معرفی دوره «قانون سلامتی» | قسمت 5

سلام به شما استاد بی نظیرم

قبل از اینکه با شما آشنا بشم کتاب های اسکاول شین کاترین پاندر لوئیز هی و … رو که میخوندم با خودم میگفتم خوشبحال افرادی که که در کنار این اساتید بودن و هم دوره ای و هم نسل این افراد بودن چرا توی ایران ما همچین فردی نداریم!

امان از دل غافل من…!

استاد من سال ۸۷ تا ۹۴ از مرزداران تا صادقیه همیشه پیاده میرفتم تا برسم به شهر کتاب گلدیس و دوان دوان خودمو برسونم به قفسه های کتاب های روانشناسی و کتاب های راندا برن و … رو بخرم

اینقدر من اون قفسه ها و کتاب ها رو زیر و رو کرده بودم که مثل یک کارمند میدونستم چی کجا قرار داره.

بعد از آشنایی با شما اون اوایل همیشه با خودم می گفتم چرا من توی اون سال ها با استاد آشنا نشدم؟ چرا توی یک سمینارشون شرکت نکردم؟

اما من الان میدونم که زمان بندی خدا هیچ ایرادی نداره. من دو ساله که توی مدار شما قرار گرفتم. بعد از اینکه از خدا درخواست کردم که استادی که هم زبون و هم دوره ی من باشه بهم معرفی کنه. شما رو سر راه من قرار داد.

شمایی که کلامتون زرد نیست. تبلیغ نمی کنید. نمیخواهید که عمدا انگیزشی صحبت کنید که مخاطب تب کنه. کلمات در زبان شما بقدری دقیق و پشت سر هم جاری میشه که اگه از زبان خدا نیست پس چیه؟ کلامتون بحدی زیبا و به دل می نشیند که من گاهی میگم بهترین سخنران ها هم اینقد زیبا و حرفه ای صحبت نمی کنند.

استاد چقدر خدای شما بزرگه. استاد شما چه کردین با ذهنتون که این همه پیشرفت داشتین تو زندگیتون؟

زندگی شما سرلوحه ی هر کسی که باشه بجز پیشرفت و زیبایی و لذت بردن از مسیر چی قراره سر راهش قرار بگیره.

واقعا کنترل ذهن آسون نیست. ذهن من بسیار وحشیه. مثل رام کردن یک حیوان وحشی می مونه. امیدوارم بتونم از پسش بر بیام

همیشه شاد و سر بلند و مانا باشید استادم و همیشه در مدار پیشرفت باشید😍