سوالات:
اگر یک کلید برای جدی گرفتن ایده های الهامی و عمل به آنها بدهید، آن کلید چیست؟
چگونه در مدار دریافت الهامات الهی قرار بگیریم؟
مفاهیمی که استاد عباس منش در این قسمت توضیح داده اند شامل:
- به اندازه ای که ظرف وجود خود را برای درک الهامات آماده می کنی، الهامات را تشخیص می دهی و دریافت می کنی؛
- الهامات الهی برای هدایت ما همواره جاری است اما دسترسی ما به الهامات به اندازه ظرفی است که آماده کرده ایم؛
- سیر تکاملی پیامبر اسلام در دریافت «آیات قرآن با جزئیات کامل تر»، گویای بزرگتر شدن ظرف وجود پیامبر در طی مسیر است؛
- خداوند “بی نهایت” است اما توانایی ما برای «بهره مندی از این بی نهایت»، به اندازه ظرف وجود ماست و نه به اندازه دریافت بی نهایت؛
- مسیر تکاملی دریافت الهامات و دسترسی به آگاهی های درونی؛
- درسهای داستان موسی و خضر؛
- توانایی دریافت الهامات الهی، یک فرایند تکاملی است؛
- قرار گرفتن در مدار دریافت الهامات الهی؛
- کلید «جدی گرفتن ایده های الهامی»؛
- پشتوانه هایی برای «تواناییِ ماندن در احساس خوب»؛
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | قرار گرفتن در مدار «دریافت الهامات الهی»229MB21 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | قرار گرفتن در مدار «دریافت الهامات الهی»19MB21 دقیقه
کامنت هشتاد و پنجم
13 اسفند 1403
تعهد اول:
امروز دمو دادم و در کمال تعجب فهمیدم کاری که دیروز همسرم برام انجام داده بود رو امروز بهش نیاز داشتم!
همسرم دیروز فقط قرار بود میکروفونم رو درست کنه. اما رفت وب کم رو هم آورد و راه اندازیش کرد. امروز موقع دمو کارفرما بهم گفت دوربینم رو باز کنم! من هم بلافاصله این کار رو انجام دادم چون خداوند مهربانم دیروز هدایتمون کرده بود و ما به هدایت عمل کرده بودیم. خدایا شکرت که انقدر نزدیک و خوبی.
دمویی که آماده کرده بودم خیلی خوب بود. امروز با وجود وقت کمی که داشتم، از ساعت 4:30 صبح که به خاطر دخترکم بیدار شدم نخوابیدم و تا ساعت 11 صبح روی دمو کار کردم.
بعد هم طی دوساعت، کلاس اون موسسه ی دیگه رو شرکت کردم.
بعد هم برای این یکی موسسه دمو دادم و مورد قبول واقع شد.
خدایا شکرت.
تو داری کمکم می کنی که درهای برکت و نعمت و ثروت به روم باز بشه.
اتفاق خوب دیگه ای که امروز افتاد این بود که من نمی دونستم با پولی که توی کارتم دارم قدم اول دوازده قدم رو بخرم یا نه. با دخترکم رفتم بیرون و توی راه اولین بانکی که به ذهنم رسید برم بانک ملی بود. بعد فهمیدم کارت من هم کارت بانک ملیه و این رو یک نشونه دیدم.
وقتی داشتم می رسیدم به خدا گفتم بهم نشونه بده. گفتم اگر کسی نبود میرم و اگر کسی بود نمیرم.
وقتی رسیدم دیدم کسی نیست و من رفتم سراغ عابر بانک. من تصمیمم رو گرفته بودم اما بازم دلم نشونه می خواست. یه لحظه سرم رو آوردم بالا و دیدم روی قسمت بالایی عابر بانک نوشته: اعتماد می ماند! انگار خدا داشت بهم می گفت بهم اعتماد کن! این من بودم که بهت گفتم تا اینجا بیای. ذوق زده شدم و گفتم خدای من تو چقدر نزدیکی. رفتم که کارت رو بذارم توی دستگاه، دیدم روی صفحه ی عابر بانک مبلغی رو نوشته که من طی یکی دو ماه آینده از کسب و کارم به دست میارم! دیگه مطمئن شدم باید دوره رو بخرم!
بنابراین این آخرین کامنتیه که توی قسمت فایل های دانلودی می نویسم. من از فرداشب توی قسمت نظرات قدم اول دوازده قدم بقیه ی کامنت هام رو می ذارم.
خدایا شکرت که هدایتم کردی. این دوره ایه که من سال هاست می خوام بخرمش اما هر سال میفته برای سال بعد. خیلی برام مهم بود موقع عید بخرمش که روند پیشرفتم طی یک سال معلوم بشه.
چون توی عید مسافرت هستم احتمال دادم نتونم چکاپ فرکانسیم رو دقیق بنویسم. برای همین دو هفته زودتر از عید قدم اول رو خریدم که با تمرکز بتونم روی چکاپ فرکانسیم کار کنم.
خدایا شکرت
سپاسگزارم.
تعهد دوم:
توی سایت کامنت گذاشتم و در مورد کارهایی که انجام دادم مطلب نوشتم.
تعهد سوم:
پروردگارا شکرت به خاطر دموی خوبی که امروز دادم. تو بهم گفتی از ساعت 4:30 بیدار بمونم و من به هدایتت عمل کردم و بیدار موندم. بعد تازه فهمیدم این دمو چقدر نیاز به کار داشت و من اگر از 4:30 بیدار نمی موندم، امکان نداشت بتونم جمع و جورش کنم و در نتیجه دموی امروزم خراب میشد و در نتیجه برای کار منو نمی خواستن!
اما تو مسیر راحت تری رو با هدایتت بهم نشون دادی. دخترم رو ساعت 4 بیدار کردی و من خوابوندمش. دوباره ساعت 4:30 بیدارش کردی و وقتی دوباره خوابوندمش، خواب خودم پریده بود. همونجا بهم گفتی بیدار بمون و من هم گوش کردم.
تو تمام مراحل آماده سازی دمو رو برام ساده کردی و من مثل یک بازی دمو رو با هدایت های تو آماده کردم و در نتیجه تونستم ازش سربلند بیرون بیام.
خدایا شکرت که وقتی تعهدمون رو می بینی، مسیر رو برامون هموار می کنی.
از وقتی دارم دنبال کار می گردم و برای افزایش مهارت هام توی کلاس های تدریس شرکت می کنم، می فهمم که دخترکم رو خیلی آروم نگه می داری. یا کاری می کنی که خوب بخوابه، یا کاری می کنی که با خودش سرگرم باشه، یا دستان مهربانت رو می فرستی که بی منت نگهش دارن که من بتونم به کارهام برسم. خداوندا ازت ممنون و سپاسگزارم. شکرت.
خدایا شکرت به خاطر قدم اول که انقدر براش ذوق دارم. ازت سپاسگزارم که بالاخره تونستم بخرمش. خداوندا ازت ممنون و سپاسگزارم که درها رو به روم باز کردی و برای خرید قدم اول بهم کلی نشونه دادی که من اگر اعتماد نمی کردم، نمی تونستم خودم رو به عنوان کسی که به تو ایمان داره معرفی کنم. خداوندا سپاسگزارم. شکرت.
خدایا به خاطر تمام اتفاقات خوب و فوق العاده ای که امروز افتاد ازت ممنون و سپاسگزارم.
شکرت که من و همسرم و دخترم در مدار بسیار بالایی از سلامتی هستیم. سپاسگزارم به خاطر خانواده هامون که سالم و سلامتن.
پروردگارا شکرت که هستی و اجابت می کنی درخواست درخواست کننده رو. سپاسگزارم.
کامنت هشتادم
8 اسفند 1403
تعهد دعا:
امروز باز هم از یک آموزشگاه دیگه تماس گرفتن و گفتن می خوان باهام مصاحبه کنن. قرار شده شنبه عصر یا یکشنبه صبح برای دمو آماده باشم.
وای خدای من! نه به اون موقع که دنبال کار می دویدم، نه به الان که همه دارن دنبال من می دون که توی موسسشون مشغول به کار بشم!
تازه دیروز هم یکی زنگ زد و گفت برای مصاحبه برم. اما من وقتم پر شده بود و دیگه نمی تونستم برم!
یعنی دارم از خوشحالی می ترکم! خدایا شکرت!
درسته که اگر کار توی این موسسه رو هم قبول کنم، وقتم حسابی پر میشه، اما برای سال جدید برنامم اینه که به آزادی مالی برسم.
برای همین باید این قدم ها رو بردارم تا بتونم قدم های بعدی رو که آسون تره رو هم بردارم.
جالبیش اینجاست که من همش از خدا می خواستم در زمینه ی زبان پیشرفت کنم.
با این که کارشناسی ارشد زبان دارم، اما همیشه یک ترسی از کلاس های آنلاین و تدریس برای دو گروه دانشجویان بزرگسال و دانش آموزان زیر سن دبستان داشتم.
حالا این دوتا کار، دقیقا دارن نقاط ضعف من رو به نقاط قوت تبدیل می کنن.
اولی که برای بزرگسالانه و برای کسانیه که قصد مهاجرت دارن. این یعنی دقیقا چیزی که عمریه ازش می ترسم و فرار می کنم، داره تبدیل میشه به منبع درآمدم! تازه من می تونم مدرک تی تی سی آیلتس رو هم بگیرم! من از اسم آیلتس هم وحشت داشتم! اما حالا دارم مدرک تدریسش رو می گیرم!
اون یکی موسسه هم تمرکز اصلیش روی کودکان زیر سن دبستانه. یعنی بچه های 4 تا 7 سال! وقتی برای مصاحبه باهام تماس گرفتن، اولش مطمئن نبودم برم یا نه. حتی داشتم برای نرفتنم بهونه میاوردم. اما وسط کار یهو با خانومه شروع کردیم به خندیدن و قهقهه زدن! خیلی خوشم اومد! این رو یک نشونه در نظر گرفتم و گفتم برای این موسسه هم دمو میدم. اگر قبول شدم که میرم و اگر نشدم یعنی نباید برم و تمرکزم رو می ذارم روی همون موسسه ی اول.
خدای من! چقدر همه چیز توسط تو دقیق برنامه ریزی میشه!
اگر من این چیزها رو ننویسم خیلی راحت می تونم فکر کنم این شرایط خود به خود به وجود اومده و خیلی شانسیه!
اما من با نوشتن به خودم ثابت می کنم شانسی وجود نداره!
خواسته ی من این بود:
1. کارم در زمینه ی زبان انگلیسی باشه.
2. باعث پیشرفتم بشه.
3. آنلاین باشه.
4. ساعت های کمی رو بهش اختصاص بدم (جوری که راضی باشم نه این که خسته بشم و از سر اجبار کار کنم.)
5. اصلی ترین فاکتور هم این بود که پر درآمد باشه.
تمام این ها توی هر دوتا موسسه هست! خدای من شکرت! چطور می تونم باور نکنم قانون جواب میده؟ این قانون تغییر ناپذیر خداونده و باید جواب بده! خدایا شکرت!
تعهد اول:
امروز با نرم افزار السا اسپیک صحبت کردم و چندتا از کلمات پیشرفته ی زبان انگلیسی رو یاد گرفتم. قراره توی کلاس های آکادمی شرکت کنم و باید سطح زبانم رو تقویت کنم چون این آکادمی برای کسانیه که می خوان مهاجرت کنن. بنابراین اول خودم باید خیلی حرفه ای باشم که بتونم حرفه ای تدریس کنم.
یاد گرفتم چطور توی شرایط مختلف با کلمات پیشرفته تری موضوع رو بیان کنم و کاملا هم هدایتی عمل می کردم.
یعنی تا یک کلمه رو درک می کردم، السا صحبت می کرد و توی اون صحبت ها یک کلمه ی دیگه پیدا میشد و دوباره اون رو ازش می پرسیدم.
خیلی خوب بود. خوشحالم که تونستم امروز هم این کار رو انجام بدم.
در ضمن باید برای دموی یک موسسه ی دیگه هم آماده میشدم که با چت جی پی تی برای دمو تمرین کردم.
تعهد دوم:
توی سایت کامنت گذاشتم و در مورد کارهایی که انجام دادم مطلب نوشتم.
تعهد سوم:
خداوندا شکرت به خاطر خانواده ای که ازش اومدم و خانواده ای که تشکیل دادم و خانواده ای که همسرم ازش اومده. چقدر همگیمون انسان های خوب و شریفی هستیم. سپاسگزارم.
خدای من شکرت به خاطر مدار بسیار بالای سلامتی خودم، همسرم و فرزندم. فکر می کنم توی این مدار ما به تو چسبیدیم چون هیچ گزندی بهمون نمی رسه. پروردگارا شکرت. ازت ممنون و سپاسگزارم.
خداوندا شکرت به خاطر این حجم از نعمت و ثروتی که داری به سمت من سرازیر می کنی. اون هم دقیقا جوری که با خواسته های من مطابقت داره! خدایا شکرت. ازت ممنون و سپاسگزارم. شکرت.
خداوندا سپاسگزارم که شنوا و بینا و آگاه و دانایی و ما رو در بهترین زمان و در بهترین مکان قرار میدی و هدایتمون می کنی. سپاسگزارم.
خدایا شکرت به خاطر مادر مهربان همسرم که انقدر کمکم می کنه. قرار بود فردا یک مسافرت کوچولو برن و تا آخر هفته بمونن. اما به خاطر من که کلاس دارم مسافرتشون رو به تعویق انداختن و برنامشون رو تغییر دادن که از بچم نگهداری کنن و من بتونم به کلاسم برسم. خدایا درهای بسیار زیادی از ثروت و برکت و نعمت رو به روشون باز کن و سالم و سلامت نگهشون دار. سپاسگزارم. شکرت.
کامنت شصت و هشتم
26 بهمن 1403
خونه تکونی ده روزه:
پروردگارم ازت سپاسگزارم که به جای ده روز، تونستم توی یک هفته خونه رو به تنهایی خونه تکونی کنم.
تو نیروهای کمکیت رو می فرستادی که به من کمک کنن.
تو کاری کردی که دانش آموزم توی این هفته درس نداشته باشه و برای درسش نیاد پیشم که من بتونم با خیال راحت و تمرکز بیشتر کارهای خونه تکونی رو پیش ببرم.
تو عزیزانی رو برای نگهداری از فرزندم فرستادی و من تونستم سریع و راحت کارهام رو پیش ببرم.
تو کمک کردی فرزندم آروم و خوش اخلاق باشه و با خودش سرگرم بازی بشه که من بتونم کار کنم.
خدای مهربونم ازت ممنون و سپاسگزارم که کمکم کردی و راه رو برام هموار کردی.
تو خیلی بیشتر از این حرف ها کمکم کردی ولی من فقط همین ها رو یادم مونده.
ازت به خاطر هر چیزی که گفتم و هر چیزی که یادم رفت بگم سپاسگزارم.
تعهد سوم:
پروردگارا سپاسگزارم که در کمال تعجب، خونه تکونیم یک هفته ای و به سرعت تموم شد. تازه امسال اولین سالی بود که مادر شده بودم و خونه تکونی می کردم. این یعنی تمام این شرایط رو تو برام رقم زدی که من بتونم علاوه بر بچه داری، به سرعت به تمام کارهام هم برسم. می تونم بگم هذا من فضل ربی. تمام این ها از رحمت و کَرَم و بخشش و بزرگواری توست پروردگار مهربانم. شکرت.
خدایا شکرت که امروز غذای خوشمزه ای پختم و تونستم به پدر و مادر همسرم هم کمی از این غذا بدم. سپاسگزارم که بعدش تماس گرفتن و هر دوشون کلی تشکر کردن.
خدایا چقدر این انسان ها فوق العاده و مهربونن. من فقط گوشه ی کوچیکی از لطف های بی کرانشون رو جبران کردم، اما اون ها انقدر زیاد از من سپاسگزاری کردن. خدایا تنشون رو سالم و سلامت نگه دار و در پناه خودت تک به تک سلول های بدنشون رو در صحت و تندرستی کامل نگه دار. شکرت.
خدایا شکرت که دخترکم امروز به حالت چهار دست و پا داشت سعی می کرد خودش رو جلو بکشه. خداوندا تو قانون تکامل رو در همه چیز رعایت کردی و من هر لحظه شاهد همین قانون در بزرگ شدن فرزندم هستم. این ها کلی درس داره برای یاد گرفتن. خدایا شکرت.
پروردگارا به خاطر سلامتی تک تک سلول های بدن خودم، همسرم، فرزندم و خانواده هامون ازت ممنون و سپاسگزارم.
پروردگارا هممون رو در پناه خودت در سلامتی و آرامش و تندرستی و شادی و ثروت بی حد و حصر حفظ کن. سپاسگزارم. شکرت.
پروردگارا به لطف تو خونه تکونی به جای ده روز، فقط طی یک هفته تموم شد. از فردا من باید دوباره به تعهدات اول و دومم عمل کنم.
هرچند تعهد دومم کامنت گذاشتن روی سایت بود که در این یک هفته هم انجامش می دادم.
من از دعایی که به درگاهت کردم یک نتیجه گرفتم. اون هم این بود که پاشنه ی آشیلم عدم تمرکزمه.
خواسته ی من قرار گرفتن در مدار ثروت و فراوانی و نعمته. با توجه به آزمون هایی که در سایت دادم به این نتیجه رسیدم که باورهای خوبی برای ساخت ثروت دارم و از طرفی ترمز خاصی هم ندارم.
طبق قانون من باید الان سرشار از نعمت و فراوانی باشم. اما هشتم گرو نهمه.
علت به نتیجه نرسیدن هام برای خواسته هام رو از زمانی که حدود سوم ابتدایی بودم فهمیدم. علتش عدم تمرکزمه.
این یک پاشنه ی آشیل بزرگ توی مغز منه که باید اصلاحش کنم.
اون روزی که تعهد دادم برای اجابت درخواستم تا ده روز دعا کنم، تمام تمرکزم روی دعا کردن و عمل به الهاماتم بود. نتیجه هم این شد که طی فقط سه روز، مسئله ای که سه ماه درگیرش بودیم حل شد!
این یک نتیجه ی محکم بود برای من که بیشتر متوجه پاشنه ی آشیلم بشم.
حالا کاری که می خوام بکنم اینه که از فردا که اتفاقا شنبه هم هست شروع کنم و به صورت تمرکزی، همون جوری که برای اجابت دعام زمان گذاشتم، برای اجابت این خواسته ام زمان بذارم.
همه چیزم بشه درخواست از تو و عمل کردن به الهاماتی که به قلبم می فرستی.
خدایا من رو در این مسیر ثابت قدم کن.
ازت به خاطر همه چیز سپاسگزارم. شکرت.
کامنت شصت و سوم
21 بهمن 1403
تعهد دعا:
خداوندا شکرت به خاطر اینکه می شنوی، می بینی و اجابت می کنی.
خدایا شکرت که همه چیز به راحت ترین و بهترین و درست ترین و کم هزینه ترین شکل ممکن حل شد.
مسئله ی به اون سادگی، امکان نداشت راه حل به اون پیچیدگی داشته باشه.
خدایا من به تو اعتماد کردم و ازت درخواست کردم.
صبح تا شب و شب تا صبح به حل مسئله فکر می کردم و ازت می خواستم اجابتم کنی.
خدایا اون لحظاتی که سردرگم بودم رو خوب به خاطر سپردم که وقتی مسئله ام حل شد، بفهمم از کجا به کجا رسیدم. می خواستم تو رو بهتر و بیشتر درک کنم.
تو معجزه کردی پروردگارم.
تو من رو به بهترین شیوه هدایت کردی.
من هیچ چیزی نمی دونستم. فقط به تو اعتماد کردم و تو راه رو به بهترین شکل ممکن برام باز کردی.
مسئله ای که سه ماه درگیرش بودیم به راحتی طی سه روز حل شد.
خداوندا ازت ممنون و سپاسگزارم.
همیشه همینقدر نزدیکم باش و نذار ازت دور بشم.
سپاسگزارم.
خونه تکونی ده روزه:
امروز از عملکردم خیلی راضی بودم.
خدا رو شکر که تونستم کابینت ها رو تموم کنم.
یخچال رو از بالا تا پایین شستم و تمیز کردم و همه چیز رو دوباره مرتب توش چیدم.
داخل تمام کمدهای پذیرایی رو هم تمیز کردم.
تمام این کارها رو در حضور فرزندم انجام دادم.
فقط یک ساعت و نیم دخترکم با باباش رفت پیش مادرجونش. بقیه اش رو در کنار دخترکم به تمیزکاری خونه مشغول بودم.
خدا رو صدها هزاران مرتبه شکر که فرزندم باهام همکاری کرد و بیشتر با خودش سرگرم بود.
این ها همه هدایت خدای مهربان است.
تعهد سوم:
پروردگارا شکرت به خاطر سلامتی خودم، همسرم، دخترم و خانواده هامون.
خدایا تک به تک سلول های بدنمون رو در سلامتی کامل نگه دار و کمکمون کن همیشه در پناه تو، تندرست و شاد و ثروتمند و غنی باشیم.
خدایا شکرت به خاطر خونه ای که قسمت های سختش تمیز شد و الان قسمت های راحت ترش مونده.
خدایا شکرت به خاطر این حجم از توان و انرژی و سلامتی و سرزندگی که به من دادی که بتونم به راحتی هم از دخترم نگهداری کنم و هم خونه رو تمیز کنم.
خدایا شکرت که کمکم کردی بتونم غذا هم بپزم.
ازت ممنون و سپاسگزارم پروردگار مهربانم. شکرت.