روی خودت سرمایه‌گذاری کن - صفحه 22

480 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا صالحی گفته:
    مدت عضویت: 1540 روز

    به نام خدایی که مهربانی‌اش همیشگی ست.

    سلااام به شما استاد عزیز

    سلااااام مریم جانم

    و سلااام به تمام همسفران

    💙پنجاه و یکمین روز از روز شمار تحول زندگی من💙

    بعد از دیدن این فایل بلافاصله رفتم و تصمیمی که مدت‌ها در موردش شک داشتم رو با نوشتن مزایا و معایب به صورت قاطعانه گرفتم.

    این تصمیم مدت‌ها به تعویق افتاده بود چون چندین راه دیگه‌ام پیدا کرده بودم و این باعث میشد که با جدیت بهش فکر نکنم.

    اما حالا دیگ ی دل شدم و تمام راه‌های دیگه رو بستم و تصمیمم رو عملی کردم و حتما نتیجه‌اش واسم عالیه.

    من باور دارم که هر چیزی پیش بیاد، خیر مطلقه.

    خدایا شکرت بابت آگاهی‌های این فایل.

    خدایا شکرت بابت قدرت تصمیم گیریم.

    خدایا شکرت بخاطر اینکه هر لحظه منو به سمت بهترین‌ها هدایت کردی و میکنی.

    خدایا شکرت بخاطر تصمیم عالی امروز.

    خدایا شکرت که با گرفتن این تصمیم خیلیی راحت و سبک شدم و همینطور با انگیزه‌تر.

    خدایا شکرت بابت حضور پر عشق و محبتت در لحظه لحظه‌ی زندگیم.

    خدایا شکرت

    خدایا شکرررت

    خدایا هزاااران بار شکرت

    حالم عااالیههه عالیهههه

    امیدوارم از زمین و آسمون واستون عشق، شادی، سلامتی، رفاه، آسایش، ارامش، ثروت و سعادت بباره🌱💙

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    امیرحسین ادیبی گفته:
    مدت عضویت: 2919 روز

    سلام

    «تصمیم گیری»

    خیلی از ماها نمیتونیم تو زندگیمون تصمیم بگیریم…

    تصمیم گیری یکی از مهمترین ویژگی های افراد با عزت نفس بالاست…

    کسی که میتونه سریع تصمیم بگیره یعنی عزت نفس بالایی داره، یعنی خودشو شناخته، یعنی ایمان داره به خدا، یعنی باور داره حتی اگه تصمیمم اشتباه بود هیچ مشکل جدی ای پیش نمیاد…

    تصمیم گیری بسیار مهمه…

    مثل عضله هست که باید انقدر تمرین کرد تا قوی بشه و رشد کنه…

    وقتی ما تصمیم میگیریم، یک سری بازخورد ها بدست میاریم، و میتونیم طبق اون بازخورد ها متوجه بشیم چی میخوایم…اصلا همون چیزی که میخوایم، چجوریشو میخوایم…

    باید زیاد تصمیم بگیریم و بهشون عمل کنیم و بعد ببینیم که چجوری میتونیم بهترش کنیم؛ طبق بازخوردها و نتایجی که بدست میاد میتونیم تصمیماتمون رو بهبود بدیم…

    نکته ی دیگه غیر از تصمیم گیری که شاید کمتر بهش توجه کنیم اینه که خب ما الان تصمیم گرفتیم، حالا باید بازخوردهاش رو مرور کنیم و ببینیم که آیا من این نتیجه رو میخوام یا نه…بهتره یجور دیگه رفتار کنم یا نه… مثلا من تصمیم میگیرم که کسب و کار خودم رو بزنم… خب وقتی میام کسب و کار خودم رو بزنم بعدش باید ببینم که دوست دارم آنلاین باشه یا آفلان؟ اونجا دوباره باید تصمیم بگیریم که کدوم باشه… حالا فرضا تصمیم گرفتیم که آفلاین باشه، اما بعدش متوجه میشیم که از آفلاین خوشمون نمیاد…بعدش دوباره بازخورد گرفتیم و میریم آنلاین میزنیم…

    یعنی برای خودم اتفاق افتاده که وقتی یک تصمیم رو میگیرم، دوباره تو مرحله بعد به تضاد میخورم…اما چون حواسم نبود، اون تصمیم اولی رو کلا کنسل میکنم!! اون اولا خیلی اینجوری بودم…

    یعنی مثلا به این نتیجه میرسیدم که من میخوام کسب و کار خودم رو داشته باشم…و میومدم کسب و کار خودم رو میزدم و بعدش به تضاد میخوردم که آفلاین باشه یا آنلاین… اشتباه اینجا بود که وقتی به تضاد میخوردم، فکر میکردم کلا کسب و کار خودم رو داشته باشم اشتباهه و برمیگردم به کارمندی!

    در صورتی که قبلا کاملا مطمئن بودم که باید کسب و کار خودم رو داشته باشم…

    موضوع اینجاست که ما هر تصمیمی میگیریم، بیشتر و بیشتر به وضوح میرسیم و تو این مسیر به تضاد میخوریم…

    مثلا استاد عباسمنش تصمیم گرفت که قوانین جهان رو آموزش بده و مطمئن بود به اینکار… وقتی اینکارو شروع میکنه و کمی جلو میره، به تضاد میخوره که من آفلاین کار کنم یا آنلاین؟

    این تضادهای مسیر دلیل بر این نیست که تصمیم اولیه اشتباهه…

    باید حواسمون باشه که تضاد ها و بازخورد های مسیر مارو از کل مسیر برنگردونه… و ناامیدمون نکنه…

    همیشه به خودم باید بگم که وقتی من قبلا یک تصمیمی گرفتم، حتما دلیلی داشته و هروقت خواستم تصمیمم رو بشکونم، به خودم بگم بجای شکوندن تصمیم و برگشتن، بیام اصلاحش کنم و بهترش کنم و از تضاد ها درس بگیرم…

    مثل دوست استاد عباسمنش که داستانش رو تو این فایل توضیح دادن…

    ایشون مطمئن بود که نمیخواد ایران بمونه… و تصمیم گرفت که بره خارج… و وقتی رفت خارج به تضاد خورد… اشتباه بزرگ اینه که ما وقتی به تضاد بخوریم جا بزنیم و برگردیم از تصمیممون…

    من خیلی موقع ها از تصمیمم برگشتم اما بعد از مدتی دوباره همون تصمیم رو انجام میدادم…

    مشکل اینجا بود که من باید پله پله تصمیماتم رو اصلاح میکردم و بهبود میدادم طبق بازخورد هایی که بهم داد… نه اینکه از بیخ برگردم مرحله اول…

    مثلا من تصمیم میگیرم با فلان دوستم رابطه نداشته باشم، اما بعدش میبینم که قطع کامل ارتباط برام خوشایند نبود… اینجا بهتره تصمیم رو اصلاح کنیم و بگیم خب من دوست دارم ارتباطم خیلی کمتر بشه با فلانی… حداقل در این لحظه اینو میخوام…تکامل هم دقیقا همینه و اصلا اجازه نمیده یهویی یچیزی تغییر کنه…

    حواسمون باشه تصمیمی نگیریم که یهویی بخواد متحول کنه شرایط رو…

    مخصوصا وقتی که پیشینه ی خوبی در تصمیم گیری نداریم و مخصوصا وقتی تکامل رو توی اون موضوع طی نکردیم…

    تصمیم گیری عالیه…ما همیشه باید تصمیم بگیریم… اتفاقا همینکه من به این تضاد خوردم یعنی تصمیم گرفتم

    دوست استاد عباسمنش هم وقتی رفت آلمان متوجه خیلی چیزا شد و به تضاد خورد و باعث پیشرفتش شد… وقتی نمیرفت اصلا نمیدونست چیه… همینکه تصمیم گرفت بره آلمان خیلی تلنگرها خورد و خیلی تضادها براش نمایان شد…

    موضوع خیلی مهم اینه:

    *آقا ما در طی مسیر به تضاد میخوریم، وقتی به تضاد میخوری، کلا نزن زیر همه چی… همه چیو برنگردون به خونه ی اول… بیا بشین بنویس که من این تضاد رو چجوری حل کنم و بالاتر برم… چجوری اصلاحش کنم اون تصمیم رو…چجوری اصلاح مسیر کنم…

    وقتی استاد عباسمنش اومد توی اینکار… و به تضادهای زیادی خورد، دیگه نباید از این مسیر برگرده… این در صورتیه که مطمئن باشیم از تصمیممون…

    بنظر من کسی که یک تصمیمی میگیره حتما دلیل های زیادی در اون برهه داشته… اینو نباید یادمون بره… حتی اگه الان پیشمون شدیم، بیایم دوباره بررسی کنیم شرایط رو… و بجای پشیمونی و ناامیدی و برگشتن به خونه اول، بیایم اصلاح مسیر کنیم…

    چون همه ی افراد در هر موضوعی که پیش برن و تصمیم بگیرن، به تضاد میخورن تا خواسته شون واضح تر بشه…اما خیلی ها همینکه به تضاد میخورن سریع جا میزنن و یادشون میره که آقا حتما یه دلیلی داشته که من این تصمیم رو گرفتم… بجای اینکه بیام از تصمیمم برگردم، میایم بهترش میکنم جوری که به من احساس خوبی بده و باعث پیشرفتم بشه

    استاد عباسمنش اومد قوانین موفقیت رو آموزش داد، این تصمیم رو گرفت

    دید شاگرد نداره یا اصلا درامدی نداره، دوباره این تضاد بود و بهبود داد شرایط رو

    بعد دید من خیلی شاگرد دارم، درامد خوبی هم دارم، اما سودی نمیکنم!!! اینم دوباره تضاد بود و باید اصلاح مسیر کنه و بهبود بده خودش رو

    بعد دید من شاگردهای زیادی دارم درامد و سود خیلی خوبی هم دارم اما زمان خالی ندارم و همش باید حضوری برم کل ایران بچرخم و این خسته کنندست!! بازهم به تضاد خورد و بازم تصمیم گرفت که آنلاین کنه همه چیو…

    آنلاین کرد و دید که خب اینهمه آدم وقدی بریزن توی سایت، این سایت باید زیرساخت های خیلی خوب و قوی داشته باشه که بتونه ساپورت کنه…اینم یک تضاد دیگه

    استاد تصمیم گرفت که باید سایت قدرتمندی بالا بیاریم و برای اینکار باید حتما خودش هم اطلاعات کلی ای در مورد کدنویسی داشته باشه…اینم یک تضاد دیگه

    دوباره استاد تصمیم گرفت که باید برم کدنویسی یاد بگیرم و ادامه ی ماجرا…

    یعنی همیشه ما در معرض تصمیم هایی هستیم…همیشه باید تصمیم بگیریم… و همیشه هم به تضاد میخوریم چون اومدن تا خواسته های مارو مشخص تر کنن… شاید ما خواسته ی خودمون رو میدونیم، اما خیلی واضح نیست… تصمیم گرفتن پله پله خواسته ی مارو واضح تر و لذتبخش تر میکنه

    نه اینکه با برخورد به اولین تضاد جا بزنیم…

    خب استاد عباسمنش وقتی میدید که کار آنلاین نیازمندِ یاد گرفتن کدنویسی تا حدی هست، خب اگه جا میزد که همه چی از بین میرفت!

    وقتی تصمیمی میگریم و بعدش به تضاد میخوریم به این معنی نیست که تصمیم ما اشتباه بوده… معنیش اینه من الان خیلی بهتر دارم میفهمم دقیقا چی میخوام و باید به اون سمت حرکت کنم…نه اینکه برگردم خونه ی اول…

    در ضمن اینم باید در نظر داشته باشیم که «قانون تکامل» خیلی مهمه… توی تصمیم گیری هامون حواسمون باشه که این قانون رو زیر پا نزاریم…همیشه یادمون باشه تکامل همه جا حضور داره… توی هر سوراخ سمبه ای وجود داره این قانون!

    تصمیمات ماهم باید طبق این قانون باشه… اما وقتی به تضاد میخوریم حلش کنیم و تصمیم رو بهتر کنیم و برنگردیم…

    مثلا دوست شما تصمیم گرفت رفت آلمان، بعد دید که من وابستگی عاطفی دارم و هنوز تکلیف رابطه ی ناقصم رو مشخص نکردم!!! خب این تضاد اومده که شرایط رو بهتر کنه… دوست شما باید اینجا روی خودش کار میکرد و وابستگی خودش رو درست میکرد و عزت نفسش رو بالا میبرد، نه اینکه برگرده ایران سر همون زندگی!

    وقتی دید توی کشور دیگه کار به سختی پیدا میشه، باید عزت نفس خودش و ایمان خودش رو تقویت میکرد… یا شاید این تضادی بود برای اینکه با همون مهارت کسب و کار خودت رو راه بنداز…

    خلاصه ما هر تصمیمی میگیریم، قطعا در مسیرش به تضاد میخوریم… در این لحظه ها باید اصلاح مسیر کنیم و خودمون رو قدرتمندتر کنیم و حتی اگه تصمیم اشتباه بود، ببینیم دقیقا کجاش اشتباهه همونجارو اصلاح کنیم… نه اینکه کلا بزنیم زیر همه چی…

    من به این تصمیم رسیدم که ایران آب و هواش خوب نیست مثلا، خب میرم آلمان

    میبینم اونجا هم آب و هوا خوب نیست! اینجا نباید ول کنم برگردم ایران… باید ببینم کجای تصمیمم ایراد داره همونجارو بهبود بدم… میرم جایی که آب و هوای بهتری داشته باشه… نه اینکه برگردم ایران!

    تصمیم بگیرم همیشه و توی برزخ نمونیم، حتی اگه اشتباه بود خیلی درسا میگیرم و به خواسته های واقعیمون نزدیک تر میشیم، اصلا تا وقتی تصمیم نگیریم نمیدونیم چی میخوایم… تصمیم گرفتن ها پله پله مارو میبرن سمت خواسته های واقعیمون…

    طبق تعهدم 3 تا از ویژگی های مثبتم رو مینویسم:

    25.خیلی وقتا با فتوشاپ کارهای بسیار بسیار بسیار حرفه ای انجام میدم و هیچ آموزشی هم ندیدم و همش با کار کردن های ساده و آزمون و خطا بوده… خیلی کارهای عجیب و جالب انجام دادم که تعجب خیلی ها رو برانگیخته..

    26.اسب سواری و در کل سواری روی حیواناتی که روشون سوار میشن رو خیلی خوب بلدم… شاید در ظاهر کار ساده ای به نظر برسه اما وقتی کسی مثلا اسب سوار بشه متوجه میشه که کنترل کردنش شاید سخت باشه، از جاهایی باید رد شد که سخته و باید بدونی حالات فیزیکی خودت رو چجوری تنظیم کنی که بهت آسیب نرسه…اینارو بدون هیچ آموزشی بلدم و خوب میتونم کنترل کنم خودم و اون حیوان رو…

    27.باز هم بدوم هیچ آموزشی، خیلی خیلی از کارهای مربوط که کامپیوتر و گوشی موبایل رو کاملا بلدم و مسائل فنی گوشی و کامپیوتر رو متوجه میشم…جوری که اگه ببینم گوشی موبایل داره غیرطبیعی رفتار میکنه کاملا متوجه میشم مشکلش از کجاست.. یا کامپیوتر رو، کاملا میفهمم حالش خوبه یا نه یا چه تغییری ایجاد بشه حالش خوب میشه…اینارو خیلی عالی میفهمم در حالی که اصلا حوزه تخصصی من نیست و فقط با آمون و خطا و کنجکاوی یاد گرفتم و یجورایی به شهود رسیدم توشون…یا تو حوزه ی نرم افزار های اجتماعی و اینستاگرام کاملا مسلطم که قوانینشون و اینکه دقیقا چی حاکمه روی این نرم افزار ها، به صورت خیلی خیلی جزیی… مثلا یچیزایی کشف کردم از همین اینستاگرام و تلگرام که شاید معدود افرادی متوجهش شدن…مثلا تو اینستاگرام وقتی پیج کسی پرایوت باشه کسی نمیتونه افراد داخل پیجش رو ببینه، اما بخاطر یک باگ یا شاید یک چیز طبیعی توی اینستاگرام، میشه بعضی از افراد داخل پیج پرایوت رو هم فهمید… تو این زمینه ها کاملا به شهود رسیدم و میدونم سیاست این شبکه های اجتماعی رو…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      فاطمه مختاری گفته:
      مدت عضویت: 537 روز

      سلام ب اقای امیر حسین عزیز

      تحسینتون میکنم واقعاااا چقدر خوب درک کردید قوانین رو و چقققدر خووب توضیح دادید، من دقیقا یکی دو روزه گفتم باییید ی کاری کنم این ماه حداقل ی تومن در بیارم و اصلا نمیدونم علاقم چیییه؟ توی همه کاری یسررشته ای دارم ولی اصلا نمیدونم ،

      بخاطر تضاد مالی از بچگی ک داشتیم عاشق طلا شدم، ولم کنن ساااعتها میرم پشت ویترین طلا فروشا،و ب فکر کار در طلافروشی

      عاشق خونه ام و دیدن خونهای مختلف میگم املاکی چ شغل خوبیه برم مشاور املاک بشم،

      دندون پزشکیو و اون حسسس خوب کشیدن دندون از ریشه و درست کردن دندودنو خیلی دوس دارم ولی بخاطر بداخلاق بودن دبیر زیست اول دبیرستانم رفتم ریاضی چون ریاضیمم خیلی خوب بود، دانشگاهم ریاضی خوندم و بعدش گفتم کارمند بانک بشم خوبه هروز کلی پول میبینم دستم تو پوله و حس خوبی داره، توی کارای هنری و ظریف خیلی مهارت دارم ولی اینکه دائم بشینم توی اتاق و کار هنری کنم و ریزه کاری حوصلشو ندارم، نقاشیم خوبه، ولی باز برا تفریحی، 2سال پیش بخاطر تضاد مالی ،گفتم چکار کنم زد ب سرم یعنی ایده گرفتم از نماد مجسمه کوچولو گاو با خمیر چینی،و فرداش رفتم خمیر خریدمو اوردم خونه و با چندتا ازمون خطا شروع کردم ب ساخت خرگوش ک چقققدر خوب شدن و با قانون جذب اشنا شدمو با عبارت تاکیدی ک من میتونم بفروشمشونو … فروختمشون و …… خلاصه اینکه امروز گفتم دوباره شروع کنم ب ساخت مجسمه مار برا عید و …. و از خدا کمک خاستم ک ی کامنتی بخونم ک کمکم کنه برا این تصمیم و حسم گفت برو صفحه 22و ب کامنت عالی شما برخوردم خیییلی مچکر از کامنتتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2628 روز

    سلام..

    این فایل دقیقا من رو داره میگه..

    یعنی برسیم به تصمیم گیری های بزرگ از درک قانون جذب … نه اینکه یه سری حرف های قشنگ رو توی تئوری بزنیم… برسیم به تصمیم .. برسیم به شهامت.. برسیم به جسارت… برسیم به خودباوری.. برسیم به شناخت ارزش هامون…

    من خیلی اعتماد به نفسم پایینه.. در تصمیم گیری خیلی مشکل دارم… برای همین به جای تکیه کردن روی خدای خودم از صد نفر مشاوره میگیزم و هر کسی هم یه چی میگه و من رو بازی میدن..

    حتی برای یه تصمیم خیلی ساده از صد نفر مشاوره میگیزم … مثلا حتی برای خرید یک لباس.. حتی مدل موهام… حتی انتخاب شغلم….

    مثلا فروش ماشین ..

    مدت هاست تصمیم گرفتم ماشینم رو بفروشم مثلا با خودم میگم اگر بفروشم با پولش میتونم یه سری دوره های اموزشی بخزم مثلا روانشناسی ۲ و ۳ و دوازده قدم…میدونم که به این دوره ها نیاز دازم..بعد هربار از صد نفر مشاوره میگیرم اون میگه نفروش بذار گرون شه… اون میگه بفروش .. این میگه اگه بفزوشی دگ نمیتونی بخری وووو بعدش خودم رو دریک برزخ قرار میدم…

    در مورد شغل دلخواه :

    باز میرم از صد نفر مشاوره میگیرم اون میگه مملکت خرابه کار نیست بچسب سر جات.. این میگه نکن پول نیست کار نیست درامد نیست… و بعد هنوز چندین ساله با این حد از توانایی و مهارتی که دارم نتونستم کسب و کار دلخواهم رو ران کنم… چون همس میترسم اگه نشه چی !!! بابا نشد فدا سرم از الگوش استفاده میکنم برای بهتر شدن…

    یعنی میترسم از اشتباه کردن ..

    یعنی چون هر بار که یک تصمیم اشتباه گرفتم به شدت تحقیر شدم خصوصا مادرم هر بار دهن منو سرویس کرده و یا خونوادم این باعث شده کوچکترین تصمیمی نتونم برای زندگیم بگیزم…

    چند روز پیش بحث های چرت و پرت سیاسی داشت میشد بازم بعد من باز رفتم یه گوشه در گوشام رو بستم نشنونم !!! یهو به خودم تلنگر زدم این چه وضعشه !!! برو تذکر بده از چی میترسی !!! رفتم و خیلی محترمانه تذکز دادم …بع جای ترسیذن و خودم رو حبس کردن توی یه اتاق برسم به شهامت و جسارت !!! و به نقطه ای برسم که ب ای تصمیم های من دیگران احترام بذارن… اگرم یه سریا مخالفن اهمیتی ندم راه خودم رو برم !!! نون و اب که به من نمیدن میترسم !!!

    میدونی اینا همش ضعف ایمان به خداس !!! ضعف توکله !!! ضعف اعتماد به نفسه !!! ادمیم که اعتماد به نفس ضعیفی داشته باشه همه ازش سو استفاده میکنن و میزنن تو سرش !!!

    داره بهت توهین میکنه ؟؟؟ داره شخصیتت رو خورد میکنه ؟؟؟ باهاش کات کن و صحبت نکن !!!

    یه ادم ضعیف همه تحقیرش میکنن…

    دز واقع من به این دلیل از صد نفر مشاوره میگیزم که میخوام مسئولیت تصمیم گیری هام رو بندازم گردن اونا !!! قبلا مثلا استخاره میگرفتم و یا فال میگرفتم تا مسئولیت تصمیم گیری هام رو بندازم گزدن خدا یا حافظ !!! الان فرمتش فرق کرده !!! و همه هم تو رو پس میزنن…

    یعنی من خیلی روزای سختی رو گذروندم همه دست رد به سینه ی من زدن !!! اینا بی ایمانیه … اینا بی احترامی به خداونده !!! این فشار و سختی وووو باعث میشه به بیداری بزسی !!! تا محکم تر و جسورتر رفتار کنی !!!

    یعنی واسه یه تصمیم ساده هم از صد نفر مشاوره میگیرم و کلی زمان میبره تا به مرحله اجرا برسع !!!

    اقا نترسم.. تصمیم بگیزم اگر اشتباه بود فدای سرم..

    تصمیم اشتباه بهتر از تصمیم نگرفتن است…

    یعنی همه توی زندکی من دخالت میکنن…چون میترسم برای خودم باشم.. جرئت ندارم اشغالا رو بریزم دور !!!

    باید جسور تر باشم و مسیولیت تصمیماتم حتی اشتباه رو بپذیرم… هر کسی هم هر چی گفت .. به شما مربوط نیست !!!

    تصمیم بگیزم و خیلی سریع اقدام کنم و حساب و کتاب نکنم…

    یعنی در واقع هنوز به این مرحله نرسیدم که مسئولیت زندگیم رو خودم به عهده بگیرم و مسئولیت زندگیم رو به گردن دولت و این و اونو فلان و رییس جمهور و اینا نندازم !!! مسیولیت پذیر نیستم… نه مسئول زندگی دیگزان !!!! یاد نگرفتم مسئول زندگی خودم باشم… کسی که میره از صد نفر مشاوره میگیره و هنوزم باری به هرجهته هنوز اون تعهد قدم اول رو باور نکرده که من مسئول زندکی خودم هستم … و باید تصمیم بگیزم… تصمیم های کوچیک به بززگ بگیزم و اشکال نداره اکر اشتباه بود زمین به اسمون نمیادد.. اشکال نداره پولمم از دست دادم فدای سرم !!!

    مثلا میخوای ماشینت رو بفروشی..

    بیا بنویس به این دلایل باید بفروشم

    پولش رو لازم دارم…

    برای خودم خونه اجاره کنم یا رهن کنم..

    فلان محصول رو بخرم

    ووووو

    اگرم اشتباه بود فدای سرم !!!

    یعنی اینقدر قوی باشم حتی اگر یک تصمیمی گرفتم و اشتباه بود به جای زدن تو سر خودم بگم فدای سرم !!!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    مهری حصاري گفته:
    مدت عضویت: 1403 روز

    سلام به همسفرانم در روز ۵۱

    تصمیم گیری، خیلی وقتها کلنجار میرم با خودم نت بتونم یه تصمیمی رو بگیرم اما گاهی منصرف میشدم چون نمیدونستم گه باید چطور انجامش بدم ،ولی اینکه شما گفتین حتی اگه اشتباه باشه از بلاتکلیفی بهتره تصمیم باید گرقته بشه

    باید بدونم کجا هستم یا اینور در یا اونور در لای در موندن دردناک

    تصمیمی بود که مدتها بود میخواستم انجامش بدم ولی ترس داشتم حالا میخوام مزایا ومعایبش رو بنویسم و با کمال آرامش تصمیم هرچی هست بگیرمش، این بزرگترین تصمیمی که میخوام بگیرمش و برام خیلی مهمه و میخوام از این روش استفاده کنم تا انتخاب وتصمیم راحت بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    ســــــمـــــیـــه گفته:
    مدت عضویت: 1487 روز

    به نام الله 🌸🌸🌸

    از دیروز به یک تضادی،برخوردم با این که فایل و دیروز شنیدم در لایه هایی از خودم فرو رفته بودم تعهدد دادم به خودم امروز دوباره رو همین فایل کار کنم . و بعد برم سراغ بعدی

    چند روزی که همراه روز شمار شدم اونقدر افکارم بهتر شده حتی از نظر جسمی بدنم سالم تر شده ،منتها همینطور که دارم روی خودم و باورهام کار میکنم . متوجه شدم که بین من و همسرم خیلی داره از نظر تفکری مشکل پیش میاد با این که استاد گفتن . تو خودت تغییر کن به بقیه کار نداشته باش . کم کم اونها باهات هم مسیر میشن . به خدا توکل میکنم سرمایه ای که در زندگی داریم رو میخواد با کسی کار شریکی انجام بده و من مخالفت کردم .

    و حدود دوماه دارم،دارم عبارت تاکیدی میگم که (اگر این ، اوضاع خواست خداست من هم موافقم و مقاومتی نمیکنم و اگر موافق مشیت الهی نیست ،خدا رو شکر میکنم ،که هم اکنون از هم خواهد پاشید )

    و تا الان همش کارشون به بن بست میخورد و لی از دیروز انگار کارشون داره درست میشه .

    یک مقداری از نظر ذهنی درگیر بودم اومدم این فایل و دیدم و خیلی جالب بودم برام . بهتر از برزخ بیام بیرون و تصمیم نهایی که گرفتن قبول کنم و نتیجه رو به خدا واگذار کنم چرا که خدا حامی من . محافظ من و سعی کنم رو باورهام کار کنم . که حتما یک خیریتی در این است ،و قطعا به نفع من ،

    حتی اگر اشتباه باشه قطعا درسی دراون هست .

    خدایا به امید خودت .

    مرا در راه درست قرار بده راه هدایت شدگان

    عاشقتم خدای من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    عادله اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1551 روز

    سلام خدمت استاد بی نظیرم ودوستان هم فرکانسیم.من آدمی بودم که تصمیم گیری واسم خیلی کارسختی بودحتی سرمسائل کوچیک هم همیشه دودل بودم که چیکارکنم اما الان که فکرشومیکنم از وقتی وارد این مسیرشدم راحت تر تونستم تصمیم بگیرم وچراغ راهنمای منم این بوده که باچه تصمیمی احساسم خوبه همون کار رو انجام بدم میدونم که هنوز خییییلی باید روی خودم کارکنم تا بهتربشم اما همینکه در مقایسه با قبل خودم بهترم برام جای خوشحالی داره ومیدونم که در حال بهبودم.اما هنوز یه عااالمه تصمیمات نگرفته دارم که باید بگیرم یه عالمه چیزهایی که دوس دارم انجامش بدم اما ترسهام جلومو گرفتن ونذاشتن انجامشون بدم واسه شروع سال جدید وباشنیدن این فایل میخوام یه تصمیمی رو که شاید مدتهاست دلم میخواست بگیرم ولی نگرفتمو پیدا کنمو انجامش بدم تا هم عضلات تصمیم گیریموقویترکنم وهم با انجام یه کار جدید اعتماد بنفسمو بیشتر کنم وخودمو برای کارهای دیگه آماده تر کنم وباورهامو قویتر کنم.ازخداوند سپاسگزارم که روز ۵۱ ام از این سفر رو هم تونستم حضور داشته باشم وازخودم هم سپاسگزارم که به تعهدم پایبند بودمو ردپایی از خودم بجا گذاشتم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    میثم شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1790 روز

    به نام خداوند وهاب و رزاق

    سلام به استاد و دوستان عزیز

    خداقوت خانم شایسته عزیز

    ردپای ۵۱

    چقدر این تصمیم گیری در زندگی مهم است اگر به تمام جنبه های زندگی توجه کنیم و حتی به مسائل ریز همه نیاز به تصمیم دارند.

    برای من که یکی از موانعی که در تصمیم گیری داشتم که البته هنوزم هست اما کمتر و روز به روز بهتر میشه.این بود که خدا در این مورد خاص چه میخواهد. ومن متوجه شدم با آموزه های استاد که خدا برای ما هیچ چیز خاص نمی خواهد.و فقط در این جهان کاملش که براساس قانون هست عمل میکنه.یعنی هرچیزی که من بخواهم و البته باورهای متناسب با اون خواسته رو داشته باشم.خدا هم من رو در این مسیر کمک وهدایت میکند.

    خدایا بابت گرفتن تصمیمات درست در زندگیم که همش از هدایت توست سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1286 روز

    به نام خدا💕

    (روز ۵۱ از سفرمن)

    امروز که این فایل رو گوش کردم به یکی از مشکلات خودم بیشتر فکر کردم که عدم تصمیم گیری سریع هستش هرچند دوستانم میگن تو بعضی چیزها مثل ترک یسری عادات بد مثل ترک سیگار یا یسری عادات دیگه که خداروشکر سالهای سال که کنار گذاشتم وقتی تصمیم جدی میگیرم دیگه عهدمو نمیشکنم و به قول اونا اراده ای قوی دارم که امیدوارم این اراده قوی باکمک خدا باعث موندن در این مسیر بشه تا روز به روز احساسم بهتر و بهتر بشه.

    ان شاء الله اولین محصولی که بخوام بخرم دوره عزت نفس هستش،تا بتونم پایه های تشکیل باورهای جدید رو با اون مستحکم کنم،به امید خدا🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    روسینول گفته:
    مدت عضویت: 1387 روز

    سلااام

    روز پنجاه و یکم.

    چه فایل جالبی

    من تاحالا توی سایت فایل راجع به تصمیم گیری ندیده بودم

    ولی واقعا نیا.ز بود.

    جالبه که ما توی باور هامون قدرت تصمیم گیری رو اژ خودمون گرفتیم.

    مخصوصا توی ایران، ما یاد گرفتیم که دیگران برای ما تصمیم بگیرن.

    توی حتی چیزهایی مثل اعتقاد

    مثلا اگر دقت کنید خیلی ها اعتقاد دارن اگر تو مرجع تقلیدی نداشته باشی اعتقادت اصلا درست نیست.

    پس بااید یک نفر باشه که تو ازش تقلید کنی.

    و کسب به این فکر نمیکنه که خودش مثل استاد و خیلی از بچه های این سایت، یا خیلیای دیگه ای که توی این سایت نیستن تحقیق کنن، تفکر کنن و تصمیم بگیرن!

    یا حتی خیلی از ما توی نوجوونی یادگرفتیم که خانوادمون بهمون بگن چی بپوش ،‌چی نپوش، چه جوری رفتار کن. و این باعث میشه که توی کوچک ترین تصمیم های زندگیمون بمونیم.

    و من خودم یکی از این ادم هام که نمیتونم تصمیم بگیرم، و میخوام از امروز به قول استاد روی قوه تصمیم گیریم کار کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    فردین زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1432 روز

    سلام دوستان. چند روزیه تصمیم گرفته بودم که دوره عزت نفس رو تهیه کنم و یک دو دلی در من ایجاد شده بود که حالا وقت هست برای تهیه دوره و با این پول قسط های عقب افتاده وام هات رو بده و هزاران کار دیگه. و امروز در روزشمار من همزمانی داشت با این فایل و من از ته دل تصمیم خودم رو گرفتم و دوره عزت نفس رو پس فردا تهیه میکنم و این بزرگترین سرمایه گذاری من در زندگیم هستش که خودم رو بشناسم و بدونم با خودم چند چند هستم و بعد این دوره میخام دوره عشق و مودت در روابط رو شروع کنم. ممنون از همتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: