مصاحبه با استاد | باورهای قدرتمند کننده برای درمان وابستگی - صفحه 16 (به ترتیب امتیاز)

255 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    میثم رخشان گفته:
    مدت عضویت: 1917 روز

    به نام الله یکتا

    سلام و درود به استاد نازنینم

    خداروصدهزار مرتبه شکر میکنم برای بار دوم این نشانه رو دیدم و در کمال ارامش چند بار گوشش دادم و میخوام با کامپیوتر ارزشمندم اینو بنویسم

    چرا کامپیوتر ارزشمند دلیل داره

    یه مساله ای برای کامپیوترم پیش اومد که درستش کردم و این چند وقت طول کشید

    ی مقدار ناراحت شدم اما الان میفهمم دلیل این ارزش و مساله چی بوده

    یک }من با تایپ کردن با گوشی راحت نبودم وقتی لب تاب خراب شد مجبور شدم فایل ها رو با گوشی ببینم و کامنت بزارم

    دو}لب تاب منو محدود کرده بود که فقط سر کارم تایپ کنم و فایل گوش بدم اما با گوشی هر کجا میتونم این اگاهی ها رو ببینم و همون موقع ردپایی برای خودم به جا بزارم

    سه }پی بردم که قدرت تایپ من چقدر میتونه با گوشی بالا بره

    اما در مورد این فایل این باور که مرگ میتونه همه چیز رو تغییر بده میتونه برای ما این پیام رو داشته باشه که اقا وابسته هر چی که هستی از کار از ماشین از ادم ها امکانش هست تو ی پشم به هم زدن به باد فنا بره و نباشه دیگه هیچی

    اما همین باور میتونه کمک کنه که از روابطم نهایت لذت رو ببرم از وسایلم نهایت استفاده و لذت رو بکنم

    از زندگیم به نحوی استفاده کنم که انگار این لحظه اخرین لحظه برای استفاده از این وسیله هست

    اما باوری که برای من خیلی کمک کرد که وابسته نباشم اول اون توانایی هایی بود که با توکل به خداوند و انرزی دادن و انرزی گرفتن از این نیرو میگرفتم و پاسخ میداد و میده سریع

    دوم اینکه مثلا میگفتم که جمعیت کره زمین مثلا یک میلیارد نفره دروغه که ی ادم بهتر از این پیدا نشه که توی زندگیم نیاد

    و عمل میکردم مثلا در مورد ی ادم خاص که هر ازگاهی تماس میگرفتم احوال میپرسیدم دیگه اون تماس رو نگرفتم و دست خدا رو باز گذاشتم برای ورود ادم های جدید و قدرت گرفتن اینکه میشود

    دیدی شد اون ادم که چند سال دوست هم بودیم و فکر میکردم تا ابد باید توی زندگیم باشه چقدر راحت رفت و این قدرت منو برای وابسته نبودن بیشتر میکرد

    یا در مورد کارم

    میگفتم اگه فرکانس های من کار میکنه اگه باور های من کار میکنه دیگه نیازی نیست صبح تا شب وایسم سرکار تا اون نتیجه ای رو که میخوام رو باز نگیرم

    من روی خودم کار میکنم و خداوند به بینهایت طریق فرصت ایجاد میکنه و امکانش هست توی یک ساعت فروش یکروز یا دوروزم رو انجام بدم و انجام میدادم و نتیجه میداد و من باور میکردم که همه چیز به باورهام بستگی داره

    نه وابستگی به شغلی خاص نه وابستگی به ادمی خاص

    یا میگفتم تا الان این ادما توی زندگیم بودن نتایجم این شده بزار اینا نباشن تا هم ادم های بهتر وارد زندگیم بشن هم ببینم نتایجم چقدر فرق میکنه و خدارو شکر میدیدم که نتایجم از زمین تا اسمون فرق داره

    این بحث خیلی گسترده هستش برای من

    وابسته نبودن به عوامل بیرونی

    میومدم برای کسی ی کاری انجام میدادم و اعتبارش رو به خداوند میدادم و این کار باعث میشد که اون ادمه حاضر باشه همه کار برای من انجام بده ولی من میگفتم نه باید خودم انجام بدم نباید وابسته باشم خداوند کار هام رو به نحو احسنت انجام میده و همین هم میشد

    در ار تشکر میکنم استاد عشق بینهایت دارم از زندگیم لذت میبرم روابطم با همسرم خیلی خوب شده و هر روز داره بهتر میشه روابطم با فرزندانم خیلی بهتر شده و داره بهتر میشه و اینو مدیون اموزش های شما هستم و خدایی مهربان که به بهترین شکل ممکن برای من تعریفش کردی

    سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مقداد تحريری گفته:
    مدت عضویت: 2088 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    ممنون که از هر فرصتی برای راهنمایی ما استفاده می کنید و فایل ضبط میکنید تا این جهان و قوانینش بهتر و بیشتر درک کنیم

    استاد عجب نکات فوق العاده ای در همین هشت دقیقه عنوان کردین که به نظرم بزرگترین باور قدرتمند کننده اینه که بازگشت همه بسوی خداست و وقتی من این باور داشته باشم دیگه نگرانی و دغدغه برای هیچ چیز هیچ کس ندارم فقط خوبی ها و زیبایی ها میبینم و توجه میکنم به نکات مثبتی که این دنیا فرصت داده تا ببینمش و دیگه تمام مسیر زندگی من میشه لذت و لذت و لذت و دیگه برای حرکت به سمت جلو دیگه نگرانی و وابستگی به حال ندارم و میدونم هر چی پیش اید خوش اید چون من به چیزی و شرایطی خودم گره نزدم و من فقط روی خودم دارم حساب میکنم

    موضوع بعدی این فایل این بود که تمام ما انسانها وظیفه داریم هر روز نسبت به دیروز بهتر بهتر بشیم و وظیفه من لول اپ کردن خودمه چون من جهان اطراف خودمو با فرکانس های خودم رقم میزنم اگه دور و بر من چیز جذابی نیستیا هست اون نتیجه ارسال فرکانس خودمه و من همیشه اینو با خودم میگم اگه صورتم جوش داره برم جلوی آینه صد در صد آینه جوش منو بهم نشون میده نمیگه چون از تو خوشم میاد جوش صورتت پنهان میکنم پس این دنیا بیرون من بازتابی از دنیای درون من است پس اگه زندگی متفاوتی می‌خوام باید روی خودم سرمایه گذاری کنم و به قول استاد مهمترین سرمایه گذاری در زندگی ساختن شخصیت قوی و قدرتمنده و تنها کاری که من باید انجام بدم اینکه در تمام ابعاد زندگی رشد کنم که فقط یک فرمول داره اونم احساس خوب رسیدن در تمام ابعاد است که باید روی خودم کار کنم و توجهم و تمرکزم بذارم روی خودم و زیبایی های اطراف و همین موضوع مقاومت منو کاهش میده و باعث میشه جهان منو هدایت کنه به سمت بهترین اتفاق ها در هر شرایطی

    مرسی استاد بابت اگاهی بینظیری که با ما به اشتراک گذاشتید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  3. -
    سعیده گفته:
    مدت عضویت: 424 روز

    سلام به استاد عباسمنش بزرگوار و استاد شایسته مهربان.

    سلام به همه فرشته های بهشتی.

    وابستگی…

    چند روزه (از 15 ام)همسرم برای انجام کار مورد علاقش مهاجرت کرده بندر عباس.و من و دو تا پسرم که 11 ساله و 5 ساله هستند شیراز هستیم.

    دقیق معلوم نیست تا کی بمونه ولی مهم اینه که اقدام عملی انجام داده.

    خب این اتفاق چطور افتاد که همسرم دلش قرص بشه و بتونه بره؟

    قبلا میگفت اگر من برم بچه ها چی میشن؟

    چطور میخوای از بچه ها مراقبت کنی؟

    بخوای بری سرکار بچه ها رو کی نگه میداره؟

    اما منی که دارم روی خودم کار میکنم و دارم یواش یواش شخصیتم رو بهبود میدم،قبل از رفتن همسرم به این باور رسیدم که نگهدارنده همه ما خداست‌.

    حافظ بچه ها خداست.

    حالا چه همسرم باشه چه نباشه‌.

    اگر فکر‌کنم که اگر همسرم باشه بچه ها بهتر نگهداری میشن،نوعی شرکه.

    این باور رو ایجاد کردم که سعیده تو حتی نمیتونی از خودت محافظت کنی،نمیتونی جلو مرگ خودت رو بگیری،هر لحظه ممکنه نفسی که میره دیگه برنگرده پس قلبا باید نگهدار بچه ها رو خدا بدونی.

    ساخت این باورها همش قلبی بود و حتی کلمه ای هم به همسرم نگفتم.

    فرکانس کار خودش رو میکنه.

    و این شد که همسرم بدون ذره ای نگرانی راجع به بچه ها عازم بندر عباس شد و یه روز قبل رفتن ایشون هم من شروع به کار بیرون کردم.

    و جالبیش این بود که همسرم نه تنها مخالفت نکرد تازه خیلی هم استقبال کرد.

    اتفاقا بچه هام هم در نبود پدرشون خیلی رفتارشون با هم خوبه.

    خیلی با من مهربونن و احترام میذارن بهم.

    خیلی جو صمیمی بینمون حاکمه.هیچ مشکل و خلایی در نبود پدرشون پیش نیومده خداروشکر.

    اصلا نبود همسرم رو احساس نمیکنم.

    چون دیگه وابستگی فکری ندارم.

    خلاصه وقتی بند های شرک و وابستگی رو از وجودت پاره کنی جهان هم بهت پاداش میده.

    خدایا شکرت به خاطر تمام نعماتت.

    خلاصه دو روز اولِ نبود همسرم لامپ بالکن رو روشن میذاشتم.

    به خودم اومدم که سعیده واقعا تو برای یه لامپ روشن قدرت قائلی؟؟؟الان دیگه لامپ بالکن که مشرف به کوچه هست رو هم خاموش میکنم.

    خلاصه دو روز هم در هال رو قفل میکردم.

    بعد متوجه شدم اینم از ترس میاد.

    گفتم سعیده تو اگه راست میگی و قدرت رو میدی به خدا پس این در قفل چی میگه؟؟

    خلاصه امشب دیگه در هال رو قفل نکردم.

    در کوچه هم که قفل نیست.

    خدایا وقتی همه چیو به تو میسپارم دیگه خیالم راحته.

    همه این باورهای خوبی گه دارم میسازم از برکت وجود این سایت و دوره 12 قدمه.

    یادمه تو چکاپ فرکانسی قدم اول نوشته بودم همسرم بیکاره و من مخارج خونه رو پرداخت میکنم.

    بعدمدتی همسرم شروع به کار کرد و الان اینقدر کار کردن و درامد داشتن براش مهمه که رفته یه استان دیگه برای کار و پرداخت خرج خونه.

    تو چکاپ نوشته بودم پسر11 ساله ام خیلی دوستم داره ولی اصلا ابراز احساسات نمیکنه بهم.درصورتی که خیلی دلم میخواست ابراز احساسات کلامی کنه.

    الان چون مدارم خیلی خیلی عوض شده پسرم مدام بهم میگه دوست دارم مامان.

    بی دلیل میبوستم.

    پیاده میریم بیرون دست میندازه دور گردنم.

    امروز چون کلاس فوتبالش نزدیک خونه مادرمه بعد از کلاس رفت خونه مادرم.

    بعد چند ساعت بهش زنگ زدم،گفت مامان،خاله برام هات داگ خرید خیلی خوشمزه بود ولی بدون تو صفا نداشت.(پسرم با پسرخالش و پسردائیش از خونه مادرم رفته بودن بیرون دوری بزنن که خواهرم برای 3 تاشون خرید کرده بود.)

    خدایا این همه عشق دریافتی رو من کجای دلم بگذارم؟

    بعضی وقتا اینقدرررررر از پسر 5 ساله ام محبت دریافت میکنم که میگم خدایا این خودتی.

    خود خودتیا که داری با زبون و رفتار این بچه بهم عشق میورزی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    معصومه مقدس گفته:
    مدت عضویت: 1701 روز

    بنام خالق هستی که همه چیزم هستی

    با سلام خدمت استاد عزیزم و همه همراهان گرامی

    سلامی ویژه به خانم شایسته عزیز و مهربان

    گام 23: باورهای قدرتمندکننده برای درمان وابستگی

    1- راهکار برای رفع وابستگی:

    در این زمینه من در طول زندگی م به یک فرد وابسته شدم که به حدی این وابستگی بود که اصلا قابل تصور هم برای من نبود

    چون من ادمی بودم که اکثرا دیگران به من وابسته میشدن و من اون ادمی بودم که هر کسی میومد و میرفت چه دوست چه اقوام خانواده و …. اصلا انقدر برام مهم نبود

    ولی اون ادم که اومد من از همون ابتدا ترس از رها شدگی داشتم

    خییییییییییییییییییییلی کتاب روانشناسی خوندم خییییییییییییییییییلی کار کردم

    حتی به همون دلیل با سایت اشنا شدم و با استاد و کم کم هی پیشرفت کردم

    ولی میتونم بگم که توحید من کمک کرد که بتونم این وابستگی و کم کم کاهش دادم و این هم باز تکامل داره و داره طی میشه که رها کردم خیلی چیزها رو

    اینکه من دارم با مهم کردن دیگری اینکه حال من به بودن و نبودن اون ادم بستگی داره البته اینکه بگم نبودنش حال م بد نمیکرد ولی رفتارش چرا تاثیر زیادی داشته روی من و من خیلی به خودم گفتم معصومه تو داری قدرت به یکی دیگه میدی و این شرک هست و قدرت و از خدا و خودت گرفتی دادی به یک ادم دیگه و با این روش کم کم تونستم خودم پیدا کنم و خیلی بهم کمک کرد

    ولی بودن در سایت گوش کردن به فایل ها مخصوصا فایل های توحیدی که خییییییییییییییلی به من کمک کرد و روی وعده های خداوند روی نشونه های خداوند حساب کنم و اون ها رو دارم برای خودم مرور میکنم که خداوند چیا بهم گفته و دارم عمل میکنم و این به من خیلی کمک کرد

    و از شما بی نهایت سپاسگذارم که باعث شدید با بزرگ ترین ترسم مواجه بشم و اینکه خودم محیطی که بهش وابسته بودم به ادمی که یک زمان بیش از خودم دوستش داشتم و ترک کنم و همه چیز بسپرم به خداوند تا اون برام هر انچه که میخوام بیاره

    و اینکه در مورد فایل دارایی اصلی شما چیست یکی از فایل هایی که من هر چند مدت یکبار نگاه میکنم تصویری ش هم نگاه میکنم با اون بک گراند زیبای غروب پشت

    تاثیر زیادی روی من داره برای اینکه کلا از سرمایه های مالی برای شروع کار نیاز نیست به خودم یاداوری کنم و اینکه سرمایه من در درون خودم هست

    3- در مورد اعتیاد گفتم من اصلا نظری ندارم با اینکه از دیروز بالای 10 بار فایل گوش کردم

    ولی الان که داشتم گوش میکردم یادم افتاد که من خودم یک نمونه دارم

    اول بگم که من خودم تفکراتم شبیه استاد بوده که خیلی بدم میومد

    و یک نکته بگم که در من هم بوده این هست که اعتیاد یک خلاف میدونستیم و معتاد یک خلافکار میدونستیم در حالیکه الان متوجه شدم که اعتیاد هم یک عملکردی در مغز داره و اینکه میشه به هر چیزی اعتیاد داشت و از اون زمان کم کم باورم تغییر کرد که اعتیاد یک بیماری هست

    از اون زمان خب دید من بهبود پیدا کرد و این خیلی کمک کننده هست

    ولی حالا دلیلی که من انقدر تنفر داشتم این بود که پدری داشتیم که هم به سیگار هم مواد اعتیاد داشت و اینکه میدیدم همش عصبی و بد دهن و بدخلق بود و همیشه یکی از دلیل های اصلی بحث های شبانه روزی خونه ما رو بخاطر اعتیاد پدرم میدونستم چون از صبح که بیدار میشد ( ظهر بیدار میشد ) بدون دلیل چون مواد بهش نمیرسید شروع میکرد به فحش و بد و بیراه دادن الکی تا مادرم هم دیگه خسته میشد و یک دعوا راه میفتاد که خب دیگه واقعا این تاثیری که روی ما داشت باعث شد هم من هم برادرهام از اعتیاد و معتاد و حتی سیگار بیزار بودیم

    البته هنوز هم دوری میکنم از این افراد ولی دیدگاه خلافکار ندارم ولی خب در کل فاصله دارم با این افراد

    اما حالا اصل داستان

    حدود 17 سال پیش اگه اشتباه نکنم پدرم بخاطر سرفه های شدید و مشکلاتی که داشت رفت دکتر

    دکتر بهش گفت که اگه به سیگار کشیدن ادامه بدی میمیری

    همین یک جمله به پدرم که بسیار جون عزیز هست و میترسه از مرگ همون زمان سیگار گذاشت کنار

    ادمی که روزی دو پاکت بهمن میکشید الان کنار ادم سیگاری نمیتونه بشینه میگه بوش اذیتم میکنه

    در این حد ادم ها میتونن تغییر کنن

    و دومی اینکه من هرگز باور نداشتم که یک معتاد بتونه کامل پاک بشه و دیگه برنگرده به مواد

    چون همش میدیدم که ادم ها برمیگردن

    و میدونم که حقیقتا نمیخوان

    یجورایی مثل یک بیمار افسردگی که تا خودش نخواد کسی نمیتونه کمکی بهش بکنه

    خلاصه که باورم این بود که نمیشود چون نمیخواهند

    و حالا در مورد پدرم که اعتیاد داشت با اون شدتی که تعریف کردم براتون

    ولی از یک زمانی به بعد که چند سال بعد از ترک سیگارش بود یهو دیدم کم کم پدرم دیگه چیزی استفاده نمیکنه و الان بیش از 10 سال یا بیشتر هست اصلا هیچ خبری از مواد نیست و اون رفتار های عصبی درش خییییییییییییییلی کمتر شده و ارومتر شده البته که خب یکم اهل بحث هست ولی اون رفتار های انفجاری بی دلیل دیگه نداره

    ولی اینکه بدون اینکه بخواد حتی انجمنی بره یا بخواد کسی کمکش کنه یا بخواد حتی دوره ای درد بکشه برای ترک کردن

    نه اصلا من هیچکدوم از این علایم ندیدم درش

    فقط اینکه متوجه شدم که خودش خواست کنار بزاره و به مرور کنار گذاشته به همین راحتی

    و الان باور دارم که ادم تغییر میکنه

    ولی وقتی خودش بخواد

    با اینکه پدرم در سنی بالای 60 65 سال ترک کرد که برعکس در این سن بیشتر پیشنهاد میشه که از این مواد استفاده کنن افراد پیر اما برعکس دیدم که پدرم این کار انجام داد

    این نشون میده که ادم ها میتونن کارهایی بکنن که ما فکر میکنیم انجام نشدنی هست.

    ولی اینکه گذرا ببینیم زندگی هم بهم باز کمک میکنه وابستگی در من اصلا بوجود نیاد

    در هر حال که مهمترین چیزهای زندگی م از دست رفته و دیگه وابستگی وجود نداره

    فقط قدردان داشته هام هستم از خداوند

    خیلی خوب بود این یاداوری برای من که ببینم چه چیزهایی ممکن میشه وقتی انسانی بخواد و خداوند کارها رو میتونه خیلی برات اسون کنه

    استاد خیلی از شما سپاسگذارم برای این فایل و همینطور از خانم شایسته عزیز

    خدایا تنها تو را میپرستم و از تو یاری میجویم مرا به راه راست هدایت کن راه کسانی که به انها نعمت دادی

    خدایا من اسان کن برای اسانی ها

    در پنا ه خدای همیشه هدایتگر که وعده هاش حق باشیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    سارا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1465 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام خدایی که سمیع و علیم و آگاهه به ذات صدور

    خدایی که همه چی رو خودش خلق کرده

    همه چی مال اونه

    همه چی رو خودش خیلی راحت اداره می کنه

    و به همه چی محیطه

    خدایی که سمیع و علیم

    خدایی که عزیز و حکیم

    خدایی که همیشه زنده است و هرگز نمی میره

    خدایی که هرگز فراموش نمی کنه

    خدایی که بهترین سرپرست و نصرت دهنده است

    خدایی که بهترین وکیل و کارگزار

    خدایی که غفور و رحیم… خدای نازنین و شیرین و دلبرم… من در طول روز با کانون توجه ام، فرکانس هام بالا و پایین میشه… گاهی ناخواسته الگوهای ذهنم، گفت و گوهای ذهنم فرکانس های ناهماهنگ ارسال می کنن… خدایا تو غفور و رحیمی… این فرکانس ها رو بی اثرش کن و طبق وعده ات تبدیلشون کن به حسنات… خدایا هیچ کس جز تو نمی تونه آثارشون رو دفع کنه…. خدایا تو منو خلق کردی… من هیچی نبودم…. تو بهم گوش و چشم و دل دادی…. تا دنیا رو درک کنم… خدایا الان هم اعتراف می کنم… چیزی نمی دونم… به تو محتاج ترینم… می خوام دستمو بگیری… ببری تو مسیری که لیز بخورم و لذت ببرم و به خواسته هام برسم… رب من… من تو رو از تو می خوام….

    ارباب من…. این ذهن من که با عوامل بیرونی هویت گرفته…. وقتی یه عاملی بیرونی … یکی از نیازهاشو تامین می کنه… بهش وابسته میشه… مطیعش میشه…. مثل شغل… مثل همسر… مثل لایک های دیگران… مثل پول… و هزاران چیز دیگه… و اونو بت می کنه…. و برای رضایتش تلاش می کنه و تسلیمش میشه و رفتارش شرک الود میشه….. خدایا این ذهن من نمی دونه که این عوامل بیرونی رو تو خلق کردی…. اونا بدون تو هیچن…. قدرتی ندارن که….

    نازنین دلبرم… یاری ام کن تا از دو دوتا چهارتا ذهنم رها بشم و غرق بشم در نور ایمان و توکل و هدایت های تو

    آمین

    =================================

    سلام به استاد عزیزم

    سلام به مریم جانم

    سلام به دوستان مدار بهشت

    «باورهای قدرتمند کننده برای درمان وابستگی»

    ++ قوی ترین منطق برای وابسته نشدن به هر چیزی⬅️ فکر کردن به گذرا بودن دنیا و مرگ

    ++ قانون فرکانسیِ کبوتر با کبوتر باز با باز⬅️ نگاه کردن به آدم ها از بعد فرکانسی… اگر من فرکانسم عوض بشه یا اون شخص فرکانسش عوض بشه، مهم نیست من چقدر تلاش می کنم که اون آدمو نگه دارم، ما مسیرمون از هم جدا میشه…

    اگر آدم های نامناسبی دورت هستن، نشانه ی اینکه خودت آدم نامناسبی هستی یا به ویژگی های نامناسب افراد، توجه می کنی

    ++ دارایی های اصلی و درونی خود را بهتر بشناسیم و بیشتر روی آنها حساب کنیم⬅️ توکل، اعتماد به نفس، توانایی های خودمون در حل مسئله.. در یادگیری… در کنترل احساسات… در ارتباط با دیگران… در بیرون آمدن از منطقه‌ی امن ذهنمون و جسارت حرکت کردن، باور کردن خدایی که همیشه هادی و حامی ماست، اضافه کردن مهارت هامون … و نتایج و دارایی های مالی خروجی این سرمایه های درونیه…

    ++ شناختن ریشه های وابستگی و درمان ریشه ای آن

    ++ انسان می تواند تغییر کند و هر شرایطی را تغییر دهد. انسان می تواند حتی از اسفل السافلین به سمت رشد و تعالی حرکت کند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مهدی وثوق گفته:
    مدت عضویت: 1914 روز

    گام بیست و سوم – پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    .

    سلام

    مرگ و نگاه گذرا داشتن به زندگی یکی از کلیدی ترین عوامل رسیدن به رهایی و نداشتن وابستگی به هر چیزیه و تو این فایل‌ چقدر زیبا استاد عباسمنش راجبش توضیح داد. سپاسگزارم.

    حالا سوال اینجاست چطور میشه به این مرحله رسید؟ منظورم اینکه چطور فیلتر گذر موقت را روی چشمم نصب کنم؟

    چطور در عین نیاز به یه آدمی، یه وسیله ای یا… از موضع عدم وابستگی سراغش برم و رفع حاجت کنم؟

    از خانم شایسته سپاسگزارم که برای تدوین این فایل موضوع وابستگی و اعتیاد در کنار هم قرار داد. پس از چندین بار شنیدنش به این نتیجه رسیدم اگه از دید وسیع تر به مقوله وابستگی و اعتیاد نگاه کنیم میرسیم به شرک.

    اعتیاد نوعی وابستگیه ، وابستگی هم ینی نیازمند شدن به چیزی جز انرژی منبع.

    از هر طرفی وارد وادی قواعد زندگی میشم میرسم به توحید… با تمام وجودم از خدا میخام که حمایتم کنه تا خودمو محتاج هیچ چیزو هیچ کسی نبینم، تنها رب العالمین بپرستم و تنها ازون یاری بخوام.

    راستش کامنت دیگه ای واسه این فایل نوشته بودم که دلم گفت ازش صرف نظر کنم ، مثال ها و موارد زیادی راجب وابسته نبودن به آدما و ربط دادنش به موضوع مدار ها و مرگ داشتم که یه جورایی نوشتنش تکرار مکررات و تلاش بی فایده بحساب میومد.

    در این گام همین حد که فهمیدم به لطف خدا با رفتن و نبودن آدما اوکی هستم و هرکاری کنم واسه نگه داشتن یه کسی ، هیچ فایده ای نداره و ممکنه با مرگش از پیشم بره،، باعث شد تسلیم تر باشم ، تقلا نکنم واسه حفظ هیچ، ارتباطی…

    واقعا چقد خوبه اینجوری زندگی کردن،، دیگه باج نمیدی، دسمال کشی و خود شیرینی نمیکنی و الی بی نهایت نشتی فرکانسی که علتش نادیده گرفتن فانی بودن این دنیا و مرگ هست…

    ازون انرژی هدایتگر درخواست دارم قویترم کنه تا به مرحله ای برسم که نبود و رفتن هیچ چیزی ناراحتم نکنه، اوکی باشم… از خدا میخام اعتیاد و وابستگی های دیگه ای که تو ذهنم هست را کمرنگ و از بین ببره.

    در این راستا نتیجه گیری آخری که داشتم :

    چون اهرم خیلی قوی راجب بد بودن مواد مخدر تو ذهنم ساخته شده اگه بتونم وابستگی و نادیده گرفتن مرگ هر چیزیو ربط بدم به اعتیاد، فک کنم بشه ازون اهرم یه کاربری دیگه هم داشته باشم ، ینی اگه تفریح کردن خودمو گره بزنم به بودن کسی یا چیزی ، ینی معتاد هستم.

    اگه حال خوبم، گره خورده به روال بودن چرخ زندگی و بالابودن موجودی نقدی، ینی معتاد هستم.

    اگه کار کردن رو خودم و اموزش دیدن وصل کردم به داشتن فضا و شرایط خاص ینی معتاد هستم

    و بی نهایت مثال دیگه که میشه از شاخه وابستگی به اعتیاد ربطش داد و ازون جایی که نفرت دارم از مواد مخدر و معتاد ها پس میشه زنجیره باطل وابستگی رو قطع کرد…

    امیدوارم به عملکرد صحیح این نوشته ها هدایت بشم.

    الهی آمین

    +1759

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    سعید راد گفته:
    مدت عضویت: 1410 روز

    به نام خدایی که مهربانی اش بی حد و مرز هست

    سلام به همه گلای تو خونه و استاد خفن و درجه یک و مریم خانوم گل گلاب

    اول از همه بگم چقد شما استاد از وقتتون به صرفه استفاده میکنید و اصلا هدرش نمیدین حتی وقتی که جایی دعوت هستین یا میخاین برای تفریح جایی برین توی ماشین فایل ضبط میکنید و هم جواب سوالات بچه ها که سوالات خیلی از ماها هست و میدین و هم ببشتر و بیشتر توجه میکنید به قانون و همیشه تومدار درستی هستین

    و من بابت این کارتون خیلی شمارو تحسین میکنم

    و اما موضوعاتی که گفته شده تیتر وار میگم

    1.وابستگی

    2.حساب نکردن دارایی

    3.انجمن معتادان گمنام

    4.اگه روی خودمون کار کنیم جهان تغییر میکنه

    من خودم راجب وابستگی مثال هایی زدم و این باور شما که هیچ چیز توی دنیا همیشگی نیست و چه مالی چه انسانی و فقط باید به دست اورد و ثروتمند شد و تفریح کرد و لذت برد و ارامش داشت

    من خودم به خاطر وابستگی که به ماشینم داشتم چن سال نگهش داشتم در صورتی که چندین بار موقعیت عوض کردنشو ساختم ولی به خاطر وابستگی بهش نتونستم ازش دل بکنم و این کار باعث شد من ساکن بمونم و ماشینای دیگه ایو تجربه نکنم

    در صورتی که میبینم طرف با کلی ذوق و شوق ماشین جدید جمع میکنه بازسازی میکنه یه مدت روش عشق بازی میکنه بعدشم میفروشه به کس دیگه و میره سراغ ماشین بعدی

    خیلی زیاد دیدم

    یا تو بحث عاطفی زمانی که دانشجو بودم از یه خانومی خوشم میومد و خیلی وابستش شدن و باعث شدکه از دستش یدم و

    ویا برعکسشم برام اتفاق افتاد خانومی که از من خیلی خوشش میومد و وابسته ی مطلق شده بود و باعث شد از هم جدا بشیم

    و یکی از دلایل وابستگی عاطفی به نظرم اینه که روی غیر خدا حساب باز کردن و هروقت روی کسی غیر از خدا حساب باز کنیم با کله میخوریم زمین

    این موضوع خیلی برام شفاف شده مه وابستگی تو هرچیزی فقط ضعف و ساکن بودن میاره

    حالا میخاد تو هرچیزی باشه خونه ماشین خانواده یا روابط یا هرچیز دیگه

    و یه مثال دیگه بخام بزنم خونه ی عمم تو شهرستان بخاطر وابستگی که به خونشون داشتن الان بالای 30 ساله که توی یه خونه ی کوچیک زندگی میکنن در صورتی که هرکسی دوروبر اونا بود پیشرفت کرد ولی اینا باورشون این بود چون پسرشون و تک پسرشون تو اون خونه به دنیا اومده خونه ی خوش یمنیه و تا اخر عمرشون این جا بمونن و این وابستگی به خونه باعث ساکن موندن و حرکت نکردن به سمت جلو بود

    موضوع بعدی که اگه روی خودمون کار کنیم جهان دورمون عوض میشه و مدارمون میره بالا جایی که ادم هایی قبلی نمیتونن بیان این درسته و من تجربش کردم

    سرکار تایم ناهار که میشد یه سری همکارا بودن که فقط هدفشون خوردن یه پرس غذای بیشتر بعدشم یه نخ سیگار بکشن و سر میز ناهار همش راجب مساعل پوچ و بی ارزش و توجه به ناخواسته ها توجه کنن هیچ میلی نداشتم که با اینا غذا بخورم ولی خب چون توی یه خط کار میکردیم و همیشه باهم رفته بودیم مجبور بودم برم علارغم میل باطنیم

    من اروم غذا میخوردم و اونا خیلی سریع جوری که همیشه من آخرین نفر غذامو میخوردم

    بعد یه مدت دیدم اونا که غذاشونو سریع میخوردن بعدش میرفتن و منو تو رستوران تنها میزاشتن و میگفتن تو خیلی اروم غذا میخوری

    اولش گفتم چه بهتر بزار اینا برن من تنها باشم راحت ترم و بعدشم اصن پیش اونا نمیرفتم میگفتن چرا نیومدی و اینا میگفتم رفتن تو سالن استراحت کنم و اینا

    بعد یه مدت به خودم گفتم چیکار داری میکنی .طرف دارع غذاشو میخوره هیچ احترامی برا تو قاعل نیس که بمونین باهم برین بعد تو باهاشون علارغم میل باطنیت میری باهاشون غذا بخوری

    اینو که به خودم گفتم دیگه از فرداش گفتم من نمیام رستوران و فقط میرفتم غذامو میگرفتم میومدم بالا دیگه اصلا پیش اونا سر میز اونا نشستم و اصلنم برام مهم نبود که ناراحت بشن یا حرف بزنن یا هرچیز دیگه اصلا برام مهم نبود اصلا(ولی تا قبل اون برام مهم بود که ناراحت نشن یه وقت اشکال ندارع بزار لرم غذامو کنارشون بخورم بعدش حالا میرم دیگه.و فکر میکردم حرف مردم برام مهم نیست ولی در ناخودآگاه مهم بود و ابن باور مردم اخه مردم میبینم مردم فلان مردن بیثار و از مادرم داشتم .چون به شدت این فرد از 10 حرفی که میزد 9تاش مردم بود) و اون جا بود که فهمیدم استاد تو دوره ی قانون افرینش میگفت خیلی از شماها با حرفا و باورها ی اعضای خونوادتون مشکل دارین ولی شما دقیقا خودتونم همون مشکلو دارین و این برا من ثابت شد منی که به شدت مخالف مردم بودم و به هرکی میرسیدم میگفتم مردم خودشونم مهم نیستن چه برسه حرفشون ولی در ناخودآگاه باور مخربشو داشتم

    و از وقتی که تصمیم به جدا شدن از اون همکارایی که هیچ هدفی نداشتن گرفتم همه چی تغییر کرد حالم بهتر شد چون دیگه حرفای که باب میلم نبود و ادمایی که لذتی نمی‌بردم از کنارشون حذف شده بودن و با خیال راحت و اسوده غذامو میخوردم بعدشم که خیلی راحت هدفم معلوم شد الهامات بهم گفته شد و

    یه جمله شنیده بودم ک ادما شبیه 5 تا آدم نزدیکی که هرروز میبینه میشه و این همکارای من اون 5 تا بودن

    چوبشو خوردم اذیت شدم حرف شنیدم حالم بد شد به خاطر جایی ادمی موقعیتی حرفی که علاقه ای نداشتم ولی سر این ک طرف ناراحت نشه تحمل کردم

    یاد گرفتم فقط خودمو و خدای خودم جایی که بهم بی احترامی بشه بهم خوش نگزره میلی به اون مکان شخص یا هرچیز دیگه اگه ندارم خیلی روک بگم نه میخاد ناراحت بشه یا نشه اصلا مهم نیس

    جالبه همون همکارایی که میگفتن چرا سعید دیگه نمیاد پیش ما غذا بخوره و اینا بعد یه مدت یکی دیگشون مثل من دیگه نمیرفت اون جا و من الگوشون شده بودم انگار اونام میلی نداشتن ولی تو ذهنشون این باورو داشتن که زشته عیبه فلان بیثار

    کلا این باور خیلی قویه خیلی اعتماد به نفس به ادم میده که هرجایی که دوس ندارع هرشخصی هر حرفیو نشنوه و با کمال احترام حرفو عوض کنه

    که بعدش به مرور رو خودت کار کنی اون طرف کلا از زندگیت حذف میشه

    دوست 13 14 سالم که همسایه روبه رومون بود که همیشه تکرار میکنم همیشه روزی حداقل 4 5 بار فقط بیرون میرفتیم الان 3 سالع اصلا شمارشم ندارم چه برسه ازش خبر داشته باشم و هیچ میلیم دیگه به ارتباط گرفتن باهاش ندارم چون من مدارم رفته بالا و دنیا اون ادمو از زندگیم حذف کرد

    یا دوتا از دوستای دانشگاه که میلی به ارتباط باهاشون نداشتم و الکی وانمود میکردم که نه همه چی خوبه ولی از وقتی که به حقیقت خودم پی بردم وبرا خودم ارزش قاعل شدم الان 2 3 ساله که کوچیک ترین ارتباطی با هیچ کدومشون ندارم

    و چقد این جوری بهتره

    چقد خوبه ک روی خودت کار کنی و دنیا همه چیو برات ردیف کنه خیلی راحته فقط باید کار کنی رو خودت

    اون موقعس که ادمای جدید هم مدارت وارد زندگیت میشن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    ارزو دوستدار گفته:
    مدت عضویت: 2052 روز

    سلام بر خداوند یکتا و بی همتا

    سلام بر شما استاد عزززز و شایسته جان نازنینم

    استاد جان دقیا این جمله برای من توی این دو روز اتفاق افتاد من تازه محصول عشق و مودت در روابط شما رو گرفتم و چند روزه دارم رو خودم کار میکنم و طبق شما استاد عزیز دقیقا میخوام ۳ ماه فقط صحبت شما رو بشنوم و بر خداوند توکل کنم

    همین دو روز پیش یکی از ادمای نامناسب از زندگیم رفت بدون اینکه دعوایی بشه یا چیزی گفته بشه و تازه فهمیدم خدایا این فرکانس داره کار میکنه خدایا شکرت کلامتون حقه استاد

    و دارم اروم تر میشم. منم دقیقا استاد به این فکر میکنم که همه چی میگذره همه چی

    استاد من هم دارم فایل ثروت ۲ شما رو که خریدم هم عشق و مودت کار میکنم و این دو تا هدف اصلی امسال من هست و اینکه یه ماشین هم با پول خودم خریدم و اگر خدا بخواد دارم مهاجرت میکنم به تهران و تمام این اتفاقات رو به خاطر شنیدن صدای شما در خونمون دارم به اینکه فایل شما هر روز در گوش من است خدایا شکر شکر به خاطر داشتن استاد بی نطیری متل شما که کلام خدا رو به ما گفتید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    یوسف علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1736 روز

    درود بر استاد عباسمنش عزیز

    عشق منی شما❤️

    این فایل در واقع سوال های بسیاری که من هم داشتم برام حل کرد و پاسخ داد؛ واقعا درسته الان که فکر میکنم و بر میگردم به اتفاقات چند وقت اخیر خودم نگاه میکنم درست میرسم به این صحبت های شما، که هر چقدر وابسته باشی به کسی یا چیزی یا شرایطی اون شخص یا چیز یا شرایط ازت دور تر میشه، مثل یه آهویی که تو میخوای بهش غذا بدی و نیتت خیره ولی اون ازت فرار میکنه ولی وقتی غذارو میذاری براش و خودت ازش دور میشی اون آهو برمیگرده و غذارو برمیداره، تا کم کم که میبینه خطری براش نداره باهات دوست میشه؛ من هم تجربه اش کردم چه تو روابط و چه تو مسائل مالی هر چقدر زور زدم که بهش برسم و نگران بودم دورتر شدم ولی وقتی توکل کردم به خدا و دیگه بهش گیر ندادم بهش نزدیک تر شدم؛ وقتی رفتم روی توانایی های خودم کار کردم از منطقه امنم بیرون اومدم رفتم مهارت ، فنی که میخواستم رو یاد گرفتم کلاسی که میخواستم رو شرکت کردم و توکل کردن به خدا رو تجربه کردم و به خودم‌ایمان آوردم هم اعتماد به نفسم رفت بالاتر و هم آرام تر شدم و صدای خداوند رو شنیدم و ایده ها بهم گفته شد، و به چیزها یا افرادی که میخواستم نزدیک تر شدم و کسانی که با من در یک فرکانس نبودن ازم دورتر شدن؛ در واقع وقتی روی خودت کار کنی و توکل کنی خدا راهو بهت نشون میده.

    سپاس از شما استاد عزیزم❤️

    خیلی دوستون دارم و دوست دارم بیام آمریکا شما رو از نزدیک ببینم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    محمدرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1341 روز

    به نام خدای مهربان

    استاد عزیزم سلام

    چقدر الان چند وقته جدیدا توی مدار و فرکانسی هستم که اتفاق ها

    آدم ها

    شرایط و مخصوصا فایل ها و صحبت هایی که در روز برام پیش میاد رو انگار میفهمم به توجه و افکاری که مثلا یک روز دو روز یا بیشتر و کمتر توی ذهنم بوده ربط میدم

    و اگه تو یادم باش همون لحظه آگاهانه هی به خودم میگم

    محمد نگاه به هرچی توجه کنی و یا هر فرکانسی رو بفرستی از جنس و ریشه و خانواده همون رو میبینی تجربه میکنی روبرو میشی …

    و این برام خیلی جالبه

    و این کار داره قانون رو یاد آوری میکنه

    .

    الان چند روزه دارم روی فایل سرمایه اصلی شما چیست کار میکنم

    و این فایل هم ربط داشت به این موضوع

    که بشینم‌روی خودم کار کنم و توانایی های خودم رو ببرم بالا

    و بحث وابستگی هم که منم از اون آدم هایی بودم که ازش خیلی ضربه خوردم توی همه چیز و الانم باز میخورم ولی خیلی کمتر شده

    مثالش الان 2 سال هستش توی یک رابطه عاطفی هستم و چقدر احساس خوبی دارم

    و وابستگی بهم نداریم ولی باهم حالمون خوشه

    از خدا میخوام توی این سال جدید بشینم روی توانایی هام کار کنم و بهتر و بهتر بشم

    سال جدید هم مبارک همه دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: