مصاحبه با استاد | مرور چند اصل برای تصحیح دوباره مسیر - صفحه 11

202 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Smaeil rostami گفته:
    مدت عضویت: 556 روز

    گندمم را ریختی، تا زر دهی

    رشته‌ام بردی، که تا گوهر دهی

    من بسی دیدم خداوندان مال

    تو کریمی، ای خدای ذوالجلال.

    سلامی جنس نام زیبای خدا

    خدمت استاد بزرگوار و خانم شایسته

    و همکلاسی های عزیزم ،

    به عنوان یک تجربه گر ماجرای جالبی رو از هدایت خداوند در زندگی من که تنها یکی از هدایت های بزرگ و البته تاثیر گذار ترین آنها ( از لحاظ دلیلی برای شروع دوره جدید و متفاوت از زندگی و نقطه ای برای آغاز مرحله ی جدید از رشد ) برای شما به صورت خلاصه و مفید تعریف کنم . من یک کارگاه کوچک استیجاری داشتم با چند نفر نیروی کار و هم چنین 3 دونگ یک منزل کلنگی در محله سطح پایین شهر و البته بدون هیچ آینده روشنی که مثلا حاکی از خرید یک کارگاه و همینطور بهتر کردن منزل مسکونی مان و خانه ای بهتر باشد

    ؛ چون که هم از لحاظ درآمدی و سرمایه موجود و پشتوانه خانوادگی چه از طرف خودم و چه خانواده همسرم و خیلی دلایل کاملا منطقی دیگر تقریبا امید زیادی به بهبود در آینده نداشتم و من ناچارا این وضعیت رو پذیرفته بودم، و نهایت سقف آرزو هام رسیده بود به داشتن داشتن همون نصفه خونه و باقی موندن در حالت مستاجری کارگاه یا در بهترین حالت استفاده از فضاهای ارزان قیمت دولتی ؛ البته ته قلبم آرزوی داشتن یک کارگاه آبرومند و نقل مکان خانه به محله ای بهتر رو داشتم ولی با توجه به شرایطی که داشتم و تکیه بر ذهن منطقی که میگفت ده ها سال طول میکشه بتونی بهش برسی اونم اگر برسی دیگه زیاد بهش جدی فکر نمیکردم،

    تابستان سال 91 بود و با بحران نا امیدی ذهنی در مورد آینده مواجه شده بودم و از طرفی چند نفر از همکارانی که داشتم و همگی بعد از من و تاثیر گرفته از من شروع به کار کرده بودند؛ وضعیت بهتر و رو به بهبودی رو نسبت به من داشتند و فشارهای روانی که رفتارهای عمدی اونها برای من ایجاد کرده بود به شرایط روحیم دامن زده بود ؛ دو سه ماه گذشت و به اوایل آبان ماه رسیدیم ؛ برای بزرگداشت یکی از هنرمندان فقید شهرمون یک مراسم در یکی از مساجد بزرگ شهر برپا شد و از قبل اطلاع رسانی شد من هم میخواستم بروم ؛ روز موعود رسید و من تنبلی و اهمال کاری این بلای بزرگی که خیلی از زندگیم رو از من گرفته بود اون روز هم دامنمو گرفت و گفتم‌ نمیرم غافل از اینکه چه اتفاق بزرگی برام در شرف افتادن بود ؛ هوا کمی سرد و کمی بارانی بود تازه دوش گرفته بودم که تلفنم زنگ خورد دوستم مجدد گفت منتظرم و من بهانه ای جور کردم که شاید نیام ؛ و اینجا خدای مهربان همان کسی که از مادر مهربان تر است ضمن اینکه اراده و اختیار را از بنده اش نمیگیرد اما تمام اسباب را به کار میگیرد تا بلکه بنده اش بیدار شود و هدایت را بفهمد باز دست به کار شد؛ الغرض : تلفنم باز زنگ خورد صدا آشنا بود ولی به جا نمی آوردم وقتی خودشو معرفی کرد از دوستان ده سال قبلم بود که سالها ازش بیخبر بودم ، خدا به دلش انداخته بود به من زنگ بزنه و ضمن یادآوری روزهایی در سال های قبل که از شعر خوانی ها و هنر اون مرحوم لذت میبردیم از من خواست به مراسم یادبود برم ؛ دیگه دیوهر مقاومتم فرو ریخت و رفتم البته خیلی دیر شده بود و وقتی رسیدم دقیقا صف و ردیف آخر جا پیدا کردم ( اینم بگم دوستی که منو دعوت کرد رو دیگه اصلا ندیدم انگار فقط وسیله ای برای مجاب کردن من بود که به مراسم برم ) وقتی نشستم هنوز چند دقیقه نگذشته بود دو نفر کنار دستم نشستند !! از جو شلوق و غیر عادی که هنگام ورود و نشستن اون دو نفر در مجلس پیش اومد متوجه شدم که لابد افراد مشهوری هستند و خیلی ها در ردیف های جلو اصرار داشتند که اون دو نفر برند جلو تر بشینن ولی اونها قبول نمیکردن به احترام قاری قرآن که میخواند سریعا جو رو آروم کردند و همونجا کنار من نشستند ، به نظر شما اونها کی بودند؟؟ استاندار و محافظش اتفاقا خبرنگارانی که توی مراسم بودند چند عکس گرفتند که موجوده

    ، از قضا کارگاه استیجاری من در صد متری ساختمان استانداری بود و یکباره ندایی به قلبم وارد شد که خودتو بهش معرفی کن همین ؛ من خیلی استرس گرفتم استرسی البته آمیخته با هیجان اولش خیلی مقاومت کردم ولی این ندا انگار ول کن نبود منم به خاطر اینکه از دست اون ندا خلاص بشم خواستم خودمو گول بزنم و با خودم گفتم باشه سر فرصت میرم یه نوبت ملاقات باهاش میگیرم ولی باز ول نمیکرد آخر با کلی استرس آروم آروم به حرف اومدم و خودمو معرفی کردم و گفتم ما همسایه ایم و من فلان مغازه کارگاهم و گفت بله موفق باشید و همین.

    گیج بودم و کمی هم خجالت زده و پشیمان ، دو سه دقیقه گذشت و ناگهان برگشت طرفم و بهم گفت کاری از من برات بر میاد ؟؟!!! و من گفتم کارگاه ندارم و مستاجرم و استاندار گفت فردا ساعت 9 منتظرتم بیا دیدنم ؛ من فرداش سر ساعت رفتم و توی حیرت منشیش که من قبلا وقت ملاقاتی ثبت نکرده بودم رفتم داخل حرفهامووزدم کامل و صادقانه و در عرض دو ساعت با دستور صریح ایشان به عنوان حمایت از یک تولید کننده ؛ صاحب یک زمین دولتی در بهترین نقطه صنعتی شهر و مرکز استان شدم فقط توی دو ساعتش!!!!

    کاری که خدا شاهده خود من چند ده سال هم اگر تلاش میکردم نمیتونستم حتی یک مترشو داشته باشم اونم توی اون شرایط نا سالم اداری که زمین خیلی سخت داده میشد و اون زمین نقطه عطف بسیار بزرگی شد برای شروع یک تغییر در زندگی شغلی و به دلیل حوادثی که بعدا در رابطه با ساخت و فشارهای مالی و …. برام پیش اومد آغازگر یک انقلاب شخصیتی و رشد شخصی بود که من رو برای همیشه از گذشته کند و به دنیای دیگری وارد کرد که شرحش در این مجال نمیگنجه وگرنه چه داستان های حیرت انگیز دیگری دارم که بگویم.

    دوستان و همسفران عزیزم هیچگاه و هیچگاه از رحمت خدا نا امید نشوید که خدا کافران رو به عنوان نا امیدان از رحمت الهی نام برده و در این توصیف چه درس ها که نهفته ست ، عقل و منطق خوب است و یک ابزار اما این روح است که ما را به خدا و نادیده ها متصل میکند و خداوند هم در قرآن نشانه ایمان به خدا رو حتی قبل از نماز ؛ ایمان به غیب عنوان کرده الذین یومنون بلغیب .

    سپاس از خدا

    برای بودن در این جمع محترم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  2. -
    سارا سهیلی گفته:
    مدت عضویت: 1759 روز

    سلام به همگی

    دوست داشتم از تجربم بنویسم در مورد مطالب این فایل

    که برای خودمم مرور بشه و ایمان خودمم بیشتر بشه

    من مثل اون دوست عزیزی که داخل فایل سوالشون رو پرسیدن سال اول علاقم به عنوان شغلم ، پول خاصی نساختم

    یعنی حتی کم هم نبود

    اقداماتی که به ذهنم میرسید رو انجام میدادم ولی باورام خیلی ایراد داشت

    سال دوم دقیقا رفتم یه سری جاها سرکار و دقیقا مشابه به حرف استاد صبح تا بعد از ظهر سرکار بودم و یه ماه هایی از سال هم کارم پارت تایم بود و از صبح تا طهر سرکار بودم و مابقی اون روزها رو میرفتم سراع انجام ایده هام برای علاقم و شغل اصلیم

    دقیقا دیدگاهم همین بود

    من قراره یه مدت کوتاهی کارمند باشم در حدی که پول بسازم برای خودم

    دقیقا یکسال گذشت هدایت ها اومد و من فهمیدم باید از کارم بیام بیرون

    به هدایته عمل کردم

    ماه اولم یه ایده اومد به سمتم و البته برادرمم جدیش گرفت و هزینه کرد متریال کار خرید که من داخل اتاقش روی دیوارهاش نقاشی کنم

    من همینو گفتم بیا سارا این مشتریته ، پول متریالو داده

    خلاصه هر روی دوره هایی که داشتم کار کردم و روی دیوار اتاق بردارمم کار کردم

    بعد آروم اروم ایده ها اومد مشتری ها اومدن و من از همون کاری که یک سال پول نمیساختم ازش پشت سرهم هر ماه پول ساختم

    الان سال دومه

    به لطف خدا من همچنان از علاقم دارم پول میسازم

    وقتی حرکت کردم و ایمان نشون دادم و دیگه قراردادم رو تمدید نکردم با اینکه حقوقم ماه های بعدش بیشتر میشد

    خدا درهارو برام باز کرد

    مشتری فرستاد

    بهم کمک کرد

    توی این مسیر بارها شده به بن بست خوردم ولی ادامه دادم

    به قول استاد امید داشتم

    الانم نمیخوام بگم خیلیییی پولدار شدم ، نه

    ولی الان به جاش با همون علاقم میتونم یه تعداد وسایل مورد نیازم رو خرید کنم

    سفرهای کوتاه برم

    متریال مورد نیاز کارم رو بخرم

    و این خیلی برام پیشرفت بزرگی محسوب میشه

    پس همونطوری که تو این دوسال خدا جواب تمام حرکتهام و تغییر شخصیت هامو داد ، بازم میده و من نتایج بزرگتر میشه

    یه مورد دیگه من همیشه فکر میکردم اینکه اجازه نمیدم نزدیکانم یا حتی افراد دور دخالت کنن تو زندگیم یعنی بی ادبی به اونها

    ولی درستش اینه که کسی حق نداره دخالت بکنه اتفاقا

    دحالتم کرد من نباید اهمیتی بدم

    بحث تکامل ، دقیقا استاد چون پشت سر هم من امسال ایده هام رو اجرا کردم

    از کسی که واقعا صفر صفر بود و اصلا اطلاعاتی راجع به ساخت مجسمه نداشت ، تونستم تو یکسال و خورده ای به حدی برسم که الان خمیر مخصوص به خودم رو درست میکنم

    با همون مجسمه درست میکنم

    و تو این 4 ماه چون بیشتر آثار جدیدم مجسمه بوده همشون فروش رفته

    و حتی سفارش مجسمه هم گرفتم

    فعلن کلاس خاصی براش نرفتم

    ولی چون تجربه ی زیادی در نقاشی از قبل داشتم و ویدیوهای مجسمه سازهای دیگه رو تو یوتیوب دیدم سریع رشد کردم

    فک کنین توی زمینه نقاشی من 20 خورده ای سال بود نقاشی میکردم

    ولی چون جسته گریخته بود ، تمرکزی نبود پول آنچنان خاصی ازش نساختم تا سال گذشته

    بعد کار مجسمه که اصلا انجامش نمیدادم و کمتر از یک سال و نیمه که انجامش میدم ، اینهمه فروش و موفقیت داشتم

    فقط چون پشت سرهم و تمرکزی تو این حوزه دارم کار میکنم

    آیات هدایت:

    تو این فایل بهتر یاد گرفتم استاد ازتون درنهایت چه طور بفهمم قانون هدایت چیه

    اعراف:30

    [] گروهی را [] رهبری کرد و گروهی به گمراهی افتادند؛ آنها شیاطین [] را به جای خدا به دوستی گرفتند و [] گمان می‌کنند که به راستی هدایت یافته‌اند.

    داخل دو آیه ی قبلش راجع به افرادی حرف میزنه که از آیین پدرانشان پیروی میکنن و میگن خدا اینطوری گفته و خدام میگه من به دروغ فرمان نمیدم

    و داره میگه این افراد فکر میکنن هدایت شدن در صورتی که گمراه شدن

    پس پیروی از راه گدشتگان لزوما به این معنی نیست که هدایت شده هستم

    اعراف:52

    و برای آنها کتابی آوردیم که بر اساس علمی [] آن را به روشنی بیان کرده‌ایم تا برای مردمی که ایمان می‌آورند هدایت و رحمتی باشد.

    بارها و بارها و بارها این ایه تکرار شده که قرآن و گاهی وقتا کتابهای دیگر ادیان برای هدایته

    اعراف:154

    و چون خشم موسی فرو نشست، الواح [] را برگرفت که در نوشته‌های آن هدایتی و رحمتی بود برای کسانی که [] از پروردگارشان [] بیم دارند.

    الواح رو تورات معنی کرده باز این موضوع تکرار شده که کتابهای آسمانی پیامبران برای هدایته

    اعراف:158

    بگو: ای مردم! من به راستی [] فرستاده خدا به سوی همگی شما هستم؛ [] که مُلک آسمان‌ها و زمین [] در انحصار اوست، معبودی جز او نیست، [] زنده می‌کند و می‌میراند. پس به خدا و فرستاده‌اش ایمان بیاورید و از او پیروی کنید، باشد تا هدایت شوید.

    اعراف:159

    و از قوم موسی ] گروهی [] هستند که [] به حق هدایت می‌نمایند و به وسیله آن ایجاد تعادل می‌کنند [].

    اعراف:178

    هر کس را خدا رهبری کند، همو هدایت شده [] است و آن را که در گمراهی رهایش سازد، چنین کسانی همان زیانکارانند.

    خیلی جالب بود من تا حالا چند بار قرآن خونده بودم این مثال و داستان رو نفهمیده بودم از فردی که هدایت میشه ، ایات و نشانه ها رو میبینه بعد مغرور میشه میگه من جاودانم و میگه این نشانه ها دروغن و کاملا توی گمراهی فرو میره

    و این ایه میاد ، پس اینکه لیدر زندگیت خدا باشه همون هدایت شدنه

    یعنی تسلیم بودن

    اعراف:181

    و [] از کسانی که آفریده‌ایم، گروهی به حق هدایت می‌کنند و [] به آن عدالت می‌ورزند [].

    اعراف:193

    و اگر آنها [] را به هدایت [] بخوانید، از شما پیروی نمی‌کنند، چه دعوتشان کنید، چه سکوت نمائید، برای شما یکسان است

    چند ایه قبل باز در مورد افرادی صحبت میکنه که مشرک شدن

    پس کسایی که مشرک هستن هدایت نمیشن

    اعراف:198

    اگر آنها را [] به هدایت فرا خوانید [] نمی‌شنوند و آنها را می‌بینی که [] به سمت تو نگاه می‌کنند، ولی نمی‌بینند.

    باز درمورد همون افرادی صحبت میکنه که فکر کردن بندگان خدا بیشتر از خود خدا میتونه بهشون کمک کنه و مشرکن و باز خدا دوباره تکرار کرده که کسی که مشرکه رو من هدایت نمیکنم بره سراع همون شریکی که فرص کرده برا خدا

    اعراف:203

    و چون آیه‌ای بر آنها عرضه نکنی ، گویند: چرا آن را جمع‌آوری نکرده‌ای؟ بگو: من فقط از آنچه از سوی پروردگارم به سویم وحی می‌شود پیروی می‌کنم؛ این بصیرت‌هائی است و هدایتی و رحمتی برای مردمی که ایمان می‌آورند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    مصطفی سیار گفته:
    مدت عضویت: 746 روز

    به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر که تنها قدرت حاکم بر جهان هستی است.

    درود بر استاد عباسمنش عزیز و خانوم شایسته بزرگوار.

    درود بر همه دوستان همفرکانسی عزیز.

    گام بیست و یکم پروژه مهاجرت به مدار بالاتر.

    《 مرور چند اصل برای تصحیح دوباره مسیر 》

    متعهد باش که همواره “ورودی مالی” داشته باشی؛

    با ایمان و توکل بر خداوند بزرگ امروز پایان قدم قبلی من بود که خداوند هدایتم کرد برای رسیدن به اهدافم و طی کردن قسمتی از روند تکامل توی مسیر مهاجرت که نزدیک به چهار ماه توی استانبول زندگی کردم و درآمد خوبی داشتم و کنار کارم تونستم به صورت تمرکزی و عالی توی سایت باشم و روی خودم سرمایه گذاری کنم .

    توی دل قدمی که طی شد خداوند بهم الهام کرد که درآمدم رو به هیچ دلیلی قطع نکنم و یه ایده خیلی عالی به دلم الهام کرد که هر روز با خودم صحبت می‌کردم که الگوهای زیادی هستند با ایده ای شبیه به این، کسب درآمد می‌کنند و حتی درآمد های خوبی دارند و وقتی من همیشه اینو میگم؛ خدایا من رو آسان کن برای آسانی ها و لیاقت یه درآمد خوب توی مسیر آسان رو دارم. این ایده هم یه ایده آسان و راحت است اما مثل هر کاری نیاز به تعهد داره نیاز به کار کردن داره نیاز به یه سری هماهنگی ها داره اما هیچ تخصص خاصی نمیخواد هیچ سرمایه اولیه ای نمیخواد فقط توکل و ایمان با هر چیزی که همین الان دارم میتونم انجامش بدم فقط نترسم و واردش بشم .

    اینجوری درآمدم قطع نمیشه و این کار قسمتی از کار ویلا سازی خودم هست و باید توش مهارت کسب کنم و پا روی ترسهام بزارم

    مفهوم توکل؛

    به نظر من‌ توکل یعنی این که وقتی ایده ای میاد دیگه کار رو به یه روز دیگه نندازیم و شروع کنیم و بدونیم که خداوند حتما با شروع کردن و حرکت کردن من راهها رو باز میکنه و یه نیرویی بزرگتر از من هست که اگه به اون نیرو وصل بشم حتما نتیجه خوبی میگیرم.

    وقتی جسارت حرکت کردن پیدا می کنی، خداوند درهای پیش رو را برایت باز می کند؛

    تجربه من توی مهاجرت به ترکیه برای سه چهار ماه برای خودم و دوستانی که کامنت های من رو خوندن گویای همین مطلبه که من وقتی به استانبول اومدم نه زبان بلد بودم نه سفر خارج از کشور رفته بودم نه کسی رو می‌شناختم نه از جایی که میخوام کار کنم خبر داشتم فقط میگفتم من میرم یا کار بنایی انجام میدم یا جوشکاری که هیچ کدوم نشد من وارد یه شرکت پخش مواد غذایی شدم دستان خداوند وارد عمل شدند یه انسان خوب اومد فرودگاه ما رو برد به یه خونه که همون لحظه هماهنگ کرد، یکی دیگه اومد که این شغل رو برام ردیف کرد و توی کار کلی تایم داشتم که روزی 6 یا 7 ساعت بتونم توی سایت فعال باشم اونم چون تعهد دادم که روی خودم سرمایه گذاری کنم. توی این چند ماه بدون دغدغه از زندگیم صددرصد لذت بردم و هر لحظه سپاسگذار خداوند بودم .و با پوست و خون لمس کردم که دستان خداوند برای کسی که جسارت دارند چگونه وارد عمل می‌شوند

    توکل از امید می آید؛

    اگه انسان به کمک خداوند امید نداشته باشه نمیتونه متوکل باشه وقتی بدونیم یه نیروی برتری هست که جهان رو مدیریت میکنه و بهش توکل کنیم میدونیم که حتماً به من هم کمک میکنه و مسیر رو باز میکنه این امید از توکل میاد که منجر به حرکت میشه

    توکل از توحید و “خداوند را تنها منبع قدرت دانستن” می آید؛

    تکامل به معنی طی شدن زمان طولانی تر نیست بلکه به تعداد تجربه ها ربط دارد. به معنای شروع کردن از قدم های ساده، هر بار بهبود آن قدم ها به صورت مستمر است؛

    ما اگه هر کاری رو بخوایم انجام بدیم و فکر کنیم که زمان طولانی برای طی شدن تکامل باید پشت سر بگذاریم به این معنیه که معنی تکامل رو نمیدونیم و دست روی دست میزاریم و کارهامون رو به روزهای آینده واگذار میکنیم ولی اگه هر روز مهارتمون رو بیشتر کنیم این بهبودی باعث رشد و پیشرفت میشه و زودتر ارتقا پیدا میکنیم مثلا اگه بخوایم رانندگی رو یاد بگیریم و یه راننده خوب بشیم با سالی یک بار ماشین سوار شدن هزار سال هم عمر از خداوند بگیریم به یه راننده سطح پایین هم نمی‌رسیم چه برسه یه راننده خوب اما کسی که هر روز ماشین سوار میشه و کم کم مهارتش رو بالا میبره حتی یه ذره یه ذره ، بعد از گذشت یه مدت خب مهارتش بیشتر میشه و توی چند ماه دست فرمونش عالی میشه اما اگه بترسه و توی دل کار نره تکاملش توی رانندگی یا طولانی میشه یا اصلا یاد نمیگیره .

    تکامل به معنای تجربه کردن، درس گرفتن و استفاده از آن درسها در قدم های بعدی است؛

    این به این معنیه که اگه از تجربه ها استفاده نکنیم و ازشون درس نگیریم همش ضربه میخوریم وقتی چند بار ضربه خوردیم میگیم ولش کن بابا من این کاره نیستم و هی شغل عوض میکنیم آخرش هم به جایی نمی‌رسیم اما اگه از تجربه ها درس بگیریم و توی قدمهای بعدی استفاده کنیم کمتر اشتباه میکنیم و زودتر رشد میکنیم و بهبودی پشت بهبودی و تکاملمون زود طی می‌شود .

    فرمول پیدا کردن قانون از خلال تجربیات زندگی؛

    وقتی توی تجربه های زندگی به موارد مشابهی برخورد می کنیم اون چیزهایی که تکرار می‌شوند قوانین خداوند هستند توی قرآن هم وقتی چیزی تکرار می‌شود خداوند می‌خواهد از قانون زندگی سخن بگوید . وقتی یه سری چیزهای مشابه رو هم به پیامبر گفته هم به موسی گفته هم به ابراهیم گفته و به بقیه پیامبران این موارد مشابه یعنی قوانین بلاتغییر خداوند.

    خداوند یک سیستم است که به فرکانس های ما پاسخ می دهد و اساس آنها را در زندگی ما بازتاب می دهد. در نتیجه، خداوند هیچ تغییری در زندگی ما ایجاد نمی کند مگر اینکه فرکانس های ما تغییر کند این یعنی خود ما هستیم که مسیر زندگیمون رو با توجه به ورودیهامون و الگوهایی که بهشون توجه میکنیم رقم میزنیم و این فرکانسهایی که ارسال میکنیم باعث اتفاقات زندگی ما هستند حالا اگر فرکانسهای ما تغییر کند زندگی ما هم تغییر می‌کند چه به سمت مثبت و پیشرفت چه به سمت منفی و پس رفت و سقوط . هیچ رحمی و دلسوزی در سازو کار خداوند وجود ندارد پس خود ما مسئول صددرصد زندگیمون هستیم

    با سپاس فراوان از استاد عزیز و خانوم شایسته عزیز.

    تشکر فراوان از همه دوستان همفرکانسی عزیز که کامنت منو خوندن

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1804 روز

    أَوَلَمَّا أَصَابَتْکُمْ مُصِیبَهٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَیْهَا قُلْتُمْ أَنَّىٰ هَٰذَا ۖ قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

    آیا زمانی که [در جنگ احد] آسیبی به شما رسید که بی تردید دو برابرش را [در جنگ بدر به دشمن] رساندید، [از روی بی صبری، جزع، ناراحتی و اضطراب] می گویید: این آسیب چگونه و از کجاست؟ بگو: از ناحیه خود شماست [که بر اثر سستی در جنگ، نافرمانی از پیامبر، نزاع و اختلاف، به شما رسید]. یقیناً خدا بر هر کاری تواناست

    سلام بر همه بندگان مومن خدا

    استاد در باره ایمان و توکل صحبت کردن

    داستان جنگ احد به نظرم نمونه خوبی برای درک این مباحثه

    نکته مهمی که جایی گفته نشده اینه که چرا در جنگ احد مسلمانان شکست خوردن و درس هاش برای همه ما مفیده

    و اینکه ویژگی های نفسانی افراد حاضر در جنگ باعث شد خداوند طبق مشیت این نتیجه رو برای مومنین مقدر کنه

    و اگر مومنین و منافقین درگیر این ویژگی ها نبودن غفلت از سپاه دشمن هم اتفاق نمی افتاد

    همه جا شنیدیم که بخاطر تقسیم غنائم مسلمانان از دشمنان غافل شدن و بعدش شکست خوردن اما داستان چیز دیگریست

    خداوند میفرماید:

    وَلَقَدْ صَدَقَکُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَعَصَیْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَاکُمْ مَا تُحِبُّونَ ۚ مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الدُّنْیَا وَمِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الْآخِرَهَ ۚ ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ ۖ وَلَقَدْ عَفَا عَنْکُمْ ۗ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ

    و یقیناً خدا وعده اش را [در جنگ احد] برای شما تحقّق داد، آن گاه که دشمنان را به فرمان او تا مرز ریشه کن شدنشان می کشتید، تا زمانی که سست شدید و در کارِ به نزاع و ستیز برخاستید، و پس از آنکه آنچه را از پیروزی و غنیمت دوست داشتید، به شما نشان داد [از فرمان پیامبر در رابطه با حفظ سنگر] سر پیچی کردید، برخی از شما دنیا را می خواست و برخی از شما خواهان آخرت بود، سپس برای آنکه شما را امتحان کند از آنان بازداشت (شما را از جبهه آنها غافل کرد!) و خدا از شما درگذشت؛ و خدا بر مؤمنان دارای فضل است.

    مسلمانان پس از پیروزی اولیه دو گروه شدند.. گروه مومن که خواهان آخرت بودن و منافقینی که هدفشون غنائم بود

    اما چرا مومنینی که در همین آیه بهشون اشاره شد شکست خوردن و چرا خداوند اونها رو از جبهه دشمن غافل کرد؟!

    در سوره آل عمران بصورت جسته و گریخته تمام زوایا بررسی شده و دلایل گفته شده اما جایی ندیدم به این شکل بهش پرداخته بشه.

    منافقین که دنبال غنایم بودن و بعد از شکست همونطور که در قرآن هم اومده گریختند و فرار کردن

    اما مومنین به این خاطر شکست خوردن که با منافقین به جدل و پرخاش روی آوردن و جر و بحث کردن!!

    نتیجه این میشه که شکست میخورن و بعد منافقین دست خالی از جبهه مومنین جدا میشن و شناخته میشن همونطور که خداوند یکی از فلسفه های این گونه ابتلائات رو جدا شدن و شناخته شدن منافقین از مومنین بیان میکنه

    اما مومنین دچار خوابی میشن که بعدش آرامش پیدا میکنن و خداوند اونها رو میبخشه

    اما اتفاق جالبی که بعد از این داستان میفته اینه که مومنینی که تعداشون خیلی کمه و با کلی زخم دارن به مدینه برمیگردن خبردار میشن که کافران برگشتن تا تتمه اونها رو هم قلع و قم کنن و با دست پر تر به مکه برگردن..

    الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ

    همان کسانی که مردمِ به آنان گفتند: لشکری انبوه از مردم [مکه] برای جنگ با شما گرد آمده اند، از آنان بترسید. ولی [این تهدید] بر ایمانشان افزود، و گفتند: خدا ما را بس است، و او نیکو وکیل و [نیکو کارگزاری] است

    و با درسی که از جنگ احد گرفتن این بار با قلبی آرام و مطمئن به سوی کافران مکه میشتابن در حالی که جمعیت کمی دارن و همه زخمی هستن

    نتیجه این میشه که کافران با اون جمعیت انبوه وسط راه برمیگردن چرا که خداوند به خاطر ایمان راسخ مومنین جمعیت و توان عظیمی از اونها رو به نمایش میزاره که جاسوس ها وقتی به ابوسفیان گزارش میدن بدون جنگ به مکه برمیگردن…

    فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَهٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ

    پس با نعمت و بخششی از سوی خدا [از میدان جنگ] بازگشتند، در حالی که هیچ گزند و آسیبی به آنان نرسیده بود، و از خشنودی خدا پیروی کردند؛ و خدا دارای فضلی بزرگ است.

    اینو اگه خوب درک کنیم، این داستانهای زیبا، حقیقت ایمان، توکل و صبر رو به خوبی نشون میدن.. و اهمیت کنترل ذهن

    حتی بعد از جنگ احد خداوند به پیامبر میفرماید نسبت به همون کسانی که شما رو رها کردن بخشنده باش و گذر کن!!

    نه به خاطر اون افراد که اکثرا منافق بودن.. بلکه به خاطر خود پیامبر.. چرا که توجه به این مباحث و تمرکز روی اشتباهات منافقین بزرگترین مانع میشه برای سلوک و رشد پیامبر.. و حتی میگه بهشون خشم نگیر.. همون درسی که جنگ احد به خیلی از مومنین داد

    فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ

    [ای پیامبر!] پس به مهر و رحمتی از سوی خدا با آنان نرم خوی شدی، و اگر درشت خوی و سخت دل بودی از پیرامونت پراکنده می شدند؛ بنابراین از آنان گذشت کن، و برای آنان آمرزش بخواه، و در کارها با آنان مشورت کن، و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن؛ زیرا خدا توکل کنندگان را دوست دارد.

    خشم و جر و بحث با افرادی اینچنینی یعنی نادیده گرفتن دست خداوند در امور.. مومنین بخاطر نگرانی از شکست به منافقین فشار میارن و بر اونها خشم میگیرن اما نمیتونن اونها رو از غنایم منصرف کنن در حالی که منافقین با هم درگیر شدن و مسابقه گذاشتن برای گرفتن غنیمت.. اگر همونجا رها کرده بودن فارغ از این که منافقین چه رویکردی داشتن پیروز میشدن.. اما این شکست در دل خودش پیروزی بزرگی داشت که در ادامه باعث شد بدون جنگ کافرین رو از مدینه دور کنن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  5. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1144 روز

    سلام و درود فراوان به استاد عزیزم و جان عزیز و تمامی دوستان گرامی.

    خدا رو شکر می‌کنم تا حدودی قانون تکامل رو درک کردم و دیگه مثل قبل برای بدست اووردن چیزی یا حل کردن مسئله ای عجله نمی‌کنم . برای درک قانون تکامل مهمترین چیزی که باید به فهمش برسیم اینه که زمان بندیشو به خداوند بسپاریم و خودمون دخالتی توش نداشته باشیم یعنی من در راستای رسیدن به هدفم که دارم تلاش می‌کنم برای خداوند ، تعیین و تکلیف نکنم که دقیقاً چ زمان و کی می‌خوام اون اتفاق رخ بده . آخه این موضوع یکی از ضعفهام بود که به جای تمرکز روی عملکرد خودم ، بیشتر خدا رو کنترل می‌کردم یعنی در حین انجام دادن سهم و نقشم مدام انتظار می‌کشیدم و این انتظار یه جاهایی حالمو خراب می‌کرد و به همراهش نگرانی و ناامیدی میوورد . چیزی که درک کردم اینه که تمرکز صدمون روی سهم و نقش و کارهایی که باید انجام بدیم باشه و سعی کنیم هر روز در تقویت افکار و باورهامون تلاش کنیم تا بهتر بتونیم عمل کنیم . انتظار چیزی رو نکشیم سعی کنیم در روند همین تکامل در لحظه زندگی کنیم .

    وقتی تمام امورات زندگیمونو به خدا می‌سپاریم و خدا شاهد و ناظر اعمال و رفتار ما هستش مطمئناً به همون اندازه یعنی به اندازه ی رشد ما ، قانون تکامل رو به اتمام میرسونه .

    مایی که به تمام قوانین جهان اعتماد کردیم و قدرت خداوند رو قبول کردیم نباید نگران چیزی باشیم و برای خداوند خط و نشون بکشیم . انقدی باید اعتماد داشته باشیم که رها زندگی کنیم و بدونیم که خداوند در وقت و زمان معین خودش ما رو سمت شرایط و موقعیتها و حتی افرادهای خوبی که دستان خداوند هستند سوق میده . بنظرم به میزانی که ایمانمون به خداوند قوی‌تر باشه به همون میزان ‌میتونیم راحت‌تر تکامل هر چیزی رو طی کنیم.

    فکر نکنیم قانون تکامل یعنی سختی و عذاب کشیدن !! برای بدست اووردن هر چیزی باید همچین نگاهی داشته باشیم. باید از همین روند تکامل تو هر زمینه‌ای بکار ببریم تا وقتی تلاش می‌کنیم لذتشو ببریم و از آزمون و خطاها و حتی تضادهایی که برامون بوجود میاد نترسیم و به هیچ وجه اشتباهاتمون رو بولد نکنیم و به جای سرزنش کردن خودمون و ناامید شدن از ادامه ی راه ، بهتره از هر اشتباهی درس بگیریم و به مسیر ادامه بدیم. این میشه که کم کم به رشد و موفقیتهای بزرگی می‌رسیم‌.

    تو زمینه ی روابط چ تو روابط با دیگران و چ در روابط با همسر و فرزندانم خیلی خوب تونستم قانون تکامل رو درک کنم . تمام تغییراتم تو این زمینه آسه آسه بود.

    یادمه همیشه خودمو سرزنش می‌کردم .به خودم می‌گفتم چرا با وجود این همه آگاهی هایی که کسب کردی نمی‌تونی درست عمل کنی ؟!! چرا نمی‌تونی شجاعت به خرج بدی ؟!! و رفتارهای درست و سالمی داشته باشی که نه به خودت و نه به دیگران آسیب نزنی ؟!!

    از اونجایی که این موضوع خیلی اذیتم می‌کرد و تمرکز زیاد و توقع زیادی از خودم داشتم اون موقعه ها متوجه نمی‌شدم منی که این همه سال مثلاً فلان رفتارو داشتم نمی‌تونم به راحتی تغییرشون بدم. باید به خودم زمان میدادم و توقعاتمو از خودم کم می‌کردم نه زمانی که مشخص باشه منظورم اینه که به خودم فرصتهای زیادی می‌دادم طوری که رها باشم.

    از اونجایی که هر روز سعی می‌کردم روی تغییراتم کار کنم یقین داشته باشم که می‌تونم تغییرات خوبی حاصل کنم و همینم شد. خیلی از اخلاقها و رفتارهام تو روابط با دیگران و حتی با همسرم سالها طول کشید تا بالاخره تونستم به اون چیزی که خودم می‌خوام برسم . چیزی که خودم می‌خواستم دیگه رفتارهای خودخواهانه نبود رفتارهای سالم و درستی بود که روابط منو با بقیه بهتر می‌کرد . بخصوص با همسرم .

    خدا را شکر اینو به عینه دیدم و تجربه کردم . ثمره و نتیجشم دارم می‌بینم و از این بابت خیلی خوشحالم . چرا که همیشه دنبال آرامش بودم همیشه از دست درگیریهای ذهنیم خسته می‌شدم و الان دیگه مثل گذشته خبری از اون جنگ و جدال‌ها و گفتگو های ذهنیم نیست .

    تو زندگیمون تو هر زمینه و بابت هر موضوعی که تو ذهنمون در نظر داریم باید همینطور عمل کنیم یعنی ما قدمهای ثابت خودمونو به طور پیوسته برداریم و بدون اینکه چیزی رو کنترل کنیم به مسیر ادامه بدیم.

    موضوعاتی که الان سعی می‌کنم به روند تکاملی اعتماد کنم و با رها بودنم در لحظه زندگی کنم یکی به ثمر رسیدن تلاشهای پسرم برای فوتبالیست شدن هستش و یکی در راستای ثروتی که خودم می‌خوام و توقعاتی که خودم از داشتن سرمایه و خونه و زندگی دارم هستش .

    وقتی مروری به اتفاقات خوب زندگیمون داریم میبینیم که به خیلی از خواسته هامون رسیدیم .خیلی جاها شاهد روند تکاملیش بودیم و خیلی جاها بدون اینکه متوجه ی چیزی باشیم از اونجایی که کاملا رها بودیم باز به اون خواسته ها رسیدیم .

    امروز که بیشتر به قدرت خداوند ایمان داریم باید رهاتر باشیم و بدون کنترل چیزی ، از مسیر لذت ببریم و اجازه بدیم خداوند کار خودشو انجام بده .خیلی وقتا خودمون بدون اینکه متوجه بشیم موانع سر راه خداوند گذاشتیم ینی بطور ناآگاهانه دست به عملکردها و حتی افکار و باورهایی داشتیم که مانع رسیدن به خواسته هامون شده .

    امروز باید دقت بیشتری به این قضایا و درک قوانین جهان داشته باشیم تا اتفاقات بهتری رو تجربه کنیم .

    خدا رو شکر می‌کنم به درک این حقیقت پی بردم که دیگه لحظه‌هامو از دست ندم و سعی کنم هر روز ، روز خوبی رو بگذرم و با امید و توکل به خدای بزرگمون رها زندگی کنم و سعی کنم از مسیر لذت ببرم و مثل گذشته این روزها را از دست ندم .

    انسان می‌تونه هر خواسته ای داشته باشه و با امید به همون خواسته ها زندگی کنه اما نه به قیمت از دست دادن لحظه هایی که داره میگذرونه . باید از مسیر لذت برد و تو هر جایگاه و موقعیتی توجه به داشته ها داشت و بخاطرشون سپاسگزار بود تا در کنار داشتن آرامش ، لذت هم برد.

    استاد جونم ممنون و سپاس از وجود شما.

    به هر جایی و هر درکی که میرسم به خاطر وجود شماست .مرسی که هستید.

    انشالله که همیشه باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    سعید ذاکری گفته:
    مدت عضویت: 2895 روز

    سلام استاد عباس منش بینظیرم

    و سلام به خانوم شایسته مهربان ‌و دوست داشتنی که با عشق فضا رو برای تکرار آگاهی ها و مهاجرت به مدار بالاتر آماده کردین.

    استاد از توکل گفتین

    توکل چه احساس قشنگیه . وقتی به تضاد میخورم و خواسته ای در وجودم شکل میگیره و من میام به جای توجه به اون تضاد از خواسته ام صحبت میکنم می‌نویسم با خودم گفتگو میکنم و تجسم میکنم ، اونجا این توکل میاد و کولاک می‌کنه . دقیقا همون جایی که نجواهای ذهن میاد سراغم میگه کو؟ کجاست خواسته‌ی تو ؟ الان که فلان موضوع و ناخواسته توی زندگیته ! از کجا میخواد درست بشه ؟ چطور درست میشه ؟

    دقیقا همینجاست که من میگم ای ذهن من : in God we trust

    دقیقا همینجاست که میگم من جزو دسته مومنانی هستم که به غیب ایمان دارم ، به همون چیزی که من نمی‌بینم ایمان دارم و خدای من وعده داده که اگر روی خواسته هات تمرکز کنی و احساس خوبی داشته باشی من مسیر و شرایط رسیدن به خواسته هات رو برات فراهم میکنم و بعد برای ذهنم الگوهایی از شدن ها رو براش مثال میزنم که ببین در فلان موضوع هیچ ایده ای نداشتی چطور درست بشه ولی شد و تو سورپرایز شدی . پس اینم میشه . پس نگران نباش و بسپار به خدایی که فرمانروای جهانیان است . خدایی که رحمان و همواره بخشنده است . خدایی که قدرت این رو داره ما رو به راه راست و راه کسانی که به آنها نعمت داده هدایت کنه .

    استاد چقدر لذت داره ایمان داشتن

    چقدر کیف میده وقتی چشمک خدا رو میبینی که میگه کارِت نباشه بسپارش به من . بیا باهم بسازیمش.

    چقدر رها کردن و چگونگی رو به خدا سپردن ذهن رو سبک می‌کنه ، احساس رو خوب می‌کنه

    چقدر احساس قدرت بهت دست میده وقتی ایمان داری خالق زندگیت هستی و هر چی رو که دوست داری میتونی خلق کنی

    به قول شما وقتی شجاعت به خرج میدی ، شجاعتی که پشتوانه داره ، شجاعتی که پشتوانه اون ایمان به خود و خداست . و اونوقت حرکت میکنی هدایت میشوی، درها باز میشه دلها نرم میشه گشایش حاصل میشه کمکها از راه میرسه و همزمانی ها رو درک میکنی و اونجاست که معجزاتی میبینی که قبل از اون هیچ ایده ای براش نداشتی .

    و من اینها رو تجربه کردم . چه احساس عجیب و فوق العاده ای داره . خدایا شکرت

    و تکرار و تکرار این تجربیات خودم و شما و همه دوستانم ، ایمانم رو بیش از پیش قوی می‌کنه .

    استاد در مورد تکامل گفتین .

    من نمونه این تکامل رعایت نکردن رو در کسب و کار از نزدیک دیدم و ضربه های مهیب اون رو لمس کردم و زجرها و نگرانی ها و استرس ها و به هم ریختن اوضاع و به هم پیچیده شدن امور و بی اعتباری رو دیدم که ریشه اون در عجله داشتن و اصرار بر راه چند ساله رو در یک سال رفتن و بدو بدو کردن دیدم . اینکه بقیه بگن واااااااو چقدر خفن !

    اینکه بخوای روی بقیه حساب کنی و شرایط برات اونجور جلو نره . اینکه دنبال عشقت نباشی و فکر کنی توی مسیر دیگه پول هست و بعد پول اون مسیر رو در راه عشقت تزریق کنی .

    و همه اینها باورهای اشتباهیه که چه آسیب های عمیقی می‌ زنه و درک این آگاهی ها و عمل به اون نه تنها جلوی آسیب ها رو میگیره که توی اون زمان نه تنها تکاملت رو با لذت و عشق میگذرونی که به نتایج پایدار و باورنکردنی میرسی .

    خدایا شکرت برای درک این آگاهی ها .

    و چقدر قشنگ مثال زدین که برای طی کردن تکامل لازم نیست زمان طولانی بگذره . فقط کافیه با همون شرایطی که داریم قدم بعدی رو برداریم تجربه کنیم درسهاشو بگیریم و با اون شرایط اوکی و راحت بشیم و قدم بعدی رو برداریم و قدم‌های بعدی رو برداریم . نکته اینجاست که میتونیم قدم ها رو زود به زود با توجه و تمرکز بالا روی اون قدم برداریم که آگاهانه توجه کردن روی اون مسیر و انرژی گذاشتن در اون مسیر و تکرار نتایج گرفته شده در ذهنمون و مرور اون خیلی به طی کردن تکامل کمک می‌کنه .

    و این مسیر می‌تونه آرام آرام و لذت بخش جلو بره.

    که این احساس خوب ادامه مسیر رو هموار و راحت به جلو می‌بره.

    استاد عزیز و نازنینم عمل کردن به آموزه های شما که عین قوانین بدون تغییر این جهان با عظمت است چقدر لذت بخشه

    استاد عزیزم از زمانی که با شما آشنا شدم سعی کردم درآمد داشته باشم . قبلش هم کم و بیش داشتم ولی همزمانی آشنایی با شما وقتی شد که من مصمم تر برای خودم کار میکردم . درآمدم زیاد نبود واقعیت این بود که حداقل ها رو هم جواب نمی‌داد ولی من و همسر عزیز و دلبندم با عشق ادامه دادیم فراز و نشیب ها رو طی کردیم . البته که تعهدمون صددرصد نبود ولی حتی توی این موضوع هم تکاملمون رو طی کردیم . امروز بعد از چند سال به درک خیلی بهتری از عمل به قانون رسیدیم نشونه اون هم اینه که حالمون رو بهتر خوب میکنیم و احساس بهتری داریم و رهاتر هستیم . میتونم بگم تجربه الان رو قبلاً نداشتم .

    استادم امروز که این کامنت رو می‌نویسم بهتر این مفهوم رو درک کردم که سعید جان شخصیتت باید عوض بشه نه اینکه چند عامل رو در خودت تغییر پیدا کنه

    کاری که کردم این بود استاد :

    از بیس و پایه گفتم همه چیو دوباره مرور میکنم و می‌سازم . ما قبل از اینکه به دنیا بیایم خود خدا بودیم و اون خدا همراه ما به این جهان مادی اومد و شد روح ما . از طرفی ما ذهنی داشتیم که سفید خالص بود و ذهن ما با ورودی ها و شنیده ها و دیده ها و ادراکاتمون و تجربیاتمون و الگوهای اطرافمون بمب باران شد. و شد همینی که الان هستیم . و ذهن ما به شکل باورهایی که تا الان ساختیم دراومده است . حالا همه این آگاهی ها و باورهایی که آگاهانه یا ناآگاهانه ساختیم با آگاهی های روح ما هماهنگ و همراستا نیست و به همین علت احساس خوبی رو همیشه تجربه نمی‌کنیم

    پس کار ما از اینجا شروع میشه که با ساختن باور های جدید این هماهنگی رو بیشتر کنیم تا بیشتر در مدار خداوند و مدار خلق خواسته هامون قرار بگیریم

    حالا با این درک از قانون و خودمون هر روز سعی میکنم یک مفهوم و یا مفاهیمی رو در خودم آگاهانه بسازم . و از خداوند می‌خوام هر روز منو در این مسیر زیبا هدایت کنه .

    با این کار و ممارست بر این کنترل ورودی و عمل به آگاهی ها کم کم به اون شخصیت مطلوب نزدیک و نزدیک تر میشم .

    چند روز پیش این مفهوم رو در خودم بیشتر از قبل نهادینه کردم که من با آگاهی مطلق به این جهان مادی قدم گذاشتم و میدونستم که این جهان تضاد های زیادی داره و اساس اونها برای اینه که من خواسته هام شکل بگیره و نباید با اونها بجنگم بلکه باید تمرکزم رو روی اون خواسته های شکل گرفته و احساس خوب بذارم تا در مدار خداوند باشم و اون خواسته رو خلق کنم و به این شکل رهاتر شدم و خیلی از زندگیم لذت بیشتری بردم.

    یا این جلسه ذهنم روی موضوع تکامل و چگونگی طی کردن سریعتر تکامل به شکل درست قفل کرد . امید به خدا با درک بهترش تکاملم رو آگاهانه و با سرعت بیشتر طی خواهم کرد .

    و در آخرین مورد از روش مطالعه شما برای قرآن خیلی لذت بردم خیلی خوب نحوه مطالعه شما رو درک کردم و در قلبم به شما آفرین گفتم و تحسینتون کردم و چقدر این روش پیدا کردن پترن ها و الگوهای تکرار شونده در قرآن عالیه

    یعنی مستند و با مثال های متعدد یک مفهوم رو منطقی در ذهنتون حک میکنین

    استاد نازنینم من خیلی خوشبختم که خدا منو به این مسیر هدایت کرده و با شما استاد عزیزم آشنا کرده تا من به مهمترین رسالتم در این دنیا یعنی خلق خواسته هام و لذت بردن از این جهان مادی برسم.

    خدایا هزاران بار ازتو سپاسگزارم که همیشه همراه و هدایتگر منی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    فرشته گفته:
    مدت عضویت: 1880 روز

    به نام خداوندی که هر چه دارم از اوست به نام خداوندی که مرا غرق در نعمت های خودش کرده است به نام خداوندی که همواره با من است.

    سلام به استادان عزیزم و دوستان همراه

    گام 21. مرور چند اصل برای تصحیح دوباره مسیر

    نکات این فایل که من نوشتم:

    ◀️ مطمئنا هرکس با تمام وجود حرکت کند خداوند درها را باز میکند،خداوند دلها را برایش نرم میکند.

    ◀️ توکل یعنی ایمان داشته باشی که خداوند هدایتت میکنه توی همه زمینه ها کمکت میکنه

    توکل با امید می آید کسی که توکل داشته باشد امید دارد کسی که امید داشته باشد کارها برایش انجام میشود.

    امید داشتن یعنی باور کردن قدرت خداوند

    ◀️ قانون تکامل یکی از پایه ای ترین قوانین جهان است.

    برای طی کردن تکامل لازم نیست سالهای زیادی صبر کنیم باید شروع کنیم به تجربه کردن ، کار کردن در زمینه مورد علاقه، از چیزهای ساده شروع کردن و پله پله به چیزهای پیچیده تر رسیدن

    زمان را میتوان با تجربه کردن کوتاه کرد اما اگر قدمی برنداریم 500 سال هم بگذره تکامل را طی نکرده ایم

    تکامل به زمان ربط نداره به مقدار تجربه ها و از کوچک کوچک شروع کردن ها و جلو رفتنه

    ◀️ این باور که من باید همیشه ورودی مالی داشته باشم را گوشه ذهن خود داشته باشید

    در بحث مالی یک موضوع نیست که اگر حلش کنیم نتیجه بگیریم باید خیلی موضوعات تو ذهنمون درست بشه تا نتیجه درست بشه به خاطر همین باید یک دوره ای را کار کرد مانند روانشناسی ثروت و متعهد شوید به ایده ها و گفته ها و تمرینات عمل کنید. ما باید شخصیتمون تغییر کند تا نتایج تغییر کند.

    ◀️ کنجکاوی و دنبال الگوهای تکرار شونده بودن به کشف قوانین کمک میکند.

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1727 روز

    بنام فرمانروای جهانیان

    سلام ب همگی عزیزانم

    گام 21

    مرور چند اصل برای تصحیح دوباره ی مسیر

    تصحیح دوباره ی مسیر

    یعنی پیش میاد ک گاهی از مسیر خارج میشم

    چون توانایی کنترل 100٪ ذهن رو ندارم

    و طبیعی هست چون من انسانم و فراموش میکنم مسیر رو

    فراموش میکنم روندی ک منو ب خواسته هام رسونده ،یادم میره ک با استفاده از همین روند میتونم ب خواسته های دیگه ام هم برسم

    کاری ک باید انجام بدم چیه برای برگشت ب مسیر؟

    اینکه بدونم خداوند همیشه هست و همراه منه، هدایتم میکنه با تمام نقص ها و کاستی هام منو دوست داره و قضاوتم نمیکنه

    خداوند سیستمه و فقط فرکانس منو دریافت میکنه و بازتابش و ب شکل اتفاقات وارد زندگیم میکنه

    یکبار دیگه قانون و مرور کنیم

    تمام اتفاقات زندگی ما ب واسطه ی افکار باورها و فرکانسهای ماست

    یعنی ب هرآنچه توجه کنم از جنس همون وارد زندگیم میشه

    ب زیبایی ها توجه کنم زیبایی بیشتر وارد زندگیم میشه

    احساسم خوب باشه اتفاقات خوب بیشتری و جذب میکنم

    برای درک بهتر قانون،باید بگردم دنبال الگوهای تکرار شونده تو قرآن ، و جیزی ک بارها تکرار شده تو قرآن اون اصله و باید ازش پیروی کنم

    و تو جهان اطراف تو حیوانات مرغ و خروس الگوهای تکرار شونده رو چندبار ک ببینی متوجهش میشی

    ک این حرکت یا این محرک باعث حرکت بعدی باهاش میشه ک من بارها دیدم و متوجه شدم

    همه چی این جهان با قانون تکامل شکل میگیره و رشد میکنه ک این قانون درمورد منم صدق میکنه

    تو یادگیری، تو ساخت و ساز

    آموزش دادن و آموزش دیدن

    و درک قانون هم همین طور ،ی مثال نیزنم درمورد خودم ک ایمانم قوی تر بشه ب قانون تکامل

    من چند سال پیش خواهرم و میدیدم ک هم خیاطی بلده هم آرایشگری و کوتاهی

    خیلی خوشم میومد و میگفتم چقد خوبه بلد باشی این مهارت‌ها رو واین خواسته در من شکل گرفت

    الان هم خیاطی بلدم هم آرایشگری ،کوتاهی و..

    یکباره ک یاد نگرفتم،اول از الگویی ک خواهرم برام کشیده بود چنتا مدل ساده یقه گرد دوختم

    بعد شروع کردم الگو کشیدن و یاد گرفتم

    بعد تازه یادگرفتم خودم صفرتاصد لباس ساده یقه گرد بدوزم چ ذوقی میکردم و خوشحال بود

    بعد هدایت شدم ب ی دوره ی آنلاین رایگان ک هزینه اش 25 هزار تومن بود خخخخ خدایا شکرت

    همه ی یقه ها رو یاد گرفتم

    و بعد اومدم ترکیب کردم آموزش ها رو با ایده هایی ک از اینستا میدیدم

    خدای من چقد احساس خوشبختی نمیکردم و لذت می‌بردم از قدرت خالق کنندگی و مدل‌های زیبا ک تاحالا خواهرم هم ندوخته بود

    مدل شلوار

    کت وشلوار

    بهم میگفت نمیتونی سخته ولی من هدایت شدم ی آموزش ها مربوط بهش

    و دوختم و یادگرفتم و باعث شدم خواهرم هم پاروی ترسش بزاره و شلوار بدوزه

    چون یکبار دوخته بود و خراب شده بود دیگه امتحان نکرده بود و میگفت نمیشه سخته

    ولی من انجام دادم با هدایت الله

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    و هرروز اعتماد ب نفسم بیشتر میشد

    ولی بخاطر باورهام و حرفهایی ک خواهرم میزد دلسرد شدم ازش و تقریبا یکسال کنار گذاشتمش

    ی دوره مجلسی گرفته بودم ک همین جور بلا استفاده رهاش کرده بودم

    و تو این یکسال هرچی زور میزدم ک روش کار کنم ذهنم مقاومت می‌کرد ک نمیشه زمان میبره ولش کن

    تازه دیروز بعداز گوش دادن این فایل اولین مدلش رو دوختم امتحانی چقدددد زیبا بود

    چقددد کیف کردم

    چقد راحت بود

    واقعا باوره ک عمل میاره حرکت میاره

    استاد چقد این جمله بهم کمک کرد اونجا ک گفتین

    تکامل ربطی ب زمان نذاره تو اگه هیچ غلطی نکنی،هیچ قدمی برنداری 500 سال هم بگذره هنوز تکاملت و طی نکردی

    تکامل با تجربه کردن زودتر طی میشه ن زمان بیشتر برای طی کردن تکامل با هرچه زودتر شروع کنی ب قدم برداشتن آموزش دیدن

    تجربه کردن

    و تو 3ماه اگه مداوم باشه و هرروز کار کنی میتونی ی خونه ی چوبی فوق العاده بسازی

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    در هرشرایطی باید ورودی مالی داشته باشم

    هرچند کم ولی باید ورودی داشته باشی

    و درکنارش کار کردن رو خودت و مهارت و انجام بدی

    توکل یعنی امید داشتن

    کسی ک امید داره قلبش آرام هست، وایمان داره ک خداوند هدایتش میکنه

    وقتی ک تو با تمام وجودت حرکت کنی خداوند درها رو برات باز میکنه،اتفاقات زخ میده

    آدم ها,شرایط، ازجایی وارد زندگیت میشه ک

    فکرشم نمیکنی

    دلها رو برات نرم میکنه

    دستان خداوند میان تومسیرت و کارها رو برآن انجام میدن

    کی؟وقتی ک تو مسیر فکربت و تغییر میدی

    وقتی ک درمدار دریافت الهامات قرار می‌گیری

    وقتی ک باور میکنی قدرت خداوند رو

    وقتی ک باورهات تغییر میکنه

    اتفاقات رخ میده،شرایط پیش میاد

    مث زمین استاد ک پولش جور شد

    خریداری شد

    و با قیمت 15 برابر فروخته شد

    مث گوشی من ک 1000 تومن هم هزینه نکردم براش ولی درخواست دادم و بدستم رسید در زمان مناسب

    توسط دستان خداوند و باز جواب میده این مسیر

    و باز این قانون پاسخ میده وقتی ک هی مرور کنم نتیحه ها رو

    ث ایمانم و قوی ترکنم

    و سپاسگزار داشته هام باشم

    الهی صدهزار مرتبه شکرت ک ب تعهدم عمل کردم و تونستم کامنت بنویسم

    عاشقتم رب قشنگم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  9. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2196 روز

    مصاحبه با استاد |مرور چند اصل برای تصحیح دوباره مسیر

    گام بیست و یکم

    خداوند .الله نور السماوات و الارض هست نوری است که در هر سمتی هست به هر سمت روی کنیم او را در زمین و آسمان میبینیم

      بنام خداوند وهاب و بخشنده و مهربان هدایتگرم که کلید جادویی و طلایی مهاجرت به مدار بالاتر در تمام جنبه های زندگیم برای اجابت دعاها و خواسته هایم را در این مسیر الهی به من عطا بخشیده و به من کمک کرده .؛ که تا این لحظه ظرف وجودم رشد کند و به گام بیست و یکم هدایت شوم ممنون و سپاسگذارم . خدایااا شکرت

    درود و وقت بخیر خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنینم

    درود به دوستان عزیزی که در این مسیر توحیدی حضور دارند و با خواندن کامنت های زیباشون به درک و آگاهی بیشتری هدایت میشوم الهی حال دلتون عالیع عالی و جیباتون پر پول و سلامت و شاد و خوشحال باشه..

    من هم مثل استاد بطور مداوم این قوانین رو با خودم تکرار و تکرار میکنم .. بخودم یادآوری میکنم یعنی آنقدر باید تکرار و تکرار کنم که ورد زبانم بشه . گاهی وقتا احساس میکنم کامنت هام تکراری شده ولی بخودم میگم .رویا جان مگه نباید این قوانین رو بطور مداوم تمرین و تکرار و تکرار کنم تا باورهام هم تغییر کنه پس نگران تکرارش نباش .. آفرین اصلا تمام کلمات استاد رو آنقدر تکرار کن تا بتونی مثل استاد صحبت کنی .. آنقدر تکرار کن که گوش و چشمت عادت کنند به این صحبت ها .. آنقدر بگو که بفهمی خداوند احساساتی نیست

    خداوند یک سیستم است که به فرکانس های ما پاسخ می دهد

    خداوند یک سیستم است که به فرکانس های ما پاسخ می دهد

    خداوند یک سیستم است که به فرکانس های ما پاسخ می دهد

    و اساس آنها را در زندگی ما بازتاب می دهد. در نتیجه، خداوند هیچ تغییری در زندگی ما ایجاد نمی کند مگر اینکه فرکانس های ما تغییر کند؛

    سوال اول و پاسخ اول استاد رو دقیقا من در روزهای آشنایی با این مباحث و قانون جذب و این آگاهی ها رو کاملا تجربه کردم

    فقط یک تفاوتی که با استاد داشتم این بود که از لحاظ مالی من تمام پول و ثروت و دارایی هامو بطور کامل از دست داده بودم و رسیده بودم زیر رررررر زیر رررررر خط فقر و منفی صد درجه فارنهایت

    ولی وقتی با سه فایل دانلودی چگونه درآمد خود را در یکسال سه برابر کنید آشنا شدم و تمرینات این فایل ها را انجام دادم و فقط روی زیبایی ها و نکات مثبت متمرکز شدم و آدمهای نامناسب رو از زندگیم دور کردم و دور رسانه ها رو خط کشیدم و فقط و فقط با هندی فری بطور شبانه روز به این فایل ها گوش دادم درهای نعمت های خداوند به روی من باز شد . یادمه من حتی پول نداشتم نت بخرم .. پول نداشتم یک دانه نان سنگک بخرم .. ولی آرام آرام نور الهی به زندگیم تابید . وقتی که من پرده های ضخیم افکارم را کنار زدم نور الهی هم به وجودم تابید و نعمت و برکت به زندگیم شروع به تابیدن کرد…… آنقدر قشنگ تغییر کرده بودم که همش از خودم می پرسیدم یعنی واقعا مدارم تغییر کرده

    یعنی با همین تمرینات ساده نعمت و برکت وارد زندگیم شده

    یعنی روشنایی و باز شدن قلبمو کاملا احساس میکردم

    اول از همه آرامش ذهنی مو بدست آورم که مهمترین اصل زندگیم بود

    هدیه بهم میدادند .. بگو چی ؟؟؟

    آره پول بهم هدیه داده میشد .

    رستوران دعوت میشدم به مناسبت های مختلف

    بدهی هام معجزه وار یکی پس از دیگری تسویه میشد

    پول و حقوقم از بلوکه ی بانک آزاد شد

    همه به من محبت میکردند

    به مهمانی ها و جشن توی باغات استخر دار و سرسبز دعوت میشدم همکاریهای خواهرم مدام بمناسبت های مختلف توی ویلاهاشون سور میدادند و منم وسط این شادی ها بور می‌خوردم و خوشحال بودم و شکرگذاری میکردم

    از پیش خواهرم که هشت ماه خانه اش زندگی کردم وارد خانه ی مستقل اجاره ای خودم شدم

    اسباب و اثاثیه هام توی انباری ها ی مردم ج بود. رو جمع و جور کردم و آوردم خانه ی مستقل خودم

    مسافرت کیش و شمال رفتم

    مقداری ارث مادری بهم رسید

    نعمت و برکت و وفور و فراوانی هایی بطور معجزه آسا وارد زندگیم شد که خودم متعجب شده بودم

    سلامتی مو بدست آوردم و وووووووووو

    خیلی چیزهای دیگه که در پروفایلم بطور مفصل تا سال 1401 را نوشتم..

    آنچه که در زندگیمون خلق میکنیم با افکار و باورها مون میسازیم

    وقتی استاد راجب خرید زمین سیصد متری در شهرک دریای بندرعباس گفتند که خیلی ارزان خریده بودند که حتی از پارچه هم ارزانتر بود و بعد از مدتی گران شد خیلی به قانون بیشتر ایمان آوردم ..

    سند منگوله دار .. آن هم شش دانگ… مسعول تعاون بیاد توی تاکسی استاد .. خواسته ی استاد خرید زمین باشه .. بعدش دقیقا همون آدمی که مسعولش باشه در زمان مناسب مسافر تاکسی استاد بشه !!!!!

    معجزه یعنی همین دیگه !!!

    یعنی دستان قدرتمند و توانگر و ثروتمند و با سخاوت عشق الهی در کَمینت باشه و بپره بیاد توی ماشینت بشینه و خودشو معرفی کنه و دلشو نرم و گرم کنه و خودش آستین بالا بزنه و بخواد با جون و دل برات کاری کنه!!!!!!

    واقعا معجزه ها همان دستان خداوند هستند

    اینکه اگر در مدار درست و مناسب باشیم همه چی خودش با پای خودش بسمت مون می آید

    و حالا استاد کجا !!!!!؟؟؟؟؟ و اون زمین سیصد متری بندرعباس کجا که یک روزی آرزوی استاد بود کجا ؟؟؟!!!!

    این فایل بینظیر را نشانه و هدایتی از طرف خداوند میدانم بخودم گفتم … رویا جون همینطوری باید خواسته آت بدون هیچ زحمت و تلاشی بسمتتت هدایت شود یعنی خودش باید با پای خودش بپره توی تجربه ی زندگیت چون این طوری طبیعی هستش نه اینکه هی زجه موره کنی و التماس کنی بلکه باید خیر و خوشی و بطور جادویی به خواسته هات برسی

    خدایاااااااااا منم یک معجزه ی جادویی ازت می‌خوام

    خدایااا با رهنمودهای مشخص هدایتی کن تا بفهمم چه باید بکنم ؟؟؟

    من هم یک زمین دویست و پنجاه متری با سند تک برگی سبز در جاده ی تلوی لواسان دارم ولی بیش از سی سال هست که دولت دست روش گذاشته .. نه معوض زمین را میده و نه پولش رو و نه زمین مال خودمان را مییده و نه هیچ تکلیفی براش مشخص شده . میون زمین و هوا نگه مون داشتند .. البته فقط من نیستم تعداد زیادی از مردم هستند که از تقسیم زمین های هکتاری که خریده بودند که من هم جزو آنها هستم هنوز تکلیفی معلوم نشده و الان جزو گرانترین و خوش آب و هواترین زمین های منطقه یک شمیران هستش !!! ولی فقط روی سند و کاغذ ..

    خدایاااا شکرت که یک زمینی حتی روی کاغذ دارم ممنون و سپاسگذارم

    همین که احساس خوش آب و هوا بودنش را حس میکنم برام لذت بخشع و شکرگذارم

    خدایاااا شکرت من ساکت و خاموش ایستاده ام تا صدای بال قدرتمند فرشتگان الهی که به مدد و کمک من شتافته آند را ببینم و بشنوم و که دل ها را برام نرم و گرم کرده ای که دستان قدرتمند خداوند نور نجات من است وقتی که معجزه ها از راه میرسند شتباناک پیش می آیند

    خدایااا شکرت که با معجزات دلچسبت سوپرایزم می‌کنی

    خدایااا من در برابر خیر و صلاحم هشیار و بیدارم و هرگز هیچ فرصتی را از دست نمیدهم

    خدایاا خودت بهترین راه حل ها را برای تمام مسایل زندگیم بفرست که من به هر آنچه که از جانب تو بر من بفرستی نیازمندم زودتر از آنوه که تصورش را میکنم

    خدایاااا شکرت که همه ی انسان ها و تمام فرشتگان الهی و ناجیان الهی و همه ی انسانها و شرایط و اوضاع و موقعیت ها و همه ی قوانین جهان هستی و قوانین نامریی و مریی و تمام قوانین طبیعت و زمین و زمان و آسمان و ابر و باد و مه خورشید و فلک در کنار هم قرار گرفتند و دست به دست هم دادند تا ثمره ی عالی در من و جهانم بیافرینند و عالی ترین راه حل ها و عالی ترین نتایج ها بر من آشکار و پدیدار و قابل لمس کند

    خدایاااا شکرت من آماده ی هر شروع جدید و عالی و خوب و شاد هستم از جانب تو هستم و ایمان دارم تمام مشکلات و مسایل و تضادهای من بسرعت شگفت انگیزی بصورت جادویی ریشه کن شده و زندگی من آماده ی شروع های جدید و اتفاقات قشنگ و رویایی خواهد بود

    جهان به فرکانس های ما پاسخ میدهد نه فقط به کلام ما..

    خداوند یک سیستم است

    خداوند یک انرژی است

    خداوند همان آینه ی باورهای ماست

    خداوند همان قدرت جهان هستی است

    خداوند یک نیروی قدرتمند در بعد مثبت و منفی است هر افکار و باوری داشته باشیم همان فرکانس را به ما بر می‌گرداند

    من اگر تغییر کنم و شخصیتم رو تغییر بدهم جهان هم بلافاصله به تغییر من جواب میدهد

    ممنون و سپاسگذارم استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنینم مرسی

    خدا رو شکر تعهدی دادیم که روی خودمان کار کنیم و رد پایی بجای بگذاریم و طبق تعهدم هم فقط به خداوند توکل میکنم

    خدایااا کمکم کن که هر روزم بهتر از روز گذشته در مدار کنترل ورودی های ذهنم باشم تا ظرف وجودم را وسیعتر و عمیق تر کنم و برای این موهبت های الهیم شکرگذارم

    خدایا تمام جنبه های زندگی من نیاز به ترمیم و بهبودی کامل و با کیفیت و معجزه های الهی تو را دارد پس با معجزات جادویی بی نیازم کن و من را در جهت رسیدن به خواسته ها و آرزوها و رویاهایم هدایتم کن

    خدایاااااا ما را هدایت کن به راه راست به راه کسانی که به آنها عزت نفس داده ای و لایق داشتن نعمت و پول و ثروت و برکت و سلامتی و تندرستی و دل خوش و شادی و شادمانی را داده ای و از اینکه در مدار امنیت کامل و استقلال مالی آزادی مالی و زمانی و مکانی در تمام جنبه های زندگیم هستم ممنون و سپاسگذارم

    خدایا شکرت که هدایت ما رو بعهده گرفتی و ای خدایی که به تنهایی برایم کافی هستی که هر آنچه دارم از آن توست ممنون و سپاسگذارم

    ـ

    خدایاااا من فقط و فقط با نتایج معجزه آسایم می توانم اسم ترا بلند فریاد بزنم و بگم خدایااآاا شکرت خدایااااااااه اه اه آه آه آه راحت شدم و خودمو سپردم به تو

    خدایااا می‌خوام با بالاتر رفتن مدارم اسم تو رو بلند بلند با فریاد صدا بزنم بگم خـــــــــــــــدایـــــــــــــاااااااااااا

    شـــــــــــکـــــرت

    خدای قدرتمند من ، من در برابر علم و آگاهی تو هیچم ،همه چیز رو به خودت میسپارم و آسانم کن مرا برای راه حل های آسان و آسانی ها ی دریافت نعمت ها وفور و فراوانی های پول و ثروت سلامتی و روابط عاطفی و عشق در روابط های درست و مناسب با افراد جدید و شاد و خوشحال و مثبت اندیش و آزاد اندیش و با سطح فرکانسی بالا تا از مسیر زندگیم لذت بیشتری را ببرم و به تو بیشتر ایمان بیاروم..

    خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم

    و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی قدرت و انرژی و پول و ثروت و نعمت و برکت می خواهم

    IN GOD WE TRUST

    ما به خداوند اعتماد داریم

    بقول استاد من یکتاپرست هستم

    Monotheist

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1063 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیزم سلام به مریم جان شایسته و سلام به دوستان همراه

    یک تبریک جانانه به خود نفیسم ، برای متفاوت عمل کردن . وقتی توجمع کوچکی گفته شد فلانی دوست داشتنی نیست من همرنگ جماعت نشدم سکوت هم نکردم و فی‌البداهه گفتم اتفاقأ آدم بسیار خوبیه این حرف را نزنید و خصوصیات خوبش را مرور کردم که آدم مسئولیت پذیری است و با جان و دل کار می کند.

    این کارم باعث شد روند گفتگو عوض بشود.

    تو جمعی که بودم همه آدم ها را با جان ودلم دوست داشتم تحسین کردم از کنارشون بودن لذت بردم و ویژگی های خوب هر کدامشان را می‌دیدم ازشون تعریف می‌کردم. یکیشون هم فقط یک جمله سر بسته از یک تضاد عاطفی گفت و من در جواب گفتم ایشاالله خیر است و نخواستم از مشکلات و ناراحتی ها بشنوم و به قول خاله عزیزم تو مدار اون ها خودم را قرار ندادم. بقیه اش همه خنده بود و شادی و لذت .

    حالا بریم سراغ فایل و مرور چند درس تو این قسمت

    1. وقتی آدم متعهد باشد و حرکت کند حتمأ درها باز میشود حتمأ اتفاقات خوب می افتد حتمأ کمک ها می آیند. بحث ایمان است، شروع کردن حرکت کردن و نا امید نشدن ، کلید اصلی است.

    2. توکل یعنی ایمان به خدا که حمایت می کند. توکل با امید می آید. کسی که توکل دارد امید دارد ،

    کسی‌که امید دارد کارها برایش انجام می‌شود. اما اگر از لطف خدا ناامید باشیم کم می آوریم.

    توکل یعنی قورت خدا را باور کردن یقین داشتن

    وقتی اتفاقات معجزه وار توی زندگیت را مرور میکنی بیشتر ایمان می آوری که خدا هدایت می کند حمایت می کند خیلی بیشتر ایمانت قوی می شود که خدا می تواند کارهام را انجام بده و بیشتر توکل می کند .

    فقط ما باید مسیر فکری مون درست کنیم تا در مدار دریافت الهامات خدا قرار بگیریم.

    چجوری مسیر فکری مون را درست کنیم ؟

    با لذت بردن از زندگیمون با شکر گزاری با دیدن و تحسین زیبایی ها و اتفاقات خوب با ایجاد باور های درست و تقویت کننده. با در لحظه حال زندگی کردن یعنی هر کاری انجام می‌دهم با عشق فقط همون کار را انجام بدهم با پذیرفتن مسئولیت زندگیم صد در صد با قدرت را از عوامل بیرونی گرفتن و بی اثر دونستن نقش عوامل بیرونی تو زندگیم با باور به اینکه هر اتفاقی بیفتد برای من خیر است.

    3 تکامل. زود شروع گردن و به دست آوردن تجربه های جدید است . از چیزهای ساده شروع کردن و بعد پیشرفکردن مرحله به مرحله است . می توان با تجربه کردن زمان را کوتاه کنیم.صبور باشیم آرام آرام جلو برویم نتیجه اتفاق می افته

    4. مولد باشیم . این باور را اساسی در ذهنمان ایجاد کنیم که ما باید حتما همیشه ورودی مالی داشته باشیم هر چند کم و نگاهمان هم این نباشد که من هنوز حرفه‌ای نیستم با این باور جلوی ورودی مالی را می گیریم.

    5. دلیل روزه تقوا و کنترل ذهن است عقل سالم در بدن سالم است فقط روزی یکبار غذا بخوریم که با هر بار باز کردن معده بدن را نابود می کنید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: