مصاحبه با استاد | مرور چند اصل برای تصحیح دوباره مسیر - صفحه 12

202 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 2783 روز

    بنام خدای بخشنده و مهربان

    سلام

    خدایا سپاسگزارت هستم برای هر آنچه که از تو دارم و تو به من دادی .

    خدایا مرا به خیلی خواسته ها رساندی / خدایا بی نهایت نعمت وارد زندگی ام کردی و به میزانی که تو را باور کردم از رزق به غیر حساب ات در زندگی ام جاری کردی / خدایا به من سلامتی دادی / خدایا به من راحتی دادی / خدایا به من آرامش و امنیت دادی / خدایا فراوانی نعمتهایت را در زندگی ام جاری کردی .

    خدایا برای تک تک نعمتها و ثروتها و سلامتی ها و حال خوب و فرزند سالم و صالح سپاسگزارت هستم .

    خدایا برای هدفی که دارم و تو آگاهی به قبلم و از نیازها و خواسته های من خبر داری و بینا و شنوا هستی ، بگو باید چه قدم یا قدم هایی بردارم ؟ خدایا باید چه باورهایی در خودم ایجاد کنم تا به خواسته ام برسم ؟ خدایا چه ایمانی در خودم بسازم تا آسان شوم برای آسانی بیشتر؟ خدایا چه دیدگاهی در خودم تغییر دهم تا در مسیر خواسته ام قرار بگیرم؟

    خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می خواهم

    خدایا مرا هدایت کن به راه راست ، راه کسانی که به آنها نعمت دادی .

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    آرام گفته:
    مدت عضویت: 941 روز

    با سلام ممنون از استادم ومریم جان چقدر خوبه که چنین آگاهیهای نابی رو بی‌دریغ در اختیار ما گذاشتید بحث الگوهای تکرار شونده ومثالی که استادم فرمود بر عمق جانم نشت اینکه کنجکاو باشیم والگویی تکرار شونده را در موارد مختلف ببینیم که نتیجه یکسانی دارند وقانون را از آن پیدا کنیم من که به خدا قسم چنین موردی را در هیچ کتاب فیلم و سخنرانی جز اینجا ندیدم واین چشم دل من رو باز کرد سپاسگزارم واقعاً مثال عینی آن در استادم وعلی دایی دوست دوران بچگی ام که الان خانم دکتر موفقی شده وهمه یک وجه مشترک داشتن داشتن هدف در زندگی وتمرکز بر خود وناامید نشدن وجسارت وانرژی انجام کا خدایا چقدر راحت شدم با این آگاهیها من هم به خودم افتخار می‌کنم به خاطر اینکه همیشه امید داشتم وهمیشه کنجکاو بودم که فلسفه زندگی را بدانم واساتید و راههای زیادی را رفتم وخداروشکر استادی که مناسب من باشد را در این زمان پیدا کردم من استاد رو از کلاسهای تجریش که در مسجدی بود می‌شناختیم اما امسال فهمیدم که او استاد من است چند ماهی هست که به طور متمرکز روی محصولات وفایلها کار می‌کنم واین چند ماه برکتی برای من آورده که خودم هم متعجب شدم از اندام تا عزت نفس و آرامش خدا یا شکرت بابت این دستان کمک کننده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    سیداحمد میرابوالقاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1903 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام بر استاد گرامی و عزیز و سلام بر بانو مریم شایسته بزرگوار

    سلام بر دوستان هم قدم و هم دوره در این پروژه عالی

    پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    گام بیست و یکم

    مرور چند اصل برای تصحیح دوباره مسیر:

    کنترل ذهن، هدایت خواستن از خداوند، داشتن هدف، داشتن ایمان، ساختن باورهای مناسب، شجاعت حرکت کردن، پیروی از ایده ها، تعهد داشتن در مسیر، توکل به خداوند و امید داشتن، در مدار خدا بودن، استفاده و رعایت قانون تکامل، داشتن ورودی مالی و پول ساختن هنگام کارکردن روی باورها، تغییر شخصیت با تغییر باورها، دنبال کردن الگوهای تکرار شونده و استفاده از قانون، مطالعه قرآن و درک و فهمیدن قانون.

    با کنترل ذهن می توانیم اتفاقات زندگیمون رو خلق کنیم

    هدایت خداوند وقتی که در مسیر درست هستیم از طریقی که به فکر ما نمی رسد با کارکردن روی باورها و درخواست از خداوند

    وقتی در زندگی هدف داری خداوند همه چیز رو درست میکند و در واقع ایده خودش گفته میشود

    وقتی که از خدا بخواهیم خداوند از همه جا دستانش رو رابرای کمک به ما می اورد و هدایت میکند.

    تقویت ایمان با تغییر دادن باورهای نامناسب

    وقتی آدم حرکت میکند، وقتی آدم شجاعت حرکت کردن در مسیر را پیدا میکند، درها باز میشود

    وقتی ایده ای به ذهن می آید باید اجرا شود تا قدمهای بعدی گفته شود

    هر کسی با تمام وجود حرکت کندخداوند درها را باز میکند، خداوند دلها را نرم میکند، وقتی آدم متعهد باشد و حرکت کند درها باز میشود، و حتما اتفاقات خوب می افتد.

    داشتن ایمان و حرکت کردن، آدم باید حرکت کند و ایرادها را پیدا کند و راه رسیدن به هدف باید پیدا کرد، وقتی قانون فهمیده میشود اتفاقات خوب رخ میدهد.

    توکل: ایمان داشتن به خداوند که کمک میکند در همه زمینه ها هدایت میکند و داشتن امید، از رحمت خدا ناامید نشوید، کارها انجام میشود وقتی امید داشته باشید، آدم قدرت خداوند را باور کند، خداوند به طرق مختلف هدایت میکند، با صداها با آواها با حرکتهای کوچک، ما باید در مسیر و در مدار دریافت هدایت ها قرار بگیریم.

    تکامل: قانون تکامل، تمام جهان با قانون تکامل کار میکند. تکامل به تعداد تجربه ها و آرام آرام قدم برداشتن است

    اگر کاری که مورد علاقه است را شروع کنیم، اول باید در اون زمینه آموزش دید، کم کم کار کرد، آرام آرام یاد گرفت بعد کم کم قدمهای بعدی برداشته شود

    همیشه باید پول ساخت حتی به مقدار خیلی کم، ورودی مالی همیشه باید داشته باشید و در کنار اون روی باروها کار کرد، ما باید شخصیتمون تغییر کند تا نتایجمون تغییر کند.

    درک قوانین با کنجکاوی و دنبال الگوهای تکرار شونده، وقتی یک چیزی تکرار می شود این قانون است مثل قانون جاذبه.

    دینا قانون دارد از طریق الگوهای تکرار شونده.

    مطالعه قرآن با ترجمه برای درک بهتر

    روزه گرفتن برای داشتن تقوی، تقویت کنترل ذهن، و برای سلامتی با گرفتن روزه هم کنترل ذهن پیدا میکنیم، هم کنترل نفس، هم سلامتی جسمانی همراه سلامتی روحی.

    گام بیست و یکم

    2025/02/03

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    اعظم پورهدایتی گفته:
    مدت عضویت: 1487 روز

    خدایا صد هزار مرتبه شکر بت همه این آگاهی‌های بی‌نظیرت که بهم دادی خدای عزیزم سپاسگزارم بابت این ایده بی‌نظیر و فوق العاده‌ای که بهم دادی ایده این بود که ی‌خواستم کامنت بزارم و خیلی دوست داشتم به راحتی و آسانی و سرعت عمل بالا انجام بشه و فایل تصویری گام‌ها رو من دانلود می‌کردم و بعد این تصویر استادان عزیزم رو روی یه گوشه گوشیم قرارشون دادم و وارد سایت شدم و هم امنت می‌ذاشتم از طریق میکروفن گوشیم و هم وباره پلی می‌کردم فایل استاد عزیزم رو چقدر برام جذابیت داره این راهکار بی‌نظیر هم تصویر استاد عزیزم رو که تصویری هست و فایلشو گوش میدم هم همزمان کامنت می‌ذارم خدای عزیزم سپاسگزارم بابت این راهکار و ایده عالی که بهم دادی و من درخواست کردم و بهم داده شد

    استاد عزیزم م سپاسگزارم بابت این آموزه‌های بی‌نظیرت و آگاهی‌های قشنگی که تو زندگیتون نتیجه گرفتین و به ما آموزش میدی بانوی عزیزم سلام سپاسگزارم بابت این پروژه بی‌نظیرتون ه واقعاً داریم هر روز به مدار بالاتر مهاجرت می‌کنیم و این مهاجرت و این مسیر بهشتی خیلی خیلی جذاب و بی‌نظیره خدایا 100 هزار مرتبه شکر که لذت می‌برم از این مسیر

    دوستان عزیزم و هم فرکانسیم خیلی خیلی خوشحالم که با شما هستم تو این مسیر بی‌نظیر و عالی واقعاً خیلی مسیرمون بی‌نظیره خدایا 100 هزار مرتبه شکر

    گام بیست و یکم مرور چند اصل برای تصحیح دوباره مسیر

    و سوال اینه که از استاد عزیز سوال می‌کنند زمانی که ایران بودید و اول مسیرتون بود که وارد این کار شده بودید و مشکل داشتید هزینه‌های زندگی و مخارج‌های زندگی رو چطور تامین می‌کردید که باعث شد مسیر تون رو ادامه بدید و رها نکنید و چطور از عهده زخم و زبون مادر زن زن پدر زن و اطرافیان زن اومدید و ذهنتون رو درست کردید

    بابت هزینه‌ها ما هزینه خاصی نداشتیم و زمانی هم که تو بندرعباس بودم تازه با این قانون آشنا شده بودم که آقا می‌تونم با ذهنم یک سری اتفاقات را خلق کنم و خداوند من رو هدایت می‌کنه و میشه از جاهایی که فکرش رو هم نمی‌کنیم کرش رو هم نمی‌کن درها باز بشه

    کل داستان این بود که من دوست داشتم زمینی رو بخرم و پول هم نداشتم و این زمینه یک رشد خیلی خوبی داشته باشه برام و اصلاً پولم نداشتم و دوست داشتم یه اتفاق بیفته و بعد یه ایده اومد که چه جوری اون ایجاد بشه و بعد اون پوله ایجاد شد و یک زمینی رو خریدم خیلی ارزون خیلی خیلی ارزون تو شهرک دریا ورودی بندرعباس نیرو دریایی بودند و قبلنا اون زمین‌ها خیلی گرون بودن بعد اینا رو گرفته بودند و 250 متر 300 متر زمین‌هایی بودند که تو پلاک‌های بزرگ بودند و این پروژه نمی‌دونم چطور شده بود که متوقف شده بود جریانش چی بود نمی‌دونم و همینجور به مرور طی سال‌ها قیمت زمین‌ها کم شده بود در حدی شده بود که واقعاً دیگه وقتی من یه زمین 300 متری گرفتم اگر 300 متر پارچه می‌خواستی بخری گرانتر از او زمین می‌شد واقعاً همین جوری بود ایول استاد دمت گرم تو مسیر بودی تو مدار بودی و خدا هدایت کرد

    کلاً تو این فکر بودم که یه زمینی رو بخرم به صورت معجزه آسا پولشم جور شد و من تونستم بخرم و بعد رفتم تحقیق کردم پشت سر اون زمینا که بدونم جریانشون چیه و واقعاً هم پولش معجزه آسا جور شد و راحت خریدمش

    و همیشه خداوند جوری از جایی می‌رسونه که اصلاً باورمون نمیشد خدایا100 هزار مرتبه شکر بابت معجزه‌هایت

    و یه زمین دست اول که اصلاً هم خرید و فروش نشده بود معجزه آسا برایم جور شد ایول استاد دمت گرم نوش جونت

    واقعا استاد حرفتو درک می‌کنم ون اینجور اتفاقات و اینجور معجزه‌هایی برایم رخ داده و به صورت معجزه آسایی من خودم هم صاحب یک زمینی شدم از جایی که فکرشو نمی‌کردم و صاحبخونه شدم

    و خداوندبه راحت‌ترین شکل ممکن برام ساخت خونه رو خیلی لذت بردم خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    عجب نکته کلیدی رو گفتی استاد عزیزم و ارزشمند وقتی که تو مدار باشیم خداوند یک سر هدایت می‌کنه یک سر از جاهایی که فکرش نمی‌کنیم راه‌ها را برای ما آسان می‌کنه دمت گرم استاد که برای همه چیز راحت راحت راحت می‌شدید همه کاراتون به راحتی درست می‌شد جور می‌شد یعنی خدا جور می‌کرد خدایا 100 هزار مرتبه شکر

    واقعا شجاعت خیلی عالیه اقعاً وقتی که ما حرکت می‌کنیم و جسارتمونو نشون میدیم و شجاعتمونو نشون میدیم و خداوند ایمان و توکل ما رو می‌بینه به بهترین شکل جواب میده

    اگر بخواهی توکل رو بگید چی میگی

    توکلو بخوایم خیلی ساده بگیم ببینین توکل یه حسی که درونیه و تو وجودمونه یعنی یک قدرتی که بالاتر از قدرت خودمونه

    وقتی ایمان داشته باشیم و خداوند ما رو هدایت می‌کنه و توکلی که با امید باشه یعنی امید داشته باشیم کسی که توکل داشته باشه امید داره

    کسی که امید داشته باشه کارهاشم انجام میشه

    و ما باید قدرت خداوند رو باور کنیم

    ما تو مدار دریافت نعمت‌ها قرار می‌گیریم

    و خداوند به صورت یک سیستم داره انجام میده

    و در مورد قانون تکامل

    تمام جهان داره با قانون تکامل انجام می‌شه

    حالا در مورد بحث موفقیت بابت قانون تکامل

    مثلاً یه مثال من بخوام بزنم فرض کن من تا حالا نجاری انجام ندادم تا حالا کار با چوب انجام ندادم پروژه‌ای رو برداشتم و می‌خوام شروع کنم به نجاری کردن

    ساختمان خیلی بزرگ و عالی رو برداشتم می‌خوام یه خونه درست کنم منم تا حالا هنوز کار نجاری انجام ندادم

    حتی یه جوی هم هنوز با چوب درست نکردم

    تکامل ما هنوز طی نکردم

    من شکست خواهم خورد طبق قانون تکامل

    یعنی بیچاره میشن دردسر برام پیش میاد شکست می‌خورم

    اذیت میشم ضرر می‌کنم و به شکل‌های مختلف حالا برای اینکه من قانون تکاملمو طی کنم باید شروع کنم به طی کردن کار کردن با چوب اول یه جعبه کوچولو درست کنم با چوب میخ زدن رو یاد بگیرم چکش زدن رو یاد بگیرم ابزارها رو بلد باشم

    چه جوری جعبه درست کنم چه جوری می‌خواد بزنکت بدون دردسر باشه از چه راهی استفاده کنم و یه ویدیویی می‌بینم از تو یوتیوب و هر روز رام آرام کار می‌کنم رو خودم به صورت واقعی بهش عمل می‌کنم انجامش میدم با چوب برم یه میز درست کنم صندلی درست کنم قفس مرغ درست کنم انباری درست بکنم یه سایبان کوچولو درست کنم برای ماشین با وسایل چوب من می‌تونم طی دو سه ماه هر روز این کار را انجام بدم هر روز یک پله برم بالاتر از چیزهای خیلی ساده شروع و به دو سه ماه به جایی می‌رسم که می‌تونم یه خونه کامل را با چوب درست کنم و زمانو می‌تونم با تجربه کردن کوتاه کنم اگر هیچ کاری انجام ندم هیچ عملی را انجام ندم چکش برندارم با کار نکنم هر چند سالم که بگذره ما تکاملمو طی نکردم و انجام نمی‌تونم بدم به زمان ربطی نداره به طی کردن کوچولو کوچولو کار کردن روی خودم و قانون تکامل رو اجرا حالا تکامل تو کسب و کار آدم اگر تا حالا یه دونه کارمن نداشته یه دونه همکار نداشته یه مرتبه یه دفتری رو بزنه 50 نفر استخدام مدیریت کنه حالا بیا بگه نه من می‌خوام موفق باشم می‌خوام ثروتمند صد در صد شکست می‌خوره 100 چون قانون تکاملشو طی نکرده چون بلد نیست اول باید رو خودش کار بکنه بعد یواش یواش نیرو بگیره بعد نیروی کار 5 نفر بشم وقتی با 5 نفر راحت شد وقتی که می‌تونه مدیریتو قشنگ انجام بده و کار براش راحت میشه اون موقع می‌تونه کارمندای بیشتری رو بگیره اگر که این تکامل رو تجربه کنه درس‌هاشو از تجربه‌ها بگیره رشد و اگه از کوچولو شروع کنه و آرام آرام شروع کنه و ذره ذره

    این بابا رو باید داشته باشی که من همیشه باید پول بسازم

    و باید یه ورودی داشته باشیم

    و در کنار این ورودی که داریم تحقیقات انجام بدیم رو باورامون کار کنیم حتماً باید یه ورودی مالی داشته باشی حتی اگر کم باشه کمک می‌کنه که توی استیک بهتر و بهتر می‌شیم رشد می‌کنیم

    برای اینکه قوانین درک کنیم کنجکاوی خیلی کمک می‌کنه دنبال الگوهای تکرار شونده گشتن کمک می‌کنه وقتی که الگوها را پیدا کنیم موفقیت از الگوها به دست می‌آید

    من دنیا رو اینجوری بهش نگاه می‌کنم که دنیا یه قانونی داره و قانون هم از طریق الگوهای تکرار شنونده اتفاق می‌افته فقط موضوع اینجایی که ما اطلاعاتمون در مورد الگو و اون موضوع کافی نباشه

    در مورد قرآن اولین چیزی که استاد عزیز میگه به من کمک کرد من ترجمه‌ها رو بهشون دقت می‌کردم

    بعضی از مترجم‌ها خیلی چیزها را از دیدگاه‌های خودشون تفسیر کردن قرآن و تو پرانتزم می‌گذاشتند

    و اون‌هایی که در واقع این کارا رو می‌کردند آدم‌های منصف‌تری بودن به نظر من یه عده‌این که به نظر من خیلی آدم بیانصاف و نامردی بودند که حرف‌های خودشونو بدون اینکه تو پرانتز بزارند به عنوان مترجم می‌گذاشتند

    کاری که می‌تونه انجام بده چند تا از این ترجمه‌ها رو بخونه پرانتزی‌ها را اصلاً نخونه

    کمک می‌کنه به شما که خدا چی گفته تو قرآن چون نزدیک 99 درصد بحث اون بحث‌های شخصیه و من همیشه تو قرآن دنبال الگوهای تکرار شنونده می‌گشتم ببینم چی قرآن گفته

    و در مورد روزه اصلاً قرآن خودش قشنگ توضیح داده و اینکه که چنین چیزی بر شما مکتوب شده قبلی‌های شما هم بوده و آخر انتهای آیه میگه برای اینکه شما تقوا داشته باشید کنترل ذهن داشته باشید دلیلش اینه که آدم باید کنترل کنه اون موقع برای کنترل ذهن خیلی مهم بوده تقوا و استاد عزیز عجب نکته طلایی می‌گین که در مورد قانون سلامتی که شما الان مدت‌ها می‌گین ما روضه هستیم و روزها یک وعده غذا می‌خوریم آب می‌خوریم روز یک وعده غذا می‌خوریم و از اون بعد تکامل انسان که انسان‌ها اینقدر دارند روزانه چند وعده غذا می‌خورند نه وعده ناهار صبحانه شام هر بار که هر قمه یا هر چیزی می‌خوری میشه وعده غذای یه دونه چیپس یه دونه بیسکویت شک چای شیرین بار که دارین می‌خورین نابود می‌کنه نابود می‌کنه بدنش روز حداقل باعث میشه که این کارا رو نکنند و خود خداوند تو اون دوره تقوا گفته تو این دوره هم به نظر من تقوا هست هم و مهم هست و هم سلامتی بی‌نهایت مهمه که آدم روزه بگیره

    استاد عزیزم سپاسگزارم که زبان و کلام خدا شدید به سمت من و بهترین آگاهی و عالی را بهم دادی بانوی عزیزم مریم گلم سپاسگزارم دوستان عزیزم و هم فرکانسیم خیلی خوشحالم کامنت منو وقت می‌گذارین و می‌خونید و همچنین استادان عزیزم موفق باشید و این مسیر بی‌نظیر خدایا صد هزار مرتبه شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1811 روز

    سلام بر همه عزیزان

    استاد جانم همزمانی های عالی کار کردن روی دوره قانون سلامتی و این فایل و حتی اینکه اخر فایل راجع به روزه صحبت کردین بازم نشانه ای دیگر از کانون توجه

    حتی یه قسمت از فایل من امروز چون یکم هوا سرد بود تو خونه اروم اروم قدم میزدم و پیاده روی میکردم یهو چشمم افتاد به قران گفتم پیاده روی م تموم شد برم سراغش و یه صفحه رو بعنوان نشانه باز کنم و ده ثانیه نکشید شما راجع به قران حرف زدین تو فایل خدایا شکرت

    نشانم از قران سوره شعرا بود (ایموجی چشم اشکی لبخندی)

    و حتی یه صفحه دیگه که باز کردم سوره یادم نیست اسمش سخته :)) ولی تو اون سوره هم یه ایه داشت راجع به فرعون صحبت میکرد

    چقدر تکامل و به ما عالی یاد دادین و چقدر درکش و اجراش در زندگی مون مهمه واقعا

    مریم جانم مرسی بابت پیشنهاد دفتر پیشرفت من دیروز رفتم یه دفترچه کوچولو گوگولی گرفتم که پیشرفتهام و توش بنویسم روزانه و حتی طی این 4سال که تو سایتم دیروز دو تا پیشرفت روزانم و توش نوشتم با خودکارای جینگولی

    چنتا نکته مهم این فایل برام داشت که شاید دقیقا نتونم بهش اشاره کنم برای نوشتن ولی زد تو هدف برام

    مرسی از شما و استاد جونم

    دوستتون دارم خدا رو شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1534 روز

    سلام خدمت همراهان عزیز.

    تکامل به معنی گذر کردن زمان نیست بلکه به معنای حرکت در مسیر خواسته‌ها به صورت کوچک و پیوسته است. یعنی اگر میخواهی تکاملت در موضوع ورزش برداشته شود کار را با برداشتن وزنه‌های سبک شروع کن و به مرور در روزها و هفته‌های بعد وزنه را سنگین تر کن و عدم طی کردن تکامل به این معناست که فرد یک دفعه بخواهد با یکی دو روز تمرین به فردی مثل آرنولد تبدیل شود و خودش را زیر وزنه‌های بسیار سنگین در همان روزهای ابتدایی ببرد و این باعث میشود که آسیب ببیند و از مسیر خارج شود و مدت‌ها طول خواهد کشید که امکان حرکت کوچک اولیه را پیدا کند.

    یعنی در مسیر کسب و کار، باید هر روز حرکت کنی و قدم برداری و مهارتت را بیشتر کنی و باورهایت را بهبود بدهی اما نباید انتظار داشته باشی در همان روزهای اولیه کسب و کارت بسیار رشد کند و نتیجه‌ی بزرگ بگیرد ولی اگر قدم‌های کوچک و پیوسته و روزانه را برداری و مهارت هایت را افزایش طی چند ماه چون تکاملت را طی کردی به مرحله‌ای میرسی که افراد در سالها تلاش رسیده اند.

    من خودم 4 سال است که در حوزه آموزش به صورت رسمی کار میکنم ولی نتایج مالی دلخواهم را نگرفته ام و این نشان میدهد که تکامل به معنای گذر زمانی نیست که اگر بود در این مدت زمان باید نتایج خوبی گرفته می‌شد و نباید خودت را گول بزنی که داری تکامل طی می‌کنی.. تکامل به معنای این هست که هر روز یک گام برای رشد بیزینس برداری و آموزش ببینی و مسئله حل کنی و ارزش ایجاد کنی و البته باورهای ثروت خوبی هم داشته باشی که نتیجه‌ی فعالیت‌هایت به ثروت بیشتر و بیشتر ختم شود.

    در مورد این باور که همیشه باید ورودی مالی داشته باشی، من تمام تلاشم هست که مطابق با این باور پیش بروم و ورودی مالی داشته باشم و برنامه دارم که روی باورهای مالیم کار کنم هر روز تا مشتری و دستان خداوند به کسب و کارم بیایند و به سمت ثروت هدایت بشم و این اتفاق افتاده البته در همان حوزه کامپیوتر، ولی بخش انجام پروژه به صورت فری‌لنسری ورودی ایجاد شده است اما در بحث آموزش علوم کامپیوتری این اتفاق نیفتاده است که به خاطر باورهای محدود خودم در بحث ثروت هست.

    سلامت و موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    سعیده آیت گفته:
    مدت عضویت: 1045 روز

    بنام خداوندی که عادل است

    سلام به استاد عزیزم ومریم جان وهمه دوستان بهشت عباسمنش

    دیروز رفته بودم جایی که چندتا خانم باردار پشت سر من نشسته بودند

    همینطور که این عزیزان داشتند باهم صحبت میکردند متوجه یه موضوع جالب میون گفتگوهاشون شدم

    قضیه این بود که یکی از اون خانم ها دوقلو باردار بود و در عکس سونویی که داشت به بقیه نشون میداد

    بغل دستیش یهو گفت مگه دوتا کیسه آب تو شکمت هست

    واون خانم گفت بله

    به تعداد هرقل یه کیسه اب هم وجود داره

    اون خانم والبته من که ناخوداگاه صحبتهای اونا رو میشنیدم خیلی تعجب کردیم

    همونجا یهو قانون وصحبتهای استاد اومد توذهنم که:

    هرکدوم از ما تویه دنیای جداگانه زتدگی میکنیم فارغ از اینکه خانوادمون چه جوری فکر میکنن اگه ما تغییر کنیم دنیای ما هم تغییر میکنه و این از عدالت محض خداونده که ماخالق شرایط زندگیمونیم فارغ از آدمای دور وبرمون

    و فکر نکنیم خوشبختی یا بدبختی ما گره خورده به بقیه

    انقدر برام این جالب بود که همینطور قربون صدقه خدا میرفتم که

    خدایا عدالت تا این حد

    دو بچه دوقلو در یه شکم درشرایط مساوی وارد وجود یه مادر میشن ولی در دو کیسه مجزا نگهداری میشن

    یعنی خدایا میخوای بگی از لحظه تشکیل شدنمون دنیای هرکدوممون باهم فرق داره و ربطی نداره که حتی دوقلو باشیم

    دودنیای متفاوت در یک شکم

    میخوای بگی شاید یکیشون به هردلیلی نتونه خودشو وفق بده با دنیای جدیدش ولی اون یکی که میتونه باید زنده بمونه

    میخوای بگی خشک وتر باهم نمیسوزن و هرکی میتونه به تنهایی زندگیشو رقم بزنه

    الله اکبر به بزرگیت به عظمتت به مدیریتت به قانونمندی جهانت که در همه جا رعایت میسه وبقول استاد که میگن خداوند تو قران میفرماید

    در سنت و راه و روش من هیچ تغییری نیست

    اینجا هم رعایت شده

    دیروز تو اون مکان یکم کارا طول کشید و معطل شدم ولی همش میگفتم حتما خیره

    و وقتی دقیقا تو اخرین دقایقی که اونجا بودم این مطلبو شنیدم

    گفتم اگه چندساعت دیگه هم معطل میشدم می ارزید به فهمیدن این موضوع

    نمیدونم ولی برا من فهمیدن این موضوع خیلی جالب و شگفت انگیز بود

    انقدر خوشحال بودم از فهمیدنش و ربطش با عدالت خداوند و صحبتهای استاد که تا اومدم تو ماشین باشوق برا همسرم گفتم وامروز به خواهرم

    البته که اونا شگفت زده نشدن ولی من هنوز دارم بهش فکر میکنم و تو دلم ذوق میکنم برای وجود چنین خدایی

    استاد شما استاد پیداکردن نمودهای عینیه قانون تو زندگی روزمره هستید

    ومنم از اینکه به عنوان شاگرد شما تونستم به محض شنیدن این حرف ربطش بدم به قانونمندی جهان و عدالت خداوند خیلی خوشحالم

    خیلی برام شیرین و گوارا بود درک این موضوع واین یه فکت قوی و محکم بود برا ذهنم که دنیای هرکدوم ازما باهم متفاوته و من تنها میتونم زندگی خودمو خلق کنم .

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  8. -
    علی قادری چاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2045 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام خدایی که نزدیکه

    سبحان الله

    همین یک باور چه ها که نمی کند؟

    وقتی باور داشته باشی که خدا نزدیکه، یعنی خواسته نزدیکه

    به قول شیخ محمود شبستری که؛

    جهان جمله فروغ روی حق دان

    حق اندر وی ز پیداییست پنهان

    اگر هرچه می بینیم و نمی بینیم خدا هست و اگر خدا نزدیک هست، یعنی خداست که در قالب خواسته ات وارد زندگی می شود. تمام

    اینکه ما فکر می کنیم که با فلان خواسته فاصله ی زیادی داریم به این دلیل است که در باور نزدیکی خدا مشکل داریم.

    این باور اگر درست شود دیگر به محض اینکه می خواهی می شود. یعنی؛انا اقول له کن فیکون

    مشکل اساسی کار ما اینست که ما خودمان را از خدا جدا و دور فرض می کنیم، این یک سحرشدگی بسیار ریشه ای است!!!

    ما اغلب موارد از کلمه “من” استفاده می کنیم چون از زمانی که چشم باز کردیم خویش را موجودی مجزا از دیگر موجودات و مخلوقات دیدیم و برای تمیز دادن و بیان حد و حدود و منافع خود نسبت به دیگران به کلمه من عادت کردیم و فردیت و جسمیت و مجزا بودن از هرکس و هرچیز را دیدیم و شنیدیم و لمس کردیم.

    ما با این تفکر رشد کردیم و هویت فکری ما بر این من استوار شد.

    بدن من

    خانواده من

    شغل من

    ماشین من

    ثروت من

    و …

    همه اینها از من منشعب شد.

    ما که از ابتدا او بودیم و هستیم و خواهیم بود ، الآن گرفتار فکری ریشه دار و عمیق به نام من شدیم.

    مثل حبابی که در وسط اقیانوس شکل گرفته باشد. حباب فکر می کند که جدای از اقیانوس است، در حالی که برآمده از اقیانوس است و وقتی بترکد با اقیانوس یکی می شود، اما این فکر تا زمانی که وجود دارد مانع یکی شدنش با اقیانوس می شود.

    انصافا هم کار آسانی نیست.

    اینکه بدانی که منی وجود ندارد، این من یک توهم ذهنی و فکری است که به محض باز شدن چشم ما در این جهان مادی شکل گرفته و رشد کرده و تمام کار ما اینست که بیدار شویم از این خواب توهمی، از این سحرشدگی دنیایی

    اینکه آگاه شویم که ما از ذات هستی وجود هستیم. ما از جنس یک هستی محض هستیم.

    ما این من فکری توهمی نیستیم

    ما هوشیاری کلی هستیم که در این کالبد به دام افتاده

    چون آگاهی ما بر این کالبد نزول پیدا کرده فراموشی را تجربه کردیم، فراموش کردیم که ما هستیم

    هیچگاه از بین نمی رویم.

    گویی همه جملات شد اینکه ما هستیم!

    (اگر سر درگم می شوی در ابتدا کاملا طبیعی است)

    بحث از باور نزدیکی به خدا شروع شد و اینکه اغلب خودمان را از او دور و مجزا می پنداریم …

    وقتی که به داستان سمبلیک سجده بر آدم در قرآن نگاه می کنیم خیلی درسها را از جوانب مختلف می توان گرفت.

    گفتیم که همه ی مخلوقات را خدا خلق کرده و خدا از وجود خودش آنها را به صحنه خلقت آورده

    اینقدر عرفا بر وحدت وجود تاکید دارند و یا خود استاد اینقدر که بر توحید تکیه دارد همه و همه می خواهند بگویند که همه چیز اوست، بالا و پایین، گرما و سرما، روز و شب، مومن و کافر، بد و خوب و … همه و همه از ذات بینهایت خداوند سرچشمه می گیرد. یعنی جامع جمیع اضداد

    مگر می شود خدا از چیزی غیر وجود خودش خلقت را شروع کرده باشد؟

    در این صحنه سمبلیکی که قرآن از خلقت آدم به تصویر کشیده، نقشی به نام ابلیس وجود دارد که باید این دیالوگ را بگوید؛ انا خیر منه…

    من از او بهتر هستم

    به همان کلمه اول من دقت کنید!!!

    دلیل اصلی باور دوری از خدا هم همینجاست.!!!

    وقتی تو خود را از خدا جدا می پنداری، داری از او دور می شوی و هرچقدر که پیشتر می روی بر ریشه و شاخ برگ و اضافات این تفکر افزوده می شود.( منطبق بر نظریه مدارهای استاد)

    در این داستان سمبلیک خدا دارد اعلام می کند که این آدم از جنس خداست. این آدم خود خداست

    حال که یک فکر به نام من در برابر خدا قد علم می کند و می گوید من.

    از این هم پیشتر می رود و می گوید که؛ از تو بهتر هستم

    این همان داستان طغیان است…

    داستان غرور و تکبر است …

    که همه و همه از یک فکر به نام من نشات گرفته و …

    آری همه این جملات را گفتم تا بر این ریشه اساسی و عمیق منیت خودم تیشه ای بزنم.

    تا اینکه دلیل اینکه چرا به خواسته هایم نمیرسم را بررسی کنم.

    خدا که هست و سنتش در خلق کن فیکون است پس چرا من را هست کنیم در این میان

    آن یکی آمد در یاری بزد

    گفت یارش کیستی ای معتمد

    گفت من، گفتش برو هنگام نیست

    بر چنین خوانی مقام خام نیست

    خام را جز آتش هجر و فراق

    کی پزد کی وا رهاند از نفاق

    رفت آن مسکین و سالی در سفر

    در فراق دوست سوزید از شرر

    پخته گشت آن سوخته پس باز گشت

    باز گرد خانهٔ همباز گشت

    حلقه زد بر در به صد ترس و ادب

    تا بنجهد بی‌ادب لفظی ز لب

    بانگ زد یارش که بر در کیست آن

    گفت بر در هم توی ای دلستان

    گفت اکنون چون منی ای من در آ

    نیست گنجایی دو من را در سرا

    وقتی باور منیت را ریشه ای و از زمان چشم باز کردن بررسی می کنیم تازه به عمق فاجعه سحر شدگی خودمان پی می بریم. به ریشه باورهایی که بر این باور منیت استوار شده پی می بریم.

    به اینکه چرا در قرآن بیشتر از همه پیامبر داستان موسی ذکر شده پی می بریم و اینکه چرا موسی بیشتر از تمام پیامبران معجزه کرد و باز مردم فراموش می کردند و کفر و شرک می ورزیدند!!!

    همه اینها گفته شد تا بفهمیم که ما همه از اوییم، ما همه یکی هستیم، واحدی هستیم که در صحنه هستی تکثر یافته و دوباره به وحدتش بر خواهد گشت.

    همه اینها گفته شد تا بفهمیم و به یاد آوریم که؛ که هستیم

    و دلیل اینکه خود را فراموش کردیم را بدانیم، ریشه باور دوری از خدا را بدانیم، ریشه دور پنداشتن خواسته ها را بدانیم.

    هر چند که استاد با جزئیات در فایل هایش به تک تک باورهایی که بر این فکر من استوار شده می پردازد و از این وحدت وجود و توحید و اینکه با خدا یکیست سخن می گوید. اینهمه می گوید که این نیرو هدایتم می کند، می گوید، راه را نشانم می دهد، فقط کافیست که به آن گوش دهیم به او وصل شویم و فقط کافیست که باور کنیم که نزدیک است اینهمه در مورد آیه 186 سوره بقره صحبت می کند تا همین را بگوید.

    سبحان الله

    ایده ی نوشتن درکهایم از این فایل مرا به اینجا کشاند

    یا رب العالمین

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    اهدانا الصراط المستقیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  9. -
    میثم شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1766 روز

    به نام خدایی که هر چه دارم از اوست

    سپاسگزارم از استادان عزیز

    سلام دوستان هم گام

    گام بیست و یکم

    خدایا کمکم تا متعهد تر باشم به مسیرم

    چون چند روزی توی یک چالش هستم

    ذهنم میگفت کجا وقتی شروع کردی خدا درها روباز کرد.

    یادمه تازه وقتی قانون رو بلد نبودم تصمیم گرفتم ماشین بخرم و دقیقا هیچی پول نداشتم

    گفتم خدایا کمکم کن چکار باید بکنم

    ایده اول این بود که یک حساب بانکی جداگانه باز کن و من اصلا نمیدونستم واضح که این هدایت خداست ولی انجام میدادم با 100 هزارتومان حساب باز کردم.

    و نمیدونم چی شد به دوستم گفتم میخوام ماشین بخرم گفت چقدر پول داری گفتم 100 هزار تومان فقط سکوت کرد

    من گفتم ماشین من آماده هست فقط نمیدونم الان کجاست و کی به دستم میرسد ولی به وقتش میاد.

    بالاخره تقریبا 4یا 5 ماه بعد از این مکالمه با دوستم من ماشین خریدم خیلی معجزه وار هیچ کس باورش نمیشد

    من تو این زمان خودم 7میلیون تومان پس انداز کرده بودم که در تاریخ کاری من بی سابقه بود و معجزه وار.و بقیه پول هم برادرم داد و گفت هر وقت داشتی پس بده

    به هر حال خداوند خواسته من رو این شکلی اجابت کرد.

    اینو فقط به این دلیل گفتم که یک فکت برای ذهنم بیارم که البته از این موارد باز هم در زندگی من اتفاق افتاده.

    خدایا شکرت.

    من باید روی خودم و باورهام بیشتر کار کنم و در ضمن تکاملم رو هم طی کنم

    خداوند من رو دوست داره و بیشتر از خودم میخواد که من ثروتمند شوم چون با ثروتمند تر شدن من جهان جای بهتری برای زندگی می شود.

    خدایا کمکم کن تا بیشتر از پیش بهت ایمان بیاورم و امید داشته باشم که به راحتی به تمام خواسته هام میرسم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  10. -
    فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1313 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان”

    یؤْتِی الْحِکمَهَ مَنْ یشاءُ وَ مَنْ یؤْتَ الْحِکمَهَ فَقَدْ أُوتِی خَیراً کثیراً وَ ما یذَّکرُ إِلاَّ أُولُواالْأَلْباب»‌؛

    خدا فیض حکمت را به هر که خواهد عطا کند و هر که را به حکمت و دانش رسانند، درباره او عنایت .و خیر فراوان کرده‌اند و این حقیقت را جز خردمندان متذکر نشوند.

    سلام و درود به سایت بهشتیم….

    دقیقا سه روز پیش.دقیقا روز شنبه..هدایت شدم به نشانه ام.و یه روز کنترل ذهن ،”شدیدی برام بود…

    من هر روز در مسیر خاسته هام سعی میکنم با تکیه بر خوندن قرآن و مخصوصا تمرکزی روی سایت..بتونم در این مسیر زیبا قدمهای تکاملیمو بردارم..‌اینروزا این فصل از مهاجرت سعی کردم قدم به قدم نگاه کنم.همون لحظه ایی که بر حسب مدارم درک میکنم بتونم به نحوه احسن ازش:استفاده کنم..

    چون میدونم قانون خداوند، هیچ کم و کاستی نداره و مو لای درزش نمیره…

    قربون عدل الهی برم..هر موقع که میخام وارد ترسهام بشم وقتی بهش تکیه میکنم…

    همون لحظه برام کن فیکون میکنه…

    دقیقا دو ردز پیش از خداوند گفتم.خدایا من طی این سه سال و خورده ایی که در محضر تو هستم..سعی کردم به اندازه درکم عمل کنم…و بیشترم لطف تو می بینم…

    چون دیگه من با خودم روراستم.و دارم با چشمانم می بینم ..نحوه نگرشمو در گذشته نسبت به خودم و رابطم و ثروتم و هر جنبه ایی…

    دیگه نمیتونم دروغ خودم بدم..خُوب…….

    گفتم خدایا تو خودت هدایتم کن برم برای مدار بالاتر…به لطف خودش هدایت شدم به این فایل جدید..سعی کردم برای دیدن فایلها خیلی بخودم سخت نباشم..چون بازم ذهنم داست از این وسواسم سو استفاده میکرد…

    میخام مثال خوردن یه غذا رو بگه…وقتی تشنه میشم چجوریه…حالا هر کجا که باشم…من آب میخام..و کاری انجام میدم که اون لحظه گیرم اب بیاد..

    سعی کردم نگاهم به فایلهای استاد همینجور باشه.چون استاد در فایل مصاحبه با دوستان.به سپسده عزیزم همینو گفت..که ببین اون موقع نیازت به کدوم از فایلهاست..

    چون واقعا این سایت از تعداد کامنتا گرفته..‌تا فایلهای استاد.هر چقدر میخونی پایان پذیر نیست..

    و سعی کردم نگاهم به این بهشت همیشه جاویدان با همین منظر باشه……بزارم اون عطشمو رفع کنم..

    ایتروزا جوری شدم..وقتی میرم در مسیر بیزنسیم تمرکز کنم. اینقدر دلم زود تنگ میشه.انگار سالیان سال دور بودم..یه شب خداوند در خواب بهم الهام کرد…بهم گفت نرگس! ما قلبتو با روح القدوس به ارامش میرسونیم..

    یه ایه ایی بهم الهام شد..و یه صحبتهایی کرد.که من درکش نکردم.فقط بیین اون ایات ایه روح القدوس رو برام خواند…

    خیلی خوشحالم خیلی خوشحالم که در محضر خداوندم..چه الهاماتی چه روزهایی چه ساعتهایی چه دقیقه هایی چه ثانیه هایی اینروزا از خداوند درک میکنم!

    که اصلا قابلیت صحبت کردنو نداره…

    اره میگفتم..بیام سر مطلب…دقیقا به 24 نکشید.حدودا 12 ساعت…از طریق دستانش اینم با حال و احساس خوب..دقیقا مصادف شد با تموم شدن این فایل عزیز بهشتی….

    بهم گفت بیا برو این قسمت.و نور الهی برام روشن شد…

    میخام یه نکته مهم بگم استادم!….چیزی که عقلت میگه و فکر میکنی اون مسیر قبلی همون مسیریه که تو میخای..بدون خیال خام خوردی…

    دقیقا ….

    اون مسیر پروازی بسوی مدار بالاتر بود…و من یه پله رفتم جلو…و بازم درهای جدید و کارهای جدید و هنوز اسانتر و راحت تر از سری های قبل..

    ولی قلبی محکم استوار به درگاه الهی….

    خیلی اللن حالم خوبه.تقریبا چند مرحله از کارم به لطف خدا انجام شد.بازم چه درسهایی…دقیقا تضاد الهامات قبلی..باعث رشد من شد برای مدارهای بعدی..

    اون تضاد نبود..اونا درس خودشناسی و خداشناسی بود…

    و میخام بگم دیدن این فایل..دریچه رحمت الهی دیگه برای مدار بالاتر .برای رشد در بیزنسم!

    ……

    امروز صبح زود ساعتای 4.45 دقیقه…خداوند از خواب بلندم کرد…و حالم خیلی خوب بود.کلی با همدیگه صحبت کردیم ازش تشکر کردم.بهم گفت روی زمین بخواب…منم بحرفش گوش کردم..

    .

    همون ارامش باعث شد.تا تضاد امروزمو در اطرافمه با احساس خوب بگذرونم.و دقیقا همینجور شد..

    چقدر خوبه این کنترل ذهن..چقدر خوبه در صلح بودن با خود…همه جوره برات حکم ،”در ورودی بهشت رو داره…

    از خداوند سپاسگزارم که مرا افرید و راه هدایت رو از بچگی بهم الهام کرد..و مرا در این مسیر زیر پرتوی نورش قرار داد..

    یه روز بهم گفت..تمام خاسته هایی که داری از طرف من برای تو انجام شد.فقط باید تو مسیر ادامه بدی..و بزار من زمانبندیشو میگم…

    و چند روز پیش یکی از شخص نزدیکم یه صحبتی رو باهام کرد..و جوری بهم وانمود کرد.که من باعث خوشبختی تو میشم..

    همون لحظه گفتم .تو در مسیر راه درستی تو در مسیر مدارهای بالا هستی…

    روی هیچکسی جز خدا حساب باز نکن..و همون لحظه از لحن صحبتش خندم گرفت…

    یادمه گذشته ها ایشون یه صحبتی رو به من کرد من خیلی حرفش زدم.و همیشه چوب حرکتهای ایشونو خوب خُوردم…

    یه لحظه بخودم اومدم.گفتم من نیرویی برتر تو درونم دارم..

    اون خدایی که منو توی تاریکی قبرستان در تمام جنبه هاش هدایت کرد….

    اون خدایی که سه ساله تمام کارش خوشبختی منه ..

    اون خدایی که در رحمتشو همجوره برام باز کرد.چه رابطه …چه بیزنس…

    همون خدا هم بهم کمک میکنه و کارها رو برام انجام میده…

    …..

    من این نیروی برتر رو در دل ترسهای و زوزه های شیطان پیدا کردم..

    اصلا بدون اینکه بهش اهمیت بدم با نیش خنده .گفتم خدایا من پناه میبرم به تو..

    میدونم اگه بخای کاری رو انجام بدی..میدی….

    که در حکمت تو باشه..

    اگه برای من شَر هست ازم دور میکنی..

    داستان همین چند ساعت پیش.با وجود اینکه خودم تنها بودم بدون هیچ قفل و بستیدن دری..

    و خودم تنها..رفتم حمام کردم لباسامو شستم کارامو انجام داد.با خیال راحت…

    هیچ اتفاقی نیفتاد…

    و شیطان میگفت الان یه شخصی میاد تو خونه..و من گفتم خدا رو دارم.دلیلش اینه به تو ثابت کنم نیاز نیست دور تا دورمو به انحصار در بیارم و بترسم از اینکه خطایی برای من بوجود بساد.

    من خودمو سپردم بخداوند..و من توی خیلی از موارد.روی این ترسهای واهی کار کردم و به لطف خودشم تونستم بهش غلبه کنم..

    ترس که نبوده هیچ..اتفاقا ایمانممم بخداوند بیشتر شده…

    و خیلی از مواردای دیگه….میخام بگم هر جور خودتو باور کنی …همون شکل بسمت زندگیت برمیگرده…

    واقعا همش خلاصه میشه..به این ایات زیبا که مدام اینروزا توی سوره بقره توی جنبه های مختلف بهش میرسم..

    که مومنان نه غمی دارند و نه اندوهگین میشوند…

    پاشنه تمام ما آدمهای روی دنیای خاکی..فقط ترس و حال بده…

    حالا هر چقدر به خودشناسی میرسی بیشتر درک میکنی…بیشتر قدرت عملکردت و رفتارت و باوراتو درک میکنی…

    از خداوند سپاسگزارم که مرا هدایت کرد.و به من خوشبختی داد..و واقعا همجوره زندگیم”بر وفق مراده..اینقدر خداوند حال خوبو ،”رو شامل من کرده…که واقعا جای سپاسگزاریش خیلی کمتر از کارهایی که برام انجام داده…ست…

    در نهایت سپاسگزار خانم شایسته عزیز هستم که پا به پای استاد عزیز مان در مسیر سعادتمندی دنیا و اخرت ..برای ما بندگانش رقم میزند…دوستتون…داااااااااااااارم..

    از جنوب غرب ایران و هوای بهاری زیبا.تقدیم به شمال فلوریدای.منتخب به ” پردایس” برفی زیبامون!…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      محسن شعبانی گفته:
      مدت عضویت: 738 روز

      سلام فاطمه جان

      عزیز زیبای سایت

      چه هم زمانی داره متن تو با نجوای شیطانی من برای خارج شدن از خونه

      اروز ساعت 7 شب فوتبال ذثداشتیم و اومدم برم بیرو گفتم در حیاطم از پشت قفل کن دزد نیاد که ی لحظه بخودم اومدم و گفتم محسن این چ حرفیه

      خدا نگهبان تو و این خونس

      مکر یادت رفته که خداوند کجاها نگهبان و نگهدار تو بوده

      بر نفسم غلبه کردم و بدون توجه بیشتر رفتم و برگشتم

      چقدر فاصله بین کفر شرک کم و مبهمه….

      ممنونم بابت کامنتت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
        مدت عضویت: 1313 روز

        بازم و درود به شما محسن عزیز..

        به این خاطر اسمتو میارم چون ما از روح الهی هستیم..و هیچ کتگوری بیین ما وجود نداره‌..

        اره محسن جان…من سالها رنج مسیبردم از رفتن بجاهای تاریک.مخصوصا یه تکه از قبرستانمون.

        یادمه یه روز با یکی از نزدیکانمون رفتیم قبرستان..

        یه لحظه در یه ثانیه همون یه چشم بهم زدن.یه شِی “سیاه رنگی جلوی چشمم رد شد..

        دقیقا همون شیطان بود….

        این روح من اون موقع پاک بود من الهامات خداوند رو درک میکردم ولی هنوز تو این مرحله از زندگی الهی نبودم…

        دقیقا از اوایل همین سال جدید بیزنس جدیدم بهم الهام شد..حالا باید یسری غلبه بر ترسها کنارش انجام میشد…

        یه روز بهم الهام شد باید همین امروز عصر بری قبرستان..

        تمام بدنم میلرزید..بعد راه ورودی این محل خیلی خاص و وحشتناکه..برای من!..

        همینجور که با ترس قدم برمیداشتم.یادنه روز گذشتش رفتم یه کفش اسپورت سفیدی رو خریدم.با همون کفش اولین مرحلشو ” باهاش غلبه بر ترس کردم..

        خداوند بهم گفت..فکر نکن از دید این افراد که تو کوچه هستن..رفتن یه دختر تنها توی این مسیر چیز خوبی نیست..من کنارتم برو بهت کمک میکنم ..ترس شدید در کنارش الهام…

        بهم گفت اگه انجامش ندی خبری از موفقعیتت نیست.

        تو عمرم اینقدر واضح صدای خداوند رو نشنیده بودم…

        خیلی داستان داره..الان ده ماهه بیزنسم هر بار قوی قوی تر شده..ولی در کنارش غلبه بر ترسها هم بود…

        و من الان 6 بارم که رفتم قبرستان.هر وقت ساعتش فرق میکرد.تا هفته گذشته دقیقا روز دوشنبه عصر.بازم برای تکرار..ذهنم خیلی بهم ریخته بود..

        حالا باید تو بُعد بزرگ باید انجام میدادم..

        من بازم تنها تنها تنها یفرد بود که اونم رفت.حالا دم دمای مغرب.ولی رو به شب…

        دقیقا همون محلی که شیطان رو دیده بودم..یبار دیگه اون مسیر رو رفتم..

        یه لحظه وایسوندم.بهم گفت نگاه اینجا کن.نمیگم ترسم بود…

        و اون محل رو عبور کردم.رسوندم به محلی که “خاک برداری کرده بودن برای خوابوندن مُرده…

        تو عمرم همچنین صحنه ایی رو ندیده بودم..ولی رفتم بررسیش کردم..

        و دقیقا بازم این سعر غلبه بر ترس دقیقا نزدیک به 3 ساعت طول کشید..

        بازم شب تاریک یبار دیگه رفتن به همون محل و در راه باریکی که وسط یه نخلستان عبور میکنه..

        کابوس سالهای زندگیم…

        به خوبی و خوشی و خیر انجام شد..

        دوست عزیزم میتونم ساعتها بردت بتویسم.فقط میخام بگم…

        اگه تکامل نبود..من هیچ وقت نمیتونیتم همچنین کاری رو انجام بدم..

        همه رو لطف و بخشش خداوند بزرگ و قدرتمند میبینم…

        انشالله خداوند به همه ما در مسیر درست شهامت ببخشه..

        مهم نیست جنسیت چیه…

        مهم اون جسارتت و ایمانت بخداست…

        من دارم اینو توی واقعیت زندگیم اینروزا بببینم

        قربون عدالت الله برم.هر چقدر بیشتر تو مسیرش قدم برمیدارم احساس میکنم هنوز بیشتر بهش احتیاج دارم..

        قلبم بزرگ شده..دیشب خواب دیدم…هر جا میرم یجاهای ناشناخته هست میتونم حلشون کنم گام بردارم..زود میپرم توی دلش…

        خیلی خوشحالم که از پس کارهام میتونم بر بیام…خیلی خیلی خوشحالم.

        در پناه خداوند شاد سرحال و ثروتمند در تمامی جنبه ها باشید دوست عزیزم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: