معرفی دوره شیوه حل مسائل زندگی | قسمت 1 - صفحه 1

275 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعیده شهریاری» در این صفحه: 11
  1. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1286 روز

    به نام خداوند جان و خرد،کزین برتر اندیشه برنگذرد

    خداوند نام و خداوند جای،خداوند روزی ده رهنمای

    سلااااااام،بااااسلااااااااااااااااام

    استاد عزیییزم کجایی،دقیقاااااا کجایی؟

    خدااایاشکرت…شکرت برای یک فایل جدید،اگاهی جدید،انرژی جدییید

    الهی شککککر….

    یکبار دیگه سلااام از سعیده،زیر اسمون شهر گرگان

    از اب و هوای خنک وآفتابی،همراه با نسیییم های دلچسب که بوی بهاااار رو به همراش میاره …

    سلااامی به زیبایی صدای قناری همسایه …که همزمان با نوشتن من …اونم داره شکر خدااای مهربان رو به جا میاره ….

    امروز تو دفتر شکرگزاریم نوشتم،خدااایاااا تووو این همه بنده دااااری…خداوکیلی چه جوری میتونی تک به تکشون رو تحت نظر قرار بدی و درخواست هاشون رو برررسی کنی؟؟؟؟؟بابا شماا انقدررر بزرگی که اصلا در مخیله ی من نمیگنجه …واقعا از دست و زبان که برآید کز عهده ی شکرت به درآید…؟

    بعد تمرین ستاره قطبی،مشغول گوش کردن به فایل و همزمان کارهای خونه بودم که یهوو گفتم عهههه الان چند روزه فایل جدید از استاد نداریم!کاش از خدا درخواست فایل جدید میکردم!

    بعد داشتم غم انگییز میشدم که به خوودم گفتم اشکال نداره،بببین سعیده!هرچقدر زمان بیشتری استاد نباشه یعنی داره تمرکز بیشتری روی دوووره جدید میزاره!پس به نفعته ….

    ازونجا که قبل از شروع مرخصیم از خدا هدایت خواستم بهم بگه روی کدوم دوره ها تمرکز بیشتری کنم که اگزکتلی گفت دوازده قدم!

    امروز صبح هم بعد اینکه جلسه 3 قدم 1 رو 3بار گووش کردم و طبق معمول همیشه چیزایی میشنیدم که انگار بار اولمه ..و چقدر خودم رو تحسین کردم ظرف دریافت اگاهی هام بیشتر شده …

    یهو چند ثانیه بی حرکت موندم…ی چیزی تو وجودم میگفت دوباره برو سایت رو چک کن!

    حالا من روزی 50 بار سایت رو رفرش میکنما !!!

    ولی اینبار عقلی نبود،دلی بود …آخ وقتی اومدم دیییدم فااایل جدید داریییم انقدرررر ذوووق کردم و بالا و پایین پرییدم که نگوو

    فااایل جدید به کنار ،یک دوووره جدییید داررییییم،خدایاا شکررررت

    حقیقتا همیشه ی حسرتی توی دلم بود وقتی به تاریخ برگزاری دوره ها و کامنتاش نگاه میکردم ومیگفتم خددداااوکیلی سال 97،سال 98 انقدرررر بچه ها کامنت خووب گذاشتند و انقدر نتیجه گرفتند!من توو چه فرکااانس درب دااغوونی بودم…چرا اون موقع سعادت نداشتم همراه باشم با این جمع …

    بعد خودم رو قانع میکردم همین الان که سال 1401 هست و تو در جمع هدایت شدگان هستی،خییلی ها تو در و دیوارند!

    پس به خودت افتخار کن !

    خلاااصه خییلی طووول کشید من بغیر از تمرکز روی دوره ها،با فایل های جدید سایت همراه بشم و سفرنامه ها،نتایج دوستان و… انلاین ببینم و کامنت بزارم ،این خودش ی مدار خییلی بالاتر بود …

    اما امرووز دیگه خدا گل کاااشت…

    من امروز،بالاخرره!در اولین روووزی که یک محصول روی سایت قرار گفت،تونستم جزاولین نفراتی باااشم که بخرمش….نمیدونید چقدررر خوشحالم ….

    حتی میخواستم قبل از شنیدن توضیحات استاد بخرمش ولی گفتم این 30دقیقه رو گوش کن بعداگر دیدی واقعا لازمش داری معطل نکن …

    این اولین باری که من یک دوره استاد رو روز اول پرزنتش میخرم!

    این اولین باری که من اصلااا نگران قیمتش نبودم!

    این اولین باری که من چند براابر پول محصول روو داشتمش!

    این اولیین باری که من با حساب پر ازپوول و بدون نگرانی خریید کردم از سایت!

    این اولین باری که من قراره مدت زیادی تو مرخصی باشم و کللی زمان دارم برای تمرکز لیزری …

    خدایا خودم رو مقایسه میکنم با سعیده ی اسفند 1400…

    هییییچ ربطی بهش نداااارم هیییچی!

    اصلا هیچوقت اینجای زندگی رو تو خوابمم نمیدیدم….حالا فکر اینکه تا اسفند سال بعد قراره چی بشه ..از ذوووق میخوام پرر بکشم ….

    اسفند سال 99 ،نصف شبی بعدی دعوای حسااابی،چمدون بسته بودم برم از خونه بیرون،حالم از ادمی که باهاش زندگی میکردم بهممم میخوورد!

    اسفند1401!

    دیشب تو تمرین ستاره قطبی، هررچقدر از خوبی های همسرم در روزی که گذشت مینوشتم تموووووم نمیشد

    : ))))))))

    قبلا نود درصد sms هامون دعوا بود…قبلا زیر یک سقف بودیم ولی من حتی گوشیشو هک کرده بودم با ی قیمت بالا که مدرک داشته باشم برای خیانت خیالی که توی ذهنم ساخته بودم …

    الان از هم دووریم،دو تا استان جدا …وقتی بهم زنگ میزنه نمیگه سعیده!نمیگه عزیزم!

    میگه دلبررررر،سلاااام : ))))))))

    الان در صلح و ارامشیم،الان در عشقی هستیم بدوون وابستگی

    با اینکه تو سایت فعال نیست،زنگ میزنه تشویقم میکنه که دارم روی دوره ها تمرکز میزارم …

    سر قانون سلامتی،بدددون اینکه من اصلا ازش بخوام…وقتی نتایجم رو دید گفت من وقت ندارم فایل گوش کنم میشه بهم میگی دقیقا باید چیکار کنم …؟

    واصلا باورم نمیشد انقدر راحت پذیرفت و داره اجرا میکنه!

    حتی مقاومتش در برابر سبک غذایی جدید از من هم کمتر بود : ))))))

    نمیدونم اصلا چرا اینارو نوشتم …

    اصلا اینایی که گفتم یک درصد از نتایجمم نیست!

    ولی همه ی اینارو با استمرااار بدست اوردم …

    با استمرار روی دوره های استاد…با توکل به هدایت خدا …با ادامه دادن و ادامه دادن و ادامه دادن ….

    نجوااای شیطان بسیااار …. ولی امید و ایمان وتوکل و مدد خداوند میلیون هابار بیشتر ….

    وقتی شیطان قسم میخوره که تا روز قیامت تموووم تلاشم رو میکنم که انسان هارو گمراه کنم ….

    خدا میگه:اووووووکی !همه ی تلاشت رو بکننننن!

    ولی بببییییین!

    تو هیچ تسلطی روی بندگان من نخواهی داشت

    وقتی دستمون رو بزاریم تو این انرژی که خودش گفته از من دربرابر شیطان محافظت میکنه دیگه نگرااانی چه معنایی داره …..؟

    خدایا شکرت ….برای همه چیزززز…برای همه ی نعمت هات…برای تموم هدایت هات …برای این سایت …برای اینکه بهم اجازه دادی زمانی روی زمینت زندگی کنم که استاد عباسمنش و این همه دوستان فوق العاده هم هستند ….

    استاد عاشقتم ..این دیگه گفتن نداره …

    قلب های رررنگی فراااااواااان

    من برم که جلسه اول دوره رو ببییینم …الهی به امید تووو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 217 رای:
    • -
      سعیده شهریاری گفته:
      مدت عضویت: 1286 روز

      بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

      فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ۖ وَلَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ(60روم)

      پس صبر کن که وعده خدا حق است. مباد آنان که به مرحله یقین نرسیده‌اند، تو را بى‌ثبات و سبکسر گردانند.

      =====================================

      سلام به سعیده ی سعیده!

      با لبخندی بر لب و قلبی مطمئن و روحی سرشار از عشق برای تو می‌نویسم…

      میدونی ؟!ذهنم خیلی داره مقاومت میکنه که این کامنت رو ننویسم،هنوزم داره دست و پا میزنه! اما دیشب استاد تو جلسه ٢ احساس لیاقت بهم گفت تو باید دوست مهربون خودت باشی،تو باید اونی باشی که به خودت عشق میده،مخصوصا وقتی اوضاع چلنجینگ میشه …

      اینجوری شد که خداوند مهربان،امروز این فایل رو آورد روی صفحه ی سایت تا من رو هدایت کنه که بیام و رد پای خودم رو بخونم و لذت ببرم و بیشتر به خودم افتخار کنم که چقدر مسیر رو درست طی کردم…

      مسیر درست سعیده،مسیر درست! إِنَّکَ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ!

      واقعا چقدر حیاتی بود امروز هدایت بشم این کامنتم رو بخونم و البته پاسخم به بچه هارو ،تا به یادم بیاد چقدر در مسیر درست استقامت ورزیدم،تا به یادم بیاد چه مسیری رو طی کردم تا به اینجا رسیدم و اجازه بدم همون خدایی که توی دوسال اینجوری زندگیم رو کنفیکون کرده،بقیه ی مسیر رو پیش ببره….من فقط باید همون کارهایی رو بکنم که ٢ سال پیش با تعهد انجامش می‌دادم،همین…

      من!من،باید روی خودم کار کنم و بعد جهان بقیه ی کارها رو انجام میده …مثل تموم اتفاقات فوق العاده ای که این ٢ سال برام افتاد و من هییییچ ایده ای براشون نداشتم و البته در رویاهام هم بهش فکر نمی‌کردم …

      خدای قشنگم،مرسی که هستی،مرسی که انقدر خوبی،مرسی که انقدر جانی،مرسی که نور آسمون ها وزمینی،مرسی که از رگ گردنم بهم نزدیکتری،مرسی که مراقبمی،مرسی که قدرت مطلقی،مرسی که الرحمانِ الرحیمی

      خداااایااااا،وااااسه همه خووووشگلیات مررررسی…

      آخیش…5،6تا مدار،آسانسوری اومدم بالا… خدااایاااا شکرت… عااااااشششششقققققتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
  2. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1286 روز

    سلاااام به زیباترین سلاله ی دنیا …

    دقت کردی به اسم و فامیل قشنگت که چه طنین قشنگی از سین داره..؟

    عزیزم ،باید بدونی من هم ازین تلاشت باخبرم و کامنت های شما و جواب های آقا ابراهیم رو دنبال میکنم…

    و با این استمرار و این تعهدت مطمئن باش درهایی رو برات باز میکنه که به قول استاد قبلش فکر میکردی اصلا دیوار بوده …!

    درمورد روابطم با همسرم بهت بگم چندتا موضوع اساسی خیلی به من کمک کرد:

    1) مسئولیت کل مشکلات رابطه م رو به عهده بگیرم،و بگم این نتیجه رو خودم ساختم،با باور های داغون اون موقع ساختم،اگر من همون ادمم که این نتایج رو ساخته،پس میتونم با تغییر کانون توجهم،با تغییر باورهام،نتیجه رو عوض کنم…

    2)تمرکز روی ویژگی های مثبتش و بنویسم و درمورد خواسته های خودم و انتظارات خودم از رابطه بنویسم و لیاقت خودم رو مشخص و مکتوب کنم و بخونمش

    3)روی باورهای توحیدی کار کردم،عشق رو از جانب خداوند دیدم و همسرم رو دستی از دستان خداوندکه اگر ی روزی محبت ایشون نبود،من مسیر ابراز عشق خدارونبندم!

    4)اگاهی های دوره عزت نفس به شدت من رو متحول کرد و پیدا کردن احساس قربانی شدن برای جلب ترحم،اگر دوره عزت نفس رو نداری،حتما تو هدف گزاریت بزار واز فایل های رایگان شروع کن!

    ی تقلب بهت برسونم،دوره رو بزار توسبد خریدت،بگو خدایا من این رو میدونم که این دوره رو لازم دارم اما پولش رو نمیدونم از کجا باید جور کنم،من از فایل های رایگان شروع میکنم تعهدم رو بهت نشون میدم،شما هم لطفا زحمت خرید دوره رو بکش! من خیلی از دوره ها رو اینطوری خریدم مثل قانون سلامتی :) )

    5) باور فراوانی تو این زمینه که بسیار بسیار ادم های خووب تو این دنیا هست و حتی اگر به هردلیلی جهان مارو از هم جدا کنه،حتما کیس بسیار بهتری برام سراغ داره…

    مثلا اینکه شیطان میاد دم گوشم نجوا میکنه،سعیده حالا که تو روزهای زیادی هست که پیشش نیستی!اگر یکی بیاد مغازه ش و براش دلبری کنه چی؟یا بگه اگر نبودنت باعث بشه بهت خیانت کنه و هزارتا خزعبلات دیگه ..

    جوابش یک کلمه ست …اوووکی!من میدونم هر اتفاقی بیفته به نفع منه،اگر ایشون قرار باشه از زندگی من بره،قطعا و حتما جهان مورد بسیااار بهتری رو برام سراغ داره!

    باور کن،هرچقدر بیشتر روی این باور توی ذهنم کار میکنم،وهرچقدر بیشتر رها میشم،اتفاقا همون روووز میبینم که میزان ابراز علاقه ش چند برابره…

    توحید،رهایی،نچسبیدن به خواسته،توکل،باور فراوانی،احساس لیاقت،پرو بال ندادن به احساس قربانی بودن برای جلب ترحم

    همه ی اینا کلید واژه هایی هست که باید روش تمرکز کنی و مطمئنم بززووودی برامون از نتایج قشنگت مینویسی…

    قانون همیشه جووااابه همیشششه!

    به قول استاد اگر برامون کاری انجام نمیشه،برای اینکه ما سمت خودمون رو درست انجام نمیدیم…

    ی چیزی یادم اومد برات تعریف کنم

    ی بار همسر از سرکار اومد خونه،داشت بی دلیل سر ی چیزی غر میزد…

    من تموم تلاشم رو میکردم سکوت کنم و ارامشم رو حفظ کنم

    بعددیدم نه نمیشه داره ادامه میده

    چیکار کردم؟

    هر ی جمله ای که اون میگفت من توی ذهنم بلند میگفتم قرربون قدو بااالات برم

    اون غر زد میزد من توی ذهنم میگفتم فدای ریش های بوررت : ))))

    ی غر دیگه میزد من باز بلند توی‌ذهنم میگفتم ای خدا،چقدر تو قشنگی…

    یعنی میخوام بگم از فشار غرهایی که میشنیدم و از صدای فریاد ذهن خودم،اصلا صوورتم رفته بود توهم ناخوداگاه …

    ولی اتفاقی که همون لحظه افتاد چی بود؟

    ایشون دو دقیقه رفت سرویس بهداشتی و برگشت،اصلا انگار یادش رفت داشت سر ی موضوعی غر میزد و دعوا میکرد!!

    بعد دوباره خانووم جان گفتن،عزیززدل گفتن هاش شروع شد …

    راحت نیست وقتی بیرون داستان ی چیز دیگه ست،تو باز تمرکزت رو بزاری روی مثبت و زیبایی

    ولی وقتی ممارست میکنی و ایمانت رو نشون میدی

    جهان بالاخره تسلیییم میشششه برات …

    عزیزممم زوودتر بیا و از نتایج قشنگت برامون بنویسسسس

    بوووس به کله ت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
  3. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1286 روز

    سلام به برادر عزیزم،حمیدِ حنیف،سلام به روی ماهت از یک عصر بارونی جمعه

    یادمه همش میگفتن،عصر جمعه ها دلگیره،چون قلبا ناراحتیم که امامون ظهور نکرده : )

    حالا اگر همون عصر ما توی جنگلی در حال خوردن کباب و والیبال بازی کردن و گشت و گذار تو طبیعت بودیم،اصلا یادمونم نبود عصر جمعه باید ناراحت باشیم : ))))))))

    خداروصدهزارمرتبه شکر مدت هاست امام که چه عرض کنم،پیامبر زمانه م رو پیدا کردم و روز های هفته هیییچ فرقی باهم ندارن!

    به میزانی سرم گرم اموزش های استاد بوده،حالم عالی بوده و هرچقدر درگیر نجوای شیطان شدم،سه شنبه ش هم بدتر از عصر یک جمعه شد ….

    این روزها وقتی دارم اموزشهای استاد رو مینویسم،یهو وسط نوشتن انقدررر حالم خوب میشه،انقدر میرم روی موج انرژی منبع …فقط دلم میخواد این عشق رو ی جا جااری کنم تا قلبم ازش منفجر نشده

    : ))))))

    اگر دخترام دم دستم باشن،میپرم سر اونا،اگرم نباشن، ی عاااااشششششششششقتممممم کشیییده sms میکنم برای همسر،یا که پا میشم عین کش تنبون در رفته میفتم وسط خونه میرقصم : ))))))))

    به میزانی که سوار بر دوش خدا بودم،حالم عالی بوده،به میزانی که گول نجوای شیطان رو خوردم،خودمو پرت کردم از دوش خدا پایین ،فرکانسم افتاده …

    باور کن همین الان هی شیطان میاد میگه خببب سعیده،مرخصیت تموم شد میخوای چه غلطی بکنی؟

    تا اون موقع نرفتی تو شغل دلخواهت چی؟

    یا از در دلتنگی بچه هام وارد میشه که این همه مدت پیششون بودی،بعدا بری سرکار چه جوری میخوای دوریشون رو تحمل کنی …؟

    یعنی قشششنگ با این حرفاش منو یخ میکنه …

    اما همیشه خدا رو ی گوشه میبینم که وایساده،تکیه داده به دیوار و بهم لبخند میزنه و میگه بیا بچه بیا …باز تو از بغل من اومدی پایین …؟چند بار بهت گفتم پیش خودم بمون تا امن بمونی،تا اروم بمونی…

    بعد دوبار ی زبووون درمیارم واسه شیطون و میپرم بغلش …و توکل میکنم به مسیری که داره برام باز میکنه …

    راستشو بخوای منم مثل خودت به شددت برونگرام و الان که حتی یک جمله از حرفام رو بقیه نمیفهمن،یا اصلا نمیتونم توی جمعشون بشینم از بس مسمومه

    یار ویاور من این جهان توحیدی مجازی و دوستایی مثل شما هستند که خلا ارتباطات من رو پر میکنند …..

    ببخشید پرحرفی کردم،بازم ازت ممنونم که برام نوشتی

    ممنونم از لطف بی نظیرت …

    باید این رو بهت بگم ایمیلی که برام از کامنت هات میاد،قشنگترین سرگرمی من برای شب هامه

    دونه دونه ش رو با عشق میخونم و ازش یاد میگیریم

    مرررسی که هستی،باشه …؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  4. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1286 روز

    سلام به رضوان عزییزم

    سلااام به روی ماهت

    ممنونم ازت که برام نوشتی و از لطفی که بهم داشتی مثللل همیشه

    نمیدونم چرا همیشه یک علاقه خاصی به جنوب کشور و بچه هاش داشتم…

    با اینکه دوست خاصی هم نداشتم از جنوب و زیاد هم سفر نیومدم

    اما اولین کامنتی که ازت دیدم و متوجه شدم توهم یک عزیزِ جنووبی هستی

    قلبم بهم گفت سریع ایمیل کامنتت رو برای خودم روشن کنم …

    و مطمئنم بزوودی زوود در بهترین زمان و مکان میبینمت …

    بوووس به کله ی قشنگت …

    دوست دارم همیشه کامنت هات رو بخونم،پس همیشه بنویس و نزار نجوای شیطان تورو از مسیر دور کنه …

    یادت نره،تو بنده ی قشنگ خدایی،و شیطان جز چندتا نجوا و پچ پچ مسخرره ،هیییچ تسلطی روت نداره ….

    دوووست دارم دختر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1286 روز

    سلااااام به روووی ماهت محمدحسین عزیزم

    حالت خوبه؟رو به راهی؟رو به رشدی؟

    ممنونم ازت برای وقتی که برام گذاشتی و نوشتی و من رو با لطف بی نظیرت سرشار از عشق کردی…

    میدونی،قبلا هم گفتم،تا خدا بهم نگه بنویس من نمینویسم

    وقتی میگه بنویس…جمله ها خودش پشت سرهم میاد …

    من که خیییلی فاصله دارم با استاد،ولی شنیدی استاد میگه من فایلهامو خودم چندبار نگاه میکنم؟

    حقیقتا من خودم شاید ده،بیست بار کامنت های خودم رو میخونم …

    هم ورودی هام رو اینجوری تقویت میکنم،هم خودم از جمله هایی که نوشتم خوشم میاد…انگار من ننوشتم خدا نوشته (همین الان که دارم برات مینویسم،شیطان داره هی دم گوشم میگه دختره از خود متشکر،اره تو خوبی،یکم تعریف کن از خودت)

    ولی طبق اگاهی های دوره عزت نفس،اعتماد به نفس با غرور خیلی فرق داره

    اعتماد به نفس یعنی من خودم رو باور دارم وبرای توانایی هام ارزش قائلم،برای دیگران هم ارزش قائلم

    برعکس ،غرور یعنی میخوام به بقیه ثابت کنم من از شما بهترم! شما هیچی نیستید …

    حالا به شیطان میگم :داااداااچ بزن کناااار باااد بیاد

    من برای توانایی های خودم ارزش قائلم،و به همون اندازه از بچه ها یادد میگیرم و ازشون سپاسگزارم

    ازت ممنونم محمدحسین

    برای همه چیز

    برای اینکه وقت میزاری و برام مینویسی

    و یک فرصت عالی برای من فراهم میکنی تا با جواب دادن به کامنت با ارزشت،ذهنم رو مرتب تر کنم…

    دووستت دارم …

    به امید دیدار در بهترین زمان و مکااان زیر اسمون توحیدی خداااا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1286 روز

    سلام به برادر عزیزم،آقا جواد

    ازت بی نهایت ممنونم که برام نوشتی و از لطفی که بی منت نثارم کردی…

    حقیقتا وقتی از خودم مینویسم عشق میکنم،ازینکه فقط حرفای استاد رو تکرار نمیکنم،نمینویسم فقط برای اینکه نوشته باشم،تموم سعیم رو میکنم شده یک خط از خودم مثال بیارم،اینجوری اول ذهن منطقی خودم رو آروم میکنم،هم برای بقیه قانون ملموس تر میشه …باور پذیر تر میشه …بند کفش هاشون رو سفت تر میبندن …

    به همون میزان که نوشته های من امید در دل بقیه زنده میکنه،انرژیش به شکل توکل،امید،حال خوب،الهامات بهتر به زندگی من برمیگرده

    و من این رو با گوشت و پوست و خونم تجربه کردم …

    بی صبرانه منتظر شنیدن نتایج کوچیک و بزرگتون هستم

    درپناه الله مهربان همیشه بدرخشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1286 روز

    سلام طاهره جانم

    سلام به روی ماهت ..

    ازوقتی که برام گذاشتی و نوشتی و لطفت رو بهم ارزانی داشتی بی نهایت ممنونم ….

    حقیقتا این سایت برای من حکم بهشت دنیوی رو داره

    وقتیایی که تو سایتم

    صدای نهر هایی که از زیر پام جاریه رو میشنوم….

    لطلافت نسیم بهاری رو ،روی صورتم حس میکنم….

    بوی بهار نارنج رو قشنگ زیر بینیم میگیرم…

    دوست عزیزم به استمرارت ادامه بده …

    و بدون این بهترین مسیری هست که پیش گرفتی …

    درپناه خدا،همیشه غرق احساس عمییق خووشبختی باشی عزیییزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1286 روز

    نسیم عزیزم

    ازت بی نهایت سپاسگزارم

    حقیقتا هر نتیجه ای که هست از فضل و هدایت پروردگاره که من رو به این مسیر زیبا کشونده وبا استاد عباسمنش آشنا کرده …وگرنه من از خودم هیییچی ندارم هییییچی…

    ممنونم ازت دوست عزیزم

    در پناه خدا باشی همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1286 روز

    آقای کاظمی عزیز

    از لطف و ومحبت بیکرانتون بی نهایت سپاسگزارم

    ممنونم که وقت باارزشتون رو برام صرف کردید و کامنت گذاشتید

    حقیقتا همه ی تلاشم اینه توی این مسیر که دارم پیش میرم،هرجا لازمه از خودم ردپا بزارم

    هم اینا بعدا حقیقت هایی میشه که نجوای ذهنم رو در مدارهای بالاتر خاموش کنه

    هم اگر بتونه کمکی به دوستان نازنینی مثل شما بکنه،انرژیش هزاران برابر بهم برمیگرده …

    بازم ممنونم ازتون …

    درپناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1286 روز

    سلام به سلاله ی عزیزم

    پیام من رو از فریدونکنار دریافت میکنی،متاسفانه این هفته گرگان نیستم که ببینمت

    امازمانبندی خدا همیشه دقیقه،دوست دارم ساعت ها تو جاده ی النگدره باهم دوچرخه سواری کنیم؛روی صندلی های توی جنگل بشینیم و درمورد قوانین حرف بزنیم و از صدای پرنده ها سرمست بشیم….بزودی در بهترین زمان و مکان میبینمت دوست زیبای من

    اومدم بهت بگم خیلی خیلی زودتر از اینکه بخوای فکرشم بکنی :) که خودتو بندازی توی دریا،خدای موسی دریا رو برات باز میکنه و خدای ابراهیم روابطت رو گلستان میکنه …

    فقط ادامه بده

    نجوای شیطان طبیعیه،کارش اینه،قسم خورده مارو غمگین کنه،قسم خورده مارو از راه راست بکشه بیرون

    به قول ما گرگانی ها حسودهِ سگه : )))))))) دوست نداره خدا عاشق ما باشه

    اون کارشو میکنه،ماهم کار خودمون رو میکنیم!

    ادامه بده…

    هرطور که میتونی ذهنت رو کنترل کن …

    اینکه چه جوری بیرون میخواد درست بشه به تو ربطی نداره،کارخداست..

    ولی اینکه چه جوری ذهنت رو باید کنترل کنی وظیفه ی توعه!

    قبلا هم گفتم،بااازم میگم

    بعد میبینی درها ازجایی باز میشه که قبلش فکر میکردی اصلا دیواره : )))

    بوس به کله ی قشنگت

    دوستت دارم

    قلب فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: