معرفی دوره احساس لیاقت | قسمت 1 - صفحه 9
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/09/abasmanesh-14.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-09-27 03:55:002024-02-14 06:11:15معرفی دوره احساس لیاقت | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد عزیزم.
من با توجه به تضاد های زندگی ام، مهمترین عامل مشکلاتم را عزت نفس و احساس عدم لیاقت میدانم.
اما یک سوال برام پیش اومده، اونم اینکه من 3 ماهه دارم دوره ی عزت نفس رو کار میکنم و متعهد شدم که تا آخر امسال تمرکزی روی دوره عزت نفس کار کنم،
الان با توجه به اینکه دوره ی احساس لیاقت اومده روی سایت، اگر همزمان این دو دوره رو کار کنم، تداخلی ایجاد نمیشه ببینه تمرینات این دو دوره و یا تمرکزم برداشته نمیشه از روی دوره ی عزت نفس!؟
ممنونم میشم در این باره توضیح بدید، چون هیچ جای توضیحات، به این موضوع اشاره نشده
سلام بر برادر عزیز،
اولا سپاس از کامنت های عالی و پر بار شما ، استاد در یکی از فایلها ی دوره کشف قوانین این موضوع را مطرح کردند که بچه ها این سوال ( سوال شما ) را زیاد می پرسند ، و استاد فرمودند که دوره ها هیچ کدام منافاتی با هم ندارند و هم بر اساس یک اصل هستند فرمودند ” مگه اب و روغن هستند که قاطی بشن با نشن ” به حس و هدایت توجه کنید و هر زمان هر فایل از هر دوره را لازم دیدید گو ش کنید .
امیدوارم من هم در نزدیکرین زمان این دو دوره را بخرم
شاد و ثروتمند باشید
بنام خدای مهربان
وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلًا «70»
وهمانا فرزندان آدم را گرامى داشتیم و آنان را در خشکى و دریا (بر مرکبها) حمل کردیم و از چیزهاى پاکیزه روزىشان دادیم و آنان را بر بسیارى از آفریدههاى خود برترى کامل دادیم.
سلام و درود فراوان به استاد عزیزم و مریم بانوی نازنینم و همه دوستان خوبم در این کهف و مأمن الهی
الهی که لبتون خندان ودلتون پر از آرامش و نور الهی باشه و بینهایت نعمت و سلامتی و خیر و برکت در زندگیتون جاری باشه
بالاخره نوبت رسید به معرفی دوره احساس لیاقت از خدامیخوام که منشأخیر و برکت برای همگی ما باشه و بتونیم بنحو احسن ازش استفاده کنیم الهی آمین
یه تفاوتی هست بین عزت نفس و احساس خود ارزشمندی
عزت نفس رو بواسطه کارهایی که می کنیم کسب می کنیم اما احساس ارزشمندی خیلی درونی تر و بیواسطه است از ابتدای تولد بما داده شده
همینی که ما به این دنیا اومدیم یعنی اینکه بدون هیچ پیش شرطی لایق خوشبختی و تجربه زیباییها و تمام نعمتهای این دنیا بودیم
در قرآن و در همین آیه ای که ابتدای کامنتم نوشتم هم به این موضوع اشاره شده که کرامت و لیاقت و احساس ارزشمندی بطور ذاتی در نهاد همه انسانها از ابتدای خلقت قرار داده شده و هیچ قید و شرطی نداره مؤمن و کافر، موحد و مشرک، سیاه و سفید، باسواد و بیسواد و… همه ازش برخوردار هستن
ولی ما بدلایل مختلف احساس ارزشمندیمونو از دست دادیم… از کودکی، خانواده، مدرسه، همسالان و یا شکست و عدم موفقیت در بعضی موارد
این قانون جهانه که به اندازه ای که خودت خودتو لایق میدونی جهان تورو لایق میدونه
یادمه در سالیان دور یه بار به یه مهمونی رفتم که مناسبت مذهبی داشت فک کنم تولد یکی از امامها بود و یک خانم بعنوان سخنران صحبت کرد..و بعد از چند نفر از خانمها خواست که حمد و سوره رو قرائت کنن که اگه تلفظشون درست نباشه براشون تصحیح کنه اون خانوما خوندن و هرکدوم چندتا غلط تلفظی داشتن بعد بمن گفت که بخونم
من امتناع کردم گفتم من میدونم که تلفظم درسته گفت خیلی هم خوب بخون بقیه هم بشنون..ولی من نخوندم..
هنوز که هنوزه دلیل این رفتارمو بدرستی نفهمیدم اگه یک در صد شک داشتم می گفتم از احساس عدم لیاقته ولی واقعاً از تلفظ صحیحم اطمینان داشتم حتی می تونستم از تلفظ حمد و سوره خود اون خانم سخنران ایراد بگیرم چون به زبان عربی کاملاً مسلط بودم از بدو تولد تا یازده سالگی توی کشور عرب زبان(عراق) بزرگ شده بودم…امیدوارم که تو این سلسله فایلها ایرادمو پیدا کنم
قبلاً خیلی جاها بوده که بر خلاف میل خودم نتونستم به درخواست دیگران نه بگم مثل درخواست قرض دادن و یا انجام بعضی کارهای گروهی..و خدا رو شکر که دارم تمرین می کنم برای تغییر.. و چند بار جواب رد دادم به درخواستهای خلاف میلم
در زمینه همنشینی با افراد موفق و ارزشمند خدا رو شکر وضعم بهتر بوده بعنوان نمونه چند سال که قطر زندگی می کردیم با افراد گوناگونی روبرو شدم از ورزشکارهای موفق مثل علی دایی و کریم باقری گرفته(اسمهای خیلیاشون یادم رفته) تا نماینده و رئیس مجلس و کسانی مثل آقای قرائتی و رئیس جمهور…و تونستم کم و بیش در حضور جمعیت باهاشون صحبت کنم
خدا رو شکر یادم نمیاد که به دیگران باج داده باشم و یا رفتار نامناسب اونهارو تحمل کرده باشم بلکه برعکس مثلاً بعضی از افراد فامیل سیگاری هستن و من قاطعانه ازشون درخواست کردم که در فضای بسته پیش من سیگار نکشن اونها هم رعایت می کنن میرن بیرون سیگار می کشن
آسایش خودم رو هم که قبلاً الی ما شاء الله فدای افراد مهم زندگیم مثل همسر و فرزندانم کردم ولی خدا رو شکر در این زمینه ببرکت آموزشهای استاد زمین تا آسمون تغییر کردم
در کل تا حالا من همیشه فکر می کردم که احساس لیاقت خوبی دارم.. ولی باید خودمو دقیقتر کنکاش کنم و ایرادهامو پیدا کنم
از خدای مهربان میخوام که همه ما رو هدایت کنه به مسیر درست و هموار و راحت و زیبای پر از ثروت و نعمت و سلامتی و خیر و برکت
به نام خداوند هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته دوست داشتنی
سلام به همه دوستان ارزشمندم
خدایا ازت سپاسگزارم که دوره جدید احساس لیاقت داره آماده میشه و قراره بازم کلی رشد کنیم و پیشرفت کنیم در کنار هم
خدارو شکر میکنم که لیاقت بودن در جمع خانواده صمیمی عباس منش رو دارم
استاد جان با هدایت خدا حتما به زودی دوره رو میخرم چون به شدت بهش نیاز دارم
استاد تو دوره حل مسائل زندگی من ریشه هر مسئله ای که تو زندگیم داشتم رو بررسی کردم برمیگشت به احساس عدم لیاقت و نداشتن عزت نفس
استاد جان دقیقا میتونم بگم تمام سوالاتی که تو کپشن پرسیدین برای من بود
مثال هایی که از نداشتن احساس لیاقت و نداشتن عزت نفس ضربه خوردم
میتونم بگم تمام موارد شامل حال من بود بدون استثنا
ولی خوشحالم استاد که با آموزشهای شما خیلی تغییر کردم خیلی زیاد
یه مثالش هم همین چند روز پیش برام اتفاق افتاد که شما هم تو فایل بهش اشاره کردین
استاد من آدمی بودم که اصلا توانایی ارتباط با آدم ها رو نداشتم مخصوصا اگه اون آدم ها از خودم بالاتر بودن یا انسانهای ثروتمند و موفقی بودن
همیشه خودم رو در برابر اونها یه آدم ضعیف و حقیر میدیدم
مثلا حدود 5 سال پیش که اون موقع هنوز با آموزشهای شما آشنا نشده بودم
ما یه مشتری داشتیم که از قشر بسیار بسیار ثروتمند و موفق جامعه بودن
ما قرار بود کارهای مراسم عروسیشون رو انجام بدیم
خونه شون تو ولنجک تهران بود
به قدری خونشون بزرگ و زیبا بود که برای عکاسی و تصویربرداری نیازی به لوکیشن نبود
همه مهمونا یا دکتر بودن یا استاد دانشگاه بودن یا پرفسور بودن و خیلی هاشون هم از امریکا و اروپا اومده بودن
استاد وقتی من تو جمع اونا قرار گرفتم احساس خفگی میکردم
دوست داشتم همه چیز زودتر تموم بشه من برگردم خونه
نمیدونم کسی اینطوری هست یا نه ولی من به شدت در برابر اونا احساس ضعف میکردم و اعتماد به نفسم رو از دست داده بودم
احساس میکردم همشون دارن برام کلاس میزارن یا یه جوری به من نگاه میکنن
احساس میکردم من و مثل کارگرشون میدونن
در صورتی که اونا اصلا اینطوری نبودن بلکه ایراد از من بود که نمیتونستم باهاشون ارتباط برقرار کنم
من اینطوری فکر میکردم وگرنه اونا بسیار انسانهای محترم و با شخصیت و متواضعی بودن
و حتی فکر میکردم بابا اینا که اصلا کار من و نمیپسندن اصلا از کار من خوششون نمیاد
اصلا استاد انقدر من احساس عدم لیاقت داشتم که برام سوال بود چرا اینا از بالا شهر تهران با این همه ثروت اومدن پیش ما ؟
چون ما کرج هستیم
میگفتم چرا نرفتن همون تهران ؟ چرا نرفتن جاهای خفن؟
همین احساس عدم لیاقت من باعث شده بود دیگه از این نوع قشر مشتری نیاد پیش ما
این جریان گذشت تا چند روز پیش یه مشتری داشتیم که از طرف همین مشتری مون معرفی شده بودن
از اقوام هم بودن
دقیقا من تو همون شرایط قبلی قرار گرفتم
یعنی رفتیم تو جمع افرادی که بسیار ثروتمند و موفق بودن و خیلی از مهمونا هم امریکا و اروپا زندگی میکردن
داماد از نیویورک اومده بود و عروس از کانادا
فقط میخواستن اینجا یه مراسم بگیرن و دیروز برگشتن امریکا
این سری شاید همه چیز حتی یه ورژن بالاتر از سری قبل هم بود یعنی افراد موفق تر و ثروت تر
ولی من این دفعه خیلی تغییر کرده بودم استاد خیلی
این دفعه به قدری با اعتماد به نفس بودم به قدری احساس لیاقت داشتم که تونستم با همه مهمونا یه ارتباط دوستانه و صمیمی برقرار کنم
ازشون بهترین عکس ها رو گرفتم
اونجا کلی دوست پیدا کردم
چقدر از مهمونا شماره ام رو گرفتن
چقدر مهمونا تحسینم کردن چقدر سپاسگزاری کردن چقدر تشکر کردن و احساس رضایت داشتن
همون آدم هایی که من 5 سال پیش باهاشون برخورد کردم و فکر میکردم اونا دارن برای من کلاس میزارن دارن خودشون رو میگیرن همونا بغلم میکردن تحسینم میکردن که ازشون عکسای خوشگل گرفتم
استاد چقدر توانایی های من و تحسین کردن
چقدر بهم ابراز عشق و علاقه و محبت داشتن
چقدر من و همسرم و تحسین کردن که از 5 سال پیش تا الان هم جوون تر شدین هم شاداب تر شدین و هم کارتون قوی تر شده
چقدر ازمون پذیرایی گرم کردن
چقدر با عروس و داماد و خانواده شون دوستای خوبی برای هم شدیم و بهمون گفتن هر زمانی اومدین امریکا دوست داریم ببینیمتون
که من اینو یه نشانه دیدم برای مهاجرت
یادم افتاد من 5 سال پیش به خاطر نداشتن عزت نفس و احساس لیاقت چقدر درگیر این بودم که اونجا چه لباسی بپوشم ؟ چه آرایشی داشته باشم تا من زیبا به نظر برسم
چقر درگیر این بودم آرایشم بهم نریزه
ولی اینبار ساده ی ساده بودم بدون هیچ آرایشی
تیپ من ساده ی ساده بود با همون لباسی که خودم راحت بودم
این دفعه خود خود خودم بودم
و هیچ چیز زیبا تر از این نیست که خودت باشی
اون روز یکی از بهترین روزهای زندگی من بود چون من دیدم که چقدر تغییر کردم
شرایط حتی بالاتر از 5 سال پیش بود
آدم ها حتی موفق تر و ثروتمند تر از 5 سال پیش بودن
ولی من اون آدم قبلی نبودم و از تغییرم خوشحال بودم
نمیتونم بگم اون روز چقدر احساس فوق العاده ای داشتم
از اینکه من با این آدم ها هماهنگ شدم و وارد مدار ثروت شدم خوشحال بودم
چون احساسم عالی بود فهمیدم که من با این آدم ها هم فرکانس شدم ولی دفعه قبل چون اونجا جای من نبود چون اون فرکانس فرکانس من نبود احساس خفگی بهم دست داده بود
احساس بی ارزشی میکردم
احساس عدم لیاقت داشتم
اون روز یکی از بهترین روزهای کاریم بود با اینکه از 6 صبح بیدار بودم و تا برسیم خونه ساعت 2 شب بود ولی سرحال و پرانرژی بودم
اتفاقا کارشون هم خیلی خیلی عالی شد یکی از بهترین کارهایی که به دلمون خیلی نشسست
و همه راضی بودن
استاد انشالا در زمان مناسب با هدایت خدا دوره رو میخرم تا بیشتر رشد کنم
ازتون سپاسگزارم برای آموزهای بنظیرتون و خدارو شکر میکنم که اون روز من و تو اون جمع قرار داد تا بفهمم که از کجا به کجا رسیدم و چقدر آموزشهای شما برام تاثیر گزار بود
عاشقتونم استاد خوبم
سلام بهت مونای عزیزم
خیلی خیلی کامنتت به دلم نشست و نتونستم برات ننویسم
این که تو این مدت انقدررر پیشرفت کردی و انقدر شخصیتت تغییر کرده واقعا من رو خوشحال میکنه
بهم میگه به میزانی که داریم رو خودمون کار میکنیم ، نتیجه میگیریم و این یه نشونه بود واسه من که بیشتر جدی بگیرم ، بیشتر رو خودم کار کنم ، بیشتر قربانی کنم برای چیزایی که میخوام
ازت ممنونم دوست عزیزم
وَ مَا اَرسَلنَکَ اِلّاَ کَافَّهً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَلَکِنّش اَکثَرَ النَّاسِ لا یَعمَلون.
و ما تورا جز برای همه ی مردم نفرستادیم تا (آن ها را به پاداش های الهی)بشارت دهی و (از عذاب او)بترسانی،ولی بیشتر مردم نمیدانند.
سوره:سباً
آیه:28
سلام بر استاد عزیزم و همه ی دوستان بار ارزشم.
انقدر هیجان زده و ذوق زده هستم که نمیدونم از کجا شروع کنم به نوشتن.
دست ب دامن کلام الله شدم و چ زیبا این آیه اومد.
با دیدن این آیه بیشتر باور کردم که،بودن در این سایت و هنرجویه استاد عباس منش عزیز بودن،واقعا لیاقت میخواد.
چون واقعا خداوند کلام استاد و برای همه ی مردم نفرستاده دقیقا کسانی تو این مسیر هستند ک هدایت شدن به راه راست،راه کسانی ک خداوند بهشون نعمت داده.
گفتم هنرجو،چرا؟چون استاد عباس منش عزیز،هنر خوب زندگی کردن و ب من یاد داد.چون بهم یاد داد ک چطور خودمو ارزشمند بدونم.
چطور هر چیزی نشنوم،هر چیزی نبینم،هر ورودی ای رو به ذهنم ندم.
استاد ب من یاد داد،ک چطور برای وقتم ارزش قائل باشم.
من ب این میگم هنر خوب زندگی کردن.
هنر شایسته و زیبا زیستن.
بله،من هنرجوی خوش شانس و هدایت شده ی استاد هستم با افتخار.
سال پیش،دقیقا همین موقع،من آرزو داشتم یکی از محصولات استادو داشته باشم.و خیلی دلم میخاست از 12 قدم شروع کنم.
ولی خب حساب بانکیه نازیبایی داشتم:)))
همیشه دلم میخاست وقتی،محصولی داغ و تازه از تنور در اومده میاد رو سایت،منم جزو اون دسته از دوستانی باشم که همون موقع،تازه تازه خرید میکنه.
ولی دقیقا 12 ماه پیش من ی فاصله ی فرکانسیه زیادی داشتم تا ب این خاسته ام برسم.
ولی….
ولی امسال،
دقیقا بعد 12 ماه
من علاوه بر اینکه 12 قدم و کامل خریدم و با جون و دل این دوره رو گذروندم،بلکه تونستم دوره ی “احساس لیاقت” و داغه و داغ و تازه از تنور در اومده رو هم بگیرم.
و در موقعیتی هستم ک اولا خداوند، 10 برابر هزینه ی دوره 12 قدم و بهم برگردوند و الان هم 10 برابر هزینه ی این محصول جدید و در حسابم خداوند واریز کرده.
خدایا سپاس گزارم.خدایا شکرت،خدایا شکرت ک اجابت کردی این درخاسته بنده ی لیاقت مندتو.
من ب دلیل ی توفیق اجباری 4 ماه گذشته رو در منزل بسر بردم.
بدون اینکه ذره ای حالم و احساسم بد باشه.
از خداوند سپاس گزارم ک این موقعیت و برام فراهم کرد تا لیزری روی دوره ی 12 قدم کار کنم و همزمان با دیدن سریال های سفر و زندگی در بهشت،باورهامو قوی تر کنم.
(ب نظر من محصولات و فایل های دانلودی و سریال های سایت،مثل ی چرخ دنده عمل میکنن.باید با هم
روی همه ی اینا کار بشه.مکمل هم هستن و بدون هر کدوم از اونا،انگار اصل مطلب ادا نمیشه)
صبح ک بیدار شدم،طبق معلوم چشامو باز کرده،نکرده سایتو باز کردم.اخه امروز منتظر قسمت بعدی سفر بودم.
دیدم فایل جدیدی نیومده.
بعد از نوشتن ستاره ی قطبی،ب کارای روزانه ی خودم پرداختم.
و از خدا تو ستاره ی قطبی خاستم ک امروز خبری بهم بده ک تو قلبم غوغا بپا بشه،جوری ک از ذوق جیغ بزنم،جوری ک هیجانی بشم و بلند داد بزنم و بگمwoooooow.
خاستم ک جواب سوالاتمو امروز ی جوری بهم بده.منو هدایت کنه.
اخه طبق آموزش های قدم 11 یاد گرفتم ک از خودم سوال های خوب بپرسم و در زمانش هدایت میشم ب جواب سوالم.
از اونجایی ک تو این چند ماه اخیر،هر الهامی بهم شده و بهش عمل کردم،نتیجه اش خوب بوده(اخه برای هر کاری از خداوند هدایت میخام،حتی کوچکترین و ب ظاهر ساده ترین کارها)
الهام خانم بم گفت برو یسر دیگه ب سایت بزن.
بعد بش گفتم اخه هیچ وقت استاد این ساعت فایلی رو سایت نذاشتن حداقل این مدتی ک من عضو هستم،اتفاق نیفتاده.
ولی بش اعتماد کردم و اومدم و دیدم…..بعله…..محصول جدید….آموزش جدید…و دقیقا زمانی که من کاملا آمادگی لازم و برای خرید این محصول داشتم.
تا ذهن چموش اومد حرفی بزنه و منو منصرف کنه،خرید کردم و کلیک و دانلود….
و به به…به به…تو همین جلسه ی اول استاد منو زیر و رو کردن.
این و هم بگم ک من خودمو مثلا آدم با لیاقتی میدونستم و ذهنم هی میگفت تو ک 12 قدم و داری،کلی از لحاظ شخصیتی و عزت و نفس پیشرفت داشتی.
حالا این محصول میخای بخری ک چی بشه.
دقیقا مثل تو فیلما ک ی فرشته و ی شیطون رو شونه ی اون فرد میشینن و باش حرف میزنن برا منم همچین اتفاقی افتاد.
این طرف مغزم میگفت بخر،این همون هدایتی هس ک صبح تو ستاره ی قطبی نوشتی.بخر ،جواب سوالاتی ک شبا از خودت میپرسی و میخوابی تو همین دوره اس،بخر.
اون طرف مغزم میگفت،نخر…برا چیته؟تو ک 12 قدم و داری.برو فعلا رو اونا کار کن.
این پول و بذار برا خرید فلان و فلان و فلان.
این بحث فقط 5 دقه بیشتر طول نکشیداااا…
خلاصه با دیدن جلسه اول،منی ک خیلی فکر میکردم و ادعا داشتم ک ادمی هستم ک خودمو لایق میدونم…دیدم نههههه….اصلا از این خبرا نیس.
تو همین جلسه ی اول من قلبم تاپ تاپ میزد با هر مثالی ک استاد میاوردن،اشکم جاری میشد با هر جمله ای ک میگفتن.
اشک نه از سر غم،از سر شوق،از سر یاد گرفتن،از سر هدایت شدن،از اینکه من قراره جواب سوال هایی رو ک تو قدم 11 پرسیدم،قراره تو این دوره بهم جواب داده میشه.
اشک بخاطر این همزمانی و تکرار عبارت های تاکیدی قدم 9.
اشک بخاطر باز شدن قلبم و اینکه خدا پاداش جهاد اکبر منو تو این 4 ماه گذشته داد.
اگر این جلسه ی اول بود ک خدا میدونه جلسات بعدی قراره ی شهدها بنوشم از این هدایت الهی.
این دوره رو باید مزه مزه کرد.
باید چشید باید لذت برد و ب تکامل رسید.
قربون خدایه هدایتگر و رفیق و پایه ام برم.
خدایا شکرت ک هر لحظه در حال اجابت کردن خاسته های منی.ب قول استاد نمیخام دستهات بیان کارامو انجام بدن،میخام خودت رسما مدیریت امور زندگیم و بدست بگیری.
من ب هر خیری ک از تو ب من برسه،فقیرم.
خدایا بتو و عدالت تو ایمان دارم.
میدانم انچه متعلق ب من است نمیتواند از من گرفته شود پس آرام و اسوده هستم.
من برای کامنت گذاشتن همیشه ی ترمزی داشتم.اخه خودمو با دوستانی مقایسه میکردم ک کامنت های جذاب و خوندنی مینویسن.
میگفتم من چیزی برای گفتن ندارم.چجوری هس ک دوستان انقدر قشنگ مینویسن.
ولی برای اولین تمرین در دوره ی احساس لیاقت،خاستم ک این مقایسه رو بذارم کنار و خیلی دلی کامنت بذارم البته قبلش از خداوند کمک خاستم ک کلام بشه و بر قلمم جاری بشه.
خدایا شکرت ک محصولات استاد عزیزم و بهم هدیه دادی.
خدایا استاد عزیزم و در پناه خدا نگه دارش باش.
این سایتو روز ب روز برکت و گسترش بده.
خدایا دوستان هم نشینم در این بزم مسیحایی ام رو ،سالم،ثروتمند و سلامت و سعادتمند بدار.
آمین.
به نام خدای مهربون
سلام به استاد عزیزم، مریم بانو، و همه دوستای عزیزم که همراه همدیگه هستیم توی این مسیر زیبا.
استاد مدتیه که فعالیت نمیکنم و خیلی از لحاظ روحی روانی و جسمی به مشکل خوردم و به شدت تو خودم شدم، انگار فکر میکنم که هیچی هیچ فایده ای نداره برای من و قرار نیست هیچوقت حالم خوب بشه و رنگ آرامش و خوشبختی و سلامتی رو ببینم به خودم، چون هر کاری میکنم هر تلاش و تقلایی میکنم هر دوره ای رو کار میکنم هر فایلی میبینم و گوش میکنم ازبس همون روند همیشگی و سابق واسم تکرار و تکرار شده و میشه، کلا از زندگی ناامید شدم، زده شدم و همش وقت و بی وقت و تو خلوت خودم به خدا میگم اگر هستی و منو هدایت میکنی پس دلیل این اتفاقات و تجربه این زندگی زجر آور و پر از تضاد چیه؟؟!!! چرا انگار هرچی بیشتر رو خودم کار میکنم و جلو میرم کمتر نتیجه میگیرم و اصلا برعکس کار میکنه انگار قوانین و این مسیر برای من! جریان چیه آخه من نمیفهمم واقعا چرا اینطوریه!!! (sad emoji)
بخدا الان خیلییییییی وقته من کلا رگم از زندگی زده شده و بارها مثل یه فضای مه آلود مثل یک کابوس به خودم و شرایطم نگاه میکنم و توی اوج ناامیدی فقط گاهی یه تلنگر یه روزنه یه شوک ریز بخاطر فایلای شما به خودم میزنم و در دلم زنده میشه که فقط تصمیم و کار احمقانه ای ازم سر نزنه! و دست از پا خطا نکنم! در این حد استاد.. : (
لب مرزم بخدا، واقعا لب مرزم و دیگه حساب همه چیز از دستم در رفته و نمیدونم چمه و نمیدونم دیگه باید چیکار کنم.. همش نتایج بد و منفی تو زندگیم بیشتر میشه هر کاری میکنم، بارها به خودم میخندم و نهیب میزنم که اینهمه دوره و فایل رایگان و مطلب گرفتی و خوندی و تمرین کردی، پس چرا زندگیت اینه!!!؟
در مورد سوال بخوام بگم،
استاد به شدت مدت هاست پس از طی کردن یک دوره طولانی چندین ساله بعد از یک رابطه عاشقانه فوق العاده زیبا و پر از عشق واقعی! و خراب کردنش اونم بخاطر خودم و همون احساس لیاقت نداشتن میتونم بگم، با وجود اینکه من و اون طرف مقابلم بینهایت احساس زیبا و عاشقانه ای نسبت به هم داشتیم و واقعا خوشحال و راضی بودیم هر دو و تمام اون فاکتورها و چیزایی که مد نظر همدیگه داشتیم تو وجودمون و ذهنمون، هر دو داشتیم و زندگی عالی ای رو سپری میکردیم و ازدواج هم نکرده بودیم و مثل رابطه شما و مریم بانو بود میتونم بگم رابطمون، اما اینم خوب میدونم که به شدت به همدیگه احساس وابستگی داشتیم اینو قبول دارم که به عنوان نقطه ضعف میتونم ازش یاد کنم، اما واقعا بینهایت عشق الهی تو وجودمون بود و بعد از تصمیم اشتباه خودم و اونم فقط و فقط بخاطر اینکه به سرم زد باید مهاجرت کنم و با برنامه های شما همراه بودم و خودمو بسته بودم به دوره ها و فایلا و صحبتهای شما، اون تصمیمات رو گرفتم و سر صحبتم اصلا با شما نیست و گله هم ندارم اما بخاطر این مشکلاتی که واسم بوجود اومده سالهاست و من له شدم و خرد شدم و شکستم تو خودم و همه چیز زندگیم به مشکل اساسی خورده، از روی ناچاری و جواب ناکامی ها و جواب ندادن قوانین برای من مجبورم بیام بگم این چیزارو و وضعیتم رو بلکه چاره ای پیدا بشه بلکه رها بشم و بتونم خودمو پیدا کنم و جم و جور کنم و بلند شم دوباره..
الان من چندین ساله به مشکلات مختلف خوردم و یکیش هم بخاطر نداشتن هیچ رابطه ای و لذت نبردن از هیچ رابطه ای و حتی سرزنش کردن شدید خودم بخاطر اشتباهاتم و بخاطر اینکه میل جنسی خودمو حتی سرزنش کردم بخاطر شرایط زندگی و عقاید و وضعیت زندگیمون تو ایران، گرفتار بلا و مصیبت های مختلف شدم که احساس میکنم هیچوقت تمومی نداره و تو یه سیکل معیوب گیر افتادم و هرچی دست و پا میزنم هیچ فایده ای نداره، حتی از خدا خواسته بودم چند وقت پیش ها که اصلا این میل رو از من بگیر اصلا! چه فایده داره اصلا!!؟ من که هیچوقت نه آدمی بودم که بتونم با جنس مخالف رابطه برقرار کنم و یه رابطه عاشقانه و لذت بخش رو تجربه کنم ببینم اصلا چطوریه و چی هست!!! و همیشه هم تک پر بودم یعنی حتی مثلا شما تو دوره عشق و مودت حرف از برقراری رابطه با کیس های مختلف و زیاد میزدید که آدم بره ارتباط برقرار کنه و مثلا ولی عمیق نباشه و تا رابطه مورد نظر و واقعی رو پیدا کنه و به پستش بخوره به قول معروف اونوقت عاشقانه و زیبا بشه اون رابطه مورد نظر،(و این آگاهی ها و بعضی دوره ها رو مثل عشق و مودت رو هنوز اونموقع من نداشتم و نمیدونستم همون سالها که با ایشون تو رابطه بودم و جالب اینجاست که ایشون بیشتر از من دوره خریده بود از سایت و مخصوصا یادمه با دوره عشق و مودت کلی آتیش گرفته بود و چقدر مقاومت داشت و کلا نظرش عوض شده بود راجع به شما و خدا میدونه کلی دری وری هم به شما و این صحبتا کرد و چقدر منو اذیت کرد و واقعا دلم شکست از رفتارش بهشم گفتم واقعا واست متاسفم که همچین برداشتایی کردی از استاد و اصلا تو فاز دیگه ای هستی تو و من خوشحالم که ازش نگرفتم دوره هایی که خریده بود رو چون میخواست به منم بده اونارو، و جالبه بدونید این من بودم که دوست داشتم ایشون رو با شما و کلا این مسیر و فایلها آشنا کنم و کمکم تو مدار من اومد و براش جالب شد و بعد من بهش معرفی کردم سایت و شما رو استاد، و من متعهد و مصمم موندم تا پای جون پای شما و سایت و ایشون از تو مدار ما نموند و مجبور شدم بخاطر یه تصمیماتی بیخیالش بشم و راهمو ازش جدا کردم ولی واقعا عاشق هم بودیم بسیار رابطه زیبا و شیرینی داشتیم باهم) میخوام بگم من اینطور خودمو توصیف کنم که نه هیچوقت همچین آدمی بودم که روابط زیادی رو امتحان و تجربه کنم(یعنی اصلا تیریپ شخصیتیم اینطوری نبودم و نیستم)، و نه اینطور بودم که حتی با اون عشق تک رو پیدا کردن بخوام ازدواج کنم و یا روم باشه و دلشو داشته باشم که باهم رابطه جنسی برقرار کنیم، ازبس که ذهنم پر از عقاید و مزخرفات جامعه و دین و مذهب و قوانین و شرایط زندگی تو ایران بوده و هست!!! و این در صورتیه که به شدت آدم پر میلی هستم و خودمو خوب میشناسم که بسیار خون گرم و گرم مزاج و پر از شور و شوق و عشق به زندگی و رابطه زیبا و عاشقانه ای رو تجربه کردن بودم و هستم، اما دقیقا همون باورها و اعتقادات مشکل دار و نا زیبا کارو خراب کرده بوده همیشه برام استاد، یعنی شما حسابشو بکن یه آدم بینهایت آرام و شخصیت دوست داشتنی و مورد احترام و از همه لحاظ لایق و مفید و با محبت و با معرفت و صادق خودمو دونستم همیشه از بچگی و مقید و جدی! و همیشه دوست داشتم تک پر باشم و با جنس مخالف ارتباط زیاد برقرار نکنم و یدونه عشق فقط تو زندگیم داشته باشم یعنی حتی روابط سطحی و صرفا جهت دوستی هم من هیچوقت دوست نداشتم برقرار کنم اینقدر تفکرات و عقایدم در مورد جنس مخالف و شریک عاطفی همیشه بسته و حالا طبق اون تفکرات و فضای حاکم جامعه بوده برام و شخصیتم هم اینجور شکل گرفته متاسفانه بخاطر جامعه و قوانین مملکتمون، اما شما حسابشو بکن که همون تک پر بودنه هم به قول معروف، دوست نداشته باشم به ازدواج ختم بشه! یعنی دیگه چی بگم! چی بگم واقعا!!! میگم مثل همون رابطه شما یا کلا کشورهای امریکایی و اروپایی و کلا غیر از ایران! تا به قول شما آدم خوب بفهمه خودش که چی میخواد و کی برای ازدواج مثلا آماده هست، ولی من میگم اصلا تو نخ ازدواج و این چیزا نبودم هیچوقت و هیچ رابطه ای رو هم تجربه نکردم که اون نیازها و کنجکاوی ها به قول شما مرتفع بشه، و از این بابت هم ضربه های زیادی خوردم و به خودم وارد کردم، یعنی کارم به جایی رسید که اینقدر دچار خودتخریبی و خود سرزنشی شدم و بخاطر نگاه جامعه به سن و سال و هم دید مذهبی و کنایه آمیز جامعه و مسائل دیگه زندگی از جمله وضعیت بد اقتصادیم و بیشتر اوقات پیدا نکردن راه حل و مشغول کار نبودن حتی، دچار افسردگی و ناامیدی و از دست دادن اعتماد به نفس و خودارزشیم شدم خیلی ساله و هرکاری هم کردم حالم خوب نمیشه و احساس دست و پا زدن دارم و گرفتار شدن تو مسائل زندگیم که قابل حل نیستن انگار برام. از خدا خواسته بودم ازم بگیره حتی میل جنسی رو که من نخوام دچار خطا و اشتباه بشم و یا به خودم لطمه بیشتر وارد کنم و هی خودمو عذاب بدم با احساس گناه و و و خیلی چیزای دیگه..
جالب اینه که چقدر جهان و خدا واسه تاثیر منفی گرفتن و عملی کردن همچین درخواستایی انگار سریعتر و بصورت آنی عمل کرده واسم! : ) خنده داره واقعا این حرفا میدونم، باورتون نمیشه این درخواستو من مدتی پیش کرده بودم بخاطر حال روحی بدی که داشتم و عذاب وجدان و احساس گناه و مخصوصا بخاطر اینکه خیلی اذیت شده بودم و دلم شکسته بود و خودمو همش سرزنش میکردم سر از دست دادن هم اون رابطه عاشقانه با طرفم که 10 سال به طول انجامیده بود و هیچ کاریم نکرده بودم در صورتی که به شدت میل داشتم و دارم واقعا عشق آتشین تو وجودم دارم و داشتم، ولی ازبس هیچ کاری نکرده بودم و سرکوب کردم میل و خواسته و نیازم رو، بالاخره به مشکل خوردم و طبق درخواستم خودم از خداوند که بهش گفتم اصلا بگیرش ازم چه فایده داره من که فقط دارم به خودم ضربه میزنم و هیچی نصیبم نمیشه و هیچ کاری نمیکنم هیچوقت و فقط با خود ارضایی به خودم لطمه میزنم و احساس گناه و این صحبتا رو دارم همش با خودم، پس بگیرش ازم خلاص شم! و انگار اونم منتظر بود تا من این درخواستو ازش کنم و سریع جواب داد و خب واقعا الان از اون موقع مدتهاست میگذره و من به شدت تو خودم شدم و سلامتیم از خیلی لحاظ ها و مخصوصا خود همون جنسی به مشکل خورده و ازم گرفته شده بعضی چیزا و من خیلی افسرده شدم و اعتماد به نفسم خیلی نابود شده واقعا. یعنی اصلا احساس میکنم هیچوقت قرار نیست دیگه حتی یه رابطه سراسر عشق و لذت و خوشبختی رو تجربه کنم چون اصلا با هیچ کس ارتباط برقرار نمیکنم و خودم به شدت احساس میکنم اینو استاد که بعد از این همه مدت خودمو حسابی ورانداز کردم و درد خودمو میدونم و درونم کاوش کردم، که یه رابطه یه عشق یه مهر و محبت واقعی از طرف یک انسان از طرف یک واقعا شریک عاطفی که بشه بهش گفت رابطه عاشقانه مثل همون چیزی که تجربه کرده بودم سالها پیش و حتی بهترش رو، میتونه به من کمک شایانی بکنه و من تغییرات بنیادین داشته باشم و خودمو بیشتر پیدا کنم و متحول بشم حتی بخاطر اون عشق هم که شده یعنی خودمو مجاب کنم که بلند شم و حرکت کنم و جهاد اکبر راه بندازم به قول شما درونم بخاطر اون طرف هم که شده! اینقدر دچار بی ارزشی و سرزنش کردن خودم و نابود شدن امید درونم شدم که با وجود اینکه تمام حرفای شما رو میدونم در این حالت که آدم باید عزت نفس داشته باشه و خودش خودشو دوست داشته باشه و به هیچ عامل بیرونی وابسته نباشه و.. استاد برای من واقعا نیازه چون نتایج و بررسی های درون خودم رو الان خییییلی وقته که دارم میبینم و کنکاش میکنم خودمو و خوبه خوب میفهمم چمه و درونم چه خبره، و واقعا نیاز دارم که همچین تغییری تو زندگیم رقم بخوره مخصوصا میگم به واسطه یک عشق یک جنس مخالف یک انسانی که همه جوره به هم عشق و محبت بدیم و انگیزه ای داشته باشم برای بلند شدن و حرکت کردن میدونین. چون الان سالهاست از اون موقع به بعد دیگه اون آدم سابق نشدم و دیگه رنگ خوشی و لذت و آرامش رو به چشم ندیدم بخدا و فقط پسرفت داشتم و همه چیزمو دارم از دست میدم، سلامتیم که مدتهاست خیلی تحت تاثیر قرار گرفته و مرتبا به مشکلات جسمی و روحی و جنسی مختلف خوردم، به طوری که دارم از دستشون میدم واقعا و از بین میرم واقعا اگه تغییری صورت نگیره..
یه حسی بهم میگه این دوره “احساس لیاقت” که امروز دیدم رو سایت گذاشتین معرفیش رو و شرایطمم میشه بگم جوره برای خریدنش هرچند به شدت در مضیقه هستم و وضعیت مالی و رفاهی خیلی سختی رو دارم تجربه میکنم، شاید روزنه امید رو در دلم زنده کنه و جوابی باشه بر تمام ناکامی هام و نتایج ملموس و پایدار نگرفتن هام..
چون پیش تر هم گفتم کارم به جایی رسیده انگار حس میکنم قانون واسه من برعکس جواب میده و من نتایج منفی هی میگیرم انگار از قوانین و صحبتای شما.
استاد سعی کردم حداقل بخشی از حرفای دلم تو این چند وقت اخیر رو که نزدم یا حتی توی فایلای مختلف شما چه دوره ها و چه رایگان یا برداشت های شخصی خودم رو یه جورایی بگم هرچند خیلی بیشتر از این چیزاس که گفتم اما میخوام اینم بگم که من حتی بارها و بارها شده از اون دکمه “مرا به سوی نشانه ام هدایت کن یا “نشانه امروز من” ” زدم برای تصمیمات مختلف برای تردید های مختلف برای واقعا برای هدایت شدن از عمق وجودم، ولی رد پای خاصی ندیدم و نشانه ای دریافت نکردم و واقعا دنبال اون چیزی که خواستم باشم و خدا جوابمو بده و نشونه بهم بده از توی سایت شما، اصلا گنگ بوده و یا ربطی به درخواست هدایتی که من خواستم نشدم واقعا، خودِ این مساله هم بارها تو ذوقم زده و پیش خودم گفتم اصلا انگار قرار نیست من هیچوقت نتیجه بگیرم و هدایت بشم به مسیر درست، به زمان و مکان درست، به هدایت درست!
خیلی ناامید شدم استاد از همه چیز، بخدا لب مرزم واقعا استاد..
این دوره کمکم میکنه؟ : (
بخدا عین وحی منزل شما بگو برو بپر تو چاه الان، من با کله میرم میپرم بدون ذره ای تردید! پاک تو همه چیز موندم چرا من نتیجه نمیگیرم آخه، بخدا اینقدر دوست داشتم میتونستم دوره کشف قوانین رو بخرم و ببینم نکته ای حرفی کلیدی چیزی هست و مونده که کشف نشده درونم و سد باورام، مانع جریان هدایتم که عین لایه های سخت گل و خاشاک جلوی جریان آب جوی و انشعاب اصلی رو گرفته و مسدود کرده رو پیدا کنم و هرچی این سالها باور ساختم و رو خودم کار کردم رو سیل آسا وارد جریان زندگیم کنه و نتایج پشت نتایج بیاد بیرون و کیف کنم بگم لعنتی آخر پیدات کردم!!!!!!! خیلی دنبالشم استاد خیلی چون قشنگ برام مشخصه که یه چیزی هست که خیلی هم دم دسته و نزدیکم بشه و وقتی پیداش کنم و باورم بشکنه دربارش یه جریان عظیم خوشبختی و ثروت و سلامتی و همه چیز وارد زندگیم میشه که اون مانعشون شده بوده.
خوشحالم که این اولین دوره ای هست که به محض انتشار رو سایت خریداری کردم و میخوام متعهدانه و ابراهیم وار پاش وایسم و عمل کنم آنچه که گفته میشه و با هم دوره ای های عزیزم پیش بریم و خیلی لذت بخشه که از اول دوره و اولین روز خریدمش و پا به پای استاد و شماها پیش برم. انشاالله..
ممنونم از توجهتون
به نام خداوند بخشاینده مهربان
بگو خدا مرا کفایت است وجز او خدایی نیست
من براو توکل کرده ام
که اوست پروردگار عرش بزرگ .
خدایا من همین که در این دنیا دارم قدم میگذارم ونفس میکشم وزنده ام پس لیاقتمند بوده ام و هستم
پروردگارا اینکه خدایی همچون تو دارم که جهان را آفریدی ومرا آفریدی پس لیاقتمند هستم
سلام ودرود به استادان توحیدی وبالیاقتم
استاد من چند تا دوره از شما تهیه کرده ام وسرکایه گذاری روی خودم به اصطلاح دوره کشف قوانین،
دوره ثروت دو ،دوره قانون آفرینش،دوره شیوه حل مسائل
خداوکیلی همش پای احساس لیاقت که پاشنه آشیل بزرگی هست برام را میبینم
سوال:
چه مثالهای داری از ضربههایی که به خاطر «احساسعدم لیاقت» خورده ای؟
در چه مقاطعی از زندگی، احساسعدم لیاقت، مانع پیشرفت شما شده است؟
استاداشکم سرازیر میشه وقتی حتی به ضربه های که خوردم از این احساس عدم لیاقت فکر میکنم
از بچگی حتی اعلام کردن خواسته ام هم برام وحشتناک بود واصلا در خواستی نمیکردم اصلا نمیدونستم چی دوست دارم به چه غذایی علاقه دارم چه لباسی دوست دارم
همیشه تا سن نوجوانی وحتی زمان ازدواج ومراسم وخریدمامانم لباسم را وطلاودسته گل وهمه چیز تصمیم گیرنده اون بود ومن فقط به دهان مادرم چشم مبدوختم که اون چی دوست داره تا من هم تایید کنم
تایید رفتارهای همسرم باید مورد رضایت مادر و پدر وحتی دامادمون بود واون وقت من خیالم راحت میشد
اینقدر در درس ریاضی راهنمایی مشکل داشتم چون هیچ وقت دستم را بالا نمی بردم که خانم سوال دارم وریاضی وفیزیک نمره کم آوردم به خاطر نپرسیدن سوال
حتی علاقه ام هم در اینکه به چه رشته ای علاقه داشتم را نمیدونستم
اصلا سمیه فقط برای بقیه زندگی میکرد نه خودش برای همسرش برای مادرش برای پدرش برای همه جز خودش
خدایا همش از احساس عدم لیاقته
یادمه دوماه پیش عمه همسرم در مجلس ختم مادر شوهرم از پسرش تعریف میکرد وواز همسرم که باهوشه وبچه هاش مثل خودش شدند
من گفتم فقط میگی شوهرم پس مادرش چی
گفت تو چه استعدادی داری ؟
نتونستم جواب بدم درست
الان با حرف استاد میفهمم مردم تو اگر کاری انجام بدی یا خلاقیتی اون را به تو نسبت میدن نه به خاطر خود خودت
خدایا چقدر مثال دارم که هر کدومش حالم را دگرگون میکنه
استاد من در زمان نامزدی خیلی همسرم همه چیز برام میخرید یعنی دیگران حتی خودم هم باورم نمیشد که بابا مگه میشه یه مرد چقدر عاشقانه چقدر راحت خرج کنه برای همسرش
به خاطر احساس عدم لیاقت بعد از ازدواج برعکس شد همه چی
به خاطر یه شوخی با معلمم ،بامن قهر کرد ومن اینقدر سرکلاس گریه کردم وهمون جا کلا فرو ریخت احساس لیاقتم
آخه همهچی در این احساس لیاقت خلاصه میشه
در مورد ارتباط با خدا من که اصلا خودم را لایق حذف زدن با خدا نمیدیدم فقط عربی میخوندم ومیرفتم سرم پایین بود وجرات نمیکردم باهاش حرف بزنم میگفتم فقط پیامبرها احساس لیاقت داشتند با خدا حرف بزنند
من حتی الان هم در درخواست کردن از خدا وکد نویسی مسئله دارم
یعنی با کله خودم میخوام در خواست هام را بنویسم هنوز فکر میکنم من لیاقت چیزهای بزرگ را ندارم
آخ همین الان که این چند مورد را نوشتم قشنگ میفهمم که چرا هنوز اون ثروت ارتباط دلخواه راحت خواسته ام را مطرح کردن ترس هام کار مورد علاقه ام را ندارم آخه این قسمت لیاقت اگر درست بشه واقعا از زمین واسمون برات میباره
چون خدا اینقدر با لیاقته وجهان وانسان را با لیاقت آفریده که کم خواستن خودمون را کم ارزش کردن وشرک و ستم به خودمون
از خدا میخوام که اون احساس لیاقتی که واقعا لایقش هستیم به ما عطا کنه
استاد من بی نهایت سپلسگزارتون هستم
باورتون میشه میدونستم امروز در مورد این دوره بی نظیر صحبت میکنید
از خدا در خواست میکنم من را در فرکانس این دوره قرار بده چون بهترین سرمایه گذاریه
به نام خداوند زیبایی ها
سلااااااااام به استاد جانم استاد عزیزم استاد مهربونم استاد زیبای خودم که با این عکس من مردم برات
مبارک باشه اینهمه رشد و پیشرفت تبریک میگم بهت که هر روز و هر روز رشد میکنی و بالاتر و بالاتر میری خوشا به حالت که هر روز ورژنی بالاتر و قوی تر و آگاه تر از خودت ارائه میدی
ممنونم که اینقدر الگوی فوق العاده ای هستی برای ما
من میدونستم امروز یه روز متفاوته وقتی که هربار سایتو چک میکردم و فایل جدید سر تایم همیشه نیومده بود احساسم بهم گفت قطعا فایلی غیر از فایل سفر قراره بیاد رو سایت و وقتی فایل جدیدو دیدم با اسمش میخکوب شدم و چقدر خوشحال شدم من
و میدونم که چقدر بچه های دیگه خوشحال میشن قطعا تا الان هزاران نفر دوره رو خریدن و خوش به سعادتشون نوش جانشون گوارای وجودشون که لیاقت دارن دوره احساس لیاقتو داشته باشن
منم که قلبم از صبح عین کنجشگ پرپر میزنه و دلم دوره رو میخواد قطعا وقتی که تو مدارش قرار گرفتم میخرم و ازش استفاده میکنم
استاد این دوره قطعا دورهای خواهد بود که یه تحول بی نهایتی رو تو سایت به راه میندازه چون دقیقا ما در تمااااام جنبه ها کم و بیش این احساس بی لیاقتی رو داریم و وقتی بچه ها روی خودشون کار کنن و تمرکزی احساس لیاقتشونو ببرن بالا من فکر میکنم اون زمان تو سایت بمب منفجر میشه اصلا بچه ها هزاران هزار پله بالاتر خواهند رفت
من از همین امروز منتظرم که فقط و فقط نتایج بچه هارو بخونم و اشک شوق بریزم
استاد عزیزم من نمیدونم عشقی که بهتون دارم چطور بیان کنم فقط میتونم بهتون تبریک بگم که من خیلی خیلی از این رشد هر روزه شما خوشحالم که با اینکه تو هر جنبه ای که فکرشو بکنیم شما فایل آماده کردین دوره گزاشتین ولی بازهم میگین چطور از این بهتر؟
رشد انتهایی نداره و شما با دونستن این موضوع همیشه به دنبال شیوه های بهتر رشد و پیشرفت هستید درتمام جنبه ها
من واقعا کسی رو مثل شما ندیدم که اینقدر در تمام جنبه ها زندگیش عالی باشه
استاد تاثیر این دوره لیاقت دقیقا دقییییقا توی سفر به دور امریکا مشهوووود بود و اینو همه بچه ها میتونن تایید کنن چون این سفر کاملا متفاوت بود با سفرهای دیگه و کاملا مشخصه که شما زوج زیبا یه رشد خیلی متفاوتی تو وجودتون شکل گرفته
احساس میکنم بغض توی گلومه چون تا الان سفر من همراهتون بودم و منو همه بچه ها سوار قطاری بودیم که شما رانندش بودین و مارو با خودتون همراه کردین دستمونو گرفتین بردین همه جاهای خوشگل و زیبا رو نشونمون دادین ولی الان امروز احساس کردم که شما سر یه ایستگاه توقف کردین و گفتین خوب دیگه تو برو پایین
شما دارین این سفر به درون خود و این رشد الهی رو ادامه میدین ولی فقط با کسانی که احساس لیاقت دارن و قبلا خودشونو رشد دادن که الان بتونن این دوره رو داشته باشن و خوش به سعادت اون کسایی که سوار این قطار با شما سفر رو ادامه میدن منم قول میدم تو این ایستگاهی که پیاده شدم نمونم و هر روز رشد کنمممم
ساعتی میزان آنی
ساعتی موزون این
بعد از این میزان خود شو
تا شوی موزون خویش
در پناه فرمانروای کیهان کسی که صاحب قدرت و عزت و جلاله میسپارمتون بوس بهتون
بنام خداوند هدایتگر و مهربان
سلام به استاد عزیز مریم جان
استاد بی صبرانه منتظر دوره احساس لیاقت هستم و به امید الله انشاالله دوره رو تهیه میکنم و شروع میکنم به رشد کردن و احساس لیاقت داشتن
موضوعی که چند روزه ذهن منو درگیر کرده همین موضوع احساس لیاقت داشتن در همین نقطه ای که هستم
استاد من یه بانوی پر تلاش توانا هنرمند با مسؤلیت و زحمت کش هستم و در تمام جنبه های زندگیم با افراد خانواده دوستان همکاران ریس مشتری وووو
سعی کردم خوب برخوردکنم و تا جایی که ممکن بوده کسی از دستم ناراحت نباشه یه جورایی دم همه رو دیدم
استاد الان چند روزه با شروع دوره کشف قوانین دارم رو ترمز ها کار میکنم و بیشتر ترمز هایی که پیدا کردم در همه جنبه ها همون احساس عدم لیاقت بوده
مثلا دوتا پروژه کاری خوب و استارت زدم ولی به مقصد نرسید و هر بار رئیس پروزه ها رو داد به کس دیگه و من جرات اعتراض نداشتم چون هم با خودم این احساس داشتم که اگر اعتراض کنم چه فایده رئیس میگه تو کارت خوب نیست و ….. پس همون نگم بهتره که خراب نشم و با اینکه شرک باعث میشه قدرت و بدم به رئیس با اینکه همش با خودم تکرار نیکروم این پروزه مال منه و من لایق زدن این بیمه ها هست و خدا با منه و رئیس هیچ قدرتی در برابر خالق بودن من نداره و من از قدرتی که خدا در من قرار داده استفاده میکنم ولی تاثیری نداشت چون اون رئیس قدرت بیشتری داشت یا شاید از قدرت رئیس بودنش به قدرتی که خدا هم به اون داده بیشتر استفاده کرده و باور داره که هر کاری و به واسطه قدرتش میتونه انجام بده و من بیخیال پروزه ها میشدم یعنی ترس از حقیر شدنو شرک
و همین چند روز اخیر با همسرم در مورد مسائل آشپزی و غیره بحث داشتن که هر بار با سرپوش گذاشتن رو مسئله اصلی رابطه خوب میشد به ناچار ولی باز دو روز بعد تکرار میشد
واین باعثش احساس عدم لیاقت
اینکه من به شدت دارم از خودم مایه میذارم کار خونه بچه و بردنش به مهد و کارهاشون تا صد و شغل خودم و اداره کردن دفترم و بلاخره مشکلاتش
احساسم اینکه با اینکه دارن بیشاز حد تلاش میکنم ولی قدرم دونسته نمیشه و بخاطر بعصی مسائل مثلا آماده نبودن غذا باید زحمات دیگه من نادیده گرفته بشه و باز سعی کنم که بهتر و بهتر بشم و باز نادیده گرفته بشم
والان این احساس دارم که من باید بدون حتی همه این تلاشها ارزشمند باشم ولی نبستم چون از درون برای خودم ارزش قائل نیستم و نبودم و همش با کار فیزیکی و انجام دادن بهتر کارها نظر دیگران و نسبت به خودم جلب میکردم
وقتی به تواناییها و استعدادها و حتی زیبایی و سلامتی و اندام خوب و مناسب و داشتن شغل خوب هنوز جایگاه با ارزش ندارم بر میگرده به عزت نفس و اساس لیاقت که ندارم
و الان تو مسائل مالی عاطفی و اجتماعی دچار فقره کمبود شدم و دویت دارم یه کار بکنم خودم و عوض کنم با استفاده از این دوره و نمیدونم چطور امیدوارم بتونم تغییرات بنیادی در شخصیتم بدم که خودم خودم دوست داشته باشم و همش نخوام که پرفکت باشم
همش نخوام کم توقع قانع باشم همش نخوام فقط خونه رو مرتب کنم غذای خوبی درست کنم و درآمد داشته باشم و بازی رو دوش کسی نباشم که البته همه اینها خوبه ولی اگر میخواد به صورت باج داون باشه نه
به نام رب العامین. سلام به استاد عزیزم و مریم جانم و یه خسته نباشی بابت زحماتی که برای ما شاگرادتون با عشق می کشید. ..و سلام به تمامی دوستای عزیزم در سایت…سپاسگذارم برای تهیه این دوره فوق العاده که به شخصه بهش نیازدارم. ..و انشالله که بتونم این دوره خریداری کنم..چون یکی از پاشنه های آشیل من هست..استاد من هیچ وقت خودمو لایق چیزی نمیدیدم.البته الان یکم بهتر شدم اما در کل پاشنه آشیل من هست..چند مورد رو بخوام از خودم بیان کنم اول اینکه چون من پوستم سبزه هست همیشه فکر میکردم درحد بقیه نیستم و نمیتونم با یه نفری که پوست سفید داشته باشه وارد رابطه بشم (البته اینم بگم واقعا چهره زیبایی دارم)..دوم اینکه اقایونی که وضع مالیه خوبی دارن و.ماشینهای خفن دارن بهترین لباس رو میپشون و من فقط یه ماشین پراید دارم حس میکنم درحد اونها نیستم و نمیتونم با اونها وارد رابطه بشم..حتی درموردخانومها هم همینطور…سوم اینکه سرکارمم همیشه به خاطر مدرکم هیچ وقت خودمو درحد بقیه ندیدم و میگفتم اونها ازمن بهترهستن..با اینکه من واقعا درحد بیشتر از مدرکم میتونم کارانجام بدم..اما توانایهای خودمو دست کم میگیرم و چون باورم این بوده همین اتفاقا برام میفتاد..وارد روابط نمیشدم ..همکارا به من توجه نمیکردن..البته این هم بگم استاد توی دوره فوق العاده دوازده قدم هستم واقعا خیلی بهتر شدم .. اما هنوزم خیلی جای پیشرفت دارم……خدارو شکر میکنم در کنار شما استاد عزیزم و دوستهای خوبم هستم و زندگیم خیلی خیلی فرق کرده. ارامش و راحتی و توکل توی زندگیه جدیدم موج میزنه ..خدایا شکرت…
در پناه حق باشید
به نام خداوندی که من رو از روح ارزشمند خودش آفریده
سلام استاد جان
سلام خانم شایسته ی عزیز
سلام خانواده ی عزیزم
این چند وقته خیلی ذهنم درگیر این مسئله بوده که چرا درحالی که دارم میبینم افردای در اطراف من دارن بهترین زندگی رو تجربه میکنن درحالی که هیچ معیار خارجی که ملاک میدونیم رو ندارن ولی منی که در اون معیار ها حتی میتونم بگم بالاتر از اون افرادم ولی شرایط دلخواهم یا حداقل شرایط مثل اونا رو ندارم.
یه سدی که همیشه ذهنم واسه توجیه نداشتن این نعمت ها بهم یادآور میشه اینه که:
تو لایقش نیستی!
به همین وضوح بهم میگفت و من واااقعا تحت فشار قرار میگرفتم که نهههه من لایقم من بنده ی خداوندم من ارزشمندم
و اون میگفت خب درست!
ولی تو مهارت کافی نداری پس لایق نیستی
میگفتم خب اون عزیزی که الان خواسته ی من رو داره که مهارتش کمتر از منه!
بعد دوباره ذهنم میگفت خب اون که لایق اون نعمته!
و این چند وقته در مورد بعضی خواسته هام خیلی از جنبه ی احساس لیاقت تحت فشار بودم
حالا دوست دارم مثال هایی از رسیدن و نرسیدن به خواسته هام رو بزنم که به صورت کااملا واضح نقش تعیین کننده ی احساس لیاقت رو توشون دیدم:
مثال هایی از نرسیدن به خواسته هام:
1.توی ارتباطم با خدا که به خاطر احساس گناهی که ذهنم بهم میداد میگفت تو به خاطر فلان خطا لایق این نیستی که خدا کارهات رو برات انجام بده
2.توی کنکورم که چون خودم رو لایق بالاترین رتبه و جایگاه ندیدم با وجود تلاش های زیاد نتونستم به اون جایگاهی که اون زمان میخواستم برسم
3.توی همین کاری که الان به صورت موقت دارم توی دوران خدمتم انجامش میدم(که بعد از کار کردن روی باورهام که یکی از اساسی ترینشون این بود که من لایق اینم که توی دوران خدمتم شرایط دلخواهم رو تجربه کنم و در اصل من الان دارم دوره ی خدمت به خودم رو میگذرونم به این شرایط هدایت شدم)،بار ها شده که ذهنم گفته تو لایق راحتی و درآمد بالا توی این کار نیستی به دلایل مختلف وااااقعا واهی،درحالی که همکارای خودم توی همین کار با مدارک پایین تر از من حقوق دوبرابری دارن!
4.رشد توی هدفم که بعد از یه رشد خوب و افزایش مقطعی مهارت هام(که اتفاقا با کار کردن روی باور لیاقت مندیم تونستم هدایت خداوند رو دریافت کنم تا به راحت ترین شکل و با لذت بخش ترین مسیر ها به این رشد ها برسم)ذهنم گفت خب دیگه تا این جا کافیه و بیشتر از این لایقش نیستی و خودم با این باورهام باعث شدم که حدود یک ماهی از اون رشدم دور بشم و طبق قانون پس رفت هم داشتم
5.توی رابطه ی عاطفی که چند سال پیش تجربه کردم و با وجود این که اوایلش خیلی خوب بود ولی بعد از مدتی با خودم فکر کردم که من لایق این همه خوبی ای که طرفم داره نیستم و به چشم خودم دیدم که چقدر راحت رابطه رو از دست دادم(که اتفاقا همین رابطه رو با اون احساس لیاقت مندی که توی وجودم درک کردم ساختم که به خودم گفتم من لایق ساختنرابطه با بهترین دختری هستم که میشناسم و به راحت ترین شکل ممکن هم ساخته شد)
6.یک پیشنهاد کاری که چون خودم رو لایقش میدونستم بهش هدایت شدم ولی بعد از این که رفتم و صحبت کردم و اتفاقا با بالاترین حقوق دریافتی واسه خودم توی کل منطقه روبه رو شدم اون باوره اومد که نههه تو لیاقت این همه پول و حقوق نیستی و به راااحتی کاری که خودم براش قدم برداشته بودم رو با یه پیام لغو کردم و گفتم نه نمیتونم همکاری کنم
7.توی ارتباطم با دیگران که ذهنم میگه تو حتما باید توی جمع ها یه کاری بکنی که عزیز بشی وگرنه همین جوری لایق عزت و احترام دیگران نیستی
8.توی همین کامنت نوشتن که ذهنم داره میگه اگه کامنتت برگزیده بشه ارزشمنده و اگه نه که وقتت رو تلف کردی(در حالی که میدونم چقدر با همین پاسخ دادن به سوال فایل ضعف های خودم رو توی جنبه های مختلف زندگیم و نتایجم شناختم و حداقل میتونم یه نیم نگاهی بهشون داشته باشم تا کم کم بهترشون کنم
9.توی ایده هایی که واسه هدفم،علاقم داشتم و وقتی که میخواستم اجراشون کنم ذهنم میگفت این معیار های لازم رو نداره و هیچکس بهایی بهش نمیده پس وقت تلف کردنه و بذارش واسه زمانی که بهتر شدی و الان در سطحی نیستی که بخوای از این کارا بکنی
…
اینا چنتا از اتفاقات توی زندگیم بودن که به وضوح نقش تعیین کننده ی احساس لیاقت رو توی نتیجه ی نهایی دیدم.
به امید خدا میتونم لیاقت دریافت این دوره ی عالی و برخورداری از آگاهی هاش رو توی وجود خودم پیدا کنم تا بیشتر و بیشتر ارزش خدایی خودم رو درک کنم و شکرگزاری کنم که من بنده ی باارزش خداوند،حاکم کل جهان،هستم
خداوند نگهدار و هدایتگر همه ی ما به سمت خوشبختی های بیشتر باشه
سلام اقا ابراهیم عزیز
ممنونم از کامنت پر ارزشت سپاسگذارم
خیلی از نکانتی که منم باید بهشون توجه بیشتری بکنم رو ذکر کردی
وبا خود افشایی کردی کمک کردی که
منم ضعف های خودمو بشناسم وبرای بهبودشون قدم بردارم
ممنونم دوست عزیزم