مصاحبه با استاد | قانون پایداری نتایج - صفحه 39
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/06/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-31 10:11:572025-01-01 05:44:35مصاحبه با استاد | قانون پایداری نتایجشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیزم
در پاسخ به سوال این گام باید بگم که تنها انگیزه ای که باعث میشه در مسیرم استمرار به خرج بدم این منطق هست که من در خیلی مواقع قبلتر بواسطه ی این قانون به نتیجه رسیدم پس این دفعه هم میتونم و اینکه تا الان نتیجه ای نیست یعنی داره شرایط براش محیا میشه من فقط و فقط باید به قوانین احساس خوب ، تمرکز بر نکات مثبت و… تمرکز کنم و ادامه بدم باقیش رو خود خدای بزرگ ، خدایی که فرمانروای این جهان هست و همه چیز رو درست در زمان و مکان صحیحش قرار میده ، انجامش میده فقط کافیه صبور باشم و لذت ببرم چون من بنده محبوب خدا هستم و خدا بزرگترین حامی من هست. خدا همون دست پنهانی هست که اتفافات رو به شکل خوشگل و کادو پیچ شده برام انجام میده یا مثل یک شیرینی خوشمزه . آره خدا خودش اینقدر راحت و آسون و در زمان درستش برام نتیجه رو رقم میزنه که من راضی باشم همونطوری که دفعات قبل بودم.
به نام خداوند بخشنده مهربان
امروز 13 دی 1403، گام دوم
امروز هم گوش کردن این فایل در قالب گام دوم پروژه مهاجرت به مدار بالاتر روحم رو نوازش کرد و از خداوند مهربونم سپاسگزارم که جزئی از این مسیرم.
در مورد تمرین این گام، مواردی که به ما کمک میکنن که مستمر در مسیر کار کردن روی خودمون بمونیم و نا امید نشیم:
1.به قول خود استاد، فهمیدن کامل قانون خودش یه کلیده
یعنی کسی که قانون رو درست و کامل فهمیده باشه خیلی راحت تر در مسیر درست حرکت میکنه
2.مسئله بعدی، مرور این آگاهیه
اینکه دائم با خودمون مرور کنیم که ورودی ها و کانون توجه من، افکاری رو در ذهن من ایجاد میکنه
تکرار این افکار، خالق باور هاست
باور های من (همون افکار غالبم) فرکانس هایی رو به جهان ارسال میکنن
که جهان بوسیله این فرکانس ها اتفاقات و شرایطی همسو باهاشون برای من بوجود میاره
از طرفی وقتی من احساس خوبی دارم، یعنی افکار خوبی دارم و لاجرم چیز های خوبی تجربه خواهم کرد
و وقتی احساس بدی دارم، یعنی افکار نامناسبی دارم و لاجرم اتفاقات بدی را تجربه خواهم کرد
3. موضوع دیگه ای که به خود من خیلی کمک کرد، درک خداوند بود. بعد از خوندن کتاب “چگونه فکر خدا را بخوانیم” وقتی با تئوری سیستمی بودن خداوند آشنا شدم، فهمیدم که من هر چقدر هم که بدبخت باشم یا وانمود کنم که هستم، و هر چقدر گریه و ناله و زاری کنم، خداوند ذره ای برای من دلش نمیسوزه بلکه طبق قاتون بدون تغییرش، من در زمره افرادی قرار میگیرم که قراره چیزای نامناسبی تجربه کنن، و برعکس
4. مسئله دیگه که برمیگرده به عزت نفس، مقایسه نکردن خودم و نتایجم، با دیگرانه
خیلی موقع ها علت نا امید شدن من اینه که من میام باطن زندگی خودم رو با ظاهر زندگی و ادعای دیگران مقایسه میکنم که این، به علت کمبود عزت نفسه و باید روش کار کرد؛ چون کاملا بی اساسه و صرفا باعث ناامیدی ما میشه
5 کار دیگه ای که من میکنم،اینه که یه دفتر دارم که هر موقع یه نتیجه خیلی جالبی از نظر خودم میگیرم (یعنی ممکنه از نظر دیگران چیز خاصی نباشه ولی من میدونم چقدر خاصه) میرم توی اون دفتر مینویسمش. اوایل میگفتم بی فایدست یا اینکه تو ذهنم میمونه دیگه
ولی هر بار میخونمش خیلی هاش رو یادم رفته بوده و خیلی هاش که یادم بوده، انگار فقط عنوانش تو ذهنم بوده و فراموش کرده بودم که به زمان خودش چقدر غیر ممکن و ناباورانه بوده. این کار هم خیلی کمک کننده است
درس هایی که امروز من یاد گرفتم این بود که:
-نتایج کوچیکی که بدست میان رو ارزشمند بدونم و سپاسگزارشون باشم و فراموش نکنم که قبلا من خیلی میخواستمشون ولی نمیشد
-فراموش نکنم که کنترل ذهن هم یک مهارته و مثل هر مهارت دیگه ای باید اینقدر روش کار کنم تا هر روز بهتر و بهتر بشم
-وقتی روی خودم کار میکنم، اوضاع از همین جایی که هستم بهتر و بهتر میشه و نیاز نیست حتما اولش تغییر فیزیکی خاصی ایجاد کنم
-هرگز فراموش نکنم که کلید اصلی، لذت بردن از زندگی و احساس خوبه؛ پس از زندگیم لذت ببرم و حالم خوب باشه! که احساس خوب= اتفاقات خوب
بنام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوست داشتنی
امروز میخوام در مورد نتایج پایدار کار جدیدم بنویسم و مدار تکاملی که دارم طی میکنم
الان توی سومین ماه هستم که وارد کار عینک فروشی شدم یکی از باور هایی که همکارانم دارند اینه که باید پوستت کنده بشه تا مشتری ازت بخره و به سختی میشه بهشون عینک بفروشی ولی من از روزی که اومدم با این باور شروع کردم که به راحتی و به سادگی میتونم به مشتریان عینک بفروشم
تو دو ماه اول این رو امتحان کردم و چون پیش زمینه ای نداشتم و داشتم رو خودم کار میکردم دیدم داره جواب میده حتی ماه دوم تو یه روز من 20 میلیون فروختم که همه داشتن شاخ در میاوردن حتی دوست خودم و وقتی ازم پرسیدن در جواب فقط یه چیز گفتم اینکه من باور دارم که براحتی میتونم بفروشم تو ماه سوم که وارد شدم برای خودم تارگت گذاشتم که این ماه 50 میلیون بفروشم از روز اول ماه که واضح اعلام کردم تا امروز که هنوز به وسط ماه نرسیدیم 43 میلیون براحتی فروختم و تا پایان ماه خدا میدونه که چقدر میفروشم
چند تا نتیجه از این کار دارم متوجه میشم :
1 >واضح اعلام کردن خواسته ام به جهان هستی و اقدام عملی همراه با ایمان
2 >ساختن باور درست در مورد خواسته ای که داشتم و دارم مبنی بر اینکه من به راحتی میتونم بفروشم
3 >استمرار در کنترل ورودیها باعث شده که من در بیشتر اوقات احساس خوبی داشته باشم و باعث بشه اتفاقات خوبی برام بیفته
4 >متعهد بودنم به آموزشها و نا امید نشدن در مورد نتایج کوچک مخصوصا در مورد تمرین ستاره قطبی که صبر و استمرار میخواد
و در آخر میخوام بگم که اصل و اساس همه چیز که من تا اینجا دریافت کردم اینه که احساس خوب مساوی است با اتفاقات خوب و احساس بد مساوی اتفاقات بد و اگر من تنها مفهوم یک اصل مهم رو درک کنم تمام زندگی من متحول میشه
چون خود جهان هستی هم با این فاکتور با ما در ارتباطه یعنی اگر احساست خوبه داره بهت میگه خوبه و همین رو ادامه بده تا اتفاقات خوب بیشتری برات بیفته و اگر احساست بده داره بهت هشدار میده که توقف کنی چون در صورت ادامه دادن باید منتظر اتفاقات بد بیشتری باشی بنابراین ما همیشه میتونیم با توجه به احساسمون که استاد همیشه میگه بفهمیم که به چه چیزی داریم توجه میکنیم و و برای این کار باید همیشه از خودمون این سوال رو بپرسیم که ” من الان چه احساس دارم ” هر جوابی که در جواب این سوال مهم بیاد مشخص میکنه که ما آیا به خواسته ها و چیزهایی توجه میکنیم که دوست داریم یا به نا خواسته ها و چیز هایی که دوست نداریم
و نکته پایانی اینکه چیزی که باعث میشه یک باور جدید هر روز قویتر و قویتر بشه همین نتایج کوچکی هست که ما در اوایل میگیریم و این طوری ذهن ما بهتر و راحت تر قبول میکنه
در آخر میخوام از استاد و خانم شایسته عزیز تشکر میکنم که در فضای درجه یک این سایت به ما این فرصت رو دادن که در کنارشون آموزش بگیریم و رشد کنیم
ممنونم که کامنت من رو خوندین
امیدوارم هر کجا هستین شاد و موفق و سربلند باشین
تا رد پای بعدی
یا حق
بنام خداوند هدایتگر
سلام استاد عزیز، خانم شایسته و همسفران این گام.
ما باید آمادهگی لازم برای ایجاد تغییر را داشته باشیم هرگاه آماده باشیم بهتر میتوانیم نکات مثبت، سخنان استاد، قانون فرکانس و احساس خوب را درک کنیم.
من یک مدت رو باورای سلامتی کار میکردم. هرقدر کار میکردم سردر نمی آوردم از توضیحات دوستان در عقل کل، چرا؟ چون مدار اونا بالا بود و مدار من پایین
اینکه میگفتن سلولهای بدن خودش را بازسازی میکنه، ما سیستم ایمنی شگفت انگیز داریم،خیلیا بیماری های خودشونُ درمان کردن برا من سوال بود پس من چرا نمیتونم!
چون من برنامه ریزی شده بودم یه عمر در باور بیماری، دائم ناله و شکوه ک من بیمارم، هرچند وقت یه باری یک بیماری سخت و جانکاه منو میگرفت
حال با تکرار چند باور در سه ماه من نمیتونم خوب بشم
اما وقتی فایل صوتی کتاب راز در مورد سلامتی رو شنیدم بهم کلی ایمان داد که بدن ما در هر هفت ساعت خودشُ احیا کرده و تمام سلولها جدید میشوند، اینکه بیماری در بدن میمانه بخاطر حافظه هست ک باقی میمانه ورنه ما هر روز بدنی تازه و سلامت داریم
الان بعد سه ماه این حرفها بیشتر در من تاثیر میذاره
بهتر میتونم درک کنم توضیحات دوستان در باور سلامتی رو
مهم اینه آماده باشیم .
یک نکته در مورد عزت نفس هم متوجه اش شدم
اوایل برا من آدمها بزرگ بودن، حتی باوجودی ک رو خودم کار میکردم از بقیه آدمها دور بودم اینجا فعالیت میکردم، متوجه یک شرک شدم
من دوستانی ک درسایت کامنتهای عالی مینوشتند، امتیازات بالا میگرفتن را برا خودم بزرگ کرده بودم
باوجودی ک روزی عزت نفسم کار میکردم
ولی متوجه شدم اگر من به اون شخص کامنت میدم اون چرا جواب نمیده، یا سوال مطرح کنم چرا دوستان کمی پاسخگو اند اون افراد به اصطلاح خاص چرا بمن کامنت نمیدن!
اما کامنت و سوال های بقیه افراد راحت جواب میدن.
متوجه شدم اینا رو کردم برا خودم خاص!
حتی اگر یکی هم کامنت بده کلی در جوابش متن طولانی و داستان مینویسم ک شما گفتید فلان ای ولی بهمان …
دیدم هنوز ازین باور شرک آلود رها نشدم.
الان مدت دوماه شدم دیگه هیچ فردی برام بزرگ یا خاص نیست
اصن متوجهام منِ درونم دوست نداره به یک کامنت تشکر، بشینه دوساعت توضیح و فدات شم بنویسه!
سابق میگفتم فلانِ بازیگر،یا خواننده چقد خاصن اند!
الان میگم اونا هیچی ندارن ک خاص باشن و من ازونا کم باشم
به فرض من کنار یکیشون تصادفی هم قرار بگیرم شبیه این طرفدارای دو آتیشه ک خودشون بی عزت میکنند جیغ میزنند هدیه میدهن، اسمشو فریاد میزنند، بیا امضا کن ،عکس بگیر فلان
اصلا، نگاهش میکنم و عادی ازکنارش رد میشم. اونقدری ک بفهمه یکی هم هست ک براش نمیمیره
نه اینکه توهین کنم یا تکبر داشته باشم نه!
فقط دست از خاص کردن آدمها برداشتم
هیچکی خاص نیست
هیچکی بزرگتر ازما نیست
نگاهمون عوض بشه میبینیم همه یک اندام، سیستم عصبی، گوارشی،گردش خون، هضمی،اطراحیه ،تنفسی داریم
هیچکس برتر نیست جز در تقوا!
این که دیگه به افراد خاص یا کامنتهای عالی دیگه ریپلی نمیدم خیلی خوشحالم چون دیگه من نیاز ندارم سوالی بپرسم ک کسی نخواهد جواب بده یا من منتظر جوابش بشینم ک اگر جواب نداد حس بدی بگیرم
فقط فایل ها رو میشنوم
از استادم میاموزم و از خدا راه حل میطلبم
این بدین معنا نیست پرسیدن عیب داره!
ولی برا منی ک پاشنه آشیل دارم در روابط، از دادن پیام های طولانی، دوستان ازمن خسته بودن، راهیه ک دیگه کمتر خود و بقیه را خسته کنم و سکوت کردن بیاموزم
چون کسی ک زیاد حرف میزنه اینکه اشتباه بکنه زیاده!
پس الله متعال هدایتم کرد
و من چقد سعادتمندم ک هرچند کوچک رو عزت نفسم کار میکنم داره نتایج بهتر میشه
ان شاالله بزودی دوره عزت نفس رو میخرم تا اساسی تر رو خودم کار کنم
آدم خاشع و متواضعی بشم و سکوت بیشتر یاد بگیرم.
الهی به امیدِ امدادهای غیبی تو!
به نام الله هدایتگر
1- در مورد اینکه چرا نتایج به خوبی خودش رو نشون نمیده باید بگم که هرکس با توجه به شرایطی که درش قرار داره نتیجه میگیره. من قبل از اینکه وارد این مسیر بشم غرق در قسط و بدهی بودم و از خداوند با تمام وجودم خواستم تا منو هدایت کنه و خداوند هم هدایتم کرد.(یعنی من خواستار تغییر همه جانبه در زندگی ام شدم و بعد از اینکه آماده دریافتش شدم، اون هدایت رو دریافت کردم). در حالی که در کنار اون هدایت خواسته های بزرگتر دیگه ای هم دارم اما خداوند خودش میبینه که من توی چه شرایطی هستم و داشتم دست و پا میزدم و به زور خودم رو نجات میدادم، خب اول میاد ایده ها و راهکارهایی که مربوط به بدهی هست رو مرحله به مرحله به من الهام میکنه و من هم با عمل کردن به اون ایده ها تلاش کنم که خودم رو از اون شرایط سخت نجات بدم و بعد برم سراغ خواسته ی دیگه. باید بگم که من توی این 10 ماهی که توی سایت اومدم و از همون روز اول تا به امروز مدام دارم فایل های رایگان رو گوش میدم، هیچ وقت احساس ناامیدی و بی حوصلگی نکردم و حتی لحظه ای هم این فکر به ذهنم خطور نکرد که نکنه این مسیر اشتباهه و جواب نمیده یا این که بچه های دیگه به ثروت آنچنانی رسیدند ولی تو هیچ تغییری نکردی!؟ من به خودم میگفتم اولویت برای من خلاص شدن از این منجلابی ست که خودم برای خودم درست کردم اول باید از این بدهی ها و قسط ها خلاص بشم بعد برم سراغ خواسته بعدی. یه وقتایی که احساس میکنیم که با تمام تلاش هایی که روی کار کردن روی خودمون انجام میدیم ولی هیچ نتیجه ای نمیگیریم، این به این معنا نیست که نتیجه نمیگیریم بلکه مثل ریشه دواندن زیر خاک میمونه، ما داریم ریشه هامون و پایه هامون رو محکم میکنیم و بعد شاخ و برگهاش خودش رو نشون میده فقط باید با ایمان و توکل، به این مسیر ادامه بدیم.
2_ وقتی شما در مسیر درست و الهی باشی تمام جهان بسیج میشه تا شما رو به اون خواسته ات برسونه نه اینکه شمارو از خواسته ات دور کنه، پس هیچ نگرانی وجود نخواهد داشت از اینکه نکنه داشته هامو و یا موقعیتمو یه شبه از دست بدم. اگر مطمئن باشیم که مسیری که درش هستیم مسیر درستی هست دیگه همچین نگرانی سراغمون نمیاد. کسانی که به اینچنین نگرانی هایی دچار میشن مطمئن باشند که مسیرشون مسیر درستی نیست و از راه درست به اون خواسته و یا اون موقعیت نرسیدند و اون تکاملشون رو طی نکردند.
3_ در حوزه تمرکز بر کار باید بگم که من کاملا با حرف استاد موافقم. چون خودم در این شرایط بودم. من با خواهرم شراکتی مغازه پارچه فروشی باز کردیم و توی اون کار چون من به لحاظ مالی و حساب و کتاب خودم رو قبول داشتم و البته خواهرم هم منو بیشتر از خودش قبول داشت، تمام اون مسئولیت های مالی رو به گردن گرفتم. ولی بعد از یه مدت دچار بدهکاری شدیم و توی کارمون کم آوردیم و هر دو خیلی درگیر شدیم. چون من گردن گرفته بودم خودم باید جواب پس میدادم. البته ناگفته نماند که من قبل از اینکه با خواهرم شریک بشم خودم به تنهایی و به طور مستقل مغازه لوازم التحریر داشتم و بعد از شراکت با خواهرم تمرکزم نصف شد. در همون گیرودار، مغازه لوازم التحریر رو تبدیل به سوپر مارکت کردم.(چون این باور اشتباه رو داشتم که برای تغییر اوضاع مالیم اول باید نوع کار و بیزنس تغییر کنه). بعد از اینکه این تغییر کار انجام شد، دغدغه های من چندین برابر شد.(از یه طرف پارچه و از طرف دیگه سوپر مارکت). خیلی اوضاع وخیم تر از قبل شد و من با ذهنی ناآرام و آشفته شبها میخوابیدم و صبح بیدار میشدم. تا این که به پیشنهاد دخترعموم که از بچه های سایت هست به این سایت و این مسیر الهی هدایت شدم. سه روز بعد از آشنایی با سایت خوابی دیدم و در آن خواب به من گفته شد که کار پارچه رو به طور کامل بزار کنار و همه چی رو ول کن و فقط بچسب به کار سوپر مارکت. من تا دو روز ذهنم درگیر بود و حتی به خواهرم هم نگفته بودم که همچین چیزی به من الهام شد. چون ذهنم مقاومت زیادی میکرد که: مگه میشه کاری که براش اون همه سرمایه گذاشتی رو به راحتی ازش دل بکنی!؟ پس سودت چی میشه تازه کلی ضرر هم کردی! ولی همون موقع یه فایلی از استاد رو دیدم که درمورد الهام بود. و من بزرگترین تصمیم زندگیم رو گرفتم که به خواهرم بگم. خواهرم اولش خیلی شاکی شد ولی من خیر همه چی رو خوردم و همه چی رو به خواهرم دادم و فقط تمرکزم رو برداشتم ودادم به سوپرمارکت. البته به خواهرم این پیشنهاد رو دادم که یکجا پارچه هارو بفروش و خودت رو از شرّ این همه قسط و بدهی و دغدغه مندی رها کن. اما خواهرم قبول نکرد و هنوز با گذشت 10 ماه توی اون گرفتاری مونده و روز به روز حالش بدتر میشه. اما من به الهامی که از طرف خداوند به من شد مقاومت نشون ندادم و به اون چیزی که به من گفته شد سریع عمل کردم و به قول استاد بمب بمب بمب همه چی عوض شد و نتایج سریع خودش رو نشون داد. از اون به بعد دیگه تصمیم گرفتم فقط و فقط روی یه کار تمرکز کنم.
نکته آخر اینکه هیچ نتیجه ای قشنگ تر و مهم تر از احساس خوب و آرامش درونی نیست. چیزی که تمام سالهای عمرم هیچ وقت درکش نکرده بودم و به دنبالش بودم، اما با آگاهی های الآنم به این احساس آرامش درونی رسیدم و دارم میبینم که بعد از اینکه به این احساس خوب رسیدم نتایج دونه دونه خودش رو نشون داد. نه اینکه اول نتایج بیاد بعد احساس خوب بشه.
تشکر میکنم از استاد بزرگوار و خانم شایسته عزیز بابت فراهم کردن این شرایط که خیلی راحت بتونیم از خودمون یک ردپایی به جا بزاریم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد نازنینم و بانوی شایسته گرامی و سلام به تمام هم فرکانسی های دوست داشتنی
خدا را هزاران مرتبه شکر بابت این مسیر الهی
از آنجایی که مدت طولانی است که عضو سایت هستم نتایج رو کم و بیش دیدم تو زندگی ام
اما نتیجه پایدار از این به بعد انشالله برام رخ خواهد داد .دلیلش هم این هست که من با عضویت در سایت الهی خیلی چیزارو یاد گرفتم ولی پیوسته این آگاهی هارو بکار نبردم اما زمانهایی که در عمل از این آگاهی ها استفاده میکردم نتایج رو میدیدم و این تکامل بود که در این مسیر طی کنم .واسه دیگران توضیح دادم حتی واسه همسر عزیزم که خودشون عضو هستن اما با توضیح دادن جز خودم رو به عقب میکشوندم چیزی عایدم نبوده .و مطلب بعدی اینکه خداروشکر بابت بانو شایسته که این پروژه ی الهی رو برامون فراهم کردن که ما یک بارم که شده با تعهد این مطالب و آگاهی هارو گوش بدیم بنویسیم تمرین کنیم به صورت مستمر و استمرار در این مسیر هست که ما رو به مدارهای بالاتر میبره .نتایج کم کم دارن وارد زندگی میشوند و دارم اینارو میبینم و سعی میکنم اون نتایج رو با خودم تکرار کنم و بنویسم .احساسم خیلی عالی شده و امیدم به زندگی تو این چند روز خیلی بیشتر شده .عادتهای روزمره رو سعی میکنم آگاهانه کنترل کنم چون اون عادتها جز محدودیت واسم بهره ای نداشته و به جاش وقت و انرژی ام را برای درست کردن باورهای قدرتمند کننده میگذارم. روشی که شروع کردم این هست که یه دفتر برای نوشتن مطالبی که واسه این آگاهی ها بانوی گرانقدر با وسواس کامل توضیح دادن رو تو دفترم مینویسم بعد فایل همون روز رو گوش میدم که واقعا خلاقانه بانو شایسته به طور مرتب و پشت سرهم که آدم خودش احساس میکنه که هر روز با این فایلها از بدنه جامعه داره فاصله میگیره .بعد کامنت دوستان رو میخونم و نکات مرور شده فایلها رو که نوشتن رو تو دفترم یادداشت میکنم و بعدش میام خودم یه کامنت مینویسم که بیشتر تو این مسیر بمونم .و نکته بعدی اینکه در توضیح فایل چندتا کلید مهم هست که به زیبایی بانو شایسته توضیح دادن و این کلیدها واقعا کمک کننده و حال خوب کن هستند .اینکه تغییر باورها به صورت بنیادین ثمره اش نتیجه پایدار هست حالا چطور نتایج پایدار رو بوجود بیاریم ؟
این 4 مورد هست که به آدم یه راحل نشون میدن و یک راهنمای واضح و شفاف برای نتیجه پایدار که این تمام موضوع قانون و مهاجرت به یه مدار بالاتر است
1*چقدر می توانم در مسیری که درباره درستی اش به آگاهی رسیده ام استمرار بورزم
2*چقدر شیوه فکری و رفتاری قدرتمند کننده ای را ادامه میدهم که در حال آموختن آن هستم حتی اگر در ابتدا برای ذهنم جذاب نیست
3*چقدر قانون رو به ذهنم یادآوری میکنم خصوصا در لحظاتی که کنترل ذهن سخت می شود و ذهن تمایل به برگشتن به عادتهای قبلی دارد
4*چقدر به فرعیات خوش رنگ و لعابی که در طی روز جلوی راهم قرار میگیرد(نه) می گویم و چقدر به اصولی از قانون که اطاعت از آنها برای ذهنم جذابیتی ندارد یا سخت و حوصله سر بر است (بله) می گویم .و استمرار در این مسیر هست که باورهای قدرتمند کننده رو می سازند .و تعریف استمرار و تعریف تلاش آگاهانه و تعهد و مهاجرت به مدار بالاتر را چه زیبا و روشن بیان کردن
واقعا سپاسگزار خداوند رحمانمکه در این مسیر پر از آگاهی و زندگیه ناب قرار گرفتم.ممنونم از رب العالمین بابت استاد و بانو شایسته مدیر فنی آقا ابراهیم و خانم فرهادی و تمام خانواده عباسمنش
.یارب ما را به راه راست هدایت کن و بعد از اینکه هدایت کردی ما را به حال خودمان وا مگذار .آمین
یا رب قدمهایم را محکم دلهایمان را گشاده و گوشهایشان را شنوا و چشمهایمان را بینا برای درک هر چه بهتر این آگاهی ها قرار بده
آمین یار رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد نازنینم و بانوی شایسته گرامی و سلام به تمام هم فرکانسی های دوست داشتنی
خدا را هزاران مرتبه شکر بابت این مسیر الهی
از آنجایی که مدت طولانی است که عضو سایت هستم نتایج رو کم و بیش دیدم تو زندگی ام
اما نتیجه پایدار از این به بعد انشالله برام رخ خواهد داد .دلیلش هم این هست که من با عضویت در سایت الهی خیلی چیزارو یاد گرفتم ولی پیوسته این آگاهی هارو بکار نبردم اما زمانهایی که در عمل از این آگاهی ها استفاده میکردم نتایج رو میدیدم و این تکامل بود که در این مسیر طی کنم .واسه دیگران توضیح دادم حتی واسه همسر عزیزم که خودشون عضو هستن اما با توضیح دادن جز خودم رو به عقب میکشوندم چیزی عایدم نبوده .و مطلب بعدی اینکه خداروشکر بابت بانو شایسته که این پروژه ی الهی رو برامون فراهم کردن که ما یک بارم که شده با تعهد این مطالب و آگاهی هارو گوش بدیم بنویسیم تمرین کنیم به صورت مستمر و استمرار در این مسیر هست که ما رو به مدارهای بالاتر میبره .نتایج کم کم دارن وارد زندگی میشوند و دارم اینارو میبینم و سعی میکنم اون نتایج رو با خودم تکرار کنم و بنویسم .احساسم خیلی عالی شده و امیدم به زندگی تو این چند روز خیلی بیشتر شده .عادتهای روزمره رو سعی میکنم آگاهانه کنترل کنم چون اون عادتها جز محدودیت واسم بهره ای نداشته و به جاش وقت و انرژی ام را برای درست کردن باورهای قدرتمند کننده میگذارم. روشی که شروع کردم این هست که یه دفتر برای نوشتن مطالبی که واسه این آگاهی ها بانوی گرانقدر با وسواس کامل توضیح دادن رو تو دفترم مینویسم بعد فایل همون روز رو گوش میدم که واقعا خلاقانه بانو شایسته به طور مرتب و پشت سرهم که آدم خودش احساس میکنه که هر روز با این فایلها از بدنه جامعه داره فاصله میگیره .بعد کامنت دوستان رو میخونم و نکات مرور شده فایلها رو که نوشتن رو تو دفترم یادداشت میکنم و بعدش میام خودم یه کامنت مینویسم که بیشتر تو این مسیر بمونم .و نکته بعدی اینکه در توضیح فایل چندتا کلید مهم هست که به زیبایی بانو شایسته توضیح دادن و این کلیدها واقعا کمک کننده و حال خوب کن هستند .اینکه تغییر باورها به صورت بنیادین ثمره اش نتیجه پایدار هست حالا چطور نتایج پایدار رو بوجود بیاریم ؟
این 4 مورد هست که به آدم یه راحل نشون میدن و یک راهنمای واضح و شفاف برای نتیجه پایدار که این تمام موضوع قانون و مهاجرت به یه مدار بالاتر است
1*چقدر می توانم در مسیری که درباره درستی اش به آگاهی رسیده ام استمرار بورزم
2*چقدر شیوه فکری و رفتاری قدرتمند کننده ای را ادامه میدهم که در حال آموختن آن هستم حتی اگر در ابتدا برای ذهنم جذاب نیست
3*چقدر قانون رو به ذهنم یادآوری میکنم خصوصا در لحظاتی که کنترل ذهن سخت می شود و ذهن تمایل به برگشتن به عادتهای قبلی دارد
4*چقدر به فرعیات خوش رنگ و لعابی که در طی روز جلوی راهم قرار میگیرد(نه) می گویم و چقدر به اصولی از قانون که اطاعت از آنها برای ذهنم جذابیتی ندارد یا سخت و حوصله سر بر است (بله) می گویم .و استمرار در این مسیر هست که باورهای قدرتمند کننده رو می سازند .و تعریف استمرار و تعریف تلاش آگاهانه و تعهد و مهاجرت به مدار بالاتر را چه زیبا و روشن بیان کردن
واقعا سپاسگزار خداوند رحمانمکه در این مسیر پر از آگاهی و زندگیه ناب قرار گرفتم.ممنونم از رب العالمین بابت استاد و بانو شایسته مدیر فنی آقا ابراهیم و خانم فرهادی و تمام خانواده عباسمنش
.یارب ما را به راه راست هدایت کن و بعد از اینکه هدایت کردی ما را به حال خودمان وا مگذار .آمین
یا رب قدمهایمان را محکم دلهایمان را گشاده و گوشهایمان را شنوا و چشمهایمان را بینا برای درک هر چه بهتر این آگاهی ها قرار بده
آمین یار رب العالمین
سلام استاد عزیزم. سلام مریم جان شایسته.
سال نو میلادی پربار و برکت باشه براتون.
چقدرررررر این دورۀ مهاجرت به مدار بالاتر خوبه. چقدرررررر اسمش جذابه و حس خوبی میده. من دومین روز این دوره هستم و همین اول کار، اونقدر حسم از اینکه دارم یه کار هدفمند روی خودم انجام میدم خوبه که مطمئن هستم پیش از پایان دوره، نتایج فوقالعادهای رو تجربه خواهم کرد.
حس خوبی که داشتم بهم این نهیب رو زد که از شما بزرگواران قدردانی کنم که اینقدر سخاوتمندانه و مهربانانه، هوای ما رو دارید. امیدوارم که به زودی بتونم اون باورهای نامرئی که مثل سیمان بهم چسبیده رو پیدا کنم و به باورهای رهاییبخش و ثروت و آرامشبخش تبدیلش کنم. به لطف خدای مهربان. باز هم سپاسگزارم و قدردان لطف شما. از زیر آسمون برفی کرمون براتون بهترینها رو آرزو میکنم
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
سپاس گزار خداوندم بابت بودن در فضای این اگاهی ها
اومدم تا به سوالات جواب بدم
اینکه چطوری انگیزه های خودم رو حفظ میکنم وقتی که هیچ نشانی از موفقیت نیست به مسیر درست استمرار میورزم
به نظر خودم درک این باور و بنیادی کردن این باور خیلی به من کمک کرده که در این مواقع بتونم در مسیر درست بمونم
این باور که هر تصمیم و انتخاب در شرایط احساسی بد صددرصد نتیجش بد خواهد شد و مشاور من در این اوقات شیطان ذهنه
این باور خیلی به من کمک میکنه که کاری نکنم و تصمیمی نگیرم از روی احساس بد اون لحظه
و بعدش این باور که وظیفه ی من اینه که به احساس بهتری برسم و در ارامش باشم و فارغ از اینکه شرایط بیرون چیه ،خداوند این قدرت رو داره که نتیجه رو به نفع من تغییر بده و وقتی بارها با این باورها به احساس بهتر رسیدم و نتیجه به نفع من رقم خورده این میشه همون عمل کردن به اون اندازه ای که درک کردم و کسب مهارت بیشتر و منطق ساختن برای ذهن که در اینده بهشون استناد کنم
این باور خیلی به من کمک میکنه که خداوند میگه یک کلام وعده ی من حقه و من خلاف وعده نمیکنم
و این باور و درک عمیق ازش که اقا اگر چیزی درست پیش نمیره مشکل از منه همیشه و من باید درک کنم که کنترل ذهن یک روند دائمیه و در چنین مواقعی با کنترل ذهن به احساس بهتری برسم تا هدایت بشم ، و منطقشم این ایه از قرانه که خداوند میگه هر خیری به شما میرسه از جانب منه و هر شری به شما میرسه از جانب خودتون ،و خداوند همیشه درست میگه و اینکه دیگه خدا نمیخواد برای من قضیش کاملا منتفیه و من فقط باید در کنترل ذهن در هر لحظه مهارت کسب کنم و بهتر و بهتر بشم
امکان نداره که من در مسیر قانون باشم وروی خودم کار کنم و اتفاق ناخواسته ای برام رخ بده و اگر هم رخ داد وقتی که من در مسیر قانونم برای رشد بیشتر و هل دادن من به سمت خواستمه
منطق این که در مسیر قانون استمرار بورزم همینه که همون لحظه به قول استاد احساس خوب و تجربه میکنم و چون جهنمم دیدیم هممون کم و بیش ، ترجیهمون این احساس خوبه
میلیاردها منطق هست که به وسیله ی اونها میتونیم در مسیر درست استمرار بورزیم نه یکی دوتا یا فقط حرفهای استاد در این فایل
تمام وعده هایی که خداوند در قران داده حقه
و اینکه خداوند قسم میخوره که این کتاب از جانب منه و حق و حقیقته هر چیزی که میگه پس دیگه تموم شد رف دیگه ،فقط من باید مرد راه خداوند باشم ، من باید بدونم که هر احساس بد و فکر بد از ناحیه شیطانه برای ناامید کردن من و تکرار و تکرار و تکرار باورهای خوب
درپناه الله یکتا .
《به نام خداوند بخشنده مهربان》
ایاک نعبد و ایاک نستعین، خدایا من هرچی دارم از آنِ تو،من هیچی از خودم ندارم، خدایا من به هر خیری که از جانب تو بمن برسد باز فقیر تو هستم، خدایا من نمیدونم من بلد نیستم تو بگو تو هدایتم کن..
سلام به بانو شایسته نازنینم و استاد عزیزم
سلام به دوستان و همفرکانسی ام امیدوارم حال همتون عالی باشه انشالله
بانو شایسته سپاسگزاری میکنم برای این درک از قوانین که برای ما چنین فایل های ناب رو تهیه میکنند امیدوارم همیشه در این مسیر الهی باقی بمونید…
خداروشکر میکنم که میتونم تو این پرژه گام به گام همگام همه باشم و کامنت بذارم و درس یاد بگیرم خدایا شکرت
چقدر زیبا و چقدر هماهنگ این گام با گام قبلی تهیه شده و چقدر میتونم ایراداتم رو پیدا کنم توی ساختن و ادامه دادن باورهام خدایا شکرت، یه روزایی تو همین یکماه پیش خیلی خسته شده بودم از اینکه چرا این همه کار میکنم اما نتیجه نمیگیرم حتی نتیجه ای کوچک به جایی رسیده بود که پیش خودم گفتم ای کاش هیچگاه با استاد و قوانین آشنا نشده بودم اینجوری میدونستم یکی هستم که همه تقصیرات رو بندازم گردن یکی دیگه عامل بدبختی ام و ناکارآمد بودنم بندازم گردن دولت و … البته این فکر برای فقط چند ثانیه بود خیلی شرایط نامناسب بود ولی ولی امید داشتم ته دلم یه حس خوبی داشتم انگار میدونستم حل میشه انگار میدونستم خدا در زمان مناسب و مکان مناسب من رو هدایت میکنه انگار به این جمله ایمان 100٪ داشتم که خدا در هر لحظه به ما پاسخ میده خدا بیشتر از ما میخواهد که ما خوشبخت باشیم فقط ما باید سمت خودمون رو درست کنیم و دریافت کنیم، میدونید یه دوره ای بود سال 98 اونموقع ها منوعشقم اوج دریافت نعمت از خدا بودیم و به یکباره من تقریبا 3ماه هیچ قرارداد فروش و اجاره ملک ننوشتم و چه روزها و شبهایی با عشقم نشستیم ریشه یابی کردیم که چرا من نمینویسم این کار تقریبا سه ماه طول کشید تا بالاخره پیداکردم البته عشقم پیدا کرد حالا چی بود داستان این بود تو منطقه ما یه پِنت هاوس بود که مالکش نیاز داشت که این پنت رو بفروشه و کل املاکی های منطقه روی این ملک کار میکردند و تقریبا همه کلید داشتند و مشتری میبردند تو دپارتمان که من مسئولش بودم و مدیریتش به عهده من بود یه دوستی داشتم به نام امیر ایشون روزی نمیشد 5 تا 6 تا مشتری برای این پنت نبره تا اینکه روز موعود فرا رسید بعداز چند ماه و خدا بدست من این پنت رو فروخت و مثل بمب توی منطقه پیچید که شاطری پنت فلانی رو فروخته از اون روز به بعد فروش و اجاره من قفل شد فقط با یه کلمه فقط فقط فقط با گفتن یه جمله و اون جمله این بود که من این پنت رو فروختم من فروختم، خدایا منو ببخش تورو فراموش کردم تو فروختی برام تو همه کاری کردی تو مشتری رو جور کردی تو قلب مالک و مشتری رو نرم کردی من چیکاره بودم…. خدا میفرماید: سوره مبارکه الأنفال آیه 17
فَلَم تَقتُلوهُم وَلٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُم ۚ وَما رَمَیتَ إِذ رَمَیتَ وَلٰکِنَّ اللَّهَ رَمىٰ ۚ وَلِیُبلِیَ المُؤمِنینَ مِنهُ بَلاءً حَسَنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ﴿17﴾
این شما نبودید که آنها را کشتید؛ بلکه خداوند آنها را کشت! و این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختی؛ بلکه خدا انداخت! و خدا میخواست مؤمنان را به این وسیله امتحان خوبی کند؛ خداوند شنوا و داناست.
خدا منو بخاطر این جمله تا سه ماه تنبیه کرد چون اون روزها ما خیلی بشدت توحیدی تر بودیم نمیگم 100٪ نه 0000001٪ توحیدی بودیم و همه چیمون خدا بود و بس… و زمانی که عشق دلم این جمله رو پیدا کرد و من به درگاه خدا توبه کردم باورتون میشه قفل فروشم باز شد و فردای اون روز خدا برام دوتا واحد رو به یه خانواده فروخت و چه کمیسیون شیرینی بهم داد خدایا شکرت یاد اون روز که افتادم تمام تنم لرزید از قدرت و عظمت خدا و اشک شوقم جاری شد بخاطر لطف و کرم خدا که چقدر خدا بخشنده و مهربان چقدر خدا آمرزنده مهربان و چقدر خدا توبه پذیره من ایمان دارم این خدا حتی شرک هم میبخشه بشرطی که ما خالصانه توبه کنیم این خدا خیلی خیلی وهاب بیشتراز وهاب … دقیقا اونروزا مصداق الان من که گیر کردم و دارم اشتباهاتم رو پیدا میکنم و حلشون میکنم باید توحیدی بشم تکاملم رو طی کنم از لحظه ام لذت ببرم از مسیر زندگیم لذت ببرم خودمو دوست داشته باشم از اشتباهاتم درس بگیرم و درستشون کنم، قانون و قوانین خدا رو برای خودم آسون بگیرم، تفریح کنم، شاد باشم بپذیرم همه چی از خود من شروع میشه بپذیرم هیچ عاملی بر زندگی من هیچ تاثیری ندارد….
تمام این مدتی که توی این مسیر موندم فقط بخاطر نتایجی بود که از این سایت و آموزه های استاد گرفتم چه مالی چه عاطفی و خیلی چیزهایی دیگه مخصوصا اون آرامش نصفه و نیمه ای که دارم اونم بخاطر اشتباهات خودم هستش وگرنه الان باید آرامش 100٪ داشته باشم اصلا حسین الان رو با حسین ده سال پیش مقایسه کنم از زمین تا آسمون فرق داره که همه اینها بخاطر لطف خدا و دستان خداس مریم بانو و استاد عباس منش عزیزم انشالله همیشه سایه اتون بالاسر ما و سایت باشه عاشقتونم
من هروقت ذهنم میاد بگه کوووو کدوم نتیجه باشم میگم نتایج قبلی رو اصلا بیخیال الان فکر کن یه دانه گندم کاشتی چقدر باید ازش مراقبت کنی و رسیدگی کنی تا بهت یه شاخه گندم بده؟؟؟ پس الان هم بشین سرجات دارم دانه گندم رو توی وجودم مراقبت میکنم تا به ثمر برسه
بانو شایسته من از تمام صحبتهای استاد و شما منطق میکشم بیرون باید عمل کنم بقول استاد نباید لب و دهن باشیم فقط باید عملگرا باشیم
منطقی که متوجه شدم تکامل، تمرین و تکرار باورهایی که ازشون نتیجه گرفتم، داشتن صبر باایمان تو عمل به قوانین و آگاهی هایی که دریافت میکنیم….
خیلی ازتون سپاسگزارم استاد و مریم بانو بی نهایت سپاسگزارم
به امیددیدار تو پرادایس، دوستون دارم عاشقتونم میبوسمتون بغلتون میکنم ماچ بوس بغل، انشالله همه ما در پناه خدا باشیم
خدایا شکرت
سوره مبارکه الأنفال آیه 17
فَلَم تَقتُلوهُم وَلٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُم ۚ وَما رَمَیتَ إِذ رَمَیتَ وَلٰکِنَّ اللَّهَ رَمىٰ ۚ وَلِیُبلِیَ المُؤمِنینَ مِنهُ بَلاءً حَسَنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ﴿17﴾
این شما نبودید که آنها را کشتید؛ بلکه خداوند آنها را کشت! و این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختی؛ بلکه خدا انداخت! و خدا میخواست مؤمنان را به این وسیله امتحان خوبی کند؛ خداوند شنوا و داناست.