سوالات:
- پیشنهاد شما برای پر کردن خلأهای درونی چیست؟
- چه نوع عملکردی کمک می کند تا خلأهای درونی آدم پر شود و بتواند به مراحل بالاتر صعود کند؟
- چرا ما باید دائما رشد کنیم؟ حالا که فهمیدیم رشد دائمی یک الزام است، چطور مرتبا برای این رشد، انگیزه بسازیم؟
مفاهیمی که استاد عباس منش در این قسمت توضیح داده اند شامل:
- چیزی به اسم سکون نداریم، اگر چیزی بهبود داده نشود، از بین می رود؛
- از تضادها، انگیزه بساز برای رشد؛
- تضادها برای حسرت دادن نیامده اند بلکه برای «انگیزه دادن برای رشد کردن» آمده اند؛
- انگیزه ساختن برای استمرار در مسیر درست؛
- تقویت اراده و زنده نگهداشتن انگیزه ها؛
- بهترین راه بهبود عزت نفس، افزایش مهارت هاست؛
- به جای مقصر دانستن خداوند درباره مسئله پیش رو، از قدرتی که خداوند برای حل آن مسئله داده استفاده کن و رشد کن؛
- به جای پذیرفتن ناخواسته های زندگی ات به عنوان سرنوشت، سرنوشت مورد دلخواه خود را بساز؛
- چطور از حسادت به تحسین برسیم؛
- اهرم رنج و لذت برای ترک عادت های مخرب و ایجاد عادت های سازنده؛
تمرین:
چقدر مراقب رفتار مخربی به نام “دشمنی با پول” هستی؟
امروزه ما در دنیای زندگی می کنیم که شبکه های اجتماعی به صورت نامرئی بیماری “نیاز به جلب توجه” را بیشتر و سریعتر از همیشه پخش می کنند. این بیماری از طریق تلاش برای خودنمای و جلب توجه یا تقلا برای عقب نماندن از قافله ی زندگی ظاهری دیگران، خود را در رفتارهای ما بروز می دهد، شما را تبدیل به مصرف کننده کالاهای کاذب می کند و مثل یک افعی پولهایی را که می سازید، می بلعد. معضل بدتر این است که خیلی از افراد، پولی را در این مسیر خرج می کنند که هنوز آن را نساخته اند. همان موضوعی که در دنیای امروزه نام هایی فانتزی مثل: وام، قرض، خرید اقساطی یا credit دارد.
تا کنون با این سوال مواجه شده ای که: این همه پول من ساخته ام پس کجاست؟
جواب این است که: بیماری خودنمایی و جلب توجه، این پولها را به صورت بسیار چراغ خاموش می بلعد. بر خلاف گذشته، معضل مسائل مالی امروز، خسیس بودن و خرج نکردن نیست بلکه معضل اساسی، بیهوده خرج کردن پول است که دوره روانشناسی ثروت 1 آن را دشمنی با پول یا ارزش قائل نشدن برای پول می نامد و برای حذف این عادت بسیار مخرب، تمرین دوستی با پول را به شما پیشنهاد می دهد تا بتوانید اول از همه با پولی که می سازید دوست شوید، برای آن ارزش قائل شوید و با آن دوست بمانید تا حضور او در زندگی شما پایدار تر شود.
یکی از عادت های ثروت آفرینی که دوره روانشناسی ثروت 1 در شخصیت افراد می سازد، “ریختن طرح دوستی با پول” و “بهبود مدام این رابطه” است. اگر دوره روانشناسی ثروت 1 را دارید و درگیر این مسئله هستید که نمی دانید این همه پولی که ساخته اید کجا رفته؟! پیشنهاد می کنم برنامه ای جدی برای کار کردن با آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 1 بریزید خصوصاً جلسات مربوط به تئوری ظرف آب و راهکارها برای گروهی از افراد که ظرف آب آنها سوراخ است. استعاره از اینکه هنوز نعمت وارد ظرف آنها نشده، از ظرف آنها خارج می شود. این جلسات به شما کمک می کند تا روی رابطه دوستی تان با پول کار کنید و این دوستی را بهبود ببخشید. زیرا از دیدگاه فرکانسی، “پول”، ذاتا از احساس لیاقت بالایی برخوردار است و همواره جایی می رود که برای آن ارزش قائل باشند نه اینکه به قول روانشناسی ثروت 1، هنوز نیامده، از قبل چاله خرج کردن آن را کنده باشید.
اگر دوره روانشناسی ثروت 1 را هنوز ندارید، کمی درباره رفتاری که با پول خود دارید، هوشیار شوید. ببینید چقدر از پول هایی که خرج می کنید، اصولاً غیر ضروری است و اساس آن نیاز به جلب توجه است؟
چند درصد از پولی که می سازید را خرج می کنید؟
چقدر میان پولی که می سازید و پولی که خرج می کنید، تعادل برقرار می کنید؟
چقدر از وسایلی که با آن پول خریده اید، استفاده می کنید؟ و چقدر آن وسایل نیازهای اساسی شما را فراهم می کند؟
چقدر مسائل شما را حل می کند به گونه ای که زندگی برای شما آسان تر می شود؟
چقدر خوشحالی شما از آن خرید، پایدار است؟ (آیا مدت خوشحالی شما از آن خرید، در حد باز کردن بسته و امتحان کردن آن است یا اینکه آن خرید، واقعا با حل یک مسئله، به شما کمک می کند؟)
چقدر از وسایلی که خریده اید، فقط به انباری خانه تان اضافه شده؟
به این سوالات فکر کنید و برنامه ای جدی برای ترک این عادت بریزید. زیرا مهاجرت به مدار بالاتر، نیازمند ترک عادت های مخرب و ایجاد عادت های سازنده است. شما نمی توانید عادت های مخرب خود را نگه دارید و به مدار بالاتر مهاجرت کنید. زیرا آن عادتها شما را به مدار کنونی ات زنجیر کرده است.
اگر نیاز به خریدهای بیشتری دارید، اول برنامه ای برای بیشتر پول ساختن بریزید تا همواره بتوانید تعادلی بین پولی که می سازید و پولی که خرج می کنید، نگه دارید.
نگران نباشید که نکند خسیس شوم زیرا موضوع آگاه شدن از اساس رفتارهای مان است. موضوع این است که دلیل رفتارهای خود را بدانیم و از خود بپرسیم آیا این رفتار از یک باور قدرتمند کننده نشات گرفته یا محدود کننده؟!
البته جلسه دوم از ثروت 1، به شما یاد می دهد که برای ترک یک عادت محدود کننده و ایجاد یک عادت قدرتمند کننده چطور یک اهرم رنج و لذت بنویسید و این برنامه را در ذهن خود نصب کنید و به این شکل از قدرت ذهن تان به نفع خودتان استفاده کنید برای اینکه یک عادت قدرتمند کننده جدید را جایگزین عادت محدود کننده قبلی کنید.
جلسه دوم از دوره روانشناسی ثروت 1 به شما یاد می دهد: چطور از قدرت ذهن تان به نفع خودتان استفاده کنید. درست مثل توربین گذاشتن جلوی یک طوفان مخرب و تولید برق از آن.
منابع کامل درباره محتوای این قسمت:
دوره روانشناسی ثروت 1 و جلسات مربوط به تئوری ظرف آب (بستن سوراخ های ظرف آب) و ریختن طرح دوستی با پول؛
جلسه 2 روانشناسی ثروت 2 اهرم رنج و لذت
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | اگر به سمت کمال حرکت نکنی، به سمت زوال کشیده می شوی226MB21 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | اگر به سمت کمال حرکت نکنی، به سمت زوال کشیده می شوی19MB21 دقیقه
به نام خداوند هدایتگر
سلام به استاد عزیزم حضرت عشق سید عباس منش
سلام به خانوم شایسته عزیز و همه دوستان ارزشمندم
دوست داشتم یه مثال از زندگی خودم بزنم در این مورد که چطور میتونی از خلاءها و کمبود ها تو زندگیت انگیزه بگیری برای پیشرفت
من تو شرایط خیلی بدی بزرگ شدم
هم از نظر مالی هم از نظر عاطفی و روحی
استاد پدر من دقیقا اخلاق هایی شبیه پدر شما داشت
من همیشه توسط پدرم تحقیر شدم تو بچگی و عزت نفسم به شدت نابود میشد
خیلی شبها پدرم از خونه بیرونم میکرد و من تو پارک میخوابیدم
از سن ۹ سالگی پدرم گفت باید خودت کار کنی و خرج تحصیلت رو بدی من بهت هیچ پولی نمیدم و واقعا هم نمیداد
صبح ها میرفتم مدرسه عصر ها هم میرفتم سرکار
هرکاری بگی من انجام دادم حتی یه مدت هم تو پمپ بنزین آدامس میفروختم
و خیلی وقتا همون پولی هم که درمیاوردم پدرم از من میگرفت
حسرت این که یک شب یه سریال بتونیم ببینیم به دل ما بود
کلا شرایطی که من توش بزرگ شدم فاجعه بود حالا خیلی نمیخوام بگم
استاد شما متوجه میشین من چی میگم
اینارو نگفتم که بگم من چقدر بدبخت بودم یا بخوام احساس قربانی بودن داشته باشم
فقط میخوام بگم که شرایط فاجعه بود
الانم از پدرم که خدا رحمتشون کنه
دلگیر نیستم همیشه میگم نیتش خیر بوده و میخواسته ما قوی باشیم و رو پای خودمون وایسیم ولی راهش رو بلد نبوده
اون مسائل و اون کمبود ها مخصوصا از نظر روابط عاطفی و عزت نفسم که همیشه توسط پدرم نابود میشد باعث شد من بفهمم که خواسته هام تو زندگیم چیه باعث شد من بفهمم که چه چیزهایی رو نمیخوام
باعث شد که بفهمم من یه رابطه عاشقانه و پر از آرامش رو میخوام با همسرم داشته باشم
دلم میخواد تو خونم آرامش داشته باشم
و الان یه رابطه بی نظیر وعاشقانه و پر از آرامش رو دارم تجربه میکنم
باعث شد من بفهمم که دوست دارم تو زندگیم آزادی داشته باشم و هیچ چیزی و هیچ کسی نتونه آزادی منو بگیره
چند روز پیش داشتم به خانومم میگفتم که
قبلا آرزوم بود که یه سریال بتونم ببینم
چون تو خونه ما فقط بابام تلوزیون و روشن میکرد اخبار میدید و بعدش تلوزیون خاموش میشد و ما حق نداشتیم تلوزیون ببینیم
حالا الان من تا صبح میتونم بشینم تلوزیون ببینم و هیچ کسی بهم کاری نداره
ولی خودم نمیخوام
چون دوست ندارم به ذهنم ورودی منفی بدم
چون انقدر هدف دارم که وقت ندارم تلوزیون ببینم
الان تو خونه ما اصلا تلوزیون تو برق نیست و شاید هر چند ماه یک بار اونم اگه کسی بیاد خونمون و بخواد تلوزیون نگاه کنه روشن میشه
این یعنی آزادی
اینکه خودت حق انتخاب داری
من خیلی شبها از خونه بیرون میشدم و میرفتم تو پارک میخوابیدم
ولی هرگز مسیر نادرست نرفتم
من هم میتونستم برم معتاد بشم شرایطش کاملا برام فراهم بود
من میتونستم کلی دوست ناباب پیدا کنم و شبها رو برم با اونا بگذرونم
ولی نمیخواستم این شرایط باعث بدبختی من بشه
تا اینکه رفتم دنبال افزایش مهارت هام و خواستم قوی بشم تو کارم
من مجبور بودم پیشرفت کنم چون نمیخواستم اون شرایطی که داشتم بازم تکرار بشه
دوست داشتم عزت نفسم تقویت بشه
روابط خوب رو تجربه کنم
از نظر مالی پیشرفت کنم
به آرامش برسم
وقتی تو بخوای با تمام وجودت پیشرفت کنی و مسیر درست رو بری خداوند هدایتت میکنه
خوب من دوست داشتم همیشه از محیط خونه و پدرم دور باشم
چون اینطوری آرامش داشتم
از کرج رفتم تهران برای کار
و به جایی هدایت شدم که کارشون خیلی زیاد بود و صاحبکارم ازم درخواست کرد اگه یه مدت میتونم شبها بمونم تا کارهای عقب افتادشون رو بزنم
و اینطوری شد که من از اون محیط دور شدم
و کار میکردم و مهارت هام هم افزایش پیدا میکرد و تجربه ام زیاد تر میشد
از همه مهم تر صاحبکارم حقوقم رو نقد و به موقع میداد و چون اضافه کار هم میموندم حقوقم خیلی زیاد شد
و از نظر مالی هم تونستم پیشرفت کنم
و هم اینکه ارتباطات و عزت نفسم هم قوی تر شده بود
استاد من آگاهانه میرفتم جاهایی کار میکردم که صاحب کار هام آدم های پولداری باشن
زندگی خوبی داشته باشن و تو رفاه باشن
روابط خوبی داشته باشن
چون واقعا از فقر و محیط هایی که انرژی منفی بود و جنگ و دعوا بود بیزار بودم و نمیخواستم ببینم
دلم میخواست زیبایی ها رو ببینم
ثروت رو ببینم
آرامش رو ببینم
چقدر بودن در کنار اون آدم ها باعث شد من خواسته هام واضح بشه و باورهام تقویت بشه که منم میتونم این شرایط و تجربه کنم
چقدر بودن با اون آدم ها عزت نفسم رو تقویت کرد
چقدر از اون آدم ها و فرهنگشون درس یاد گرفتم
استاد دقیقا همونطور که گفتین من رفتم مهارت کسب کردم و تو کارم انقدر قوی شدم که عزت نفسم رو ساختم
انقدر قوی شدم که تونستم خودم کسب و کار خودم و راه بندازم و الان مدیر یک مجموعه باشم
الان که به خودم نگاه میکنم میبینم من صد پله جلوتر از دوستانم هستم که شرایط شون عالی بود و اتفاقا پدرشون هم کلی بهشون عزت نفس داده
همیشه تو رفاه بودن
ولی به قول استاد هیچ غلطی تو زندگیشون نکردن
و این موضوع رو هم بگم که برادر بزرگتر من هم دقیقا همین شرایط من رو داشت ولی چون همیشه پدرم رو مقصر میدونست و الان هم میدونه به همین خاطرتو زندگیش به هیچ جایی نرسید
نه از نظر مالی اوضاع خوبی داره
نه روابط
نه عزت نفس
ما دو نفر شرایط کاملا یکسان رو تجربه کردیم
یعنی میخوام بگم همه چیز به خود آدم بستگی داره که چطور به مسائل و مشکلات نگاه کنی
میتونی ازشون درس بگیری و خواسته هات رو مشخص کنی و به قول استاد بشن بال پروازت
میتونی احساس قربانی بودن داشته باشی و ناسپاس باشی و دیگران رو مقصر بدونی و به شرایط بدتر هدایت بشی
من هم نمیگم میتونستم خیلی خوب ذهنم رو کنترل کنم فقط اینو میدونم که خودم رو آدم بدبختی نمیدونستم و همیشه میگفتم درست میشه
ما یه همسایه داشتیم که خونشون روبروی خونه ما بود
و شرایطشون دقیقا برعکس ما بود
همیشه صدای خنده هاشون میومد تو خونه ما
همیشه میرفتن گردش همشون دورهم بودن
واقعا همیشه خوشحال بودن و البته الانم همینطوری هستن
من همیشه میرفتم جلو پنجره و میدیدم و صدای خنده هاشون رو میشنیدم که اینا چقدر شادن چقدر خوشحالن و چقدر روابط خوبی دارن
چقدر پدرشون مرد شریف و فوق العاده ای بود
و من همیشه اینارو تحسین میکردم و از صدای خنده هاشون لذت میبردم
حالا الان که با قانون آشنا شدم میفهمم که من تو اون شرایط بد اومدم تمرکز کردم رو نکات مثبت رو زیبایی ها
تمرکز کردم رو شادی اونها
من از خوشحالی اونا لذت میبردم
و الان خودم دارم اون شرایط و اون شادیها و اون لذت رو تجربه میکنم
تو بدترین شرایط هم میشه زیبایی ها رو پیدا کرد و روش تمرکز کرد
استاد سپاسگزارم ازت برای این آگاهی های با ارزشی که در اختیار ما قرار میدی