درباره قانون آفرینش | پدیده همزمانی

سرفصل های این قسمت:

  • به اندازه ای که باورهای قدرتمند کننده میسازی، به خداوند اجازه می دهی تا تو را در بهترین زمان در بهترین مکان قرار بدهد؛
  • وقتی تغییر را از ذهن شروع می کنی، هر قدمی در این مسیر بر می داری، خداوند هزاران قدم برای شما بر می دارد؛

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره قانون آفرینش و نحوه خرید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

127 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمد حسین تجلی» در این صفحه: 1
  1. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2227 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به همه

    دیشب داشتم تو دفتر مخصوص ، خیلی شیک و کرون قیمتی که برای دوره قانون آفرینش تهیه کردم ، جلسه دوم بخش دوم رو نت برداری می کردم

    چند ساعت با عشق پای این جلسه 37 دقیقه‌ای بودم

    و با عشق و با پنج شش تا خودکار رنگی و مداد نوکی (وقتی با رنگ های مختلف می نویسم تأثیر گذارتر میشه ، خودمم از تنوع رنگ های خیلی لذت می برم ، بازی همینه دیگه همه چیز بر می گرده به احساس خوب من) نوشتم

    البته تو این 6 ساعت استراحت هم کردم ، تفریح هم کردم و شام هم خوردم ، یعنی قانون تکامل رو رعایت می کنم و حتماً سعی می کنم از پروسه‌ب خود سازی و نت برداری هایم هم لذت ببرم . اجازه نمی دهم با سخت شدن مسیر … دیگه از ادامه دادن منصرف بشم .

    شب ده دقیقه به 12 بود رفتم تو کانال شخصی خودم توی تلگرام که اسمش رو گذاشتم ؛ هدایت الهی و پدیده همزمانی یه ویس شش دقیقه‌ای ضبط کردم و در مورد یه سری همزمانی ها نوشتم که اتفاقا در مورد دوره‌ی قانون آفرینش بود

    الان ساعت 5:35 صبح هست ، من ساعت 5 از خواب بیدار شدم و شب همون ساعت 12 به خدا گفتم خدایا پنج شنبه است نمی دونم چقدر روز پر کار و خفن یا سبکی دارم ولی می‌دونم تو استاد برنامه ریزی ها هستی

    من مدیریت زمان و کارهای امروزم رو به خودت می سپارم

    من موبایلم رو تنظیم کردم طبق همون ساعات همیشگی‌ام حدودا 8 صبح زنگ بخوره و تا 9 دیگه بزنم از خونه بیرون … ولی به خدا گفتم من این چند روزه‌ که دفتر خریدم و دارم با عشق روی دوره کار می کنم ،‌ وقتی به صورت لیزری روی چند ساعت متمرکزم روی دوره و این روند چند روز پشت هم اتفاق می افته قشنگگگگ می فهمم که چرخ زندگیم روغن کاری شده و روان تر می چرخه

    و

    با توجه به همین عشقی که جدیداً به نوشتن و کار کردن روی خودم پیدا کردم

    اگر برای من خوبه و درست تکاملم طی میشه (آخه شما از من به من آگاه تری ، بهتر می دونی چی درسته چی غلط ، شما خیلی آگاهی و داری از بالا تصویر بزرگتر رو می بینی) شما صبح زودتر بیدارم کن تا یه صبحونه بزنم به بدن و بشینم با عشق تا 9 صبح قبل از رفتن روی خودم کار کنم :)

    برم چایی من روی گاز دم کشیده ، با کره و عسل نوش جان کنم شارژ بشم و بشینم پای جلسه 3 بخش دوم ⁦(⁠◠⁠‿⁠◕⁠)⁩

    استاد جان با اینکه خودم کانال دارم به نام ( هدایت الهی و پدیده همزمانی ) باز هم سوپرایز شدم وقتی شما اینجا تو این فایل در مورد پدیده‌ی همزانی صحبت کردی

    در مورد این صحبت کردی که وظیفه‌ی من اینه که روی خودم کار کنم و برم توی مدار درست … اینکه چه جوری اتفاقات رخ میده و به خواسته هام میرسم … چه جوریش دیگه با من نیست!! ؛ چه جوریش با خدای رب العالمین هست که کارش رو به نحو احسنت انجام میده

    اون روزای اول که عالی روی خودم کار می کردم

    یعنی 6 ماه اول از خرداد 98 تا تا شب یلدا 98 (حدوداً یه هفته دیگه یلدا 403 هستش) همیشه به خودم یادآوری می کردم که در جریان باش … هیچی چیزی مهم تر از حال خوبت نیست و همه چیز رو با متر و معیار احساس خوب می سنجیدم

    و

    خیلی تسلیم بودم انصافاً… خیلی …

    مثلاً داشتم یه فایلی می دیدم یا گوش می دادم یا نت برداری می کردم … وسطش یهویی یه نجوا می اومد و نمی‌تواسنتم رد بدهم و قشنگ می فهمیدم که داره احساس خوبم از بین میره و میرم تو در و دیوار …

    هندزفری رو در می آوردم می گفتم خدا خواهش می کنم کمکم کن ، من بلد نیستم حالم رو خوب کنم تو به من بگو چی کار کنم …

    خیلی سریع پاسخ رو دریافت می کردم و عمل کردم ، حالا هزار و یک روش بود دیگه…

    مثلاً گاهی وقت ها می گفت.. این فایل رو متوقف کن برو فلان فایل رو ببین فلان دقیقه

    و بعد دقیقا پاسخ به همون نجوا ، پاسخ به همون ترس در ذهنم (می دونید که اسلحه شیطان ترس انداختن تو جون ماست دیگه…) همون صحبت ها تو همون دقایق از فایل بود و دقیقاً این اقدام می‌شد آبی روی آتیش

    یعنی هربار این اتفاق می افتاد من سریع عمل کردم و تسلیم جریان هدایت می شدم

    به خودم لطف می کردم و در طی روز بیشتر (سیم من وصل بود به خدا) در احساس خوب بودم ، بمب بمب بمب … همینجوری پشت سر هم اتفاقات خوب در دراز مدت رخ می‌داد و من به معنای واقعی کلمه روان شدن چرخ زندگیم رو در تمام ابعاد می دیدم

    تصمیم گرفتم مثل همون اوایل عمل کنم چون زندگیم به اون شکل خیلیییی شیرین بود ، هنوزم مزه‌اش زیر زبونمه …

    شاد و پایدار باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: