که درموردش داشتم خیلی هم محدود کننده بود نمیتونستم در کاری نتیجه بخش و ایده ای براش انجام بدم
و الان خیلی بهتر درک میکنم که استاد میگه این سیستم که به عنوان خداوند نام میبریم با هیچکس شوخی نداره و مهم نیست که چقدر شما دلت میخواد اتفاق و خواسته خاصی برات رخ بده بلکه اون سیستم فقط بر اساس جنس فرکانس ها و مداری که درش قرار داری بهت پاسخ میده و از همون جنس باورها هم وارد زندگیت میکنه نه چیزی غیراز این،،
چونکه این بالاترین عدالت و نظم وجودیشه
و چقدر استاد مثالهای ساده و واضحی میزنید درمورد کارکرد عملکرد سیستمی بودن خداوند مثال آبمیوه گیری
آره واقعا هم همینطوره
منم همیشه این دیدگاه رو دارم و همیشه میگم هرکسی باید تو کار موردعلاقه و شغل خودش اینقدر هرروز متخصص و رشد داشته باشه که بتونه از طریق حرفه خودش خداوند رو بهتر درک کنه و سیستمی بودن خدار روبهتر درککنه،،
چونکه خودم بشخصه هرچقدر میرم جلوتر و توکارم حرفه ای تر میشم بیشتر قوانین خدارو درش میبینم ،،
خدای من چقدر خود من اکثر انسانها رو میبینم اینو باور ندارن که خدا باهاشون حرف میزنه و لیاقت اینو دارن که خداوند هرلحظه باهاشون داره حرف میزنه
خب اینا برمیگرده به همون احساس عدم لیاقت و نداشتن اعتمادبنفس
اما من هیچ زمان نمیتونم اینگونه فکر کنم و من همیشه تمام تلاشمو میکنم که من لیاقت اینو دارم که خداوند با من حرف میزنه
وقتی خداوند با سنگ های تو بیابون داره حرف میزنه میشع با من حرف نزنه؟ نععع امکان نداره پس اگه فکر کنم حرف نمیزنه به این معناست که من گوشهام کر شده وگرنه اون که هرلحظه داره بهم میگه،،
فکرکنید اگه فقط همین یه نکته رو بتونیم روش کار کنیم و باورش کنیم دیگه تو زندگیمون به چیزهایی که نمیرسیم بخدا
چونکه خود من همین دیشب داشتم به خودم میگفتم خدایا شکرت و ممنونتم که با زبان احساس درونی بهم گفتی اون کار رو نکن و منم نکردم و واقعا هم ضرر نکردم و الان چقدر خوشحالم از اینکه به پیام هات گوش کردم پس چقدر شگفت انگیز و غیرقابل تصور میشه همیشه بتونم اینچنین تسلیم پیامها و هدایتت باشم فقط یه کارکرد ذهنی و عملکرد در قدم برداشتن های متوالی و تکاملی میخواد،،
حتی از شروع انجام کوچکترین کارها میتونه باشه تا اون جوانه هدایت و باورپذیری بیشتر و جنس زبان خداوند رو در وجود خودمون رشد بدیم و زندگی هم هرروز خداگونه تر و عالیتر پیش بره
چقدر باور و آگاهی بسیار امیدوار کننده و بخشنده بودن نوع عملکرد سیستم خداوند که هرلحضه هر نوع فرکانس رو به جهان هستی ارسال کنی مهمه بلکه دیگه مهم نیست که قبلا چه جنس فرکانس ارسال میکردی مهم نیست از کجا اومدی مهم اینه که میخوای از این به بعد به کجا بری و چه مسیری انتخاب کنی و ادامه بدی،
استادعزیز مریم شایسته عزیز و دوستان خوبم ممنون از مشارکت و راهنمایی های بسیار عالی و آینده ساز همتون به خداوند هرلحظه شنوا و دانا میسپارمتون.