مصاحبه با استاد | کلید لذت بردن از مسیر «تحقق خواسته ها» - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/07/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-10 09:32:582025-01-12 08:02:26مصاحبه با استاد | کلید لذت بردن از مسیر «تحقق خواسته ها»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
جالب بود از همین الان می خوام دیگه تمرکزم رو بزارم رو علاقه با باور درست و انتظار درآمد داشته باشم
سلام عزیزان و دوستان همراهم
وقتی امروز این قسمت را باز کردم در همان ابتدا و اولین خط مقاله که توست استاد گفته شده بود شوکه شدم…قبلش اینو بگم که وقتی میخواستم این قسمت رو ببینم یه حسی بهم گفت نوشته های روز قبل یا همان جلسه ۸ رو بخون بعد بیا..توی دفترم اول جلسه قبل پلی کردن جلسه ۸ نوشته بودم خدایا من چه کاری هست که رسالت منه توی این جهانه و اینکه میتونم به جهان خدمت کنم؟
خدا میدونست که من سوالم رو فراموش کردم واسه همین گفت برو اول نوشته اای دیروزت رو بخون بعد بیا…اولین خط مقاله جلسه نهم رو که خوندم نمیتونم بگم چه احساسی پیدا کردم جمله این بود
رسالت هر کسی از مسیر علاقه او میگذرد مسیر عشق و علاقه
میتونید درک کنید چه احساسی دارم؟؟؟خدای عزیزم ازت ممنونم نمیدونم چی بگم
و بعدش سوال کردم آخه انگار دقیقا نمیدونم که چه کاری رو دوس دارم و انجامش حالم رو عالی میکنه و از انجامش لذت میبرم و واقعا خسته نمیشم
یهو یه حسی گفت تا حالا دقت کردی تنها شبکه ایی که میبینی و اولین شبکه تلویزیون توست کدومه؟گفتم بله شبکه جم فود…من تیوی نگاه نمیکنم وقت نمیزارم اما اینقدر این شبکه برام جذاب بوده که همسرم گذاشته اونو اولین شبکه…و بعدش شبکه های کارتون…بعد به خودم اومدم دیدم که من زمانهایی که میرسم خونه خیلی دیروقته اما وقت میزارم و غذا درست میکنم و علاقه دارم..چقدر جالب بود برام…من در حال حاضر دارم کارهای زیبایی پوست هم انجام میدم و تاتو و….خدای من مجدد به من گفتی توی مسیر علاقه ات حرکت کن..عاشقتم که حواست به همه چیز هست ،چقدر قشنگ گفتی نوشته اای دیروزت رو بخون بعد بیا جلسه نهم رو ببین..چقدر زیبا هرروز و هرثانیه داری هدایتم میکنی عزیزدلم…تنها تورا میپرستم و تنهاااا از تو یاری میجویم..منو به راه کسانی که به آنها نعمت داده ایی راه مستقیم هدایت کن🥰😘
استاد عزیزم سلام
اول از همه بگم ک دوستتون دارم ب شدتتتتت
سلامت باشین همیشه و همه جا
ازتون یک سوال داشتم ک این چند وقت تو ذهنم ایجاد شده
من جدیدا ی مدتیه ک در راستای اهدافم وقتی ک الهامی بهم میشه ک برم انجامش بدم
حتی ممکنه قدم کوچیکی باشه ، ولی بهم گفته میشه برو امروز این کارو انجام بده هرچتد ک قدم کوچیکی هست
ولی ب طرز عجیبی انگار مانعی میاد ک نمیزاره اون کار انجام بشه
و ب طور متوالی این اتفاق میوفته
و انگار ک من باید بشینم و کاری انجام ندم ب طور موقت
انگار ک اسرار دارم ب حتما انجام شدنش
ولی نمیدونم چرا این موانع میان
البته اشاراتی شده تو دوره هاتون و آموزه هاتون
اما میخواستم دقیقا باز بشه برامون ک از کجا داره ناشی میشه
آیا من دارم عجله میکنم برای نتایج؟
آیا اون کاره درست نیست و الهامه برای اون موقع بوده و الان باید الهام جدید طبق شرایط بیاد و انجامش بدم؟
آیا الان وقت رسیدن نتایج نیست و من باید صبر کنم؟
سلام استاد
باز هم مثل همیشه عالی ??????
من این رو تایید میکنم که تاکید زیاد شما به کار کردن هر لحظه روی خودمان و اصل خارپشتی میتونه دستارودهای بزرگی رو برای هر به ارمغان بیاره .
و فاصله این دستاوردها به میزان ایمان به این مسئله بستگی داره ، گویی هر چه این داستان برای تو پذیرفتنی تر باشه ؛معجزات برای تو بیشتر .
و این شاید زیبایی داستانیه که هر کسی به واسطه سادگیش راحت نمی پذیره …
ممنونم استاد برای اینکه یادآوری میکنید آنچه رو که میدونید درست .
استاد مهربون و خوشکلم یه دنیااااا سپاس، عشق باعث میشه که کوه رو جا به جا کنی، وقتی پیدا میکنی که عشقت چیه دیوانه وار دنبالش میکنی و توی این مسیر بارها از خودت سوال میکنی این منم که این طور دارم عمل میکنم و میخندی و از ته دل خوشحالی که مثل بقیه نیستی که خود واقعیت رو پیدا کردی که بی هدف بیدار نمیشی و بی هدف نمیخوابی حتی غذا خوردنت حرف زدنت و تمام رفتارهات رو با هدفت و یا بهتر بگم با عشقت هماهنگ میکنی و تو میشی خود اون، میشی تکه ای از اون عشق و اون لحظه آرام میگیری مثل یه کودک که مادرش تازه حمامش کرده و توی خواب نازه…. موفق باشی استاد خوش سلیقه ی من، دستاتو میبوسم و سپاسگذار خداوندم برای وجود نازنینت????????????????
استاد عزیزم، هر موقع که فایلی رو گوش میدم انگار داری به سوالات من جواب میدی، و ایمان منو قوی تر میکنی و جوری لذت میرم و خوشحال میشم و اشتیاق وجودمو فرامیگیره که اشک شوق تو چشام جمع میشه، واقعا نمیدونم احساسمو چطور شرح بدم…
خیلی ممنونم ازتون
بهنام او و یاد او که آرامش بخش دلهاست سلام.
خداجونم عاشقتم برای این لحظه برای این حس آرامش برای این که الان انقدر آرام هستم. انقدر حالم خوبه و فول انرژیم بااین که الان 1 شب هست. دمت گرم فقط باید ادامه داد ادامه داد ادامه داد.
امروزم را عالی شروع کردم . باحال خوب بیدارشدم و قسمتی از کامنت های بچهها رو خواندم بعدشم به اسرار مادرم که صد البته که هدایت خدادبود رفتم پیش خالهام و با ( بچه دختر خالم ) گیتاعزیز دلم کلی بازی کردم. یک دختر بچه 2 ساله چشم درشت با ابرو های مشکی و موهای چتری گوله نمک این دختر کلی هم ناز داره انقدر خوبه!! وقتی میبینمش باهاش حرف میزنم و بازی میکنم کلی انرژی میگیرم از بس شیرین و باهوش هست 1 ساعت فقط باهم بازی کردیم. رقصیدیم کتاب خواندیم. خلاصه انقدر بهم خوش گذشت که دلم نمیاومد بیام خونه اما خوب شکر خدا به موقع خونه رسیدم و کارهام انجام دادم. این اینور قضیه..
حالا بگم از رفیق نازنینم کمالگرایی جان که از وقتی با اون بچه بازی میکردم گاهی خودش رو نشان میداد تا چند دقیقه پیش که دیگه امانم رو بریده بود و چنان استرس و اضطرابی به من وارد کرده بود که به شدت کلافه بودم، جوری که هیچ کاری نمیتوانستم بکنم بماند… اما به لطف الله برخلاف همیشه که این حس میاومد و من خودم رو مشغول دیدن فیلم و رمان خواندن میکردم یا کارهای اینچنینی که کمکی هم بهم نمیکرد این سری شروع کردم به نامه نوشتن برای خدا و حرف زدن باهش و گوش کردن این فایل که هدایت شدم به برش زدن تیکه آخر فایل آن قسمتی که استاد جان راجب لذتبردن و راحت گرفتن زندگی گفتید بارها و بارها و بارها همین یک تیکه مدام هنزفری تو گوشم بود و تکرار میشد مشغول بازی اونو با برادرم شدم بعدم رفتم آشپز خانه را تمیز کنم که همین گوش کردن ها باعث شد خیلی خیلی حالم بهتر بشه…
امروز من چه جوری قانون به خودم یادآوردشدم؟ با خواندن کامنت بچهها و این جمله که تمام اتفاقات ما بدون استثنا نتیجه فرکانس های ارسالی ما به جهان هستند عین طوطی تو سرم تکرار میشد. تا این که اومدم فایل گوش کنم و کامنت بنویسم خدا گفت همین الان پاشو برو دوشت بگیر بعد بیا منم گفتم چشم بعدش هدایت شدم به دیدن تاتر عروسکی با گوشیم راجب ننه سرما بود خیلی قشنگ بود و لذت بردم از آنجایی که برق رفته بود منم بدو زیر پتو که خوابم برد. حالا از خواب بیدارشدم بعد ظهر شده. یک عشق بازی جانانه با خدا کردم و روحم جلا پیداکرد کلی باهم حرف زدیم من عاشق روزها و لحظههاییم که تو خونه تنها میشیم و باخدا دوتایی عشق میکنیم و حرف میزنیم از همان ها که به خودت میای و میبینی مثل ابر بهار داری از شوق دیدنش های های گریه میکنی ….قبلش هم هدایتم کرد باز به خواندن کامنت بچهها و از جملاتی که گذاشتن راجب ثروت برای خودم یک فایل درست کنم حالا این جا رو داشته باشید:
کمالگرایی بلبل زبان گیرداده آره دوباره مثل قبل شد/. آره تو کم کاری میکنی آره تو سست عنصری/.اره تو فایل گوش نکردی امروز./ اره از روی فایل ننوشتی کم کامنت خواندی / کامنتی نزاشتی/ تووقول دادی کامنت بزاری/ چند روز رو گام 9 گیرکردی چون داری بهانه میاری و ….. یعنی فشار 90 درصدی روم آورده بود.
استاد شما گفتید به خواستههاتون نچسبید. لذت ببرید لذت با تغییر زاویه دیدتون و انقدر به خودتون سخت نگیرید؛ تنها راه رسیدن به خواستهها پرکردن فاصله بین من و خواسته هام احساس خوب هست و همچنین گفتید اساس تمام آموزش ها و دورههای شما لذت بردن و داشتن احساس خوب هست این که از کوچک ترین چیز لذت ببریم به زندگیمان عمق میبخشد. این که زندگی همین مسیر که مجموعه از سختی ها و شادی ها و غم هاست.
برداشت من: 1. همین کارکردن روی باورها هم باید برای من لذت بخش باشه برای همین در فایل قبلی گفتید شیوه های خلاقانه پیدا کنید که بتوانید بارها و بارها قوانین تکرار کنید چون وقتی تاثیر گذار هست یک موضوع یک کار که من ازش لذت ببرم این که بخواهم مثل رباط کاری رو انجام بدهم و از طرفی لذتی ازش نبرم نه تنها فایده ندارد بلکه من رو هم دل زده میکند مثل وقتی که رفتم شاهنامه خوانی در 9 سالگی یادبگیرم آقا همون جلسه اول چنان بهم سخن گرفت و سرم داد زد که کلا من گذاشتم کنار شاهنامه خوانی رو بعدها مدرسه هم گذاشت اما دیگه نرفتم همان بود.
2. وقتی من چیزی را مستمر انجام میدهم که اولا بدانم خوبه دوما برای لذت بخش باشه. پس آقا من نباید به خودم سخت بگیرم یا مثل طوطی کارهای بچه.ها رو تقلید کنم چون آنها در دفتر مینویسند من هم بنویسم/ چون از بچهها شنیدم دفترها پرکردن و واو به واو حرفهای استاد رو نوشتن من هم بنویسم چون….. این موضوع اول راه خوب بود برای فایل های کوتاه خوب بود اما از یک جایی به بعد من رو به شخصه دل زده می کند به خصوص برای آدمی مثل من که تنوع طلب هستم و از طرفی هم کمالگرا یعنی یک فشار زیاد…. درواقع تقلید کردن نابه جا هر سری باعث میشد از اصل فاصله بگیرم و به فرعیات بچسبم و به این طریق از ادامه مسیر دلسرد و بی خیالش بشم یک مدت.
خیلی خوش حالم که تا اینجا پیش اومدم و کمال گرایی رو تا همین امروز و همین لحظه خلع سلاح کردم درآخر زور خدا کجا و زور نجوای شیطانی کجا؟ خدایا شکرت صد هزار مرتبه شکر
مریم جان این پروژه، همان پروژهای هست که افردی مثل من دچار کماگرایی هستند خیلی قشنگ میتوانند قدم قدم بدون هیچ عجله ای پیش بیان و به دل کمالگرایی بزنن یادبگیرند که باید بیشتر لذت ببرند تا به خودشان سخت بگیرند… اصل براشون یادآور بشه.
این که استاد میگه مقایسه نکنیم… در هر لحظه دنبال زیبایی باشیم… حرکت کنیم…. استمرار داشته باشیم…. خودمون ببخشیم….
چون همه این ها باعث احساس خوب درما میشه… چون میتوانیم راحت تر زندگی کنیم …. چون میتوانیم لذت ببریم…. چون تنها راه رسیدن به خواستهها لذت بردن از همین لحظه هست پر کردن فاصله خودمان با خواسته به وسیله احساس خوب هست.
کلیت قانون من با ارسال فرکانس هام بدون استثنا تمام شرایط و اتفاقات زندگیم رو خلق کردم و خلق میکنم و خواهم کرد.
احساس خوب= اتفاقات خوب. احساس بد= اتفاقات بد
احساس من به من میگه دارم در جهت خواسته حرکت میکنم یا ناخواسته این احساس هم نتیجه گفت و گوهای غالب ذهنی من یعنی باورهام هست به نسبتی که سعی کنم ورودی های خودم را مدیریت کنم به گونه ای که به چیزهایی توجه کنم و به مسائل جوری نگاه کنم که به من احساس خوبی بده من به تک تک خواسته هام میرسم. که این میشه باور ساختن
در ثروت: ساخت باور فراوانی/ هر چی ثروتمند شوم نزد خدا عزیزتر میشوم/ ثروت و خدا باهم هستند و جدا از هم نیستند/ راه رسیدن به خدا ثروتمند شدن هست/ هر کاری هر حوزه ای که بهش علاقه داری پتانسیل ثروت ساختن دارد فقط باورهای ثروت اصلاح کن /….
در عزت نفس: این که من خالق زندگیم هستم/ همه ما ارزشمندیم/ به دنیا اومدیم تا به خواسته هایمان برسیم/ هرکدام توانایی های مختص به خودمان داریم / خودمان ببخشیم چون خدا هم ما رو بخشیده و میبخشد و با خطا هاست با تضادهاست که رشد میکنیم…
در روابط: همه ما از خداییم / هیچ کس کامل نیست / به آدم ها عشق بورزیم و دوست شان داشته باشیم/ رفتار آدم ها با ما بازتاب افکار و باورهای ماست / آدم ها وارد زندگی ما میشوند تا درسی در جهت رشد و پیشرفت به ما دهند / به هیچ کس وابسته نباش و قدرت رو جز خدا به هیچ کس نده/ فکر این که اگه فلانی نبود چه اتفاق معلوم نبود باید چی کار میکردیم نداریم/ به رب العالمین توسل و توکل کن و از خودش بخواه…/ قدرت الله را باور کن در تمام زمینه ها…..
همه اینها برای این که به احساس خوب برسیم حالا این که چقدر میتوانیم در این مسیر موفق باشیم بستگی به این داردکه چقدر استمرار داریم چقدر باور کردیم که میتوانیم تنها با کارکرد روی باورهامون زندگی خودمان را بسازیم. این که همه چی احساس خوب هست و نیازی به جنگیدن و دعوا کردن نیست.
متوجه شدم به نسبتی که بتوانیم اصل رو درک کنیم و بپذیریم کارما در ساخت باورها به مراتب خیلی خیلی راحت تر میشه و دیگه عجله ای برای رسیدن به خواسته هامون نداریم و بیشتر و بیشتر از مسیر لذت میبریم بیشتر سعی میکنیم به قانون عمل کنیم بیشتر حواسمون به ورودی ها هست خلاصه از هر طرف نگاه کردم دیدم ریشه ای ترین باور که باعث میشه باورهای دیگه هم در جهتش درست بشه همین باور که آقا به پیر و به پیغمبر قسم که من خالق زندگیم هستم و هیچ کس هیچ کس هیچ کس قدرت این رو نداره که برای من برای آینده من برای زندگی من تصمیم بگیره و دست به عمل بزنه این من هستم که با افکار م ، شرایط و برخورد ها و موقعییت ها خلاصه هرچی در زندگیم از خوب و بد هست رو ساختم.
مریم جان متشکرم برای این پروژه استاد جان ممنونم برای این مصاحبه
دست حق یار و نگهدارتان
با سلام و احترام خدمت استاد عزیزم، خانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستانم در سایت
خداروشکر میکنم که گام دهم از این مهاجرت رو هم پشت سر گذاشتم
مهم ترین درسی که این فایل برام داشت تلاش در جهت خوشحال بودنه بله درسته این وظیفه ی ماست که خوشحال باشیم باید اینطور باشه حتی اگه واقعا موضوعی مارو بهم ریخته باید برای خوشحال شدن تلاش کنیم تصمیم گرفتن روی یک برگه بنویسم و به دیوار اتاقم بزنم که همیشه یادم بمونه و سر کوچکترین مسائل احساسمو بهم نزنم یه راه حلی که مدتی هست ازش استفاده میکنم بیخیال بودن و اهمیت ندادنه اینکه چرا فلان حرفو بهم زدن چرا فلان اتفاق افتاد چرا دیر شد و این بیخیالی به بهتر کردن حال من در بیشتر اوقات کمک کرده خدایا شکرت
نکات فایل :
اینکه استاد کار کردن روی باورهاشون رو به صورت مستمر ادامه دادن و همچنان روی توحید و قوانین جهان کار میکند به این علته که عاشق این کار هستند و نمیتونند اون رو انجام ندن و چیزی فراتر از شغل، اعتبار و شهرته براشون . در کتاب چهار اثر فلورانس گفته شده که هر یک از ما مثل یک چرخ دنده برای جهان هستیم و در صورتی که هر کدوم سر جای درست خودمون باشیم جهان به درستی پیش میره و اگر هر کسی طرح الهی خودش رو انجام نده ممکنه هزاران سال طول بکشه که کسی جای اون رو جبران کنه استاد خیلی با این دیدگاه موافق نیستند که جهان متوقف میشه و معتقند اگر انسان ها به مسیر الهی خودش عمل کنند یا نکنند، جهان متوقف نمیشه اینکه مثلاً اگر ادیسون نبود لامپ نبود غلطه حالا چند وقت بعد یک نفر آن را اختراع میکرد و یا اگر استاد نبود و ما به دنبال درک توحید بودیم خداوند ما رو به یک شکلی هدایت میکرد . اگر انسانها در مسیر علایق خود پیش بروند و ادامه بدن و روی باورهاشون کار کنند و از تغییر باورها لذت ببرند، به اونجایی که باید باشند هدایت میشوند . افرادی که سر جای خودشون هستند اینکه از زندگی لذت میبرند قطعیه ولی اینکه از لحاظ مالی پیشرفت میکنند یا نه فقط به باورهاشون در زمینه ی ثروت برمیگرده و دلیل عدم پیشرفت مالی در کار مورد علاقه مثل نقاشی یا فوتبال اشکال در باورهای مالیه و اینطور نیست که اون کار ثروت ساز نباشد .
اگر کاری عشق ما باشد در انجام آن تعلل نمیکنیم فارغ از هر نتیجهای که خواهد داشت .
این نکته که تمام اتفاقات و تجربیات زندگی ما با توجه به باورهامون رقم میخوره به راحتی قابل پذیرش نیست حتی افرادی که سالها با این موضوعات آشنا هستند نیز همچنان دیگران رو موثر میدونند مثل اینکه اگر یک ویدیو در گوشی ما پخش میشه به این علت است که خودمون اون رو پلی کردیم و هر وقت بخواهیم میتونیم با یک دکمه اون رو متوقف کنیم البته در مورد اتفاقات زندگی به این سرعت تغییرات رخ نمیدهد و نیاز به تداوم و پایدار شدن فرکانس دارد . خب حالا که تمام این اتفاقات ساخته باورهای خود ماست روی باورهامون کار میکنیم و با طی کردن تکامل، شرایط رو تغییر میدهیم چون تغییر فرکانس و پایدار شدن آن نیاز به زمان دارد هر چند از همان ابتدا که روی باورهامون کار میکنیم نشانهها میآیند ولی باید ادامهدار باشد که نتایج از لحاظ کمی و کیفی بزرگتر بشود .
اگر به 15 سال پیش برگردید با آگاهی هایی که الان دارید روی کدام باورها کار میکردید؟؟
استاد اگر به 15 سال پیش که تازه با این موضوعات آشنا شدن برگردند ، کاری که میکنن اینه که خیلی سخت نمیگیرند و به خواسته هاشون نمی چسبند و مطمئن بودن که با توجه به نکات مثبت و لذت بردن از مسیر و طی کردن تکامل،خیلی راحت به خواستههاشون میرسن و برای رسیدن به خواستهها حرص نمیزدند و عجله نمیکردند چون رسیدن به خواستهها خیلی لذت بخش است ولی اینطور نیست که آنها معنای زندگی رو کاملاً متفاوت کنند در واقع باید از مسیر رسیدن به خواستهها لذت برد چون معنای زندگی همان تجربیات، لذتها، غمها و شادیهاست . بیشتر صبور بودند و بیشتر به خودشون آسان میگرفتن و در لحظه زندگی میکردند و اینطوری هم مسیر لذت بخش تر میشد و حتی زودتر به خواسته هاشون میرسیدند
مهم لذت بردن از مسیره از همه چیز باید لذت برد مثل پروانه، سلام مادر یا یک پارک قشنگ در هر شرایطی مثل مترو یا درمستاجری باید یه راهی پیدا کنیم که لذت ببریم در این صورت زندگی ما خیلی عمیقتر میشه و البته طبق قانون زودتر به خواستههامون میرسیم .
اون افرادی که به خواستههاشون چسبیدن و اصلاً زندگی نمیکنند تا به اونها برسند اتفاقاً نمیرسند چون راه رسیدن به خواستهها احساس خوب است و فاصله ما با اونها فقط و فقط با احساس خوب پر میشود که با تغییر ذهن و باورها به وجود آمده باشد نه با مواد و …
خیلی سپاسگزارم از همگی
سلام استاد عزیز
هیچی نمیتونم بگم فقط از خوندن کامنتا فهمیدم شما واقعا حکم پیامبری رو داریدو هزاران نفرو برای دریافت هزاران معجزه از طرف خداوند آماده کردید
خیلیارو در راه رسیدن به عشقشون همراهی می کنید وخیلیا مثل شما میشنو دوباره خیلیارو آگاه می کنندو همینطوری پیش میره تا روزی میرسه تمام جهان و تمام ایران به این قانون ها باور پیدا میکنندو سر مانشاش اول خدا بعد قرآن و بعد شما هستید خیلی کسای دیگه ایم هستند ولی در ایران کسی که اینقدر تاثیر پاذیر باشه و اینقدر خوب قانونو یاد بده که هیچ جایه سوالی برایم نباشه شما بودید شما با سالها تجربه آمدیدو به ما قانون به این مهمیرو یاد دادید و ما رو سالها جلو انداختید و ما با اطمینان بیشتری به لطف شما ادامه میدیم
چیزی ندارم بگم جز اینکه این روزها در سی و اندی سالگی دوباره عاشق شدم و اینبار این عشق با هر عشق دیگری فرق می کنه این عشق، عشق به رَب منو به عشق های زمینی از همسر و فرزند گرفته تا گلدان پست پنجره ام هر روز نزدیک و نزدیکتر می کنه . خدایا این روز ها اشک می ریزم و تازه دارم تو رو پیدا می کنم چقدر زیباست الآن که دارم این کلمه ها رو تایپ می کنم اشکم سرازیر شده، استاد عزیزم ممنونم که منو با خدای خودم آشنا کردی