مصاحبه با استاد | چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟ - صفحه 17

294 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    یاسمن ایزانلو گفته:
    مدت عضویت: 1314 روز

    کامنت شصت و ششم

    24 بهمن 1403

    خونه تکونی ده روزه:

    امروز تمام کارها تقریبا تموم شد.

    فقط درها، پنجره ها، پرده ها و دوتا لوستر توی پذیرایی و موکت ها مونده و در نهایت هم یک جارو و طی.

    چقدر امسال همه چیز زود و سریع پیش رفت.

    خدایا شکرت

    چقدر نیروهای کمکی زیادی اومدن کمکم و بچم رو نگه داشتن.

    چقدر بچم آروم بود و میذاشت من کارهام رو بکنم.

    چقدر زود می خوابید و به مدت چند ساعت من می تونستم کارهام رو سریع پیش ببرم.

    خدایا وقتی تو می بینی کسی اراده کرده کاری رو انجام بده، درها رو به روش باز می کنی.

    من توی این خونه تکونی کاملا فهمیدم که این کمک ها همه از لطف و رحمت توست.

    خداوندا ازت ممنون و سپاسگزارم که همیشه هدایت می کنی.

    شکرت.

    امروز تا همین چند ساعت پیش فکر می کردم کسی نمیاد خونمون که بچه رو نگه داره و من به کارهام برسم. فکر می کردم کارهام می مونه. اما خوشحال بودم و می گفتم حتما یه دری باز میشه. حالم عالی بود.

    توی همین فکرها بودم که دیدم دختر نازنین خواهر همسرم اومد! باورم نمیشد اومده باشه سمت خونه ی ما چون مدرسه میره و درس داره! خیلی تعجب کردم که دیدمش!

    اومد و با دخترکم بازی کرد و سرگرمش کرد. در همین حین هم من تمام کارهایی که باید امروز انجام می دادم رو تموم کردم.

    خداوندا به خاطر دستان مهربان و کمک کننده ای که برام می فرستی ازت سپاسگزارم.

    چقدر تو نازنین و با برکتی.

    شکرت.

    تعهد سوم:

    خدایا شکرت که امروز کاملا پیشم بودی و حضورت رو احساس می کردم.

    از جایی نوبت گرفته بودم و امروز نوبتم بود. وقتی رفتم داخل و اون تابلوی لبخند زیبا و رنگین روی دیوار رو دیدم، انگار تو بودی که داشتی بهم لبخند می زدی و بهم امنیت خاطر می دادی. خدایا شکرت که انقدر نزدیکی.

    امروز کمی فکرم مشغول مسئله ای بود، اما وقتی کارم راه افتاد فهمیدم همه چیز خیلی ساده تر از این حرف ها بوده و من الکی فکرم مشغول شده بود. این تو بودی که کارم رو سریع و آسان و راحت و دلنشین حل کردی. ازت سپاسگزارم.

    خداوندا شکرت که قسمت های سخت خونه تکونی تموم شده و کارهای خیلی کمی باقی مونده. اون ها رو هم به امید خودت و با توکل به خودت طی این روزهای باقی مونده انجام میدم. مثل همیشه که کمکم می کردی، باز هم کمکم کن. سپاسگزارم. شکرت.

    خدایا شکرت که امشب پیش دختر گل خواهر شوهرم کلی بهم خوش گذشت و یه عالمه از ته دل با هم خندیدیم و لذت بردیم. سپاسگزارم.

    خداوندا شکرت که امروز و امشب انقدر فوق العاده و بی نظیر بود و همه چیز به خوبی و درستی و راحتی پیش رفت.

    خداوندا شکرت به خاطر سلامتی خودم، همسرم و فرزندم. خداوندا ما و خونواده هامون رو در پناه خودت در فرکانس بالایی از سلامتی کامل و ثروت بی حد و حساب قرار بده. خدایا شکرت که هممون انسان های خوبی هستیم. این ها همه از لطف توست. سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    زهراهدایتی گفته:
    مدت عضویت: 462 روز

    به نام خدایدمهربان که هرلحظه مراهدایت وحمایت میکند ..

    سلام به استاد جان جانانم ،ومریم جونم مریم جون خودم ..

    استادخیلی خوشحالم که یه دوره ی جدید تولیدشده الهی شکرت ..

    درموردهدایت هابگم که خیلی چراغهاواسم روشن شدبااین فایل وآگاه شدم به خیلی از مسائلی که بهشون برمیخوردم ..

    وقتی چیزی وبه خداسپردیم دیگه کارمون نباشه وبهش اعتمادکنیم ….

    انشالله فرداصبح یه مثال میزنم چون الان گوشیم اصلاباتری نداره و وقت خوابمه ..

    استادجان مرسی عشق وتمرکز وانرژیت وگذاشتی و این فایل هارو ضبط کردی اونم رایگان که خیلی باارزش ومفیدن وبه عنوان دستی ازدستان خداوند چراغ راه ماشدی ممنون ستاره پرنورخدا توزندگیم عاشقتم ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1145 روز

    سلام و درود فراوان به استاد بزرگوارم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی.

    « چگونه در دوراهی‌های زندگی راه راست را انتخاب کنیم؟ ».

    برای کسی که شناختی به خدا و قوانین جهان نداشته باشه هر انتخابی سخته .

    همگیمون حسه ، بر سر راه دوراهی موندن رو تجربه کردیم و به کرات تجربه خواهیم کرد .

    در گذشته جاهایی که بر سر دوراهی می‌موندم انتخاب درستی نداشتم چون فقط و فقط به عقل خودم تکیه می‌کردم و خیلی جاها بدون در نظر گرفتن منطق و اصول ، احساسی عمل می‌کردم حتی بعد از انتخابهام به آرامش نمی‌رسیدم و همچنان با ترس و نگرانی به اتفاقاتی که قراره بیفته ادامه می‌دادم. دیدن نتایج همیشه باعث آزار و اذیتم بود . وقتی متوجه می‌شدم انتخابهای درستی نداشتم مدام خودمو ملامت و سرزنش می‌کردم که چرا نتونستم انتخاب درستی داشته باشم؟!!!.

    با هر بار تجربه کردن همچنان به این روند ادامه می‌دادم چرا که برای خودم این توجیه رو داشتم که اندفعه فرق می‌کنه. این مشکل و یا این موضوع شکلش با قبلی خیلی فرق داره.

    هرچند این توجیهات و قانع کردن خودم در برابر گفتگوهای ذهنی منو به نتایج خوبی نمی‌برد ولی نمی‌دونم چرا همچنان سماجت به ادامه دادن این روش داشتم. به نظرم کوته فکری و ناخردیمو نشون می‌داد. اینکه از یه سوراخ بارها گزیده بشی جای تأسف داره !!!

    آدم عاقل با یه بار گزیده شدن دیگه اون مسیر قبلی رو نمیره . ولی من همچنان به همون مسیر ادامه می‌دادم بلکه نتیجه متفاوتی بگیرم .

    باید در مورد موضوع فکر کنم و ببینم چ راه حلی مناسب‌ و بهتره ؟! و سعی کنم همه ی جوانب رو در نظر بگیرم تا انتخاب درست تری داشته باشم ولی من هیچ وقت این کارو نمی‌کردم. به نظرم خیلی خودخواهانه کارامو پیش می‌بردم به همین خاطر همیشه نتیجه ی عکس می‌گرفتم . همه ی اینها نشون دهنده ی عدم ایمان و عدم اعتماد به نفس و عدم آگاهیم بود.

    خدا رو شکر و سپاس میگم چون این سالها آگاهی خودمو نسبت به این مسائل بالا بردم و تونستم به جایی برسم که آگاهانه و با دلیل و منطق ، عملکرد بهتری داشته باشم.

    در اینکه انسان با همه ی معلوماتش، گاهی مرتکب اشتباه بشه شکی نیست چون اگر قرار بود تو همه ی زمینه‌ها و با وقوع همه ی اتفاقات بتونیم تصمیمات درستی بگیریم جای رشدی برامون باقی نمی‌موند‌. این توجیهی نیست برای فرار از عملکرد درست ، بلکه قانونی هستش که باید باشه تا انسان در مقابل دیدن تضادها و اشتباهات ، بزرگتر و به رشد تعالی تری برسه . آگاهی‌هایی که کسب کردم بر این باور بود که اولاً خودم و احساسات خودم رو بشناسم .

    هر وقت می‌خوام انتخابی داشته باشم اهداف خودمو نسبت به اون انتخاب بالا پایین کنم یعنی مثبت‌ها و معایب اون موضوع رو بنویسم . به سهم و نقش خودم دقت داشته باشم چون خیلی جاها ممکنه تو انتخابها سهم و نقش زیادی نداشته باشم . اینو گفتم از اونجایی که خودم در گذشته خیلی جاها در مورد خیلی از انتخابها که به من ربطی نداشت دخالت می‌کردم و همین باعث سلب آرامشم میشد . یعنی اموراتی تو زندگی هست که به ما ربطی نداره مثل کسب درآمد یا شغل همسرم . مثل رشته ی دانشگاهی و تحصیلی فرزندانمون . مثل خرید یا فروش ملک پدرمون و صدها موضوعات دیگه که با کار کردن روی خودمون و ایجاد تغییرات مثبت متوجه شدیم نباید وارد حد و مرز هیچ فردی حتی عزیزانمون بشیم . اینکه دیگران قراره چکار کنن و چطور باشن ؟ هیچ ربطی به ما نداره !! ما مسئول انتخابهای دیگران بازم تاکید می‌کنم حتی عزیزان و نزدیکانمون نیستیم و قرار نیست اتفاقات زندگیمونو فرد دیگه‌ای رقم بزنه . اگه اینو خوب بفهمیم و خوب درک کنیم خیلی از مشکلاتمون رفع میشه . و تمرکز بیشتری تو انتخابهای خودمون خواهیم داشت . اغلب ما به خاطر نگرانی‌ها و ترسهایی که از آینده داریم تو امورات و انتخابهای دیگران دخالت داشتیم.

    وقتی آگاهی‌هامون نسبت به قوانین بالا رفت با یه تراز ساده از خودمون ، در مقابل موضوعاتی که به ذهنمون خطور می‌کنه می‌تونیم تشخیص بدیم که چقدر این موضوع به من ربط داره و من چ سهمی تو این جریان باید داشته باشم؟! بعد از این تشخیص می‌تونیم انتخاب بهتری داشته باشیم . باید حواسمون باشه که اگه دو راه وجود داره و بین دو راه سردرگم هستیم همه ی جوانب را بسنجیم و ببینیم کدوم با روحیات و توقعات و علایق ما پیوند بیشتری داره . البته یکی از راههای خیلی مهمی که استاد عزیز فرمودن که می‌تونه کمکمون کنه ایمان و توکل به خداوند هستش.

    جاهایی که به بن‌بست می‌رسیم و هیچ تشخیصی نمی‌تونم برای انتخاب داشته باشم می‌تونم اون موضوع رو رها کنم و اجازه بدم خداوند هدایتم کنه . منظور دیدن نشانه‌هایی هستش که می‌تونه از طرف خداوند باشه .

    خود من بارها جای گیر کردم و وقتی که رها کردم از زبون یه فرد دیگه و یا از فرستادن کلیپی از دوستام و یا از رسانه کلام خدا رو شنیدم و متوجه شدم که چ انتخابی داشته باشم بهتره ! اگه هوشیار باشیم ، اگه از صمیم قلبمون چیزی رو به خداوند بسپاریم و ازش درخواست کنیم کمکمون کنه حتماً به یه نحوی پیامشو از زبون کسی یا دیدن چیزی می‌شنویم. همه ی اینها بستگی به این داره که چقدر به خداوند و نشونه‌هاش ایمان داریم و چقدر متوکل هستیم.

    باید تسلیم باشیم و فقط تکیه به عقل منطق خودمون نداشته باشیم . حواسمون باشه که خداوند بهتر و بیشتر از ما می‌داند و خداوند به بی‌نهایت طریق می‌تواند ما را هدایت کند .

    هیچ وقت فریب اینو نخوریم که الان آگاهی‌های ما زیاد شده و خیلی خوب و دقیق ‌میتونیم انتخابهای درستی داشته باشیم .جاهایی که زیادی به مغزمون فشار میاریم و در مورد موضوعی زیاد فکر می‌کنیم بهتره رهاش کنیم و اجازه بدیم خداوند جای ما تصمیم بگیره . از چیزی نترسیم ایمان داشته باشیم که خداوند بیشتر و بهتر از ما حواسش به همه چیز هست و نیازی نیست نگران چیزی باشیم .

    جاهایی که بر سر دوراهی میمونیم به هیچ وجه نباید عجله داشته باشیم . نقص عجله باعث انتخابهای اشتباه میشه. وقتی میخام عجله کنم ، این جمله رو تو ذهنم به خودم یادآوری می‌کنم «به کجا چنین شتابان» صبر کن ! کمی صبور باش ! کمی حوصله به خرج بده ! آروم که شدی مغزت بهتر کار می‌کنه . ذهنت بهتر یاریت می‌کنه . پس عجله بی‌عجله !!!

    موقعه خشم و عصبانیت هم نباید هیچ تصمیمی گرفته بشه باید صبوری کنی تا به یه آرامش نسبی برسی بعد انتخاب کنی که چ کاری انجام بدی بهتره .

    توجه به احساسات و عواطف درونی خودمون هم خیلی مهمه نه به منزله ی اینکه احساسی عمل کنیم . به منزله اینکه به روحیات خودمون توجه داشته باشیم و برای خودمون ارزش قائل باشیم و به خودمون احترام بزاریم تا از جهان حس لیاقت بیشتری دریافت کنیم .

    یه موضوعی که من تا چندین سال قبل به خاطرش همیشه بر سر دوراهی می‌موندم و شک و تردید اجازه ی تصمیم درست بهم نمی‌داد جدایی یا ادامه ی زندگی با همسرم بود .

    تمام نقص‌هایی که بالا توضیحشو دادم تو وجود من بود . یعنی من یه فرد عجول و بی‌ایمان و ظاهراً کسی که هیچ اعتماد به نفس و عزت نفسی نداشت و بدون عقل و منطق درست فقط من باب لجاجت و یا خودخواهی می‌خواست خیلی احساسی تصمیم بگیره .

    از اونجایی که نفرت و رنجش از همسرم باعث شده بود همیشه خشم و عصبانیت تو وجودم باشه بدون اینکه نقصهای خودمو ببینم تمرکزم روی نواقص همسرم بود و با هزار و یک دلیل موجه خودمو توجیه و متقاعد می‌کردم که اگه جدا بشم بهترین انتخاب رو می‌تونم داشته باشم ولی این دستور العملی بود که تا می‌خواستم این موضوع رو جدی کنم ترس وجودم رو می‌گرفت .

    یادمه تو همون سال اولی که با استادعزیز آشنا شدم تو فایلهایی که گوش می‌کردم می‌گفتن قبل از انجام این تصمیم ، ینی جدایی ، بهتره روی تغییرات خودتون کار کنید که با تغییرات خودتون تغییرات بزرگی در فرد مقابلتون ایجاد میشه البته اگه هم مدار هم باشید.

    هرچند این وعده ی استاد برام غیر قابل باور بود اما از اونجایی که اعتماد کامل به استاد عزیز داشتم و نسبت بهشون شناخت کافی پیدا کرده بودم سعی کردم اعتماد کنم و طبق رویه ی ایشون پیش برم .

    اون حس همیشه تو ذهن و همراه من بود منظورم همون جدایی و ادامه زندگی هستش . هر باری که به این موضوع فکر می‌کردم و اتفاقی باعث میشد دوباره تمرکزم روی این موضوع بره ، نشونه می‌دیدم که منو سر جای خودم می‌نشوند . مثلاً تو دورهمی های دوستام یا اقوام چیزهایی راجع به همسراشون می‌شنیدم که اصلاً تو وجود همسرم اون مشکلات رو نمیدیدم . بنابراین دوباره امیدوار به زندگی می‌شدم و احساسم نسبت به همسرم تغییر می‌کرد . شاید باورتون نشه می‌تونم به جرات بگم صدها که چ عرض کنم هزاران بار این اتفاق افتاده . هنوزم که هنوزه میفته شاید الان به ندرت به این موضوع فکر کنم اما همچنان از خداوند نشونه‌هایی می‌بینم که این مرد و این زندگی همون چیزیه ، که باید باشه .

    بنابراین دیگه اون ناهیدی نیستم که به انتخابم شک و تردید داشته باشم . مطمئنم انتخاب درستم ادامه ی زندگی بوده . پس نگاهم رو به خیلی چیزها تغییر دادم . تو این سالها سعی کردم به نقاط مثبت همسرم بیشتر توجه داشته باشم در نتیجه آرامشی بیشتری دارم . دقیقاً هر وقت به هر علتی از همسرم رنجیده خاطر میشم ، همون روز موضوعات و مسائل نا خوشایندی از زندگی دیگران می‌بینم که تو زندگی خودم ندارم ، همین میشه که هر لحظه احساسم تغییر می‌کنه . همین میشه که به داشته‌هام بیشتر توجه می‌کنم و بیشتر سپاسگزار خداوند میشم .

    پس ایمان و توکل به خدا و در هر لحظه چک کردن تمامی مسائل زندگیمون با خدا و هدایت گرفتن ازش ما رو به مسیرهای بهتری هدایت می‌کنه و مهم‌تر از همه باعث میشه هیچ وقت آرامش ازمون گرفته نشه .

    با تکیه به خداوند بزرگ و شناخت کافی از خودمون ‌میتونیم انتخاب‌های درستی داشته باشیم . خیلی وقتا حق به جانب میشیم و حقو به خودمون میدیم ولی بعدن متوجه شدیم انتخابهای اشتباهی داشتیم. پس بهتره عاقلانه‌تر و هوشیارانه‌تر و با ایمان بیشتری انتخاب کنیم تا بعدها تجارب خوبی داشته باشیم و از زندگیمون لذت بیشتری ببریم .

    حواسمون باشه موقعه ای که احساس بدی داریم و مضطرب هستیم هیچ انتخابی نداشته باشیم تا به احساس بهتری برسیم .

    گاهی موضوعاتی پیش میاد که در لحظه باید تصمیم بگیریم من اینجور وقتا یه لحظه چشمامو می‌بندم از خدا میخوام کمکم کنه تا انتخاب درستی داشته باشم بعد همون لحظه هرچی به ذهنم بیاد به زبون میگم و انجامش میدم .نباید مکث کنیم چون دوباره با شک و تردید مواجه میشیم ، باید اعتماد کنیم و با اطمینان خاطر انتخاب کنیم که چ راه یا کاری بهتره ؟

    استاد جونم بعد از خدا ، شما تنها کسی هستید که صدا و صحبتهاتون آرومم می‌کنه .‌

    با جرات و شهامت میگم تمام آگاهی‌های ناب شما ، تو همه ی زمینه ها باعث انتخابهای بهتری برام میشه .

    مرسی که هستید.

    الهی که باشید همیشه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    لایق بهترین ها گفته:
    مدت عضویت: 2116 روز

    استاد عزیزم سلام. خانم شایسته عزیزم سلام

    امیدوارم حالتون عالی باشه. سپاسگزار شما و خانم شایسته هستم برای به اشتراک گذاری این فایل.

    من زهرا هستم.

    استاد اومدم فایل رو ببینم، دیدم اول فایل گفتین اگر کسی سوالی پرسیده که ارزشمند بوده، من فایل براش درست کردم و میلیونها نفر از اون فایل استفاده کردند. من فایل رو همینجا پاز کردم تا سوالمو ازتون بپرسم. شاید یک روزی براش فایل درست کنید و من بیشتر بتونم متوجه مساله بشم.

    استاد، من دنبال یه نظمی هستم توی باورهای توحیدی و اون نظم رو فقط شما میتونید توضیح بدین چون تمام مسیر رو رفتین.

    من وقتی دوره های شما رو کار کردم، اولش فایل های هدایت بیشتر منو جذب کرد، با فایلهای شما باور کردم که خداوند هدایتم میکنه. قبلاها از خداوند هدایت میخواستم ولی گاهی باور داشتم هدایت میکنه گاهی باور نداشتم. برای همین گاهی هدایت میطلبیدم گاهی نه. ولی با فایلهای شما اولین اتفاقی که افتاد این بود که من یاد گرفتم هدایت بخوام و روی خداوند حساب کنم. و این ارتباط و این هدایت خواستن برای همه چیز، انگار باعث میشد من همیشه یادم باشه که خداوند میدونه و من نمیدونم. (در واقع من گوشهام یه سطح تیزتر شدند نسبت به هدایت های خداوند) و هنوز نمیدونستم خداوند سیستمه و کلا ساز و کارش اینه که هدایت کنه همه رو. فکر میکردم بمن لطف داره و منو هدایت میکنه. وقتی ادامه دادم دوره های شما رو و کار کردن روی خودم رو، مدتها طول کشید تا بشنوم که خداوند سیستم هست و من قدرت خلق زندگی خودمو دارم. و وقتی اینو شنیدم تصمیم گرفتم ازش استفاده کنم و شروع کردم روی خودم و قدرت خودم حساب کردن! و بعد از مدتی خسته و کوفته شنیدم از شما که باید همیشه حواسم باشه در برابر خداوند فروتن باشم و بگم من نمیدونم، من نمیتوانم، تو میتوانی.

    استاد، چطوری باید اینکار رو درست انجام داد؟ چطوری بیس باورهای توحیدی رو باید ساخت که نرسه به غرور؟ من چطوری باید این خالق بودن خودم رو همیشه با خودم یاداوری کنم و همینطور اینکه من هیچ چی نیستم در برابر قدرت خدا رو هم. هنوز نمیدونم کجای مراحل تکاملی توحید هستم. ولی تا الان که اومدم فهمیدم که من نمیدونم! من واقعا نمیدونم چطوری باید این توازن رو برقرار کنم. چون تو حالت قبلی که خدا رو یک انسان بزرگ و خفن میدیدم همیشه داشتم التماس میکردم که خواسته هامو بده و اونطوری این امکان وجود نداشت که در برابرش مغرور بشم، ولی الان که باور میکنم خودمم که خالق و خدا بهم این قدرتو داده بسیار در معرض این خطر هستم که به خودم تکیه کنم و یادم بره که همه چیز رو از ارباب دارم.

    استاد، من یک بار بعد از اینکه باور کردم خداوند سیستمه، بیراهه رفتم و اون فروتنی در برابر خدا رو از دست دادم. چطوری بازم بیراهه نرم؟ و مرحله بعدی این تکامل؛ چی هست؟

    میدونم یه روزی به فایلی آماده میکنید، و میگید که مراحلش اینطور هست. و شما بیاید از اول بیس رو اینطور بسازید که بی راهه نرید. مثل همه دوره های دیگه که سعی و خطاها رو شما کردین و ما با استفاده از آموزشهای شما (کمتر) مسیراشتباه رو میریم.

    خیلی دوستون دارم استاد. یه دونه اید.

    بریم سراغ ادامه فایل:

    استاد وقتی میخواستم ازدواج کنم دو راهی خیلی سختی بود و فکر نمیکنم سخت تر از این دوراهی تا الان تجربه کرده باشم. ولی خدارا شکر قبلش با اموزشهای شما خودمو مجهز کرده بودم به توانایی درخواست هدایت از خداوند. یادمه خداوند منو هدایت کرد. به شکل های خیلی عجیبی. و من نمیخواستم باور کنم. شک داشتم. ولی باز به خدا میگفتم خدایا واضح تر بگو. میرفتم پیاده روی اسم کوچه فامیل همسرم بود و من فقط همون لحظه سرمو آورده بودم بالا که اون کلمه رو ببینم روی تابلوی کوچه. میرفتم سوپرمارکت بیسکوییت بخرم برای اولین بار برندی رو میداد بهم که فامیل همسرم باشه. اسنپ میگرفتم میفتاد اشتباهی میفتاد رو یه جای نقشه که فامیل همسرم بود. و من همچنان باور نمیکردم.(نه اینکه من ترجیحی داشته باشم. من قبلش جواب منفی داده بودم و برام سخت بود از حرفم برگردم!!!!) تا اینکه خداوند اینبار از “درون” بمن گفت. و اون موقع من تسلیم هدایت خدا شدم. و حالا سه سال از اون موقع میگذره، و من هربار که زندگی بالا پایین میشد و به چالشی میخوردم؛ خیالم راحت بود چون به هدایت خداوند عمل کرده بودم. و استاد، ممنون شما هستم. من همسرمو بعد از اشنایی با شما پیدا کردم. همه ویژگی هایی که من تو دفترم نوشته بودم رو داره و انگار خداوند مخصوص من شخصی سازیش کرده. باور کنید حس میکنم حتی ویژگی های بدش برای رشد شخصیت من شخصی سازی شده بودند که من قوی تر بشم، زیبابین تر بشم؛ توحیدی تر بشم، مشتاق تر بشم به کار کردن روی خودم. ممنونم ازتون استاد عزیزم که اینقدر دنیای مارو جای بهتری برای زندگی کردین. دوستون دارم.️

    نوش وجودتون باشه این بارون زیبا عزیزانم.

    برم جلسه شش رو دوباره بزنم بر گوش و چشم و قلبم. ️

    دوستون دارم عزیزانم ️️️

    در پناه خداوند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
    • -
      الهام سیاوشی فرد گفته:
      مدت عضویت: 495 روز

      به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم

      سلام استاد عزیزم

      سلام زهرای عزیزم

      طس تِلْکَ آیَاتُ الْقُرْآنِ وَکِتَابٍ مُبِینٍ ﴿1﴾

      طا سین این است آیات قرآن و [آیات] کتابى روشنگر (1)

      هُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ ﴿2﴾

      که [مایه] هدایت و بشارت براى مؤمنان است (2)

      الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ ﴿3﴾

      همانان که نماز برپا مى دارند و زکات مى‏ دهند و خود به آخرت یقین دارند (3)

      زهرا جانم بینهایت سپاسگزارم از خداوند و شما دست خوب و هدایت یافته اش

      خدایا شکرت تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان

      زهرا جان دوست هم فرکانسی کامنت دلنشینت را در جلسه 13هم جهت با جریان خداوند خواندم و با هر کلمه اشک ریختم و لذت بردم از هدایت‌های که خداوند از بینهایت طریق داره بر من واضح تر و زیباتر و لذت بخش تر میکند

      اون جمله زیبا که ما باید از فرکانس های خودمون بترسیم

      الله و اکبر

      گنجینه ای از تمام دوره های مقدس استاد عزیزم هستند .

      میخواستم اونجا برات پیغام بزارم که حسم گفت اون لینکی که گذاشته را هم باز کن

      الله و اکبر

      وقتی وارد شدم و اول کامنت شما خواندم و کلی لذت بردم از نشانه هایی که با قلب سلیمتون دریافت کرده بودین و الان با عزیز دلت در حال رشد و پیشرفت هستی

      خداروشکر صد هزار مرتبه شکر

      زهرا جانم امروز طبق هدایت های خداوند و دیدن نشانه ها و خواسته هایم

      خیلی دوست داشتم مهارت رانندگی آپ را بالاتر ببرم

      چند ساله که گواهی نامه گرفتم ولی ترسها اجازه نشستن پشت ماشین را نمیدهند

      و امروز با خواندن کامنت های دوستان عزیزم قلبم آرام بود و هدایت شدم به قرآن خواندن که آیات بالا برام باز شد و داستان حضرت سلیمان در سوره نمل

      اصلا بطرز عجیبی من آرام شده بودم

      و از خدا هدایت خواستم تا قدم اول را برای این خواسته رانندگی را بردارم و تسلیم بودم و میگفتم من هیچی نمیدووووونم خودت کمکم کن تکاملم را بدرستی طی کنم

      مدتهاست بایکی از دوستانم که راننده هستن گفته بودم هر وقت تونستی بیا با ماشین خودمون چند جلسه کنارم باش

      ولی مشرک نبودم بلطف خداوند

      رها بودم و نچسبیده بودم به اون دوستم

      در گفتگو های درونی ام میگفتم من خدا را دارم اگه از ابن دست نشد بینهایت راه و دستان خوب خدا هستند که کمک کنند

      من باید باورهای توحیدی قدرتمند وجودم را بیشتر و قوی تر کنم

      که خداوند به تنهایی برایم کافیست

      اگه ظرف وجود من بزرگتر شود خداوند همواره مرا هدایت میکند به تصمیمات درست تر

      و آرام بودم ولی خواسته همچنان در وجودم بوده و هست چون نشانه و جهان همه جوره داره بهم میگه مسیرت درسته

      و با نشستن خودت پشت ماشین کلی کارها بلطف خداوند برات راحتر و ساده تر و زیباتر و لذت بخش و آسانتر پیش میرود.

      کلی مستقل تر میشوی و وابسته به غیر نیستی و باید به ذات حقیقی خودت متصل و وابسته باشی

      امروز از خداوند هدایت خواستم تا قدم اول را بردارم

      و نشونه ها کاملا واضح است

      اینکه همسر نازنینم دوست داره با موتور بره سر کار و ماشین را در پارکینگ خونه گذاشته

      امروز صبح که هدایت خواستم

      اولش راستش ترسیدم با اینکه بارها هم نشستم با همسرم

      ولی اینبار که تصمیم بر تنها نشستن دارم اولش ترس داشتم

      همینکه قرآن را باز کردم و خوندم

      اصلا آرامش عمیق و عجیبی تمام وجودم را گرفته بود و همین برایم کافی بود تا من ادامه بدم قدم اول را بردارم

      سوییچ را با توکل بر خدا برداشتم و رفتم پارکینگ و فقط از خداوند هدایت میخواستم و آرامش و همواره تسلیم بودن که من هیچی نیستم من هیچی نمی‌دونم خودت بهم بگو

      نشستم پشت فرمون و بهم گفت خیلی عالیه همین که آرامش داری برای امروز عالیه

      آخه امروز تو تمرین ستاره قطبی ازش خواستم امروز یه درجه بهترم کنه در همه اموراتم

      و خیلی سریع العجابه است جان جانانم

      و بهم گفت نترس من هستم ماشین رو روشن کن و همینجا سر جای خودش دنده عقب و دنده یک رو چند بار تمرین کن

      و بلطف خداوند یه ربع من فقط همین کار را انجام دادم و کلی از ترس‌هام ریخته شده بود و آرام بودم

      و بهم گفت تا همینجا برای امروز کافیه

      همینکه شجاعت داشتی و قدم اول را برداشتی عالیه

      و من را خداجونم با عشق کلی ذوق زده کرد و ایمان دارم که هر روز باید قدم‌های محکم‌تر و کوچک و تکامل یافته تر بر دارم و هدایتها را دنبال کنم

      چون خداوند عاشق منه و از خوشحالی من خوشحال تر میشود از اینکه من لذت ببرم و از نعمت هایش استفاده کنم و شکر گذار ش باشم

      خدایا شکرت من تسلیمم بدون تو هیچی نیستم.

      زهرا جان

      استاد جانم

      مریم نازنینم و تمام دوستان بهشتی ام بینهایت از وجود همگیتون سپاسگزارم.

      خدایا شکرت

      دختر این قسمت دلنوشته هات از زبان خداوند برای امروز من و رشد توحید تر من بوده بخدا که من هدایت شده هستم

      به تمام خواسته های امروزم در ستاره قطبی خداوند با کامنت شما یکجا بهم پاسخ ناب الهی داده

      خداااااااااااجووووونم شکرررررررررت

      تا اینکه خداوند اینبار از “درون” بمن گفت. و اون موقع من تسلیم هدایت خدا شدم. و حالا سه سال از اون موقع میگذره، و من هربار که زندگی بالا پایین میشد و به چالشی میخوردم؛ خیالم راحت بود چون به هدایت خداوند عمل کرده بودم. و استاد، ممنون شما هستم. من همسرمو بعد از اشنایی با شما پیدا کردم. همه ویژگی هایی که من تو دفترم نوشته بودم رو داره و انگار خداوند مخصوص من شخصی سازیش کرده. باور کنید حس میکنم حتی ویژگی های بدش برای رشد شخصیت من شخصی سازی شده بودند که من قوی تر بشم، زیبابین تر بشم؛ توحیدی تر بشم، مشتاق تر بشم به کار کردن روی خودم. ممنونم ازتون استاد عزیزم که اینقدر دنیای مارو جای بهتری برای زندگی کردین. دوستون دارم.️

      در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    سارا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1457 روز

    =================================

    سلام به استاد عباس منش عزیزم

    سلام به استاد شایسته جاااانم

    سلام به رفقای مدار بهشت

    الهی صد هزار مرتبه شکر تا گام آخر مهاجرت پیش اومدم

    و الهی شکر در هر گام ردپا از خودم گذاشتم تا مسیر مهاجرتم مشخص بشه

    استاد شایسته جانم

    ممنونم ازت به خاطر این پروژه که بی نهایت لذت بخش بود

    الهی شکر با این پروژه آماده شدیم برای دوره جدید استاد

    خدایا ازت می خوام با این دوره هم فرکانس بشم و در مدار دریافت آگاهی هاش قرار بگیرم

    استاد عباسمنش عزیزم

    مشتاق و منتظر لانچ دوره جدبد هستیم

    ==================================

    «چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟»

    ++ یکسری از دوراهی ها با توجه به قانون، جوابش مشخصه و میشه یه راهی…. مواردی که آدم رو تو دو راهی قرار میده، بحث احساساته… یعنی می خوایم احساساتی تصمیم بگیریم وگرنه اگر بخوایم منطقی تصمیم بگیریم و نزاریم اون ترس ها و نگرانی ها بر ما غلبه کنن، ما تصمیماتمون مشخص میشه و دیگه دوراهی نیست فقط تو داری دوراهی می کنی… مثل با فلانی شریک بشم یا نه… با فلانی ازدواج کنم یا طلاق بگیرم… فلان رشته یا فلان بیزنش رو شروع کنم… چون نمی تونیم توکل کنیم و از ترس ها و نگرانی هامون بگذریم، میشه دوراهی… پس در دوراهی:

    1. باید دید فارغ از ترس ها و نگرانی ها، تصمیم درست چیه… 2. قوانین جهان کدوم تصمیم رو تایید می کنه مثل قانون تکامل و … 3. کدوم تصمیم به خواسته من نزدیکتر یا خواسته های بیشتری باهاش اوکی میشه… 4. در بدترین حالت از خدا نشونه می خوام و میگم من می خوام به آرامش و حال خوب برسم کدوم درسته؟

    ++ وقتی از خداوند درخواست هدایت می کنی، باید به پیغام نشانه های خداوند اعتماد کنی و آنها را جدی بگیری و عمل کنی!… گاهی نشونه رو دریافت می کنیم ولی چون از قبل ترجیح مون مشخصه، میگیم نه خدا اشتباه کرده یا من نشونه رو خوب درک نکردم… پس اگر از خدا می پرسی باید ترجیح خودتو بزاری کنار و اعتماد کنی و بهش عمل کنی حتی اگر رفتی و ظاهراً جالب نبود، باید به خودت بگی این همون مسیری که من باید می رفتم چون پلن خدا بی عیب و نقص ( همون داستان موسی و خضر) نباید دودوتا چهارتای من بیاد وسط چون من هیچی نمی دونم و از هیچی خبر ندارم… پس نیازِ به توکل و دیگه نباید قضاوت کنیم… هر چند خیلی از جاها نیازی به نشانه نیست… اگه مدام بگی یه نشانه دیگه، ممکنه دیگه نشانه ها ضد و نقیض بشن و دچار تردید بشی

    ++ “هر تصمیمی را گرفتن”، در نهایت بهتر از در تردید ماندن و هیچ تصمیمی نگرفتن است؛

    ++ “در تردید ماندن”، خودش یک تصمیم است البته تصمیمی مخرب که باورهای محدود کننده ات برای شما گرفته است.

    ++ وقتی بر سر دوراهی قرار می گیری به گونه ای که درباره نامناسب بودن مسیر کنونی به وضوح رسیده ای و تحمل حرکت در این مسیر را نداری اما در عین حال ترس و تردیدهای بسیاری برای تغییر این مسیر داری، باید منطق بیاری و این ترس و تردید ها رو حل کنی و مقاومت هات رو کم کنی تا تصمیم درست را بگیری و تا انتها آن تصمیم را اجرا کنی. یعنی در میانه راه خواه تحت تأثیر سرزنش های دیگران یا برخورد با اولین مانع، درباره آن تصمیم به تردید نیفتی و ایمان خود را تا انتها حفظ کنی.

    ==================================

    تمرین:

    در حال حاضر چه تصمیمات به تعویق افتاده ای داری؟ به این موضوع فکر کن که با هر یک روز بیشتر ماندن در این برزخ، چقدر خود را از نعمت هایی محروم می کنی که خداوند قرار است در مسیر تصمیم جدید به شما ببخشد ؟!

    استاد جااااانم

    تصمیم من برای پایان این رابطه ی عاطفی، الان مدت هاست که به تعویق افتاده

    با گوش کردن به این فایل متوجه شدم که در این تصمیم، اصلاً دو راهی نبود

    مسیر کاملا مشخصه

    سالها پیش هم مسیر کاملاً مشخص بود

    اما بی ایمانی من، توکل نکردن های من، ترس ها و نگرانی های من، برام دوراهی ایجاد کرده بود

    و من چون جسارت پا گذاشتن روی ترس هام رو نداشتم اومدم از خدا نشانه گرفتم

    استاد نشانه ها اونقدر واضح هستن که جای هیچ تردیدی نمی مونه

    و خدا هماهنگی های بیرونی رو برام انجام میداد

    هر بار با هر فایل شما که روی سایت قرار می دادید، دقیقاً خدا بهم می گفت کجای ذهنم رو باید درست کنم… کجا ایراد داره… خدایا شکرت که اینقدر فوق العاده ای…

    استاد با هدایت و حمایت خدا اون ترس ها و نگرانی ها کمرنگ شد و جاش رو داد به ایمان و توکل

    حالا دیگه یقین دارم که تصمیم درستی گرفتم

    فقط منتظرم خدا هماهنگی های بیرونی رو اوکی کنه که در بهترین حالت که بی نهایت آرامش و حال خوب باشه، این اتفاق بیفته

    و همین الان هم دارم لذت می برم

    دارم روی رشد شخصیتی خودم کار می کنم

    می دونم که مسیر درسته

    می دونم که خدا داره هماهنگی ها رو انجام میده

    می دونم که خدا دل ها رو برام نرم می کنه

    می دونم که درها باز میشه

    می دونم که کمک ها و امداد غیبی از راه میرسن

    می دونم که بعد از این پریدن و بعد از این تصمیم جسورانه، کلی اتفاق ها و معجزات خداوند تو راهه

    می دونم که خداوند عاشق منه

    خداوند خودش در سوره طلاق وعده خروج از این شرایط رو داده و وعده رزق بغیر الحساب رو داده

    و چه کسی خوش قول تر از خدا

    من روی قول خدا حساب کردم

    من توکل می کنم و حرکت می کنم

    ان شاءالله در بهترین زمان و مکان این اتفاق برام می افته و میام خبرش رو اینجا ثبت می کنم

    دوستــــــــــــــون دارم استاد عباس منش عزیزم

    دوستــــــــــــــون دارم استاد شایسته جااااانم

    ان شاءالله در دوره جدید استاد همدیگه رو می بینیم

    در پناه خدا همیشه شاد و سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    فاطمه پورهدایتی گفته:
    مدت عضویت: 1491 روز

    به نام خدای مهربان

    استاد جانم سلام

    مریم بانو سلام

    گام آخر ،،،،،،،

    من هم هر وقت سر دو راهی قرار می گیرم خیلی از خدا می خوام که هدایت کنه ، یا نشونه بهم بده .

    خیلی وقت ها نشونه میاد یا خود خدا خیلی راحت باهام حرف میزنه گاهی اوقات هم شده نشونه و نگرفتم وقتی اون کار و اشتباه انجام دادم بعدش خیلی واضح درک کردم که بابا خدا بهت نشونه داد ، راه و نشونت داد، چرا نگرفتی ؟؟

    اما دارم یاد می گیرم که اگه اشتباهی می کنم اول خودمو ببخشم و احساس م و خوب کنم و تصمیم بگیرم که هرگز تکرار نکنم.

    خیلی خوشحال و شاد میشم و لذت می برم

    خدایا شکرت اینم از لطف توست

    ما عباس منشی ها داریم هر روز هی بهتر و بهتر میشیم.

    خدایا شکرت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    یاسمن زمانی گفته:
    مدت عضویت: 2396 روز

    به نام خدای هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانو و هم خانواده ای های نازنین،

    خدا رو شکر برای گام آخر این پروژه

    هوراااااا…دوره ی جدید داره از راه میرسه (ایموجی چشمای قلبی)

    خیلی مشتاق هستم و از خدا میخوام کمکم کنه با تعهد این دوره رو کار کنم و نتایج عالی بگیرم.

    الان ساعت 9:11 صبح هست و من باز هم تصمیم گرفتم قبل از اینکه برم سر کار بیام و ستاره ی قطببم رو اینجا بنویسم :)

    خدای من چه منظره ی زیبایی داره واقعاً پنجره ی آپارتمانم، الان داره بارون میاد، برگای درختای نخل یه کمی تو باد تکون میخورن، خیلی آروم و ملایم، همه جا از بارون تر و تازه شده…

    خدایا شکرت که من کاری دارم که فلکسیبل هست و لازم نیست سر ساعت کارت بزنم و کارم رو شروع کنم

    خدایا شکرت که رئیسم خیلی آدم خوبیه و همیشه از ما حمایت میکنه و هرچی برای کارمون بخوایم فراهم میکنه و همیشه نگاه مثبت داره

    خدایا شکرت که یه همکار جدید برام فرستادی که یه آدم بسیار خوش قلب و فوق العاده ست و از وقتی اون اومده کارای من خیلی راحت تر شده

    خدایا شکرت برای اینکه حساب بانکیم پر از پوله و اصلاً نیاز به حساب کتاب کردن ندارم

    خدایا شکرت به خاطر عزیز دلم که وارد زندگیم شد و باعث شد من بُعدِ جدید و قشنگی از زندگی رو تجربه کنم

    خدایا شکرت به خاطر مامان و بابام، خواهرام، خواهرزاده هام و شوهر خواهرهام که هممون باهم روابط نزدیک و صمیمی داریم و از وجود هم لذت میبریم

    خدایا شکرت به خاطر خانواده ی صمیمیِ عباس منش و دوستان فوق العاده ای که اینجا دارم

    خدایا، میخوام امروز میتینگی که دارم خیلی خوب پیش بره و من راضی و خوشحال باشم

    دوست دارم امروز برم باشگاه و خیلی خوب ورزش کنم

    تمام روز با انرژی و سرحال باشم و روز مفیدی داشته باشم

    دیگه داره دیرم میشه، باید برم!

    این فایل رو تا نصفه گوش دادم، من خیلی مواقع وقتی سر دو راهی قرار میگیرم از خودم میپرسم اگر الان استاد بود یا مریم جان بود چیکار میکرد (ایموجی چشمک)

    اون وقت خیلی وقتا جواب برام واضح میشه و همون کارو میکنم :)

    چیکار کنیم دیگه استاد جان…مجبوریم از رو دست شما تقلب کنیم :)

    عاشقتونم (قلب ز)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  8. -
    ریحانه گفته:
    مدت عضویت: 1750 روز

    سلام استاد عزیزم

    سلام مریم جانم

    سلام دوستان عزیزم در پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    خیلی خوشحالم که میتونم بنویسم

    خداروشکر که ازاولین گام باهاتون جلو اومدم

    اگه بخوام خودم رو مقایسه کنم قبل از شروع این پروژه و امروزم که آخرین گام پروژمون بود

    مهم ترینش تغییر احساسم بود

    راستش یجورایی احساسی شدم داشتم به این فکر میکردم چه مسیر قشنگی بود

    چقدر قشنگ خداوند هدایتم کرد

    اتفاقات فوق العاده ای رو تو مسیر این پروژه تجربه کردم بعضی از فایل هارو بارها و بارها گوش میکردم

    تونستم مهم ترین هدفم در این زمان رو پیدا کنم

    چندتا از خواسته هام رو تجربه کنم هرچند کوچک

    دوستدارم خیلی صادقانه بنویسم نه رویایی

    چون فقط در اینصورت که بهم کمک میکنه!

    از یه جا به بعد هرقسمت که میومد دقیقا هماهنگ با اون روز و لحظه ی من بود اینطوری خیلی راحت

    آسان میشدم برای آسانی ها

    اینطوری خیلی بهتر میتونم ذهنم رو‌کنترل کنم

    الان که بهش فکر میکنم احساس میکنم واقعا بزرگ تر شدم.

    سپاسگزارم برای این پروژه(قلب)

    خداقوت مریم عزیز استاد عزیز و همه ی دوستانم

    و خداروشکر برای دوره جدیدمون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 914 روز

    به نام الله مهربان

    سلام به استاد عباس منش عزیزم

    سلام به استاد مریم عزیزم

    سلام به دوستان خوبم

    گام آخر

    چگونه در دوراهی های زندگی راه درست را انتخاب کنیم؟

    استاد احساس میکنم هر روز سر دوراهی هستم یک راه ک منو درگیر زندگی روزمره می‌کنه

    مشغول بچها ،نیازها ،خواسته ها، حواس پرتی و وارد شدن به حاشیه ها

    واردن شدن به حاشیه تمام کسانی ک در اطرافمان هستند و ما باهاشون در ارتباطم.

    و یک راه دیگه ک میگه اگر تمرکزت رو از روی کارکردن خودت برداری اگر هر روز و هر روز دوره هایی که تهیه کردید گوش ندی

    اگر تمرین نکنی اگر استمرار نداشته باشی نتایجت صفر میشن و تو با سر میخوری زمین

    این راه درسته اگر اتفاقهای خوب میخوای اگر میخوای نتایجی ک تا الان گرفتی بزرگتر بشه اگر میخوای روند صعودی زندگیت سریع تر بشه باید هر لحظه و هر لحظه حواست رو جمع کنی

    باید بدونی داری ب چی فکر می‌کنی باید از خودت افکارت احساساتت توی لحظه با خبر باشی

    باید روی خودت و افکارت و اعمالت و همه چیز خودت مسلط باشی

    شرایطی پیش میاد عصبی میشی دلخور میشی حالت بد میشه تصمیم بگیر کدوم طرف میخوای باشی سمت راه مستقیم یا سمت نزول به مدار پایین و پایین تر

    استاد خداوند توی هر لحظه هدایت می‌کنه مگر زمانی ک من دیگ به ندای الهی گوش نمی‌دم من یادم می‌ره ک خودم خالق زندگی ام هستم و شروع میکنم به شکایت

    آره اینجا دیگ نباید منتظر اتفاقات مثبت و عالی توی زندگیم باشم.

    اعتماد به خدا و توکل به خداوند در شرایط که ظاهر نازیبا داره و گوش سپردن ب کلام آرامش بخش الله

    هر نفسی ک میکشم هر لحظه و هر لحظه بیشتر و بیشتر دلم میخواد فریاد بزنم همه چیز توحیده

    همه چیز خداست همه چیز اوست بسپار بهش و بشین عقب اون انجامش میده فقط باور کن اعتماد کن و ایمان داشته باش.

    استاد اصل اینکه اومدم کامنت بذارم برای جمله ای بود ک مریم جان نوشته بودن

    دوره جدید استاد به زودی روی سایت قرار خواهد گرفت چیزی ک دیشب از خداوند خواستم و منتظر دریافتش شدم

    اونقدر ذوق دارم و خوشحالم و سپاسگزار خداوندم ک منو در این مسیر بسیار زیبا و حقیقی قرار داد

    این سایت حقه هر آنچه توش هست حقه

    اینجا همان اهدنالصراط المستقیم

    اگر من نتیجه نگیرم کم کاری منه تمام آنچه در این سایت قرار میگیره یک کتاب هست که پر از درس زندگیه

    از کلیپ ها از دوره ها از فایلها از نوشته های مریم جان ، از کامنت بچها از هر آنچه توی عقل کل توسط مریم جان و سایت پاسخ داده شده همه و همه آنقدر نکته داره ک بتونه تمام لحظه هام رو پر کنه

    من الان در این نقطه از زندگیم فقط و فقط به استاد و سایت باور دارم و دوست دارم ک با همه توانم در این مسیر گام بردارم.

    این گام آخر مهاجرت به مدار بالاتر اولین گام من برای شروع یک زندگی عباس منشی جدید هست.

    با عشق منتظر دوره جدید تون هستم هر چند ایمان دارم همه دوره های شما برای هر لحظه از زندگی هستند و هر روز نکته های جدید و درس های مهم برای من دارند حتی اگر هر دوره رو 100بار دیده باشم در 101بار یک برداشت جدید خواهم داشت.

    خدایا شکرت خدایا سپاسگزارم.

    در پناه الله مهربان باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    مریم شریعت گفته:
    مدت عضویت: 869 روز

    به نام خدای مهربانم

    استاد جان سلام

    خانم شایسته عزیز سلام واقعا بابت این پروژه از شما سپاسگزارم این پروژه خیلی به من کمک کرد و باعث شد تصمیمات نسبتا بزرگی بگیرم تصمیماتی که همیشه در شک و دو دلی بودم شاید به جرات بگم سالها درگیرش بودم

    مریم عزیزم یکی از تصمیماتم این بود که روی توانایی های خودم حساب باز کنم و به قدرتی که خداوند به من عطا کرده توجه کنم و به لطف الله مهربانم شروع کاری رو استارت زدم و چند تا از محصولم رو فروختم و کلی خوشحال شدم تصمیم بعدی که باز هم مدتها بود درگیرش بودم که زمینی داشتیم میخاستیم بفروشیم و میخاستیم زمین دیگری رو بخریم به خیال سود سریعتر و بیشتر و

    همونطور که در کامنتهای قبلی هم گفته بودم ولی زمینی بود که برایمان در آینده بسیار دردسر ساز میشد خداوند نجاتمون داد و این نشانه این هست که من رشد کردم و مدارم بالا رفته تا توانستم ندای قلبم رو واضح تر بشنوم و به اون اعتماد کنم که خدارو شکر این حالت اعتماد به ندای قلبم رو توی این پروژه چند بار تجربه کردم و احساس میکنم چون با جدیت توی این پروژه شرکت کردم و در هر شرایطی کامنت نوشتم نتیجه های خوبی گرفتم و تازه دارم متوجه میشم که چرا استاد تاکید دارند که کامنت بنویسیم و کامنت دوستان رو بخونیم

    تصمیم دیگری که گرفتم که راستش خیلی برام سخت بود مهاجرت از تهران به یکی از شهرهای اطراف تهران هست چون من خیلی وابسته به شهرم هستم خیلی سال پیش که به مدت یک سال از شهرم دور شده بودم هر وقت شبکه 5 رو که اون موقع اخبار تهران رو نشون میداد من فقط گریه میکردم و خیلی زود برگشتم تهران و الان تصمیم گرفتم برای مدتی برم بیرون از تهران تا بتونم به این وابستگی غلبه کنم و باور کنم که محل زندگی هیچ ربطی به خوب کردن حال من نداره و ایمانم رو در عمل نشون بدم و این وابستگی رو سرو سامون بدم و دیگه حرف مفت نزنم

    ولی از دست این نجواهای شیطانی که هر لحظه میاد سراغم کجا میخای بری کل شهر به چشمت آشناست همه کس و کارت اینجا هستن همه میان تهران تو میخای بری این حرفای بیخودی که شیطون میگه ووووووو میگم نه باید برم که البته هنوز کمی مقاومت دارم

    استاد یاد آیه قرآن افتادم که وقتی در حال رفتن به جهان آخرت هستم ملائکه میپرسند چگونه بودی و من میگویم مستضعف بودم و آنها پاسخ میدهند مگر زمین خدا گسترده نبود بله استاد جانم به این کلام خداوند اعتماد کردم و ایمان آوردم و میدانم پیشرفت زیادی در پیش دارم هم معنوی و هم مادی

    و گاهی به خودم میگم استاد با تمام علاقه ای که به پسرشون داشتند ایشون رو راهی ایران کردند و ابراهیمی عمل کردند و ایمانشون رو ثابت کردند که البته استاد هزاران بار ایمان خودشون رو در مراحل مختلف ثابت کردند بعد من نمیتونم از شهرم جدا بشم و دارم سختیهارو تحمل میکنم و این نشانه صبر نیست و نوعی قربانی شدن و تحمل است

    استاد جان اینها که گفتم مواردی بودند که من رو در دوراهی قرار داده بودند و سالها من در جنگ و ستیز با اونها بودم در حالی که به قول استاد جان پاسخ کاملا مشخص بود که کدام راه رو برم ولی من بخاطر یک سری باورهای محدود کننده و تعصبات بیجا مقاومت میکردم

    خدارو سپاسگزارم که تونستم در این پروژه عظیم معنوی شرکت کنم و به لطف الله مهربانم عمل کنم

    خدایا شکرت که نوید در

    سایت قرار گرفتن محصول جدید داده شده و انشاءالله به لطف الله مهربانم بتوانم در مدار تهیه آن قرار بگیرم

    از دور روی ماه استاد و مریم جان را میبوسم

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: