مصاحبه با استاد | رابطه درونی با خداوند، با "تفکر" ایجاد می شود نه با تقلید - صفحه 34

1113 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Farnazq گفته:
    مدت عضویت: 2891 روز

    سلام برگ 39 از سفر زیبا

    دیروز که بخاطر سرعت نت خواستم یکی از فایل های استاد را که قبلا ذخیره کردم رو افلاین گوش بدم متوجه شدم من قبلا این سفر را تا روز 40 بودم و تموم فایل ها را به صورت ذخیره شده در لپ تاپ داشتم اما نکته اینجاست فراموش کرده بودم که این سفر همون سفری بود که من برای اولین بار شروع کردم به بودن و حضور جدی در این سایت. یادم میاد قبلا فقط متن می خوندم و عقل کل فعالیت می کردم اون هم نه به صورت روزانه گاهی فاصله می گرفتم. اما اون سفر و تعهد اولیه باعث شد تا من حضور جدی و روزانه ای در این سایت بی نظیر داشته باشم و مدارم بالاتر بره و به سراغ فایل ها برم.

    دقیقا نمی دونم چقدر از اون موقع میگذره اما این بار که گوش دادم برخی از فایل ها اونقدر برام جدید بود که به طور قطع فکر می کردم که اولین باره من این ها را می شنوم و چه نکتها های بی نظیری که از این مجموعه فایل دستگیرم شده. اگر پوشه مربوط به سفرنامه را در لپ تاپم نمی دیدم امکان نداشت متوجه بشم همه این ها را قبلا گوش دادم و چه خوب که یادم نبود چون ممکن بود بگم خوب من که این سفرنامه را قبلا دیدم دیگه لازم نیست دوباره گوش بدم اما از خدا ممنونم که تا امروز که روز 39 هست یادم نیاورد. جالب اینجاست که قصد داشتم برگردم و مرور کنم تا روز 40 چون فکر می کردم باید دوبار مرور کنم که البته باید همیشه مرور کنم اما بین این دو راهی بودم که تا روز 60 و پایان سفرنامه ادامه بدم یا بعد از روز 40 دوباره برگدم اما الان که خدا یادم اورد این بار دوم هست که این سفر رو طی می کنم پس دیگه تا روز 60 ادامه بده و هرجا لازم بود برگرد و برخی فایل هایی که مقاوت داشتی رو بیشتر گوش بده. مرسی مرسی مرسی استاد اصلا این فایل ها اونقدر ارزشمندن که نمیشه ازشون گذشت. امروز به فکر طراحی شیوه شخصی نماز و ارتباط برقرار کردن با خدای درونم هستم. چون میدونم باید بخشی از روز رو در ساعات یا بخشی مشخص از روز بهش اختصاص بدم. تا دوباره رو دور توحید بیفتم. توحید عملی. چون گاهی دور میشم و به شیوه تفکر قبلم برمی گردم و تا بخوام دوباره برگردم به مسیر درست یکم زمان می بره. شاید بهتره منم یک شیوه برای خودم ظراحی کنم یا یک باور فعلا نمی دونم. اما شیوه ای که ارتباطم با خدا رو توحیدی تر کنه و منو یکتاپرست تر و متوکل تر و البته رهاتر.

    راستی استاد عزیز فکر کنم شغلی که عاشقشم را هم پیدا کردم. اگرچه زمان برد اما اونقدر از خود واقعیم دور شده بودم که هنوم نمی تونم با قطعیت بگم و نیاز به الهام و طی کردن تکاملم را دارم. اما نقاشی که می کشم مخصوصا با آبرنگ دست کمی از نماز نداره. استاد برای اولین بار احساس بازشدن دریچه های قلبم و اون حس فوق العاده را احساس کردم و همین رو یک نشونه دیدم اما خوب هنوزم گاهی شک می کنم اما اون احساس من رو به خودش برمی گردونه. با وجودیکه خواسته و اولویت اصلی زندگیم تجربه عشق و رابطه خوب بوده و خیلی باید وقت بذارم و باورام رو اصلاح کنم و هنوزم از لحاظ مالی مخصوصا از شغل موردعلاقه م به خاطر باورام نتونستم درامد داشته باشم. (به جز سیاه قلم). اما احساس می کنم خیلی خوشبختم که می تونم اون احساس فوق العاده را هنگام نقاشی تجربه کنم. همون احساس باز شدن قلب و ارامش توام با رهایی و سبکی. خیلی خوشبختم که شغلم هم می تونه نمازم باشه با این حس خدایی بی نظیر. اما با این وجود باز هم دلم می خواد وقتایی فقط و فقط در سکوت و رهایی از همه چیز باشم. و یک نماز مخصوص به خودم و خدای خودم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    علیرضا جلالی گفته:
    مدت عضویت: 2023 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی بزرگوار

    روز سی و نهم چله نشینی من

    چندین بار باید متن مقدمه مریم عزیز و این فایل را خواند تا عمیقا درک کنم توحید را و فقط و فقط روی خودش حساب کردن را توحید عملی را واینکه در سخت ترین شرایط ناامید نشوم و ایمانم به رب مهربان را قوی تر کنم.امروز فایل خوش آمد ورود به سایت را خواندم و این نکته توجه ام را جلب کرد که مرز بین امید ونامیدی و ترس وموفقیت همان جای است که توحیدی شویم وایمانمان را زنده نگه داریم وباور کنیم قوانین آفرینش را شاید امروز من به این مرز رسیدم و به همین دلیل بیصبرانه منتظر روز چهلم هستم تا بتوانم نتایح این چله نشینی را در خودم بازیابی ویادآوری کنم

    شاد باشید و تندرست ثروتمند در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    افسانه فولادفر گفته:
    مدت عضویت: 2316 روز

    سلام به بهترین اساتیدم

    همه چیز باور خودمونه همه چیز

    خداوند تو‌قران تاکید کرده ما سرنوشت هیچ قومی تغییر نمی‌دهیم مگر اینکه خودشان سرنوشتشان را تغییر دهند

    همه چیز به فرکانس خودمون بستگی داره

    آخه عدالت خدا از این بیشتر که زندگیمون رو دست خودمون قرار داده

    خیلی وقتا یه صحنه ها و یه اتفاقاتی میبینیم بعدمیگیم پس خدا کجاست مگه نمی‌بینه ولی غافل از اینکه هرکسی با فرکانس خودش باعث اتفاقات میشه خدا انرژی هست و آدم نیست که احساساتی بشه یه سری قوانین تعیین کرده که جهان داره طبق این قوانین اداره میشه هر‌ کسی هرجایی هست سر جای خودشه هیچ بی عدالتی نیست

    خدا تو قلب همه هست همه هم میتونن با هاش ارتباط برقرار کنن فقط باید این رو باور کرد که خدا کنارمون هست و هر لحظه هدایتمون می‌کنه به شرطی اینکه خودمون رو لایق دریافت این هدایت ها بدانیم

    خدایا من رو در مسیر درستی ثابت قدم بگردان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    پردیس گفته:
    مدت عضویت: 2309 روز

    قدم ۳۹ !

    الان چون دیگه احساس بی کفایتی و تغییر نیافتن نمیکنم بی صبرانه منتظر روز چهلمم!

    میخوام از روز اول بشینم همه ی ردپاهامو بخونم و ببینم چقدر تغییر کردم، ببینم کجاها هنوز ضعف دارم و چه باورهایی بیشترین تاثیرو روم گذاشتن، میخوام ببینم نسبت به چهل روز پیش، چقدر خودمو میشناسم! نسبت به چهل روز پیش چقدر احساس آرامش و سپاسگزاری بیشتری میکنم، چقدر باورم نسبت به خودم ، زیبایی و تواناییام بیشتر شده!

    خب خب خب!! از اونجایی که روز سی و هشت و سیو نه رو توی یک روز نوشتم، دوست دارم بهتون بگم که “انجامش دادم!!”

    توی جمع سه نفره که دوتاشون تقریبا غریبه بودن تمرین پیام بازرگانی از دوره ی عزت نفس استاد رو انجام دادم!…

    یجورایی هم باورم نمیشه هم خیلی به خودم افتخار میکنم، دقیقا همونطوری که انتظار داشتم هم خیلی روی خودم تاثیر شدیدی گذاشت هم روی همه ی اون سه نفری که باهاشون توی یک اتاق بودم، ولی راستش اصلا آسون نبود.. دوست دارم چندتا از باورها و گفتو گوهای ذهنی ای که بهم کمک کرد اینکارو انجام بدم رو براتون بنویسم،

    هی به خودم یادآوری میکردم برای خود استادم همینقدر سخت بوده، برای استاد و همه ی بچه هایی که این تمرینو انجام دادن، لذتی که بعد از انجامش قرار بود حس کنمو به خودم یادآوری میکردم و بدترین حالت ممکنو تصور کردم تا از اضطرابم کم بشه، اما حدود یک ساعتو نیم داشتم با خودم کلنجار میرفتم، اونم دمه در اومدن از اونجا با اینکه بقیه عجله داشتن برن یهو گفتم که یه تمرینی هست که میخوام انجام بدم و اگه اجازه میدید شروع کنم… دوست دارم جزئیات بیشترو در بخش کامنتای محصولات بنویسم چون طبقه بندیش راحتتره و میتونم هروقت بحث تمرینای عزت نفسم شد اونجا پیداش کنم، از اونجایی که دیروزم روی یکی از بزرگترین ترسهام که توی سفرنامه ی روز سیو هشتم بهش اشاره کردم پا گذاشتم انگار که افتاده باشم روی دور، خیلی برام انجام این تمرین راحتتر از یک ماه یا حتی یک هفته ی پیش بود! واقعا ادم هرچی جلوتر میره ترسهاش کمتر و لذت هاش بیشتر میشه،(به شرطی که ثابت قدم باشه!) انقدر که به یه نقطه ای میرسی که قدم گذاشتن به ناشناخته ها برات تفریح و عشقو حال میشه. دیگه همش منتظر چالش و اتفاقات جدیدی! یادمه به قول یکی از دوستان تا همین یک هفته پیش وقتی حتی بهش فکر میکردم که بخوام توی جمع از خودم تعریفای غلمبه سلمبه بکنم ترجیح میدادم بمیرم تا بقیه توی دلشون از من به عنوان یه ادمه از خود راضی که فکر میکنه کیه یاد کنن!

    اما میدونید جالبیش چیه؟ اینه که یکی از افراد اون جمع به خصوص، تمام مدت داشت با لبخند بهم نگاه میکرد، خانمی که زیاد نمیشناختمش اما وقتی بهش گفتم تمرین عزت نفسه خیلییی استقبال کرد و بعد از اون بهم گفت من کاملا حس کردم تمام تعریفایی که از خودت میکردی واقعی بودن، تو واقعا انسان خوش قلب و فوقالعاده ای هستی! تاحالا هرچی ازت دیدم همینا بوده و تازه خواست که خودشم اینکارو انجام بده😜

    خیلی خیلی خوشحال شدم و با خودم گفتم ببین، اگه خودتو میکشتی که نمیتونستی همچین تایید صادقانه ای بگیری، اونم وقتی اصلاا کسی مجبور نبود که ازت تعریف کنه.

    خیلی خیلی خوشحالم و به این دختری که داره همه ی اینا رو مینویسه و تا اینجا اومده افتخار میکنم، میدونم که مایه ی خوشبختی بی حدو اندازه ی من میشه.

    همتون رو تشویق به پا گذاشتن روی ترسهاتون میکنم که عجیب متحولتون میکنه!💗 به قول استاد اگر قرار بود فقط یک دلیل برای موفق نشدن افراد بیاریم یه کلمه ی سه حرفی به نام ” ترس” بود.

    دوست دارم از بخش “کله شق وجودم” تشکر کنم، اگر بخاطر فضول شدنا(که قراره چی بشه اکه اینکارو بکنیم؟!) و پیله کردنای تو و به قول معروف زیادی خواستنای تو نبود هیچوقت اینکارو نمیکردم، دوستت دارم، ازت ممنونم که منو به سمت بهتر و بهتر شدن سوق میدی‌.

    پایان روز تحول انگیز سی و نه!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    زینب معرفی گفته:
    مدت عضویت: 1709 روز

    به نام خدایی که به شدت کافیست

    سلام میکنم به استاد عزیز و تمامی دوستان

    با توکل بر خدای مهربانم ۳۹امین روز از سفرنامه رو شروع میکنم

    خیلی چیزهای خوبی یاد گرفتم از این فایل استاد

    یاد گرفتم که خداوند یه سیستمه یه انرژیه که کل جهان از اون تشکیل شده و اتفاقات و شرایط زندگی ما از فرکانس هایی که به جهان ارسال میکنیم بوجود میاد و هیچ چیزی خارج از این نیست ما فقط چیزهایی را در زندگی تجربه میکنیم که حاصل باور ها و فرکانسهای ماست به قول قرآن به ما قدمت ایدیهم به ما کانوا یفعلون به ما کسبت ایدیهم و نه چیز دیگر ونه عوامل بیرونی حال اگه خواهان سعادت دنیا و آخرت هستیم تنها کار ما اینه که قوانین خداوند و بشناسیم و با تمام وجود درکشون کنیم و خودمان را با این قوانین هماهنگ کنیم یعنی در راستای آن قوانین حرکت کنیم جهانم به اندازه ای که با قوانین هم فرکانس بشیم شرایط و اتفاقات دلخواه و تجربه میکنیم قوانین و که درک میکنیم اولین چیزی که دریافتش میکنیم احساس آرامشی که وجودمون و در بر میگیره هر چقدر بتونیم در هر لحظه خودمان را در احساس خوب نگه داریم و بخاطر داشته هامون شکرگزار باشیم و در لحظه زندگی کنیم و لذت ببریم از لحظه لحظه های زندگی مان با سرعت زیادی در مسیر رسیدن به خواسته هایمان هستیم کافیه زندگی رو برای خود سخت نکنیم و ایمان وتوکل داشته باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    زهرا کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 2364 روز

    سلام به همه دوستان عزیز و استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته عزیز

    خیلی خیلی ممنونم از خانم شایسته بابت این متن فوق‌العاده که واقعاً هرچقدر می خونم از خوندنش سیر نمیشم و دوست دارم باهم یک بار دیگه این آگاهی ها رو مرور کنیم

    ایاک نعبد و ایاک نستعین یعنی‌، نادیده گرفتن هر آنچه که از جانب شیطان ذهنم می‌آید و به من احساس ناامیدی‌، نگرانی‌، درماندگی‌، پریشانی و کمبود می‌دهد.

    یعنی‌، نادیده گرفتن ذهنی که راهکارهایش برایم‌، تغییر عواملی بیرون از من است تا تغییر باورهای خودم.

    صلوه یعنی‌، توجه‌ به نشانه‌های قدرت این نیرو ‌،که‌ خودش را در فراوانی‌، ثروت‌، عشق‌، سلامتی‌، سپاسگزاری و هر خیری نشان می‌دهد که داشتنش را می‌خواهم.

    ‌ تسبیح خداوند یعنی‌، تمام لحظه‌هایی که می‌توانم به نکات مثبت هر اتفاقی توجه‌کنم‌، نعمت‌های اطرافم را ببینم و به خاطرشان سپاسگزار باشم‌، نکات مثبت اطرافیانم را به آنها گوشزد کنم و به جای حسد‌، توانایی‌های‌شان را تحسین نمایم‌ و پذیرای این‌همه عشق باشم که در هر لحظه به سویم جاری‌است.

    صلواه یعنی‌، به جای خشم‌ و انتقام‌، فرکانس‌های خودم را دلیل نتایجم بدانم‌، سپس به جای سرزنش خودم‌، برای تغییر فرکانس‌هایم تلاش کنم و به جای دست کم گرفتن خودم‌، رابطه‌ی همیشگی‌ام را با نیرویی به یاد آوردم که منبع همه راهکارهاست و قرار است مرا به بهترین راهکار هدایت کند.

    همان نیرویی که قانونش ان مع العسر یسری‌ است.

    وقتی به یاد می‌آورم نیرویی که بخشی از او هستم‌، قدرت خلق زندگی‌ام را به دست باور‌هایم داده‌، آنوقت عبادت این نیرو را‌ ، در تلاش برای باور فراوانی جهانش می‌دانم و درک لیاقتم برای رابطه‌‌ای بی واسطه و دریافت الهاماتش‌.

    صلوه یعنی‌، نشانه‌ی درستی این رابطه را الا بذکرالله تطمئن القلوب بدانم.

    یعنی‌،تابع هدایت قلبم بشوم. یعنی وجودم را برای جاری شدن آنچه هموار کنم که‌ به من‌، احساس امید‌، ایمان‌، یقین و اطمینان می‌بخشد و از هر آنچه روی برگردانم که مرا از یکی بودن و دسترسی همیشگی ام به منبع خیر و برکت مردد می‌کند و دستاوردی جز کم ارزشی‌،‌ ترس و ناامیدی ندارد.

    برای من هیچ شیوه‌ای بهتر از این نیست که‌، اجازه دهم کارها به شیوه برنامه‌ریزی این نیرو انجام شود.

    انجام کارها به شیوه او یعنی‌، اجرای قانون او. یعنی اجرای توحید. برای من صلوه یعنی تمام لحظاتی که می‌توانم در مسیر توحید بمانم.

    توحید یعنی‌، من بخشی از نیرویی هستم که منبع همه قدرتها و نعمت‌هاست. توحید یعنی رابطه‌ی ابدی‌ام با فراوانی ها را بیاد بیاورم‌، تا نخواهم روی کسی حساب کنم و از تهدیدهای ذهنم یا دیگران نترسم.

    فراوانی‌ای که هر لحظه مثل باران بر من می‌بارد و مثل خورشید بر من می‌تابد. اما به اندازه‌‌ای که این ارتباط را تأیید می‌کنم و به این فروانی توجه(صلوه) می‌کنم‌، در دسترسم قرار داده می‌شود.

    توحید یعنی‌، خداوند یک انر‌ژ‌‌ی است که واکنش نشان می‌دهد به آنچه در ذهنم نگه می‌دارم‌، بر آن تمرکز می‌کنم‌ و آن را در گفتگوهای درونی‌ات تکرار می‌کنم‌. سپس نتیجه این واکنش‌، در قالب اتفاقات و شرایط‌، وارد تجربه زندگی‌ام می‌شود.

    توحید یعنی‌، تغییر همه جنبه‌های زندگی‌ام را یک مسابقه یک نفره بدانم. مسابقه‌ای که فقط من در آن شرکت دارم‌، نه همسرم‌، نه فرزندم‌، نه شهرم‌، نه کشورم‌، نه قوانین و افکار سیاستمداران مملکت‌ام‌، نه شغلم‌، نه حتی یافته‌های دانشمندان درباره کمبود منابع یا نگاه دانشمندان درباره سرایت یک بیماری یا شیوه‌های پزشکان برای برگردان سلامتی.

    برای من توحید یعنی‌، بتوانم واکنش‌ها و نگرش‌هایم را زیر ذره بین این قانون قرار دهم که‌، تمام اتفاقات زندگی من بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است.

    توحید یعنی اگر می‌خواهم بزرگ شوم باید از خیلی از دغدغه‌ها‌، ترس‌ها و نگرانی‌هایی بگذرم که‌، از اکثریت جامعه‌‌ام درگیرش هستند و بپذیرم که دنیای من‌‌، فقط و فقط فرکانس‌های خودم هست.

    همسرم‌ و عشقی که از او دریافت می‌کنم یا نمی‌کنم‌، قالبی از باورهای خودم درباره لیاقت است یا عدم لیاقت.

    کسب و کارم و درآمدی که از او دریافت می‌کنم یا نمی‌کنم‌، قالبی از باورهای خودم درباره فراوانی است یا کمبود.

    سلامتی‌ و آرامشم‌، قالبی از میزان کنترل ذهنم برای‌، باز گذاشتن راه اتصال با اصلم است.

    توحید یعنی وحی منزل بدانم که‌، اگر این فرکانس‌ها درست شوند‌، بدون شکّ‌، وضعیت مالی‌ام‌، رابطه‌ام‌، سلامتی‌ام و… درست می‌شود.

    وقتی قانون خدایی که او را منبع تمام نعمت‌ها و ثروت‌ها می‌دانم این است که: تمام اتفاقات زندگی‌ام نتیجه فرکانس‌های خودم است‌، چرا فکر می‌کنم تغییر را باید از جایی به جز فرکانس‌ها و باورهایم شروع کنم؟

    🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    محمد عباسی گفته:
    مدت عضویت: 2650 روز

    سلام و خدا قوت

    بسیار عالی بود

    چقدر نکات زیبایی رو استاد توضیح دادند

    خدا رو شکر می کنم که نسبت به قبلا قوانین و درستی مطالب رو درک می کنم و ایمان دارم که توی مسیر درست هستم

    مسیری که از خداوند خواسته ام و من رو به آن هدایت کرده است

    خدایا شکرت

    چونکه مسیر درست و قوانین رو درک کرده ام دیگه مسیرهای دیگه برام اصلا قابل توجه نیست

    توی درونم به اون چیزی که دنبالش بودم رسیدم و اون خلاء دیگه پر شده است

    پر از اطمینان و ایمان قلبی

    خدا روشکر

    چقدر ما خوشبخت هستیم که هدایت شدیم به راه سعادتمند

    چند روز پیش به سمت آیه ای هدایت شدم که خداوند بهترین راه ارتباط با خودش رو برای من شرح داد

    آیه ۱۵۲ سوره بقره

    3. فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ ﴿البقره: ١۵٢﴾

    بنابراین، مرا یاد کنید [تا] شما را یاد کنم؛ و مرا سپاس گزارید، و [نعمتهاى بیشمار] مرا ناسپاسى نکنید.

    خداوند توی این آیه می فرماید که من رو یاد کنید تا شما را یاد کنیم بعد بهتریت طریقه یاد کردن رو هم به ما می گوید(سپاسگزارید)

    من فکر می کنم بهترین روش برای ارتباط با خداوند سپاسگزار بودن است

    اینکه توجهمون رو فقط رو نکات مثبت زیبایی و نعمت ها بگذاریم و سپاسگزار باشیم

    به هر مسئله و موضوعی با دیدی نگاه بکنیم که بایتش سپاسگزار باشیم و احساس سپاسگزارانه احساس شادمانی داشته باشیم

    من به این روش زندگی می کنم و همیشه رابطه خوبی با خداوند دارم و خیلی در هم زمانی فوق العاده قرار دارد خدارو شکر می کنم

    شاد سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    علی قادری چاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2050 روز

    سلام به استاد گرامی خانم شایسته عزیز و دوستان همراه❤💖💗

    امروز از توضیحات خانم شایسته و سخنان استاد در مورد روابط خودم و خدا خیلی چیزهایی رو به یاد آورده و دستگیرم شد که:

    هر طوری که خودم هستم و خودش ، هر طوری که دوست دارم او را بخونم و با او راحت باشم. آموزه های استاد اول از همه، ذهن بسته ام رو باز کرد و نگاهم و دیدگاهم را خیلی وسیع‌تر کرد. دیدگاهی که فقط بر تقلید و پیروی استوار بود و هیچ اختیار و انتخابی رو برای خود قائل نمب شد دیدگاهی که تفکر و تحقیق را از خودم دریغ می‌کردم. وقتی ذهن بسته ای داشتم ناخودآگاه، کورکورانه تقلید را انجام می‌دادم و به دنبال دلیل و منطق برای انجام کارها نبودم درنتیجه درک صحیح از انجام اعمال نداشتم، هرچند که سایه ترس در انجام صحیح و کامل آن اعمال و عبادات همیشه همراهم بود و در صورت عدم انجام و سستی در آن‌ها بعضاً احساس گناه بی‌ارزشی نیز بر من حادث می شد.

    از همان روزهای ابتدایی آشنایی با این مسیر درست، کم‌کم ورق برگشت و ترس جایش را به ایمان و عشق و اطمینان داد اطمینانی که می‌گفت:

    هیچ آدابی و ترتیبی مجو

    هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو

    افعال و اعمال و عباداتم رنگ و بوی دیگری به خود گرفته بود وقتی که از قوانین آگاهی بهتری کسب کردم دیگر فهمیدم که چرا خدا می‌گوید ان أکرمکم عندالله اتقاکم

    همچنین نیز در این سفرنامه که تماماً از کنترل ورودی‌ها سخن گفته و بارها گفته‌ شد که تمام اتفاقات زندگی ما از فرکانس‌های ما به وجود می‌آید پس باید ورودی‌ها را کنترل کرد تا فرکانس‌ها خالص شود تا رشد کرد و این یعنی تقوا .

    وقتی به این نشانه‌ها، آیات و قوانین فکر می کنم به این درک می‌رسم که فقط کافی است تمرکز و توجه ام را به نکات مثبت و اعمال و خواسته‌هایی که دوست دارم بگذارم و ایمان و باورم را قوی‌تر نمایم و همیشه از این مسیر لذت ببرم و از همهمه و غوغای ذهنم اعراض کنم .

    عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد

    که دارالملک ایمان را مجرد بیند از غوغا

    عجب نبود که از قرآن نصیبت نیست جز نقشی

    که از خورشید جز گرمی نیابد چشم نابینا

    عاشق تون هستم و از همراهی با شما بی‌نهایت لذت می‌برم😘😍😘😍😘😍

    شاد و پیروز باشید 😊😉✌💪

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    هانیه گتمیری گفته:
    مدت عضویت: 1784 روز

    به نام خداوند یکتا

    سلام

    دقیقا دیروز بعد از شنیدن این فایل سوار تاکسی شدم اولین موضوعی که توجه من رو جلب کرد این بود که آقای راننده نوار قرآن گذاشته بودن و نوای دلنشین اون آرامش خاصی به من داد وقتی توی ترافیک قرار گرفتیم نکته جالب توجه این بود که این آقا تحت هیچ شرایطی حاضر نبود به کسی راه بده و با پیچیدن جلو ماشینهای دیگه و بوق و چراغ راه خودش رو باز میکرد

    من همیشه اعتقاد داشتم که خداوند با فرستادن پیامبرهای مختلف، ادیان و کتب آسمانی تنها میخواسته مردم رو به سمت انسانیت هدایت کنه و انسانیت از تعقل سرچشمه میگیره

    زندگی فقط مجالی است برای رشد و کمال و ادیان و پیامبران وسیله ای هستند از سمت خدای مهربان برای راهنمایی ما و قطعا و بدون شک همه آنها یک پیام واحد از طرف خدای بزرگ برای ما دارند و اون هم یکتا پرستی است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    صدیقه شریعتی گفته:
    مدت عضویت: 1967 روز

    بنام یکتای بی همتا

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و همه دوستان خوبم

    سی و نهمین روز سفر

    سفر به ناشناخته های خودم ،سفری به اعتقادات پوچ و بیهوده ام ،

    اعتقاداتی که هرروز زندگی رو برای خودم و خانوادم سخت تر و زجرآورتر میکرد.

    مرجع تقلید،کسی که از بچگی بهم گفتن حتما باید از وقتی به سن تکلیف میرسی ازش تقلید کنی ،دقت کنین تقلید .یعنی فکر نکن ،تعقل نکن ،فقط تقلید کن ،اون رفته زحمت کشیده ،درسشو خونده ،یاد گرفته و حالا تو میتونی به راحتی و بدون کوچکترین تعقل و تفکری از اون تقققققلییییید کنی و هر گناهی هم که انجام دادی ولی براساس گفته های اون آقا بود به گردن همون آقا.

    از بچگی دوتا چیز رو خوب یاد گرفتیم

    ۱_لازم نیست خیلی فکر کنی در مورد هیچ چیزی ،چون همیشه یکی هست که فکر کرده باشه ،تو میتونی از اون تقلید کنی.

    ۲_هر کاری خواستی بکن بعد گناهشو بنداز گردن یکی دیگه .چقد این یکی راحت و خوبه.

    مورد بعدی نمازه،آخ که چه آداب و رسومی داره ،ولا الضالین رو باید خوب بکشی وگرنه که درست نیست .وضوت باید طبق آداب و رسوم باشه باید درست وضو بگیری وگرنه نمازت هم قبول نیست ووووووو.

    اینقدر این چیزا رو شنیدیم و سعی کردیم رعایت کنیم که اصلا یادمون رفت برای چی نماز میخونیم.

    اینقدر از خدامون دور شدیم که ذهنمون جایی نذاشت برای شنیدن صدای خدا حتی توی همون نماز .

    همون نمازی که قرار بود منو به خدا وصل کنه.

    همه جور صدایی توش بود جز ایاک نعبد و ایاک نستعین.

    یه دفعه به خودت میومدی میدیدی داری سلام میدی ،بعدشم خوشحال از رفع تکلیف جانماز رو جمع کن و دیگه هم یادت از خدا نیاد تا اذان بعدی.

    استاد وقتی به گذشته خودم و اینهمه تقلید کور کورانه نگاه میکنم از خودم و خدای خودم شرمنده میشم .

    ولی وقتی خدای وهابم رو میبینم که میگه از هر جایی که هستی شروع کنی منو آمرزنده خواهی یافت ،توی دلم عروسی میشه و اونجایه که میفهمم من با فرکانسهام ،زندگی مو خلق میکنم ،اگر از همون لحظه فرکانس خوب بفرستم خدا نمیگه تو سی و اندی سال گناه کردی ،نه از همون لحظه شرایطم عوض میشه و من میشم خالق زندگی خودم.

    استاد راستش من راجع به حرفای شما هم خیلی تحقیق نکردم که کتاب بخونم و از این حرفا فقط به آیه های قرآن توجه کردم والبته حس درونم که انگار اینا رو از قبل میدونه ،ناخودآگاه قبولشون میکنم ،از ته قلبم احساس رضایت دارم و از شنیدنشون لذت میبرم.

    استاد جانم ازت بی نهایت ممنونم.

    چه نگاه زیبایی به ثروت دارین استاد .

    هرچقدر ثروتمندتر بشی نزد خدا عزیزتری.

    چقدر ما مردم ایران به این نوع نگاه نیازمندیم آخه از بچگی بهمون گفتن پول بده پولدارا آدمای بدی هستن،پولدارا به بهشت نمیرن و هزاران باورمخرب دیگه در مورد پول و ثروت ،در صورتی که گربه دستش به گوشت نمیرسه میگه بو میده 😂😂😂

    همه همون آدمایی که این دیدگاه رو دارن خودشونو به آب و آتیش میزنن برای یه خونه بهتر، یه تفریح بهتر،حساب پرپولتر.

    ولی من با کمک آگاهیهایی که استادم بهم داده دارم سعی میکنم که ثروت رو وارد زندگیم کنم.

    خدارو شکر که دارم روی این باورامو کار میکنم.

    استاد این فایلتون خیلی آگاهی داشت و به من خیلی چیزا یاد داد

    ازتون بی نهایت ممنونم که دست مهربان خدا شدین برای هدایت بچه های سایت

    عاشقتم بهترین استاد دنیا❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: