مصاحبه با استاد | قانون پایداری نتایج - صفحه 28

667 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا داودآبادي گفته:
    مدت عضویت: 1606 روز

    به نام خدای روزی ده مهربان

    امروز که پروژه مهاجرت به مدار بالاتر رو با صحبت های دوست داشتنی مریم جان شروع کردم , تصمیم گرفتم که ردپام رو هم بذارم

    اول تشکر کنم از استاد عزیز و مریم بانو که انقدر فعال و پویا هستن و پویایی تو سایت هر روز مشاهده میشه

    میخوام درباره نتایج پایدار رو که از استاد جانم یاد گرفتم رو بنویسم , اول اینکه وقتی من در مسیر درست قرار میگیرم , یک نشانه وجود داره و اونم اینه که هر روز احساس من بهتر و بهتر میشه , پس این میشه سنگ محک من برای اینکه بدونم در مسیر درست قرار دارم یا نه

    نکته بعدی اینه که چطور میشه نتایج پایدار ایجاد کرد؟

    نتایج پایدار زمانی و فقط زمانی ایجاد میشن که من مستمرا بهتر بشم و این استمرار و استقامت در بهبود شخصیت طبیعتا بهبود مستمر نتایج رو به دنبال داره

    منتهی خیییییلی باید مراقب یه نکته باشیم که تجربه خود من هم هست , زمانی که نتایج شروع میکنن به ایجاد شدن ذهن یه جاهایی میاد گولت میزنه که آره فلان نتیجه به خاطر فلان عامل بیرونی بوده , فلان اتفاق خوب به خاطر فلان اتفاق بیر.نی بوده و اونجاست ه دقیقن داری از مسیر خارج میشی و قانون جهان اینه که جایی که کار کردن هر روزه , هر روزه روی خودم رو کمرنگ میکنم , نتایج خیلی شیک و مجلسی برمیگردی به حالت قبل و وقتی چک و لگدت رو از دنیا میخوری میفهمی که خلق زندگیت دست خودته و لحظه لحظه زندگیت داره با فرکانس های ارسالی خودت که نشات گرفته از باورهاته که اون هم از کانون توجه هر لحظه ت نشات گرفته ساخته میشه

    سپاسگزار استاد و مریم جانم هستم که پیشگامان مسیر آگاهی هستن

    عاشقانه دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    ملیحه مهارتی گفته:
    مدت عضویت: 732 روز

    گام دوم از پروژه مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر – قانون پایداری نتایج

    به نام خداوندی که هرچه داریم از آن اوست.

    سلام به استاد عزیزم و مریم جانم

    خداروشکر میکنم برای روز دوم از همگام بودن با این پروژه

    تصمیم دارم درک و دریافتم رو از فایل ها به صورت روزانه یادداشت کنم تا به خودم کمک کنم که آگاهی های فایل ها رو بهتر دریافت کنم و رد پایی از خودم به جا بگذارم برای مرور این مطالب در آینده و در درجه دوم به سهم خودم به دوستانم در این مسیر کمکی کوچیک کرده باشم.

    خدای خوبم از تو اجازه میگیرم و کمک میخوام تا بنویسم :

    سوال اول-تصور ذهنی استاد از قوانین

    ————–

    با فرض پذیرفتن قانون این که : ما هستیم که داریم اتفاقات رو با افکارمون رقم میزنیم ، باید شروع کنیم و روی خودمون کار کنیم .

    باید بپذیریم اگه هنوز اتفاقات بزرگ رخ نداده ، علتش اینه که ما هنوز رو خودمون خیلی جدی کار نکردیم.

    پس نا امید نمی شیم و ادامه میدیم.

    باید در این مسیر همیشه نتایج کوچیک رو ببینیم و با مرور و به یادآوردن اونها به خودمون انگیزه بدیم که ناامید نشیم.

    باید این رو بپذیریم که ممکنه در مسیر خسته بشیم و سرعتمون کم بشه ولی به قوانین نباید شکی داشته باشیم.

    در این مسیر مثال ها هم میتونن به ما کمک کنن و منطق های ادامه ی مسیر رو برامون ایجاد کنن.

    مثلا من وقتی دارم میرم باشگاه یا یه ساز جدید یاد میگیرم ، این رو میدونم که فقط به شرط تمرین بیشتر و مستمر میتونم انتظار نتایج رو در این مسیر داشته باشم.

    من فکر میکنم ما چون با فرکانس ها در این بازی استفاده از قوانین سرو کار داریم و ما به علت محدودیت در دنیای مادی نمیتونیم فرکانس ها رو به صورت ظاهری ببینیم ، برامون سخت تره که در مسیر خلق نتایجمون کارکرد فرکانس ها رو بپذیریم ، اینجاست که مثال های اینچنینی به کمک ما میان برای درک بهتر روند خلق نتایجمون.

    سوال دوم-بهبود نحوه ی برقراری ارتباط با جنس مخالف

    ————–

    تنها راهی که در افزایش کیفیت روابط ما تاثیر گذاره کار کردن روی عزت نفسمونه و اینکه ببینیم چقدر خودمون و توانمندی هامون رو باور داریم.

    همچنین باید بپذیریم که تغییرات صرفا با تکرار یه جمله ایجاد نمیشن و نیاز به طی کردن یه روند تکاملی دارن.

    سوال سوم-راه برگشت به مسیر ، در صورت از دست رفتن موقعیت فعلی استاد

    ————–

    اگر قوانین رو به درستی بشناسیم این رو میدونیم که تمام نتایجمون رو به واسطه ی آنچه از قبل فرستادیم داریم خلق میکنیم پس نگران نیستیم که سورپرایز بشیم و اتفاقی بیفته که خلاف آنچه باشه که کانون توجه و تمرکز ما باشه.

    پس روی زمین سفت قدم برمیداریم و زیر پامون محکمه همیشه.

    پایداری در مسیر درست باعث میشه به راحتی به عقب برنگردیم.

    مثل ورزشکاری که 20 ساله داره ورزش میکنه

    و آمادگی جسمانی ش با یه شب تمرین نکردن از بین نمی ره.

    اگر پایه ها درست چیده شده باشن، یه شبه چیزی خراب نمیشه.

    یه مورد دیگه ای هم که من از این بخش برداشت کردم اینه که نگرانی و ترس از دست دادن موقعیتی که بهش رسیدیم هم طبق قانون باعث جذب بیشتر از همین احساس در زندگی مون میشه و با تکرار این فکر در یه بازه ی زمانی ، اون تجربه رو به زندگی مون دعوت میکنیم .

    پس باید همواره بپذیریم که به شرط درست بودن مسیر و شکل گیری باورهای قوی قرار نیست چیزی یه شبه خراب بشه.

    پس بابتش نگران نمیشیم و تمرکزمون رو از روی این فکر برمیداریم .

    سوال چهارم-تفاوت در میزان آمادگی افراد در دریافت آگاهی ها و تاثیرگذاری در آنها

    ————–

    یه جایی میخوندم که James Ray گفته : من 15 سال طول کشید تا یه شبه به موفقیت برسم.

    این جمله برای من خیلی خوب جا انداخت که ما تصویر نهایی موفقیت افراد رو میبینیم و به قضاوت اشتباه می افتیم.

    به نظرم میزان آمادگی افراد برای دریافت آگاهی ها میتونه با توجه به تجربه ی زیسته شون (باورها و ترمزهایی که از کودکی داشتن.) متفاوت باشه و طبیعتا ما چون دسترسی به باورها و ترمزهای افراد نداریم در مورد روند رسیدن به نتایجشون دچار قضاوت اشتباه میشیم.

    مثال خیلی بارزش تو ذهن من فرآیند رشد درخت بامبو

    در چهار سال اول، چیزی از زمین بیرون نمی‌یاد و در سال پنجم، جوانه کوچک بامبو از زیر خاک پیدا میشه و ناگهان بعد گذشت چند ماه، ارتفاع بامبو به بیشتر از 30 متر می‌رسه!

    پس به نظر میرسه دیدن تصاویر نهایی از نتایج افراد ما رو دچار یه برداشت اشتباه و کج فهمی میکنه و باعث میشه به مسیر طی شده ، درست توجه نکنیم.

    سوال پنجم-مسیر تکاملی افزایش درآمد

    ————–

    وقتی که ما شروع میکنیم و روی خودمون کار میکنیم ، در همون شرایطی که هستیم ایده های الهامی قابل اجرا رو دریافت میکنیم که با شرایط فعلی مون کاملا انجام شدنی هستن فقط لازمه یکمی بند کفشمون رو سفت تر ببندیم.

    این یه باور غلطیه که باید شرایط بیرونی مثل اوضاع کشور یا شغل فعلی من تغییر پیدا کنه تا من درآمدم افزایش پیدا کنه.

    باید این رو باور کنیم که از همونجایی که هستیم تغییرات شروع میشه ، و به شرط حفظ تمرکز و برداشتن مقاومت ها نتایج خیلی سریع رخ میده.

    سوال ششم-محل سرمایه گذاری درست

    ————–

    برای رسیدن به نتایج پایدار باید تمرکزمون رو روی مسیر الهامی که پیش رومون قرارداده شده حفظ کنیم.

    مثل استاد که رسیدن به ثروت در حوزه املاک رو ازش چشم پوشی کردن تا در مسیری که بهشون گفته شده متمرکز باشن و وعده ی الهی که بهشون گفته شده بود اگر در این مسیر باشی همه چیز بهت داده میشه رو بهش اعتماد کردن.

    سوال هفتم-برگشت به گذشته و نحوه ی عملکرد با همین باورها

    ————–

    به نظرم پاسخ این سوال رو استاد به زیباترین شکل ممکن در جلسه ی 9 م کشف قوانین توضیح دادن.

    اگر نسبت به حصول نتیجه از همین الان خیالمون راحت باشه بیشتر از مسیر لذت میبریم و با عشق و تمرکز به مسیرمون ادامه میدیم بدون نگرانی از زمان ظاهر شدن نتایج و بیشتر اعتماد میکنیم و رها تر و تسلیم تر هستیم.

    سوال هشتم-علت حفظ نتیجه

    ————–

    همیشه مرور نتایج مادی و غیر مادی بهمون انگیزه میده که مسیر رو درست اومدیم و باید به همین مسیر ادامه بدیم.

    مهم ترین نتیجه ای که در این مسیر بهش میرسیم احساس خوب و آرامشی هست که در ما به وجود میاد و با هربار بودن و ادامه دادن در این مسیر بیشتر و پررنگ تر میشه.

    مهم اینه که بتونیم از دل ناخواسته هامون هم با تغییر دیدگاهمون ، خواسته هامون رو شفاف تر کنیم و بعد به سمتشون حرکت کنیم .

    ممنون از توجهتون با کامنت من دوستان

    در پناه الله یکتا باشیم همگی :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      خوشبخت آزاد گفته:
      مدت عضویت: 1938 روز

      سلام ملیهه عزیزم

      عاشق کلاه زیبات شدم

      بهت افتخار میکنم که تیو این سرما شادی و لذت میبری

      خودتو محکم پوشوندی

      از نظر من زیبایی ینی لباس های راحت

      عزیزم وقتی که گفتی

      نگرانی و ترس از دست دادن موقعیتی که بهش رسیدیم هم طبق قانون باعث جذب بیشتر از همین احساس در زندگی مون میشه و با تکرار این فکر در یه بازه ی زمانی ، اون تجربه رو به زندگی مون دعوت میکنیم .

      پس باید همواره بپذیریم که به شرط درست بودن مسیر و شکل گیری باورهای قوی قرار نیست چیزی یه شبه خراب بشه

      پس بابتش نگران نمیشیم و تمرکزمون رو از روی این فکر برمیداریم

      خیلی روی من تاثیر گزاشت چون

      منم بعضی وقتا نگران میشم که نکنه نتایجم از دستم بره

      واین یه منطق قوی دیگه برام ایحاد کرد

      حتما مینویسمش و تکرارش میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    یاسمن اسدنژاد گفته:
    مدت عضویت: 1893 روز

    سلام بر عزیزانم

    سلام بر استاد عزیزم

    سلام بر خانم شایسته عزیزم

    خدارو شکر که در اینجا هستم در گام دوم

    خانم شایسته جان خیلی از شما سپاسگذارم برای این پروژه عالی یه خبر خوب بدم درمورد تعهدم برای این پروژه ، طبق صحبتهای دیروز شما من تصمیم گرفتم صبح که از خواب بیدار میشم اول به آگاهی های گام ها ی هر روز بپردازم بعد کارهای دیگه و امروز که داشتم گام دوم رو کار میکردم خواهر زاده م از مدرسه اومد خونه و من بهو یادم افتاد قول داده بودم بهش که امروز براش شله زرد درست کنم و یاد جمله نه گفتن افتادم و الویت رو دادم به خودم و گفتم اول کار خودم بعد کار خواهرزادهم و بعد گام رو تموم کردم و به خواهرزاده م گفتم که عصر براش درست میکنم و اونم گفت اشکالی نداره و این یه حرکت جدید در من بود و خدارو شکر میکنم که دارم کارهای جدید میکنم . یه تشکر هم بکنم از شما برای سوالی که در انتهای این فایل مطرح کردین که طرح سوالا برای من خیلی خوبه چون باعث میشه برای به دست آوردن جواب سوال با تمرکز بیشتری فایلهارو گوش بدم و بیشتر فکر کنم

    درمورد پاسخ به این سوال که خدارو شکر میکنم اول اینکه من تردیدم نسبت به این مباحث خیلی خیلی کم شده نسبت به روزای اول و دلیلش هم نتایجی بوده که از عمل کردن به آگاهی ها گرفتم میگم از عمل کردن چون من اوایل اصلا عمل نمیکردم فقط فایلارو گوش میدادم و فکر میکردم همین کافیه و میدیدم که نتایج اونطور که میخوام نیست به خاطر همین کلا در شک و تردید بودم

    برای جواب این سوال به نظر من آدم اگر بخواد زندگیش تغییر کنه به جهت مثبت باید شخصیتش خیلی تغییر کنه خیلی تغییر کنه و خوده من اولش اینو درک نمیکردم و توو یه سری جاها که اصلا فکر میکردم که من ایرادی ندارم و طرز فکرم درسته و استاد داره اشتباه میکنه مثلا در روابط که پاشنه آشیل منه و من خیلی تووش عدم لیاقت دارم وقتی برای بار اول دوره عشق و مودت رو گوش کردم خیلی خیلی عصبانی شدم و گذاشتمش کنار و ادامه ندادم و میگفتم استاد داره اشتباه میکنه و این راه درست نیست راه خودم درست تره و یکی نبود به من بگه آخه اگه راه خودت درست بود که تا حالا باید از روابطت راضی میبودی پس چرا راضی نیستی ؟ چرا افسرده ای؟ چرا همه ترکت میکنن؟ چرا بدترین آدما رو جذب میکنی؟ یعنی باید مقاومتها رو گذاشت کنار باید تسلیم شد و پذیرفت که اگر نتیجه ای نمیاد مشکل صد درصد از خودمونه نه قانون نه دوره های استاد حتی گاهی هم شده که من پدیرفتم که مشکل از منه و اومدم روو دوره ها کار کردم و باز نتیجه حاصل نشده و چندوقت بعد فهمیدم که اصلا من مطالبو درست درک نکرده بودم مشکل از مطالب نبوده مشکل از درک من بوده

    و حالا درسته که من کم کم دارم بیدار میشم و کم کم دارم میفهمم که باید تمرکز داشته باشم روی مطالب و میفهمم که باید عکس العملمو در شرایط ناگوار نسبت به گذشته بهتر کنم و میفهمم که باید تمرینات رو عمل کنم میفهمم که باید این غرور لعنتی رو بذارم کنار میفهمم که باید تسلیم باشم و دوره هارو مثل وحی منزل بدونم اما گاهی هم میشه حسم خوب نیست و ناامیدی ها میاد سراغم توو اونجور مواقع با توجه به آگاهی های این فایل میام با خودم صحبت میکنم و نتایج قبلی رو به یاد میارم هرچندکه کوچیک باشن و اگر ذهنم بخواد بگه برو سراغ راهای دیگه بهش یادآوری میکنم که راهای دیگه رفتم و اصلا نتیجه نگرفتم و همین یادآوری باعث میشه که اعتماد کنم به مسیرم و ادامه بدم

    و یه موضوع دیگه رو که برای خودم خیلی خیلی مهمه به خودم یادآوری میکنم اینکه من وقتی به احساس خوب میرسم و حالم خیلی خوبه فکر میکنم که دیگه حالم بهتر از این نخواهد شد و فکر میکنم دیگه اون حال نهایت حال خوبه و دیگه باید اتفاقای شگفت انگیز همین الان رخ بده در حالی که حال خوب انتها نداره و اگر به حس خوبی میرسم باید بدونم که از این بهتر هم میشه و باید همین حالو ادامه بدم و خوب نگه ش دارم درمورد این موضوع میخوام یه مثال بزنم من اون اوایل که شروع کرده بودم به شعر گفتن و میرفتم شب شعر و شعرامو میخوندمو بقیه نظر میدادن بهم میگفتن شعرات برای شروع خیلی خوبه اما باید برای پیشرفت شعرای شاعرای دیگه رو بخونی تا بهتر و بهتر شی و من اینو قبول نمیکردم یعنی میگفتم همین الانم این شعر من خیلی خوبه و تفاوتی با شعر استادم نداره و من اصلا دیگه نمیتونم بالاتر از این برم این دیگه نهایتشه بعد که مثلا بعد از چندماه اون شعرمو که فکر میکردم خیلی عالیه میخوندم متوجه میشدم که چقدر ساده و پیش پا افتاده ست و اون موقع بود که صحبتهای استادم رو درک میکردم وقتی از پیشرفت صحبت میکرد و الان هم درمورد کار کردن روی دوره های استاد دچار این توهم میشم که من دیگه همه چیو میدونم و همه احساسای خوبو تجربه کردم به نهایت توحید و بندگی خدا رسیدم و دیگه باید الان نتایج استادو بگیرم و صاف برم فلوریدا و بعد که یه کم دقیق به صحبتای استاد گوش میدم مخصوصا فایلهای این چنینی که استاد مثال میزنن که چه طور فکر میکردن بعد به این نتیجه میرسم که منکه اصلا مثل استاد فکر نمیکنم چرا باید توقع داشته باشم که نتایج استاد رو بگیرم

    مورد بعدی که باز هم خیلی مهمه هدفه ، هدف من باید رسیدن به احساس خوب باشه لذت بردن از مسیر باشه ، استاد جان من هم جهنم رو تجربه کردم من به جرات میتونم بگم بدترین احساسی که یک انسان میتونه تحربه کنه رو تجربه کردم و به نظر من بدترین احساس اینه که آدم فکر کنه خدا دوسش نداره و از درگاه خداوند رانده شده و دیگه راهی براش نیست و این خوده خوده جهنمه و من اینو تجربه کردم ولی حالا میخوام بهشتو تجربه کنم و خدارو شکر دارم به احساسای خیلی خوبی میرسم همون حس لطیفی که اشکم باهاش همراهه و به نظر من ارزشمندترین نعمتی که انسان میتونه بهش دست پیدا کنه احساس خوبه یه مورد دیگه که از این فایل دریافت کردم مثالهایی بود که استاد از نتایج اولیه شون زدن اینکه مثلا به یه دوستی فکر میکردن و همون موقع زنگ میزد و…. من درمورد خودم میگم اگر استاد این مثالهارو نزنن من اصلا نمیفهمیدم که اینا نشونه ست اصلا اینارو نشونه نمیدیدم فکر میکردم همینطوری شانسی بوده نه به خاطر کار کردن روی خودم چون دقیقا همین اتفاق دیروز واسه خودم افتاد و داشتم به یکی از دوستام فکر میکردم و یکی دو ساعت دیگه بعد از چندسال این دوستم باهام تماس گرفت و من اگر اینارو نشونه تلقی نکنم که نمیتونم این مسیرو ادامه بدم

    و در نهایت میخوام کمالگرا نباشم و بدونم گاهی احساس بد میاد سرغ آدم و اگر کلی نتیجه گرفتم و یه وقتایی هم حسم خوب نیست فکر کنم دیگه همه چی خراب شده و نمیشه کاری کرد یا بخوام عذاب وجدان بگیرم که من چرا باید الان حسم باشه باید به خودم یادآوری کنم که من هیچ وقت به درجه ای نمیرسم که دائما در حالت خوب باشم و من هیچ وقت بی نقص نمیشم و در مواقع نا امیدی سعی خودمو کنم که به احساس یه کم بهتر برسم و به خودم سخت نگیرم

    خدارو شکر میکنم که رو به پیشرفتم

    خدارو شکر میکنم که اینجا هستم در زمره خوبان

    استادجان و خانم شایسته جان خیلی دوستون دارم شما عالی هستین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 1922 روز

    سلاااام خدمت همه

    الهی شکررررر به خاطر این پروژه

    از گام ها هم که دیگه نگم

    قشنگ خوراک و نیاز هر روز ماست

    من دقیقا توی همین جریانم که آگاهانه با تایید نشانه ها به خودم انگیزه میدم واسه موندن در ریل

    تمرین :

    من میام از اتفاقات خوب زندگی خودم یا دیگران یا از طبیعت و ویژگی ها در کل هر چیزی که اطرافمه الگو میگیرم و به خودم یاداوری میکنم و مهر تایید میزنم که همینطور اینجا اتفاق افتاده باز هم میفته

    مثلا توی سلامتی اگه مسئله درونی باشه و با چشم دیده نشه از یه بهبود بیرونی مثل ترمیم زخم یا ترمیم جای دندونی که کشیدم اهرم درست میکنم واسه استمرار در مسیر و خوش بینی و احساس خوب

    یا از رفتار خوب آدمها و راحت شدن کارها اهرم درست میکنم

    مثلا همین امروز موقع پیاده روی باعبون داشت گل ها رو هرس میکرد ازش درخواست یه دونه گل کردم و اون به من دو تا داد و همونجا گفتم خدایا جهان پر از مردمانی است که دوست دارن به من عشق بدن و از این، اهرم درست میکنم واسه روابط عالی و آمدن آدمهای فوق العاده توی زندگیم

    یا مثلا الان دارم توی کسب و کارم یه دوره ای برگزار میکنم که ظرفیت 10 نفره. ادمها وقتی سوال میپرسن من به خودم میگم اینها نشانه است واسه درستی مسیرم و حتی فعلا یه نفر ثبت نام کرد سپاسگزار میشم و همونو اهرم میکنم واسه درستی مسیرم

    یعنی نتایج کوچیک رو میبینم و درستی قانون رو به خودم یاداوری میکنم

    به صورت کلی نشانه ها رو شکار میکنم و تایید میکنم و همین روند رو ادامه میدم خداروشکر اتفاقات و معجزات رو میبینم

    و از نتایج قبلی چه در مسیر سلامتی چه ثروت چه روابط چه ایمان و ارامش الگو میگیرم و اهرم درست میکنم برای روند تکاملی توی هر هدفی چون قانون برای همه عوامل چه سلامتی چه روابط چه ثروت چه ارامش چه ایمان یکیه

    منطق هایی که استخراج کردم :

    قانون احساس خوب =اتفاقات خوب

    منطق لذت بردن از مسیر

    چون هر زمان احساسم خوب بود و لذت بردم معجزات رخ داد

    و رنج ها و لذت های درست رو با خودم مرور میکنم .

    از قانون رنج و لذتی که جاشو توی ذهنم با تضادهای پیش اومده درست کردم ، منطق ایجاد کردم

    خدایااااا شکررررت

    مسیر همیشه برام هموار میشه

    درها بارم باز میشه (مثل یوسف)

    من آسان میشم هر دم به سمت آسانی

    الهی شکررررر به خاطر آگاهی و درک قانون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    مریم بذرا گفته:
    مدت عضویت: 813 روز

    سلام به استاد عباس منش عزیزم واستاد شایسته جانم همراه همیشگی من در این مسیر.

    سلام به دوستان خوبم در پروژه ی مهاجرت به مداربالاتر.

    گام دوم این پروژه:

    دریافت من اینه، اگه قراره من به نتایج پایداربرسم باید استمرار در عمل داشته باشم در برخورد با هر تضادی کنترل ذهن بکنم و تا جایی که میتونم نگاه متفاوتی به تضاد داشته باشم و نزارم که ذهنم به باورهای قبل خودش برگرده .چون ذهن تمایل زیادی داره که همیشه ازهر راهی واردبشه و شک و تردید هاروبه جون ادم بندازه تا به مسیر قبلی برگرده.واین کارذهنه.

    باورها یک شبه به وجود نیامده اند و یک شبه هم ازبین نمیرن ولی زمانی که ما درست وبا پایه ها و منطق های قوی رشد کنیم هرگز سقوط نمیکنیم و اگه سقوطی هم اتفاق بیفته چون شخصیت فرد به شخصیتی قوی تبدیل شده راحت میتونه دوباره مسیر رو ادامه بده.

    برای اینکه در وسط راه ناامید نشیم و درمسیرمون ثابت قدم باشیم باید نتایج کوچک رو ببینیم و به خودمون یاد اوری کنیم که این نتیجه با افکارو باورهای من خلق شده و این انگیزه باشه برای ادامه دادن مسیرمون.خداهم دراین مسیر ایدهاو راه هارو بهمون نشون میده تا ما شرایط دلخواه رو خلق کنیم

    خداروصدهزارمرتبه شکر میکنم که تونستم به اندازه ی مدارم اگاهی های این فایل رو درک کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    fatemeh saeeidi گفته:
    مدت عضویت: 1757 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت تمام دوستانم سلام خدمت استاد عزیزم. و مریم شایسته عزیزم

    بخش تمرینات این فایل

    حالا که می‌دانید نتایج پایدار، یک روند تکاملی است و یک‌شبه پدیدار نمی‌شوند، بلکه با استمرار در درک قانون و اجرای این درک در افکار، رفتار و عملکرد ایجاد می شوند، در لحظاتی که ظاهرا هیچ پیشرفت فوری و آشکاری نمی‌بینید، به چه شکل می خواهید انگیزه های خود را برای استمرار در این مسیر حفظ کنید و اجازه ندهید شک و تردیدهای ذهن تان، پای شما را بلرزاند؟

    یه تجربه از دیروز خودم بگم

    من دیروز با اینکه این پروژه را شروع کردم بعد از ظهر خیلی دلم خواست برم بیرون تهران مقداری برف می آمد و باران.،، دلم هوای رفتن به فشم کرد خلاصه با دوتا از دوستان رفتیم یه کافه در فشم که البته با این دوتا دوستم خیلی هم صمیمی نیستم

    من عاشق طبیعت باران و خیلی عاشق برف هستم به محض آنکه برف بیاد باید بزنم بیرون و به خودم گفتم باید برم جایی که کمی بیشتر برف بیاد که رفتیم فشم یه کافه اونجا هست خیلی دوستش دارم بعضی وقتها اونجا میرم خیلی فضای معنوی داره خیلی دوستش دارم اونجا یه شومینه داره که با چوب و هیزم میسوزه و میتونی کنارش، بشینی و نوشیدنیت و بخوری من اونجا خیلی حس خوبی میگیرم اینها رو گفتم که به اینجا برسم

    وقتی با این دوتا دوستم رفتم بعد از اینکه برگشتم حس خوبی نداشتم متوجه شدم من خیلی تغییر کردم حرفهاشون رفتارهاشون برام جالب نبود البته من به اونا چیزی نگفتم ولی بعد که اومدم همه اش دیشب به خودم میگفتم آخه این چه کاری بود تو کردی خوب کسی نبود تنها میرفتی، مگه مجبور بودی با این دو نفر بری و انقدر حس و حالت بیاد پایین و کمی اولش خوددم و سرزنش کردم ولی امروز که از خواب بیدار شدم بعد از نوشتن سپاسگزاری هام و انجام تمریناتم بعد رفتم ورزش و اومدم و دیگه خودم را سرزنش نکردم و گفتم اشکال نداره این موضوع خیلی چیز ها به من یاد آوری کرد و اتفاقا از امروز من بیشتر متوجه میشم که حواسم به خودم باشه و اگر هم تنها باشم بهتر از اینه که با کسانی باشم که دیگه هم جهت و هم سو نیستیم و اتفاقا از امروز بیشتر متوجه شدم بچسبم به اصل و فراموش نکنم از کجا اومدم و باید با ایمان بیشتر ادامه دهم

    ایم موضوع را برای این گفتم که من درست با شروع این دوره به چه چالشی دیروز برخوردم و اتفاقا جواب همین تمرین اول هست

    من میخواخم انگیزه های خودم را برای استمرار حفظ کنم درسته دیروز کمی حالا از ظن من فرکانسم اومد پایین ولی این دلیل نمیشه که انگیزه ام را از دست بدم و من متوجه شدم که چقدر در مسیر درستی هستم و حتی یه کوچولو بخوام از مسیر خارج بشم سریع ذهنم و قلبم آلارم میده و اصلا اجازه این کارو به من نمیده و من زود برمیگردم.، خدایا شکرت

    و من امروز اجازه ندادم شک و تردید پای من را بلرزاند

    شک و تردید به اینکه ای بابا دیگه از مسیر خارج شدی و کاریش نمیشه کرد یا دلسر شوم یا احساس قربانی شدن بگیرم بلکه الان موقع عمل کردنه و ایمان نشان دادنه و من به جای اینکه به نجواهای ذهنم گوش کنم می یام به صدای قلبم گوش میکنم و از هدایتها پیروی میکنم و تصمیم دارم بیشتر روی باورهای توحیدیم کار کنم خدایا شکرت

    تمرین دوم

    ازخلال توضیحات استاد در این فایل، چه منطق هایی استخراج کرده اید که فکر می کنید می تواند در این زمینه به شما کمک کند تا همچنان در مسیر عمل به قانون استمرار بورزید، ناامید نشوید، درباره اینکه این مسیر قطعا نتیجه می دهد تردید نکنید و به مسیر قبلی بر نگردید؟

    اول اینو بگم که. من چیزی که از خود استاد در این چند سال درک کردم استاد عباس منش وقتی شروع کرده روی خودش کار کنه از همان اول اول اول حتی یک مطلب کوچک یا یه قانون ساده را جدی گرفتند و به اون عمل کرده یادمه استاد در یه فایلی توضیح دادن من اولین کتابی که خوندم کتاب چه کسی پنیر من و جابه جا کرد و گفتند من از اون کتاب متوجه شدم که باید تغییر کنم و اگر ساکن باشم مثل یه مرداب میشم

    من هم اون کتاب را همان زمان خونده بودم ولی چرا در من تحولی نشد هیچی به هیچی ولی استاد از همان کتاب اول و به اون کوچیکی برعکس نتیجه گرفت چون عمل کرد وقتی متوجه شد باید تغییر کنه هم مکان زندگیشو تغییر داد هم شروع کرد روی ذهنش کار کرد و تغییر دادن و ادامه دادند تا الان

    من برای خودم به این نتیجه میرسم نباید نا امید بشم از هدفهای کوچک که شروع کردم نتیجه های هر چند کوچک را ببینم و دوباره و دوباره و برای همیشه دنبال اصل و قوانین باشم و از همه مهم تر عمل کنم و وقتی دارم عمل میکنم و نتیجه میگیرم دیگه اصلا برام سخت میشه که به قبلم برگردم مثل مثالی که اول کامنتم از داستان دیروزم نوشتم من وقتی دارم روی خودم کار میکنم به محض اینکه بیام از مسیر خارج بشم درونم الارم میده و نمیزاره چون زمانی که با قوانین هستم و دارم روی خودم کار میکنم مهمترین نتیجه اش که به نظرم از همه مهم تره احساس خوبه و وقتی من شک و تردید کنم یا بخوام برگردم حسم بد میشه و همین مانعه منه دیگه

    البته این تجربه منه چون واقعا من اینطوری هستم

    من بیصبرانه منتظر هر روزم که گام های مهاجرت به مدا بالاتر را گوش کنم و عمل کنم

    و به مدار بالاتر برم چون به این دوره ایمان دارم

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از خودت یاری میطلبم خدایا ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده ای

    خدایا من خودت را میخواهم خدایا هدایتم کن

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    سارا گفته:
    مدت عضویت: 1007 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام خدمت استادعزیز و خانم شایسته عزیز و همه دوستان

    از آنجایی که دارم روی باور تکامل و بهبود قدم به قدم روی خودم کار می‌کنم و می‌دانم شرایط الان من حاصل باورها و فرکانس‌هایم بوده است و توانایی تغییر شرایط را دارم این جمله را بارها بلند تکرار می‌کنم که در مسیر درست ،مسیر الهی هستم و خداوند من را هدایت می‌کند از خواسته‌های کوچکی که هر روز می‌نویسم و صبحم را آغاز می‌کنم و در آخر شب که تیک می‌خورند از هر بار نوع واکنشم به اتفاقات و نگاه کردن به لیست خواسته‌هایی که تیک خورده‌اند به خودم می‌گویم من فرکانس‌های مناسبی فرستادم و پاسخ مناسبی دریافت دریافت کرده ام امروز کمی بهتر باشم کمی بهتر عمل کنم این باور که من نسبت به یک سال قبل شش ماه قبلم یک ماه قبلم و همین هفته قبلم بهترم به لحاظ سلامتی عشق مالی و …..

    باور به توانایی‌هایم که با گوش دادن و ساختن باورهای درست به خودباوری رسیده‌ام شک نداشتن و استمرار که این نتایج من احساس خوبی بهم می‌دهند احساس اینکه می‌شود این نعمت‌ها وارد زندگیم شده است پس خواسته‌های بعدی هم می‌شوند از بهبود شرایطم از حال خوبم از سلامتیم از بهبودهای کوچک ولی دائمی‌ام هر چقدر بتوانم تغییرات اساسی تری را ایجادکنم بتوانم باورهای بهتری بسازم و هم در زمان کوتاه‌تر و هم لذت بخش بودن مسیر را برای خودم رقم زدم از اینکه استاد و دوستان و اطرافیانم با همین عمل به آموزه‌ها به خواسته‌هایی که خواسته‌های من هم هستند رسیده‌اند دلیل ادامه دادن من در مسیر عمل به قانون است هر بار که آدم بهتری می‌شوم هر روز که بهتر از قبلم می‌شوم هر روز که برای خودم یادداشت می‌کنم چه اتفاقات نعمت‌هایی را دریافت کردم و واسه چه نعمت‌هایی سپاسگزار هستم مرا در حال خوبی که سرشار ارامش است نگه میدارد .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 419 روز

    بنده چون 5ساله با اموزشهای استادکارمیکنم ازفایلهای رایگان اموزش دیدم دراین 5سال خیلی کمک فکری به همسرم کردم که بتونه اوضاع مالی رو بسرعت موشک پیشرفت بده

    ایشون قبلا فقط معمولی مسافرکشی میکرد بیش ازحد درامدش کم بودولی وقتی با اموزشهای استادتمرین کردم مدارم رفت بالا وایشون رفت تواسنپ درامدش از ماهی 3میلیون تومن به ماهی 30میلیون تومن رسیده ودر کارواسطه املاک تا چند وقت دیگه چند میلیاردتومان بهش کمیسبون پرداخت میکنن وصاحب ملک بازیگرسیتماهست قبل ازتمرینهای من واشنایی با استاد همسرم مجبور بود دنبال کارهای ملک این اقا بره الان خود ایشون که مشهورم هست داره دنبال کارملکش میره وبرای کارای خیلی جزیی به همسرم زنگ میزنه وکمیسبون همسرمم بهش پرداخت میکنه وهمسرم تمام وقتش تواسنپ وکسب درامده خودشه اون کارملک خودبخود داره انحام میشه وبه اتمام کاربرسه کمیسیون همسرمم پرداخت میشه چون من خیلی توکلم بخداقویترشد وشکرگزاری کردم وعزت نفسم هروز قویترمیشه چرخ زندکی روانترمیشه وجهان دست به دست هم دادن که کارها خودبخودانجام بشه ومتو بچم خوشبختیم واز زندگی لذت میبریم خداروصدهزارمرتبه شکر هرجابخداتوکل کردم ازکوچکترین خواسته تا بزرگترین خواستم وتجسم کردم خودبخود مثل تجسمم خدا بعد دوروز یا یکماه دقیقا منو به خواستم رسونده

    خداجونم عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    سحر جهان تیغ گفته:
    مدت عضویت: 484 روز

    سلام به عزیز دل مریم‌بانویه زیبا و استاد عزیزم و دوستای پر انرژیه سایت

    الاهی شکر بابت دریافت آگاهی های امروز

    الاهی شکر بابت یاد آوری و تکرار آگاهی ها و دریافت احساس خوب

    من فایلو گوش دادم و در جواب اینکه چه چیزی منو نگه داشته تو این 4سال که تو این مسیر بمونم‌ این بود که اولا اولین بار که با این آگاهی ها آشنا شدم و عمل کردم و نتیجه دیدم نتایج خییییییلی بزرگ که تو ذهنم قابل باور نبود رو دیدم که شد اما به شرط ایمان به شرط عمل واقعا ایمانو عمله صد میذاشتم روزی 4ساعت فایل اگه استاد میگفتن دفتر شکرگزاری و کتاب راند برن میگفتم اکی با عشق با ایمان انجام میدادم میگفتن جعبه قرمز و درین برد سریع با عشق و ایمان انجام میدادم هرررر. تمرررینی هر تمرینی که میگفتم با ایمان صد که می‌شود و نتیجه می‌دهد انجام میدادم و بعد سه ماه ک گذشت هر آن چیز که بزرگ و کوچک میخاستم می‌شود با بهترین کیفیت ممکن یعنی به قول استاد دائم الاجابت شدن رو با پوست و گوشت و استخونم درک کردم و اگه یه سری خاسته هم بود ک نوشته بودم و نشده بود چون واقعا من دیگه باورام تغییر کرده بود و خاسته من دیگه نبودن خب این سال اولی بود که من فقط سه ماه به طور جدی و ایمان انجام دادم و به قول استاد از آموزه ها استفاده کردم رو باورام کار کردمممم و عمممممممممل کردم و نتیجه ها هم قشنگ قابل دیدن بود هم واسه خودم هم دیگران حالا مثال بزرگش پسرم شنتیا بود که بعد از سه سال اومدم دارو رو رها کردم و سه ماه بعد از فایلای قانون افرینش و کار کردن رو‌خودم‌ خدا اونو به من هدیه داد رابطه فوق العاده با همسرم و خانوادش وضعیت مالی هر چیز کوچیک و بزرگی که در حد باورای من نسبت به خدا و ظرفم بود و قابل باور بود دریافت کردم و بعد از چند وقت که کمتر کار کردم نتیجه ها از بین نرفتن چون باورامو داشتم به قول استاد همون ورزش نکردنه که اثرش بازم بعد چند وقت تو جسم هست این باورا هم بود اما دیگه رو به بالا نرفت رو به رشد نرفت احساساتم مثه قبل نبود چون علف هرزا در میومدن ولی چون یادم بود نتایج زندگیم از کجا آب خورده باز برمیگشتم باز تلاش میکردم خودمو میبستم به فایلا و دیگه رهاش نکردم واسه یه دلیل خیییییلی بزرگ اونم همین که ما تو این جهان به خاسته های مادی مون میرسیم حالا اگه مسیر بلد باشیم با سرعت بیشتر و راحت تر اگه نه با سرعت خیلی کمتر و تلاش و زجر و سختی اما موضوع مهم اینه که احساس آرامش احساس عشق احساس اینکه از هر چیزی که داریم بتونیم لذت ببریم هدف زندگی لذت بردنه من این مسیرو میخام ثابت باشم بخاطر احساسی که بدون هیچ عامل بیرونی بدن مواد و قرصو مودی بودن یه بار خوب باشی یه روز بد باشی بادی به هر جهت باشی فکرت تو رو برقصونه حالتو تو دستش بگیره نباشه من تو این مسیر یاد گرفتم که اگه هر روز از یک یا ده تا فایل یک جمله رو درک کنم عمل کنم تکرارش کنم باورمو میسازم و باورای من زندگیه من احساس من سلامتی من روابط من و شخصیت منو میسازن من این مسیرو با عشق با جون دوست دارم بابتش از خدای هدایتگرم سپاس گزارم که منو هدایت کرد تا با این مسیر هم خاسته هامو تجربه کنم هم چشمام باز باشن وقتی خاستم شد داشتم ازش لذت ببرم شکر گزارش باشم و رها باشم وقتی بیدار میشم اول دوس دارم با کتاب فایل دفتر شکرگزاری خودمو محکم بغل کنم بگم تو امروز تو بغل خدایی امروز اول صبح فرکانسه عشقو فرستادی سحر امروز بهترین روز زندگیه تویه همه چیز در والاترین خیر و صلاح تو پیش میره ازش لذت ببر از قانون لذت ببر که خدایی که اینقدر تو رو دوس داره به راحتی و آسونی مسیرارو واست با هدایت به این سایت و قرآن و فایل و دوستانی که اینجا میان مینویسن تجربشو نشون داده …

    تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 352 روز

    به نام رب مهربان

    سلام به استاد عباسمنش ارزشمندم

    سلام به استاد شایسته عزیزم

    سلام به اعضای خوشبخت سایت

    استاد جان یه جمله قشنگی گفتین در رابطه با اینگه اگر به قبل میرفتین … گفتین:” بیشتر مطمئن بودم که خدا بهم میده”

    چقدر دوس داشتم این جمله رو و به خودم گفتم که فاطمه تو اول راهی پس از همین الان مطمئن باش که خدا بهت میده. مگه قبلا نداده عاخه؟ من اینقدری از خدا اکسترا گرفتم که بی اندازه ست. همین الان که نشستم توی اتاق شخصی مدیریتیم توی شرکت و دارم این کامنتو مینویسم مگه جز لطف خداست عاخه؟ باید بیشتر توی گوش ذهنم نجوا کنم که خدا همیشه داده و مطمئن باش بازم میده.

    یادمه از دوران راهنمایی که آموزش زبان انگلیسی شد جزو درس هامون توی مدرسه خدا یه معلم فوق العاده رو به کلاس ما هدایت کرد. انقدر مجذوب تدریس و شخصیت اون معلم شدم که نفهمیدم کی به زبان انگلیسی علاقمند شدم و شدم نفر اول مدرسه. دیگه مرجع کل مدرسه در رابطه با زبان انگلیسی خودم بودم. اون موقع ها امکانات رفتن به موسسه برای من مقدور نبود و در واقع فقط یه قشر خاصی میتونستن آموزشگاه برن که من توی اون قشر خاص نبودم که مکالمه یاد بگیرم. خلاصه که کنکور زبان دادم و دانشگاه سراسری رشته مترجمی زبان انگلیسی قبول شدم و دیگه سر از پا نمیشناختم. القصه که روز اول دانشگاه همه با هم غریبه و اولین فضای مختلط آموزشی و جو ناشناخته و اینا یک طرف و استادی که وارد شد و شروع کرد از ب بسم الله با لهجه غلیظ صحبت کردن و من موندم با یه جفت چشم از حدقه بیرون زده که هیچی و دقیقا هیچی نمیفهمیدم. دریغ از یک کلمه. سخت ترین جاش اونجا بود که دیدم کل کلاس میفهمنش و دارن جواب سوالاشو میدن! دیگه خودتون حال اون موقع من رو تصور کنین، سرم گیج میرفت

    از روی جواب بچه ها اسم شهر و عدد شنیدم و فهمیدم که سوال استاد این بوده که از کدوم شهرن و رتبه شون چیه. خیالم راحت شد که در این حد میتونم صحبت کنم. اما وقتی رتبه هاشونو شنیدم هنگ کردم. رتبه ها 100، 150، و پایینترین رتبه 300 و منی که با رتبه 2000 بله با رتبه دوهزار در اون جمع بودم و بعدها فهمیدم که همه اونا از زبان اموزان برتر موسسات برتر کشور بودن و مسلط به مکالمه و … اینم بگم که انقدر قشنگ مدیریت کرد برام آدمها و شرایط رو نه تنها کسی براش سوال نشد که چرا این با این رتبه داغون (خخخخ) تو کلاس ماست و یه بی عدلتی ای چیزی شده و از این حرفا، بلکه در نهایت عزت و احترام و شرایط مساعد کل اون دوره رو گذروندم.

    خدا میده. خدا برای آدم کارای عجیب غریب می کنه. خدا قاعده بازی ساخته ذهن آدم ها رو به نفع ما به هم میزنه. فقط کافیه مطمئن تر باشیم که میده همونجور که قبلا داده

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: