سوالات:
اگر یک کلید برای جدی گرفتن ایده های الهامی و عمل به آنها بدهید، آن کلید چیست؟
چگونه در مدار دریافت الهامات الهی قرار بگیریم؟
مفاهیمی که استاد عباس منش در این قسمت توضیح داده اند شامل:
- به اندازه ای که ظرف وجود خود را برای درک الهامات آماده می کنی، الهامات را تشخیص می دهی و دریافت می کنی؛
- الهامات الهی برای هدایت ما همواره جاری است اما دسترسی ما به الهامات به اندازه ظرفی است که آماده کرده ایم؛
- سیر تکاملی پیامبر اسلام در دریافت «آیات قرآن با جزئیات کامل تر»، گویای بزرگتر شدن ظرف وجود پیامبر در طی مسیر است؛
- خداوند “بی نهایت” است اما توانایی ما برای «بهره مندی از این بی نهایت»، به اندازه ظرف وجود ماست و نه به اندازه دریافت بی نهایت؛
- مسیر تکاملی دریافت الهامات و دسترسی به آگاهی های درونی؛
- درسهای داستان موسی و خضر؛
- توانایی دریافت الهامات الهی، یک فرایند تکاملی است؛
- قرار گرفتن در مدار دریافت الهامات الهی؛
- کلید «جدی گرفتن ایده های الهامی»؛
- پشتوانه هایی برای «تواناییِ ماندن در احساس خوب»؛
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | قرار گرفتن در مدار «دریافت الهامات الهی»229MB21 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | قرار گرفتن در مدار «دریافت الهامات الهی»19MB21 دقیقه
مصاحبه با استاد | قرار گرفتن در مدار «دریافت الهامات الهی»
گام بیست و چهارم
هنوز گام بیست و سوم رو ننوشتم ولی خیلی دوست داشتم کامنت این قسمت رو زودتر بنویسم و احساسم برای این فایل عالی بود و بعد میرم به قسمت قبلی
بنام خداوندی که در هر لحظه خیر و شر را به قلبمان الهام و هدایت میکند
فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا
سپس پلیدکارى و پرهیزگارى اش را به آن الهام کرد (8) سوره شمس
سپس فجور و تقوا ( خیر و شر ) را به او الهام کرده است (8
إِنَّ عَلَیۡنَا لَلۡهُدَىٰ
آری هدایت به عهده ما است
إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ ﴿١٢﴾
بی تردید هدایت کردن بر عهده ماست.
قبلنا یعنی قبل از آشنایی ام با استاد و این آگاهی ها فکر میکردم این الهام و شهود فقط بعضی از افراد قادر هستند دریافت کنند و یا فقط آدمهایی که مثلا با خدا هستند و یا آدم خوبی هستند که قادرند .. از خدای درونشون و یا همون ضمیر ناخودآگاه و یا شهود درونی شون بهشون الهام میشه .. مثلا بعضی ها آگاهانه و یا ناآگاهانه همیشه میگفتند مثلا به دلم برات شده که فلان کار رو نکنم و یا فلان مسیر رو نرم و یا فلان حرفی رو بزنم و یا نزنم … خلاصه گفتن اینجور کلمات آلهامی بین مردم شایع بود ولی هیچوقت و هیچوقت هیچ درک درستی از این الهام و شهود به معنای واقعی نداشتم و نمیتونستم درکش کنم که این چه نوع حسی هست و یا جنسش چیع؟ .. هیچوقت نمیدونستم که خداوند هر لحظه با ما هست یعنی چی ؟؟؟
و یا اینکه خداوند با ما صحبت میکنه به چه معناست … و زبان گفتگو با خداوند به چه شکل و شیوه ای هست ..
فکر میکردم فقط و فقط با نماز خواندن و به زبان عربی میتونم با خدا حرف بزنم . تازه اصلا معنای عربی آن را هم بلد نبودم و اصلا خداوند آنقدر دور از دسترس بنظر میرسید و آن بالا بالاها هااااا بود که نوبت به من نمیرسید .. تازه فکر میکردم باید فقط گریه و زاری و شیون کنم و خودمو هلاک کنم و آنقدر غمگین و نالان بشم و توسل به این امامزاده و به فلان امام و ضریح و اون بُت و غیره متوسل بشم و دخیل ببندم بلکه شاید به دل آونها الهام بشه و چیزی به من بگن و خواب نما بشن و یک چیزی بهم بگن تا بلکه حالم خوب بشه … که بلکه شاید خداوند دلش به رحم بیاد و از زبان دیگران با من حرف بزنه . خلاصه همش توی توهم و بیراهه بودم و اصلا چیزی از خدا و الهام و شهود و غیره رو کلا نمیفهمیدم کلمه ی وحی که اصلا در مورد ما انسان ها گناه بود !؟? فقط این لقب برای از ما بهترون صدق میکرد .. و خداوند رو دو شقه کرده بودن اینکه خدای خوبیها فقط برای آنهاست و الباقی مردم کر و کور و نابینا هستند وسیاه لشکری بیش نیستند و جایگاهی هم پیش خداوند ندارند و خداوندِ زشتی ها سهم بقیه ی مردم هست . .. بگذریم که اگر بخوام در این مورد بنویسم میتونم یک کتاب بنویسم
از وقتی با این مفاهیم و آگاهی ها توسط استاد عباسمنش عزیز آشنا شدم خیلی زود یکتا پرست شدم . چون پرستش بلذات و بلفطره در درونم شعله ور بود ولی همش با دلخوری و سرزنش همراه بود ولی کمی بعد با خلوت گزینی هام تونستم با خودم ارتباط با قرار کنم!!!! با خودم صحبت کنم !!! با خودم همراه بشم!!!! خودمو در درون خودم پیدا کنم !!!! وقتی خودمو پیدا کردم فهمیدم خداوند درون خودم بود . پیش خودم بود !!! و مسعولیت تمام اتفاقات زندگیم رو بپذیرم
سالها پرسیدم از خود کیستم؟
آتشم شوقم شرارم چیستم؟
دیدنش امروز و دانستم کنون
او بجز من … من بجز او نیستم
و من در بیرون خودم در کوچه پس کوچه های کهکشان راه شیری بدنبال او میگشتم و نگاهم به آسمان و آن دور دورها و پشت ابرها بود… و من آنقدر با دیگران و چیزهای مادی این جهان مشغول بودم که اصلا با خودم بیگانه شده بودم ..
بچه ها یک چیزی رو از خلوت گزینیم فهمیدم !!!
فقط فکر نکنید توهم زدماااا
میدونید چی فهمیدم!؟؟
فهمیدم خداوند خیلی خجالتیع!!
یعنی اگر بهش مهلت ندی اصلا چیزی نمیگه همینطوری ساکت نگاهت میکنه
خیلی خاصه!!!! تا سکوت نکنی و ساکت نشی نمیپره وسط ذهنت !!! یعنی دقیقا برعکس شیطانع … وقتی خداوند با پیغمبر صحبت میکنه میگه . نشده بین ما نباشه .. نشده ما با او صحبت کنیم و اون نفر سوم نباشه .. نشده با سه نفر صحبت کنیم و اون نفر چهارم نباشه!! خلاصه این شیطان به هر طریقی خودشو میندازه وسط…
ولی خداوند خیلی مودبع!! آنقدر باید سکوت کنی تا با سکوتت بحرف بیاد . یعنی منظورم اینه که تازه آروم آروم حسش میکنی .. آروم آروم نشونه های وجودشو احساس میکنی .. آروم آروم قلبت آروووم میشه و میاد درِ قلبتو باز میکنه !!!
خیلی برای خودش ارزش قایلع!!! باید تحویلش بگیری .. باید سراپا به گوش باشی .. فقط باید منم بهش خیره بشم!!!
باید منتظرش باشم و گوش و چشم درونم رو بیدار کنم
بخدا فقط باید باهاش رفیق بشی
آنوقت میبینی چطوری بهت الهام میکنه
فقط بهش بگو هدایتی کن !!! همین !!!
بعد گوش بزنگ باش
همینطوری شاخک هاتو نیز کن
تمام حواستون بهش بده و
اینجاست که وقتی داری با خدا حرف میزنی یهویی شیطان ذهن میپره وسط و حواستتو پرت میکنه !! این جاست که که خدا میگه نشده با کسی حرف بزنیم و شیطان نفر سوم نباشه!!
از وقتی استاد عزیزم مبحث الهام و شهود و توحید را بارها و بارها توضیح دادند فهمیدم که خداوند واقعابه همه الهام میکنه دریچه ی قلبم باز شد و به آرامش زیبایی رسیدم … باید از استاد عزیزم بسیار تشکر و قدردانی کنم که با کار کردن روی خودشون و تعهد و عمل به آنچه می گویند، چراغ راهنمایی برای من و دیگر دوستان و بقیه هستند و ما از این نو هدایت الهی بهرمند شده ایم خدایااا شکرت
.. فقط باید بهش توجه کنی . ذهنتواز مسایل دیگر کنترل کنی و سعی کنی حواست پرت نشه..
و بعدش آروم آروم فهمیدم استاد چی میگه .. .اولش کمی گیج بودم .. با خودم حرف میزدم و سکوت میکردم و تکرار و تمرین کردم ..و
ولی بعدش خیلی سریع به نتیجه میرسیم.. یک نمونه ی خیلی کوچیکه رو اینجا میگم..
مثلا من قبلنا بارها شده که داشتم قهوه درست میکردم روی شعله ی گاز گذاشتم البته با شعله ی خیلی شَمعک .. یهویی ی کاری پیش اومد که لازم شد برم اینورتر . بعدش اصلا یادم رفت. که قهوه جوش روی گاز گذاشتم که یکدفعه صدای سر رفتن شو میشنیدم و با عجله میومدم سر گاز و میدیدم چه افتضاحی شده !!!! … ولی بعدها در چنین موقعیت هایی به قهوه عزیزم میگفتم مواظب خودت باشیااااا زودتر خبرم کن !!! باور کنید یک چیزی پیش میومد و یا صدایی جیز جیز و یا چیزی از سمت آشپزخانه میشنیدم که فوری بیادم میانداخت قهوه ام روی گاز هست و من با خوشحالی میفهمیدم که بهم گفت یادت نره!!! برو به قهوه آت سر بزن !!!
البته این یک نمونه ی کوچکی از الهام و شهود بود .. ولی خیلی چیزها پیش اومده که وقتی حواسم بهش بود یعنی تمام توجه ام به خداوند بود خودش دست بکار شده و کاملا حواسش بهم بود!!!!! این یعنی ظرف وجودمو برای دریافت رشد دادم..
حتی شبها موقع خوابیدن ازش میخوام که قبل از سپیده دم صبحگاهی با سرحالی و خوشحالی از رختخواب گرم و نرممم بیدارم کنه برای نعمت شکرگذار بودن از داشته هایم !!! دقیقا به همین طریق بیدارم میکنه
یا هر روز ازش میخوام که تمام کارها و برنامه ه و امورات زندگیم رو چیده مان و برنامه ریزی و هماهنگ و هندل کنه تا آسون بشم برای دریافت خواسته هام و در زمان و مکان و همزمانی های درست و مناسب باشم تا بهترین اتفاقات قشنگ رو تجربه کنم ..
یعنی صحبت کردن با خداوند هیچ نیازی نیست صداتو بالا ببری و یا داد و فریاد کنی بلکه بصورت یک تله پاتی ذهنی میتونی باهاش ارتباط برقرار کنی.. و یا خیلی نرم و با صدایی آرام که فقط خودت بشنویی کافیه !!!!
از وقتی لحظه به لحظه ازش هدایت خواستم خداوند هم لحظه به لحظه من رو به شیوه های مختلف هدایت کرد و به آرامش بیشتری هدایت شدم.. و بزرگترین هدایت و الهامی که به من شد همین مسیر توحیدی بود که توسط دستان خداوند منو بسمت این سایت و استادان عزیز و این آگاهی ها هدایت کرد .. خداوند قلب منو بسمت این سایت راهنمایی کرد
این باور که خدایا راه حل تمام مسائل رو تو میدونی من نمیدونم یعنی خداوند بهم الهام کرد و بهم یادآوری کرد که فقط از من درخواست راه حلت را داشته باش و یا بارها از خیلی خطرات و اتفاقات نامناسب نجات پیدا کردم … این بهترین نشونه ای است که منو به الخیر و فی ما وقع هدایت میکند ..
یاد داستان ترور ترامپ افتادم که مدام توی مراسم شکرگذاری اینو مطرح کرد اینکه اگر من سرمو بموقع نمی چرخوندم گوله از بغل گوشم رد نمیشد و در ادامه گفت حتی به موی سرم هم برخورد نکرد!!! و معجزه برام شد… و در ادامه گفت زاویه ی سرم آنقدر دقیق چرخید که دقیقا گوله از بغل لاله ی گوشم عبور کرد. بعضی حرفها منو بیشتر به فکر میندازه که خداوند واقعا لحظه به لحظه بهمون الهام میکنه و خیر و شر رو بهمون از مویی ترین شکل و مسیر هدایت میکنه و ایمانمون رو قویتر و عمیقتر میکنه..
مثلا هر وقت تغییراتی برامون پیش میاد انگار از قبلش نشونه ها رو دریافت میکنیم . یک احساسی در وجودمون پیدا میشه و کاملا احساسش میکنیم حالا اگر احساسمون خوب باشه و آرامش ذهنی داشته باشیم یعنی حالمون خوبه و ما داریم بسمت خوبی های بیشتری هدایت می شویم و این دقیقا همون الهام و صدای خداوند است .. پس حالا که فهمیدم قانونش همینه سعی میکنم ذهن مو بسمت دیدن زیبایی ها و خوبی ها و نکات مثبت کنترل کنم و با کنترل ذهنم دریچه ی قلبم بسمت هدایت های خداوند حرکت میکنه و از درون شاد و خوشحالم … در مورد تغییر مکان و یا سلامتی بدنم و یا اگر قسمتی از بدنم حالش خوب نباشه سعی میکنم ازش بپرسم که چرا این قسمت بدنم داره آلارم میده .؟؟ و یا در مورد لباس پوشیدن و غذا خوردنم و یا اینکه امروز چه کاری رو باید انجام بدم تا در مسیر رسیدن به خواسته هام باشم .. و یا اینکه الان چه کاری انجام بدم بهتره … و یا از کدام مسیر برم .. و یا از کدام مغازه خرید کنم .. و یا با چه کسانی ارتباط داشته باشم و یا با چه کسانی ارتباط نداشته باشم .. و یا در مورد پول و ثروت سوال میکنم .اینکه ترمزها و محدودیت های ذهنی مو بفهممم .. یهویی مثلا یک کامنتی رو میخونم و یا به یک مطلبی و یا فایلی هدایت میشم و یا با کسی روبرو میشم که اون پاسخ منو واضح بهم میگه و من صاف بسمت همون جمله ی مخصوص و درست هدایت میشم .. و هزاران هزار الهام و هدایت بهم گفته شده ..
یعنی اگر من همش منتظر هدایت ها و الهام باشم و حواسم به صحبت ها و کلاممم باشه واقعا بطور قطع به یقین پاسخ هم از راه میرسه من این موضوع رو واقعا لحظه به لحظه میفهمممش. ولی خوب از آنجایی که انسان فراموشکار و حواس پرت هست بیشتر وقت ها از مدار دریافت دور میشه و حواسش به عوامل بیرونی معطوف میشه..برای همینه که در آن لحظات این سیگنال ها قطع میشه ولی در واقع آن سیگنال ها و امواج ها بسمت ما فرستاده شده ولی ما در مدار دریافتش نبودیم ..
خدایا شکرت .. ما رو در ادامه ی این مسیر استوار تر و ثابت قدم تر کن
خدایا خودت کمکم کن که هر روز از خودم ردپایی بجای بگذارم و این مسیر رو ادامه بدم و بهبودگرایی رو اولویت اصلی آموزشم قرار بدم و خودت هدایتم کن به بهترین مدار های بالاتر تا ظرف وجودم برای دریافت الهامات و هدایت هایت وسیعتر و بزرگتر شود …
خدایاااا خودت هدایتی کن که نه فقط با چشم شهود و الهام و آگاهی درونی ام بلکه با دو چشم جسم و جانم هم آن دور دست های جهان هستی ترا بوضوح و به روشنی ببینم..و درک کنم و آگاه شوم و بی درنگ اطاعت کنم
خدایااا خودت هدایتم کن و با من حرف بزن
با بهترینع بهترین هدایت هایت و صدای بلند الهام و شهود و خواب و رویا .. چشم و دل من رو روشن کنی و گوش هایم را شنوا کن تا بتوانم نشانه های واضح و آشکار پر رنگ ترا ببینم و بشنوم و بفهمم و درک کنم و آگاهتر شوم و بی درنگ اطاعت کنم
خدایااا از اینکه در مدار و ارتعاش دریافت نشانه ها و هدایت های الهی تو هستم مممنون و سپاسگذارم
خدایاا کمکم کن تا در مدار آگاهی بیشتری هدایت شوم تا قلم و نوشتن دستم باشی
صحبت و کلام و گفتار و زبان ام باشی
قدم به قدم حرکت های مسیرم باشی برای آنچه که رسالتش را به عهده گرفته بودم و این برای من یعنی موفقیت
خدایا نور تابانم باش تا مسیرم به نور و روشنایی و عشق الهی خودت تابان و درخشان درخشنده تر شود
خدایا من پناه میبرم از خودم به تو
خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم
و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی و انرژی و قدرت می خواهم
IN GOD WE TRUST
ما به خداوند اعتماد داریم
بقول استاد من یکتاپرست هستم
Monotheist
سلام و درود به دوست عزیزم که در مسیر توحید و آگاهی ایست عزیزم چقدر زیبا این جهان بیرونی رو با جهان درونی مون مقایسه کردی و یک همراستای درونی و بیرونی وجودمون را با آسمان ابری و قُرش رعد و برق و باران و نور آفتاب و چَه چَه پرندگان رو بخوبی توضیح دادی واقعا ممنونم که این بخش از آگاهی ات رو به زیبایی بیان کردی
ممنون و سپاسگذارم و بهترینع بهترین و زیباترین آگاهی و ورودی ذهن رو در جهت رشد و پیشرفت آفتابی ذهن رو برای تو دوست عزیزم و برای همه مون آرزومندم
ممنون و سپاس
🌹🌹🌹🌹🙏🙏🙏