روی خودت سرمایه‌گذاری کن - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

480 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1885 روز

    به نام مهربان پروردگارم که هدایتم می‌کنه به راه راست و من به هرخیری از جانب خودش فقیرم .

    سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم که بااین فایل بهم فهموندید که خودمو نشناختم و ترس دارم و شجاعت ندارم و رو توانایی خودم و ایمانی که به خداوند دارم حساب نکردم ،اینو راجب موضوعی که چند ساله تو تصمیم گیریش دو دل موندم فهمیدم.

    باید تصمیم بگیرم ،باید ایمان داشته باشم باید به غیب و کمک های خداوند ایمان داشته باشم

    تاحالا لنگ نموندم اینجام نمیمونم ،فقط باید شجاع باشم

    من که می‌دونم درست ترین کار ،همین تصمیمی هست که بهم الهام شده و تمام نشانه هاشو دارم میبینم ، یک الگوی اشتباه رو سالهاست دارم ادامه میدم با وجود اینکه می‌دونم کار درست چیه اما انجامش نمیدم چون میترسم چون اعتماد بنفس کافی ندارم .

    باید ازاین دست فایل ها زیاد گوش کنم تا بتونم روی تصمیمم ثابت قدم باشم تا انرژی و سوخت ادامه دادن داشته باشم .

    خدایا کمکم کن تا بتونم به این روند اشتباه پایان بدم .

    متعهدم که انجامش بدم .

    دوستدارم چند وقت دیگه بیام و از مزایای این کار درستم براتون بنویسم .

    سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین.

    اصلا نمیدونم اگر به این شیوه زندگی نمی‌کردم میخواستم چجوری زندگی کنم و کیفیت زندگیم چقدر ‌پایین بود .

    خدایا شکرت که سرمایه گذاری روی خودمو یادگرفتم چقدر از خودم بابت این موضوع راضیم .

    چون ایناس که داره کیفیت زندگیمو مشخص می‌کنه ،

    زندگی ارزش اینو داره که لذت ببرم ازش.

    که خودمو بشناسم و باورهامو تغییر بدم و پای تصمیم هام بمونم و بهاشو پرداخت کنم و درنهایت احساسم عالی باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    محمدرضا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1486 روز

    بنام خدا

    سلام ،

    روز 51 سفر .

    خداروشکر میکنم از این همزمانی این فایل و این روز با این اوضاعی که الان دارم که انگار استاد فقط واسه من این صحبتها رو داره میکنه ، انگار من باهاش امروز تماس گرفتم و ازش مشورت خواستم اونم داره بامن حرف میزنه ، دقیقا همین شکلی بود نیاز ذهنم به این فایل .

    جالبه که دقیقا امروز در سفرنامه این فایل رو گوش دادم ،

    باید قاطع تصمیم گرفت قطعا درسته ، من جدیدا این شکلی تر شدم ، قبلا با ترس تصمیم میگرفتم و صرف نظر میکردم ، الان ولی خیلی شجاع تر و رهاتر شدم و خیلی راحت میرم تو دل کار ، با ترس بودم اولاش ولی الان کمتر شده ، تا ذهنم میخواد تحلیلی بشه فورا اقدام رو انجام میدم تا منصرف نشم . اعتماد به نفسم خیلی بیشتر شده ‌.

    در یک موضوعی ولی یکم مردد بودم که این فایل قوی ام کرد .

    از خدا سپاسگزارم برای قوانین جهان برای هدایتی ک به من داد برای این سایت و برای استاد عزیزم .

    خداروشکر میکنم که چرخ زندگیم داره روغنکاری میشه روز به روز بیشتر و بیشتر و همه چیز داره یواش یواش بهتر میشه، الهی صد میلیارد مرتبه شکرت برای این راه زیبا .

    خدایا ازت متشکرم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    حدیث سادات حسینی گفته:
    مدت عضویت: 880 روز

    به نام خدای تصمیم های بزرگ

    ردپای من از روز پنجاه و یکم سفرنامه

    استاد عجب تلنگری بود! یعنی هرکس که به این فایل گوش داده، قطعا به یکی از شک هاش فکر کرده. دوستی که داری این کامنت رو میخونی؛ همون چیزی که با گوش دادن به این فایل سعی می‌کنی انکارش کنی، همون پاشنه آشیلته؛ جدیش بگیر.

    استاد چقدر مهمه شناخت خودمون. آدم وقتی خودش رو میشناسه، دیگه به خاطر هیچ چیز خودش رو سرزنش نمیکنه. چون میدونه این شخصیت منه و من نمیتونم انکارش کنم؛ و همینه که باعث میشه آدم خودش رو بپذیره. من همیشه میگم « هر انسانی نوعی از زندگی‌ست » یعنی هیچ درست و غلطی وجود نداره. این طرز تفکر ماست که به شرایط و اتفاقات معنا میده.

    من با شنیدن این فایل یاد تئاتر افتادم. اصلا نمیدونم واقعا دوستش دارم!؟ یا به خاطر اینکه نمیخوام از اون گروه بیام بیرون اونجا موندم!؟ اینو میدونم که شخصیت آرومی دارم؛ اصلا روحیه‌ی جستجوگر ندارم که بخوام شخصیت های مختلف رو کشف کنم. میدونم که وقتی به ادبیات فکر می‌کنم، یا می‌نویسم، یا کتاب میخونم، انقدر با خودم در صلحم که دارم همه‌ی کِیف های جهان رو یه جا میبرم؛ اما درمورد تئاتر، نمیدونم. نمیدونم اصلا دلم میخواد نقشی رو بازی کنم یا نه. میدونم که وقتی به آینده‌م فکر می‌کنم، همش خودم رو یک نویسنده تصور می‌کنم. الان هم دقیقا همینم. زیاد مینویسم. و به خواسته‌م بها میدم. اما نمیدونم آیا در کنار ادبیات، تئاتر رو هم دوست دارم یا نه. تو دلش هم رفتم. رفتم بازی کردم رو صحنه رفتم ولی هنوز که هنوزه بعد از چند سال نمیدونم که اون جمع رو دوست دارم یا خود تئاتر رو. به خاطر اون جمعه که تئاتر رو دوست دارم یا به خاطر تئاتره که اون جمع رو.

    ولی من میخوام خودم رو بشناسم. میخوام به این فکر کنم که اگه هیچ ترس و شکی درونم وجود نداشت کدوم مسیر رو انتخاب می‌کردم. اگه خودم رو رهای رها میپنداشتم، چه تصمیمی میگرفتم. من خودم رو می‌شناسم؛ تکاملی، آروم آروم..

    خدایا شکرت؛ ممنونم که هستی خدای خوبم. ممنونم که هدایتم می‌کنی. ممنونم ممنونم. دوست دارم بی نهایت..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 736 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 16 مهر رو با عشق مینویسم

    داشتم فکر میکردم رد پای روزم رو در کدوم قسمت بذارم که از خدا پرسیدم و یهویی گفته شد برو نشانه ام را نشان بده

    اومدم و این فایل اومد باید گوش بدم و میدونم‌که صد در صد مربوط بوده به این رد پام که هدایت شدم به اینحا

    قطعایه حرفی برای من داره

    +از پولت ببخش

    +کیفیت کارت رو اول قرار بده که تو بهترینی در ارائه خدمات به مشتری

    وای من این قسمتو خیلی دوستش دارم

    دقیقا دیروز با این نیت بخشیدم

    و چند روزه با این نیت می بخشم و هرچی خرج میکنم، تو دلم میگم،که من که میدونم بی نهایتشو بهم عطا میکنی

    پس خیالم راحته و با عشق میبخشم و خرج میکنم و راحتم

    چون میدونم فراوان میدی از ثروت بی نهایتت

    امروز صبح قرار بود همکار شوهر خواهرم برامون دو جعبه نارنگی بیاره ، که مادرم از گرگان گرفته بود و همکارش داشت میومد داده بود بهش تا بیاره تهران

    وقتی بیدار شدم حاضر شدم تا بعد اینکه نارنگیا رو تحویل گرفتم برم برای یه خانم کاموا بدم تا برای من و خواهرم تیکه های گل سرارو ببافه

    و بعد برم بانک

    وقتی اومد من یه درسی ازش گرفتم

    ازش خواهش کردم جعبه نارنگیارو بذاره تو آسانسور وقتی گذاشت اصلا حواسم نبود تعارف کنم بهش

    دیدم خودش یکی برداشت و خندید و رفت یهویی به خودم اومدم گفتم طیبه چرا نگفتی از نارنگیا بردارین

    سریع 5 تا تو دستم جا کردم و خیلی بزرگ بودن دوییدم دنبالش گفت نمیخواد برداشتم تو ماشینه

    گفتم نه اینارم بگیرین ببخشید من نگفتم بردارین

    و ازش تشکر کردم و اومدم

    به خودم گفتم طیبه بیشتر حواست باشه که اینجور مواقع سپاسگزار باشی

    وقتی برگشتم خونه و یه نارنگی خوردم خیلی خوشمزه بود و بعدش رفتم بانک و کامواهارو برداشتم برگشتنی تحویل خانمی که برام میبافه ،بدم

    4 میلیون از بانک گرفتم تا 2 میلیون و 200 رو برای شهریه کلاسم بدم و باقیشو نگه دارم تا به خانمی که برام میبافه تسویه حساب نقدی بکنم

    خیلی خوشحالم که خدا هر لحظه حسابم رو پر برکت و فروانی میکنه

    و رفتم و کامواهارو دادم و برگشتم خونه

    و تا غروب کارای بافتنیارو درست کردم و جوانه بافتم

    یه خانم که جوانه هارو خوب میبافت و نمونه بافته بود بهم گفت کاموا بیار ببافم و بعد از ظهر رفتم بهش کاموا دادم

    خدا برای من انقدر کارامو ساده تر میکنه که داشتم کیف میکردم

    میگفتم دیگه جوانه نمیبافم و زمانش رو میذارم برای طراحی و نقاشی

    و تمرینای کلاسمو انجام میدم

    و از خدا سپاسگزار بودم که خانمی رو سر راهم گذاشت که بهم تو این راه کمک کنه

    وقتی تحویل دادم برگشتم ، دوباره یکم بافتم و بعد اذان مغرب با خواهرم و خواهر زاده ام رفتیم دوشنبه بازار

    داشتم از اینستاگرام یه فایلی از استاد رو میدیدم

    نوشته بود اول فایل از پولت ببخش

    گوش دادم و فقط خندیدم و سپاسگزاری میکردم

    چون دقیقا حرفایی که استاد میگفت رو من دیروز به خدا گفتم وقتی داشتم پول رو به یه نفر میدادم

    و استاد تو فایل کوتاه اینستاگرام میگفت که

    اگر میخوای در عمل باورت رو نشون بدی

    باید بتونی پولتو ببخشی

    کسی که میبخشه داره به خدا اینو میگه

    من که میدونم پول زیاد میاد

    پس میبخشم

    من برای چندمین بار فکر کنم تو این یه هفته بود وقتی پولی خرج میکردم دائم میگفتم من که میدونم بازم میدی بهم

    مثلا مادرم بهم گفت یکم برام پول بفرست

    اولش نحوای ذهنم گفت نه باید وسایلای خودتو بخری

    ولی گوش ندادم به حرفش و خدا نذاشت از مسیرش بیام بیرون

    .سریع گفتم من که میدونم بازم بهم عطا میکنه پس به مادرم 200 هزار تمن بیشتر واریز میکنم

    وقتی اون حرفو گفتم و به حساب مادرم واریز کردم

    فرداش رفتم رنگ بخرم

    به طرز عجیبی پولای من زیاد بودن و من تونستم سه تا رنگ روغن بخرم

    این یعنی چی؟؟؟؟

    یعنی اینکه خدا برکت به پولم داد وقتی گفتم من میدونم که بازهم بهم عطا میکنی

    یه وقتایی جدیدا تو این روزا فکر میکنم که پولام خود به خود تو کیفم دو برابر میشن و مثل مرواریدایی که دوقلو میشن و چند تا چند تا میشن ،اونجوری میشه

    چون واقعا هرچی از پولام خرج میکنم تموم نمیشه من همیشه تو حسابم و پول نقد دارم

    خدارو بی نهایت سپاسگزارم که بی نهایت تر از هر روز بهم عطا میکنه

    وقتی خرید کردیم برگشتیم من بازم کار کردم و قلاب بافی کردم

    همه چیز به نفع من رخ میده و به سرعت همه چیز انجام میشه

    ساعت 00:07 هست و روز تغییر کرد به 17 مهر

    من داشتم تو اپلیکیشن ایرانسل من نگاه میکردم

    متوجه شدم خطی که جدید گرفتم روز شنبه

    و داشتم به عدداش نگاه میکردم که یهویی دیدم شماره همراه اول خودم 974 رو برعکس داره

    479 و تا حالا دقت نکرده بودم

    میگفتم کاش سیم کارت جدید رو به جای 774 میگفتم باشه 974 که دیدم تو شماره همراه اولم این عدد برعکسش هست

    و خندیدم چون این عدد برای من یه نشونه تاییدی داره که بین من و خداست

    خدا با این عددا خیلی چیزا بهم میفهمونه و تاییدیه بر خواسته های من

    امروز و چند روز قبل مدام فایلایی رو میبینم که گفته میشه کیفیت رو در همه چیز در نظر بگیر

    باید بهترین خودت باشی هر روز و براش قدم برداری

    پس شروع کن

    بی نهایت ازش سپاسگزارم و برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت ار خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    مهدی وثوق گفته:
    مدت عضویت: 1947 روز

    در مدار پنجاه و یکم “تحول زندگی”فصل دوم

    /////////

    صحبت از تصمیم گرفتن و آموزش یه تکنیک عالی شد.

    هر وقت پیش خودت چالش غیر قابل حل داری بنویسش/

    اصلا هرچی تو فکرته بیار روی کاغذ/

    تو عقل کل در خصوص نوشتن و راهکارهای ساخت اهرم رنج و لذت مطالب عالیی نوشته شده…

    حتما ازین به بعد برای انجام کارام اول میام مزایا و معایبشو مینوسم بعد اقدام میکنم…بین راه هم میدونم نجوا ها میاد میگه اشتباه انتخاب و عمل کردی اما مجدد اون نوشته هارو میخونم و میگم این تصمیم بهترین حالتی بود که اون موقع انجام دادم…

    حتی انتخاب اشتباه بهتره از برزخ بلاتکلیفیه …

    هروقت منوجه شدی اشتباه کردی اشکال نداره کاری که فکر میکنی درسته رو انجام بده، شاید کار درست،خراب کردن،برگشتن،رفتن یا حتی مردن! باشه!!!!!! خخخ یکم بزرگش کردم اما باید کاری که درسته رو انجام داد کاری که دلت میگه انجامش بده…درخصوص مردن یادم از یه مثالی اومد: اگه یکی از عزیزانت خدای نکرده در موقعیت مخاطره امیزی باشه حتی اگه کمک کردن به اون احتمال مرگ رو واست در پی داشته باشه آیا در انجام کاری که از دستت برمیاد تعلل میکنی؟؟؟؟

    بلافاصله اقدام میکنم. اصلا تصمیم گیری سریع رو اینجوری برای خودم استعاره میکنم ازین به بعد…پس از درخواست هدایت از رب العالمین با در نظر گرفتن اصل الخیر فی ما وقع ، سریع و سنجیده فعلی که دلم میگه درسته رو انجام میدم…

    گاهی پیش میاد دودلی نمیدونی کدوم درسته….

    گاهی بین بهتر و بهتر میمونی کدومو انتخاب کنی…

    اینجور وقتا نوشتن یا اونی که پیشنهاد اول دلته رو انجام بده…

    مهدی جانم قدرت تصمیم گیری یه عضله است که باید پرورشش داد با وزنه های کوچکه تصمیم های کوچولو !

    /////

    پیش از آشناییم با قانون گاهی از حرفی،کسی،چیزی ناراحت میشدم روش نوشتن یکی از بهترین کارایی بود که حس بدمو تخلیه میکرد/ همه آنچه که میخواستم به طرف بگم اما اعتماد به نفس پایینم مجبورم میکرد به سکوت…همه ان عملکردی که باز هم به خاطر عزت نفس پایینم و ترس عدم تائید دیگران انجام نمیدادمو بعدش کلی خودمو سرکوب و تنبیه میکردم …

    همه رو مینوشتم رو کاغذ بعدش انقد خط خطیش میکردم تا انرژیم تخلیه بشه و از ذهنم بیاد بیرون

    یا

    نوشته ها رو میسوزوندم

    کلا روش نوشتن خیلی جواب میده تو هر چیزی …

    اصلا یه سوره به نام قلم تو قرآنه !!!

    بخاطر همینه خدا به قدرت قلم و آنچه مینگارد قسم خورده…

    تو قران نوشته و چندین بار خوندم که تو بحث خرید و فروش مکاتبات دفتری داشته باشین و حتی شاهد هم پاش امضا کنه!

    نٓ ۚ وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ

    . ن، سوگند به قلم و آنچه می‌نویسند

    قلم – 1

    الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ

    همان که به وسیله قلم آموخت،

    علق – 4

    خلاصه اینکه روش نوشتن عالیه ، خیلی سعی میکنم اجراش کنم همیشه ، اصلا اینکه اول سفرنامه از دستان مریم خانم شایسته عزیز نوشته شده که :

    اگر می‌خواهی سرمایه‌گذاری روی خودت را آغاز کنی‌، برای نوشتن برگ برگ سفرنامه‌هایت در بخش نظرات‌‌، تعهدی غیرقابل مذاکره داشته باش و ردپایی از خودت به جای بگذار…

    یا اخر هر فایل مجدد تکرار میکنه: منتظر دیدن رد پای شما در این روزشمار و خواندن نظرات تأثیرگزارتان هستیم…

    اینا همه نشونه ای است بر قدرت قلم و فعل نگارش…

    روش نوشتنو خداروشکر میکنم که انجامش میدم…

    خداروشکر خیلی وقت دیگه به اون حد از نارضایتی از خودم نرسیدمو لبریز نشدم ، نه اینکه کاملاااااا توحیدی و بری از شرک تمااام رفتارایی که فکر میکنم درسته رو انجام داده باشم نه. اشتباه هم داشتم…اما گاهی که خرابکاری میشه میگم پیش اومد دیگه…

    از قصد که انجام ندادم…پیش اومد…

    و خداروشکر خیلی زود میتونم خودمو ببخشم و بگم فداااای سرت مهدی اقا جانم ….

    و اعتراف میکنم پیش از دوره عزت نفس اینچونین نبودم…

    الان فکر کردم که چه کار به تعویق افتاده ای دارم، دیدم هیچ کاری نیست! منتظر و مشتاق هر محبتی ام که رب العالمیم در حقم داشته باشه….

    پروردگارا با تمام وجود ازت سپاسگذارم که دستان هدایتگرت رو به یاری و آموزش و پرورش من فرستادی…

    استاد عباس منش و مریم خانم شایسته خیلی دوستون دارم

    پایان

    +172

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    .k namdar گفته:
    مدت عضویت: 3579 روز

    باسلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی

    باز هم عالی بود مثل همیشه . من بعد ازخرید این محصول واقعا اتقاقات خیلی عالی توی زندگیم انتاد که اگه بخوام همه رو بنویسم شاید روزها طول بکشه .

    دوستانواقعا عزت نفس زیر بنای تمام موفقیت های ماست از ارتباطات گرفته تا شغل و……………………. . باور کنید که انسانهای باعزت نفس بالا خیلی کمتر هم گناه میکنند .چیزی که برای جالب بود این بود که این چند روزه که کار من کمتر بود در قسمت عقل کل به سوالات دوستان جواب میدادم جواب 70 در صد سوالات کمبود عزت نفس بود .جواب یه سوال رو میدادم میرفتم سوال بعد انگار اون سوال شکلش عوض شده بود وتویه حوضه دیگه ولی پاسخ همون پاسخ به سوال قبل بود و من مرتب با خودم تکرار میکردم چفدر عزت نفس در زندگی ما تاثیر گذاره و اگر شخصی که او ن سوال رو میپرسید اگر عزت نفسش رو بالاتر ببره دیگه اون سواله از بین میره و دیگه به وجود نمیاد . سوالاتی رو که دوستان رو که بیشتر دوستانداشتن استاد تو دوره عزت نفس بهشون جواب داده بود ومن خواستم به دوستان توصیه کنم حتما حتما اگر توانایی دارند این دوره رو تهیه کنن و این دوره رو به خوشون هدیه بدن تا معجزاتش ررو توی زندگیشون ببینن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    روح الاه برزکار گفته:
    مدت عضویت: 3988 روز

    باسلام بسیار عالی بود تاثیر بسیار زیادی در من گذاشت بااینکه من محصول عزت نفس رو تهیه کردم باید بگم این فایل بسیار عالی بود وازراهنمایی که در این فایل گفته شده بسیار به من کمک کرد تا زندگی بهتری داشته باشم واقعا ممنون هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    حبیب الله صادقی گفته:
    مدت عضویت: 3988 روز

    به نام الله یکتا

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه اعضای این خانواده صمیمی

    عزت نفس موضوعی هستش که واقعا هر چه قدر هم روش کار کنیم باز کمه. مهمترین رکن موفقیت هر آدمی به واسطه باورهاش در مورد موضوع عزت نفس و ارزشمند دونستن خودش و شناختی هستش که از خودش داره. من اولین باری که این فایل رو گوش دادم خودم هم تو شرایطی بودم که اتفاقا در مورد زندگی مشترکم دچار تردید و دودلی بودم و مدت ها بود که تصمیمی نگرفته بودم در مورد رابطم که بالاخره میخوام رابطه رو ادامه بدم یا نه. خوب این فایل یه تلنگر بزرگی بهم زد و انگار خدا بهم گفت که واقعا باید تغییر کنم. من تو اون مسئله بالاخره تصمیم خودم رو گرفتم، ولی گذاشتم تا جهان منو هدایت کنه و به وقت مناسبش اتفاق رو رخ بده. چون دوره کشف قوانین زندگی رو هم اون موقع کار میکردم، استاد تو یکی از جلسات گفتن «زمانی که شما خیلی روی خودتون کار میکنید و تغییر میکنید، کم کم از اون قبیله ای که توش هستید جدا میشید». و من اینو باور کردم که فقط باید تمرکزم رو بزارم روی خودم و خودم رو تغییر بدم، بقیش رو جهان رو درست میکنه. من قشنگ این صحبت استاد رو میدیدم که یه روزی از اون افرادی که باهاشون هستم جدا میشم. و بعد از یه مدتی در اثر شرایطی که برام پیش اومد که قبلا ماجراش رو گفتم خود به خود مسیر به سمتی پیش رفت که من از اون زندگی جدا شدم.

    من هنوز تو شناخت خودم خیلی ضعف دارم و باید واقعا بیشتر و بیشتر روی خودم کار کنم. چون وقتی ما خودمون رو دقیق بشناسیم و سبک شخصی زندگی خودمون رو پیدا کنیم، اون موقع کاری رو انجام میدیم که ازش لذت میبریم، با کسی رابطه داریم که ازش لذت میبریم، عقاید و باورهایی رو انتخاب میکنیم که خودمون بهشون رسیدیم نه قالب هایی که جامعه برامون تعریف کرده، غذایی رو میخوریم که دوست داریم، تفریحاتی رو انجام میدیم که مورد علاقه مونه، مسافرت هایی رو میریم که برامون خوشاینده، و کلا زندگی رو جوری سپری میکنیم که وقت مردن حسرت هیچی رو نداشته باشیم. میگیم ما اون طوری زندگی کردیم که باب میلمون بود و از همش لذت بردیم. ولی وقتی زندگی مون بدون شناخت از خودمون باشه و ستون مستحکمی به اسم عزت نفس رو نداشته باشه، اون موقع زندگی مون میشه مثل یه باد که از این ور به اون میریم و تکلیف مون با خودمون هم مشخص نیست، هیچ هدف مشخصی نداریم، هیچ علاقه مشخصی نداریم، و میشیم بازیچه دست دیگران که طبق الگوهای اونا باید عمل کنیم و هیچ لذتی هم از زندگی نمیبریم و موقع مرگ پر از حسرتیم از اینکه که براچی تو دنیا مطابق میل خودمون زندگی نکردیم.

    در پناه الله شاد و سلامت و ثروتمند باشید.

    خدا رو شکر که برگی دیگه از سفرنامم رو نوشتم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    صفورا کوشککی گفته:
    مدت عضویت: 1218 روز

    با دیدن فایل استاد هنوز گفته های استاد برام جا نیفتاده بود و هرچی فکر میکردم میدیدم در حال حاضر هیچ تصمیم نگرفته ای ندارم.ولی کامنتارو که خوندم و از تجربیات دوستان استفاده کردم فهمیدم که دوتا مورد خیلی مهم هست تو زندگیم که من مدت خیلی زیادیه که در موردش تو برزخم.یکی تصمیم به موندن با همسرم یا جدا شدن. که امروز فهمیدم میخوام تا آخر عمرم مرد زندگیم باشه چون خیلی دوستش دارم فقط باید بگیرم که نکات منفیشو نبینم و فقط به نکات مثبتش توجه کنم.

    و مورد دوم در مورد کارمه که همش تو ذهنم تو برزخم نمیدونم تو این سالن با شریکام بمونم یا باید یه فکر دیگه ای بکنم و هیچ ایده ای به ذهنم نمیرسه.

    من تازه یکساله که سالن زدم شراکتی ولی هنوز هیچ نتیجه ی مالی نگرفتم.ذهنم مدام منو درگیر اون بیرون میکنه و میخواد بهم بگه به خاطر کم کاریه شریکمه که من نمیتون به درآمد برسم و باید یه فکری بکنم که ازش جداشم.ولی من میدونم فقط و فقط مسوولیتش با منه.

    من باید این برزخ رو همینجا تمومش کنم و هی نگم خدا برای من چی میخواد خدا برای من چی میخواد باید مسوولیت پذیر باشم و تصمیم قاطع بگیرم.

    من امروز تصمیم میگیرم تو همین سالن با تمام وجودمو بذارم تا نتیجه بگیرم.ممکنه سالها بعد یا ماه ها بعد به این نتیجه برسم که این تصمیمم اشتباه بوده مسوولیتشو صد در صد میپذیرم.و میگم حتی اگه اشتباه باشه دیگه نمیخوام تو این برزخ بمونم.حتی اگه زمانی بفهمم این تصمیم اشتباه بوده حداقل یه گزینه ی اشتباه برای همیشه حذف میشه.و سالیان سال این اشتباهو با خودم نمیکشم..

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    مریم دیناشی گفته:
    مدت عضویت: 1089 روز

    روز 51 فصل دوم روز شمار تحول زندگی من:

    امروز دقیقا 365 روز هست که من با این اکانتم در این سایت حضور دارم.و خدارو هزاران مرتبه شکر گزارم

    که رفیق روزهای مهاجرتم استادم و این سایت بوده.

    خدارو هزاران مرتبه شکر که روزی دیگر فایلی دیگر

    از این سفر پر نور رو دیدم و آگاهی هایی که الان در این لحظه روحم به اونها نیاز داشت رو دریافت کردم.

    من همیشه تصمیمات مهم زندگی ام رو به خوبی

    گرفته ام در واقع از همون دوران بچگی وقتی بین دو تا گزینه میموندم در انتخاب هدیه ،کارتن و خیلی موارد چیزی رو که خیلی دوست داشتم و در من شوق ایجاد میکرد رو انتخاب میکردم از تصمیمات الان هم راضی هستم چون اونها رو با شجاعت و نیاز اون لحظه ام و چیزی که راضی ام میکرد اخذ کردم و برای هیچکدوم خودم رو سرزنش نمیکنم چون روح من به اون شرایط برای رشد نیاز داشته.

    با یاد گرفتن مبحث هدایت الهی و نشانه ها با توکل خیلی تصمیمات بهتری تونستم بگیرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: