مصاحبه با استاد | باورهای قدرتمند کننده برای درمان وابستگی - صفحه 15

255 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1269 روز

    به نام یگانه فرمانروای هستی

    سلام و درود خداوند بر استاد عباسمنش گرانقدر و همه عزیزانم

    از یه جمعه شاد و پر انرژی و پر از نعمت ها و الطاف خداوند براتون گزارش میکنم.

    امروز بعد از یه روز و شب برفی، آسمانی آفتابی و نیمه ابری رو داشتیم

    از همون دیشب با خودم گفتم فردا روز بیرون زدن از خونه است

    انگار تمرین ستاره قطبی ام شده بود! و انتظار یه روز عالی و شاد رو داشتم

    صبح بعد از بیدار شدن رفتم دوش گرفتم و چایی دم کردم

    خورشید خانم هم آسمان رو به تسخیر خودش درآورده بود

    گرمای لذتبخشش با روح و روان آدمیزاد بازی میکرد.

    کرکره آشپزخانه رو بالا کشیدم که از انرژی خورشید هم بهره ببرم

    و نوشیدن چایی بعد یه دوش لذتبخش واقعآ آدم رو سر کیف میاره

    گاهی برای خوشبختی و شادی واقعآ چیز زیادی نیاز نداریم!

    اینقدر فرکانس بارش برف زیاد بود که

    نیاز به تقلا یا انجام کار خاصی نبود!

    تمام روح و جان خودش تسبیح و شکر خداوند شده بود

    از همون حس هایی که آدمی بی دلیل شاده!

    بی دلیل آرومه! بی دلیل به همه چی عشق میورزه!

    و روح و جسمت در یک مسیر و یک راستا هستند

    و با خودت و جهان و خداوند و کیهان در صلحی

    همینجور که خورشید خانم داشت خودشو بالا میکشید

    یه چشمکی بهم زد و گفت الان دیگه وقتشه

    خانم و شینا جانم رو آروم آروم بیدار کردم و گفتم پاشید چایی حاضره

    صبحونتون رو بخورید و آماده شید که بزنیم بیرون

    بچه ها هم زود پا شدن و بقول معروف شال و کلاه کردیم

    لباس گرم پوشیدیم و راه افتادیم…

    خورشید خانم راست میگفت؛ در زمان مناسب در مکان مناسب بودیم

    ابرهای خشگل بالای کوه ها داشتند طنازی میکردن

    از اون زیبایی هایی که بی اختیار میگی خدایا شکرت برای اینهمه زیبایی

    مه زیبایی دره میان کوه ها رو فرا گرفته بود که از دور دلبری میکرد

    همسرم گفت چقدر این مه و منظره شبیه فیلبنده

    گفتم دقیقآ منم یاد اون مناظر افتادم

    ولی تا بحال مه بعد برف رو تو آسمون آفتابی تجربه نکرده بودم

    واقعآ زیبایی های خداوند رو هیچ عکاس و فیلمبرداری

    نمیتونه آنجور که هست رو منعکس و ثبت کنه

    ماشین رو کنار جاده پارک کردیم و زدیم به دل طبیعت

    خیلی ها زودتر از ما اومده بودن و صحنه رو برای ما آراسته بودن

    خیلی ها مشغول ساختن آدم برفی بودن

    بعضی ها برف گوله میکردن و تو سر و کول هم میزدن

    بعضی ها تیوب آورده بودن و یه سطح شیبدار رو پاکوب کرده بودن

    که مثل آئینه شده بود و از اون بالا سوار میشدن و خودشون رو ول میکردن پائین

    یه عده صندلی تاشو آورده بودن و محو تماشای دیگران و مناظر برفی شده بودن

    یه عده بساط قلیانشون رو راه انداخته بودن

    عده زیادی مشغول سلفی گرفتن و عکسهای عاشقانه بودن

    یعده هم که انرژی بیشتری داشتند اسپیکر و باند آورده بودن و مشغول رقص کردی بودن

    خانمها هم بساط آشپزی شون رو با خودشون بیرون آورده بودن

    و روی پیک نیک مشغول آش و ترخینه درست کردن شده بودن

    چند تایی هم سگ هاشون رو آورده بودن برف بازی ….

    خلاصه هر کدوم برای خودشون ماجرایی داشتند…

    همه می خندیدن ؛ همه حالشون خوب بود

    فکرهایی که تو ذهنم می چرخید این بود که

    خداوند شادی رو با ذات ما عجین کرده

    احساس خوب؛ احساس شادی؛ احساس نشاط…

    چقدر به فرکانس خدا نزدیکه!

    چرا باید قبول کنیم غم و گریه و زاری معنوی تره؟!

    ما رو به خدا نزدیکتر میکنه؟! ما رو میبره بهشت؟!!!

    همینجور فکرها تو ذهنم می چرخید که چقدر شادی مصریه!

    خداوند بشر و اجتماعی خلق کرده، از شادی این جمع بی اختیاررر دیگران هم شاد میشن

    در احوالات خودم که دقت کردم

    دیدم شادی و حال خوبم بی اختیار منتهی شده به شکرگزاری و سپاسگزاری

    چه عبادتی ازین بهتر و باشکوه تر؟ که

    همه شاد بودن؛ همه لذت میبردن

    مگه کسی دنبالشون فرستاده بود؟

    مگه کسی دعوتشون کرده بود؟

    مگه کسی گفته بود از خواب روز تعطیلشون بزنن؟…

    در مسیر برگشت با خودم فکر میکردم

    ما آخر هفته بیش از 90 درصد مواقع یه روزش بیرون میریم و در طبیعتیم

    مگه اینکه شرایط جوی بگونه ای باشه که این اجازه رو نده

    و چون استان ما میشه گفت چهار فصله، در همه ایام سال

    این امکان و داریم که خودمون رو مهمان طبیعت کنیم

    و امروز هم که یروز برفی بود، باز خداوند ما رو به دیدن این زیبائی ها هدایت کرد

    زیبائی هایی که فقط آدمهایی که در فرکانسش باشند ازش بهره میبرند

    و فرقی هم نمیکنه که در کجا زندگی کنی!

    اگر در مدارش نباشی، در بهشت هم باشی از آن بی نصیبی…

    دلم میخواست راجع به این فایل بنویسم!!!

    اما انگار خداوند مرا به مسیر دیگه ای هدایت کرد

    بهم گفت عزیزان دیگه خیلی کامنت های خوبی نوشتن

    تو اگه همین احساس خوبت رو بتونی کمی به دیگران منتقل کنی، کفایت میکنه!

    امیدوارم همیشه لبتون خندون و دلتون شاد و قلبتون لبریز از نور و عشق الهی باشه. یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 124 رای:
    • -
      روف رضایی گفته:
      مدت عضویت: 918 روز

      بنام خداوند بخشنده و مهربان

      سلام خدمت شما دوست عزیزم اسدالله زرگوشی

      امیدوارم که همیشه زندگی تان قشنگ و جذاب باشد

      و همیشه همین گونه زیبایی های جهان را تجربه کنید

      وقتی کامنت شما عزیز را خواندم خلی لذت بردم و حالم بهتر و بهتر شد

      چقدر خوب توصیف کردی این همه زیبایی های امروز را

      و آدم دوست دارد این تجربیات بیشتر و بیشتر باشد

      منم امروز به لطف خداوند حالم خوب بود و لذت بردم

      با عزیزانم صحبت کردم و صحبت ها قشنگ و لذت بخش بود

      احساس می کنیم دیگران هم دوست دارد در مورد زیبایی ها صحبت کند و همین گونه می شود

      البته تازه می فهمم وقتی تو داری روی خودت کار می کنی جهانی اطرافت هم تغیر می کند

      و بعد از ظهر زدم بیرون برای پیاده روی

      از خداوند خواستم که کدام از این مسیر را برم که بیشتر لذت بیبرم و زیبایی های بیشتر را بیبنم

      و خداوند مرا به سمتی هدایت کرد که فوق‌العاده عالی بود این مسیر

      هوای خنک و خوشایند

      پاکیزگی و طراوت بعد از باران

      مغازه‌های شیک و خوشگل

      ماشین های لوکس و شیک

      آدم های خوش رفتار و خوش برخورد

      آدمهای خوشتیپ و خوشگل

      و همه اش زیبایی بود

      و خلی لذت بردم و سپاسگذاری می کردم

      قلبم خلی آرام بود و ریلکس

      محو این همه زیبایی شده بودم

      قبلاً اگر این چنین مسیری را برای پیاده روی می رفتم حتما فایل هم می شنیدم می گفتم چیزی هم یاد بگیرم

      اما امروز گفتم بذار این سکوت و این صدای عبور و مرور مردم و این طبیعی بودن را هم تجربه کنم

      خلی خوب در زمان حال بودم و عجله نداشتم

      صبور و آرام بودم

      لحظاتی هم با خداوند حرف زدم

      خلی حسی خوب و نابی داشتم

      و متوجه شدم که تازه دارم کم کم این ریلکس و آرام بودن را تجربه می کنم

      ترس و نگرانی ام کمتر شده است

      و امید به آینده ام بیشتر شده است

      و این پیاده‌روی امروز خلی حسش عالی بود

      حالا وقتی کامنت شما را خواندم بهم گفته شد که اینجا بهترین جا است که این حس زیبایی را که امروز داشتم را شریک سازم

      از شما دوست عزیزم بسیار ممنون هستم بابت ثبت این همه زیبایی که درس های زیادی برایم داشت

      در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2224 روز

      به نام خدایی که از رگ گردن به ما نزدیک تر است

      وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

      و هرگاه بندگانم از تو درباره من پرسند (بگو:) همانا من نزدیکم؛ دعاى نیایشگر را آنگاه که مرا مى‌خواند پاسخ مى‌گویم. پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان آورند، باشد که به رشد رسند.

      سلام به اسداله عزیز و مومن و موحد و ثروتمند و خداجویم

      اسداله عزیزم کامنت شما رو جمعه شب قبل از خواب خواندم، آنقدر فرکانس کامنت شما بالا بود و بسیار زیبا و جذاب اون حس و حال رو توصیف کرده بودید که دلم به شدت تجربه همچنین حس و حال و همچنین برف بازی رو خواست. و کلی از دیدن عکس شما و شینا جان و اون منظره دلربا لذت بردم و با احساس بسیار عالی خوابیدم. فردای اون روز به ظهر نکشیده، خواهرم زنگ زد که میخوایم بریم سپیدان برف بازی میایی؟ منم که هیچ آمادگی برای رفتن به برف بازی رو نداشتم اول گفتم نه شرایطم اوکی نیست. بعد بعد از نهار به بچه ها گفتم، اونها گفتند میتونه تجربه خوبی باشه و همون موقع زنگ خواهرم زدم و گفتم:میاییم. حرکت کردیم، شب خونه دوست خانوادگی همسرش بودیم که انسان های بسیار شریف و مهربان و مهمان نوازی بودند، البته شهریور تابستان 402 هم مهمان اونها بودیم و کلی بهمون خوش گذشت.

      روز یکشنبه رفتیم پیست و با مناظر بسیار زیبا و دیوانه کننده روبرو شدیم. البته قبلش دو تا تیوپ برزگ گرفتیم. و تمام اون زیبایی ها رو که در کامنت تون نوشتید تجربه کردیم. چقدر روی همدیگر برف تیر کردیم و و یجا من یه گلوله برف به سمت بالا تیر کردم، بعد صاف اومد خورد تو سرم(خخخخ) اولش از تیوپ سوار شدن میترسیدم، بعد دیگه جای نزدیک به 10 تا 15 بار شایدم بیشتر از تپه بالا می رفتیم و با سرعت میومدیم پایین. خلاصه هر چه بگم که خوش گذشت، کم گفتم.

      میخوام اول خدای مهربونم که سپاسگزاری کنم که چقدر سریع الاجابه است و از شما برای ثبت این همه زیبایی که ما بخونیم و اون رو درخواست کنیم و خدای بخشنده و مهربان بگه بفرمایید بندگان من.

      یک دنیا سپاس از شما که در همه زمینه ها عالی هستید.

      و میخوام از استاد عزیزم بسیار تشکر و قدردانی کنم که با کار کردن روی خودشون و تعهد و عمل به آنچه می گویند، چراغ راهنمایی برای بقیه هستند و ما از این نو هدایت الهی بهرمند می شویم.

      در پناه حق همه ی ما روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر و سعادتمند تر در دنیا و آخرت باشیم الهی آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1269 روز

        سلام و درود خداوند بر رضوان عزیزم

        ممنونم از لطف و محبتت رضوان جان

        نمیدونی چقدر خوشحال شدم از تجربه یه روز برفی و پروفایلی که گذاشتی

        اومدن کامنتت در ساعات غیر معمول صبح خودش یه سورپرایز بود

        اما دلیلی که سبب شد برات کامنت بنویسم این بود که اومده بودم رختخواب و میخواستم بخوابم که یادم اومد تمرین ستاره قطبی رو در دفترم ننوشتم

        وقتی مشغول خواندن درخواست هام و نوشتن اتفاقات امروزم شدم که کلی اتفاق خوب برامون افتاده بود شدم

        اولین درخواستم این بود که شینا امروز تو مسابقات استانی شنا اول بشه و بهترین خودش رو نمایش بگذاره که این اتفاق دقیقا افتاد و نه تنها اول شد بلکه رکورد خودشو دو ثانیه بهبود داده بود و اصلا یادم نبود که چنین چیزی صبح نوشتم !

        آخرین درخواستی که نوشته بودم هم برام سورپرایز بود و مثل درخواست اولم اصلا یادم نبود که چنین درخواستی کردم

        درخواستم این بود که امروز یک نقطه آبی دریافت کنم

        و یاد کامنت تو افتادم و دیدم که خداوند چقدر سریع الجوابه که خواسته محقق شده منو بعد چند ساعت دریافت کردم و به حکمت تایید کامنت ها در این وقت روز بیشتر پی بردم.

        چقدر زیباست قوانین بدون تغییر خداوند که اینقدر دقیق و سریع به فرکانس های ما پاسخ می دهد

        انهم زمانی که تصمیم گرفتم دوباره تمرین ستاره قطبی رو دوره کنم و بصورت کاملتری مطالبش را تلفیق کنم

        باز اومدم بخوابم که بهم گفته شد پاسخت را بنویسم و اینم خودش تمرین دوباره ستاره قطبی من در این روز پر برکت بشه برام در آخرین لحظات قبل از خوابم

        با آرزوی بهترینها برایت دوست عزیز، در پناه خداوند باشی، یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  2. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1804 روز

    لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَهٍ مِنْ هَٰذَا فَکَشَفْنَا عَنْکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ

    [به او می گویند:] تو از این روز بزرگ در بی خبری و غفلت بودی، پس ما پرده بی خبری را از دیده [بصیرت] ات کنار زدیم در نتیجه دیده ات امروز بسیار تیزبین است.

    سلام!

    استاد در مورد مرگ صحبت کردید…

    نکات مهمی هست که بنظرم لازم اومد اینجا به یادگار بزارم…

    هنگام مرگ که خداوند از اون به مستی مرگ یاد میکنه:

    وَجَاءَتْ سَکْرَهُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ۖ ذَٰلِکَ مَا کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ

    یکی از اتفاقات عجیب اینه که ذهن منطقی که موطنش مغز انسانه از بین میره

    و بالطبع اون با مرگ مغز، حافظه خودآگاه هم نابود میشه!!

    و خداوند با بکار بردن کلمه مستی خواسته بفهمونه که مثل مستی که ذهن منطقی فلج میشه، توی مرگ هم همین اتفاق میفته

    و بعدش فکر کردید اموات چگونه عریزانشون رو به یاد میارن؟!

    در واقع بعد از مرگ انسان ها تمام دیتای مغز رو از دست میدن

    و کسی رو به یاد نمیارن!!عجله نکنید توضیح میدم!!

    مثل کسی که آلزایمر میگیره و حافظه خودآگاه و کوتاه مدتش از بین میره و دیگه نزدیک ترین افراد رو هم به یاد نمیاره!

    و به دنبال حافظه خودآگاه، قضاوتها، برچسب ها، جهانبینی و تمام اصولی که براش جنگیده به فروپاشی کامل میرسه..

    اما بعد از مرگ ما هیچ کسی رو نمیشناسیم، بلکه به همه آگاه میشیم..این همون گوهر ناب و نکرش اصلیه که اندک افرادی هستن که بهش میرسن..

    یعنی دیگه نگاه ما به عزیزانمون نگاه برگرفته از شناخت نسبی و وابستگی هایی نیست که درست یا غلط در این جهان شکل گرفته..بلکه هرکس دیگری رو اونطور که هست درک میکنه و میپذیره

    در این جهان دید پرسپکتیوه و از نقطه ناظر به محیط پیرامون احاطه داره

    در اون جهان نگاه از جنس شهوده، بی واسطه اس و در تمام ابعاده..یعنی همه چیز رو همه جا میبینیم (شهود میکنیم) به طوری که توجه ما به چیزی، مانع توجه ما به چیز دیگر نیست

    در این جهان وقتی به چیزی نگاه میکنیم صورتی میبینیم که در اثر انعکاس نور و تشکیل تصویر روی شبکیه حاصل میشه و مغز با تلفیق دو نگاه، بهش حالت سه بعدی میده

    در اون نشئه، ما هم زمان، صورت، درون، جزئیات و تمام اجزا رو با هم بدون غفلت میبینیم، و همزمان با آنچه میبینیم یکی هستیم!! توضیحش خیلی سخته!

    در جهان مادی محدود به درک انتزاعی زمان هستیم، در اون نشئه همزمان به تمام اطوار و زمانهای عالم دسترسی داریم

    میتونیم چیزی رو از نزدیک ببینیم بدون اینکه بهش نزدیک بشیم

    اما!!

    و هزار بار اما!!!

    در اون جهان مظروفی داریم که در اون گنجانده میشیم ( مثل آبی که باید همیشه ظرفی باشه تا بهش شکل بده)

    و اون تمام باورهاییه که در طول حیات این دنیا ساختیم و در اون جهان باهاش سیر میکنیم…

    کسی که مثلا در این جهان تحت ربوبیت پول قرار میگیره و بهش قدرت میده و اسیرش میشه

    در حالی که خداوند امر کرده، با بخشش به اندازه آنچه که دوست داریم (بهش وابسته هستیم) این کلاف و کمند شیطان رو از نفسمون دور کنیم تا در اون نشئه سبک بال سیر کنیم..اما کسی که پول میسازه اما اسیرش میشه، بهش ربوبیت میده و زندگی و شادیشو بهش گره میزنه..بخشیدنش هم براش غیر ممکن میشه…

    یَوْمَ یُحْمَىٰ عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ ۖ هَٰذَا مَا کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَا کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ

    روزی که آن اندوخته ها را در آتش دوزخ به شدّت گرما دهند و پیشانی و پهلو و پشتشان را به آن داغ کنند [و به آنان نهیب زنند] این است ثروتی که برای خود اندوختید، پس کیفر زراندوزی خود را بچشید.

    کسی که زندگی رو از دید ذهن منطقی فانی تفسیر کنه و لذت هاش رو در آیتم هایی ببینه که این ذهن نابینا بهش معرفی میکنه..هم در این دنیا با وجود دویدنهای بسیار لذت واقعی رو درک نخواهد کرد هم اون دنیا…

    پول، موفقیت، روابط، همه و همه باید ما رو به درک عمیق وجودمون برسونن نه اینکه با وابستگی به اونها، خودمون رو از خوشبختی واقعی محروم کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  3. -
    مینا منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1074 روز

    سلام و درود استاد جان

    امروز عهد امروز فایل تون به دستم رسید که از وابستگی به همسرم ضربه خوردم

    به نظرم وابستگی یعنی شریک برای خدا قرار دادن و خوب وقتی داریم داد میزنیم تنها خدا را میپرستیم وقتی به بنده ش وابسته میشیم با مخ زمین میخوریم

    وابستگی به هرچیز یعنی به فنا شدن نردیک شدن

    میخواد یه ماده مصرفی باشه میخواد یه شخص باشه

    و فک کنم ترمز ثروت و خوشبختی همین وابستگی هست

    وقتی به ماده ای وابسته بشی خوب کم کم روابط با دوستات خانواده ثروت همه چیز رو از دست میدی

    ولی من افرادی میشناسم هرچند وقت یکبار مواد مصرف میکنن و چون برای حال خوب مصرف میکنن هیچ خللی در زندگی شکن ایجاد نشده خوب در رابطه با افراد هم همینه وقتی ما خ شبختی خنده تفریح همه چیز مون رو در وجود یکنفر میدونیم خوب میشه اعتیاد به اون شخص و خوب روابط مون با دیگران حتی ثروت دور میشیم.

    وای چه حرفایی به ذهنم اومد و نوشتم.بخدا فکری از قبل نکرده بودم ولی اینا رو نوشتم

    خدایا ببخشم که اینهمه استاد میگه صدای استاد رو به گوشم میرسونی و من باز لغزش دارم

    بازم خوبه تا ضربه محکمتری نخوردم فهمیدم.

    دیده بودم مادرایی که یه فرزند رو بیشتر دوست دارن ونگران از دست دادن شون هستن و زودتر از دستش میدن و امروز درسش رو گرفتم

    خدایا مرا از هرچیز جز خودت دور گردان.

    خدایا شکرت

    پس سعی کنم همه رو دوست بدارم ولی وابسته به کسی نباشم. تنها تو را بپرستم و از تو یاری بجویم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    مبين گفته:
    مدت عضویت: 2410 روز

    سلام بر خانم شایسته عزیز

    شاگرد اولی که تعهد و ایمان واقعی خود بر آموزش های استاد را در عمل ثابت نموده است

    سلام بر دوستان هم فرکانسی که هر وقت از مسیر منحرف می شوم با خواندن کامنت ها و تجربیاتشان ، دوباره راهم را کج می کنم به سمت راه راست.

    خدایا شکرت یک حسن‌بزرگی که زندگی من داشته زندگی در محیط کوچک و طایفه ای بوده ، محیطی که احاطه کامل اطلاعاتی من بر افراد و خانواده ها ، رفتارهای ایشان و سرنوشت شان خیلی برایم درس آموز است

    خیلی در باور سازی و تشخیص راه از بی راه برایم موثر و سازنده بوده است

    آدم هایی که های و هوی بسیار داشتند خصلت کنترل گری داشتند همواره می خواستند قدرت برتر باشند و حرف آخر را بزنند و کسی را بالاتر و مال دارتر از خودشان نبینند همیشه برای رسیدن به مطامع و اهداف مالی در حال نقشه کشی و سیاست بازی بودند

    ایشان تا یک مقطعی علی الظاهر موفق بودند ، احترام ها را متوجه خود کرده بودند و خلاصه آنکه قدرت برتر بودند

    اما از آنجا که امکان ندارد راه غیر خدایی نتیجه پایدار و دائمی داشته باشید چرخ روزگار چرخید و همه چیز دگرگون شد و به روزگاری سخت و عبرت آموز گرفتار شدند

    وچه آدم هایی که از منظر دیگران و از نگاه غالب جامعه ، رفتار مورد پسندی نداشتند اجتماعی نبودند بی سر و صدا و سربه زیر بودند اما تا آخر عمر در آرامش و راحتی زندگی کردند

    آری استاد ذهن منطقی من همواره دنبال مصداق ها و نمونه ها و تطبیق آن با قانون است و من با همین نمونه ها و سرنوشت ها روز به روز ایمانم بر درستی راهی که بر آن هستید و هستیم بیشتر و بیشتر می شود

    چه خانواده های که از نگاه غالب جامعه مورد پسند بودند همه زندگیشان سرهم و شراکتی، همواره پشتشان به هم و وابستگی بین اعضا خانواده در بالاترین حد و دیدم که با گذشت زمان اختلاف ها بین برادر و خواهر سر به فلک کشیده دعواها ی خانوادگی آنان تمام نشدنی و برادر و خواهری که ظاهراً جانشان به هم وابسته بود اما حالا به خون هم تشنه

    آری من ایمان دارم که راه توحید و قطع وابستگی به هر بنده ای انتهای درستی و خوبی است

    عزت و احترام به دیگران و فروتنی قلبی و درونی در مقابل هر کسی اما بدون وابستگی، بدون خدا دیدن کسی، بدون امید داشتن به کسی، بدون توقع داشتن از کسی

    اینها البته گفتنش راحت و درک کردن و عمل کردنش فقط گام به گام و تدریجی ممکن است

    خدایا ایمان و عمل صالح به من عطا کن این حرف ها را همه می زنند اما فقط آن کس که عمل کرده است و نتیجه گرفته است صلاحیت دارد که از این حرفها بزند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    فروغ گفته:
    مدت عضویت: 502 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    از خداوند بسیار سپاسگزارم بابت اینکه در این مسیر زیبا و پر از نعمت و برکت و سلامتی و شادی با شما عزیزان هم قدم هستم .

    خانم شایسته عزیزم ازتون ممنونم بابت این پروژه . از استاد عزیز سپاس بابت این آگاهی ها . و از شما دوستان عزیزم بابت کامنتهای تاثیرگذارتون .

    و استاد چه ایده تاثیر گذاری اجرا کردند در مورد اینکه افراد بیان و کامنت بگذارند .

    برای من شخصا این کامنت ها بسیار بسیار راهگشا و راهنما هستند . و به عزیزانم که مثل من تازه قدم در این راه گذاشته اند پیشنهاد میکنم از کامنتها به ترتیب امتیاز استفاده کنند . که خود این کامنت ها هم دریای بیکران آگاهی هستند . واقعا استاد عزیزم . ممنون ممنون ممنون .

    آگاهی های این فایل هم بسیار روشن کننده و آگاه کننده هستند . و خدای من میداند که من چقدر نیازمند نور و آگاهی هستم . خدایا هزاران بار سپاس بابت اینکه من رو لایق دونستن آگاهی ها دونستی . تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم .

    آگاهی های این جلسه :

    قانون رهایی از هرچیز و هر فرد . توکل توحید چیزی که باید هر لحظه یادآوری بشه . خدایا ممنونم ازت

    قانون دانستن سرمایه ها ( سرمایه های من پشتکارم ، درستکاریم ، توکل، توحید ، علاقمند به یادگیری ، لایق بودنم ، عزت نفسم ، اعتماد به نفسم و ….)

    خدایا هزاران بار ممنونم ازت بابت سرمایه های مادی و معنویم .

    برکت را جاری میکنم بر تمامی سرمایه های مادی و معنوی خوبم .

    برکت بر احساسات خوبم ، برکت بر دوستان عزیزم ، برکت بر آگاهی .

    باز هم تشکر و قدر دانی میکنم از شما استاد عزیزم . خانم شایسته عزیز، دوستان عزیزم در این سایت .

    خدا رو هزاران بار شکرت بابت این سرمایه های ارزشمندم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    سمیرا ذوالقدری گفته:
    مدت عضویت: 2272 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان وهدایتگر

    سلام به استادان و همه اعضای این خانواده زیبا والهی

    درس این فایل زیبا وابستگی.

    من چندین سال پیش خیلی وابسته به خواهر زاده هام بودم نمیدیدم شون دیوانه میشدم اونها بچه بودن دوست داشتن محبت کردن وبازی کردن رو اما خواهر خودم متاسفانه همیشه کاری می کرد که نتونم دل سیر ببینمشون یا باهاشون بازی کنم انگار دوست داشت که از نقطه ضعف متاسفانه کنه وبا همین کارش اذیتم می کرد یا حتی اصلا نمیاورد ببینمشون

    بعدش مادرم از دست دادم اون موقع قانون جهان نمیدونستم بدتر شد رفتارهاش

    وچندسال پیش هم پدرم از دست دادم

    نم نم فهمیدم این وابستگی داره فقط من رو عذاب میده اونها میرن دنبال زندگی خودشون سعی کردم عادت کنم به ندیدن البته زمان برد تا این که الان چند سال ندیدمشون دیگه برام مهم نیست خیلی بزرگ شدن شاید خوب نشناسن من رو دیگه فهمیدم نباید وابسته هیچ کس بشی ادمها میان میرن یاد گرفتم تنها بودن رو واقرار می کنم خیلی حال وشرایط الانم رو دوست دارم چون به خدای خودم نزدیکترم ذهنم خیلی پاکتر شده یا روی قول وعده های دیگران حساب نکنم انتظارم از خدای خودم باشه نه انسانها هستند کسانی که دوست دارن بامن در رفت اومد باشن ولی ترجیح من کار کردن روی خودم وخلوتی خودم هست من مدارم بره بالاتر ادمهای فوق‌العاده تری وارد زندگیم میشن هیچی تمام نمیشه کم نمیشه.

    وسپاسگزار خدا هستم که این مسیر ارامش و در صلح بودن با خودم وابسته نبودن حساب نکردن رو ادمها رو بهم نشان داد الهی شکر.

    خدای که به شدت خودش کافیه ودر زمان مناسبش همه چی رو انجام میده واین خیلی زیباست

    درپناه رب العالمین باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    Smaeil rostami گفته:
    مدت عضویت: 557 روز

    سلامی از جنس نام زیبای خدا ،

    خدمت اساتید محترمم استاد عباسمنش و مریم بانوی گرامی و همچنین همکلاسی های عزیزم،

    نگاه من به وابستگی این هستش که {وابسته بودن شکلی از بردگیه}؛

    حالا چه به یک عادت و رفتار به خصوص باشه،

    چه به یک شخص باشه،

    چه به یک موقعیت شغلی باشه،

    و از همه بدتر به گرفتن تایید از بقیه باشه

    و یا حتی به محل زندگی باشه،

    ==========

    در هرصورت شکلی از بردگی رو القا میکنه.

    خداوند بزرگ عظمتی بنام انسان رو خلق کرده و در این عظمت روح خودش رو دمیده ،

    یک انسان با قائم به ذات بودن ( متکی به خود بودن ) خیلی خیلی پیش خدا زیباتر و ارزشمندتره ،

    من دو نفر از آشناهم رو به یاد آوردم که یه نفرشون الان 17 ساله و نفر دیگشون حدود 12 ساله پدرشون فوت شده و هنوز به نوعی عزادارند!!!

    از نظر من نوع نگاه اشتباه و کوچک و محدودی که این دوستان به زندگی و دنیا و موجودیت منفرد و ارزشمند و مسئول خودشون دارند باعث این نگاه اشتباه و این حد از وابستگی در اونها شده.

    و بحث بعدی

    انجمن 12 قدم

    که خیلی دوست دارم راجع بهش برای دوستانم بنویسم ؛

    من توی زندگیم مثل هر آدم دیگه ی که ممکنه به یه نفر خیلی غبطه بخوره ، من هم خیلی ساله با تمام وجودم به زندگی یه سری اشخاص موفق و خصوصا و خصوصا یه نفر که از نزدیک میشناسمش غبطه میخورم ( اعتراف میکنم چند سال قبل این احساس نوعی حسادت زیاد بود ولی با درک قوانین و هدایت خدای بزرگ از حالت حسادت در اومد و به غبطه ای سودمند با حس تحسین و لذت تبدیل شد )

    این شخص یه زمانی معتاد بود

    این شخص مستاجر بود

    این شخص روزی دو پاکت و حتی بیشتر سیگار میکشید ( حتی چند سال بعد ترک اعتیادش )

    ولی بعدا که همت کرد و با شرکت در این انجمن 12 قدم و بازپروری خودش اعتیادش رو کنار بزاره و بعدا و در یک روز سیگارشو هم کنار گذاشت خداوند هم مددهاشو براش رسوند و چون لیاقت ها و توانییش رو با اعتماد به نفس مجدد پیدا کرده بود تونست از اون مددها به بهترین شکل استفاده کنه و اوج بگیره

    و در یک‌ کلام ایشون

    در بهترین زمان در بهترین مکان و در مواجهه با بهترین افراد قرار گرفت ،

    و زندگیش رو به یک جشن باشکوه همیشگی برای خودش و همسر و فرزند گلی که خدا بهش عطا کرد تبدیل کرد و یک زندگی سراسر عزت و آبرو و ثروت و سلامتی و عشق و لذت که روشنایی نور اون زندکی به زندگی خیلیای دیگه تابیده و خیلی ها از شغلهایی که این شخص ایجاد کرده سودمند شدند و خیلی های دیگه هم که همین مشکل اعتیاد رو داشتند تونستند با الگو برداری و تاثیر گرفتن از ابن فرد خودشون رو پاک کنند .

    آیه یک و دو سوره طلاق به یادم اومد و با ترجمه این آیه زیبا کامنتم رو به پایان میبرم ؛

    هر کس از خدا پروا کند (پرهیزکار شود )خدا راه بیرون شدن را بر او می‌گشاید و از جایی که گمان‌ نمیبرد به او روزی میرساند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  8. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1728 روز

    بنام الله مهربان

    سلام ب همگی عزیزانم

    گام23

    باورهای قدرتمند کننده برای درمان وابستگی

    سوره کهف

    ٱلۡمَالُ وَٱلۡبَنُونَ زِینَهُ ٱلۡحَیَوٰهِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَٱلۡبَٰقِیَٰتُ ٱلصَّـٰلِحَٰتُ خَیۡرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابࣰا وَخَیۡرٌ أَمَلࣰا(۴۶)

    مال و فرزندان، آرایش و زیور زندگى دنیا هستند، ولى اعمال شایستۀ پایدار نزد پروردگارت از جهت پاداش بهتر و از لحاظ امید داشتن به آنها نیکوتر است

    زینت دنیاست،فرزند،همسر،دارایی و هرچیز مادی ک داریم آرایش دنیاست

    و همه فانی هستند

    برای درمان وابستگی ب شخص خاص،شغل،دارایی ها،موقعیت خاص،وسایل و..

    اینکه بدونم این دنیا گذراست و همه چی تموم میشه

    ،دیگه اینقد نمیچسبم ب داشته هام

    آرام تر میشم

    و از مقایسه و رقابت و عجله دست برمیدارم

    من روح مجردی هستم ک مجرد ب این دنیا میام و مجرد هم میرم

    و سرمایه ی اصلی من ب قول قرآن اعمال شایسته ی من هست ک پایدار ه نزد خدای من

    پاداشش و هم دراین دنیا بهم میده هم در آخرت

    مهمترین کاری ک باید بکنم کار کردن روی خودم و بهبود شخصیت و مهارتهام و کنترل ذهن و توجه ب داشته ها و سپاسگزار بودن برای نعمت‌ها هست

    و وقتی ک دارم روی خودم کار میکنم مدار من تغییر میکنه و آدم های اطرافم اگه همدار نباشن از زندگیم میرن بیرون و آدم های هم فرکانس میان تو زندگیم

    اگه هنوز آدم های نامناسب تو زندگیم هست بخاطر اینکه ی ایرادی در من هست ک هنوز هم مدارم باهاشون

    وجهان ب محض اینکه من تغییر کنم شرایط زندگی و مدار منو تغییر میده

    پریشب خونه ی آجیم بودم داداشم بهش زنگ زد و داشتن باهم حرف میزدن

    گفت شرایط هرروز داره بدتر میشه

    خیلی تعجب کردم بخاطر اینکه خیلی وقته ک این حرفو نشنیده بودم

    تو دلم گفتم نخیر هرروز شرایط داره بهتر میشه، هرروز موقعیت‌ها داره بیشتر میشه برای پولسازی

    و تصویر استاد اومد تو ذهنم ب همراه مریم عزیزم ک داشتن با اسکوتر تو آمریکا تو جاده ی جنگلی سرسبز داشتن ب سرعت میرفتن و لذت میبردن

    و حجم زیادی از آب دریا،رودخونه،درختهای فراوان

    خونه های بسیار زیبای فراوان

    آسمان زیبا

    و آزادی زمانی و مکانی استاد

    و آزادی مالی ک داره ک همیشه درحال لذت بردن و تفریح هست

    این نشون میده میشه جور دیگه ای زندگی کرد

    یه مدار دیگه ای هم هست ک پراز نعمت و فراوانی و زیباییه اگه من الان بهش دسترسی ندارم بخاطر اینکه تو مدارش نیستم.

    باید مدارم و تغییر بدم ک بتونم برم تو مدار این حجم انبوه از نعمت و ثروت والبته با تکامل

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    خواهرم چند روز پیش

    پیشنهاد ازدواج ب خانمی داده بود برای داداشم و الان داشت ب داداشم میگفت

    ک دختره گفته اختلاف سنی داریم،برای همین رد کرده پیشنهاد رو

    ب داداشم گفت تو مث بقیه پسرها ن پول داری ن جذبه و بلدی زبون بریزی ک مخ ی دختر و بزنی باید ب خودت برسی

    و بتونی مخ بزنی

    یعنی داداشم و باخاک یکسان کرد

    از احساس بی ارزشی ک بهش داد

    و استاد چقد قشنگ گفتن مهمترین داری من صداقت و درستکاری ک دارم

    ایمان ب خداوند ک دروجودم ساختم

    توانایی هامه

    کنترل ذهنمه

    مهارت هامه

    بهبود شخصیت هرروزمه

    داداش من فوق العاده آدم صادق و درستی هست،سالم سااالم و ب معنای واقعی پاک

    و درستکار و عاشق کارشه

    و کارش و خیلی دوست داره

    و البته خوشتیپ و زیباست

    ولی خودش و باور نداره

    متاسفانه در مدار من نیست و هر حرفی بزنم جبهه میگیره

    والبته ک من قدرتی ندارم ک تغییرش بدم

    من فقط مسئول زندگی خودم هستم

    باید درسهاش و بگیره و خودش و بهبود بده

    خود من تو بحث وابستگی

    خیییلی خوب درسم و گرفتم

    وابستگی ب یک شخص خاص ک بت ساختم ازش ولی دومین درس مهم زندگیم و بهم داد

    ک اول از وجود خودم لذت ببرم

    عاشق خودم باشم

    و خودمو دوست داشته باشم

    والبته ک هیچی دائمی نیست تو این دنیای فانی و زندگی من پایانی داره ک هرلحظه ممکنه تموم بشه

    باید فقط لذت ببرم از لحظه لحظه اش

    و روی بهبود خودم کار کنم

    مهمترین رابطه ی من رابطه با خداونده،خدای درونم،روحم هست

    ک فقط این میمونه برام و ارزشمنده و باعث سعادت دنیا و آخرتم میشه

    الهی صدهزار مرتبه شکر

    بخاطر همزمانی این آیه و این آکاهی ها ک بهش هدایت شدم

    این روزها بهتر دارم متوجه میشم مفهوم آیات رو خییلی ساده و روانه

    خدایا کمکم کن بهتر درک کنم و عمل کنم بهش

    وقتی من روی خودم کار میکنم آدم مناسب و همدارم میاد تو زندگیم این قانون خداونده

    الطیبات للطیبین

    چقد حس آرامش بخشی داره این آیه

    مردان پاک دامن برای زنان پاک دامن

    و جهان همیشه کبوتر با کبوتر ودباز با باز رو رعایت میکنه خدایا شکرت

    هیچ کاری نیست ک انسان نتونه انجام بده

    چقد توانایی انسان تو ساختن زندگیش بینهایته

    منم فکر میکردم گ ی معتاد اصلا نمیتونه ترک کنه

    ولی با کمک نیروی معنوی خداوند هیج غیر ممکنی وجود نداره

    تنهاکاری ک باید بکنیم اینه ک تسلیم قدرت خداوند باشیم و ازش بخواییم ک هدایتمون کنه

    هر مسئله ای راحل داره ن یک راه.بلکه هزاران راه ک اصن فکرشم نمیتونی بکنی

    خداوند عالم مطلقه

    و همه ی راه‌ها رو میدونه ،بهترین مسیرها و آسانترین و راحت‌ترین ها رو

    و. خداوند قادر مطلقه و توانایی انجام هرکاری و داره و این قدرت رو داره ک منو ب هرخواسته ای ک میخوام برسونه

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت رب العالمین

    ک هدایتم کردی ب این مسیر زیبا

    سپاسگزارم ک هرروز درحال بهبود خودم هستم

    و سپاسگزارم ک منو جزو 3درصد جامعه قرار دادی ن 97درصد

    خدایا سپاسگزارم ک هدایتم کردی ب مسیر درست ثابت قدم م کن و ایمانم و محکم کم ب این مسیر زیبا

    الحمدلله رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  9. -
    Maryam h گفته:
    مدت عضویت: 976 روز

    به نام خداوندبخشنده ومهربان وخداوندی که همیشه درحال اجابته…

    ازوابستگی گفتین،من به بچه داداشم وابسته شدم والان براساس یک تضادی چندروزی هست ندیدمش وذهنم داره دیوونه م میکنه،

    بعضی وقتا خداوند اززبان یکنفردیگه حرفشومیزنه واززبان یکنفربهم گفت اون بچه تونیست پس دست بردارازاین همه وابستگی وعذاب دادن خودن واسه یکروزندیدنش…

    من عاشق بچه هام ولی به این یکی خیلی وابسته شدم فکرکنم البته یک کم بخاطرافکاری که توی سرم میادکه اون الان داره چیکارمیکنه کسی ومواظبش هست یانه ،وزنداداشت حواسش نیست هیچکی بهترازتونمیتونه مواظبت کنه ازاون وآیاغذاخورده وهیچکس مثل تونمیتونه باهاش بازی کنه….

    ودارم روی این باورکارمیکنم که بجای همه چه کسی هاخداروبزارم وبگم خداهست وخدامواظبشه باهاش بازی میکنه و همون جورکه حواسش به تووهمه هست وهمون جورکه من وبرادرخواهرهام قدونیم قدبودیم ومامان تعریف میکنه که بایدکهنه میشسته وکارهای خونه روانجام میداده وهیچ اتفاقی واسمون نمی افتاده چون خدامواظب شمابوده….

    ازخدامیخوام قلبم روبازکنه واین وابستگی روتموم کنه ومنم سعی خودم رومیکنم….

    درپناه حق سلامت وسعادتمندباشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    Maryam h گفته:
    مدت عضویت: 976 روز

    به نام خداوندی که بخشنده ومهربان است وجوابم رومیده به محض اینکه سوال میپرسم…

    سلام به استادنازنین ومریم جانم ودوستان ناب

    امروزجمعه است وبازهم دلم گفت بیابنویس ازاینکه چقدرزندگیت لذت بخش وزیباست باهدایت خداوندی که هرلحظه داره پاسخ میده.

    جونم براتون بگه که چندماه پیش دنبال این بودم که یک کتابخونه پیداکنم برم ودرسکوت روی خودم کارکنم والبته خداوندبلافاصله پاسخ دادوباسرچ پیداکردم کتابخونه رووتماس گرفتم وگفت بایدیک کپی شناسنانه ازمادروخودت بیاری واسه ثبتنام والبته بااتوبوس 20دقیقه راه بودولی خوشحال شدم وگفتم خدایاشکرت پیداکردم خلاصه رفتم وکپی شناسنامه خودم ومادرم روبرداشتم .ازیکی ازدوستان خیلی وقت پیش شنیده بودم که این کتابخونه به حجاب گیرمیده واین توی ذهنم بودکه نکنه بگه چادربایدبایدبپوشی ومن آزادی اولویتمه.

    خلاصه همش داشتم فکرمیکردم که اگه گفتن میام بیرون ومیرم دنبال یکجای دیگه حتماپیدامیکنم ومن این باوررودارم توی هرچیزی که دنبال هرچی باشم پیدامیکنم چون دانشمندان وقتی داشتن دنبال الکترون میگشتن اول انرژی بوده وباتوجه ودنبال گشتن ذهن انسان تبدیل به اون چیزی میشه که میخوان.والبته این باورکه خداوندخودش گفته همیشه درحال جواب دادن درخواستهای ماهست پس من میپرسم وجواب میده واینقدراین اتفاق براساس این دوباورافتاده که تقریبا بگم عادی شده برام.

    من به اون کتابخونه نرفتم نمیدونم شایدبه دلیل همون افکارکه توی سرم میچرخیدیاراه یک کم دوری که داشت چون من میخوام همه چی دردسترس ونزدیک من باشه که پیاده برم وبیام.

    بعدازمدتهاچندروزپبش وهم اینکه میخوام مدارم بالاتربره واگاهیهاروبیشتردرک کنم همیشه ازخداوندسوال میپرسیدم که چیکارکنم که خداوندپاسخ میدادتمرکزلیزری ومن بازبه فکرکتابخونه افتادم ورفتم به همون کتابخونه که پیداکردم وهیچ مدرکی برنداشتم گفتم برم ببینم چی میشه وقتی رفتم فقط کارت ملی که توی کیفم همیشه هست ویک عکس که اونم توی کیفم بودگرفتن واسکن کردن وبه راحتی ثبتنام کردن وواسه حجاب هم اصلا کاری نداشتن.ومن خوشحال اومدم بیرون گفتم خدایاشکرت فقط راهش یک کم دوره من میخوام راهش هم نزدیک باشه ووقتی اومدم خونه خداگفت یک سرچ بکن شایداین چندوقته این نزدیک کتابخونه زده باشن وهمیشه باخودم میگفتم اگه من پول داسته باشم یک سالن مطالعه یاکتابخونه بزرگ وبدون هزینه میزنم که دیگه هیچکس مشکل منونداشته باشه چون همه جاهزینه زیادی واسه سالن مطالعه میگرفتن.

    خلاصه سرچ کردم دیدم دقیقا پشت خونمون ده دقیقه پیاده روی داشت،گفتم خدایاشکرت توهمیشه جواب میدی من میدونستم.

    وبایدفردابرم وثبتنام کنم ومیخوام صبح زودبرم وتاشب بشینم فایلهاروگوش بدم وبنویسم انگارکه کنکوردارم والبته عمل هم میکنم ولی بایدروی عملگراییم بیشتر کارکنم.

    درپناه حق سلامت وسعادتمندباشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: