سوالات:
اگر یک کلید برای جدی گرفتن ایده های الهامی و عمل به آنها بدهید، آن کلید چیست؟
چگونه در مدار دریافت الهامات الهی قرار بگیریم؟
مفاهیمی که استاد عباس منش در این قسمت توضیح داده اند شامل:
- به اندازه ای که ظرف وجود خود را برای درک الهامات آماده می کنی، الهامات را تشخیص می دهی و دریافت می کنی؛
- الهامات الهی برای هدایت ما همواره جاری است اما دسترسی ما به الهامات به اندازه ظرفی است که آماده کرده ایم؛
- سیر تکاملی پیامبر اسلام در دریافت «آیات قرآن با جزئیات کامل تر»، گویای بزرگتر شدن ظرف وجود پیامبر در طی مسیر است؛
- خداوند “بی نهایت” است اما توانایی ما برای «بهره مندی از این بی نهایت»، به اندازه ظرف وجود ماست و نه به اندازه دریافت بی نهایت؛
- مسیر تکاملی دریافت الهامات و دسترسی به آگاهی های درونی؛
- درسهای داستان موسی و خضر؛
- توانایی دریافت الهامات الهی، یک فرایند تکاملی است؛
- قرار گرفتن در مدار دریافت الهامات الهی؛
- کلید «جدی گرفتن ایده های الهامی»؛
- پشتوانه هایی برای «تواناییِ ماندن در احساس خوب»؛
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | قرار گرفتن در مدار «دریافت الهامات الهی»229MB21 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | قرار گرفتن در مدار «دریافت الهامات الهی»19MB21 دقیقه
《به نام خداوند بخشنده مهربان》
خدایا من هرچی دارم از آنِ تو، خدایا من هیچی از خودم ندارم و هرخیری که از جانب تو بمن برسد باز من فقیر توهستم، خدایا من نمیدونم من بلد نیستم تو هدایتم کن…
سلام سلام به همه عزیزانم مخصوصا استاد و بانو شایسته عزیزم، امیدوارم حال دِلِتون عالی باشه و در پناه خدای مهربان باشید…
خدایا شکرت که سالم و تندرست هستیم، خدایا شکرت که باز هم میتونم دست به تایپ بشم و یه رد پایی از خودم بجای بذارم…..
الهامات!!
توی این مدتی که سعی میکنم روی خودم و باورهام کار کنم دارم به وضوح الهامات خدا را میشنوم و میبینم و حس میکنم بعضا قابل درک و بعضا اصلا قابل درک نیست و من متوجه نمیشم چرا باید انجام بدم و در اینصورت یا انجام میدم یا نمیدم که هر کدومش برام یه درسهایی داره
حالا اگه انجام بدم تعداد الهامات بیشتر میشه و واضح تر میشه ولی ولی امان از روزی که الهامات رو ببینی و بی توجهی کنی بهشون دیگه الهامات رو دریافت نمیکنی مثل یه انسان کور، کر و لال میشی و بی راهنما….
الان یه مدتی که دارم تمرکزی کار میکنم و با یه الهاماتی روبرو میشم اصلا نمیدونم چرا ولی با اینکه برام خیلی سخته یکسری از الهامات سعی میکنم انجامشون بدم و خب فعلا اون یسری الهامات مبهم کی و کجا بکار بیان نمیدونم من فقط باید تمام تلاشم رو انجام بدم که به الهاماتم عمل کنم…. حالا یه سری الهامات هستند که بهم گفته میشه و به وضوح میبینم و انجام میدم و در لحظه نتیجه میگیرم دقیقا توی شغلم این الهامات رو دریافت میکنم مثلا تا یکی از مشتری های قدیمی ام رو میبینم اون حس قشنگه میگه برو یه سلام و حال احوالی بپرس که این سلام و حال احوال خودش میشه یه فروش یا یه اجاره بی قیدوشرط….. که خیلی از این اتفاقات برام توی این مدت افتاده اوایلش خیلی سخته ذهنم میگفت بابا نرو بذار خودش بیاد جلو ناسلامتی تو مدیر املاکی اون به تو نیاز داره و کلی تقلا اما اون حس قشنگه اون حس آروم کار خودشو انجام میداد..
توی رانندگی هم من از همون استارت کار میگم خدا تو هدایتم کن وسلام بعدش اینقدر قشنگ هدایت میشم از یه جاهایی از یه مسیرهایی منو میبره که تو کمترین ترافیک ممکن و راحتترین راه ممکن میافتم و با خیالی راحت میرسم تازه یه موقع هایی توی یه ترافیک خیلی سنگینی که میافتم میگه از سمت راست برو اصلا باورکردنی نیس بطور معجزه آسایی راه برام باز میشه و تا انتهای ترافیک خیلی راحت میرم، خداروشکر
دوست داشتم یکم درباره دریافت الهاماتم با شما صحبت کنم سپاسگزارم ازتون که کامنت منو میخونید و سپاسگزارم ازتون که چه کامنتهای زیبایی مینویسید
خدایا شکرت
استاد و مریم بانو خیلی دوستون دارم عاشقتونم از راه دور میبوسمتون بغلتون میکنم ماچ بوس بغل به امیددیدار تو پرادایس
خدایا شکرت بخاطر امروز که بهمون اجازه زندگی کردن و خلق زندگیمون رو دادی
با خدا باش و پادشاهی کن بی خدا باش وهرچه خواهی کن
خدایا شکرت
ایاک نعبد و ایاک
سلام به استاد عباسمنش عزیزم
سلام به روی ماه خانم شایسته که کم کم باید دوباره بیای جلو دوربین تا چشم ما به جمال شما روشن بشه
سلام به روی ماه تویی که داری کامنتم رو میخونی.
من به میزانی که از حاشیه ها دوری کردم ،به همون نسبت قلبم و چشمم به روی ضعف های خودم،به روی شناخت خودم بیشتر شد.
بنظر من به میزانی که من از حاشیه ها دوری کنم و با نهایت تمرکز روی هدف خودم و رشد خودم کار کنم،میتونم کلام خدا رو بیشتر دریافت کنم.
من زمانی که همزمان در شرایط مالی سخت بودم،اعتماد به نفس نابودی داشتم،احساس لیاقت افتضاحی داشتم،روابطم سمی روابط زجر آور و بیینهایت با تنشی داشتم با همسر سابقم،هیچ کلامی از خدا رو دریافت نمیکردم.
هیچ!!!
اتفاقا میتونم بگم تنها دلیل این همه بدبختی همین نشنیدن کلام خدا بود!
کاش همکارم کنارم نبود تا راحت اشکام از چشام میومدن!
میدونی چیه!
بی تو بودن یعنی بدبختی!
یعنی رنج پشته رنج
یعنی تلخی بعد تلخی!
بی تو بودن و نشنیدن کلام تو واسه من اوجه درموندگیه !
یه وقتا که شبا میخوام بخوابم، از قلبم میگم همینکه تو بغل تو میخوابم واسم کافیه!
همینکه تو باهام قدم میزنی واسم کافیه
همینکه تو کنارمی واسم کافیه!
بدترین چیزی که باعث میشه زندگی تلخ و سخت بشه اینه که چشام روی خدا بسته بشه
اینه که گوشام کلام تو رو نشنوه
اینه که زبونم از شکرگزاری تو و از کلام تو بسته بشه!من دقیقا یادمه تو اون روزا تنها دلیلی که باعث شد کلام تو رو بشنوم، قلبم آروم بشه، و چشمام به روی تو باز بشه این بود که به تهه خط رسیده بودم!
منظومر این نیست که باید به تهه خط برسیم تا خدا رو ببینیم!
نه!
اما زمانی میتونی خدا رو ببینی که هیچکسی جز خدا نبینی!
هیچ قدرتی جز خدا ندونی!
متأسّفانه من انگار تا تهه خط نمیرسیدم نمیتونستم خدا رو ببینم!
من از همه چیز و همه کس میترسیدم!
از مشتری هام میترسیدم
بقدری میترسیدم ه که حتی جرأت نداشتم بگم پول بهم بدین!
از نظر بقیه میترسیدم، بقدری که حتی جرأت نداشتم که اونجوری که روست دارم زندگی کنم!
آه!!!!
سخته!
یه وختا یادآوری روزای سخت اذیتم میکنه اما هدفم از یادآوری اون روزا آزار خودم نیست،هدفم فردا کردن از رفتار های گذشته ام و پناه آوردن به آغوش خداست!
من وقتی هیییچ پناهی نداشتم
وقتی هیییچکسی نبود که دیگه دوستم داشته باشه
وقتی هیچکسی رو نداشتم که بهش،دلخوش کنم
هیچکس نبود که وقتی دست گدایی جلوش پهن میکنم چیزی بزاره تو دستم،فقط یک راه داشتم!
فقط یکی واسم مونده بود!
اونم خدا!
میشه دورت بگردم!!!!
اونجا بود که با نهایت وجودم خدا رو صدا کردم
و اون هم جواب سلامم رو داد!!!
اون روزا بود که بهم گفت فقط باید تمرکز کنی روی شغل دلخواهت!
و با فایلی که استاد عباسمنش بردی سال تحویل فکنم 1400 روی سایت گذاشت، و چکیده ی اون فایل این بود که فقط باید یک نهایتا دوتا هدف انتخاب کنی واسه یک سال،منم فقط تمرکز کردم روی شغلم و به خواسته ام رسیدم و کم کم دیگه چشمام نمیتونست بدونه نور خدا،جایی رو ببینه!
بدونه صدای خدا نمیتونه کلام حقیقت رو بشنوه!
بنظر من این ما هستیم که به خداوند اجاره میدیدم وارد زندگیمون بشه!
برای همین خدا تو قرآن میگه:
به یاد من باشید،تا به باید شما باشم!!!
یعنی این رابطه اول باید از طرف من شروع بشه و اجازه ی ورود خدا رو بدم،بعد خدا وارد میشه!
یا اینکه خدا میگه من اجابت میکنم درخواست، درخواست کننده را به شرطی که شما هم خدارا اجابت کنید!
یعنی اینجا باز خدا بازی رو داده دسته ما!
یا اینکه خدا میگه:
توکل کنندگان فقط باید بر خدا توکل کنند!
یعنی من هرچی میرم جلوتر و خدا رو بیشتر میشناسم، میبینم خدا با این همه ابهتش ،اختیار محض رو داده دسته من!
و وقتی که من با عملکردم نشون بدم و اثبات کنم که تمایل دارم و دوست دارم که خدا راهنماییم کنه،اون هم خیلی بیشتر از درخواست من وارد زندگیم میشه!
به الله واحد قسم الان 2 ماهه که هرچی که میومدم تو عقل کل،تو فایلهای دانلودی که بتونم یک کلام بنویسم،هیچچچی روی زبونم جاری نمیشد!
هرچقدر که به قدرت خدا پی میبرم ،به ضعف خودم بیشتر آگاه میشم!
و بعد به آرامش میرسی!
دیگه کارارو به خودش میسپری!
من تو دنیا خیلی چیزا رو تجربه کردم!
لذته رانندگی تو برف
لذته پرواز با پاراگلایدر
لذته رفتن تو غار نخجیر که معروفه به عروس غارهای ایران
لذته رفتن به آبشار بیشه که معروفه به عروس آبشارهای ایران
لذته شنا تو دریا
لذته بودن تو کویر و شب موندن تو کویر
لذته رفتن تو عمیق ترین غار ایران
لذته قایق رانی تو دریا
لذته رفتن تو تله کابین
لذته رفتن روی پل معلق،زیپ لاین و…
اما به الله واحد قسم میخورم هیچچچچ لذتی هیییییچ لذتی برام بالاتر از هم کلامی با خدا نبود!
همین الان 5 نفر همکارام دور ورمن اینقدر از احساس این لذت ذوق زده ام که اشکام تو چشام جمع میشن و دوباره خودمو کنترل میکنم!
میدونی چیه!؟
باید کلامش رو بشنوی تا بدونی چی میگم!
الهامات خدا خیییلی آرومت میکنه!
قلبت رو خیییییلی روشن میکنه!
بهت جرأت میده!
بهت اطمینان میده!
یه بار این موضوع رو گفتم اما روست دارم بازم بگم!
یه روز دختر عمه ام که 10 سال ازداوج کرده بود و بچه دار نمیشد، بهم زنگ زد و 1 ساعت داشتیم صحبت میکردیم و ایشون که تمامه وجودش شرک بود و دست به دامن دکترا و پیچ ها و حرف دیگران و …بود .
تو اون یک ساعت من تمامه آیات قرآن رو که ایمانش رو قوی میکرد بهش میگفتم و با دلیل داشتم بهش میگفتم خدا میتونه!
به الله قسم خدا میتونه یه بچه بیاره تو زندگیت!
و همون لحظه بهم یه الهام شد قلبم رو لرزوند!
و وقتی اون الهام رو بهش گفتم دوتامون پشت تلفن سکوت کردیم!!!
و اون فقط،یک جمله گفت!!
گفت قلبم همین الان یه جوری شد و قلبم ساد شد!
هرکاری بگی میکنم!
دقیقا یادمه الهام خدا این بود که گفت:
ابراهیم!
بهش بگو!
خداوند ابراهیم رک بین من و تو شاهد میگیره،کهرمن به وعده ام عمل میکنم و بزودی بازرار میشی، بشرطی که هرکاری که تا الان کردی دیگه انجام ندی!
و فقط از من بخوای و دیییگه دکتر و پیچ و …رو ول کنی!
میدونی چی شد!؟
به الله واحد قسم دقققییییققققااااااا 2 ماه بعد از اون شب دختر عمه ام دوماه بود که به طور کاااملا ساده و طبیعی و بدونه هیچ دکتری باردار شد و به امید خدا 5 هفته دیگه بچه اش بدنیا میاد!
یادمه قبل از اینکه بره سونوگرافی خدا بهم گفت بهش بگو بچه ات پسره!
و وقتی بهش گفتم حرفمو باور نکرد اما وقتی بعد از 1 ماه رفت سونوگرافی بهش گفتن بچه اش پسره!
و جالبه که تا الان حدود 6،5 تا بچه که میخواستن به دنیا بیان 1 ماه قبل از بدنیا اومدنه بچشون جلو همه میگفتم فلانی خدا بهم گفته بچه اش پسره یا دختره و حتی 1 بار هم نشد که اشتباه باشه چیزی که گفتم!
حالا این چیزا فقط برای تقویت ایمانم بهم گفته شده که کلام خدا رو بشنوم و ایمانم قوی تر بشه!
و هرررچقدر که از دغدغه هایی که آدما رو به زانو درآورده دور بشم به همون مقدار کلام خدارو میشنوم!
خیلی دوستون دارم!
دلم خیلی براتون تنگ شده بود
خیلی دلم میگرفت وقنی میومدم روی اسماتون و میخواستم باهاتون حرف بزنم اما انگار زبونم لال بود!
انگار هیچی نمیتونستم بگم!
یه روز با دلتنگی محض و بغض و دلخوری گفتم خدا چرا من نمیتونم حرفی بزنم!!!
بعد از چند روز خانم نرگس تو عقل کل یه سوالی پرسید و خدا گفت سوالشو من بهت میگم ،جواب بده و شروع کردم به جواب دادن اما بعدش کامنت رو پاک کردم و گفتم نه!
میخوام تو فایلهای دانلودی جواب بدم که همه بدونن بعد از 2 ماه کامنت نوشتم و دوباره اومدم تو سایت و جوابم رو بدن !
اومدم تو فایلهای دانلودی دیدم دوباره لال شدم!!!
گفت تو چیزی نداری که بنویسی!!
من بهت میگم و تو مینویسی!!!
و دیدم تهه ذهنم من قدرت رو داده بودم به خودم !
به علمم!
به فهمم!
و بعد از یک هفته دوباره گفت برو تو عقل کل و جواب بنویس!
و اینبار آنچه که خدا گفت نوشتم و بعدش تونستم اینجا کامنت بنویسم!
خدارو شکر!
دخترا!!
پسرا!!
خیییعلی دوستون دارم
شما خانواده ام هستین!
راستی!!!!
عکسه دلفین رو دیدین روی پروفایلم!!!!!!
دیدین چقدر خوشحاله !
اینجا بردمش کنار دریا!!!
بردمش غروب دریا رو ببینه!!!
خانم نفس آریان شما که نگران دلفین بودین باید بگم حالش خیییییلی خوبه !
عششششقه !
عشق!
راستشو بخواین دوستم گفت میخوام چشامو عمل کنم،بیا منو ببر شهرستان ماهشهر اونجا کنارم باش !
گفتم باشه!
بردمش بیمارستان،گفتم من میرم کنار دریا خواستن ببرنت اتاق عمل بهم بگو تا بیام من میخوام برم دریا!!!
وااالا!!!!
آخه من ماله بیمارستانم!!!!
با قلبم دوستون دارم!!!
با ققققلبم دوستون دارم!
بوس به جایی که سر به سجده ی خدا میزارین!
بوس به پیشونیتون!
بوس به پیشونیتون!!!
سلام خدمت شما دوست عزیزم ابراهیم خسروی عزیز
انشالله که همیشه در حال گفتگو و لذت بردن با خداوند باشی
من قبلاً کامنت های که می گذاشتی رو سایت می دیدم و مطالعه می کردم و لذت برده تحسین تون می کردم
بعضی موقع برایم تعجب داشت که این دوست عزیز مون کجاست که کامنت هاش نمی آید
ولی برایت آرزوی سلامتی و کامیابی داشتم
امشب دیدم که کامنت گذاشته ای خلی خوشحال شدم و کامنت شما را مطالعه کردم و لذت بردم
راستش منم مدتی زیادی می شود که خلی کم پیش آید کامنت بینوسم
چون واقعاً نوشتن کامنت برام سخت شده است
در جلساتی اول دوره هم جهت با جریان خداوند کم و بیش کامنت می گذاشتم اما بعد ها دیگه چیزی برای نوشتن نداشتم
حالا هرروز دارم فایل می شنوم و در سایت حظور دارم
اما کامنت نوشته نمی توانم
احساس می کنم که چیزی برای نوشتن ندارم
فردا انشالله سفری در پیش دارم
در پناه الله مهربان شاد و سلامت باشید
چه بازگشت پر شکوهی ابراهیم!!!!
تبریک داره والا
خوبی؟
خب سوال بی جایی بود از انرژی مثبتی که کامنتت داشت معلوم بود اون بالا بالاهایی
من تو این مدت خیلی یادم می افتاد به تو و کامنت های زیبات
آخرین کامنتات فک کنم در مورد حکم جلب و این داستانا بود ولی معلومه که خدارو شکر همه چیز حل شده انگار
اره راست میگی خدا و هدایت های اون همه چیزه
نقشش تو زندگیمون از درک ذهنِ این انسانی که این همه ادعای کشف و ساخت و رشد جهانو داره خارجه
خیلی خوشحالم و حالم توپِ توپه امیدوارم تو هم مثل من باشی
تو که نمیدونی حال توپه من چه شکلی ولی خداوند ما میدونه و مثلشو بهت میده رفیق
در سایه فقط خودش و خودش باشی
سلام خیلی خیلی خوشحالم که بازم کامنت میذاری، من فکر میکردم مشکلی برات پیش اومده در مورد مسائل مربوط به جدایی از همسرت، که کامنت نمیذاری،،، اینو از قلبم میگم با اینکه این سایت دوستان خیلی خوب و نازنینه زیادی داره اما واقعا میگم این سایت بدون تو اصلا صفا نداره….
موقعی که اومدی همدان خیلی خیلی دلم میخواست بیام ببینمت و حتی به خونمون دعوتت کنم اما خب نشد چون همسرم با اینکه بسیار مهربون و مهمون نوازه اما توی این مسیر و مدار قانون نیست.
خوشحالم که دلفین هم حالش خوبه، عکسش رو پروفایلت دیدم. همین دیروز یکی سفید رنگش رو دم خونمون پارک کرده بود.بی اختیار یاده تو افتادم….
ابراهیم دوست خوبم:
من دوری از حاشیه ها رو از تو یادگرفتم
من معنی توکل کردن و شرک نورزیدن رو از تو یاد گرفتم
من لیاقت داشتن رو از تو یاد گرفتم
من خوبیهای همسرم رو نمیدیدم تو چشمام رو باز کردی
من رفاقت با خدا رو از تو یاد گرفتم
من شکرگذاری رو از تو یاد گرفتم
من مهم نبودن حرف مردم رو از تو یاد گرفتم
من توحید رو از تو یاد گرفتم.
من مفهوم آیه های زیبای قرآن رو با تو یاد گرفتم
من عاشق خدا شدن رو از تو یاد گرفتم
یه زمانی زیاد ازت سوال میپرسیدم و آخرین سوالی که ازت پرسیدم بهم جواب ندادی و گفتی بر قلمم جاری نمیشه…. من ازت ناراحت شدم اما چیزی نگفتم و سکوت کردم دیگه هم کامنتی برات ننوشتم… اما همیشه کامنتهاتو میخوندم و خداروشکر به مرور به جواب سوالم رسیدم.
سلام خیلی خیلی خوشحالم که بازم کامنت میذاری، من فکر میکردم مشکلی برات پیش اومده در مورد مسائل مربوط به جدایی از همسرت، که کامنت نمیذاری،،، اینو از قلبم میگم با اینکه این سایت دوستان خیلی خوب و نازنینه زیادی داره اما واقعا میگم این سایت بدون تو اصلا صفا نداره….
موقعی که اومدی همدان خیلی خیلی دلم میخواست بیام ببینمت و حتی به خونمون دعوتت کنم اما خب نشد چون همسرم با اینکه بسیار مهربون و مهمون نوازه اما توی این مسیر و مدار قانون نیست.
خوشحالم که دلفین هم حالش خوبه، عکسش رو پروفایلت دیدم. همین دیروز یکی سفید رنگش رو دم خونمون پارک کرده بود.بی اختیار یاده تو افتادم….
ابراهیم دوست خوبم:
من دوری از حاشیه ها رو از تو یادگرفتم
من معنی توکل کردن و شرک نورزیدن رو از تو یاد گرفتم
من لیاقت داشتن رو از تو یاد گرفتم
من خوبیهای همسرم رو نمیدیدم تو چشمام رو باز کردی
من رفاقت با خدا رو از تو یاد گرفتم
من شکرگذاری رو از تو یاد گرفتم
من مهم نبودن حرف مردم رو از تو یاد گرفتم
من توحید رو از تو یاد گرفتم.
من مفهوم آیه های زیبای قرآن رو با تو یاد گرفتم
من عاشق خدا شدن رو از تو یاد گرفتم
یه زمانی زیاد ازت سوال میپرسیدم و آخرین سوالی که ازت پرسیدم بهم جواب ندادی و گفتی بر قلمم جاری نمیشه…. من ازت ناراحت شدم اما چیزی نگفتم و سکوت کردم دیگه هم کامنتی برات ننوشتم… اما همیشه کامنتهاتو میخوندم و خداروشکر به مرور به جواب سوالم رسیدم
ابراهیم دوست خوبم تورو خدا به اون قلمت بگو کم ناز و ادا دربیاره برای ما….. مگه نمیدونه ما تورو خیلی دوست داریم ها….!
سلام به همه عزیزان و آقا ابراهیم گل ، خیلی دلم براتون تنگ شده بود به یک نوعی نگرانتون بودم در رابطه با همسر سابقتان، اما گفتم هر اتفاقی هم بیفته خیر هست برای آقا ابراهیم،
خیلی ممنون بابت کامنت طبق معمول عالیتون ،
خداروشکر بابت قلب بازتون که اینقدر راحت الهامات خداوند رو دریافت میکنید.
انشالله در پناه حق همیشه صحیح و سلامت باشید و از این کامنتهای عالی و پر از آگاهی برامون بنویسید
خیلی از این اگاهیهای شما مخصوصا در رابطه با تغییر شغل و خریدن ماشین استفاده کردم ، از کامنتهای عالی شما و اقای ابو دردایی و سعیده عزیز و ….. که سرشار از اگاهیهای ناب و خدایی هست خیلی باعث پیشرفت و ساختن تمرینهای جدید برای خودم شده، برای همین بیصبرانه منتظر کامنتهای جدید شما و دیگر عزیزان هستم.
سپاسگزار از شما خانم شایسته و استاد عزیزم
سلام دوست عزیز هم فرکانسی
سلام عشق
بابا ما هم دوست داریم
فکر میکنی اینقدر عشق میدی اینقدر لذت میدی با کلام ات من میام لذت میبرم و ساکت میشم.
همین که میبینم اسم ابراهیمه
میگم خوب یه عالمه تسلیم و توحید توی کامنتتون داره موج میزنه.
منم آماده شنا سریع شیرجه میزنم توی دریای کامنت های توحیدی شما
و میخونم و لذت میبرم.
خدارو شکر می کنم به خاطر شما دوست عزیز.
اره دقیقاً همینه یه موقع هایی اصلأ دستم به کامنت نمیاد و یه موقع هایی هم که کلی توی ذهنم حرف دارم بازم اجازه داده نمیشه.
یه موقع هم مثل الآن اینقدر کامنتتون مثل یه دبل اسپرسو آدم رو میگیره سریع بعد از بیرون اومدن از دریای کامنتت پنج ستاره رو میزنی و بعد پاسخ رو میزنی و بعد میبینی که من چیزی ننوشتم والله رما اون نوشت.
امیدوارم هر روز ابراهیمی تر باشی در پناه رب العالمین شاد و بهشتی باشی..
شیوا : به نام خداوند بخشنده و مهربان خداوند بزرگ فرمانروای جهانیان خداوند برنامه ریز هدایتگر خیرخواه خداوند شگفتی ها
*هدایت و راهبری
الهامات الهی برای هدایت ما همواره جاری ست.
خداوند همیشه با ما صحبت میکنه و چندین بار به آسمان و زمین و ماه و خورشید قسم میخوره که بگه ؛ فألهمها فجورها و تقواها ؛ ما به شما خیر و شرتون رو الهام می کنیم و به شما می گوییم که کدام مسیر درست است و کدام مسیر غلط .
همه ی ما دسترسی داریم به هدایت خداوند . خداوند در قرآن می فرماید إنا علینا للهدی ؛ ما برخود واجب کردیم که شما را هدایت کنیم .
فکرکن ما در یک فضای جنگلی در حال حرکت هستیم با دید و آگاهی محدود در حد یک انسان و خداوند با هلی کوپتر ازاون بالا داره نگاه میکنه و به همه ی شرایط و مسیرها و اتفاقات تسلط داره ، آگاهی مطلق ، و ازاون بالا به ما میگه که کجا بریم و چکار کنیم . خداوند به این شکل هدایت میکنه او چیزهایی را میبیند که ما نمیبینیم.
*دریافت هدایت و قابلیت راهبری
توانایی دریافت الهامات یک فرآیند تکاملی ست.
دسترسی ما به الهامات به اندازه ی ظرفی ست که آماده کرده ایم. مسیر باتوجه به میزان آمادگی ما برای ما روشن می شود با توجه به بالاتر رفتن مدار، آگاهی ها خالص تر میشود و ما دریافت می کنیم.با توجه به قابلیت فهم ما.
همه ی ما دسترسی داریم اما به اندازه ی خودمون ! به اندازه ی درس هایی که قبلا خوندیم و پاس کردیم ! به اندازه ی مواردی که قبلا درک کردی و استفاده کردی!
ماهم یک موسی هستیم . اولش شاید کمتر بفهمیم قضیه رو بعدش هی بهتر میشیم . نیاز داره روی خودمون کار کنیم نیاز داره پیشرفت کنیم ، عمل کنیم و صبوری کنیم و خداوند به اندازه ای که رشد کنیم الهامات رو واضح تر و مشخص تر می کنه . عمل کن به مواردی که حس می کنی درسته ، تو مسیر درست قرار بگیر ، ایمان داشته باش و عمل کن ، عمل صالح ! به دنبال هدایت باش و اون چیزی که میفهمی و درک میکنی رو بهش عمل کن حتی اگه یه ذره کج و کوله ست ! یه ذره ترس ناکه یه ذره سخته ! و به شجاعت و ایمان و جسارت بیش تری احتیاج داره.
*جمله ی تاکیدی امروز
اون چیزی که میفهمی و درک میکنی و بهش عمل کن حتی اگه یه ذره سخته و به جسارت ، شجاعت و ایمان بیش تری احتیاج داره.
سلام.سال نو همگی مبارککککککک
استاد زیبا کلامم روزتون بخیر
از دیدن فابلتون و خوندن دوتا از کامنتهای دوستان عزیزم ترغیب شدم که کامنتی برای ستاره قطبی امروزم بنویسم
دیروز یه روز فوق العاده رو گذروندم از هر نظر
خودم میگم به خاطر کنترل ذهن روز قبلم بود که به شدت حال بدی داشتم و افسار ذهنم رو از دست داده بودم و در یک آن یاد کلام استادم افتادم که اگه مثل دیگران فکر کنی مثل اونها هم نتیجه می گیری و پا شدم و سعی کردم حالمو خوب کنم و پاداشها از راه رسیدن
امروز ساعت 3 با صدای آب خوردن دخترم بیدار شدم و هزاران فکر منفی توی ذهنم چرخید(مدتیه که دخترم شبها خوابش نمی بره و مسائل و مشکلات زیادی داره) ولی همش میگفتم خدا برای من خیر میخواد و اینها هم با اینکه ظاهر خوبی نداره ولی درجهت پیشرفتمونه. خدا رو شکر که در کنترل ذهن دارم تکاملم رو طی میکنم
خدا جونم عاشقتم که این استاد بزرگ رو بهم نشون دادی و رنگ و بوی زندگیم رو عوض کردی
سلام وعرض احترام به استادعزیزم خانم شایسته گل ودوستان خوب
من بارها به خانمهای عزیزعرض کردم 4ساعت پای گازن -5ساعت برای مهمانی زحمت میکشن -چه سفره قشنگی -چقدرغذا -چقدرامکانات -همون اول میادپای سفره میگه -ببخشید دیگه اگرهرچی شدبه بزرگی خودتون ببخشید-یعنی فکرمیکنه جنایت کرده ::)))
این غذاها شعوردارن تک تک ذرات این غذا شعورداره .باباتواینهمه زحمت کشیدی بیا بگو بخورید ولذت ببرید .
هیچوقت به لطف خدا ازاین ناشکریها نکردم .برای ماشینهای سطح پایین ارزش قایل باشید بهترین کارواشهاببر بهترین تودوزی روبراش بخر شکرکن .
ابروباد وماه وخورشید دارن باتوحرف میزنن -گوشتوبازکن باتوکاردارن باتوحرف میزنن -میگن ای انسان مابرای اینکه تو لذت ببری درخدمت توهستیم -بلندشو وشروع کن واز زندگیت لذت ببر
وقتی صبحها بلند میشی اول سراغ پلاستیک قرصات نمیری میدونستی این یکی از لطفهای شگفت انگیزخداوندبه توهست .
خیلی ها بلندمیشن اولین کاری که بایدبکنن برن سراغ قوطیه قرصاشون سلامتی اونا درگرو خوردن داروهست .
همون فرزندی که خدابهت داده چقدر ارزششه خداوکیلی بابت اینکه میدونی فرزندت کنارته خداوکیلی چقدر ذوق کردی ؟!
استاد5 صبح بیدارمیشم کارهایی که نیازبه تمرکزبالایی داره انجام میدم تا درطول روز ازوجود ویانا وبازی کردن باهاش لذت ببرم وشکرگزارباشم آقاااا.
همین الان دوستان بگید
به لطف خدامن عالیم
به لطف خدامن عالیم
به لطف خدامن عالیم
چه چیزهایی هست که هنوز من اینارو بعنوان ارزشهای الهی خودم به حساب نیاوردم -شکرنکردم
خودت دستتو بزارتوی گوشات
دستتوبزار روی چشمات
وبگو میخام ده دقیقه که خدا این قدرت شنوایی روبمن داده شکرگزاری کنم.
چقدربا ارزشه
5دقیقه چشماتوببند وتوخونه راه برو متوجه میشی خدا 1000میلیارد دلار ارزش راگذاشته توچشمات ومتوجه نشدی .
سخت کارکردن نشانه درست کارکردن تونیست .اگرداری سخت کارمیکنی -داره بهت نشون میده کارت اشباهه -باید مثل نفس کشیدن پول دربیاری به همین سادگی .
اگرالان توپوزیشنی هستی که داره پدرم درمیاد تاپول دربیارم. لطفا استوپ کن
داری مسیراشتباه میری
پول درآوردن باید مثل نفس کشیدن باشه
بایدعاشق باشی
چجوری عاشق باشی؟
اول خودتو دوست داشته باشی
هروزصبح ازخواب بیدارمیشی برنامه داشته باش
شروع کن دست بکش روی صورت
روی بازوهات دست بکش
روی شکمت -همون شکمت اینهمه برنامه برای آب کردنش میریزی
600تا رژیم برداشتی
روهمونم دست بکش بگو عزیزم چقدربهت غذا دادم تا تپل شدی ::))
دماغت گوشات چشمات پات همه اعضای بدنتو تشکرکن .
بعدبرو سراغ وسایل زندگیت خونت وماشینت وتشکرکن مرسی که خدابرام اورده وزندگیمو قشنگترکرده .
قدر وارزش خودتوبدون این قلبی که خدابرات گذاشته دوستان
10میلیارد دلارپولشه داره بهت حیات میده -چراژست فقرا رامیگیری ؟
چرامثل فقرا راه میری ؟
فقیراز دیدگاه ما میدونی کیه ؟
فقیرازدیدگاه ماکسبه که نیم ساعت میتونه کتاب بخونه ولی نمیخونه .
وااای استادمن عاشق مطالعه هستم 5تا کامیونم کتاب داشته باشم وبخونم سیرنمیشم مخصوصا دوستدارم بفهمم وحفظ باشم آقاااا.
یک مراقبه ده دقیقه شب -دوستان میتونه تمام آشغالهای ذهنتوبیرون بیاره چرامراقبه نمیکنی ؟!
یکدونه کتاب میتونه زندگیتوعوض کنه -میتونه توروازفرش به عرش ببره چراکتاب نمیخونی؟
ارزشی شو ارزشمندشو
بزارمردم برای دیدن توتیکت بخرن
یه شیرمایع گوسفند قیمت خودشوکشیدبالا
توچرا خودتونمیکشی بالا ؟
ژاپن اعلام کرد ما برای 500سال آبنده برنامه داریم
توبرای 5روزبعدت برنامه ریزی کردی؟
کی باید توروبکشه بالا
خودت
منتظر کی هستی هیچ کس قرارنیست توروبکشه بالا
جزخودت وخدا
خدا میگه -وقتی میکشمت بالا ببینم توپاشنه همتتو کشیدی بالا
توبلندشدی-جانانه گفتی قدرتمندانه گفتی من باید تغییرکنم
من بایدگرون بشم
من نباید کمترازتخم مرغ باشم تخم مرغ گرون شد وخودشوکشیدبالا ::)))
گرون شو
روی مردم حساب نکنید
روی خودتونم حساب نکنید
روی دوست پدرومادر حساب نکن
روی خدای اوناحساب کن
روی قدرتهای نظامی ومالی وقدرتهای مذهبی حساب نکن
روی خداحساب بازکن
بنظرمن اگر ما باورمونو نسبت بخداوندتقویت کنیم اگرما ایمان داشته باشیم اون قدرت میتونه براحتی درهاروبه روی مابازکنه
براحتی موقعیتهاروبرای ما ایجادکنه
براحتی رزقو وارد سفره ما میکنه
براحتی میتونه ماروازفرش به عرش ببره
درهرزمینه
اگرما اینوباورکنیم
باورکنیما نه اینکه بگیما نه اینکه ادا دربیاریم
اگر روی خداحساب کنیم واقعا درتمام جنبه های زندگیمون بیشتربهمون میده
به هرچی بچسبی ازت فرارمیکنه
توروابط عاطفی که افراد وابسته میشن -چون میچسبن به اون فرد-ازشون دورمیشه
خیلی وقتها به خواسته هاتون چسبیدید وبوجودنمیاد
برای اینکه شما به خواستتون برسید باید بهش توجه کنید اما توجه به معنای چسبیدن نیست .
استادمن به خواسته هام فکرمیکنم وتقویتش میکنم تبدیل به عادت فکری بشه وبعد ازمدتی بطوراتوماتیک بهش مثبت فکر میکنم تا اینکه ذهنم وقلبم دریک جبهه باشه درباره همه خواسته هام همینکارومیکنم .وخواسته از نشانه تبدیل به نتایج میشه و وارد زندگیم میشه.
اما توجه به معنای چسبیدن به خواسته نیست دوستان
اگرباورداشته باشی پول وجودنداره به پول میچسبی اگر پولو رهاکنی پول وارد زندگیت میشه
اگر به رابطه عاطفی بچسبی اون ازت فرارمیکنه
واگر رابطه عاطفی را رها کنی اون وارد زندگیت میشه
درواقع قانون رهایی داره بهت میگه من اینقدرمطمئنم وجود داره که نیازنداره بهش بچسبم
تاجایی به خواستت فکرکن که بهت احساس خوبی بده
اگر داری به خواستت فکرمیکنی وبهت احساس خوبی نمیده دقیقا توبهش چسبیدی -داری ازش دورمیشی .
افراد موفق ازغیرممکن صحبت نمیکنن اصلا افرادموفق درباره مسایل ناخوشایند صحبت نمیکنن
آقا دلار اینطوری شده
بچم اونجوریه
زنم اینجوریه-شوهرم اونجوریه -رئیسم ادم مزخرفیه
هینجوری درمورد چیزایی که نمیخان صحبت میکنن -پشت سرهم غرمیزنن -فقط درموردچیزایی که نمیخان صحبت میکنن
ولی افراد موفق
درمورد چیزایی که نمیخان صحبت نمیکنن
یکی ازویرگیهاشونم اینه که درباره غیرممکن صحبت نمیکنن
چیزی بعنوان غیرممکن برای اونا وجود نداره .
به اندازه ای که خودتو دوست داشته باشی وبرای بقیه ارزش قائل باشی جهانم پاسخ میده به این فرکانست .
روابط کاملا برمیگرده به خود ما
ماهستیم که با افکارمون با باورهامون برانگیخته میکنیم
همه آدما یک شخصیت باحال و یک شخصیت مزخرف دارن همه ادما حتی فوق العاده ترین ادمای زندگیتون
بعضی وقتا ازکوره درمیرن
یادرمورد بعضیها خیلی لجباز و خیلی بداخلاق میشن
ماهستیم که شخصیت خوب آدمارومیکشیم بیرون
اون شخصیت باحاله
درستکاره -سالمه-خوش خنده خلاصه ازهمه لحاظ عالی میکشیم بیرون.
یااون شخصیت خسیس -عصبی-ناراحت-زورگو-میکشیم بیرون -ماهستیم که اینکارومیکنیم.
عامل خوشبختیه بشریت نگاه توحیدیه
عامل بدبختی بشریت نگاه شرک هست
وقتی درمسیر درست قرارمیگیری هدایت میشی به دکترخوبه -به روش درست تبلیغات -مشتریها سمت توهدایت میشن
استاد دیروز رفتم باویانا براش لباس عید چند دست ست کامل بخرم هدایت شدم به یک مغازه تو کوچه بن بست کنارخیابون اصلی اول از یک دست فروش بهترین لباسوبراش خریدم اون پسربچه بمن گفت تومغازمونم جنسامون عالیه رفتم تومغازشون چند دست دیگه خریدم وهدایت خدا بوضوح احساس کردم .چون قیمتهاش منصفانه بود وجنساش باکیفیت وزببا بود .
وقتی درمسیر درست قرارمیگیری سلولهات هدایت میشن گلبولهای سفیدت هدایت میشن -ویروسهارو دفع میکنن .
بنام رب یکتایم که هر چه دارم از اوست
سلام به استاد عزیزم، خانوم شایستهی عزیز و دوستان جان
…
خدای من ای رب بزرگم، ای اربابم میخوام منو بفهمونی، قدرت درک بهم بدی، از نور خودت بهم ببخشی، منو به مدارهای بالاتر ببری، منو در زمرهی صالحان و نیکوکاران قرار بدی. منو از سپاسگزاران قرار بدی.
رب من، من ناتوانم، من ضعیفم، من هیچی نیستم در مقابل عزت تو، من تسلیم توام، تو بمن علم و آگاهی بده، بزرگم کن. منو از طعم نزدیکی خودت بچشان .
ترسهای منو به ایمنی تبدیل کن. خیلی میترسم. منو در آغوش خودت بگیر و پناهم بده.
من دوست دارم پول و ثروت بی وقفه وارد زندگیم بشه. دستم تو جیب خودم باشه و استقلال مالی داشته باشم. میخوام همسرم هم استقلال مالی داشته باشه. میخوام سرم پیش تو بالا باشه.
خداوند متعال، ای تنها قدرت جهان هستی، ای تنها ثروتمند که به همه میبخشی. تو بمن ببخش تو منو بزرگ کن. بمن ایمان و قدرت بده.
خداجونم منو ببخش دوستت دارم سپاسگزارتم.
امروز هم بمن و بچه هام و همسرم لطف داشتی؛
ما سالم بودیم و هستیم.
ما خندیدیم، من یکبار از ته دل خندیدم.
ما بهم محبت کردیم. همو بوسیدیم. بغل کردیم.
ما راه رفتیم، پیاده روی کردیم، رانندگی کردیم
با دستهامون کارهای زیادی انجام دادیم؛ هویجها رو شستم، کاهو پیچهای خوشمزه رو، بادمجونها رو پوست کندم که توی هر دو تا، ایلیا بهم کمک کرد. آب هویج گرفتیم، بادمجون سرخ کردم. حالا فکر کن ما چند روزه داریم آب هویج میگیریم و امروز هم دو بار گرفتیم. بادمجون و هویج و کاهو و کلی خوردنی بقیمت مناسب از اراک گرفتیم یک سوم قیمت اینجا. روغن قلم هم داشتم که بادمجون سرخ کنم. برای ایلیا هم سیب زمینی سرخ کردم با کرهی گاوی. شام خوشمزهای درست کردم و …
از صبح بچهها کلی پرتقال و سیب پوست کندن و خوردن.
کلی بازی کردن، خندیدن، فیلم دیدن، کمک کردن بمن و باباشون و…
شاهین غروب رفت نون بربری گرفت چهار تا گفت امروز نذری میدادن به هر کس چهار تا.
اینا همش نعمته نعمتهایی که تو بهمون دادی. ما در مدار آسانیها قرار داریم و بهترین مواد غذایی به راحتترین شکل در اختیارمون قرار میگیره، بهترین رفتارها از سمت بچههامون شکل میگیره.
صبح ایلیا به مدرسه نرفت صحبت فایدهای نداشت، سعی کردم حسمو بد نکنم، فقط گفتم اگه از مدرسه زنگ زدن کی جوابشونو میده؟ گفت من.
وقتی ساعت هشت و ربع مدیرشون زنگ زد. گفتم ایلیا از مدرسه س. سریع اومد گوشی رو گرفت و جواب داد. مدیرشون با مهربونی و احساس خیلی خوب گفته بود
_بَه سلاااام آقا ایلیا، چطوری؟…
+ سلام ممنون شما خوبین؟
_… امروز چندنفر بیشتر نیمدن، اگه تا یربع دیگه کسی نیاد ما تعطیل میکنیم. اگه میگفتین مدرسه نمیاین که ما هم نمیاومدیم، میخواستیم بریم مسافرت.
+ خب بسلامتی. حالا کجا میخواستین برین؟!
_مشهد.
+ خب اگه رفتین که زیارت قبول
و خداحافظی کردن.
به همین راحتی .
ایلیا بعدش احساس خیلی خوبی داشت یه احساس شجاعت و بزرگی.
میگفت من تا حالا جلو یه آدم بزرگ وای نسادم بخوام اینجوری حرف بزنم و همچین کاری کنم.
برای منم خیلی جالب بود. برخورد مدیر، شجاعت ایلیا
خدایا شکرت برای بزرگتر شدن و رشد بچههام، برای این عزت نفس، برای این احترامی که از سمت بقیه میبینن؛
اینا نعمته، موهبته. سپاسگزارتم
ما در مدار آسانیها هستیم
بهترین مبلمان و جلومبلی رو از کرج سفارش دادیم که در کمترین زمان بدستمون رسید. فقط توی پونزده روز. تازه با اون قیمت باور نکردنی. تازه امشب هم باز یه عکس جلومبلی فوقالعاده زیبا و درجه یک و جدید فرستاد که در جا گفتم همینو میخوام. یا رب میدونم کار تو بود مگه از دست تو هم چیزی خارجه؟!!! مگه از زیر سلطهی تو چیزی در میره؟!!!! تو عنایت میکنی بمن. تو مرحمت میکنی، تو از فضل و کرمت میبخشی بمن. تو به دل اون فروشنده انداختی که اون عکس رو برام بفرسته، اصلا تو به دل من انداختی بهش پیام بدم امروز و ازش درخواست کنم. من از قانون درخواست استفاده کردم و جواب داد. همیشه جواب میده رد خور نداره. قربونت برم با این سنتها و قانونهای بینظیرت.
من با احترام تمام درخواست کردم و اون فرکانس منو گرفت و در کمال احترام زنگ زد و بعد عکس بهترین و جدیدترین و با کیفیتترین جلومبلیشونو فرستاد. من اصلا هنگ کردم، مگه میشه من اصلا همچین مدلی ندیده بودم. چقدر دلم میخواست که جلومبلیهام شیک باشه. تو از خواستهی قلبی من خبر داشتی رب من؛ تو میدونستی که من همیشه بهترینها رو میخوام و مثل همیشه مثل هر وقت که بهت اعتماد کردم منو به بهترین چیز رسوندی.
بقول طیبه جان ، رب ماچ ماچی جذابم چقدر دوست داشتنی هستی تو، چقدر بفکر منی و همواره داری درخواستهامو اجابت میکنی.
صبح امروز، جلوی آینه که رفتم تا باورهای مثبت و قشنگم رو تکرار کنم، یکم به پوستم رسیدگی کردم، روغن زدم به صورتم و به موهام و ابروهام، لوسیون زدم به دستها و پاهام، وازلین زدم کف پاهامُ تا مچ، سرمهی چشم چندمغز کشیدم بعد یکم آرایش کردم.
به دلم افتاده بود بزنم از خونه بیرون.
به دوست خوبم زنگ زدم و گفتم میخوام بیام دیدنت، گفت بیا قدمت رو چشم.
چقدر خوش گذشت دقایقی که با دوستم و دخترش گذروندیم. دوستم نگاه تحسینآمیزی داره به همهچی در مورد من؛ الان یادم افتاد که چه جالب در مورد من خییییلی مثبت اندیش و تحسینآمیزه نگاهش و همیشه در اول دیدارمون هرچی بنظرش جالب بیاد سریع میگه. این برای من خیلی جای ذوق و سپاسگزاری داره. بعد که میشینیم همیشه دنبال اینه که من حرفای پر هیجان بزنمو انرژی بگیره از حرفام. اصلنم دوست نداره صحبتامون تموم شه، هر چقدر بشینم بازم میگه بشین تو رو خدا چرا پا شدی.
خدای من، این تو هستی که مهر منو به دلشون میندازی، تویی که دلا رو برام نرم میکنی قربونت بشم ممنونتم.
یکی از دوستان دیگمم امروز پیام داد گفت کی میری… عشقم؟ منظورش روستای بابام اینا بود. گفت مامانت گفته بیست و پنجم میخوای بری ولی من هنوز کارامو نکردم و استیکرای گریه و ناراحت.
گفتم اشتباه متوجه شده و من پنجم عید میرم.
و دوست دیگهم که براش استیکر فرستاده بودم در جوابش، باز هم دو تا استیکر عشقولانه برام فرستاده بود.
خدای من شکرت میکنم که محبت خودتو از سمت دوستانم بمن نشون میدی
با شاهین صحبت کردیم راجع به مسافرت به شیراز. نظرمو خواست. گفتم بنظرم چهارشنبه بریم یک روز قبل عید.
ما تا حالا شیراز نرفتیم ولی خود شاهین چندبار رفته. از اون هفته باهم صحبت کردیم که امسال برای سال تحویل و روزهای اول نوروز چه خوبه که اونجا باشیم.
دو سه تا نشونه هم دیدیم.
خدای آگاه و بصیر من تو که از همهچی آگاهی و بینا به همهچی، تو هدایت کن ما رو کجا بریم و کی بریم. سپاسگزارتم.
خداجونم فردا هدایت کن ما رو به خرید یه یخچال فیبری مسافرتی با کیفیت و با قیمت مناسب و کمکم کن تا وسایل سفر رو بچینم. سپاسگزارتم که همیشه به بهترین شکل هدایتم کردی، برای همهی سفرها کنارمون بودی و در بهترین زمانها به بهترینمکانها هدایتمون کردی.
یاد سفر یک روزهی چند روز پیش به اراک افتادم. چقدر خوب و زیبا هدایتمون کردی به جاهایی که خواستههامون راحت برآورده بشه. اراک هم برای اولین بار بود که رفتیم اما جوری خیابونها و کوچه پس کوچهها رو گشتیم که فکر نکنم یه شهروند اراکی هم تو یک روز اینقدر اراک رو گشته باشه. خیلی خوب بود خدای من سپاسگزارتم.
به یه مغازهی کوچیک هدایت شدیم که از مرکز شهر و بازار هم خیلی دور بود اما اونجا چند قلم جنس با کیفیت و با قیمت مناسب خریدیم باور نکردنی.
تو راه برگشت هم وقتی رسیدیم خمین، هدایت شدیم به مسیری که یک راست به بازار میرسید. حالا ساعت سه بعد از ظهر خیلی جاها بسته بود ولی دقیقا چنتا مغازهای باز بود که اتفاقا ما از همون لباسها و لوازم میخواستیم یا مثلا ماشینمون رو جایی پارک کردیم که دقیقا روبروش مغازهای بود که کالابرگ رو میداد اونم مرغ و ماهی و بوقلمون که ما دنبالش بود و ما که رفتیم خلوت شد و هیچکس جلومون نبود.
و نزدیک ماشینمون، بساط آجیل شب عید بود که با یه قیمت عالی خریدیم.
یکمی جلوتر، دیدیم یه ساندویچیه؛ برا بچهها همبرگر خریدیم که از ظهر داشتن میگفتن ما امروز همبرگر میخوایم.
دقیقا اونور خیابون دیدم یه فروشگاه بزرگ کاپشن آویزون کرده و کلی رگال لباس جلو مغازهشه. ما هم دنبال کاپشن بودیم برا شاهین. رفتیم و دیدیم بعله چه کاپشنای خفنی از همونایی که دنبالش میگشتیم با قیمت مناسب.
خدایا شکرت تو همهچیو عالی میچینی. به کی بسپارم جز تو. به کی اعتماد کنم جز تو. از کی بخوام جز تو. تو کافی هستی، کافی کافی برای اینکه همه چیزو به ما بگی، همه ی ایدهها رو به ما بدی.
الان داره یادم میاد همین خریدن مبلا با این قیمت و کیفیت من از کی میخواستم بپرسم. همه میگفتن امسال خیلی گرون شده، هر جام که میرفتیم قیمتا خیلی بالا بود. ولی تو هدایتم کردی به دیوار با اینکه تا حالا چیزی از دیوار نخریدم فقط توش چرخیده بودم. و بین اونهمه تبلیغ، باید یکی توجه منو جلب کنه که با این کیفیت کار کنه و تقریبا خوش قول و بسیار خوش خلق و بگه ارسال ما تا اونجا رایگانه و پرداخت درب منزله.
وقتی هم که قیمت پرسیدم ازش بعد سه ماه که افزایش قیمتها همه سرسام آور بود، فقط یک میلیون کشیده باشه رو مبلاش. برای هر کی میگم، میگه برو مگه میشه. اینجا که قیمتا سه برابره.
چند روز پیش وقتی قدم چهارم رو گوش میدادم، فکر کنم تو جلسه پنجمش بود که استاد تاکید داشتن این باورو بسازید که همهچی راحته، همهچی آسونه و از بهترین راههاش وارد زندگیم میشه.
من خیلی جا دارم تا روی این باور کار کنم اما الانم میبینم که نسبت به اطرافیانم چقدر راحتتر همهچی در اختیارم قرار میگیره.
شاهین چند روزه که داره درختای انگورو اصلاح میکنه؛ برای اولین بار خودش اینکارو میکنه و اصلاح تقریباً سنگین. حتی تمام درختای باغ رو هم خودش اصلاح کرد و نسبت به پارسال با سرعت بیشتری این کارو کرد. اگه کسی میخواست درختا رو اصلاح کنه هم هزینهی زیادی میگرفت هم ممکن بود جوری اصلاح کنه که به درخت آسیب بزنه و ما ناراضی باشیم اما شاهین خیلی با دقت اینکارو میکرد و کلی کلیپ دید راجع بهشون و در مورد هر درخت مطالب زیادی یاد گرفت که تو باردهی درختا هم خیلی به کارمون میاد.
خداجونم شکرت برای اینکه به ما یاد میدی، ما رو رشد میدی، کارها رو انجام میدی خودت. تو همهچی خودت کافی هستی اگه بتو تکیه کنیم.
میخواستم زبانم بهتر بشه، منو هدایت کردی به مرور دوبارهی دورهای که داشتم و دورهی جامع دیگهای در اختیارم گذاشتی. داری منو علاقهمند میکنی به خوندن زبان. حس میکنم الان که دوباره شروع کردم بهتر متوجه میشم زبان انگلیسی رو.
رب من همش کار توست سپاسگزارتم رفیقم عشقم خدای رحمان و رحیمم سپاسگزارتم.
به نام خالق خوبم خالق این جهان زیبا با قوانین قشنگش
سلام به بهترین دستان خداوند استاد عزیزم و مریم جانم
سلام دوستان گلم
برای رسیدن به خواسته اول باید هم تکامل طی شود و هم صبور باشیم استاد بی نهایت متشکرم بابت این فایلهای بی نظیر که کلی گنج در آنها نهفته ست
هر اندازه ما آگاهیهامون رو بالا ببریم بهتر و واضح تر الهامات رو میفهمیم چون مدارمون به مدار خداوند نزدیک میشه پس باید هر روز بیشتر روی خودمون و ذهن و افکار و باور و شخصیت و ایمان و توکل و تکامل کار کنیم آرامشمون دو حفظ کنیم تا نشونه ها رو ببینیم
چند روز پیش کامتت گذاشتم اینجا اما باز الان دوست داشتم دوباره بیام بنویسم
خدایا شکرت که منو به این قسمت هدایت کردی
ممنونمخدای خوبم استاد عزیزم از شما هم متشکرم هر روز دارن بهتر میشم تو کنترل ذهن
الهی شکرت سپاسگزارتم ای خدای خوبم تو داری کمکم میکنی من هیچم
سلام و درود به استاد عزیزم،مریم جان و همه دوستان هم مدارم….
خیلی عالی بود صحبتاتون استاد
واقعا ما باید صبوری کنیم تا تکامل رو طی کنیم ومرحله به مرحله بریم جلو.
و از همه مهمتر مسبت به نشونه ها ،هشیار باشیم
مثلا من امروز کاری میخواستم انجام بدم و دیشب از خدا نشونه خواستم و خیلی هشیار بودم که نشونه روبگیرم
دقیقا خداوند هدایتم کرد وامروز انجام دادم
دقیقا طبق چیزی که استاد فرمودن اینکه وقتی هدایت میشی و الهاماتو دریافت میکنیم باید بهش عمل کنیم حتی اگه سخت باشه یا دوست نداشته باشیم.
عالی بود و من باید صبوریموببرمبالا تا تکاملم روطی کنم تا انشالله بیشتر این الهاماتو دریافت کنم.
استاد عالی هستید…)
کامنت هشتاد و پنجم
13 اسفند 1403
تعهد اول:
امروز دمو دادم و در کمال تعجب فهمیدم کاری که دیروز همسرم برام انجام داده بود رو امروز بهش نیاز داشتم!
همسرم دیروز فقط قرار بود میکروفونم رو درست کنه. اما رفت وب کم رو هم آورد و راه اندازیش کرد. امروز موقع دمو کارفرما بهم گفت دوربینم رو باز کنم! من هم بلافاصله این کار رو انجام دادم چون خداوند مهربانم دیروز هدایتمون کرده بود و ما به هدایت عمل کرده بودیم. خدایا شکرت که انقدر نزدیک و خوبی.
دمویی که آماده کرده بودم خیلی خوب بود. امروز با وجود وقت کمی که داشتم، از ساعت 4:30 صبح که به خاطر دخترکم بیدار شدم نخوابیدم و تا ساعت 11 صبح روی دمو کار کردم.
بعد هم طی دوساعت، کلاس اون موسسه ی دیگه رو شرکت کردم.
بعد هم برای این یکی موسسه دمو دادم و مورد قبول واقع شد.
خدایا شکرت.
تو داری کمکم می کنی که درهای برکت و نعمت و ثروت به روم باز بشه.
اتفاق خوب دیگه ای که امروز افتاد این بود که من نمی دونستم با پولی که توی کارتم دارم قدم اول دوازده قدم رو بخرم یا نه. با دخترکم رفتم بیرون و توی راه اولین بانکی که به ذهنم رسید برم بانک ملی بود. بعد فهمیدم کارت من هم کارت بانک ملیه و این رو یک نشونه دیدم.
وقتی داشتم می رسیدم به خدا گفتم بهم نشونه بده. گفتم اگر کسی نبود میرم و اگر کسی بود نمیرم.
وقتی رسیدم دیدم کسی نیست و من رفتم سراغ عابر بانک. من تصمیمم رو گرفته بودم اما بازم دلم نشونه می خواست. یه لحظه سرم رو آوردم بالا و دیدم روی قسمت بالایی عابر بانک نوشته: اعتماد می ماند! انگار خدا داشت بهم می گفت بهم اعتماد کن! این من بودم که بهت گفتم تا اینجا بیای. ذوق زده شدم و گفتم خدای من تو چقدر نزدیکی. رفتم که کارت رو بذارم توی دستگاه، دیدم روی صفحه ی عابر بانک مبلغی رو نوشته که من طی یکی دو ماه آینده از کسب و کارم به دست میارم! دیگه مطمئن شدم باید دوره رو بخرم!
بنابراین این آخرین کامنتیه که توی قسمت فایل های دانلودی می نویسم. من از فرداشب توی قسمت نظرات قدم اول دوازده قدم بقیه ی کامنت هام رو می ذارم.
خدایا شکرت که هدایتم کردی. این دوره ایه که من سال هاست می خوام بخرمش اما هر سال میفته برای سال بعد. خیلی برام مهم بود موقع عید بخرمش که روند پیشرفتم طی یک سال معلوم بشه.
چون توی عید مسافرت هستم احتمال دادم نتونم چکاپ فرکانسیم رو دقیق بنویسم. برای همین دو هفته زودتر از عید قدم اول رو خریدم که با تمرکز بتونم روی چکاپ فرکانسیم کار کنم.
خدایا شکرت
سپاسگزارم.
تعهد دوم:
توی سایت کامنت گذاشتم و در مورد کارهایی که انجام دادم مطلب نوشتم.
تعهد سوم:
پروردگارا شکرت به خاطر دموی خوبی که امروز دادم. تو بهم گفتی از ساعت 4:30 بیدار بمونم و من به هدایتت عمل کردم و بیدار موندم. بعد تازه فهمیدم این دمو چقدر نیاز به کار داشت و من اگر از 4:30 بیدار نمی موندم، امکان نداشت بتونم جمع و جورش کنم و در نتیجه دموی امروزم خراب میشد و در نتیجه برای کار منو نمی خواستن!
اما تو مسیر راحت تری رو با هدایتت بهم نشون دادی. دخترم رو ساعت 4 بیدار کردی و من خوابوندمش. دوباره ساعت 4:30 بیدارش کردی و وقتی دوباره خوابوندمش، خواب خودم پریده بود. همونجا بهم گفتی بیدار بمون و من هم گوش کردم.
تو تمام مراحل آماده سازی دمو رو برام ساده کردی و من مثل یک بازی دمو رو با هدایت های تو آماده کردم و در نتیجه تونستم ازش سربلند بیرون بیام.
خدایا شکرت که وقتی تعهدمون رو می بینی، مسیر رو برامون هموار می کنی.
از وقتی دارم دنبال کار می گردم و برای افزایش مهارت هام توی کلاس های تدریس شرکت می کنم، می فهمم که دخترکم رو خیلی آروم نگه می داری. یا کاری می کنی که خوب بخوابه، یا کاری می کنی که با خودش سرگرم باشه، یا دستان مهربانت رو می فرستی که بی منت نگهش دارن که من بتونم به کارهام برسم. خداوندا ازت ممنون و سپاسگزارم. شکرت.
خدایا شکرت به خاطر قدم اول که انقدر براش ذوق دارم. ازت سپاسگزارم که بالاخره تونستم بخرمش. خداوندا ازت ممنون و سپاسگزارم که درها رو به روم باز کردی و برای خرید قدم اول بهم کلی نشونه دادی که من اگر اعتماد نمی کردم، نمی تونستم خودم رو به عنوان کسی که به تو ایمان داره معرفی کنم. خداوندا سپاسگزارم. شکرت.
خدایا به خاطر تمام اتفاقات خوب و فوق العاده ای که امروز افتاد ازت ممنون و سپاسگزارم.
شکرت که من و همسرم و دخترم در مدار بسیار بالایی از سلامتی هستیم. سپاسگزارم به خاطر خانواده هامون که سالم و سلامتن.
پروردگارا شکرت که هستی و اجابت می کنی درخواست درخواست کننده رو. سپاسگزارم.
به نام خداوندی که هرچه دارم همه از آن اوست
خداوندا من تسلیمم در برابرقدرت و عظمتت تسلیمم
سلام به استاد عزیزم و مریم مهربونم سلام دوستان گلم
استاد عزیزم اینقدر کامنتهای دوستانم مفید و پر از آگاهیه که دوست دارم فقط بخونمشون ساعتها
و بیشتر اوقات از توی کامنتها به من ایده میرسه و نکات مهمی رو میفهمم و بیشتر اوقات ترمزهامو میکشم بیرون و این یعنی عالی یعنی در مسیر درست هستم و خدا رو هزاران مرتبه شکرش میکنم ممنون هستم که حتی تو کامنتها هدایت میشم خیلی احساسم عالیه
ما یه دفعه ای به مدار بالا نمیریم در ظرف زمان و تکاملی هرچه درک ما از فایلها و عمل کردنمون بالا بره به همون اندازه مدارمون درجه به درجه بالا میره باید بیشتر روی خودمون کار کنیم و عمل کنیم با ایمان و با دیدن نتایج بیشتر هی انگیزه پیدا میکنیم برای قدم برداشتن خواسته های بعدی و رشد و پیشرفت
اگر همه چیز رو به خداوند بسپاریم و قدرتشو باور کنیم درهایی از نعمت و ثروت به رویمان باز میشود
خدایا برای تمام داشته هایم شکرت میگویم سپاسگزارتم ای خدای خوبم