معرفی دوره احساس لیاقت | قسمت 1 - صفحه 10
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/09/abasmanesh-14.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-09-27 03:55:002024-02-14 06:11:15معرفی دوره احساس لیاقت | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
ب نام خدای مهربان سلام ب استاد ومریم خانم ودوستان گرامی از استاد تشکر میکنم بابت این فایل جدید ومفید قیمتش خیلی مناسب ولی متأسفانه من این مقدار ندارم امیدوارم این مقدار پول وارد حسابم بش خیلی دوستدارم این محصول رو بخرم تلاش خودم میکنم ومیخرمش ثروتمندشدن خیلی باشکوه برا ما ها ک در مدار فقرا قرار داریم همین هروقت هرچیز ی تا حالا نتونستیم خرید کنیم بخاطر قیمتش بوده نبخاطر احساس لیاقت وقتی تو حساب پول نیست از کجا بیاد بقول بزرکترها بکن یک مو از کف دست بکن ی مقدار هم بفکر ما باش ما ک میخوایم مدارمونو ببریم بالا حداقل قیمت اول منصفانه بزار این همه پول میخوای چکار کنی دلم سوخت از اینکه نتونستم خرید بزنم پنچ میلیون وپانصد برای من تهیش غیر محال کاش منصف بودی وبفکر ما هم بودی منم ازفایلی رایگان سعی میکنم ب انجام این محصول پیببرم تحسین میکنم هرکس این محصول میخره خوشبحالش دوستان ب جای ما از استاد تشکر میکنم ومنتظر خوندن کامنتهای دوستان هستم ب امید دیدار
به نام الله یکتا
سلام استاد عزیزم
چقدر تیشرت سفید بهتون میاد و چقدر این جاده های آمریکا پر است از سرسبزی هرچی بیشتر
خدایا صدهزار مرتبه شکرت بابت این آگاهی بابات این فایل که وقتی چشمم به این فایل افتاد و موضوع رو دیدم با ولع هرچه تمام تر بازش کردم و شروع کردم به گوش دادن
یه چیزی که خیلی باهاش حال کردم و دوست ندارم تا حضور ذهن دارم بنویسم که تایید بشه اون حمله طلایی آخر فایل بود که گفتین همین که به دنیا اومدیم یعنی لایق لذت بردن از زندگی هستیم و بودیم
اصلا کل از گلم شکفت
واقعا خیلی جاها بوده و مینویسم مثلا من میخوام بخاری برای خودم انجام بدم برای خودمه برای کسب و کارمه وقتی تنهام رقابت انجام دادنش رو ندارم زیاد ولی وقتی ی نفر دیگری کنارمه اون کار رو به نحو احسنت انجام میدم
یا اینکه آقا من میرم کمک دیگران کارهاشون رو به نحو احسنت انجام میدم ولی کارهای روتین خودم رو به تعویق میندازم
یا مثلاً خودم هزار تا کار دارم به محض اینکه یکی زندگی میزنه ی کاری داره تمام کارهای خودم رو ول میکنم و میرم کار اونو انجام میدم
ی مثالی بزنم که همین چند وقته خودم و همسرم شاید درگیرش باشیم
ی آشنایی داشتیم که بنده خدا ی نیازی به ی مبلغی پول داشت که بزاره روی رهن خونش من هم به درخواست همسرم اون کار رو انجام دادم حالا گذاشتم به حساب کمک کردن و اینجور چیزا
بعد دیدم این بنده خدا هر شب میره تولد هر بار که من میبینمش لباس خوب از خوردو خوراک و از همه چیز
بعد به خودم گفتم یعنی خداوند توی دلم انداخت که این اشتباهه چون من اگه بدهکار باشم حاضرم نون نخورم بدهیمو پرداخت کنم
به خودم گفتم واقعا چقدر راحت من ثروت رو از خودم دور میکنم
اون پول میتونست کلی لذت و شادی برای من و زن و بچه ایجاد کنه کلی از لحاظ فکری آزادم کنه
برای چی من ی همچین کاری کردم از عذت نفس پایین و بهخاطر تایید دیگران
یا دیدم همسرم کل وقتشو درحال برطرف کردن مشکلات خانوادش هست بعد به خودم گفتم که این همه وقت رو ایشون میتونه بزاره برای خودمون و میشناسم که خانواده های کل وقتشون در اختیار خودشونه و دیگران هم کلی احترام بهشون میزارن
یعنی توی ذهن من شاید اینجوری برنامه ریزی شده که توجه میخوای احترام میخوای گور بالای خودت به دیگران کمک کن حتی وقتی که خودت نداری چه وقت چه پول
یا واقعا استاد آیتی که میگین توی جمع از ما بهترون به قول خودمون اونایی که از لحاظ ظاهری اجتماعی یا مالی از ما وضعشون بهتره چرا توی اون جمع حرف نمیزنیم نظر نمیدیم یا حتی اینجوری بار اومدیم که اونا سنشون از ما بیشتره نباید جلوشون دامون رو بکشین نباید اظهار نظر کنیم
اینا همون پاشنه های آشیلی هست که به من گوشزد میکنه عذت نفست پایینه
نه من آدم لایقی هستم که از بدو تولد خداوند منو راهی دنیایی کرده و این ماموریت رو به من داده که لذت ببر از زندگی خدایا شکرت
گفته برو اونجا و خودتو بساز و انجام بده
استاد عاشقانه دوستون دارم خیلی سپاسگذارم وقتی از مسیر دور شدم بیشتر فهمیدم و قدر دونستم قدر صحبتهای عاشقانه شما رو قدر اینکه مثل پدری مهربان هستین برای ما و هر وقت میام فارق از پول و مادیات آرامشی بهم دست میده که با هیچ دارویی اون آرامش به من نمی سه
سپاسگذارم
برای دوستانم همخانواده های عزیزم توی گروه تحقیقاتی عباسمنش آرزوی سلامتی سعادت و ثروت و خوشبختی رو دارم
به نام خدای بخشنده و مهربانم
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم
ای خدا چی بگم واقعا؟ استاد من چند روز پیش توی دلم داشتم به خودم میگفتم یعنی استاد حالا که دیگه دوره قانون سلامتی روهم برگزار کرد، دیگه عزت نفس، پول، روابط، دوره یک ساله دوازده قدم و درنهایت هم قانون سلامتی رو ارائه کرد، از همه لحاظ از همه لحاظ واقعا بهشت رو برای خودش توی این دنیا خلق کرد و مسیر پر خیر و برکت هر کدوم رو به سبک خودش توضیح داد، حالا هر چندوقت یکبار دورهها آپدیت هم که میشن، یعنی استاد دوره دیگهای هم برگزار میکنه؟ یعنی چیز دیگهای هم مونده؟
دیروز داشتم جلسه 20 دوره روانشناسی ثروت 1 رو گوش میدادم اون دوره رو خواهرم ازتون خریده و به من هم داد تا استفاده کنم، توی اون جلسه داشتین میگفتین موقعیتها ایدهها بینهایته تمومی نداره و وقتی با تیم خودتون جلسه میذارید که چه کارهایی میتونین انجام بدین صدها ایده به ذهنتون میرسه که تا مدتهاااا عملی کردنشون طول میکشه، و ذهن منی که هنوز به لحاظ مالی خیلی ایرادها داره، توی دلم گفتم خب مثلا استاد الان تو هر زمینهای چندتا دوره گذاشته، و دیگه همرو ارائه داده خب بعدش دیگه چی؟ یعنی هنوزم میشه دوره جدید بزاره یا دیگه فقط قراره دورههایی که هست آپدیت بشه و فایل رایگان بیشتری بیاد روی سایت؟
اما واقعا چقدر ذهن من محدوده امروز خواهرم خبرم کرد گفت استاد دوره جدید داده اسمش احساس لیاقته، بدو اومدم تو سایت نگا کردم و الانم فایلتون رو گوش دادم، دوره عزت نفس رو چند سال پیش من و همین خواهرم شادان تهیه کردیم و من اون زمان اون دوره رو نزدیک ده بار از اول شروع کردم تا بتونم یکبار به طور کامل تمومش کنم، طوری که هم گوش بدم هم بنویسم و هم تمریناتشو کامل انجام بدم و هم متنهای هر جلسه رو توی سایت بخونم کاملِ کامل، و بالاخره بعد ده بار از اول شروع کردنش یکبار کامل انجامش دادم و یادمه تنها کسی بودم که توی خانواده تمرین آگهی بازرگانی رو انجام دادم اونم دوبار پشت سر هم در یک روز جلوی غریبهها توی یک پارک، اون زمان 20 سالم بود ، تمرینی که واقعا میشه گفت یه دگرگونی حسابی در من ایجاد کرد و یک دختر خجالتی که اصلا و ابدا توانایی حرف زدن جلوی یک مرد یا پسر رو نداشت تبدیل کرد به دختری که الان بعد از دو سال بارها و بارها از زبون غریب و آشنا، مردها و پسرهای زیادی شنیدم که بهم میگن چه اعتماد به نفسی داری، چقدر روابط اجتماعیت خوبه چقدر راحت حرفتو بیان میکنی، و خدای من خودش شاهده که این تغیر بزرگ در شخصیت من اولین قدمش همون انجام تمرین آگهی بازرگانی بود و پشت بندش اعتماد به نفسی گرفتم که کمکم کرد توی محیط های مردونه برم سرکار و کم کم تکامل رو توی این زمینه طی کردم و الان خیلی راحت تر و خیلی کاربردی میتونم از زبونی که خدا بهم داده استفاده کنم و توی مهمونیها توی یک مغازه توی ارتباط با مشتریها خیلی بهتر حرف بزنم. و یه جورایی شمسیِ خوش سر و زبون شناخته بشم. و حتی یادمه روزی که این تمرین رو انجام دادم چون دوره عزت نفس روی حساب کاربری خواهرم بود، برای یکی از فایلهای رایگان استاد به اسم ساختن عزت نفس در عمل کامنت گذاشتم و اینکه چطوری تمرین آگهی بازرگانی رو انجام دادم یه توضیح مفصل نوشتم که چقدررر بازخورداش خوب بود و بچها تشکر کرده بودن و حتی گفتن بعد از خوندن کامنت من هم ایمانشون به این تمرین بیشتر شده و عملیش کردن خداروشکر
استاد قشنگم مریم جانم ممنونم ازتون بخاطر این مسیر پر خیر و برکتی که برای ما هموار کردین.
و حالا میخوام مثال های خودم در مورد احساس عدم لیاقت رو بنویسم.
وقتی متن فایل رو خوندم با اینکه خودم میدونم این شخصیتی که دارم میتونه بهتر بشه و حتی دارم روش کار میکنم. و استاد هم همیشه میگن این جهان نامحدوده ته نداره و اصل تکاملم همینه،
چون معمولا از دور و بریام میشنوم که تو اعتماد به نفست خوبه یه لحظه این احساس بهم دست داد که من که خوبم، احساس عدم لیاقت ندارم بلکه خودمو لایق خوبیها میدونم اما مثالهایی که توی متن بود یه لحظه بهم تلنگر زد که چی میگی بابا اینهمه عیب و ایراد داری، شاید از بدنه جامعه از 99 درصد جامعه یکم بهتر باشم که اونم به لطف کار کردن روی فایلای سایت بوده بخاطر شناخت بهتری که از خدا پیدا کردم بوده، اما قطعا که این مشکل تو وجود هممون هست، من خودم فکر میکنم در حال حاضر یکی از بزرگترین مسئلههایی که دارم ذهنیتم در مورد ثروته، من تازه دوره ثروت رو شروع کردم و همزمان باهاش یکسری کارهای عملی هم انجام دادم و حتی به لحاظ مالی پیشرفت هم کردم. اما میتونم اعتراف کنم چنگی به دل نمیزنه، من قبلا مثلا یک سال پیش تقریبا 4 برابر الانم درآمد داشتم،،، امّاااا از شغلی که زحمتش هزاران برابر بیشتر از این شغل بود و من بهش علاقهای نداشتم، ساعت کاری خیلی زیاد بود، سختی کار خیلی زیاد بود اما من بخاطر اون پول 6 ماه توی اون شغل دووم اوردم، ولی الان شغلی دارم که خیلی دوسش دارم، نمیگم آسونه حتی شاید برای خیلیا سخت هم باشه اما در مسیر علایق منه و من واقعا از اینکه روزی چند ساعت براش وقت میزارم، کلی چیزای جدید رو امتحان میکنم، با ادمای جدید ارتباط برقرار میکنم، مسیرهای دور و مختلفی رو میرم و میام و خستگیش زیاده اما دوسش دارم و دوست دارم درآمدم از همین مسیر علایقم باشه، اما هنوز فروش خوبی رو تجربه نکردم، اول که فکر میکردم تا ماه ها درآمدی نباشه اما به لطف دوره ثروت تا همینجایی که کار کردم از چیزی که فکر میکردم شرایط بهتر بوده. اما عالی نیست
به عدم احساس لیاقت که فکر کردم، با خودم گفتم شغلی که الان دارم واقعا برام شیرینه و خیلیا شاید آرزوشو داشته باشن اما هنوز پولساز نیست چرا؟ چون یکی مثل من که بعد از کنارگذاشتن درسش، با کار کردن روی خودش و روی فایلها غرورشو کنار گذاشت و رفت از صفر شروع کرد، از کارگری توی مغازه دیگران شروع کرد، و بعد از اون هم وارد کار دیگهای شد اما بازم یک شغل سخت و آزار دهنده، “اینا همه باعث شده من خودمو لایق اینکه جهان به راحتی بهم ثروت و نعمت بده نمیدونم” فکر میکنم آره حتما باید روزی نه یا ده ساعت سرپا باشم در حال انجام کاره سخت باشم تا این دنیا بهم بگه آهان حالا که خوب خسته شدی بیا این پول حق توعه،،، استاد میگه ما لایق این جهان بودیم که واردش شدیم پس من لایق این ثروت بی انتهای خداوند هستم، من لایق تجربه روزهای پرپول بدون خستگی و پادرد و کمر درد هستم، شغلی که قبلا داشتم کارش به حدی سنگین بود که نمیتونستم از اون حقوق خوب لذت ببرم شبا به رختخوابم که میرسیدم بیهوش میشدم،
البته که تکامل باید طی بشه اما اینا هم مثالهای روشنی از احساس عدم لیاقت من در مورد ثروت آسان هست، استاد نوشته اگر خودتو لایق بدونی آسون میشی برای آسونیها،،، فسنیسره للیسری…
_ پس در مورد پول این مسئله برام واضحه که بخاطر شغلهای سختی که قبلا داشتم نمیتونم خودمو لایق ثروتِ بیشتر از شغل الانم بدونم که برام آسونتر و شیرینتره
فکر میکنم باید سختی بکشم تا لایق اون پول باشم.
_ در مورد روابط عاطفی خیلی تجربه زیادی ندارم، اما مثالی که خیلی راحت با شنیدن حرفهای استاد به ذهنم رسید این بود که، من یک سال پیش وارد رابطه با شخصی شدم که شخصیتش و ذهنیتش زمین تا آسمون با من فرق داشت، همیشه برام مهم بود کسی که باهاش وارد رابطه میشم ذهنیتی مشابه خودم داشته باشه، تعریفش از خدا دنیا مادیات و همه اینا طوری باشه که شبیه به سبک خودم و استادم باشه و آدمی باشه که مثل خودم انعطاف پذیری برای تغیر رو داشته باشه، دنبال بهتر کردن خودش باشه، اما اون آدم با اینکه سنش از من بیشتر بود ولی به لحاظ مالی و شغلی موقعیتش از من پایینتر بود، و به لحاظ ذهنی خیلی با من تفاوت داشت و من یه جورایی به رفتارها و عملکردش که دقت میکردم متوجه شدم یه جورایی مدارش هنوز پایینتر از من بود، من این مسئله رو شاید همون یکی دو روز اول متوجه شدم، و همون زمان بهترین زمان خروج از رابطه بود.
قطعا اگر احساس لیاقت بیشتری داشتم و با خودم میگفتم بجای تلاش برای تغیر دیگری، من لایق اینم که جهان و خداوند خودش یک آدم بهتر سر راهم بزاره، وقتمو هدر نمیدادم، اون رابطه یک ماه طول کشید چون من فکر میکردم خب فعلا که دور و برم بهتر از این نیست! رسما اون زمان من خودمو لایق یک ادم بهتر نمیدیدم، وگرنه همون دو روز اول تمومش میکردم. اما وقت خودمو هدر دادم، هم به لحاظ مالی هم عاطفی از خودم مایه گذاشتم و وقتی سرم محکمتر از روزای اول به سنگ خورد، تمومش کردم. الان که بحث احساس لیاقته اعتراف میکنم که با اینکه یک ماه خیلی زمان کمیه، و من زود از اون رابطه خارج شدم، اما وقتی کسی که مقابل شماست در حد شما نیست همون یک ماه هم زیاده، اگر خودمو لایق انسان بهتری میدونستم، همون یک ماه هم وقت خودم و اون آدم رو نمیگرفتم چرا که همیشه بعد از تموم شدن یک رابطه هر دو طرف یک آسیب عاطفی میبینن.
_ من با اینکه الان خیلی با مردها و زنها با مردم جامعه از قشر کاسب گرفته تا کارمندهای اداری راحت ارتباط برقرار میکنم و راحت حرفمو میزنم، اما میدونم که هنوزم یک ضعف عمیقی توی حرف زدن با آدمایی که خیلی از من ثروتمندترن دارم، من در مقابل کسایی که موقعیت اجتماعیشون خیلی از من بالاتر باشه و به لحاظ مالی شرایطشون خیلی از من بهتر باشه ضعیف صحبت میکنم و خیلی با خودم دو دوتا چهارتا میکنم که پیش این آدم چجوری صحبت کنم… هرچند که بخاطر فایلهایی که تو این سالها گوش دادم و روی خودم کار کردم آدمی شدم که بهرحال حرفمو میزنم روی ترسم پا میذارم، اما هنوز برام سخته که ذهنم بپذیره من با اون آدم برابر هستم و نیازی نیست قبل از حرف زدن باهاش استرس بگیرم، البته فقط در برابر کسانی که به لحاظ مالی خیلی ازم بالاترن این احساس رو دارم.
_ یه چیز دیگه هم هست که دوست داشتم اونم اضافه کنم من چند سال پیش بخاطر مشکلی که چشمهام داشت چشامو عمل کردم و بخاطر مشکلی که بعد از عمل هم واسشون پیش اومد، مجبور شدم از دانشگاه انصراف بدم و منی که همیشه توی فامیل به درسخون و باهوش بودن معروف بودم، و بخاطر رتبه خوب کنکورم و رشته خوب دانشگاهیم همیشه سر زبون فامیلا و دوستام بودم، با انصراف از دانشگاهم و این مسئله که خب قراره دیگه همیشه مدرکم دیپلم بمونه و نمیتونم ادامه تحصیل بدم یه جورایی این احساس تو وجودم شکل گرفته که خب حالا اونقدرام آدم خاصی نیستی، این روزا همه حداقل یک لیسانس رو دارن، خواهرات همه مدرک دانشگاهی شون رو دارن بعضا بالاتر از لیسانسم هستن اما تو نداری،،،، البته بگم این احساس دقیقا وقتایی که ناراحتم یا اتفاقات به ظاهر خوب پیش نمیره فوران میکنه، همون مثال استاد که میگفتن ذهن مثل یک اسب سرکش طغیان میکنه و همه اتفاقات بدِ زندگی رو به روت میاره این همون شیطان ذهنه،،، وقتایی که حالم خوبه یادم میاد که درسته من درسمو ول کردم ولی تا قبل از این مشکل چشمهام همیشه نفر اولِ کلاس و استان بودم، حتی بعد از انصراف از دانشگاه خیلی خیلی زود وارد جامعه و دنیای کار شدم و کلی تجربههای جدید که خیلی با ارزش تر از دانشگاه بودن بدست آوردم و این حتی لطف خدا به من بوده و مسیرو عوض کرده زندگیمو بهتر کرده،،، اما تَه ذهنم میدونم که این احساس رو دارم که: من تحصیلات دانشگاهی ندارم و دیپلمه موندم. و شاید خودمو لایق بودن با آدمای تحصیل کرده نمیدونم.
امیدوارم به لطف الله و با وجودِ استاده عزیزم بتونم این مسئله روهم در وجود خودم حلش کنم.
مرسی استادقشنگم، مرسی مریم جانم، از دوتا عوامل پشت صحنه سایتم بخاطر این دسترسی آسون و سریع به همه امکانات سایت تشکر میکنم. و مرسی از بچهای خفن سایت بخاطر کامنتای عالیشون.
و اینم بگم که با دیدن فایل تصویری خیلی خیلی خوشحال شدم که استادم چقدر پوست صاف و قشنگی داره چه چهره جوونی داره خدایا شکرت
خدانگهدار همگی.
سلاااااام ام به استاد نازنینم
من عاشقتونم هم شما و هم خانوم شایسته ی عزیز
من چند روزه داخل سایت دنبال شناخت حس لیاقتم
و بیشتر درجا زدنم رو مربوط به کمبود حس لیاقتم میدونم.
چند نمونه برام پیش اومده که متوجه شدم خودم رو لایق نمیدونم که نتایج بهتری بگیرم
چند وقت پیش یه محصولی رو خواستم بفروشم و تقریبا سود خوبی قرار بود برام داشته باشه (سود خوب تو لول خودم) ولی با خودم گفتم، واااااااااای چقدر سودش زیاده و یکم حس گناه و عدم حس لیاقت داشتم گفتم کاری نمیکنم و فقط واسطه ام. و خلاصه مشتری خرید زد و وقتی محصول دستش رسید از محصول کمی ابراز ناراحتی کرد و گفت مبلغی که دادم حس میکنم زیاده و نمیارزه و از این حرفا…. تا این که من خودم گفتم حدود 20 درصد از پولتون رو برمیگردونم تا راضی باشین. (و فهمیدم که من از اول خودم رو لایق همچین سودی نمیدونستم)
چند سال پیش ی خونه بزرگ تو مرکز شهرمون، بهمون پیشنهاد شد که رایگان یه مدت (حدود یک سال) اونجا زندگی کنیم. هم به عنوان اینکه همسرم اونجا کارهای طبقات دیگشو انجام بده.
هم یه جورایی مراقب خونه باشیم و مبلغی رو هم من بگیرم که میخوام اونجا باشیم
(خانوم خانه داری که هیچ منبع درآمدی نداشت و قرار بود ماهیانه 1 میلیون بگیرم که خونه رو ببریم اونجا)
خلاصه خیلی خوشحال بودم. ولیییی مطمئنم خودم رو لایق نمیدونستم که صاحب آپارتمان پشیمون شد.
و اینکه در مقابل یکسری از افراد نمیتونیم حرف دلمون رو بزنیم و حس کمبود داریم. و اونا رو خیلی بلند مرتبه تر از خودمون میبینیم و اگه توهینی به ما داشته باشن نمیتونیم جواب درستی بهشون بدیم و با سکوت و فاصله گرفتن خودمون رو از حقوق اجتماعی درست که حقمون هست ، دور میکنیم.
این بود نمونه ای از تجربیات من از عدم حس لیاقتم
ممنونم ازتون کلی انرژی میگیرم از شما و کلام نابتون
در پناه الله یکتا شاد و پیروز باشید همگی️️️️️️️️️️️️️
به نظرم اگه از لحاظ ثروت هم پیش رفت نمیکنیم مهمترین عامل اینه که اصلا تو ذهنمون نمیگنجه که لایق ثروت های زیاد باشیم حتی تخیل و تصور کنیم. به قول خودتون تصاویر برفکیه
سلام سلام بر نازنین ترین استاد بر الگوترین الگوها
خدایا چه همزمانی باحالی شد استاد یادمه شما تو همین فایلاتون گفتین که قراره دوره ای بسازید به اسم احساس لیاقت من همونجا گفتم وای دمت گرم بساز که هرچی زجر کشیدم تو زندگیم ناشی از این کلمه بوده و بعد که رفتیم سفرو من هرروز چک میکردم که دوره کی میاد تا اینکه امروز تو سرکارم گفتم ایا من واقعا کارمو دوس دارم یا فقط به خاطر یه عالمه ترس دارم کار میکنم بعد دیدم جوابم منفیه و بعد گفتم فلانی(دوستم)چرا انقد همه بهش احترام میزارن با اینکه از نظر من نه کار خاصی میکنه نه حتی بانمکه تازه بداخلاقم هست با پسرا بعد تو حرفاش که باهم یه عالمه حرف زدیم رد پای لیاقتو دیدم یعنی تو مکالمه ما قشنگ عدم هزت نفس تو من مشهود بود و تو اون حس لیاقت مشهود بعد که از سرکارم اومدم خونه دیدم شما فایل گزاشتین معرفی دوره قانون لیاقت همونجا گفتم وای خدایا شکرت و جالب بود برام صداهای ذهنم چون گف تو که عزت نفسو داری الانم داری رو سلامتی و ثروت کار میکنی دیگه اینم مثل اونایت دیگه چی قراره بگه شاید اگه متن فایلو نمیخوندم تسلیم نجوا میشدمو میگفتم راس میگه اما وقتی متنو خوندم دیدم من اصن فکرشو نمیکردم یه سری ترمز مخفی داشته باشم یادمه استاد چندسال پیش تو محل کارم یکی از همکارام برام گل خرید و من باورم نمیشد کسی برام گل بخره یا جلوی پام بلند میشد سلاممیکرد من باور نمیکردم و تو دلم میخندیدم بعد با خودم گفتم اگه من با این ادم دوس بشم همون لحظه باخودم گفتم نه این خیلی دیگه به من داره محبت میکنه نازمو میکشه من قلدر میخوام و از جواب خودم به خودم سکته کردم وای محل ندادم و رد شدم از این فکر
دوباره شرایطی پیش اومد تو کارم من هیچکاری نمیکردم تقریبا و فقط خوش میگذروندم تو محیط کارم و حقوق میگرفتم بعد گفتم اینجوری که نمیشه من باید کار داشته باشم حوصلم سر نره که بعد منو ارتقا دادن جایی که حسرت اون روزارو خوردم که ای کاش خلوت بودم و جالبع بعد ذهنم میگفت اخیش حداقل سرم شلوغ شد
هزارتا مثال دیگه دارم که قرار بود با فردی برم تو رابطه دوستی که بعد دیگه محلمنداد و من گفتم طبیعیه دیگه چرا باید محل بذه
تو کارم اومدم پیشنهاد افزایش حقوق بدم گفتم به چیه من باید پول بدن طبیعیه حقوقم
اومدم برا خودم ایرپاد بخرم گفتم ولش کن بابا مگه هندزفری چشه
اومدم برا خودم فلان گوشتو بخرم بعد گفتمولش کن مگه فلان یکی گوشت چشه
سالها به کراتین مو علاقه داشتم رفتم بعد مدتها یاد گرفتم و دست اولم انقد قشنگ موروابریشمی کردم که استادم تعریف کرد اما من گفتم نه کمه و بعد گفتم کی پول میده و رها کردم نصفه
اومدم با فرد مناسبی دوس بشم گفتم نه من خیلی کمم
و بعد که اومدم رو باورای ثروتم کار کردم گفتم اخ جون یواش بواش ماشین میاد تو زندگیم بعد تو تصوراتم بنز سفید بود دیدم حتی برا اونم میگم کمم و بعد تو راهکار برا مساعل شما یادمه مریم عزیز گفته بودن که اگه رو باور مالیت کار کنی اما این نشتی عدم لیاقتو نبندی فایده نداره و این فایل که هنوزم تا اخر گوش ندادم منو بزد تو فکر که حتی اگه بخوام بخاطر هر باور قدرتمند کننده ای زندگیمو عوض کنم تا این باور پایه لیاقت در من شکل نگیره من هنوز باور سوراخ دارم حتی اومدم فایلو بخرم دیدم من برا خرید همین فایل احساس ایاقت نمیکنم و دیدم من باید تمام وقتمو رو ساخت این باور بسازم چیزی که بخاطرش به شدت ضربه خوردم
مرسی استاد عزیزم اعتراف کردن این مساعل واقعا کار راحتی نیس اما نوشتمکه بعدا یادم بمونه چیزی که فکر میکردم دارم نگو ترمز مخفی بود و مرسی که همیشه دارید خودتون رو بهبود میدین وماهم تو این بهبود شریک میکنبد عاشقتونم
سلام بر استاد دلها و مریم خانم زیبا
سلام بر آمریکا بی نظیر و زیبا و سلام بر این ماشین فورد بی نظیر
استاد این مشگل اساسی من هست منی که فکر میکردم چرا نمیرسم چرا هر چی زور میزنم و هر چی فکر میکنم مشگل پیدا نمیکنم
تا این که حدودا چند ماه پیش فکر کردم انقدر که چرا من خوب رو نخوام و چرا اصلا عالی رو نخوام
این جواب الهام شد که خوب تو اصلا خودت خودتو قبول داری که برسی ؟؟؟
قبول داری که اون چیزی که میخای بشی؟؟؟
و فهمیدم که ای دل غافل من لایق نمیدونم خودم رو
و تازه فهمیدم مشگل کجاست و از کجا آب میخوره
میخام یک مثال بزنم که بیشتر درک کنین
من کلاس میرم و داخل کلاس بعضی اوقات استاد یک سوالی میپرسه که ترم 1 یا 2 چی گفتم؟؟؟
شاید باورتون نشه ولی من جواب 95 درصد سوال ها رو کامل میدونم ولی از ترس اینکه بگم و استاد بگه نه این نیست هیچی نمیگم تا اینکه یه روز رو تخته نوشتم
من جواب سوال میدونستم ولی نگفتم
همه متعجب که چرا نگفتی و من جوابی نداشتم بگم چون نمیدونستم
وقتی میخاستم یکم با یه شخصی حرف بزنم یا صحبت کنم یا حتی درخواست کنم کل بدنم داغ میکرد یا حتی عرق میکردم و نمیدونستم چرا ؟؟
حالا میفهمم که چرا
میفهمم که چرا اصلا به ایده هام عمل نمیکنم
چرا درخواست هام نمیگم
چرا از تنهایی میترسم
و کلی چرا دیگه…..
من الان شرایط خرید دوره رو ندارم ولی به محض اینکه بتونم اولین خرید من این دوره هست
اینجا از دوستان میخام که اگر میتونند به چند سوال من جواب بدهند و کمک کنند به من و امثال من
چگونه خودم لایق ثروت و نعمت بدونم
چگونه خودم لایق موفقیت های بزرگ بدونم؟؟
چگونه خودم لایق جواب دادن یا درخواست کردن بدونم؟؟؟
ممنون میشم دوستان که جواب رو به من بدهید و خودم هم از الان حتما داخل عقل کل این موضوع رو پیگیری میکنم که جواب خیلی از مشکلات منه
سپاس فراوان از استاد عزیز و این سایت و این فایل زیبا
سلاموجناب عزیزی
چنتا سوال پرسیدی
این سوال ها جوابش پیش کسه دیگه ایی نیست
جوابش پیش خودته
میدونم الان جوابش رو بلد نیستی
اما اگه برای هر کدوم از سوال هات زمان بزاری
تفکر کنی
هدایت بطلبی و استمرار داشته باشی یک ماه دیگه نه تنها به جواب میرسی بلکه میتونی بیای و منو هم راهنمایی کنی
منتظر جوابت هستم ماه اینده
درود براستادعزیز ،مریم عزیز ودست اندرکاران سایت وهمه دوستان خداروشکر که بازهم یه آگاهی وفایل جدید برای اگاه ترکردن وتکامل اززبان یه فرد که خودش احساس ارزشمندی ولیاقت رو درزندگیش بصورت یه قانون اجراکرده وثمره ونتیجه خوبی از این احساس رو داره،یه موضوع عالی.
باید احساس ارزشمندی وباور وقانون لیاقت رو ملکه ذهنمون کنیم،دنیامون یه رنگ دیگه بخودش میگیره،
احساس ارزشمندی ولیاقت،اعتمادبه نفس، عزتنفس، دوست داشتن خودکه به کمک آن احساسات و افکار درونی خودرومیشناسیم،احساسارزشمندی باعث برداشتن گامهای مهم در زندگی و رسیدن به موفقیت میشه.احساس عدم لیاقت وارزشمندی ترمز خیلی بدی هست،ناآگاهی نازیبایی برای عدم پیشرفتمونه.
من هروقت که درزندگیم برای خودم ارزش وشایستگی احساس نکردم بدجوری عکس العمل دیدم،پول زیادی بدستم رسید با بخشش اونو خرج کردم وبرای خودم سرمایه گذاری نکردم،وقت خودم رو برای خدمت رسانی بدیگران گذراندم وحالا که به گذشته نگاه میکنم کار درستی نبوده،درجایی که شایسته بهترینهاوبیشترینها بودم حق خودم رو نادیده میگرفتم،همیشه دوست داشتم دیگران رو در شادیها وداراییهای خودم سهیم کنم ،حالا که به آگاهیی های لازم توسط استاد رسیدم،به اشتباهات خودم پی بردم.
خداروشکر که به این بینش وآگاهی وباور رسیدم ومتوجه شدم تغییر لازم هستم.
با امید به موفقیت وسلامت وسعادت همگی.
سلام دوستان
3 ماهی هست دوره کشف قوانین رو خریدم ولی جلسات دو و سه واقعا هر کدوم دوره ای هست برای خودش و دارم اروم کار میکنم ؛
دوره عزت نفس رو هم 8 ماه پیش خریدم و دارم هنوز گوش میدم و کار میکنم و خیلی نتیجه گرفتم ولی با خودم فکر میکردم که چرا به هنگام تجسم خواسته هام که استاد در دوره قانون افرینش بخش 3 تمرینات زیادی دادن در مورد تجسم کردن؛ خیلی وقت ها احساس میکردم نمیتونم داشته باشمش و به خودم نمیدیدم که صاحب این نعمت باشم ؛مثلا استاد میگفتن اگر یک عدد برای درامد ماهانه تون مد نظر دارید وقتی تجسم می کنید بدستش اوردین ذوق میکنید و خیلی هیجانی میشید ؛ دقیقا به میزان هیجانتون ازش دورید و این نشون میده خودتون رو لایق نمی دونید برای داشتن همچین درامدی ، و باید اینقدر عدد های کوچیک تر از اینو در بیارین و پلکانی رشد کنید که داشتن این درامد ماهانه براتون عادی باشه
به خودم میگفتم چطور میشه برای خودم عادیش کنم و این احساس لیاقت رو افزایش بدم یا این سوال رو استاد پرسیدن که چرا بعد رسیدن به خواسته ها تون و بهتر شدن اوضاع انجام تمرینات رو رها میکنید و شکر گزاری نمیکنید کد نویسی نمیکنید رژیم غذایی تون رو بعد کاهش وزن رها میکنید و….
که من هم پاسخم به سوال استاد این بود که احساس لیاقت نمیکنیم که همیشه همه چی گل و بلبل باشه !!!!خود من وقتی همه چه عالی پیش میره و خیلی ارامش دارم ناگهان به خود میام و میگم قرار نیست همیشه اوضاع اوکی باشه و این باور که حوادث در راه هستند و معلوم نیست چرخ روزگار برات چطور بچرخه میاد تو ذهنم یا این باور که بعد هر خنده ای گریه ای هست و دیگه نمیشه اوضاع از این بهتر باشه و این دیگه اخرشه خیلی در من ریشه دوانده و عمیق شده
درک این مفهوم که خودم خالق زندگیم هستم هم بسیار مهمه که هنوز در من عمیق نشده
و دیده ها و شنیده اا خیلی باور عمیقی در ما ایجاد کرده مثلا
تو دوره ای که همه بیمه رد میکنن با این استنباط که معلوم نیست چه بلایی 30 سال دیگه سرم میاد و نکنه زمین گیر بشم و… بزار این حقوق بازنشستگی و اب باریکه باشه که به گدایی نیفتم ….
باورایی که میگه تو خالق زندگی نیستی و عوامل بیرونی تاثیر دارن در زندگی تو
این درک از خالق بودن و احساس ارزشمندی و لیاقت به همراه توحید عملی و وابستگی فقط به خدا؛ چیزیه که همش باید روش کار کنم و
وقتی استاد 2 ماه پیش گفتن دارن این دوره احساس لیاقت رو تهیه میکنن گفتم خودشه
و باید این خلا رو پر کنم
این احساس ارزشمندی که در کشور ما فقط وابسته به پول تو جیب شده و شدیدا در ما نهادینه شده رو باید درست کنم
با این که مبلغ دوره بالاتر از چیزی بود که فکر میکردم ولی میخرمش چون ارامش میخوام و زندگی بهتر و اینکه خودمو بیشتر دوست داشته باشم چون هرچی هم رو دوره عزت نفس کار میکنم باز یه کم اون احساس بد رو نسبت به خودم دارم و از بین نرفته و انشاالله با این دوره خودمو خیلی بیشتر دوست خواهم داشت برای همیشه
و خودمو لایق خوشی بیشتر میدونم
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت استاد بسیار گرانقدرم و مریم جاان شایسته و همراهان برگزیده ام
سپاسگزار خداوندی هستم که منو هدایت کرد که اینجا باشم تا زندگی رو آنچنان که شایسته است تجربه کنم.
نمیدونم امروز چند بار این فایل روبا صدای بارون گوش کردم، انگار دوباره اومده بودم تا الک بشم ، بریزه تمام چیزهای اضافی که مانع رشدم شده .
سوالات زیادی که باید جوابشو میدادم …
خیلی از مواردی که استاد نام بردن شاید تجربه منم بود به شکل دیگه ….
از اونجایی که از بچگی زیاد مقایسه میکردم و صحبت های درونیم زیاد بود و هنوزم یادم میاد ….
آیا زیبایی که همه ازش حرف میزنن رو دارم یا نه
( حالا که همشو ندارم پس توجهی هم نیست …پس خیلی از لباسها بهم نمیاد ، و یا ازدواج ….)
تو اون دروان نمیتونستم زیبایی خودم رو ببینم و کم کم شد نقطه ایی برای انفصال خواستن خیلی از آرزوهام )
مثلا مجری تلویزیون که باشی باید چشمات درشت باشه و ….
بابا این چه فکری بود که منو با همه تواناییهام سرجاش نشوند تا در اوج خواسته بلندی نداشته باشم.
وقتی به تصاویر بچگی و دوران نوجوانیم نگاه میکنم میبینم خیلی چیزا داشتم خیلی زیاد که فقط سایه یه فکری ازم مونده که جرا انقد مقایسه داشتم که اگر فلان ظاهر رو داشته باشم موفقم.
اره همیشه لیاقتم وصل به جیزی بود که نباید میبود
هنوزم رد پای میزان درآمد پدرم تو دلم هست
وقتی مقایسه میکردم دست ودلم سرد میشد بااین که درآمد خوبی داشت با مقایسه با افراد ثروتمندتر
احساس کمبود میکردم و ….و تا جایی که (،با این که یه دختر 10 تا 15 ساله بودم یادم میاد همش گزینه داشتن کاری متفاوت رو به پدرم میدادم که خاص باشه، آخرم اون حرفها به جایی رسید که درامد پدرم بسیار عالی رشد کرد ولی خودم الگو نگرفتم ازش …. )
همیشه میگفتم کسی که آقاست شرایط کارش فرق داره هر زمان که بخواد میتونه باشه یا نباشه دستش بازه برای هر کاری و ….
اره بازم رد یه سد بزرگ برای من به عنوان مرد بودن و آزادی زمانی و مکانی داشتن.
و همه اینها لیاقت منو برای داشتن آینده ایی روشن تر، تیره و تار میکرد ( خیلی راحت دانشگاهم رو یکی پس از دیگری طی میکردم ولی لیاقتی برای داشتن جایگاه مناسبم نداشتم چون خیلی ها بهتر از من بودن …
این خیلی ها ، همیشه مانع رشدم بوده و خداروشاکرم که الان یکی هستم و لایق ناب ترین ها
از استاد عزیزم بابت آگاهیهای بی نظیر سپاسگزارم
از امروز یه شخم زدن اساسی احتیاجم شد تا باورهای مناسب رو جایگزین فکرها و باورهای غلط گذشته کنم و یاد بگیرم که اونی که ارزش اومدن به اینهمه عظمت خلقهای این دنیا رو داره میتونه بهره مند شه از موهبت های بی پایان ….
از خدای عزیزم بابت زندگی عالی اکنونم، سلامتی ، همسری فوق العاده مهربان و همراه ، فرزند عزیزم که همیشه با خواسته هاش و نوع رفتارش درس عملی و هدایت برام داره و خونه آروم و دوست داشتنی ام که بطرز جادویی بدستش آوردم و ماشین خوش رکابم که مثل خونه همیشه نرم گرمه و آسمون ابی با گوله های پفکی سفید وآبی و پرباران و زمین سبز همیشگی و همه نعمت های غیر قابل شمارش سپاسگزارم .
من که تونستم و لیاقتش رو داشتم که اینهمه نعمات عالی داشته باشم حالا خواستار ناب ترین ها هستم و بیش از گذشته خودم رو لایق میدونم که بدست بیارم چیزهای که مورد علاقه خاص منه و …..
خیلی خوشحالم که لایق شدم اینجا باشم
و این لیاقت آنقدر ارزشمنده که تنها بفکر رشد و افزایش آگاهی منه و چه چیز قشنگ تر از اینکه من اینجا باشم تا
یاد بگیرم هرچه قدراگاهتر باشم نتایجم بیشتر و بیشتر باب دلم میشه و زندگی بر مدار خواسته هام
و رسیدن به خواسته ها باعث شکرگزاری و حال خوب بیشتر و …..
در پناه خدا لایقمندترین باشید
مادر خانواده
سلام دوست عزیز همفرکانسی
از خواندن کامنت شما بسیار لذت بردم.چه نگارش زیبا و عالی داشتید
مطمئنم با این دوره ی عالی حتما و به زودی به علائق خاصتان می رسی
براتون آرزوی موفقیت و سربلندی دارم
یارب العالمین
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
سلام به همه دوستان
استاد چقدر خوشحالم که این دوره زیبارو استارتشو زدید،ان شاالله تو مدار دریافتش قرار بگیرم. دقیقا احساس لیاقت یکی از بزرگترین پاشنه های آشیل خودمه با اختلاف، تو اکثر مسئله هایکه بهش برخورد کردم دیدم این ضعف لیاقتی هم بطور نامحسوس هم محسوس خودنمایی میکنه.
چقدر تو روابط و چقدر تو زمینه شغلی وچقدر تو دریافت نعمت من خودم از این ضعف لیاقتی ضربه خوردم، مثلا تو روابط انقدر این احساس عدم لیاقت در وجودم بود که اگه ارتباطی هم شکل میگرفت بخاطر این ضعف بطرز عجیبی باعث میشد،بیشتر ناخوداگاه، رفتارها و گفتگوهایی کنم که این رابطه انجام نشه، البته این مدت دارم رو خودم کار میکنم بهتر شدم ولی این از اون پاشنه های آشیلی هست که باید هر لحظه روش کار کرد، یا تو زمینه شغلی چقدر باعث شد که خودم رو لایق فلان سِمت یا فلان شغل نبینم و اصلا براش اقدامی نکنم، یا در مورد خواسته ها بخاطر همین ضعف احساسی جرات خواسته های بزرگ خودمو نمیدونستم، استاد دقیقا دست گذاشتید روی بزرگترین پاشنه آشیل بشریت واقعا دمتونگرم
استاد فقط یه خواهشی داشتم یه معرفی از سرفصلها یا کلیت دوره بگید، چون یسری ابهامات تو ذهنم هست اگه توضیح بیشتر بفرمایید تا درکمون نسبت به این دوره بالاتر بره.سپاسگزارم