مصاحبه با استاد | چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟ - صفحه 2

294 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    غزل عطائی گفته:
    مدت عضویت: 2395 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان .

    سلام خدمت استاد عباسمنش عزیزم . مریم جان شایسته و دوستان متعهدم.

    یه تشکر ویژه میکنم از مریم جان ‌شایسته که نحوه کار کردن خودشون رو هم در این فایل ارزشمند توضیح دادن . من واقعا یاد گرفتم . در حین صحبت ایشون داشتم بررسی میکردم تا ببینم من چطوری روی دوره ها کار میکنم و چقدر میتونم خودمو ارتقاع بدم .

    یه نکته جالب اینه که ما همیشه درباره ادما فکر میکنیم که چون اون آدمه خیلی موفقه خیلی ثروتمنده و خیلی روابط عاطفی فوق العاده ای داره دیگه تضادی براش پیش نمیاد . با خودمون میگیم اون که دیگه نباااید مسئله ای داشته باشه !

    مثلا من گاها درباره مریم جان اینطوری فکر میکردم که دیگه ایشون که با استاد عباسمنش زندگی میکنن . دیگه ته ته خوشبختی هستن دیگه . نمیدونم چرا توی ذهنم این بود که دیگه واقعا تضادی وجود نداره برای ایشون . اما با صحبتهاشون برام یادآوری شد که تو توی هر سطحی که باشی قطعا برات تضاد پیش خواهد آمد. اگر دیدی یه مدت تضادی نبود به مسیرت شک کن. چون که تو مسیر رشد باید چالش وجود داشته باشه و بازهم درهر سطحی که باشی با کار کردن روی خودت مسیر هموار تر میشه و نتایج هم بزرگتر میشن.

    استاد عزیزم .من فکر میکنم از فضل خدا یکی از شاگرد زرنگاتونم . البته که خیلی فاصله فرکانسی هست تا به سطح آگاهیهای شما برسم و در عمل هم اجراشون کنم اما الان با شنیدن صدای جان‌بخشتون و بررسی آگاهی و عملکرد خودم داشتم جلو جلو به پاسخ سوالی که پرسیده بودن جواب میدادم . هرجمله ای که توی ذهنم میومد شما همونو بیان میکردین . اینم بعد از لطف خدا مدیون شما و آموزه هاتون هستم .

    استاد دقیقااا شما درست میگید. من به شخصه قبلا منتظر بودم خدا راه راستو به سمت من کج کنه . یعنی هدایتی که میخواستم این بود که خدایا من میخوام این راهو برم چون دوست دارم . ولی اون راه هم به نظر درست میاد حالا به نظرت من راه اولو برم یا دوم ؟( درصد خواستن راه اول در ذهنم خیلی بیشتر بود .)

    بعد نشونه میذاشتم . مثلا وقتی نشونه نمیومد فال حافظ میگرفتم میگفتم اگر خوب اومد راه اولیو میرم اگر بد اومد راه دومی رو میرم . بعد بد میومد . میگفتم نه نشد😆حافظ سرش شلوغه یبار دیگه میگیرم شاید واضحتر بود . بعد انقدر به این کار ادامه میدادم که کلا دچار سردرگمی میشدم و اقدام نمیکردم.

    گاهی هم میدونستم راه درست چیه ها ولی توی دوراهی میگفتم خدایا تو بهم نشونه بده . بعد به اون راه اشتباهه ادامه میدادم

    میدونید استاد ، من فکر میکنم ما وقتی از خودمون بپرسیم قلبمون بهمون پاسخ میده‌ که راه درست کدومه. و وقتی که دقیقا همونطور که شما گفتید روی کاغذ بنویسیمش و معایب و مزایاش رو مشخص کنیم و طبق قانون بررسیش کنیم دیگه جای نشونه نمیمونه چون همه چیز کاااملا واضحه‌.

    من میخوام یه تجربه بگم . یه دختری توی شهرمون بود که خیلی آدم حسابی بود و من همیشه دوست داشتم که باهاش دوست بشم . همه شرایط یه طوری پیش رفت که ما باهم دوست شیم و توی یه استارتاپی باهم همکاری کنیم . اولش همه چیز خوب پیش میرفت تا این که من اولین نشانه هارو دیدم

    نشانه اولی بهم میگفت تو نباید با این همکاری کنی‌

    اما ادامه دادم و همش هم برای خودم توجیه میاوردم . خیلی جالبه که بعد از مدتی همه نشانه ها بهم میگفتن نه ! اما چون میترسیدم از اینکه نکنه دوستیمون به هم بخوره تا میومدم حرکت کنم یه اتفاقی میفتاد که نمیشد . در واقع خداوند منو به اون مسیری هدایت میکرد که خودم میخواستم . چون برای خداوند فرقی نداره که من به کدوم مسیر برم . اون منو هدایت میکنه به هرمسیری که خودم بخوام . خلاصه این همکاری دوسال طول کشید . جالبه که من با خودم میگفتم غزل تو باید قطع همکاری کنی دیگه دنبال چه نشانه ای هستی ؟ اما توجیهم این بود که نه من میخوام ازش یاد بگیرم . در نهایت اقدام کردم قبل این که اون پتک بزرگه بخوره تو سرم . نه خیلی زود نه خیلی دیر … دقیقا بعدش وارد مسیر خودم شدم . مسیری که عاشقش بودم همیشه و بعد از اون مسیر هدایت برام روشن تر شد و اصلا من فکر میکنم بعد از اون یه اتفاقایی افتاد که من یکم بیشتر توحیدو درک کنم. اتفاقا امروز هم قبل این که به شما گوش بدم داشتم به اون دوستم فکر میکردم و با خودم میگفتم اون اتفاق دقیقا باید میفتاد تا من مسیرم تغییر کنه . درسته اون موقع به نشانه ها عمل نکردم اما خیلی رشد کردم به خاطر اون حال بدی که بعد نشانه های بزرگتر بهم دست داد و من قانونو بهتر درک کردم . استاد انقدر خوشحالم به خاطر درک جدیدم درباره توحید که توی همه کامنتا و نوشته ها و توضیحات و همصحبتیهام درباره ش میگم …

    به نظر من وقتی که آدم وصل باشه به جریان هدایت ، حتی اگر مسیر هدایت اون چیزیو نشون بده که به نظر من خوب نیست و حتی اگر اتفاق خوبی هم نیفته ، دقیقا اون مسیر درسته چون باعث میشه من رشد کنم و بهتر قوانین رو درک کنم و تجربه های تلخ به دست بیارم تا هرگز یادم نره .

    من سال ۹۸ تصمیم داشتم مهاجرت کنم . خیلی برام سخت بود این کار . من اونموقع با یک نفر کار میکردم از راه دور . که میخواستم همکاریمو ادامه بدم چون به نظرم ایشون خیلی آدم قانون مندی بودن و ایشون من گفته بود که اگر میخوام رشد کنم حتما مهاجرت کنم و اگر این کارو بکنم ما همکاریمونو ادامه میدیم وگرنه تمومه. اما از مهاجرت میترسیدم چون تاحالا از خانواده م دور نشده بودم . یادمه که اون موقع به خدا گفتم خدایا من تصمیمم اینه حالا میسپرم دست تو تو خودت منو هدایت کن به اون مسیری که درسته و بهم نشونه بده . استاد دقیقا یک ساعت بعد یک فایل صوتی به دستم رسید به نام هدایت . که در اون گفته بودین اگر تو داری مسیر درست رو طبق قانون میری و اتفاقایی میفته که باب میلت نیست اون اتفاقا قطعاااا بهترین اتفاق هستن و پیش برو و ادامه بده .

    میدونید من به این نتیجه رسیدم که من نباید مسیرو مشخص کنم . من فقط باید هدف رو مشخص کنم و بگم خدایا منو از هرمسیری که میخوای هدایت کن .من باید به جریان زندگی و هدایت خدا وصل باشم . هی ایراد نگیرم که وای چرا اینطوری شد چرا اونطوری شد . هی نخوام خودم مسیرو دست کاری کنم .

    من دیروز یه مستندی دیدم که در اون باااز هم یاد صحبتهای شما افتادم که در جلسه اول قدم ۶ دوره دوازده قدم گفته بودین درباره هدایت .

    اصلا ما وصلیم به اون جریانی که داره کللل جهانو هدایت میکنه هیچ فرقی هم با موجودات دیگه ی عالم نداریم . تنها تفاوتمون اینه که اونا هی تحلیل نمیکنن که کدوم مسیر میتونه بهتر باشه .چند روز پیش هدایت شدم به دیدن یه پستی توی اینستاگرام که درباره افرادی بود که تغییر جنسیت دادن . یکی از بازیگرای تاتر ایرانی هم بود که ایشون سال ۸۶ تغییر جنسیت دادن .خییییلی جالب بود. میخوام درباره داستان هدایت بگم که چقدددر دقیق عمل میکنه. ظاهرا اگر سطح هورمون تستوسترون در بدن یک نوزاد بیش از یک مقدار معینی باشه از نظر علمی اون نوزاد حتی اگر دارای اندام دخترانه باشه پسر معرفی میشه اما چون شکل ظاهری هم مهمه دیگه بر این اساس شناخته میشه. ایشون که اسمشون سامان ارسطو هست از بچگی احساس میکردن که شبیه به بقیه دختربچه ها نیستن همیشه دنبال این بودن که لباسها و کفشهای پدرشون رو بپوشن یا تیپهای پسرونه بزنن .تا اینکه در بزرگسالی عمل تغییر جنسیت رو انجام میدن. حالا بعد از چندسال که ازین عمل گذشته ظاهر ایشون کاملا یک ظاهر مردانه ست. حالت چهره ، هیکل ، ریش و… .این نشون میده که وقتی تو مسیر درست قرار بگیری همه چیز تنظیم میشه و به حالت اصلی خودش برمیگرده حتی اگر الان نشانه ها خیلی کم باشن یا اصلا منطقی به نظر نرسن. من با دیدن ایشون بازهم به این نتیجه رسیدم که خدا داره هرلحظه هدایت میکنه و مارو تو مسیر درست قرار میده . اما ما در صورتی حسش میکنیم که هی نخوایم توجیه کنیم تصمیمات خودمونو و به راهی که خودمون فکر میکنیم درسته بریم . وقتی وصل باشیم خودش در کسری از ثانیه مسیرو باز میکنه . راهو نشون میده . خیلی هم واضح این کارو انجام میده دیگه دوراهی ای نمیمونه در این صورت. . اما زمانی نشانه ها ناواضح میشن که ما خودمونو بزنیم به اون راهی که نخوایم متوجهش بشیم یا اینکه احساسمون بد باشه .استاد من یاد گرفتم که اگر نتونستم احساسم رو کنترل کنم اگر قرار بر این بود که یک تصمیمی بگیرم حتما صبر کنم و اقدامی انجام ندم تا احساسم بهتر بشه . چون نشانه ها کاملا اشتباه راهو نشون میدن وقتی احساسم بد باشه. وقتی احساس به حد نرمال برسه دوباره وارد مسیر هدایت میشم و نشانه هارو واضح تر دریافت میکنم.

    استاد شما همیشه دقیقااا میزنید تو خال . همیشه درست میگید و من چقدر خوشحالم که از فضل خدا شاگرد شما بودن روزی زندگیم شده . ممنونم به خاطر فایل ارزشمند امروزتون که باعث شد من بیشتر فکر کنم و قانونو بهتر درک کنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
  2. -
    اکرم مهدی گفته:
    مدت عضویت: 1216 روز

    به نام خالق هدایتگر

    سلام خدمت استاد عزیز ومریم جان ودوستان عزیزم

    خدا را شاکرم که توانستم این فایل زیبا را بشنوم واز استاد سپاسگزارم 😍😍😍

    من زمانی نیاز داشتم که برای موضوعی به نزد پزشک برتر وماهری بروم برای کار درمانی که مد نظر داشتم وزمانی که نمی دانستم بین چند دکتر کدام را انتخاب کنم به خدا گفتم خدایا من نمی دانم کدام دکتر را انتخاب کنم تومرا به راه درست ودکتر که بالاترین مهارت را دارد هدایت کند وزمانی که داشتم درمورد آنها تحقیق می کردم هدایت شدم به کامنت هایی که بیماران دکترها توی سایت قرار داده بودند وبدین ترتیب از روی کامنت بیماران دکترها ، ماهرترین پزشک برای من واضح شد 😍😍😍😍

    ومورد بعدی امروز صبح که بیدار شدم از خداوند خواستم که در مورد وضعیت شغلی من تغییراتی برای من اتفاق بیفتد ووضعیت شغلی من که در حال حاضر رسمی نیستم وامنیت شغلی ندارم تبدیل به شرایط بهتری بشود

    وبعد از حدود ۳یا۴ ساعت یک نفر با من تماس گرفت از همسایگان که علت تماس هیچ ربطی به خواسته من نداشت ولی بعد از آنکه حرف مورد نظر خودش را زد .

    درمورد شرایط کاری کنونی خودش وانتقال گرفتنش صحبت کرد وبا سوالاتی که درمورد شرایط کاری خودم ازش پرسیدم که چه جوری می تونم به روشن شدن شرایط کاریم ورسمی شدنم سرعت ببخشم ،گفت که من هم ۸سال پیش وضعیت شما رو داشتم ولی بعد از طی کردن یک سری مراحل اداری ودرخواست های دادرسی تونسته نیروی رسمی ارگان مورد نظرش بشه ومن امروز دقیقا معنی هدایت خداوند را با تمام وجودم احساس کردم که اگر می خواهی شرایط کاریت تغییر بدی باید خودت بلند بشی واقدام کنی ومراحلش هم که خدا بهم الهام کرد وبا صحبت با این همسایه عزیز که دستی از دستان خدا بود راه برایم روشن شد .

    😃😃😃😃😃😃

    الهی شکرت خدا جون که به بندگانت کمک می کنی به خواست هاشون بر سند.

    دوستان عزیزم ممنون که کامنت منو خواندید درپناه خداوند هدایتگر هرروز در مسیر سعادت وموفقیت در تمام ابعاد باشید 😘😘😘😗

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  3. -
    Pari گفته:
    مدت عضویت: 2826 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم بانوی مهربون

    من یه مدته تو دوراهی بزرگی هستم دوراهی بعنوان مهاجرت کنم یا نکنم البته مهاجرت کردن یکی از اهداف من هست ۶ ماه پیش وقتی از کاری که بهش خیلی علاقه داشتم اخراج شدم همون موقع خواستم تصمیمو قطعی کنم بعد با خودم‌گفتم شاید دارم بخاطر فرار از ناراحتی میخام اینکارو انجام بدم براهمین بخودم فرصت دادم حالم خوب شه با اعتماد به نفس با ایمان قویتر اینکارو انجام بدم اونموقع از خدا هدایت خواستم منو به سمت فایل عزت نفس هدایت کرد از ۶ ماه پیش شروع کردم به کار کردن رو عزت نفسم و باورام یک ماه نشده اونکاری که میخواستم مثل یک معجزه برام جور شد یک کار پاره وقت با همون حقوقی که در کار سابق میگرفتم اما تمام وقت

    با همکارانی بسیار محترم که همه باهم دوستن کلی هم وقت دارم که رو خودم کار کنم

    الان بعد از ۶ ماه یکی از فایل های استاد رو گوش دادم در مورد نتایج دوستان از آموزه های استاد همون پسر ۱۷ ساله که تنهایی و فقط و فقط با توکل به خدا مهاجرت کرد دو سه روز بعد اومدم سایت دکمه مرا به سمت نشانه ام هدایت کن رو زدم یک فایلی اومد من سریع اولین دیدگاهشو که خوندم راجب مهاجرت بود بعد دو سه تا آیه در مورد حضرت موسی ایمانش به خدا و توکل مطرح شده بود

    دوباره بفکر مهاجرت افتادم خیلی شوروشوق داشتم

    راه های اقامت گرفتن رو امتحان کردم تحصیلی کاری توریستی و خرید ملک اما راه ها بسته بود

    گفتم دست خالی میرم فقط و فقط با ایمان به خدا

    موضوع رو که با خونوادم مطرح کردم با مخالفت شدید خونواده روبرو شدم طوریکه از وقتی که مطرح کردم پدرم با من صحبت نمیکنن مادرم همش مریضه

    پدرم گفتن یه دختر تنها بی کس و کار میخایی بری چیکار کنی بیا برو ازدواج کن با شوهرت هر جا دلت خواست برو استاد شما تو این فایل گفتین منافع و مضرات تصمیمتونو بنویسین کمترین منفعت تصمیم من اینه از افرادی که افکار محدود کننده دارند جدا میشم استاد یه حسی بمن میگه باید برم و اونور انقدر موفق باشم که به همه ثابت کنم یه دختر اگر فقط خدارو داشته باشه میتونه از خودش مراقبت کنه میتونه موفق بشه

    استاد عزیزم دیروز پدر جان بمن اولتیماتوم دادن اگه رفتی برنمیگردی مادرتم حق نداره حتی یکبار اسمتو

    تو این خونه بیاره بمیری بهتر ازینه بری و آبروی منو ببری چون حرف مردم براش مهمتره .

    نمیدونم استاد واقعا مردد شدم یه ترسی اومد تو دلم اگه برم موفق نشم اگه اون تصوری که دارم غلط از اب دراومد چی من تو عقل کل هم موضوع رو مطرح کرده بودم در مورد هدایت یا نشونه

    که ایا نشونه ای که میبینم واقعا نشونه هس یا بخاطر تمرکزم رو اون موضوع هس نمیدونم که

    ولی برای آخرین از خدا هدایت و نشونه میخام هر چی گفت همون کار رو انجام میدم

    استاد سپاسگزارم از شما و مریم جان عزیز که ما رو آگاه میکنین و هروز آگاهتر 🌷🌷🌷🌷

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      پریسا شعبانی گفته:
      مدت عضویت: 2656 روز

      سلام دوست‌عزیزم

      واقعیتش این تصمیمات ب‌نحوی هست‌که فقط خودت میتونی انجامش بدی

      فقط یاد‌ دو ‌مثال از استاد افتادم یکی شرایط خانم بود ،‌ و یکی شرایط خود استاد

      شاگرد‌استاد‌ک ی خانم بود‌ مثال ۱۰ سال پیشه ک تو قانون آفرینش گفته شده دوست داشت بره فرانسه و چون‌ تک دختر بود با‌مخالفت‌شدید‌خانواده مواجه شد فکر کنم کرد بودش ایشون رفتن پیش استاد و‌که داستانم اینطوریه و من میخام‌موفق بشم اما خانوادم نمیزارن

      استاد‌هم گفتن تو‌کاری ب این‌چیزا نداشته باش تو‌طرف خودت و‌انجام بده 👌

      حال خودت و‌خوب کن هر چیزی حالا

      توجه ب‌نکات‌مثبت‌خانوادت ,از همینجایی که هستی خوشحال باشی،

      شاگردشون بعد از دو هفته اومد پیش استاد که غیر قابل قبوله پدرم گفت کجا باید‌بریم‌ که من‌رضایت بدم‌تو‌میخای بری .

      یکی دیگ‌ هم‌ خود ‌استاد‌ داشت‌ کار و‌زندگی‌و‌تعطیل میکرد‌که بره بندرعباس با اینکه تازه ازدواج کرده بود همه مخالفت کردن

      و پدرشون گفت همینجوری رفتی همینجوری هم بر میگردی

      و ایشون گفت من‌ میرم که موفق بشم و‌تمام‌پلها رو‌خراب کرده بودن و فقط با دید پیشرفت رفته بودن

      در کل ب نظر من ب عنوان یک خانم ما نباید انتحاری عمل کنیم که نه فقط خدا و‌بسم الله بهرحال ما داریم زندگی میکنیم

      زندکی مادی و باید طبق شرایط خودمون پیش بریم

      اگه حالا خانواده براتون مهم نیست بازم بسم الله

      همه چیز بستگی ب شرایط خودتون داره

      هیچ‌چیزی از قبل مشخص نیست

      اسمون‌ایران و‌ امریکا یکی هست اگه اینجا ب موفقیتهایی رسیدی ۱۰۰٪اونجا هم میتونی

      اگه اینجا صفری از امکانات استفاده کن‌امکانات رایگان غذا خونه روابط

      بزرگتر ک شدی برو‌

      باور کمبود و‌ حذف کن

      و پیشنهاد میکنم فایل های مصاحبه با آزاده رو‌گوش‌کنی

      پریسا شعبانی از آمل

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سحر صدیقی گفته:
    مدت عضویت: 1461 روز

    بنام خالق زیبایی ها

    و سلامی خدمت استاد جانان و خانم شایسته نازنین.

    ابتدا به چند نکته مثبت این فایل زیبا اشاره میکنم،

    مسیر بسیار زیبا و سرسبز و رویایی که در حال حرکت در آن هستید،آنقدر منو به وجد آورد که حتی از همان پنجره گوشه سمت راست استاد که منظره بیرون قابل مشاهده بود ،دقیقا مثل این بود که دارم تو همان جاده ی ،آسفالت و سرسبزی که استاد از اون حرف میزنند دارم حرکت میکنم.

    تمیزی هوا و پاکیزیگی این ایالت فلوریدا واقعا قابل تحسینه.. و باراش باران ،این رحمت پاک الهی تمیزی و طراوت و سر سبزی این ایالت و صد چندان کرده و خدا را هزاران بار سپاس بابت این همه نعمت و زیبایی.

    نکته مثبت دیگه اینه که استاد گفتند در راه رفتن به یک مهمانی هستند،و من نگاهم دوخته شد به ظاهر آراسته استاد و خانم شایسته که در عین سادگی ،چقدر زیبا و بسیار شیک لباس پوشیدن و چقدر در آرامش دارن میرن مهمونی.واقعا تحسین میکنم این همه سادگی و زیبایی که هم در ظاهر و هم در باطن هویدا و مشخصه.

    و یک لحظه یاد مهمانی رفتن های خودمان در ایران افتادم که چقدر با استرس و نگرانی آماده میشویم و بعضا چقدر تیپ ها نامتعارف و عجیب غریب و آرایش های غلیظ میکنند واسه یک مهمانی ،انگار اون مهمانی بیشتر ،یک شو هست واسه اینکه خودشونو در معرض دید دیگران قرار دهند و هیچ لذتی هم نمیبرند از اصل داستان.

    و بریم سراغ موضوع سوال فایل:قرار گرفتن در سر دوراهی

    واقعا بعضی مواقع این شرایط دو راهی سخته و گاها گاهی اوقات انتخاب بین خوب و خوب تر هست و گاهی اوقات انتخاب بین خوب و و به ظاهر بد هست.و گاهی اوقات هم بقول استاد ما نمیتوانیم کنترل ذهن داشته باشیم و نمیتوانیم اجازه دهیم طبق ایمان ،هدایت بطلبیم.

    گاهی اوقات،نشانه ها خیلی واضح هستند،منتها ما آنقدر درگیر نتیجه انتخاب هستیم که چشمهایمان روی نشانه ها کور میشه و نمیبینیم و فکر میکنیم نشانه ایی نیست.

    و چقدر زیبا گفتند استاد عزیز،اونجایی که میگویند:

    انتخاب ما و ترجیح ما مشخص هست و انتظار داریم نشانه اییی که دریافت میکنیم مطابق اون ترجیح ما باشه،که اگه نباشه تو ذوق ما میخوره و مجدد درخواست نشانه میدهیم بخدا.گویی خدا نشانه اشتباه فرستاده،و این جای داستان یکم مزحک بنظر میرسه چون هم درخواست نشانه داریم هم ترجیح خودمان مهم هست.پس دیگر هدایت خدا به چه کار آید اگر انتخاب ما آن چیزیست که با نشانه خدا مطابقت نداره.

    خدایی که همیشه به بهترین نحو ممکن هدایتمان کرده،چطور ممکن هست سر این دو راهی که در نظر ما سخت هست و در نظر خدا آسان،آن موقع خدا نتواند نشانه اییی واضح بفرستد.ما انسان هایی که تا همینجای خدا،فقط با هدایت های خدا تا اینجای مسیر آمده ایم و خود را به جریان هدایتش سپرده ایم و اعتماد کرده ایم به این جریان هدایت.

    یادمان باشد ،حتی سخترین انتخاب ها،در نظر خدا بسیار سهل است و ما فقط باید طبق همیشه به خدا اعتماد کنیم .مصداق همان آیه انی مع العسر یسرا.

    دید ما محدود هست و دید خدا وسیع است و محیط ،پس اعتماد کنیم که او راهی را میبیند که ما فقط نهایت تا چند متری جلوی پایمان را میبینیم.

    نکته بعدی که خیلی برام جالب هست،تسلط کامل خانم شایسته به همه دوره ها و فایل هاست.

    آنقدر مسلط هستند که دقیقا میدانند جواب کدام سوال در کدام بخش کدام محصول هست،و این فقط نشان دهنده از متعهد بودن ایشان هست.تعهدی که ایشان را به چنان تسلطی اشراف نموده که میدانند جواب سوال خودشان در کدام بخش محصولات و سایت هست.من واقعا تحسین میکنم خانم شایسته عزیز را و الگویی هستند برای من در تعهد و عمل کردن.

    و چقدر مسیر آسان میشود با همین یک تعهد به ظاهر ساده اما بسیار کارساز و راه گشا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  5. -
    بهار گفته:
    مدت عضویت: 1680 روز

    بنام الله هدایتگرم💚🌱

    سلام به همگی وبه استادِ فوق العادم و خانم شایسته عزیزم🙂

    ماشالله هروز جوانتر و خوشتیپتر ،چقدر رنگ پوستتون زیباست عالیه☺

    الله مهربانمو سپاسگزارم به خاطر شما دو گوهر ناب❤ و به خاطر این مسیر سر سبز و باران زیبا با یک ملودی ارامش بخش در این مکان بهشتی.

    همیشه این سوالات و این اگاهی های ناب رو کسی متوجه میشه که حداقل یک بار در باره موضوع مورد نظر یک قدم رو برداشته باشه و رفته باشه تو دل ماجرا حالا میخاد هر هدفی باشه.

    یعنی سر دوراهی قرار گرفته باشه و بخاد راه مورد نظر رو انتخاب بکنه.

    من وقتی مطمئنم تو مسیر درستی هستم و به اندازه کافی رو خودم وذهنم کار کردم تا جای که بتونم قانون رو درک کنم، خیلی واضح متوجه میشم مسیر درستو که گاهی هم همین راه درست ممکن بوده به قول استاد به ظاهر و از دید من اون چیزی نبوده که من میخاستم

    ولی چون توکل داشتم و به خداوند اعتماد کامل رو داشتم با ادامه مسیر و حتی پایان مسیر متوجه شدم که چقدر به نفع من بوده و بهتر از این نمیشده،

    که همیشه یه چیزی رو خیلی خوب متوجه شدم به خاطر همون زیر پا گذاشتن احساسات بوده که مسیرو واسم روشن کرده به شرط اینکه مثل سیستم یعنی مثل خدا عمل کرده باشم به دور از احساسات و منطقی،

    چون جلوی خوب دیدن و درست انتخاب کردن منو همین احساسات میگیرفته که اون کارو یا به تعویق میندازم یا رهاش میکنم که فقط باید تحملش کنم که خودش کلی ادمو میندازه تو مسیر های تضاد..

    اصلا همین تو برزخ گیر کردنه ،یعنی سریع و صریح تصمیم نگرفتنِ که باعث میشه حتی جنس فرکانسات و باورهای درستت عوض بشه و بیشتر اذییت بشی

    این تصمیم گیری انقدر باید محکم و قوی و با اعتماد بنفس باشه که همین جسارت باعث میشه جهان بیشتر تورو هُل بده به تصمیمات درستر،و دقیقا متوجه میشی این راه یک راه بیشتر نداره و دقیقا تو خودت داری دو راهیش یا چند راهیش میکنی،چقدر عالی گفتین استاد☺

    دقیقا به قول شما این توکل و اعتماد به خداوند کارو خیلی راحتر میکنه،من خودم یک ماه پیش یه تصمیم مهم باید میگرفتم به لطف خداوند قبل از اینکه وارد اون تصمیم مهم بشم و از خدای خودم یعنی از این انرژی عظیم وسیستمی نشانه بخام با اسب زیبای شما آقای برونی😍 من هدایت شدم به مسیر درستم،خواب دیدم برونی با سرعت خیلی خیلی زیاد و پر انرژی و خوشحال میدوعه که حس خیلی خوبی بهش داشتم و با خوشحالی فقط صداش میکردم که فرکانسی متوجه میشد وقتی از خواب بیدار شدم همون لحظه صدای اذان اومد و گفتم این باید یه نشونه عالی باشه واسم که کلمه (سریع) بهم گفته شد،که چند روز بعدش متوجه شدم نباید زیاد زمان از دست بدم و منتظر کسی نمونم،و دقیقا دیدم چقدر راحت هدایت شدم چون ایمان و اعتماد و توکل واقعی داشتم به خداوندم.

    🍃پس وقتی ما نخوایم چیزیو تحمل کنیم درستر تصمیم میگیریم

    وقتی که ما میدونیم با اون تصمیم به بهتر شدن زندگیمون کمک میکنیم و احساسی عمل نکنیم متوجه میشیم درستر هدایت میشیم🍃

    این فایل خیلی باارزشه مثل تمام فایل های دیگه و به قول خانم شایسته وقتی اون دفترو خودکارتو میزاری جلوت و ثانیه به ثانیه صحبتهای استاد رو مینویسی تا اینکه گوش میدی فقط، فرقش خیلی زیاده.

    انگار بیشتر متوجه اگاهی ها میشی و من این کارو مدام انجام میدم و دلیل یکی از موفقیتهای زودم هم ،همین نوشتنِ و مدام تکرار کردنشونه.

    خدای مهربونمو سپاسگزارم به خاطر امروزِ قشنگم

    استادشما بینظیری🤗😘

    الهی بینهایت شکر که شماهارو داریم

    همگی در پناه الله مهربان🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  6. -
    مینو گفته:
    مدت عضویت: 1501 روز

    با نام و یاد پروردگار یکتایم که هوالعزیز و الرحیم است ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

    سلام و درود بی پایان به استاد گرانقدرم و خانم شایسته بانوی گرامی و عزیز

    😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘

    و سلام به همه ی دوستان نازنینی که با خوندن کامنتهاشون کلی نکته یاد می گیرم و به نوعی درس استاد رو برام قابل فهم می کنند

    😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍

    استاد عزیزم

    جواب دادن به سوال این فایل برای من خیلی راحت بود چرا که در دوره ی بی نظیر و ارزشمند دوازده قدم یادش گرفته بودم و چقدر در این یکسال به من کمک کرد و من تازه دارم می فهمم که وقتی از مسیر مستقیم ، مسیری لذت بخش که سوت زنان طی میشه صحبت می کنید یا وقتی می گفتید بر دوش خدا سوار بشید و اجازه بدید خداوند کارها رو براتون انجام بده یعنی چه

    دقیقا من همین چند روز پیش از همین نشانه گذاری ها استفاده کردم و چقدر عالی جواب گرفتم

    هرچند بارها و بارها ازش استفاده کردم

    استاد جان به لطف پروردگار عزیزم و آموزه های بی نظیر شما چه در دوره ی دوازده قدم و فایلهای دانلودی من و همسرم تونستیم کسب و کاری که واقعا بهم الهام شد رو راه اندازی کنیم پارسال هیچ پس اندازی نداشتیم ولی دوره ی دوازده قدم و دوره ی ارزشمند قانون سلامتی را به آسانی آب خوردن خریدم و نزدیک چهل میلیون پول پس انداز کردیم و الان چند روزه مشغول کسب و کار شخصی خودمان هستیم یکی از دغدغه های همسرم خرید قفسه برای مغازه بود و همیشه می گفت ده میلیون برا قفسه باید هزینه کنیم من بهش می گفتم پناه بر خدا خودت رو نگران نکن نمی خواد از همین ابتدا ده میلیون هزینه کنی قفسه کمتری می خریم بعدا بهش اضافه می کنیم

    چند ماهی بود که ما اینور و اونور دنبال مغازه ی مناسب می گشتیم و اولین بار که به قصد پیدا کردن مغازه از خونه خارج شدیم گفتم خدایا هر مغازه ای مناسب ما بود از طرف یک نفر هر کی که می خواد باشه به ما خوشامد گویی بشه تا من بفهمم این همون جائیه که باید اجاره کنیم آخرین بار که از خونه خارج شدیم همسرم گفت کدوم طرف بریم گفتم نمیدونم خدا باید هدایتمون کنه ( اینها رو از شما تو دوره ی دوازده قدم یاد گرفتم که روی مغز پوک خودم حساب نکنم ) استاد خدا شاهده چند مغازه رو رفتیم دیدیم یا اجاره نمیدادن یا ما مبلغ پیش و کرایه اش رو نمی تونستیم پرداخت کنیم آخر سر رفتیم یه بنگاهی مغازه ای رو بهمون معرفی کرد رفتیم دیدیم خدایاااااااااا شکرت مغازه کاملا قفسه بندی بود کامل کامل مبلغ پیش و کرایه و مکانش و اندازه مغازه همگی مناسب و عالی بود و من فورا به همسرم گفتم این قفسه بندی یه نشونه اس که خدا برا ما قرار داده خدا داره میگه این همونیه که تو باید اجاره کنی و کارت رو شروع کنی همسرم هم خیلی خوشحال بود و گفت خدایا شکرت که هزینه ی قفسه رو از دوش ما برداشتی به صاحب مغازه هم گفتیم قفسه ها رو میبری ؟ گفت نه ازش استفاده کنین و تازه قبل از اینکه مغازه رو ببینیم صاحب مغازه ی همسایه اومد کلی به ما خوشامد گویی کرد

    خدایا هزار مرتبه شکرت

    یه مورد دیگه

    چند روز پیش برای تدریس در یک مدرسه ی غیر انتفاعی به من زنگ زدن من همون موقع جواب رد دادم به خاطر اینکه می خواستم روی مغازه تمرکز کنم ولی مدیر مدرسه اصرار میکرد من هم گفتم یه فرصتی بهم بده تا دقیقتر تصمیم بگیرم و گفتم تا شب خبرت میکنم

    تا شب مرتب تصمیم من عوض میشد و نتونستم به ثبات برسم یه لحظه احساسم خوب بود و میگفتم کلاس بگیرم یه لحظه پشیمون میشدم آخرش گفتم خدایا الان مدیر منتظر جواب من هست من جواب منفی بهش میدم ولی اگر خواست تو اینه که من قبول کنم و خیری در این هست برای من ، فردا خود موسس مدرسه بهم زنگ بزنه و ازم بخواد که کلاسشون رو بگیرم و این رو به عنوان یک نشانه قرار دادم

    دقیقا ساعت ۱۱ روز بعد خود موسس مدرسه بهم زنگ زد و من هم بیدرنگ قبول کردم و خدا رو به خاطر حضور همیشگی اش در زندگی ام سپاس گفتم

    خدایا هزاران مرتبه شکرت

    استاد عزیزم بی نهایت از شما و خانم شایسته عزیز سپاسگزارم لطف روز افزون خداوند شامل حالتان باشد عزتتان روز افزون باد و سلامتی تان پایدار 😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  7. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 1876 روز

    سبحانک ماعَبَدناک حق عبادتِک و ما عَرفناکَ حق معرفتک

    سلام استاد عزیزم، مریم بانو شایسته و همه ی دوستانم

    چقدر این روزا دلم بارون میخواد ، دیوانه وار بارون رو دوست دارم و لذت میبرم ، تو این فایلتون بارون بارید و روح من پرکشید . از خدای عزیزم میخوام یه بارون حسابی ببارونه تا لذتشو ببریم . قبل از اینکه برم سراغ تجربیات و آگاهی هام در خصوص این فایل میخوام یک شعر زیبا از محسن چاوشی عزیز براتون در ستایش باران بنویسم :

    باران که می‌بارد

    عطر تو می‌وزد

    به ساقه‌ی خشکم

    عقابِ دشت بزرگ

    سوی تو می‌آیم

    با بالِ گنجشکم

    باران که می‌بارد

    امید می‌کارد

    در روح و در جانم

    درخت پیر و کهن

    یاد بده مرا

    هیچ نمی‌دانم

    باران که می‌بارد

    سلام می‌آرد

    از سمت بالاها

    والای من والا

    بالا بکش ما را

    چون شمسِ مولانا

    باران که می‌بارد

    بر قتل تاریکی

    جانانه می‌تازد

    ببار واحدا

    ببار رحتما

    ببار تا ابد

    ….

    جلسه سوم از قدم سوم از اون فایل های تاثیرگذاره برای من

    اول اینکه کج فهمی های منو کمتر میکنه نسبت به قانون و دوم اینکه اونجا میگید باید روی مسائل اساسی (ضعف های شخصیتی) تون کار کنید تا نتایج وارد زندگیتون بشه .

    خب داشتم روی جلسه 1 عزت نفس کار میکردم درمورد تصمیمات به تعویق افتاده و از خودم میپرسیدم جریانش چیه که من انقد تصمیماتمو به تعویق میندازم؟حتی تصمیمات کوچیک . قراره ظرف بشورم ؟ میگم حالا بذار اینکارو انجام بدم بعد ظرفا رو میشورم،مادرم ازم چیزی میخواد میگم بذار فلان کارو انجام بدم بعد میام کار شما رو هم انجام میدم ، میگم قالب سایتمو نصب کنم ؟ میگم حالا بذار فلان کارو تموم کنم بعد میرم نصب میکنمو ده ها اتفاق مشابه کوچک و بزرگ .

    توی فایل قبلی درمورد عشق و اشتیاق به مسیر مورد علاقه نوشتم که بطرز عجیبی آدم متمرکزی شدم . داشتم روی تصمیم گیری کار میکردم گفتم خب من چطور از اون وضعیت نامتمرکز رسیدم به این جا که انقدر تمرکز میتونم بکنم ؟ یادم افتاد اون فایل های شما در خصوص تمرکز مثل قسمت 4 راهنمای عملی ، فایل های هدیه در خصوص تمرکز و .. رو درآوردم ، رفتم سرچ کردم چند تا کتاب خوب پیدا کردم در خصوص تمرکز و نزدیک یه ماه من داشتم درمورد این موضوع بصورت تمرکزی تحقیق میکردم که ببینم چه اتفاقی میفته که میشه تمرکز کرد ؟ راهکارهاشو عملی کردم و اتفاقی که افتاد این بود که بعد یه ماه بطرز شگفت انگیزی تمرکزم چسبید به آسمون هفتم .

    نقطه بعدی که بهش رسیدم این بود که باید روی تصمیم گیری هام کار کنم و یادمه یه مثال آوردید از یه خانم تو فایل چهارم توحید عملی که میگفت فاصله ی تصمیم و اقدام من خیلی کمه و این برام خیلی جذاب بود ، خواستم منم اینطور باشم ، از شیوه قبلی کمک گرفتم . فایل های مربوط به تصمیم گیریتون رو از محصولات و فایل های هدیه بیرون کشیدم ، چند تا کتاب درخصوص تصمیم گیری پیدا کردم و سفارش دادم و هدف تغییر شخصیتیم رو گذاشتم روی توانایی تصمیم گیری و کم کردن فاصله ی تصمیم و عمل برای یک ماه آینده

    فایل های مربوط به تصمیم گیریتون که خیلی عالیه رو من اینجا مینویسم که به خود من خیلی کمک کرده :

    جلسه 1 عزت نفس

    جلسه 7 عزت نفس

    جلسه 5 راهنمای عملی

    فایل هدیه روی خودت سرمایه گذاری کن

    فایل های هدیه مصاحبه با دوستان با موضوع جزو کدام دسته هستی ؟

    و به کل دسته بندی شجاعت در اخذ تصمیمات اساسی به شدت فوق العاده ست .

    در خصوص تجربیاتم هر چند من این دو تا داستان زندگیم رو بارها اینجا نوشتم اما دوباره مینویسم که تاییدی بشه برای خودم و به یاد بیارم قانون رو .

    گفتید باید تصمیمات نزدیک باشه به خواسته ها و قوانین

    من موقعی که داشتم میرفتم سربازی یعنی 1 شهریور 1400 حدود ده روز قبلش برای اینکه کاری کنم که بیام شهر خودمون رفتم و کلی مدارک پزشکی و نامه از فرمانداری و … جور کردم که موقع تقسیم بدم به مسئول مربوطه تا شاید شانسی باشه برای اینکه من بیفتم شهر خودمون، یه پرونده عریض و طویلی هم درست کردم . وقتی روز موعود رسید من با اینکه همه ی اون مدارک رو برده بودم ، و اون روز تقسیم من تقسیم نشدم و موندم برای شنبه که گفتن هر کسی مونده دیگه شهر خودش برنمیگرده . من از خودم پرسیدم آیا این شیوه واقعا چیزیه که ادعاشو داشتی ؟ مگه نمیگفتی باید از شرک دوری کنم ؟ پس چیشد ؟ آیا این روش ، روش توحیدیه ؟ یاد جلسات دوازده قدم افتادم بخصوص اون جلسه که شما میگفتید هر اتفاقی که بیفته وقتی روی باورهاتون کار میکنید به نفع شماست ، انگار تمام صحبت هاتون داشت توی ذهنم واژه به واژه حرکت میکرد . گفتم فرقی نداره اگه برم جای دیگه هم حتما به نفع میشه . من موقعی که میرفتم برای خودم هدف گذاشته بودم که میخوام عزت نفس و روابطم توی سربازی رشد کنه ، گفتم حتما این جایی که قراره برم منو به خواسته م میرسونه ، اون روز هم پدرم داشت توی بیمارستان نزدیک به محل تقسیم عمل میشد و اصلا خیلی روز عجیبی بود . من مدارک رو ندادم و گفتم هر چی که بشه ، هر جا که برم به نفع منه یعنی تصمیم گرفتم که طبق باورهایی که ادعاشو داشتم عمل کنم

    فقط به خانوادم گفتم که احتمالا میرم جای دیگه شنبه قراره مشخص بشه . استاد انگار خدا همه ی دستانش رو اون روز بسیج کرده بود برام که من بیام شهرخودم خدمت کنم . روز شنبه تنها کسی که برگشت شهر خودش من بودم .

    خدایا شکرت ، چطور میتونم سپاسگزار باشم ؟ سربازی که همه مینالیدن ازش تبدیل به نقطه عطف زندگی من شد ، پیشرفتی که تو سربازیم داشتم ده برابر 23 سال قبل زندگیمه ، الحمدلله

    دوباره مینویسم این گفته ی پیامبر رو

    سبحانک ماعَبَدناک حق عبادتِک و ما عَرفناکَ حق معرفتک

    تصمیم دومم که البته قبل سربازی بود در خصوص دو دلی من بین موسیقی و برنامه نویسی بود ، دوتاشم دوست داشتم ، لذت میبردم ازش ولی سالها بود تردید داشتم که کدام مسیر منه؟ توی کدام مسیر برم جای درست قرار میگیرم ؟ همیشه موسیقی رو انتخاب میکردم . ولی دوباره شک و دودلی میومد سراغم . در نهایت از خدا هدایت خواستم و هدایتش برام این بود که گفت انگیزه هاتو درمورد هر کدام بنویس . وقتی نوشتم مشخص شد که برنامه نویسی وب چیزی بوده که طبق خواسته های من بود ، طبق شخصیت من بوده ، انگیزه های درستی درموردش داشتم،نقطه قوت من بود . اون روز تصمیم گرفتم برم سمت این موضوع و با ده ها میلیون سرمایه گذاری که تو موسیقی کرده بودم ، سالها زمانی که برای یادگیری و کار گذاشته بودم ، انرژی که گذاشته بودم ،همون روز تصمیم گرفتم و حتی یه ثانیه هم به دلم شک راه ندادم گفتم اینو خدا گفته و باید ایمان داشته باشم . از همون روز هم شروع کردم اومدم سمت این مسیر و الان که نگاه میکنم میبینم واقعا تصمیم به شدت درستی بوده و از این بابت هم بسیار بسیار از خداوند سپاسگزارم

    استاد عزیزم عاشقانه ازتون سپاسگزارم

    همونطور که توی دوره ثروت 1 میگید ، ثروت نه فقط حساب بانکی بلکه اون تصمیمات درستی که میگیرید ، اون ضرر هایی مالی که دیگه تو مسیر نمیکنید ، تصمیمات اشتباهی که نمیگیرد و … هم ثروته .

    خدایا بینهایت ازت سپاسگزارم .

    وقتی کامنت مینویسم قلبم آکنده میشه از عشق، میشکفه

    عاشقتونم ❤️😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 128 رای:
    • -
      محبوبه صداقتی گفته:
      مدت عضویت: 1692 روز

      به نام خدای مهربونم

      از بچه‌ها یاد گرفتم پیش از هر چیز، به خاطر حضورم در این مسیر بهشتی، خداوند رو شکرگزاری کنم.

      خدا رو شکر که دارم قدمی کوچک در مسیر راستی برمی‌دارم.

      خدا رو شکر که کامنت شما رو خوندم.

      سلام

      این یکی از بهترین و زیباترین کامنت‌هایی بود که ازت خوندم

      مرسی به خاطر ترانه‌ی زیبا

      منم دلم بارون می‌ خواد.

      باران که می‌بارد

      بر قتل تاریکی

      جانانه می‌تازد

      ببار واحدا

      ببار رحتما

      ببار تا ابد

      باید برم دانلود کنم و گوش بدم.

      نکته‌ی بعدی اینه که

      نمی دونم بهم گفتی بودی که مدارکت رو تحویل ندادی یا نه

      ولی من برای اولین بار بود که انگار می‌شنیدم. اینه واقعا همینه.

      تحسینت می کنم من پسر جان.

      و جمله ای که خیلی به دلم نشست تصمیم گرفتم طبق باورهایی که ادعاشو داشتم زندگی کنم.

      واااوو.

      و این باور

      هر اتفاقی که بیافته به نفع منه.

      هر کجا که برم به نفع منه.

      دیگه اینکه چه خوب مثال زده بودی از تصمیم گیری و نحوه ی انتخاب.

      نوشتن انگیزه هات.

      آره من هم تازه فهمیدم باید انگیزه هام رو بشناسم و خالص ترشون کنم.

      بعضی جاها باید انگیزه هامو درست کنم. مثلا در روابط.

      و سپاسگزارم بابت دیدگاه قشنگت علی جون. ❤️

      آرزوهاتو برات آرزومندم دوست من!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3813 روز

      علیرضا حین خواندن کامنتت که جز آخرین کامنت های این ۳۳ کامنتی که در حال حاظر روی این فایل اومده، چنان نیرو و انگیزه ای گرفتم که رفتم یکی از کارهایی که گفتم حوالی یازده بعد از اتمام پستم انجامش میدم ولی نداده بودم، را انجام دادم آخیش … چه حس خوبی داره.

      گفتم بیاممم بنویسم برات تا وقت دارم تا زنده ام که البته تاثیرگذار و دوست داشتنی و بااراده و در صلح و بینظیری و حالا برم کار عقب مانده ی بعدی را انجام بدم.

      دوستتتت داررروووممم مووو کااااا عاشقتومم ینیییی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      بهاره صرام گفته:
      مدت عضویت: 1231 روز

      سلام و درود دوست عزیز

      با اینکه زیر یه فایل دیگه ای متن سربازی شما رو‌خونده بودم اما دپباره با اشتیاق دنبالش کردم وقتی دیدم به صورت معجزه واری شهر خودتون انتقال پیدا کردین دوباره ذوق کردم.

      خدا واقعا زیباست و در عین حال مهربان و برنامه ریزی هاش دقیق ترین برنامه هست به شرطی که من مسیر درست و مشخصی که بهم گفته میشه رو پیش ببرم و به قوانین عمل کنم برای پیشرفت 👌

      خیلی خوشحالم دوست عزیز که توی مسیر خودتون قرار گرفتین خدارو هزاران بار شکرش.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        علیرضا گفته:
        مدت عضویت: 1876 روز

        سلام بهاره عزیز

        اول اینکه از دیدنت اسمت بسیار شگفت زده شدم

        بهاره ، زیبا ترین اسم پیش منه

        بهار برای من تجلی زندگی،تجلی تولده،تجلی نو شدن و شکفتن

        تولد معنوی من تو فصل بهاره

        سپاسگزارم که برام کامنت گذاشتی و نوشتی

        یه سری اتفاقات زندگیم هر چقدر تعریفشون میکنم قانون برام تایید میشه ، ده ها بار درمورد داستان سربازیم نوشتم تو فایل ها ولی هر بار دیگه که مینویسم مرور میشه قوانین برام و تایید میشه

        از این بابت هم بسیار خوشحالم که برای شما هم مثمر ثمر بوده

        در پناه خداوند باشی بهاره عزیز

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    منصور رشیدی گفته:
    مدت عضویت: 1661 روز

    سلام و درود احترام دارم خدمت شما استاد بزرگوار و مریم خانم عزیز و گرامی

    راستش و بخواین انگار این فایل برای من درست شده و گذاشته شده روی سایت

    من این روزا بین دو راهی دانشگاه و کسب و کار گیر کردم و از خدا هم می‌خوام منو هدایت کنع به سمت بهترینها و تمام راهکارهای استاد عباس منش و انجام میدم و ان شاء الله که هدایت میشم

    ممنونم خدایا ک هوامونو داری و دقیقا وقتی بین دوراهی قرار گرفتی خدا میاد و به استاد و مریم خانم الهام میکنه ک ی همچین فایلی درست بشع فقط نگاه کنید خدا به مریم خانم الهام کنع ک این سوالو از استاد بپرسه و استاد هم قشنگ جوابشو بده و درست در زمان مناسب گذاشته بشع روی سایت و خدا بهم بگه ک حواسم بهت هستا فراموشت نکردم و هدایتت میکنم خدا از طریق هزاران مسیر مارو هدایت میکنع کلی کیف کردم استاد نمیدونه این فایل به کسی کمک میکنه یا نه نمیدونه ک این فایل در این زمان برای کسی حیاتی هست یا نه ولی چون بهشون الهامی ک شده میان انجامش میدن و چیزهای ک باید بگن و میگن

    خیلی خوشحالم ک ذر این مسیر زیبا و بهشتی قرار گرفتم این مسیر همش زیبایی چون خدا همیشه حواسش بهت هست

    خدایا هزار بار سپاس

    ممنون و متشکر 😊🌹💯🌟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  9. -
    فاطمه صفری گفته:
    مدت عضویت: 1938 روز

    بنام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادان عزیزم

    این کامنت رو دقیقا بعد از 7 بار دیدن این فایل دارم مینویسم و میتونم بگم باز هم نیاز دارم که ببینم و بفهمم.

    اجازه میخوام همین اول کار از زیبایی هایی که برامون با گذاشتنش بوجود آوردید صحبت کنم. از اون بارون زیبا که خودم رو در اون شرایط احساس میکردم و داشتم از قطره قطره ش لذت میبردم. از چهره ی زیبای شما و مریم جون، که انقدر پاک و خالص و زیباست لذت میبردم. از این ماشین فوق العاده، از این همه امکانات و شرایط راحت داشتم لذت میبردم، از گردنی هایی که در صندلی عقب وجود داشت که باعث شد منم بخوام همچین چیزی رو. از اینکه هردوی شما عزیزان میکروفن خیلی عالی استفاده میکنید و با وجود اون صدای بسیاااار بلند بارون، صداتون بطور کاملا واضح شنیده میشد لذت بردم و سپاسگزارتونم. ♥

    الهامات!

    این مقوله ی مهم و پیچیده، پیچیده از این نظر که واقعا بیشتر اوقات ما به چیزی توجه میکنیم که دلمون میخواد اونجوری اتفاق بیوفته، نه اینکه چیزی که انجامش رو دوست نداریم ولی به نفع ماست.

    یه مثال یادم اومد، بچه که بودیم همیشه یه نیت میکردیم و فال حافظ میگرفتیم، (الان که بزرگ شدم دیگه اعتقادی به این جور چیزها ندارم) و جناب حافظ در شعرشون چیزی میگفتن که دقیقا مخالف نیت ما از آب درمیومد و کلی نفی میکرد از کاری که براش نیت کرده بودیم، و ما انقدررررر به فال گرفتن ادامه میدادیم تا یه شعری که بدردمون میخورد میومد و همون رو خوشحال و شاد میپذیرفتیم :))

    دقیقا کاری که امکان داره الان انجام بدیم، انقدر دنبال الهامات بگردییییم تا بالاخره یکیش که با خواسته ی ما همخونی داره رو انجام بدیم. و چه بسیار به بیراهه میرویم از طریق این مسیر غلط.

    یا مثلا در مورد فایل های شما. اگه توی یک فایل یک ساعته شما هزاران مثال رو گفته باشید، ما امکان داره فقط به اونی بچسبیم که از نظرمون با چیزی که دنبالشیم همخونی داره. حالا آقا جان اون جمله یه قبل و بعدی هم داشته که باهم معنا پیدا میکردنااا ولی ما همونو گرفتیم و برداشت خودمون رو انجام دادیم ولو به غلط.

    باز هم مثال دیگه ای که یادم میاد استفاده از آیات قرآن به نفع خواسته ی خود هست. جوری آیات رو ترجمه میکنیم که دل خودمون میخواد اونجوری باشه، نه اونجوری که واقعا هست، دنبال ریشه یابی و باور درست از حرف نیستیم، دنبال رسیدن به خواسته خودمون هستیم و سعی میکنیم یک فکت هم براش جور کنیم که بهونمون کامل باشه، و تازه اگه به بیراهه رفتیم، اگه به نتیجه نرسیدیم، یه چیزی باشه که تقصیرها رو بندازیم گردنش تا خودمون رو تبرئه کنیم.

    خیلی سخته، خیلی ایمان قوی میخواد، خیلی باید روی خودمون کار کنیم که بتونیم اگه الهامی در راستای هدف ما نیست، اگه ما رو منع میکنه از انجام کاری، با جون و دل بپذیریمش و انجامش ندیم.

    خدا به هممون عزمی راسخ بده برای اینکه بهتر روی خودمون کار کنیم، برای اینکه بتونیم تصمیم درست رو بگیریم و بهش پایبند باشیم. برای اینکه اصل رو از فرع بتونیم تشخیص بدیم.

    خدایا ما را به راه راست هدایت کن، راه کسانی که به آنها نعمت دادی، نه کسانی که بر آنها غضب کردی و نه گمراهان.

    IN GOD WE TRUST

    ♥♥♥♥

    بسیار بسیار بسیااااار دوستتون دارم💙💙

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  10. -
    فاطمه سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 1139 روز

    به نام الله سلام به استاد بی نظیر و خانم شایسته نازنین چقدرخوبه که شما همیشه از هر لحظه زندگیتون بهرمند میشوید و کارمفید انجام میدید

    چقدر خوبه که از باهم بودن لذت میبرید .😍😍

    😅😅سوال سخت ولی جواب کامل ما انسان ها خیلی احساساتی رفتارمیکنیم

    خدایااااچقدر مایلید یاد بگیریم وتاروزی که زنده این باید یاد بگیریم . استاد و خانم شایسته نازنین چقدرخوبه که شما همیشه خوش هستید .

    و چقدرشماخودتون میشناسید وبا خودتون راحت هستید واین خیلی آزما اینجورنیستیم وبه خودشناسی و به عزت نفس نرسیدیم و عزت نفس و اعتماد به نفس در شما استاد عزیز کاملا مشخصه که وجود داره😍❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: