درباره قانون آفرینش | خواسته ها محقق می شوند اگر…

سرفصل های این قسمت شامل:

  • به جای نصیحت کردن دیگران، تمرکز را بر بهبود عملکرد خود در اجرای قوانین بگذار؛
  • خواسته ها در برخورد با تضادها شکل می گیرند. وقتی باورهای هم جهت با آن خواسته را می سازیم، قدم به قدم به مسیر تحقق آنها هدایت می شویم؛
  • خیلی از افراد خواسته ای ندارند، چون راهکاری برای “چگونگی رسیدن به آن خواسته” ندارند. در حالیکه طبق قانون، درخواست وظیفه ما و “هدایت به چگونگی”، وظیفه خداوند است؛
  • درخواست اگر واضح باشد، “چگونگی” به شما گفته می شود؛
  • نگران بودن درباره “چگونگی رسیدن به یک خواسته”، حیله شیطان است؛

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره قانون آفرینش و نحوه خرید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    426MB
    27 دقیقه
  • فایل صوتی درباره قانون آفرینش | خواسته ها محقق می شوند اگر…
    25MB
    27 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

130 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سارا نوید» در این صفحه: 1
  1. -
    سارا نوید گفته:
    مدت عضویت: 2210 روز

    سلام و هزاران سلام بر همه‌ی دوستان خوبم و استاد عزیزم و خانم شایسته‌ی عزیزم ️

    سلااااام ️️️

    من فردا 30 خرداد تولدم هست

    بین اینکه برم طبیعت یا شاه عبدالعظیم گیر کرده بودم گفتم بیام نشانه روزانمو ببینم طبق اون تصمیم بگیرم .

    وقتی فایل اومد بالا قبل از اینکه پِلِی کنم چشمم خورد به کلمه‌ی جنگل هزار هکتاری و گفتم آهان اوکی پس باید برم طبیعت .

    بعدش در توضیحات فایل توسط استاد کلی ایده و الهام گرفتم برای کارهایی که فردا باید انجام بدم ، برم اهدافم رو بنویسم ، چیزهایی که میخوام رو بنویسم و…

    من 4 سال قبل دوره قانون آفرینش رو به صورت غیر قانونی و ناسالم دیدم تا قسمت 8 و اگر میگم ناسالم چون هربااااار که اون کادر قرمز میومد بالا هزااار بار میمردم و صد بار تو کاغذ نوشته بودم بخدا پولش رو پس میدم ، عزت نفس رو هم به همین شکل دیدم و قبل تر از همه‌ی اینها روانشناسی ثروت یک .

    و واقعا من هدایت شدم به سمت عباسمنش و خرید اون فایل ها هرچند نمیدونستم واقعا که محصول سایت نیست بلدم نبودم اما درونم میگفت همین درسته ، من برای یک فایل پول پرداخت کردم اما همه‌ی فایل های استاد برام یکجا ایمیل شد از طرف اون سایتی که خریده بودم .

    وسطای دوره هم زنگ زدم گفتم بخدا من پول دادم و فلان و بهمان گفتن نععع که نععع باید بخری گفتم آخه من پول ندارم دیگه گفتن پس برو پولاتو جمع کن بعد بخر  آقا خریدن محصول از سایت واسه ما شده بود رویا و از طرفی گوش کردن به فایل ها هم شیرین اما پر عذاب …

    خلاصه گذشت و گذشت و گذشت

    من خیییلی تغییر کردم

    به لحاظ شخصیت

    جایگاه اجتماعی

    اعتماد بنفس و عزت نفس

    روابط

    در تمامی ابعاد

    بجز

    مسائل مالی

    واقعا نمیدونم کجای مغزم ایراد داره باورش رو نمیتونم پیدا کنم با اینکه مغز ثروتمند و ثروت سازی هم دارم و واقعا ایده های بسیار پولسازی به ذهنم میاد اما هیچ ربطی به شغل خودم نداره و جالبه شغل و حرفه‌ی من یکی از پولساز ترین حرفه هاست اما من موندم

    جالب تر برای خودم اینه که الان دو ساله دارم درس میدم ولی نتونستم کاری بکنم

    من اول رفتم سراغ بازیگری

    بعدش دیدم به کارگردانی بیشتر علاقمندم

    و بعد ترش دیدم اوه اوه تدریس مباحث بازیگری و تربیت بازیگر انگار هزار سال قبل از تولدم درون من بوده

    واقعا واقعا واقعا با اختلاف کیفیت تدریس و ارائه و پرورش بازیگر خیلی متفاوته با تمام آموزشگاه های دیگه و سبک من کاملا شخصیه و همه‌ی لحظات کلاس هام هدایت میشم از طرف خداوند .

    فیلم کوتاه بازی کردم

    کارگردانی کردم

    هنوز نتونستم کار تئاتر کنم

    فقط میتونم بازیگر ها رو خیلی خوب پرورش بدم

    من روی خودشون کار میکنم و میندازمشون تو رینگ و هر حریفی باشه هرچقدرم چغر بازم مغلوبش میکنن .

    حتی بهم پیشنهاد شد برم در یک آموزشگاهی به صورت رسمی درس بدم و کارت مربی گری بگیرم اما واقعا با درونم یکی نبود هرچند اون موقع ها باگِ نداشتن مدرک و بی سوادی داشتم .

    جدیدا هم بهم پیشنهاد شده برم فرهنگسرا بازیگری درس بدم و این یکیو دلم گفت برو با کیفیت فوق العاده درس بده .

    هرگز برام پول مهم نبوده همیشه از درون ثروتمند بودم خدا رو صد هزار مرتبه شکر و برای پول کار نکردم برای عشق و لذت خودم کار کردم.

    اما تئاتر یک باور فقری داشت که به اشتباه و عدم توجه خودم به محیط ، ورودی ، انسانهای اطرافم هر روز به ذهنم وارد شد و بعد از چهار سال من رسما فقیر بودم

    هر پولی داشتم در راه تئاتر و تمرین خرج میشد اما نمیتونستم یک قرون جمع کنم یک ترمز اصلیم هم همین محصول خریدن از سایت بود ‌چون میدونستم اگه پول داشته باشم اولین بهایی که باید پرداخت کنم فایل هایی هست که دیدم و اون ورودی های نامناسب و باور های فقر این مسئله رو تشدید میکرد.

    اون فایل ناسالمی که بدون شناخت و آگاهی خریدم 540 هزار تومان بود و من اون سال لباس عید نخریدم که این فایل رو بخرم و گذشت تا رسیدم به شهریور 1401

    پول پول پول

    شده بود آرزوی من و اینکه بتونم یک محصول یا حداقل یک فصل از کتاب از سایت بخرم با اینکه از هنرجوهامم پول خوبی میگرفتم اما باز همه‌ی اون پول در راه تئاتر و خودشون خرج میشد .

    یک شبی از شبهای شهریور من یک و چهارصد تمام پولی بود که برام مونده بود و بهم الهام شد همین الان 12 قدم رو بخر

    80 تومن از مامانم گرفتم شبانه فایل رو خریدم

    با وجود اینکه میدونستم هم حسابم صفر شده

    هم ماه بعد دیگه پول ندارم

    اما به خواهرم گفتم و ایشون هم با من شروع کرده بودند از همون سالها به گوش کردن فایل های نامناسب و ایشون هم همیشه عذاب میکشیدند

    بعد گفت نصف من نصف تو

    الان همینجوری نصفی نصفی قدم 10 رو خریدیم و 2 قدم دیگه مونده تا پایان اما در این یک سال فقط تونستیم 3 قدم بریم جلو با اینکه اووووون همه ام رو خودمون کار کرده بودیم اما خب عجله نداشتیم از اول گفتیم باید بره تو وجودمون و واقعا هم داره میره .

    بعدش خواهرم سر کار رفت و مستقل شد عزت نفس رو خرید

    بعدش من گفتم کاش میشد من شیوه‌ی حل مسائل رو 1 تومن میخریدم

    یهو آپدیتش رو گذاشتید

    من 1 دادم

    آبجیمم 1

    بقیشم اون 15 درصدی بود که اضافه شده بود به کیف پولش و این شکلی تونستم با 1 تومن بخرمش .

    فقط 3 جلسه ازش دیدم

    مسئلم حل شد

    همه‌ی اپلیکیشن هام رو پاک کردم

    همه‌ی شماره هام رو پاک کردم

    فقط خودم رو سپردم به هدایت

    حالا مسئله چی بود

    من نمیتونستم پول در بیارم

    از هنرجوهامم پول نمیگرفتم

    یکی از دوستام میدونست وضعم خوبه (من همیشه پول داشتم قرض بدم اما هیچوقت خودم نداشتم انگار) گفت پول قرض میخوام

    منم که آه در بساط نداشتم رفتم پول قرض گرفتم

    اونم نتونست پول منو بده

    من موندم 10 میلیون پولی که هر روز میگفتم خدایا غلط کردم حالا چجوری پولو پس بدم

    آقا از اسفند داشتم سکته میکردم که خب حالا چجوری پس بدم

    چجوری

    چجوری

    چجوری

    تا اینکه گفتم برم کارمند بشم

    رفتم شدم

    9 ساعت کار در روز و 8 میلیون حقوق

    گفتم چند ساعتم تو روز اسنپ کار میکنم سریع پس میدم .

    این قضیه برای همین یک خرداده

    و خیلی هم بدم میومدم اونجا کار کنم خصوصا که مجبور بودم مقنعه بزنم و این منو هر روز میکشت .

    تو همین سایت خونده بودم که یکی بدهی داشته بعد تصادف کرده بعد بیمه مبلغی براس بریده و تونسته بدهی رو صاف کنه

    اون روز که اون پیام رو خوندم با خواهرم گفتیم واااای مردم چه فکرایی میکنن چه فرکانسایی میفرستن آخههه با تصادف آدم بدهی صاف میکنه .تا اینکه 14 خرداد 10 شب داشتم برمیگشتم خونه پشت چراغ قرمز ایستاده بودم در خط خودم یهو یه ماشین اوم تاااااق زد بهم فرار کرد

    منم رفتم دنبالش

    خلاصه جلوشو گرفتمو پلیس و این داستانا

    قبل از اینکه پیاده شم ، همون لحظه‌ی برخود گفتم اوس کریییم اینجوری میخوای صاف کنی ته دلم کلی با خدا گفتم خندیدم

    گفتم حالا یکی تو سایت عباسمنش یه چیزی گذاشته بود ما هم قضاوتش کردیم دقیقا تو همون شرایط گذاشتیمون

    پیاده شدم رفتم اونی که زده بود رو کلی ام دلداری دادم گفتم اشکالی نداره پیش میاد دیگه .

    رفتم بیمه 4600 گرفتم

    1600 ماشین شد

    3600 بابت بدهی پرداخت کردم

    2 تومن بابام داده بود ماهیانه که چند روز قبلش پرداخت کرده بودم و گفتم خدایا 2 تومن از من بقیش از تو که شد 3600 اع.

    400 تومنم گفتم تولدمه پول بدید بهم

    شد 5 تومن

    5 بقیش رو هم چند روز پیش نوشته بودم تو ستاره قطبیم که خدایا اونایی که بدهکارن بریزن برام

    رفتم سمت گوشیم دیدم اععع 5 تومن واریزی

    بابام داده بود بهم و من فقط بهش گفته بودم که فلان مشکل رو دارم و اصلا انتظار اینو نداشتم بده اما ریخته بود و منم 5 تومن بقیش رو پرداخت کردم

    دقیقا 3 ماه به چطور شدنش فکر کردم

    حتی میخواستم صبحا برم دم مترو عدسی بفروشم بخدا بعدش سپردم به خدا و خدا خیلی راحت اوکیش کرد .

    البته یه هدایتی هم شدما این وسط

    ما بلدرچین مینیاتوری داریم (استاد شما هم بگیرید حتما خیلی باحالن ) بعد پسر عمو و دختر عموم داشتن نگاهشون میکردن ، دختر عموم 14 سالشه ازم پرسید چجوری این همه تخم تو شکم اینا جا میشه آخه چجوری میتونن این همه تخم بذارن بعد من میخواستم مقدمه چینی کنم دو ساعت یه چیزی بگم یهو پسر عموم که 6 سالشه با یه حالت گنگی که وا این چه چرت و پرتیه که میگی گفت :

    میشه دیگه آبجی ! کار خداست دیگه .

    چجوری ؟ میشه دیگه کار خداست دیگه

    دینگگگگگ زنگش خورد تو ذهنم که از کجااا بودنم چجوری من اشتباه کردم قرض گرفتم خدایا تو درستش کن و درستشم کردم خیلی ام جادویی درستش کرد .

    بگذریم کلی حرف دارم تصمیم گرفتم امروز بعد از هزار و چهارصد و اَندی روز عکس پروفایل بذارم و گذاشتم حس خوبی دارم والا ، حلش کردم .

    حالا میخوام براتون چند تا از کارهایی که میخوام انجام بدم و الان هییییچ ایده ای برای چجوری شدنشون ندارم رو بنویسم

    همونایی که فردا قراره تو طبیعت بنویسمشون رو کاغذ .

    میخوام کار ببرم صحنه و کارگردانی کنم

    فیلم نامه و نمایشنامه بنویسم

    سینما رو بشناسم به تفکیک کارگردان و سبک فیلم هاشون .

    تمام نمایشنامه هام رو از نو بخونم و با یک نگاه جدید .

    تمام کتاب های تخصصی حرفم رو از نو بخونم و وقت زیاد بگذارم براش ️

    اونجا گفتم 9 ساعت 8 تومن

    اینجا شده بود 15 ساعت هم کار کرده بودم اما یک ریال هم دریافت نکردم تازه شبم که برمیگشتم مینشستم دفتر کارگردانی رو پر میکردم و با وجود کم خوابیدن کلی ذوق داشتم برای بیدار شدن و رفتن سر کار .

    میخوام یک دوچرخه بخرم

    میخوام مشهد برم

    استانبول برم

    وزنم رو بیارم رو 50 نگه دارم

    رو استایلم کار کنم

    شاهنامه رو بخونم

    شعرهای خوب حفظ کنم

    تحلیل رفتار متقابل یاد بگیرم

    و روانشناسی رو هم دنبال کنم

    زبان عربی و زبان انگلیسی یاد بگیرم و الان هیچ کدومشون رو بلد نیستم .

    دلم میخواد یک گروه بازیگری در سراسر جهان داشته باشم یعنی سایت بزنم آموزش بدم دیگه نرم از اول هی توضیح بدم

    هرکس هرجای ایران و جهان از طریق سایت محصولات و دوره هام رو بخره تمرین ها رو انجام بده و کار کنن منم نظارت میکنم و باهاشون تو شهر یا کشور خودشون کار میبندم و میبرم صحنه .

    بعدش دوست دارم یک AuduQ5 داشته باشم .

    دوست دارم یک خانه‌ی بزرگ و مجلل داشته باشم و در زیر زمین خانه یک پلاتوی بزرگ باشه برای تمرین های تئاتریم ️

    الان روابط عاشقانه‌ی فوق العاده ای رو دارم تجربه میکنم و خدا رو سپاسگزارم بابت حضور و وجود عزیز دلم در زندگیم و دوست دارم تشکیل خانواده بدم و ازدواج کنم و بچه دار بشم ان‌شاءالله

    البته با انسانی هم فرکانسم و من و عزیز دلم در ابتدا اصصصصصصلا هم فرکناس نبودیم اما جهان ایشون رو به طرز معجزه آسایی تغییر داد و من نه به ایشون نه هیچکسی نمیگم عباسمنش گوش کن و … اما تو دفترشون دیدم عبارت تاکیدی نوشتن متوجه شدم دارن میگردن دنبال راه درست و قطعا پیدا خواهند کرد ️

    و در نهایت من اسکارم رو میگیرم و اولین نفری میشم در جهان که که تمام صحبتش همین خواهد بود http://www.tasvirkhani.com

    با همین سایت هرکسی که لازم باشه هدایت میشه به اینجا و استاد رو پیدا میکنه

    و مسیرش روشن میشه

    بعدش هرکی خدا رو میخواد

    هرکی واقعیت قرآن رو میخواد

    هرکی رابطه‌ی خوب میخواد

    هرکی پول میخواد

    هرکی آرامش میخواد

    هرکی سعادت میخواد

    بهش میرسه و تمام

    بعدا حتما رو خاویار و زعفرونم کار میکنما خیلی علاقه دارم

    ان‌شاءالله همگی سالم سلامت خوشبخت سعادتمند و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت .

    ماچ بهتووووون ️️️🫂🫂

    ️با عشق فراوان سارا نوید ️

    تولدم مبارک و مبارکم باشه رسیدن به همه‌ی اینها️

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: