معرفی دوره شیوه حل مسائل زندگی | قسمت 1 - صفحه 3

سبحانک ماعَبَدناک حق عبادتِک و ما عَرفناکَ حق معرفتک

منزه باد مقام تو! ما تورا آنگونه که باید پرستش نکردیم و آنچنان که باید نشناختیم

سلام خدمت استاد جان،مریم بانوی شایسته و همه ی دوستان عزیزم

استاد عزیزم چقدر حرف دارم برای گفتن ، بقول مولانا چندین هزاران سال شد تا من به گفتار آمدم !

درک این موضوع که من توانایی حل مسائل زندگیم رو دارم مهم ترین باوریه که تو این نزدیک سه سال بهم کمک کرده . امروز یه دوستی پیام گذاشته بود که اگه برمیگشتی به سه سال پیش چه نصیحتی به خودت میکردی ؟ راستش بعضی وقتا به همین فکر میکنم ، اگه برمیگشتم میگفتم مسیر درسته ، جلو برو

مثال های زیادی دارم از اینکه مسائل زندگیم رو از ریشه حل کردم و چندتاشو که برام بولد تره براتون مینویسیم :

1- من حدود هفت هشت سال از زندگیم به شدت درگیر افسردگی بودم و انقدر این داستان جلو رفت که تبدیل شد به اسکیزوفرنی ، بارها داستانش رو تو کامنت های مختلف نوشتم ، حدود ده دوازده سال سیگار میکشیدم و مسائل مختلفی که باهاشون داشتم به مسیر ادامه میدادم . راستش استاد من همیشه تلاش میکردم برای اینکه دارو هامو بذارم کنار ، همیشه تلاش میکردم برای اینکه سیگار رو ترک کنم ، همیشه و هی اقدام میکردم و شکست میخوردم و هر بار عزت نفس من میومد پایین تر و هر بار من خودم رو آدم ضعیف تری میدیدم .چرا ؟ چون من فقط میخواستم صورت مسئله رو پاک کنم و کاری به ریشه نداشتم که چی داره منجر به این میشه که من افسرده باشم ؟ سیگار بکشم ؟ و اون مسائل ناجالب زندگیم رو با خودم مثل یه گاری حمل کنم ؟ تا اینکه اردیبهشت ماه 1399 زندگی من با گوش دادن به فایل “سگ سیاه افسردگی” دگرگون شد . انگار اون تیکه پازل گمشده پیدا شد ، از همان روز تکاملی بجای اینکه بخوام تلاش کنم برای کنار گذاشتن سیگار ، تلاش کردم برای حل کردن ریشه مسئله یعنی عزت نفسم ، به صلح رسیدن با خودم . یه دوستی داشتم که اونموقع وقتی میدید چطور من دارم به خودم عشق میورزم بهم میخندید و میگفت این مسخره بازیا چیه ؟ اما من فهمیده بودم ریشه این مسئله ی من کجاست ؟ نتیجه چیشد ؟ وقتی ریشه شروع به اصلاح شد (مثل کارایی که روی درختا انجام میدن تا ریشه ش قوت بگیره و میوه های با کیفیت تر و بهتری بده ) زندگی من کیفیتش بهتر شد ، نتیجه چیشد ؟ من یه روز گفتم دیگه سیگار نمیکشم و بعد از نزدیک 12 سال تو یه روز سیگار رو گذاشتم کنار (منی که صد ها بار تلاش کرده بودم و هر بار شکست میخوردم و هر بار مصرفم از قبل بیشتر میشد ) ، تو یه روز گفتم دیگه قرص نمیخورم و من باید سلامتیم رو بدست بیارم و سلامتیم بدست اومد ، کسی باورش نمیشد که بشه اسکیزوفرنی رو درمان کرد ، همه فکر میکردن قایمکی دارم دارو میخورم ولی من یه روز بیخیالش شدم چون ریشه داشت درست میشد . وقتی ریشه درست میشه بخوای نخوای میوه های درخت با کیفیت تر میشه ، دیگه نگاه نمیکنه به اینکه میوه ی این شاخه باشه یا اونیکی شاخه ، هر روز بهتر و بهتر میشه . و این شادی که تا به امروز ادامه داره و چنان انرژی بهم داده ، چنان خودباوری اون تغییرات بهم داده که اصلا اون روزهای اول شروع مسیر تو خیالمم نمیگنجید بتونم انقدر تغییر کنم و از این بابت ازتون بینهایت سپاسگزارم

2- زمانی که وارد دوره قانون سلامتی شدم ، مسائل بسیار زیادی توی سلامتیم داشتم ، اگزما ، خواب آلودگی ، فراموشی ، خارش پوستی شدید ، ریزش مو و … وقتی اومدم با دوره قانون سلامتی روی ریشه مسئله کار کردم ، همانطور که شما کار کردید و هزاران نفر دیگه نتیجه چیشد ؟ همه ی اون مسائل رفت . همون چیزی که شما تو فایل نتایج دوره قانون سلامتی قسمت 4 درمورد نتایج من گفتید . اونجا براتون نوشته بودم که عزت نفس من چقدر رشد کرد ، چقدر انرژیم رفت بالا،چقدر تمرکزم رفت بالا و اونجا اصلا فهمیدم بابا من کلی هدف داشتم تو زندگیم که الان تازه میتونم برم دنبالشون ، تازه بعد نتایج دوره قانون سلامتی بود و شاید بعضی از بچه ها اطلاع داشته باشند که من شروع کردم به اینکه بفهمم مسیر مورد علاقه م چیه ؟ تازه بعد این دوره بود که من شروع کردم به تهیه دوره های مربوط به مسیر علاقه م ، تازه من شروع کردم به هدف گذاشتن برای خودم و همین یک سالی که از دوره سلامتی گذشته تا به امروز اصلا قابل مقایسه نیست عملکرد و نتایجم با بیست و چند سال زندگی قبلم ، همین یه سال گذشته رو میگما ، نه زمان خیلی زیاد

3- چند ماه چیش بعد از نتایج دوره قانون سلامتی بود که تغییر و تحولی توی ذهن من و عملکرد من و درک من از قوانین اتفاق افتاد و منو به این فکر فرو برد که چرا تو چیزای دیگه نتایج پایدار نگرفتم . مثل ثروت . من دی ماه 1399 دوره ثروت 1 رو تهیه کردم و توی 6 ماه ورودی مالیم 12 برابر شد ، یعنی روزی که حساب کردم دیدم ورودی یک ماه من برابره با ورودی کل یک سال گذشته م و این عدد برام شگفت انگیز بود . اما چرا بعد از تمام شدن دوره ثروت 1 نتایج من کم شد و من یه جا این پول رو به یک روشی که تو دوره قانون آفرینش گفتم ، نابودش کردم ؟ یا توی بحث روابط چرا نتایجم پایدار نبود ؟ یه روز خوب بود یه روز بد ؟ آبان ماه 1401 فکر من خیلی مشغول این موضوع بود و من این درخواست رو از خدا داشتم که منو هدایت کنه به پاسخ این سوال . خدا رو صد هزار مرتبه شکر همون ماه تونستم یه سفر دو سه روزه برم شمال و یک فرصت فوق العاده بود برای من ، در لحظه زندگی کردن رو به معنای واقعی تو اون سفر تجربه کردم و چقدر پر خیر و برکت بود برای من . تو اون سفر خداوند بهم گفت میدونی چرا نتیجه پایدار نیست ؟ چون هنوز اصل و اساس قانون ، مباحث پایه رو درک نکردی و میخوای یهو پاتو بذاری روی پله صدم !اول باید درک کنی که قوانین من به چه شکل کار میکنن و بعد بیای هدف بذاری و مسائل زندگیت مثل مباحث مالی رو بهبود بدی ، چون خیلی از مسائل رو هنوز نفهمیدی نتایج برای تو پایدار نخواهد بود و باید از ریشه روی خودت کار کنی . وقتی از سفر برگشتم رفتم از قسمت ازکجا شروع کنم؟ شروع کردم فایل ها رو دیدن ، نوشتن برای خودم ، تجربه هامو نوشتن ، خوندن مقالات خانم شایسته . هدایت شدم به فایل های معرفی دوره قانون آفرینش و دیدم آره این همون دوره ایه که من باید از نو باهاش شروع کنم تا قوانین رو درست درکش کنم . همونطور که خانم شایسته توی فایل های معرفی میگفت که استاد چون توی شروع کار بود تو این دوره و خودش داشت روی این مباحث خیلی جدی کار میکرد ، آگاهی هایی رو میگفت که بعدا برای خودشون تبدیل به قسمتی از زندگیش شد و اینجوری بود که همه همینطوری ان دیگه ، اینو که همو میدونن . ولی خب من نمیدونستم و باید شروع میکردن به فهمیدن ، همون شب برگشتم خونه و گفتم بسم الله من همه پیش فرض های ذهنیم ، تمام دوره های پیشرفته دیگه رو فعلا میذارم کنار و از صفر با دوره قانون آفرینش شروع میکنم و استاد چی بگم من از دوره آفرینش ؟ هر چی بگم کم گفتم از نتایجی که من توی این دو ماهه از این دوره دارم میگیرم که اصلا شگفت زده شدم ، چقدر راضی ام از اینکه به هدایت خداوند توجه کردم و گفت چشم من تا حالا فکر میکردم بلدم ، ولی نیستم و میرم از پایه روی خودم کار میکنم و هر روزی که از شروع این دوره بینظیر گذشت و من روی خودم کار کردم هر روز اطمینانم از اینکه مسیر ، مسیر درستیه بیشتر و بیشتر شد . هر روز مطمئن تر شدم از اینکه اول باید اصل و اساس قانون درک بشه (همان ریشه) و بعد که این ریشه ها ساخته شد ، وقتی درک شد من برم سراغ دوره های پیشرفته تا بخوام نتایجم رو تثبیت کنم و هر روز پیشرفت کنم . تازه تو این دو بخش از قانون آفریینش که کار کردم فهمیدم چیشد که من اون نتایجی که از دوره ثروت گرفته بودم رو نابود کردم ؟ تازه فهمیدم چرا تو روابط نتایجم پایدار نبود ؟ چرا تو مسائل مختلف یه روند سینوسی رو داشتم طی میکردم که یه روز بالا بودم و یه روز پایین ، توی این دو ماهه هر روز نتایجی که میگیرم انقدر زیاد و فوق العاده س که میگم خدایا این نتایج کجا بود ؟ مسائلی رو توی باورهام کشف میکنم که میگم اصلا اینو کجای دلم بذارم ؟ یعنی من همچین ترمزی داشتم ؟ منی که اصلا بحث درخواست رو درک نکردم چطور رفتم سراغ مباحث پیشرفته تر؟منی که اصلا بحث فرکانس و باور رو درست درک نکردم رفتم سراغ چی ؟ و هی به این اطمینان رسیدم که نتیجه گرفتن یک صبر نیاز داره ، اول باید فنداسیونه ساخته بشه ، اول باید به ریشه برسی . وگرنه بدون توجه کردن به ریشه ، به فندانسیون یا هر چیزی که اسمشو میذاری بخوای ساختمونه رو بسازی ده ردیف آجر که بذاری همش میریزه پایین ، اگه درخته رو بکاری ، یه هفته دیگه خشک شده . توجهت باید به ساختن ریشه ها باشه

عاشقتونم استاد عزیزم و همه دوستای بینظیرم امیدوارم بزودی منم وارد این دوره فوق العاده بشم و از نتایج شما بخونم و از نتایج خودم براتون بگم . عاشقانه ازتون سپاسگزارم و دوستتون دارم

در پناه خداوند باشید .