مصاحبه با استاد | رابطه متقابل بین «تقوا» و «ثروت پایدار» - صفحه 49 (به ترتیب امتیاز)

1098 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مريم بیگی گفته:
    مدت عضویت: 2632 روز

    سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز

    از شما ممنونم بابت اینکه تجربیات زندگیتون رو در اختیارمون قرار میدین وعامل پیشرفت و آگاهى ما شدین سپاسگزارم

    من هم مثل شما چند سال با همسرم فقط با یه محرمیت زندگى میکردیم ولى خانوادها مخالف بودن الان هم ٧سال از زندگى مشترکمون میگذزه ٢ سال هست که خطبه عقد بینمون خونده شده ومن هیچگونه مهریه اى نخواستم و واقعا همدیگر رو دوست داریم و براى هم احترام خاصى قائلیم و الان مدتى هست که از هم دوریم انقدر عشقمون زیباست که با زیباییهاش زندگى رو ادامه میدیم و من خودم ایده ام اینه که انسانها نباید متکى به هم باشند و از هم توقع مالى داشته باشند .زندگى شما استاد عزیز قابل تحسین قابل توجهى است و در تلاش هستم براى تغییر باورهام،در ضمن سپاسگذار خداوندم انسانى چون شما در زندگى من حضور دارد

    من معتقدم پیام آور این دوره از تاریخ هستید. من خیلى از خدا سپاسگذارم به خاطر الطافش

    باز هم ممنون از استاد عزیزمون????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    حمیده خانم گفته:
    مدت عضویت: 3174 روز

    سلام استاد ممنون ک با هرفایلی صدها نکته رو بهمون یادآوری میکنید ،این اولین باره ک تو سایت نظر میگذارم پیش از این همیشه فقط میخوندم نظرات رو

    فکر میکنم اعتماد به نفس و خودباوریم خیلی بیشتر شده دوست داشتم بیام نظرمو بگم…اول اینکه قضاوت ممنوع بطورکلی ،ضمیر ناخودآگاه برای قضاوت کردن برنامه ریزی شده انگار

    اصلا دیگه از قضاوت کردن و نظر دادن راجع به دیگران خوشم نمیاد.

    حس اولیم راجع به این فایل این بود ک انگار شمااستاد وسط مغز من یه بمب منفجر کردید ،فکر کردم دیدم از وقتی باشما همراه شدم فهمیدم آزادی یعنی چی و آزادی رو احساس کردم تجربه کردم ،من اسیرو برده یک دنیا باور محدود کننده بودم اما الان آزادی رو تجربه میکنم .چیزی ک شما در مورد رابطه عاطفیتون گفتین باعث شد من فصل سبک زندگی شخصی رو از کتاب رویاهایی ک رویا نیستن خیلی عمیق درک کنم بفهمم عمق موضوع رو….انگار چهارچوب های ذهنیم شکست و فهمیدم چقدر من میتونم اونجور ک دلم میخواد با قدرت بیشتری ازاین به بعد چهارچوب های ذهنیمو میشکنم و اونجور میشم ک خودم میخوام نه اونجور ک دیگران بمن القا کردن باشم ،،اینجوری باشم خودم خالق زندگیم میشم و میتونم بخودم بگم من انسان آزادی هستم

    استادمسیری ک شما در زندگیتون در پیش گرفتین و بخاطر این مسیر به همه خواسته هاتون رسیدین مسیر توحید و یکتاپرستیه

    همه باورهای شما زندگی شما رواین اصل ساخته شده …شما بیییییش از هرچیزی بر توحید تاکید دارید

    تو زندگیتون فقط به خداوند محتاج و وابسته هستین

    بنظر من وابستگی رو تو زندگی شما فقط نسبت بخداوند میشه پیدا کرد

    استادی ک من میشناسم اصل براش توحیده ،،،این شکل رابطه رو با توجه به تضادهایی ک بهش برخورد کردین و براساس نگرش توحیدی انتخاب کردین …تضادها بشما کمک کرد ک چی میخواید

    اگر میپذیرفتین ک بخاطر اینکه یه روز ک پیر شدین ممکنه بکمک احتیاج داشته باشین و پس حتما ازدواج کنید ک اونروز یکی باشه نمیدونم تروخشک بکنه شمارو

    اگر اینو پذیرفته بودین مخالف باورهاتون رفتارکرده بودین چون ک اینطوری روی کسی بغیر از خداوند بخاطر دوران پیریتون در اینده حساب باز کرده بودین این میشد شرک

    اونموقع من یکم شک میکردم بهتون

    چون اینجوری میزدید زیر همه حرفاتون البته بازم میگم اگر ازدواج میکردید بااین فکر ک پیر شدید یکی باشه کمکتون کنه

    البته من در حال حاضر نظرم اینه ادم میتونه ازدواجم بکنه و عشق رو بی شرط تجربه کنه …من ازدواج نکردم ولی بنظرم این شکلی هم میشه

    من فهمیدم از حرفاتون اگر شما ازدواج کنید ممکنه براتون توقع ایجاد بشه وقتی پیر شدین شریک عاطفیتون بیاد کاراتونو بکن. تروخشکتون بکنه

    خوب شاید اون شخص دلش نخواست پس شما اونو آزاد گذاشتید

    در ضمن شما اصلا باور ندارید ک وقتی پیر شدید نیاز به کسی داشته باشید

    تو دوره راهنمای عملی رویاها گفتین هییییچ چیز و هیچ کسی رو برای دوران پیری و کوری نذاشتم و نمیذارم

    تازه شما محرم هستین مثل دوران نامزدی اما من دیدم ک تو کشورای دیگه اصلا بحث محرم بودن و صیغه و این چیزا هم نیست

    شما قبلا گفته بودین تو دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها ک انسان دین داری هستید این مسئله محرم بودن قشنگ اینو نشون میده

    استاد چه خوب بهم یاددادین سبک زندگی شخصی یعنی چی

    شما حتی به فرزندتون وابسته نیستید ..یادمه گفتید میکائیل آزاده ک هروقت خواست بره سراغ زندگی خودش و لازم نیست نگران دوران پیری شما باشه

    وااای استاد عجب فایل چالش برانگیزی شد :-) ولی نظرم اینه ک هیچگونه تضادو منافاتی بین این فایل و آموزه های شما وجونداره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    علی جوانمرد گفته:
    مدت عضویت: 3066 روز

    سلام

    از استاد عباسمنش عزیز بینهایت سپاسگزارم که این قدر صادقانه داره رفتار میکنه. اگه دقت کنیم با حساب و کتابهای معمول این کارها برای عباسمنش ضرره نه سود. چون خلاف هنجار عمومی رفتار کرده اند. اما عباسمنش داره نشون میده که خودش عملا به هدف آزادی و عشق ورزی بدون حد و مرز پایبنده با هر بهایی.

    ————–

    نمیدونم اینها رو پاسخ میده یا نه ولی میپرسم

    چرا کتابهاتو ادامه نمیدی… اون حسّه کی بهت میگه ادامه بده… من به شخصه فردی مطالعه ای هستم تا شنیداری و از کتابهای شما خیلی بیشتر از فایلهاتون دیداری شنیداری تون استفاده کرده ام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    علی جوانمرد گفته:
    مدت عضویت: 3066 روز

    در مورد باور کمبود همین رو بگم که تعریف علم اقتصاد اینه: علم تخصیص مناسب منابع محدود به تقاضاها و نیازهای نامحدود انسانها

    این علم اقتصاد از علوم مادر در علوم انسانی هست و کلی تئوریزه شده. هرچه بر مبنای علم اقتصاد تئوری میبینیم احتمالا تو پیش فرضهاش این باور کمبود وجود داره

    پس ما در مورد باور فراوانی خیلی باید کار کنیم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مژگان جنوبی گفته:
    مدت عضویت: 2689 روز

    سلام استاد عزیز

    این فایلتون چون راجع به روابط هست من یه سوال از شما دارم که دوست دارم خودتون پاسخگو باشید

    درقسمت عقل کل از دوستان پرسیدم و دوستان هم پاسخ بسیار عالی دادن ، سوالم این بود که دختر نوجوان من که به تازگی متوجه شدم درگیر رابطه با جنس مخالف شده ، البته اینو از پیامهای گوشیش متوجه شدم وچون شاغل هستم وکمترخونه هستم وبرادرهاش هم صبحها سرکارند

    بیشتر دلواپسی من ازاینه که فریب وسوسه های طرف بشه ، از خصوصیات دخترم او اصلا در هیچ مسائلی بامن حرف نمی زند استاد گرامی من طبق نظر دوستان گوشیش که موقع امتحانات ازش گرفتم بهش دادم و چیزی درخصوص رابطه اش نگفتم و توجه ام را به نکات مثبت متمرکز کردم که خدا همیشه حواسش به دخترم هست و درمکان و زمان مناسب قرار دارد ولی بعد از مدتی متوجه شدم رابطه شون قطع که نشده بیشتر هم شده و دوباره گوشی ازش گرفتم

    اصلا حال واحساس خوبی ندارم نمی دونم چی درسته چی درست نیست استاد خواهش میکنم راجع به روابط نوجوانان و مشکلاتی که دراین خصوص ممکنه بوجود بیاد بیشتر توضیح بدین استاد خواهش میکنم جواب این سوال بدین در چنین مواقعی که مطمئنم مشکل اکثرخانواده ها هست.

    استاد با قانون آشنا هستم که نمیشه دردیگران تغییر ایجاد کرد باید روی باورهای خودمان کارکنیم ودر چنین بحرانی صبرکردن وزمان بسیار حیاتی هست ونمیشه بی خیال شد.

    استاد برای خانواده هایی که دارای فرزند دختر هستند چنین روابطی قابل پذیرش نیست

    استاد باور کنید من توجهم روی نکات منفی جامعه نیست اخبار نمی بینم به خبرهای مجازی توجه نمی کنم وچندین ماهه فقط دارم فایل های شما را گوش میدم و باورهام را بمباران افکار مثبت میکنم ولی این موضوع ساده ای نیست لطفا بیشترراجع به طرز برخورد با نوجوانان بگین خواهش میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      امیر غفاری گفته:
      مدت عضویت: 3837 روز

      سلام

      وقت بخیرو شادی

      شما فایلهارو گوش میدید و با قوانین آشنا هستید ولی عمل نمیکنید

      مهمترین موضوع کار کردن روی باورها و داشتن احساس خوبه نه فرزند نه عوامل بیرونی

      کارهای فرزند هیچ تاثیری در زندگی شما نداره

      کلا عوامل بیرونی هیچ تاثیری در زندگی ما نداره

      وقتی شما روی خودتون کار کنید دو اتفاق رخ میده رفتار اون شبیه به شما میشه یا اگه نخواد تغییر کنه جهان راه شمارو جدا میکنه

      مگه نعمت خداوند فقط فرزندامون هستن، به بی نهایت نعمت خدا توجه کنید و سپاسگزار باشید

      دختر شما زندگی خودشو داره اجازه بده خودش تصمیم بگیره

      اگه ایمانت به خداوند صد در صده و مطمن هستی خدا کمکش میکنه پس چرا احساس خوبی نداری

      دلیل اینکه این رابطرو از شما پنهان میکنه به خاطر اینه که زیاد بهش گیر میدی

      موفق نشدی به خصوصیات خوبش توجه کنی تا حالت خوب بشه

      به جای اینکه اونو تغییر بدی روی باورهای خودت کار کن

      دیگران (خانواده، فامیل، دوست، اشنا ، فرزند و … ) محترم هستن ولی رفتارشون کاراشون اصلااااااااا مهم نی

      شاد، پیروز و موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      رها گفته:
      مدت عضویت: 3114 روز

      سلام دوست من ، نگرانیتون رو درک میکنم ، ولی باید اول ببینید چرا دخترتون به سمت این روابط میره ، با حرفتون متوجه شدم رابطتون با دخترتون خوب نیست ، شما باید با دخترتون رفیق باشید طوری که هر کاری هر اتفاقی میفته به شما بگه از شما مشورت بگیره کنار شما احساس خوب داشته

      به نظر من اگه دخترتون خلا عاطفی نداشت اگه خودشو دوست داشت اگه از درون پر بود به سمت رابطه با جنس مخالف نمیرفت ، رابطه های بخاطر عدم اعتماد ب نفس بخاطر احساس بی ارزشی بخاطر تنبیه خود و حسهای بدی که تجربه میکنه باعث اتفاقهای بد میشه

      نمیخوام نگرانتون کنم ولی اگه بدونید دخترتون اعتماد ب نفس داره برا خودش ارزش قائله با جنس مخالف هم ارتباط بگیره به ضرر خودش کار نمیکنه ارزش خودشو پایین نمیاره

      از خدا بخواید که تو این راه کمکتون کنه و کم کم با دخترتون دوست بشید بهش اعتماد ب نفس بدین

      من خودم از این محبت برخوردار نبودم ولی واقعا اگه پدر و مادر آدم با بچشون دوست نباشن خانواده سرد میشه حالشون خوب نیست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      اندیشه افشین گفته:
      مدت عضویت: 2956 روز

      سلام دوست عزیز ، این مساله ای که برای دختر شما پیش آمده کاملا طبیعی ست و اگر خلاف این باشه شاید غیر طبیعی بنظر بیاد ، ولی مشکل اینه که برخورد فعلی شما و شکل رابطه قبلی شما با دخترتون درست نبوده چرا که منتهی به شرایط فعلی شده ، شما باید برای دخترتون مثل تمام آدم های اطرافتون ارزش قائل باشید و به تصمیماتش احترام بگذارید و باهاش دوست و مهربان باشید تا همون طور که به جنس مخالفش عشق میورزه به شما هم عشق بورزه و باهاتون راحت باشه ، باور کنید اینطوری کمتر جذب اون طرف میشه و در برابرش کمتر احساساتی عمل میکنه و از رفتارهایی که حاصل هوا و هوس هست پیشگیری میشه و منطقی تر عمل میکنه ، نکته دیگر اینکه اجازه بدید دامنه تجارب دخترتون زیاد بشه ، اصلا نترسید ، اگر با دخترتون دوست باشید هیچ اتفاق بدی نخواهد افتاد . نباید از مردها ، موجوداتی غیر قابل دسترس در ذهنش بسازید چرا که انسان از هر چیزی که منع بشه بیشتر به سمتش کشیده میشه ، حواستون باشه که با برخورد اشتباه خودتون به یک رابطه عادی ، شکل غیر عادی ندید ، شما گوشی دخترتون را گرفتید ولی آیا فکرش را هم می تونید کنترل کنید!!!!!مسلما خیر ، پس ازش دلجویی کنید و گوشیش را با احترام بهش بدید و صادقانه باهاش حرف بزنید حتی بهش بگید که درکش میکنید و میخواهید کنارش باشید و مشتاقید که از احساسش و تصمیمش باخبر باشید ولی اگر دخترتون نخواست به شما نزدیک بشه سخت نگیرید ، یادتون باشه که قبلا اون را از خود راندید و باید کمی صبور باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    مهرداد مرادی نظیف گفته:
    مدت عضویت: 3820 روز

    ادامه 100 نکته هفتم پیام قبلی ??????

    22- به همه دوستان پیشنهاد میکنم کتاب فوق العاده ی سنگ فرش هر خیابان از طلاست رو مطالعه کنند،استاد هم بارها پیشنهادش دادن تو دوره های مختلف

    همه در نظر داشته باشید که خدا یه کیسه پر از پول براتون نمیندازه پایین، خدا کمکشو در قالب ایده و شرایط میفرسته

    فقط قدم اول رو بردارید،کلی ایده جدیده با کلاس و توووووپ اومده که اگر تصمیم به رفتن نمیگرفتم نمیومد

    خدا همه چیز میشود همه کس را

    باورش کنی پادشاهی میکنی

    استاد تو یکی از دوره ها گفت خدا به من همه چیزای خوب رو داده،به چه اندازه؟ به اندازه ای که تونستم باورش کنم که اگه بیشتر باور کنم بیشتر میدهد

    باور

    باور

    باور

    چقدر این مباحث در عین سادگی پیچیدست و در عین پیچیدگی ساده

    23- تغییر در وضعیت کسب درآمد.

    بعد از فروش دفتر پیشخوان، دوست داشتم یکی دوماه رو استراحت کنم و بهتر روی باورهام کار کنم و همین کارو کردم و بسیار هم لذت بردم از تفریح و فراغت و کار کردن روی باورهام،و همزمان کمی هم به علایقم وارد شدم و دوره ی دکوراسیون داخلی هم تهی کردم و تا الان چند تا ایده ی مرتبط هم به ذخنم رسیده الهی شکر ولی هنوز اقدامی در جهتش انجام ندادم.

    خب من داشتم از زندگیم لذت میبردم و وارد چیزی شده بودم که فکر میکردم علاقه دارم و در حال آموزش دیدنش بودم و هستم الان، اما یه حرف استاد عزیزم مدااااام توی گوشم بود که تغییر باورهای ثروت یعنی حساب بانکی یعنی تغییر درآمدت.

    و از خدای وهابم از خدای مهربونم خواستم هدایتم کنه و بهم بگه که من چطور میتونم با شرایط الانم درآمد هم داشته باشم، چه کاری هست که من همین الان با همین چیزی که الان دارم، با شرایط حال حاظرم از انجامش لذت میبرم و میتونم درآمد ازش کسب کنم،

    با اینکه الهی شکر خانواده مخارجم رو تامین میکنند اما من میدونستم که این شرایطی که درآمد ندارم نباید طولانی بشه وگرنه میشدم مثال دوست استاد که در یه فایل رایگان تعریفش کردن که هیچ کاری نمیکرد و به ایده هاش جامه ی عمل نمی پوشاند و فقط میگفت دارم روی باورهام کار میکنم.

    از طرف دیگه به خودم گفتم من باید تکاملم رو طی کنم و باید قبول کنم که به اندازه ی ظرف باورهام میتونم درآمد داشته باشم، و اگر ظرف باورهای من، الان به اندازه ی حتی ماهی پونصد هزار تومن باشه، من این رو میپذیرم و ظرفم رو با همین مقدار پر میکنم فعلا و بعد به امید خدای مهربان ظرف بزرگتر، درآمد بیشتر، اما میخوام قدم به قدم درآمدم رو بیشتر کنم.

    دیده بودم بعضی مواقع استاد میگن که از سرگرمی هاتون میتونید درآمد داشته باشید خیلی راحت و با لذت.

    کامنت دوست عزیزمون آقای ملک در دوره ی شیوه ی حل مساله، خیلی بهم کمک کرد که دقیقا اوشون هم ازین حرف استاد تصمیم گرفته بودن از تفریحاتشون، درآمد داشته باشن و یک کانال اخبار ورزشی درست کردن و در عرض یک ماه به درآمد خوبی رسید و بعد هم با قیمت خوب کانال رو فروختن و درسی که گرفتن از این جریان، این بود که باور کردن که میشود از سرگرمی هات هم درآمد کسب کرد.

    من مدتی از خودم میپرسیدم که نسیم چطور میتونی از سرگرمی الانت، یه درآمد هم داشته باشی؟

    از اونجایی که سرگرمی و کار هر روزم، ورزش کردن هست، تصمیم گرفتم هم ورزش کنم هر روز هم درآمدی ازش کسب کنم منتهی نمیدونستم چطور؟؟؟؟؟!!!!!!

    و خداوند جواب تماااااام سوالات میشود.

    یه روز که رفته بودم باشگاه، خانم مسول باشگاه که خیلی هم به من اظهار لطف دارن همیشه، اومد و بهم گفت نسیم جان، ما اگر ترینر بخواهیم، شما حاظرین تشریف بیارین؟

    و من هم پاسخ مثبت دادم.

    چند روز منتظر بودم که بهم اطلاع بدن که باهاشون همکاری کنم، اما ازشون هیچ خبری نشد.

    من به خودم گفتم این پیشنهاد برای من نشانه ای بوده که من بفهمم از این راه چطور میتونم درآمد داشته باشم و خداوند بی نهایت دست داره برای اینکه من به خواسته ام برسم.

    چند روز بعد از طرف یکی از دوستانم، همین پیشنهاد مجددا تکرار شد که اون هم به نتیجه نرسید.

    گفتم خداجونم دوست دارم تو خودت من رو مستقیما هدایت کنی به مسیر خواسته ام و نمیخوام منتظر بمونم که کسی بهم اکی بده یا نده.

    و ازش درخواست کردم که بهم بگه چطوری میتونم متوجه بشم که یه باشگاه با امکانات خوب و دستگاه های خوب و افراد خوب و محیط خوب و نزدیک به خونمون، نیرو میخواد.

    یه حسی یه حسی که خیلی آروم و قشنگ بود بهم گفت برو از اینترنت سرچ کن، کلمه ی “شیراز باشگاه”

    و اون موقع که این الهام بهم گفته شد، من توی ماشین نشسته بودم در حال گوش دادن به موزیک و منتظر خواهرم که رفته بود خرید کنه،

    گفتم من که اینجا بیکار نشستم بزار یه سرچ کنم ببینم این حسم چی داره میگه!

    توی گوگل سرچ کردم “شیراز باشگاه”

    یه آگهی اومد از سایت دیوار که ریسپشن میخواستند.

    یه باشگاه کاملا مجهز و شیک و به فاصله ی پنج دقیقه با ماشین، از خونه ی ما تا اونجا.

    تاریخ آگهی رو نگاه کردم مربوط به سه روز قبل بود، ذهنم گفت ای بابا تا الان حتما نیرو گرفتن، اما حسم گفت همین الان بردار زنگ بزن.

    تماس گرفتم و بهم گفتن که فردا حضوری تشریف بیارید.

    منم فردای اون روز رفتم و خیلی راحت و اکی پذیرفته شدم، البته قبلش ازم تست گرفتن و چند مرحله رفتم و صحبت کردیم و ازین جور کارها.

    و خلاصه که به همین راحتی وآسونی و در عرض دو الی سه هفته من به خواسته ام رسیدم و الان ده روز هست که هم ورزش میکنم و هم از این راه درآمد دارم هم اونجا انسان های بسیااااار بسیاااار خوبی هستند و چقدر همه به من اظهار لطف دارن و دوست بسیار بسیار خوبی اونجا پیدا کردم که واقعا لطف خدا بود به من.

    روز اولی که رفتم اونجا یه دختر خیلی مهربون و پرانرژی و شاد و شنگول به من آموزش میداد و از همون روز اول بهم گفت من خیلی خیلی احساس خوبی بهت دارم و اصلا از ارتباط باهات لذت میبرم، جالب اینجاست که خود من هم، دقیقا همین احساس رو به ایشون داشتم با اینکه اولین بار بود که میدیدمش، و بعد که کمی صحبت کردیم متوجه شدم که ایشون، ٱشنای یکی از دوستان من هست و خلاصه از اون روز به بعد من و اون دختر شاد پرانرژی دوستان بی نهایت صمیمی هستیم و ایشون من رو با خانواده اش هم آشنا کرد در این مدت کوتاه.

    خدا رو شکر میکنم که جهان همیشه و در تمام ابعاد، کبوتر با کبوتر باز با باز رو رعایت میکنه و قوانین بی تغییر الهی همیشه و همیشه در کار هستند.

    دوستان توی همین چند روزی که میرم سر کار یا بهتر بگم میرم سر تفریح، مدیر باشگاه خودش خود به خود اومد بهم گفت که حقوقتون پایین هست اما اضافه میشه در ماه آینده!

    من مات و مبهوت بودم و میگفتم خدایا اینها همه از فضل تو هست خدایا الهی شکرت.

    به لطف خدای مهربانم الان هر روز هم ورزش میکنم در نحیط شیک و خوب و شاد با انسان های خوب، و هم دیگه ای هزینه ای بابت ورزش کردنم پرداخت نمیکنم، هم فرصت دارم روی باورهام و علایقم کار کنم و هم درآمد دارم.

    نکته ی جالب اینجاست که مدیر باشگاه خودش از روز اول بهم گفت، شما هر موقع تصمیم گرفتی که به هر دلیلی نیای سر کار، به ما اطلاع بده تا نیروی جدید جایگزین کنیم و بعد شما تشریف ببری.

    یعنی من از هر جهت خیالم راحت هست و لذت میبرم و هرموقع هم ایده های بهتر و مرتبط تر با علایقم به ذهنم برسه میتونم راحت ازین کار بیام بیرون.

    دوستان کاملا حس میکنم که این تایم برای من گذرا هست اما طبق تکاملم واقعا بهش احتیاج داشتم که برم و انجامش بدم و نشینم توی خونه و دست روی دست بذارم.

    توی این چند روز چقددددر خواسته هام برام واضح تر شده، آزادی زمانی و مکانی داشتن رو خیلی واضح تر میخوامش و حتی متوجه شدم که من ورزش کردن رو بیشتر برای خودم دوست دارم و دوست ندارم راه کسب و کارم باشه.

    و موضوع دیگری که برام واضح شد این هست که: داشتن اعتماد به نفس لازمه ی سبک زندگی شخصی هست.

    یعنی اگر میخواهی به سبک و سیاق خودت زندگی کنی و فارغ از نظر مردم باشی باید و باید عزت نفس و اعتماد به نفس داشته باشی.

    من خودم صلاح خودم رو در این دیدم که برم و یه ماه دوماه یا شاید سه ماه ریسپشن باشم در یه باشگاه خوب، تا هم فعلا درامد داشته باشم و هم برام واضح تر بشه که چقدر به این کار علاقه دارم، اما اگر قرار بود حرف دیگران برام مهم باشه هرگز اینکارو نمیکردم و میگفتم حالا اگر یه آشنا بیاد اونجا چه فکری میکنه و چی میشه و بسان و فلان!

    اما من با خودم خلوت کردم و گفتم راه درست اینه که برای خودم زندگی کنم، و همون آدم هایی که اگر نظرشون برای من مهم باشه، همون هایی هستند که هنوز اندر خم یک کوچه ی زندگی خودشون موندن و هزار جای زندگیشون میلنگه، پس چرا باید نظر اون ها برای من مهم باشه.

    من به دنیا اومدم که دنیا رو از زاویه ی چشمان خودم ببینم و خودم، خودم رو تجربه کنم، پس دیگرانی در نظر من وجود ندارند و هیچ اهمیتی ندارن برای من.

    من اگر بخوام تکاملم رو درست طی کنم، حسم بهم میگه قدم اولت باید همین جا و همین پله باشه پس من با ایمان و توکل قدم در پله ی اول میذارم.

    سبک زندگی شخصی اعتماد به نفس میخواد، توکل و ایمان میخواد تا بتونی خودت باشی و از خودت لذت ببری.

    انجام اینکار هم تفریح هست برای من هم درآمد هست و هم به اعتماد به نفس من واقعا کمک کرده در همین چند روز.

    و خدا رو سپاسگزارم بی نهایت که چقدر راحت و با لذت دارم زندگی میکنم و هر آنچه بخواهم خدا برای من همان میشود.

    رابطه ام با خدا اینجوری شده که فقط کافیه بگم، خدا جونم، فقط کافیه صداش کنم، اون فوری بهم میگه، جانم چیست نسیم بگو؟؟؟

    با خدا باش و پادشاهی کن

    بی خدا باش و هر چه خواهی کن

    واقعا همینه.

    و چقدر این مسیر زیباست و عشق است و عشق است و عشق.

    خداوند من هر لحظه ی من و همه ی امورات من رو سر و سامان میده و ایمان دارم در لابه لای همین لذت بردن ها دارم به رسالتم هدایت میشم

    و همیشه یادم هست که خود لذت بردن هدف و رسالت نهایی من هست.

    خدا رو شکر میکنم به خاطر این مسیر زیبا و این سفر زیبا.

    من اگر در این سفر نبودم قطعا هیچکدوم از اقدامات اخیرم رو انجام نمیدادم.

    این سفر از شروع جریان نعمت بود و خوشبختی و خدا میدونه تا چند سال بعد چه خواهد شد.

    استاد عزیز و مهربانم سپاسگزار آگاهی های الهیتون هستم و دلیل تاثیر گزاری این دوره این هست که بی برنامه ی قبلی و با هدایت خداوند هر لحظه از مسیر رو داریم پیش میریم باهم.

    سپاسگزار خداوندم.

    24- وقتی به خوبیها توجه کنم خداوند منو به جایی که باید برم هدایت میکنه،

    25- استاد عباس منش عزیزم…

    و دوستان گل و نازنیم ..

    تمرین جلسه پنجم..

    استاد میخام این دوره رو یه کوچولو از اول مرور کنم..

    در جلسه ی اول یاد گرفتم که برای تغییر ،باید بر ترس ها و نگرانی هام غلبه کنم و قدم اول رو بردارم و وقتی جسارت داشتم و قدم اول رو برداشتم قدم های بعد بهم گفته میشه..

    جلسه ی دوم و سوم یادم دادید که برای رسیدن به هر چیز مثل ثروت؛،سلامت،روابط و و و تا تکانلم طی نشه نتیجه ی لذت بخش و پایدار حاصل نمیشه….و چقدر شما تکامل رو زیبا و شیرین بهم یاد دادید….که با هنه ی وجود لمسش کردم.و ارامش بینظیر و زیبایی بعد این جلسه ،مهمون قلبم شد…

    تو جلسه ی چهارم بهم یاد دادید به حدف مردم توجه نداشته باشم به اینکه الان چه کاری و چه نوع رابطی به قول معروف تو بورس هست و همه انجام میدن..بلکه بهم یاد دادید که دنبال عشق و علایق و سلیقه ی خودم باشم ..یاد گرفتم وقتی به چیزی علاقه دارم تو اون زمینه بی نهایت خلاقیت و نو اوری در انتظار منه..چون بهش علاقمند هستم…

    و اما….

    جلسه ی پنجم..

    تو این جلسه یاد گرفتم شاه کلید رسیون به خواسته ها بودن در زمان حال و لذت بردن از داشته هام هستش..

    یاد گرفتم که در برخورد با تضادهاست که میتونم خواسته هام رو بشناسم وقتی خواسته هام رو شناختم باید باورهای مناسب با اون خواسته رو در ذهن خودم ایجاد کنم..

    از این جلسه یاد گرفتم که باید حس و حال خودم رو خوب نگه دارم و از اینکه در این مسیر هستم لذت ببرم و دنبال این نباشم که هنه چیز رو دور بزنم تا زودتر به خواسته هام برسم و بهتره که بدارم تکاملم طی بشه و من از مسیر ذت ببرم..

    زمانی میتونم به خواسته هام برسم که با خودم هماهنگ باشم و با تکرار و تمرین و حال خوب،باورهای مناسب با خواسته هام رو در دهنم نهادینه کنم تا حس و حال خوبم ماندگار بشه..

    استاد عزیزم شاید همیشه به دنبال یه راه میون بر بودم..ولی تو این جلسه از شما یاد گرفتم که هیچ ورد و جادو ی خاص یا تکنیک خاصی نییت برای رسیدن به خواسته ها…

    در اصل این خود من هستم که باید روی باورهای مناسب با خواسته هام کار کنم و باید احساس خوب داشتن رو حفظ کنم…چون با حس و حتل خوب و شور و شوق و ارامش و احساس خوشبختی هست که میتونم روی باورهام کار کنم…

    و هر مدت زملن زیادتری تو این حال خوب و پر ارامش باشم زودتر به خواسته هام میرسم و خواسته هام یکی یکی وارد زندگیم میشه…

    و از زمانی که این فایل رو گوش دادم تمام تلاشم اینه که حس و حالم رو عالی نگه دارم و اجازه نمیدم تضادها این حس قشنگ رو از من بگیره….

    و در اخر …

    خیلی ذوق دارم و خوشحالم که تو اتوبوس زیبای شما یک صندلی هم نصیب من شد و تونستم همسفر شما و دوستای نازنینم باشم….

    ببخشید طولانی شد….

    26- سلام

    موضوع :فایل رایگان ثروتمند ترین های هر شغل چه کاری انجام می دهند.

    چرا بعضی افراد در یک شغل بسیار پر درآمد تر از دیگران در همان شغل هستند ؟

    آیا استعداد و توانایی برای ثروتمند شدن کافی است یا خیر؟

    چرا بعضی افراد با وجود داشتن توانایی و استعداد از لحاظ مالی موفق نیستند؟

    اما افرادی هستند که توانمندی هاشون بیشتر نیست اما درآمد خیلی بالایی دارند.

    مهمترین دلیلی که ما نمی تونیم از تواناییهامون استفاده کنیم کمبود اعتماد به نفس هست ،یعنی خودمون رو باور نداریم تواناییهامون رو باور نداریم.ما باورهای نادرستی درباره خودمون و ثروت و جهان داریم.

    این باور کاملا نادرست رو داریم که فکر می کنیم توانمندی خاصی نداریم. هیچ کس در دنیا نیست که توانمندی و استعداد نداشته باشه هیچ کس..استعداد که همه دارند استعداد که اصلا خدادادی هست..

    اما اگه بخواهیم درباره توانمندی صحبت کنیم هیچ کس نیست که بگه من توانمندی ندارم.مگه اینکه کسی باشه که صبح تا شب خوابیده باشه رو تخت خواب در طول عمرش.

    اما اگه یه نفر فقط بازی کامپیوتری هم کرده باشه توانمندیش توی بازی های کامیوتری هست. اگه یه نفر میگه من توانمندی ندارم باید خودش رو بشناسه باید توامندی هاش رو پیدا کنه باید تجدید نظر کنه درباره خودش.همه ما استعداد داریم همه ما توانمندی داریم اما ما خودمون رو باور نداریم.ما خدای خودمون رو باور نداریم ذهنمون بیمار هست فکر میکنیم توانایی ما پول ایجاد نمی کنه.ثروت ایجا نمیکنه.

    من توانمندی خیلی زیادی دارم اما فکر میکنیم چون تو فلان شهر هستم نمیتونم درامد داشته باشم.

    من توانمندی خیلی زیادی دارم اما همسرم نمیزاره که از توانمندیم استفاده کنم.

    من توانمندی خیلی زیادی دارم اما فکر میکنم افراد براش پولی پرداخت نمی کنند.

    من توانمندی خیلی زیادی دارم اما فکر می کنم افراد زیادی هستند که اون توانمندی ها رو دارند.

    اینها باورهای ماست و اگر نتوانیم باورهامون رو تغییر دهیم زندگی ما تکرار همین روند خواهد بود.

    همین چیزی که الان داریم تجربه می کنیم همین رو در ادامه تجربیات زندگیمون هم خواهیم دید.

    به شدت به این موضوع اعتقاد دارم که آنچه در زندگیمون تجربه می کنیم به خاطر باورهامون هست.

    اگر می بینی افراد برای توانمندیت پول پرداخت نمی کنند چون این باور رو پذیرفتی چون هزاران هزار بار این حرف رو بهت زدن که این چیز ها نون و اب نمیشه بچه جون برو درست رو بخون.برو کارمند شو به جایی برسی ولی با این کارها به جایی نمیرسی.

    یه مورد دیگه از این شاخه به اون شاخه پریدن توی حوزه های مختلف هست.اگر توانمندی توی یه حوزه داری اگر علاقه به یک موضوعی داری توی اون حوزه و موضوع وایستا روش تمرکز کن و توش متخصص شو. اونقدر روش کار کن که همه فک و فامیل و در همسایه و دوست و اشنا بگن این ادم غول فلان موضوع هست.اصلا مهم نیست که حوزه چی باشه اصلا مهم نیست.

    همه دیدن من هم دیدم افرادی در حوزه های مختلف از نقاشی ساختمون و لوله کشی گرفته تا آرایشگری و تعمیر ماشین و خیلی شغل های دیگه که درامدشون صدها برابر شغل های دیگه توی همون شغل هست.

    دوست من تخصصی که داری ادامه بده توش قوی شو مطالعه کن بررسی کن اینقدر از این شاخه به اون شاخه نپر.

    خیلی وقتها هست که تو دوران نوجوانی و جوانی شاخه های مختلفی رو تست می کنیم و این خیلی خوبه و بهمون کمک میکنه. تجربه های مختلف در نهایت به شما خیلی کمک می کنه برای ثروت ساختن. ولی تا یه سنی دیگه از یه سنی به بعد تمام توانتون رو بزارید روی اون حوزه و توش متخصص بشید.هرچقدر مقاله لازمه بخونید.هرچقدر کار لازمه انجام بدید. هرچقدر تمرین لازم انجام بدید.و اونوقت می بینید که خیلی خیلی زود شاخص می شید و اون حوزه برای شما پولسازی خیلی خیلی زیادی رو خواهد داشت.

    خیلی افراد به خاطر اعتماد به نفس پایین اقدام نمی کنند توی یه حوزه ای مهارت داره اما نمیره مهارتش رو تبلیغ کنه.بلند نمیشه خودش رو عرضه کنه .بلند نمیشه به بقیه توی یه جمعی بگه من فلان توانایی رو دارم.اگر کسی می خواد از این تواناییم استفاده کنه هزینه اشو پرداخت کنه براش انجام میدهم.اعتماد به نفس باید داشته باشیم باید بتونیم خودمون رو عرضه کنیم باید بگیم ما این توانایی هارو داریم. این استعداد هارو داریم.برای خودمون تبلیغ چاپ کنیم بزنیم به در و دیوار بزنیم.بزاریم توی اینترنت کی این کار رو می کنه کیاقدام میکنه؟

    کسی که ایمان داره اقدام میکنه.

    تفاوت یک انسان موفق و یک انسان شکست خورده اینه که کیا ایمان دارند؟

    کیا به خاطر اینکه ایمان دارند اقدام میکنند.اگر باور داشته باشم تواناییم ارزشمند هست بلند میشم اقدام میکنم بلند میشم خودم رو نشون میدهم.

    اگه باور داشته باشم به بقیه میگم فلان توانایی رو دارم اگه کسی خواست می تونه برای فلان تواناییم استفاده کنه.

    خودمون رو باید باور کنیم. باید حرکت کنیم.باید متخصص بشیم باید ذهنمون رو تقویت کنیم باید باورهامون رو عوض کنیم.باید جهان رو جور دیگه ای ببینیم.باید دنبال الگوهایی باشیم که با همون استعداد یا کمتر از ما به ثروت های خیلی زیاد رسیده اند..

    دنبال الگوهایی بگردید که از شما تواناییشون بیشتر نیست استعدادشون بیشتر نیست اما درامد بسیار بسیار بالایی دارند. همین که این الگوها رو پیدا کنید. و باور کنید که می شود. و حرکت کنید.و حرکت کنید و

    حرکت کنید*

    جهان برای شما درهایی رو باز میکنه.

    بهترین سپاسگذاری من از خداوند اینه که موفق بشم پیشرفت کنم ثروتمند بشم.

    که احساس خوبی نسبت به خودم داشته باشم.

    بهترین سپاسگذاری من از خداوند اینه که باورش کنم از زندگیم لذت ببرم.

    بهترین سپاسگذاری من از خداوند اینه که واقعا خوشبخت زندگی کنم این بهترین سپاسگذاری من از خداوند هست.

    این باو رو بزارید کنار که همه چیز پول نیست وقتی از لحاظ مالی پیشرفت می کنید خیلی چیز های دیگه تغییر می کنه.

    وقتی از لحاظ مالی پیشرفت می کنید اعتماد به نفس شما خیلی خیلی بالا می رود .

    هیچ چیزی اینقدر اعتماد به نفس ادم رو بالا نمیبره که آدم بتونه پول زیادی بسازه.تو زندگیش.

    وقتی اعتماد به نفستون بالا رفت وقتی قوانین جهان رو درک کردید اتفاقات پشت سر هم رخ می دهد.

    ثروت و ساختن ثروت خیلی مهم هست توی زندگی .بیش از اونچه که همه فکر می کنند مهم هست. اونایی که به موفقیت های مالی بالا رسیدن این حرف رو درک میکنن. نه اونایی که هنوز نرسیدن.اون فردی که میگه همه چیز پول نیست هنوز موفقیت مالی خیلی بالایی کسب نکرده هنوز به پول زیادی نرسیده.

    هرکس مقاومت کنه در برابر این حرف ها حتما پیشرفت مالی خوبی ندارد.

    وقتی انسان از لحاظ مالی موفق میشه.

    وقتی با ایمان به خدا با استفاده از توانمندیش نه با رانت و کلاه برداری به موفقیت های مالی خیلی بالا میرسه:

    خیلی خیلی توانمندی هاش بیشتر میشه

    خیلی خیلی شکوفا تر میشه

    خیلی خیلی قدرتمند تر میشه

    خیلی خیلی سپاسگذار.میشه.

    خیلی خیلی ایمانش بیشتر میشه.

    چرا کسب و کارهای مشابه توی یه محل اما درآمدشون با هم فرق داره تعداد مشتریاشون با هم فرق دارند؟

    دلیل در نحوه تفکر اون ادم خاص هست که به نتیجه رسیده است. به موفقیت رسیده است.

    خیلی افراد در سراسر دنیا نگاه می کنن میبینن چه کاری درآمد داره میرن همون کار رو میزنن بعد ورشکست میشن!!!

    بعد توهم میزنن به این نتیجه میرسن که خدا نمیخوا د من ثروتمند بشم ،من شانس ندارم . از این حرف ها!!!

    نکته اینجاست که اون آدم موفق یه جور دیگه فکر میکنه یه چیز دیگه ای رو پذیرفته یه باورهای متفاوتی داره که باعث موفقیتش می شود.

    توی هر کسب و کاری افراد بسیار ثروتمند هستند ،

    تفاوت در نحوه نگریستن به زندگی هست به کار هست به دنیا هست. به ثروت هست.

    کافیه زمان بزاریم روی باورهامون هرانچه نیاز داریم بهمون گفته می شود.

    وقتی روی باورهامون که اصل موضوع هست کار می کنیم بقیه موارد بهمون گفته می شود.

    وقتی می خواهید قانون رو بدونید،وقتی می خواهید فکر خداروو بخونید موارد مشابه افراد رو پیدا کنید.برید حضوری افراد رو از نزدیک ببینید

    وقتی میبینید که هر کسی یه عواملی رو عامل موفقیتش میدونه که ممکنه در فرد دیگر نباشه درک می کنید که موضوع اصلی و کلیدی باور این افراد و فرکانس هاشون هست که دارن ارسال می کنند

    27- تجربه ام در مورد خریدن موبایل، خیلی به یه موبایل جدید نیاز داشتم، به شوهرم هم گفته بودم ولی گفته بود فعلا امکان خریدش نیست، چند بار به این ور و اون ور نگاه کرده بودم که شاید وسایلی پیدا کنم که بتونم بفروشم ولی دیدم همه وسایلی که هست رو لازم داریم باز با خودم گفته بودم یه موبایل دست دوم بگیرم ولی یادم افتاد که دو باری که اینکار رو کرده بودیم پشیمون شده بودیم، شب بود توی رختخوابم دراز کشیده بودم یه لحظه به خودم اومدم گفتم اعظم وقتی که تو نمیتونی برای رسیدن به یه موبایل به خدا اعتماد کنی و داری به این فکر میکنی که چیزی رو بفروشی یا دست دوم بخری، در صورتی که تو لیاقتت یه موبایل خیلی خوبه چطور میخوای به هدف های بزرگتر برسی، از خدا عذر خواهی کردم و به این فکر کردم که خدا موبایل فروشی زده و چون عاشق منه حتما یه دونه خوشکل شو به من هدیه میده، به خدا گفتم من این چند تا راه رو بلد بودم که هیچ کدومم جواب نمیده تو هزاران راه دیگه بلدی که میتونی اینو به من برسونی، گفتم خدایا ببین من همین یه هزار تومنه رو بیشتر توی کیفم ندارم و ببخشیدا اینم خودم میخوام، خلاصه یه کم با خدا جونمون شوخی کردم و با خیال راحت خوابیدم و چه خداااای عشقی، فردا صبح مامانم زنگ زد و گفت قراره به یه نفر که من می‌شناختم و مامان شمارشو نداشت پول قرض بده که اتفاقا به اندازه ی پولی که من نیاز داشتم بود برخلاف همیشه و طبق قانون درخواست ازش خواهش کردم که اگه ممکنه اونو بده به من، که هیچ وقت تا به حال اینطوری نبودم و واقعا مجبور بودم و گفت که میتونه به هر دومون قرض بده و قرار شد که پولی رو که قراره به دستم برسه رو هر موقع رسید رو بهش بدم که مامان گلی هم گفت که فعلا عجله ای نیست و به لطف خدا یه گوشی خوشکل خریدم

    28- الآن,در این جایگاه که هستم بهتون پیشنهاد میکنم سعی کن ذهنت آرام باشه,آرامش داشته باشی و از هر آنچه که داری لذت ببر و سپاسگذار باش,در این صورت هدایت ها رو دریافت خواهی کرد.هدایتهایی که به هر آنچه که میخواهی میرسی,با راحتترین روشها

    29- من از اول ک بطور اتفاقی با استاد آشنا شدم سه ماه از فایل های رایگان استفاده کردم و اصلا هم از قانون سر در نیاوردم حتی نمیدونستم باور چی هست تا این اندازه من هیچی نمیدونستم ولی واقعا العان ک به روند تکاملم فکر میکنم میفهمم ک یه نیرویی فقط من و حل میداد جلو و حس فوقالعاده ای داشتم مدام فایل های رایگان تو گوشم با هندزفیری گوش میدادم بعد از سه ماه خداوند خیلی معجزه آسا منو تو مدار روانشناسی ثروت قرار داد و تونستم آنلاین این دوره رو پیش برم اون موقع هم استاد هر قسمت از فایل و روی سایت قرار میداد من تک تک کلمات و می نوشتم و خیلی از بچه های اون دوره عقب بودم اولین دوره ای بود ک داشتم و خیلی مدارم نسبت به بقیه پایین بود ولی من سعی میکردم فقط ب حرف های استاد گوش کنم و فقط روی باورهام کار کنم خیلی تو زندگیم تاثیر گذاشت خیلی آروم شدم تمام اون تنش های زندگیم از بین رفت و یه زندگی آروم برای من شد بدون اینکه کار خاصی بکنم فقط فایل ها رو گوش میکردم و حس خوب داشتم خیلی از جوابهای عقل کل استفاده کردم وقتی ب مشکلی بر میخوردم سریع از تو عقل کل ب جوابم می رسیدم من اون موقع مثل العان شما خیلی سوال ها داشتم ولی بخاطر اعتماد بنفس پایینی ک داشتم نمی تونستم سوال کنم و خیلی سردرگم بودم ولی یواش یواش راهها برام باز شد قانون و بهتر درک کردم وقتی تکاملم طی شد خیلی سعی میکردم ب زور بفهمم همه چیرو عجله داشتم سریع درک کنم خیلی هم اذیت میشدم بجای اینکه از زندگی لذت ببرم فقط دنبال این بودم سریع مدارم بره بالا ولی العان فهمیدم ک باید از لحظات زندگیم لذت ببرم همه چیز در زمان و مکان مناسب اتفاق می افته با این دوره خیلی درکم از قانون بهتر شد بیشتر سعی میکنم سپاسگزار نعمت ها یی ک دارم باشم بعضی اوقات یادم می ره ولی امروز ب الهام شد ک تمام حواسم یک هفته به این باشه ک از هر چیزی ک دارم لحظه ب لحظه سپاسگزار باشم کلا این روند من بود و دوست عزیزم شما خیلی از اون زمان من بهتر درک میکنی قانون و خداروشکر اعتماد بنفس بالایی هم داری ک میای سوال میکنی این خیلی خوبه اصلا عجله نکن اصلا چیز پیچیده ای نیست ک بخوای انجام بدی اصل قانون اینه ک احساس خوب مساوی با اتفاقهای خوب و خیلی مهمتر از اون هم اینه ک سپاسگزار نعمت هایی ک در حال حاضر داری باشی اون وقت آروم آروم تکامل ت طی میشه مدارت می ره بالا و بهتر می فهمی ک چیکار کنی با این دوره خیلی خیلی نتیجه میگیری تو قسمت پنج خیلی قشنگ استاد قانون رهایی و توضیح میده اصلا نیازی نیست هزار بار بگی به خدا من چی میخوام یک بار بگی کافیه فقط باید احساس خوب داشته باشی تا در مسیر خواسته هات قرار بگیری دوست عزیز امیدوارم توانسته باشم کمکت کنم فقط آرام باش بزار جهان کار خودشو بکنه فقط شما روی باورهات کار کن و نزار هر چیزی احساس تو بد کنه از جواب های عقل کل استفاده کن وقتی می خونی مدارا بالاتر می ره در پناه خدا شاد باشی گلم

    30- چقدر خدا منو دوست داشت که جهان بینی توحیدی رو همزمان با دوره ثروت تهیه کردم .

    از طرفی باورهای ثروت ساز در وجودم ایجاد شده از طرف دیگه هیچ عجله ای برای ارتقای یکباره در هیچ موردی رو ندارم چون میدونم باید در هر موردی تکاملم رو طی کنم

    از طرفی در دوره ثروت یاد گرفتم که من میتونم ایده های خوبی برای ثروت داشته باشم از طرفی در دوره جهان بینی یاد گرفتم چه ایده های خلاقانه ای برای ایجاد پول و ثروت میتونه وجود داشته باشه و فقط دنبال عشق و علاقم باشم و بس

    در دوره ثروت 1یاد گرفتم چطور باورای مخرب رو شناسایی کنم در دوره جهان بینی یاد گرفتم با حس وحال خوب در کنار یه باور قشنگ زندگیمو اونجوری که میخوام خلق میکنم

    31- حالا اگه میخوای به خواسته ات که بحث درآمدزاییه برسی باید بهت بگم که خداوند شرایط و مشتریهای عاااالی رو برای شما فراهم میکنه پس وقتی خدایی به این توانمندی داری اصلا نگران نباش و فقط کارت رو تحسین کن و اون پروژه ی نهایی رو که تولیدش کردی و خلقش کردی رو تحسین کن شما توی این مسیر که طی کردی کلی تجربه کسب کردی پس آرام باش و از خدا بخواه که به مسیرهای بهتر و پردرآمد هدایتت کنه و به خدا بگو من نمیدونم از چه راهی ولی میدونم که تو برای من مشتری میشی درآمد میشی ثروت میشی پس به خودت میسپارم که از راههای مختلفی که خودت به اونا آگاهی برای من درآمدهای عالی بفرستی حتی اگه از این پروژه نشه مهم نیست چون قطعا مسیرهای عالی رو برای من فراهم میکنی. دوست من توکل کن به خدا و دستان خداوند رو برای دریافت نعمت به زندگیت باز بگذار خودش ایده برات میشه خودش راه برات میشه با این دیدگاه که خدا منو به مسیرهای درامدزا و ثروت ساز هدایت میکنه از خواسته ات رها بشو و بهش نچسب از این راه نشد از یه راه دیگه به زمانبندی خدا ایمان داشته باش و عجله نکن و از خدا بخواه خودش ایده بده بهت تا کارت رو به نتیجه برسونی اصلا هم نگران باورهای اطرافیانت و همکارات نباش چون فقققققط خودت مهمی و باورهای خودت خداوند شمارو با افراد بهتر و مسیرهای بهتر همراه میکنه پس فقط روی خودت و باورهای خودت کار کن.

    32- جلسه 6 در مورد تغییر باور ها صحبت کردید که خیلی به من کمک کرد شما گفتید که با تغییر باور ها احساس خوبی به وجود میاد ولی من حتی زمانی که احساس خوبی دارم کلی باور های درست واسم شکل میگیره و یجورایی این احساس خوبه باور های اشتباه رو در خودش ذوب میکنه و عکس این موضوع هم به وجود میاد که با تغییر باور احساس خوب میشه و با احساس خوب هم باور تغییر پیدا میکنه که وقتی احساس خوبی دارم خدا چندین نشونه بهم میده که باعث تغییر باورهای غلط میشه

    33- همچنین یاد گرفتم که الهامات در آرامش شنیده میشوند ، و این که همواره سپاسگزار خداوند برای داشته هایم باشم ، قشنگ ترین چیزی که از استاد خوبم یاد گرفتم ، باور فراوانی هست ، این باور آرامشی به انسان میده که با هیچ چیز قابل قیاس نیست ……

    34- داشتم جلسه ی 6 رو میدیدم,ی چیزی بهم گفت ول کن بابا این جلسه رو,وقتی بعد از این همه سال خودِ استاد زمزمه هاش قطع نشده,الکی چرا زمانت رو هدر میدی.ی حسی بهم گفت:همینکه دو هفته است شناخت پیدا کردی,یعنی این که هدایت شدی,یعنی تو مسیری,یعنی ادامه بده.

    با وجودِ این زمزمه ها و فعالیتهای روزانه ی شیطان مگه استاد رشد نکرده؟

    تمرن کرده و تمرین کرده….. تا افسار و از دستِ شیطان گرفته.پس منم میتونم.

    شیطان به اندازه ی انسانهای روی زمین روش بلدِ برای گمراه کردنِ من,ولی جایی که ایمان باشه,شیطان نیرویی نداره.نیروی خیر و انرژیِ مثبتِ منشآ همیشه پیروزِ.(در صورتی که اَزَش استفاده کنیم)

    35- در مورد سوال شما در مورد مهاجرت میخواستم اینو بگم که انجام هر عملی اگاهانه و با باورهای درست قطعا نتیجه بخش تر خواهد بود. ولی چیزی که هست ما در مسیر زندگی مون وقتی داریم روی باورهامون کار میکنیم و سعی میکنیم همیشه در مسیر باشیم پس باید خیالمون دیگه همه جوره راحت باشه از این بابت که هرررررر اتفاقی توی زندگی من میافته قطعا به نفع منه. قطعا اومده تا یه چیزی رو بهم یاد بده . یه راه جدیدی رو برای رسیدن به خواسته هام پیش روم بزاره. با این دیدگاه از اتفاق و شرایط پیش اومده استقبال میکنم . و وقتی با دیدگاه درست و باورهای خوب وارد ماجرا میشیم درهای خداوند رو توی اون قضیه میبینیم که به روی ما باز شده. پس یاما خودمون اگاهانه تصمیم به تغییر شرایط میگیریم یا وقتی تو حال خوبیم جهان برای ما این روند رو پیش میبره که در هر دو صورت به نفع ماست . فقط کافیه که ما در حال خوب باشیم در حال لذت بردن از همین الان و همین شرایط و اعتماد منیم به خداوند. اعتماد منیم به جهانی که کارش رو خوب بلده

    36- سلاااااام استاد جونم سلااااام دوستای خوبم. میخوام از یه تجربه براتون بگم یه معجزه که امروز صبح برام اتفاق افتاد: نزدیک به دوهفته بود که درد شدیدی در ناحیه ی لگن داشتم و اوایل دردش کمتر بود و هرچقدر پیش میرفت این درد بیشتر و بیشتر میشدبه حدی رسیده بود که که موقع راه رفتن پاهام لنگ میزد و من مدام از بدنم سپاسگذاری میکردم و با کارکردن روی ذهنم سعی میکردم بهبودی پیدا کنم تا اینکه دیشب به حدی درد گرفت که نمیتونستم قدم بردارم تا ساعت 3 نشسته بودم کامنتهای شماهارو میخوندم و تا از جام پا شدم که برم توی تخت بخوابم دیدم اصلا نمیتونم یه قدم بردارم. ازاونجایی که همسرمم خوابیده بود راهی نداشتم جز اینکه خودمو به سختی بکشونم توی اتاق خواب و بخوابم خلاصه از خدا کمک خواستم و دستمو به درو دیوار گرفتم و خودمو کشوندم به تخت و خوابیدن. تا رسیدم به تخت شیطان به قول بچه ها چاخان شروع کرد به ور ور کردن و منو تا سر حد مرگ ترسوند در عرض 2 دقیقه چنان سناریوی وحشتناکی برام نوشت و اجرا کرد که تمام وجووودم پر شد از استرس. خداروشکر با آموزشهتی استاد خوبم موچش و گرفتم گفتم چاخان بس کن من دستتو خوندم این همه حرف چرت به من زدی هیچکدوم عملی نشده تو کارته که منو بترسونی اما من خدایی دارم که خییییلی هوامو داره خیلی مهربونه اما تو چی یه دروغگوی متظاهر بیشتر نیستی. خلاصه تونستم کاملا خودمو آروم کنم و بعدش گفتم خدا جونم خودت بهم بگو که از چه راهی میتونم سلامتیمو به دست بیارم و خودت منو به مسیر سلامتی هدایت کن و بچه ها صبح که بیدار شدم از تخت اومدم بیرون رفتم سمت اتاق دخترم و اصلا متوجه نشدم که پاهام خوب شده بعد یه دفعه یادم افتاد من دو هفته است درد پا داشتم و الان هییییچ اثری ازش نیست. خدایا شکرت و جالب اینجاست که دیشب که با خدا حرف میزدم گفتم خدا جونم هدایتم کن پیش یه دکتر خوب تا تشخیص بده من مشکل پام چیه و خدا خودش دکترم شد خدایا شکررررررت خدایا ممنونم از سلامتی جسم و روحم. راستی یه یاکریم صبح اومده توی گلدون کاکتوسم تخم گداشته))) خدایا شکرررت فقط شکررررررت.

    37- این روزا انقد این نشونه ها رو میبینیم که انگار خدا فقط چسبیده به کار ما..انگار همه چیزو فراهم کرده که به هدفهامون برسیم..وقتی خدا بخواد هر غیرممکنی ممکن میشه ،در واقع غیر ممکنی وجود نداره و فقط ذهن ماست که اونو غیرممکنه میدونه ،یعنی تا قبل این ماجرا ما همش به این فک میکردیم که چیکار کنیم و چه جوری یه آشنا دبی پیدا کنیم ولی خدا خیلی راحت و آسون اون آدمو سر راهمون گذاشت…اون آدم دستی هست از طرف خدا که کار نامزدمو درست کنه درست مثل بابام که دستی بود از طرف خدا …استاد دیشب همش یاد فایل بهترین باور راجب خدا افتادم که چقدر حسمو خوب میکنه هر وقت گوش میکنم خدا همه چیزه …خدا پدرمه،خدا عشقمه، همین احساس خوبمه .راست میگی استاد توصیفش خیلی سخته ،فقط باید درکش کرررد.درکش میکنم هر روز بیشتر و سعی میکنم توحیدی تر عمل کنم …دوستان من هنوزم هر روز فایل بهترین باور راجب خدارو گوش میکنم ..سعی میکنم باورای توحیدی بیشتری بسازم و تو وجودم ایجاد کنم بنظرم تنها راهش همینه ،تنها راه رسیدن به خواسته هامون اینه که بدونیم خدا هست ،خدا کنارمونه،خدا همه چییییزه پیشنهاد میکنم هر روز صبح یا شب یا هر موقع که تونستید فایل فقط خدا و بهترین باور راجب خدا رو گوش کنید چون همین که باورمون راجب خدا خوب باشه،همینکه ایمان داشته باشیم مطمنم همه چیز میاد پول،ثروت،رابطه خوب .من فقط به اندازه سر سوزن دیروز باورش کردم و کلی اتفاق خوب برام افتاد حالا فکر کنین اگه باورمون بیشتر شه چه اتفاقات خوبی میفته ،خدا منتظرمونه یه قدم جلو بذاریم صد قدم سمتمون میاد.دوستتون دارم

    38- فقط باید صبور باشیم ،دست خدا رو نبندیم اون از هزاران راه میتونه ما رو به ثروت برسونه ..همین که حالمون خوب باشه و باورهای مناسب داشته باشیم و حتی از درآمد کممونم لذت ببریم چون مطمنا وضعیت اینجوری نمیمونه و روز به روز بهتر میشه..استاد اگه یه نگا به سوالای من تو عقل کل بندازین متوجه میشید معضل اصلی زندگیم کار بود الان اشک تو چشمام جمع شده …نمیدونم چی بگم ..نمیدونم فقط میتونم بگم باور کن که میشه ،توکل کن که میشه ..درارو وا کن که میشه هر چی که بخوای میشه ..خدایا با چه زبونی میتونم تشکر کنم ازت …نمیدوونم نمیییدونم واقعا ………..

    39- به “تدبیرش” اعتماد کن ،

    به “حکمتش” دل بسپار ،

    به او “توکل” کن ؛

    و به سمت او “قدمی بردار” ،

    تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی…

    40- خدا حواسش به همه هست و به من هم و در زمان و مکان مناسب منو به خواسته ام می رسونه

    41- یه قانونی هست بنام برانگیختگی یعنی من میخوام اون روی باورهای مثبت و پر انرژی و ثروتمند و مهربان افراد رو ببینم و برای اینکه فعالش کنی باید تمرکزت رو نکات مثبتشون باشه یعنی یه رفتار خوب ازشون دیدی سریع به خودت بگو دیدی!!چون مدارت درسته داری این رفتار خوب رو از فلانی میبینی و شروع کن به سپاسگزاری که خدایا شکرت که این خصلت زیبا در همکارم هست و من تونستم ببینمش،و شبا با خودت فکر کن که چه رفتاری رو دوست داری فردا ازش ببینی و تجسمش کن که همون رفتار دلخواهتو باهات داره،و شروع کن به نوشتن همین تصورات زیبات.

    42- دوستان تمرین سپاسگزاری برای من جواب میده، معجزست، حتما انجامش بدید، ضرر نمیکنید، نزدیک ترین فرکانس به فرکانس منبع سپاسگزاریه

    43- در دوره روانشناسی ثروت استاد گفتن هر کسی نیاز بزرگتری از جامعه رو برطرف کنه به ثروت و موفقیت بیشتری میرسه

    من کلی رفتم تو فکر و نمونه هاشو آوردم تو ذهنم که با هزینه کم تونستن یه بیزینس خوب راه بندازن که نیاز بزرگی از مردم رو برطرف کرده

    مثلا: دیوار ، شیپور، اسنپ ، ریحون ، زودفود ، نت برگ و کلی برنامه و سایت دیگه (میگم سایت چون براحتی درک میکنم که راه اندازی اینا در قدم های اول برای من مثل آب خوردنه)

    هی فکر میکردم که خدایا چرا به ذهن من نمیاد، چرا ایدش نمیاد که منم انجامش بدم و کلی پول در بیارم. لازم به ذکره بگم که سود این سایت ها و برنامه های به ظاهر ساده خیلی خیلی زیاده.

    اما با یادگیری بهتره تکامل رفتم تو فکر، دوباره دوره آفرینش رو دوره کردم، تئوری مدارها

    گفتم من الان مدارم پایینه اصلا همچین ایده ای نمیاد، باید همین ایده های تو این مدار رو عملی کنم تا رفته رفته به اونا برسم

    یه پرانتز هم باز کنم (خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خنده داره اگر فکر کنیم که این کسب و کارها دیگه تموم شد، هرچی بود قبلا زدن و دیگه نمیشه همچین کسب و کارهایی راه انداخت و به ما چیزی نرسید از اینجور کسب و کارها)

    این خودمون هستیم که تعیین میکنیم اهدافمون چقدر مهم هستن

    این خودمون هستیم که تعیین میکنیم چقدر موفقیم، چقدر خوشبختیم

    همه ی ما پتانسیل راه اندازی کسب و کارهای خوب رو داریم، همه ما لیاقت ثروت و آرامش رو داریم، همه ما لایق داشتن خانواده خوب و عالی هستیم پس نباید خودمون رو دست کم بگیریم

    اگر اینهمه ایده ی خیلی خیلی راحت با سود نجومی به ذهن خیلی ها اومده پس به ذهن ما هم میاد. ولی نه 1 شبه

    تکامل

    تکامل

    تکامل

    از خدا میخوام کمکم کنه بتونم با ایمان و پشتکار در مسیر باشم و این تکامل رو با قدرت طی کنم

    و در کل مسیر از ثانیه به ثانیه زندگیم لذت ببرم

    44- انگار خدا داشت باهام حرف میزد میگفت ببین عجله نکن من حواسم بهت هست و تو دقیقه آخر تمام کارها رو برات درست میکنم من زیاد اهل فوتبال نیستم و بازی ایران و مراکش و ندیده بودم ولی شنیدم ک لحظه آخر گل زدند خودشون ب خودشون بعد از مصاحبه هدایت شدم ب خلاصه فوتبال تو یوتوب کلی ذوق زده شدم چقدر خدا کاراش درسته واقعا اصلا نمی تونی هیچ کاری رو خودت انجام بدی خدا خودش همه کار برات میکنه دقیقه آخر خودش برات گل میزنه ک هیچ کس نمیتونه دیگه کاری بکنه وای خدا چقدر قشنگ امروز اگاهانه جلوی شیطون و گرفتم خدا چقدر درسهای قشنگی بهم داد چقدر ارومم کرد خودش گفت نگران نباش من در زمان مناسب برات گل میشم برات راه میشم جوری کارهات و میکنم ک هیچ کس نتونه جلوی فرکانس تو بگیره فقط تو روی من حساب کن بقیه کارها رو من برات میکنم خیلی حسم خوب شد گفتم با شما عزیزان ب اشتراک بزارم و بگم مصاحبه آقای بیرانوند و ببینید ک از کجا ب کجا رسیده خدا خودش قدم ب قدم هدایتت میکنه

    45- امیدوارم موفق باشین بویژه که این جسارت رو به خرج دادین برای مهاجرت. این قضیه ی مهاجرت به یه استان دیگه یه موضوعی هست که مدت زیادیه فکر منو مشغول کرده . فقط این که آدم کجا رو انتخاب کنه تصمیم خیلی مهمیه.

    جناب سرشاری هم انگار صحبت از مهاجرت به شهر دیگه ای رو داشتن . خداوند خودش فرمان داده: سیرو فی الارض . پس قطعاً دست خدا یار هجرت کنندگان است.

    کسی که هجرت می کنه یعنی از غیر دل می بره و فقط به یاری خدا دل می بنده و به همین جهت هم هست که همیشه هجرت کنندگان بسیار موفق هستند . در اقواممون که بررسی می کنم می بینم هر کسی که این جسارت رو به خرج داده و سالها قبل شهر زندگیشو عوض کرده، الان دیگه اونقدر اون بالا بالاها رفته چه از لحاظ موفقیت شغلی، چه از لحاظ موفقیت مالی، چه از لحاظ روابط و چه از لحاظ درک زیاد و دیدگاههای جدید و به حدی مدارهاش متفاوت شده که بقیه اعضا فامیل خیلی به ندرت او را می بینند.

    من مطمئن هستم که شما هم با این اراده و توکلی که دارین حتماً موفق می شین . تنها باید یادتون باشه که احساستون رو خوب نگه دارین تا الهامات به سمت شما جاری بشه و با الهامات جلو برین. شاد باشید.

    46- متنی ازسو امی

    کاری بایدانجام شودیهبه آن رسیدگی شود.آن رادرلیست قراربده.نه.نه درلیست خودت.آنرارلیست کارهای من قراربده .بگذارمن آن کسی باشم که به این کاررسیدگی می کندومشکلات راحل کند.تازمانی که آن راکامل به من محول نکنی نمی توانم کمکی به توبکنم.هرچندلیست کارهای من بسیار طولانی است .اماآخرمن خداهستم.من قادرم هرکاری که به من واگذارمی کنی را انجام دهم .درواقع اگرحقیقت رابخواهی من پیش ازاین هم بسیاری ازکارهای توراانجام داده ام بدون اینکه خودت هرگزازآن خبرداشته باشی.

    به من اعتمادکن.به محض اینکه بارهایت رابه من سپردی دیگرآن هاراپس نگیر .به من اعتمادکن ایمان داشته باش که من به تمام نیازهاومشکلات تورسیدگی می کنم .آیابافرزندت مشکل داری؟آن رادرلیست من قراربده.آیامشکلات مالی داری؟آن رادرلیست من قراربده.آیاازفراز ونشیبهای احساسی خوددررنج هستی؟به خاطرمن آن رادرلیست من قراربده.من می خواهم به توکمک کنم .تمام آنچه که توبایدانجام دهی درخواست کردن است.

    بامن حرف بزن.من ازتومی خواهم که بسیاری ازچیزهارا بهدست فراموشی بسپاری .فراموش کن آن چیزهایی کهتوراناراحت می کرد نگرانی هاودلخوری هارافراموش کن .زیرااکنون تومی دانیکه همه چیزتحت کنترل من است.اما یک چیز هست که می خواهم هرگز فراموش نکنی.ازتومی خواهم که صحبت کردن بامن راهرگز فراموش نکنی.بامن صحبت کن.من عاشق توهستم ومی خواهم صدایت به کرات شنیده شود.می خواهم به من ازدوستان وخانواده ات بگویی.درحقیقت دعاگفتگوی توبامن است .می خواهم عزیزترین دوست توباشم.

    ایمان داشته باش.من بسیاریازچیزهاراازاین بالا می بینم که توازجایی که هستی قادربه دیدن آنهانیستی .ایمان داشته باش که من به آنچه که انجام می دهم واقف هستم .به من اعتمادکن .نیازی نیست آنچه راکه من می بینم تونیزببینی .من همواره ازتومراقبت می کنم ونیازهایت را برآورده خواهم کرد .فقط باید به من اعتمادکنی .هرچندکه کارهای من بسیار مشکل تر وبزرگترازتوست .به نظر میرسد که تودرانجام همین کارساده هم مشکل زیادی داری .اعتمادکردن چقدر مشکل است ؟

    صبورباش.چنان برنامه ریزی کرده ام که تنهادرطول یک دوره زندگی ات تجربه های گوناگون بسیاری داشته باشی .ازکودکی رشدکردی وجوان شدی.صاحب فرزندشدی.بارهاشغل خودراعوض کردی .حرفه های زیادی یادگرفتی.به جاهای زیادی سفرکردی .هزاران نفرراملاقات کردی وتجربه های بسیاری اندوختی حال چطوروقتی کاری که من بایدانجام دهمکمی بیش ازانتظارتووقت می برد اینگونه لبی تابی می کنی .به زمان بندی من ایمان داشته باش .چراکه زمان بندی من بی عیب ونقص است.فقط بخاطر اینکه کل جهان رادرشش روز آفریدم همه فکرمی کنند من همیشه بایدعجله کنم.

    مهربان باش.بادیگران مهربان باش زیرامن آنهارانیزبه اندازه تودوست دارم .ممکنست آنهامانندتولباس نپوشند یامانندتوصحبت نکنند یابه شیوه تو زندگی نکنند.امابااین حال من عاشق همه شماهستم .لطف کن تاسعی کنی بخاطرمن باآنهامداراوسازش کنی.من هرکدام از شمارا به گونه ای متفاوت آفریدم .اگرهمه شما مثل هم بودید بسیارخسته کننده می شد .بدانیدکه من هریک از این تفاوتهایتان رادوست دارم.

    عاشق خودتان باشید.اینقدرکه من عاشق شماهستم چطورمی توانیدخودتان رادوست نداشته باشید..شمابرای من خیلی گرانبها وارزشمندهستید.

    ادامه 100 نکته هفتم در پیام بعدی ??????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    نیما شریفی گفته:
    مدت عضویت: 3509 روز

    سلام خدمت همه ی دوستان عزیز و همچنین استاد یکتا پرستم.

    خوشحالم که درجمع این خانواده صمیمی هستم.مدتی بود که میگفتم کامت نمیذارم ولکن چیز خاصی برای گفتن نداری ولی واقعا از صبح دارم با خودم کلنجار میرم و بلاخره الان تصمیم گرفتم که نظرم رو بنویسم و شاید نظر الان من زیاد مربوط به این قسمت نباشه ولی دیگه مینویسم

    خیلی وقته که با شما کار میکنم و دنبال کننده ایده و تفکر شما هستم ولی درک و هضم یکسری مسائل زمان میخواد و حقیقتا به زور نمیشه چیزی مجبور به رخ دادن کنیم و به همین دلیل هماهنگی و در مدار درست بودن و هم فرکانس بودن با خواسته شرط رسیدن به خواسته ست.خیلی وقت بود که دچار یک تعصب شده بودم که من مسئول نجات کسی هستم که در زندگی من(در خانواده ما)زجر میکشه و من باید مواظبش باشم و همین بود که در این یکی دو روز اتفاقاتی افتاد که کاملا اون فرد از شرایط بد رها میشد و زندگی جدیدی رو شروع میکرد ولی بعد از کلی بحث و دعوا باز هم خودش همان وضعیت قبلیش رو بنابه اختیار خودش انتخاب کرد و همون لحظه بود که خیلی جا خوردم و خدا شاهده که همش حرفای استاد تو ذهنم تکرار میشد و استاد میگفت دیدی این همه مدت خودت رو در این زندان اسیر چه کس و چه چیژی کرده بودی با تلاش بیش از حد تو و اعضای دیگه خونواده اون فرد باز هم وضعیت قبلی ش رو انتخاب کرد و همش استاد تو فکرم میومد و میگفت دیدی گفتم تو مسئول تغییر زندگی خودت هستی نه بقیه و هرگز نمی تونی بقیه رو تغییر بدی دیدی عاقبتش چی شد و همش این افکار در ذهنم بود اون شب واقعا به سختی خوابیدم و از لحاظ روحی واقعا بد بودم و صبح روز بعدش هم با یه آشنایی برخورد کردم و گفت بیا داستانی رو دیروز خوندم برات تعریف کنم و من هم گفتم بفرمایید گفت پیغمبری روزی یک مورچه رو درون جعبه ای نگه میداره و 4 عدد گندم براش توی جعبه میذاره وقتی بعد یک هفته میاد میبینه فقط یک عدد از اون گندم هارو خورده و 3 گندم هنوز موندن و ازش میپرسه چرا همه ی این گندم ها رو نخوردی در پاسخ مورچه به زیبایی میگه اگه روزی رسان من خدا باشد همه آن 4 گندم را همان لحظه میخوردم و نگران وعده دیگه و رزق بعدیم نبودم چون خدا روزی رسان است ولی الان در دست تو گیر افتاده ام و هر لحظه ممکن است روزی ام را قطع کنی…داستان خیلی پر مفهومی بود برای من واقعا در دام شرک گیر افتاده ام و خودم میدونستم که در این دام هستم و از خدا خواستم که مرا هدایت کنه و این داستان و اتفاق قبلش یعنی هدایت.از دوستان عزیز و همچنین استاد عزیز خواهش دارم که بنده رو در مورد این باور و ذهنیت ویران گر راهنمایی کنن و راهکار بمن نشون بدن بینهایت سپاس گذار خدای مهربان هستم که مرا هر لحظه به وسیله دستان خودش هدایت میکنه و از استاد عزیزم و همچنین خواهران و برادرانم در این خانواده گرم و صمیمی هم سپاس گذارم.

    استاد وقتی که در مورد زندگی خودتون صحبت کردید فهمیدم که تنها نیستم و من هم دقیقا در شرایطی مثل گذشته شما هستم چه بسا بدتر ولی شما جرات عمل و سفر کردن داشتید ولی من ندارم شما از 16 سالگی برای خودتون بیزنس داشتید ولی من تا الان که 23 سالمه فقط کارگری کردم و درحال یادگیری دوره های خاصی هستم و من این رو هم بگم به خاطر گذشته ای که داستم ترسو هستم و از سفر کردن خیلی میترسم وگرنه خیلی دوست دارم که الان محیطم رو تغییر بدم و یک زندگی عالی رو خودم پایه گذاری کنم…سپاس گذارخدا هستم که با هدایت لحظه به لحظه و هدایت همیشگی مرا به سمت بهترین ها میبرد و برایم همیشه خیر و خوشی دارد اگر خودم جلوی ان را نگیرم…از استاد عباس منش عزیز به خاطر خدمت صادقانه ای که بدون دریغ ارایه میکنند بینهایت سپاس گذارم واقعا حرفهای استاد از ته دل هستند دلی که لانه ی خداست اگر راهنمایی هست استاد بفرمایید و دوستان عزیزم شما هم از نظری و پیشنهادی در مورد وضعیت و کامنت بنده دارید بینهایت خوشحال و سپاس گذارم خواهم بود با من به اشتراک بذارید بی صبرانه منتظر نظرات ارزشمند شما عزیزان هستم

    برای همه ارزوی سلامتی عزت ثروت و سعادت دارم انشاالله هر روزمون عالی تر از دیروزمون باشه در پناه الله یکتا کا جز او معبود و صاحب اختیاری نیست ایام به کام

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    رها گفته:
    مدت عضویت: 3114 روز

    با سلام به همه دوستان و استاد عزیزم

    فایلتون خیلی زیبا بود بخصوص فراوانی که منو به فکر فرو برد که باید خیلی روش کار کنم

    میخواستم در مورد نحوه انتخاب ارتباط با دوستتون بگم که برام جالب بود ، دو حس داشتم ، یک حس بد بخاطر فرهنگ و جامعه که انسان مجبوره فقط ازدواج کنه و بقیه روابط گناهه ، و یک حس خوب که وای استاد چقدر نگرشش با من فرق میکنه چقدر پیشرفت میشه کرد و بالا رفت و یاد قرآن میفتم که بارها تکرار میکنه خداوند به همه آزادی داده که هرطور که دوست دارند زندگی و رفتار کنند و به همه کمک میکنه

    خب این فایل برام جالب بود چون من سنم رفته بالا و باید ازدواج کنم ( البته حرف پدر مادرمه خخخخ ) ولی خودم میلی به ازدواج ندارم و حوصله شخص دیگه مسئولیت تعهد و بچه آوردن و. … رو ندارم ، فعلا ک اینجوریم آینده رو نمیدونم فعلا ، با تنهاییم فعلا راحتم

    ولی واقعا برام سوال بود که کسی مثل من که نمیخواد ازدواج کنه ولی بخاطر شرایط سنش و. …. به اجبار باید ازدواج کنه و حق انتخابی نداره باید چیکار کنه ؟؟؟؟

    تا اینکه فایل استاد رو دیدم البته قبلا از دوستام این طور ارتباط رو شنیده بودم ولی بخاطر نداشتن آگاهی مقاومتم زیاد بود تا اینکه با آگاهی بیشتر از استاد شنیدم

    هنوزم مقاومت دارم البته

    ولی هر کسی آزاده هر طور دوست داره زندگی کنه

    خلاصه بعد دیدن فایل استاد فهمیدم من باور های منفی در مورد آزادی حق انتخاب و اونطور ک دوست دارم زندگی کنم رو دارم و باید روش کار کنم

    بازم ممنونم که وقت میذارید ، استاد وقتتون رو روی سوالهای خصوصی و حاشیه ای نذارید سولهای اصلی مهمترن

    در پناه پروردگاری که ارباب منه و ارباب شماست ، دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    رحیم خان گفته:
    مدت عضویت: 3479 روز

    سلام سلام استاد

    ای کاش هرگز این قسمت از زندگیتان رابیان نمیکردید

    ای وای خانم تیموری چه انسان بزرگی چه انسان شریفی. …..

    این قسمت از زندگیتان وسخنانتان ؛ خیلی برای آدم سوال پیش می آورد

    حیف شد کاش هرگز این قسمت بیان نمیکردی

    من که حالم خراب شد

    نمیدانم چرااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟!!!!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: