یک خبر خوب
دوره شیوه حل مسائل زندگی به صورت کامل بروزرسانی شده و در بخش محصولات سایت قرار گرفته است.
عمل به آموزش های این دوره، فوندانسیون “توانایی حل مسئله” را از پایه و اساس در وجود هر فردی با حد سطحی از توانایی حل مسئله می سازد که آگاهی های این دوره را جدی بگیرد و تمرینات را به همان شیوه ای که آموزش داده شده است، در عمل اجرا کند.
در این بروزرسانی، هر جلسه از دوره شامل 2 بخش شده است:
بخش توضیحات و آموزش های استاد عباس منش
بخش تمرینات
تمریناتی که به صورت فایل صوتی و اسلایدهای تصویری به جلسات این دوره اضافه شده است، حکم یک کارگاه عملی است برای اجرای آگاهی های هر جلسه در عمل.
در بخش تمرین، شما قدم به قدم شیوه ی اجرای آن آگاهی را در عمل یاد می گیرید
تا بتوانید به سطحی عمیق از خودشناسی برسید؛
بدانید اساسی ترین مسئله الانِ زندگی ات چیست؛
ریشه ی این مسئله کجاست؛
و این ریشه، چه مسائلِ ریز و درشت دیگری را مرتباً تولید می کند و چه تأثیرات مخرب پنهانی ای بر سایر جنبه های زندگی ام می گذارد؛
عواقب حل نکردن این مسئله چیست؛
این مسئله چه نشتی هایی در انرژی و تمرکزم ایجاد کرده که از آنها بی خبرم؛
چطور آن نشتی های انرژی را ببندم؛
قدم اول برای حل این ریشه چیست؛
کجاها از حل مسائلم فرار می کنم و الگوی پنهان کردن آشغالها زیر مبل را انجام می دهم؛
عواقب ادامه دادن به این شیوه چیست؛
چگونه این الگوی معیوب را تغییر دهم؛
چه تفاوتی است میان “اعراض از ناخواسته ها” و “فرار از مسئله “؛
چطور این تفاوت را بهتر بفهمم و به جای مخفی کردن آشغالها زیر مبل، منبع آلودگی را حذف کنم؛
و..
بخش تمرین هر جلسه، در حکم یک برنامه ی دقیق و هدفمند است برای تقویت عضله ای به نام “توانایی حل مسئله” در ذهن.
گوش دادن به آگاهی های هر جلسه (حداقل 5 بار) و سپس انجام تمرینات آن جلسه به شکلی که توضیح داده شده است، اول شما را از نظر ذهنی برای حل مسائل تان آماده می کند. یعنی:
باورهای قدرتمندکننده درباره حل مسائل را می شناسید و نحوه ساختن آنها را یاد می گیرید.
منظور باورهایی است که کلید اصلی در توانایی حل مسائل است و شما را به این ایمان و اطمینان می رساند که همه مسائل من نه تنها راهکار دارند بلکه راهکار های ساده دارند (ان مع العسر یسری)؛
باورهایی که شما را با ایده ها و راهکارهایی هم مدار می کند که آسان تر از آنچه فکر کنید مسئله شما را حل می کند؛
با کمک آگاهی های این دوره، ذهن خود را از پیش فرضهای محدودکننده قبلی درباره مسئله خالی می کنید؛
متفاوت نگاه کردن به مسئله را یاد می گیرید تا بتوانی از زاویه های بهتری به مسائل نگاه کنیئ و راهکارهای باز هم ساده تر را تشخیص دهید؛
یاد می گیرید چطور از قوه خلاقیت خود بهتر بهره برداری کنید و راهکارهای ساده تری بسازید؛
مفهوم اعتماد به جریان هدایت و حساب کردن روی هدایت را در عمل یاد می گیری؛
نشانه های خداوند برای هدایت شما به مسیر سر راست تر را تشخیص می دهید و روی خدا حساب کردن را به عنوان اصل مهم در توانایی حل مسئله یاد می گیرید؛
و مهم تر از همه، یاد می گیرید چطور ارتباط با نیروی هدایتگر را همیشه برقرار نگه دارید؛
و چنین جنسی از آگاهی ها، شما را آماده می کند برای اینکه: چطور مسئله اساسی زندگی ات را در این لحظه بشناسید، مسئولیت حل آن را به عهده بگیرید و به “چگونگیِ حل ریشه ی این مسئله” هدایت بشوید؛
همچنان که آگاهی های این جلسات را در عمل اجرا می کنی و تمرینات را انجام می دهی، آرام آرام شخصیت شما درباره برخورد با مسائل تغییر می کند.
به شکلی که شخصیت شما از فردی که مرتباً از مسائل فرار می کرد، تبدیل می شود به شخصیتی که مصمم می شود برای روبرو شدن با مسئله و حل ریشه ای آن.
زیرا باورهای توحیدی ای که در وجودت ساخته می شود، قدم هایی که بر می داری، نتایجی که می بینی و توانایی هایی که در درونت پیدا می کنی و می شناسی، شما را به جنسی از خودباوری و خدا باوری می رساند که نه تنها از مسائل نمی ترسی بلکه آنها را فرصتی برای رشد می بینی.
هیچ چیز به اندازه حل یک مسئله، نمی تواند احساس لیاقت را در وجود ما بسازد.
وقتی مسئله ای را با موفقیت حل می کنی؛
وقتی هدایت ها و حمایت های خداوند را در مسیر می بینی؛
وقتی همزمانی هایی که رخ می دهد و مسیر را برایت آسان تر می کند را می بینی؛
این باور عمیقا در وجودت ساخته می شود که:
با هر مسئله ای آسانی و رشد همراه است
خداوند قطعا مرا به راهکار هدایت می کند
مرا به سمت مهارت هایی که باید یاد بگیرم، هدایت می کند
و در نهایت این تجربه شما را به این باور می رساند که: من مهارت، توانایی و نیروی پشتیبان لازم و کافی برای مدیریت چالشهای زندگی ام را دارم.
این باور به شما آرامش و احساس لیاقت می دهد. ضمن اینکه پاداش شما فقط به حل آن مسئله ختم نمی شود بلکه این شروع کار است و بعد از حل هر مسئله، زنجیره ای از پاداش ها شروع می شود:
بعد از حل هر مسئله، ظرف وجود شما بزرگتر می شود؛
نگاهت به خواسته هات باکیفیت تر می شود؛
هدف هایی را انتخاب می کنی که قبلا حتی درباره انتخاب آنها هم احساس لیاقت نداشتی چه برسد به داشتن آنها؛
بعد از حل هر مسئله، استاندارهایت در تمام جنبه ها بالاتر می رود و شرایط باکیفیت تری را می خواهی و برایش قدم برمی داری؛
زیرا به خودت مطمئن تر می شی که می تونی از عهده ی تحقق این هدف نیز بر بیایی؛
و در این پروسه یاد می گیری چگونه باید احساس لیاقت واقعی را بسازی.
و مهم تر از همه، در این روند، همچنان که شخصیت شما قوی تر می شود، ماهیت مسائل زندگی شما نیز تغییر می کند:
یعنی ماهیت حل مسائل در زندگی شما از تقلا برای رفع یک ناخواسته، تغییر شکل می دهد به: حرکت برای تبدیل شرایط بهتر به شرایط عالی تر و بهبود نتایج قبلی.
این دوره برای چه افرادی مناسب است:
افرادی که مدت هاست با چالش هایی در زندگی دست و پنجه نرم می کنیند و با اینکه هر راهکار ممکن را امتحان کرده اند، اما از عهده ی حل مسئله بر نیامده اند؛
افرادی که هر چند وقت یک بار، درگیر مسائل می شوند که یک الگوی تکراری دارند؛
افرادی که می توانند بگویند زندگی شان خلاصه شده در حل مسائل. یعنی این مسئله را حل می کنند، دوباره درگیر مسئله ی دیگری می شوند که موجب ناامیدی آنها می شود؛
افرادی که از مبارزه با مسائل به نظر غیرقابل حل، خسته شده اند؛
و این تجربیات سخت از حل مسئله، آنها را به این باور رسانده که رسیدن به نتایج مورد نظر آنها سخت است که آنها توان ادامه ی این حد از تقلا و سخت کوشی را ندارند؛
افرادی که مدام از خود می پرسند: چرا با همه ی تلاش هایی که می کنم و با همه ی تغییراتی که سعی می کنم ایجاد کنم، اما نتیجه ای که منتظرش هستم، هنوز هم رخ نداده است؟
فرقی نمی کند خواهد این نتیجه نتیجه ی مالی باشد
خواه تغییری واضح در رابطه عاطقی
خواه تغییری واضح در سلامتی جسمانی ات
افرادی که در حل مسائل عالی هستند و شرایط خوبی در زندگی دارند اما می فهمند که تحقق خواسته های جدیدشان نیاز به سطح بالاتری از توانایی حل مسئله دارد و به این شکل می خواهند ظرف وجودشان را آماده ی تحقق آن سطح جدی تر کنند؛
افرادی که فکر می کنند توانایی حل مسئله را ندارند. به این دلیل که فکر می کنند تا کنون هیچ مسئله ای را حل نکرده اند؛
افرادی که از نگرانی درباره مسائل احتمالی آینده خسته شده اند، زیرا این نگرانی انرژی بسیاری را از آنها گرفته و اجازه ی لذت بردن از لحظه را به آنها نمی دهد؛
افرادی که می خواهند احساس توانایی در برابر چالش های احتمالی آینده را داشته باشند تا بتوانند از لحظه ی کنونی زندگی خود لذت ببرند بدون اینکه نگران مسائل احتمالی آینده باشند؛
افرادی که می ترسند برای خواسته های خود قدم بر دارند چون از مواجه شدن با مسائل احتمالی آینده می ترسند؛
در نتیجه برای اینکه با مسئله ای مواجه نشوند سعی می کنند خواسته های خود را محدودتر کنند؛
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره شیوه حل مسائل زندگی
مطالعه نتایج دانشجویان دوره شیوه حل مسائل زندگی
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD257MB30 دقیقه
- فایل صوتی معرفی دوره شیوه حل مسائل زندگی | قسمت 125MB30 دقیقه
سلام به استاد عزیزم
معرفی دوباره این دوره تو همین چند روز بعد از گزاشتن همین چند دقیقه صحبتهای ارزشمند و گرانبهای شما اتقدر منو تحت تاثیر قرار داد که تازه انگار دارم یه جیزاییو درک میکنم.
این نوشته هم باز مثل تمام کامنتهام دل نوشته های من و حرفهای خودمونی من با خداست که هر روز مینویسم:
خدایا شکرت بخاطر قوانین بینظیرت.بنظرم تمام رنجهایی که میکشیم بخاطر دور شدن از توعه.تو تمام قوانین بازیو شرح دادی و فقط کافیه ما ازشون استفاده کنیم ولی چون بجای دستورالعمل های تو حرفهای مردم گمراهو شنیدیم و عمل کردیم غرق در رنج و سختی بودیم.
مثلا تو گفتی با هر سختی اسانیه و دقیقا بعدش دوباره تکرار و تاکید کردی که همانا با هر سختی اسانیه.
ما اینو بد فهمیدیم.فکر کردیم بعد هر سختی اسانیه.فکر کردیم باید در این دنیا سختی بکشیم تا در اون دنیا به اسانی برسیم.
اما تو گفتی دقیقا با هر سختی اسانیه. جای دیگه گفتی اگر سختی میکشی چون از من دور شدی. این دوری منظورش دوری از درک نحوه نگرش خداست. خدا میگه من جهانو مسخر تو کردم.ولی وقتی تو در رنجی در سختی هستی یعنی تو به تسخیر شرایط در اومدی.اینجا خدا میگه باهر سختی اسانیه.یعنی دقیقا خود همون سختی حاوی اسانیه.چطور؟ به این شکل که من در ذهنم یقینا مخالف انچه خدا گفته رو مدام دارم پردازش میکنم. خدا میگه جهان جای رنج نیست ولی من دقیقا مخالفشو فکر میکنم.اینجا خداوند میگه تو از فکر من و نحوه نگرش من دور شدی که داری رنج میکشی.وگرنه جهان بر مبنای اسانی شکل گرفته رنجی نیاز نیست.جهان باید مسخر تو باشه. حالا جهان چطوری مسخر من میشه. یعنی مکانیسمش چطوریه؟
هر اتفاقی تو زندگی ما دوبار اتفاق میفته یک بار در ذهن ما و یکبار در زندگی ما ،به این شکل که یک بار ما بدلیل باورها و توجهمون اونو در ذهنمون پردازش میکنم و تو ذهنمون میسازیمش و ساز و کار جهان هستی اون پردازش های ذهنیو در زندگیمون عینیت میبخشه.پس منشا شکل گیزی اتفاقات در ذهن ماست.
ذهن بینهایت قدرت داره که هر انچه میخادو بهش فکر کنه. ازونجا که توجه و تمرکز ذهن ما بیشتر حول و حوش انچه بیشتر واردش میشه میچرخه ناخوداگاه چیزیو میسازه که به عنوان ورودی واردش میشه. اگر ما بمرور ورودی هاشو فیلتر کنیم و انچه میخاهیم بسازه رو بعنوان خوراک بهش بدیم لاجرم به همون چیز تمرکز و توجه میزاره. به نظرم شروع پروسه تسخیر از ذهن اتفاق میفته.یعنی همه دنیا توسط ذهن ما به تسخیر ما در میاد.مثال همین لحظه زندگی من اینه که میگم پول سخت بدست میاد. خداوند میگه اگه سختی تو زندگیته یعنی از من دوری. یعنی از نحوه نگاه من که میگم اتفاقا همه جیز اسانه،دوری.و این سختی اومده تا تو تغییر کنی. یعنی دقیقا همون که مبگه با هر سختی اسانیه.به این شکل که خدا میگه دقیقا تو همین موضوع که تو داری سختیو تجربه مبکنی باید با تغییر زاویه نگاهت به شکلی که نوع نگاهت مثل نگاه خدا بشه از سختی به اسانی برسی. اینها همش ذهنی داره اتفاق میفته. پس فقط کافیه با ورودی های جدید به مرور الگوهایی که برخلاف تو خیلی راحت دارن پول میسازن ارام ارام ذهنتو کنترل کنی تا ذهنت دقیقا همون تجربه رو وارد زندگیت کنه. این دقیقا یعنی تسخیر.دقیقا مثل عملکرد پروژکشنه. قرار نیست تو چیزیو روی دیوار تغییر بدی. همه چیز در پروژکتور اتفاق میفته. انچه ساخته میشه توسط پروژکتور ساخته میشه و دیوار، بازتاب اتفاقات درونی پروژکتوره.دیوار لاجرم باید از پروژکتور تبعیت کنه. در واقع دیوار به تسخیر پروژکتور در اومده.مثل انچه که در ذهن و زندگی ما اتفاق میفته.
تضادها نمایانگر نحوه نگرش اشتباه ما در موضوعات مختلف در زندگی ما هستند و خداوند داره بما هشدار میده که داری راهو غلط میری ها.هر گونه سختی نشانگر تفکرات و باورهای غلط ما در مورد مساعله.و اسانی دقیقا نحوه نگرشی دقیقا خلاف انچه هست که ما در حال حاضر داریم پردازشش میکنیم.پس باید بتونیم ذهنمون رو در مورد اون مساله کنترل کنیم.
باز اینجا یاد این مساله میفتم که خدا میگه هر کی باتقوا تره نزد خدا محبوبتره و به خدا نزدیکتره. یعنی هر کی مثل من فکر کنه لاجرم طبق قانون اسانتره و اسان میشه برای اسانیها.چون اساس جهان بر اسانی شکل گرفته .کسی اسان ثده برای سختیها چون ذهنش داره از غیر خدا پیروی میکنه.خدا میگه ما جهانو مسخر شما کردیم ولی عده ای بدون کتاب بدون دلیلی روشن در مورد خدا مجادله میکنند.یعنی خدارو یجور دیگه معرفی میکنند که بقول استاد احتمالا در قلبصون مرضه .تقوا یعنی کنترل ذهن. یعنی انطباق نحوه نگرش ذهن بر انچه خدا به اون شکل نگریسته.یعنی انطباق ذهن و روح.چیزی که استاد در کتاب رویاهایی که رویا نیست میگه.
روح ما روح خداست. و تمام اگاهیهای خدا در روح جریان داره اگر ذهن ما مثل خدا فکر کنه یعنی دقیقا ذهن ما داره درست فکر میکنه و اینجاست که همه جیز مسخر ما میشه.و اتفاقات بیرونی ما دقیقا اونطوری شکل میگیره که خدا مارو براش خلق کرده.همون چیزی که خدا میگه من انچه در اسمان و زمینه برای تو و مسخر تو خلق کردم.و ما فقط با قدرت ذهنمون میتونیم همه چیزو به تسخیر در بیاریم تا تمام ارکان این جهان هستی به خدمت ما در بیان
خدایا شکرت که تک تک کلماتو بر ذهنم جاری کردی.
خدایا شکرتتتتتت.
استاد عزیزم سلام
انقدر این همزمانی و هدایت خدا زییا و تکان دهنده بود برای من که حیف دونستم کامنتش نکنم
این متن هم حرفهای منو خدا بود که هر روز مینویسم
خدایا همین الان ازت میخام که دوره حل مساعل رو برام بخری.
خدایا شکرت که من متعهد شدم به چگونگیش فکر نکنم و تو امروز این دوره رو بهم هدیه دادی.
یقین دارم که چنان این مساعل ریشه ای حل میشه که اصلا انگار وجود نداشته.
خدایا من درک کردم که ما نه تنها نیازی به رنج نداریم بلکه نیاز به اسانی داریم.رنج چیه اصلا؟ زجر چیه اصلا؟ تو میگی من اسانتون میکنم برای اسانیها.اصل داستان همینه.
دقیقه نقطه مقابل اونچیزیه که من تابحال فکر میکردم.
اسانییییی مطلق.
خدایا شکرت که درها رو داری باز میکنی
خدایا من چقدر خوشبختم که تو هوامو داری و بیشتر از من میخای که من ثروتمند بشم.
خدایا تمام قوانین تو تمام این سیستم بظاهر بدون احساس تو از سر عشقت به مخلوقاتت شکل گرفته.
درسته سیستم احساس نداره اما قوانین این سیستم از عدل و از عشق سرچشمه میگیره.تو انقدر عاشق مخلوقاتت هستی که این قوانین بدون تغییرو وضع کردی.
خدایا من تسلیمم من زورم نمیرسه من نمیدونم چیکار کنم و بتو پناه اوردم و تو امروز دوره حل مساعلو جلوی پام گذاشتی.بهم گفتی حمید عزیزم همین که متعهد شدی که به نحوه حل مساعل و به چگونگیش فکر نکنی و دیشب تعهد دادی که به من اعتماد کنی امروز صبح این دوره رو فقط برای تو سر راهت قرار دادم.همین که تعهد دادی با تغییر نگاهت در مورد رنج و سختی بجای تفکر لزوم زجر برای رسیدن به خواسته هات اسانیو بخاهی من هم هدایتت کردم به این دوره.
خدایا شکرت.
خدایا تو چقدر سخاوتمندی.تو چقدر عاشقم هستی
خدایا تو چقدر عاشقانه و سخاوتمندانه با من برخورد مبکنی. تو اصلا زجر منو نمیخای.بلکه اسانی و رفاهمو میخای.تو منو برای زجر نه بلکه برای اسانی خلق کردی.چرا زجر اخه؟ تو منو برای رشد و گسترش دنیات خلق کردی.تو این وظیفه مهمو رو دوش من قرار دادی.چرا باید زجر و ناراحتی منو بخاهی؟
تو منو مسعول گسترش دنیا کردی چرا باید منو اذیت کنی؟
خدایا عاشقتم که عاشقمی.چیزی که در گذشته فکر نمیگردم.فکر میکردم چون دوسم نداری اذیتم میکنی. فکر مبکردم چون من بنده گناهکاری هستم تو منو اذیت میکنی بیمارم کردی فقیرم کردی داغونم کردی لهم کردی. خدای من تو اون چیزی نبودی که در ذهنم ازت ساخته بودم.خدایا من چقدر خوشبختم که دارم بهتر میشناسمت. من چقدر خوسبختم که دارم با قوانینت اشنا میشم.من چقدر خوشبختم که این همه تغییر کردم. من چقدر خوشبختم که دارم راه سعادتمندی در دنیا و اخرتو یاد میگیرم.اینها لیاقته دیگه.من لایقم.لایق بهترین و ساده ترین ها.
خدایا شکرت.
خدایا شکرت بخاطر تمام نعمتهایی که بهم دادی.
خدایا من خیلی خوشبختم که باهات حرف میزنم و مساعلمو بتو میگم و تو برام حلشون میکنی.
خدایا من چقدر خدسبختم که تو رو شناختم.
من چقدر خوشبختم که قوانینتو شناختم
من چقدر خوشبختم که سالمم.خدایا امسال عجب سال تکان دهنده ای بود.
امسال این همه تغییر کردم.امسال اینهنه خوشبخت تر شدم.اینهمه بتو نزدیک تر شدم.اینهنه بهتر و بیشتر شناختمت.اینهمه رشد کردم.
تمام روزهای این سالو به این فکر کردم که من اول سال ازت خونه خاستم و تو ندادی.درامد فلان تومن خواستم و تو ندادی. و من چقدر ناسپاسی کردم. همش توجهم به همون یه چیزی بود که ندارم و تمام روزهای سال گفتم امروزم گذشت و داریم به اخر سال میرسیم و من خونه نخریدم.
اما خدای من ،منو ببخش برای ناسپاسی هام.
من چقدر غیرمنصفانه به همه چیز نگاه کردم
اما الان که فکر میکنم میبینم من چقدر تو همین یالی که گذشت پیشرفت کردم چقدر تغییر کردم که حتی در مخیلم هم نمیگنجه.
من تمام عمر با افکار بینهایت مذهبیم از خدام متنفر بودم.چرا که خدا رو عانل تمام مصیبتها و بدبختیهام میدونستم.
چون که فکر میکردم من اینهمه نماز میخونم این همه عزاداری میکنم اینهمه برای امامان اشک میریزم این هنه پیاده مشهد و کربلا رفتم پس چرا انقدر بدبختم.پس چرا همیشه مشکل دارم؟
خدایاااااا چقدر تو این یک سال تو رو بهتر از قبل سناختم.چقدر رابطم باهات خوب شده. چقدر میتونم دوست داشته باشم.تو اون خدای ظالم جلاد عوضی نبودی.
جهانت داره با قوانینت مدیریت میشه.و من با اون افکار باید در مدار گرفتاریها و بدبختیها میبودم.
تو همین یک سال ارزوی هجده ساله من برای درمان دیابتم اتفاق افتاد. اول سال یکی از مهم ترین درخواستهام درمان بیماریم بود و درست سه ماه بعد با خرید دوره قانون سلامتی من درمان شدم.
خدایا من خیلییی خوشبختم.ولی اینو ندیدم
ارزوم داشتن روابطی فوق العاده با همه انسانها بود و فقط چند ماه بعد من تغییر معجزه اسای همه روابطمو دیدم.من هر روز شگفت زده میشم از برخورد و رفتار انسانهایی که میخان به طرز عجیبی به من مهر و محبت و خیر برسونن .اینها هیییییچ کدومش وجود نداشت ولی الان شده معحزات هر روز من.خدایا من جقدر سعادتمندم.
اینهمه چرخ زندگیم روونتر شده. با برخورد با تضادها تو همین یکساله چقدر تغییر کردم چقدر رشد کردم. ولی همه حواسم به خونه بود.خدایا سپاسگزارم که سخاوتمندانه هدایتم کردی.
منِ امروز هیچ ربطی به منِ یازده ماه پیش نداره.
تمام سالو روی خودم کار کردم و کلی تغییر کردم.کلی شخصیتم تغییر کرده.کلی پیشرفت داشتم.کلیییییی به خواسته هام رسیدم.کلی همه چیز بهبود پیدا کرده.
ولی من تمام توجهم به نبود خونه بود.
خدایا ازت سپاسگزارم که انقدر از من به من نزدیک تری و بیشتر از من میخای که من رشد کنم و پیشرفت کنم و ثروتنند بشم.چون تمام سالو با الهامات و هدایتهات مسیر رثدو داشتی قدم به قدم برام روشن میکردی.
من خیلی خوشبختم خدا.تو همین یک سال به اندازه کل عمرم برام معحزه کردی. ولی این ذهن نجواگر فقط به یه چیز توجه میکرد و هزاران معجزه رو نمیدید.
خدایا عاشقتم.
استاد جانم از شما بینهایت سپاسگزارم که تو این سه سالی که با شما اشنا شدم زندگیم زیر و رو شده. من با شما خدا رو شناختم دنیا رو شناختم خودمو شناختم هدف خلقت خودمو فهمیدم.قوانین این جهانو شناختم.نمیگم کاملم ولی میدونم تو مسیر درستم.
خدایا شکرت.