مصاحبه با استاد | مرور چند اصل برای تصحیح دوباره مسیر - صفحه 3

202 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    طيبه معصومي گفته:
    مدت عضویت: 1919 روز

    ب نام خدای مهربان و سلام ب استاد عزیز و مریم جان

    من فقط میتونم خدا رو شکر کنم ک با استاد آشنا شدم

    درسته اومدن من ب مسیر توسط استاد دیگه ای بود ولی هیچ کس مثل استاد عباسمنش ب دلم ننشس

    اصلا وقتی صحبت میکنید انرژی میگیرم

    هر روز صبح پا میشم ب امید ی فایل جدید و گوش میکنم و لذت میبرم

    حتی دوره های اساتید دیگ رو هم دارم ولی هیچی مثل شما ارومم نمیکنه

    تو اینیستا پیج شما و همه فن پیجاتونو فالو دارم چون زیاد اینیستا میرم از اون طریقم هر احظه فکرمو کنترل میکنم

    خدا رو شکر بابت وجود شما و همه عزیزانی ک خدا رو هر دم ب یاد ما میاندازن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3347 روز

    سلام

    وقتی برای خدا یک قدم بر میداریم خدا برای ما 1000 قدم بر می داره و کارها را چنان با هم جمع و جور و مرتب و هماهنگ می کنه که ما فقط مرحله آخر را می بینیم که اگر خودمان می خواستیم برسیم 100 سالم بیشتر طول می کشید

    وقتی با ایمان با امیدو با توکل قدم بر میداریم و می دانیم که میشه و طرف خودمان را عالی انجام میدهیم خود به خود درست میشود و این همان کار خداست.

    از حواشی دور باشیم تمام تمرکز ما روی خودمان باشد و نشتی انرژی که نداشته باشیم مغز ما هم عادت می کند که به چیزی که ما رویش تمرکز داریم تمرکز کند و به خواسته خود می رسیم

    هر یک قدمی که بر میداریم به سمت خواسته و هدف خود نزدیکتر می شویم ودرنتیجه احساس ما بهتر میشود و احساس خوب= اتفاقات خوب پس کافی است به سمت هدف خود با انگیزه با امید وتوکل حرکت کنیم و برایش کاری کنیم بقیه اش و طرف مقابل خداست که انجامش میدهد کافی است که حرکت ما را ببیند یعنی ازما حرکت ازخدا برکت یعنی اینکه عمل ما خودش ما را هدایت می کند به سمت چیزهایی که می خواهیم حرکت کنیم جسارت داشته باشیم و قدم به قدم حرکت کنیم با صبر و آرامش

    خیلی عالی گفتید متشکرم – ایده ای که دارم باشد بشه چقدر عالی بود نوشتم بزرگش کردم گذاشتم روی میزم

    باید شاید برای بعضیها معنای زور باشه و سختی ولی راستش برای من انگیزه است و خیلی ازش استفاده می کنم من یک سره دارم با خودم صحبت میکنم به خودم انگیزه می دهم و توانایی ام ده برابر میشه این کار من است خدایا شکرت

    من این را می دانم با ایشالله کار جلو نمی ره این باورها جای خودش است عالی است باید برایش قدم برداریم باید حرکتی کنیم باید باید باید در این صورت امدادهای غیبی هم می آیند

    در مورد ورزش مطالعه می کردم چیزی خوندم که خیلی عالی بود نوشته بود در اولین المپیکها چند بار که انگلستان و … برنده شده بودند یک تیم بود که همیشه می گفت معجزه در راه است تازه در سال 1974 بوده است و آن موقع چه نگرشی عالی داشته اند.

    just do it now

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1478 روز

    به نام الله مهربان

    باسلام خدمت دوستان عریزم

    این فایل نشونه من بود

    این که من درمسیردرست قراردارم وبایداین مسیرروباتعهدبیشتری انجام بدم تادرهایی ازنعمت وثروت به روی من بازبشه وخداوندازطریق استادبامن صحبت کردکه هواسم بهت هست به وضعیت الانت نگاه نکن جوری زندگیت عوض میکنم که فراترازتصورات ورویاهات هست فقط این مسیرروادامه بده الله اکبر

    من دراغوش خداوندم

    من پاره ای ازخداوندم

    خداوندعاشق من هست وازمن بیشترمیخواهدکه من به همه خواسته هایم برسم

    خداوندهرلحظه من روهدایت میکنه وکمکم میکنه

    وباالهامات ونشانه هایش من رابه سوی خوشبختی وسعادت وثروت هدایت میکند

    توخودپای درراه بنه وهیچ مپرس

    خودراه بگویددکه چون بایدکرد

    درپناه الله یکتاشادوسربلندباشید

    احمدفردوسی🌹🌹🌹

    عاشقتونممممممم♥️♥️♥️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1145 روز

    سلام به استادعزیزومریم خانم عزیز.برای کسی که مبتدیه وتازه میخاداین قوانین رارعایت کنه ،باورش سخته که با تغییرات ذهنی تو،بتونی درمسیری حرکت کنی که آرام آرام به اهدافت نزدیک بشی .خودمن اول باگوش کردن فایلهای استاد،حرفهاشووایده هاشو،پذیرفتم چون تاالان مسیری رونرفته بودم که موفقیتی کسب کنم وازخودم احساس رضایتی داشته باشم .همه تجربه های زندگیم متاسفانه اشتباه ودرمسیرهای نادرستی بودکه اتفاقات خوبی روطبیعتابرام رقم نزده بود.پس قدم اولم کسب آگاهی وباوراونهابودکه شروع کنم تامسیرجدیدی روتوزندگیم پیاده کنم وتجربه کنم ببینم چه نتایجی میده .بله باگوش کردن مکررسخنان استادباورهام تغییرکردبه قول خودشون ازهمون روزاول ادم نشونه هاشم میبیبنه ،البته من شاغل نیستم اماتغییرات همسرم رابه عینه دیدم وهردوباذوق وشوق این هدف راکه تغییرباورهامون بودراسعی میکنیم اجراکنیم چون باورهای خیلی محدودی داشتیم وهمین مانع پیشرفت مامیشد.باتوجه به رشدتکاملی که استادعرض میکنن ماهم همین طورپیش میریم .که خداروشکردرحال حاضرراضی هستم ولی قانع نه.چون خیلی فراترازاین چیزهافکرمیکنم ،منتهی میدونم بایدصبوری کنم وباهدایت خدای خوبم جلوبرم .اینکه استادمیگن من کاری نکردم ، زمین ارزون شدبعدگرون شدوغیره ،اینازمانی اتفاق میفته که من درهمه جوانب مثبت نگرباشم وتوهرشرایطی که هستم باحس وحال خوب ،جلوبرم وازافکارمنفی دست بردارم وبه خاطرداشته هام سپاسگزارباشم ،باورهای قوی من آرام آرام منوبه اهدافم نزدیکترمیکنه .بعدخواهیددیدخداوندچ معجزاتی رابراتون رقم میزنه که برای هرکدوم شگفت زده میشیدومی گیدمگه میشه مگه داریم.پس امتحان کنیدوبه استادوگفته هاش اعتمادکنیدتاخدای قدرتمندومهربان راپیداکنیدتاازبندخیلی چیزهارهابشید. اینکه استاددرراستای زندگیش اجازه مداخله کسی نمیدادن هم خودش بی تاثیرنیس ،اگرچه ایشون گفتن من مشکلی دراین موردنداشتم اما ماایرانی هاخیلی ازمداخله هاونظرها راداریم که باعث میشه به سازاین واون برقصیم البته اینم برای گذشته ی مابودالان دیگه این اجازه رانمیدیم .استادجونی مرسی که هستی🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    فرزانه علیان گفته:
    مدت عضویت: 1840 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به همگی

    خدایا شکرت برای دریافت این آگاهی های بینظیر

    هدایتمون کن که هر روز عملگراتر بشیم

    استاد شما روند تکاملتون رو واقعا خیلی عالی طی کردید من تحسینتون میکنم که تونستید از اون تضادها درس بگیرید و بعنوان نقطه ی پرش برای رسیدن به موفقیت هاتون بهشون نگاه کنید

    تحسینتون میکنم که سعی کردید از راه درست به موفقیت برسید و دست به هرکاری نزنید

    تحسینتون میکنم که قدم برداشتید و ادامه دادید و ثابت کردید که میشود اگر ایمان داشت

    تحسینتون میکنم که ریشه هارو اینقدر قوی ساختید و بذرهای موفقیتتون رو جوری آبیاری کردید که تنه ی تنومند و پرقدرتی ساختید که با هیچ باد و طوفانی نمیلرزه و هیچی نمیتونه از پا درش بیاره

    جهان آدم های ضعیف رو حذف میکنه اگر میخوای موندگار باشی و زندگیت رو جوری که میخوای خلق کنی، باید قوی باشی و قدم برداری

    یوقتایی نا امیدی هست یوقتایی شکست هست یوقتایی احساس بد هست

    یوقتایی دلت میخواد بگی آقا دیگه نمیخوام غلط کردم که پا گذاشتم توی این راه… دلت میخواد گریه کنی و فریاد بزنی

    اما اینا همش نجوای ذهنه نباید اجازه بدیم که قلبمون توی این احساسات بیهوده بمونه

    نباید بزاریم نجواهای شیطان به نداهای خداوند غلبه کنن و مارو از مسیر منحرف کنن

    توی احساس بد موندن، آدم رو داغون میکنه تمرکز رو میگیره و اونقدر توی گوشِت حرافی میکنه تا آخرش نتیجه میشه اتفاقات بد و بدتر…

    وقتی ادامه بدی و برای تغییر وضعی که ازش راضی نیستی قدم برداری برای تغییر آدمی که الان هستی اما ازش راضی نیستی قدم برداری برای تغییر باورهایی که زندگی نادلخواهت رو بوجود آوردن قدم برداری، خداوند یکی یکی بصورت کاملا شگفت انگیز اما بدیهی درها رو باز میکنه و مسیرهارو هموار.

    وقتی ببینه تو با شجاعت تمام حاضری بهای تمام موفقیت هات رو بپردازی برات معجزه رقم میزنه

    و اونوقته که طعم واقعی زندگی رو می چشی اونوقته که برات ساده میشه رسیدن به هرچیزی که فکر میکردی با جون کندن میتونی بدستش بیاری.

    ” من هر روز معجزه رو در زندگیم میبینم.”

    این جمله فوق العاده بود

    اونقدر باید قدم برداریم اونقدر باید عملگرا باشیم تا ماهم بتونیم مثل استاد هر روز در زندگیمون معجزه رو ببینیم و اونقدر تعدادشون زیاد بشه که برامون رخ دادنشون طبیعی بشه.

    ” هرکسی با تمام وجود حرکت کنه خداوند درها رو باز میکنه. خداوند دل هارو براش نرم میکنه. وقتی آدم متعهد باشه و حرکت کنه درها باز میشن. حتما راه ها گفته میشن حتما کمک ها میان حتما اتفاقات خوب میفته فقط باید ایمان داشته باشه و حرکت کنه. شروع کنه و نا امید نشه.

    این مسیر همش برای من گل و بلبل نبود باید حرکت کنی و ادامه بدی تا بتونی ایرادهای خودت رو پیداکنی.

    من باید دنبال اهدافم میرفتم و باید راه رسیدن به اهدافم رو پیدا میکردم. اوایل که قانون رو نمیدونستم سخت بود و خیلی طول کشید و اذیت شدم. اما وقتی قانون رو فهمیدم اتفاقات خیلی زود رقم خوردند و اهداف تیک خوردند.

    برای همین دوست دارم اصل قانون رو بدونید به جای فرعیات و حواشی که خیلیا بهش چسبیدن”

    خدایا شکرت برای اینکه این آگاهی های ناب رو از زبان این مرد عمل میشنوم

    استاد اینکه بدنبال اصل هستید و برخلاف بدنه ی جامعه دارید حرکت میکنید و در زندگیتون موحد هستید برای ما خیلی خیلی لذتبخشه و البته قابل تحسین. همین تفاوت هاست که باعث شده ما جذبتون بشیم و حرفاتون رو وحی منزل بدونیم.

    الهی شکر

    مرسی که برای انتقال قوانین خداوند برامون وقت میزارید

    امیدوارم بهتر از اینها براتون رقم بخوره

    عاشقتونم♥️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    حیات گفته:
    مدت عضویت: 1205 روز

    سلام وقت بخیر و شاد باشید

    به نظرم برخی حرف های استاد حالت نظر دارد نه قانون

    خود من وقتی دانشجو بودم کارم عملی بود و همه بچه ها در کارگاههای مربوطه حاضر میشدن و حتی دستمزد هم میگرفتن و حتی خودشونم میکشتن که از اون یکی جای بهتری بروند و مولد ثروت باشند و امور خوابگاه را خودشون پول در بیارن

    ولی من حسم به شدت بد بود ، حتی ۱ بار هم اونجا توی هیچ کارگاهی نرفتم

    کوچکترین تلاشی نکردم تا ترم اخر که درس های عملیمون به خاطر نیود دستگاه کلا کنسل شد

    و من برگشتم شهر خودم و هدایتی رفتم یکجایی و اوجا مشغول به کار شدم

    و اون طرف بهم گفت چقدررررررر خوب کردی پیش اونها نرفتی چون از اول اونها کارو اشتباه یاد میدن و طرف دیگه به سختی درست میشه

    و ۱ سال بعد به عنوان استاد در دانشگاه شهرمون انتخاب شدم

    در صورتی که هیچ کدام از انها نه استاد شدند و نه کارگاه زدند

    ولی مطمعنم اگر اون زمان این فایل را گوش میدادم استرس میگرفتم و میگفتم پس منم باید برم سر کار

    و برای خودم یکی از اون کارگاههها پیدا میکردم

    درصورتی که خیلی اون زمان بهم گفتن بیا عقب میمونی

    ما صحبت میکنیم تو بیا همه دارن قوی میشوند

    ولی من هیچ توجهی نکردم

    و مینشستم توی خوابگاه فیلم میدیم ، ولی هیچ برنامه و رویایی هم برای ۱ سال دیگم نداشتم ، کلا هیچوقت اون زمان ها اهل برنامه ریزی

    و هدف گزاری نبودم

    البته بگم(ترمز زیاد داشتم ولی از بچگی من ادم چشم و دل سیری بودم نمیدونم چرا ، (منظورم قانع بودن نیست با اینکه خانوادم سطح متوسط بودن)

    رابطه ام با خدا هم خوب نبود چون خدا رو مسول قبول شدن در این دانشگاهی که دوست ندارم میدونستم و ناراحت بودم که جواب دعاهام نداده و گفتم دیگه کاری بش نخواهم داشت

    و این موضوع مال ۴ سال پیش هست

    و به جایی رسیدم بعد اون که همه متحیر شدند

    حتی خودم

    و اگر هم الان اینجا در خدمتتونم ، درخواست ازادی مالی و کار سیک تر و تعویض شغل داشتم که به این صفحه دوست داشتنی هدایت شدم

    به قول مولانا ، اینکه چه اتفاقی برای دیگران چگونه رقم خورده راضی نشو ، پرده از راز خود بگشای

    همون طور که کارل یونگ میگه : من مسوول سرگذشتی که بر تو گذشته نیستم من مسوول انتخابی هستم که خود کرده ام

    و متاسفانه الان فهمیدم بزرگترین دغدعه توی این راه همین دو دل شدن هاست

    که من قبلا اینجوری نبودم

    که نکنه اینجا باید اقدام کنم چون ایمانی که عمل نیاره حرف مفته

    نکنه این ارامشی که دارم مال بیخیالیمه

    نکنه الان باید حرکتی بکنم که برکت هم از خدا بیاد

    و………….

    در صورتی که بعد متوجه میشوی نه نیازی نبوده

    همینکه این پیدا کردن الگو باز دوباره می اندازت در یک فکرهایی که از این راه بروی

    اون چطور رقم خورده منم همونو بکنم

    اون چی داره منم همون تصویر را بسازم ، ماهی تابش فلانه ،،،،،اااا پس منم میخوام

    ووو………..که خیلی توی کامنتها دیدم

    تحسین عالیه خود من عاشق این وسیله هام ، اما انگار از خواسته های حقیقی مون دور شدیم

    و دیدم انگار همه میخوان یک راه رو برن و فکر میکنن مسیر اینه

    ولی گفتم من زمانی که همه کار میکردن نشسته بودم فیلم میدیم مسیری که حتی با حرف های استادم در تضاد

    کامنتهایی که میگزارم حسی است و فکر میکنم باید نوشته شود

    اضافه کنم(اسم کارگاه را اوردم تا رشته و شغل مشخص نشه که یه موقع روی کسی اثر بد بگذاره درحالیکه به اون کار علاقه مند هست)

    سپاسگزارم استاد و مریم عزیزم💫💫💫

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    میثم رخشان گفته:
    مدت عضویت: 1909 روز

    به نام الله

    سلام به همه عزیزان

    خداروشکر میکنم که توی صبحی به این زیبایی و با هوایی مطبوع اومدم و پیگیر این فایل های زیبا شدم

    یعنی خود مجموعه فایل های مصاحبه با استاد ی دوره ارزشمنده که خیلی میتونه توی بخش کنترل ذهن کمک کنه

    واقعا برای من هم دل ها نرم شد برای من هم همیشه لبخند بود همیشه شادی بود همیشه لذت بود و انجام میدادم

    یادمه به دلیل انگیزه بالا و شنیدن یسری فایل های استاد و اون یافتم یافتم ها که مسیر روشناخته بودم و کلی انرزی داشتم و سعی در تغییر و عمل میکردم اصلا کسی به اونصورت مقاومتی نداشت با من همه چیز گل و بلبل بود و هست الان و خواهد بود

    خوب اون موقع نتیجه خاصی از لحاظ مالی نداشتم و الان کلی نتیجه ایجاد شده اما همه چیز به نفعم تموم شد من توی بعضی از فایل ها اشاره کردم همون صحبت استاد جهان مسخر شماست همون که از جایی که به عقلت نمیرسه بهت کمک میکنه

    معمولان کسانی که توی کار لوازم یدکی خودرو هستند میدونن اکثر فروش مثلا تجهیزات زمستانی توی فصل خودش اتفاق میوفته ولی اون موقع فروش بعضی از این محصولات توی تابستون برای من بیشتر از فصل خودش شده بود

    و این کلی انگیزه به من میداد و داده همین الان هم دنبال این نشانه ها هستم

    یا بحث پرداخت بدهی ها و درامدی که اونموقع نداشتم ی احساسی بهم میگفت که قانون اینه که هرچی بخواهی میشود میومدم بدهی هام رو مینوشتم و میدیدم در کمال تعجب بدهی ها پرداخت شده و انگار هیچ چیزی فروخته نشده بلکه اضافه هم شده و این ایمان رو بیشتر میکرد

    یسری مسایل هم بود ولی من بایذ ایمان رو در عمل نشون میدادم و خدارو شکر

    درک کردم و میکنم و ایمان دارم به نصبتی که هدف دارم عمل میکنم احساسم خوبه درهای رحمت الهی بیشتری به روی من باز میشه

    خدارو صد هزار مرتبه شکرت

    الان کلی از کسب و کار های اطراف من بر مبنای حرکت ها و کارهایی هستش که من انجام دادم کلی از روی من به درامد رسیدن و همون هایی که اونموقع براشون ارزوی سلامتیو ثروت میکردم

    و پشت سرهم داره اتفاقات خوب رو به جلو برای من میوفته از لحاظ مالی

    از لحاظ سلامتی و کنترل ذهن دارم روی خودم کار میکنم استاد خیلی ببخشید من اینو میگم ولی درکی که از دوره قانون سلامتی دارم نخوردن نان خوردن یک وعده غذا خوردن صبحانه قهوه و پیاده روی مداوم و خوردن سرکه سیب هستش و به زودی به خودم قول میدم این دوره رو خرید کنم تا همیشه در سلامتی زندگی کنم و اگه مادرم قبول کنه بتونم با اگاهی های این دوره مساله قند خونش رو برطرف کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    مرادعلی ملایی کردکانلو گفته:
    مدت عضویت: 1717 روز

    درود بر استاد عزیز و مریم خانوم مهربان

    استاد من مدتیه که باخودم درگیرم.دوسال پیش از کارخونه ای که توش کار میکردم و یک سمت عالی داشتم اومدم بیرون چون دیگه دلم نمی‌خواست واسه کسی کار کنم.دلم میخواست عمرمو واسه رسیدن به آرزوهای خودم صرف کنم نه اینکه تو کارخونه واسه رسیدن صاحبان کارخونه به رویاهاشون من از عمرم مایه بذارم.

    اومدیم با برادرم و شوهر خواهرم یک دفتر املاک تأسیس کردیم که خب راضی کننده نبود.البته اونم بخاطر یکسری باورهای غلط خودم بود.

    اول اینکه در زمینه املاک هیچ تجربه ای نداشتیم و تکامل رو طی نکرده بودیم.

    دوم اینکه شراکت تو هر کاری که باشه نتیجه ای نداره.البته بعداز مدتی من همه کارهامو جدا کردم و گفتم که واسه کارمیکنم و فقط همراه سهم خودمو از اجاره مغازه میدادم اما اینم اشتباه بود چون توش باورهای غلط زیادی نهفته است.

    سوم اینکه من باید از آدمهای منفی اطرافم دوری میکردم.

    چهارم اینکه من املاک رو بخاطر اینکه پول خوبی توش بود دوست داشتم و کار مورد علاقه من نبود.

    الان مدتیه که دیگه این کارو هم ول کردم و نمی‌دونم چکار کنم.من قلبا به گل و گیاه و پرنده علاقه دارم و نمی‌دونم چطوری و از کجا باید شروع کنم.هر روز از خدا میخام منو تو مسیر علاقم هدایت کنه.ازش میخام راه رو با نشونه هاش بهم نشون بده.ولی گیج شدم.

    استاد این فایل شما یک حسی به من داد.

    من یکسره نگرانم.نگران اینکه کار و درآمد ندارم.هزارجور نگرانیه دیگه که وقتی این فایل رو گوش کردم خودبخود خیلی هاشون ازبین رفت.

    وقتی شما میگی اگه تومسیر خواسته هات محکم قدم برداری درهای رحمت خدا یکی یکی به روت باز میشه دلم آروم شد.ولی نمی‌دونم چطوری قدم بردارم.از کجا باید شروع کنم.

    دلم میخاد واسه خودم یک گلخونه داشته باشم.اما نمی‌دونم این همون کار مورد علاقمه.

    نمی‌دونم واردش بشم و سختی هاشو ببینم بازم اینقدر بهش علاقه دارم.

    از همه بچه های عزیز که تجربه ای دارن یا میتونن راهنمایی کنند خواهش میکنم کمکم کنید.راهنمایی کنید.چکار باید بکنم.اولین قدم سخت‌ترین قدمه.این اولین قدم رو چطوری بردارم.

    این موضوع کار و درآمد خیلی اذیتم می‌کنه و شدیداً تحت فشارم.دوستانی که میتونن راهنمایی کنند ممنون میشم.

    استاد عزیز بازم ممنون.حرفاتون ادمو آروم می‌کنه.وقتی واسه شما معجزه میشه واسه من یاهرکس دیگه هم میشه.فقط نمی‌دونم قدم اول رو چطور بردارم.

    سپاس فراوان بخاطر همه چی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2161 روز

    به نام فرمانروای آسمان ها و زمین

    سلام به استاد عزیزم و مریم شایسته نازنینم

    سلام به دوستان پرسشگر و جوینده حقیقت و درک اون

    مصاحبه با استاد_قسمت 27

    سوال پرسیده شده:

    استاد زمانی که شما در شروع کار خودتون ایران بودید و اول کارتون بود و از نظر مالی مشکل داشتید، چطور هزینه های زندگی تون رو تامین میکردید؟که باعث شد بتونید مسیرتون رو ادامه بدید و رها نکنید.

    چطور از عهده زخم زبان های مادرزن و زن و پدرزن و اطرافیان براومدید و ذهن تون رو کنترل کردید؟

    پاسخ استاد:

    اولا هزینه خاصی نبود.

    من وقتی بندرعباس بودم تازه با این قانون آشنا شدم که میتونم با ذهنم یکسری اتفاقات رو خلق کنم و خداوند هدایت میکنه و میشه از جاهایی که فکرش هم نمیکنی درها باز بشه. داستانش طولانی و مفصل هست اما کلیتش این بود که من دوست داشتم یک زمینی بخرم و اون زمین یک رشد مناسب داشته باشه.هیچی هم پول نداشتم.فقط میخواستم این اتفاق بیفته. بــعــد یک ایده ایی اومد که این پوله ایجاد بشه. بعــد پوله ایجاد شد و بــعد یک زمینی خریدم خیلی ارزان.

    قبلا اون زمین ها گران بود در شهرک دریا در بندرعباس.اما یکاتفاقی افتاد بود که زمین ها تیکهتیکه وکوچیک شد وتونستم یک زمین سیصد متری بصورت ارزان بخرم. واقعا معجزه آسا پولش جور شد و این اولین چیزی بود که باورم رو قوی کرد که خداوند میتونه پاسخ بده به شکلی که باورت نمیشه تو تاکسی که کار میکردم با شخصی آشنا شدم که گفت من مسوول اون زمین ها در تعاونی هستم. و اتفاقات خوبی که افتاد و با بهترین قیمت یک زمین دست اول برام پیدا کرد.معجزه در این حدکه یک زمینی گرفتم که حتی متراژش بزرگتر بود با قیمت خیلی خیلی مناسب اون زمین ها در عرض چندماه 30 برابر قیمتش افزایش پیدا کرد. اما اون موقع هیچ برنامه ایی نداشتم ونفروختم. و اون زمانی که دیگه هدف داشتم و میدونستم میخوام چیکار کنم با کاهش قیمت البته 15 برابری که سرمایه گذاری کرد بودم فروختم. کل پول رو گرفتم و دادم دست مدیر برنامه هام که رفیق و فامیل مون هم بود.(کاری ندارم که کارم اشتباه بود اینکه آدم خودش آمار حساب کتاب هاشو نداشته باشه اشتباهه.و اون زمان من قانون رو به این دقت نمیدونستم) و ما هم تومسافرخونه ها زندگی میکردیم و هزینه خاصی نبود. همون پوله کار رو شروع کرد و همون پوله از هیچ به وجود اومد.

    و تو اون دوره برای من این اتفاق ها افتاد….

    وقتی ادم بـخواد خداوند از همه جا دستاشو میاره و اتفاقات رقم میخوره.

    اینکه اون بنده خدا بیاد تو تاکسی بشینه بغل من، بعد اون حرفها رو بزنه و اون زمین رو بخرم بعد اینجوری رشد کنه و بعد بیایم.

    به هرحال ایمانم رو قوی کرد که اتفاقات میتونه بیفته و معجزات میتونه رخ بده، وقتی من تغییر میکنم و باورهامو تغییرمیدم.و درهای رحمت خداوند بازه ومیتونه بیشتر و بیشتر بشه.

    برای هزینه ها هم که گفتم.و کلا من آدم پر هزینه نیستم وکلا یک دست لباس بیشتر نداشتم.با هزینه های کم داشتیم زندگیمون رو میگذروندیم.

    بــعد بطور معجزه آسا یک خونه با وسایل نو و تمیز و مرتب سر راه مون قرار گرفت.

    وقتی آدم حرکت میکنه وقتی آدم شجاعت حرکت کردن در مسیر رو پیدامیکنه درها باز میشه. همه از هیچ یا صفر شروع کردند هرکسی که به یکجایی رسیده یا حتی از زیر صفر…

    درمورد تحقیر و اینا که گفتین خانواده خوبی بودند دخالت نمیکردند.البته چون آدم شر و تندو تیزی بودم کسی هم جرات نمیکرد که منو تحقیر کنه یا دست بندازه.هرکسی اگر میخواست دخالتی کنه من واکنش نشون میدادم قطعا…یکی از دلایلی که فهمیدم شراکت کار اشتباهی هست این بودکه باید شریک رو راضی میکردی تا ایده هاتو اجرا کنی. همه ی پیشرفت های من زمانی شروع شد که از شریک هام جدا شدم وتونستم ایده هام رو راحت اجرا کنم.

    من مطمئنم اگر کسی با تمام وجود حرکت کنه خداوند درها رو باز میکنه، خداوند دل ها رو نرم میکنه براش.مهم اینه با تعهد حرکت کنه.

    به هرحال همه چی گل و بلبل هم نبود دیگــرانی بودند که میگفتند اون شرایط خوب رو ول کردی و … اما من نمیتونستم به اون شیوه قبلی زندگی کنم. من باید دنبال اهدافم میرفتم، باید راه رسیدن به اهدافم رو پیدا میکردم،اوایلش تا قانون رو بفهمم خیلی سخت تر بود و خیلی بیشتر طول کشید خیلی اذیت شدیم. ولی بعد که قانون رو فهمیدم انصافا همه چی دیگـه زود اتفاق افتاد دیگـه بوم بوم بوم…هدف ها تیک خورد.برای همین دوست دارم بچه ها اصل رو بفهمند تا این فرعیات و حاشیه ها که بعضی ها بهش چسبیدن…

    خدایا شکرت برای داشتن لپ تاپی که راحت میتونم کامنت بنویسم،راحت فایل ها رو بارها و بارها گوش بدم.

    خدایا شکرت برای اینکه تنهام و جای درستم در خونه مون هستم و میتونم با تمرکز لیزری رو خودم کار کنم.

    حدایا شکرت برای اینکه داره درکم نسبت به قوانین هربار بهترمیشه و منم یک روزی میگم اهدافم رو تیک خورد بوم بوم بوم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  10. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3347 روز

    سلام

    آن چیزی که همیشه به ما جواب میدهدتوکل به خداست

    با خداباش و پادشاهی کن بی خدا باش و هر چه خواهی کن

    کافیست بخواهیم باورهای مناسبش را بسازیم و اقدام کنیم و ادامه دهیم در این صورت جواب گرفتن ما حتمی است

    حتی اگر علی الظاهر به چالشهایی بربخوریم این همان راهی است که دارد ما را به موفقیت می رساند

    اعتقاد به معجزه معجزه می آورد

    هر کاری را که بخواهیم انجام دهیم باتمام وجود بخواهیم و آن را انجام دهیم و حرکت کنیم و حرکت کنیم جاده برای ما هموار میشود تا حرکتی نکنیم جاده را طویل وپر پیچ و خم می بینیم باید حرکت کنیم اقدام کنیم و اینطوری جلوی راه ما هم صاف می شود و کمکها می آید چرا که ما با هدایت خدا قدم اول را برداشته ایم و با هدایت بعدی قدم بعدی را هم برمیداریم

    وقتی هدفی داریم برایش کاری می کنیم و این طوری خدا که همت ما را می بیند خودش برکات را به سمت ما می آورد و این لازمه اش حرکت است

    ازتو حرکت ازمن برکت

    وقتی اقدام می کنیم وقتی هدف داریم به خدا می سپاریم و خدا خودش همه چیز را درست کند به شرط اقدام

    شاید ظاهرا همه چیز در ظاهر بدباشد ولی وقتی ایمان به هدفت داری حرکت کن و اوضاع درست میشود

    تو در را ه بنه هیچ مپرس که خود راه بگویدت که چون باید کرد

    just do it now

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای: