سوالات:
- راهکار اساسی شما برای رفع وابستگی چیست؟
- اگر بخواهی یک راهکار به معتاد برای ترک اعتیاد بدهی، آن راهکار چیست و اولین قدم را از کجا بردارد؟
مفاهیمی که استاد عباس منش در این قسمت توضیح داده اند شامل:
- قوی ترین منطق برای وابسته نشدن به هر چیزی؛
- قانون فرکانسیِ کبوتر با کبوتر باز با باز؛
- مسیر تکاملی رفع وابستگی به هر عامل بیرونی و اتصال به نیروی درونی؛
- دارایی های اصلی و درونی خود را بهتر بشناسیم و بیشتر روی آنها حساب کنیم؛
- شناختن ریشه های وابستگی و درمان ریشه ای آن؛
- انسان می تواند تغییر کند و هر شرایطی را تغییر دهد. انسان می تواند حتی از اسفل السافلین به سمت رشد و تعالی حرکت کند؛
منابع بیشتر:
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | باورهای قدرتمند کننده برای درمان وابستگی203MB19 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | باورهای قدرتمند کننده برای درمان وابستگی18MB19 دقیقه
سلام خدمت شما استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم و دوستان…
استاد همونطور که شما فرمودین واقعا وابستگی چیز خوبی نیست…
بزارید از تجربه خودم بگم….
من متولد 1375 هستم…28 سالمه …و پرستار هستم…
من از سن 14 سالگی تا 28 سالگی به مدت 14 سال اعتیاد به خود ارضایی داشتم…و الان به لطف خدای بزرگم و این سایت بینظیر و آگاهی های شما ، مدتیه که این کار زشت رو ترک کردم و باور نمیکنید که چقدررر حالم بهتره ….. تا حالا در زندگیم اینقدر آرامش نداشتم..اینقدر حالم خوب نبوده …..خودمو خیلی بیشتر دوست دارم ….
استاد من از سن خیلی کم این اعتیاد به خودارضایی رو شروع کردم ، اون هم به خاطر فشار های خیلی زیاد و کشمکش هایی که در خانوادمون بود….
ما از نظر مالی هیچ مشکلی نداشتیم و پدرم در شهرمون جزو دو سه نفر اول از نظر ثروت بود …اما همیشه به عنوان یک کودک و نوجوان شاهد درگیری و دعواهای مختلفی در خانوادمون بودیم …حتی من مدتی مدرسه نمیرفتم و فقط گریه میکردم (چون حالم خوب نبود و اعتماد به نفس بسیار ضعیفی داشتم و از مدرسه و بچه ها بدم میومد)….و همه این فشار ها باعث شد ذهن منِ نوجوان بره سراغ لذت جنسی ،برای رهایی از این استرس ها ….
تمام این 14 سال درگیر این اعتیاد بودم …کنکورمو دادم دانشگاه قبول شدم …رشته پرستاری رو خوندم …ازدواج کردم ….وارد بازار کار شدم….
و در تمام این سال ها من در گیر این اعتیاد وحشتناک بودم ….اگر استرسی نداشتم هفته ای دو سه بار این کار رو انجام میدادم و اگر استرسی اذیتم میکرد میزانش خیلی بیشتر میشد ….
لذتش بسیاااار بسیااار زود گذر بود …من اصلا کاری به مسایل خدا و پیغمبریش و بهشت و جهنمش ندارم اما عوارض وحشتناکش یکی یکی خودشو نشون داد : از ضعیفی چشم بگیر (شماره چشم من الان تقریبا 2 هست و بدون عینک چیزی نمیبینم) تا ریزش شدید مو ، ضعف اعصاب ، سردی با همسرم ، ارتباطات اجتماعی بسیار بسیار ضعیف ، عزت نفسی که با خاک یکسان شده بود، ضعف جسمانی شدید و….
بار ها و بارها تصمیم گرفتم این کاررو ترک کنم اما نتونستم و دوباره میرفتم سراغش … و هر بار با شکستن تعهدم به خودم ،حال من بدتر و بدتر میشد…و عزت نفسم پایین تر میومد …
تا اینکه عمیقا از خدا خواستم که کمکم کنه … و خیلی زیبا خداوند منو هدایت کرد به این سایت به این مکان بهشتی …..
وقتی با مطالب استاد آشنا شدم سعی میکردم روی خودم کار کنم و خوب هم بود ….اما ظرف وجودی من یک سوراخ بسیاااااار بزرگ داشت …که تمام انرژی منو میگرفت و خودسازی های من حکم گاز رو داشت و اعتیادم به این کار حکم ترمزرو…..درواقع بزرگ ترین ترمز زندگی من …..
چون من روی خودم کار میکردم اما وقتی چند ساعت بعدش این کار زشت رو انجام میدادم حالم به شدت خراب میشد و از خودم متنفر میشدم و صدای درونم فریاد میزد…و فهمیدم من اول باید روی این قضیه کار کنم و برای همیشه از زندگیم کنار بزارمش ….
صدای درون من ، در مورد این موضوع ، شبیه یک نجوا نبود …بلکه صداش اونقدررر بلند بود که داشت گوشمو کر میکرد…و این بزرگ ترین پاشنه آشیل من در زندگیست که در حال رفع اون هستم…
با هر بار انجام دادن این کار صدای درونم به من میگفت: خیلی بی عرضه ای .. دیدی این بارم نتونستی رو قولت به من بمونی !!!….تو حتی لیاقت یک رابطه جنسی سالم و طبیعی در کنار همسرت رو نداری …تو لیاقتت همینه که در تخیلت به این چیزا فکر کنی …
من خیییلی زیاد تونستم از قسمت عقل کل سایت کمک بگیرم …واقعا خداروشکررررر …
من متاسفانه به دیدن پورنو گرافی هم اعتیاد پیدا کرده بودم ….من از این کار بدم میومد اما انجامش میدادم چون در من تبدیل به عادت شده بود …
من بعد از آشنایی با آگاهی های این سایت متوجه شدم کسانیکه به این کار اعتیاد دارن ، عزت نفس بسیار ضعیفی دارن و فرکانس بسیار ضعیفی ..واقعا چقدررر این حرف درسته، من اینهارو با تمام پوست و گوشتم درک کردم و میفهممشون …چون من با وجود هوش و استعداد بالایی که دارم و یک خانم تحصیل کرده هستم ،بارها متوجه عزت نفس پایین خودم در زمینه های مختلف بودم و همش به خاطر این قضیه بود…
در حال حاضر دارم این عادت بد رو از خودم دور میکنم و چقدر حالم بهتره …فقط خدا میدونه که روحیه من چقدررر عوض شده …بذر امید و عزت نفس در درونم داره کاشته میشه …عزت نفسی که در تمام این سالها خودم اونو با دستای خودم نابود میکردم
من با وجود موفقیت های زیادی که داشتم، اما راستش هیچ وقت خودمو دوس نداشتم …چون هر موقع میخواستم به خودم نوازش بدم صدای درونم فریاد میزد که تو یه بی عرضه ای …تو نمیتونی این کارو ترک کنی …و حال من بد میشد…تا اینکه تصمیم گرفتم از طریق اهرم رنج و لذت ،این کار و عوارضش رو برای خودم انقدرر وحشتناک و بزرگ کنم که ذهنم متنفر بشه از این کار….و الان من به حدی بدم اومده از این کار که حاضرم بدنم تکه تکه بشه اما دیگه این کار ذو حتی یکبار هم انجام ندم…چون برای مغزم بسیار انجامش رنج آور شده …. من اینهارو روی کاغذ برای خودم نوشتم و دائم مرورشون میکنم ….و از اونجایی که این اعتیاد در من ریشه هاش بزرگ و قویه ، من به خودم قول دادم که حداقل تا یک سال آینده، من مدام این کاغذامو بخونم و به خودم یادآوری کنم تا یادم نره …
من فهمیدم اگر من به حال خوب درونی برسم و باورهامو تغییر بدم این تمایلات در درون من از بین میره …مخصوصا اینکه من بسیار جوان هستم و هنوز خیلی راه دارم و میتونم قدم به قدم پیش برم و زندگی خودمو بسازم …باید روی عزت نفسم روی احساس لیاقت و خود ارزشمندیم روی خودشناسی کار کنم …
من سمت انجام این کار میرفتم چون من خلا عاطفی داشتم ، من استرس زیادی روم بود و من اعتماد به نفس پایینی داشتم و باورهای بسیااار ضعیف …
زندگی ما آدما با هم فرق داره …اما من به این نتیجه رسیدم که من باید یکی یکی ترمزهامو شناسایی کنم … …اولین و بزرگترین پاشنه آشیل من در حال حاضر این موضوعه…من مشکلات بسیاااار زیادی دارم اما این از همش مهم تر و آشکار تره ….
در تمام این سال ها این اعتیاد چنان بلایی سر جسم و روح من آورده که اصلا باور کردنی نیس …
عوارض جسمیش بماااند……
از همه بدتر عوارض روحیه که از من یک دختر ضعیف ، با روحیه و عزت نفس پایین ساخته….احساس گناه ناشی از شکستن تعهدم به خودم از همه بدتر بود …با انجام این کار هورمون هام به شدت به هم ریخته …و کیست دارم بچه دار نمیشم …. میزان هورمون مردانه ام در ازمایش ها بالاس …. احساس میکنم خدا منو دوس نداره ..من باور کمبود در وجودمه …تمرکز و حافظم به شدت تحلیل رفته با وجود اینکه من سنی ندارم ..رابطم با شوهرم مدام در سیکل قهر و اشتی بود ..الان خیلی بهتر شده ….در همین بین ،به خاطر خلا های عاطفی م با وجود متاهل بودنم با شخص دیگری دوست شدم و به مدت 5 ماه با هم تماس تلفنی و پیامکی داشتیم …و من چون در فرکانس این چیزها بودم، اون آقا دائم دوست داشت حرف های جنسی بزنه و این منو آزار میداد…یعنی من با کولباری از مشکلات وارد این سایت شدم …خداروشکر ارتباطمو با اون آقا تموم کردم و دارم رو این اعتیادم کار میکنم و انشالله کم کم از خودم شخصیتی میسازم که دیگه هیج ربطی به قبل از ورودم به این سایت نداشته باشیم….
خدا بزرگه ….
استاد جان از شما بی نهایت سپاسگزارم بابت آگاهی هاتون ، بابت این سایت الهی که برای من به منزله ورود به بهشت خداست ….. فقط خدا میدونه که من چقدر حالم بهتره ….خدا خیرتون بده استاد …..آرزوی بهترین هارو دارم براتون …..