درباره قانون آفرینش | پدیده همزمانی - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

به نام خداوند بخشنده مهربان

سلام به استادان مهربان و توحیدیم و همه دوستان ارزشمندم

چند روز پیش واقعا حسم بد شده بود به جایی رسیده بودم که اصلا احساس میکردم هیچی از قانون نمی‌دونم هر چی میخواستم تمرکز کنم نمی‌تونستم

بعد چند ساعت کلنجار رفتن و حس بد داشتن از خدا خواستم که خودش هدایتم کنه و یادم بیاره قوانین رو چند لحظه بعد انگار یه حسی درونم گفت نفس عمیق بکش نفس عمیق کشیدم گفت یکی دیگه

یکی دیگه

یکی دیگه

احساس کردم یهو ذهنم آروم شد بعد دوباره باهام حرف زد گفت بپرس از خودت بپرس که تو این مدت از قوانین چی یاد گرفتی بهت جواب میده

بی درنگ پرسیدم

من از قوانین چی یاد گرفتم تو این یک سال

جواب داد😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭

یاد گرفتم من خالق زندگی خودم هستم و یک موجود فرکانسی هستم که دارم با باور افکار و کانون توجهم شرایط و اتفاقات زندگی خودم رو رقم میزنم یعنی این جهان مثل دستگاه گیرنده و فرستنده کار می‌کنه فرکانسهای من رو دریافت میکنه و شرایط و اتفاقات زندگیم رو از اساس همون فرکانس وارد زندگیم میکنه.

یاد گرفتم من با تغییر باورهایم میتونم جهانم رو تغییر بدم

یاد گرفتم باورهای من از تکرار مکرر یک سری حرف ها و اتفاقات به وجود اومدن یاد گرفتم باورهای من از انعکاس باورهای خانواده ام به وجود اومدن وقتی اینها رو فهمیدم یاد گرفتم نباید خانواده ام رو بخاطر باورهایی که درون من ساختن مقصر بدونم یاد گرفتم اونها خودشون هم دارن نون باورهایی که از گذشتگانشون دریافت کردن رو میخورن

یاد گرفتم هیچ وقت برای تغییر دیر نیست و من از همین لحظه میتونم با تغییر باورهام زندگی جدیدی رو برای خودم بسازم

پرسیدم خدا چیه کیه چجوری عمل می‌کنه

جواب داد😭

یاد گرفتم خداوند یک انرژیه یک سیستم هوشمند که همه جا جریان داره

و همه ما از اون به وجود اومدیم

درک کردم معنی (یکی هست و نیست جز او)

درک کردم که خداوند همه چیزه همه چیز همه چیز

و من هم جزئی از خداوندم

یاد گرفتم که تنها مالک و فرمانروای جهان خداوند اون فرمانروای کل کیهانه اون اصلا خود کیهانه خود منه خود زمین خود درخت خود آب همه چیز اونه همه چیز خودشه و داره خودش رو هدایت می‌کنه

فکر کردم درک کردم که من یک انسانم

و با دستو پا و قلب و در کل با همه اجزای بدنم من شدم ،نرگس من هستم

چیزی از این نرگس بیرون از خودش نیست همه چیزی که متعلق به نرگس درون خودشه

نمی‌تونیم بگیم که قلب نرگس اونطرف کبدش این طرف نه همه چیزهایی که نرگس رو نرگس کرده در خودشه و من خودم هستم که با ذهنم دارم دستم پاهام ذهنم و همه ی خودم رو هدایت میکنم البته که با کمک خدا جونم

خدا هم خودشه همه چیز خودشه چیزی از خدا بیرون از خدا نیست هر آن چیزی که هست و نیست خودشه و خودش داره خودش رو هدایت می‌کنه

همون‌طور که برای من کاری نداره دستو پام رو تکون بدم افکارم رو عوض کنم

برای خدا هم کاری نداره تو یه چشم به هم زدن این جهان رو از این رو به اون رو کنه 😭😭 الله اکبر کیست بزرگتر از خداوند

یاد گرفتم که خدا جونم در هر لحظه در حال هدایت ماست و آنقدر عادل هست که در اختیار خودم قرار داده که به کدوم راه هدایت شوم به راه کسانی که نعمت دریافت میکنن یا راه گمراهان

یاد گرفتم که برای خدا فرقی نمیکنه که تو کجا میخوای بری به چی میخوای برسی اون هدایت می‌کنه چجوری هدایت میکنه؟ بر اساس کانون توجهت

باورهات و افکارت یک سری گفتگوهای ذهنی درون مغزت ایجاد میکنن و این گفتگوها کانون توجهت رو تعیین میکنن و کانون توجهت احساس تو رو به وجود میاره و احساست فرکانسی رو به خداوند ارسال می‌کنه . حالا اگه این فرکانسه مثبت باشه اتفاق خوب وارد زندگیت میشه اگه منفی باشه اتفاق بد برات رخ میده بر اساس کانون توجهت‌.

یاد گرفتم که تنها و تنها فقط خودم مسئول اتفاقات و شرایط زندگی خودم هستم یاد گرفتم بپذیرم که همه اتفاقهای خوب یا بدی که توی زندگیم به وجود اومد رو خودم با باورهام به وجود آوردم

یاد گرفتم هیچ عوامل بیرونی توی زندگی من حتی یه ذره هم تاثیر نداره البته اگه باور کنم که تاثیر نداره

یاد گرفتم که هیچ کس نمیتونه در حق من ظلم کنه اگه من تصمیم بگیرم که مظلوم نباشم

یاد گرفتم که من نمیتونم به کسی ظلم کنم و وقتی تلاش کنم در حق کسی بدی کنم یا به کسی ظلم کنم در واقع دارم به خودم ظلم میکنم چون تو اون لحظات و روزها زمانی که میزارم به انجام این کار فرکانس های بدی رو به جهان ارسال میکنم و خداوند نمیدونه که این فرکانس چجوری به وجود اومده قانون اینه که اون فقط فرکانس من رو دریافت می‌کنه و اتفاقات رو وارد زندگیم می‌کنه

یاد گرفتم که هرگز رو چیزهایی که دوست ندارم تجربه کنم تمرکز نکنم و تصمیم گرفتم بهش عمل کنم و همین عمل باعث شد مهربونتر باشم و با آدمها جوری رفتار کنم که دوست دارم با من رفتار بشه

یاد گرفتم و درک کردم که من خلیفه خدا بر روی زمینم و من بنده ی عزیز کرده خداوندم یاد گرفتم که وظیفه من تو زندگیم بندگی کردنه و وخداوند وظیفه ی خودش قرار داده که برای بنده هاش سنگ تموم بزاره

بندگی کردن یعنی چی؟یعنی آزاد و رها از هر قید و بندی از هر قید و شرطی زندگی کردن شاد بودن در لحظه زندگی کردن و سپاسگزار بودن حتی برای کوچکترین چیزها یعنی انا لله و انا اله راجعون رو سر فصل زندگی قرار دادن و دل نبستن به هیچ چیز و هیچ کس چون من از خدا هستم و به سوی او باز خواهم گشت بدون اینکه حتی ریزترین چیزی رو با خودم خاک کنم چه برسه ببرم اون دنیا .

چقدر قشنگه این نگاه به جهان😭😭😭 کاش بتونم واقعا بهش عمل کنم که حتما میتونمممم

یاد گرفتم برای اینکه ثابت کنم من انسان ارزشمندی هستم نیازی نیست حس ارزشمندیم رو در عوامل بیرونی جستجو کنم نیازه حس لیاقتمندی و ارزش رو در درون خودم جستجو کنم یاد گرفتم همینکه زنده هستم همینکه خدا در درون منه من خود خدا هستم همین که خدا عاشق منه همین که خدا من رو ارزشمند و لایق آفریده حتما ارزشمند هستم حتما خدا چیزی میدونسته که بعد خلق من برای خودش دست زده و به همه فرشتگان گفته برای من سجده کنن .

بله من ارزشمندم من لایقم من لایق بهترین هام چون خدا بهترینه و من خودم بهترینم چون خود خدام یعنی حس لیاقت و ارزشمندی چیزی جدا از من نیستن من خود اون حس ها هستم‌.

یاد گرفتم عزت نفس یعنی چی و چطوری میتونم عزت نفس که خداوند درونم قرار داده رو زنده کنم خدایا شکرتتت

عزت نفس یعنی یکتا پرستی عزت نفس یعنی توحید عزت نفس یعنی قدرتی که خداوند درونت گذاشته رو بشناسی و از اون قدرت قدرت بگیری برای قدرت ندادن به عوامل بیرونی و هر آن چیزی که هست و نیست رو ملک خدا بدانی و از خودش بخوای و با تکیه به خودت و خدای خودت قدم برداری برای خواسته هات و ایمان داشته باشی که میشود چون با خدا همه چیز ممکن هست چون اون اصلا خود ممکناته عاشقتم خدا

یاد گرفتم قبل اینکه بگم من انسان با ایمانی هستم

بیام یه نتایج بیستو اندی سال زندگیم نگاه کنم

اول بیام رابطم رو با خدای خودم بسنجم

آیا من وقتی با خدا صحبت میکنم قلبم آروم میگیره؟

آیا من قدرت رو از همه انسانها گرفتم و فقط دادم به خدا و فقط به خودش محتاجم؟

آیا من باور دارم که این جهان تنها یک فرمانروا داره و اون هم خداونده؟

آیا من باور دارم که کل جهان ملک خداست؟

آیا من باور دارم که هر کسی که توی این جهان قدرتی حالا تو کارش یا هر چیز دیگه ای داره رو خدا به اون داده؟ایا من اون آدم رو برای خودم بت نمیکنم و ازش حساب نمی‌برم برای اینکه ممکنه تو آینده کارم بهش بیوفته؟؟

آیا باور دارم خداوند به من هم قدرت میده اگه قدرتش رو باور کنم؟

آیا باور دارم تنها یک قدرت توی جهان وجود داره اون هم قدرت خداوند اصلا اون قدرت خود خداست؟؟

آیا من وقتی یه تضادی برام پیش میاد ناامید میشم یا اینکه چون قدرت خدا رو باور دارم میدونم که اون خودش این تضاد رو برام به وجود آورده و اگه من قدرتش رو باور کنم و در برخورد با این تضاد ناامید نشم اون کاری می‌کنه که از دل همین تضاد شکوفا بشم؟

عاشقتم خدای من کیست بزرگتر و شنواتر و بیناتر و مهربان و ثروتمند تر از تو خدای من کمکم کن تا دیوونه نشم در مقابل درک عظمت تو عاشقتم من عاشقتم من😭😭😭😭

بیام حسو حالم رو بسنجم آیا من آرامش دارم آیا حسم خوبه آیا از زندگی لذت میبرم آیا سپاسگزار هستم

امکان نداره که من ایمان داشته باشم و نگران باشم امکان نداره ایمان داشته باشم و آرامش نداشته باشم و …

بیام ببینم سلامتیم در چه حالیه امکان نداره به خدا ایمان داشته باشم اما سلامت نباشم

چون اگه ایمان داشته باشم آنقدر سرشار از انرژی و حس خوبم که وقت نمیکنم فرکانس بیماری بفرستم

روابطم چجوریه چقدر آدمهای خوب و مهربون اطراف منن روابطم با خونوادم در چه مرحله ایه چقدر احترام میبینم چون امکان نداره ایمان داشته باشم اما با آدمها ارتباط خوبی نداشته باشم

چون امکان نداره که ایمان داشته باشم و سپاسگزار نباشم

امکان نداره که ایمان داشته باشم و به زیباییها و نکات مثبت همه چی توجه نکنم

و امکان نداره وقتی که هم سپاسگزار باشم و هم به نکات مثبت آدمها توجه کنم ولی آدمهایی اطرافم باشن که به من احترام نزارن امکان نداره

ببینم وضعیت مالی من در چه حالیه چقدر نعمت تو زندگیم هست که بخاطرشون سپاسگزار باشم چقدر خداوند هر روز نعمت بیشتری وارد زندگیم کرده که ایمانم و حس سپاسگزاریم قوی تر باشه

امکان نداره ایمان داشته باشم و سپاسگزار باشم اما وضعیت زندگیم بد باشه و چشمم به اینو اون باشه.

اصلا امکان نداره ایمان داشته باشم اما انتظار داشته باشم یکی دیگه بیاد بهم کمک کنه و وضع زندگیم عوض بشه

استاد عزیزم اونروز هشت ساعت فقط از خودم سوال کردم و جواب دادم و نوشتم و اشک ریختم و خدام رو صدا کردم که کمکم کنه تا به چیزهایی که یاد گرفتم عمل کنم و در راه رسیدن به خداگونه شدن و برگشتن به اصلم ثابت قدم باشم

امروز رفتم دفترم رو باز کنم و بخونم ذهنم مقاومت کرد و یه ایده به نظرم اومد و تصمیم گرفتم یک سری از جواب های باارزش را در مورد درک خدا از خودم پرسیدم رو اینجا بنویسم و هر روز بخونم و یادم باشه که عمل کنم چون ایمان بدون عمل حرف مفت است

تصمیم گرفتم وارد سایت بشم و اولی فایلی که میبینم این کامنت رو روی فایل قرار بدهم چون فقط دوست دارم توی سایت باشه و من هر روز صبح همراه با خواندن کامنت های باارزش دوستانم کامنت خودم را هم بخوانم و یادم باشه که خدا همه چیز همه چیزهایی که هست و ما میبینیم و هست و ما نمی‌بینیم و چیزی جز او نیست 😘⁦❤️⁩😘😭😭😭 دوستتان دارم