مفاهیمی که استاد عباس منش در این فایل توضیح می دهند شامل:
- به اندازه ای که قانون را بهتر درک می کنیم، به همان اندازه نگرانی های ما تبدیل به جسارت برای سازندگی می شود؛
- طبق قانون، همانگونه که یک شبه یک گونی پول از آسمان برایت نمی افتد، همانگونه نیز “سقوط” یک شبه اتفاق نمی افتد؛
- موفقیت پایدار، یعنی موفقیتی که پایه و اساس دارد، هویت دارد و هویت آن آجر به آجر با درک قانون و رشد شخصیت درونی به وسیله این درک ساخته شده است. این جنس از نتایج پایدار، خروجی یک شخصیت قوی است که با این راحتی با هر طوفانی نمی لرزد چون در مسیر خودسازی، نه تنها راهکار مقابله با طوفان را یاد گرفته بلکه می داند چطور از آن به نفع خود بهره برداری کند.
- مثل همه ی مهارت ها، مهارت شما در عمل به قانون، یک روند تکاملی دارد. این روند تکاملی با استمرار در به یاد آوردن قانون، درک قانون و تعهد برای اجرای همان مقدار درک در روند روزانه زندگی، هر بار بهبود پیدا می کند و هر بار شخصیت قوی تری در شما می سازد که به این راحتی از صراط مستقیم خارج نمی شود؛
سوالات:
1.عمیق ترین درک شما از قانون -که بیشترین تاثیر را بر تغییر ذهنیت قبلی شما گذاشت- چه بود؟
این درک، به چه شکل خود را در تجربیات زندگی شما بازتاب می داد؟ این درک چه ایده هایی به شما برای تغییر شرایط زندگی تان می داد؟ چطور با این درک به خودتان انگیزه می دادید برای ادامه مسیر، خصوصا وقتی نتایج محسوسی نداشتید؟
2. اگر تمام ثروت و دستاوردهای خود را از دست بدهید و تبدیل به یک آدم عادی شوید در حالیکه همین میزان درک از قانون را دارید، چقدر طول می کشد دوباره به جایگاه کنونی برسید؟
3. بعد از آشنایی با قانون و در شروع مسیر، چقدر قانون را باور کردید؟ چطور شک و تردیدهای اولیه را نسبت به قانون برطرف کردید که موجب شد در مسیر عمل به قانون استمرار داشته باشید؟
3. سیر تکاملی خود درباره رسیدن به موفقیت مالی را توضبح دهید. چقدر طول کشید تا از درگیری ها، مسائل مالی و بدهی، به استقلال مالی برسید؟
5. اگر با باورها و آگاهی های کنونی به 14 سال پیش که تازه این مسیر را شروع کرده بودید برگردید، چه باوری را بیشتر از همه جدی می گیرید و روی آن کار می کنید؟ چه مهارتی را بیشتر از بقیه بهبود می دهید؟ چه اصلی را از همه جدی تر می گیرید و به چه شکل عمل می کنید؟ یعنی در مسیری که تا کنون آماده اید، چه آیتمی را بیشتر از همه تغییر می دهید؟
6. پایه ای ترین باوری که موجب استمرار در مسیر درست می شود چیست؟ حتی با اینکه در شروع کار هنوز نتیجه ی مورد انتظارت را ندیده ای؟
7. چرا بعضی ها خیلی راحت تغییر می کنند و بعضی ها برای اینکه تغییر کنند خیلی باید تلاش کنند و روی خودشان کار کنند؟
چرا بعضی ها آموزه های شما را خیلی راحت باور می کنند، اما بعضی ها برای باور کردن این قوانینی که بر خلاف شنیده های قبلی آنهاست، باید خیلی تلاش کنند؟
چرا بعضی ها به راحتی توکل می کنند و تسلیم خدا می شوند و بعضی ها بسیار مردد هستند و به این راحتی به نقطه تسلیم شدن در برابر خداوند نمی رسند؟
چند کلید در باب آگاهی های این فایل و یک تمرین:
نشانه ی تغییر باورها به صورت بنیادین این است که نتایج پایدار می شوند. اما شاخص اصلی درباره اینکه فرد می تواند باورهای خود را به صورت بنیادین تغییر دهد این است که:
- چقدرمی تواند در مسیری که درباره درستی اش به آگاهی رسیده، استمرار بورزد؛
- چقدر شیوه فکری و رفتاری قدرتمند کننده ای را ادامه می دهد که در حال آموختن آن است حتی اگر در ابتدا برای ذهنش جذاب نباشد؛
- چقدر قانون را به ذهنش یادآوری می کند خصوصا در لحظاتی که کنترل ذهن سخت می شود و ذهن تمایل دارد به برگشتن به عادت های قبلی؛
- چقدر به فرعیات خوش رنگ و لعابی که در طی روز جلوی راهش قرار می گیرد، “نه” می گوید و چقدر به اصولی از قانون که اطاعت از آنها برای ذهنش جذابیتی ندارد یا سخت و حوصله سربر است، “بله” می گوید
باورهای قدرتمند کننده با استمرار در مسیر درست ساخته می شوند. استمرار در مسیر درست یعنی: تلاش آگاهانه برای ترک عادتهای محدود کننده و ایجاد عادت های قدرتمند کننده.
تلاش آگاهانه یعنی: از آگاهی های این گام ها، منطق هایی بسازیم برای اینکه آن عادت محدود کننده را برای ذهن مساوی با یک رنج کنیم و ترک آن عادت را برای ذهن تبدیل به یک لذت. سپس به صورت مکرر این منطق ها را به ذهن یادآوری کنیم تا جایی که تبدیل شوند به شیوه ی فکر ذهن مان. یعنی ذهن ما به صورت ناخودآگاه به شیوه آن رفتارها و عادت های قدرتمند کننده فکر کند و به مسائل نگاه کند. این معنای واقعی آن چیزی است که “تعهد” نامیده ایم. تعهد یعنی تبدیل باورهای قدرتمند کننده ی هماهنگ با قانون به عادت های فکری و رفتاری.
مهاجرت به مدار بالاتر، از قدم برداشتن در راستای ایجاد این عادت های فکری و رفتاری قدرتمند کننده شروع می شود. یعنی بهبود فکر، رفتار و عملکرد از همان جایی که هستید، با همان شرایط و امکاناتی که دارید.
با توجه به آگاهی های این قسمت، به این سوال فکر کنید و جواب دهید:
«حالا که میدانید نتایج پایدار، یک روند تکاملی است و یکشبه پدیدار نمیشوند، بلکه با استمرار در درک قانون و اجرای این درک در افکار، رفتار و عملکرد ایجاد می شوند، در لحظاتی که ظاهرا هیچ پیشرفت فوری و آشکاری نمیبینید، به چه شکل می خواهید انگیزه های خود را برای استمرار در این مسیر حفظ کنید و اجازه ندهید شک و تردیدهای ذهن تان، پای شما را بلرزاند؟
از خلال توضیحات استاد در این فایل، چه منطق هایی استخراج کرده اید که فکر می کنید می تواند در این زمینه به شما کمک کند تا همچنان در مسیر عمل به قانون استمرار بورزید، ناامید نشوید، درباره اینکه این مسیر قطعا نتیجه می دهد تردید نکنید و به مسیر قبلی بر نگردید؟
منتظر خواندن ایده ها و راهکارهای شما در پاسخ به این سوال و کلیدهایی که از این قایل گرفته اید، هستیم
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | قانون پایداری نتایج231MB28 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | قانون پایداری نتایج27MB28 دقیقه
به نام خدای مهربان
مصاحبه با استاد
قانون پایداری نتایج
ثروت یک رو دو سال پیش تهیه کردم خیلی روی خودم کار کردم اما همیشه یک احساس نیاز بزرگ به این مسئله داشتم که تصور ذهنی شما از قوانین را بدونم و همون رو توی ذهنم تصور کنم
تصویر ذهنی که از قوانین توی ذهن شما شکل میگیره و به هر شکلی که هست من به دنبال اون تصویر هستم
تصویر ذهنی از قوانین را درک نمیکنم که مثلاً تصویر خاصی توی ذهنم داشته باشم وقتی که اولین بار فیلم راز رو دیدم اصلاً انگار یه چیزایی رو شنیدم که از قبل میدونستم فقط انگار یکی باید بهم میگفت مثلاً خیلی مبهم میدونستم یکی اومده گفته واضح شده یا باورپذیر شده برای من و اونم این بود که اتفاقات رو خودتون رقم میزنید با افکارتون
وقتی که من اینو درک کردم دیگه شروع کردم به کار کردن روی خودم بعد وقتی که کار کردم خب اول از اتفاقاتی که یه ذره کوچولوتر بود اتفاق افتاد بعد که اتفاق میفتاد من مطمئن شدم که قضیه همینه
حالا اتفاقات بزرگ هنوز رخ نداده به خاطر اینکه من هنوز به اون اندازه خوب روی خودم کار نکردم دیگه همین جور فقط ادامه میدادم فقط کار میکردم نتایج هم گرفته بودم
حالا بعضیها خیلی زود ناامید میشن میگن نتایج بزرگ چرا نمیاد من اصلاً ناامید نشدم یعنی من اون اتفاقاتی که رخ داد همون اوایل که من اومدم به یک دوستی فکر میکردم همون موقع زنگ میزد
یا مثلاً یه غذای خاصی دوست داشتم بخورم میومدم خونه میدیدم درست شده برام
یا اینکه به یک مسیر خاصی هدایت میشدم یا مثلاً یه سری کارهام خیلی راحت انجام میشد برخلاف گذشته که مریض نمیشدم
یا ماشینم خراب نمیشد
یا مثلاً مشتری خوب بیشتر گیرم میومد
مثلاً در بستی به تورم میخورد
قبلاً نمیشد الان داره میشه و از این چیزها دیگه وقتی رخ داد من فهمیدم قضیه همینه اصلاً دیگه شک نه به معنای اینکه اصلاً شک نداشتم ولی اگر در کل نگاه کنیم شک خاصی وجود نداشت یه موقعهایی میشه آدم یه ذره ناراحت میشه بیحوصله میشه ولی اینکه بگم نه این جواب نمیده هیچ وقت نشد. جواب میده فقط من باید بهتر کار کنم
مثل این میمونه که شما یک روشی رو به شما یاد میدن که ضربه ایستگاهی بزنید توی فوتبال بعد شما چند بار تمرین میکنی یه ذره میبینی اون روشی که به شما گفتن خیلی تغییر ایجاد کرد توی نتیجه اون ضربه ایستگاهی
قبلا مثلاً خیلی توی در و دیوار میزدی الان خیلی داره بهتر میشه ولی هنوز اون چیزی که میخوای نشده میفهمی که بهتر شده همین که میفهمی بهتر شده دیگه موضوع اینه که ادامه بدی اونقدر تمرین کنی تا بشینه اون شیوه جدید روی پات
به خاطر همین شکی نداری که اون روش درسته فقط اینو به خودت میگی که من باید بیشتر تکرار کنم تا به اون نتیجه نهایی که میخوام برسم
منم همینجوری بوده تصویر خاصی نبوده که بگم تصویر خاصی از قوانین داشتم و اینا
من فهمیدم افکار منه که داره اتفاقات رو رقم میزنه و افکارم از کجا به وجود میاد از طریق ورودیهام
من باید ورودیهام رو کنترل کنم آگاهانه یه سری باورها رو هم در خودم ایجاد کنم و بعدش هدایت میشم ایدهها میاد اتفاقات شرایط موقعیتها به وجود میاد و هدایت میشم به مسیر خواستههام
این دیگه چیزی بود که من قطعاً همون اوایل بهش رسیدم و با اطمینان در مورد خواستههام صحبت میکردم
دوست بعدیمون پرسیدن که من توی ارتباط برقرار کردن با جنس مخالف مشکل دارم توی فضای مجازی مشکل خاصی ندارم ولی حضوری و رو در رو نمیتونم ارتباطی برقرار کنم اصلاً روم نمیشه چیزی بگم این موضوع برام یه معضل بزرگی شده روی چه باوری باید کار کنم روی عزت نفس باید کار کنیم روی اون مواردی که در دوره عزت نفس گفتیم باید کار کنیم یعنی در واقع به علت باورهای محدود کننده که ما در گذشته داشتیم که زشته تو اگر مرد باشی زشته با خانم صحبت کنی اگر زن باشی زشته با آقا صحبت کنی فلانه و بهمانه.
و اون اعتماد به نفسی که از ما گرفته شده بود باعث شده خیلی مسئله داشته باشم خیلی خودمون رو باور نداشته باشیم خیلی احساس بیارزشی کنیم خیلی اینجوری فکر کنیم که نه بابا منو اصلاً آدم حساب نمیکنن اون دختره خیلی خوشگله خیلی درس خونده است خیلی کلاسش بالاست من که آدم معمولیم خونواده معمولیم من لیسانس دارم اون دکترا داره من کار ندارم وضعم خوب نیست اون یک ماشین مدل بالا داره یا برعکس پسر فلان و این باعث میشه اصلاً ما نتونیم اون خودباوری رو در خودمون داشته باشیم که بتونیم ارتباط برقرار کنیم اگر میخواهید تغییر کنید باید روی خودتون خیلی بیشتر از این کار کنید اینکه یک جملهای رو من بگم هیچ تاثیری نداره یک روندی رو باید طی کنید تا اون نتیجه براتون به وجود بیاد
این سوال هم زیاد پرسیدن که اگر تمام ثروت و شهرتتون را از دست بدید و تبدیل بشید به یه آدم عادی حتی کسی هم دیگه شما رو نشناسه چقدر زمان میبره تا به همین جایگاهی که دارید برسید.
من این سوال رو هم قبلاً خودم اون موقع که مصاحبه میکردم از افراد میپرسیدم اولاً که من یه آدم عادی هستم همین الان اصلاً یه آدم عجیب و غریب و فلان نیستم
کلاً دوستان من به هیچ عنوان علاقه ندارم که فکر کنید من یک لطف خاصی پروردگار به من داشته یا یه ویژگی خاصی دارم یا یک عامل خاصی توی وجود من هست که باعث این نتایج شده به هیچ عنوان اینطور نیست
یعنی من که خودم را از نزدیک میشناسم به شما میگم من یه آدم کاملاً عادیم با همون ترسها نگرانیها کفر شرک و با همه خصلتهایی که همه آدمها دارن
فقط از یه زمانی سعی کردم روی خودم کار کنم و این روند رو ادامه بدم بنابراین به هیچ عنوان اینجوری نیست که بگم به یک دلیل خاصی من از بقیه بالاترم و اگر تمام ثروت و شهرت را از دست بدید چی میشه
هیچی نمیشه اصلاً یه مسیر دیگهای میرم به نظر من
یعنی اگر این آگاهی رو داشته باشم اصلاً خدا میدونه چه مسیری رو میرم ولی اینو میدونم که هیچی نمیشه یعنی هیچ اتفاق بدی نمیفته و اصلاً کلی ماجراجوییهای دیگهای میکنم توی چیزای دیگه یعنی من که به همه اینا رسیدم و تجربهاش کردم اگر همه اینا رو از دست بدم نه تنها هیچ اتفاقی نمیفته بلکه ممکنه با جسارت بیشتری یه سری ماجراجوییها رو بکنم.
و هرچند که وقتی شما توی مدار درست هستید هیچ وقت این اتفاق برای شما نمیفته یعنی هیچ وقت این اتفاق نمیفته که مثلاً بیل گیتس یا وارن بافت یا زیدان همه چیزشون را از دست بدن
برای هیچکس این اتفاق نمیفته یعنی برای کسی که در مسیر درست هست و یک روند درست رو به صورت به مدت زمان طولانی طی کرده هیچ وقت این اتفاق نمیفته به این دلیل که یه سری چیزها رو ساخته توی ذهنش تا به اینجا رسیده اونا هم درست ساخته شده که این نتایج به این بزرگی رخ داده اون درست ساخته شدهها به این راحتی خراب نمیشن
وقتی شما توی مسیر درست پایدار میشی به این راحتی برنمیگردید به قبل
یعنی مثل کسی که 20 سال ورزش کرده به این راحتی از لحاظ جسمی ضعیف نمیشه حتی اگر هم کم کار کنه روی خودش اصلاً کار نکنه روی خودش بارها دیدید طرف مثلاً 50 سالشه 60 سالشه ورزشکار خیلی خوبی بوده الان 60، 70 سالشه سالهاست ورزش نکرده ولی وقتی دست بهتون بده دستتون خورد میشه یعنی وقتی یه آدم روی خودش کار کرده و به نتایج خیلی بزرگی رسیده به این راحتی اتفاقات جوری رقم نمیخوره که از اون بالا بیفته پایین مگر اینکه اون بیسش درست نباشه یعنی خیلی تکاملش رو طی نکرده باشه خیلی زود یه شبه به یک سری اتفاقات رسیده باشه
چرا خیلی زود هم میتونه بیفته پایین ولی کسی که مثل علی دایی، مثل عادل فردوسیپور، مثل شجریان این همه اتفاق برای شجریان افتاد ولی از اون بالا پایین نیفتاد یا برای آقای علی دایی علی پروین یا مهران مدیری این همه بالا و پایین شدن مگه کم بالا و پایین شدن توی تلویزیون راهشون ندن این اتفاق بیفته ممنوع التصویر و ممنوع الصدا بشن و خیلیهای دیگه ولی میبینیم که هیچ وقت از اون بالا به پایین نیفتادن حالا یه سری موجهای سینوسی بوده ولی همون خیلی زود دوباره برگشتن و حتی بیشتر از قبل هم به دست آوردن بنابراین وقتی شما روی خودتون خیلی خوب کار میکنید و باورها رو به صورت بنیادین ایجاد میکنید که نشانش اینه که نتایج پایدار میشه یعنی سالهای سال یه سری نتایج خوب را با خودت میبری به این راحتی یه شبه چیزی رو از دست نمیدی.
اما من اگر خدا شاهده همین الان همه آنچه که دارم را از دست بدم هیچ اتفاق خاصی نمیفته
اینکه حالا کی به اینجایی که هستم میرسم چقدر طول میکشه مطمئناً اگر بخوام برسم یعنی توی همین مسیر برم مطمئناً خیلی کمتر طول میکشه ولی اینکه توی کدوم مسیر برم باید اون لحظه شرایط به وجود بیاد که ببینم توی کدام مسیر میرم
دوستمون پرسیدن که چرا بعضی از افراد با شنیدن چند جمله متحول میشن و زندگیشون تغییر میکنه و بعضی برای اینکه تغییر کنه باید سالها روی خودشون کار کنند
چرا بعضی صحبتهای شما را به راحتی باور میکنند بعضی خیلی باید تلاش کنند تا باور کنند
چرا بعضی به راحتی تسلیم میشن ولی بعضیها سالها مبارزه میکنند تا تسلیم بشن چرا بعضی به راحتی به خدا میسپارند و اعتماد میکنند ولی بعضی نگران و مردد هستند
چرا بعضی به راحتی ذهنشون رو کنترل میکنند و بعضی بعد از سالها تلاش هنوز از کنترل افکار و احساسشون ناتوان هستند
این تضاد و تفاوت را چطور تعریف میکنید من فکر نمیکنم کسی با یک جمله متحول بشه مگر اینکه مثل این میمونه که یکی داره یک میخی رو روی دیوار بتونی میزنه مثلاً 50 تا ضربه داره میزنه این میخه نرفته تو
ضربه 51 رو که میزنه این میخه میره داخل دیوار یه نفر توی ضربه 51 این صحنه رو میبینه بعد میگه این میخ رو زد تق زد رفت توی دیوار
اصلاً یک آدم جادویی هست با یک ضربه مثلاً این کارو انجام داد
حالا مثال میخ هر کار سخت دیگهای رو شما در نظر بگیرید من فکر نمیکنم کسی باشه که اینجوری باشه
مگر اینکه اون اتفاق قبلاً افتاده توی ذهنش ولی شما اون لحظه آخر رو دیدی
یعنی اون زیر خاک اون جوانه کلی اتفاق افتاده و رشد کرده و پیش رفته بعد توی یک هفته رشد کرده اومده بالا شما اون بالا رو داری میبینی اون زیر رو قبلاً ندیده بودی من یه مثالی بزنم
یه داستانی هست از یک زندانی محکوم به اعدام که میخواستن اعدامش کنن
بعدها مادر این زندانی خیلی به شاه التماس میکنه که پسرم رو اعدامش نکنید من هر کاری بگید انجام میدم دیگه شاهم برای اینکه یه چیزی پرونده باشه که این از شرش کم بشه این مادر این پیرزن
میگه اگر تونستی یک گاو سالم که 400 تا پله هست از کاخ پادشاهی من از پله پایین تا پله بالا بیاری من پسرت رو اعدام نمیکنم
یعنی یه چیز نشد
یه گاو چند صد کیلو وزنش باشه به یک پیرزن نحیف اونم میگه باشه یک سال به من وقت بده من این کارو انجام میدم میگه باشه اگر تونستی یک سال ما که این همه وقت نگهش داشتیم یک سال دیگه هم نگهش میداریم و یک سال بعد این توی اون یک سال یک مسیری شبیه اون مسیر تپهای رو پیدا میکنه گوساله تازه به دنیا اومده رو میزاره روی دوشش و هر روز این مسیر رو میبره بالا میاره پایین گوساله هر روز بزرگتر میشه و دوباره فردا همینجوری تا اینکه این گوساله یک سال در واقع به همون نسبتی که بزرگ میشه عضلههای این پیرزن هم قوی میشه برای انجام این کار و این کار براش راحتتر میشه یک سال بعد که این گوساله گاو شده میاد به راحتی یک گاو کامل و سالم و بزرگ رو میاره روی دوشش میذاره و چون عادت داشته این گوساله که همیشه این کار باهاش بشه هیچ مقاومتی هم نداشته میزاره روی دوشش و میبره بالا و پسرش آزاد میشه و واقعاً هم همینه.
اگر یک نفری اون صحنه آخر رو دیده باشه اصلاً دیوونه میشه اصلاً باور نمیکنه میگه چطوری همچین آدمی تونست یه همچین کاری انجام بده ولی وقتی شما کل داستان رو دیده باشید میدونید که قضیه چه جوری اتفاق افتاده بنابراین اینکه یک تحول لحظهای حتی برای حر بن ریاحی
اینا اون ایمانه توش بوده یه سری حالا توی اون برهه یه سری تحت تاثیر جامعه یه سری حرفها رو شنیده بوده به یک سمت دیگهای رفته ولی اون پاکدامنی اون درستی و این ایمان و اون راست کرداری بوده و اونا داشته کار خودش رو میکرده حالا توی یک لحظه تصمیمش رو گرفته عمل کرده واقعاً اینجوری نبوده که مثلاً آدم بد طینت و آدم بد ذات و آدم نادرستی باشه یهویی یه شبه عوض میشه.
اونایی که توی برنامه ما میان و آمادگی تغییر دارند من همیشه میگم اونایی که از برنامه من استفاده میکنند که آمادگی تغییر رو داشته باشند به همین دلیل هم میگم من آموزشهام برای همه نیست برای یک عده خاصی هست که وقت میذارند زمان میذارند انرژی میذارن روی خودشون کار میکنند اشتیاق دارند تواناییش رو دارند حالا چه از لحاظ مالی چه از لحاظ ذهنی اونا آمادگیش رو دارند برای یک سری تغییرات بعد میان با برنامه ما چون آمادگیش رو دارند نتایج خیلی بزرگی هم میگیرند یعنی خیلی کارها رو کردن ولی اون ضربه آخری رو هنوز نزدن بعد میان توی برنامه ما اون ضربه آخری رو ما در موردش توضیح میدیم و اون ضربه آخری رو میزنه بعد اتفاقها رخ میده و بعضی از دوستان که میبینن توی کامنتها میگن چرا اون مدت عضویتش توی سایت 10 روزه به این نتایج رسیده من مدت عضویتم دو ساله به نتایج نرسیدم هنوز
اینا همش برمیگرده به اون آمادگیه
و بعد یه موضوع دیگه هم در مورد مدت عضویت که خیلیها هم نوشتید توی نظرات که شما دو ساله توی سایت عضو هستید من تعجب میکنم از این سوالی که پرسیدید یا از مشکلی که دارید یا از این چیزی که هنوز حل نشده شما که دیگه باید حل بشید مثل این میمونه که یکی رفته باشه باشگاه ثبت نام کرده باشه سه سال پیش بعد ما بگیم تو که سه ساله توی باشگاه ثبت نام کردی الان باید بشی آرنولد چه ربطی داره به ثبت نام اگه سه سال پیش من رفته باشم توی کتابخونه یا توی باشگاه ثبت نام کرده باشم تمرین نکرده باشم مگه مدت عضویت من چیزی رو مشخص میکنه به همون نسبتی که اگر شما بری توی باشگاهی ثبت نام کنید ولی نرید استفاده کنید تمرین نکنید کار نکنید تاثیری نداره برای شما
به همون نسبت هم اگر شما توی سایت ما عضو شده باشید و تمرینها رو انجام نداده باشید و باور نکرده باشید اون حرفها رو هیچ تاثیری نداره بنابراین مدت عضویت اصلاً مهم نیست اون مقداری که با تمرکز و تعهد و عشق و با باور روی خودت کار میکنی اون تاثیر اصلی رو داره.
سیر تکاملی سالهای اول پیشرفتتون رو همان موقع که درآمدتون در حدود یک سال و نیم یا دو سال 150 برابر شده بگید
تکامل همین بود که من وقتی روی باورهام کار کردم به همون نسبت از همون شغلی که داشتم از همون کاری که داشتم بارها و بارها گفتم وقتی روی خودتون کار میکنید اصلاً نیاز نیست که چیزی رو تغییر بدید از همون جایی که هست تغییرات شروع میشه بعد خود به خود هدایت میشید به مسیر بعدی نه اینکه بگید من چیزی رو تغییر بدم بیزینسم رو تغییر بدم تا درآمدم بیشتر بشه اگر باورهاتون رو واقعاً تغییر داده باشید از همون جایی که هستید از همون مکانی که هستید از همان نقطهای که هستی با همون کاری که میکنی با همون استعداد با همون توانایی وضعیتت شروع میشه متفاوت شدن درآمدت شروع میشه به بیشتر شدن و بعد یواش یواش میتونه موقعیت تغییر کنه ولی این نیست که بگی نه من شغلم رو عوض کنم تا درآمدم بیشتر بشه کشورم رو عوض کنم تا درآمدم بیشتر بشه یا هر چیزی شبیه این از همون جایی که هستید این اتفاق شروع میشه
من از همون جایی که بودم توی بحث آموزش و بحث تندخوانی از همون جایی که بودم روی خودم شروع کردم به کار کردن و غیر از اینکه روی خودم کار میکردم یه سری از مسائلی هم که بود توی زندگی با همسر سابقم داشتم اونا یه سری من هی به زور میخواستم این زندگی رو نگه دارم حالا هی داشتم مقاومت میکردم در مقابل این تغییری که باید رخ میداد و بعداً فهمیدم چقدر خوب شد این تغییر اون مقاومت باعث شد که انرژی من روی کار نباشه تمرکز من روی کار نباشه و نتونم درست روی باورهام کار کنم به محض اینکه مقاومت رو برداشتم و اون حق طلاق رو دادم و گفتم اصلاً هرجوری که خودت میخوای انتخاب کنی من کاملاً دیگه اصلاً بیتفاوتم نسبت به هر انتخابی که شما میخوای هر چیزی بشه همون چیز درستی هست و بعد اومدم تمرکز کردم روی کارم و روی باورهام کار کردم اصلاً بمب بمب پشت سر هم از همون شب اول اینکه خیلی جالب بود برام اینکه از همون شب اول این اتفاقات مالی من شروع شد
از همون شب اول
یعنی به محض اینکه من این کارو کردم گفتم خداحافظ من رفتم هرجوری میخوای تصمیم بگیر از فرداش اون همه روی خودم کار کردم چون پام روی ترمز بود ماشین راه نمیرفت تا پام رو از روی ترمز برداشتم گفت بمب اتفاقات رخ داد و اولش از دورههای تندخوانی حضوری بود توی شهرستانها بعدش یواش یواش رفتیم توی بحث تولید همون دورهها به صورت سی دی و دی وی دی و بعدش آنلاین و همین جور بهتر و بهتر.
گفتن که راجع به سرمایهگذاریتون بیشتر توضیح بدید همیشه گفتید ملک و سایر سرمایهگذاریها چی هستند شرکت
یه سری ایدههای خیلی خوب توی بیزینس داشتم که میشد کار کنی توی آمریکا و در حد خیلی زیادی هم پیش بردن و بعدش مسیرم عوض شد یعنی یه حسی بهم گفت که این مسیری که هستی رو ادامه بده چون تمرکزم رو میبرد یه برههای هم اگر یادتون باشه روی سایت زیاد کار نمیکردم زیاد فایل قرار نمیدادم و داشتم روی اونها کار میکردم ولی خیلی هم از لحاظ مالی ممکن بود جواب بده هنوز نشد که ببینم چقدر جواب میده ولی اصلاً یه حسی اومد گفت تو همین مسیری که داری میری روی همین برو روی همین سایت کار کن همین فایلهای رایگان دوره محصول توی همین حوزه باش تمرکزت رو بذار تیکه پاره نکن تمرکزت رو این راهی هست که باید بری این بحث توحید و این مسیری که داری میری این مسیری هست که باید بری بعدش من دیگه خیلی از اونها رو کات کردم یا اینکه هزینه کردم روشون با اینکه پیش بردمشون با اینکه اصلاً هدفها و برنامههای خیلی زیادی داشتم براشون ولی یه آدمی هستم که وقتی یه چیزی الهامی اینجوری قوی بهم گفته میشه خیلی دیگه مقاومت نمیکنم هر چقدر پیشرفته باشم قبول میکنم چون خیلی جواب گرفتم ازش
اگر با این آگاهیها و تجربهای که الان دارید برگردید به 15 سال پیش به روزهایی که از لحاظ مالی ضعیف بودید و روابط نادلخواه بود دقیقاً چه کارهایی انجام میدادید روی کدوم باورها کار میکردید و چگونه و چقدر کار میکردید
یه چیزی هم بگم انصافاً خیلی سخته که یاد بیارم اون موقعها رو و بگم چیکار میکردم ولی جوابی که الان میدونم اینه که بیشتر لذت میبردم بیشتر مطمئن بودم که خداوند به من میده یعنی بیشتر اینجوری بودم نسبت به الان بعد که باعث میشد احساس بهتری داشته باشم بنابراین به مسیرهای بهتری میرسیدم و روی کدام باورها کار میکردم روی همین باورهایی که الان دارم کار میکنم کار میکردم من همون مسائلی که اون موقع داشتم کار میکردم هنوزم دارم روش کار میکنم مثلاً باور فراوانی
مثل باور هر چقدر که ثروتمند بشی نزد خداوند خوبتر میشی
همون باوری که توی روانشناسی یک و دو گفتم همونا رو کار میکردم یعنی فکر نمیکنم فرقی میکرد الان هم اونا را کار میکنم اون موقع هم اونا رو کار میکردم اصلاً اونا رو کار کردم به اینجا رسیدم و برگردم به اون موقع همون کارها رو میکنم فقط تفاوتش اینه که خیالم راحتتره نسبت به نتیجه اگر این آگاهیها رو داشته باشم.
بعضیها میگن که اگر این کارو نمیکردی چه جوری بود
من این انرژی و تمرکز و عشقی که برای این کار میذارم برای هر کار دیگهای میذاشتم مثل همین نتیجه میگرفتم
یعنی از همه لحاظ نتیجه میگرفتم یعنی فرقی نمیکرد چه کاری باشه اگر عشق و انرژی و تمرکزی که من روی این کار گذاشتم برای هر کار دیگهای بذارم به همین نتیجه میرسه.
سلام به استاد عزیز وخانم شایسته جان🌹🌹
مصاحبه با استاد قسمت سوم💖💖
وقتی که اولین بار فیلم راز رو دیدم، انگار چیزهایی شنیدم که از قبل می دونستم
و فقط باید یکی بهم می گفت. مثلاً مبهم میدونستم یکی اومده گفته و برام واضح شده و باورپذیر شده اونم این بود که اتفاقات رو خودتون دارید رقم می زنید با افکارتون
وقتی اینو درک کردم، شروع کردم به کار کردن روی خودم
وقتی که روی خودم کار کردم، اتفاقات کوچیک برام افتاد، و من مطمئن شدم که قضیه همینه
حالا اتفاقات بزرگ هنوز رخ نداده، به خاطر اینه که من هنوز خوب روی خودم کار نکردم
و همینطور ادامه میدادم و کار می کردم روی خودم بعضی ها خیلی زود ناامید میشن، میگن نتایج بزرگتر چرا نمیاد
من اصلاً ناامید نشدم. اتفاقاتی که همون اوایل برای من میفتاد، مثلاً به دوستی فکر می کردم همون موقع به من زنگ می زد، یا غذای خاصی رو دوست داشتم بخورم، میومدم خونه می دیدم درست شده برام
یا به مسیر خاصی هدایت می شدم، یا یک سری کارهام راحت انجام می شد برخلاف گذشته، یا مریض نمی شدم، یا ماشینم خراب نمی شد، یا مشتری بیشتر گیرم میومد
وقتی اینها رخ میداد، فهمیدم قضیه همینه
دیگه شک نداشتم، نه به معنای اینکه اصلاً شک نداشتم
یه موقع هایی یکم آدم ناراحت و بی حوصله میشه
ولی بگم نه این دیگه جواب نمیده، هیچ وقت این طور نشد.
جواب میده. فقط من باید بهتر کار کنم و بیشتر تکرار کنم تا به این نتیجه خاص و نهایی برسم
و این طور نبوده که تصویر خاصی از قوانین داشته باشم.
من فهمیدم که افکار منه که داره اتفاقات رو رقم میزنه و افکارم از طریق ورودی هام به وجود میاد و من باید ورودی هام رو کنترل کنم
آگاهانه یکسری باورها رو هم در خودم ایجاد کنم و بعدش هدایت میشم، ایده ها میاد، اتفاقات، شرایط موقعیت ها، به وجود میآید و هدایت میشم به مسیر خواسته هام
این چیزی بود که همون اوایل قطعاً بهش رسیدم و با اطمینان هم در مورد خواسته هام صحبت میکردم و بقیه اش هم اتفاق افتاد
اگر می خواهید تغییر کنید، باید روی خودتون خیلی بیشتر از این کار کنید
اینکه یک جمله ای رو من بگم هیچ تاثیری رو نداره یک روندی رو باید طی کنید تا اون نتیجه براتون به وجود بیاد.
برای کسی که در مسیر درسته، و یک روند درست رو مدت زمان طولانی طی کرده، هیچ وقت این اتفاق نمی افته که ثروتش یا موفقیتش رو از دست بده
به این دلیل که یکسری چیزها رو در ذهنش ساخته تا به اینجا رسیده، و اونا هم درست ساخته شده ،که به این نتایج بزرگ رسیدن. اون درست ساخته شده ها به این راحتی خراب نمیشن
وقتی شما توی مسیر درست پایدار میشی به این راحتی برنمیگردی به قبل
مثل کسی که ۲۰ ساله ورزش کرده به این راحتی از لحاظ جسمی ضعیف نمیشه. حتی اگه هم کم کار کنه روی خودش، یا کار نکنه، این طور نیست که ضعیف بشه
وقتی یک آدمی روی خودش کار کرده و به نتایج خیلی بزرگ رسیده، به این راحتی اتفاقات جوری رقم نمیخوره که از اون بالا بیفته پایین
مگر اینکه اون بیسش درست نباشه، خیلی تکاملش روطی نکرده باشه،و خیلی زود یک شبه به یکسری اتفاقات رسیده باشه،خیلی زود هم میتونه بیفته پایین
بنابراین وقتی شما روی خودتون خوب کار می کنید، و باورها رو به صورت بنیادین ایجاد میکنین،
نشونه اش اینه که نتایج پایدار میشه
یعنی سالهای سال یک سری نتایج خوب رو داری با خودت میبری، به این راحتی یک شبه چیزی رو از دست نمیدی
من به هیچ عنوان اون چیزهایی که دارم نه حساب کردم که چقدر هستن، نه سند ملک ها رو گذاشتم زیر سرم بخوابم، نه اصلاً روشون حساب می کنم، نه کاری بهشون دارم و نمیدونم اصلاً چقدر هستند ارزششون و پیگیری هم نمیکنم
و اینجور نیست که بخوام روی اونها حساب کنم و همین الان وقتی میگید اگه همه چیز رو از دست بدی چیکار می کنی، من همین الان به راحتی می تونم اینجور فکر کنم، چون روی هیچ کدوم از اونها حساب نکردم که بخوام از دستشون بدم یاندم
و یک باوری هم در خودم ایجاد کردم که من هیچ وقت برای اینکه چیزی رو به دست بیارم چیزی رو نمی فروشم. یعنی من اینقدر باید قوی باشم که برای اینکه چیزی رو به دست بیارم، خلق کنم
برای اینکه چیز جدید رو به دست بیارم و بخرمش
نه اینکه بخوام اون چیزهایی رو که دارم بفروشم و یک پولی هم بذارم روش تا یک چیز جدید رو بخرم
بنابراین هیچ وقت به فکر فروششون هم نبودم و وقتی هم به فکر فروشش نباشی، دیگه هم مهم نیست قیمتش بالا میره یا پایین
اگر کسی مثلاً سه سال پیش رفته باشه باشگاه یا کتابخونه ثبت نام کرده باشه و تمرین نکرده باشه
مگه مدت عضویت چیزی رو مشخص میکنه. به همون نسبتی که شما بری باشگاه ثبت نام کنی و نری استفاده نکنی، تمرین نکنی، هیچ تاثیری نداره برای شما
به همون نسبت هم اگه شما در سایت عضو شدید و تمرینات رو انجام ندید و باور نکرده باشید اون حرفارو، هیچ تاثیری نداره
بنابراین مدت عضویت اصلاً مهم نیست. اون مقداری که با تمرکز و تعهد و عشق و باور، روی خودت کار می کنی، اون تاثیر اصلی رو داره
بنابراین همه باید روی خودشون زیاد کار کنن تا نتیجه بگیرن و اونهایی که از صحبتهای ما نتیجه میگیرن، قبلش آمادگیشو داشتن💯💯👌👌👌👌💖💖👌👌💯🎊🎉🎉🎉🎉🎊💯👌💖💯🎊🎊🎉🎉🎁🎀🎀🎀