مصاحبه با استاد | کلید لذت بردن از مسیر «تحقق خواسته ها» - صفحه 28 (به ترتیب امتیاز)

503 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسین شاطری گفته:
    مدت عضویت: 2145 روز

    《به نام خداوند بخشنده مهربان》

    خدایا من هرچی دارم از آن تو، خدایا من هیچی از خودم ندارم، خدایا هرخیری که از جانب تو بمن برسه باز فقیر تو هستم، خدایا من درمقابل تو هیچی نیستم تو رب این جهانی تو هدایتم کن من نمیدونم من بلد نیستم..

    سلام به روی ماه استاد و بانو شایسته و دوستان گام10، امیدوارم هرجا که هستید سالم و سلامت باشید، عاشقتونم بمولا

    خداروشکر میتونم این گام رو تمرین کنم و کامنت بذارم، بانو شایسته دستت طلا عجب بموقع بود این گام 10!!؟؟ من خیلی درگیر این بودم که چطور میتونم علاقه ام رو پیدا کنم البته میدونستماااا ولی شک داشتم بهش و چقدر این تمرین بهم کمک کرد تا بتونم واضح تر کنم برای خودم علاقه ام رو خداروشکر و سپاسگزارم ازتون بانو شایسته..

    خب باتوجه به این فایل و یه مقاله ای که عشق دلم از بانو شایسته خوندن دیدم که علاقه به املاک و کامپیوتر دارم و اومدم با توجه به تمرین این جلسه که انجام دادم دیدم شغل املاک رو بیشتر دوستدارم و کفه ترازوش بیشتر سنگینی میکنه و تصمیم گرفتم که همین شغل رو با جدیدت بیشتر و اطلاعات بیشتر ادامه بدم البته بگمااا از صبح تا به الان با عشق دلم کلی راجع به این موضوع کلی صحبت کردیم تا به یه تصمیم درستی برسیم و چقدر برای پیشرفت توی شغل املاک راهکار و ایده به ذهنمون رسید که قبلا اینکارها و این ایده ها رو انجام نمی‌دادیم ولی خب الان در زمان مناسب و مکان مناسب قرار گرفتیم..

    حالا چجوری به این تصمیم رسیدم که چرا املاک؟؟

    اول از همه این بود من فروشندگی رو دوستدارم و لذت میبرم ملک میفروشم و حالمو خوب میکنه احساس میکنم با فروش ملک رسالتم رو انجام دادم، خب منم یه سری ایده آل هایی که برای خودم دارم توی این شغل

    دوم: اینکه من معاشرت با مردم رو دوستدارم و خیلی دوستدارم با مردم مختلفی ارتباط داشته باشم و خیلی دوستدارم حرف بزنم و مشاوره بدم از اطلاعاتی که نسبت به شغلم دارم یا اون ملکی که میخام بفروشم… و دوستدارم راهنمایی کنم خریداران و فروشندگان رو، باورتون میشه وقتی که من شروع میکنم به مشاوره دادن دیگه زمان رو فراموش میکنم و از مشاوره دادن‌هایم خیلی لذت میبرم روحم جلا پیدا میکنه و چقدر هم از این کارم مشتری بیشتری جذب کردم و چقدر هم فروش‌های خوبی داشتم البته ناگفته نمونه مشاوره اطلاعاتی درست به مشتری هام دادم، حتی قبل اینکه من وارد حوزه املاک بشم فروشنده کیف و کفش زنانه و یه یکسالی هم فروشنده ماهی های آکواریومی بودم و اونجا هم خیلی پیشرفت داشتم و خیلی لذت می‌بردم از معاشرت با مردم

    سوم: من خیلی خیلی انسانی خونگرم و خیلی زود با دیگران حتی غریبه ها جوش میخورم حالا چه بچه باشه چه پیرمرد باشه!!! حتی توانایی اداره کردند مهدکودک هم دارم چون با بچه ها هم خیلی خیلیییییییییییییی ارتباطم خوبه

    چهارم: توانایی تبلیغ کردن درست و صحیح رو دارم ینی چی؟ مثلا وقتی یه ملکی رو به مشتری هایم بازدید میدم همیشه صادقانه خوبی ها و بدی ها ملک رو میگم و بعد هر دوتا رو میذارم توی کفه ترازوی مقایسه که این ملک برتری هاش بیشتر از بدی هاش یا برعکس و اجازه میدم خود مشتری تصمیم بگیره و اگه ببینم نتونه تصمیم بگیرم اونوقت من وارد عمل میشم و با یه راهنمایی اصولی بهترین انتخاب رو بهشون هدیه میدم و همین کار من باعث میشه مشتری بیشتر بهم اعتماد کنه و حتی اگه هم ازم ملک نخره 10000٪ یک نفر دیگه رو معرفی میکنه که اون ازم ملک میخره…

    پنجم: آقا من توی این شغل یه اعتماد بنفس خاصی دارم که با اطلاعاتم و مهارتهام یکی شدن و این چرخ دنده ها کاملا باهم چِفت شدن و یه مثلثی رو برام ایجاد کردند که منجربه نتایج خوب میشن

    و من از مسیر این شغل لذت میبرم و از سال 98 تا به امروز با توجه به تمام مسائلی که داشتم و بالاوپایینی که شدم هنوز که هنوزه دارم لذت میبرم از تمام لحظاتی که تو این شغل هستم… درسته که بنا به یه سری از مسائل یکم از مسیر املاک دور شدم و به فکر تغییر شغل بودم ولی خداروشکر مثل همیشه در زمان مناسب و مکان مناسب خدا هدایتم کرد و دوباره در این مسیر باقی ماندم

    خوبه که از مسیر زندگی لذت برد و خیلی خوبه که به نتیجه فکر نکنیم چون هدف مقصد نیست هدف لذت بردن از مسیر زندگی یا خواسته هستش

    استاد و مریم بانو خیلی دوستون دارم عاشقتونم از راه دور میبوسمتون بغلتون میکنم ماچ بوس بغل به امیددیدار تو پرادایس

    خدایا شکرت بخاطر امروز که بهمون اجازه زندگی کردن و خلق زندگیمون رو دادی

    با خدا باش و پادشاهی کن بی خدا باش وهرچه خواهی کن

    خدایا شکرت

    ایاک نعبد و ایاک

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    Yalda va Hossein گفته:
    مدت عضویت: 2388 روز

    “””به نام خدایی که اسان میکند بر ما آسانی ها””

    سلام ،سلام مریم جان ،عزیز جان، خدا قوت جانانه به شما و استاد عزیزم،خداوند رو شاکرم به خاطر وجود شما دو عزیز که راهنمای ما شدین،شدین دستی از دستان خداوند برای هدایت ما،وواقعا چه هدایتی الان این مدار داره ثابت میکنه جهان طبق خواسته های تو جلو میره ،جهان به افکار تو پاسخ میده ووقتی از خدا هدایت میخوای ،همواره تورو هدایت میکنهو چه هدایتی قشنگ تر از این پروژه که هر مدارش تورو به جلو حرکت میده و پرسش های ذهنت رو پاسخ میده ،خدار بی نهایت سپاسگذارم بابت شماها ،خدارو سپاسگذارم بابت اینکه مارو هدایت کرد به این مسیر توحیدی

    و اما گام دهم مهاجرت: (((لذت بردن از مسیر کلید تحقق خواسته)))

    چجوری میشه که ما از مسیر خواسته هامون لذت ببریم؟؟

    چجوری میشه که ما از مسیر خواسته دل زده نشیم؟

    چجوری میشه ما تو مسیر خواسته ثابت قدم بمونیم به قول خودمون دووم بیاریم؟

    چجوری میشه ما تو مسیر خواسته خسته نشیم کم نیاریم ؟

    چجوری میشه ما تو مسیر خواسته از بعد زمان و مکان خارج بشیم ؟

    جواب تمام این سوالات و هزاران چجوری دیگه همه در یک کلمه خلاصه میشه :(( علااااااااااقه))

    علاقه به کاری که داری انجام میدی علاقه به شغلی که داری ،علاقه به مسیری که داری میری تورو از تمام این چجوری ها مبرا میکنه ،وقتی پای علاقه در کار باشه دیگه خستگی متوجه نمیشی،دیگه زمان متوجه نمیشی ، دیگه بهنتیجه فکر نمیکنی،دیگه به اینکه مردم چی میگن فکر نمیکنی، علاقه باعث میشه دیگه دل زده نشی؟ از مسیری که داری میری لذت ببری و بهت حال

    خوب میده،کلا بهت خوش میگذره فازغ از اینکه چه نتیجه ای را ایجاد میکنه

    من به شخصه خیلی این موارد تو شغلم تجربه کردم البته من تو زمینه سخنرانی هم به شدت این مدلی هستم و علاقه خیلی وافری دارم و همه ی این نکته هارو توش تجربه کردم ولی واقعیت فعلا تو اون مسیر قدم برنداشتم و این جلسه و راهکار فوق العاده ای که مریم جاان عزیزمون بهمون پیشنهاد دادن برای پیدا کردن علاقه ،خیلی عااالی و بی نظیر بود و من و عشقم انجامش دادیم و خودم متوجه شدم که علاقه ام بیشتر تو سخنرانی انگیزشی یچیزی شبیه به استاد، ولی باید خیلی روی اعتماد به نفسم کار کنم چون خیلی باگ تو ذهنم راجع به این موضوع دارم اولیش هم اینه که من تمام اگاهی هام از استاد عزیزم و چندین کتاب هستش و نمیخوام گفته هام شبیه استاد باشن من دوس دارم سبک یونیکی تو این زمینه داشته بااااشم ،البته از خدا هدایت خواستم که آیا واقعا باید تو این مسیر قدم بردارم یا نه ، چون شخصیت حمایتگری دارم و خیلی اهل راهکار دادن به بقیه بودم قبلا نمیخوام این موضوع باعث بشه فکر کنم با این مسیر میتونم زندگی افراد رو تغییر بدم انشا.. که خدا هدایتم میکنه ، درکل این جلسه فوق العاده بود برای من برای همین الان من که در شغل املاک هستم، چون در این شغل هم بسیار موفق عمل کردم و خیلی در این مسیر بهم خوش میگذره و ویژگی های یک شغلی که در اون علاقه باشه رو داره چون ازش هیچ وقت خسته نمیشم و با دوره های استاد سعی میکنم از مسیر خواسته ام لذت ببرم ، قبلا به خاطر یه باور خیلی بدی که داشتم و اون این باور بود که پول به سختی درمیاد ، همیشه در مسیرهایی بودم که به سختی پول ساختم و در عین حال لذتی هم برام نداشته اون مسیر یادمه چنان خودمو میکشتم تو اون کار که حتی یک زمان استراحت برای خودم نمیزاشتم فکر میکردم تو مقصد چی هست ،و واقعا خیلی ضربه خوردم،الان خداروشکر خیلی بهتر شدم اصلا دیدگاهم به زندگی خیلی فرق کرده دیگه عجله برای رسیدن ندارم و از چیزهایی که دارم لذت میبرم و خدارسپاسگذارم، خیلی به خدا وصل شدم و دارم سعی میکنم با خودم در صلح باااشم ،سعی میکنم ذهن و روحم بهم نزدیک کنم تا بتونم راحت تر الهامات درک کنم و به مسیرهای درست هدایت بشم

    مورد دیگه ای هم که در این فایل اشاره شد بهش لذت بردن از مسیر هستش، اینکه دیگه به خواست هامون نمیچسبیم و رها هستیم ،یعنی اگر ما مبنا رو به لذت بردن از لحظه اکنون بزاریم خود به خود دیگه به این فکر نمیکنیم که پی من کی به خواسته ام میرسم ، بلکه میای به خودت میگی که من چه کارهایی کنم که از مسیرم بیشتر لذت ببرم بدون اینکه فکر کنم به اینکه خواسته ی من کی تحقق پیدا میکنه و همین موضوع باعث میشه که تو در همه حااال احساسات خوب داشته باااشی و چون در لحظه زندگی میکنی این احساس خوب تداوم پیدا میکنه یعنی ادامه دار میشه و وقتی ادامه دار بشه خود به خود فاصله فرکانسیت با خواسته ات کم میشه و در نهایت به خواسته ات میرسی

    بازم میرسیم به قانون

    احساست خوب =اتفاقات خوب

    این روش یا این کلید که لذت بردن از مسیر هستش به تو یاد میده که همیشه در بالاترین فرکانس باااشی ،چون تمرکزت میره روی داشته های الانت ،تمرکزت میره روی نعمت هایی که داری و نه خواسته ها و چیزهایی که نداری و همین موضوع باعث میشه که احساس خوب تداوم پیدا کنه و هر اندازه که در احساس خوب بمانی ، به یک ثبات فرکانسی میرسی و این ثبات فرکانسی اتفاقات خوب رو برات به ارمغان میاره و در نهایت رسیدن به خواسته رو رقم میزنه

    و ما اگر باز یک قانون دیگه رو به خودمون یادآور باااشیم که فاصله فرکانسی ما با خواسته امون با احساس خوب پر میشه دیگه سعی میکنیم که همیشه در احساس خوب بمونیم و این میسر نمیشود مگر با لذت بردن از زندگی در لحطه اکنون و نچسبیدن به خواسته و احساس رهایی

    و احساس رهایی هم از یک ایمانی نشات میگیره که تو به جان جانان داری ،وقتی ایمان داری و مظمعنی که خدا خواسته های تورو اجابت میکنه دیگه نگران براورده شدنشون نیستی چون میدونی خدااای مهربان برات مهیاش کرده ،خواسته ات اجابت کرده ،به قول قران که میگه:

    وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ و خدای شما فرمود که مرا با (خلوص دل) بخوانید تا دعای شما مستجاب کنم.

    ووقتی میرسی به این آیه دیگه چنان دل قصی میگیری چنان اطمینان پیدا میکنی که فقط به این فکر میکنی که با رعایت قوانینش خودت رو ببری در فرکانس اون خواسته.

    اصلا به نظرم لذت بردن از مسیر زندگی ،بدون فکر کردن به زمان تحقق خواسته یعنی ایمان واقعی ،یعنی ایمانی از جنس ایمان مادر حضرت موسی،جنسی از ایمان ابراهیم خلیل الله .

    تو خواستت به خدا میگی و فاررغ از هرگونه نگرانی و ترس از براورده نشدنش قدم هایی که باید در اون مسیر برداری رو برمیداری و اون قذم ها همون، لذت بردن از مسیر و در لحظه زندگی کردنه

    این شعر سهراب سپهری رو هم خیل دوسداشتم گفتم اینجاهم برای شما بنویسم

    شب آرامی بود

    می‌روم در ایوان، تا بپرسم از خود

    زندگی یعنی چه؟

    مادرم سینی چایی در دست

    گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من

    خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا

    لب پاشویه نشست

    پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد

    شعر زیبایی خواند، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین

    با خودم می‌گفتم:

    زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست

    زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست

    رود دنیا جاریست

    زندگی، آبتنی کردن در این رود است

    وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم

    دست ما در کف این رود به دنبال چه می‌گردد؟

    هیچ!

    زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره‌ها می‌ماند

    شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری

    شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت

    زندگی درک همین اکنون است

    زندگی شوق رسیدن به همان

    فردایی است، که نخواهد آمد

    تو نه در دیروزی، و نه در فردایی

    ظرف امروز، پر از بودن توست

    شاید این خنده که امروز، دریغش کردی

    آخرین فرصت همراهی با، امید است

    زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک

    به جا می‌ماند

    زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ

    زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود

    زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر

    زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ

    زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق

    زندگی، فهم نفهمیدن هاست

    زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود

    تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست

    آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست

    فرصت بازی این پنجره را دریابیم

    در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم

    پرده از ساحت دل برگیریم

    رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم

    زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است

    وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست

    زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند

    چای مادر، که مرا گرم نمود

    نان خواهر، که به ماهی ها داد

    زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم

    زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت

    زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست

    لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست

    من دلم می‌خواهد

    قدر این خاطره را دریابیم

    خدایا شکرت به خاطر وجود همسرم که بسیار مهربان و جنتلمنه ،خدایا شکرت به خاطر پدر و مادرم و خانواده ام،خدایا شکرت به خاطر نعمت هایی که تو زندگیم هست ،خدایا شکرت به خاطر وجود خانم شایسته عزیز و استاد عزیزم

    خدایا شکرت به خاطر دوستانی که در این سایت هستند و با کامنت هاشون کلی ایده به ما میدن،کلی باور خوب ،کلی آگاهی و تجربههای عالی در اختیار ما میزارن

    مریم جان و استاد عزیزم دوستوووون دارم

    خدایاااااا عااااشقتم

    پیش به سوی مدار بالاتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1068 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام استاد سلام به همه خوبان همه شماهایی که صلح و عشق را اشاعه می‌دهید.

    اگر من کمتر حرص بزنم و کمتر عجله داشته باشم اگر کمتر به خواسته بچسبم و بگم کو ؟…هان ! پس کو؟..

    زندگی را سخت نگیر آسان بگیر با تکامل بدون قدم قدم می رسی . با توجه به نکات مثبت زندگی با لذت بردن از زندگی خیلی راحت و ساده و لذت بخش تر به خواسته ها می رسیم .

    استاد اینها را شما با توجه به تجربه و آگاهی های جایگاه استادی تون فرمودید. منم گفتم بیام عمل کنم به اندازه توانم از آگاهی های فایل اقدام عملی کنم و با خانواده رفتیم پارک ،هوای خوب محیط دلچسب و لذت و شادی . اما بعدش سرزنش های ذهن شروع شد . دیدی ! دیدی از کارهات عقب افتادی ! دیدی نرسیدی کامنت روزت را بنویسی! دیدی تعهدات کشکی بود ! فقط وقت تلف کردی! به خودم گفتم خدا این وقت را برام آزاد کرد تا با خانواده ام خوش باشم و فرکانس های خوب فرستادم تازه چطور وقتی بچه ام لیوان را صبح شکوند بهش گفتم هر کسی ممکنه اشتباه کند اما ما میتونیم اشتباهاتمان را درست کنیم و با همین حرف آرام شد ، چون میدونم اون هم از اینکه لیوان را شکسته ناراحت است و دارد خودش‌ را سرزنش می کند.

    پس هر کاری کردم درست بوده و الان هم وقت نوشتن کامنت دارم و مهم این است که دارم تو مسیر می‌آیم مهم تومسیر موندن است . گاهی با کامنت خوندن و نوشتن، گاهی با فایل شنیدن و پیاده کردن ، گاهی با خوشگذرونی و تفریح کردن . همش درسته !

    وقتی به این یقین برسم که بدون استثنا تمام تجربیات و اتفاقات و شرایطی که برام رقم خورده خودم بوجود آوردم با افکارم و باورهایم! نه هیچ عامل بیرونی. فقط تمرکز را صد در صد می گذارم روی خودم . قبول می کنم یک فاصله زمانی لازم‌ است تا تغییر فرکانس هام ، نتایجش را نشون بده تو زندگیم. هرچند از همون لحظه ای که شروع می کنم نشانه هاش می آید. باید برای اینکه نشانه هاش ثابت بمونه به ثبات فرکانسی برسم .تا نشانه ها تبدیل بشود به نتایج ملموس. اصلا فرکانس یعنی امتداد یعنی ادامه دار بودن .

    یعنی بدونم اول فرکانس هام تغییر می‌کند، بعد نشانه ها می آید، بعد ادامه می‌دهم نتایج کوچک سرو کلشون پیدا می‌شود باز ادامه می‌دهم ، ثبات فرکانسی بیشتر و بیشتر می شود و بعد می بینم از لحاظ کیفیت و کمیت نتایج بزرگ و بزرگ تر می‌شوند.

    نکته ای که این وسط برای آدم عجولی مثل من که وقتی می‌رود سفر فقط مبدا و مقصد براشن تعریف شده خیلی حائز اهمیت است این است که از مسیر لذت ببرم. از لحظه حال غافل نشوم ،حرص زدن عجله کردن ، دیر شد دیر شد را بگذارم کنار .

    زندگی همه اون تجربیاتی است که با رد کردن پستی ها وبلند ها ، گذروندن شادی ها و غم ها بدست می آورم. پس به خودم آسان بگیرم ، کمال گرا نباشم ، بیشتر تو لحظه زندگی کنم صبور تر و آرام تر باشم .و مطمئن باشم فاصله بین من و خواسته ام فقط و فقط با احساس خوب پر می‌شود و احساس خوب فقط و فقط با تغییر باورها و کار کردن مداوم روی باورها ایجاد می‌شود .

    پس اولین چیزی که دوست دارم را برم و ادامه بدهم ادامه‌ بدهم و لذت ببرم.

    رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    فاطمه ش گفته:
    مدت عضویت: 1678 روز

    به نام خدای مهربان

    گام دهم

    این فایل، بنظرم دقیقا چیزی بود که من امروز نیاز داشتم بشنوم؛ دقییییقا مناسب روز من بود

    اول از همه، اونجایی که استاد گفتن: اگر آدم ها حرکت کنن و اولین چیزی که دوست دارن و ادامه بدن، و رو باور هاشون کار کنن و از زندگیشون هم لذت ببرن، هدایت میشن به اونجایی که باید باشن!

    من خیلی پیش میاد که با خودم میگم، درسته من به هنر و نقاشی خیلی علاقه دارم، ولی آیا این چیزیه که من براش آفریده شدم؟ نکنه علاقه اصلی و واقعی من یه چیز دیگه باشه؟ نکنه پیداش نکنم و …

    و وقتی این قسمت فایل رو شنیدم اصلا هوش از سرم پرید

    خدا قشنگگگ جواب منو داد؛ که بنده من، راهکار تو شک و دو دلی نیست؛ اگر تو همین مسیری که الان بهش علاقه داری و ادامه بدی و همزمان رو باور هات هم کار کنی و از این مسیر لذت ببری، من هدایتت میکنم به آنچه که بخاطرش تو رو آفریدم؛ حتی شاید همین هنر باشه!

    پس فعلا سمت من اینه: با عشق و لذت بردن از چیزای کوچیک مسیر زندگیم هنر رو ادامه بدم+ روی ایمانم و باور هام کار کنم تا خداوند بقیه کار ها رو انجام بده

    بعد که استاد مثال نقاش ای رو زدن که بخاطر درآمد نداشتن دلسرد میشه، این دقییییقا وضعیت خود من بود؛ من چندین ساله که دارم نقاشی کار میکنم و واقعا نقاشی چیزیه که وقتی مشغولش میشم، دیگه هیچیییی نمیفهمم! ولی این وسط چون تا حالا ازش درآمدی نداشتم پیش اومده زمانهایی که با خودم گفتم: کاش نقاشیو ول کنم برم سراغ یه چیز دیگه

    بعد با خودم میگفتم ببین، اگر تو واقعا نقاشیو دوست داشتی همچین حرفی رو نمیزدی

    حالا جالبه من همیشه وقتی فشار بهم میاد و به ترک نقاشی و کار کردن تو زمینه های دیگه فکر میکنم از سه حالت خارج نیست:

    1.یا تحت فشار نیاز های عادی و روزمره قرار گرفتم

    2.یا شدیدا نیاز به پول دارم که برای نقاشیم و سایر کار های هنری دیگه که انجام میدم وسیله تهیه کنم

    3.یا خیلی دلم میخواد برم سفر و برای گشتن نیاز به پول دارم

    چیزی که تا الان میدونم اینه که من ورزش، هنر و سفر رو خیلیییییی دوست دارم. هیچ چیز تا حالا مثل این سه تا نتونسته حال من رو خوب کنه ولی نمیدونم بین این سه تا چجوری میتونم ارتباط برقرار کنم و چجوری ثروت کسب کنم؛ اما خب مطمئنم روزی میرسه که من به کسب درآمد از علائقم هدایت میشم و میام این کامنتو میخونم و عشق میکنم.

    البته اینم بگم که من بخاطر باور های نامناسبم تا حالا نتونستم هیچ درآمدی از نقاشی داشته باشم، ولی سایر زمینه های هنری که کار میکنم چرا، درآمد دارم ولی خیلیییی کم، اما نکته اینجاست که همینم نبود و به تازگی بعد از کار کردن های تمرکزی اتفاق افتاده و من سپاسگزار خداوند هستم

    وقتی که استاد گفتن اون علاقه هم میتونه درآمد داشته باشه اونم خیلی زیاد، خیلی خوشحال شدم ولی واقعا فعلا نمیدونم باید چکار کنم، پس فعلا سعی میکنم لذت ببرم و سپاسگزار باشم.

    و در آخر، میخوام از این به بعد خیلی بیشتر لذت ببرم

    از سلام پر مهر مادرم که هر روز اتفاق میفته

    از ناهار خوشمزه ای که برام میپزه

    از محبت پدری که تمام تلاششو میکنه تا من در مسیر علائقم باشم

    از پیاده روی در مسیر برگشت دانشگاهم که پر از مغازه های مختلف و مردم شادی هستش که دارن خرید میکنن و لذت میبرن

    از هوای سرد زمستونی و بخاری که از دهنم بیرون میاد

    از ماه خوشگل و نورانی و ستاره های اطرافش که دقیقا مثل یه تابلو نقاشی هستن

    از ویوی آشپز خونمون، که همیشه آسمون رو قاب میگیره که یه آسمون آبیه پر از ابر های تکه ای پنبه ای و زیبا

    از بغل پر از عشق خواهر کوچکترم

    از صدای نم نم بارون روی سقف کولر پشت پنجره اتاقم

    از ذوقی که هر روز برای گوش دادن گام روزم دارم

    از خودکار های رنگی ای که برای پروژه خریدم

    از عشق خداوندی که هر روزی که میگذره دارم بیشتر درکش میکنم؛ بیشتر میفهمم همیشه کنارم بوده و چقدر هوامو داره!

    از بودن با خودم، دختر زیبایی که همیشه تمام تلاششو کرده تا بهترین کار رو انجام بده

    من عاشق زندگیمم، و توبه میکنم بابت جاهایی که از دستم در رفته و ناسپاسی کردم

    خدایا خیلی دوستت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مریم غدیری گفته:
    مدت عضویت: 3761 روز

    درود درود درود

    این جمله (باورهان که نتایج رو رقم میزنن) نه هیچ عامل دیگری، کسی به این راحتی قبول نمیکنه. باید بتونم 100 در 100 بپذیرمش. شرایط فعلی رو نمی خوام در باورهام تغییر ایجاد میکنم با یه فاصله ی زمانی تغییر رخ می‌دهد. روی آن فرکانس کار می‌کنیم ادامه می‌دهیم و هی از نظر کمیت و کیفیت بزرگتر و بزرگتر میشه.

    مثلا من شش ماه اول سال برای هر ماه یه عدد درآمدی نوشتم. ولی خخخخ اصلا روی باورهام آنطور که باید و شاید کار نکردم. نتیجه اینکه الان در یک مرحله مانده ام و درجا میزنم. همان که استاد می‌فرمایند باید بگردیم ببینیم چه باور غلطی داریم و در مورد من قطعا باور ارزشمندی هست. یعنی دوست دارم اون عدد رو تجربه کنم ولی باور ارزشمندیم قوی نیست راجع بهش. این قسمت را هم خیلی خیلی دوست دارم: خیلی ها درآمد رو برای عشقه میخوان موضوع اینه که عشقه میتونه درآمد داشته باشه خیلی هم زیاد ، کِی؟ وقتی باورهات راجع به ثروت درست بشه.

    من دوست دارم اینا رو روزی هزار بار بشنوم و عمل کنم، خیلی خوبن، خیلی ، خیلی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    عباس امیری گفته:
    مدت عضویت: 2131 روز

    بنام خدای هدایتگر

    سلامی دوباره

    چقدررررر این فایل ها مناسب همون روز من هستند

    ترکیب : علاقه ، رهایی و لذت بردن ، ورزش دوچرخه سواری ، سراغ کار دیگه ای رفتن بخاطر نتیجه نگرفتن از علاقه…

    اینا تماما وضعیت امروز من بود

    دو فایل قبلی باعث بمباران باورهای ثروت در ذهنم شد که البته این چند روز گذشته حالم نوسانات زیادی داشت و نمیدونستم چرا

    تا اینکه امروز از همون اول صبح از زبان مادرم که داشت متنی رو میخوند کلمه “رهایی” رو شنیدم و کمی گوشام تیز شد…

    امروز بعد از ظهر که داشتم روی باورهای ثروت کار میکردم بعد از مدتی دیدم که من کمی عصبانی ام!!!!

    عصبانی از اینکه پس کی نتایج میان حتی کوچک!!!!!

    همون لحظه ورق برگشت و به خودم گفتم من چرا انقدر چسبیدم!!!!!

    چرا زندکی رو ول کردم و فقط منتظر نتیجم!!!

    واقعا بهم برخورد که خوشیم رو ول کردم چسبیدم به فلان خواسته ها!!!

    بگذریم…

    من عاشق ورزش دوچرخه سواری ام و وقتی استاد در این فایل گفت ” ورزش دوچرخه سواری” عقل از سرم پرید!!!!!!!!!!

    چشام گرد شد!!!

    استاد دقیقا حرف هات مصداق امروز من بود

    با اینکه کلییییییی حرکت کردم در مسیر علاقم و مدرک معتبرش هم گرفتم تا بیشتر مسلط بشم بهش امااا امان از باورهای مخرب!!!!

    امروز تصمیم گرفتم باز برم مشغول کاری شم بصورت پاره وقت… دلیلش رو خودتون توضیح دادید من دیگه اشاره نمیکنم…

    اما تصمیمی که گرفتم امشب: رهایی است و لذت بردن ببشتر از زندگیم

    چون واقعا خواسته ها خیلی موقتی احساس خوشبختی میدن

    بهم بر میخوره وقتی بخاطر خواسته ای زندکی نکنم و بشینم فقط حرص بخورم که کی میرسم زود باش یالا و….

    اینطوری به قول شما زندگی رو عمیق تر تجربه میکنم…

    یک داستان واقعی از خودم بگم:

    من از سال 94 تا امروز همش و همش و همش میگفتم من باید موفق بشم و با این نگرش همه کار کردم:

    از مطالعه

    تا تجربه شغل های مختلف

    و در این 9-10 سال اخیر وقتی نگاه میکنم می بینم فقط دویدن بوده و هیچ تجربه عمیقی از زندگی ندارم، یعنی تا قبل از 94 تجربیات عمیق تری از زندگی داشتم و خیلی بیشتر لذت می بردم از زندگیم خیلی بیشتر میخندیدم خیلییی بیشتر شوخ طبع بودم و….

    و از 94 بع بعد نه تنها خوشی هام کمتر شد ( با وجود اینکه با شما آشنا شدم) نه تنها تفریحاتم و در کل زندگیم کم عمق تر شد بلکه نتایجه خاصی هم نگرفتم

    یعنی این نیست که بگم خب می ارزید

    نه واقعا نمی ارزید

    چون حرص بود همش که برسم برسم برسم

    به قول شما :

    نه تنها نمیرسی بلکه اون عمرت رو هم زندگی نکردی

    اگرم برسی واقعاااا نمی ارزه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    فائزه رستگار گفته:
    مدت عضویت: 766 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم بانو پ سلام خدمت خانواده قشنگم خانواده عباس منش

    وای که من هر فایلیو می‌بینم با اینکه شاید برام تکراری بشه با اینکه چند بار می‌بینم ولی برام تازگی داره

    من این فایلو فکر کنم بالای چهار پنج بار دیدم اما انگار یه سری از حرفاشو نشنیده بودم تا حالا

    (کلید لذت بردن از مسیر و تحقق خواسته‌ها)

    یاد یکی از تجربیات خودم افتادم یادمه سال 1401 402 تصمیم گرفتم به خاطر یه سری از مشکلات درسم غیر حضوری بخونم و خرداد خودم درس بخونم جالب بود برام ر با اینکه دی بیشتر از اد درس خوندم اما نمره‌های پایین‌تری آوردم اما سر خرداد که می‌خواستم درس بخونم مشاوره تحصیلی ام که معلم ریاضی ام بوت برای من یک شرطی گذاشت گفت به شرط اینکه برات برنامه می‌شینم که تفریط سر ساعت غذا خوردن سر ساعت همه چیت به جا باشه نه اینکه فقط درس بخون یا مریض شی خودتو زجر بدی و یادمه با اینکه سه ماه درس خوندم اونم کم و بیش اونم خیلی کم بدون هیچ معلمی اونم درسی مثل درس انسانی یادمه که نمره‌های خوبی آوردم یادمه شب امتحان روانشناسی پارک با دایام داشتم بازی می‌کردم و اصلاً عین خیالمم نبود که امتحان دارم یعنی چون قبل از خونده بودم نگرانی نداشتم و جالبه که امتحانه رو 20 شدم

    اگر می‌خواهیم به دنبال هدفی بریم باید عاشق اون هدف باشیم باید عشق اون هدف رو داشته باشیم یعنی مثل شما که دوست دارید فایل ضبط کنید یا من خود من دوست دارم درس بخونم یا دوست دارم کار فروشندگی را انجام بدم باید عاشق کارم باشم

    اگر عاشق کارت باشی یک حس خوبی بهت دست میده یه کسی به مثل مفید بودن قوی بودن مستقل بودن این حس انقدر قشنگه که نمیشه با این چند جمله توصیفش کرد و کمک می‌کنه به احساس خوشبختی کردن احساس خوب کردن

    تمرکز خودمونو روی آنچه که داریم بزاریم یادمه قبلاً که ادمین بودم قبل از اینکه کار ادمینیو شروع کنم به خودم گفتم خدایا من که هیچ سرمایه‌ای ندارم یک دانش آموزم چه جوری می‌تونم یک کار خوب پیدا کنم کم کم راه‌ها جور شد و من یک ادمین خوب شدم و تونستم درآمد کسب کنم پول مشاوره تحصیلی کلاس ریاضی و غیره و غیره رو در بیارم همیشه نگران بودم نکنه به خاطر مشکلاتی که من دارم هیچ وقت نتونم مستقل شم یا هیچ وقت نتونم رو پای خودم وایسم اما از وقتی که بوی باورهام کار کردم هدایت شدم به سمتی که خودم دوست دارم

    به قول استاد عباس منش: اگر روی تغییر باورت کار کنی و قبول کنی که هر اتفاقی می‌افته بستگی به افکارت و س تو داره به همون جایی هدایت میشی که خودت می‌خوای به شرط اینکه باور کنی و روی تغییر باورت کار کنی و تغییر باور و کار کردن روی افکار و مثل غذا خوردن مثل آب خوردن جای انسان‌ها درست است اگر پیشرفت نمی‌کنند باورهای ثروت اون‌ها مشکل داره

    قبلنا فکر می‌کردم که کاری که علاقه داشتم مهم نیست کاری که توش پول باشه مهمه اما این رو الان دارم روش کار می‌کنم اگر وی باورهای خود کار کنیم توی هر شغلی بریم موفق می‌شیم

    بارها شده قبل از اینکه آنلاین شاد بزنم از فروشنده‌های مختلفی پرسیدن این کار چه جوریه

    باورتون میشه نظرهای مختلف بود توی پاساژ یکی می‌گفت عالیه ولی یکی می‌گفت نه اصلاً خوب نیست و این موضوع تو ذهن من جرقه زد خوب نیست تمرکزش روی نقاط منفی این کاره اما اونی که میگه خوبه تمرکزش روی نکات مثبته آخه ما آدم‌ها نگاه نمی‌کنیم به قبلمون نگاه می‌کنیم به افراد جامعه و اطرافیانمون فلانی انقدر داره منم باید همه انقلاب داشته باشم نگاه نمی‌کنیم که تا دیروز همینی که تا الان داریم می‌سازیم نبوده و ما داریم موفق می‌شیم اما باید دوره تکاملمونو طی کنیم و صبر کنیم و روی افکارمون مثل آب خوردن غذا خوردن کار کنیم هر روز هر ثانیه هر لحظه مثل نفس کشیدن غذا

    اگر دست از کاری بکشیم به اون عشق نداریم آره اگر واقعاً به کاری عشق داشته باشیم زمان رو متوجه نمی‌شیم که چقدر می‌گذره فقط داریم کار می‌کنیم که به اون هدفمون برسیم.

    چند روز پیش داشتم با یکی از دوستانم حرف می‌زدم ناراحت بودم گفتم من این همه دارم فایل نگاه می‌کنم اما هیچ تغییری آنچنانی تو ذهنم نمی‌بینم ایشون که خودشون جزو این خانواده هستند به من گفتن تغییر باور مثل یک دکمه نیست که بزنی سریع اتفاق بیفته زمان می‌برد و تو هم باید هی کار کنی واقعا راست میگن وقتی من روی ذهنم مدام دارم کار می‌کنم یک هفته یک ماه دو سه ماه 6 ماه واقعاً نتایج رو می‌بینم انقدر که فکر می‌کنم اون نتایج از قبل بوده ولی وقتی به گذشته نگاه می‌کنم یا یکم تو کار کردن ذهنم تنبل می‌شم و دوباره شرایط تغییر می‌کنه میگم دوباره باید به ذهنم کار کنم واقعاً کار کردن روی سن زمان می‌بره مثل یک ورزش مثل یک تمرین ریاضی

    آسان بگیریم این یکی از پاشنه آشیل‌های منه همیشه فکر می‌کردم با سخت کوشی فراوون می‌تونی به هدفت برسی

    هنوز هم این پاشنه آشیل منه ولی از گذشته کمتر شده هر وقت می‌خوام به خودم سخت بگیرم به خودم میگم فائزه به قول حضرت حافظ آسان گیر که جهان سخت می‌گیرد در مردمان سخت کوش هر وقت تو این چند وقت به خودم آسون گرفتم و رهاش کردم کار به صورت حیرت انگیزی انجام شده ولی متاسفانه این هنوز پاشنه آشیل منه و منی که 15 سال با اون فکر حداقل زندگی کردم با 2 سال نمی‌تونم این باور رو درست کنم و باید دائم روش کار کنم

    آسان بگیم زودتر به خواسته‌های خود می‌رسیم چقدر من این قانون دوست دارم چقدر حالم با این قانون خوبه

    اگر می‌خواهیم به خواسته‌های خود برسیم باید حس خوب داشته باشیم واقعا این اصل اگر می‌خوایم به خواسته‌هام برسیم باید حتماً اون حس خوبو داشته باشیم وگرنه وقتی هم که به هدف برسیم نارازیم

    خدایا شکرت که دوباره فرصتی شد که من فایل‌های زیبا رو ببینم و اینجا یک کامنت و یک رد پا برای خودم و دوستانم بزارم

    استاد از شما ممنونم بابت این فایل و از مریم جان ممنونم بابت این جمع‌بندی این مصاحبه‌ها و جمع‌بندی این گام‌های مهاجرت به مدار بالاتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    میثم شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1772 روز

    به نام خدایی که هر چه دارم از اوست.

    سلام به استاد

    سلام به دوستان

    گام دهم

    من از کودکی یکجورایی انگار عادت کرده بودم به خواسته هام بچسبم

    و هر زمان اتفاقی خواسته ای رو فراموش میکردم اتفاق می‌افتاد و فهمیده بودم که وقتی فراموش میکنم اتفاق می‌افتند.

    و تلاش میکردم فراموش کنم و بد تر میشد و بیشتر میچسبیدم بهش

    و حالا خیلی راحت اقامیثم برو از زندگیت لذت ببر و خواسته هات خودشون اتفاق می‌افتند

    کی؟

    وقتی تو از مسیر لذت میبری

    خدایا کمکم کن تا بیشتر از مسیرم لذت ببرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    فاطمه وطنی گفته:
    مدت عضویت: 1129 روز

    به نام خدای هدایتگر مهربان

    که هرچه دارم از آن اوست

    سلام به استاد عشق ،مریم جان و کامنت بچه ها

    چقدر زیبا بود این فایل ،بااین که قبلاً این فایل کوش گرده بودم ولی الان تازه متوجه میشم چی داره میگه استاد .

    چقدر حرف های نابی

    سوال

    1.وقتی قوانین زندگی را شناختید، در اوایل مسیر که هنوز نتیجه ای نداشتید و تضمینی درباره نتیجه وجود نداشت، چه چیز به شما انگیزه می داد تا همچنان این مسیر را ادامه دهید؟

    من درباره این موضوع ،من عاشق این مسیرم ،نمیتونم این کار انجام ندهم ،دوست دارم پیام رسان توحید باشم .

    هدف الهی ،طرح الهی اگر یه نفر انجام نده ، جهان متوقف نمیشه ،یک نفر دیگه انجام میده .

    در مسیر زندگی ،هر چی دوست داشته باشی اگه حرکت کنی و کار مورد علاقه ات باشه وباور های ثروت آفرین داشته باشی ،موفق میشی حتما .

    مهم ،تمام اتفاقات زندگی ما حاصل تفکر و باورهای ما ،که خیلی مهم باورش کنیم خودم هستم که زندگی ام ایجاد میکنم .

    اگه شرایط ما دلخواه نیست

    میام روی باور هام کار میکنم ویک فاصله زمانی میخواد تا افکارم اتفاق بیفته ،در دنیای بیرون

    2.

    اگر با آگاهی و تجربه ای که الان دارید، به 15 سال پیش برگردید – یعنی روزهایی که شرایط مالی خوب و نتایج ملموس نداشتید – دقیقا اول روی کدام باورهای خود کار می کردید و به چه شکل؟

    جواب ،بیشتر لذت می‌بردم از مسیر

    (عجول نباشم ،زود زود به کارهام برسم ،اشتباه بود )

    چسبندگی به خواسته هام نداشته باشم

    واحساس خوب بیشتر با تغییر زاویه دید داشتن

    واحساس لذت بیشتر

    تمرین : من خیلی به یوگا و همین مسیر استاد عباس منش علاقه دارم ،نمیدونم یوگا ادامه بدم یا هر دو یا فقط مسیر استاد .

    چون من عاشق گفته های استاد هستم .

    تو دفترم نوشتم چون مسیر یوگا با گفته های استاد یکیه

    ممنون از شما

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    فاطمه محسنی گفته:
    مدت عضویت: 240 روز

    به نام خدا

    درسی که این فایل داشت اینه که

    یک بریم دنبال علایق و استعدادهامون

    اگر در این مسیر ادامه دادیم باورهای هماهنگ داشتیم

    میتونیم به ثروت هم برسیم .

    درس دوم درمورد لذت بردن از زندگیه

    اینکه سعی کنیم از زندگیمون لذت ببریم

    از دیدن یک پرنده

    از دیدن اسمان قشنگ

    از پیاده روی توی محله مون

    تمرکز بزاریم روی نکات مثبت

    هرروز با خودمون تکرار کنیم که من خالق کامل زندگیم هستم این باوری هستش که چون نجواهای ذهن هست چون قانون تکامل هست ادم همیشه براش جای کار داره

    باید هرروز روی خودمون کار کنیم

    روی باور خالق بودنمون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: