مصاحبه با استاد | قانون پایداری نتایج - صفحه 35

667 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سارا سهیلی گفته:
    مدت عضویت: 1761 روز

    حالا که می‌دانید نتایج پایدار، یک روند تکاملی است و یک‌شبه پدیدار نمی‌شوند، بلکه با استمرار در درک قانون و اجرای این درک در افکار، رفتار و عملکرد ایجاد می شوند، در لحظاتی که ظاهرا هیچ پیشرفت فوری و آشکاری نمی‌بینید، به چه شکل می خواهید انگیزه های خود را برای استمرار در این مسیر حفظ کنید و اجازه ندهید شک و تردیدهای ذهن تان، پای شما را بلرزاند؟

    از خلال توضیحات استاد در این فایل، چه منطق هایی استخراج کرده اید که فکر می کنید می تواند در این زمینه به شما کمک کند تا همچنان در مسیر عمل به قانون استمرار بورزید، ناامید نشوید، درباره اینکه این مسیر قطعا نتیجه می دهد تردید نکنید و به مسیر قبلی بر نگردید؟

    سلام به دوستان عزیزم ، اون کاری که من خودم برای خودم همیشه تو این مدت کردم به یاد آوری زمانی بود که قبل از اینکه بیام تو سایت زندگیم چه طوری بود و چه آرزوهای محالی داشتم و الان همون آرزوهای محال خیلیهاشون شده روند طبیعی زندگیم

    اوایل خیلی بلد نبودم هی این مقایسه رو به یاد بیارم ولی از اون جایی که به شدت مقایسه میکردم خودم رو با دیگران اومدم و این تمرین استاد رو انجام دادم که من فلان سال پیش کجا بودم و الان کجام ، خیلی بهم کمک کرده که نه تنها نا امید نشم یه جورایی با قدرت بیشتری برم جلو

    چون خیلی نتایج ریز و درشت دیدم

    و تا جایی که یادم بیاد اون نتایجو هی مرور میکنم

    مثلن میگم یادته آرزوت بود وقتی دبیرستانی بودی که یک دختر مستقل از لحاظ مالی باشی و کارت مال خودت باشه و خودت به اون تصویر تو ذهنت ته دلت میخندیدی؟

    الان داریش

    اصلا تا به یاد میارم انگار میره سمت سپاس گزاری

    یا مثلن من چون خیلی دیر نتیجه دیدم از پول ساختن توی کارم ، از زمانی که آروم اروم شد ، من یه برگه برداشتم تاریخ زدم و شماره ، مثلن تو فلان روز یک کار فروختم ، یا سفارش گرفتم ، الان دو سال از اون عدد 1 میگزره و من ادامه دادم الان به عدد 80 90 نزدیکه

    چون ذهنم تا قبلش خیلی مقاومت میکرد که تو نمیتونی پول بسازی

    الان هر موقع ذهنم میگه دیگه نمیشه سریع کاغذامو میارم بالا بهش نشون میدم میگم ببین تو هفته پیش فروش داشتیا ، 3 روز پیش فروش داشتیا ، چند ماه پیش تو یک روز چنتا سفارش گرفتیا

    یادم میاد بعد ذهنم ساکت میشه

    استاد یه صحبت جالبی کرد و من دیدم منم ناخودآگاه گاهی وقتا اینطوری عمل کردم

    گفتن من چند ساله رو یه سری باورهای ثابت دارم کار میکنم مثل باور فراوانی

    بعد من دیدم خود منم رو یه سری مباحث هی دارم کار میکنم فقط چون هی داره درکم بهتر میشه همیشه حس میکنم مطالب جدید دارم گوش میدم در صورتی که همون قبلیاس صحبت ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    مستانه اقبالهء گفته:
    مدت عضویت: 2092 روز

    به نام خدایی که هرچه دارم از اوست

    سلام به استاد عزیز وخانم شایسته گرامی ودوستان عزیزم دراین سایت توحیدی

    ما قبل از این که پا به این دنیا بگزاریم آگاهی خالص داشتیم ومیدانستیم که تمام اتفاقاتی رو که در زندگی تجربه می کنیم خودمون با افکار وفرکانس هایی که می فرستیم بوجود می آوریم پس ما باید همیشه مراقب باشیم چه ورودی به ذهنمون میدم وبه چی توجه می کنیم که همان رو در زندگی تجربه می کنیم

    وقتی ما روی خودمون کار کنیم کم کم اتفاقات کوچک رخ میده مثل یکی به من هدیه میده یا دیگه کمتر مریض میشم مشتری میاد و…

    وقتی ادامه بدیم وجزئ عادت ما بشه اتفاقات بزرگتر رخ میده

    پس افکار من اتفاقات رو رقم می زنه افکار من از ورودی ها میاد ومن باید افکارم رو کنترل کنم

    وبا اطمینان از خواستم سخن بگم

    برای ارتباط با جنس مخالف ما باید روی عزت نفس کارکنم وروی باورهای محدود کننده

    تا به خود باوری برسیم

    ما وقتی داریم روی خودمون کار می کنیم وتوی مدار درست هستیم به راحتی مشکل برای ما پیش نمیاد چون نتایج ما پایدارمیشه. وبه راحتی از بین نمیره

    وقتی ما روی خودمون کار می کنیم از همان جایی که هستیم نتایج شروع میشه ما بایدمقاومت ها رو برداریم وتمرکز مون روی هدفمون باشه وروی باورهاکار کنیم تا به خواسته برسیم

    ما بایدبیشتر از زندگی لذت ببریم به خداوند اعتماد کنیم که باعث میشه احساس ما بهتر بشه اگه عشق وانرژی بزاریم حتما به نتیجه می‌رسیم وقانون رو یاد می گیریم وبه هر خواسته ای چون راه رو یاد گرفتیم می رسیم

    اولین نتیجه ی که از کار کردن رو باورها میاد داشتن احساس خوبه که این باعث میشه به راهمون ادامه بدیم

    در پناه رب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    روف رضایی گفته:
    مدت عضویت: 920 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته مهربان

    سلام خدمت دوستان عزیز و گلم در این مسیر قشنگ و رویایی

    خلی خوشحال و سپاسگزارم که در این پروژه سازنده بنام مهاجرت به مدار بالاتر حضور دارم

    و این باعث می شود که نسبت به تعهدی که داده ام خود را ملزم سازم فایل را چندین بار با تمرکز بالاتر شنیده و آن درکی که داشته ام بنویسم

    و یکی از مزیت هایش این است که منی که از کامنت نوشتن به نحوی شونه خالی می کردم حالا دارم کامنت می نویسم

    نظر به فرمایشات خانم شایسته نه گفتن به خلی موضوعات باعث می شود که روی نکته های موثر وقت گذاشته و به مسیر درست حرکت کنیم

    من این فایل ها را قبلاً هم شاید یکی دو بار شنیده ام

    چون وقتی رفتم کامنت که سال قبل گذاشته بودم را مطالعه کردم چقدر برایم جالب و متفاوت بود

    نظر به درکی که از این آگاهی ها داشتم

    من خودم فلم راز را قبلاً چندین بار دیده ام اما درک خلی واضحی نداشتم

    آن صحبت ها و مثال های که می زدند را می فهمیدم اما به نحوی باور نمی توانستم و نمی تونستم بی پذیرم

    اما وقتی استاد از تجربه اش در مورد دیدن فیلم راز گفتند برایم خلی متفاوت بود

    من از خودم سوال کردم که آیا این چنین نگاه را داشتی و درک کردی که تمام اتفاقات زندگی مان را خودمان توسط افکار ماه رقم می زنیم

    و با خودم گفتم نه

    چون باید با خودم صادق و رو راست باشیم

    اگر درک می کردم که تمام اتفاقات زندگی مان توسط خود مان و افکار ماه رقم می خورد پس حالا در این شرایط نبودم

    بلکه در یک وضعیت مناسب تری قرار داشتم

    این باعث شد که کمی بیشتر تأمل کنم و با دقت بیشتر به موضوعات نگاه کنم

    چون استاد می گوید که وقتی من این موضوع را درک کردم و اینکه من خودم خالق زندگی ام هستم و آنهم توسط افکارم پس این مسیر را دنبال کردم

    هر چقدر که متعهدانه روی خودم و تغییر باورهایم کار کردم یکسری نتایج های کوچک راهم دیدم که دارم تجربه می کنم یا وارد زندگی ام می شود

    و این نشان می داد که اری مسیر درست است و باید با جدیت بیشتر ادامه دهم این مسیر را.

    به نحوی اتفاقات و شرایط بهتری را در زندگیم تجربه می کنم و دارم می بینم که چرخ زندگی ام کمی روغن کاری شده است

    و هی بیشتر و بیشتر این مسیر را ادامه دادم

    ولی من خودم روف رضایی این چنین نگاه را نداشتم

    چون من آگاهی مناسب تری نداشتم

    من اولین بار فیلم راز را از زبان یکی از دوستان شنیدم و رفتم نگاهش کردم

    و پیش زمینه های هم نداشتم

    و حالا داشتم با خودم آن زمان ها را مرور می کردم

    و من این فیلم راز را در گذشته ها بار ها و بار ها دیده ام

    اما درک خاصی نداشتم

    شاید هم اگر کدام اتفاق در زندگیم افتاد من درک نکرده بودم که این بر اثر این است که تو فلم راز دیدی و به آن نکته ها توجه کردی و این باعث شده که این اتفاقات را امروز تجربه کنی

    و حالا دارم حد اقل به آن وضعیت یک نگاهی می اندازم که من چند چند بودم

    می بینم که به نحوی من خلی پرت بودم

    در مورد سوال بعدی

    ارتباط برقرار کردن با جنس مخالف آنهم بصورتی حضوری

    وقتی استاد روی این سوال توضیحات می داد

    برای من خلی متفاوت و جالب بود

    چون منم در این بخش مشکل داشتم

    وقتی با دختر خانم های مواجه می شدم حرف زدن خلی برام سخت و دشوار بود

    با افرادی که آشنایی بیشتری داشتم کمی بهتر بودم و راحت باهاشون صحبت می کردم می گفتیم می خندیدیم

    اما با دختر خانم های که تازه باهاشون ارتباط بر قرار می ساختم خلی دست پاچه می شدم و خودم را گم می کردم

    من یک زمانی در کلاس فن بیان و سخنرانی اشتراک می کردم

    اینجا اوایل برایم خلی دشوار بود

    چی صحبت کردن در جلوی جمع و چی اینکه بی خواهم با این افراد آن هم خانم‌ها صحبت کنم

    اما به مرور زمان کمی بهتر شدم

    تا هنوز که هنوز است در این بخش یکسری مشکلات را دارم

    و خلی راحت خودم را احساس نمی کنم

    اول کمی دست پاچه می شوم ولی کمی که زمان بگذرد راحت تر می شوم

    حالا دارم این روز ها روی دوره طلایی عزت نفس کار می کنم و امیدوارم که با این دوره این چنین ضعف هایم را برطرف سازم

    یکی از تجربیاتم را بگویم که امروز برایم اتفاق افتاد

    ما امروز در حال انجام کاری بودیم و یکسری کار های داشتیم که باید سریع تر انجام می شد

    متوجه شدم که یکی از همکارانم خلی بازی گوشی دارد و به بهانه های مختلف از زیر کار در می رود و با جدیت کارش انجام نمی دهد

    وقتی در کار گروهی اگر یکی از افراد مسولیتش را درست انجام ندهد یکسری فشار ها بالای دیگران بیشتر می شود

    وقتی متوجه این موضوع شدم خلی راحت و با جدیت با طرف حرف زدم و گفتم چرا چنین بی توجهی و بی مسولیتی را داری حین انجام کار

    چون می دانی که این کار باید سریع‌تر انجام شود

    این بی توجهی شما باعث می شود که دیگران هم ازیت شود

    وقتی من با جدیت با طرف مقابل حرف زدم متوجه شدم که طرف هم کم آورد و مجبور شد که به خطایش اعتراف کند و کارش را درست انجام دهد

    که از این کارم دیگران هم خوشحال شدند و تحسین کردند

    حالا جالبی کار این جاست که من قبلاً هم این چنین شرایط ها می دیدم ولی به نحوی چشم‌پوشی می کردم و نا دیده می گرفتم و می گذشتم

    اما فشارش راه هم خود مان باید تحمل می کردیم

    چون من با خودم می گفتم اگر من این حرف را بزنم شاید طرف مقابل ناراحت شود از حرف من

    که دیگران چیزی نمی گوید به شما چی ربطی دارد

    و بیشتر مواقع هم بوده که من خودم را خلی سرزنش می کردم و خود خوری داشتم نسبت به این چنین موضوعات

    خلی دوست داشتم که کسی از دست من حرف من رفتار من ناراحت نشود

    خلی قشنگ رفتار می کردم که کسی را از خودم ناراحت نسازم

    اگر هم به هر دلیلی تحمل نتوانستم و حرفی زدم که طرف دلخور شد بعد از آن خلی پشیمان می شدم و خودم را از درون خلی زجر می دادم

    چرا این چنین کاری کردم

    چرا این چنین حرفی زدم

    چرا کاری کردم که فلانی ناراحت شد

    چرا فلان حرف را زدم یا حرکتی انجام دادم که فلانی ناراحت شد

    کاری که انجام شده و یا اتفاق افتاده

    ولی من داشتم خودم را از درون ازیت می کردم بخاطر این چنین یک مسایل ها

    اما امروز خلی هم خوب و با جدیت حرفم را زدم و حتی ناراحتی و احساس ناخوشایند هم نداشتم

    و جالب اینکه بعد از این رفتارم خودم را تحسین کردم و این حرکت را دانستم که از دوره عزت نفس نشأت گرفته است

    بابت این جسارتم امروز خودم را خلی تحسین کردم و در یاد داشت گوشی ام نوشتم که این موضوع را باید در سایت هم بینوسم و به یادم بماند که اری می شود با جدیت روی خودت کار کنی و این چنین نتایج ها و تغیرات را هم بدست آوری

    خلی ممنون هستم از خانم شایسته مهربان و دوستان عزیزم در پروژه ای مهاجرت به مدار بالاتر

    که این چنین به خودشناسی عمیقی می رسیم

    خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جویم

    خدایا صد هزار بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2197 روز

    مصاحبه با استاد | قانون پایداری نتایج

    پروژه ی مهاجرت از مدار فعلی ام به مدار بالاتر

    بنام خداوند وهاب و بخشنده و مهربان هدایتگرم که کلید جادویی و طلایی مهاجرت به مدار بالاتر برای اجابت دعاها و خواسته هایم را در این مسیر الهی به من عطا بخشیده

    من باید با افکار و باورهای خودم، زندگی خودم را خلق می کنم،

    ما انسانها مخلوقاتی فرکانسی هستیم که در هر لحظه در حال ارسال فرکانس‌هایی به جهان هستی هستیم و جهان هر لحظه در حال پاسخ به فرکانس‌های غالب = باور) ماست.

    لذت زندگی در خلق کردن ثروت هست نه در داشتن ثروت ،به همین دلیل استاد چیزی را نمی‌فروشند تا چیزی را بخرند و این خیلی خوب است یکی از آن باورهایی است که باید همیشه بخودم یادآوری کنم نه تنها در خلق پول و ثروت بلکه در تمام موارد و جنبه های زندگیم باید بتوانم خلق کننده باشم .. باید این تمرکز و کنترل ذهن را داشته باشم اینکه باید بتوانم خواسته ام را خلق کنم . باید بتوانم فقط به خلق کردن تمرکز داشته باشم

    سوال اول،

    در مورد تصویر ذهنی از قوانین، خدا رو شکر من از همان روزی که با استاد عباسمنش و با این قوانین آشنا شدم به هیچ عنوان هیچ مقاومتی نداشتم. چون از یک طرف من همه زندگیم را بخاطر تضادهای مالی و ورشکستگی از دست داده بودم و از طرف دیگه آماده ی شنیدن این مباحث بودم یعنی قبلنا با قانون توانگری و قانون جذب تا حدودی آشنا بودم .. و نکته ی دیگری که خیلی به دلم نشست و من را وارد این سایت ارزشمند کرد و ایمان و یقینم را به استاد بیشتر کرد و به قلبم نفوذ کرد سه فایل چگونه درآمد خود را در یکسال سه برابر کنید و فایل های توحیدی فقط روی خدا حساب کنید و حُزن در قرآن استاد در کانال تلگرام .من را وارد این مسیر الهی کرد خدایااا شکرت که از هدایت شدگان بودم !!!

    سؤال دوم،

    ارتباط برقرار کردن با جنس مخالف حضوری؛ ..

    کلن با این موضوع مشکلی ندارم و نداشتم چون قبلنا شاغل بودم و همیشه با افراد جامعه برخورد داشتم از لحاظ فن بیان و صحبت کردن با هر قشری می توانستم ارتباط درست و مناسبی داشته باشم و کلا جایگاه خوب و مثبتی در میان جامعه و محیط کار و همکاران و شاگردانم داشتم و هنوز هم بخاطر آن تجربیات خوب و عالی گذشته ام راضی و خشنودم و بطور کلی همیشه با افراد خوبی برخورد داشتم و همیشه کمکم میکردند خدایا شکرت

    سوال سوم،

    از دست دادن تمام دارایی استاد،

    دقیقا من الان در همون وضعیت هستم یعنی تمام دارایی هامو از دست داده بودم ولی بلطف خداوند و بلطف آموزه های استاد عباسمنش و درک قوانین جهان هستی توانستم از آن دره های تاریکی و تضادهای پولی و مالی و سلامتی و روابط و غیره بطور تکاملی به مدار های بالاتری هدایت بشم هر چند هنوز خیلی خیلی جای کار داره و دچار تضادهایی میشم ولی بلطف خدای مهربانم در مسیر آموزش و دریافت آگاهی ها هستم و فهمیدم که تضادها دوستان واقعی من هستند چون نشانه ها و هدایت های الهی است که داره مسیرم و خواسته هامو برام شفاف می‌کنه .. و اینکه فهمیدم که تمام زندگی ام را باورهای من خلق می‌کنه

    در واقع طبق قانون

    تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه ی ارسال فرکانس ها و باورهای خودمان است چه آگاهانه و چه ناآگاهانه

    به  هر  آنچه  که  توجه  می کنیم  از  ریشه  و  اساس  همون  موضوع  وارد  زندگی مون میشه

    پس طبق این قانون ما در هر لحظه داریم اتفاقات مون رو خلق می‌کنیم، بنابراین اگر می‌خواهیم نتایج نتایج پایداری باشه باید همیشه روی خودمون کار کنیم

    سؤال بعدی؛

    تاخیر در اومدن نتایج برای هر فردی متفاوت است

    چرا ؟

    من اول باید بتوانم احساسم رو ثبات ببخشم یعنی باید حالم خوب باشه .. یعنی احساسم خوب باشه .. یعنی آرامش داشته باشم تا آماده ی دریافت باشم و باید درخواست خودم را درقالب فرکانس خوب به کائنات ارسال کنم و بقیه اش را خداوند خودش انجام میده که خداوند هرگز خلف وعده نمی کنه ،

    پس اگر باورهای من سریعتر تغییر کند و یا کلا باورهای مخرب و محدود کننده ام را زودتر تشخیص بدم و قدرت تغییر آنها را داشته باشم یعنی در مدار درست و مناسبی باشم مطمعنان نتایج هم زودتر آشکار می شود

    و من هم دقیقا دارم روی این باورهایم کار میکنم و سعی میکنم با دیدن زیبایی ها و تمرکز روی نکات مثبت و همچنین تمرکز روی خواسته ام زمان بیشتری را در مدار احساس خوب باشم

    یک نکته ی دیگری که تازگی‌ها فهمیدم اینه که تضاد در روابط با دخترم برام نشونه ای است و این نشان دهنده ی اینه که فرکانسم تغییر کرده ..

    یعنی دخترم همش ایراد میگیره . همش غر میزنه . همش سر جنگ و دعوا داره و هر کاری براش میکنم اصلا براش مهم نیست . اصلا خیلی بدبین هست . هر کاری براش میکنم از زاویه ی بدبینانه بهش نگاه می‌کنه . با اینکه همش بهش میگم مادر جان اشتباه متوجه شدی و صبوری میکنم ولی اصلا به هیچ صراطی مستقیم نمیشه . هیچ خوبی منو نمی‌بینه .و در کل انگار من یک غریبه آی هستم که اصلا همدیگر رو درک نمی‌کنیم .. برای تمام این جنگ و دعواهایی که برای هر چیزی صداشو بالا می‌بره فقط سکوت میکنم و اعراض میکنم ولی نه تنها کوتاه نمی یاد بلکه هر روز بدتر هم میشه فهمیدم که مدارم تغییر کرده .. در واقع بخودم تبریک گفتم و خودمو تحسین کردم که واقعا بمعنای واقعی در مقابل صحبت های نامناسب توانستم عملگرا باشم و با قدرت اعراض کنم و جواب هیچ حرف نامناسبی را ندم و به این کنترل ذهنم آفرین گفتم.

    در صورتی که مدتها بود کلا خیلی خوب و آرام شده بود یعنی دو سه سال بود که کلا هیچ مسعلع ای پیش نیومد و یا اگر مسعله ای پیش میومد خیلی جزیی و ساده و قابل حل بود و بخوبی و خوشی سپری میشد و من برای این روابط مون مدام شکرگذاری میکردم و همش به نکات مثبت دخترم توجه داشتم و هر روز به نکات مثبت بیشتر دخترم توجه داشتم و با لذت و عشق می نوشتم و خیلی خیلی شاد و خوشحال بودم … و خیلی روی روابط و احساس لیاقت و خود ارزشمندیم کار کردم ولی الان دیگه اصلا هر تلاشی میکنم برای اینکه جو خونه آرام باشه و یا روابط مون بهبود پیدا کنه به هیچ راه حلی هدایت نمیشم یعنی یو یو شده و این روابط خوب پایدار نیست .. فقط خلوت گزینی کردم و از خداوند هدایت می طلبم. و دارم روی خودم کار میکنم و روی خودم تمرکز میکنم ولی انگار این تضادها داره منو بسمت دیگری هُل میده ..انگار باید آماده ی یک شروع جدید در مسیر زندگیم باشم و من تمام مقاومت های ذهنی ام را کنار گذاشتم .. دیگه نمی‌خوام پشت درهای بسته بمونم یعنی بخودم قبولوندم که باید رها کنم و وارد مسیر دیگری شوم در صورتی که من خیلی دخترمو دوست دارم و جدا شدن از دخترم برام خیلی خیلی سخت بود ولی قبول کردم که دیگه زمان تغییرات فرا رسیده و این مهاجرت از مدار فعلی ام به مدار بالاتر را واقعا با تمام وجودم دارم احساس میکنم و این کار آسونی اصلا نیست و این قانون اهرم رنج و لذت داره بهم کمک میکنه.. یعنی روی رها کردن خیلی کار کردم .. نباید به این موضوع بچسبم .. اینکه فکر می کردم باید همیشه از دخترم محافظت کنم و یا اینکه کنارش باشم . و یا اینکه به امورات خونه رسیدگی کنم تا اون همیشه راحت باشه .. ولی نه تنها هیچکدام از این کارهام ارزش نداشت بلکه عزت و احترام من هم زیر سوال رفته پس تصمیم گرفتم که تمام این وضعیت را با تمام خوب و بدی هاش را رها کنم . در واقع قانون اهرم رنج و لذت را بکار گرفتم و امید دارم که با تمرین و تکرار مستمر این قانون به مسیر درست و مناسب هدایت شوم و من میخواهم این مسیر رو برای خودم لذت بخش کنم

    چون هیچ کاری رو بزور نمیشه درستش کرد .. بقول معروف یک ضرب المثل هست ببخشیدیا ولی جالبع اینکه کار رو باید خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه

    این مَثل داره میگه همه چی باید به آسونی انجام بشه و رها و آزاد باشیم و بخداوند بسپاریم که خداوند به بهترین شکل این جهان را مدیریت می‌کنه در واقع بقول استاد هر کار سختی یعنی مسیر اشتباه یعنی باید آسؤن بشم برای نعمت های خداوند

    پس پافشاری و وابستگی در این مسیر یعنی یک مسیر اشتباه

    پس من دیگه همه چی رو بمعنای واقعی رها کردم و منتظر و آماده ی هر شروع جدیدی در زندگیم هستم و زندگی من آماده ی شروع های جدید و اتفاقات قشنگ و هدایت های الهی برای مسیر جدیدم هست .. البته این تغییرات برام خیلی سخت بود ولی جهان با چک و لگد هاش حسابی بهم فهموند که باید کلا تغییرات انجام بشه و باور دارم که جهان خودش دست بکار شده…. یا دخترم تغییر می‌کنه و روابط مون بهبود پیدا می‌کنه و در کنار هم بخوبی و خوشی زندگی میکنیم و یا اینکه به بهترین شکل جهان ما رو جدامون می‌کنه و این قانون را بارها و بارها در زندگیم تجربه کردم و در مورد پسرم هم اینگونه بوده همیشه هم بنفع من بوده .. یعنی قانون کبوتر با کبوتر باز با باز دقیقا بارها برام انجام شده و من همیشه به بهترین شکل رضایت داشتم در واقع آنقدر تغییر کردم که از اون 99٪ جامعه بطور کلی فاصله گرفتم و یعنی طبق قانون من به هیچ عنوان قادر به تغییر دیگران نیستم حتی اگر نزدیکترین شخص زندگی مون هم باشه ..

    ولی در مورد دخترم کمی سخت بود البته فکر کنم نشان از وابستگی من هست ولی آن سختی و وابستگی دیگه برام تمام شد و هر لحظه از خداوند درخواست کردم که خودش به بهترین راه حل الهی هدایتم کنه که من تسلیم اراده ی نیکوی او هستم ..الهی آمین

    بقول خانم شایسته ی عزیزم ..

    ثمره ی اتمام این پروژه، صعود به یک مدار بالاتر و احاطه شدن با نعمت های بیشتر و با کیفیت تر است.

    خدایااا کمکم کن تا ظرف وجودمو بزرگتر و قدرت فرکانسم را با کیفیت تر کنم برای مدار های بالاتر الهی آمین

    خدای قدرتمند من ، من در برابر علم و آگاهی تو هیچم ،همه چیز رو به خودت میسپارم و آسانم کن مرا برای آسانی ها .الهی آمین

    خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم

    و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی می خواهم برای مدارهای بالاتر و قشنگترم الهی آمین

    IN GOD WE TRUST

    ما به خداوند اعتماد داریم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    امیر حاجی صفی گفته:
    مدت عضویت: 684 روز

    دورد بر استاد عزیر والهی ؛بانو شایسته و دوستان الهی

    بر اساس تجربیاتی که در گذشته بدسته آورده بودم و هر آنچه را میخواستم بدست میاوردم و همه اتفاقات رو فقط بر توانایی های خودم میگذاشتم و خدا را فراموش و شرک میورزیدم تا ورشکستگی ام و 17 ماه دپرسی تا به سایت الهی هدایت شدم و با توجه به تجربه گذشته سعی در تغییر باورهایم نسبت به پروردگارم روب جلو حرکت کردم و تمرین کردم و تمرین کردم و تمرین

    تضاد هایی بود که با تمرین کردن و پیش بردن ذهنم

    روزانه با خود عهد بسته بودم که هم شکرگزاری کنم و هم درخواست هایم را بنویسم و مهم تر از همه که در احساس خوب بمانم و هندزفری رو از گوشم بر ندارم و فقط و فقط فایل گوش کردم و عمل کردم و این دو مورد تغییرات را در من بوجود آمد و با گوش دادن و کارکردن دوره آفرینش مسیر تکامل ام به سرعت رو به جلو به حرکت درآمد و به قول استاد بمب بمب بمب اتفاق افتاد.

    درد دعانکردن ؛دعا کردن هست

    درد ننوشتن ؛نوشتن هست

    یک مثال میزنم در شرایطی که چندین وسیله نقلیه در گذشته داشتم و همه را از دست داده بودم شروع کردم در راستای خرید ماشین هدف گذاشتم و دوباره شروع به کار کردن در مسیر درست و با صداقت و راستی حرکت کردم و روزانه با وسیله نقلیه عمومی در محل کارم تردد میکردم و در طول مسیر فقط فایل گوش میکردم و خودم را در وسیله نقلیه خودم تجسم میکردم تا جاییکه اگر لابه لای این افکارم افکار منفی هم میومد که دیگه نمیشه و نمیتونی در من نیرویی بوجود آورد که فقط و فقط مثل یه زیرنویس بزارم بیاد بره و گیر نکنم تو مشکل و سرانجام برایم اجابت شد

    احساس قشنگی بود که بدون اینکه بدونم چجوری و کجا و چطور به خواسته ام رسیدم چون همیشه اول درخواست هام می‌نوشتم خدایا براحتی و با آرامش اجابت کن و اجابت کرد فقط یکی از اون درخواست ها بود و چند مورد دیگه هم همینطور…..

    فایل وحید جان در کلاب که کارگاه کوچک خیاطی تا کارخانه ریسندگی خیلی به من کمک کرد که چگونه تمرین کرد و اعتماد کرد بخدا و تسلیم شد و نتیجه داد و درست من هم در همان مسیر قرار گرفتم بدنبال فایلهای مشابه ای گشتم که از فرش به عرش رسیده باشن بدون سختی با راحتی

    من از دست دادم همه داشته‌ایم را بارها هم نوشتم

    اما هیچوقت تسلیم نشدم و همیشه پیشرفت رو دوست داشتم اما راه ماندن و پایداری را بلد نبودم که آموزه های استاد کمک بزرگی کرد برای تغییر افکارم و هدایت هایی که شدم به فایلها و نشانه های من در سایت عمل کردم

    دقیقا جزو اون دسته از افرادی هستم در سایت که به جرات بگم از همان روز اول تعهد کردم با خودم که این همان مسیر درست و سالم هست که بهش هدایت شدی و امید در من زنده شد و کلی نوشته از همه اون روزها با درخواست هایم دارم که نوشتم وتاریخ زدم و در حال حاضر با تمرین و یادآوری اصل خواست هایم را تیک میزنم که اجابت شده و برمیگردم میبینم من 6 ماه پیش چه درخواستی زدم و خداوند عزوجل اجابت کرده وقتی نزدیک بودن خدا را حس کنیم سرعت تکامل بیشتر و بیشتر میشه

    تسلیم خدا بودن و ایجاد تغییرات کوچک و گوش نکردن به افکار شیطانی که احساس خوب رو آزمون میگره برای من فقط و فقط تمرین کردن بود با نوشتن و حرکت کردن در مسیر درستی و گذشتن از افکار مخرب که نگذارم دوباره باوری دیگر در من متولد کنه بلکه بدنبال مولد باورهای خدایی و سالم در درون خود بودم .

    تغییر افکارم و شکرگزاری کمکبزرگی به من کرد

    برای من به اینگونه بود از همون اول ورود به سایت که

    چون می‌خواستم کعبهتر باشم و در اون موقعیت نباشم تسلیم خدا شدم و اجازه ورود خدا را دادم به زندگیم و اراده ام را واگذار رب العالمین کردم و نا آگاهانه خالق شرایط خودم شدم که در دوره آفرینش درک این موضوع کمک بزرگی در سرعت رشد من کرد و متوجه شدم که خالق همه چی برای خودم خودم هستم من جزئی از پروردگارم و این نعمت رو به من داده و من شکرگزارم و قدردان پروردگارم

    ؟

    باورهای گذشته ام تحمیلی بوده و حق انتخاب نداشتم

    خیلی جاها کلنجار هم رفتم با باورهایم اما گذاشتم مثل یه زیرنویس بره گیر ندادم بهش و عکس اون ها عمل کردم و تا توانستم ساعتها نوشتم و نوشتم و نوشتم و یادآوری کردم به خودم در احساس خوب بمانم اولین گام احساس تو خوب نگه دار امیر خیلی در درون با خودم تکرار کردم و شد

    برای من چون هر وقت تسلیم خدا شدم نتیجه عالی بود و هر وقت مشرک شدم خار و ذلیل

    برای من بر اساس تجربه ای که هر دورا کردم خیلی سریعتر اتفاق افتاد تسلیم خدا باشم آرامش و آزادی و ثروت رو تجربه میکنم.

    و در آخر بگم که به گام اول امروز عمل کردم در کنار قانون آفرینش و تونستم آنچه را که دیشب در دفترم نوشتم بتونم تیک بزنم و امروز خلق کردم و شد وشد وشد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    سمیه زارعی گفته:
    مدت عضویت: 522 روز

    نام خداوند بخشنده ومهربانم ”

    خدایا هر چی دارم از ان توست ”

    سلام ب استادعزیز

    بقول بچه های سایت استاد مریم سلام

    خدایا صدهراز مرتبه شکرت چقدر امروزحالم خوبه احساس خوبی دارم ب خودم تعهد دادم. ک هر روز فایل گوش میکنم

    از اون آگاهی ها هر چی. فهمیدم.

    حتی یک کلمه درک کردم

    بیام کامنت بذار این ذهنو شکست بدم

    کامنت بخونم که خیلی بهم کمک میکنه

    از کامنت بچه ها ک از خدا گفتن حرف زدن نکته برداری میکنم…

    الان دارم می نویسم میگم تعهد دادم ک هرروز کامنت بذارم ذهن میگه اگه وقت کردی بذاز…..

    امان از نجوااااا.

    فایل خیلی خوب بود جواب بعضی سوال هامو گرفتم واز مثال های ک استاد میزد عالی بودن بمن خیلی کمک کرد تشکر استاد جان

    و استاد مریم عزیز

    ی دفتر امروز تهیه کزدم ک از اتفاق های کوچک ک برام میفته و قانون برام کار میکنه بنویسم ک هروقت ذهنم گفت اینجوری اونجوری این دفتر بخونم و بگم نکاه قانون برام کار میکنه

    ب اندازه ی ک کار کردم نتیجه گرفتم

    ادامه میدم تا نتایج بزرگتر بگیرم

    خدایا همه ی امیدم توی …..خدایا سپاسگزارم ازت ک الان دارم کامنت می‌نویسم خیلی حالم خوبه نمیدونم همون حسی ک بچه های سایت میگن هست ..

    .

    میان میگن داخل کامنت ی حسی دارم استاد این اتفاق افتاد خدا اینو بهم گفت ……..همون حس خوب هست ؟

    ک الان من دارم …..؟؟؟؟؟؟

    از نتایج و اتفاق ها ی کوچک دارم شروع میکنم چند روزی حالم خوبه و اتفاق کوچک برام افتاده وقتی داخل دفتر از خدا سپاسگزاری میکنم و .. مینویسم اسم خدا رو …

    اشک می ریزم دیشب توی دفترم نوشتم خدایا اومدم پول دار بشم ثروتمند بشم توی این سایت عاشقت …شدم وقتی اینو نوشتم اشک امانم نمی‌داد بلند شدم رفتم اتاق تا پسرم متوجه نشه گفتم بچه هست نگران نشه…..

    اتفاق خوب…

    1.خدایا شکرت ک توی ستاره قطبی کفتم دلم باران برف میخاد صبح بلند شدم از پنجره نکاه کردم دیدم واسه 5 دقیقه برف زد.. چقدر خوشحال شدم الله اکبر

    2‌. گفتم غذای خوشمزه درست کنم بخوریم واقعا غذام خیلی خوشمزه شد بود ….

    3.واز سایت هدیه ویژه گرفتم با تخفیف 25•/ درصد…

    خدایا شکرت

    4.واز همه مهمتره یــــــــــک تعهد داده بودم بخودم ک عملی شد خدایا صد هزار مرتبه شــــکرت … نمیدونم اسمشو چی بذارم….

    ی عادت. یه شرک بود.. یا یه عوامل بیرونی…

    بهش قدرت داد.م نمیدونم ولی بالاخره تونستم امروز بهش . نـــــــــه بــــگم

    حالا میگم چی هست وقتی پای تهعد موندم وعملی کردم حالم خوب شد و همه ی امیدم دادم بخدای قدرتمند

    … یکی از اعضای خانواده.همسرم ازش بعضی وقتها وسایل میکرفتم عادت کرد بودم

    تا یه چیزی تو خونه نبود تموم میشد ازش میگرفتم..

    بعدش بمن میگفت بیا کارت منو بگیر… ببر مغازه هر چی میخوای بخر وسایل واسه خونه خرج روز مره….

    البته ک توی ذهن منم این بود اون برای من وسایل میخره

    پول هامون جمع کنیم خرج زیادی نکنیم تا ماشین بخریم

    من چند بار این کارو کردم. و حس خوبی نداشتم و خیلی چیزهای دیکه توی ذهنم بود ک پول هامون جمع کنیم ول خرجی نکنیم

    منم میکفتم با خودم طرف گفته بیا کارت منو ببر. برای خرج خونه همه چیز بخر.. منم پسنداز میکنم…

    و چندوقت گذشت….

    بعدش گفتم پس خـــــدا این وسط چی هست چکاره هست!

    چند روز درگیر بودم گفتم اک دارم روی خودم کار میکنم و همه ی امیدم بخدا هست پس تعهد بده دیکه قبول نکنی این کارت… اک چیزی لازم داشتم با پول خودم بخرم همه ی امیدم بدم بخدا جور میکنه از هزاران راه.. اینجا هست ک باید ذهنم کنترل کنم

    بخدا قسم امروز صبح بهم گفت بیا کارت ببر وسایل بخر

    من چیزی نگفتم ولی ذهنم میکفت عیب نداره همین ی دفع بخر… دفع اخرهست

    بعدش ب خودم کفتم “نــــــه”

    من تعهد دادم و عملی میکنم

    بلند شدم رفتم مغازه با همون پولی ک داشتم توی خونه… رفتم خرید کردم اومدم ..

    ب همسرم اس دادم کفتم پای تعهدی ک دادم موندم عملی کردم

    بخدا قسم اینقدر حالم خوب شد خدایا شکزت

    یکی از دلیل حالم خوبم.امروز همین تعهد بود..

    و قبلن پول خرج میکردم نگران بودم ای وای تموم شد دیکه پول ندارم از کجا بیارم همسرم فهلا سرکار نمی ره هزار فکرهای نامناسب…….

    خدایا شکرت بابت این روز قشنگم

    از خدا میخوام کمکم کنه این مسیر قشنگ هرروز ادامه بدم و اتفاق های خوب برام بیفته ک لذت بخش هست برام

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت (◍•ᴗ•◍)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1729 روز

    بنام خدای هدایتگر وهابم

    سلام ب همگی عزیزانم

    گام 2

    اول بگم ک خیییلی خوشحالم و خداروشکر میکنم ک با شما عزیزان همراه شدم این از لطف خدای عزیزم هست

    الهی شکرت

    نزدیک غروب خواهرم اومد خونه مون

    همون کسی ک بارها باهاش در مورد قانون و استاد باهاش صحبت کردم و میخواستم کمکش کنم

    ولی همون لحظه ها هم متوجه میشدم ک اصلا متوجه حرفم نمیشه و فقط داشت نگام می‌کرد خخخخخ

    خدایا شکرت ک هدایتم کردی و آگاه ترم کردی ک توانایی تغییر دیگران و ندارم و عاجزم توی این مورد ولی خییلی توانا هستم تو تغییر زندگی خودم

    خلاصه گفت با ی دکتر تو اینستا آشنا شدم ک آموزش جذب میده و ی مینی دوره عزت نفس رایگان داره ک دانلودش کردم و چن روزه دارم گوش میدم خیلی حرفای خوبی میزنه

    میگه افکار مارو تو بچگی خراب کردن

    بافیلم ها و کتاب‌ها و..

    خییلی حس میکنم نیاز دارم ی کاری انجام بدم حس میکنم ب جایی نرسیدم

    و یاد خودم افتادم ک چطور با ی استاد ای اف تی آشنا شدم اول و بعد ک ی کم درکم بهتر شد با شاگرد استاد آشنا شدم و بعد ب خود سایت هدایت شدم

    گفتم بهش گوش بده و تو دلم گفتم باید تکاملت و طی کنی مث من تا درمدار استاد قرار بگیری

    و گوشیم ک دستم بود اومدم تو سایت دیدم خدای من پروژه ی جدید اومده روسایت

    خندیدم ب خودم گفتم ببین زکیه چطور استاد هرروز داره پشت سرهم فایل میزاره تو جا موندی اول ذهنم مقاومت کرد

    کلی خداروشکر کردم بخاطر هدایتم ب سایت و اینکه لایق آگاهیا و دریافت فایلهای توحیدی سایت هستم

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    و دیدم اومدن خواهرم ی نشونه بود ک منم باید با تعهد دوباره شروع کنم کار کردن رو خودم

    و اما آگاهی های ک از این فایل ک دریافت کردم

    قانون تکامل

    تکامل

    تکامل

    اول نشونه های کوچیک و اتفاق های کوچیک میفته باید تایید کنیم

    همزمانی ها

    راحت انجام شدن کارها

    واریزی ها

    هدیه ها

    بهترشدن روابط

    احساس خوب و آرامش

    و یواش یواش با ادامه دادن مسیر

    و کار کردن پیوسته این نتیجه ها بزرگتر میشه

    افکار منه ک داره اتفاقات و رقم میزنه

    افکارم از ورودی ها میاد

    با کنترل ورودی ها ب احساس خوب میرسم

    و افکار بهتر میشه و اتفاقات خوب رخ میده

    وقتی نمیتونی با جنس مخالف ارتباط برقرار کنی یعنی عزت نفست پایینه

    خودتو ارزشمند نمیدونی باید روی عزت نفست کار کنی

    متاسفانه من هنوز مشکل دارم توی این مورد

    شاید باورتون نشه من ی برهه ای از زندگیم

    میگفتم خدایا چرا جنس مخالف و آفریدی خخخخخ

    اصلا نادیده میگرفتمشون

    فک میکردم ک موجودات عجیب و غریبی ان

    ی جاهایی هم خودم و ارزشمند نمیدونستم ک بتونم ارتباط برقرار کنم با کسایی ک تمایل داشتن ب ارتباط برقرار کردن

    ولی الان ب خودم ی کم امیدوار ترشدم

    با وجود عزیزانی ک تو سایت هستن

    دیدم بهتر شده خیلی

    البته شرایطش پیش نیومده ک ببینم چقد تغییر کردم

    سوالی ک پرسیده بودن از استاد ک اگه همه چی برمیگشت عقب چطور از قانون استفاده میکردی

    استاد گفتن ک لذت بیشتری می‌بردم

    چقد مهمه این احساس خوبه لذت بردنه

    ک همه ی داستان همینه احساس خوب=اتفاقات خوب و ایمانی ب نیرویی ک میتونه و توانایی شو داره ک منو اجابت کنه

    ب راحتی من فقط باید لذت ببرم از مسیر و تجسم لحظه ی آخر

    الهی صدهزار مرتبه شکر

    و چقد ذهن ب راحتی فراموش میکنه

    نتایج رو و کم رنگ میکنه

    برای همینه ک باید اصل و هی تکرار کنیم ب خودمون

    اینکه تمااام اتفاقات زندگی ما ب واسطه ی افکار باورها و نگرش ما رقم میخوره

    هیچ کس هیچ قدرتی نداره تو زندگی ما

    چ مثال قشنگی استاد زدن

    و چقد خوب قانون تکامل و درک کردم

    مثال پیرزن و گاو

    و ضربه ی آخر ب میخ

    بعضی ها ب نظر ما خیلی زود نتیجه میگیرن

    چرا؟؟؟؟

    چون ما روند رشد و بهبود دائمی شون و ندیدیم.

    روند تکاملشون و ندیدیم

    کنترل ذهنشون و ندیدیم.

    ادامه دادنشون و ندیدیم

    و همون لحظه ی آخر و دیدیم ک کار انجام شده و گفتیم ااااا ههه پس چرا من اینجور نتیجه نمیگیرم

    منم اگه استمرار داشته باشم تو مسیر و هر روز روی باورهام کار کنم

    بعد از طی تکامل نتیجه رخ میده

    ب راحتی و آسونی

    و لذت بردن از مسیر

    الهی شکرت

    وقتی ک در مسیر درست باشیم و استمرار داسته باشیم هیچ وقت اتفاق ناجالبی نمی افته ب عبارتی ب راحتی از بالا نمیفته

    الهی شکرت بخاطر این آگاهی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1844 روز

    به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به مسیر این آگاهی های توحیدی ،

    سپاسگزارم از استاد عباس منش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قراردادن

    وسپاسگزارم از مریم جون عزیز که سلسله فایل های مهاجرت به مدار بالاتر رو برامون گردآوری کردن ,

    که مهاجرت به مدار بالاتر یعنی بهبود فکر رفتار و عملکرد از همان جایی که هستم با همان شرایط و امکاناتی که دارم.

    استاد عباس منش عزیزم از خداوند می‌خوام که اون اعتماد و یقینی که شما به قوانین داشتید رو در روح منم بِدَمه، از خدا می‌خوام تعهدی که شما داشتید رو به منم عطا کنه ، از خدا می‌خوام اعتمادی که به درستی قوانین داشتید و دارید رو در منم شعله ور کنه ، من تمام تلاشمو میکنم تا در طول روز ،از طریق آگاهی های این سایت ورودی مناسب به ذهنم بدم و بعد این آگاهی هارو به شکل کاربردی در زندگیم استفاده کنم و کنترل ذهن داشته باشم و مراقب احساس خوبم باشم ، بعد نتایج حتی خیلی کوچک رو تحسین کنم و دائم به خودم یاد آوریشون کنم و ادامه بدم و استمرار داشته باشم و دراجرای قوانین مهارت کسب کنم و هوشمندانه ارتباط بین نتایج و طرز تفکر و رفتار مو ،پیدا کنم و هی تصحیح مسیر کنم .

    خوشحالم که این آگاهی بهم رسید که اگر در مسیر درست بمونم و نتایج پایدار بگیرم هرگز یک شبه سقوط نمیکنم چون در ذهنم تغییرات بنیادین ایجاد کردم

    واین خبر خوبیه برام که، وقتی رو خودم کار می‌کنم از همون جایی که هستم و همون کاری که انجام میدم ضعیت شروع می‌کنه به بهتر شدن و هر چقدر بیشتر مقاومت‌های ذهنیم شکسته می‌شه موهبت‌های بیشتری به سمتم میاد.

    استاد اون مثال پیر زن نحیف و گوساله رو خیلی دوست داشتم ،هم قانون تکامل رو بهم یادآوری کرد هم قدرت استمرار رو سپاسگزارم که با مثال های عالی ، قوانین رو بهتر برامون جا می‌ندازید

    بازهم سپاسگزارم از شما که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین

    وسپاسگزارم از دوستان عزیزم که دراین مسیر همراهم هستند

    انرژی فوق‌العاده تون بهم میرسه

    دوستتون دارم وعششششششق برای خانواده بزرگم در سرزمین توحیدی عباس منش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1265 روز

    به نام خدای مهربان

    با سلام خدمت دوستان عزیز

    گام دوم پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    بنده چندبار این فایل رو گوش دادم و نکاتی دستگیرم شد که بهم کمک می‌کنه تا به هدفی که گذاشتم تا در پایان این پروژه برسم گام به گام نزدیک بشم،خداروشکر که در همچین فضایی هستم و اساتیدی مثل استاد عباسمنش و خانم شایسته و کامنتهای بعضی از دوستان رو دارم که نکاتی رو میتونی از نوشته هاشون پیدا کنی که انگار تا حالا نشنیدی و از این بابت خداروشکر میکنم.

    انگار تازه فهمیدم که باید تکامل طی بشه و کار من این هستش که فقط تو این مسیر بمونم و روی خودم کار کنم.

    و این که سعی کنم باورهای خوب برای خودم بسازم و خودم رو تو احساس خوب بیشتری نگهدارم،امیدوارم در پایان این دوره واقعا به یک مدار بالاتر برم و به هدفم تو این دوره برسم،آن شاءالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    خوشبخت آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1936 روز

    «حالا که می‌دانید نتایج پایدار، یک روند تکاملی است و یک‌شبه پدیدار نمی‌شوند، بلکه با استمرار در درک قانون و اجرای این درک در افکار، رفتار و عملکرد ایجاد می شوند، در لحظاتی که ظاهرا هیچ پیشرفت فوری و آشکاری نمی‌بینید، به چه شکل می خواهید انگیزه های خود را برای استمرار در این مسیر حفظ کنید و اجازه ندهید شک و تردیدهای ذهن تان، پای شما را بلرزاند؟

    اول بیاد میارم که من انسان کاملی نیستم و فرکانس هام کامل تغییر نکرده ونمیییتوووونم که با یک سال دوسال کارکردن کامل تغیرشون بدم اصلا بدن و ذهن من این کشش رو نداره

    و باید ادامه بدم شکرگزاری کنم اعراض کنم بابت نعمت های دیگ

    باید بیاد بیاورم که چه چیزایی بدست آوردم

    قبلا کجا بودم الان کجام

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    از خلال توضیحات استاد در این فایل، چه منطق هایی استخراج کرده اید که فکر می کنید می تواند در این زمینه به شما کمک کند تا همچنان در مسیر عمل به قانون استمرار بورزید، ناامید نشوید، درباره اینکه این مسیر قطعا نتیجه می دهد تردید نکنید و به مسیر قبلی بر نگردید؟

    منطق احساس بد بعد از پرسیدن سوال خدایا من اینهمه کار میکنم چرا فلان اتفاق نیوفتاده برام من خیلی این سوالو از خودم میپرسم ویه جورایی عادت کردم

    فهمیدم که این نجوای شیطان هست

    این عدم درک قانون تکامل هست

    این عدم درک فرکانس هاست

    ممکنه سوالم درست باشه ولی در مواردی که خیلی کار کردم و نتیجه ملموسی نگرفتم

    باید به حاش بپرسم خدایا ممنونم من چه نتیجه ای گرفتم یا چه نتیجه ای دادی بهم فعلا؟

    و سوال محدود کنندمو به این شکل تغییر بدم

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    خدایا شکرت برای جواب دادن به سوالات روز دوم

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    رد پای امروز من

    شکر خدا تونستم زود بیدار شم

    وقتی نجواها بهم میگفتن بخواب

    گفتم نه من باید ادامه بدم این مسیرو درسته الان احساسم خوبه اما به خاطر ورودی هاست

    باید ادامه بدم این مسیرو

    اینکه تونستم بیاد بیاورم وعمل کنم این برام عالی بود

    و مراقبه کردم واقعا ذهنم آروم تر شد

    سپس این فایل هارو گوش کردم و نوشتمم

    یه مسئله ی خانوادگی برام پیش اومده بود که به ظاهر چیز خاضی نیست اما ذهنم همش میگفت با همسرت حرف بزن

    با اینکه قبلا موفیت های خیلی خیلی زیادی کسب کردیم اما بازم احساس میکردم که اونجور که باید نیستو میتونه بهتر بشه تمرکزم داشت میرفت اونجا و راهکار ارائه میدادم

    واقعا دیگه داشتم از کارهای خودم میموندم

    که شکرخدا رها کردم و رفتم پیاده روی درسته میتونستم زودتر رها کنم ولی به خودم افرین گفتم

    اومدم خونه ور نهایت لذت غذامو خوردم به فایل های بنر استاد گوش دادم

    و بسیار بسیار خودمو تحسین کردم که چقدر عال دارم کارهارو انجام میدم چقدر مرتب و منظم هست چقدر فراوانی و ثروت و نعمت هست در زندگیم

    وقتی که دیدم همسرم خستس و نمیخواد حرف بزنه یا بخنده دوس داره توی اینستا باشه

    کمی ناراحت شدم و خودمو مقایسه کردم با دوستامون چون دیگرن رو وقتی میبینه خیلی پر انرژیه

    اما اومدم اتاق مطالب نوشت هشدمو خوندم و بیاد آوردم که هدف اصلی من تجربه عشقه

    اگر اون نمیتونه لبخند بزنه من با خودم باشم مستند طبیعت ببینم و خداروشکر کنم توی دلم لذت ببرم بازم با خدا و خدوم عشق بازی کنم

    من عزیزدردونه خدام

    نمیزارم کسی عزیز بودن منو ازم بگیره

    خود منم خیلی وقتا شده دوس نداشتم با کسی صحبت کنم دوس داشتم سکوت کنم و توی خودم باش

    خدایا شکرت برای همسر مهربونم و خنده رو و آرومم

    خدایا شکرت برای سلامتیم زیباییم و تلوزیون بزرگ و ال ای دی خدایا شکرت برای هرررچیزی که دارم نفی کشیدنم پوستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: