معرفی دوره احساس لیاقت | قسمت 1 - صفحه 29
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/09/abasmanesh-14.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-09-27 03:55:002024-02-14 06:11:15معرفی دوره احساس لیاقت | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عباسمنش
و خانوم شایسته
و تمامی دوستان عزیز
چه مثالهای داری از ضربههایی که به خاطر «احساسعدم لیاقت» خورده ای؟
من یه پسر م و بلاخره دوست دارم که یک دوست دختر داشته باشم اما به این دلیل که احساس میکنم که زیبا نیستم و احساس ارزشمندی ندارم
تا حالا نشده که به کسی پیشنهاد بدم
موقیت های زیادی پیش آماده اما نتونستم کاری بکنم
یادمه یه بار تو کارواش کار میکردم و یه خانومی آمد و ماشین براش شستم دفه اولش بود اومده بود پیش ما من داشتم ماشین تمیز میکردم
گفت چقدر با حوصله کار میکنی گفتم مرسی تا حالا کسی ندیدم اینقدر با حوصله و بدونه عجله باشه
بعد از مدتی گفت وای الان داخل ماشین خودت چتوره مال منو این توری تمیز کرده الان مال خودت آدم دلش نمیاد توش بشینه
من روم نشد بگم ماشین ندارم و هیچی نگفتم
بعد که کار توم شد رفت و کلی تشکر کرد
بعد چند روز گذشت که دوباره برگشت و این بار دیگه خیلی با هام سمی بود و هی میخواست سر صحبت باز کنه و من چیز زیادی نمیگفتم با این که،
خیلی دوس داشتم باهاش حرف بزنم یا باهاش دوست شم اما نمیدونستم چی بگم
و تو ذهنم این بود که به من پا نمیده من درسته قدم بلنده اما خیلی خوشگل نیستم
بعدش خیلی بهم ام نزدی شد درد دلم کردم اما همچنان گیچ شده بودم
و خیلی ازین موارد پیش اومده اما احساس لیاقت نداشتم خودم لایق نمیدونستم
به هر حال امیدوارم که خدا مارو به راه راست راه کسانی که به آن ها ثروت و نعمت خوشبختی احساس ارزشمندی آرامش داده هدایت کنه
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز سر کلاس نشسته بودم و تو تایم استراحت بودیم و همینجوری اومدم تو سایت و داشتم واسه خودم میچرخیدم و یدفعه حسم گفت بیا تو قسمت محصولات و معرفی درباره احساس لیاقت قسمت اولش رو ببین!
همین که شروع کردم به دیدن فقط مدام تنم داشت مورمور میشد!!
میخوام درباره ی سوالی که استاد پرسیدند پاسخ بدم:
چه مثالهای داری از ضربههایی که به خاطر «احساسعدم لیاقت» خورده ای؟
اصلا این و که شنیدم مورمورم شد و همین الانم داره مورمورم میشه!!
خیلی به وضوح یادمه که اولین روز مدرسم بود و رفته بودم اول ابتدایی و معلم توی روز اول مداد رنگی های یکی از بچه ها رو گرفت و دونهدونه شروع کرد از بچه ها درباره هر کدوم از رنگ ها پرسیدن!
من میز آخر نشسته بودم! من که بلند شدم دستش یه مدادرنگی صورتی بود! و ازم خواست که رنگ این مداد و بگم! اما دقیقا چند لحظه قبل از اینکه بخوام از جام بلند بشم گلوم گرفت و وقتی بلند شدم اصلا جرعت نکردم که بخوام گلوم و صاف کنم و ازین کارخجالت میکشیدم و فکر میکردم کار اشتباهیه! و انقدر بچه ی خجالتی و ترسویی بودم که با خودم فکر کردم که یوقت گلوم و صاف نکنم که بقیه فکری درباره من بکنن و در آخر من بلند شوم و رنگ اون مدادرنگی رو میدونستم اما بخاطر خجالت بیجایی که داشتم این جرعت رو به خودم ندادم که بخوام گلوم و صاف کنم و رنگ اون مدادرنگی رو بگم و معلم گفت برو خونه و به مامانت بگو که رنگ ها رو باهات کار کنه!!
اما انقدر مادرم قبل از شروع کلاس اول با من کارکرده بود که من تو پیشدبستانی بلد بودم اسمم رو بنویسم و یسری الفبای انگلیسی رو هم حتی میدونستم!
اما اون خجالت بیجا باعث شد که نتونم رنگ اون مدادرنگی رو بگم
خلاصه نوبت من تموم شد و نوبت به کس دیگه ای رسید و از قضا اون دختر هم صداش گرفته بود و خیلی قشنگ از جاش بلند شد و گلوش و صاف کرد و رنگ مداد رو گفت!!
(الان که به اون روز نگاه میکنم به این درک رسیدم که خدا حتی اون موقع هم خواست من و هدایت کنه و بهم ثابت کنه که ببین بهاره این همکلاسیت هم صداش گرفته بود اما گلوش و صاف کرد!!پس نترس و انجامش بده!!)
و من همونجا حسرت این و خوردم که چرا جرعت نکردم که گلوم صاف و رنگ مداد و بگم
و بعد اینکه نشستم سر جام، بعد رفتار اون دختر گلوم و صاف کردم!
یکی دیگه از تجربه هام مال سال تحصیلی دهمم بود و من ته کارتم دقیق یادمه که 150 هزار تومن داشتم و خودن اون پول و احتیاج داشتم
همینجورینشسته بودم تو خونه و یدفعه دوستم زنگ زد و گفت که آره من دقیقا 150 هزار تومن کم دارم و میخوام چیزی بخرم! تو پول داری که بهم قرض بدی؟؟؟
منم فکر نکرده تو 1 ثانیه گفتم عه اتفاق من کلا تَه کارتم 150 هزار تومن دارم و آره شماره کارتت و بفرست و برات واریز کنم!!!
دقیقا بعد ازینکه گوشی و قطع کردم و پول و زدم فهمیدم چه کار اشتباهی در حق خودم کردم!!! در حالی که خودم به اون پول احتیاج داشتم!!!
و اون عدم احساس لیاقت تو نه گفتن باعث شد که من اون چیزی رو هم که داشتم و از دست بدم!!!
این دوتا تجربه ای بود که خیلی خوب یادم بود و همیشه سعی میکنم تو مواقع مشابه به خودم یادآوریش کنم و دوباره اون کارهای اشتباه رو انجام ندم!!!!
خداروصدهزار بار شکر که امروز هم به اندازه دیروز چشمام، گوشام، انگشتان دستام و مغزم سالم بودند و تونستم این فایل و ببینم و آگاهی هاش و دریافت کنم!
استاد نازنینم از شما هم بسیار بسیار سپاسگزارم که این فایل رو فکر کنم دو سال پیش ( اگر اشتباه نکنم) آماده کردید
دوستتون دارم
یه نکته ای به دهنم رسید گفتم اینجا بنویسم تا بره تو ذهنم؛
چند روز پیش مهمونی داشتیم و بچه سه یا چهار ساله ای تو اونمهمونی بود که توجه منو به خودش جلب کرده بود
این بچه با اینکه کم سن و ساله و تقریبا هیچ کار خاصی هم تو زندگیش نکرده ولی به شدت با هوش و زرنگ و با اعتماد به نفس بالایی بود
طوری که نه تنها توجه منو بلکه توجه بقیه رو هم به خودش جلب میکرد
الان این فایل استاد رو دیدم و استاد گفتن احساس لیاقت درونی یه احساسیه که ما بی قید و شرط در درون خودمون حسش میکنیم و فقط به این دلیل که به این دنیا آمده ایم لایق استفاده و داشتن همه نعمتهای الهی هستیم
بعد الان به این بچه فکر میکردم؛
مگه این خردسال چه حرکت موفقیت آمیزی تو زندگیش انجام داده که اینقدر خودشو لایق دریافت مهر و محبت و توجه و احترام میبینه؟
اولش به خودم گفتم هیچ کار خاصی نکرده ولی بعدش به خودمگفتم از نظر من هیچ کاری نکرده یا واقعا هیچ کاری نکرده
بعد که بیشتر فکر میکنم میبینم چرا یه سری کارهایی کرده؛
مثلا تونسته خوب حرف بزنه
تونسته رابطه خوبی با مادرش ایجاد کنه
با پدرش رابطه خوبی تونسته ایجاد کنه
و ….
وقتی این کودک به خودش فکر میکنه میبینه این موفقیتها رو تونسته کسب کنه لابد در وجود خودش خیلی احساس لیاقت میکنه که دوباره و دوباره و دوباره اینها رو تکرار کنه …
بنا براین وقتی کسی در مورد خودش احساس لیاقت میکنه فکر نکنیم اون تو زندگیش هیچ کاری نکرده ؛ بلکه ما ندیدیم
پیامبر چه جوری پیامبر شد؟ الکی الکی؟
استاد چه جوری به لین شرایط زندگی رسیده؟
درسته که احساس ارزشمندی درونی داشتن
من اینو انکار نمیکنم
چون اگه احساس ارزشمندی درونی نداشته باشیم اصلا حرکتی نمیکنیم
احساس ارزشمندی درونی لازمه حرکت کردنه
و حرکت کردن لازمه موفقیتهاست …
ولی این حسو باید در درون خودمون بارها و بارها تکرار و تقویت کنیم و بسازیم
چون بارها و بارها باورهای اشتباه به ما گفته شده و ما شنیدیم و البته باور کردیم
هر آن این احساسو کم تلقی کنیم یا قدر دانش نباشیم قطعا سقوط میکنیم
انشا الله که هدایت بشیم به راه کسانی که به آنها نعمت داده شده
در پناه الله یکتا شاد موفق پیروز سر بلند و ثروتمند باشید
از کجا بدونم که چقدر خودمو لایق خواسته ام میدونم؟
از تلاشی که برای تحقق اون خواسته میکنم میتونم متوجه بشم
البته تلاش اگر تلاش فیزیکی باشه نیاز به اصلاح باور داره و اگر تلاش متافیزیکی باشه که صد درصد بهش میرسم
در هر صورت اگر برای خواسته ام تلاشی نمیکنم یعنی هنوز برام مهم نیست و یا نشده
ولی یه موقعی هست من خواسته ای رو دارم و براش تلاش خاصی نمیکنم؛ ولی میدونم که تو زندگیم مهمه و باید بهش برسم
در این حالتها باید برای اون خواسته اهرم رنج و لذت قوی بنویسم و تمرین کنم؛ و الگو ها و نمونه های عینی کسایی که به اون خواسته تونستن برسن رو پیدا کنم و ببینم و در موردشون تحقیق کنم؛ ورودی هامو هم باید کنترل کنم( صحبت کردن شنیدن دیدن و تفکر کردن)؛ به نکات مثبت اون خواسته بیشتر توجه کنم؛ دلایلی رو بنویسم که چرا باید به اون خواسته برسم
احساس لیاقت و خود ارزشمندی هر مقدار درونی تر باشه به همون اندازه :
قوی تر است
موثر تر است
در مسیر درستتر است
پایدار تر است
احساس لیاقت و ارزشمندی هر چقدر عمیقتر باشد:
قدرتمندتر است
کمتر تحت تاثیر عوامل بیرونی قرار میگیرد
در ساخت باورهای قدرتمند کننده موثر تر است
ما را به اهداف بزرگتری میرساند
خواسته های ارزشمندتر و بزرگتری در ما به وجود می آورد
در رشد و گستری عزت و اعتماد به نفس تاثیر بیشتری در ما میگذارد
در هر زمینه و جنبه ای هر چقدر راحتتر به خواسته هامون میرسیم و یا به عبارتی هر چقدر راحتتر خواسته هامون به ما میرسند به همون اندازه در اون جنبه احساس لیاقت و ارزشمندی بیشتری در درون خودمون توانستیم رشد بدهیم
حالت طبیعیش اینه که خواسته هامون راحت و آسون به سمت ما بیایند نه اینکه ما برای تحققشون با زور و تلاش بسیار به سمت خودمون بکشیم
لیاقت لیاقت لیاقت
چقدر این نکته مهمه در تمام جنبه هلی زندگیم
انشا الله بتونم در این جنبه از زندگیم بیشتر و بیشتر خودمو تقویت کنم و موفق و موفقتر بشم
در پناه الله یکتا شاد پیروز و موفق و سربلند باشید
به نام خداوند جان و خرد
سلام به همه عزیزان
میخوام از خودم رد پا بزارم
خود این فایل به نظر من یه دوره آموزشی خیلی با ارزش هست خیلی نکات توش یادآوری شده که اگه تکرار بکنیم میتونه تاثیرات خیلی زیادی روی ما بذاره
که البته روی من گذاشته این چند روز شروع کردم به عشق بیقید و شرط به خودم دادن میبینم که حجم دریافت احترام و اتفاقات و شرایط خوب داره بیشتر میشه مثل دریافت احترام بیشتر از برادر کوچکم یا سوار شدن تو ماشین لوکس به عنوان تاکسی در حالی که تاکسی نبوده یا یشنهادات پروژههای بیشتر از سوی کارفرماها و دریافت پول و اتفاق دیگه که یه روز پیش برام افتاد توی صف صرافی کسی که بعد از من اومده بود خودش اومد و میخواست بره کارشو انجام بده،وقتی منو دید اومدو گفت که نوبت شما رو که نگرفتم؟ منم گفتم بله نوبت من قبل ازشماست.
به نجواهای ذهنیم آگاهتر شدم خیلی کمالگرا هست و هی به من میگه آخه این چه پروژهایه این چه پولیه این چه وضعشه باید خیلی بهتر از این باشه
شاد باشید و ثروتمند
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین ودوستان بزرگوار
خدایا سپاس گزارم که من هم لایق دریافت آگاهی های دورهی احساس لیاقت شدم واین دورهی بی نظیر به خودم هدیه دادم
هر کجا من در زندگیم ضربه خوردم از احساس لیاقت بود ولی خداوند منو هدایت کرد به سمت این آگاهی ها
احساس خود ارزشمندی مهمترین کاری که من باید هر روز انجام بدم کار کردن روی احساس لیاقت
هر چه قدر من خودم را لایق نعمت وثروت بدانم جهان هم همان قدر جواب لیاقت داشتن نعمت وثروت می دهد
امسال من تصمیم گرفتم که باز هم روی احساس لیاقت کار کنم و خودم را لایق بهترین نعمت ها و ثروت ها بدانم بدون قید و شرط خودم را دوست داشته باشم خودم را لایق همراهی خداوند بدانم خداوندی که رزاق هست
خودم را سرزنش نکنم خودم را به خاطر اشتباه هاتی که کردم سرزنش نکنم واز اونا درس بگیریم
به این باور برسم که من همین جوری که هستم لایق بهترین ها هستم بهترین نعمت وثروت
نقاط قوت خودم را بدانم وهر روز آنها را برای خودم یاد آوری کنم واون توانایی ها را به یاد بیاورم اون هدایت های خداوند را به یاد بیاورم
منتظر نباشم که کسی برای من کادو بخرد خودم برای خودم کادو بخرم خودم را لایق بهترین ها بدانم وقتی این کارها را انجام بدم جهان هستی هم به فرکانس من پاسخ میده چراکه این من هستم که خالق زندگیم هستم با افکار و احساساتم
اگه خودم را لایق بهترین نعمت ها بدانم خداوند هم هدایتم می کند به سمت بهترین نعمت ها
استاد عزیزم واقعا بهترین دوره را تهیه کردید تبریک می گویم به این همه هوش و استعداد وتحسین میکنم این زندگی بی نظیر شما از اون اندام زیبا و رویایی که ساختید خدا را شکر که من هم لایق دریافت آگاهی های دوره قانون سلامتی هستم وبرای بدنم ارزش قائل هستم و بهترین مواد غذایی را وارد بدنم می کنم اونایی که با ژن های من سازگار هستند همان طور که برا بدنم ارزش قائل هستم برای ذهنم هم باید ارزش قائل باشم مواظب افکارم ورفتار و ورودی های خودم باشم و هر لحظه مواظب احساسات درونی خودم باشم چراکه من هستم که خالق زندگیم هستم با ارسال فرکانس هایم
خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها
تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم
ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادهای نه راه گمراهان
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
تمام اتفاقات زندگی ما به واسطه ی:
افکار باورها فرکانس ها و احساسات مان خلق می شوند
اگر درباره ی خود:
احساس ارزشمندی نداشته باشیم و خودمان را لایق خوشبختی ندانیم این:
اصل و اساس باورهای مخرب و نامناسب ماست که در تمام زمینه ها و جنبه های زندگی ما تاثیر منفی دارد
تمام مشکلات اساسی ما در هر زمینه و حوزه ای : به باور ارزشمندی باز می گردد
تفاوت اساسی بین عزت نفس و احساس ارزشمندی وجود دارد:
احساس ارزشمندی:
درونی تر و بی واسطه تر نسبت به موفقیت ها و پیشرفت های کسب شده و توانمندی هایی که داریم است
دلیل تمام موفقیت های ما: داشتن احساس ارزشمندی و لیاقت است
بررسی کنیم:
در کدام زمینه ها از احساس عدم ارزشمندی ضربه خورده ایم؟
اگر خود را درونا لایق ثروت روابط خوب نعمت های بی نهایت ندانیم:
نمی توانیم خواسته های خود را خلق کنیم
به دلایل مختلف:
از زمان کودکی توسط والدین همسالان جامعه اشتباهات بیماری ها شکست ها…. احساس ارزشمندی خود را از دست داده ایم
تا زمانی که نتوانیم احساس ارزشمندی درونی در خود ایجاد کنیم:
به موفقیت دست نمی یابیم
تا زمانی که خود را لایق نمی دانیم:
جهان ما را لایق نمی داند
احساس ارزشمندی :
بسیار درونی است و با ماسک زدن مغرور بودن پررو بودن ادا درآوردن ….کاملا متفاوت است
احساس ارزشمندی:
*در درون قلب و فرکانس های ماست
*فرکانس غالبی است که در هر لحظه به جهان هستی ارسال می کنیم
اگر بتوانیم احساس ارزشمندی را هر بار در وجود خود افزایش دهیم:
به همان اندازه به خودمان و جهان احساس بهتری داشته ظرف وجودی بزرگتری برای دریافت نعمت های بیشتر داریم و به فرصت ها و موقعیت های بهتری هدایت می شویم
اگر اتفاقات زندگی خود را بررسی کنیم هر کجا به موفقیت و پیشرفت دست یافته ایم:
در آن زمینه احساس لیاقت و ارزشمندی بیشتری داشته ایم
و هر کجا عملکرد ضعیف تری داشتیم:
در آن زمینه احساس عدم لیاقت و ارزشمندی داریم
اگر روند رشد و پیشرفت ما در هر حوزه ای متوقف شده یا کاهش یافته است:
احساس ارزشمندی و لیاقت خود را بررسی کنیم
اگر وارد جهان مادی شده ایم:
لایق خوشبختی و نعمت های بیشمار خداوند هستیم و احساس ارزشمندی ما:
ربطی به هیچ یک از عوامل بیرونی ندارد
افکار و باورهای مخرب ما: احساس لیاقت و ارزشمندی را از ما گرفته است
اگر بتوانیم احساس لیاقت و ارزشمندی درونی را در خود بیابیم:
اتفاقات روابط ایده ها به ما الهام و به سمتمان هدایت شده و تمام شرایط زندگی ما تغییر می کند
به اندازه ای که خود را لایق می دانیم:
به همان اندازه جهان ما را لایق می داند
خدایا شکرت
عاشقتونیم
بنام حضرت دوست که هرچه داریم ازوست
سلام به همه عزیزان
احساس عدم لیاقت
یه رپ بخونم
از چی بگم برات
انتظار داری چه چیزی ازین فرکانس دَراد
بجز حس بد،بی احترامی ، چک و لگد
خب آره رفیق،حرف توشه، بخاطر فرکانس غلط
تو هم مثل منی تو هم کم درد نداری
درد اصلیت اینه که احساس لیاقت نداری
من کسی نیستم با این زخما دردم بگیره
همونی ام که بی قید و شرط خودشو بغل میگیره
از چی بگمممم
خدا ازین باورهای محدود و بسته
که دست و پامو مثل زنجیر بسته
باورایی که میگن،لایقش نیستی،سر جات بشین
اولش سختی بکش و بعدش بیا نتیجه ببین
چه بلاهایی سرم آورده این حس:
(اینا البته بلا نیس
اهرم رنجه)
تحقیر،تهمت بی احترامی، تنهایی(از اونایی که کسی دوستت نداره)، تلاش زیاد بدون نتیجه،
محتاج تایید بودن، تلاش برای جلب احترام، نردبان رشد بقیه شدن، رفتن دنبال تحصیلات و پول و شهرت و … عوامل بیرونی برای بدست آوردن این حس
دوربودن از رفاهیات، و و و
خب اگه با جزییات بگم؛
اولش تو خونه برادرای کوچکترم بهم احترام نمیذارن یعنی دارن ولی حرف گوش نمیکنن
دومش نموندن پول تو حسابمه؛
یا اتفاقات دیگه مثل
دو هفته پیش که صرفا با یه تماس تلفونی بابت مشورم 100 دلار دریافت کردم
بعدش پروژه ای که گرفتم ذهنم میگفت الان دیگه باید زحمت بکشی و … تا اینکه 50 درصد پروژه لغو شد، اون 50 درصد اولشو البته بیعانه گرفته بودم ولی ادامش بخاطری لغو شد که ذهن من نمیپذیرفت که من لایقشم
اتفاق چنروز پیشو بگم
یه کارفرما تماس گرفته بود
آدم پولداریه
آقا رفتم سر قرار
یه ساعت دیر اومدن هرچند ازم پذیرایی کردن
بعدش زمینو دیدیم و مواردیکه نیاز بود
بعدش تو جلسه اینا یه صحبتی شروع شد با دوستانشون کلا منفی گرایی و کمبود و…منم متوجه نبودم توجه منو برد سمت باقالیا
ناهارو خوردیم بعدش رفتم ازونجا به سمت بازار پیاده روی کردم با خودم صحبت کردم آروم شدم
این دیر سر قرار حاضر شدن در حالیکه قبلش تعیین شده بود تایم و اشتراک در جلسه منفی شون نشانه عدم احساس لیاقتمه
البته که در کنارشون احساس خود کم بینی هم داشتم که اینم نشانست
روز بعد کلا کنسل کردم پروژه رو و ردش کردم گفتم کار نمیکنم، میخواستن سرم کلاه بزارن و متن قراردادو نخونده امضا کنم. بار اول که خوندمش گفتم این موارد بمن مربوط نمیشه
دوباره پرینت گرفتن ورقا رو تا زدن آخرشو آورد گفت امضا کن گفتم بزار از اول ببینمش دیدم اون مواردو پاک نکرده که موارد اضافی زیادی هم بود اینو که دیدم چند لحظه مکث کردم قلبم گفت کنسلش کن
کنسل کردم هرچقدرم اسرار کردن قبول نکردم.
یه کینه ای هم نسبت بهشون درونم بوجود اومده بود
زمانی متوجه شدم که خداوند بهم نشانه داد تو قرآن که ببخشم
(سوره نسا 148و149) که در مورد بخششه
میدونم عدم رشد در بحث مالی من اولش کمبوده بعدش لیاقت و گره زدن لیاقتم و ارزشم به عوامل بیرونی
من بخودم قول میدم و همینجا تعهد میدم تصاعدی بیارم بالا احساس لیاقتمو تصاعدی تصاعدی با درک درست تکامل و عدم کمالگرایی.
یه ترمز دیگه گاهی منو ناراحت میکنه و اون داشتن احساس بد بخاطر عدم احساس لیاقته یعنی نپذیرفتن این عیب در خودم و عجول بودن بخاطر تغییرش
(آگاه شدن نسبت به اینکه احساس لیاقت ندارم خودش تبدیل میشه گاهی به یه درد یعنی قبلا که آگاه نبودم بیخیالتر بودم و حالمو خوب نگه میداشتم)
میدونم ضعف دارم
در مورد ارتباط با افراد ثروتمند
درمورد باور و تصویر از خودم
درمورد جاهایی که سرم پایینه و خجالت میکشم
در مورد ترس از حرف مردم
در مورد دلسوزی
در مورد کمالگرایی
و و و
الهی شکرت که کمکم میکنی
الهی که شاد باشیم و سعادتمند ، ثروتمند و لیاقتمند.
بنام خدا
سلام
یه اتفاقی خیلی قشنگی در حین گوش دادن به این فایل و هدایت شدنم اتفاق افتاد ک دوست دارم در انجا اون رو بیان کنم
داشتم با دوستم در هدایت صحبت میکردم که اونا هم به اتفاقی قشنگی برخورد کرده بودن او با همسرش در مرود اینکه چور خداوند صدای مارو میشنود و مارو هدایت میکند ک اصلا ادم چطور هدایت میشود.موقع داشتن راه میرفتن کنار خیابان دوست من روی زمین میشینه و همسرش یه چیزی کنار جدول میبینه ک مل چوب بوده خیلی چشم ش خوب نمیدیده ولی به همسرش گفته که اون چیه کنارت؟ میگه که مار ه اون موقع هست ک داستان هدایت رو درک میکنه ک انسان چطور هدایت میشود ما فقط باید خداوند را صدا بزنیم و از او درخواست:
نعمت. ثروت سلامتی
هدایت شدن در جای های ک خیال میکنی راهی نیست
طلب کمک خواستن
و هرچیزی ک فکرش رو بکنی از خداوند بخواه ولی قبلاش از نظر من باید 1 حالت خوب باشه تا اتفاقات خوبی برات ببفته.
2 شکر گزاری کنی بابت چیز های ک خوشحالت میکنه حتی کوچو تر چیزا ها .
3 از زیبای ها لذت ببری و تحسین کنی افراد رو.
به نظر من اینا ها عواملی هستن ک میتونی فرکانس خوبی رو ارسال کنی.
برگردیم به موضوع خودمون من وقتی اون داستان رو فهمیدم اول اون رو تحسین کردم ک تونسته یه قدم بخدا نزدیک بشه و ب خودم گفتم من چطور هدایت شوم؟
همون لحظه یاد افتاد که کلید موتورم نیست داخل جیب هرچی گشتم نبود بعد رفتم بیرون دیدم که روی موتور خیلی شکرگزاری کردم بابت ش ک منم تونستم هدایت شوم و اینکه مهم تر فرکانس اینکه منم میخوام هدایت بم رو ارسال کردم.
همین الان دوباره یه موضوع در مورد یک مسله یی سرکار اتفاق افتاد در خواست این کار رو انجام داد و بعد از چند دقیقه موضوع برطرف شد چیزی که چندین ماه سر به از کار ها بوده. خدایا شکرت
در پناه خدا باشید.
به نام خدا
.
من در جمع که حرف می زدم هیچ کسی توجه نمی کرد
و این شده بود باعث ناراحتی و افسوس خوردن من چون
می گفتم من که در جمع صحبت کردم و مثل بعضی افراد. نبودم که هیچی نگفتند
و باز هم ربطش دادم به عدم لیاقت خودم
البته من خانواده ام هم این طور هستند
ولی من در جمع صحبت می کردم.
کلام من بسیار ارزشمند است
کلام من از سمت خداوند است
کلام من می تواند منشأ اثر باشه
این عبارات را دارم دایمی به خودم می گم و گوشزد می کنم
خدایا شکرت.
البته یه وقتایی هم دقت کردم حرف های الکی می زدم یا سوتی می دادم
ولی باز هم درستش کردم
و گفتم من می توانم حرف خوب بزنم . صحبت های ارزشمندتر بزنم
اول باید برای خودم باور پذیر شود که من ارزشمندم خودم ارزشمند هستم
و کلام من هم ارزشمند است
تمام اعضای بدن ما ارزشمند است
حتی هر کاری هم می کنم ارزشمند است
من کاری هم نکنم ارزشمند هستم
حتما نباید خودمو بکشم تا به دیگران ثابت کنم که من ارزشمندم
چون من بی قید و بی هیچ شرطی
ارزشمند هستم
خدایا شکرت.
.
حتی برای لایک دادن هم باید اول بخونم
درک کنم و بعد لایک کنم .
.
من تا کامنت ننویسم نمی تونم درون خودم بشناسم باید بنویسم تا خودموبهتر درک کنم
خدایا شکرت