معرفی دوره احساس لیاقت | قسمت 1 - صفحه 12
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/09/abasmanesh-14.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-09-27 03:55:002024-02-14 06:11:15معرفی دوره احساس لیاقت | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوند وهاب من
سلام به خانواده صمیمی عباسمنش
خداوند رو هزاران بار شاکرم که بینایی و بینشام رو امروز هم گستردهتر کرد و ظرف وجودیام رو بزرگتر تا به دیدن و شنیدن و درک کردن آگاهیهای جدید مشغول باشم.
خدا رو شکر میکنیم که در جمع زیبای بچههای دوست داشتنی و توحیدی هستم و صدهزار بار شکر که خداوند چرخ زندگی رو هی داره روان روانتر از قبل میکنه.
من فایل رو صبح گوش دادم و از خودش هدایت میخوام تا بنویسم
جالب بود استاد دیروز تو پارک نشسته بودم و فصل 6 کتاب رویاها رو میخوندم که تو اون فایل از احساس سپاسگذاری نوشتین. گمونم وقتی سپاسگذارتر میشیم خالصتریم و میتونیم اون احساس اولیه که اومدیم تو جهان رو تجربه کنیم. برام خیلی جالبه وقتی احساس عمیق شکرگذاری میکنی انگار دریچهای باز میشه کوتاه که خودت رو تو اون لایق همهچیز میبینی…در یک آن تسلیم میشی و هیچی دیگه برات معنا نداره…بعد به قول ابراهیم عزیز خودت رو کوچیک و ناچیز میبینی….
اولین جایی که یادم میاد همین دوران مدرسه و کلاسها بود که با اینکه جواب درست رو میدونستیم هیچوقت دستمون بالا نمیرفت و اونم بخاطر کتکها و سرکوفتیهایی بود که خورده بودیم…بنظرم بخشیدن خودمون و بقیه میتونه کمک خیلی زیادی بهمون کنه.
قسمت بعدی ممکنه به شرایط مالی آدمها برگرده که هیچوقت خودشون رو لایق لذت بردن از زندگی ندیدند. یعنی اگه یکی زیاد از همون کودکی هی کار کرده باشه اصلا تفریح براش معنایی نداره و باید تا جون داره کار کنه و زحمت بکشه چون براش طبیعی اینه که سخت کار کنه. نام برده خودم دارم این ترمز رو از زندگیم پاک میکنم و خیلی کار دارم.
خیلی وقتا میشد بخاطر احترام به بزرگترها و فکر اونها رو و حرف شون رو نگه داشتن مجبور میشدیم کاری رو کنیم که دوست نداشتیم، جایی بریم که دلمون نمیخواست یا غذایی رو بخوریم که متنفر بودیم ولی چون بخاطر اینکه بزرگترما هستن همیشه خودمون رو بردیم پایین تا قشششششنگ همه از روی ما لگد کنان عبور کنند و رد بشن.
خیلی جاها بخاطر ترسها از مقابله با آدمها گریختم، چه آشنا و چه غریبه…تا یکی میومد دوست بشه از اینکه نکنه گربه شاخ بزنه دست رد به سینش زدم و نخواستم بزرگ بشم.
خیلی وقتا بخاطر غرور احمقانهام نذاشتم کسی کمکم کنه چون یه باور احمقانه بود که من دوست ندارم بار کس دیگری باشم…تازه فهمیدم خدا از طریق دیگران کمک میرسونه ولی انگار کج فهمیهام انتظار داشت خود خدا بیاد پایین کمک کنه…
خیلی وقتها بخاطر ترس از کمبود وقت دنبال کارهایی که علاقه داشتم نرفتم چون طبق کتاب رویاها یه ویروس ذهنی هست نمیزاره کاری که عاشقی رو انجام بدی…منطقهاشم خیلی قویه و ممکنه مسیر رو برات دشوار کنه…ولی اگر احساس لیاقت آدم بالا باشه و کاری که واقعا روحش رو جلا میده رو بره دنبالش …فاصله ذهن و روحش رو کم کرده…میخوام خودم این آگاهیها برام مرور بشه که مصطفی الان مهمترین کارت نوشتن و لذت بردن از همین صحنهاست…نوشتن این کامنتها و خوندنش با بچههایی از جنس نور…شفاف و خودمونی و فوقالعاده
فعلا اینها رو یادم اومد بنویسم و مشتاق خوندن کامنتهای عالی بچهها هستم.
بنام خدا
با سلام خدمت استادعزیزم وهمه ی دوستان عزیز
الهی شکرت بابت تولید محتوای باارزش دیگه خداقوت استاد عزیزم وممنونم بابت تلاشهاتون برای زیباتر کردن جهان وبهترکردن زندگی ما
استاد یعنی دست گذاشتین روی نقطه ضعفم من خییییلی تو این قضیه مشکل دارم یعنی هرچی بگم کم گفتم استاد یادمه تویکی از فایلهای زندگی در بهشت شماوخانوم شایسته ی عزیر داشتین برای آمدن مهموناتون حاضر میشیدین ویه جا گفتین::من این باور رو در خودم ساختم که من اینقدری ارزشمند هستم که مهمونا فقط بخاطر من میان نه بقیه ی چیزها..استاد همون لحظه قفل کردم وباخودم گفتم چه باور فوق العاده ای منم بیام همینو بسازم استاد برخلاف بقیه ی باورهایی که شما به طروق مختلف میگین و من نسبتا سریع می سازمش هرچقدر که فکرکردم نه من نتونستم واقعا خیلی درونیه من واقعا اعتمادبه نفس بالایی دارم ولی استاد همه ی حرفاتون درسته این احساس لیاقت در درون من هست وبا هرکلمه ی شما من بیشتر وبیشتر مطمئن شدم که پاشنه آشیلم رو پیدا کردم و من حتما تا آخر امسال این بسته رو میخرم همین جا وهمین لحظه به خودم تعهد میدم خدایا خودت کمکم کن
حالا بریم سراغ جاهایی که کمبود احساس ارزشمندی برام دردسر شده اولین وبزرگترین مشکل من تو روابط هست من یه آدم همه چی تموم میخوام یعنی عالی پیداش هم کردما ولی این احساس عدم لیاقت باعث شده که همش خودمو کوچیک ببینم با اینکه من کلی براش مثال میزنم ولی نمیدونم مشکل دارم
یه جای دیگه اینکه باعث شده همش ترجیحات دیگران رو درنظر بگیرم و خودم هیچ وحالا بعدشم کلی از دست طرف عصبی بشم و درمورد مهمونا اصلا نمیتونم قبول کنم که مهمون بخاطر خودمون میاد البته خب استاد همش بخاطر اخلاق خانواده س که خیلی روم تاثیر گذاشتن ولی من حتما عوضش میکنم
استاد اونجا که شما همیشه میگین اول باید باور درست باشه بعد عمل کنی نتیجه میده کاملا درست میگید من با باورهای کاملا اشتباه به افراد درخواست میدادم در صورتی که من توی ذهنم صددرصد میدونستم که قبول نمیکنه وقتی که خودم خودمو باور ندارم از دیگران چه انتظاری هست همه چیز در درون توست
استاد خیلی خیلی چیزها هست که باید بگم وروی خودم کار کنم احتمالا دوتا کامنت بزارم در آخر خواستم بازم تشکر ویژه ی ویژه کنم وبگم که عاشقتونم ومرسی من هنوز دوره رو نخریدم همش دارم تصور میکنم دنیای من چقدر زیبا میشه مطمئنم در پناه حق
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
چه مثالهای داری از ضربههایی که به خاطر «احساسعدم لیاقت» خورده ای؟
– به خاطر احساس عدم لیاقت در هر مکانی که کار کردم هیچ حقوقی دریافت نکردم.
– از تاسیس موسسه ای که زمانی آرزوی من بود چشم پوشی کردم.
-. نمی توانستم به درخواست نابجای افراد نه بگویم و تمام زمان و انرژی من صرف انجام کارهای آن ها می شد.
– از استادان هیچ گاه درخواست توضیح بیشتری نداشته و خودم با مطالعه کتاب های اضافه اشکالاتم را رفع می کردم
– به دلیل خجالتی بودن و کمبود عزت نفس در جمع اظهار نظر نکرده و نظر خود را بیان نمی کنم.
– نمی توانم تعریف کردن دیگران از خودم را بپذیرم و هر کاری برای دیگران انجام داده ام بی ارزش می دانم.
-. در مصاحبه شغلی هم عدم احساس لیاقت باعث رد شدن من در انها شد.
-. در امتحان عملی گواهینامه رانندگی با وجود داشتن تسلط کامل اما احساس عدم لیاقت باعث رد شدن من شد.
در چه مقاطعی از زندگی، احساسعدم لیاقت، مانع پیشرفت شما شده است؟
– در تمام مقاطع احساس عدم لیاقت مانع پیشرفت من شده است از دوران دبستان تا پایان دانشگاه هنگام کار کردن و ارتباط با دیگران و حتی یادگیری مهارت ها در تمام جنبه های زندگی باعث احساس بد و شکست در انجام کارها شده است.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
سلام استاد عزیزم
نمی دونید وقتی امشب بنر سایت رو دیدم چقدر خوشحال شدم
وقتی سفرنامه جدید رو شروع کردید و گفتید که این دوره رو آماده کردید و حالا به پاس تشکر از خودتون میخواید برید سفر و بعد دوره رو روی سایت بزارید، من خیلی ذوق زده شدم و توی دلم گفتم کاش استاد زودتر این دوره رو آپلود میکردن
و امشب اونقدر ذوق زده بودم که قبل از گوش دادن به فایل معرفی، اول از همه رفتم و این محصول رو خریدم، انگاری تا دوره رو تهیه نمی کردم خیالم تخت نمی شد
استاد وقتی دوره کشف قوانین رو داشتم کار میکردم و برای بار دوم و به طور جدی تر به سوالات جلسه دوم و سوم جواب دادم، دیدم که من هر جایی توی زندگیم رشد کردم، دقیقا زمانی بوده که به اون احساس لیاقت کافی رسیده بودم
و از اونجایی که گفته بودید برای رسیدن به خواسته های جدیدتون هم از اون فرمول موفقیتهای قبلی تون استفاده کنید، شروع کردم به کار کردن روی احساس لیاقتم
(استاد برام خیلی جالبه که دقیقا همین حرفها رو شما توی همین فایل هم گفتید که با خوندن کامنتهای بچه های کشف قوانین متوجه شدید که باگ اصلی بچه ها بحث لیاقته)
استاد برای این که بدونم توی بحث لیاقت چقدر دارم پیشرفت میکنم، یکی از مواردی که توی کدنویسی روزانه ام می نوشتم این بود که هدیه ای دریافت کنم (استاد باورتون میشه یه روز صبح که رسیدم سرکار، دیدم که روی میزم یه بسته شکلاته و با خودم گفتم: یس این کد امروز ران شد) ولی در بیشتر روزها این خواسته ام تیک نمی خورد (البته که امروز هم شما این دوره رو روی سایت گذاشتید و من یکی از بزرگترین هدایای ممکن رو گرفتم)
استاد یکی از جاهایی که من توی زندگیم تاثیر احساس لیاقت رو به وضوع دیدم توی موضوع کارم بود، من سال 90 به عنوان کارشناس نرم افزار، جذب یه شرکت خوب و بزرگ شدم، اون موقع مدیر نرم افزار بودن برای من خیلی بزرگ بود و به خاطر ظرف کوچیکی که داشتم، اصلا دلم نمی خواست که مدیر هم بشم، چون توی ذهنم من مدیریت فقط دردسر بود علی الخصوص مدیر نرم افزار بودن توی یه شرکتی که بیشتر واحدهاش، سیستمی شدن و با نرم افزار کار میکنن
من سال 97 از اون شرکت اومدم بیرون به دلیل پایین بودن حقوق و بالا بودن حجم کاریم، ولی سال 1400 و زمانی که توی دوره ارزشمند دوازده قدم بودم و طی تماس همون شرکت و تو شرایطی که واقعا برام فرش قرمز انداخته بودن من به عنوان مدیر نرم افزار به اون شرکت برگشتم
این تو شرایطی اتفاق افتاد که شاید خیلی از آدمهای دیگه ای هم بودن که از لحاظ دانش و تخصص از من قوی تر بودن(چون احساس لیاقت مهمه نه دانش و تخصص) ولی توی اون شرکت، شرایطی پیش اومده بود که صداقت معیار اول اونها برای این پوزیشن شده بود و چون من احساس لیاقت کافی برای این موضوع رو در خودم ایجاد کرده بودم، طی یه سناریوی عالی از خدای مهربونم بازگشت شکوهمندانه ای به این شرکت داشتم
استاد توی این چند تا فایل اخیر سفرنامه، کامنت خیلی از بچه ها رو که می خوندم می دیدم که دارن در مورد بحث احساس لیاقت صحبت میکنند، و با خودم گفتم واقعا شما فرکانس های بچه های سایت رو دریافت میکنید و به فراخور این موضوع دوره ای رو تهیه می کنید
استاد باورتون میشه وقتی اولین بار از زبان شما شنیدم که احساس لیاقت یعنی این که شما فی الذات ارزشمند هستید، اونقدر این جمله اتون برای من گنگ و ثقیل بود که یعنی چی؟ مگه این عمل من نیست که به من ارزش میده، البته که فاصله بین فهمیدن تا درک کردن موضوع با پوست و استخوونم هم زمان می بره و نیاز به تکامل داره
استاد وقتی این فایل رو پلی کردم سبک فیلمبرداریش فوق العاده بود، این نگاه شما به صورت مستقیم یه طوری بود که انگار شما فقط و فقط با شخص من داشتید صحبت میکردید و این حرکت مناظر زیبا پشت سرتون و این حرکت ماشین با سرعت به سمت جلو، یه جورایی برام نشونه حرکت توی اون جاده آسفالت جنگلیه با سرعت بالا بود که ته تهش به بهشت ختم میشه
استاد همه جوره از شما و خانم شایسته عزیز ممنونم
شما اونقدر توی خودشناسی به من کمک کردید که اگه تنهایی می خواستم این مسیر رو طی کنم بعید می دونم که عمر من قد میداد و آخر هم نادان و جاهل از این دنیا میرفتم
مامانم گاهی وقتها که فایل های شما رو گوش میده، میپرسه این عباسمنش مگه چند سالشه؟ چقدر عمیق این مسائل رو درک کرده
چقدر هم مثال از خودش داره انگار صد سال عمر کرده، البته که من می دونم که خدا به عمر شما برکت داده و یک روز شما و یک ساعت شما پر از آگاهی و چیزهای جدیده، برخلاف اکثریت ما که اکثر روزهامون مشابه همدیگه اس
خدایا بابت این دوره جدید و آگاهی های جدید شکرت
من برم به سوالهایی که توی فایل مقدمه گذاشتید جواب بدم
به نام پروردگار زیبایی ها
سلام به استاد عزیزم ومریم خانم مهربانم ودوستان خوب سایت عباس منش
چقدر نام این دوره برازنده است واقعا احساس لیاقت خیلی پر معنا وزیباست اگه تمام ما احساس لیاقت را برای خودمان درونمان زنده کنیم دنیا هم رنگ ومعنای دیگه داره وهر کس جای بهتری قرار میگیره وارزشمندتر ودوست داشتنی تر میشه
احساس لیاقت چیزیه که همیشه من کمبود اون را احساس کردم ونتوانستم خودم را وتوانایی هایم را نشان دهم به خصوص لیاقت وارزشمندی ام را به خانواده ام وهمسرم نشان بدم
قبل از ازدواج تو خانواده ام که همیشه مظلوم واقع میشدم وهمیشه از طرف برادرانم به من ظلم میشد من
چون احساس لیاقت نداشتم باور کرده بودم که باید در برابر کتک های وبدلی های اونها سکوت کنم
به خاطر برادرانم زود ازدواج کردم فکر میکردم همسرم قدرم را میدونه وبه من محبت میکنه فکر میکردم در کنار همسرم من هم احساس ارزشمندی ولیاقت پیدا میکنم ومیتوانم خودم واستعداد هایم را نشان بدم اما برعکس شد وهمسرم با من مثل یک زندانی بر خورد میکرد
رفت وآمد با خانواده ام راقطع کرد من را هرروز خار وذلیل میکرد ومن نمی توانستم از خودم دفاع کنم با مردی عصبی وکینه ای ازدواج کرده بودم وچون خودم انتخاب کرده بودم فکر میکردم باید با او زندگی کنم اعتراض نکنم وهر جور ظلمی را درحقم کرد ومن به خاطر بچه هام سکوت کردم وزندگی کردم و او هر جور رفتار نامناسب وزور گفتن را بامن داشت ومن باز هم به خاطر احساس لیاقتی که نداشتم سکوت کردم واعتراض نکردم
چون من فکر میکردم اگه طلاق بگیرم تو خانواده ام جایی ندارم وخانواده ام دوستم ندارن ومن را قبول نمیکنن چون بچه هام کوچک بودن وخودم را فدای بچه هام کردم وسکوت کردم با خودم گفتم باید بد اخلاقی ها نامردی ها بی محبتی های همسرم را تحمل کنم بهتر از طلاق گرفتن است
این زندگی ام بیست سالی هست که میگذره ودر سن 38 سالگی از موقعی که تو این سایت دوست داشتنی هستم تازه دارم احساس میکنم که من هستم وباید زندگی کنم
وارزشمندم ولایق بهترین ها هستم .
دارم روی خودم کار میکنم که یاد بگیرم نه گفتن را .
چون خیلی به خاطر رودر بایستی داشتن وتوان نه گفتن به خودم ظلم کردم الان بهترم دارم یاد میگیرم که خودم را دوست داشته باشم وبرای خودم احترام قائل باشم
دارم سعی میکنم اگر کسی برایم کاری کرد به هیچ وجه خودم راعذاب ندم تا کوچکترین کاری را کسی که برایم کرده را جبران کنم
الان دارم سعی میکنم که هر کاری برام سخت بود را برای اینکه دیده بشوم انجام ندم چون قبلا به خاطر بقیه همیشه خودم را زجر میدادم تا طرف مقابلم ازم راضی باشه
انشاالله بتوانم این دوره یه بی نظیر رابخرم تا احساس لیاقت وارزشمندی داشته باشم
من امروز ازستاره قطبی وشکر گذاری یه نتیجه فوق العاده گرفتم از خوشحالی دلم خواست این هدایت خداوند را اینجا بنویسم
پسرم امسال سال دهم باید بره وباید انتخاب رشته میکرد او آزمون هدایت تحصیلی اش را از طریق گوشی انجام داد وفکر میکرد ثبت شده اما نشده بود وهیچ رشته ای را نیاورده بود فقط کار دانش را آورده بود پسرم رشته برق خودرو را دوست داشت ومیگفت اگه هنرستان فنی حرفه ایی قبولم نکنن من ترک تحصیل میکنم
من هم خیلی ناراحت بودم هر جا رفتیم قبولش نکردن من هروز تو ستاره قطبی مینوشتم که پسرم در رشته برق خودرو ثبت نام شد وشکر گذاری میکردم
همسرم تا آموزش پرورش رفت نامه وامضای چند نفر وهدایت اجباری گرفت برد به هنرستان تا ثبت نام کنه مدیر گفت نامه را دیر اوردی وظرفیت تکمیله شرمنده
همسرم هم نارا حت شد گفت پسرم را نمیزارم بره مدرسه
پسر عموی همسرم دوست مدیر مدرسه بود اوهم واسطه شد اما مدیر گفت قانون داره نمیتوانیم همسرم ناراحت شد وپرونده را برد دوباره آموزش پرورش گفت پسرم فقط اون رشته را دوست داره شما هم هیچ کاری نکردید دیگه ترک تحصیل میکنه
من دیدم شوهرم به هر کس رو انداخت یه جورایی او را پاس میدادن به هم وقبول نمیکردن
من گفتم خدا بزرگه خودش همه جوره هوام را داره خودش برنامه را میچینه تا پسرم به مدرسه بره ورشته برق خودرو تحصیل میکنه
همیشه امید داشتم خدای مهربونم همه چیز را درست میکنه چون من درخواست کرده بودم خدا هم اجابت میکنه.
امروز از همون هنرستانی که میگفتن اصلا راه نداره ثبت نامش کنیم ودویست نفر از پسر شما جلو تر تو صف هستن اگه جای خالی بود ثبت نام کنن . به همسرم زنگ زدن گفتن یک نفر امروز انصراف داده هر چه سریع تر برای ثبت نام به هنرستان برود .من خیلی خوشحال شدم واز صبح احساس عالی وشکر گذاری دارم به خاطر این که دستان خدا را باز گذاشتم وکنار رفتم وخودش کار ها را برایمان روبه راه کرد خدایا هزار مرتبه شکر بابت همه چیز
خدایاشکرت بابت اینکه من راه خودم را پیدا کردم ودارم روی خودم کار میکنم واحساس ار زشمند بودن ولایق بودن دارم
خدایاشکرت بابت استاد عزیزم ومریم جان
خدایا هزار مرتبه شکرت بابت این سایت بینظیر
ممنونم از شما عزیزانم
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
سلام معصومه جان،بانوی زیبا و مومن و موحد و ثروتمند و خداجویم
خیلی خوشحال ام از امداد الهی که داشتی و البته ما هر لحظه در حال هدایت و یاری هستیم، ولی بیشتر آنها برایمان بدیهی و روزمره شده است.
معصومه جان تحسین ات میکنم که با وجود این همه باورهای مخرب و عدم احساس لیاقت تصمیم گرفتی که خودت رو پیدا کنی و جز افراد خاص جامعه بشی.
ان شاءالله پسر شما هم با موفقیت تحصیلش رو تمام کنه و در رشته خودش متخصص بشه
ان شاءالله در پناه الله روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشی مهربان بانو
سلام رضوان جان خواهر خوبم ممنونم از ابراز لطف ومحبتت
خواهرم من همیشه سپاس گذار خداوندم که باعث شد توی این راه بیام وخودم را پیدا کنم
من هیچ وقت خودم را دوست نداشتم وهمیشه آرزوی مرگ داشتم چون همیشه احساس وحالم بد بود انگار همه بامن میجنگیدند ومن دست تنها بودم وکم آوردم ومرگ را بهترین راه میدیدم اما الان هزاران بار سپاس گذار خداوندم که من را هدایت کرد وخودم وخدای خودم را شناختم واز زندگی در کنار خانواده ام لذت میبرم شاید خیلی چیز ها تغییر نکرد ومن هنوز نتیجه های مالی ورابطه خوب را نگرفتم اما به لطف الله خودم حالم خوبه ارامش دارم والان هدایت ها ونشانه ها را میبینم .
خدایا شکر که به خاطر استاد ومریم جانم
خدایا شکر به خاطر دوستان خوبی مثل شما رادارم
عاشقتونم
بنام خدای مهربان
خداقوت به شما
بازهم محصولی بینظیر
با تلاش و تحقیق شما شکل گرفت که صدردصد یکی از بهترین موضوعات در بحث رشد فردی هست
.
خداقوت به شما و مریم بانو
خداروشکر که همیشه تازگی وتحولی ارایه میدید
خداروشکر که همیشه رو به جلو هستید
خداروشکر که اینقدر پر مخاطب هستید
خداروشکر که جریانی از رحمت و ثروت هربار با ارایه محصولی به سمت شما جاری میشه و جریانی از اگاهی به سمت ما
خداروشکر
احساس ارزشمند دانستن خود رد پاش همه جای زندگی هست
مهمترین فاکتور در دستیابی به خواسته ها
واقعا همینه
عدم این احساس پایه و اساس بسیاری از تجارب ناخوشایند زندگی انسان هاست
و برخورداری از ان هم بی شک پایه و اساس خوشبختی درونی است
شما رو تحسین میکنم که هربار با چالشی جدید زندگی رو دنبال میکنید
اصلا این زندگی شما به دست شما داره حرکت میکنه داره جهت میگیره و چه حس خوبیه این احساس
که این ما باشیم که به زندگی خط میدیم بجای اینکه بشینینم ببینیم قراره کجا بره
شما استاد استفاده از قوانین هستی
هر چه به شما بیشتر گوش میدم و زندگیتون رو رصد میکنم بیشتر تحسینتون میکنم
بیشتر باور میکنم شما چه کنترل ذهنی داشتید
چه احساس خوبی رو ساختید
واقعا که بهترین الگو برای ارایه محتوا هستید
خداروشکر
بسم الله الرحمن الرحیم
ای خداوند این کوه و جنگل، پروردگار رود و ابر و باران، ای آفریننده صداها و رنگها، از تو یاری می خواهم تا در این تلاش آگاهانه برای بهبود شخصیت قدم موثر و مثبتی بردارم.
سلام به دو استاد قشنگ و بزرگوارم. سلام به همه دوستان خوبم.
خیلی خیلی خوشحالم که دوره جدید روی سایت قرار گرفت و مطمئنم پر از خیر و برکت خواهد بود برای افراد بسیار زیادی. و این خیر ابتدا به خود صاحب اثر میرسه.
در مورد احساس ارزشمندی واقعیتش اینه که من اعتراف می کنم هنوز فرقش رو با عزت نفس بطور دقیق نمی دونم. استاد شما اشاره کردید که احساس لیاقت درونی تره ولی برای من هنوز مبهمه.
از قبلش هم که در موردش وعده داده بودید من همش با خودم می گفتم یعنی قراره استاد دوره عزت نفس رو حذف کنن و این رو جایگزینش کنند؟ اگه قرار به بهبود دوره عزت نفس بود که مثل بقیه دوره ها آپدیت میشد، پس این احساس لیاقت چیه که در یک دوره جداگانه قرار گرفته؟
حالا فعلا در مورد حسی که نسبت به کلمه لیاقت و ارزشمندی بهم دست میده می نویسم. حتما خدا هدایتم میکنه به جواب درست.
همه ما در بدو تولد با احساس لیاقت 100 درصدی به دنیا میایم ولی این ساختمون به تدریج با تبر و چکش و گاهی با بولدوزر آجر به آجر فرو می ریزه تا جایی که جز یک مخروبه بی در و پیکر ازش چیزی باقی نمی مونه. گاهی چون باورمون شده اصلا چنین ساختمونی رو ما نداریم خودمون هم به تخریبش کمک می کنیم.
وقتایی که تو جمع از معایب و کمبودهای شخصیتمون حرف می زنیم.
زمانهایی که قبول می کنیم نظر ندیم و یا مخالفت نکنیم در حالیکه از ته دل به وضوح مخالفیم.
زمانی که حتی از خدا هم خجالت می کشیم درخواست کنیم.
دلم می خواد این مورد آخری رو بیشتر بازش کنم.
من متوجه شدم سالهاست در دلم آرزویی رو نمی پرورونم. آگاهانه از خدا درخواست نمی کنم. واقعا چرا؟
اینو الان متوجه شدم. چون خودم درونا باورم شده آدم خیلی لیاقتمندی نیستم. احساس می کنم در بعضی موارد خدا می شینه اون طرف میز دستاشو تو هم گره میکنه و به چشمام نگاه نافذی میندازه و میگه:
«بنده خوب من، می دونم که دختر خوب و دلپاکی هستی، ولی من اینهمه به تو استعداد و توانایی دادم، چرا 10 ساله درست ازشون استفاده نمی کنی؟ از وقتی درست تموم شده چه کار مثبتی کردی؟ غیر از بچه بزرگ کردن دیگه چه هنر دیگه ای از خودت نشون دادی؟ تو میتونستی توی این 10-12 سال یه کاری رو از صفر شروع کنی و الان یکی بشی مثل استادت، نه اینکه تازه بشینی فکر کنی کدوم راه رو برم و چه جوری انجامش بدم؟»
وقتی این صداها تو سرم می پیچید هیچ جوابی براش نداشتم اما امشب بهتر متوجه شدم که هیچ دلیلی ندارم جز احساس عدم ارزشمندی.
به روند رشد تحصیلی و کاریم که نگاه می کنم دقیقا متوجه کند شدن و بعد ثابت موندن و بعد عوض شدن جهت شیبش میشم. یعنی از صعودی رسیدم به شیب صفر و بعد نزولی شدم.
اون مساله درخواست نکردن از خدا رو که به یاد میارم می بینم من افتادم توی یک حالتی که می خوام حرکت کنم ولی نمی دونم به کجا. می خوام صعود کنم اما نمی دونم به کدوم قله.
الان که ریزتر شدم توش دیدم من زمینه هایی که در اونها احساس قدرت و لیاقت می کنم رو اصلا فراموش کردم. یه استعدادهایی برام آشناست ولی انگار من اینجام و اونها پشت آینه. دستم به تصویرم نمی رسه. نمی دونم چطور توضیح بدم.
زمانهایی که توی آینه با خودم حرف میزنم انگار دارم به شخص دیگه ای که روبروم ایستاده یه مشت توصیه می کنم. وقتی میرم کنار تموم میشه و به عمق درون خودم نفوذ نکردن.
حتما استاد بهترین تمرینهای ممکن رو برای این دوره طراحی کردن، ولی من فکر می کنم نیاز دارم یک مورد رو بگیرم و در عمل پیاده سازیش کنم. دقیقا مثل مشق نوشتن. جوری که غیر از مغز و فکرم، جسمم هم درگیرش بشه. بعد گزارش کار بنویسم و جواب پس بدم. اینطوری بهتر میتونم یکی یکی استعدادهام رو دوباره بازخوانی کنم و از بینشون اونی رو که دلم میگه ادامه بده پیگیرش بشم.
من چون مسئله ای که میخوام حلش کنم شروع یک کسب و کار هست بیشتر روی این قضیه تمرکز دارم ولی دارم می بینم مسائلی که مقاومت کمتری روشون داشتم (مثل بهبود روابط) بدون اینکه تمرکزی روشون کار کنم خودبخود خیلی بهتر شدن. و دلم روشنه که بزودی شاخ اون غول بزرگ رو هم میشکنم.
استاد عاشقتونم و سپاسگزارم بابت اینهمه تعهد، استادی، دقت و وسواس روی بهترین بودن.
به نام خدای که تعهد داره هدایت کنه بنده ای رو که اگر خواسته ای داره به سمت هدف حرکتش بده
سلام خواهر عزیزم بانوی خوشنویس سعیده خانم عزیز
کامنت زیبای دیگر نوشتین از سر عادت رهای و خودتون بودن و رها بودن نفس گرم
من حدودا 15 یا 16 ماه پیش به شدت با مسئله ای که شما مواجه شدین درگیرش بودم و داعم از خودم میپرسیدم خدایا من اصلا برای چی وارد این دنیا شدم رسالت من چیه من به چی علاقه دارم منی که الان نزدیک 39 ساله شدن هستم آخه چطور بفهمم چه چیزی درونم شور و شوق داره
خیلی ذهنم درگیرش بود خیلی من یا فروشنده بودم و یا مدتی نصاب صوتی تصویری یک شرکت کره ای که سالهاست از اون جریان گذشته خدایا من که ورشکست برگشتم ایران دارو ندارم رفت همه چی نابود شد از درون و بیرون چه کنم آخه چکار کنم .
این موضوع زمانی شد که من با هیچ و پوچ زدم به دل جاده مهاجرتی دیگر انجام دادم اما اینبار ی تفاوتی برجسته و واضح برام داشت اون هم نوع توکلم این بار توکلم به کسی بود که از درسهای یک انسانی که راهش رو پیدا کرده بود به شناختش رسیده بودم این بار من به کسی ایمان پیدا کرده بودم که تا قبل از اون اصلا باور نداشتم به خدا به روز قیامت و هیچی و هیچی این رو یادگرفته بودم بخور تا خورده نشی …..
اینار با کسی عهد بستم که جا نزد من چیپ کردم اما اون فقط لبخندی از سر رضایت داشت و من دلم قرص بود من با توکل به خدای زدم به دل ناشناخته هام که اگر یک خط خرف میزدم 99 درصدش هیچ مفهوم واضحی توش پیدا نمی کردی
و خلاصه با این افکار هم پیشرفت بود و هم نگرانی اما ی امیدی در قلبم بود که بهت گفته میشه چکار کنی هدایت میشم این جمله من رو دیوانه می کنه بقض می کنم از سر خاشع بودن من سرکش بودم اما الان سرم پایین در برابر کسی که پیداش کردم
خلاصه من ی بدهی بزرگی داشتم به خودم و جهان و باید با رسیدن به احساس خوب اون رو پرداخت می کردم و یک شب در کنار رود کارون این الهام به من شد گه برو توو حوزه آموزش سگ ( سگ یعنی چی من چیزی بلد نیستم من من من ی حسی گفت ببین اگر به پیامبرش الهام شد اگر به استاد عباس منشش الهام شد به تو هم گفته میشه نترس و با ایمان برو
خدایا این چی من اینجا دارم مینویسم
خلاصه من ظالمی بودم برای حیوانات و ُ ( مردم دیگه )خیلی از خدا هدایت خواستم روزهای شد فریاد میزدم کمکم کن آخه منی که یک عمر پاشنه اشیلم رفتار نادرست بود با این بچه ها حالا چطور برم رفتار درستش رو یاد مردمت بدم خدا جانم
الان 15 ماه هست که به لطف خودش مربی هستم و تمام آموزش هام رو که دادم به من الهام کرد الله اکبر
طوری شدم که از امشب با هدایت خودش دارم دورهای رفتار شناسی و خودشناسی آمده می کنم
صورتم خیس اشک شده به خدا
و از کارم لذت میبرم ساعت ها با سگ تمرین می کنم زمان رو نمیفهم
سعید حان این داستان آمد و نوشتمش
خودم. هم نمیدونم چی شد
به خدا توکل کن از خودش بخواه بهت میگه تو چه کاری بری و باورهات رو درست کن ثروت خودش میاد
که البته من توش خیلی باگ دارم که درست میشه امید دارم.
در مورد تضادی که باهاش بر خوردی راجب تفاوت اعتماد به نفس یا عضت نفس و احساس خود ارزشمند بودن احساس لیاقت پیش نهاد می کنم وارد معرفی دوره بشید استاد به صورت مکتوب تفاوت این دو دوره رو کاملا توضیح دادن چه سوال خود من هم بود.
برای شما از خدا تمام نعمت های خوبش رو طلب می کنم خیلی با کامنت های شما ارتباط می گیرم از موفقیت هاتون برای ما بنویسید قلم خوشگوی دارید.
سپاسگزارم
سلام و عشق و ارادت خدمت آقا مهدی خوشتیپ.
ببین لب کارون با دل آدما چه مممییییکنه!!!
همشهری هم که دراومدیم!
ببین الان ساعت 7:45 صبحه و من به محض بیدار شدن یک چشمی فقط سایت رو رفرش کردم و نقطه آبی جذاب هوش از کله ام پروند. اونم از طرف عزیزی مثل شما و با این حس طلایی پشتش. الهی شکر امروزم عید شد.
جای همه دوستان خالی الان دارم از ماسوله بهشتی لذت میبرم توی این فضای ناب اعضای خانواده عباسمنشیم پررنگ و پرانرژی تو قلبم حاضرن و خدا رو شکر می کنم که نعمت الهی از طریق همین خانواده(شما و سایر عزیزان) تو زندگی امروزم جاری شده.
از تجربه زیباتون در مورد کسب و کار گفتید و خدا رو در اشکهاتون حس کردم. نوش جااانت برادر این عسل شیرین هدایت. دمت هم گرم که بهش عمل کردی و اطمینان دارم که ثروت مادی و معنوی بی حساب بردی و بیشتر میبری.
میدونی آقا مهدی حس می کنم باید رهاتر باشم، باید یک ذره نگرانی و خودسرزنشی نداشته باشم تا اون لحظه وصل به هدایت و دریافتش تیک بخوره.
تا زمانی که هنوز این مساله رو با همین اندک نگرانی هم به زبون میارم یعنی آماده دریافتش نیستم.
خیلی خیلی تجربه قشنگت بهم کمک کرد و بابتش یک دنیا ازت سپاسگزارم.
فکر کنم همسن هم باشیم. منم اسفندماه 39 ساله میشم.
بازم متشکرم. شاد و موفق باشید.
به نام خدای مهربان
سلام و درود بر سعیده عزیز چقدر
خوشحالم از این کامنت شما که احساس خوبی به من میدهد و چقدر خوب شد توضیح دادید در مورد احساس ارزشمندی و مثالهای خوبی زدید
از شما سپاسگزارم کامنت شما هر جمله آن روی اعماق وجودم خیلی خوب احساس کردم و فوق العاده بود امیدوارم همیشه در تمام مراحل زندگی به احساس ارزشمندی و لیاقت بیشتری دست پیدا کنی و دست خداوند همیشه برشونههای شما دوست عزیز همراه باشد انشاالله
سلام کامنتتون خیلی دقیق و موشکافانه بود
اونجایی که گفتین 10 12 ساله اگه هر کاری رو شروع میکردی الان یکی شده بودی مثل استادت چقدر حرف دقیقی بود
انسان اگه اراده کنه و روی ارادش وایسه و کاری رو با شوق و ذوق 10 سال ادامه بده و هر روز کمی بهترش کنه و هر روز خودش کمی بهتر بشه با استفاده از اصل تساعد بهد از 10 سال یکی از بهترین های جهان در حوزه کاری خودش میشه
90 درصد ثروتمندا ورزشکارا سیاست مدارا و کلا موفق های جهان برای اینکه از صفر به نوک قله برسن همین زمان و شاید هم کمتر رو صرف هدشون کردن و البته با عشق و باور های درست و مهم تر از همه احساس لیاقت برای رسیدن
در پناه الله یکتا باشید
سلام به شما دوست عزیز. متشکرم از توجهتون به اصل و تحسینش.
بله اگر در مورد خواسته قلبیمون وضوح داشته باشیم و همیشه اونو با خودمون تکرار کنیم، اما نگران اتفاق نیفتادنش نباشیم خدا برای ما مسیرها رو هموار میکنه، در زمان و مکان درست با اشخاص درست اتفاقات درست رو برامون رقم میزنه که البته ممکنه نحوه انجامش برای ما کاملا عجیب و غریب باشه. چون ما پلن خدا رو برای رسوندنمون به مقصد نمی دونیم و مسیر رو از قبل نمی تونیم ببینیم.
برای شما آرزوی آرامش قلبی و رشد دائمی دارم.
سلام ب استاد توحیدی عزیزم
و مریم بانوی دوسداشتنی
و دوره بینطیررر لیاقت….
چقدر این لیاقت تو همه جای زندگی ادم هست.
این روزها تمرکز شدید گداشتم روی لیاقت
و امروز دیدم دوره اومده
و بینهاااایت سپاسگدارخداوندم ک این دوره رو برای من اماده کرد تا بزرگتر بشم
اسان بشم ب اسانی
اسان بشم ب نعمت و ثروت
درک این اواخر من رسیده ب اینجا ک..
اگه باورهای توحیدی
فراوانی و احساس لیاقت و ارزشمندی خوبی داشته باشم
کلییییی اسان میشم ب اسانی و ثروت اسان
توهمه جای زندگیم ردپای لیاقت هست
اونجایی ک خداوند انسانهای بینطیر رو راحت و اسان سر راهم گداشت و من خودم رو لایق ندونستم ب طرز خیییلی باورنکردنی طرفم 1شبه ازدواج کرد
بدون اینکه خودش بفهمه چی شد …
به ثروت زیاد نرسیدم چون خودمو لایق ندونستم
و همیشه1 اب باریکه بود ک همیشه برام سوال بود چرا چیزی جمع نمیشه…
ولی تو روابط دوستی خودمو دست کم نگرفتم
سرزنش نکردم
و حس خوب داشتم دوستیهای زیبایی تجربه کردم
چه دختر و چه پسر…
تو روابط خانوادگیم حس لیاقت نداشتم و همیشه فکرکردم دختر خوب دختریه ک….
و چون ازنطر خانواده اون ویزگی ها رو نداشتم و حس لیاقت نداشتم همیشه بچه بد خانواده بودم با وجود تلاشهای فراوان
خیلی جالبه وقتی درخواستی داشتم و خوشحال بودم و رها خودبخود همه چی اتفاق میافتاده تا سکانس اخر ک ب دلیل لیاقت کم من و لایق ندونستن خودم در کمال ناباوری از دستش دادم.
توی کسب و کارم تا وقتی خودمو لایق ندونستم و اعتماد بنفس ب خودم و حس ارزشمندی ب کارم نداشتم چطور درامد داشتم
اما وقتی اومدم یکم رو اعتمادبنفس
لیاقت
و ارزشمندی کارهام کارکردم
چطور مشتری میاد و عاشق کارهای منه.
یادمه تو دوره ثروت 1تمرینی بود استاد داده بودند ک تو زمینه های مختلف باورها رو بنویسم
همه جا لیاقت و فراوانی و توحید بود.
دوره عزت نفس لیاقت
ثروت لیاقت
کشف قوانین لیاقت
همه جا لیاقت لیاقت….
همین دیشب داشتم با دوستم حرف میزدم و دوستی رو مثال میزدیم ک نتایج خوبی داره بخاطر همین لایق دونستن خودش فارق از قیافه و قد و همه چی…
همه جای زندگیم کمبود لیاقت رو میبینم و با تمام وجودم درکش کردم ک چقدررررررر باید روش کارکنم!!!!
و امروز باتمام وجودم درک کردم تمرکز رو1 موصوع باشه همه ایده ها و راهکارهای متمرکز با اون رو جدب میکنم.
وحس میکنم بزرگترین پاشنه اشیل همه ما و بخصوص من لیاقت و ارزشمندیه.
چیزی ک من بشدددددت توش صعف دارم
و هرروز خیییییلی عالی میبینم و درک میکنم ک خالیه و هنوز امروز از خدا درخواست کردم تمرینهای عملی برای ساختن لیاقت بهم یاد بده ک دیدم دوره اومده روی سایت….
خداروهزاران بااار شکر ک استادی سر راهم گداشته ک توحید بینطیری داره و الهامات خداوند رو واصح دریافت میکنه و ب موقع برای ما همه چی رو روی سایت میزاره.
انشا.. ک بزودی تو مدارش قرار بگیرم و این دوره رو بخرم
چون خیییییلی خوب الان دارم درک میکنم هرچی رو لیاقتم کارمیکنم نتایجم متفاوتر میشه
و چون در گدشته این حس لیاقت من بشدددددت تخریب شده بود الان باید با تمرکز لیزری روش کارکنم تا رشد کنه
و تاابد این جای کار کردن داره
تا خوب بشه.
بینهااااایت سپاسگدار استادم هستم ک این دوره رو برامون اماده کردن ….
بنام الله یکتاوهدایتگر
سلام به استادعزیزم ومریم جون
خداروهزاران مرتبه شکرت دوره جدید(احساس لیاقت)روی سایت اومدصبح ازخواب بیدارشدم اومدم سایت بازکردم کامنت های بچه هابخونم دیدم دوره اومده روی سایت اول صبح خیلی خبرعالی بودبرام که شنیدم وخداروهزاران مرتبه شکرکردم ودیروزتوی دفترم تمرین ستاره قطبی نوشتم خدایامنودرمداردوره احساس لیاقت استادقراربده تاخریداری کنم وانشاالله توکل به الله یکتامنودرمدارخریدنش قراربده تاخریدکنم استادسپاسگزارشماهستم بابت تهیه این دوره ارزشمندخدایاصدهزارمرتبه شکرت
به نام خداایی که صدامونو میشنوه و بهمون پاسخ میده
سلام به همه دوستان عزیز و ارزشمندم .
یکی دوماه پیش من برای اینکه تمرکزم بالاتر بره تلگرام رو میوت کردم که وقتی یکی پیام میده نوتیفیکیشن نیاد و من بتونم تو اون مدت زمانی که قراره با تمرکز کاری انجام بدم راحت باشم .
یه مدت گذشت و همین یکی دوهفته ی پیش دیدم هی دارم تلگرامو چک میکنم میبینم عه . هیچکی پیام نداده .. راستش یکم احساس تنهایی میکردم
چرا ؟
چون که کتابی برای خوندن نداشتم .
با کسی به صورت خصوصی کار نمیکردم و دوستم هم از همسایگیمون مهاجرت کرده بودن و رفته بودن ، دیگه نمیتونستم باهاش پیاده روی هم برم .
پس تنهای تنها بودم . غیر ازون وقتایی که همسرم از سر کار میومد .
یه تضادی هم با یکی از دوستانم ایجاد شده بود توی ذهنم که همش ذهنمو درگیر میکرد .
چرا درگیر میکرد ؟ چون کاری نداشتم برای انجام دادن .و ذهنم همون چیزایی که خودش میخواست رو نشخوار میکرد .
تا اینکه گفتم پاشو بسه . باید ازین لحظه ها استفاده کنی و لذت ببری .
اومدم دیدم رو تغییر دادم . گفتم خدایا شکرت که تو شرایطیو فراهم کردی که من بتونم با تمرکز خیلی بالایی روی خودم کار کنم . شکر که کسی بهم پیام نمیده . شکر که من میتونم تمرکز کردن و باکیفیت انجام دادن کارارو یاد بگیرم .
شکر که میتونم با خیال راحتتر روی دوره ها کار کنم .
شکر که میتونم محتوای خودم رو تولید کنم . خدایا همه این کارارو تو انجامش دادی . ازت ممنونم .
وقتی که این طوری به قضیه نگاه کردم از یکی دوروز بعدش خدا هرروز نقطه های آبی پرمحتوای پر از محبتش رو برام فرستاد ..
میدونی ..یادم اومد که من میخوام سطح کیفیت دوستام بالاتر بره . میخوام دوستام کسایی باشن که باهاشون حرفی از قانون داشته باشم . نه این که من تازه بخوام بهشون قانونو بگم . راه مدار جدید رو باز کردم و ترک مدار قبلی رو پذیرفتم .
حالا ازون روز به بعد هرروز صبح که بیدار میشم به عشق نقطه های آبی پرمحتوا به این خونه ی بزرگ سر میزنم و با دوستام همصحبت میشم .
امروز وقتی معرفی دوره جدید رو دیدم یادم اومد که:
ما دوسال پیش میخواستیم یه خونه بخریم ولی پولمون خیلی کم بود . یعنی همش فکر میکردیم که خدایا چیکار کنیم که یه خونه با پولی که داریم پیدا کنیم . من هرروز دوسه ساعت وقت میذاشتم و توی اپ های مختلف دنبال خونه با مبلغی بودم که ما داشتیم . ما میتونستیم با پولی که داریم در یک جای متوسط رو به بالا یک سی متری بخریم :) همسرم گفتش محل کار من وام خوبی میده فردا میرم ثبت نام میکنم .حساب کتابم کرد گفت مثلا اگر فلان قدر قسط بدیم اینقدر میمونه . من موافقت کردم چون ایشون طبق قانونی که من اجرا میکنم عمل نمیکنه ، بعد اومدم به خدا گفتم خدایا من که میدونم راهش وام گرفتن نیست . تو یه کاری کن وامه جور نشه :))
فرداش وقتی از سرکار اومد گفت تا آخرش پیش رفته بودما ولی یه مسئله ای پیش اومد که نشد اه ه .
خلاصه من انقدر خدارو شکر کردم :)) گفتم حتما هدایت میشیم .
تا این که یه روز وقتی داشتیم توی شهر میگشتیم به یه بنگاه کلنگی رسیدیم که درش هم بسته بود :) همسرم همونجا نگه داشت ماشینو گفت بیا بریم ببینیم اینجا چیمیگه . یعنی قشنگ معلوم بود که نمیخواست بره اونجا بپرسه:)
رفتیم دیدیم درش بسته ست . یهو یه پیرمردی ازونیکی مغازه اومد بیرون گفت بیاید بشینید مغازه من من الان زنگ میزنم بیاد . انقدر این آقا مهربون بوووود . زنگ زد بنگاهیه و یه آقای خیلی محترررم اومد و کلی راهنماییمون کرد و چندجارو برد نشون داد امااا نشد .
خلاصه ما هدایت شدیم که از یکی از عزیزانمون مشاوره بگیریم .ایشون گفت پولتونو سرمایه گذاری کنید. زمین بخرید .خونه نخرید به این دلایل …
ماهم به آقاهه گفتیم و ایشون گفت شما پیش خوب کسی اومدین و اصلا کار ما همینه .مارو معرفی کرد به یکی از آدمای خیلی شرییف و بینظیر که کارای زیادی برای شهر انجام داده بود و خیلی آدم حسابی بود و در نهایت تونستیم با همون پولی که فکر میکردیم به هیچ جا نمیرسه 1000 متر زمین در یه جای رو به رشد خوب بخریم .
من قبلش همش فکر میکردم میگفتم خدایا چراهمه جا از پولی که ما داریم قیمت بالاتری داره ؟ چرا پولمون نمیرسه ؟ اما تونستیم اون زمینه رو با بخشی از پولمون بخریم .. بعدش دوباره با یه بخش دیگه ش یه زمین دیگه در یه جای خوب خریدیم. چه حس خوبیه که آدم یه چیزیو بخواد و به همون اندازه یا بیشتر پول داشته باشه ..
وقتی که اوایل سفرنامه استاد گفتن دوره احساس لیاقت رو آماده کردن من انقددددر خوشحال شدم
چون برای دوره های قبلی احساس نیاز نمیکردم یا پولش رو نداشتم و نمیخواستمم قرض بگیرم اما با سوالاتی که استاد جانمون لطف کردن و برای دوره ی کشف قوانین روی سایت قرار دادن ، با اون ریشه یابیا من متوجه شدم خیلی خیلی احساس لیاقتم مشکل داره و خیلی باید روش کار کنم .حالا الان وقتی این دوره اومده روی سایت ، خیلی بیشتر از هر وقت دیگه ای توی حساب پس اندازم پول هست . حسش مثل حس زمین خریدن بود برام .. انقدر هیجان داشتم صبح که حس میکردم هرلحظه ممکنه قلبم بیاد تو دهنم :))
دیشب داشتم با خدا حرف میزدم و میگفتم خدایا من هرنتیجه ی خوبی که تا حالا گرفتم ، وقتی بوده که خیلی تمرکزی روی خودم کار کردم . خدایا من مسیرمو گاهی گم میکنم تو هدایتم کن . منو دوباره خیلی قدرتمندانه تر بکش توی مسیری که من خیلی با تعهد روی خودم کار کنم . صبح که بیدار شدم بلافاصله شروع کردم مثل همون موقع ها نت برداری کردم از جلسه ای که مدنظرم بود و سعی کردم با دقت بیشتر و تعهد بیشتر پیس برم . بعدش اومدم توی سایت و دیدم عههه دوره جدییید . این یه نشونه ی عالیه … وقتی که همزمان با اومدن فایلها روی سایت، آدم روش خودش کار میکنه و میبینه که خیلیا هم هم مسیرن خیلی بیشتر لذت میبره .من واقعا عاشق انجام دادن کارهای گروهی ای هستم که در اون همه هم هدفن و به همه هم سود میرسه .
پس پیش به سوی یک کلاس درس آنلاین با بچه های هم هدف …
البته هنوز دوره رو نخریدم :)) اما به زودی زود با لطف و فضل خدا همراه میشم و هر هرروز قند توی دلم آب میشه .
خصوصا الان که دارم روی عزت نفس و دوازده قدم هم کار میکنم ، چه مکمل بینظیری خواهد بود ..
خدای من تو هدایتمون کن باشه ؟ تعادل و هماهنگی جهان در اینه که ما بتونیم ازهمه نعمتها و ثروتها و احساسات نااب و اتفاقات بینظیر و فرصتهای قشنگ استفاده کنیم .
خودت توی سوره لقمان گفتی که تعادل یک باغ در پرمیوه و پر محصول بودنشه و هیچ چیز عجیب و غریبی نیست . منم که ازت چیزای عجیب و غریب نمیخوام که . هر چیزی که ازت میخوام در قوانین و نظامات و قدرتت میگنجه . پس هدایتمون کن تا به یه ورژن جدید از خودمون دست پیدا کنیم .
عاشقتم …
ب نام خداوندی که نامش آرامش قلب هاست
سلام ب دوست عزیز دوست داشتنی چ قدر خوب دوستان ی مثل شما خدا بهم داده و همین طور استاد عزیزم خدا هر لحظه واسه وجود پر برکت شکر میکنم
نمیدونی لحظه ک گفتی با اون پول کم تونستی زمین بخری ب جای خونه چ قدر خدا شکر کردم بازم خدایا شکرت
وقتی همه چیز ب خدا میسپار یم همه چیز ب وقت ش درست میشه خدایا ممنون ازت متشکرم شکرت خدایا شکر
چ کامنت زیبایی چ قدر آروم شدم بازم خدا شکر واسه وجود این همه نعمت و فروانی عشق
ممنون دوست عزیزم امیدوارم خدا بهترین ها رو برات رقم بزنه
ب دستان ثروت مند خدا میسپارم ….
چقدر عالی نوشتید غزل خانم. واقعا.
یعنی من یکم شک داشتم تمام موضوعاتی که شما گفتید توی اینموضوع دقیقا شک من برای انجام اون کارها را از بین برد.
خداروشکر میکنم. بینهایت. خداروشکر.
امیدوارم براحتی این دوره را بخرید.
من سر دورا کشف قوانین از خدا خواستمپول کافی برای خرید این دوره رو برام جور کنه، و خداوند جور کرد ولی من ایمانم کم بود و دوره را نخریدم. اما این بار میخوام بخرم. چون خداوند بینهایت است و من باید ظرفم را بزرگتر کنم.
تازه دارم یاد میگیرم. یاد میگیرم هدایت ها را درک کنم و عمل کنم به هر آنچه بهم گفتهمیشه.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
﷽
بنام خداوند بسیار بخشنده ، ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است
سلامبه دوست عزیزم غزل عزیز
ممنون وسپاسگزارم از کامنت زیبا ونورانی شما
خیلی استفاده و لذت بردم
خداراشکرو سپاس بابت خرید زمین 1000 متری و زمین دومی که خریدید الهی شکر
بازهم منتظر خواندن خبرهای خوب و پیشرفتهای شما در تمام زمینه ها انشا الله هستم
در پناه رب العالمین جوان و شاد ، سالم و ثروتمند وموفق باشید
وحید ربانی
به نام خدای مهربان
سلام و درود بر خواهر خوبم غزل عزیز چقدر کامنت شما مثبت و پر انرژی بود از شما سپاسگزارم اون مبلغی رو که روی زمین توانستی بخری از صمیم قلبم خوشحال شدم
و از اینکه دوستان خوبی مثل شما وقتی به نتایج خوب و درجه بالاتری در زندگی خود میرسند از ته قلبم خدا را شکر میکنم و آرزو میکنم دیگر دوستان هم به نتیجه عالی و بزرگی دست پیدا کنند
هر کجای کره خاکی که هستی شاد و موفق و سربلند و سعادتمند باشید انشالله
سلام غزل جان،یار کمی دیرین من در اینجا. خواستم بگم که منم دقیقا عین تو وقتی دیدم دوره اومده پر از شوق و ذوق و اشتیاق خیلی زیاد شدم.و خیلی عجیب احساس نیاز به این دوره جوری که حاظرم هرچیزی رو بزارم کنار اما این دوره رو داشته باشم. نسبت به هیچ دوره ای تا حالا که روی،سایت اومده یا بروزرسانیش روی سایت اومده اینطور نبودم،راستش هم تا حالا مبالغ دوره ها خیلی از حد توانایی من بالا بود جوری که عملا نمیشد.
اما حالا اگر خدا کمک کنه سطح مالیم نزدیکه. کم مونده تا بتونم بخرم دوره رو.من سمت خودم رو انجام میدم، کارایی که دستمه رو انجام میدم تحویل میدم به مشتری و اون بقیه اش رو هم میسپارم به خدا.
حس میکنم از مسیر خارج شدم.
دقیقا دارم حس میکنم که چقدر نیروی بزرگی داره اگر همگام با شروع دوره با استاد و بقیه بچه ها کار کنم.
خدایا خودت آسون کن.
یعنی میشه منم به عنوان اولین دوره ای که از استاد میخرم همراه شما عزیزان و انسانهای توحیدی، خود بهتری از خودم بسازم.
یه تشکر ویژه از تو بخاطر همین کامنت پرمحتوا و بیان خیلی خوب مطالب جوری که درس میگیرم ازش و تمام کامنتات که بیشترشون رو من میخونم.
به امید خدا
سلام به روی ماهت زهرای مهربونم.
امیدوارم خدا چنان برکتی به کارو زندگیت بده که خرید محصولات و کارکردن حرفه تر روی خودت یک اتفاق بدیهی در زندگیت باشه .
هیچ نگرانی ای نیست . خدا حتما هدایتمون میکنه.
عزیز دلم . خیلی مشتاقانه منتظرم که باهم هم کلاسی بشیم و باهم پیش بریم . مطمئنا خیلی لذت میبریم .
من اولین باری بود که هممممه پولیو که داشتم رو برای خرید یک دوره پرداخت کردم .و احساس پیروزی دارم . قبلا اگر یه همچین کاری درباره خرید هر چیزی میکردم و حسابم تا این حد خالی میشد انقدر حسم بد میشد که حتی اگر هیچ نیازی به پول نداشتم تا روزها احساس سرزنش داشتم و اصلا ازچیزی که خریدم لذت نمیبردم . ولی الان احساس خریدن نقشه ی گنج رو دارم .
حتما خدا هدایتتمون میکنه عزیزم . اگر ازین مسیر هدایت نکرد ، قطعا راه بهتری برامون درنظر داره .
عاشقتم عزیزم. لطفو محبتت رو هربار از اونجایی که هستی ،دریافت میکنم و بهم میرسه.
درپناه ثروت و عشق و سلامتی و نعمات خداوند باشی
عزیزم دوست عزیزم.همین نقطه ابی یک نشانه است.وای نمیدونی چه ذوقی کردم وقتی گفتی با هم همکلاسی بشیم.همین تازه داشتم تصویرسازی میکردم که دوره رو خریدم رفتم جلسه یک رو دانلود کردم و دارم با تمرکز گوش میدم.به خودم میگم زهرا تو قراره دانشجوی دوره احساس لیاقت بشی با کلی از بهترین ادمها دوست میشی و دیگه اصلا برام حضور هیچ کدوم از ادمهایی که میشناسم مهم نیست.هیچ برام مهم نیست،برام بالاتربن ارزش دانشجوی این دوره شدن و دوست شدن با ادمهای توحیدیه.منم دقیقا عروسی که درپیش هست در فامیل نزدیک و خرید کردن براش ذره ای برام مهم نیست،تعویض گوشی کخ لازم بود دیگه مهم نیست، تنها خواستم در حال حاظر اینه،سپردمش به خدا و رها باشم،خدایی که منی که فکر داشتن دوره رو نمیتونستم بکنم قبلا و هیچ درامدی نداشتم رو وقتی به این ورودی و درامد رسوند، خودش هم جورش میکنه مرسی از عشق و محبتی که جاری میکنی حس خوبم بیشتر شد با خوندن پاسخت
سلام دوست عزیزم
نشونه ی امروزم درباره ی مسائل اخیرم رو در کامنت شما پیدا کردم.
همیشه درخواست دوستان عباسمنشی رو در زندگیم میدادم و یکبار دیگه بهم یادآوری شد که فضایی که دنبالش هستم و دوستانی که درخواست شون رو داده بودم در همین سایت هستند، جایی که از پیچیدگی ها دوره و خیلی ساده است. و تنها جایی که بدون رفت و امد و اتلاف وقت میشه اومد و درباره ی موضوع بخصوصی که اتفاقا خیلی درونی هم هست، دل نوشته های دوستان هم مدار رو خوند. نوشته هایی که هر بار میخونم صداقت و سادگی رو درشون احساس میکنم و الگو میگیرم.
متاسفانه پیش میاد هر چند وقت یکبار انرژیم رو جایی خارج از اینجا هدر بدم و تمرکزم از روی خودم برداشته بشه ولی باز هم زود برمیگردم و پاسخ رو اینجا پیدا میکنم.
شما رو خیلی تحسین میکنم بابت دیدگاه هایتان و فعالیت تون.
خوشحالم که با خانوادم در دورهی احساس لیاقت با شما هم مسیر هستم.
دختر خانواده
سلام به دوست عزیزم ، دختر نازنین خانواده ی رضایی .
امیدوارم عالی باشی .
قبل این که برات بنویسم هدایت شدم به داستان آشناییتون با استاد عباسمنش خوندم بعد رسیدم به داستانی که خودت نوشتی و متوجه شدم که چقدر شبیه همیم
منم دوست دارم که تمام وقت وقتم رو با شناخت قوانین و تفکر بگذرونم و وقتی که یه لامپی توی سرم روشن میشه و درباره قوانین صحبت میکنم یا مینویسم و به فهم جدیدی میرسم واقعاً احساس شادی و رضایت بهم دست میده فکر میکنم که تازه وارد دوره لیاقت شدی، بهت خیلی تبریک میگم عزیزم امیدوارم که دوره لیاقت اتفاقهای شگفت انگیز زیادی رو وارد زندگیت بکنه و هر روز زندگیت پر از شادی پر از ایمان و پر از حال خوب باشه و تجربه های متفاوت و جذابی رو وارد زندگیت کنی.
سلام به دوست عزیزم سپاسگزارم از کامنت زیباتون
من هم مثل شما دوست دارم تمام وقتم رو تو سایت باشم تا قوانین خدا رو درک کنم و از این که یه لامپی تو ذهنم روشن میشه اون روزم رو میسازه و پر میشم از حال خوب و این مسیر منو ارضا میکنه تا از زندگی در تمام جنبه ها لذت ببرم خیلی خوشحالم که دوره احساس لیاقت رو دارین تحسینتون میکنم و امیدوارم به زودی زود من هم داشته باشمش
خدایاشکرت بابت دوستای عزیزم
در پناه خدا شاد و پیروز باشید دوستون دارم